چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟

جواب این سوال در تعریف بدبختی و بیچارگی است. واقعا بدبختی چیست؟

کسی که معاد را باور کرده و زندگی خود را منحصر به این دنیا نکرده و حیات اصلی را در عالمی دیگر می داند، چه چیزی را بدبختی می داند؟

وَ ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ؛(عنکبوت/۶۴) زندگانى این دنیا چیزى جز لهو و لعب نیست. اگر بدانند، سراى آخرت سراى زندگانى است.

کسی که دنیا را مزرعه آخرت می داند، به نیکی دریافته که این دنیا، محل آسایش و استراحت نیست. بلکه میدانی برای عمل و تلاش است.
 فرض کنید که مسابقه ای برگزار شده، و شرکت کنندگان باید مسیری بیست کیلومتری را بدوند، یک نفر با رنج و زحمت زیاد با سرعت به سمت انتهای مسیر می شتابد. در راه می بیند که یک عده نشسته اند و مشغول خوردن غذا هستند، عده دیگری نشسته اند و با یکدیگر گفتگو می کنند و ... آیا این دونده، هرگز خود را بدبخت و بیچاره می خواند؟ یا مسرور است که متوجه بهترین عمل شده و مشغول انجام آن است؟

با این نگاه آنچه در ابتدا اسم بدبختی به آن داده ایم، بستری برای رشد و تعالی می شود، تا آنجا که بدترین محیط  ها، عالی ترین ثمرات را به بار می نشاند:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی‏ عِنْدَكَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی‏ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ؛ (تحریم/۱۱) و نیز خداى تعالى براى كسانى كه ایمان آوردند مثلى مى‌‏زند و آن داستان همسر فرعون است كه گفت: پروردگارا نزد خودت برایم خانه‌‏اى در بهشت بنا كن و مرا از فرعون و عمل او نجات بده و از مردم ستمكار برهان.

 و خدای تعالی نیز بندگان را متفاوت آفریده و هر کدام از آنها را به شکلی مورد آزمایش و امتحان قرار می دهد:
در حدیثی قدسی از قول خدای تعالی آمده است: بعضى را كور و بعضى را بینا، بعضى را كوتاه قد و برخى را بلند قد، بعضى را زیبا و بعضى را زشت، بعضى را عالم و برخى را جاهل، بعضى را فقیر و بعضى را غنى كردم، بعضى را مطیع و برخى را عاصى، برخى را بیمار و عده‏اى را سالم، بعضى را زمین ‏گیر و برخى بدون عیب هستند.  
همه این كارها لازمه خلقت بود. براى این كه آن شخص سالم و بى ‏عیب به آن شخص معیوب نگاه كند و به خاطر سلامتى‌‏اش به من شكر و حمد بگوید. و یا آن كه عیب‏دار است به شخص سالم نگاه كند به من متوسل شود تا به او هم سلامتى بدهم. و همچنین به بلاى من صبر كند تا به او پاداش خوب بدهم. یا این كه شخص غنى به فقیر نگاه كند به خاطر ثروتى كه به وى داده‏ام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد و یا این كه مؤمن به كافر نگاه كند به خاطر هدایتى كه داده‌‏ام به من حمد و سپاس گوید... (الجواهر السنیة-كلیات حدیث قدسى  ص ۱۸.)

دیدگاه‌ها

هرکی تواین دنیا بدبخت باشه اون دنیا هم بی شک بدبخت تره

بات موافقم

در اینجا زندگی رو به یه مسابقه ی دو تشبیه کردین در حالی که میدونین مسابقه ی دو برای تمام انسان ها اجباری نیست و کسانی هم که در بیرون مسابقه در حال خوردن وگفت و گو بودند اگر در مسابقه شرکت نکردند کسی سرزنششان نمیکرد و یا تا آخر عمر بدبخت نمیشدند بلکه تنها یک جایزه را از دست داده.در حالی که زندگی برای همه ی انسان ها اجباریست و حتی خودکشی حرام که در آخر به برزخ و سرانجام دوزخ کشیده میشود و با اینحال آیا زندگی مانند یک مسابقه ی دو اختیاریست و فقط برای تفریح یا بردن یک جایزه و یا نمایش دادن خود است؟و اگر کسی این زندگی را نخواهد چرا به زور ما را در این دنیا قرار دادند که هیچ راه فراری هم ندارد؟
راستش روزی بارها و بارها آرزو می کردم ای کاش به دنیا نیومده بودم.....ولی

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
اولا - قصه ومثال دویدن از باب نزیک شدن ودرک آسان از مسله تقدیم شد خوب بود که که شما به گفته مولوی توجه می نمودید که گفت :
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندر وی به سان دانه است
دانه معنا بیبند مرد عقل
ننگرد پیمانه را گر گشت نقل .
در ثانی در این نوبت به دونکته دقت نمایید تا مسله برای تان رمز گشایی شود :
الف) آیا قبل از اینکه فردی به عالم وجود بیاید؛ می شود از او پرسید: آیا دوست داری موجود شوی؟
با اندک تأملی مشخص می شود که این سوال، یکی از محال ترین سوالات عالم بشری است. زیرا اگر فردی موجود نشده باشد؛ معدوم خواهد بود و معدوم نمی‌تواند مورد خطاب قرار گیرد. انسان هم قبل از ایجاد، معدوم بوده، لذا نمی تواند مورد سوال قرار گیرد؛ به عبارت دیگر قابلیت سوال را نداشته است. پس اینکه از خداوند بخواهیم قبل از ایجاد ما، نظرمان را جویا شود؛ معقول نیست.
در واقع در نظام علیت جهان هستی، هیچ معلولی در به وجود آمدن خود اختیار ندارد و ما انسان‌ها نیز معلول علت‌های پیش از خود هستیم وچون علت وجود تحقق یافت، ما نیز به طور ضروری وجود یافتیم، پس اختیاری در این جهت نداشتیم و حتی اختیار داشتن ما نیز (بنابر قانون علیت) در اختیار ما نیست. ما چه بخواهیم یا نخواهیم موجود دارای اختیار آفریده شدیم، اما می‌توانیم از این اختیار داشتن استفاده نیک یا بد داشته باشیم.حال اگر
ب) اصل وجود، خیر و پسندیده است.
عقل انسان گواهی می دهد که ایجاد و موجود نمودن معدوم، و بیرون آوردن او از ظلمات عدم، کاری پسندیده است. عقل بر این گواهی می دهد که ایجاد، امری پسندیده و عین لطف است. اما اینکه آن موجود، بعدها موجودی خوب یا بد خواهد شد؛ امری است جداگانه.
پس بهتر است این گونه بگوییم: وجود و هستی مطلقاً خیر است؛ اما این که آن موجود، شر یا خیر شود؛ امری عارضی است. علم و دانش، نوروخیر است؛ عقل سلیم به آن گواهی می دهد، اما اگر علم و دانش، ابزاری برای تولید سلام مخرب شود، جزء علم نیست، بلکه عارض بر علم است و بستگی به نوع استفاده انسان از آن دارد.
پس اگر خداوند متعال ما را ایجاد نمود؛ عین لطف و خیر است؛ اما اینکه ما انسان های شروری شویم؛ امری است جداگانه که ان شاءالله به آن خواهیم پرداخت. به همین خاطر خداوند در قران می فرماید: لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون(۱) یعنی خداوند مورد بازخواست قرار نمی گیرد؛ اما از آنها سوال می شود. این یعنی چی؟
آیا چون ما در برابر خداوند قدرت و زوری نداریم؛ نمی توانیم از او بازخواست کنیم؟ خیر. چون ما نمی توانیم بر اساس عقل وحکمت، از خداوند سوال نماییم. مگر می شود از خداوند سوال کرد: چرا لطف کردی؟ چرا آفریدی؟ چرا فیض دادی؟ چرا از ظلمات، به نور آوردی؟ چرا کرامت کردی؟ چرا رحمت کردی؟ عقل خود ما، به ما جواب می دهد:
خداوند کسی است که این خوبی‌ها را انجام دهد. پس ما نمی توانیم او را مورد سوال قرار دهیم؛ زیرا کارش خلل و رخنه ای ندارد؛ تا بتوان مورد بازخواست قرارش داد. اما او می تواند از ما بازخواست کند؛ زیرا نعمت وجود را قدر ندانستیم و از آن استفاده بهینه نکردیم.
در نتیجه عاقلانه نیست کسی آرزو کند که کاش آفریده نمی شد .
انسان عاقل باید تلاش نمایید که از نعمت وجود بهترین استفاده را برده وخود را به کمال لایق خویش برساند .
به گفته شاعر :
نکوهش مکن چرخ نیلو وفری را
برون کن ز سر باد خره سری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
بزیر آورد چر خ نیلو فری را
پی‌نوشت‌ها :
۱. انبیاء (۲۱) آیه ۲۳

سلام

من هم سوال راجب جوابتون دارم..
شما میگی انسان وجود نداشته ک بخواد راجب موجودیتش سوال کنه، خب روحش ک وجود داشته؟ چرا نتونه حتی بعد از بوجود اومدن روح از خدا درخواست کنه و خودش انتخاب کنه؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام.
طبق نظریه بزرگان حکمت روح جسمانیت الحدوث است وبعد از چهار ماهگی جنین
در وجود انسان ایجاد می شود پس روح نیز وجود پیشین نداشته است .

یه لحظه فکر کن نبودی... نه اینکه تو بهشت یا جهنم بودی و یا نه اینکه سنگ یا درخت یا روح بودی بلکه اصلا نبودی. اگه عمیق ادم فکر کنه به وحشت میفته چون برا ذهنش قابل فهم نیست و مدام میگه خوب مثلا جاش یه روح بودی در عالم برزخ اما نمیتونه درک کنه اصلا نبودن چه وحشتی داره مثلا تاریخ تولدت رد میشد و بنای خدا بر خلق تو نبود نه اینکه بعدا این بنا بود بلکه اصلا نبود. اون موقع است که میفهمی خدا قبل از اینکه هر نعمتی بهت بده نعمت وحود و هستی یافتن رو بهت بده و اونموقع است که به خدا میگی حتی اگر تو جهنم بیفتم و عذاب بشم باز هم بهتر از این است که اصلا نباشم.چونکه اصلا نبودن ترسش از جهنم افتادن خیلی بیشتره و اصللا غیر قابل فهم و تحمله

سلام با اینکه با حرف شما موافق نیستم ولی به نظرتون احترام میذارم.بالاخره هر کی عقاید و افکاری داره چه درست چه غلط.میخواستم یک چیز رو بگم این شما هستین که ترس از نبودن دارید و با فکر نبود خود به هراس می افتید ولی چرا فکر میکنید که حرف شما برای بقیه هم صدق میکنه؟من آدمی هستم که اصلا ترس از مرگ ندارم و حتی از نبودن هم به هیچچچ عنوان نمیترسم چون بارها آرزوی مرگ کردم.راستش مدتی میشه که یه چیز رو فهمیدم.قلب من مرده!یعنی به حالتی فقط میتپه.هیچ آدمی و هیچ کسی توش جایی نداره و فکر میکنم تمام اینها به خاطر سختی هاییه که کشیدم.شاید فکر کنید که غیر معقول میاد ولی من دیگه از ته دل خوشحال نمیشم و همیشه در تنهایی گریه میکنم.حتما درک نمی کنید.کسی درک نمیکنه.وقتی که فکر میکنم قبلا ها که بچه بودم چه دل پاکی داشتم ولی الان چه اتفاقی برام افتاده با اینکه سن کمی دارم.میدونید چیه من با تمام اطرافیانم از بعضی انظار خصوصا تفکرات متفاوتم و برای همین عاشق تنهایی ام.خیلی عجیبه حتی برای خودم آدم هایی که قبلا بسیار دوسشان داشتم ولی الان حتی ازشان متنفر هم نیستم بلکه بی احساسم یعنی دیگه هیچ چیز رو احساس نمیکنم و این حتی بدتر هم هست.
میخواستم بگم که خواهشا قدرت درکتون رو ببرین بالا.قرار نیست همه ی انسان ها مثل هم فکر کنند.افکار من و شما و علایق من و شما متفاوته و شما هم هیچوقت من رو درک نمی کنید.

جالبه دقیقن حرف دله منو زدی

خوشحالم ک تو این مورد هم نظریم.

جناب s
یه پیشنهادی بهت میدهم خواهشا خواهشا زمین ننداز
لطفا به یه روانشناس یا روانپزشک مراجعه کن جدی میگم حتما حالت خوب میشه
یادت باشه شما متفاوت با همه نیستی بلکه دچار بیماری شدی که با مراجعه با پزشک خوب میشی
بدی اینجور بیماری ها اینه که انسان خودش متوجه بیماری اش نمیشه و فقط میدونه که با دیگران متفاوته در این صورت حتما باید به حرف دیگران در مورد مراجعه به پزشک گوش بده.

تو قران کریم اومده که بعضی ها تو جهنم انقدر عذاب میبینن که به خدا میگن ای کاش هرگز نبودیم. پس میشه از ته دل خواست که نبود. بعضی ها زندگیشون اونقدر سختی نداره که آرزوی نیستی کنن اما بعضی انقدر کشیدن که واقعا آرزو میکنن نبودن

منم دقیقا مثل شمام. همش میگم کاش آفریده نمیشدم که اینقدر رنج بکشم. ولی میدونم که هیچکسی هیچکس دیگه را درک نمیکنه چون جای هم و توی شرایط هم نیستند.

تصویر شهرسوال

سلام
بابت مشکلاتي که داريد متاسفيم و آرزو ميکنيم هر چه زود تر برطرف شوند.
حتما مي دانيد که همه ي انسان ها دچار مشکلات هستند. البته براي بعضي بيشتر و برخي کمتر است . يا نوع آن متفاوت است. ولي دنيا بدون مشکل نيست و ذات دنيا با سختي و نقص و بيماري و کمبود و امثال آن بنا نهاده شده است.
براي اينکه راحت تر اين مشکلات را بگذرانيم و طبق آنچه خودتان هم گفته ايد، به راز اين سختي ها در دنيا که خداوند هم به آن اشاره فرموده است پي ببريم، بايد به هدف خداوند از آفرينش انسان و قرار دادن او در مسير زندگي دنيا با اين شرايط توجه کنيم.
خداوند انسان را براي اينکه به سعادت و کمال برسد خلق کرده است. اگر اين کار را نمي کرد، منع لطف از موجودي بود که امکان رسيدن به اين جايگاه را داشت ! و خدا چنين منعي ندارد. پس در واقع به انسان لطف کرده و او را براي چنين هدفي آفريده است.
راه رسيدن به آن جايگاه بلند و کمال نهايي و سعادت ابدي، طي کردن زندگي در دنيا و تحمل سختي ها و در بوته ي آزمايش و امتحان قرار گرفتن است . هر کس اين مسير را بهتر طي کند، در آخرت جايگاه بهتر و در بهشت مقام رفيع تري خواهد داشت.
با اين توضيح، اتفاقا هر کسي سختي بيشتري داشته باشد و با صبر و شکر و تلاش با آن روبرو شود، در بهشت پاداش بيشتري خواهد داشت! مثل اين است که شما در يک مسابقه، درخواست کنيد که سوالات سخت تري بپرسند تا جايزه ي بالاتري به شما داده شود.
اگر به زندگي پيامبران و اهل بيت پيامبر اسلام ص بنگريد هم ميبينيد که با وجود اينکه بهترين و محبوبترين ها نزد خدا بودند، بيشترين سختي ها و دشوار ترين امتحان ها را هم پس داده اند.
اميدواريم با اين نگاه، با روحيه ي قويتري با مشکلات روبرو شويد و آنها را با موفقيت پشت سر بگذاريد.

/۴۳۳۵۸۶/

دوست عزیز شما اصن مفهموم عدم یا وجود نداشتنو نفهمیدی.همه کس از این فکر به قول شما میترسه درست.چون همیشه انسان از چیزی که بهش آگاهی نداره میترسه(برای امتحان به ذهنتون مدتایی مراجعه کنید)وجود نداشتن یعنی نداشتن هیچ گونه روح و جسم مادی و احساسی که توسطشون تشکیل میشه و به هیچ وجه ترسناک نیست.تقریبا مانند احساس هنگام خواب ولی چندین درجه بالاتر از اون.فقط همین.چون غیر این نمیتونه باشه وگرنه خدا همه گناهکاران رو نابود میکرد تا اینکه به جهنم بفرسته

چه جالب!با اینکه مطالبتون کمی خارح از درکم بود ولی جالب بود.

سلام من هم یک روزی همین طور فکر می کردم ولی میتوان از خدای به این بزرگی وقادری توقع داشت همینطور برای خودش باشد میشد از یک دانشمند انتظار کار عاقلانه نداشت به نظر من خدا هر کاری کرده برا ی ما کرده خدا میخواست اخر سر همه ی شاد و سربلند پیش او برگردیم وتا ابد خوشحال باهم بمونیم ولی ما چه اشتبا ها که نکردیم ودلیل ناراحی مون را خدا میدونیم اگه خدا تو این دنیا امنحان نمیکرد تا با غرور وخوشحالی مون پیشش برگردیم بنظر من حتا اگر خدا از اولش مارا تو بهشت می گذاشت نمی توانستیم لذت خوشحالی بعد از ناراحتی رابچشیم خدا دوسمون داره ما دوسش نداریم و درکش نمیکنیم

یه تئوری هست ک میگه همه ی انسان هایی که به این دنیا اومدن ، خواست خودشون بوده و خدا از همه انسان ها قبل از اینکه به این دنیا بیان گفته که میخوای بیای یا نه و همه ی انسان ها با تایید خودشون اومدن. چون تازگیا تو تفسیر قرآن هم گفتن که یک جا گفته شده «مگر ما از شما وعده نگرفتیم که خدارا بپرستید» این یعنی قبل از اینکه متولد شی باهات حرف زده شده و ازت وعده گرفتن و تو تأیید کردی. ی چیز مثل جهان موازی ک انگار ی زندگی دیگ هم داشتی و خودت اجازه دادی ک از اونجا وارد این مرحله و این زندگی دوم بشی و الان یادت نیست. البته همه ی اینا فعلا ی تئوریه

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

تصویر پاسخگو

بدبختی و خوشبختی هر آدمی تو این دنیا دست خودشه .
منتها گاهی تعریفی که ما از خوشبختی و بدبختی می کنیم خیلی دقیق نیست و بر اساس همون در مورد خودمون یا دیگران قضاوت می کنیم .

دوست من خوش بختی یا بد بختی ۱۰۰% دست خود انسان نیست وقتی یه نوزاد با یه بیماری نادر ژنتیکی که هیج درمانی نداره به دنیا میاد باید چه کنه ؟

تصویر soalcity

سلام
بستگی دارد که خوشبختی را چه تعریف کنید و از درون تان بجویید یا از بیرون!

تعریف من از خوشبختی معمولی بودنه که خدا ازم گرفته اگه تو هم از این بیماری بی درمان داشتی خوشبختی برات همین تعریف معمولی بودن بود.

تصویر پاسخگو

به نظر من درسته که سلامتی خیلی خیلی خوبه ، اما داشتن سلامتی مساوی با خوشبختی نیست ، بلکه یکی از عوامل زمینه ساز خوشبختی است . البته این باز به این معنا نیست که هر کس از نعمت سلامتی برخوردار نبود ، بدبخت است یا هیچ عامل خوشبخت کننده ای در زندگی ندارد .
خیر خوشبختی یک احساس درونی است که عوامل مختلفی می تواند در به وجود آمدن این احساس دخالت داشته باشد .

سوالها به ظاهر ساده ولي در باطن فربه، جدي و اساسي است. در مقابل ، پاسخ هاي شما، ظاهري عالمانه و مغالطه آميز و باطني سست بنياد، پوچ و از سر باز كردني است. با بافتن اين ترهات و اباطيل، نه تنها نياز پرسشگر برطرف نمي‌شود بلكه بنياد شك و ترديدي كه در عقايدش آورده و مستقيما به براهين "شر" و "خير" و ساير براهين اثبات وجود خداوند متعال بر مي‌گردد، تقويت مي‌شود و يك گام ديگر از "خدا" به قرائت حوزه‌هاي ديني، فاصله مي‌گيرد .

تصویر soalcity

سلام
آنان که عینک رنگی به چشم دارند، برای فاصله گرفتن بیشتر از دین، به هیچ چیزی نیاز ندارند.
و آنان که منطقی می نگرند و می اندیشند، مغالطه را با دلیل تبیین می کنند و می دانند ادعای مغالطه بدون دلیل، خود یکی از انواع مغالطات است.

عزیز دلم الهی من فدات شم چرا از انرژی درمانی استفاده نمیکنی فقط کافیه خدا رو صدا بزنی اون میشنوه و اجابت میکنه پس تو هم باید ایمان داشته باشی در این آیه به نظر من ایمان داشتن ایهام داره یعنی میتونه به معنای مذهبی بودن وهم میتونه به معنای این باشه که به اجابت خدا شک نداشته باشی به خدا من هم بیماری روحی داشتم و ۲سال تلاش بی فایده کردم اما فقط ی شب تا صبح خالصانه خدارو صدا زدم و دعا کردم فرداش معجزه شد امیدوارم که توهم معجزه زندگیت ببینی و با خوشحالی به همه بگی که معجزه فقط برای عصر پیامبران نبوده و الان هم ممکنه فقط ما دیگه انگار نمیخوایمش

معجزه خوبه اما از یکی مثه من خدا........ واقعا نمیدونم چی بگم کی جای من بوده من خودم رو جایی میبینم که قدرت اختیار ندارم اگه بت زور شوهرت بدن فقط واسه حرف مردم اگه تو ۱۸سالگی حق هیچی رو نداشته باشی اگه فقط به این فکر کنی که تا اخر عمرت هیچ کس رو نمیتونی دوس داشته باشه من انگار باید به حال تمام مردم جهان افسوس بوخورم شریک زندگیت کسی باشه که ازش متنفریـکسیـ باشه که یه لحظه هم با عشق کنارش نباشی سر سفره عقد با گریه نشسته باشی چی ببینی بقیه زندگیشون عالیه ولی تو حتی نداری واسه زندگیت تصمیم بگیری من هیچ امیدی تدارم به زندگی هیچ امیدی جز مرگ شاید با مرگ ارومـبشم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در این باره باید به چند نکته توجه شود :
الف - در ابتدا باید گفت محبت و علاقه یکی از مهم ترین ارکان ازدواج است. زندگی بر اساس آن پایه ریزی می شود. شرایط و معیارها ی دیگر بعد از این مرحله هستند. به این معنا که اگر این رکن نباشد ،ازدواج معنا و مفهومی نخواهد داشت.
بنابراین باید به موضوع جایگاه عشق در ازدواج اشاره کنیم. اگر کسى فردى از جنس مخالف را دوست بدارد و به راستى عاشق او باشد، آیا این امر مى‏تواند تنها عامل تعیین‌کننده ازدواج آن دو به شمار آید؟
باید در پاسخ بگوییم: نه، زیرا ازدواج در حقیقت نوعى مشارکت اجتماعى است که در آن، دو انسان باید از جهات گوناگون با یکدیگر تناسب عملى داشته باشند که از آن جمله، تناسب اعتقادى، اجتماعى، عقلانى، تحصیلى و... است. انسان در ازدواج، تمامى نیازهاى سطوح مختلف خود را از ابتدایى‏ترین نیازهاى غریزی تا عالى‏ترین نیازهاى انسانى به مشارکت مى‏گذارد. براى تشکیل یک خانواده، باید تناسب بین دو انسان براى برآوردن تمامى نیازها در حد بالایى وجود داشته باشد.
بنابراین، براى ازدواج مى‏باید به انسانى بیندیشیم که بتواند قسمت اعظم نیازهاى مختلف را برطرف کند. عشق مى‏تواند مکمل چنین ازدواجى باشد و نه تنها عامل تعیین‌کننده آن. با وجود اهمیت و تعالى عشق در زندگى، نیازهاى واقعى انسان نیز حقیقتى انکار ناپذیرند. انسان عاشق نمى‏تواند به عشق اکتفا کند و از نیازهاى خود از این طریق چشم بپوشد. بهتر است که براى ازدواج انسانى را انتخاب کنیم که در برآوردن نیازهاى مختلف، ما را یار، همراه و همسر باشد. ازدواجى که بدون توجه به نیازهاى گوناگون انسان، صورت پذیرد و تنها بخواهد عشق را تأمین نماید، بسیار زود شکست خواهد خورد.
عشق قبل از ازدواج تا آن جایی که مربوط به همسر باشد (یعنی پس از ازدواج و زوجیت) از نظر اسلام امری لازم و بلکه اساس کانون خانواده و استحکام آن است.البته در این جا تعبیر به عشق شاید صحیح نباشد و تعبیر به علاقه و محبت صحیح تر است.
خداوند می‌فرماید: "یکی از آیات و نشانه‌های خداوند این است که از جنس خودتان، زوج‌تان را آفرید تا با هم انس گیرید. بین شما دوستی و مهربانی برقرار کرد . در این امر، آیات و نشانه‌های الهی برای کسانی است که تفکر و اندیشه کنند".
همان گونه که در آیه آمده، دوستی و محبت انسان به همسر، از آیات و نشانه‌های خداوند دانسته شده است، بنابراین ازدواجی که در آن علاقه و محبت نباشد، فایده نداشته و ارزشمند نیست و پایدار نمی‌ماند .
ب- نکته دیگر این که برخی خانواده‏ ها معمولاً در آغاز با یکدیگر بسیار مهربان و با صفا و صمیمیت برخورد می‏نمایند، ولی گذشت زمان ممکن است در اخلاق و رفتار آنان تأثیر گذاشته، و کانون مقدّس خانواده را دچار تزلزل و نگرانی بنماید. اگر ازدواج و انتخاب همسر به صورت عقلائی، و با معیارهای صحیح صورت پذیرد، و حقوق و شرائط بهزیستی زوجین مراعات گردد، و نیازهای روحی و جنسی به شکل صحیحی برآورده شود، گذشت زمان نه تنها فروغ خانه و خانواده را تضعیف نمی‏کند بلکه روز به روز بر شدّت علاقه و صفای آنان افزوده می‏شود. اسلام برای زن و شوهر حقوق واجب و مستحبی قرار داده که لازم است رعایت کنند و مراقب باشند این دستورات حیات بخش را زیر پا نگذارند، پس نباید تصور نمود که اگر در آغاز ازدواج همراه با صممیت بود تا اخر این روش تداوم دارد . چه بسا بر عکس ممکن است در آغاز ناخوشی در زندگی وجود داشته باشد ولی در ادامه زندگی آرام ولذت بخش نصیب طرفین گردد .
ج- با توجه به دو نکته قبل گرچه این زندگی مشتر ک در آغاز بر شما تحمیل شده ولی شما با تدبیر وگذشت و تغییر خواست ها این تلخی را به شیرینی تبدیل نمایید . چرا ودرا در گیر یک سر نوشت نا خوش آیند می کنید ؟
تندخویی و گاهی بد اخلاقی را تحمل کنید: در حدیث از پیامبر اکرم(ص) آمده است کسی که برای رضای خدا اخلاق بد همسر خود را تحمل کند خدا ثواب شکرگزاران به او عنایت فرماید.(وسائل ابواب مقدمات النکاح، باب ۹، خ ۵.۹). همسران باید با اخلاق ناپسند یکدیگر بسازند کارهای ناستوده همدیگر را نادیده بگیرند و از لغزش‏های همدیگر بگذرند که این رفتار در پا برجائی و دوام زناشوئی و الفت زن و مرد تأثیر فراوان دارد.
در خاتمه می‏توان گفت از جمله مهمترین عوامل سعادت و خوشبختی در زندگی، تفاهم، درک متقابل ـ آرمان مشترک، تعهد به اصول اخلاقی، انضباط و اهتمام به زندگی است در پرتو این اصول، می‏توان عشق به زندگی را تقویت نمود و این عنصر اصلی را در زندگی حفظ کرد.و به چند نکته زیر توجه فرمایند:
۱. سعی کنید به خواسته‏های یکدیگر احترام بگذارید.
۲. به کلیه فامیل و آشنایان یکدیگر احترام بگذارید.
۳. اجازه دخالت به هیچکس را در زندگی مشترکتان ندهید.
۴. به هنگام به وجود آمدن اختلاف هیچ کس را مطلع نکنید و همیشه دشوارترین اختلاف را خودتان حل کنید.
۵. در هر مکان و محفلی از خوبی‏ها و محسنات یکدیگر تعریف و تمجید کنید و هرگز عیوب هم را در جمع مطرح نکنید.
۶. در تمام مدت زندگی به یکدیگر ابراز علاقه کنید و به هر مناسبتی که شده برای هم هدیه هر چند ارزان قیمت تهیه کنید.
۷. با تمام مشکلات به طور منطقی برخورد کنید و کمتر دچار احساسات شوید.
۸. هرگز با همدیگر دروغ نگوئید.
۹. در کارها به همدیگر احترام بگذارید و کمک کنید.
۱۰. خوش زبان باشید.
.

من کاملا با این نظر موافقم اما این خانما ی کاری میکنن که زندگی برای میشه زهر مار

با شجاعت و فارغ از اینکه چه اتفاقی میفته جدا شو و به میل خودت زندگی کن و از اینکه دیگران ممکنه چی بگن بیا بیرون.دست خودته فقط و از همه مهمتر خودتو کامل تسلیم خدا کن نه چیز یا کس دیگه ای

خیلی براتون خوشحالم ک شفا گرفتید و این خیلی خوبه ولی خواهشا اینو در نظر داشته باشید ک خدا همه رو شفا نمیده,اگرم شما رو شفا داده معجزه شده.اگه خدا قرار بود همه رو شفا بده ک اسمش معجزه نمیشد و اصلا نیاز نبود خدا بیماری رو بیافرینه ک بعد بخواد شفا بده اونم همه رو!ما این همه مریض تو دنیا داریم چه با ایمان چه کافر,خیلی از باایمان ها هم این همه برای شفاعتشون دعا کردن ولی مگه خدا جواب داد؟پس این مورد برای همه صدق نمیکنه.خوشحالم ک همچین اتفاق خوبی براتون افتاده,انشالله همیشه شاد باشید.

هرکه دراین بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند خدا تورو خیلی دوست داره چون که تورو خاص افریده

بنظرم جامعه خودش تو بدبختی و خوشبختی افراد تاثیر زیادی داره

نوزاد که جای خود داره بعضی وقتها هر چی دعا میکنی تلاش میکنی عاقبتش بد بختی میاد سراغت
من که نا امید شدم نمیدونم چیکار کنم

خدایا چرا اين همه درد و رنج؟

قبل از شروع در پاسخ قدري در باره مفهوم رنج واقسام آن بحث مي کنيم:

درخصوص رنج شايد بتوان گفت که هيچ تعريف مشخص و دقيقي و تعريف مفهومي کاملاً معيني وجود ندارد.
روانشناسان هم تعريف‌هاي مشخصي در اين خصوص ارائه کرده‌اند. اما مي‌شود گفت که انسان هر وقت احساس کند از وضع مطلوبش دور افتاده، آرامش از او سلب مي‌شود و به هر حال چه در ساحت جسم و بدن و چه در ساحت روان و نفس، وقتي انسان در يک وضعيت نامطلوب قرار گيرد و يا از آنها دور افتد، احساسي به انسان دست مي‌دهد که از آن تعبير به رنج مي‌شود.

*** رنج‌ها را مي توان به دو قسمت تفکيک کرد:

۱- رنج‌هايي که نوع بشر از آن حيث که بشر است دارد و فرقي نمي‌کند که غني باشد يا فقير، فرهيخته باشد و يا نافرهيخته، سفيد پوست باشد يا سياه پوست. اين رنج‌ها اختصاص به هيچ شخص خاصي ندارند. مثل رنجي که از تنهايي و يا از احساس زودگذري مي‌کشيم، يا رنجي که از فقدان عدالت مي‌بريم.

۲- رنج هايي که ممکن است من مبتلا به آنها باشم، ولي شما آنها را احساس نکنيد و برعکس وقتي من از درد دندان رنج مي‌کشم مسلماً شما درد نمي‌بريد. چنين دردهايي عموميت ندارد. با اين تعريف مي‌توانيم رنج‌ها را به عمومي و اختصاصي (يا شخصي) تقسيم کنيم. از حيث ديگري نيز مي‌توان رنج‌ها را تقسيم کرد: رنج‌هاي زوال‌پذير و رنج‌هاي زوال‌ناپذير. رنج‌هايي هست که تا انسان، انسان است و تا جهان بوده و هست، وجود دارند و قابل زوال نيستند. اگر رنج‌هاي زوال‌ناپذير وجود داشته باشد، بايد اعتراف کرد که زندگي داراي وجه تراژيک است. وجه تراژيک يک زندگی یعنی وجود رنج‌هایی در حیات که قابل التیام نیستند. به نظرم می‌آید که اگر بخواهیم واقع‌بینانه‌ داوری کنیم، باید بگوییم که اگر چه می‌توان در جهت کاهش درد در زندگی تلاش کرد، ولی نمی‌توان بدون رنج زیست.

انسان برای این که در دنیا به آرامش برسد و به تبع آن در آخرت هم آرامش یابد، نباید وضعش را با دنیا مشخص کرده باشد، بلکه باید وضعش را با خودش مشخص کند. خیلی چیزها هستند که پاکان روزگار آنها را نمی‌دانسته‌اند و این مانع آرامش آنها در این دنیا نبوده است. بودا ریاضیات بلد نبود، فیزیک و شیمی هم یاد نداشت. بنابراین، جواب بسیاری از سؤالات را نمی‌دانست، ولی آرامش از او سلب نشده بود. اما چرا؟ چون برای این که ما به آرامش برسیم نباید جواب تمام سؤال‌های عالم را بدانیم. ما لازم نیست تکلیفمان را با همه چیز مشخص کنیم. دانستن یا نداستن آرامش نمی‌آورد.

آرامش انسان در گرو جواب به این سؤال است که آیا او تعهداتی که با خودش داشته است را لگدمال کرده یا رعایت کرده است؟ اگر من تعهدات نسبت به خودم را زیر پا نگذاشته باشم، آرامش دارم و شاید هیچ اطلاعی در خصوص طبیعت یا ماوراءالطبیعت و دنیا یا قبل از دنیا و بعد از دنیا هم نداشته باشم. آرامش انسان در گرو رعایت الزام‌هایی است که خودمان برای خودمان تعریف می‌کنیم. اگر من با خودم شرط کرده باشم که در هیچ وضع و حالی دست از حقیقت‌طلبی یا خیرخواهی و عشق‌ورزی بر ندارم، ولی یکبار احساس کنم که خلاف حقیقت و خیر و عشق و عدالت رفتار کرده‌ام، این می‌تواند آرامش را از بین ببرد. بنابراین، به نظر من آرامش در بیرون به دست نمی‌آید. آرامش در این است که شما در درون خودتان نسبت به تعهدات‌تان ملتزم بمانید. این فرد با چنین حالی اگر نسبت به همه مسائل هم شکاک باشد، آرامش خواهد داشت.

به نظر می رسد که در این بحث باید حالات روانی درجه اول را از حالات روانی درجه دوم تفکیک کنیم.

مادری را در نظر بگیرید که بچه‌اش مریض شده و چند روز است که سر و کارش با کلینیک و بیمارستان می‌باشد. در تمام این مدت مادر به یک معنا آرامش ندارد. بالاخره دل نگران سلامت و زندگی بچه‌اش است و بنابراین، آرامش ندارد.

همین آرامش نداشتن او را به هزار تکاپو و فعالیت می‌اندازد. این فرد در رتبه اول آرامش ندارد، ولی در مجموع فعالیت‌ها و تکاپوهای این مادر این چند روز به او آرامش و رضایت باطن می‌دهد.

مادر در این وضعیت از یک سو دلهره دارد و مضطرب است ولی به یک معنای دیگر او آرامش دارد. به تعبیری دیگر ناآرامی وی، او را به تکاپو وا می‌دارد و از این تکاپو رضایت ناشی می‌شود. مادر برای سلامتی فرزندش به یک سری ناملایمات رضایت درجه دوم می‌دهد. از ناملایمات، رضایت درجه اول کسب نمی‌شود. گرسنگی رضایت درجه اول را به همراه نمی‌آورد، ولی شما روزه گرفتن را در نظر بگیرید. در روزه گرفتن، شخص از گرسنگی کشیدن رضایت درجه دوم کسب می‌کند. این گرسنگی ولو رنج‌آور است ولی فرد را به یک هدفی می‌رساند و چون او را به هدفی می‌رساند، آرامش بخش است. آدم در زندگی‌اش از بسیاری از امور در رتبه اول درد و رنج می‌کشد، ولی در رتبه دوم از آنها لذت می‌برد.

یک فوتبالیست در طی بازی آرامش ندارد، خسته می‌شود و درد می‌کشد، ولی او نسبت به این درد و رنج کشیدن رضایت درجه دوم دارد. با این تعریف می‌توان گفت که پیامبران درد و رنج‌های درجه اول در زندگی‌شان خیلی داشته‌اند، اما به این درد و رنج‌ها رضایت دوم داشته‌اند و از این لحاظ آرامشی در ورای این ناآرامی‌شان وجود داشته است. یک شادیی در ورای حزن و اندوهشان وجود داشته است. از این لحاظ انسان‌های عادی هم همین گونه‌اند. اگر درد و رنج درجه اول دارای معنا شد، در رتبه دوم رضایت کسب خواهد شد.

*** حال ببینیم از منظر دینی چرا رنج و درد خلق شده است؟
خداوند زندگي انسان را توأم با رنج و مشقت قرار داد تا وي را تربيت کند و استعدادهايش را شکوفا نمايد.
شدايد و ناملايمات براي انسان جنبه سازندگي دارند. بسياري از کمالات و رشدها است که جز در رو برو شدن با سختي ها و گرفتاري ها ، جز در نتيجه برخوردها، جز در ميدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث به دست نمي آيد.
سختي ها در زندگي بشر تنها گوهر واقعي انسان را آشکار نمي کند، بلکه به گوهر وي تکامل مي بخشد، بلاها و سختي ها اثر کيميايي دارند ، و سازنده اند. از موجودي ، موجود ديگر ، از ضعيف ، قوي ، از پست، عالي، از خام، پخته به وجود مي آورند.
همچنين خداوند به وسيله حوادث، انسان ها را امتحان مي کند. قرآن مي فرمايد: «قطعاً همة شما را با چيزي از ترس و گرسنگي و زيان مالي و جاني، و کمبود ميوه ها آزمايش مي کنيم و بشارت ده استقامت کنندگان را.»(۱)
خداوند براي شکوفا کردن استعدادها و پرورش دادن بندگانش، آنان را با گرفتاري ها مي آزمايد، يعني همان گونه که فولاد را براي استحکام بيشتر در کوره مي گذارند تا به اصطلاح آبديده شود و فلز خالص به دست آيد، آدمي را نيز در کوره حوادث سخت پرورش مي دهد تا مقاوم گردد.
امتحان خدا با گرفتاري ها ، به کار باغبان پر تجربه شبيه است که دانه هاي مستعد را در سرزمين هاي آماده مي پاشد.
دانه ها با استفاده از داده هاي طبيعي شروع به رشد و نمو مي کنند، تدريجاً با مشکلات مي جنگند و با حوادث پيکار مي نمايند، در برابر طوفان ها ي سخت و سرماي کشنده و گرماي سوزان، ايستادگي به خرج مي دهند تا شاخة گلي زيبا يا درختي تنومند و پرثمر بار آيد که بتواند به زندگي خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان براي اين که از نظر جنگي نيرومند و قوي شوند، به مانور و جنگ هاي فرضي مي برند و در برابر انواع مشکلات ، تشنگي ، گرسنگي ، گرما، سرما، حوادث دشوار و موانع سخت قرار مي دهند تا ورزيده و آبديده شوند.(۲)

علي (ع) فرمود: «در حوادث روزگار جوهر مردان شناخته مي شود.»(۳) و فرمود: «سازندگي بلا و گرفتاري ها براي مؤمن سريع تر است از اثر باران در زمين.»(۴) حضرت صادق(ع) فرمود: «بلا زينت مؤمن است.»(۵) رسول گرامي اسلام فرمود: «خداوند بنده مؤمنش را با بلا تغذيه مي کند، همان گونه که مادر فرزندش را با شير تغذيه مي کند.»(۶)

حضرت صادق (ع) فرمود : «مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ايمانش زياد شود، گرفتاريش زياد مي شود.»(۷)

از قرآن و حديث استفاده مي شود نظام زندگي انسان در جهان هستي، نظام تکامل و پرورش است و همه مردم (از پيامبران گرفته تا ديگران) در حوادث روزگار دست و پنجه نرم مي کنند تا تربيت و ساخته شوند و شايستگي دريافت پاداش هاي عظيم الهي را کسب نمايند. از طرف ديگر وجود سختي ها در زندگي، لازمه زندگي مادي است.

زندگي مادي همراه با محدوديت و تزاحم و کشمکش ها است. مواد و عناصر در همديگر تأثير مي گذارند، يا اثر هم ديگر را خنثي مي کنند و به هر ترتيب ، تزاحم حاکم بر عالم ماده است و انسان نيز از اين قاعده مستثني نيست. فيلسوفان مي گويند: «لولا التضاد ما صحّ دوام الفيض؛ اگر تضاد و کشمکش در عالم مادي نبود، فيض و رحمت الهي دوام و استمرار نمي يافت.» بنابراين وجود سختي ها و مشکلات نه تنها براي انسان ، بلکه تمام موجودات عالم است، با اين تفاوت که لازمه تکامل انسان وجود سختي ها است.

پي نوشت ها:
۱- بقره (۲) ايه ۱۵۵.
۲- تفسير نمونه، ج۱، ص ۵۲۷؛ مرتضي مطهري، بيست گفتار، ص ۱۷۶.
۳تا۷- محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمة ، واژة بلا، شماره ۱۸۹۱ ، ۱۸۹۹ ، ۱۹۳۱، ۱۹۵۰.

عالی بود دمتون گرم خیلی به کارم اومد

دوست عزیز با حرف شما کاملا موافقم

چرت نگو.تو اگ زندگیت دست خودته دکتر شو.موسیقیدان شو.ما سراسر در جبریم .بیست درصد اززندگی ما دست خودمونه بقیش سرنوشتی ک برامون نوشته شده.ظلم ازین بیشتر؟.انتخاب هدف و سعی در رسیدن ب اون هدف دست خودمونه ولی هیچ تضمینی برای رسیدن به اون وجود نداره و این یعنی جبر.یکی میشه پولدار و معروف و خوشگل و خوش استایل مث رونالدو.یکی هیچکدومو نداره ن قیافه ن پول ن شهرت ن قد و اندام .سر سری و از روی معده جواب نده بیسواد

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود که دکتر ومهندس وموسقی دان شدن دست خودت است اگر زحمت کار را تقبل ودر این راه تلاش نماید موفقیت تان قطعی است اگر خودت اهل تلاش نباشی آن را نباید به حساب سرنوشت بگذاری . چه اینکه برخی از موانع ممکن است دراثر موانع اجتماعی ، فردی ، خانوادگی ، مانند آن رخ دهد پس همه را به حساب سر نوشت نگذارید . اما در باره بحث جبر باید گفت :
سهم آدمی از مقدرات الهی اولاً این است که خداوند اراده و اختیار را برای آدمیان مقدر کرده است ؛یعنی خداوند در قضا و قدر عینی خود چنین مقدر کرده که انسان ها با اراده و اختیار خود عمل کنند و هیچ گونه جبری به آنها در نحوة عملکردشان وجود نداشته باشد. از این روی حکیم صدرالمتألهین تصریح کرده:
« آدمی در مختار بودنش مجبور است ؛یعنی برای او از سوی خداوند مقدر شده که با اراده و اختیار عمل کند. پس اختیار انسان اختیاری نیست بلکه انسان در مختار بودنش مجبور است و نمی‌تواند مختار و با اراده نباشد».(۱)
بنابراین اختیار داشتن انسان جزئی از مقدرات الهی است.
دوم: اختیار انسان از تقدیرات الهی این است که هرچه را خداوند در قضا و قدر عینی خود برای آدمی مقرر داشته است، انسان با اراده و اختیار و سایر شرایط و علل و عوامل آنها را انجام می دهد، و در انجام آن امور هیچ گونه جبری بر او نیست.(۲)
اگر تقدیر را سرنوشت بدانیم ، در مورد رابطه سرنوشت و اختیار می توان گفت :
در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد:
تفسیر نخست مى گوید: سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده و بنابراین هر کس با سرنوشت معیّنى از مادر متولد مى شود که قابل دگرگونى نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است. بنابراین تفسیر،‌بدیهى است که انسان موجودى مجبور و بى اختیار است.
بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست و قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل:‌تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت را به هم مى ریزد.
استاد مطهرى مى گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد».(۳)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از سرنوشت است .
در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیارداشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر،ک: اسفار اربعه، ج ۶، ص ۳۷۶، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
۲. آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۳۲۸، نشر طه، قم ۱۳۷۸ش.
۳. مجموعة‌آثار، ج۱، ص ۳۸۴.

سلام . حالا من یک سوال میکنم اگه تلاش کردی و نشد و هرکاری مردی بدتر شد چی .اینم قبول دارم که میگن سر نوشتن این بوده ولی چرا سرنوشت منه بدبخت اینجوریه

میزان تلاشت کمه تلاش یعنی بارها و بارها شکست خوردن و ادامه دادن

یه چیز بهتون بگم اینقدر راحت قضاوت نکنید وقتی هیچی نمیدونید,خیلی چیزا با تلاش و تقلا به دست میاد ولی خیلی چیزا غیرممکنه.به خاطر شرایط و اطراف و اجتماع.احتمالا دوباره حرف خودتونو میزنید و این اصلا مهم نیست.چون شما هنوز یه همچین مسئله ای رو درک نکردید ولی خواهشااا اینقدر راحت قضاوت نکنید.

۱۰۰%این رو قبول دارم،داستان زندگی من مهر تایید بر همه این حرفهاست،مهر تایید بر تمام چیزهایی که از خدا خواستم بهم داد،وبعد منتظر شد تا ببینه من چه جوابی میدم و هر بار فقط برای اینکه به خودم ثابت بشه چی هستم

نمیشه آقا نمیشه هر هدفی داشته باشی برسی ,از قرآن حرف زدی ; برادرای یوسف هم مثل یوسف آدم بودن ولی خدا توی تقدیره یوسف گذاشته بود پیامبر بشه ,خوشگل باشه ,عزیز باشه ,توی تقدیر برادراش بود توی خاک و خل فقط یه چوپان باشن و بی توجهی پدرشون نصیب اونا بشه اما یوسف از اول توی ناز و نعمت باشه بیچاره ها هر قدر سعی می کردن می دیدن باز عزیز باباشون یوسفه ,بازم خدا یوسفو می خواد انتخاب کنه آخرش هم اون کارو باهاش کردن البته کارشونو تایید نمی کنم آخرش هم یوسف هم پیامبر شد هم عزیز مصر.
ولی باز تقدیره تقدیر سعی و تلاش بیفایدس. توی تقدیر یکی هس خوشگل و خوشتیپ و قد بلند خواستنی و بچه پولدار و ... باشه ,نامرد هم باشه بی شرف و کثافت هم باشه دوسش دارن و عاشقش می شن ,اون وقت توی تقدیر یکی هم هس هیچکدوم رو نداره دلش پاکه پاکه واقعا عاشقه چون هرچی هم سعی می که مثل اون نمی شه کسی براش ارزش قائل نمیشه و عشقش رو هم تحقیر می کنن و از شکستن دلش هم ناراحت نمی شن.
از یه طرف می گن دعا کنید خدا اجابت کنه در حالی که از چند حالت خارج نیس:
۱-یا می گه خدا می خواد بشه اجابت می شه
۲-یا خدا نمی خواد و به صلاح نیس اجابت نمی شه
۳-یا موانع اجابت دعا هس اجابت نمی شه
۴-یا اجابت نمی کنه ثوابش برا اون دنیاس

اگه قراره خدا بخواد و اجابت بشه من نخوام هم اون اتفاق می افته مثل هر اتفاقی که می افته و من نخواستم یا شاید هم می خواستم پس دعا چرا آخرش همونیه که تقدیره بشه یا نشه ,در مورد موانع اجابت (گناه و ...) چرا باید خدا به خاطر گناه یا غیره مانع اجابت دعا بشه اونوقت نشد که خدا بازم شد مال یه عده اتفاقا خدا باید بیشتر به داد گناهکارا برسه نه اینکه ولشون کنه . خیلی از دعا ها هم فقط لازمه این دنیا اجابت بشه ثواب برای اون دنیا یکم شبیه وعده سر خرمنه وقتی می بینی خیلی از دعا هات اجابت نمی شه تا کی به خودت امید بدی لابد خدا داره برای اون دنیات ثواب می نویسی اقلا این همه بنده هاش دعا می کنن یکیمیش رو هم اجابت کنه به خدا دیگه دارم از خدا نا امید می شم بس که می بینم دنیا پر بی انصافی و ظلمه اصلا پایه خلقت بر پایه ضعیف کشی (روزی حیوان های قوی مثل شیر و ببر و... همیشه حیوانای ضعیف و بچه ها و ... اس) و خدا به داد هیچ کس نمی رسه ,فکر می کنم اصلا یا خدا نیس ,یا اگه هس خیلی ظالمه که دنیاش انطوریه و پر بی انصافیه و تبعیض و هیچ کاری نمی کنه .

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در خصوص شرارت ها و ظلم های عالم خداوند ، تلاش نموده تا به کمک نیروی درونی عقل و فطرت و هدایت بیرونی انبیا و امامان و هدایت های وحیانی جلوی بروز این امور را بگیرد ، اما ضرورت داشتن حق انتخاب و آزادی برای انسان و ارزشمندی انتخاب های صحیحی که در بستر آزادی شکل می گیرد و کمالات انسانی که در نتیجه مبارزه با آن ها حاصل می شود، مانع از آن شده که خداوند در بسیاری از موارد مستقیما جلوی شرارت ها و ظلم وتعدی های بشر را بگیرد .

اما مساله ای که در باره قربانیان شرارت ها بیان کردید ، ناشی از بی دقتی در ساختار عالم و اختیار انسان ها در رفتارهای شان و تاثیر و تاثر ناگزیری است که در زندگی افراد بشر وجود دارد . ارزش و اهمیتی که حیات اختیاری انسان و آزادی او در انتخاب گزینه های گوناگون در مسیر زندگی و رسیدن به تکامل دارد ، آن قدر والاست که تحمل انواع و اقسام ظلم ها و سوء رفتارها در کنار آن قابل تحمل است و چندان به چشم نمی آید .
در واقع هزاران هزار قربانی ظلم ها و شرارت ها را نمی توان با هدایت مختارانه و آزادانه نسل های بعدی آن ها (که در پرتو فشارها و استضعاف های پدران خود به بیداری و اندیشه و حرکت و انتخاب درست هدایت شدند و در اثر همین امر با ریشه ظلم ها و ستم ها و شرارت ها به مقابله برخاستند) مقایسه نمود .
به همین خاطر خداوند هدایت نهایی و همگانی بشر و رسیدن به زندگی سراسر امنیت و سعادت را برای آخرالزمان و پس از فدا شدن هزاران نسل از بشر مقدر نمود تا پس از تلاش های هزاران پیامبر و امام این امر به دست آخرین وصی آخرین پیامبر ، اما بعد از کمال اختیاری خود بشر حاصل گردد . خداوند می توانست از ابتدا و در زمان پیامبران نخستین به اجبار و اکراه بشر را به راه راست بکشاند . جلوی هر نوع انحراف و اشتباه و شرارات را در این مسیر بگیرد .
خداي متعال در قرآن كريم به اين مطلب تصريح مي كند : « وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثيرٍ مِنَ الْمُشْرِكينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون» " همين گونه شركاى آنها [بتها]، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند (كودكان خود را قربانى بتها مى‏كردند، و افتخار مى‏نمودند!) سرانجام آنها را به هلاكت افكندند و آيينشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مى‏خواست، چنين نمى‏كردند (زيرا مى‏توانست جلو آنان را بگيرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مكن)"(۱)
اجبار بر مسير هدايت و جلوگيري از ظلم ظالم به وسيله امور غيبي منافات با سنت الهي ،‌يعني هدايت انسان از طريق اختيار دارد.
البته در این مسیر بسیاری از افراد بی گناه قربانی شدند اما همین امر مقدمه حصول نتیجه نهایی است . به علاوه از آن جا که زندگی دنیا در برابر حیات ابدی انسان در آخرت به حساب نمی آید و تنها جنبه مقدماتی برای آن زندگی و سعادت بی کران دارد ، برخی ظلم ها و فشارها در دنیا در برابر عنایات و مقامات خاصی که خداوند به این افراد تحت ظلم و فشار در آخرت می دهد، چنان جبران می شود که احدی از این امر ناراضی نباشد و خود را قربانی نداند .
بنابراين وجود اينگونه موارد نه با علم خدا و نه قدرت و نه با رحمت خدا ناسازگاري ندارد چرا كه وجود هيچ يك از آنها به معني عجز خدا از برطرف كردن و نيز راضي بودن خدا نسبت به وجود اينگونه ظلمها نمي باشد. لكن به خاطر وجود مصلحتي عظيم تر يعني به كمال رسيدن انسان به اختيار و انتخاب خود ، مانع از اين است كه خداي متعال نظم و ساختار جهان رساننده به اين هدف را دست كاري كرده و خودش هدف از خلق و آفرينش را از بين ببرد.
به بيان ديگر اشياء از نظر خوبى و بدى اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياء ديگر در نظر گرفته شوند يك حكم دارند و اگر جزء يك نظام و به عنوان عضوى از اندام در نظر گرفته شوند حكم ديگرى پيدا مى‏كنند كه احياناً ضدّ حكم اولى است.
اگر بطور منفرد از ما بپرسند كه آيا خط راست بهتر است يا خط كج؟ ممكن است بگوييم خط راست بهتر از خط كج است. ولى اگر خط مورد سؤال، جزئى از يك مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگيريم. در يك مجموعه بطور مطلق نه خط مستقيم پسنديده است و نه خط منحنى، چنانكه در چهره، خوب است «ابرو» منحنى باشد و بينى كشيده و مستقيم، خوب است دندان سفيد باشد و مردمك چشم مشكى يا زاغ. درست گفته آنكه گفته است:
«ابروى كج ار راست بدى كج بودى».
در يك تابلوى نقاشى حتما بايد سايه روشن‏هاى گوناگون و رنگ‏آميزى‏هاى‏ مختلف وجود داشته باشد. در اينجا يكرنگ بودن و يكسان بودن صحيح نيست. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو يكجور و يكنواخت باشد ديگر تابلويى وجود نخواهد داشت.وقتى كه جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم كه در نظام كل و در توازن عمومى، وجود پستيها و بلنديها، فرازها و نشيبها، همواريها و ناهمواريها، تاريكيها و روشناييها، رنجها و لذّتها، موفّقيّتها و ناكاميها همه و همه لازم است.(۲) پس جهان عاري از پستي ها و بلنديها و فرازها و نشيبها و رنجها و لذتها ،‌ داراي نظام احسن نخواهد بود چراكه فايده و ثمر آن يقينا به كمال رسيدن انسان نخواهد بود.
در پايان ذكر اين نكته نيز ضروري است كه عدم برخورد خداي متعال به صورت مستقيم با اينگونه امور و شرور و ظلمها ، به اين صورت كه با هر ظلمي از آسمان آتشي نازل كند و آن ظالم را در دم مجازات نمايد ويا مثلا دست ظالم را بگيرد و به اجبار نگذارد كه او ظلم كند ، منافاتي با اين مساله كه مومنين و آنان كه به خداي متعال و دستورات او اعتقاد دارند ،‌ در مقابل ظالم ، وظيفه برخورد و در حد توان جلوگيري از وقوع ظلم را داشته باشند،‌ندارد. يعني به خاطر مصلحتي كه گفته شد خداي متعال از ورود مستقيم در اينگونه امور ، در غالب موارد ، خودداري كرده است ولي به وسيله مومنين و كساني كه در حزب خداي متعال در برابر حزب شيطان قرار دارند دفع ظلم ظالمين را مي كند.
همانگونه كه در قرآن كريم مي فرمايد: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز»" و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‏ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، ويران مى‏گردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مى‏كند خداوند قوى و شكست ناپذير است."(۳)
همانگونه كه از آيه كريمه روشن است خداي متعال دفع ظلم ظالمين مي كند لكن به دست گروه ديگري از انسان ها كه به خدا ايمان دارند و كمك خود به اين گروه از مومنين براي شكست جبهه باطل ، مشروط بر ياري خدا از طرف آنها مي نمايد كه همان قيام كردن در برابر ظلم و پايمردي در اين راه مي باشد.

پي نوشت ها:
۱. انعام (۶)، ‌آيه ۱۳۷.
۲. ر.ك: مرتضي مطهري،‌ مجموعه آثار، قم، صدرا ، بيتا، ج ۱،‌ ص۱۶۶-۱۶۷.
۳.حج (۲۲)،‌ آيه ۴۰.

با سلام و تشکر
ولی نمی دونم جمله بندی جوابتون سنگین بود یا درک من ضعیفه یا شما فقط به یک قسمت جزئی از سوالم جواب دادید ,
سوال من یک قسمتش مربوط به تقدیره انتخاب پیامبران و ائمه و اولیا که از اول آفرینش مشخص شده مثل حضرت یوسف که برادرانش تقدیرشان بسیار متتفاوت بود و سعی و تلاششان هم از سوی خدا و هم پدرشان نادیده گرفته می شد و در انتها همان شد که خدا می خواست و تقدیرشان بود وبسیاری از این اتفاقات که تلاش بنده در مقابل این تقدیر بیفایدس و خدا از ابتدا بندگانش رو دسته بندی کرده و حتی ماجرای حساب و کتاب قیامت را به چالش می کشد که اختیار شاید توهمی بیش نیست و قیامت و حساب و کتاب نادرست است (همون جبر)
یکی هم مساله دعا که واقعا برای من باعث شک و تردید شده که شاید این مواردی که برای اجابت نشدن دعا می گویند مانند اینکه موانع اجابت دعا بوده یا مصلحت نبوده یا ثوابش برای ان دنیاست برای انحراف ذهن کسی است که به اجابت نشدن دعایش مشکوک شده ,چون اگر قرار بر اجابت خدا بود نباید این همه نا امیدی و کفر و ... می بود ,بیشتر این موارد مثل کفر و ناامیدی از اجابت نشدن دعا ها و حس تنها ماندگی از طرف خدا هست. وحتی در صورت قبول وجود خدا این شک هست که اجابت دعا در گرو خواست خداست و اگر خدا بخواهد اتفاق می افتد و نخواهد نم افتد چه من دعا کنم چه نکم مثل خیلی از اتفاقات که می افتد مثل بودن منوو شما و ... و حواله اجابت به ثواب دنیای دیگر یکم نا امید کننده است و در کل پس دعا کار چندان موثری نیست و حتی عبث به نظر می آید و باز در جبر خواست خداست.
یک قسمت هم مربوط به همان بخشی که جواب دادید که گفته بودم اساس عالم بر ضعیف کشی استوار است و در سختی های بسیار صدا کردن خدا هیچ کمکی به بنده اش نمی کند ,و حتی جزئی از طبیعت است و انسان به این فکر می افته که خدا یا نیست یا خودش موافق این ظلم ها و ضعیف کشی هاست و کاری نمی کند ,چون اگر اختیار ر انسان مطرح است که خدا دخالت مستقیم در این امور نمی کند ,ولی در طبیعت هم این بی عدالتی ها هست در صورتی که اختیار برای حیوان نیست و فطرت آنهاست.و از طرفی انسان هم جزئی از طبیعت است و نمی تواند از این کشت وکشتار ها و بی عدالتی ها که در فطرت هم خود او و هم دیگر حیوانات است چندان فراتر رود و تا ابد نمی تونه خودشو با اخلاقیات از این فطرت دور کنه.
پس این ظلم و بی عدالتی و ضعیف کشی ریشه در خود خلقت داره.
و هم اینکه جواب هاتون رو اگه می شه طوری بنویسید که کسی هم که مطالعه دینی زیادی نداره بتونه درک کنه جمله بندی هاتون یکم سنگینه و برای عموم مناسب نیست
بازم از اینکه وقت میذارن جواب میدین تشکر می کنم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در باره جریان یوسف ومانند آن باید گفت :
اولاً: پاسخ این سؤال را خداوند در آخرین وحی نامه داده است:
«اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛(۱) خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد».
در این آیه به صراحت جواب روشن برای چنین پرسشی آمده .
دوم: به گفته شاعر:
گوهر پاک بیباید که شود قابل فیض ** و گر نه هر سنگ دل و کلوخ لؤلؤ مرجان نشود
موهبت نبوت سمتی است که هر کسی نمی‌تواند بدان دست یابد . شرایط و شایستگی‌ها بسیار برای دریافت این موهبت لازم است.
سوم: اختصاصی بودن این موهبت هرگز باعث تبعیض نمی‌شود، چون خداوند به هر کسی برابر شایستگی خود مقام می‌دهد،
اگر شاگردی در مدرسه بر اثر تلاش و لیاقت خود امتیاز و برتری و سمت خاص از سوی آموزگارش دریافت کند که سایر همکلاسی‌های او آن را نداشته باشد، عین عدل است.
اگر غیر این باشد و همانند سایر دانش‌آموزان تلقی شود، خلاف عدل و حکمت و تضییع حق اوست. مسئله مورد پرسش نیز شبیه این است. انبیای الهی به دلیل کمالات وجودی شایسته آنند که رهبری و هدایت مردم به دست آنان سپرده شود.
چهارم: خداوند آدمی را عموماً برای مقام خلافت الهی آفرید . در احراز این سمت تبعیض بین آدمیان نیست . هر کسی به اندازه درجه کمال خود می‌تواند جلوه‌ای از خلافت را به دست آورد، ولی برخی مسئولیت‌ها که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌شود، مأموریت و مسئولیت است و تبعیض در آن باب مطرح نیست، بلکه اسرار نهفته‌ای در آن وجود دارد که طبق آیه یاد شده تنها خداوند می‌داند چه کسی از بندگانش می‌تواند
مسئولیت را بر دوش بگیرد.
در باره دعا باید گفت :
هیچ دعای بنده ای بی پاسخ نمی ماند .همین که دعا می کنیم ،نشان می دهد خدا ما را پذیرفته است.
مولوی می‏گوید:
آن یکی الله می‏گفتی شبی ** تا که شیرین می‏شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیار گو ** این همه "الله" را "لبیک" کو؟
می نیاید یک جواب از پیش تخت ** چند "الله" می زنی با روی سخت
‏او شکسته دل شد و بنهاد سر ** دید در خواب او خضر اندر خضر
گفت: "هین" از ذکر چون وامانده‏ای ** چون پشیمانی از آن کش خوانده‏ای
گفت: لبیکم نمی‏آید جواب ** زآن همی ترسم که باشم رد باب
گفت: آن "الله" تو "لبیک" ماست ** و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
‏ترس و عشق تو کمند لطف ماست ** زیر هر یا رب تو لبیک‏هاست

پی‌نوشت:
۱. انعام (۶) آیه ۱۲۴.

واقعا حرفهاتون درست هست. ممنون

بله کاملا موافقم

عجب صبری خدا دارد...

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام
گرچه خداند حلم است و با صفت حلم تجلی می کند ولی باید توجه داشت در قران کریم فرمود :
«ولایحسبن الذین کفروا انما نملی لهم خیر لانفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثما و لهم عذاب مهین ؛
کسانی که کفر ورزیدند، مپندارند که مهلتی که به آنان می‏دهیم برای شان خوب است. فقط مهلت شان می‏دهیم تا گناه شان بیش تر شود و عذابی خوارکننده دارند». ( آل عمران، آیه ۱۷۸. ) در جای دیگر می فرمایید : می‏فرماید: « ولو یؤاخذ اللّه‏ الناس بما کسبوا ما ترک علی ظهرها من دابة ولکن یؤخرهم الی اجل مسمّی فاذا جاءاجلهم فان اللّه‏ کان بعباده بصیرا ؛ اگر خدای متعال مردم را به آنچه می‏کنند، مؤاخذه می‏کرد، هیچ جنبنده‏ای را بر پشت زمین باقی نمی‏گذاشت، ولی [مؤاخذه] آنان را تا سرآمدی معین به تأخیر می‏ اندازد؛ و چون سرآمدشان در رسد خدا به [کار] بندگانش بینا است». ( فاطر (۳۵) آیه ۴۵. )

اینکه شما میگی درست اما جامعه هم نقش اساسی در پیشرفت داره همون رونالدو اگه توایران عراق یا کشورهای جهان سوم بود به جایی نمیرسید چون کشورهایی مث ماجایی برای استعدادها ندارن وخیلی از استعدادها هستن ک نابود میشن...از بین ۱میلیون شاید ۱ نفر خوش شانس باشه و بااستفاده از روابط ب جایی برسه..پس اول خودمون سپس جامعه و فرهنگمون زمینه ساز موفقیته..

عزیزم چرا انقدر عصبانی هستی دیگه بی انصافی نکن ۲۰درصد نه ۵۰درصد دست خودمونه منم تو بعضی چیزا به نتیجه نمیرسم . به هر حال هرکسی تو زندگیش ی نوع سختی داره من که تا حالا آدم بی مشکل ندیدم خیلی ها با من درددل کردن خوشگل ، پولدار ، زشت اصلا همه جوره و واقعا به این آیه رسیدم که انسان را نیافریدیم مگر در رنج و سختی حالا چه قبول کنی چه نکنی این زندگی تو هست براش تلاش کن و فقط به مثبت ها فکر کن و با افکار منفی سختی های زندگیت رو بیشتر نکن پیشنهاد میکنم که مطالعه فلسفی و عرفانیت بیشتر کن و یک بار قرآن رو با معنی و تفسیر بخون( موفق باشی )

اشتباه میکنی،نصفه زندگی دسته خودته بستگی به این داره که کجا ها چه تصمیم هایی تو زندگیت میگیری،من از نظر خیلی ها خوش قیافه ام،اما این خوش قیافه گی به هیچ دردم نخورده،خدا همیشه به همه شانس اینکه خودشون رو نشون بدن میده،از اونجا به بعد به خودت بستگی داره که چه انتخابی میکنی

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات ما اینه که فکر می کنیم کوچکترین تاثیری تو زندگیمون داریم، در حالی که هر آنچه انجام می دهیم همش مطابق با خواست خداست و ما صرفا عروسکیم. خب حالا شاید شما بگید حرفم اشتباهه! پس لطفا جواب این سؤالمو بدید:
علت تفاوت عملکرد و رفتار آدم ها با یکدیگر چیست؟
به نظرم جوابتون متفاوت بودن فکر، عقل، مغز، روح، شرایط محیطی و یا هر چیز دیگری است. خب سوال بعدی اینه که علت تفاوت فکر، عقل، مغز، روح، شرایط محیطی و ... آدم ها با هم دیگه چیه؟ خب اینجا جوابتون میتونه بلافاصله خواست خدا باشه و یا میتونید بگید انسان ها با قدرت اختیار خودشون عملکرد متفاوتی دارن. خب در این صورت سؤال بعدی اینه که چرا انسان ها با قدرت اختیار خودشون عملکرد متفاوتی دارن، مگه اختیار انسان ها با هم فرق میکنه، اون چه چیزیه که باعث میشه انسان ها با اختیار و عقل و روحشون راه یکسانی نرن؟
در نهایت تنها جوابی که میشه به این سؤال داد تفاوت در ذات و روح . عقل و اختیار و .... آدم هاست که خدا آفریننده‌ی این موارد بوده و ما نقشی توش نداشتیم و مطابق با این مواردی که خدا به ما داده یه مسیری رو تو زندگی میریم. یعنی اگه یه انسان دیگه دقیقا شرایط مشابه شما (عقل، روح، جسم، شرایط محیطی و ...) رو داشته باشه مسلما همین راهی رو میره که شما تا الان رفتید.
نتیجه اینکه ابنکه یه نفر خوب یا بد میشه همش خواست خدا بوده، ما هیچ کاره ایم. حالا آیا انصافه یکی بره بهشت یکی بره جهنم؟
خواهشمندم به جای جواب های متعصبانه، قدری عمقی رو این موضوع فکر کنید و جواب عقلانی ارائه کنید حتی اگه در قرآن و روایات جوابی نباشد.( هر چند در یکی از آیات جوابی که داده شده اینه که «خدا هر کس را که بخواهد هدایت و هر کس را که بخواهد گمراه می‌کند.» که این آیه هم عملا بیانگر جبر است و هر گونه تلاشی برای جبری نشان ندادن آیه مذکور منجر به طرح مجدد سوالات بالا می شود، که در نهایت جواب آن سؤالات اراده و خواست خدا و جبر بوده است.)

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام .
سهم آدمی از مقدرات الهی اولاً این است که خداوند اراده و اختیار را برای آدمیان مقدر کرده است ؛یعنی خداوند در قضا و قدر عینی خود چنین مقدر کرده که انسان ها با اراده و اختیار خود عمل کنند و هیچ گونه جبری به آنها در نحوة عملکردشان وجود نداشته باشد. از این روی حکیم صدرالمتألهین تصریح کرده:
« آدمی در مختار بودنش مجبور است ؛یعنی برای او از سوی خداوند مقدر شده که با اراده و اختیار عمل کند. پس اختیار انسان اختیاری نیست بلکه انسان در مختار بودنش مجبور است و نمی‌تواند مختار و با اراده نباشد».(۱)
بنابراین اختیار داشتن انسان جزئی از مقدرات الهی است.
دوم: اختیار انسان از تقدیرات الهی این است که هرچه را خداوند در قضا و قدر عینی خود برای آدمی مقرر داشته است، انسان با اراده و اختیار و سایر شرایط و علل و عوامل آنها را انجام می دهد، و در انجام آن امور هیچ گونه جبری بر او نیست.(۲)

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر،ک: اسفار اربعه، ج ۶، ص ۳۷۶، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
۲. آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۳۲۸، نشر طه، قم ۱۳۷۸ش.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام .
سهم آدمی از مقدرات الهی اولاً این است که خداوند اراده و اختیار را برای آدمیان مقدر کرده است ؛یعنی خداوند در قضا و قدر عینی خود چنین مقدر کرده که انسان ها با اراده و اختیار خود عمل کنند و هیچ گونه جبری به آنها در نحوة عملکردشان وجود نداشته باشد. از این روی حکیم صدرالمتألهین تصریح کرده:
« آدمی در مختار بودنش مجبور است ؛یعنی برای او از سوی خداوند مقدر شده که با اراده و اختیار عمل کند. پس اختیار انسان اختیاری نیست بلکه انسان در مختار بودنش مجبور است و نمی‌تواند مختار و با اراده نباشد».(۱)
بنابراین اختیار داشتن انسان جزئی از مقدرات الهی است.
دوم: اختیار انسان از تقدیرات الهی این است که هرچه را خداوند در قضا و قدر عینی خود برای آدمی مقرر داشته است، انسان با اراده و اختیار و سایر شرایط و علل و عوامل آنها را انجام می دهد، و در انجام آن امور هیچ گونه جبری بر او نیست.(۲)

پی‌نوشت‌ها:
۱. ر،ک: اسفار اربعه، ج ۶، ص ۳۷۶، نشر دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، بی‌تا.
۲. آموزش کلام اسلامی، ج ۱، ص ۳۲۸، نشر طه، قم ۱۳۷۸ش.

خوشبختی و بدبختی این دنیا کاملا مشخصه تعریف خاصی هم نداره هر کی تن سالم و فرزند سالم و ثروت و آرامش داشته باشه خوب تو این دنیا خوشبخته و اگه اندکی از ثروتش را برای نیازمندان خرج کنه تو آخرت هم خوشبخته
و بالعکس اگه گه کسی هم تن ناسالم و فرزند نا اهل و فقر و جنگ اعصاب داشته باشه تو این دنیا بدبخته وبه بخاطر اینکه با ورود فقر ایمان خارج میشود در آن دنیا هم بدبخته . پس لطفا مبلغین موعظه نفرمایند و بر اجرای عدالت مسر باشند که بیشتر فقرها از بی عدالتی هستش مثل حقوق نجومی حقوق ناچیز یک رفتگر

تصویر soalcity

سلام
در لزوم تلاش برای برپایی عدالت شکی نیست. که البته باید توجه داشت، عدالت با دستور و دیکته کردن ایجاد نمی شود. بلکه هر کس باید به اندازه سهم خود در این مسیر بکوشد.
با این حال تحلیل شما درباره خوشبختی و بدبختی صحیح نیست. ما در تاریخ انسانهایی در قله ایمان داریم که از جهت مادی فقیر بوده اند. طبق بیان امیر المومنین (ع) پیامبر (ص) سه روز متوالی از نان جو سیر نشد و هرگز نیز نان گندم نخورد! و البته نظایر ابوذرها و عمارها و ... نیز کم نبوده است. پس ثروت تعیین کننده ایمان و وضعیت اخروی نیست.
و در منظر کسی که به آخرت ایمان آورده است و این دنیای فانی را در مقابل ابدیت هیچ می بینید، فاکتورهای مربوط به زندگی مادی، اصلا نمی تواند معیاری برای خوشبخت یا بدبخت شدن کسی باشد.

از نظر من کاملا درست میگی.

ببخشید میشه دقیقا بگید منظورتون چیه؟چرا خیلیا فک میکنن خوشبختی یه چیزه.میخوام به همه بگم ک تعریف خوشبختی در بین افراد متفاوته.هر کی از نظرش خوشبختی یه مدلیه و اینکه خوشبختی یک انسان میتونه دست خودش باشه میتونه نباشه.کسی ک در بدترین حالت زندگی بازم لبخند میزنه داره خودشو کنترل میکنه ولی دلیل نمیشه ک همه ی. آدم ها مثل اون باشن یا مثل اون فک کنن.خواهشا انتظار نداشته باشین یه فرد با مشکلات خیلی سخت خوشحال باشه و یا احساس خوشبختی بکنه.

افرین حرف درستی بود

خدا به هرکسی به اندازه ی تواناییش مسیولیت میده و ازش انتظارداره.
کس که اینور امکانات بیشترو سلامتی و پول و...بیشترداره اونور مسیولیتش بیشتره...
وحسابرسیش سخت تر!
به نظرمن اینطوری که شما میگی نیست ستاره جوون

موافقم . اصن چ چیزه جالبیه که شخص ثروتمند بیاد به فقیر نگاه کنه و شکر کنه . اونوقت شخص فقیر مثله سگ دعا کنه هر روز و آخرشم بگن حکمت بودو قسمت بود و کفر نگو .
تازه کفرم بگه تو اون دنیاش فاتحه خونده

تصویر شهر سوال

با سلام
همانگونه که دوستان قبلا فرمودند خوشبختی هر کسی در این دنیا دست خودش است. اگر فردی در خانه بنشیند و تلاش نکند و در فقر بسر ببرد مقصر خود شخص است. البته خوشبختی یا بدبختی کسی را نمیتوان با مال و ثروت سنجید.
در ثانی این دنیا محل امتحان است و هر کسی به نحوی امتحان میشود. یکی با ناداری یکی با بیماری و دهها مورد دیگر.
هستند ثروتمندانی که حاضرند تمام دارایی خودشان را بدهند اما سلامت بدنی داشته باشند. ووو .

ولمون کن تو رو خدا
این همه بدبخت مریض هست حالا تو میخوای بگی ثروتمندا فقیرن؟
بیا تا من به تعداد اعدادی که میتونی بشمری بهت ثروتمند مال مردم خور نشون بدم که تو عمرشون یه بار هم مریض نشدن

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

بايد ديد سعادت(خوشبختي) و شقاوت (بدبختي) حقيقتاً چيستند؟ آيا در رفاه بودن يا دكتر و مهندس و دانشمند شدن يا با دكتر و مهندس ازدواج كردن يا در محيط اسلامي متولّد شدن و رشد يافتن يا زيبا بودن قيافه ي ظاهري و امثال اين امور به معني خوشبخت شدن يا مستلزم سعادت است؟ و در مقابل، آيا فقر و بيماري و در زحمت و رنج بودن يا قيافه ي نازيبا داشتن يا در محيط كفر متولّد شدن و امثال اين امور برابر يا مستلزم شقاوت و بدبختي است؟ اگر كسي چنين مي انديشد پس بايد بسياري از كفّار و منافقين را سعادتمند و خوشبخت و بسياري از مومنان و انبياء و اولياء الهي را بدبخت بپندارد؛ و اگر كسي با چنين پنداري زندگي مي كند، او اساساً نمي تواند به خدا ـ به عنوان خير محض ـ ايمان داشته باشد.

در منظر اديان الهي و خداوند متعال، سعادتمند و خوشبخت آن كسي است كه بنده ي مطيع خدا باشد، چه در خانواده ي مومن متولّد شده و در اوج زيبايي و رفاه و ثروت و مقامات دنيوي باشد و چه در خانواده ي كافر متولّد شده، چهره اي نازيبا داشته و غرق در فقر و رنج و بيماري و... باشد. بر اين مبنا، دنيا اساساً نه جاي خوشبختي است نه جاي بدبختي، بلكه فقط و فقط جاي كسب خوشبختي و بدبختي حقيقي است. لذا آنكه دنيا را جاي بهرمند شدن و لذّت بردن مي انگارد از اساس دچار مشكل جهان بيني است؛ يعني جهان بيني الحادي دارد، اگر چه ظاهراً مسلمان و مؤمن است. در منظر عاقلان حقيقي ـ نه آنها كه خود را عاقل مي پندارند ـ دنيا همچون مزرعه اي است كه انسانها خود و اعمالشان را در آن مي كارند تا خود و نتيجه ي اعمالشان را در عالم برزخ و آخرت برداشت نمايند. دقّت شود! دنيا فقط جاي كاشتن اعمال نيست؛ بلكه ما خودمان را هم در همين دنيا مي كاريم تا در برزخ و آخرت ، خودمان را هم برداشت كنيم. و محلّ تولّد، چهره ي ظاهري، فقر و ثروت، رفاه و رنج، سلامتي و بيماري، ازدواج كردن، امكان ازدواج نداشتن و ... همگي صرفاً ابزارهاي كشت و كار مي باشند؛ و هيچكدام از اين ابزارها هم بهتر از ديگري نيستند؛ بلكه هر ابزاري كه به شخصي داده شده، متناسب با استعدادهاي ذاتي اوست؛ و او تنها از راه همان ابزارها امكان ترقّي دارد؛ و تكليف او نيز متناسب با همان ابزارهاست؛ « لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها ــــ خداوند كسي را مكلّف نمي كند مگر متناسب با آنچه كه به او داده است». يا به تعبير ديگر اين امور يا شرائط، سوالات امتحاني هستند كه انسانها بسته به نوع جوابهايي كه به آنها مي دهند سرنوشت بعد از مرگ خود را مشخّص مي نمايند. و البته شكّي نيست كه سوالات امتحاني هر كسي مختصّ خود اوست؛ چرا كه استعدادهاي ذاتي او غير از استعدادهاي ديگران است.

پس عدل خدا به اين نيست كه در اين دنيا به هر كسي چه بدهد؛ بلكه عدل الهي به اين است كه در برابر آنچه داده چه بخواهد. اگر خدا به كسي رفاه و ثروت و زيبايي و خانوده و محيط صالح و همسر خوب داده، تكليف متناسب با آن را هم از او خواسته است؛ و اگر كسي را نسبت به ديگران نازيبا آفريده يا در فقر و رنج يا بي همسر يا داراي همسر نامطلوب يا در خانوده و محيط ناصالح قرار داده از او نيز تكليفي در خور آن شرائط خواسته است؛« وَ لا نُكَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَيْنا كِتابٌ يَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُون‏. ـــــــ و ما هيچ كس را جز به اندازه ي توانايي و وسعش تكليف نمى‏كنيم؛ و نزد ما كتابى است كه به حقّ سخن مى‏گويد؛ و به آنان هيچ ستمى نمى‏شود » (المؤمنون:۶۲) اگر كسي زيباست در برابر آن تكاليفي دارد؛ و آنكه نازيباست او هم تكاليفي دارد. آنكه همسر دارد، تكليفي دارد و آنكه ندارد يا بدش را دارد، تكليفي ديگر دارد.

موفق باشید.

کی گفته؟ پس اون آفریقایی که از بدو تولد سو تغذییه داره وبد بخته دست خودشه ؟ مردم که نیتونن خودشون زندگیشون روانتخاب کنن پس در نتیجه زندگی هاو همه چیز دست یک نفر ما میخواهیم بدونیم چرا اون یک نفر که اسمش خداست با بعضی ها این کار رو میکنه از طرفی هم میگیم که خدا به کسی ظلم نمیکنه حالا جواب بده

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
عامل فقر وبی چاره آنها کشوره های استعماری است ونه اسلام وخدا زیرا تاریخ نشان می‌دهد قاره افریقا (که امروز به دلیل حاکمیت استعمارگران مسیحی و مسیونرهای غرب، شناسنامه‌اش با «فقر و گرسنگی و سوء تغذیه و مرگ و میر» همراه است) پس از ورود اسلام در آن قاره و پیش از نفوذ دستان پلید استعمار، به عنوان قدرتی متمدن در جهان جای گرفت. «مسعودی» جغرافی‌دان معروف عرب (که در قرون وسطی به بازدید از شهرهای ساحلی شرق آفریقا پرداخت) در مورد کشور آفریقایی موزامبیک که اسلام در قرن چهارم وارد آن سرزمین شد، با آثار شگرف تمدن شکوفایی اسلامی، در همه زمینه‌ها روبرو شد. وی دریافت که رونق اقتصادی این سرزمین‌ها، ناشی از نفوذ تمدن اسلامی است. او می‌نویسد: پیشرفت اسلام و رونق اقتصادی موزامبیک و دیگر سرزمین‌های همجوار آن ادامه داشت تا آن که در اواخر قرن پانزدهم میلادی، نخستین حملات نظامی پرتغالی‌ها بر موزامبیک آغاز شد.(۱)
پی‌نوشت‌ها:
۱. سید هادی خسروشاهی، نبرد اسلام در آفریقا، ج ۱، ص ۱۰۰.

باحرفت خیلی خیلی موافق هستم . ناز حرفت که زدی .

ای ایا مسی پولدار بود نه نه نه سرنوشت را خود خدا برای هر انسان تعیین نمی کنه هر کی اندازه تلاشش در این دنیا به دارایی دست پیدا میکند

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
نقش خداوند وتلاش انسان هر دو در هر کار و موفیقت انسان موثر است و هرگز نباید تصور نمود که تنها تلاش نقش دارد .
در این باره به طور کلی باید گفت: از برخی آموزه های دینی بدست می آید که دو گونه رزق و روزی داریم، رزقی که به سراغش می‏رویم و رزقی که به سراغ ما می‏آید.
رزق و روزی که همچون سایه، ما را تعقیب می‌کند و برای ما مشخّص و مقدّر گردیده است که به آن رزق محتوم و طالب گفته می‌شود، این نوع از رزق نیازی به تلاش و کوشش ندارد و از مقدّرات الهی برای شخص می‌باشد. معنای روزی فقط خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها نیست، بلکه همه نعمت‌های الهی را در بر می‌گیرد. روزی محتوم شامل اصل وجود و هستی انسان،‌عمر، محیط و خانواده می‌باشد که همة اینها بدون هیچ تلاشی برای انسان فراهم است.
این گونه رزق از طرف خداوند مقدّر شده و در هر شرایطی به انسان می‌رسد. لذا گفته شده :
رزق مقسوم، برات است نباشی مغموم ** در سر وعده وصول است برات مقسوم
ما و این رزق مقدّر پی هم می‌گردیم ** تا کجا دست بیابیم به وقت معلوم(۱)
خدا وند در قران می‌فرماید: « هیچ جنبنده‌ای نیست مگر این که رزق و روزی او بر عهدة خدا است».(۲) که همان روزی است که خدا تضمین نموده است که به همة مخلوقات تعلّق می‌گیرد تا بتوانند به وجود و بقای خود ادامه دهند. این روزی قابل کم و زیادی و تحول نیست و حرص آدم آن را افزایش نمی‌دهد، همان طور که تنبلی باعث کاهش آن نمی‌شود. رسول خدا فرمود: «حرص حریص رزق را بیشتر نمی‌کند و تنبلی تنبل آن را کم نمی‌کند».(۳)
اما باید توجه داشت مقدّر بودن روزی به معنای آن نیست که انسان سعی و تلاش نکند و ما هیچ کاره هستیم و خود به خود به ما می‌رسد. روزی مطلوب همان رزق و روزی است که با سعی و تلاش و فعالیت انسان به دست می‌آید و تا انسان تلاش نکند، حاصل نمی‌شود. یکی از عوامل کمی و زیادی این روزی، تلاش انسان می‌باشد. اگر تلاش و کوشش انسانی صورت نپذیرد، به آن دست نمی‌یابد. این مطالب شرح حدیثی از امام علی(ع) می‌باشد که فرمود:
«روزی بر دو قسم است: آن که تو را می‌خواهد و طالب تو است .آن که تو او را می‌جویی و مطلوب تو است. کسی که دنیا را خواهد، مرگ نیز او را می‌طلبد تا از دنیا بیرونش کند. کسی که آخرت خواهد، دنیا او را می‌طلبد تا روزی او را به تمام پردازد».(۴)
در قسم دوم روزی که با کوشش انسان به دست می‌آید، باز ارادة الهی دخیل است. حکمت الهی چنین تعلق گرفته که انسان با کوشش کسب روزی کند و توکل به خدا در این قسم روزی نقش دارد، چرا که افراد زیادی تلاش فراوانی می کنند، ولی نتیجة عکس داده و کمتر از انتظار سود کسب می کنند. این نشان دهنده آن است که آن سود سرشار، به مصلحت او نبوده و خدا نخواست که به دست آورد.
گفتنی است که گاهی بعضی از موانع موجب می‌شود که مردم از حق طبیعی خود محروم شوند. خدا حقوقی را برای آفریده‌هایش مقدّر کرده است که باید توسط واسطه‌ها و اسبابش به مستحق برسد، اما در بین مسیر، اسباب دیگری جلوی وصول آن را به دیگران می‌گیرند. دنیا سرای تزاحم است، یعنی اسباب و علل به طور مداوم با هم درگیرند. و معمولاً سبب‌های قوی بر سبب‌های ضعیف چیره می‌شوند.
انسان‌ها از روزی حتمی خود بهره‌مند می‌شوند. اما نسبت به روزی‌هایی که باید تلاش به دست آورند، شرایط و اوضاع فرق می‌کند.
روزی‌هایی که تابع اختیار آدمی هستند، همان‌هایی هستند که با اختیار و اراده به دست می‌آیند. اگر شخص دکتر شود، درآمد متناسب با شغل خود خواهد داشت. اگر شغل دیگری انتخاب می‌کرد، باز متناسب با همان شغل درآمد کسب می‌کرد. در واقع روزی انسان ها بر اساس تلاش و کوششی که دارند، برای آنها مقدر شده است. یعنی تقدیر الهی آن است که کسی که تلاش و کوشش می کند ، برای او نوعی روزی معین کند و آن که تلاش ندارد، روزی دیگری خواهد داشت و این دو یکسان نیستند. تقدیر الهی بر اساس علت و عواملی است که در زندگی دنیایی صورت می گیرد و تلاش و کوشش انسان یکی از همان عوامل و اسباب نظام عالم است.
به همین خاطر در زندگی ائمه می دیدیم که تلاش و کوشش بسیاری برای جلب روزی الهی داشتند، آنها در خانه نمی نشستند که روزی خودش برسد، بلکه زحمت می کشیدند و عرق می ریختند و در مقابل افراد نادانی که آنها را به حرص زدن برای مال دنیا متهم می کردند، می گفتند: کسی که برای طلب روزی خود و خانواده تلاش نماید، همانند مجاهد در راه خدا است.(۵) در مجموع این نکته معلوم شد که رزق مقدر در هر صورت ممکن است بدست آید ولی کار و تلاش و تخصص افراد و زمنیه های فردی و اجتماعی و اقلیمی در افزایش رزق وروزی نقش انکار نا پذیر دارد واین طور نیست که علی رغم تلاش و تخصص و زمینه هایی از این دست رزق مقدر افزایش نیابد. چه این که به طور یقین همواره سواد وتخصص ملازم با رزق وروزی پول دار شدن نیست ممکن است کسانی ازاین نظر مشکلی نداشته باشد، ولی شرایط گونان گون دیگر نظیر نبودن زمینه کار ی وشغلی ویا کم کاری وتنبلی ودر پی کار مناسب نرفتن و عوامل مانند آن موجب شود که فرد با تخصص و سواد از نظر مالی به انداز افراد کم سواد نباشد. ولی برخی افراد با وصف کم سوادی و یا حتی بی سوادی بدلیل مختلف اجتماعی و یا پیش زمینه های فردی ویا خانوادگی ویا زمینه کار مناسب در بازار و مانند آن بتواند بشترین موفقیت را در کسب در آمد بشتر داشته باشد.
گفتنی است خداوند برای دستیابی به وسعت رزق، دو دسته عوامل (مادی و معنوی) را تأثیرگذار قرار داده، هیچ یک از عوامل جایگزین دیگری نمی‌شود، مثلاً کار و تلاش، تدبیر و برنامه‌ریزی، ارزیابی و آینده‌نگری، نظم و انضباط، موقعیت سنجی، ملاحظة امکانات مادی، توانایی جسمانی، استعدادهای عقلانی و روانی، از اصول اولیه پیشرفت و توسعه است.
بر اساس آیة شریفة «لیس للإنسان إلاّ ما سعی» هر میزان از این اصول بهره گرفتیم و تلاش کردیم، در مسیر پیشرفت و توسعه قرار خواهیم گرفت.
در کنار آن اصول تأثیرگذار، عوامل دیگری تحت عنوان عوامل معنوی، جهت وسعت رزق در معارف اسلامی آمده است ،
در هر صورت در این امر عوامل پیدا ناپیدای فراوان در این امر نقش دارد وموثر است و بر اساس آموزه های دینی علاوه بر تلاش انسان اموری از جمله دعا می‌تواند در زیادی رزق مؤثر باشد، مانند: خوب همسایه‌داری کردن، رعایت بهداشت مانند کوتاه کردن شارب (سبیل) و ناخن و شستن سر با گل خطمی در روز جمعه که علاوه بر زیادی عمر، فقر رامی‌زداید. همچنین اذان گفتن، وضو داشتن(۶)، صله رحم به خصوص با پدر و مادر، زیارت قبر امام حسین"(۷).
برخی از سوره‌هایی که در روایات اسلامی برای زیاد شدن رزق و روزی توصیه شده عبارتند از:
۱. سورة واقعه‌؛
امام صادق‌(ع) می‌فرماید: "کسی که هر شب سوره واقعه را بخواند....در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی‌بیند و از دوستان حضرت علی‌(ع) می‌شود..."(۸)
امام باقر (ع) فرمود: "برای طلب روزی در سجده نماز واجب بگو: یا خیر المسئولین و یا خیر المعطین، ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک، فانّک ذو الفضل العظیم". (۹)
امام علی (ع) می‌فرماید: "به پیغمبر از قرض شکایت کردم، فرمود: بگو :اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک. اگر به قدر کوه بزرگی قرض دار باشی، خدا ادا می‌فرماید".(۱۰)
اما آنچه موجب فقر و تنگدستی ویا دست کم عدم توفیق در کسب روزی ورزق بشتر می‌شود، در روایات بیان شده که برخی عبارتند از: خود را فقیر وانمود کردن،‌حرص زیاد، گدایی، اعتماد به خدا نداشتن، خیانت کردن، سستی و تنبلی، نفرین کردن فرزند، قسم دروغ، زنا و...(۱۱).

پی‌نوشت‌ها:
۱. کلیات دیوان شهریار، انتشارات نگاه، تهران ۱۳۷۰ ش، ج ۵، ص ۳۳۱.
۲. هود (۱۱) آیه ۶.
۳. مجلسی، بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت ۱۴۰۳ ق، ج ۷۴، ص۷۰
۴. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم ۱۳۷۵ش، حکمت ۴۳۱.
۵. ری شهری ،میزان الحکمه نشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۳۶۲ش، ج ۴، ص ۱۱۹.
۶. ری شهری ، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث قم ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۱۰۷۳.
۷. همان، ج ۳، ص ۲۱۱۶
۸. شیخ حر عاملی‌، وسائل الشیعه‌،مؤسسه آل البیت‌، قم‌، ج ۶، ص ۱۱۲.
۹۱۰. مجلسی، بحارالانوار، نشر دار الاجیا التراث العربی بیروت ۱۴۰۳ ق، ج۹۲، ص ۳۰۱.
۱۱. ری شهری، ‌میزان الحکمه، نشر پیشین، ج ۲، ص ۲۴۴۸.

اره شستن سر با خطمی فقر را می زداید خخخخخخخخخخخخ خنده دار بو چرا جوک میگی خطمی واسه ادم پول میاره خرافات خرافات تا کی ما مسلمانان میخوام به این خرافه ها اعتقاد داشته باشیم اخه مگه حدیث کتاب خدا هست که غلط نباشه

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
باور داشتن به خرافات از نظر دین اسلام مذموم است ، ولی هر چه را که کسی به اسرارش پی نبرد نباید با چماق خرافات ردش نماید .
در باره رزق وروزی باید به این نکته توجه نماید :
مهم ترین چیزی که باعث جلب روزی می شود ، تلاش و کوشش انسان در کنار توکل به خدا است . از روایات بر می‌آید که علاوه بر تلاش انسان اموری از جمله دعا می‌تواند در زیادی رزق مؤثر باشد، مانند: خوب همسایه‌داری کردن، رعایت بهداشت مانند کوتاه کردن شارب (سبیل) و ناخن ، شستن سر با گل خطمی در روز جمعه که علاوه بر زیادی عمر، فقر رامی‌زداید. همچنین اذان گفتن، وضو داشتن(۱)، صله رحم به خصوص با پدر و مادر، زیارت قبر امام حسین"(۲).
برخی از سوره‌هایی که در روایات اسلامی برای زیاد شدن رزق و روزی توصیه شده عبارتند از:
۱. سورة واقعه‌؛
امام صادق‌(ع) می‌فرماید: "کسی که هر شب سوره واقعه را بخواند....در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی‌بیند و از دوستان حضرت علی‌(ع) می‌شود..."(۳)
۲. سوره همزه‌؛
امام صادق(ع) ‌می‌فرماید: "هر کس سوره همزه را در نمازی واجب بخواند، فقر از او دور می‌شود و روزی بر او روی می‌آورد..."(۴)
۳. لیل‌؛ پیامبر اکرم‌(ص) می‌فرماید: هر کس سوره لیل را بخواند ،خداوند آن قدر به او عطا می‌کند تا راضی شود . او را به سختی نمی­اندازد و برایش آسان می‌گیرد"(۵)
۴. مزمل‌؛
رسول اکرم‌(ص) می‌فرماید: "هر کس سوره مزمل را بخواند ،در دنیا و آخرت سختی از او برداشته می شود".(۶)
۵. ذاریات‌؛
امام صادق‌(ع) می‌فرماید: "هر کس سوره ذاریات را روز یا شب بخواند، خداوند وضع زندگی او را اصلاح می‌کند و روزی فراوانی برایش می‌دهد..."(۷)
۶. ممتحنه‌؛
امام سجاد (ع) می‌فرماید: "هر کس سوره ممتحنه را در نمازهای واجب و مستحبی بخواند ،خداوند....فقر و دیوانگی را بر او و فرزندانش دور می‌کند".
دعاهای زیادی برای طلب روزی و رفع فقر و بدهکاری وارد شده است.
امام باقر (ع) فرمود: "برای طلب روزی در سجده نماز واجب بگو: یا خیر المسئولین و یا خیر المعطین، ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک، فانّک ذو الفضل العظیم". (۸)
از امام جواد (ع) نقل است که جهت وسعت رزق مکرّر بگو: " یا من یکفی من کل شیء و لا یکفی منه شیء ،اکفنی ما أهمّنی"
امام علی (ع) می‌فرماید: "به پیغمبر از قرض شکایت کردم، فرمود: بگو :اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک. اگر به قدر کوه بزرگی قرض دار باشی، خدا ادا می‌فرماید".(۹)
اما آنچه موجب فقر و تنگدستی انسان می‌شود، در روایات بیان شده که برخی عبارتند از: خود را فقیر وانمود کردن،‌حرص ، گدایی، اعتماد به خدا نداشتن، خیانت کردن، سستی و تنبلی، نفرین کردن فرزند، قسم دروغ، زنا و...(۱۰).
پی‌نوشت‌ها:
۱. میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۰۷۳.
۲. همان، ج ۳، ص ۲۱۱۶ "ما یزید فی العمر".
۳. وسائل الشیعه‌، شیخ حر عاملی‌، ج ۶، ص ۱۱۲، مؤسسه آل البیت‌، قم‌.
۴. همان‌، ص ۱۵۰.
۵. مصباح الکفعمی‌، عاملی کفعمی‌، ص ۴۴۴، انتشارات رضی‌، قم‌.
۶. مستدرک الوسائل‌، محدث نوری‌، ج ۴، ص ۳۵۴، مؤسسه آل البیت‌، قم.
۷. اعلام الدین‌، دیلمی‌، ص ۳۷۷، مؤسسه آل البیت‌، قم.
۸. الکافی ج ۲ ص۵۵۱.
۹. بحارالانوار، ج۹۲، ص ۳۰۱.
۱۰.‌میزان الحکمه، ج ۲، ص ۲۴۴۸.

به نظرتون کسی که تو یه محله داغون پایین شهری تو بدبختی بتمام معنا متولد میشع کل دارییش دو میلیونم نباشه چطو میتونه خوشبخت باشه یا بخوات خوشبختی رو بسازه خواهشا حرف از این امام اون انامو ایه قران نگین که هیچ دردی رو دوا نمیکنه مطمن باشین هر چی دعام کنه هیچ نمیشه بعد ازون ور یه بچه پولدار تو هزار حور فسادو فحشایی باشه هروز رو پولش میاد چرا اخه... عدالته ایا . ایا این که بخاطر رنگ پوستت حرف بشنوی یا مثل افریقایی های بدبخت که هزاران سال برده بلشی این ختما عدالته نه نه حکمته که چون تو سیاعی برده شی بله عجب حکمتی حقیقتا دیگه نمیدونم واقعا خدا هه یا همش یه بازیه کثیفه . اگه هستی دنیا رو نحات بده این همه ازمایش مردی مارو بسمونه یکم بمون حال بده که دیگه غصه فردا روزمونو نداشته باشیم . کجایی کحا دقیقا...

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام .
باید توجه داشت که بسیاری از تفاوت ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است. با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. مشکلات مالی بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است . اگر ظلم ها نبود، وضع کنونی یک خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود.
خداوند نخواسته ظلم باشد. راهکار برطرف شدن آن ها را هم با ارسال پیامبران ارائه داده اما این راهکار هیچ گاه به طور کامل به نتیجه نرسیده، زیرا خداوند نظام عالم را بر اساس سنت های معینی بنیان نهاده ، از علت و معلول در عالم سرپیچی نمی نماید. بنا ندارد که به طوری اعجاز گونه ظلم ها را از بین ببرد و عدالت را در همه جا حاکم نماید، یا ظالمان را مجبور کند که ظلم ننمایند و جلوی تلاش های انبیا را نگیرند؛ بلکه بشر باید با همت و تلاش خود مانع ظلم ظالمان شوند و عدالت کامل را محقق سازند.

من خیلی دعا می کردم خیلی آیه ها و دعاها خوندم حتی نوشتم. قرآن را ۳ بار کامل خوندم. خیلی از سوره ها را بیشتر از ۲۰ بار جداگانه خوندم.
ولی به خواسته هام و نیازهام نرسیدم. عوضش کلی رنج و بدبختی کشیدم. میگفتن خدا میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را...
ولی چند سال گذشت و من بیشتر از هزار بار صداش کردم و جوابی نشنیدم. به نظرم امید داشتن یه چیز الکیه. فقط شانس. اگه بخت و اقبال باهات جور باشه میشه،
اگه هم نباشه یه میلیون بارم که خدا را صدا کنی دعا بخونی و ... فایده نداره. واقعا نفهمیدیم دنیا چیه! نفهمیدیم که خالق مهربونه یا ظالمه. اگه مهربونه و خودش خالقه این دنیاس و قدرتمنده پس چرا قدرت نداره جلوی ظلم و بی عدالتی را بگیره و همه را از زندگی خوب بهره مند کنه. این نشد که یه عده ای با نعمت و آرامش و سلامتی و خوشبختی زندگی کنند و عده ای در رنج و بدبختی و فقر. من به این نتیجه نرسیدم که خدا چرا یکی را با عقل و فهیم آفریده و یکی را بی عقل و نفهم. به این نتیجه نرسیدم که چرا عده ای توی خانواده درست حسابی متولد میشن عده ای توی خانواده های خیلی پایین و پر از درد. توی آفرینش عدالت از همون اول نبوده تا آخرشم همینه.
میگن خدا صبوره. رنج های ما برای خدا کوچیکه ولی برای ما تا حدی هست که صبرمون تموم میشه و گاهی آرزوی مرگ میکنیم. چرا باید آفریده میشدیم که بخوایم این همه رنجو تحمل کنیم؟ نه کافرم نه جاهل.. فقط خیلی خستم. از دعاهای اجابت نشده، از امیدهای الکی، از آرزوهای برآورده نشده، از روزگار، از اقبال، از آدمها، از نشدن ها، از همه چی.

تصویر شهرسوال

با سلام و عرض ادب
پرسشگر محترم،
چند نكته راجع به تاخير در استجابت دعايتان بدانيد :
نكته اول : اينكه شك نكنيد كه دعا تاثير گذار است و وعده خدا است خود خدا فرموده : وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏
پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم‏(۱)
ولي نه هميشه و نه در همه جا و براي همه افراد و نسبت به هر دعايي بلكه استجابت دعا از يك سو«آداب» و «شرايطي» دارد كه بايد آن را محقق ساخت . از سويي ديگر موانعي براي استجابت دعا وجود دارد كه بايد آن­ را بر طرف كرد. عدم توجه به هر يك ، سبب عدم استجابت دعا مي گردد.
البته برخي از شرايط استجابت، مربوط به دعا كننده است ،چه آن كه انگيزه، ميزان معرفت ، ايمان، تقوا، اخلاص، صداقت ، حالات روحي و معنوي و تقيّد و پايبندي دعا كننده به عبادات و نماز اول وقت ،در استجابت دعا مؤثر است. برخي شرايط به شيوه و آداب دعا كردن و بعضي به محتواي دعا و برخي نيز به زمان و مكان دعا يا زمان استجابت بستگي دارد. يكي از شرايط استجابت دعا انجام واجبات و ترك گناهان است:
شخصي از امام صادق (ع) سوال كرد: خدا در قرآن مي‌فرمايد: « ادعوني استجب لكم» ولي او را مي‌خوانيم و اجابت نمي‌شود! حضرت فرمود: «آيا فكر مي كني خدا خُلف وعده مي‌كند؟» عرض كرد: نه، فرمود: «پس به نظر شما علت چيست؟» عرض كرد: نمي‌دانم. حضرت فرمود: « بله هر كس دستورهاي الهي را اطاعت كند، يعني آن چه را خدا واجب كرده، انجام دهد و از گناه و معصيت بپرهيزد ، و با شرايط و آداب دعا كند، خداوند دعايش را مستجاب مي‌كند». (۲)
نكته دوم اينكه :
خدا بنده مؤمنش را دوست دارد. دعاها و حاجاتي را كه دارد، اگر براي بنده اش خير و منفعت داشته باشد، اجابت مي كند. اما گاهي انسان كاري را پيگيري مي كند و با همه تلاشي كه انجام مي دهد، موفق نمي شود و به هدف خويش نمي رسد؛ مثلاً تصميم جدي مي گيرد كه در فلان روز يا ساعت معيني در فلان مكان يا مجلس حضور داشته باشد، ولي هر چه سعي مي­كند، توفيق پيدا نمي­كند. ممكن است براي لحظات يا روزهايي از اين جهت ناراحت شود، اما بعدها شكر خدا مي كند كه خوب شد فلان كار برايم پيش آمد و من اصلا به آن سمت و سو حركت نكردم؛ چون به دليل فلان مانع اصلاً نمي توانستم به مقصد برسم، يا ممكن بود فلان حادثه برايم پيش بيايد، و يا آن مكان و مجلس باب ميل و شأن و شخصيت من نبود.
به همين صورت، چه بسا اتفاق مي افتد كه معامله يا وصلت و ازدواجي را ما به خير و صلاح خود مي پنداشتيم، ولي بعد از مدتي متوجه مي شويم كه به نفع ما نبوده است، يا بر عكس.
ما انسان ها از آن جايي كه از غيب و سرانجام كارها بي اطلاع هستيم، خيلي اوقات كارها يا برآورده شدن حاجاتي را صد در صد به نفع خود مي دانيم، در حالي كه واقع امر اين گونه نيست. گاهي نيز سختي ها، مصيبت ها و مشكلاتي را صد در صد به ضرر خود مي پنداريم و حال آن كه آنچه خداوند مي داند و براي ما مقرر كرده، به ضرر ما نيست. قرآن كريم مي فرمايد:
«و عسي أن تكرهوا شيئا و هو خير لكم و عسي أن تحبوا شيئا و هو شرّ لكم؛ (۴) يعني چه بسا چيزي را شما بد و ناگوار بدانيد، در حالي كه خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، اما واقع امر اين است كه آن چيز به ضرر شما است».
خداوند چون خير و صلاح واقعي بنده اش را مي خواهد، حاجت هايي را كه به ضرر بنده اش مي باشد، اجابت نمي كند؛ ولي بنده از روي بي اطلاعي خيال مي كند خدا به خواسته هايش توجه ندارد.
نكته سوم:
گاهي دعا به اجابت مي سد، ‌اما ما به آن توجه نداريم. امير مؤمنان(ع) مي فرمايد: «دير اجابت نمودن خدا، ‌تو را نااميد نكند كه همانا بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني تر گردد و بخشش خدا كامل تر شود. چه بسا چيزي را خواسته اي آن را به تو نداده، اما بهتر از آن را در اين دنيا يا آن دنيا به تو داده است و يا خير و صلاح واقعي شما آن بوده كه آن را از شما باز دارد. چه بسا چيزي را طلب نمودي كه اگر به تو مي داد، ‌تباهي دين يا تباهي و ناراحتي هاي دنياي خود را در آن مي ديدي». (۵)
نكته چهارم:
گاهي دعا اجابت مي شود‌، اما خواسته انسان بر آورده نمي شود؛ چون خير و صلاح بنده خدا در عدم اجابت دعايش هست . چنان كه بر اساس گزارش قرآن كريم برخي از دعا هايي كه بعضي از پيامبران الهي مانند حضرت ابراهيم يا حضرت نوح نموده اند ، به آنان داده نشده است . ولي آنچه خداوند در عوض عدم استجابت دعا براي بنده يا بندگانش در نظر گرفته و مي خواهد آن را در آخرت به بنده خود عطا كند، بسيار برتر از آن چيز هايي است كه انسان از خدا خواسته است.
بنا بر اين، اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا اميد نمي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد: «روز قيامت خداوند مي فرمايد: اي بنده من! ‌مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه اي كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي شد، براي آن ثواب و پاداش نيكي كه مي بيند». (۶)
نكته پنجم:
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست و هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. پس در واقع هر دعايي به اجابت مي رسد، اما گونه هاي اجابت آن مختلف است.
امام سجاد (ع) مي فرمايد: «دعاي مؤمن، يكي از سه فايده را دارد:
يا براي او ذخيره مي گردد تا در آخرت بهتر از آن چه در دنيا طلب كرده بود، به او داده شود، يا در دنيا برآورده مي شود و يا بلايي را كه مي خواست در دنيا به او برسد، ‌از وي دور مي كند». (۷)
پس معلوم مي شود كه اگر چه هر دعايي برآورده نمي شود ولي اگر با شرائط انجام شود قطعا تاثير گذار است و معلوم شد كه لزوما تاخير در استجابت دعاي تان، به معناي تنبيه و... شما نيست، بلكه مي تواند يكي از حكمت هاي بالا را داشته باشد و شما هم با دانستن اين مطالب ديگر جايي براي نا اميدي نبايد داشته باشيد و با تلاش و اصرار در دعا همواره اميدوار باشيد.
موفق باشيد.

پي نوشت ها :
۱.غافر(۴۰) ايه ۶۰
۲. حسن بن فضل طبرسي ، مكارم الاخلاق، دار الشريف الرضي ، قم ، ۱۴۱۲ ه ق ،ج ۲، ص ۲۰.
۳. ثقة الاسلام كليني، اصول كافي، دار الكتب الاسلامية، طهران، ۱۳۶۵ ه ش، ج۲ ، ص ۴۰۰ .
۴. بقره (۲) آيه ۲۱۶.
۵. نهج البلاغه، ترجمه فيض الاسلام، نامه ۳۱.
۶. اصول كافي ،ج ۴، ص ۲۴۷.
۷. الحسن بن شعبه الحراني، تحف العقول، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، ۱۴۰۴ ه ق، ص ۲۰۲.

/۴۳۳۵۸۷/

این اشتباه هست و من بدون تلاش از اینترنت ماهی ۷۰۰ هزار تومان در میارم و یک کارگر کارخانه حقوق کارگری ۷۰۰ تومن میگیره و یک معدنی هم ماهی یک میلیون حقوق میگیره و دهنش سرویس میشه و یک نماینده مجلس تو مجلس چرت میزنه و ماهی ۱۰ میلیون هم حقوق میگیره به زحمت نیست اگر بود اونوقت میشد عدالت پس اشتباه نکن

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
گر چه مسله مبهم است ولی در کل معلوم می شود بحث رزق وروزی مطرح است لذا
در این باره به طور کلی باید گفت: از برخی آموزه های دینی بدست می آید که دو گونه رزق و روزی داریم، رزقی که به سراغش می‏رویم و رزقی که به سراغ ما می‏آید.
رزق و روزی که همچون سایه، ما را تعقیب می‌کند و برای ما مشخّص و مقدّر گردیده است که به آن رزق محتوم و طالب گفته می‌شود، این نوع از رزق نیازی به تلاش و کوشش ندارد و از مقدّرات الهی برای شخص می‌باشد. معنای روزی فقط خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها نیست، بلکه همه نعمت‌های الهی را در بر می‌گیرد. روزی محتوم شامل اصل وجود و هستی انسان،‌عمر، محیط و خانواده می‌باشد که همة اینها بدون هیچ تلاشی برای انسان فراهم است.
این گونه رزق از طرف خداوند مقدّر شده و در هر شرایطی به انسان می‌رسد. لذا گفته شده :
رزق مقسوم، برات است نباشی مغموم ** در سر وعده وصول است برات مقسوم
ما و این رزق مقدّر پی هم می‌گردیم ** تا کجا دست بیابیم به وقت معلوم(۱)
خدا وند در قران می‌فرماید: « هیچ جنبنده‌ای نیست مگر این که رزق و روزی او بر عهدة خدا است».(۲) که همان روزی است که خدا تضمین نموده است که به همة مخلوقات تعلّق می‌گیرد تا بتوانند به وجود و بقای خود ادامه دهند. این روزی قابل کم و زیادی و تحول نیست و حرص آدم آن را افزایش نمی‌دهد، همان طور که تنبلی باعث کاهش آن نمی‌شود. رسول خدا فرمود: «حرص حریص رزق را بیشتر نمی‌کند و تنبلی تنبل آن را کم نمی‌کند».(۳)
اما باید توجه داشت مقدّر بودن روزی به معنای آن نیست که انسان سعی و تلاش نکند و ما هیچ کاره هستیم و خود به خود به ما می‌رسد. روزی مطلوب همان رزق و روزی است که با سعی و تلاش و فعالیت انسان به دست می‌آید و تا انسان تلاش نکند، حاصل نمی‌شود. یکی از عوامل کمی و زیادی این روزی، تلاش انسان می‌باشد. اگر تلاش و کوشش انسانی صورت نپذیرد، به آن دست نمی‌یابد. این مطالب شرح حدیثی از امام علی(ع) می‌باشد که فرمود:
«روزی بر دو قسم است: آن که تو را می‌خواهد و طالب تو است .آن که تو او را می‌جویی و مطلوب تو است. کسی که دنیا را خواهد، مرگ نیز او را می‌طلبد تا از دنیا بیرونش کند. کسی که آخرت خواهد، دنیا او را می‌طلبد تا روزی او را به تمام پردازد».(۴)
در قسم دوم روزی که با کوشش انسان به دست می‌آید، باز ارادة الهی دخیل است. حکمت الهی چنین تعلق گرفته که انسان با کوشش کسب روزی کند و توکل به خدا در این قسم روزی نقش دارد، چرا که افراد زیادی تلاش فراوانی می کنند، ولی نتیجة عکس داده و کمتر از انتظار سود کسب می کنند. این نشان دهنده آن است که آن سود سرشار، به مصلحت او نبوده و خدا نخواست که به دست آورد.
گفتنی است که گاهی بعضی از موانع موجب می‌شود که مردم از حق طبیعی خود محروم شوند. خدا حقوقی را برای آفریده‌هایش مقدّر کرده است که باید توسط واسطه‌ها و اسبابش به مستحق برسد، اما در بین مسیر، اسباب دیگری جلوی وصول آن را به دیگران می‌گیرند. دنیا سرای تزاحم است، یعنی اسباب و علل به طور مداوم با هم درگیرند. و معمولاً سبب‌های قوی بر سبب‌های ضعیف چیره می‌شوند.
انسان‌ها از روزی حتمی خود بهره‌مند می‌شوند. اما نسبت به روزی‌هایی که باید تلاش به دست آورند، شرایط و اوضاع فرق می‌کند.
روزی‌هایی که تابع اختیار آدمی هستند، همان‌هایی هستند که با اختیار و اراده به دست می‌آیند. اگر شخص دکتر شود، درآمد متناسب با شغل خود خواهد داشت. اگر شغل دیگری انتخاب می‌کرد، باز متناسب با همان شغل درآمد کسب می‌کرد. در واقع روزی انسان ها بر اساس تلاش و کوششی که دارند، برای آنها مقدر شده است. یعنی تقدیر الهی آن است که کسی که تلاش و کوشش می کند ، برای او نوعی روزی معین کند و آن که تلاش ندارد، روزی دیگری خواهد داشت و این دو یکسان نیستند. تقدیر الهی بر اساس علت و عواملی است که در زندگی دنیایی صورت می گیرد و تلاش و کوشش انسان یکی از همان عوامل و اسباب نظام عالم است.
به همین خاطر در زندگی ائمه می دیدیم که تلاش و کوشش بسیاری برای جلب روزی الهی داشتند، آنها در خانه نمی نشستند که روزی خودش برسد، بلکه زحمت می کشیدند و عرق می ریختند و در مقابل افراد نادانی که آنها را به حرص زدن برای مال دنیا متهم می کردند، می گفتند: کسی که برای طلب روزی خود و خانواده تلاش نماید، همانند مجاهد در راه خدا است.(۵) در مجموع این نکته معلوم شد که رزق مقدر در هر صورت ممکن است بدست آید ولی کار و تلاش و تخصص افراد و زمنیه های فردی و اجتماعی و اقلیمی در افزایش رزق وروزی نقش انکار نا پذیر دارد واین طور نیست که علی رغم تلاش و تخصص و زمینه هایی از این دست رزق مقدر افزایش نیابد. چه این که به طور یقین همواره سواد وتخصص ملازم با رزق وروزی پول دار شدن نیست ممکن است کسانی ازاین نظر مشکلی نداشته باشد، ولی شرایط گونان گون دیگر نظیر نبودن زمینه کار ی وشغلی ویا کم کاری وتنبلی ودر پی کار مناسب نرفتن و عوامل مانند آن موجب شود که فرد با تخصص و سواد از نظر مالی به انداز افراد کم سواد نباشد. ولی برخی افراد با وصف کم سوادی و یا حتی بی سوادی بدلیل مختلف اجتماعی و یا پیش زمینه های فردی ویا خانوادگی ویا زمینه کار مناسب در بازار و مانند آن بتواند بشترین موفقیت را در کسب در آمد بشتر داشته باشد. در هر صورت در این امر عوامل پیدا ناپیدای فراوان در این امر نقش دارد وموثر است و بر اساس آموزه های دینی علاوه بر تلاش انسان اموری از جمله دعا می‌تواند در زیادی رزق مؤثر باشد، مانند: خوب همسایه‌داری کردن، رعایت بهداشت مانند کوتاه کردن شارب (سبیل) و ناخن و شستن سر با گل خطمی در روز جمعه که علاوه بر زیادی عمر، فقر رامی‌زداید. همچنین اذان گفتن، وضو داشتن(۶)، صله رحم به خصوص با پدر و مادر، زیارت قبر امام حسین"(۷).
برخی از سوره‌هایی که در روایات اسلامی برای زیاد شدن رزق و روزی توصیه شده عبارتند از:
۱. سورة واقعه‌؛
امام صادق‌(ع) می‌فرماید: "کسی که هر شب سوره واقعه را بخواند....در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی‌بیند و از دوستان حضرت علی‌(ع) می‌شود..."(۸)
امام باقر (ع) فرمود: "برای طلب روزی در سجده نماز واجب بگو: یا خیر المسئولین و یا خیر المعطین، ارزقنی و ارزق عیالی من فضلک، فانّک ذو الفضل العظیم". (۹)
امام علی (ع) می‌فرماید: "به پیغمبر از قرض شکایت کردم، فرمود: بگو :اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک. اگر به قدر کوه بزرگی قرض دار باشی، خدا ادا می‌فرماید".(۱۰)
اما آنچه موجب فقر و تنگدستی ویا دست کم عدم توفیق در کسب روزی ورزق بشتر می‌شود، در روایات بیان شده که برخی عبارتند از: خود را فقیر وانمود کردن،‌حرص زیاد، گدایی، اعتماد به خدا نداشتن، خیانت کردن، سستی و تنبلی، نفرین کردن فرزند، قسم دروغ، زنا و...(۱۱).
پی‌نوشت‌ها:
۱. کلیات دیوان شهریار، انتشارات نگاه، تهران ۱۳۷۰ ش، ج ۵، ص ۳۳۱.
۲. هود (۱۱) آیه ۶.
۳. مجلسی، بحارالانوار، نشر دار الاحیا التراث العربی بیروت ۱۴۰۳ ق، ج ۷۴، ص۷۰
۴. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین قم ۱۳۷۵ش، حکمت ۴۳۱.
۵. ری شهری ،میزان الحکمه نشر مکتب الاعلام الاسلامی، قم، ۱۳۶۲ش، ج ۴، ص ۱۱۹.
۶. ری شهری ، میزان الحکمه، نشر دار الحدیث قم ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۱۰۷۳.
۷. همان، ج ۳، ص ۲۱۱۶
۸. شیخ حر عاملی‌، وسائل الشیعه‌،مؤسسه آل البیت‌، قم‌، ج ۶، ص ۱۱۲.
۹۱۰. مجلسی، بحارالانوار، نشر دار الاجیا التراث العربی بیروت ۱۴۰۳ ق، ج۹۲، ص ۳۰۱.
۱۱. ری شهری، ‌میزان الحکمه، نشر پیشین، ج ۲، ص ۲۴۴۸.

شعر نگو، خداست که از قبل تعیین کرده کی خوشبخت شه کی بدبخت شه کی در عین خوشبختی یهو بدبخت شه و کی درعین بدبختی یهو خوشبخت شه، همش دست خداست

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت از دیدگاه اسلام و عقل ،شانس ‌و بخت ‌و طالع‌ و مانند آن واقعیت ندارد . در واقع این امور ریشه ‌در ناآگاهی‌ از علت‌حوادث‌ و رویدادهای‌طبیعی‌، اجتماعی ‌و روانی‌ دارد. هر کجا انسان‌های‌سطحی‌نگر، نتوانستند علت‌ بروز رویدادهای‌تلخ ‌یا شیرین‌ را تحلیل‌کنند و یا نخواستند نقائص وضعف های خود را بپذیرند، آن‌را به‌شانس‌ و بخت ‌حواله‌ می‌کنند.
در حالی که بخت و شانس بدین معنا که پیش آمدی بدون علت به وجود بیاید، صحیح نیست.(۱) زیرا هر چه از عدم پا به عرصة ‌وجود گذارد، نیازمند علت است،‌و قانون علیت و نیازمندی هر پدیده به علتِ پدید آورنده، از بدیهیات است. از این رو در جهان هر حادثه ای اتفاق افتد، بشر به طور غریزی دنبال علت می‌گردد. پس نمی‌توانیم به چیزی با عنوان بخت و شانس معتقد باشیم و آن را از علل و اسباب دور بدانیم. در مواردی که مردم پیش آمد خوب را به شانس و اتفاق بد را به بخت نسبت می‌دهند، حاکی از نا آگاهی آنان از علل و اسباب پنهانی است. شانس‌و بخت‌و طالع‌، با تفسیری‌که‌میان‌باورمندان‌آن‌مطرح‌است‌، ریشه‌در ناآگاهی از علت‌حوادث‌و رویدادهای‌طبیعی‌، اجتماعی‌و روانی‌دارد. هر کجا انسان‌های‌سطحی‌نگر، نتوانستند علت‌بروز رویدادهای‌تلخ‌یا شیرین‌را تحلیل‌کنند، آن‌را به‌شانس‌و بخت‌حواله‌می‌کنند.
گاهی‌تنبلی‌و تن‌آسایی‌و مسئولیت‌گریزی‌و سرپوش‌گذاشتن‌روی‌نقاط‌ضعف‌، و تبرئه‌کردن‌خود در برابر گناهان‌و تازیانة‌وجدان‌و احساس‌شرمندگی‌زمینة‌گرایش‌به‌این‌گونه‌مسکن‌های‌موقتی‌را فراهم‌می‌کند.
گاهی ممکن است برای فردی پیش آمدهای خوب و نافع رخ بدهد که گفته می‌شود فلانی شانس خوب دارد. شانس نیست که علت و سبب رخ دادها شود، بلکه پیش آمدها منتسب به علت است و ما از آن آگاه نیستیم، مثلاً ممکن است رویکرد خوب بر اثر دعای خیر پدر و مادر و افراد پاکدل، یا برای آزمایش، یا صفای باطن فرد، یا خوش حال نمودن یک بندة خدا باشد.
آنچه اسلام به پیروانش تعلیم نموده، این است که همة خوبی‌ها را از خدا بدانیم و تمام بدی‌ها را به خود نسبت دهیم: "آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از خدا است، و آن چه از بدی به تو می‌رسد، از تو است".(۲)
با این همه به چند نکته باید توجّه داشت:
اوّل - هر حادثه‏ای از گذر مشیت و اراده الهی پدید می‏آید و خداوند پیش از پدید آمدنش کاملاً از آن آگاه است. این نیز که تمام رویدادهای جهان بر اساس علل و عوامل طبیعی تحقق می‏یابند، مشیت الهی است.
عمومیت‌قانون‌علیت‌، به‌این‌که‌هر حادثه‌ای‌علتی‌دارد و هر موقعیتی‌برای‌انسان‌(فرد یا جامعه‌) و غیر انسان‌پیش‌آید، معلول‌علتی‌است‌و تقدیر و اندازه‌گیری‌هر پدیده‌ای‌نیز متناسب‌با وضع‌علت‌آن‌می‌باشد، امری‌قطعی‌است‌، چون‌آیات‌قرآن‌نظیر " قد جعل‌اللّه‌لکلِّ شی‌ءٍ قدراً "(۳) آن‌را بیان‌کرده‌و علمای‌اسلامی‌از آن‌تحت‌عنوان‌قضا وقدر تکوینی‌و تشریعی‌و سایر اندیشمندان‌جهان‌به‌عنوان‌"قانون‌علت‌و معلول‌یا اسباب‌و مسبّبات‌" بحث‌کرده‌اند.
دوم - بی‏گمان از عواملی که در حوادث زندگی مؤثّرند، اراده خود انسان است. اراده، نقشی چشمگیر در این جا
دارد و چون انسان موجودی دارای اراده و اختیار است، چگونگی اراده و خواست و تصمیم‏گیری‏اش در چگونگی
رویدادها مؤثّر است. ولی چنین نیست که هر چه بخواهد، روی دهد.
سرنوشت‌انسان‌ها و عزت‌و ذلت‌آنان‌مرهون‌کارکردهای‌آنان‌است‌که‌قرآن‌می‌فرماید: " کلُّ نفس‌بما کسبت‌رهینة‌؛ هر کس‌در گرو اعمال‌خویش‌است‌".(۴)
اسلام‌به‌قدری‌روی‌تأثیر تلاش‌ها و عملکردهای‌انسان‌در ساختن‌سرنوشت‌تأکید می‌کند که‌از یک‌سو می‌فرماید: " و ان‌لیس‌للأنسان‌الاّ ما سعی‌؛ و این‌که‌بهره‌ای‌برای‌انسان‌جز سعی‌و کوشش‌او نیست‌". و از سویی‌دیگر می‌فرماید: " انّ اللّه‌لا یغیر ما بقوم‌حتی‌یغیروا ما بأنفسهم‌؛ خداوند سرنوشت‌هیچ‌قوم‌و ملّتی‌را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌که‌آنان‌آن‌چه‌را در خودشان‌است‌تغییر دهند ."
سوم - بر اساس آنچه از قرآن مجید و احادیث بر می‏آید، ایمان و عمل صالح - به ویژه دعا - در سرنوشت انسان مؤثّر است. چه بسا دعا و برخی دیگر از کارهای نیک - مانند صله رحم و صدقه که سرنوشت را عوض کنند و موجب فراخی رزق شوند. اگر رابطه انسان با خداوند استوار باشد و در دعا و نیایش پای فشارد، سرنوشتی خوش در انتظار اوست.
چهارم - اگر انسان در زندگی خویش کوتاهی نکند و وظایفش را انجام دهد، هر چه خداوند برایش مقدّر کند و در زندگی برایش پیش آید، خیر است گرچه همراه با تلخی و رنج باشد. انسان همواره باید از خداوند راضی باشد. رضا به قضای الهی و شکیبایی در رویدادهای ناگوار، از ارزشهای بزرگ و موجب نیل به کمال معنوی و ثواب بزرگ است.
پی‌نوشت‌ها:
۱. علامة طباطبایی،‌نهایه الحکمه، ‌ص ۱۶۷.
۲. نساء (۴) آیه ‌.
۳. طلاق‌(۶۵) آیه‌۳.
۴. مدثر (۷۴) آیه‌۳۸.

اولا این که یعنی مسی الان خیلی تلاش میکنه.....۹۰دقیقه تو زمین میدوعه بعدشم خدا تومن پول میگیره.....در صورتی که یه کارگر بدبخت.....زحمتش بیشتر حقوقشم.....ناچیز....خوب شما تو فوتبال استعداد نداشته باش ببینم چجوری میخوای با تلاش ب جایی برسی....که استعداد باز برمیگرده به خلقت انسان.درثانی اصلا گیریم حرف شما درست اون بدبختی که از زمانی ک پاشو به این دنیا میزاره....فلجه ....چجوری باید تلاش کنه ک ب جایی برسه....میدونی بدبختی تو این دنیا از جایی شروع شد ک بخاطر اشتباهات بقیه بیگاناها تاوان میدن.....

تصویر شهرسوال

با سلام.
محور اصلي پرسش شما، استعداد است و بايد عرض نمود که استعداد نيز رزق و روزي از طرف خدايم تعال است. به عبارتي؛ رزق و روزي بر دو قسم مي‌باشد:
۱ . رزق و روزي که همچون سايه ما را تعقيب مي‌کند و براي ما مشخص و مقدّر گرديده است که به آن رزق محتوم و طالب گفته مي‌شود.
اين نوع از رزق نيازي به تلاش و کوشش ندارد و از مقدّرات الهي براي شخص مي‌باشد.
اين گونه رزق از طرف خداوند مقدّر شده و در هر شرايطي به انسان مي‌رسد.
رزق مقسوم، برات است نباشي مغموم در سر و عده وصول است برات مقسوم
ما و اين رزق مقدّر پي هم مي‌گرديم تا کجا دست بيابيم به وقت معلوم(۱)
خداي تعالي مي‌فرمايد: هيچ جنبنده اي نيست مگر اين که رزق و روزي او بر عهده خدا است.(۲) که اين همان روزي است که خدا تضمين نموده است که به همه مخلوقات تعلق مي‌گيرد تا بتوانند به وجود و بقاي خود ادامه دهند. اين روزي قابل کم و زيادي و تحول نيست و حرص آدم آن را افزايش نمي‌دهد، همان طور که تنبلي باعث کاهش آن نمي‌شود. رسول خدا فرمود: حرص حريص رزق را بيش تر نمي‌کند و تنبلي تنبل آن را کم نمي‌کند.(۳)
۲ . مقدر بودن روزي به معناي آن نيست که انسان سعي و تلاش نکند و روزي مطلوب همان رزق و روزي است که با سعي و تلاش و فعاليت انسان به دست مي‌آيد و تا انسان تلاش نکند، حاصل نمي‌شود. يکي از عوامل کمي و زيادي اين روزي، تلاش انسان مي‌باشد. اگر تلاش و کوشش انساني صورت نپذيرد، به آن دست نمي‌يابد. اين مطالب شرح حديثي از امام علي(ع) مي‌باشد که فرمود: روزي بر دو قسم است: آن که تو را مي‌خواهد و طالب تو است و آن که تو او را مي‌جويي و مطلوب تو است. کسي که دنيا را خواهد، مرگ نيز او را مي‌طلبد تا از دنيا بيرونش کند. کسي که آخرت خواهد، دنيا او را مي‌طلبد تا روزي او را به تمام پردازد.(۴)
بنابر اين هميشه موفقيت و کاميابي در کارهاي از جمله زيادي در رزق و روزي بسته به آشنايي و شناخت عوامل آن است، زيرا اطلاع و آگاهي از راه‌هاي کسب رزق و روزي، در توسعه آن عامل اوّل به شمارمي‌آيد. پس از شناخت، پيگيري و کوشش و کنار گذاشتن سستي و تنبلي در راه هدف است که در مجموعه آيات و روايات بر آن تأکيد و سفارش شده ؛ بنابر اين روشن است که تنبلي و سستي از رزق و روزي انسان مي‌کاهد اما سعي و تلاش بر آن مي‌افزايد، زيرا خداوند براي هر چيزي اسبابي قرار داده، مهم‌ترين سببي که خداوند براي روزي مقرر نموده، سعي و تلاش است.
در عين حال، از روايات بر مي‌آيد که علاوه بر تلاش انسان اموري از جمله دعا مي‌تواند در زيادي رزق مؤثر باشد، مانند: خوب همسايه‌داري کردن ، وضو داشتن(۵)، صله رحم به خصوص با پدر و مادر(۶).
برخي از سوره‌هايي که در روايات اسلامي براي زياد شدن رزق و روزي توصيه شده عبارتند از:
۱. سورة واقعه‌؛ امام صادق‌(ع) مي‌فرمايد: کسي که هر شب سوره واقعه را بخواند....در دنيا سختي‌، فقر، نيازمندي و آفتي از آفت دنيا را نمي‌بيند و از دوستان حضرت علي‌(ع) مي‌شود...(۷)
۲. سوره همزه‌؛ امام صادق(ع) ‌مي‌فرمايد: هر کس سوره همزه را در نمازي واجب بخواند، فقر از او دور مي‌شود و روزي بر او روي مي‌آورد...(۸)
۳. ليل‌؛ پيامبر اکرم‌(ص) مي‌فرمايد: هر کس سوره ليل را بخواند ،خداوند آن قدر به او عطا مي‌کند تا راضي شود و او را به سختي نيندازد و برايش آسان مي‌گيرد.(۹)
۴. مزمل‌؛ رسول اکرم‌(ص) مي‌فرمايد: هر کس سوره مزمل را بخواند، در دنيا و آخرت سختي از او برداشته مي شود.(۱۰)
۵. ذاريات‌؛ امام صادق‌(ع) مي‌فرمايد: هر کس سوره ذاريات را روز يا شب بخواند، خداوند وضع زندگي او را اصلاح مي‌کند و روزي فراواني برايش مي‌دهد...(۱۱)
۶. ممتحنه‌؛ امام سجاد (ع) مي‌فرمايد: هر کس سوره ممتحنه را در نمازهاي واجب و مستحبي بخواند ،خداوند....فقر و ديوانگي را بر او و فرزندانش دور مي‌کند.
دعاهاي زيادي براي طلب روزي و رفع فقر و بدهکاري وارد شده است.
امام باقر (ع) فرمود: براي طلب روزي در سجده نماز واجب بگو: يا خير المسئولين و يا خير المعطين، ارزقني و ارزق عيالي من فضلک، فانّک ذو الفضل العظيم. (۱۲)
از امام جواد (ع) نقل است که جهت وسعت رزق مکرّر بگو: يا من يکفي من کل شيء و لا يکفي منه شيء اکفني ما أهمّني.
امام علي (ع) مي‌فرمايد: به پيغمبر از قرض شکايت کردم، فرمود: بگو: اللهم اغنني بحلالک عن حرامک و بفضلک عمّن سواک. اگر به قدر کوه بزرگي قرض دار باشي، خدا ادا مي‌فرمايد.(۱۳)
در نهايت دستور عملي که از آيت الله مکارم شيرازي براي رفع گرفتاري ها و زياد شدن روزي نقل شده است ، بيان مي کنيم :
۱- نمازهاي يوميه را در اول وقت بخواند.
۲- بعد از نماز صبح دست راست را برسينه بگذارد و هفتاد مرتبه بگويد «يافتاح».
۳- بعد از ذکر «يا فتاح» ۱۱۰ مرتبه صلوات بر پيامبر بفرستد و بعد دعا کند.
۴- هر روز صدقه بدهد ولو به مقدار کم.
براي اطلاع بيش تر از دعاها و نمازهاي مخصوص، به حاشيه مفاتيح الجنان (باقيات الصالحات) مراجعه فرماييد.
فقط گناه علت فقر نيست .فقر علت هاي ديگري هم دارد.در ذيل به بخشي از علل اختلافات انسان ها اشاره مي کنيم .
۱. بعضي از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق ديگران است.
تفاوت‏ها ظالمانه و غير منطقي است و با از بين رفتن نظام طبقاتي و گسترش عدالت اجتماعي از ميان خواهد رفت.
۲ . تفاوت بهره­مندي انسان‌ها در برخي موارد ديگر معلول كار و تلاش خود انسان‌ها است . قانون خلقت بر آن نهاده شده كه هر كسي به اندازه سعي و تلاش خود بهره مند شود. مطمئنا كسي كه به تنبلي خو كرده باشد ،به دنبال كسب روزي حلال بر نيايد ،نمي­تواند مانند ديگران از نعمت­هاي دنيوي بر خوردار شود . كسي كه كار و تلاش بيش تر مي­كند ، بهره بيش تري نصيب او خواهد بود.
۳ . قسمتى ديگر از تفاوت‏ها، طبيعى و لازمه آفرينش انسان است، يعنى هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانى رعايت شود، باز همه انسان‏ها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سليقه‏ها يكسان نخواهند بود.
استاد مطهرى مى‏گويد: معناى عدالت اين نيست كه همه مردم از هر نظر در يك حد و يك مرتبه و يك درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و در اين جهت مثل پيكر است. وقتى كه مقامات و درجات دارد، بايد تقسيم بندى و درجه بندى شود. راه منحصراَ، آزاد گذاشتن افراد و زمينه مسابقه را فراهم كردن است. همين كه پاى مسابقه به ميان آمد، خود به خود به موجب اين كه استعدادها در همه يكسان نيست و به موجب اين كه مقدار فعاليت‏ها و كوشش‏ها يكسان نيست، اختلاف و تفاوت به ميان مى‏آيد. يكى جلو مى‏افتد و يكى عقب مى‏ماند.(۱۴)
معمولاً بخشش‏هاى الهى و استعدادها چنان تقسيم شده‏اند كه هر كسى قسمتى از آن‏ها را دارد، يعنى كم‏تر كسى پيدا مى‏شود كه همه نعمت‏ها را يك جا داشته باشد. از اين رو قرآن مجيد مى‏فرمايد: ما معيشت آن‏ها را در حيات دنيا ميان آنان تقسيم كرديم . بعضى را بر بعضى برترى داديم، تا آن‏ها يكديگر را به كار گيرند و به يكديگر خدمت نمايند.(۱۵)
ميدان مسابقه و رقابت عادلانه بايد براى همه باز باشد كه اين نيز مربوط به انسان‏ها است.
براى به وجود آمدن يك جامعه كامل، نياز به استعدادها و ذوق‏ها و ساختمان‏هاى مختلف بدنى و فكرى است، اما نه به اين معنى كه بعضى از اعضاى پيكر اجتماع در محروميت به سر برند و يا خدمات آن‏ها كوچك شمرده شود و يا تحقير گردند، همان طور كه سلول‏هاى بدن با تمام تفاوتى كه دارند، همگى از غذا و هوا و ساير نيازمندى‏ها به مقدار لازم بهره مى‏گيرند.(۱۶)
قرآن مجيد به يكى از اسرار مهم تفاوت‏ها اشاره كرده و آن آزمايش الهى است.
خداوند مى‏فرمايد: او كسى است كه شما را جانشينان در زمين قرار داد . بعضى را بر بعض ديگر درجاتى داد، تا شما را به آن چه در اختيارتان قرار داده بيازمايد.(۱۷)
تفاوت‏ها براى اين است كه معلوم شود انسان چگونه از امكانات خدادادى بهره بردارى مى‏كند. اگر نابرابرى‏ها نبود، زمينه امتحان از ميان مى‏رفت.
بعضى افراد با نعمت و گروهى ديگر با نقمت و تنگدستى آزمايش مى‏شوند. مطمئناً آنان كه بيش تر نعمت استعداد و توانايى دارند، بيش تر مورد سؤال و درخواست مى‏شوند و بايد بيش تر پاسخگو باشند.
۴- خدا مصلحت بندگانش را بهتر از خود آنان مى‏داند.
چه بسا كسانى كه دوست دارند از نظر زندگى در رفاه باشند، ولى پروردگار صلاح آنان را در اين امر نمى‏بيند : چه بسا شما را چيزى خوش نيايد، در حالى كه خيرتان در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، در حالى كه شرّتان در آن است و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد.(۱۸)
پس اگر انسان نهايت تلاش خود را به كار گرفت، اما درها را به روى خود بسته ديد، بايد بداند در اين امر مصلحتى بوده است. چه بسا كسانى هنگامى كه ثروتمند شدند، خدا را فراموش كردند. از اين رو قرآن كريم مى‏فرمايد: اگر خداوند روزى را براى تمام بندگانش گسترش دهد، در زمين طغيان و ستم مى‏كنند.(۱۹)
گاهى ثروت بى حساب و رفاه، يك مجازات الهى است که شخص با غرق شدن در نعمت‌ها از ياد خدا غافل شده و خود را از ايمان و اعمال صالح محروم مي‌کند و بر گناهان خود مي‌افزايد. چنين شخصي مجازات خود را در جهان آخرت خواهد ديد. چنين چيزي در سنت امهال و استندراج بيان مي‌شود.
پس نه نعمت ظاهرى نشانه محبت الهى است و نه نقمت و بلا نشانه بى­اعتنايى خدا به بنده است : « فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ ، كَلَّا ... اما انسان هنگامي که پروردگارش او را براي آزمايش، اکرام کند و نعمت دهد مي گويد: پروردگارم مرا گرامي داشته است. اما هنگامي که براي امتحان روزيش را بر او تنگ مي­گيرد مي گويد: پروردگارم مرا خوار کرده است؛ هرگز ...».(۲۰) خداوند پس از بيان اين فکر، آن را مردود اعلام مي­کند.
نگاه خود را به زندگى در اين جهان نبايد محدود كنيم. اين بخش از زندگى را بايد در پيوست با بخش عظيم‏تر از زندگى و حيات جاودانه و عالم برتر و حقيقى‏تر نگاه كنيم. اگر نگاه ما به زندگى محدود به دنيا بود، اشكال از تفاوت‏ها در دنيا به جا بود، در حالى كه هر چيزى در دنيا، آزمايشى براى انسان است كه در عالم ديگر نتيجه آن را خواهيم ديد . همان گونه كه خداوند فرموده است: خداوند زندگى و مرگ را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامين بهترين در عمل خواهيد بود.(۲۱) نعمت و تنگدستي هر دو آزمايش الهي است که آزمون نعمت بسيار سخت­تر است .محاسبه آن مشکل­تر و جهان ابدي قيامت و لذت‌ها و نعمت‌ها و حتي عذاب‌هاي آن را با جهان محدود دنيا نمي­توان مقايسه کرد.
پي‌نوشت‌ها:
۱. کليات ديوان شهريار، ج ۵، ص ۳۳۱.
۲. هود (۱۱) آيه ۶.
۳. بحارالانوار، ج ۷۷.
۴. نهج البلاغه، حکمت ۴۳۱.
۵. ميزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۰۷۳.
۶. همان، ج ۳، ص ۲۱۱۶ "ما يزيد في العمر".
۷. وسائل الشيعه‌، شيخ حر عاملي‌، ج ۶، ص ۱۱۲، مؤسسه آل البيت‌، قم‌.
۸. همان‌، ص ۱۵۰.
۹. مصباح الکفعمي‌، عاملي کفعمي‌، ص ۴۴۴، انتشارات رضي‌، قم‌.
۱۰. مستدرک الوسائل‌، محدث نوري‌، ج ۴، ص ۳۵۴، مؤسسه آل البيت‌، قم.
۱۱. اعلام الدين‌، ديلمي‌، ص ۳۷۷، مؤسسه آل البيت‌، قم.
۱۲. الکافي، ج ۲ ،ص۵۵۱.
۱۳. بحارالانوار، ج۹۲، ص ۳۰۱.
۱۴. استاد مطهرى، بيست گفتار، ص ۱۰۹.
۱۵. زخرف (۴۳) آيه ۳۱.
۱۶. تفسير نمونه ، ج ۳، ص ۳۶۶.
۱۷. انعام (۶) آيه ۱۶۵.
۱۸. بقره (۲) آيه ۲۱۶.
۱۹. شورى (۴۲) آيه ۲۷.
۲۰.فجر (۸۹) آيه ۱۵-۱۷
۲۱. ملك (۶۷) آيه ۲.

شايد تا حدي درست باشه.ولي هميشه افرادي هستن كه مقاومت و صبرشون بالاس.از نظر مادي ميگم وگرنه از نظر روحي قضيه فرق ميكنه

دقیقا همین طوره ...

با سلام دوست عزیز این حرف شما کاملا اشتباه است

خدا دو دستی زده تو سر من خداوند مرا برای خنده آفریده خاک بر سر من

۱۰۰ درصد قبول دارم . یک عده رو خدا برای بدبختی آفریده تا خوشبختی معنا پیدا کنه

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود که خداوند هیچ کس را برای بد بختی نیافریده است تا از رهگذر آن خوش بختی منعا پیدا نماید .
این حرف گذشته از این تهمت به خدا وند است بر خلاف عقل ومنطق است در تحلیل مسله باید :
چه بسا نعمت وثروت موجب بد بختی وگرفتاری سبب خوش بختی انسان ها شده است .
از این نکته نباید غفلت ورزید که مصائب ، وقتی نعمت هستند که انسان‌ از آنها بهره برداری کند و با صبر و استقامت و مواجهه با دشواریهایی که‌ مصائب تولید می‌کنند روح خود را کمال بخشد . اما اگر انسان در برابر سختیها فرار را انتخاب کند و ناله و شکوه سر دهد ، در این صورت بلا از برای او واقعا بلاست . حقیقت این است که نعمتهای دنیا نیز مانند مصائب ، ممکن است مایه‌ رقاء و سعادت باشد ، و ممکن است مایه بدبختی و بیچارگی گردد . نه فقر ، بدبختی مطلق است و نه ثروت خوشبختی مطلق . چه بسا فقرهایی که موجب‌ تربیت و تکمیل انسانها گردیده ، و چه بسا ثروتهایی که مایه بدبختی و نکبت قرار گرفته است . امنیت و نا امنی نیز چنین است . برخی از افراد یا ملتها در هنگام امنیت و رفاه ، به عیاشی و تن پروری می‌افتند و بالنتیجه در پرتگاه خواری و ذلت سقوط می‌کنند و بسیاری دیگر از ملتها از شلاق بدبختی و گرسنگی به جنبش در می‌آیند و به آقایی و عزت می‌رسند . سلامت و بیماری ، عزت و ذلت ، و سایر مواهب و مصائب طبیعی نیز مشمول‌ همین قانون است . نعمتها و همچنین شدائد و بلایا ، هم موهبت است ، زیرا از هر یک از آنها می‌توان بهره برداری های عالی کرد ، و نیز ممکن است بلا و بدبختی شمرده شوند ، زیرا ممکن است هر یک از آنها مایه بیچارگی و تنزل گردند . هم از راه فقر می‌توان به سعادت رسید و هم از راه ثروت ، و از هر دو راه نیز ممکن است آدمی به بدبختی برسد . علیهذا نعمت بودن نعمت ، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن نعمت ، که شاکر باشد یا کفور ، و همچنین نقمت بودن نقمت ، بستگی دارد به نوع عکس العمل انسان در برابر آن که صابر و خویشتندار باشد یا سست عنصر و نا شکیبا .
نگاهي به زندگي انبيا و اولياي الهي نشان مي دهد كه زندگي اين گل‏هاي سر سبد آفرينش نيز با انواع ناملايمات و درد و رنج‏ها قرين بوده است. و هر پیامبری مقرب تر و مقامش بالاتر بوده ، سختی و مشکلات دنیایش نیز بیشتر بوده است .و بعد از انبیا و ائمه (ع) هر کسی به آنان نزدیک تر است، مشکلاتش بیشتر می باشد. امام علي (ع) در يكي از نامه ‏هاي خود، مردمي را كه در كانون دشواري‏ها و مشكلات پرورش يافته‏اند، به درختان قوي كوهستاني تشبيه مي‏كند، اما افراد تن پرور و راحت طلب را به درختان و باغستان همانند نموده و فرموده: "آگاه باشيد كه درختان بياباني چون به سختي و كم آبي خو گرفته‏اند، چوب هايشان سخت‏تر و شعله آتش آن‏ها شديدتر است و ديرتر به خاموشي مي‏گرايند، ولي درختان بوستاني، پوست هايشان نازك‏تر و چوب هايشان سست‏تر است و زودتر شكسته مي‏شود". (۱)
بنابراين خداوند وقتی بنده ای را دوست داشته باشد و بخواهد او را به کمال لايق انساني هدايت کند و زمينه و شرايط شکوفايي استعدادها را براي او فراهم آورد، او را در شرايط و کارهاي سخت قرار مي دهد تا آزموده شود و استعدادهايش شکوفا گردد.
پي نوشت­ها:
۱. نهج البلاغه، نامه ۴۵.

بدبختی ، برای بعضیا نداشتن خوشیه و برای بعضیا گرفتاری ،رنج و سختی در زندگیه ...
با گروه اول مارا کاری نیست چون به واقع بدبخت نیستند ، فقط به یه زوانشناس نیاز دارند.
اما گروه دوم ! سفسطه ای که در جواب بهشون داده میشه ایه که در عوض دران دنیا خوشبختی ! در صورتی که کسی که تو فقر بدبختی و تنهایی به سر میبره احتمال گناهش زیاده ...
خلاصه اینکه حرفت درست اقای ستاره

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
شما باید معنای وبرداشت درست از بد بختی داشته باشید تا مسله برای تان حل گردد لذا باید توحه نمایید :
بدبختی انسان از هنگامی شروع می‌شود که از طاعت خدا خارج می‌گردد و در ولایت شیطان و زیر چتر هوای نفس قرار می‌گیرد.(۱)
از نگاه دیگر می توان گفت که ریشه و اساس بدبختی انسان در دو چیز است:
۱ـ جهل و نادانی؛
۲ـ عمل نکردن به علم.
حضرت علی(ع) می‌فرماید: «اشقى الناس الجاهل؛(۲) افراد جاهل بدبخت‌ترین مردم هستند».
بدبخت‌تر از نادان، دانایی است که به دانایی و دانش خویش عمل نکند(۳) و چراغ علم در درونش روشنایی و نور نیافریند. تا زمانی که ریشة این دو عنصر پلید در درون انسان است، آدمی بدبخت است.
بقیة عوامل بدبختی انسان (که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود) معلول آن دو می‌باشند. زیرا اگر انسان از نفسانیت و انسانیت خویش آگاهی داشته باشد و جایگاه خود را در عالم هستی بشناسد، هم‌چنین دنیای که در آن زندگی می‌کند، و خداوندی که او و جهان را آفریده شناخته باشد و از حساب‌رسی دقیق عملکردها و بهشت و جهنم معرفت لازم را کسب کند، هرگز به سوی تبهکاری، بدبختی و سیه‌روزی نمی‌آورد.
سایر عوامل بدبختی و شقاوت انسان عبارتند از:
۳ـ در حدیث آمده است که یکی از بدبخت‌ترین گروه‌ها، کسانی هستند که در دنیا با فقر و تنگدستی زندگی می‌کنند و از آن رنج می‌برند و با گناه و معصیت، آخرت خود را نیز سیاه و خود را اهل دوزخ قرار می‌دهند.(۴)
از امیر المؤمنین(ع) سؤال شد بدبختی و شقاوت چه کسی بزرگ است (از همه بدبخت‌تر چه کسی است؟) فرمود: «کسی که دنیا را به خاطر دنیا (نه خدا) ترک گوید».
در نتیجه دنیا و لذت‌های حلال و مشروع آن از دستش برود. او (به خاطر عصیان و نافرمانی خدا) در آخرت نیز در زمرة زیان‌کاران باشد. هم چنین کسی که عبادت کند، و تلاش و کوشش زیادی نماید، اهل روزه باشد اما همه اینها ریا کارانه باشد و در بندگی خدا اخلاص نداشته باشد. چنین کسی از یک سو از لذت‌های مشروع دنیا محروم است و از دیگر سو آن چه به او می‌رسد بی‌فایده است(۵) چه آن که سرانجام به کیفر الاهی گرفتار می‌گردد.
۴ـ امیر المؤمنین فرمود: «بدبخت‌ترین افراد کسانی هستند که دین خویش را به خاطر دنیای دیگران به خطر می‌اندازند».(۶)
۵ـ آن حضرت فرمود: ««بدبختی آن است که کسی بخواهد از (دین) استفاده ابزاری کند و آن را وسیله‌ای برای حفظ و نگهداری دنیای خود قرار دهد».(۷)
۶ـ پیامبر اکرم(ص) فرمود: بدبخت آن کس است که فرمان خدا را اطاعت نکند و برای خدا، گناه و معصیت را ترک ننماید».
۷ـ حضرت علی(ع) فرمود: «بدبخت کسی است که به مال و دارایی خود بنازد و به خاطر آروزهای خویش به فریب در افتد».(۸)
۸ـ «بدبخت و تبهکار کسی است که بهشت جاویدان خود را به یکی از معصیت‌های دنیا بفروشد».(۹)
۹ـ علی(ع) می‌فرماید:‌« بدبخت کسی است که از عقل و اندیشه، و از تجربه‌ها بهره نبرد».(۱۰)
۱۰ـ قرآن کریم می‌فرماید: «بدبخت‌ترین مردم کسی است که به آتش جهنم افتد».(۱۱)
پی‌نوشت‌ها:
۱. غرر الحکم، ج ۱، ص ۱۵۴.
۲. همان، ج ۲، ص ۳۷۹.
۳. بحار الانوار، ج ۲، ص ۵۲.
۴. همان، ج ۱۰۰، ص ۷۰ و مدینه البلاغه، ص ۴۵۶.
۵. مجموع ورام، ج ۲، ص ۹۲.
۶. همان، ص ۳۷۴ و بحار ج ۷۲، ص ۲۷۰.
۷. غرر الحکم، ج ۶، ص ۲۷.
۸. همان، ج ۱، ص ۷۳.
۹. همان، ص ۱۵۴.
۱۰. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۷۴.
۱۱. اعلى (۸۷) آیه ۱۲.

منم موافقم که کسی که در این دنیا بدبخت هست در اون دنیا هم عاقبت خوشی نداره چون آدم گرسنه دین و ایمان نداره

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
انصاف چیزی خوب است .
نود در صد مردم و مومنین از اول تا حالا درفقر به سر می بند آیا این ها دین و ایمان ندارند ؟
شگفتا ؟!!!!!!
بر خلاف تصور شما در خصوص فقرای مؤمن روایاتی نقل شده که بر اساس آنها ممکن است خداوند برخی از نافرمانی آنان را مورد عفو قرار دهد مثلاً در روایتی آمده: «إنّ الله یلتفت یوم القیامه إلى فقراء المؤمنین شبیهاً بالمعتذر إلیهم؛(۱) خداوند در روز قیامت به سوی فقرای مؤمن شبیه افراد عذرخواه نگاه می‌کند و عذرخواهانه بدان ها بذل توجه می‌کند».
در روایت دیگر آمده: «إنّ الله لیعتذر إلى عبده المؤمن المحوجّ فی الدنیا، فیقول فانظر إلى ما عوّضتک من الدنیا؛(۲) خداوند از بنده نیازمند خود در دنیا عذر می پذیرد و می فرماید: نگاه کنید به عوض آنچه در دنیا به شما داده نشده بود».
بر اساس این گونه روایات معلوم می شود که خداوند ممکن است رنج فقر مؤمنان گناهکار را در آخرت از طریق عفو و بخشش خود جبران کند.
به این حدیث پیامبر (ص) دقت نمایید که
حضرت فرمود: لَوْ لَا رَحْمَةُ رَبِّي عَلَى فُقَرَاءِ أُمَّتِي كَادَ الْفَقْرُ يَكُونُ كُفْراً فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الصَّحَابَةِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا جَزَاءُ مُؤْمِنٍ فَقِيرٍ يَصْبِرُ عَلَى فَقْرِهِ قَالَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ غُرْفَةً مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ يَنْظُرُ أَهْلُ الْجَنَّةِ إِلَيْهَا كَمَا يَنْظُرُ أَهْلُ الْأَرْضِ إِلَى نُجُومِ السَّمَاءِ لَا يَدْخُلُ فِيهَا إِلَّا نَبِيٌّ فَقِيرٌ أَوْ شَهِيدٌ فَقِيرٌ أَوْ مُؤْمِنٌ فَقِيرٌ.(۳) اگر رحمت خدای من بر فقرای امتم نبود،نزدیک بود که فقر موجب نزدیک شدن به کفر شود در این میان مردی از صحابه به پا خاست و گفت ای رسول خدا پس پاداش مومن فقیری که در مقابل فقرش تحمل و صبر کرد چیست ،حضرت فرمود در بهشت غرفه ای از یاقوت قرمز است که اهل بهشت به آن نگاه می کنند چنان چه اهل زمین به ستارگان آسمان نظر می کنند و داخل نمی شود در آن غرفه مگر پیامبر فقیر یا شهید فقیر و یا مومن فقیر
پی‌نوشت‌ها:
۱. میزان الحکمه، ج ۷، ص ۵۱۸، نشر الاعلام الاسلامی، قم ۱۴۰۴ق.
۲. همان.
۳-بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار پیشین، ج‏۶۹، ص ۴۸.
-

این نظر شما خلاف گفته امام علی است
ایشون می فرمایند: «تلخى و ناراحتى دنيا، شيرينى آخرت را در پى دارد و شيرينى دنيا، تلخى و ناراحتى آخرت را همراه دارد.» حکمت ۲۴۳ نهج البلاغه

کاملا مخالفم بستگی داره بدبختی آدم ب چ علت باشه ما آدما ب کودکی ک گل میفروشه میگیم بدبخت تا معتادی ک هشیش میکشه و کارتون خوابه تا مردی زحمت کش ک ب زوور نان خانه رو تهیه میکنه وقتی علت بدبختیو فهمیدیم تا حدودی میشه تشخیص داد ک اون دنیا بدبخت هس یا ن اما شخصا معتقدم بدبختم ک باشی اگ گوش کن حرفش باشی اون آرامشی ک داری باعثمیشه بد بخت بودنو یادت بره

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

ما هم با شما هم عقیده ایم و نظرمان این است که ریشه مشکلات را باید دید، اتفاقاً گاهی اوقات مشکلات باعث رشد و اعتلای آدمیان است و مشخص است که شخص در درگاه الهی مقرب است!

دنيا دار امتحان و رنج و زحمت است نه جاي آسايش و رفاه و بر اساس احاديث و روایات؛ خداوند رفاه وآسايش را در بهشت قرار داده است، ولي بشر آن را در دنيا جستجو مي‌‌کند و هرگز به آن نمي‌‌رسد و هر نعمتي در دنيا، همراه با گرفتاريها است.
علت گرفتاريها چيست؟
براساس آيات قرآن كريم و روایات اهل بيت عصمت(عليهم السلام)، گرفتاريهايی كه براي مؤمنين پيش مي‌آيد يا به خاطر ندانم كاريهاي خود آنها است يا آزمايش‌‌هاي الهي است يا براي بالابردن درجات معنوي آنها است.
توضيح مختصر هر يك اينست كه:
الف) گاهي انسان مرتكب خطاها و اشتباهات مي‌‌گردد كه پيامد آن ها به صورت گرفتاري وبلا درزندگي دنيا پديدار مي‌گردد.
هرگناه، اثر وپيامد مخصوص دارد، برخي گناه فقر مي‌‌آورد، برخي هم گرفتاري ديگر ايجاد مي‌‌كند، چنانچه امام علي(ع) در دعاي كميل مي‌‌فرمايد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَهْتِكُ الْعِصَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُنْزِلُ الْبَلاء»؛ «خدايا گناهانی كه سبب رسوايی مي‌‌گردد و گناهانی كه موجب خشم وانتقام تو مي‌‌گردد، گناهانی كه نعمت‌‌هاي تو را تغيير مي‌‌دهد و مانع از اجابت دعا مي‌گردد و گناهانی كه سبب نزول بلا مي‌‌گردد را بر من ببخش و بيامرز».
در هر صورت اين گرفتاري ها هم به خاطر آن است كه كيفر گناهان او باشد و چون خدا بنده‌‌ي مؤمنش را دوست دارد در برابر برخي از گناهان او را گرفتار مي‌‌كند تا كيفر خطاي او در همين دنيا گردد و در آخرت سبكبار باشد و اين خود، لطف و رحمت خدا نسبت به بنده مؤمن است. ولي كسي كه مورد غضب قرار گيرد در بسياري موارد به جاي گرفتاري، نعمتش را بيشتر مي‌‌كند تا در نهايت او را به عذاب دردناك آخرت گرفتار سازد.
ب) امتحان‌‌هاي الهي
گاهي گرفتاريها به خاطر آنست كه مورد آزمايش و امتحان الهي قرار مي‌‌گيرد.
يكي از سنت ها وقانون‌‌هاي ثابت خدا اينست كه مؤمنين را آزمايش مي‌‌كند، چنانچه قرآن كريم در آيات زيادی به اين مسئله اشاره دارد. براي نمونه:
در قرآن کریم مي‌‌فرمايد: «لَتُبْلَوُنَّ في‏ أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذىً كَثيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الأمُورِ»(آل عمران:۱۸۶)
«البته، ‌آزمونهاي مالي و جاني(بسيار) در پيش خواهيد داشت، و بي ترديد و ناگزير، از پيروان (دروغين) كتابهاي آسماني پيشين و نيز از كساني كه مرام شرك را برگزيده‌‌اند، آزار و زخم زبان فراوان خواهيد ديد، اگر صبر پيشه کنید و استقامت كنيد همه كارتان روبراه خواهد شد و توفيق رفيق شما خواهد گرديد».
و نیز مي‌‌فرمايد: «و لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الاَمْوالِ وَ الأَْنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ» (بقره:۱۵۵)؛ «قطعا همه ي شما را با چيزي از ترس، گرسنگي و كاهش در مالها و جانها و ميوه ها آزمايش مي‌كنيم، وبشارت ده به استقامت كنند گان...».
همچنین مي‌‌فرمايد: «أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا و هم لا يفتنون...»(عنكبوت۱-۳)
«آيا مردم چنين پنداشته‌‌اند كه به صرف اينكه بگويند: ايمان آورديم؛ رهايشان مي‌‌كنند و در بوته آزمايش قرار شان نمي‌‌دهند؟ حال آنكه ما امتهايي را كه پيش از اينان بوده‌‌اند نيز آزموده‌‌ايم.(پس، ناگزير مسلمانان را هم خداوند خوا هد آزمود) و معلوم خواهد گردانيد كه چه كساني داراي ايمان راستين هستند و چه كساني بدروغ ادعاي ايمان كرده‌‌اند».
البته آزمايش‌‌هاي الهي چار چوب مشخص ومعين ندارد بلكه هر كس متناسب با حالات روحي اش آزمايش و امتحان مي‌‌گردد. لذا در آيه ديگر مي‌‌فرمايد: «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» (انبياء: ۳۵)؛ «ما شمارا به بديها و خوبيها آزمايش مي‌كنيم و سرانجام به سوي ما بازگردانده مي‌شويد».
حكمت امتحان‌‌هاي الهي چيست؟
هر چند خداوند از همه امور آگاه است، لذا امتحانات الهي براي رفع جهل از امور نيست، لكن براي آنكه شايستگي ولياقت انسان‌‌هاي مؤمن خالص به نمايش گذاشته شود واستعداد‌‌هاي دروني او بروز وظهور پيدا كند او را مورد امتحان قرار مي‌‌دهد. خالص كردن انسان مؤمن وآشكار شدن جوهره ايمان مؤمن يكي از حكمت‌‌هاي آزمايش الهي است. همان گونه كه صنعتگر، طلا را در آتش مي‌اندازد تا ناخالصي‌هاي او در كوره آتش نابود شود و طلاي خالص بدست آيد، خداوند هم انسان‌‌هاي مؤمن را در كوره بلاها وغم ها پخته و ايمان اورا خالص مي‌‌سازد. هم چنين جدا ساختن صفوف مؤمنين راستين از كساني كه صرفا در زبان مؤمن هستند ازديگر حكمت‌‌هاي امتحان‌‌هاي الهي است چنانچه امام علي(ع) مي‌‌فرمايد: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ يُمَحَّصُوا وَ يُمَيَّزُوا وَ يُغَرْبَلُوا وَ يُسْتَخْرَجُ فِي الْغِرْبَالِ خَلْق»؛ «بايد مردم خالص شوند و امتحان گردند و تميز داده شوند و غربال شوند، و استخراج شوند».
بنابراين، مؤمنين متناسب با مرتبه ايمان و وضعيت روحي شان مورد آزمايش‌‌هاي سخت الهي قرار مي‌گيرند و كسي نپندارد كه راه ايمان و دينداري هميشه از ميان گلزارها و باغستانهاي سر سبز مي‌‌گذرد و انسان با ايمان در سراسر اين راه طولاني كه در پيشرو دارد، روي برگ‌‌هاي گل قدم مي‌‌گذارد كه اين پندار نشانه‌‌ي بي خبري از ماهيت ايمان و دين ‌مي‌باشد. شايد همين انديشه و پندار بوده است كه زماني در مكه در افكار بعضي از مسلمانان رخنه كرده بود كه تا كي بايد به جرم داشتن ايمان به خداي يكتا زجر بكشيم؟
خداوند براي زدودن اين موهومات از انديشه‌‌ي آنان، آيات ذيل را نازل فرمود:
«أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ»(عنكبوت/۲-۳)؛ «آيا مردم چنين پنداشته‌‌اند كه به صرف اينكه بگويند: ايمان آورديم رهايشان مي‌‌كنند ودربوته ي آزمايش قرار شان نمي‌‌دهند؟ حال آنكه ما امتهايي را كه پيش از اينان بوده‌‌اند نيز آزموده‌‌ايم.(پس، ناگزير مسلمانان را هم خداوند خوا هد آزمود) و معلوم خواهد گردانيد كه چه كساني داراي ايمان راستين هستند و چه كساني بدروغ ادعاي ايمان كرده‌‌اند».
گويا همين پندار‌‌هاي ناهنجار كه با آوردن ايمان نبايد ديگر مشكلات بر سر راه آنان باشد، در اذهان مسلمانان در مدينه هم به وجود آمده بود كه براي بطلان اين باور هم خداوند فرمود: «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريب‏»(بقره: ۲۱۴)؛ «يا گمان كرده‌‌ايد كه به همين سادگي مي‌‌توانيد داخل بهشت بشويد؟! هنوز كه شما مانند امتهاي پيشين به مصائب گرفتار نيامده‌‌ايد، آنها آنقدر سختي مي‌‌كشيدند(و فراز و نشيبها را طي مي‌‌كردند و آنچنان پريشان و هراسان مي‌‌شدند) كه پيامبر خدا با مؤمنان و پيروانش همصدا مي‌‌گرديد و همه يك زبان مي‌‌گفتند پس ياري خداوند چه شد؟! همه بدانند كه ياري خداوند بسيار نزديك است».
پس از جنگ أحد كه مسلمانان آن همه تلفات و زخمي داشتند و هفتاد نفر از جنگجويان نمونه و سران سپاهشان را از دست داده بودند‌(در چنين شرايطی، براي اينكه بفهماند كه راه ايمان و دينداري با سختي‌‌ها همراه است) خداوند اين آيه را نازل فرمود «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرينَ»(آل عمران:۱۴۲)؛ «مبادا گمان كنيد كه به همين ‌آساني مي‌توانيد به بهشت در آييد؟ هنوز خداوند مجاهدان شما را معلوم نگردانيده و صابران شما را باز نشناخته است».
در هر صورت باب آزمايش الهي بحث مفصل دارد و حكمتهاي آن هم زياد مي‌‌باشد و خداوند همه بندگانش را به نحوي مورد آزمايش قرار مي‌‌دهد چنانچه پيامبران الهي مورد آزمايش شديد قرار مي‌گرفتند.
ج) بالا بردن اجر و پاداش معنوي
گاهي گرفتاريها به خاطر آنست كه خداوند انسان‌‌هاي مؤمن را گرفتار مي‌‌سازد تا او صبر بر بلاها كند و درجات معنوي او را بالا ببرد.
در روايتي كه از عبدالرحمن دراين زمينه وارد شده است چنين آمده: «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ ذُكِرَ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْبَلَاءُ وَ مَا يَخُصُّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْمُؤْمِنَ فَقَالَ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ أَشَدُّ النَّاسِ بَلَاءً فِي الدُّنْيَا فَقَالَ النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ وَ يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ بَعْدُ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ حُسْنِ أَعْمَالِهِ فَمَنْ صَحَّ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُهُ اشْتَدَّ بَلاؤُهُ وَ مَنْ سَخُفَ إِيمَانُهُ وَ ضَعُفَ عَمَلُهُ قَلَّ بَلَاؤُهُ»؛
«عبدالرحمن ابن حجاج مي‌‌گويد: خدمت امام صادق(ع) سخن از بلا و آنچه خداي عزّوجل مؤمن را به آن مخصوص مي‌‌دارد به ميان آمد، حضرت فرمود: از رسول خدا‌(صلي الله عليه وآله) پرسيدند: در دنيا بلاي كدام كس سخت تر است؟ فرمود: پيغمبران، سپس هر كه به آنها شبيه‌‌تر است(اوصيا) به ترتيب و بعد از آن مؤمن به ‌‌اندازه ايمان و نيكي كردارش گرفتار شود، پس هر كه ايمانش درست و كردارش نيكو باشد گرفتاريش سخت است و هر كه ايمانش سست و عملش ضعيف باشد گرفتاريش اندكست».
‌در روايت ديگر مي‌خوانيم «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ بِمَنْزِلَةِ كِفَّةِ الْمِيزَانِ كُلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِه»؛ ازامام صادق(ع) روايت نموده‌‌اند كه فرمود: مؤمن مانند كفه ترازو است، كه هر چه بر ايمانش بيفزايد، بر بلايش افزوده شود.
امام صادق(ع) فرمود: همانا خداوند دوستان خود را به مصيبتها و پيش آمدها گرفتار مي‌‌كند تا بدان جهت، بدون داشتن گناه، به آنها اجر و ثواب عنايت فرمايد.
در حديث ديگر از پيامبر اسلام(ص) چنين نقل شده است:
«إِنَّ الرَّجُلَ لَيَكُونُ لَهُ الدَّرَجَةُ عِنْدَ اللَّهِ لَا يَبْلُغُهَا بِعَمَلِهِ يُبْتَلَى بِبَلَاءٍ فِي جِسْمِهِ فَيَبْلُغُهَا بِذَلِكَ»؛ «براي مرد در نزد خداوند درجه و مقام است كه به وسيله عمل خود نمي‌‌تواند به آن برسد(عملش قاصر است پس) خداوند بدن او را گرفتار بلا (مصائب،امراض و...) مي‌‌گرداند، به اين وسيله به آن مقام نائل مي‌‌گردد».
به همين مضمون از امام صادق(ع) هم روايت شده است كه فرمود: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلَةً لَا يَبْلُغُهَا عَبْدٌ إِلَّا بِالِابْتِلَاءِ فِي جَسَدِهِ».
حال با توجه به آنچه بيان شد لازم است شما برادر گرامي راجع به زندگي انسان‌‌هاي خوب و آبرومند نزد خدا، مانند پيامبران وامامان وساير بندگان مؤمن توجه و فكر نمائيد؛ گرفتاري كه براي آنها در دنيا پيش آمد نموده است براي هركسي ديگر اگر پيش بيايد تحملش شايد بسيار مشكل و سخت باشد.
لابد زندگي حضرت ايوب پيامبر را شنيده‌‌ايد كه در اثر ‌آزمايش خدا همه دارائي‌ها، فرزندان و سلامتي اش را در مدت بسيار كم از دست داد. با آنكه مصيبت فرزندان جوان، رويكرد شديد فقر، بيماري شديد و عليل شدن بدن و زخم زبان ها و طعن‌‌هاي مردم بر آن حضرت وارد گرديد، ولي نه تنها لب به اعتراض به خدا باز نكرد و نگفت خدايا تو مرا مبتلا وگرفتاركردي و در قيامت راه تو را مي‌‌گيرم. بلكه هميشه شكر خدا نمود و صبر كرد تا زماني كه خدا همه بلاها را دفع كرد و او هم قهرمان صبر وآبرومند بيشتر در نزد خدا والگوي صبر در ميان همه انسان‌‌هاي مؤمن گرديد.
در زندگي ائمه توجه كنيد، آنها چقدر گرفتاري داشتند. مخصوصا به حادثه كربلا توجه كنيد چه مصيبت عظيمی بر اين خاندان رخ داد، ولي با همه آن مصائب كه در كربلا رخ داد. قهرمان صبر كربلا يعني حضرت زنيب(س) نه تنها اعتراض نكرد بلكه فرمود «ما رأيت إلا جميلا»؛ «از خدا به جز خوبي چيزي نديدم». حتي در شب بعد از شهادت برادران و يارانش، نماز نافله شب را هم ترک نکرد.
حال شما خود فكر كنيد شايد گرفتاري‌‌هاي شما آزمايش الهي باشد، شايد هم جهات ديگر داشته باشد و اصولا بر اساس برخي روایات خداوند گاهي خير بنده‌‌اش را در گرفتاري‌‌هاي دنيا مي‌‌بيند وحكمتش اقتضا مي‌‌كند كه او را گرفتار سازد.
همچنين اجابت دعا و توسلات هم منوط به برخي شرائط است كه تا شرائط محقق نگردد مستجاب نمي‌‌گردد. همچنين گاهي خدا دوست دارد ناله بنده را بشنود، بدان جهت اجابت دعاي او را تأخير مي‌اندازد. نيز گاهي اجابت دعا را بر خير وصلاح بنده‌‌اش نمي‌‌داند، لذا دعاهاي او را به عنوان درجه معنوي او در عالم ديگر ذخيره مي‌‌كند. و ما چون به حكمت‌‌هاي خدا آگاه نيستيم، فكر مي‌‌كنيم هر چه ما خواستيم خدا بايد اجابت كند و ائمه هم بايد واسطه در اجابت باشند، در حالي كه حكمت‌‌هاي ديگری هم در اين عالم در كار است كه ما بي خبريم.

موفق باشید.

سلام اگه ادم از همون اول بخاطر مقدرات الهی دچار یه بیماری روحی باشه چون مادرش وقتی حامله بوده بخاطر یچیزی یه هفته کارش گریه کردن بوده اون بچه بدبخت با این بیماری روحی بدنیا میاد از همون اول افسردگی داره و سر هرچیز الکی گریه میکنه و جوش میزنه اون جوش زدنای زیاد باعث گوشه گیری و افسردگی بیشتر میشه این مریضی باعث میشه همیشه منفی فکر کنه ایا این شخص بدبخت که اینهمه وضع روحیش خرابه بخاطر افسردگیش و نفهمیدنش از اوضاع دورو برش دست به گناه بزنه که واقعا اون گناه تقصیر خودش نبوده تقصیر افسردگیش بوده ایا باید مجازات بشه ؟این شخص بااین اوضاع که اصلا دست خودش نبوده چطور میتونسته برای خوشبختی تلاش کنه وقتی همه چیز تو ذهنش مثل جهنم بوده وقتی از اول غمگین بوده ایا میتونسته خوشبختیرو درک کنه بحث اینکه ادم از اول پولدار باشه یا فقیر نیست چون این میتونه عوض بشه ولی وقتی اون بدبخت از درون بدبخت بوده چی؟این تقدیر الهی نیس؟چرا بخاطر گناهی که دست خودش نبوده باید اینهمه مجازات بشه جوری که ارزوی مرگ کنه؟؟؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود که آن گونه متولد شدن یک کودک، معلول علت های طبیعی خاص خود است اما حصول این نتیجه لزوما خواست و مطلوب خداوند نبوده، بلکه آن چه خداوند اراده می نماید، تحقق نتایج طبیعی علل خاص در این عالم است. این ماییم که دانسته یا ندانسته زمینه ساز بروز برخی از این نتایج به ظاهر نامطلوب می شویم .
اما در هر حال این اختلاف وضعیت افراد در نعمت ها و توانایی ها و بهره مندی های دنیایی اختلاف افراد در مسئولیت ها و تکالیف الهی از ایشان را هم رقم می زند و خداوند وضعیت این افراد معلول را متفاوت از دیگر افراد سالم در نظر می گیرد .
در برخی روایات نقل شده: کسانی که به حکم عوامل گوناگون اختیاری یا غیر اختیاری، رنج و بلای بیش تری را در دنیا متحمل می شوند ، فارغ از تاثیرات مستقیم بلایا و مصیبت ها در دوری از غفلت و دنیا طلبی و انحرافاتی از این دست و زمینه های تربیتی که مشکلات به دنبال دارد، در برابر سختی ها اجر و پاداشی بی حساب را دریافت می کنند که در قیامت مورد حسرت دیگران خواهد بود .
در روایات متعددی آمده :« در روز قيامت كسانى كه در دنيا با صحّت و عافيت به سر بردند، دوست دارند كه گوشت بدن آن ها را با قیچی در دنيا چيده بودند براى ثواب هایی كه مى‏بينند به اهل بلا مى‏دهند. » (۱)
پس افراد معلول اگر از افراد معلول جسمی باشند بسته به میزان توانایی هایشان تکالیف ومسئولیت های خود را دارند که معین است و خداوند بر همان اساس آن ها را مورد محاسبه قرار می دهد ؛ اما در خصوص سرنوشت آخرتی افراد دارای معلولیت ذهنی یا دیوانگان و حتی کودکانی که قبل از سن بلوغ از دنیا می روند باید گفت :
از نظر عقل و نقل این گونه افراد چون از ادراک متناسب وقابل قبول که شرط هر تکلیف ومسئولیتی است بی بهره اند ، در دنیا هم تکلیفی برعهده آنان نیست، در نتیجه گناهی برای آنان ثبت نمی‏شود و عقوبت و مجازات هم نمی‏شوند. حال اگر از خانواده‏ای مسلمان باشند، به دنبال پدر و مادر خویش- شاید به عنوان پاداش ومایه خوشحالی ایشان_ به بهشت خواهند رفت. اما اگر وابسته به کفار و ظالمان باشند، به واسطه قصور ادراکی خود در دنیا عذاب نخواهند شد .
اما اینکه چه سرنوشتی در انتظارشان است ؟ در پاره ای از روایات ذکر شده که این افراد به شکل خاصی در قیامت مورد آزمون قرار می گیرند تا وضعیت تسلیم یا متمرد بودن آنها در برابر تکالیف الهی معین باشد . بعید نیست متناسب با وضعیت آخرت ومیزان ادراکات آنها در آن جهان آزمونی از ایشان گرفته شود.
زراره از امام باقر(ع)نقل می‌کند: «وقتی قیامت می‌شود، خداوند با پنج دسته محاجّه می‌کند:
طفل، کسی که در دوران فترت بمیرد، کسی که در زمان پیامبر ابله باشد (سبک عقل )، دیوانه­ای که عقل نداشته باشد و بالأخره کر و لال. همه آنها بر خدا اعتراض می‌کنند و یا عرض می‌کنند تقصیری نداشتیم. اگر حجت ‌داشتیم، اطاعت می‌کردیم. خداوند فرشته­ای را می‌فرستد و آتشی آماده می‌کند؛ سپس به آن پنج گروه می‌گوید: خداوند به شما امر فرموده است داخل آتش شوید. هر کدام از آنها پذیرفتند و داخل آتش شدند، خداوند آتش را بر آن‌ها سرد و خنک می‌کند و از سوختن نجاتشان می‌دهد، ولی عده ای که نپذیرفتند، به سوی آتش جهنّم سوق داده می‌شوند».(۲)

پی‌نوشت‌ها:
۱. شيخ حسن ديلمى‏، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، شريف رضى‏ ، قم‏، ۱۴۱۲ ق‏، ج ۱ ، ص ۴۲.
۲. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، ۱۳۶۵ ه ش ، ج ۳، ص ۲۴۸.

تا وقتی خدا رو منبع مشکلاتت بدونی بیشتر تو بدبختی غرق می شی من طبق تجربم می گم واسه هر چیزی راه حلی هست اگه کسی نابینا افریده شده دلیل بر این نیست که خدا بهش ظلم کرده تو از کجا می دونی بجاش چیزی دیگه ای رو نداده و انتخاب های ما باعث می شن که بدبخت بشیم باور کنید همین که خدا بهتون هوش داده باید از خوشحالی بال در بیارین خودتون ازش استفاده نمی کنید تا وقتی خودت رو مسئول مشکلاتت ندونی پیشرفت نمی کنی من ادم مذهبی نیستم و نماز هم نمی خونم ولی طبق تجربه این هارو فهمیدم خدا کسی رو بدبخت نمی کنه اخه چه نیازی داره که یه انسان حقیر مثل مارو اذیت کنه من الانم تو زندگیم نا امیدم ولی می دونم این چیزا گردن خدا نیست خودم باعث شدم زجر بکشم بخاطر نادانی خودم در گذشته در اینده دردشو احساس کردم حقیقت دنیا چیز خیلی پیچیده ای هست ولی مطمئن باش که همشیه سر نوشت تو دست خودته گاهی محیط اطراف واست مشکل ایجاد می کنه که اگه همین مشکلات نبودن زندگی هیچ معنی نداشت در کل می خوام بهت بگم که باید تلاش کنی همه چیز رو به نفع خودت عوض کنی یا اینکه خودتو عوض کن

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت خداوند کریم، جواد، بخشنده، رؤوف و رحیم است و برای بندگان جز خیر و خوبی و امور شادی بخش و پسندیده (حسنه) نمی خواهد و اگر به بندگان شر و بدی و امور ناخوشایند و ناراحت کننده (سیئه) می رسد، نتیجه گناهان و اعمال و اقدامات بد خودشان است. همان که در آیات فراوان دیگر هم بیان کرده است:
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ؛ (۱)هر مصيبتى به شما رسد بخاطر اعمالى است كه انجام داده‏ايد، و بسيارى را نيز عفو مى‏كند!».
این آیه هم در همان راستا و جواب به توهم غلط افراد بی ایمان و سست ایمان است. آیات قبل، توهم غلط آنان را این گونه بیان می کند:
«إِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَ إِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُواْ هَـذِهِ مِنْ عِندِكَ قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ فَمَا لِهَـؤُلاء الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا؛اگر به آنها [منافقان‏] حسنه (و پيروزى) برسد، مى‏گويند: «اين، از ناحيه خداست.» و اگر سيّئه (و شكستى) برسد، مى‏گويند: «اين، از ناحيه توست.» بگو: «همه اينها از ناحيه خداست». پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟!
در آیه بالا بعد از نقل توهم غلط منافقان سست ایمان که امور خوب و خوشایند را از خدا و امور ناخوشایند و دردآور را از ناحیه پیامبر می شمردند ، اولا خطاب را از آن نفهم ها منصرف کرده و متوجه پیامبر نموده و بعد می فرماید که همه امور از خوشایند و ناخوشایند به امر و اراده خدا است. ولی شما هنوز به توحید نرسیده اید و نمی فهمید، بعد می فرماید:
آنچه از پیروزی و موفقیت به شما می رسد، عنایت خدا و یاری اوست که شامل حال شما شده است و آنچه از شکست و مغلوبیت و ...، به شما می رسد به جهت رفتارهای غلط خود شما است.
طبق این گونه آموزه های قرانی معلوم می شود که هر چه از سوی خداوند است خیر ونیکی است وامور نا مناسب و نا گوار خواستگاه عمل وعوامل گوناگون دیگر است .
نکتة دیگر در انتساب خیرات به خدا و شرور و بدی‌ها به مخلوقات این است که بر اساس رویکرد فلسفی و عرفانی خدا هستی مطلق و نامحدود است و هستی مطلق خیر محض و کمال صرف است. هیچ گونه نقص و محدودیتی در ساحت قدسی او راه ندارد، ولی وجود مخلوقات محدود است و همراه با نقص است و شرور و بدی‌های از وجودات ناقص و محدود برخیزد، از این رو خاستگاه و مبدأ خیرات وجود حق است و مبدأ شرور وجود ممکنات است.

پی نوشت ها:
۱. شوری (۴۲) آیه ۳۰.

دقیقا اینطور، اصلا ادم بدبخت، ظرفیت گناه بالایی داره، و ادمی که همه چیز براش مهیا باشه و کمی هم ایمان داشته باشه، دیگه همه چیز براش جور می شه،
گاهی وقتا به عدالت خدا شک می کنم،

ولی نمی شه باهاش جنگید، فقط باید بسوزی و بسازی، هیچ راهیییییییییییییییی نداری.....

خدا مثل صاحبکارت می مونه، هر چی می گه باید گوش کنی، وگرنه کتکش می خوری و اخرش هم اخراج.....

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
خداوند به هر موجودى به اندازه شایستگى­هاى او از، مواهب و نعمت­ها عطا مى­کند و هیچ استعداد و قابلیتى را در این حوزه، بى­پاسخ نمى­گذارد. به دیگر سخن، خداوند به هر یک از مخلوقات خویش، به اندازه ظرفیت وجودى آن می بخشد و آنها را به قدر قابلیت و استعدادشان از کمالات بهره‌مند مى‌سازد.
خلاصه استدلال عقلى بر اصل «عدل» این خواهد بود که: در نظر عقل، عدل کارى شایسته و ظلم عملى ناشایست است و خداوند حکیم از انجام کارهایى که عقل ناشایست مى­شمارد، منزه است. پس، خداوند هیچ گاه مرتکب ظلم نمى­شود و تمام افعال او عادلانه است.

یه سوال این استعداد و شایستگی از کجا می آد غیر از اینه که این استعداد و شایستگی رو هم خود خدا به آدما می ده ,اونوقت خودتون با این حرفتون قانع می شین؟ مثل اینه که یه رئیس هر کسی رو که دوست داره توی یه سمتی (شایستگی و استعداد) قرار بده و بیشتر پول(مواهب و نعمت) بده یه عده رو هم مقام(شایستگی و استعداد) کم بده و پول(نعمت و مواهب) کم تر و بگه شما ظرفت ندارین ,در حالی که این مقام و ظرفیت(شایستگی و استعداد) رو خودش داده و از روی اون مقامی که خودش داده داره به یه عده بیشتر پول(مواهب و نعمت) می ده بگه اینا مقام و شایستگی بیشتری دارن ولی بقیه ندارن.
خودتون هم خوب فکر کنین می بینین جوابتون قانع کننده نیست ,حتی خودتون رو هم قانع نمی کنه من یه عمر به خدا اعتقاد داشتم و شب و روز عاشقانه برای خدا نفس می کشیدم همش سرم توی کتاب های دینی و عارفانه و حدیث و قران بود و کتابفروشی شهرمونو زیر رو می کردم پای پیاده تنها برای نماز جمعه می رفتم و می اومدم و همه ی عشقم خدا بود نماز و روزم ترک نمی شد نماز شب و مسجد و ارادت به اهل بیت و اشک از روی عشق برای خدا و...(اینا رو هم برای خودنمایی نمی گم می گم بدونین مغرض نیستم و بی سواد و عشق ندیده نیستم)ولی وقتی دیدم خدایی که یه عمر دوسش داشتم به موقع هایی که بهش نیاز دارم همش پشتم رو خالی می کنه و همونایی که من رو هم به خاطر این که خدا رو دوس داشتم مسخرم می کردن روز به روز از من وضعشون خوب میشه هر چی می خوان براشون با پول حل می شه ولی من هرچی خودم سعی می کنم و خدا رو هم صدا می زنم اصلا دستم رو نمی گیره دلیلش هم اینه که پول ندارم این همه بی عدالتی توی دنیا هست و خدا دم نمی زنه چون ریشه تموم این بی عدالتی ها خود خداست که بین بنده هاش فرق می ذاره یه عده رو خیلی خوشبخت و یه عده رو از اول بدبخت خلق کرده. دعا رو هم که نمی شنوه یا بشنوه هم پشت گوش می ندازه و جواب نمی ده همشم که وعده می دن اون دنیا جبران می کنه(خدا اگه عادل بود و می خواست جبران کنه همین دنیا انجام می داد حواله اش نمی کرد برای فردا) و کلی تناقض های دیگه توی ادیان که دیگه واقعا منو از اینکه خدای ادیان واقعیه به شک انداخته چرا تموم پیغمبر ها توی خاور میانه هستن مگه انسان توی جا های دیگه ی دنیا نبود مگه ظلم و فساد توی مناطق دیگه ی دنیا نبود؟ اینکه مگه خدا بی نیاز نیست و از همه چی با خبره؟ پس اصلا چرا باید ما رو خلق کنه و هدف از خلقتمون عبادت باشه و بخواد ما رو آزمایش کنه آزمایش اصولا برای اینه که از حقیقت چیزی خبر نداری و ازمایش می کنن تا حقیقت بر ملا بشه وقتی همه چیز ما رو خدا خلق کرده از جمله ظرفیت و روحیات و مواهب و غیره و از آخر و اول ما خبر داره این آزمایش برا چیه به فرض که یه عده به بهشت رفتن و یه عده به جهنم چه نفعی برای خدا داره؟؟؟ اینکه ما کدوممون خواستیم که خلق بشیم تا آزمایش بشیم درد بکشیم و بمیریم و بهشت یا جهنم بریم همش زوره همش زور
من به نیرو و قدرتی که این دنیا رو خلق کرده اعتقاد دارم و می دونم قدرتی بالای قدرت ها هست ولی اصلا دیگه باور ندارم این خدا خدایی باشه که ادیان و پیامبرا می گن و کتاب و معجزه و ... فرستاده باشه و ما رو بخواد آزمایش کنه یا بهشت و جهنم و عدالت و مهربانی در کار باشه ما جزئی از طبیعت هستیم نه اشرف مخلوقات به نظرم اشتباهه که فکر کنیم تافته جدا بافته از طبیعت و حیوانات هستیم ما هم مثل بقیه حیوانات هستیم منتها یککم با هوش تر این همه هم شبه و سوال و تناقض از عدالت خدا و غیره به وجود اومده به خاطر ساختگی بودن ادیانه و خدا شونه که با حقیقت زمین تا آسمون فرق داره .

آره اینو کاملاً درست میگی مگه نشنیدی میگن فقر از هر دری بیاد تو ایمان از در دیگه بیرون میره. آدم بدبخت همه چیشو از دست میده ولی من همیشه میگم بذارین بعنوان یه مرد بدبختی هامون واسه خودمون باشه و شادیمون واسه خونوادمون. بدبختیمونو به دیگران منتقل نکنیم. این دنیای لعنتی هم یه روز تموم میشه. من تو محیط کارم خیلی بدبختم با اینکه همیشه از همه بیشتر کار میکنم ولی هیچ وقت دیده نمیشم ولی بخاطر زن و بچم میگم این نیز بگذرد.

شک نکن اشتباه میکنی خدا به هیچکس ظلم نمیکنه اگه بدبختی ادما بهت ظلم میکنن خدا از ادمای ظالم نمیگذره تو خیالت تخت. این دنیا هم اونقد که تو فکر میکنی ارزش نداره یه روز نزدیک باید بری همه رو جا بزاری اروم باش و عمل صالح جمع کن

والا درسته ما که توی این دنیا بجز بدبختی و فلاکت چیزی ندیدیم دست بهر کاری زدیم،برا ما فقط شکست و ضرر بود.اما برای دیگری زندگیش رو ساخت و هر روز پیروزتر از دیروز،والا ما اون دنیا هم بدبختیم ،پولدارها یجوری،اونجا رو هم برا خودشون میکنن و ما زیردست و بدبختیم،کاش زودتر راحت میشدم،بریدم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام .
نباید پنداشت که میان نعمتهای آخرت، رابطه معکوس، برقرار است و کسانی به سعادت اخروی می رسند که از نعمتهای دنیا، بهره ای نبرده باشند. و بر عکس، کسانی که از نعمتهای دنیوی، برخوردار باشند از سعادت اخروی، محروم خواهند بود. و به آیات و روایتی تمسک کرده اند که دلالت دارد بر اینکه دنیا پرستان، بهره ای از آخرت ندارند.(۱) غافل از اینکه دنیاطلبی، مساوی با بهره مندی از نعمتهای دنیا نیست بلکه دنیا طلب، کسی است که لذتهای دنیا را هدف فعالیتهای خود قرار دهد و همه نیروهایش را صرف دستیابی به آن کند هر چند به خواسته هایش نرسد؛ و آخرت طلب، کسی است که دل به لذتهای دنیا نبندد و هدفش زندگی آخرت باشد هر چند از نعمتهای دنیوی فراوانی برخوردار باشد مانند حضرت سلیمان و بسیاری از انبیا و اولیا خدا (سلام الله علیهم اجمعین) که از نعمتهای دنیوی زیادی بهره مند بوده اند و از آن برای رسیدن به سعادت اخروی و رضوان الهی، استفاده می کرده اند.
پس میان بهره‌مندی از نعمتهای دنیوی و بهره مندی از نعمتهای اخروی، نه تناسب مستقیم، وجود دارد و نه تناسب معکوس. بلکه هم نعمتهای و هم بلاهای دنیا براساس تدبیر حکیمانه الهی بین انسانها تقسیم شده (۲)، و همه آنها وسیله آزمایش ایشان است (۳)، و بهره مندی یا محرومیت از نعمتهای دنیا خود به خود نشانه نزدیکی یا دوری از رحمت الهی و سبب سعادت یا شقاوت اخروی نیست (۴).

۱. بقره، آیه ۲۰۰، آل عمران، آیه ۷۷، اسرا، آیه ۱۸، شوری، آیه ۲۰، احقاف، آیه ۲۰.
۲. زخرف، آیه ۳۲.
۳. انفال، آیه ۲۸، تغابن، آیه ۱۵، اعراف، آیه ۱۶۸، کهف، آیه ۷، مائده، آیه ۴۸، انعام ، آیه۱۶۵، نعل، آیه ۴۰، آل عمران، آیه ۱۸۶.
۴. آل عمران ۱۷۹، موئمنون ۵۶، فجر ۱۵ـ۱۶.

دقیقا باهات موافقم!
درضمن آقای نویسنده ی این مقاله! یه سوال خیلی مهم از شما دارم:
شما در پاراگرف آخر چند تا مطلب دو قسمتی آوردید و با هم مقایسه شون کردید. (مثلا: شخص غنى به فقیر نگاه كند به خاطر ثروتى كه به وى داده‏ام به من حمد نماید، و یا شخص فقیر با دیدن شخص غنى از من ثروت بخواهد). اما چرا قسمت دوم جمله ی آخر (مؤمن به كافر نگاه كند به خاطر هدایتى كه داده‌‏ام به من حمد و سپاس گوید) رو نیاوردید؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! انتظار میرفت در قسمت دوم میگفتید: "تا کافر به مؤمن نگاه کند و از من ایمان بخواهد" اما شما توان گفتن این جمله را نداشتید چون: --------------- حقیقت ندارد!!!----------------------

پس به همین ترتیب من هم به شما میگم که اکثر فقرا هم وقتی به اغنیا نگاه میکنند نمیگن خدایا به ما هم بده بلکه کارشون از این تعارفات گذشته و فقط شاکی هستند از بیعدالتی و ظلم و اینکه چرا قرعه بدبختی به نام اونا در اومده!
اونا فقط میخوان بدون چرا باید یک عمر با بدبختی و ذلت و خفت و خواری زنده باشن که اونور مثلا بهشون پاداش داده بشه؟! اصلا در عقل نمیگنجد! عقل شما این را قبول میکند؟!

کاملا موافقم خداوند توی قرآن آیه قصص (۲۸ )آیه ۷۷ به قارون میگه که مبادا که از این دنیات غافل بشی و فقط روی آخرتت سرمایه گزاری کنی و به آون فکر کنی باید از این دنیا هم لذت ببری

موافقم. فقر، خونواده بد، شرایط جغرافیایی بدی که توش متولد می شیم و دخالتی توش نداریم تو مسیری که به سمت سعادت داریم طی می کنیم تاثیر می گذاره و از خیلی جهات عقب می مونیم. نمی دونم چرا بعضی ها الکی می گن امتحانه و چیه و فلان. مگه میشه معلم از بچه های یک کلاس امتحان های مختلف بگیره؟ یکی مثل آب خوردن یکی مثل من نوعی زندگیش پر از رنج و بدبختی؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام
به قول معروف اثبات شی نفی ماعدا نمی کند
ممکن است عوامل یاد توسط شما در بروز مشکلات نقش داشته باشد ولی در عین حال امتحان الهی نیز رقم بخورد .
چه این که علل باد شده جز علت است و نه همه علل ، عوامل پیدا و پنهان متعدد در این گونه امور موثر است .

به همون خدایی که اگه پام دراز باشه اسمشو میارم به احترامش می ایستم.بی ارزش ترین چیز در دنیا خوده دنیاس در گذشته با مسایل کوچیک تا۱هفته شارژ بودم ولی الان شادی و خوش بودن در وجودم نیست انگار قطعه شادیم خرابه.از بندگان خدا بیزارم مخصوصاا از خودم و امثال من.من که دنیا رو ندارم امید به رحمتش دارم که لااقل بعد مرگ حداقل در ساده ترین حالت زندگی کنم.خدا خیلی چیزها که بیشتر شماها دارین و از من گرفت حتی ۱بارهم ندیدم.به هرحال امیدوارم خالقی که فرموده به هرکس که بخام میبخشم به هرکس نخام نه!لااقل اخرتمونو پرنور کنه.جایی که انسان هایه پست و حقیر و ناجوانمرد رو هرگز نخاهیم دید.یااا علی جانم

منم موافقم...آدمی که تو این دنیای فانی بدبخته....

موافقم باهات بخت این سرا بد بخت آن سرا

هیچ کس نمیتونه درک کنه یه ادم افسرده چطور از حرف دیگران ناراحت میشه و میرنجه چ برسه ب اینکه دلشو بشکونن یا طردش کنن..چرا انصافا خدا بعضیارو افریده ک دائم دیگرانو خرد کنن؟ من ک هیچکسو غیر از خودش ندارم و ازارم به مورچه هم نمیرسه ولی عاقبت هر ادم مظلوم و مهربونی بدبختی و تنهایی خداروشکر تو ۱۸ سالگی ناامید ترین و بدبخت ترین ادم روی زمینم ...

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام؛ سپاس از اينکه اين مرکز را براي مشاوره خود انتخاب کرده‌ايد، اميدواريم راهنمايي خوبي براي شما باشيم.
هر چند سوال و مسئله به صورت روشن و واضح بيان نشده است، اما احساس، ناراحتي و شرايطي که با آن مواجه هستيد، قابل درک است، توجه داشته باشيد که احساسات و شرايط موجود هر علتي که داشته باشد اين گونه نيست که شما مقهور آن باشيد و خودتان را شکست‌خورده آن بدانيد؛ بلکه با اراده و برنامه‌ريزي، علي‌رغم همه کمبودها، سختي‌ها و مشکلاتي که داريد، مي‌توانيد بر همه مشکلات و کمبودها غلبه کنيد و زندگي موفقي را براي خويش فراهم سازيد و از زندگي لذت ببريد. در ادامه راهکارهاي براي تغيير شرايط موجود ارائه مي شود:
۱. اجتناب از تنهايى؛ سعى كنيد به جز مواقعى كه ضرورت دارد در تنهايى قرار نگيريد.
۲. با افكار منفى خود مقابله كنيد يعنى هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد مثلا خود را به كارى مانند مطالعه يا هر كار ديگرى كه علاقه داريد و ممكن است مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد.
۳. به جنبه‏هاى مثبت خود فكر كنيد و موفقيت و كاميابى‏هايى را كه در زندگى تجربه كرده‏ايد را در نظر بگيريد و آنها را در يك دفترچه يادداشت و هر روز آن را مرور كنيد.
۴. به جاى اين كه به كمبودها و عيب‏ها و ناكاميهاى خود فكر كنيد به موفقيت‏ها و امكاناتى كه در زندگى از آن بهرمند بوده و هستيد فكر كنيد. به عبارت ديگر امكانات و شرايط زندگى ما مانند يك ليوانى است كه بخشى از آن پر است و بخشى خالى و همه افراد اينچنين هستند سعى كنيد به آن بخش پر فكر كنيد و از آن بهره ببريد و غصه آن نيمه‏خالي را نخوريد چه اينكه از آنچه در اختيار داريد مى‏توانيد بهره‏مند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمريد و از آنچه در آينده پيش خواهد آمد نگران نباشيد.
۵. با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدين و در عين حال مثبت‏نگر معاشرت كنيد و از افرادى كه مدام از زندگى شكايت مى‏كنند، دورى گزينيد.
۶. ورزش را جزء ضرورى‏ترين فعاليت‏هاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نيم ساعت الى يك ساعت ورزش كنيد. (هر ورزشى كه مورد علاقه شماست).
۷. از بيكارى و بى‏برنامه‏گى اجتناب كنيد و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر كنيد.
۸. براى اوقات شبانه‏روزى خود برنامه ريزي كنيد يعني براي هر ساعت از ۲۴ ساعت شبانه روز، يك فعاليت و كار خاص در نظر بگيريد و بر اساس همان عمل كنيد و در پايان روز ميزان موفقيت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محك بزنيد و بسنجيد و سعي كنيد روز به روز ميزان موفقيت را افزايش دهيد تا آنجا كه كاملا برنامه اجرا شود و برنامه نيز يك برنامه هماهنگ با هدف باشد.
۹. به هدف‌هاي دست نيافتني فکر نکنيد؛ بلكه خواست‏ها و تمايلات خود را متناسب با ميزان و سطح توانايى‏هاي خود تنظيم كنيد.
۱۰. نشاط خود را همواره حفظ كنيد و هرگز خود را مريض و ضعيف به حساب نياوريد.
۱۱. بروز مشكلات را در زندگى، امرى عادى بدانيد و به همان اندازه، آنها را بپذيريد كه كاميابى‏ها را پذيرا هستيد.
انشاالله موفق باشيد.

/۴۴۰۹۷۹/

کسی که این قدر بدبخته ودست و پاش بسته شده که نمیتونه به هیچ کدوم از اهدافی که داره برسه چی؟کسی که تو یه خونواده ای زندگی میکنه که هیچ کدوم از اعضاش رنگ آرامش وخوشبختی رو حتی یک ثانبه به چشم نمیبینه.و همیشه برا ی فرصتهایی که به خاطر زندگیش از دست داده حسرت میخوره چی؟جواب اینجور آدمایی رو کی میده چرا خدا گفته کار بیهوده نمیکنه پس آدمای بدبخت بی کار چی هستن؟آدمایی که نه واسه دنیاشون کاری کردن نه واسه آخرتشون فقط به خاطر وضعیت بد زندگیشون واسه چی خلق شدن یعنی اینا فایده ای هم به حال خودشون یا جامعشون دارن؟

تصویر شهر سوال

سلام
همان گونه که عرض شد، باید تلقی خود را نسبت به بدبختی و هدفی که داریم، مورد دقت قرار دهیم.
مثلا شما شخصیت عمار را در نظر بگیرید و با معیارهای خود بنگرید که آیا بدبخت بوده! و بعد به این سوال پاسخ دهید که آیا می توانید بگویید بدبختی هایش سبب شد، آخرتش تباه شود؟
او در خانواده ای متولد شد که پدر و مادرش برده بودند و طبیعتا همه نوع سختی ای که در زندگی بردگان وجود داشت، چشید! زمانی که اسلام ظهور کرد و پدر و مادرش مسلمان شدند، آنها به قدری شکنجه شدند که کشته شدند! و خود عمار نیز برای کمک به حقیقت در کنار پیامبر (ص) قرار گرفت اما زندگی شان همراه با تمام مشکلات و مصیبت ها شد. در مکه مشرکان همیشه آنها را آزار می دادند و زمانی که به مدینه رفتند نیز مشرکان به آنجا حمله کردند! این مصیبت ها همچنان ادامه داشت و بدبختی های زمان خانه نشینی حضرت علی (ع) و جنگ های زمان ایشان نیز جزئی از زندگی عمار شد تا آنجا که به دست معاویه و یارانش کشته شد!

کافیست که در مشکلات دنیا به افراد پایین تر از خود بنگرید و قدر خوشی های خود را بیشتر بدانید.
و در همت و اجتهاد نیز به افراد بالاتر از خود بنگرید، تا متوجه شوید انسان چقدر عالی می تواند مسیر رشد را بپیماید.

فکر نکنم بدبخت تراز من باشه .باورتون نمیشه من یه خانواده ای دارم که هرکدوم از اونا برام اسمهای خنده دار میسازن و همش مسخرم میکنن . منم وقتی تو خونه تنها باشم میشینم و همینطور گریه میکنم . من یکم موهام زبره همش مسخره موهام میکنن میرم بیرون میبیننم ازم میخندن . ولی از خدا میخوام یه روزی برسه که منم خوشبخت بشم آخه چشم پدرمم نابیناست و نمیتونه به اونا چیزی بگه خدا اون روزی رو بیاره که همه مریض ها خوب بشن . شما هم اگه اینو خوندید برا پدرم دعا کنید. التماس دعا.برمحمدوآل محمد صلوات

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تحیت

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

از رفتار غیر اخلاقی دیگران نسبت حضرتعالی متاسفیم اما توجه داشته باشید؛
- اینكه دیگران شما را مسخره كنند چیزی از قابلیتهای شما كم نمی‌كند بلكه تنها شخصیت خود را معرفی می‌كنند. مسخره دیگران نشانه جهالت است. پس برای جهالت دیگران ارزش قائل نشوید.

- همه افراد دارای نقص هستند و تنها خداوند متعال است كه فاقد نقصان است. پس بنده و جنابعالی نیز از نقص مبرا نیستیم.

- زبر بودن مو و...هیچگونه نقصی محسوب نمی‌شود و دیگران نیز به این امر واقف هستند و به نظر می‌رسد تنها قصد سر به سر گذاشتن شما را دارند.

- از خود سوال كنید كه با تمسخر دیگران آیا چیزی از شما و قابلیتهایتان كاسته می‌شود؟!! خود مستحضرید كه پاسخ منفی است.

- برای خود ارزش و احترام بیشتری قائل شوید و ارزشمندی خود را به قضاوت جاهلانه دیگران گره نزنید.

- در قبال تمسخر دیگران با شوخی و یا بی اعتنایی برخورد نمایید

- سطح مهارتهای و توانمدیهای خود را افزایش دهید

- به موفقیتها و امكانات خود كه در واقع نهم الهی هستند بیشتر توجه كنید و قدر آنها را بدانید

- به خاطر چنین موضوعاتی هیچگاه، نه خود را سرزنش كنید و نه بدبخت بدانید و بنامید. خود را با افراد دیگری كه در سطح پایینتری نسبت به شما قرار دارند مقایسه كنید.

- نابینایی پدر بزرگوار را امتحانی الهی بدانید و همواره به ایشان افتخار كنید. آنچه كه مهم است این است كه افراد در سرای باقی نابینا محشور نگردند.

- در مشكلات از خدای متعال استعانت بجویید.

باز تكرار بیت فوق
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت.
بنابراین مهم،
صفات انسانی و خدایی است و نه موی نرم یا زبر
مهم سیرت زیباست و نه صورت زیبا

در پناه خدای متعال موفق باشید

انشاء الله خدا پدر شما و همه مریض های اسلام را شفا دهد

سوالی شده که من جوابش را نمیتوانم محکم بدهم: اگر خداوند وجود دارد چرا از ضعفا حمایت نمیکند مثلا کودکی که از زورفقر بفحشا میافتد چه تکاملی برای او میتوان متصور شد. من جواب دادم که دنیا محل حساب و کتاب نیست ؛ گفتند این حرفها را ثروتمندان درآورده اند تا فقرا را تحمیق کنند و آنان به امید واهی آینده ای نا پیدا بمانند یا انسان ضعیف بدنبال دلیل تراشی است تا خود را راضی به وضع موجود کنند. و همینکه تمام پیامبران دارای مکتب در خاور میانه ظاهر شده اند نیز دلیل دیگریست براینکه جریان پیامبری از اساس دروغ بوده چرا این ها همه دریکجا جمع گشته اند؟

تصویر soalcity

با عرض سلام
آنچه نقل فرموده اید، انکار یک خدای خاص است! این شخص ابتدا این گونه فرض کرده که خدا باید در هر مساله ای شخصا وارد شده و هر اشکالی در عالم مادی را درست کند. و چون چنین اتفاقی رخ نمی دهد، خدا وجود ندارد. که اتفاقا تمام مواردی که انسان ها خدا را انکار می کنند، به همین دلیل است. یعنی آنها پیش فرض های ذهنی خود را به گونه ای درست کرده اند، که نمی توانند خدا را بپذیرند.
در حالی که از وجود ظلم ها و انسان های فقیر و ... تنها می توان به این نتیجه رسید که خدا آن گونه نیست که بخواهد تمام ظلم های عالم مادی را از بین ببرد. و اینکه نمی خواهد چنین کند نیز به دلیل حکمتش است که انسان ها را مختار آفریده است. و لازمه اختیار این است که انسان بتواند مسیر خوبی و بدی را به یک نحو طی کند.
اما اگر هر وقت بخواهیم مسیر بدی را طی کنیم، دستی از غیب ظاهر شود و ما را مجبور به بازگشت کند، و ضعیف را نجات دهد، به معنای آن است که اصلا اختیاری وجود ندارد.
برای همین رفع ظلم در دنیا باید با اختیار انسان و اقدام آنها صورت بگیرد که خدای متعال فرموده است:
وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها (۷۵ نساء) چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده‏اند، پيكار نمى‏كنيد؟! همان افراد (ستمديده‏اى) كه مى‏گويند: «پروردگارا! ما را از اين شهر، كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر!
البته این اختیار برای محک همگان است. محک مومنان که به آن ضعیف کمک کنند. محک ظالم که چه زمان، از ظلمش بر می گردد. و محک مظلوم که ضعفش را بهانه چه گناهانی قرار می دهد.
و اینکه این سخنان را ثروتمندان ساخته اند، نیز مانند باقی سخنانش، هیچ وجاهت منطقی ندارد و در منطق به این گونه مغالطات، خلط اندیشه و انگیزه می گویند. یعنی به جای آنکه بتوانند دلیلی برای نفی یک مساله ارائه کنند، با نسبت دادن مسائل اخلاقی خاصی، سعی می کنند اندیشه ای را نفی کنند.
و درباره اینکه چرا پیامبران در خاورمیانه بوده اند، مراجعه بفرمایید:
http://www.soalcity.ir/node/59
http://www.soalcity.ir/node/640

دوست عزی این موضوع پیامبران که شما فرمودین یه جا جمع شدن خب واسه اینه که جاهلیت اون زمان تو اون مکان ها خیلی زیاد تر از جاهای دیگه بوده و مردمان اون مناطق بسیار انسان های فاسقی بودند که هیچگونه هدف سالمی نداشتند .فقط به فکر جمع آوری مال ، شکم پرستی و... بودن البته بیش از سایر نقاط نمی گم که جاهای دیگه مردمانی پاک و خوب داشتن(آقا لپ کلام وضعشون خراب بوده)وسلام

خب جواب منو بده جهان رو کی بوجود اورد بیگ بنگ خب پشت بیگ بنگ چه کسی است مسلما یک وجود پر قدرت دانا نگاه کن انسان با انفجار پر قدرت اتمب دنیارو نابود میکنه اما یک وجود پر قدرت با انفجاری هزار برابر جهان را بوجود می اورد ما این وجود را خدا میگوییم وجودی پر قدرت وبدون نقص حضرت ادم اولین انسان است از کجا بوجود امد

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .

در خصوص فرایند خلقت آدم و همسرش باید گفت :
آگاهی ما در زمینه هایی مانند آنچه شما پرسیده اید، متوقف بر آموزه های دینی و منابع نقلی مانند آیات و روایات است ؛ در نتیجه نباید توقع داشت در این خصوص انسان به جزییات و دقایق مساله علم پیدا نماید. اما مهم ترین ومعتبر ترین منبع نقلی ما قرآن کریم است که اتفاقا در این خصوص نکات متعدد و دقیقی را بیان نموده است.
اصولا بحث آفرینش انسان در قرآن کریم به صورت های مختلفی بیان شده است. برخی آیات بیانگر کیفیت و منشأ آفرینش حضرت آدم است ؛
دستة دوم، در مورد آفرینش نوع انسانی بحث می کند.
دستة سوم: آفرینش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است.
اما در خصوص کیفیت خلقت حضرت آدم علیه السلام باید گفت : آیاتی که در مورد حضرت آدم بحث کرده، دو گونه است:
یک قسم به صراحت کیفیت خلقت حضرت آدم را توضیح داده است مثل "انّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب؛(۱) همانا مثال عیسی در نزد خدا همانند آدم است که او را از خاک خلق نمود" و در قسم دیگر، از سیاق آیات می­توان فهمید که منشأ آفرینش آدم چه بوده است. نظیر داستان شیطان(۲) که به خدا می­گوید: "آیا به کسی که از خاک آفریدی، سجده کنم؟!"(۳)
در سورة الرحمن می فرماید: "خلق الانسان من صلصالٍ کالفخار(۴) او انسان را از گل خشکیده اى که همچون سفال بود آفرید".
البته واضح است که این آیه اختصاص به حضرت آدم دارد، زیرا ما انسان ها، اگر از خاک خلق شده باشیم، از "صلصال کالفخّار" خلق نشدیم، چون مواد خاکی که تبدیل به غذا و سپس تبدیل به نطفه می شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشک باشد، هرگز گیاه در آن نمی روید. بنابراین آفرینش از صلصال کالفخار ویژة حضرت آدم است و اگر به دیگران نسبت داده می شود، به اعتبار حضرت آدم است. (۵)
در سورة سجده آیات ۷ و ۸ کیفیت و ماده اولیة آفرینش نخستین انسان را از سایر انسان ها به تفکیک بیان کرده : "وبدأ خلق الانسان من طین ثمّ جعل نسله من سلالة من ماءٍ مهین؛ انسان اولیه یا آدم را از "طین" ولی نسل او را از "ماء مهین" یا نطفه آفریده است".
اگر حضرت آدم نیز از نطفه بود، ‌یعنی از انسان تکامل نیافته ای مانند انسان های "نئاندرتال" یا میمون خلق شده بود، ذکر کردن نسل بعد از خود انسان، وجهی نداشت. پس کاملاً روشن است که آیه در مقام تفصیل است و بین خلق انسان اولیه ودیگر انسان ها تفاوت وجود دارد (۶) ؛ در هر حال مسلم است و از آیات گوناگون قرآن به دست می آید که حضرت آدم از نوعی خاک آفریده شده است.
تعابیر آیات وروایات در خصوص خلقت ایشان متفاوت ومختلف است. جمع بندی در خصوص آنها قدری دشوار است ؛ اما در میان آیات قرآن، آیه ای که به روشنی دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقیم از خاک آفریده شده، آیه ای است که برخی افراد جهت رد نظریة داروین و ترانسفورمیسم به آن تمسک جسته اند، یعنی همان آیه ۵۹ از سورة آل عمران. "انّ مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب".
این آیه نشان می دهد که اگر فرض کنیم حضرت آدم از چیزهایی آفریده شده که منتهی به خاک می شود، این استدلال نمی تواند استدلال تامّی باشد، زیرا اگر بپذیریم آدم از نسل میانی و واسطه ای بین خاک و خود، مثلاً از انسان های نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفة حیوانی به وجود آمده است، بنابراین چگونه می توان آفرینش بدون پدر عیسی را به آفرینش آدم تشبیه نمود؟! چه بسا اگر ما این استدلال را تمام بدانیم، ناچار باید بپذیریم که حضرت آدم از نسل موجود دیگری به وجود نیامده است.
در مجموع می توان گفت تئوری خلقت دفعی حضرت آدم از خاک بیشتر مورد تایید و توافق آیات وروایات است اما کیفیت این تبدیل و تغییر ماهیتی برای ما روشن نیست.
اما در مورد خلقت حضرت حوا ظاهرا دو نظریه مطرح است ؛
یکی آنکه او نیز همانند حضرت آدم از خاک و به تعبیر بهتر از باقیمانده گل حضرت آدم خلق شد و دیگر آنکه او از دنده پهلوی حضرت آدم به وجود آمد. ادعای دوم در حقیقت مربوط به سِفر تکوین تورات است که زن را آفریده از یکی از دنده‏های آدم دانسته است. البته این دیدگاه در برخی منابع ضعیف اسلامی هم به نوعی وارد شده اما حقیقت آن است که اسلام و آیات صریح قرآن، برای زن آفرینش جداگانه و همسان خلقت مرد بیان کرده است، بی آن که از مرد پدید آمده باشد.
البته ادعا می شود که قرآن هم وجود طبیعی زن را بخشی از وجود مرد می داند، و بر این آیه استدلال می شود که در آیه اوّل سوره نساء آمده :
"ای مردم، بترسید از پروردگار خود! آن خدایی که همه شما را از یک نفس بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن، خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن بر انگیخت". (۷)
در حالی که مراد از "نفس واحده" که در این آیه آمده، نفس آدم و حوا است که نسل جوامع انسانی به آن دو می رسد. معنای "خلق منها" این است که از جنس آن آفرید، یعنی از همان حقیقتی که مرد آفریده شده، زن نیز آفریده شد، بنابراین زن و مرد همسانند و اگر همسانی نبود، زندگی انسانی پا نمی‏گرفت.
بنابراین زن و مرد از یک ذات و گوهر خلق شده‏اند و زن فرع بر مرد نیست، بلکه خداوند اوّلین زن را از ذات و اصلی آفرید که همه مردها را از همان اصل خلق کرد.
در ضمن روایت غیر معتبری که در برخی کتاب‏های روایی مطرح است (که حوا از یکی از دنده‏های آدم آفریده شد) برگرفته از تورات تحریف شده است. (۸) از نظر اندیشمندان دینی و کارشناسان حدیث، این روایات از جهت سند و یا دلالت نارسا و ناتمام است. (۹)
به علاوه در روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده، این مطلب به صراحت رد شده است. زراره می‏گوید: از امام سؤال کردم: مردمی هستند که می­گویند: خداوند حوا را از بخش نهایی دنده چپ حضرت آدم آفرید، فرمود: "خداوند از چنین نسبتی هم منزه است و هم برتر از آن است. . . آیا خداوند توان آن را نداشت که همسر آدم را از غیر دنده او خلق کند؟
خداوند بعد از آفرینش آدم، حوا را به طور نوظهور پدید آورد. آدم‏(ع) بعد از آگاهی از خلقت وی از پروردگارش پرسید: این کیست که قرب و نگاه او مایه انس من شده است؟ خداوند فرمود: این حوا است. آیا دوست داری که با تو بوده و مایه انس تو شده و با تو سخن بگوید؟ آدم گفت :آرى، پروردگارا! تا زنده ام سپاس تو بر من لازم است !
خداوند فرمود: از من ازدواج با او را بخواه، چون صلاحیت همسرى تو را دارد. سپس آدم عرض کرد: پیشنهاد ازدواج با وى را عرضه مى دارم، رضاى شما در چیست ؟ خداوند فرمود: رضاى من در این است که دین مرا به او بیاموزى. پس آدم به حوا گفت : نزد من بیا! حوا گفت : تو نزد من بیا! خداوند امر کرد آدم از جاى خود برخیزد و به طرف حوّا برود". (۱۰)
پی نوشت ها :
۱. آل عمران (۳) آیه ۵۹.
۲. آیات ۷۶ ص (۴۸) و ۱۲ اعراف (۷) و ۲۶ و ۲۸ و ۳۳ حجر(۱۵).
۳. اسراء(۱۷) آیة‌.
۴. الرحمن(۵۵) آیه‌.
۵. معارف قرآن، ج ۳ - ۱، محمد تقی مصباح یزدی.
۶. همان، ص ۲۳۷.
۷. نساء (۴) آیه ۱.
۸. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۲۴۵.
۹. جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال، ص ۴۶.
۱۰. علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۹.

خوب اگر اساس پیامبری دروغ است چون از خاورمیانه شروع شده است پس چرا اروپایی ها و آمریکایی ها به دین حضرت عیسی که پیامبری از خاورمیانه هست ایمان آورده اند؟ اروپایی ها که در مغرب زمین هستند و به نطر شما پولدار و مرفه هستن پس چرا مسیحی هستن؟ پس این نشان میده که خاستگاه جغرافیایی انبیا و دین آسمانی تاثیری در دروغ بودن آن ندارد. ادیان آسمانی از خاورمیانه بوده چون وحی خداوند و کتب آسمانی به برترین زبان های عالم بوده یعنی زبان های سامی که ریشه زبان عبری و عربی است و تمام کتب آسمانی به زبان سامی و عبری و عربی که کامل ترین زبان هستن می باشد و در ضمن انبیا بعد از بعثت به نقاط دیگر کره زمین مسافرت کرده و تبلیغ می کردند و مبلغ هم می فرستادند. در قرآن خدا فرموده که هیچ قومی در جهان نیست مگر این که برای آن ها حتما پیامبر فرستادیم.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام
سوالی طرح نشده

ادمی به بدبختیه من پیدانمیشه هیچیم روحساب کتاب جوردر نمیاد.هرچقدرهم تلاش کنم کسی تلاش منا نمیبینه وبه نظرمن ادمای خوب اکثرشون بدبختن نمیدونم چراولی هرچی به دیگران خوبی میکنن به ازای خوبی که کردن ازهمونا بدی میبینن نمیدونم چرااینجوریه.اصلا هرچی کارخوب انجام بدی ومثلانمازوروزه بگیری مشکلاتت بیشترمیشه درعوض برعکس بشی هم احترام بیشتری پیشترداری وهم دردرنزددیگران عزیزتری اخه این کجاش باحکمت خداجوردرمیاد.........کسی هست جواب بده/?????????????????????????????????????????????????????????????????????/

تصویر soalcity

با عرض سلام
خدای متعال به مومنین گوشزد می کند که اگر متحمل سختی و رنج می شوند، باید در نظر داشته باشند که رنج و سختی منحصر به آنها نیست. بلکه دشمنان خدا نیز در زندگی خود سختی و رنج دارند. فرق مومن و کافر در این جاست که مومن بعد از سختی ها، در انتظار مزد است. اما کافر مزدی ندارد:
إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (۱۰۴ نساء) اگر شما درد و رنج مى‏ بينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج مى‏ بينند ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند و خداوند، دانا و حكيم است.
اما اینکه تصور می کنید بدبخت ترین فرد هستید، با این نکته جواب داده می شود، کم نیستند افرادی که دقیقا مانند شما، خود را بدبخت ترین فرد می دانند. آن هم به دلیل ضعف ماست که:
إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (۲۰ معارج) (انسان) چون صدمه‏ اى به او رسد عجز و لابه كند.
در حالی که کافیست سیری در تاریخ و در پیرامون خود داشته باشیم، تا بنگریم، چه سختی های فراوانی که از ما دور بوده اند. و چه انسان های محروم تر و دردمند تری از ما وجود داشته و دارند.
امیدواریم با قوی تر کردن شانه هایتان، تحمل بار سختی های دنیا برایتان سهل شود که در دنیا گریزی از این مشکلات نیست.

اخوی یا درست جواب بده یا اگر جواب رو نمیدی الکی چیزی نگو
این ایه که شما میگی هیچ ربطی به مساله مورد بحث نداره بلکه مربوط به جنگ هست که خداوند می‌فرماید همانطور که شما درجنگ دچار آسیب میشید دشمنانتون هم آسیب می بینندبلد نیستی جواب نده این چیزایی که میخوای شما باهاش جواب بدی رو فوت ابم
بعضیها مثل من دقیقا از هرچی متنفرم و بدم میاد سرم اومده بعد یه عده میان میگن برو خداروشکر کن مردم دنبال این موقعیت ها هستن توی این دنیا دهن آدم سرویس میشه بعدش اون دنیا رو هم که کسی تضمین نکرده بریم بهشت هیچکی نیومده به من و شما دست خط و امان نامه بده بگه فردای قیامت در امانی فقط احتمال داره مورد عفو رحمت و شفاعت قرار بگیریم فقط احتماله شایدم قرار نگیریم و بفرستنمون بیخ جهنم

تصویر soalcity

سلام
آقا رضا فرض کنیم مادر شما به شما می گوید نان بگیر! بعد شما اعتنایی نمی کنید. سپس پدر شما به شدت ناراحت می شود که چرا به خواسته مادرتان بی توجهی کرده اید و دستورش را انجام نداده اید. و شما نیز قول می دهید که کارتان را تکرار نکنید.
حال اگر فردا مادرتان به شما بگوید بروید و ماست بگیرید، شما می گویید آنچه من قبول کرده ام درباره نان گرفتن بوده و بحث ماست گرفتن جداست؟
آیه به طور کلی بحث سختی های مومن و کافر را می گوید که یک مصداق آن جنگ است. نه آنکه به سایر مسائل مربوط نیست.
امیدوارم با منفی بینی و پیش فرض های غلط، خودتان را از حقیقت محروم نکنید.
برای دنیای دیگر نیز خداوند تضمین کرده که عمل هیچ کس ضایع نشود. و هیچ کس از خدا راستگوتر نیست. پس بهتر است به عمل خود توجه کنیم.

صد در صد همین طوره همیشه میگن ظالم سالم . آدم بد شانس هر چقدر تلاش کنه وقتی که همه درها بستس نمیشه کاری کرد . بعضیا رو آدم میبینه که با کمترین تلاش به خیلی جا ها می رسند یعنی شرایطشون جور میشه .

تصویر soalcity

با عرض سلام
خدای متعال بین طایفه مومن و کافر، فرق ظاهری ای در دنیا قرار نداده است، تا دنیا همچنان دار امتحان باقی بماند.
فرق مومن و کافر در رنج های دنیا، این جاست که کافر پس از رنج ها، بهره ای ندارد. اما مومن منتظر مزد الهی است:
ِ إِنْ تَكُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَما تَأْلَمُونَ وَ تَرْجُونَ مِنَ اللَّهِ ما لا يَرْجُونَ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً (۱۰۴ نساء) (زيرا) اگر شما درد و رنج مى‏بينيد، آنها نيز همانند شما درد و رنج مى‏بينند ولى شما اميدى از خدا داريد كه آنها ندارند و خداوند، دانا و حكيم است.
البته همان گونه که گفته شده، بعضی مواقع مرغ همسایه را غاز می بینیم و تصور می کنیم که ناملایمات دنیا منحصر به گروه خاصی است. در حالی که با نگاه دقیق تر می یابیم که پیچیدگی های دنیا، اجازه چنین قضاوت هایی را نمی دهد.

این حرف و نزن وقتی چترت خدا باشه به ابر سرنوشت بگویید هر چه قدر که می خواهد ببارد

هیچ جزا و پاداشی در کار نیست عزیز من...

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت بر خلاف تصور شما فارغ از دلایل وحیانی دلایل مختلفی برای اثبات عقلی معاد وو جود پاداش وجزا اقامه می شود که برخی ارائه می گردد:
نظام آفرینش بیهوده و بی هدف نیست. خدا جهان را به گونه‌ای آفریده است که بیش ترین خیر و کمال ممکن بر آن مترتب شود. بدین ترتیب صفت حکمت اثبات می‌شود که مقتضای آن این است که مخلوقات را به غایت و کمال لایق به خودشان برساند، ولی از آن جا که جهان مادی دارای تزاحمات است؛ خیرات و کمالات موجودات مادی با یکدیگر تعارض پیدا می‌کند، مقتضای تدبیر حکیمانه‌ای الهی این است که به صورتی آن ها را تنظیم کند که مجموعاً خیرات و کمالات بیش تری بر آن ها مترتب شود.
جهان دارای نظام احسن می باشد، به همین جهت است که انواع عناصر و کمیت و کیفیت و فعل و انفعالات و حرکات آن ها طوری تنظیم شده که زمینه آفرینش گیاهان و جانوران و در نهایت زمینه آفرینش انسان که کامل‌ترین موجودات جهان است، فراهم شود. اگر جهان مادی طوری آفریده شده بود که پیدایش و رشد موجودات زنده را ناممکن می‌ساخت، خلاف حکمت بود.
با توجه به این که انسان، دارای روح قابل بقا است و می‌تواند دارای کمالات ابدی و جاودانی گردد، آن هم کمالاتی که از نظر مرتبه و ارزش وجودی، قابل مقایسه با کمالات مادی نیست، اگر حیات او منحصر به حیات دنیوی محدود باشد، با حکمت الهی، سازگار نخواهد بود، مخصوصاً با توجه به این که حیات دنیوی، توأم با رنج‌ها و سختی‌ها و ناگواری‌های فراوان است. غالباً تحصیل یک لذت بدون تحمل این همه رنج و زحمت فراهم نمی‌شود، به طوری که حسابگران را به این نتیجه می‌رساند که تحمّل این همه رنج و ناخوشی برای دستیابی به لذایذ محدود نمی ارزد. از همین محاسبات است که گرایش به پوچی و بیهودگی پدید می‌آید حتى کسانی را که با وجود علاقة شدید فطری به زندگی به سوی خودکشی می‌کشاند.
اگر زندگی انسان جز این نبود که پیوسته زحمت بکشد و با مشکلات طبیعی و اجتماعی دست و پنجه نرم کند تا لحظاتی را با شادی و لذت بگذراند و آن گاه از فرط خستگی به خواب رود تا هنگامی که بدنش آمادگی فعالیت جدید را پیدا کند و مجدداً تلاش کند تا مثلاً لقمة نانی به دست آورد و لحظه‌ای از خوردن آن لذت ببرد ، چنین تسلسل زیان‌بار و ملال‌آوری را عقل نمی‌پسندید و به گزینش آن فتوا نمی‌داد.
نتیجه منطقی چنین نگرشی به زندگی انسان جز پوچ‌گرایی نخواهد بود. یکی از غرایز اصیل انسان، حبّ به بقا و جاودانگی است که دست آفرینش الهی در فطرت او به ودیعت نهاده است. حکم نیروی محرک فزاینده‌ای را دارد که او را به سوی ابدیت سوق می‌دهد. همواره بر شتاب حرکتش می‌افزاید، اکنون اگر فرض شود که سرنوشت چنین متحرکی جز این نیست که در اوج شتاب حرکت به صخره‌ای برخورد کند و متلاشی شود، آیا ایجاد آن نیرو فزاینده با چنین غایت و سرنوشتی متناسب خواهد بود؟
پس وجود چنین میل فطری، هنگامی با حکمت الهی سازگار است که زندگی دیگری جز این زندگی محکوم به فنا و مرگ در انتظار او باشد.
با توجه به این دو مطلب به این نتیجه می‌رسیم که می‌باید زندگی دیگری برای انسان ورای این زندگی محدود دنیوی وجود داشته باشد تا مخالف حکمت الهی نباشد. می‌توان میل فطری به جاودانگی را مقدمه دیگری قرار داد. به ضمیمه حکمت الهی آن را برهان دیگری به حساب آورد.
دلیل دیگر در این باب برهان عدالت است. در این جهان انسان‌ها در انتخاب و انجام کارهای خوب و بد آزادند،‌ از یک سو کسانی یافت می‌شوند که تمام عمر خود را صرف عبادت خدا و خدمت به بندگان او می‌کنند. از سوی دیگر تبهکارانی دیده می‌شوند که برای رسیدن به هوس‌های شیطانی خودشان، بدترین سمت و زشت‌‌ترین گناهان را مرتکب می‌گردند.
هدف از آفرینش انسان در جهان و مجهز ساختن او به گرایش‌های متضاد و به نیروی اراده و انتخاب و به انواع شناخت‌های عقلی و نقلی و فراهم کردن زمینه برای رفتارهای گوناگون و قرار دادن وی بر سر دو راهی‌های حقیقت و باطل و خیر و شرّ این است که در معرض آزمایش‌های بی‌شمار، واقع شود.
مسیر تکامل خود را با اراده و اختیار برگزیند تا به نتایج اعمال اختیاری و پاداش و کیفر آن ها برسد. سراسر زندگی دنیا برای انسان، آزمایش و ساختن و پرداختن هویت انسانی خویش است. حتى در آخرین لحظات زندگی هم معاف از آزمایش و تکلیف و انجام وظیفه نیست.
اما می‌بینیم که در جهان، نیکوکاران و تبهکاران به پاداش و کیفری که درخور اعمال‌شان باشد نمی‌رسند. چه بسا تبهکارانی که از نعمت‌های بیش تری برخوردار بوده و هستند. زندگی دنیا ظرفیت پاداش و کیفر بسیاری از کارها را ندارد، مثلاً کسی که هزاران شخص بی‌گناه را به قتل رسانیده است، نمی‌توان او را جز یک بار قصاص کرد و سایر جنایاتش بی‌کیفر می‌ماند، در صورتی که مقتضای عدل الهی این است که هر کس کوچک ترین کار خوب یا بدی انجام دهد، به نتیجة آن برسد.
پس همچنان که جهان، سرای آزمایش و تکلیف است، باید جهان دیگر باشد که سرای پاداش و کیفر و ظهور نتایج اعمال باشد. هر فردی به آنچه شایسته است، نایل گردد تا عدالت الهی تحقق عینی یابد.(۱)
۱. محمد تقی مصباح، آموزش عقاید، نشر بین الملل، ۱۳۸۱ش ، ص ۲۶۴ ـ ۲۶۶.

من خیلی احساس بد بختی می کنم از جنسیتم راضی نیستم، و نمی دونم خدا چرا من و اینجور آفرید،اصلا چرا باید من این مشکل رو داشته باشم،چرا خدا این وضیعت رو درست نمی کنه،چرا به دعام گوش نمی کنه؟ به خاطر همین مشکل دارم از خدا دور می شم ،افسرده می شم و...دیگه دارم به مرگم راضی میشم اخه مگه من چیکار کردم که باید این عذاب رو بکشم؟

تصویر soalcity

با عرض سلام
دلیل بی تابی ما در مقابل ناملایمات زندگی، این است که دنیا را با بهشت اشتباه می گیریم! و فکر می کنیم تمام خواسته های ما باید در این دنیا به وجود بیاید. در حالی که مومن و معتقد به خدا، به غیب ایمان دارد. و می داند وسعت عالم آخرت در مقابل عالم چند روزه دنیا، غیر قابل مقایسه است. و کسی که دنیا را گذرگاه و دار امتحان می داند، از این گونه امور گله و شکایت نمی کند.
و به مناسبت اینکه در ایام محرم هستیم، عرض می کنم، سید الشهداء در مقابل آن هم مصیبت و ناگواری، هر چه مصایبش بیشتر می شد، چهره اش نورانی تر می شد. حال مشکل جنسیت چیست که ما را این گونه از کوره به در می برد؟ آیا ریشه واکنش ما در نوع دیدگاه ما به دنیا، و دلبستگی بی مورد به آن نیست؟
البته توصیه می کنم که برای نارضایتی از مساله جنسیت، به مباحث مشاوره ای نیز مراجعه کنید.

سلام. شما که مثال از سیدالشهدا میزنید. بابا سیدالشهدا امام بوده . اونا تو همین دنیا به یقین کامل رسیده بودن. نه من که یک آدم عادیم. یکی بیاد منو به یقین کامل برسونه. اون وقت هر چیزی رو تحمل میکنم. چون که آخرشو با چشمم دیدم. میگم بالاخره تموم میشه.. منی که نمیدونم آینده چی میشه. یک روز تا حدی شادم(البته فقط مجازی). یک روز دیگه عصبی. به خاطر مشکلات... من فقط میخوام به آرامش برسم.دیگه تاب مشکلاتو ندارم. بارها ... شاید هزاران بار از خدا خاستم که درست کنه... اگه درست نمیشه منو از این دنیا ببره... ولی نمیشه که نمیشه... نمیدونم دیگه چیکار کنم... این دنیا واقعا جنگلی بیش نیست از نظر من. هر کی فقط به فکر خودشه. نه تحمل دیدن آدمایی رو دارم که از بس ندارن و با فلاکت زندگی میکنن دارن. نه تحمل آدمایی که از بس دارن. نه تحمل خودمو دارم. من واقعا دیگه یک جورایی نمیتونم با این دنیا کنار بیام... دارم میزنم سیم آخر... هر چی باداباد... یا سر از جهنم در میارم. یا نمیدونم هر چی شد.... خستم بخدا...خسته

تصویر soalcity

سلام
راه برای یقین بنده و شما نیز فراهم است. و باید خوب به این بیندیشید که این دنیا، گذرگاهی بیش نیست. و ما برای عالم دیگری خلق شده ایم. اگر این را خوب متوجه شدید، همه مشکلات برایتان آسان می شود.

فلسفه مزخرفی بود یکی رو بدبخت آفریده یکی رو خوشبخت که خوشبخته به بدبخته نیگا کنه حمد خدا رو بگه اون آدم بدبخت چه گناهی کرده بوده که باید زجر بکشه که آیا خوشبخته حمد خدا رو بگه یا نگه یعنی خدا با اون همه جلال و جبروت و قدرت راه دیگه ای نمیشناخته که برای حمدش یه بدبختی یه عمر بدبختی نکشه در ضمن فاز آدم های خوشبخت و بدبخت اونقدر جداست که اصلا خوشبخته بدبخته رو نمیبینه که بخواد حمد خدا رو بگه محل زندگی اغنیا و فقرا که جداست یکی بالا شهر یکی پایین شهر و تازه پولداره که پایین شهر میاد به دیگران فخر میفروشه که چرا فلان ماشینو داره از حمد ممد خبری نیست و مثلا کسانی هم که بیمارن هم که تو بیمارستانا افتادن بندگان خدا آدمای سالم شاید سالها گذرشونم به بیمارستان نیوفته

تصویر soalcity

سلام
شاید از نظر شما مزخرف است چون دنیا و زندگی در آن را خیلی جدی گرفته اید! و اینکه به هر حال شما از تفاوت فقیر و غنی، مریض و سالم و ... با خبرید، مشخص است که نوشته هایتان در این جا اشکالی به آن سخن مطرح شده نیست.

اگه می تونی با دلیل نظرشو رد کن .راست میگه !واقعا دلیل بیخودیه که میگن آدم بدبخت آفریده شده که آدم خوشبخت شکر گذار باشه.من که آدم بدیختم ترجیح میدم متوسل نشم.مگه من چه گناهی کردم که جزو آدمهای بدبخت شدم!

تصویر soalcity

سلام
توجه به معاد دلیلی اساسی است. و ظاهرا چون نمی توانید به آن بنگرید، مطلب برایتان حل نمی شود.

متاسفم قانع نشدم. درسته منی که بدبخت آفریده شدم و به خدا متوسل شدم،پاداشم برابر با کسی باشه که خوشبخت آفریده شده و شکر گذار خداوندبوده؟ به نظر شما این عدالته ؟لطفا به این قسمت دقت کنین و پاسخ منو بدین ،با توجه به روایت انسان سختی کشیده در دنیا با متوسل شدن به خدا به بهشت میره و انسان خوشبخت هم با شکر گذار بودن به بهشت میره یعنی هردوشون تهش به بهشت میرن اما یکی تودنیا کلی بدبختی و سختی کشیده ویکی به مراتب خیلی کمتر سختی کشیده .به نظر شما این عدالته؟!یعنی درسته که تهش پاداش دوتاشون یکی باشه؟

تصویر soalcity

خیر این عدالت نیست. اما چه کسی گفته این دو نفر در یک درجه خواهند بود؟
بهشت دارای مدارج بسیار است و هر کس به میزان تلاشش به مدارج بالاتر دست خواهد یافت.

بدبختی چیه؟
حرفی از بدبختی های خودم نمیزنم ولی فقط میخوام بدونم که خدا رو چه حساب کتابی میخواد اون دنیا از من بازخواست کنه
میخوام بگم خدا جون مگه نمیگی تو بخواه من اجابت میکنم پس چرا من هفت ساله میخوام ولی اجابتی نمی بینم کجاست اجابتت؟
خدا مگه نمیگی من از رگ گردن به تو نزدیکترم پس چرا مشکلات زندگیم رو نمی بینی؟
خدا مگه نمیگی اگه دست بنده ای به درگاه هم بلند بشه شرمم میاد دست خالی ردش کنم من که هفت ساله هر روز دست نیاز به سویت دارم پس کجاست کمک کردنت؟
مگه نمی گی من به هرکاری دانا و توانا هستم خب چرا دانایی و تواناییت رو به من نشون نمی دی؟

آخه بعضی آدما که دلشون خوشه میان میگن سختی های این دنیا رو تحمل کنیم واسه بهشت آخه طبق کدوم منطق من باید تحمل کنم وقتی نمی دونم اون دنیا کجا جا دارم؟ اصلا از کجا معلوم بهشت و جهنمی هم وجود داره؟ از کجا معلوم خدایی هست؟ اگه بود این همه بدبختی رو میدید یه کاری میکرد
نمیخوام بدبینتون کنم ولی دوستان خده یه سری بنده خاص داره که توجهش به اوناس ما هم کشکیم حکایت ما و خدا شده حکایت این فیلما خدا کارگردانه اونه بنده های خاص بازیگرای نقش اصلی ما هم سیاهی لشگر که این سیاهی لشگر بیاد باشه که اون آدمای خاص دیده میشن روز قیامت هم میان مثل تجلیل از فیلمها از بازیگرای اصلیش تجلیل میکنن و سیاهه لشگر رو نه خدا میبینه نه بنده های خاصش
ببین خدا شکرمون شد کفر فقط واسه بدبختیامون...

تصویر soalcity

سلام
مشکل برای کسی که خدا را دارد، بدبختی نیست. بلکه موتور محرکه است. به قول استاد صفائی زیر پایمان را داغ کرده اند تا بفهمیم این جا جای ماندن نیست و باید رفت!
و آن بندگان خاص کسانی بوده اند که اگر زندگی شان را درست ببینیم، هزاران برابر ما مشکل داشته اند اما مانند ما به جزع و فزغ نیفتاده اند.
کافیست درک کنیم که دنیا جای ماندن نیست بلکه گذرگاه است. آن وقت به جای طلبکاری به مقام رضا می رسیم که خدا ما از تو می خواهیم اما به هر چه تو حکمت بدانی، راضی هستیم.

کسی که ازاول زندگی یک پدرخوبی نداشته که بالای سرش باشه اینم دست خودادمه .دختری که ازوقتی که به دنیا امد بادیدن بچه هایی که باپدرشون دست تودست هم راه می رفتن وخنده می کردن گریش درمیومدمن الان ۱۷ سالمه بازم خیلی مشکلات توی زندگی مون داریم ای کاش خداقدری ماروهم نگاه می کرد

تصویر soalcity

سلام
انسانها به گونه ای خلق شده اند که با یکدیگر بسیار تفاوت دارند. یک نفر پدری مهربان دارد، دیگری پدری نامهربان و سومی در حسرت دیدن پدر همیشه سوخته است. آنچه مهم است اینکه در شرایط مختلف و متفاوت، آزمون الهی خود را به خوبی انجام دهیم که اصل و اساس زندگی ما در این دنیای فانی و زودگذر نیست و باید خود را آماده زندگی حقیقی و ابدی خود کنیم.
و برای آنکه انسان احساس درد از نداشته هایشان نداشته باشد، بهتر است که در موقعیت های دنیایی، همیشه به بالاتر از خودش نگاه نکند، بلکه به وضعیت های بدتری که می توانست داشته باشد و از آن مصون بوده نیز بنگرد و در آن بیندیشد. که عده ای در حسرت همین گونه پدر نیز هستند، عده ای از امور ضروری تر نظیر داشتن چشم و پا و ... محروم شده اند و چه بسا همین ها، به دلیل سعی و تلاش خودشان، زندگی موفق تری داشته باشند.
پس بهتر است به جای تمرکز بر آنچه در اختیارمان نیست، بر آنچه با سعی و تلاش خودمان رقم می خورد، تمرکز کنیم.

مگه بدبختی فقط نون شب نداشتنه یه آدمایی هستن خیلی با هوش و استعدادن ولی به خاطر هزارتا مشکل نمیتونن به هدفهای بزرگشون برسن یه آدم وقتی یه هدف سالم و بزرگ داره باید تو این دنیا خودشو بهش برسونه نه اون دنیا .تکلیف اونا چیه که نمی تونن خودشونو به یه جای درست برسونن جایی که لیاقتشو دارن.

تصویر soalcity

سلام
اگر منظورتان سوال بوده، خیلی سوالتان واضح نیست. خصوصا با توجه به دو خط اول نوشته تان که مطلب کاملا صحیح و به جایی است.

چرا خودتونو خسته میکنید بابا خدابی نیست که این همه دارین بحث میکنید ای بابا یعنی هنوز دوزاریتون نیوفتاده

تصویر soalcity

سلام
یعنی شما خودتان خود را خلق کرده اید؟ یا موجودی ضعیف تر از شما، شما را ایجاد کرده است؟

مواظب حرفت باش با این کلامت که منکر وجود خدا شدی خیلی ها را به گناه میکشی و گناهش پای تو نوشته میشود

دوست عزیز اولا شما دارید کفر میگوید . در ضمن شما با این حرف های شیطانی باعث تضعیف ایمان دیگر دوستان میشود و گناهش گردن شماست

واقعا براتون متاسفم که همچین تفکری دارین

شما و امثال شما بهانه کردین چون خدا رو نمیشه دید پس وجود نداره

باشه اصلا شما راست میگین ولی چون شما هم عقلتون رو نمیشه دید پس عقل ندارین!این برای شما قابل قبوله؟

به نظرتون این این استدلال های ظاهری نشان از بی خردی و خنگی نیست؟

کاش خدا هیچوقت همچین ادمایی رو خلق نمیکرد البته اگه شما ها نبودین کافر و مون اصلا وجود نداشت هه......

خدا هست واقعا هست ولی نمی دونم ما چی کار میکنیم که به ما نگاه نمیکنه بعضی گناها باعث میشن..... ؟نمی دونم واقعا موندم

تصویر soalcity

سلام
گناهان که در سلب الطاف الهی موثر است. اما شناخت توجه و الطاف الهی نیز باید با توجه به معیارهای حقیقی صورت بگیرد. نه آنکه مثلا به محض مشکلات مادی تصور کنیم پس خدا به ما توجه نمی کند و ...

سلام
من ایمان دارم خدا قدرت مطلقه وما حکمت خیلی کاراشو نمیدونیم.اما وقتی تو قران میگه هر بلایی هست ازجانب خودتونه !گیج میشم خیلیا تو وضعیت بد الانشون نقشی نداشتن پس کجا مقصر بودن؟

تصویر soalcity

سلام
بعضی موارد متاثر از زندگی اجتماعی انسان است. یعنی ممکن است خود شخص در فلان مساله نقشی نداشته باشد، اما آن وضعیت متاثر از کارهای هم نوعان اوست.

من محسن ۲۳ است که رن گ خوشیو به چش ندیدم یه سوال میدونید بدبختی مدام گناه میاره شاید تو خوشبختی هم باشه ولی به خودش قسم که هرچه الوده گناه میشیم ز بدبختی اس

تصویر soalcity

سلام
بسیاری از کسانی که اطراف پیامبران را گرفتند و مومن ترین ها شدند، همان فقرای پابرهنه ای بودند که همیشه در سختی و رنج بوده اند.

باسلام من حدود دوازده سال است توراه عرفان وخداشناسی قرارگرفتم زجرهایی کشیدم که حاضرم قسم بخورم هیچ کس طاقت این هارانداشت زجر روحی جداشدن جسم ازروح وآتشی ازدرون من این رامیدانم که تمام لذتهای دنیا حجابی است تاما خدارانبینیم من به جایی کشیده شدم که دیگر هیچ امیدی در زندگی نداشتم حتی آرزومیکردم بتوانم مثل انسانهای عادی فقط یه نان بخورونمیر پیداکنم ولی خداروزبه روز بربلاهایم می افزود من دانشجوی فوق لیسانس هستم حتی هیچ جا کارهم به من نمیدهند وفقط این رامیدانم کسانی که ثروت دارند وبه پست ومقامهای عالی میرسند ودست کسی رانمیگیرند خود شیطان هستند حتی اگرتا آخر عمر نمازبخوانند ونذر ونیاز بدهند انسانهای عارف ومومن درویشانی هستند که نامشان ازتاریخ حذف شد

تصویر پاسخگو

دوست عزیز آقا آرش
ضمن سلام و خوشامد گویی خدمت شما
لطفا بفرمایید دلیل سخن شما چیست که همه انسانهای برخوردار را شیطان می دانید و انسان های ندار و درویش را انسان خوب و پاک .
اگر دلیلتون رو بفرمایید بیشتر می توانیم با هم بحث کنیم .

سلام من یه پسرم خیلی زشتم سالمم نیستم.از کودکی تا حالا مسخره شدم توی دانشگاه مدرسه همه جا.بدونم چرا من خوشکل یا حتی معمولی افریده نشدم؟حتما میخاین بگین که سیرت زیبا مهمه؟ولی خب اگه سیرت مهمه صورت مهم نیس چرا همه اماما وپیامبرا زیبابودن هم از لحاظ چهره هم سیرت.چرا یکیشون زشت نبوده؟مثل حضرت یوسف که چهره زیبایی داشت چرا زشت افریده نشده بود؟بخاطر همونم زلیخا دوسش داشت و عاشقش شد.لطفا پاسخ بدین.

یا ایهاالانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه ای انسان همانا تو با رنج وسختی به سوی پروردگارت حرکت می کنی و یقینا اورا ملا قات خواهی کرد.

یک نکته= دوستان فراموش نکنید مالک حقیقی خداست واو هر جور بخواهد می تواند در ملکش تصرف کند.
دردایره قسمت ما نقطه ی تسلیمیم
خدایا عاقبت همه ی انسان ها را ختم به خیر کن آمین

این حرف مسخره و ووو است مگه فقط به مالک بودنه مثل این میمونه که من چندتا جوجه داشته باشم ومال من باشند ومالکشون باشم ایاباید یکیشونو عذاب بدم ویکیشونو لذت؟؟؟؟؟ اینکه اخر شیطانی بودن وظلم وووو است

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در این باره باید توجه داشت :
شکی نیست که خداوند بندگان خود را دوست دارد و حتی از مادر نسبت به فرزندش مهربان‏تراست، بلکه مهربانى‏هاى پدر مادر و... همه جلوه‏ هایى ازرحمت و عنایت الهى است، زیرا اوست که این همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غریزى نهاده است تا آنان با میل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به کار گیرند.
اما باید متوجه این نکته بود که بین محبت‏هاى الهى و غیر الهى تفاوتى عمده وجود دارد و آن این است که: محبت پدر ومادر و دیگر انسان‏ها غالباً احساسی بیش نیست و در برخى از موارد برخلاف حکم عقل حق و عدالت عمل مى‏کند. در حالى که لطف و رحمت الهى هرگزجدا از عدل، حکمت و سنت‏هاى حکیمانه پروردگار در نظام خلقت نیست.
محبت و دوستی الهی در دنیا و آخرت به این صورت نمایان می شود که ابزارهای لازم هدایت و رسیدن به سعادت جاودانه و ابدی را در اختیار انسان قرار داده است. عقل را در وجود انسان و پیامبران را از خارج وجود انسان برای هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی سعادت و خوشبختی فرستاده است و هیچ چیزی را در این راه فروگذار نکرده است. اما اگر انسانی با سوء اختیار خود، راه دوزخ را گرفت و به سوی جهنم رفت، عیب و نقص از جانب محبت خدا نیست، بلکه به خاطر سوء اختیار انسان است.
البته لطف و رحمت خداوند در آخرت نیز به صورت­های مختلف مانند شفاعت و بخشش الهی خود را نمایان می کند و اینها نیز برای کسانی است که لیاقت آن را در دنیا به دست آورده باشند.
در مورد «عذاب اخروی» نیز باید دانست که اصولاً کیفر سه گونه است:
۱- تنبیه و عبرت که جنبه اعتبارى و وضعى دارد و باید در آن رابطه بین جرم و کیفر ملاحظه شود.
۲- مکافاتی که اثر وضعى عمل انسان در دنیاست. این گونه کیفرها تکوینى است نه اعتبارى و قراردادى و از همین‏رو تفاوت‏هایى با نوع اول دارد. ازجمله این که اثر یک گناه یک لحظه ‏اى ممکن است عمرى انسان را گرفتار سازد. مانند مریضى که غذاى نامناسبى بخورد و چه بسا همواره گرفتار شود.
۳- تجسم عمل که عذاب اخروى از این نوع است؛ یعنى چیزى جز خود عمل نیست که چهره باطنی­اش در قیامت ظاهر مى‏شود و انسان با همان اعمالى که انجام داده و سرمایه‏اى که اندوخته زندگى مى‏کند.
در این جا اگر خوب دقت شود دیگر جایى براى این سوال نمى‏ ماند که «چرا عذاب دردناک» است؛ زیرا دردناک بودن، تابع عملی است که انسان انجام داده است، نه این که خداوند در این فرد درد را ایجاد کرده است، بلکه نتیجه اعمال بد خود او، بلکه عین عمل اوست که عذابش می دهد.
مولانا می­گوید:
ای دریده پوستین یوسفان * گرگ بر خیزی از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو * می درانند از غضب اعضای تو
آنچه می کاری همه روزه بنوش * و آنچه می بافی همه روزه بپوش
گر ز خاری خسته ای خود کشته ای ور حریر و قز دری خود کشته ای
چون ز دستت زخم بر مظلوم رست * آن درختی گشت زآن زقوم رست
این سخن های چو مار و کژدمت * مار و کژدم می شود گیرد دمت
سعدی می گوید:
خرما نتوان خرد از این خار که کشتیم * دیبا نتوان بافت از این پشم که رشتیم
در واقع اعمال زشت و ناپسند انسان ها در دنیا، موجب عذاب آنها در آخرت خواهد شد و خداوند اعمال خودشان را برایشان قرار می دهد و همین اعمال به صورت عذاب و دوزخ برای آنها تجسم می یابد. پس دوست داشتن خداوند، به این معنا نیست که خداوند اعمال نیک و بد انسان ها را به آنها ندهد که اگر چنین بود، بر خلاف حکمت و عدالت الهی بود.
خداوند می فرماید: آیا کسانی که زشتی ها و گناهان را انجام داده اند، خیال می کنند که همانند مومنان و نیکوکاران خواهند بود و زندگی و مرگ آنها یکسان است؟ (اگر چنین حکم می کنید ) بد حکم و داوری می کنید.(۱)
بنا بر این معیار رستگارى در آخرت و رفتن به بهشت ایمان و اعمال انسان است، هر کس که عمل صالح داشته باشد وارد بهشت مى‏شود.
از سوی دیگر،شفاعت پیامبراکرم(ص) و امامان(ع) و اولیاى الهى نیز شامل تعداد زیادى از مسلمانان و مؤمنان لایق خواهد شد و آنان نیز وارد بهشت مى‏شوند.
از نشانه های دیگر محبت خدا آن است که علی رغم زیادی گناهکاران، بر طبق روایات درهای بهشت بیش از درهای جهنم است.
پی نوشت:
۱.جاثیه (۴۵) آیه ۲۱.

وای ک چقد وجود امثال ت واس انسانیت خطرناکن.انسان ملک خداست و هر کاری دوس داشته باشه میتونه کنه.حماقت فردی مث ت جوابی نداره.ظلم و تبعیض در خلقت انقد واضح و روشن هست ک نیازی به بحث نداشته باشه اونم با آدمی مث تو.متنفرم از تعصب و حماقت

تصویر soalcity

سلام دوست گرامی
الان شما با این کم تحملی و فحاشی، بهتر از کسی هستید که نظرش را مودبانه ابراز کرده؟ این همه تنفر شما خطرناک نیست؟
خب فرض کنیم که نظر آن دوستمان غلط است . الان مشکل آنچه شما ظلم و تبعیض می دانید، حل شد؟

سلام . من میخواستم بدونم آدم بدبخت تو این دنیا از رنج و بدبختی و ناامیدی ناچار میشه کفر بگه به خدا بدبین بشه یا نماز نخونه بعد مرگ حتما میره جهنم .حالا یه آدم خوشبخت که تو دنیا خانواده ی خوب داشته همه جوره اوضاعش خوبه .سلامتی داره زیبایی داره پول و موقعیت خوب به موقع هم ازدواج میکنه البته به خاط ر داشتتن خانواده ی خوب دیندار هم میشه .نماز روزه و خدا رو به خاطر اوضاعش شکر میکنه بعد که میمیره میره اون دنیا ، حتما میره بهشت آیا این بی عدالتی نیست !؟؟؟؟؟؟

تصویر soalcity

سلام
اولا که ما قاضی دادگاه قیامت نیستیم و نمی توانیم این جا بهشت و جهنم را تقسیم کنیم.
ثانیا سختی و نعمت و ... همه بستر ساز امتحان و آزمایش هستند. و هیچ بدبختی انسان را مجبور به کفر نمی کند.
ثالثا همه انسان ها از رنج و سختی عالم نصیب دارند. حداقل حداقل آن مرگ عزیزان، مریضی، پیری و ... است.
رابعا خدای متعال از کسانی که نعمت بیشتر داشته اند، حساب سخت تر می گیرد. و از فقرا حساب آسان تر.
خامسا در جامعه در بین فقرا بیشتر دین دار دیده می شود. تا انسان هایی که ثروت آنها را فریفته و مغرور کرده.

سلام. به نظر من عادلانه نیست که به خاطر مشکلاتی که معلوم نیست منشأ و مسبب ش خود ماییم یا دیگران، یا بدون اینکه علم داشته باشیم نسبت به یک موضوعی، انقدر راحت حکم بدیم نسبت به اون موضوع. خدایا ما حقیریم و علم مون اندک، خودت جسارت و نادانی ما رو ببخش.

بدبخت یعنی کسی که به بخت وخرافات اعتقاد دراد نه به خدا، کلمه بیچاره درست تر است ،انسانهایی که متوجه وجود دنیا نمی شوند باید با مشکلات عصبیشان کنار بیایند وصبر کنند ، شاید مزه دهنتان را نمی فهمید یا متوجه وجود نعمتهای خدا نمی شوید واز آن لذت نمی برید ،احتمالا زیاد نمی توانند بدوند وسریع خسته می شوند (واز قدیم به این جور آدم ها می گفتند آدم های بی نفس(یا نفسشان ضعیف است) یعنی زیاد نمی توانند بدوند واین جور آدمها شیطان بیشتر آنها را اذیت می کند به خاطر کم بود های ذهنی و این جور آدم ها بیشتر نزد خدا عزیز هستند واین جور آدمها در ایران زیاد هستند (نیازی نیست حتما داعش بیاید سر آدم را ببرد تا آدم وارد بهشت شود ،بعضی وقتها شیطان ار غیب انسانها را اذیت می کنند واین جور آنسانها هم بهشتی هستند ، )

توفاصله یک سال پدرومادرمون رو ازدست دادیم..هممونم مجردیم..موقعیت ازدواجم نداشتیم..اون دنیاهم مطمنم جهنمیم...

سلام من هیچ امیدی به اینده نخواهم داشت بدبختی که من دارم خیلی بزرگترازاین حرف ها هست من دختری۱۸ساله هستم که درخانواده ای ازادبه دنیاامدم ولی خودم ازکودکی به شدت مذهبی هستم که دراین زندگی دارم عذاب میکشم چون مادرم وپدرم ازمن ودیدگاه من متنفرندبه من میگن که توشایدفرزندمانیستی پدرم مرتب الکل ومشروبات الکلی میخوردوبرادرم شب تاصبح باماشین بیرون میرودوبادخترهای نامحرم درخیابان هاارتباط داردخواهرم لباس های بی حجاب میپوشدوبانامحرم درارتباط است ومادرم عاشق برادروخواهرم است چون طبق دیدگاه اوهستندمن باهمه ی مشکلاتی که داشتم تاسال پیش دانشگاهی معدلم همیشه۲۰بوده وشاگرداول مدرسه مان هستم وارزویم این است که پزشک شوم وبه همنوعانم کمک کنم ولی بامشکلاتی که الان دارم واقعانمیتونم برای کنکوراماده شوم که تنهاراه رهایی ام ازاین زندگی است چراکه پدرم وقتی الکل میخوردانچنان فریادمیزندکه همه ی چشمانم پرازاشک میشودوقتی درحال درس خواندن هستم برادرم مرتب نفرین میکندکه درکنکورقبول نشوم واین خودش یک دنیاانگیزه ام رامیگیردمادرم برای برادروخواهرم میلیون هاتومان موبایل های روزمیگیردوخرج میکندامابه من حتی۱۰۰۰تومان نمیدهدحتی چون پوشش من چادراست مرامسخره میکنندبرای عیدخودشان انچنان لباس گرفتندامامن انقدراصرارکردم که یک چادرنوبرایم بخرندراضی نشدندحتی کتاب های کنکورروباپول هایی که خودم باسختی جمع میکنم میخرم ولی میدانم بااین فضای متشنجی که درخانه دارم وحتی اتاق ندارم به هیجانمیرسم توروخداشماکمکم کنیدایااین عدالت است و ایاواقعاخدامرانمیبیند...

با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز!

همان گونه كه خود شما هم می‌دانید احترام پدر و مادر و خانواده در هر صورتی واجب و لازم است و هیچ راهی برای بی احترامی به این بزرگواران توصیه نمی‌شود و حتی خود خداوند هم كه خالق انسان‌ها است انسان‌ها را توصیه به رعایت حال پدر مادر كرده و می‌فرماید:
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیكى كنید! هر گاه یكى از آن دو، یا هر دوى آن‌ها، نزد تو به سن پیرى رسند، كمترین اهانتى به آن‌ها روا مدار! و بر آن‌ها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن‌ها بگو. [۱]
خداوند به وسیله این آیه راه هر گونه تندی و بی‌محبتی به پدر و ماد را بسته است و البته هر چند این كار سخت است و نگه داشتن احترام برخی از والدین بسیار سخت است ولی این را بدانید كه رضایت خداوند با این سختی‌ها به دست می‌آید و خداوند درهای بهشت را به روی انسان می‌گشاید همان گونه كه از پیامبر نقل شده است كه می‌فرماید:
کسی که دستور الهی را در مورد پدر و مادر اطاعت کند، دو درب از بهشت به رویش بازخواهد شد، اگر فرمان خدا را در مورد یکی از آن‌ها انجام دهد یک درب گشوده می‌شود. [۲]
اگر یکی از اعضای خانواده شما حریم خود را یا حریم خانواده را می‌شكنند شما به خودتان حق ندهید كه به او بی‌احترامی كنید زیرا نه تنها مشكلی حل نخواهد شد بلكه حرمت شكنی‌ها عمومیت پیدا می‌كند و دیگر هیچ حریمی برای خانواده باقی نخواهد ماند. در حالی كه اگر شما با صبر و تحمل این حریم را حفظ كردید حداقل یك پناهگاه و یك دیوار از چهاردیواری حریم خانه محفوظ مانده و به همان میزان آسیب پذیری اهل خانواده كمتر خواهد شد.

شما سعی كنید مانند دریا صبور باشید؛ می‌دانید امواج خروشان دریا با چه شور و هیجانی خود را به دیوار سنگی ساحل می‌كوبند تا بر آن اثری بگذارند، اما ساحل سنگی به شدّت در مقابل آن همه هیجان و عشق می‌ایستد و حتی قطره‌ای از آن همه آب را كه سراپا شور و هیجان است، جذب نمی‌كند. امواج به یكباره، ناامید از این كه برساحل سنگی تأثیری گذاشته باشند، باز می‌گردند؛ اما آنقدر این حركت پرشور و شوق انجام می‌شود تا این كه دل سنگ به نرمی می‌گراید؛ زیرا موج حیات خویش را درگیر همین حركات پرشور می‌داند و پیوسته به پیشرفت شور انگیز خود ادامه می‌دهد تا هر چه بیشتر در دل سنگ جای گیرد و ...
شما نیز در مقابل بی‌منطقی‌های اعضای خانواده همیشه با منطقی استوار و رویی گشاده و خندان و دلی مهربان و پر از شوق، ایستادگی كنید تا بالاخره با استقامتتان آنها را به سوی منطقی شدن و خوش اخلاقی سوق دهید.

این قانون را بپذیرید كه وجود سرشار از محبّت، ضمن بذل محبت به دیگری می‌تواند او را نیز به مهربانی سوق دهد؛ بنابراین هیچ فرصتی را برای ابراز محبّت به پدرتان از دست ندهید.
از امواج پرشور و خستگی ناپذیر دریا الهام بگیرید و در راه ابراز عشق و علاقه همچون موج از پای ننشینید. و بدانید كه خاصیت محبت این است كه اخلاق‌هایی كه مانند خار هستند و همه از وجودشان در آزار و اذیت هستند را به گل تبدیل می‌كند و اگر هم این اتقاق به خاطر سختی خار نیفتند شما همیشه در محكمه وجدان مانند گل مورد ستایش هستید.
همواره بكوشید در برابر بی‌منطقی‌هایی كه از پدتان ذكر كردید صبر، متانت و برخوردى پرمهر و عاطفه و منطقى داشته باشید و دیگر اعضاى خانواده را نیز به چنین شیوه‏اى تشویق نمایید. اگر اعضای خانواده در برابر هر خشونتى عكس العملى محبت‏‌آمیز داشته باشند به تدریج و در مدت طولانى، روش او را می‌توانید تغییر دهید؛ البته لازمه آن صبر و استفاده از زمان است.
در صورتى كه افراد بزرگ و فهمیده‏‌اى از نزدیكان، بستگان یا دوستان وجود دارد كه توصیه‏‌هایش براى ایشان مفید مى‌افتد، مشكلات را با او در میان نهاده و بخواهید كه با حفظ امانت و شیوه‌اى حكیمانه در موارد مقتضى، اندرزها و رهنمودهاى لازم را به او بدهد.

انتقاد را با گشاده رویی بپذیرید. گوش دادن به حرف‌های یكدیگر، یك موضوع مهم برای پایان دادن به جر و بحث بشمار می‌رود. مجادله‌هایی كه هر دوی شما تصور می‌كنید حق با شما است، ولی در واقع مشكل مربوط به هر جفتتان می‌باشد. این بـخصوص زمانی صدق می‌كند كه قبلا نیز مكررا بر سر موضوعی بحث كرده باشید. وقتی وی از شما انتقاد می‌كند، شمشیرتان را از رو نبندید. اینطور نشان دهید كه حرف او را می‌فهمید، همانگونه كه انتظار دارید هنگامی كه شما صحبت می‌كنید، او نیز متـوجه منظورتان شود. باز فكر كنید، نظر خودتان را بدهید، ایده او را لحاظ نموده و جلو روید.
خشونت را با خشونت پاسخ ندهید. خشونت را با سكوت پاسخ گویید و در موقعیتى مناسب درباره مساله مورد نظر به بحث و گفتگو بپردازید .
هرگز وی را به خاطر اخلاق و رفتارش ملامت نكنید. از گفتن كلمات كنایه آمیز اجتناب كنید و از نسبت دادن القاب و زدن برچسب‏‌هاى ناگوار و نامطلوب مانند بدقول، كله ‏شق، یك دنده، لجباز، زورگو، بد اخلاق، خودخواه و ... به او پرهیز كنید .
به یاد داشته باشید كه غالباً تغییر عادت‌ها، نیازمند پیشرفت تدریجی و برداشتن گام‌های كوچك به سمت یك هدف بزرگتر است. هر كاری كه از دستتان بر می‌آید، انجام دهید، خواهید دید كه این یكی از بهترین سرمایه گذاری‌های عمرتان خواهد بود. و خداوند در مقابل این صبر و متانتی كه به خرج می‌دهید پاداش بزرگی خواهد داد همان گونه كه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: هر فرزند نیکوکاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده می‌شود. سوال کردند حتی اگر روزی صدمرتبه به آن‌ها نگاه کند؟ فرمود: آری خداوند بزرگ‌تر و پاک‌تر است. [۳]

پی نوشت ها:
[۱] . وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَریماً «سوره اسراء آیه ۲۳»
[۲] . قال رسول الله(ص:) من اصبح مطیعا لله فی الوالدین اصبح له بابان مفتوحان من الجنه وان کان واحدا فواحدا «(کنزالعمال،ج۱۶،ص۴۶۷)»
[۳] . قال رسول الله (ص:) ما ولد بار نظر الی ابویه برحمه الاکان له بکل نظره حجه مبروره .فقالوا:یا رسول الله وان نظر فی کل یوم مائه نظره؟ قال: نعم ،الله اکبرو اطیب.«بحارالانوار،ج ۷۴،ص۷۳»

خیلی جالبه، شما خودت دست و پای خودتو بستی بعد میگی بدبختم
پس همه چی دست خودته برای عوض کردن شرایط زندگیت، اگه مثل من از تولد برات میبریدن و میدوختن و تا الان که۳۰ یال دارم زندگیم آشوب تمومه چی داشتی برای گفتن

خدا با ظالمه
ظالمم همیشه سالمه
این به من حقیر هزار بار ثابت شده
همه راهارو رفتم همه درهارو زدم فقط فقط فقط الان میتونم این جمله رو با قاطعیت تمام بگم خدا....

تصویر soalcity

سلام
فکر می کنید، ظلم چیست؟ همین ناسپاسی شما و توهین به خدا، ظلم نیست؟
البته مشخص است که شما ایمانی به غیب ندارید، و الا بدون محاسبه عالم آخرت چگونه توانسته اید، به جمع بندی برسید؟

بدبختی به نظرم معنایی نداره،چون کسی بد بخت نیست و این فقط تلقینه،،بدبختی اینه که کسی که دوسش داشته باشی دوست نداشته باشه،در اینصورت ضربه خیلی بده روحی به ادم وارد میشه...و خودشو بدبخت تلقی میکنه...

تصویر soalcity

سلام
همان گونه که شما معیار خیلی ها برای بدبختی را نفی کرده اید، ممکن است دیگری هم به شما بگوید، حتی آن چه شما گفته اید، نیز معیار بدبختی نیست. بدبختی این است که انسان به خاطر زندگی فانی دو روزه، ابدیت خود را نابود کند.

واقعا برات متاسفم كه فقط درد خودت درد ميدوني كه تازه اون چيزي كه تو گفتي درد نيست
حالا خوب چشات وا كن ببين درد چيه
درد اين كه تو هيجده سالگي انواع و اقسام مشكلات عصبي و رواني داشته باشي افسردگي ، اختلات شخصيت دو قطبي و اختلات شخصيت مرزي و .... و از همه بدتر مشكوك به اسكيزوفرني باشي اصن ميدوني يعني چي مطمئنن نميدوني چون فقط به فكر دوست پسر بازيتي . بدبختي ميدوني يعني چي يعني تو نه سالگي دو بار بخوان بهت تعرض كنند و فقط با خواست خدا بتوني نجات بكني . بدبختي ميدوني يعني چي يعني پدري داشته باشي كه چنان بزنتت كه دهنت پر خون بشه اونم نه يك دفعه نه دو دفعه كار هر هفته اش باشه . بدبختي يعني پدر و مادري نصيبت بشه كه هر مشكل رو حي و جسمي تو زندگيت داري ب خاطر اوناست . بدبختي يعني واسه پدر و مادرت مهم نباشي واسشون مهم نباش كه تو زنده اي يا مرده . بدبختي يعني با دو تا مشكل جسمي به دنيا بياي . بدبختي يعني داداشت اوتيسم داشته باشه نتونه مثل ي ادم عادي رفتار كنه .
حالا بچه جون فهميدي درد چيه يا نه
شما بهتر بري همون خاله بازيت كني و تو كاراي كه بهت مربوط نيست دخالت نكني

یعنی حتما باید تو این دنیا یکی بد بخت باشه یکی خوشبخت تا اون موقع معاد وجود داشته باشه؟
ببخشید اونوقت عدالتش کجاست؟

تصویر soalcity

سلام
ملاک ها و معیارتان برای تعیین خوشبخت و بدبخت چیست؟
در این دنیا تفاوت ها برقرارند، تا امتحان انجام شود. و کسی که دنیا را همان قدر کوتاه ببیند که واقعا هست، از مشکلات دنیا، چنین آزرده خاطر نمی شود. و اگر عدالت در دستان او قرار گرفته باشد، سعی در برپایی اش می کند، چون همین میدان امتحان اوست. و اگر خارج از توان اوست، به امید روزی (قیامت) می نشید که عدالت خداوندی در آن ظهور می کند. و حق را به حق دار می رساند.

من یه دختر ۲۳سالم خانواده خوبی دارم خدا روشکر اما خودم یک لحظه اروم و قرار ندارم مورد رسمی برای ازدواج برام پیش نمیاد با این وجود که موقعیتم خوبه ...عشق هایی داشتم که همش شکست خورده عاشق بالاتر از خودم شدم که نمیدونم اصلا میشه یا نه....به فال و این چیزا رو اوردم ایمانم به خدا رفته من هیچوقت نمازمو درست و حسابی نمیخوندم و در لین راه غشق و عاشقی به هدف ازدواج مرتکب گناه با بغضی ها هم شدم همیشه خدارو تو دلم میخونم اما الان ۷ساله من وجود خدارو ندیدم من خدارو هیچ جای زندگیم نمیبینم کارام گیر میکنه کارای خیلی معمولی بختم بستست اروم و قرار ندارم بعضی وقتا با نفس نفس زدن و گریه از خواب پا میشم الانم که علشق کسی شدم که پزشک ه و رفته خارج من شبا نمیتونم بخوابم یکی به من کمک کنه من چه مرگمه.....چرا هیچکس صدامو نمیشنوه من دوس دارم ازدواج کنم اما نمیشه یا من نمیخوام یا اونا نمیخوان از طریق رسمی لز طرق غیر رسمی هم همشون خواستن بیان یه اتفاقی افتاده که نشده یه سنگ میفته تو راهم.....کمک کنید.....

تصویر soalcity

سلام
جسارتا بهتر نیست به جای مقصر دیدن زمین و زمان و مسئول معرفی کردن همه آنها
کمی در احوال و رفتار خود بیندیشید و مسئولیت های خودتان در وضع موجودتان را بنگرید؟
توقع دارید از اختیاری که خدای متعال به شما داده، سوء استفاده بکنید و بعد خدای جلوی پیامدهای بدش را بگیرد؟

من همواره سعي كرده ام در زندگي به ديگران كمك كنم و اگر بدي انجام بدهم خدا سريع مجازات مي كند اما نمي دانم چراكساني كه به من خيلي ظلم كرده اند را خدا مجازات نمي كند و راحت و سالم و سرحالتر از هميشه دارند زندگي مي كنند . مگر اين آدمها كه زندگي من را با تهمت به آتش كشيدند و بعد گفتند اشتباه كرديم را خدا مجازات نمي كند . گاهي به عدل خدا شك مي كنم چون صبرم كم شده و دلم مي خواهد زجر آنها را در اين دنيا ببينم تا يك مقدار آرامش يابم و اگر دين من و حق من است مي خواهم در اين دنيا مجازات شوند و در آخرت پاك باشند

تصویر soalcity

سلام
اگر دقیقا همین گونه است که شما فرموده اید، خوش به حال تان
چون مجازات شما در دنیایی قرار گرفته، که زودگذر است و دردهای آن نیز، چندان وسعت ندارند.
اما مجازات کسی که به قیامت و دنیای دیگر موکول شده، بسیار دردناک است. چون ابدی است و ذره ای از عذاب های آن جا، با کل عذاب های این دنیا، قابل قیاس نیست.

به نظر من شما حال كسي را كه موردظلم قرار گرفته و بخاطر آن زندگي دنيايش تباه شده است مخصوصا اگر يك خانم باشد را درك نمي كنيد كه براحتي مي گوييد عيبي ندارد در آن دنيا مورد عذاب قرار مي گيرند. وقتي مي بينم كه اين آدمها چقدر راحت گناه مي كنند و كسي كاري به كارشان ندارد و هر روز هم سرحالتر هستند. نمي دانم چه بگويم . شايد بگوييد صبر. اما واقعا سخت است . حتي يك دفعه قران را باز كردم و آيه اي آمد كه آنها فكر نكنند كه گفتند و رفتند . حسابشان با كرام الكاتبين است . اما من از خدا مي خواهم كه آنها را در اين دنيا مورد عذاب قرار دهد تا حداقل ما كمي آرامش پيدا كنيم . فكر كنم اينطوري به صلاح آنها هم باشدكه در آخرت عذاب دردناكي نصيبشان نمي شود.

تصویر soalcity

سلام
اینکه درک حال شما سهل نیست و با یک کلمه هم مشکل شما حل نمی شود، کاملا حق با شماست.
اما هر چه سخت تر باشد، اجر خدا هم بزرگتر است.
و از آن جا که خیلی چیزها را نمی دانیم، بهتر است به تقدیر الهی راضی باشیم و تنها در محدوده ای که در توان خود ماست، تلاش برای تغییر داشته باشیم.

سلام دوستان دعاکنید خداوندقادرهرچه زودتر جان کثیف پدر ظالم همه کارموبگیره می خوام بدبختی رو واستون معنا کنم مادرم زن زحمتکشوپاکدامنیه کارمند وتحصیلکرده سی سال باابلیسی زندگی کرده که تموم زندگیه ابلیس تو میلوروابط جنسیومشروبوعرقوتریاکو فروختن وسایل منزلوبزورگرفتنودزدیدن حقوق مادرم خلاصه میشه ازبچگی بخاطروجودابلیس رنگ خوشیواصلاندیدیم فقط به مادرم فحش داده ماومادرموبارهاکتک زده وهمیشه فحشهای رکیکوناموسی میده حتی یه لقمه نونم نخریده وسرسفره نذاشته فقط مادرم رفته کارکرده وخرج زندگی کرده فحش شنیده وکتک خورده کلی بدهی ابلیسو تصفیه کرده طوریکه حقوق ناچیز کارمندیشم باید بابت خسارت زناکاری ابلیس بربادبره ابلیس خونه ما چهره خیلی زشتی داره طوریکه ازبچگی یه چشمش ناقص بود خداوند چجورخدائکه سزای این ابلیسونمی ده وبهش اجازه میده که همچنان زنده باشه ومادرم که بنده پاکومومنیه روزجربده مگه خداوندخدای پاکی نیست مگه خدای معصومیتومظلومیت نیست پس چرا این ابلیسونابودش نمی کنه دعا کنین خداوند بزودی مرگ سختیونصیبش کنه خواهش می کنم خداونگارخوبی نابوددش کن

تصویر soalcity

سلام
وضعیت بسیار بد و دردناکی است که ان شاء الله زودتر از آن خلاص شوید.
و البته توجه داشته باشید که خدای متعال این دنیا را به خود ما سپرده و ما بندگانش باید سعی کنیم که عدالت را در دنیا بر پا کنیم و عدالت الهی برای قیامت است.
و از سویی توجه کنیم که این دنیا، گذرگاهی بیش نیست و به زودی به زندگی ابدی و اصلی وارد می شویم که همه انسان ها بنا بر عدل در جایگاه مناسبشان قرار می گیرند. و تا آن موقع باید تلاش کنیم، در امتحانات الهی موفق باشیم و در مقابل بدی های دیگران، از حد نگذرانیم.

دوستاني كه ميگن همه چي دست خودم ادم هست ميخوام ازشون سوال كنم پدر و مادري ك ادم نصيبش ميشه را مگه خودش انتخاب ميكنه ؟ چهره و جسمي كه باهاش به دنيا مياد را مگه خودش انتخاب ميكنه ؟ بازهم ميخوايد بگيد اين چيزا مهم نيست شايد بتونم بگم با قيافه ي كاري ميشه كرد كه البته اصلا هم اينجور نيست اما پدر و مادر چي ? پدر و مادر مهم نيستن؟ من خودم كل بدبختيام تو زندگيم به خاطر پدرم پس خواهشن انقدر شعار نديد به قول يه دوست هر وقت تونستيد با كفش هاي ي نفر راه بريد متوجه ميشيد كه چه جوري راه ميره

تصویر soalcity

سلام
شاید منظور کسانی که می گویند همه چیز دست خود آدم است، این است که در هر شرایطی، حتی آنچه شما گفته اید، انسان می تواند به موفقیت دست یابد.
و باید توجه کنیم که هیچ کدام از موانع بیرونی، مانع تلاش ما نشود. موانع بیرونی میتواند سرعت ما را کم کند، اما نمی تواند ما را از موفقیت باز دارد. خصوصا با توجه به معیارهای الهی ، که هر کس فقط به اندازه تلاشش اجر داده می شود.

سلام.من ازکودکی رنج بسیارکشیدم ولی نمیدونم چرایکی مثل من وخاهردرکودکی بایدبی پدرومادرباشیم وبسختی زندگی کنیم ویکی دراوج خوشبختی پیش خانواده اش همیشه حسرت میخورم وقتی این همه تفاوت میبینم باوجووداینکه میگن خدابین هیچ یک ازبنده هایش فرق نمیگذاردکه من به واضح میبینم .

تصویر soalcity

سلام
در ظواهر دنیوی که فرق بسیار است. آن چیزی که خدا در آن فرق نمی گذارد، در آستانه زندگی ابدی ماست. که با مرگ، به آن وارد می شویم.
و الا در دنیا، انسان مختار است و با این اختیار، ممکن است ظلم ها بکند، یا محدودیت های طبیعت او را دچار مشکل کند یا ...

چرا من ظالم هستم؟
چرا نمی توانم اراده به حرکت کنم؟
چرا هر تصمیمی که می گیرم را نمی توانم عملی کنم؟
چرا من را درک نمی کنند؟
چرا هرچی دعا می کنم بالا نمی رود ؟
چرا خدا با من قهر کرده ؟

از نظر کلی:
چرا من آآآآآآآآآآدم نمی شوم ؟

تصویر soalcity

سلام
بعضی ها می گویند چرا هر کاری می کنیم نمی توانیم برای نماز صبح به موقع از خواب بیدار شویم.
در حالی که همین ها اگر برنامه اردو یا کنکور یا ... داشته باشند، ممکن نیست خواب بمانند.
پس بعضی تصمیم ها واقعی و جدی نیستند و الا حتما محقق می شوند.
همچنین نباید ناامید بود و خدای متعال هم در را به روی کسی نبسته است.

اقای پاسخگو خوش بحالت چقدر راحتی وهمه چی رو ساده میگیری تا حالا شده پول نداشته باشی حتی نان خالی ببری خانه یا شده بچه هات بهت بگن بابای بی عرضه بابای بیچاره وصبح تا شب هم عرق بریزی .خدایا اول شانس دوم سلامتی وسوم پول بی حد وحساب .پول یعنی عزت یعنی اعتبار یعنی داشتن اخرت یعنی نزدیکی با خدا و بقیه اش تیر هواییه

تصویر soalcity

سلام
اگر من هم تجربه نداشته باشم، ابوذرها در تاریخ اثبات کرده اند که با نهایت فقر، می توان چگونه زیست.

سلام دوستان.
من ده سالم بود دیابت گرفتم به خاطر همین بیماری به هر چیزی که رسیدم خیلی زود از دست دادم.
واقعیتش از این دوستی که به خدا نزدیکه خواستم خواهش کنم از خدا دلیل این همه بد بختی رو بپرسه ب من بگه .
نمیتونست خدا به جای بیماری و تنگ دستی و کارگری یه مدل دیگه امتحانم کنه؟
اون دنیا اصلا هست قبول بهشت و جهنمشم کاری ندارم با عدالت خدا کار دارم که چرا امتحان هایی که از من گرفتی انقد سخت بودن؟
حالا هم اگه از امتحانات خوب در نیومدم همین امروز از من قطع امید کنه ببره جهنم چون به هیچ وجه نمیخوام امتحان بدم ینی دیگه بسمه اگه نه فقگ یه روز فقط یه روز شفا بده بعد تا اخر عمر بازم امتحان بگیره با هر بدبختی که شده
خدا هرچی سجده کردم به خودت گفتم نشنیدی بزار داد بزنم بگم دستمون میخوره آینه ماشین مردم میشکنه خجالت نمیکشی بنده هات هرروز دل منو میشکنن؟

تصویر soalcity

سلام
واقعا فکر می کنید، بد حال تر از شما در دنیا وجود ندارد و آخر مشکلات دنیا برای شماست؟
سوره معارج:
إِنَّ الْانسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا(۱۹)
إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا(۲۰)
وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا(۲۱)
إِلَّا الْمُصَلِّينَ(۲۲)
الَّذِينَ هُمْ عَلىَ‏ صَلَاتهِِمْ دَائمُونَ(۲۳)
به يقين انسان حريص و كم‏طاقت آفريده شده است، (۱۹)
هنگامى كه بدى به او رسد بيتابى مى‏كند، (۲۰)
و هنگامى كه خوبى به او رسد مانع ديگران مى‏شود (و بخل مى‏ورزد)، (۲۱)
مگر نمازگزاران، (۲۲)
آنها كه نمازها را پيوسته بجا مى‏آورند، (۲۳)

یه سوال دارم
من که پیامبری چیزی نیستم یکی از پیامبر ها نزدیک به ده سال خدا آزمایشش کرد بعد به اسودگی و خوشی رسوند
من الان نزدیک به چهارده ساله دارم بدبختی میکشم و همش شکر گذار هستم پس چرا من به خوشی نمیرسم من که پیامبر گفتم نیستم تا اینقدر امتحان بشم من شکر گذار بودم پس باید تا کی بد بختی و سبکی ببینم
انقدر دیگه صبر کردم دیگه این اواخر دین و ایمانمو دارم از دست میدم
انقدر بد بختی سرم اومده که نگید بهم تهمت دزدی داده شد من کاری نکرده بودم تاوان اون دزدیم من دادم
تو خیابون راه میرم بلا از زمینو اسمون میاد سرم یارو میاد منو میزنه شتک متکم میکنه بعد میگه ببخشید اشتباه گرفتم
خدا به هر کسی چیزی داده والا
به یکی زبون چرب و نرم
به یکی مغز عالی
به یکی پول
به یکی زور هر کسی بگه زور به درد نمیخوره دروغگوه الان تو محل ما هر کی زور بیشتر داشته باشه احترامش بیشتره
به یکی زیبایی
من اگه یه دونشو داشتم کارم راه میفتاد دریغ که هیچکدومو نداریم
ای انقدر بدبختی سرم اومده این یازده دوازده سال گذشته که نگید کاش کاش کاش هر روز همین کلمه رو به کار میبرم خدا از من سبک تر و بدبخت تر کی هست به خدا طولانی میشه بلا هایی سرم اومده که بگم تا فردا طول میکشه یکیش کوتاهه بگم تو خونه به نحوه هایی کتکم زدن که تا دو روز فقط با نی آب میخوردم و.... الی آخر که گفتم طولانی میشه ولی یه چیز که در پایان میخوام بگم خدایا از من بد بخت تر کسی نیست

تصویر soalcity

سلام
شاید نوشته ما برای شما هیچ ارزشی نداشته باشد و به آن اصلا توجهی نکنید. چون خودتان را درون مشکلاتی می بینید که هیچ کس نظیر آن را ندارد! پس لابد دیگران هم نمی فهمند که شما چه می گویید.
اما اولا پیامبری که بعد از ده سال به حال خود رها شده باشد، نداریم. و انسان تا وقتی که زنده است، در سختی و امتحان است.
ثانیا اگر کمی دقت کنید، مشکلات بسیار بزرگتری بوده که نصیب دیگران شده و به شما نرسیده
ثالثا نمی توان یک بام و دو هوا عمل کرد. انسان یا دیدگاه الهی ندارد، پس نباید همه چیز را از خدا ببیند و گردن او بیاندازد. که در این صورت اینکه در خیابان و ... فلان بلا بر سر شما آمده، ربطی به خدا ندارد. و یا دیدگاه الهی دارد، که در آن صورت نوع نگاه به همه مسائل عوض می شود. و انسان در یک روز بسیار زودگذر قرار گرفته که همه نگاهش باید معطوف به عمل صحیح در هر شرایطی باشد.

با سلام
تورو خداکمکم کنین ، من به طور نرمال اهل نمازو تمام شرایط دینی بودم، با بدبختی درس خوندم به این امید که سر کار برم و جبران شود اما فوق لیسانسمم گرفتم هنوز بیکارم، آرزو داشتم سرکار برم و پدر و مادرم را شاد کنم اما هنوز بیکارم، وقتی نمونه هایی را میبینم که هیچ امامی را نمی پرستن و به زور پول دانشگاه می رن و بلافاصله هم سرکار رفتن از این دین زده شدم، فکر می کنم همه اش دروغه هر کی بی دین تر باشه خوشبخت تره، کسی اندازه ما سختی نکشیده، دیگه افسرده شدم صبرم تموم شده، چرا خدا بدبخت ها را زیاد زجر میده؟گاهی تصمیم می گیرم نماز و قرآن و همه چی رو کنار بذارم؟کمکم کنین ممنون

تصویر پاسخگو

با سلام
جناب امیری عزیز بنده هم سختی هایی که با اون دست و پنجه نرم کردی رو درک می کنم . مشکلات بیکاری و سختی های روحی و روانی این مساله رو هم می فهمم . امیدوارم با سعی و تلاش خودت و با کمک خدای مهربان هر چه زودتر شغل مناسب و دلخواه خودت رو پیدا کنی .
اما یه نکته رو در نظر داشته باش . در این که برخی از آدم ها با پارتی بازی و پایمال حق دیگران موقعیت هایی پیدا می کنند ، شکی نیست . اما یه نکته رو هم بهش توجه داشته باش که مشکل اشتغال الان یه مشکل عمومی جامعه ماست که بخصوص خیل عظیم تحصیل کرده ما باهاش مواجه هستن . این مشکل ربطی به دین و دیانت و ... نداره . یه مشکل عمومی جامعه است که باید با سعی و تدبیر و برنامه ریزی مسئولان و کمک مردم حل بشه .
ارتباط دادن این ها به دین و زده شدن از مسائل و مبانی دینی نه تنها مشکلی رو حل نمی کنه ، بلکه بخاطر ازدست دادن تکیه گاه معنوی ، انسان رو در رویارویی با این مشکل تنها تر هم خواهد کرد .
صمیمانه براتن آرزوی موفقیت و کامیابی رو دارم .

سلام جناب امیری
من خودم از مطالعه کردن بدم می آد اگه شما هم خیلی حوصله ی مطالعه کردن ندارین
سخنرانی های دکتر رائفی پور رو نقل دین گوش کنین

دوست عزیز شما تو این شرایط به جای اینکه تو فکر استخدام دولتی باشی، خودت فکر شروع یه کار برا خودت باش. اولش تو کاری که دوست داری رایگان کار کن. بعدا پولی کار کن. بعدا خودت صاحب کار شو. کتاب جادوی جهت دار کردن زندگی و پدر پولدار و پدر بی پول رو هم مطالعه کن

چرا ما آدما یه چیزو با اینکه انقدر واضحه قبول نمیکنیم , انسان از عزل که آفریده شد رنج و سختیش آغاز شد , با خدایی طرفیم که منطق خودشو داره , میگه هر چی من میگم , اینهمه ظلم , حتی بد تر از این , آیا خدا به غیر از پیامبراشو بنده های عزیز روردونش کاری واسه باقی بنده هاش میکنه ؟؟
به اطراف خودتون نگاه کنید , اگه اسم من کافر باشه , اگه همه ی این کلمات قراره هیزم آتیش این دنیا و آخرتم بشه باشه خیالی نیس , وقتی راه فراری وجود نداره از تقدیرمون چرا باید شعار بدیم ؟ زندگی برای بچه هایی که پدر ندارن نون آور ندارن از لحظه ای که متولد میشن تلاش میکنن ......... نفرین به دنیات خدا که با ذوق میشینی و اینهمه بغض بنده هات رو نگاه میکنی و میگی من کاری نمیتونم واسشون کنم

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مركز!

در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد ، تفسیر نخست مى گوید:
سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده ؛ بنابراین هر کس با سرنوشت معیّنى از مادر متولد مى شود که قابل دگرگونى نیست. هر انسانى نصیب و قسمتى دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و کوشش‌ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است. بنا بر این تفسیر،‌بدیهى است که انسان موجودى مجبور و بى اختیار است.
بررسى منابع اسلامى نشان مى دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست . قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامى از قبیل:‌تکلیف، جهاد، سعى و کوشش و استقامت ، قیامت ،حسابرسی و غیره را به هم مى ریزد.
استاد مطهرى مى گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتى وجود ندارد و نمى تواند وجود داشته باشد». (۱)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان و قضا و قدر الهی را مردود نمی داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است. در سرنوشت و تقدیر انسان - چه مومن باشد و چه کافر- چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیار داشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
برای روشن شدن رابطه قضا و قدر با اختیار انسان اندکی توضیح می‌دهیم:
قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی . در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش،‌موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانه شما از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت،‌این مرحله از تحقق را قضا می‌نامند.
خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت، ‌به انجام آن می‌کوشد. پس انجام هر حادثه‌ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند نیز چنین مقرّر کرده است.
این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد،‌ زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به اراده خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبة زمین خواه ناخواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معیّن رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند . هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معیّن می‌کند. (۲)
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده که انسان با اختیار و اراده خود، یکی از راه‌ها را انتخاب کند و آن راهی که انسان با ارادة خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است.
خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می‌داند، انتخاب کند. پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین (ع) از کنار دیوار شکسته و کجى برخاست. پرسیدند: از قضاى الهى فرار مى کنی؟ فرمود: از قضاى الهى به قدر او پناه مى برم. (۳) «یعنى درست است که تا قانون علیت که منتهى به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلى داده که آن خود یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلى سقوط مى کند. اما من مى توانم به قدر الهى پناه ببرم؛ یعنى با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیرى کنم که اگر دیوار سقوط کند روى من نیفتد».(۴)
در قرآن آیات زیادى وجود دارد که به صراحت اختیار انسان و نقش اراده او را بیان داشته است؛ مانند آیه: « لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى؛ براى انسان چیزى جز حاصل سعى او نیست». (۵)
و : « ِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ؛ (۶) خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد. مگر خودشان آن را تغییر دهند».
از آنچه ذکر شد امکان تغییر قضاو قدر درموارد خاص به خوبی روشن شد. اما تغییر قضا و قدر یا تبدیل سرنوشت در روایات متعدد هم بیان شده است که یکی از مهمترین ابعاد و عوامل این تغییر مقوله دعا است .
استاد مطهری می‌گوید: "از نظر جهان بینی الهی، جهان هم شنواست و هم بینا،‌ندا و فریاد جاندارها را می‌شنود و به آن‌ها پاسخ می‌دهد. به همین جهت دعا یکی از علل این جهان است که در سرنوشت انسان مؤثر است. جلو جریان هایی را می‌گیرد و یا جریان هایی به وجود می‌آورد. به عبارت دیگر، دعا یکی از مظاهر قضا و قدر است که در سرنوشت حادثه ای می‌تواند مؤثر باشد یا جلو قضا و قدری را بگیرد". (۷)
امام صادق(ع) می‌فرماید: "دعا، قضای الهی را بر می‌گرداند، اگر چه قضای الهی محکم شده باشد. از این رو زیاد دعا کن که آن کلید هر رحمت و بر آوردن هر حاجت است". (۸)
از امام کاظم (ع) نقل شده : "بر شما باد به دعا کردن زیرا دعا و درخواست از خدا بلائی را که از مرحله‌قدر و قضا گذشته و جز امضای آن نمانده (یعنی تمامی اسباب آن فراهم شده، ولی هنور در خارج وجود پیدا نکرده) بر می‌گرداند". (۹)
امام صادق (ع) می‌فرماید: "خدا را بخوان و دعا کن و مگو کار گذشته است!". (۱۰) البته نباید از یاد برد که تاثیر تلاش و کوشش یا دعا و دیگر عوامل در تغییر قضا و قدر تاثیری مطلق نیست و همه تقدیرات و قضاها قابل تغییر نیستند؛ به عبارت روشن تر فقط قضای غیر حتمی هستند که تغییر پذیرند نه قضای حتمی و قطعی .
به عبارت روشن تر مقدرات حتمی تغییر ناپذیرند، نه بدان رو که ذاتا تغییر ناپذیرند، بلکه اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که حتماً روی دهند، یعنی خداوند نمی‌خواهد این قبیل تقدیرات را تغییر دهد، نه این که ذاتا تغییر ناپذیرباشند. مثلا زمان قیامت جزو مقدورات حتمی است .به اعمال صالح و نا صالح انسان وابسته نیست و دعا یا تلاش کسی به تاخیرش نمی‌اندازد.
جهت آگاهی بیش تر می‌توانید به کتاب علم پیشین الهی و اختیار، سعیدی مهر؛ انسان و سرنوشت، استاد مطهری مراجعه فرمایید.

پی‌نوشت‌ها :
۱. شهید مطهری ، مجموعة‌آثار، انتشارات صدرا ، تهران ، ۱۳۷۴ش ، ج۱، ص ۳۸۴.
۲. همان ، ص ۳۸۵ .
۳. شيخ صدوق، التوحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، ۱۳۹۸ ه ق ، ص ۳۶۹ .
۴. ناصر مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب ، تنظيم مسعود مكارم، محمد رضا حامدى‏، بي تا ، ص ۳۱ .
۵. نجم (۵۳) آیة ۳۹.
۶. رعد (۱۳) آیة ۱۱.
۷. استاد مطهری، مجموعة آثار،همان ، ج ۱، ‌ص ۴۰۶.
۸. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، ۱۳۶۵ ه ش ، ج ۲، ص ۴۷۰.
۹. ترجمه تفسير الميزان‏ ، موسوى همدانى سيد محمد باقر ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم‏ ، قم‏ ۱۳۷۴ ش، ج ۲، ص ۵۵.
۱۰. اصول کافی،همان ج ۴، ص ۴۶۶.

دلگيرم خدا ازت دلگيرم
من ٢٣ سالمه اسمم بهزاد ، ٣ سال پيش ازدواج كردم ليسانس حقوقم دارم ،شايد تعجب كنيد بگين چقدر زود ازدواج كردى ؟!؟!
ميدونين چرا؟؟ اخه خدام خودش گفته بود بهم زود ازدواج كنيد رزقتونو ميدم نصف دينتونو ميدم و.......
حالا ميخوام به خالقم بگم پس چرا ندادى بهم من ٢ ساله گردنم كجه جلوى پدر و مادرم و زنم ٢ ساله پدر و مادم دارن اجاره خونمو و حقوقمو پول مسافرتمو ووووووووووووووووو رو ميدن
يا امام زمان ازت كمك ميخوام بدجور شرمندم بدجور ، ميتونستم مثل خيلى از دوستام ازدواج نكنم و برم صدتا كثافت كارى بكنم و خيليم خوشبخت باشم ولى حرف خالقمو گوش كردم !!!!!
اى خدا من چاكرتم و عاشقتم ولى خواهشا شرمندم نكن پيش بقيه خيلى بده شرمندگى!!!!!!!!!!!

تصویر پاسخگو

سلام علیکم
شکایت به جای خوبی برده اید که تمام هست عالم از اوست و بی اذن او هیچ کاری نه شروع می شود و نه به اتمام می رسد.
اما برادر عزیز این عالم دنیا عالم اسباب و مسببات است و هیچ کاری مگر از طریق اسبابش انجام نمی شود.
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: أَبَى اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ نَحْنُ.» (صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات الکبری، منشورات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ق، یکم، ج۱، ص۶، ح۱)
یعنی: خداوند ابا دارد که اشیاء را جاری کند به جز به وسیله اسباب. به همین دلیل، برای هر سببی، شرحی قرار داده است و برای هر شرحی، علمی قرار داده است و برای هر علمی، دروازه‌ ناطقی قرار داده است. هر کسی که آن را بشناسد که شناخته و هر کسی که بدان جاهل باشد که جاهل است. آن باب و دروازه، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ما (ائمه معصومین) است.
لذا باید موانع که عبارت از گناهان هستند را بر طرف و اسباب را که توسل به اهل بیت علیهم السلام و کار و تلاش متناسب با هدف است می باشد را تحصیل کرد.
برادر عزیز به خداوند کریم حسن ظن داشته باشید.تلاش کنید و جای توقع بدون تلاش از خداوند بدانید که در صورت عمل به توصیه های فوق کم کم زندگیتان تغییر خواهد.
چرا به تدریج؟
زیرا این عالم عالم تدریج است و هر رشد و نموی در آن با تدریج صورت می پذیرد.
توصیه های ذیل نیز برایتان مفید و موثر خواهد بود إن شاء الله:
در روایات وارده از ائمه معصوم علیهم السلام هم اعمالی را معرفی کرده اند که باعث افزایش رزق می شوند و همچنین از اعمالی بر حذرمان میدارند که باعث از بین رفتن رزق و روزی می شوند برای نمونه یک مثال ذکر می کنیم :

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «هر که [پارچه‏اى براى‏] لباس نو ببرد و سى و شش بار سوره إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ را تلاوت کند و آن گاه که به آیه تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ رسید، آب بر دارد و اندکى به لباس بپاشد، سپس دو رکعت نماز گزارد و دعا کند و در دعایش بگوید: الحمد للَّه الّذى رزقنى ما أتجمّل به فی النّاس و أواری به عورتی و أصلّی فیه لربّی و احمد اللَّه»، پیوسته از روزى گسترده برخوردار گردد تا آن گاه که این لباس کهنه شود.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «هر کس دو ماه پیاپی هر روز چهار صد مرتبه این ذکر استغفار را بخواند، خداوند او را گنجی از دانش یا مالِ فراوان کرامت فرماید: «اَستَغفرُ اللّه الّذی لاإله الاّ‌هُوَ الحَی القَیومُ الرَّحمنُ‌الرَّحیمُ بَدیعُ‌السّمواتِ والأَرضِ مِن جمیعِ ظُلمی و جرمی و اِسرافی عَلی نفسی و اَتوبُ إِلیهِ».

دعاها و نمازها و اذکاری در کتب روایی و ادعیه، برای طلب رزق از خداوند متعال وجود دارد[شیخ کلینى، کافی، ج ۲، ص ۵۵۰، بَابُ الدُّعَاءِ لِلرِّزْقِ] که همراه با تلاش، می توان از آنها بهره مند گردید که به بعضی از آن ها اشاره می شود.

در کتاب کافی عنوانی در این زمینه آمده[همان، ص ۵۵۱، ح۴] و در آن دعاهایی برای زیادی رزق ذکر شده است، از جمله امام باقر (علیه السلام) به زید شحام فرمود: «برای زیاد شدن روزی، در سجده های نماز واجب این دعا را بخوان: “یا خَیرَ الْمَسْئُولِینَ وَ یا خَیرَ الْمُعْطِینَ ارْزُقْنِی وَ ارْزُقْ عِیالِی مِنْ فَضْلِکَ الْوَاسِعِ فَإِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم؛ اى بهترین پناه سائلان و اى بهترین بخشایش گران. به من و خانواده ام از فضل وافرت روزى بخش که تو صاحب فضلى عظیم هستى».[ همان، ح۳]
واقعه

سوره هایی برای افزایش روزی

یكی از سوره هایی كه در روایات برای افزایش رزق و روزی بیان شده است و به خواندن آن توصیه شده سوره مباركه لیل است كه پیامبر خدا صلی الله علی و آله در مورد آن اینگونه می فرماید:

هر كس سوره لیل را بخواند خداوند آن قدر به او عطا می‌كند تا راضی شود و او را به سختی نیندازد و برایش آسان می‌گیرد.(مصباح الكفعمی‌، عاملی كفعمی‌، ص ۴۴۴)

امام صادق‌(علیه السلام) می‌فرماید: "كسی كه هر شب سوره واقعه را بخواند... در دنیا سختی‌، فقر، نیازمندی و آفتی از آفت دنیا را نمی‌بیند و از دوستان حضرت علی‌(علیه السلام) می‌شود..."(وسائل الشیعه‌، شیخ حر عاملی‌، ج ۶، ص ۱۱۲)

یكی دیگر از سوره هایی كه در روایات به آن توصیه شده و آثاری مانند اصلاح زندگی و افزایش رزق و روزی برای آن بیان شده است سوره ذاریات است كه امام صادق‌(علیه السلام) در مورد این سوره می‌فرماید:

هر كس سوره ذاریات را روز یا شب بخواند، خداوند وضع زندگی او را اصلاح می‌كند و روزی فراوانی برایش می‌دهد...(اعلام الدین‌ ، ص ۳۷۷)

خدا حرف های کلی میزنه در نهایت انسان هست که باید موقعیت خودش را بسنجه و طبق عقلش عمل کنه.

علی رضا نوری افغان . خداوند دانا و توانا است در هر کارش و به هر بنده اش به قدر توانایی اش بدبختی میدهد تا امتحانی از وی کرده باشد. پس چه خوبست دل به این دنیا نبندیم دنیای فانی اگر همه بدبختی های مان حل شود چقدر زنده خواهی بود ؟ همین الان به خودت نگاه کن چند سالته و ۳۰ یا ۴۰ سال اینده کجا خواهد بودی این است که دقیق باندیشیم و خداوند را هر لحظه شکر گذار باشیم. و به اخرتمان فکر کنیم. به دنیای ابدی و خوشبختی های نا تمام !!! با حرمت

سلام من ۶ساله ازدواج کردم هرسال داره یه اتفاقه بده مالی واس مارخ میده الانم به خاطره ۵میلیون بدهی دارم دیوونه میشم.خودما به اب واتیش زدم ولی انگار طلسم شده جورنمیشه که نمیشه رابطه ی بین من وشوهرم نمیگم بده ولی به خاطره همین داره سست میشه حالا میخاستم ببینم این خوشبختیه یا بدبختی!!؟؟!!؟؟!!؟؟!!

با سلام
برادرا ، خاهرای عزیزم بد بختی ما ناشی از عدم شناخت این دین هست
من حتم دارم که حد اقل ۹۰% ما هنوز یه بار هم روی تمام معانی قرآن رو نخوندیم
همچنین نحج البلاغه و صحیفه ی سجادیه رو اون وقته که جایگاه مون رو می بینیم و می فهمیم چی کار باید کنیم
فقط یه مزاحم بسیاااااار بزرگ و قدرتمند داریم به اسم شیطان
از قدرتش بگم ( که البته دربرابر قدرن خدا ۰ محسوب می شه ) همین بس که اکثر بد ججاب ها و خیلیا می دونن باید چی کار کنن اما این نامرد ... مهم ترین عنصر رو که عنصر عمل هست رو به هر حیله ای که بلده ازمون می گیره

بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر
ان الانسان لفی خسر
الا الذین ءامنوا و عملو الصالحاة و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

این سوره ارتباط بسیار زیادی با ظهور داره

توصیه می کنم یه سایت مصاف برید و اسلام رو بشناسید
والسلام

سلام
نظرات همه دوستان رو خوندم خوب حرفهای دل منو زده بودن البته جوابها قانع کننده نبود.
دوستان میخوام بگم واقعیت اینه که هیچوقت جواب این سوالات خیر و شر عدالت و امثالهم رو پیدا نمکنید من زندگیم رو فنا کردم ولی
به چیزی نرسیدم...
خوب ببینید ما در دنیایی زندگی میکنیم که سه بعد رو درک میکنیم و در یک جهت زمان رو حس میکنیم در صورتی که میلیون ها بعد دیگه میتونه وجود داشته باشه
که ما از اون بیخبریم شاید توی یکی از اون ابعاد همه چیز درست بنظر برسه.
من آدم مذهبی به اون معنا نیستم اما بدونید میشه امیدوار به جایی بهتر بود... البته میشه نبود و از این اتفاق بزرگ زنده بودن که شاید برای بعضیا زیاد هم خوشایند نباشه استفاده نکرد و به پوچی رسید اما واقعا میلیاردها اتفاق افتاده که ما نفس بکشیم...

سلام ستاره خانم از این که شنیدم شما در چنین شرایطی تمام سختی ها را بخاطر حفظ حجاب تحمل میکنید خیلی خوشحال شدم و مطمئن باشید که به امیدی خدا این سختی ها در آینده ای نزدیک به پایان میرسد و دیگران هم از اینکه این گونه با شما رفتار کردند پشیمان خواهند شد شما فقط راه خودتان را ادامه بدهید و به زیارت عاشورا و آسیت الکرسی توسل کنید که شخص خود من این ۲ گوهر گران بها را سرمشق زندگی خود قرار دادم و خوب نتیجه گرفتم

من یک چیزی بگم شاید کمی التیام بده درد دوستان رو .
اونم اینه که برید به دین های دیگه نگاهی بیندازید .
از کجا اطمینان دارید حتما این دین درسته و کامله و نقصی نداره؟
از کجا میدونید تا حالا تغییر پیدا نکرده ؟
برید تجربیات نزدیک به مرگ رو بخونید . اگه نمی دونید چیه برید همین دو سه کلمه رو تو گوگل سرچ کنید .
نمی دونم انگار بعضی چیزا گفته نشده تو دین ما.
ما فقط یک بار تو این دنبا زندگی نمی کنیم .
این دفعات زندگی هم حداقل ۴و۵ بار هستش . درست تعدادشو نمی دونم .
پس ممکنه یکبار به صورت زن بیاید یه بار بصورت مرد . یه بار در خانواده پولدار یه بار در خانواده فقیر . یه بار زشت یه بار زیبا .
ببینید هدف از زندگی هم بیشتر یاد گرفتن یه سری درس هایی هست تا امتحان شدن .

تصویر soalcity

سلام
هزار جور می توان التیام داد، مثلا می توان روانگردان استفاده کرد و در هپروت سیر کرد، انچه مهم است درک حقیقت است که برای ان باید استدلال داشت و گمانه زنی به کار نمی آید

تو این دنیای بی رحم هر چقدر که خوب باشی بیشتر میزنن تو سرت حتی خدا هم بیشتر با مصیبت ها گرفتارت میکنه
همیشه برام سواله خدا که میدونه ماها ظرفیت بعضی چیزا رو نداریم اما چرا با بیرحمی تمام ما رو وسط اونا میزاره
مگر یه آدم چقد ظرفیت داره وقتی به لیوانی پره دیگه پره چه لزومی به پر کردن بیشترش هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پرسشگر گرامی!
با سلام و تشکر از حضورتان در این سایت.

** برای پاسخ به سوالتان لازم است به این نکات توجه کافی داشته باشید که:
شیطان دشمن قسم خورده فرزندان آدم است که به عزت و جلال الاهی قسم یاد کرده که هرگز از فرزندان آدم دست بر ندارد تا این که همه را گمراه نماید، مگر انسان های مخلص را که توان تسلط بر آنها را ندارد، از این رو باید توجه داشت که هیچ وقت نباید از دسیسه های شیطان غافل بود.

انسان های مؤمن به بلایایی مبتلا می شوند اما باید توجه داشت که:

۱. همان طور که واژه شناسان گفتند: بلاء، به معنای اختبار و امتحان است.

۲. دنیا محل امتحان است و کسی از انسان ها نیست که امتحان نشود، نهایت این که شدت و ضعف دارد و بر اساس ظرفیت ها و درجاتی که افراد از جهت کمال دارند امتحان می شوند؛ مانند کسانی که مراحل دبستان، راهنمایی، دبیرستان، پیش دانشگاهی و دانشگاه را طی می کنند طبیعی است که هر کسی از امتحان مرحله خودش برخوردار باشد؛ یعنی نه دانشگاهی امتحان دبستانی را داشته باشد و نه دبستانی امتحان دانشگاهی را.
پس مقداری در این مسأله تحمل کنید!

۳. یکی از موارد امتحان، ابتلا به مشکلات و مصیبت ها است و این مختص به مؤمنان نیست، گرچه شاید امتحاناتشان سخت تر باشد.

۴. تقرب به خدا منتها درجه کمالی است که ممکن است بنده به آن برسد، از این رو مرتبه امتحان آن باید از مراحل گذشته سخت تر و مهم تر باشد.

_ نتیجه این که:
الف- کسی که به درجه بالای کمال می رسد، باید منتظر امتحان سخت تر باشد نه عذاب و مصیبت شدیدتر، پس با توکل و استعانت از خدا در راه پیشرفت و رسیدن به کمال کوشش نمایید.
ب-دنیا معبری است که باید از آن عبور کرد، از این رو سرایی است که به بلا پیچیده شده است، عده ای در دنیا به دنبال راحتی هستند، درحالی که دنیا، سرای مصیبت و گرفتاری است.
ج- باطن بلا و سختی ها رحمت و محبت پروردگار است، از این رو خداوند سختی هایی متناسب با ظرفیت انسان ها می دهد.
با اشاره به آیه «وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ، و هر مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست»، می توان گفت: رنج و سختی بازتاب عمل خود انسان است. خداوند به سبب غفلت ها، انسان را دچار سختی و گرفتاری می کند تا به او نزدیکتر شویم.

سلام - راستش ما آدم ها وسایر موجودات که خدا افریده در حقیقت میدونید ماها اسباب بازی خدا هستیم.
گاهی اوقات یکی از ما اذیت میکنه و گاهی دیگه یکی رو پول دار میکنه. و همشن بهمون میخنده و لذت میبره از کارها حالا
اون وقت ...... میگن قسمت شما این بوده یا خواسته خدا بود .
دلم برای خودم و همه ای ادم ما میسوزه که اسباب سرگرمی کسی هستیم که حتی یه بار هم ب دل ما نگاه نکرد.

تصویر شهر سوال

باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت تعبیرات تان کمی که چه عرض کنم بلکه بسیار ناپخته است . خالق وآفریدگار عالم وآدم را با این تعیبرات یاد نمودن جای شگفتی دارد لذا خوب است دلت برای خودت
از این جهت بسوزد که شناخت تان از خالق تان بسیار نادرست است . چرا تا کنون حتی در حد آشنای با نحوه حرف زدن با حضرت اورا هم یاد نگرفته اید ؟
ولی برای روشن شدن مسله مطالبی عرضه می شود :
پرسش مشتمل بر دو بخش است، که به علت اهمیت آن جداگانه پاسخ داده می‌شود.
الف ) در بخش اوّل پرسیده‌اید که تفاوت‌های مادی و ظاهری چگونه با عدل الهی سازش دارد؟
در پاسخ می‌گوییم: اختلاف مردم از نظر نعمت‏های ظاهری، جهات مختلفی دارد:
۱- بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
این تفاوت‏ها ظالمانه و غیر منطقی است و با از بین رفتن نظام طبقاتی و گسترش عدالت اجتماعی از میان خواهد رفت. هیچ گاه اسلام و ثروت‏ها، احکام و قوانین بسیاری را تشریع نموده است که متأسفانه بسیاری از انسان‏ها از این تکالیف قرآن این گونه تفاوت‏ها را تأیید نکرده است، زیرا بر اساس استعمار و استثمار صورت گرفته و آن‏ها را نمی‏توان به حساب دستگاه آفرینش گذارد. حتی خداوند از آن‏ها نهی نموده و برای تأمین برابری و حقوق انسان‏ها و توزیع عادلانه غفلت می‏کنند. هم چنین نباید از نظام نا عادلانه اقتصادی و موارد دیگری که مربوط به خود بشر می‌شود غافل بود و آن‌ها را به حساب خداوند گذاشت. این گونه اختلافات ربطی به عدالت خداوند ندارد.
۲- تفاوت بهره­مندی انسان‌ها در برخی موارد دیگر معلول کار و تلاش خود انسان‌ها است و قانون خلقت بر آن نهاده شده که هر کسی به اندازه سعی و تلاش خود بهره مند شود. مطمئنا کسی که به تنبلی خو کرده باشد به دنبال کسب روزی حلال بر نیاید نمی­تواند مانند دیگران از نعمت­های دنیوی بر خوردار شود و کسی که کار و تلاش بیشتر می­کند نیز بهره بیشتری نصیب آن خواهد بود.
۳- قسمتی دیگر از تفاوت‏ها، طبیعی و لازمه آفرینش انسان است، یعنی هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانی رعایت شود، باز همه انسان‏ها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سلیقه‏ها یکسان نخواهند بود.
استاد مطهری می‏گوید: «معنای عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه خود به خود مقامات و درجات دارد و در این جهت مثل پیکر است. وقتی که مقامات و درجات دارد، باید تقسیم بندی و درجه بندی شود. راه منحصراَ، آزاد گذاشتن افراد و زمینه مسابقه را فراهم کردن است. همین که پای مسابقه به میان آمد، خود به خود به موجب این که استعدادها در همه یکسان نیست و به موجب این که مقدار فعالیت‏ها و کوشش‏ها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می‏آید. یکی جلو می‏افتد و یکی عقب می‏ماند».(۱)
باید دانست معمولاً بخشش‏های الهی و استعدادها آن چنان تقسیم شده‏اند که هر کسی قسمتی از آن‏ها را دارد، یعنی کم‏تر کسی پیدا می‏شود که همه نعمت‏ها را یک جا داشته باشد. از این رو قرآن مجید می‏فرماید: «ما معیشت آن‏ها را در حیات دنیا میان آنان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم، تا آن‏ها یکدیگر را به کار گیرند و به یکدیگر خدمت نمایند».(۲)
میدان مسابقه و رقابت عادلانه باید برای همه باز باشد که این نیز مربوط به انسان‏ها است.
«برای به وجود آمدن یک جامعه کامل، نیاز به استعدادها و ذوق‏ها و ساختمان‏های مختلف بدنی و فکری است، اما نه به این معنی که بعضی از اعضای پیکر اجتماع در محرومیت به سر برند و یا خدمات آن‏ها کوچک شمرده شود و یا تحقیر گردند، همان طور که سلول‏های بدن باتمام تفاوتی که دارند، همگی از غذا و هوا و سایر نیازمندی‏ها به مقدار لازم بهره می‏گیرند».(۳)
ممکن است گفته شود چرا خداوند نظام خلقت را طوری بنا نکرد که بشر بدون این تفاوت‏ها، به زندگی اجتماعی خود ادامه دهد. در پاسخ، قرآن مجید به یکی از اسرار مهم تفاوت‏ها اشاره کرده و آن آزمایش الهی است.
خداوند می‏فرماید: «او کسی است که شما را جانشینان در زمین قرار داد و بعضی را بر بعض دیگر درجاتی داد، تا شما را به آن چه در اختیارتان قرار داده بیازماید».(۴)
تفاوت‏ها برای این است که معلوم شود انسان چگونه از امکانات خدادادی بهره برداری می‏کند. اگر نابرابری‏ها نبود، زمینه امتحان از میان می‏رفت.
بعضی افراد با نعمت و گروهی دیگر با نقمت و تنگدستی آزمایش می‏شوند. مطمئناً آنان که بیشتر نعمت استعداد و توانایی دارند، بیشتر مورد سؤال و درخواست می‏شوند و باید بیشتر پاسخگو باشند.
۴- نکته سوم آن که خدا مصلحت بندگانش را بهتر از خود آنان می‏داند.
چه بسا کسانی که دوست دارند از نظر زندگی در رفاه باشند، ولی پروردگار صلاح آنان را در این امر نمی‏بیند، همان طوری که قرآن مجید می‏فرماید: «چه بسا شما را چیزی خوش نیاید، در حالی که خیرتان در آن است و یا چیزی را دوست داشته باشید، در حالی که شرّتان در آن است و خدا می‏داند و شما نمی‏دانید».(۵)
پس اگر انسان نهایت تلاش خود را به کار گرفت، اما درها را به روی خود بسته دید باید بداند در این امر مصلحتی بوده است. چه بسا کسانی هنگامی که ثروتمند شدند، خدا را فراموش کردند. از این رو قرآن کریم می‏فرماید: «اگر
خداوند روزی را برای تمام بندگانش گسترش دهد، در زمین طغیان و ستم می‏کنند».(۶)
گاهی ثروت بی حساب و رفاه، یک مجازات الهی است که شخص با غرق شدن در نعمت‌ها از یاد خدا غافل شده و خود را از ایمان و اعمال صالح محروم می‌کند و بر گناهان خود می‌افزاید. چنین شخصی مجازات خود را در جهان آخرت خواهید دید. چنین چیزی همان است که در سنت امهال و اسنتدراج بیان می‌شود.
پس نه نعمت ظاهری نشانه محبت الهی است و نه نقمت و بلا نشانه بی­اعتنایی خدا به بنده است : « فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَکرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ فَیقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ، کلَّا ... اما انسان هنگامی که پروردگارش او را برای آزمایش، اکرام کند و نعمت دهد می‌گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته است. اما هنگامی که برای امتحان روزیش را بر او تنگ می­گیرد می‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده است؛ هرگز ...».(۷) خداوند پس از بیان این فکر، آن را مردود اعلام می­کند.
نکته مهم در سرتاسر این موضوع آن است که نگاه خود را به زندگی در این جهان نباید محدود کنیم. این بخش از زندگی را باید در پیوست با بخش عظیم‏تر از زندگی و حیات جاودانه و عالم برتر و حقیقی‏تر نگاه کنیم. اگر نگاه ما به زندگی محدود به دنیا بود، اشکال از تفاوت‏ها در این دنیا به جا بود، در حالی که هر چیزی در دنیا، آزمایشی برای انسان است که در عالم دیگر نتیجه آن را خواهیم دید و همان گونه که خداوند فرموده است: «خداوند زندگی و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین بهترین در عمل خواهید بود».(۸) و نعمت و تنگدستی هر دو آزمایش الهی است که آزمون نعمت بسیار سخت­تر است و محاسبه آن مشکل­تر و جهان ابدی قیامت و لذت‌ها و نعمت‌ها و حتی عذاب‌های آن را با جهان محدود دنیا نمی­توان مقایسه کرد.
۲) در بخش دوم گفته‌اید چرا خداوند سرنوشت یکی را خوب و دیگری را بد رقم می‌زند، پاسخ آن است که: در مورد سرنوشت، دو تفسیر وجود دارد.
تفسیر نخست می‌گوید: سرنوشت هر کس از روز نخست، بدون اطلاع و حضور او، از طرف خداوند تعیین شده و بنابراین هر کس با سرنوشت معینی از مادر متولد می‌شود که قابل دگرگونی نیست (هر انسانی نصیب و قسمتی دارد که ناچار باید به آن برسد. چه بخواهد و چه نخواهد، ‌و کوشش‌ها برای تغییر سرنوشت بیهوده است). بنابراین
تفسیر،‌بدیهی است که انسان موجودی مجبور و بی اختیار است.
ولی بررسی منابع اسلامی نشان می‌دهد این تفسیر مورد تأیید اسلام نیست و قبول و پذیرش آن، تمام مفاهیم مسلّم اسلامی از قبیل:‌تکلیف، جهاد، سعی و کوشش و استقامت و غیره را به هم می‌ریزد.
استاد مطهری می‌گوید: «اگر مقصود از سرنوشت و قضا و قدر الهی،‌انکار اسباب و مسببات و از آن جمله قوه و نیرو و اراده و اختیار بشر است، چنین قضا و قدر و سرنوشتی وجود ندارد و نمی‌تواند وجود داشته باشد».(۹)
اما در تفسیر دوم از سرنوشت، در عین حال که دست تقدیر الهی در زندگی انسان قضا و قدر الهی را مردود نمی‌داند، نقش انسان را در تعیین سرنوشت زندگی او می‌پذیرد. در این تفسیر، نقش انسان نه تنها مغایر با سرنوشت نیست، بلکه جزئی از همان سرنوشت است . به عبارت دیگر در سرنوشت و تقدیر انسان چنین است که او سرنوشت خود را تعیین نماید. در واقع اختیارداشتن انسان جزئی از تقدیرات الهی است.
برای روشن شدن رابطة قضا و قدر با اختیار انسان اندکی توضیح می‌دهیم:
قدر: یعنی اندازه و اندازه گیری و تعیین حدّ و حدود چیزی و در اصطلاح به این معنا است که خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده و آن را بر اساس اندازه گیری و محاسبه و سنجش آفریده است.
قضا: یعنی حکم و قطع و حتمیت. در نظام آفرینش،‌موجودات مادی از چندین راه ممکن است به وجود بیایند، (مثلاً اگر به خانة شما از چند کوچه راه باشد، ورود به خانة شما از چند راه ممکن است. حال اگر از میان چندین راه ممکن، علل و اسباب پیدایش یکی از آن‌ها فراهم شد و تنها همان یکی تحقق یافت،‌این مرحله از تحقق را قضا می‌نامند.
تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علت‌ها و اسباب هایی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هر چه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... علل و عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی‌پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی‌زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایدة واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌به انجام آن می‌کوشد. پس انجام هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد و این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند نیز این چنین مقرّر کرده است.
بدیهی است این مسئله با اصل آزادی و اختیار انسان منافات ندارد،‌زیرا اختیار و آزادی یکی از اسباب و علل جهان است؛ یعنی خداوند خواسته و مقدّر نموده که بشر کارهای خود را به ارادة خود انجام دهد، و سرنوشت خویش را رقم زند. این که می‌گوییم کارهای انسان هم به اختیار خود او است و هم قضا و قدر الهی دخالت دارد، به همین معنی است که خدا اراده فرموده و مقدّر کرده که بشر سرنوشت خود را تعیین کنند. بشر مختار و آزاد آفریده شده، یعنی به او عقل و فکر و اراده داده شده است. بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبة زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند. هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند و هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد و سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و ارادة او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می‌کند.(۱۰)
این که از یک طرف مسئله تقدیر الهی مطرح است و از طرف دیگر اختیار انسان، به این معنا است که خداوند مقرّر کرده است که انسان با اختیار و ارادة خود، یکی از راه‌ها را انتخاب کند و آن راهی که انسان با ارادة خود انتخاب کرده، همان است که مقدّر است. به عبارت دیگر:‌خداوند به قضا و قدر مقرّر کرده که انسان با اختیار خود، آن راهی که خداوند از ازل می‌داند، انتخاب کند.
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند.
انسان فقط یک نوع سرنوشت ندارد، بلکه سرنوشت‌های گوناگونی در پیش دارد که ممکن است هر کدام از آن‌ها جانشین دیگری گردد، مثلاً اگر کسی بیمار شود و معالجه کند و نجات پیدا کند، به موجب سرنوشت و قضا و قدر
است. نیز اگر معالجه نکند و رنجور بماند و یا بمیرد، آن نیز به موجب سرنوشت و قضا و قدر است.
امیرالمؤمنین(ع) از کنار دیوار شکسته و کجی برخاست. پرسیدند: از قضای الهی فرار می‌کنی؟ فرمود: از قضای الهی به قدر او پناه می‌برم.(۱۱) «یعنی درست است که تا قانون علیت که منتهی به فرمان خداست، نباشد، دیوار شکسته سقوط نخواهد کرد، اما همان خداوند به من عقلی داده که آن خود یک حلقه از سلسله قانون علیت است و یک عامل بازدارنده در برابر این گونه حوادث. البته دیوار عقل و شعور ندارد و بدون اعلام قبلی سقوط می‌کند. اما من می‌توانم به قدر الهی پناه ببرم؛ یعنی با عقل خود چنان محل نشستن را اندازه گیری کنم که اگر دیوار سقوط کند روی من نیفتد».(۱۲)
در قرآن آیات زیادی وجوددارد که به صراحت اختیار انسان و نقش اراده او را بیان داشته است؛ مانند آیه: «لیس للانسان الا ما سعی؛ برای انسان چیزی جز حاصل سعی او نیست».(۱۳)
و مانند آیه: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی‌دهد مگر خودشان آن را تغییر دهند».(۱۴)
با یک مثال معنای قضا و قدر الهی روشن می‌شود: «اگر کسی بالای بام ایوانی خود را روی زمین بیفکند و بگوید: اگر مقدر است بمیرم می‌میرم و اگر مقدر است بمانم می‌مانم.این گفته درست نیست، زیرا قضا و قدر الهی این است که بشر دارای اختیار و اراده باشد و بتواند خود را از بام پرت کند و بمیرد و یا آن که از راه بام، پله پله به زیر آید و بماند. و هر کدام را که انتخاب نماید، همان قضا و قدر و سرنوشت او است.
بنابراین تعیین سرنوشت و مقدرات، به معنای تعیین علت‌ها و اسبابی است که زندگی انسان‌ها را رقم می‌زند و بخشی از این اسباب و علت‌ها به وسیله خود انسان تحقق می‌یابد.
پی‌نوشت‏ها:
۱. استاد مطهری، بیست گفتار، ص ۱۰۹.
۲. زخرف (۴۳) آیه ۳۱.
۳. تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۶۶.
۴. انعام (۶) آیه ۱۶۵.
۵. بقره (۲) آیه ۲۱۶.
۶. شوری (۴۲) آیه ۲۷.
۷.فجر (۸۹) آیه ۱۵-۱۷
۸. ملک (۶۷) آیه ۲.
۹. مجموعة‌آثار، ج۱، ص ۳۸۴.
۱۰. همان ص ۳۸۵؛ مؤسسه در راه حق،‌بیست پاسخ، (۸) ص ۱۷.
۱۱. توحید صدوق (چاپ تهران) ص ۳۳۷.
۱۲. ناصر مکارم شیرازی، پیدایش مذاهب، ص ۲۹.
۱۳. نجم (۵۳) آیه ۳۹.
۱۴. رعد (۱۳) آیه ۱۱.

من دختری ۳۰ ساله هستم که اعتقادات خیلی قوی داشتم و همیشه آرزوی یک خانواده خوب داشتم ولی افسوس از موقعی که خود راشناختم هر نوع گرفتاری که فکر کنید داشته ام پدر و مادری که هیچ به فکر فرزندانشان نبودند وهمیشه خدا با هم جنگ داشته اند وهیچ وقت نگذاشتند فرزندانشان رنگ آرامش ببینند به این خاطر برادر۲۴ ساله ام به خاطر مشکلات خانوادگی و کمبود توجه به دام اعتیاد گرفتار شده دو ماه پییش هم یکی دیگر از برادرانم که ۳۳ سالش بود سرطان خون داشت فوت شد ولی درد اصلی من چیز دیگری است که من روزی هزار بار آرزوی مرگ میکنم من از سن ۱۵سالگی دچار یک بیماری پوستی لاعلاج در صورتم شدم که روز به روز بدتر میشودکه مرا از زندگی سیر کرده همه بهم میگن چرا برای بیماریت دکتر نمیری من به خدا میگم به منم یه بیماری کشنده میدادی یه بار راحتم میکردی نه این جوری روزی هزار بار میمیرمو زنده میشم نمیدانم من از رحمت خدا کلا ناامیدم اخه چرا این همه حسرت باید رو دلم باشه من چه جوری از خدا بخوام دیگه این عذابارو تموم کنه از حرف های دیگران خستم که میگن حکمت خداست دیگه نمیتونم تحمل کنم بریدم....

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامی!
برای پاسخ به سوالتان لازم است به این نکات توجه کافی داشته باشید که:
شیطان دشمن قسم خورده فرزندان آدم است که به عزت و جلال الاهی قسم یاد کرده که هرگز از فرزندان آدم دست بر ندارد تا این که همه را گمراه نماید، مگر انسان های مخلص را که توان تسلط بر آنها را ندارد، از این رو باید توجه داشت که هیچ وقت نباید از دسیسه های شیطان غافل بود.
انسان های مؤمن به بلایایی مبتلا می شوند اما باید توجه داشت که:
۱. همان طور که واژه شناسان گفتند: بلاء، به معنای اختبار و امتحان است.
۲. دنیا محل امتحان است و کسی از انسان ها نیست که امتحان نشود، نهایت این که شدت و ضعف دارد و بر اساس ظرفیت ها و درجاتی که افراد از جهت کمال دارند امتحان می شوند؛ مانند کسانی که مراحل دبستان، راهنمایی، دبیرستان، پیش دانشگاهی و دانشگاه را طی می کنند طبیعی است که هر کسی از امتحان مرحله خودش برخوردار باشد؛ یعنی نه دانشگاهی امتحان دبستانی را داشته باشد و نه دبستانی امتحان دانشگاهی را.
پس مقداری در این مسأله تحمل کنید!
۳. یکی از موارد امتحان، ابتلا به مشکلات و مصیبت ها است و این مختص به مؤمنان نیست، گرچه شاید امتحاناتشان سخت تر باشد.
۴. تقرب به خدا منتها درجه کمالی است که ممکن است بنده به آن برسد، از این رو مرتبه امتحان آن باید از مراحل گذشته سخت تر و مهم تر باشد.
_ نتیجه این که:
الف- کسی که به درجه بالای کمال می رسد، باید منتظر امتحان سخت تر باشد نه عذاب و مصیبت شدیدتر، پس با توکل و استعانت از خدا در راه پیشرفت و رسیدن به کمال کوشش نمایید.
ب-دنیا معبری است که باید از آن عبور کرد، از این رو سرایی است که به بلا پیچیده شده است، عده ای در دنیا به دنبال راحتی هستند، درحالی که دنیا، سرای مصیبت و گرفتاری است.
ج- باطن بلا و سختی ها رحمت و محبت پروردگار است، از این رو خداوند سختی هایی متناسب با ظرفیت انسان ها می دهد.
با اشاره به آیه «وَمَا أَصَابَکُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ، و هر مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست»، می توان گفت: رنج و سختی بازتاب عمل خود انسان است. خداوند به سبب غفلت ها، انسان را دچار سختی و گرفتاری می کند تا به او نزدیکتر شویم.

پبروز و سربلند باشید.

با عرض سلام خدمت خواهر خوبم .شما گفتید که اعتقادات قوی داشتید والعان از درگاه خداوند متعال نا امید شده اید ۱ - اینکه تسلیت عرض میکنم خدمت شما بخاطر فوت برادر عزیزتان امیدوارم روحشان شاد و یادشان گرامی باشد ۲ - اگر برادر شما دچار دام اعتیاد شده است مقصر خودش می باشد و نباید دیگران را مقصر دانست و میتواند با توکل به خداوند متعال و یک اراده قوی خودش را نجات بدهد ۳ - همین نا امیدی شما در گاه خداوند متعال بزرگترین گناه کبیره است و این حرف شیطان است و خداوند هر یک از مخلوقات را به روش خاصی امتحان می کند مثلا بعضی را با ثروت بعضی را با زیبایی بعضی دیگر را با مریضی و ... شما نباید به حرف مردم و دیگران توجه کنید زیرا انسان نمی تواند طبق حرف های مردم و به سلیقه آنها زندگی کند شما باید با توکل به خدا و به وسیله یک دکتر مجرب به دنبال درمان خودتان بروید . با آرزوی سلامتی برای شما خواهر خوبم

خواهشن برخی دوستان سرخوش و بی غم حرف الکی نزنند .... آدمی در خانواده فقیر به دنیا میاد آخرش از تنگ دستی میره خود فروشی میکنه یا خلافی انجام میده پس توی این دنیا بدبخت و توی آخرت بدبختترترترترترترترترترترتر.....نمونش هم همین الان برید تووووی خیابون پخش زنده و آنلاین نگاه کنید....

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

خوشبختی باید از درون وجودمان بجوشد و به بیرون تراوش كند كه اگر اینچنین نشود، محال است كسی بتواند خوشبختی را به ما تزریق كند. برای همین است كه می‌گویند خوشبختی باید درون كاسه سرمان باشد نه در اسباب و اثاثیه‌ای كه دور و برمان جمع می‌كنیم!

این جمله را شنیده‌اید كه می‌گوید پول حتما خوشبختی نمی‌آورد، اما فقر قطعا بدبختی می‌آورد؟ این جمله می‌خواهد نقش پول در زندگی ما آدم‌ها را نشان دهد و گرچه تا حدی درست می‌گوید، اما كمی هم به اشتباه رفته است.
پول مانع خوشبختی نیست، با اسكناس‌های كار راه‌انداز، می‌شود آدم‌های زیادی را خوشحال كرد و كار آدم‌های زیادی را راه انداخت. كمترین ماموریت پول در زندگی این است كه رفاه را به ما هدیه دهد و راه رسیدن به آرزوها را هموارتر كنداما ماموریت مهم تر آن این است که بوسیله ی پول به دیگران و نیازمندان کمک کنیم.
اما اگر ثروت ما در زندگی هنگفت نباشد و پولی كه هر ماه به دستمان می‌رسد در حد رفع حاجت باشد به این معنی نیست كه ما خوشبخت نیستیم و چرخیدن‌مان حول و حوش خط فقر، باعث بدبختی است. پول نه لزوما كسی را خوشبخت می‌كند و نه لزوما كسی را بدبخت، چون پول فقط یكی از صدها شرط برای خوشبخت بودن است و بودن یا نبودنش به تنهایی ارتباطی با احساس خوشایند خوشبختی ندارد.

در واقع خوشبختی یك احساس است!
میدانیم كه احساسات ما در ذهنمان تجربه می شوند. یعنی تمام عوامل بیرونی وقتی بر محمل ذهنیات ما سوار شده و رنگ آنرامی پذیرند احساساتمان را می سازند. پس در آن واحد دو انسان از یك منظر واحد دو احساس متفاوت را تجربه می كنند.
حال ببینیم این احساس چگونه است ؟
**طبیعی است كه وقتی انسان پول كافی بدست می آورد تا مایحتاجش را تامین كند احساس خوبی دارد و از داشتن آن پول احساس رضایت و خوشبختی می كند. ولی وقتی در عین داشتن پول كافی برای مایحتاجش به محض اینكه با كسی مواجه شد كه از او پول بیشتری دارد، دچار عناد بخود و یا عناد به دیگری می شود، آیا در این لحظه احساس خوشبختی و احساس رضایت از خودش خاتمه می یابد؟ و یا اگر انگیزه اش از پول درآوردن آن باشد كه بیشتر از دیگران داشته باشد، غیرازاین نیست كه هیچوقت احساس خوشبختی نمی كند.
**وقتی كسی توفیق و همت آنرا دارد كه درس بخواند و به مدارج بالای علمی برسد، از پیشرفت خود خوشحال شده و احساس خوشبختی می كند ولی اگر هدفش آن باشد كه از دیگران از نظر علمی جلو بزند نه تنها در طول تحصیل بلكه بعد از فارغ التحصیل شدن هم احساس رضایت و خوشبختی نخواهد كرد.
خوشبختی آنقدر نزدیك ماست كه گاهی آن را نمی‌بینیم، حتی ناخواسته به آن پشت پا می‌زنیم و دورش می‌كنیم.

** به این داستان کوتاه هم توجه کنید:
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد: عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد. ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند. حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!

** نکات نهایی و کاربردی:
۱- انسان در زندگی هرگز نباید به خاطر «رزق و روزی» دنیا غبار غم و غصّه را در خانه ی قلب خویش نشانده و از اینکه آیا وضعیّت مالی او به اندازه ای هست که بتواند از عهده ی اداره ی زندگی خود برآید یا خیر؟! دچار اندوه و نگرانی شود، چرا که مسئله ی «روزی» امری است گریز ناپذیر که خالق متعال هیچ جنبنده ای را از آن محروم نخواهد ساخت.
۲- نباید فراموش کرد دنیا محل گذر است نه ماندن. سختی و آسانی آن به سرعت می گذرد و همه فراموش می شود؛ لذت ها، مریضی ها، شادی ها و غم ها از بین می رود. آن چه می ماند آن مساله سرمایه بزرگ و هدایت است. گاه به فردی می گوییم فقیر که هیچ بهره مالی ندارد، اگر این فرد مثلا در گروه تکفیری ها فعالیت می کرد و ثروت دنیا را در اختیار داشت، باز هم غنی خوانده می شد یا به لحاظ فقر معنوی که داشت، فقیر محسوب می شد؟!
۳- اگر انسان فقيري در زندگي كوتاه و گذراي دنيا از جاده مستقيم الهي خارج نشود و بر اين حالت فقر صبر نمايد خداوند در زندگي جاودانه آخرت مقام بالا و نعمت هاي زيادي به او مي‌دهد همان گونه كه امام رضا عليه السلام در روايتي مي‌فرمايد:
در روز قـيـامت خـداوند، جـلّ ثناؤه، همچنان كه برادرى از برادرش پوزش مى‌‏خواهد، از بنده مؤمن نيازمند خود در دنيا، عذر مى‏‌خواهد و مى‌‏فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه من تو را در دنيا از سر خواريت نزد من، محتاج نكردم. اكنون اين سرپوش را بردار و ببين به جاى دنيا به تو چه داده‌‏ام. او سرپوش را بردارد و گويد: با اين عوضى كه به من دادى مرا چه زيان اگر آنچه را در دنيا از من گرفتى.[كافي ج ۲ ص ۲۶۴]
۴- پولدار شدن آدم ها نيز ربطي به خوبي و بديشان ندارد. خداوند سنت هايي دارد كه هر كس آن سنت ها را رعايت كند چه كافر چه مؤمن به پول و ثروت مي‌رسد. به عنوان مثال هر كس تلاش نمايد و زحمت بكشد، يا به كسب و تجارت بپردازد و در اين مسير مهارت كافي داشته باشد، مي تواند صاحب پول و ثروت گردد. اما اگر كسي بيكاري و تنبلي را پيشه كند، يا در زندگي اش حساب و كتاب نداشته باشد، فقير مي شود، مي خواهد مؤمن باشد يا كافر.

موفق باشید.

من بدبختم نه از نظر مالی و نه جسمانی از انظر روحی یه خواهر دارم ۱۸ سالشه خبلی تذیت میکنه و حسود و اصلا کار خونه رو انجام نمیده

خواهر خوبم سرکار خانم نیوشا محمدی شما هنوز مشکلات و بدبختی های دیگران را ندیده اید که به حرف کودکانه میگوید مشکل و خود را آدم بدبختی فرض می کنید شما میتوانید با مشورت پدر و مادر خود این مشکل را حل کنید از خداوند متعال خواستار موفقیت شما در تمام مراحل زندگی هستم.

خدایا من مریض عصبی وافسرده را به حق چهارده معصوم شفا بده

لطفا به این سوال من پاسخ گویید.متشکرم.
در دنیای امروزی آوردن لفظ عذاب برای حوادث بی معنیست. زلزله علت دارد و علتش همان گسل های روی زمین و آزاد شدن انرژی آن است و علت فراوانی زلزله در کشوری مثل ژاپن همین است. علت فراوانی سیل در شمال کشورمان از طرفی بارش های فراوان باران است که آن هم علت علمی دارد و از طرف دیگر نبود سیستم فاضلاب پیشرفته است. جنگ ها هم علت دارد مثلا کسی جنگ تحمیلی را عذاب الهی نمینامد بلکه جنگ تحمیلی علل خاص خود را داشته مثل جنگ های دیگر و البته باید دانست اگر کشته های جنگ های ۶۷ سال اخیر (بعد از جنگ جهانی دوم) را به درصد جمعیت زمین تقسیم کنیم به این نتیجه میرسیم که کشت و کشتار در این مدت اولا به مرور زمان کاهش یافته و دوما در گذشته مثلا ۱۰۰۰ سال پیش که مطمئنا کفر و شرک و فساد کمتر از الان بوده میزان کشته ها در جنگ ها به درصد بیشتر بوده و یکی از عللی که قرآن چند همسری را تایید کرده شرایط ۱۰۰۰ سال پیش بوده که در آن جنگ ها فراوان بوده و مرد های فراوانی کشته میشدند و زنان بسیاری بیوه و برای جلوگیری از فقر و فساد چند همسری رایج بوده در حالی که الان اینطور نیست. در مورد بیماری ها هم باید گفت در ۱۰۰۰ سال پیش مردم بیشتر از بیماری میمردند نسبت به الان و امید به زندگی هم کمتر از الان بوده.

همه این عوامل نشان میدهد که در گذشته که کفر و شرک و فساد کمتر از الان بوده میزان مرگ و میر ها از زلزله و سیل و جنگ و بیماری بیشتر از الان بوده هرچند که من مخالف نامیدن لفظ عذاب الهی بر این نوع حوادث هستم چرا که همه شان علت دارند. حادثه ای که علت منطقی نداشته باشد عذاب الهیست مثلا داستان اصحاب فیل یک نمونه از آن است که هیچ علت طبیعی یا انسانی نمیتوان بر آن گذاشت.

به نظر من خدا هم به مرور زمان مثل انسان نگرشش عوض شده و دست از کشتار انسانها به علل مختلف برداشته وگرنه الان عذاب نازل میکرد.

تصویر سید پاسخگو

باسلام وتشکر:
در سه محور باید به نکته های اشاره گردد:
الف _ بر خلاف تصور جناب تان خداوند منزه از تغییر وبه تعبیر شما تعویض نگریش ومانند آن است.
اما در خصوص تغییر ناپذیری سنت الهی در چندین آیه مطرح شده از جمله در سورة احزاب فرمود: «ولن تجد لسنةِ الله تبدیلاً؛(۱) در سنت خدا هیچ گونه تغییر نخواهی یافت».
اما در سورة فاطر از تبدیل ناپذیری و تحویل ناپذیری سنت الهی هر دو سخن گفته شده و فرمود:
«فلن تجد لسنةِ الله تبدیلاً ولن تجد لسنةِ الله تحویلاً؛(۲) هرگز برای سنت خدا تبدیلی نخواهی یافت، و هرگز برای سنت الهی تغییری نمی‌یابی».
طبق آیه دوم سنت خدا تبدیل نمی شود و عوض شدنی نیست ؛یعنی یک سنت را بردارد و جایش سنت دیگری را بگذارد، بلکه کم و زیاد و ضعیف و شدید هم نمی‌شود.(۳)
اما درباره علت تغییر ناپذیر سنت الهی و مفهوم آن باید گفت: از مجموع آیات قرآن به دست می‌آید که منظور از سنت در آیات یاد شده قوانین ثابت و اساسی تکوینی یا تشریعی الهی است که هرگز دگرگونی در آن روی نمی‌دهد . به تعبیر دیگر خداوند در عالم تکوین و تشریع اصول و قوانین دارد که همانند قوانین اساسی مرسوم در میان مردم جهان دستخوش دگرگونی و تغییر نمی‌شود . این قوانین بر همگان در گذشته و حال و آینده جاری می‌گردد نظیر یاری پیامبر، شکست کفار، لزوم عمل به فرمان الهی، عدم فائده توبه به هنگام نزول عذاب الهی که جزو سنت‌های جاودانی می‌باشد.(۴)
اما درباره علت تغییرناپذیری سنت الهی گفته شده: نوسان و دگرگونی سنت‌ها در باره کسی تصور می‌شود که آگاهی محدودی دارد و با گذشت زمان به مسائلی آگاه می‌شود که او را از سنت دیرینه‌اش باز می‌دارد، یا کسی که آگاه است اما روی میزان حکمت و عدالت رفتار نمی‌کند و تمایلات خاصی بر فکر او حاکم است، ولی پروردگاری که از همة این امور منزّه و پاک است سنتش درباره همگان یکسان و ثابت و تغییر ناپذیر است.(۵)
ب_ باید توجه داشت باشید که هیچ پدیده در عالم خلت بی علت نیست ولی علت آن گاهی پیدا وگاهی پنهان گاهی طبیعی وگاهی فرا طبعی است حتی عذاب الهی نیز دارای علل وعوامل خاص خود اند.
عنایت داشته باشید خدای سبحان جریان امور را بر اساس اسباب و علل قرار داده است:
ابی الله ان یجری الاشیاء الا بالاسباب (باسبابها)... ; خداوند ابا و خود داری می کند که کاری را بدون اسباب و علل خاصش انجام دهد. (۶)
یعنی خداوند متعال می تواند بدون این که ابری در آسمان بیاید و هوا سرد شود، برف را در تابستان بیاورد. ولی این عمل را انجام نمی دهد ،بلکه هر کاری را از طریق خودش و راه خودش انجام می هد. باید هوا سرد شود، ابری بیاید تا برف ببارد. مگر در موارد نادر و خاص که بدون اسباب کار انجام شود. چون هر کاری نیازمند وسیله است و از طریق اسباب خودش انجام می شود،
ج _ حال با توجه به دو نکته یاد شده باید گفت : در این باب که چرا در عصری محمدی عذاب ناز نمی شود باید توجه نمود ممکن است اسرار و حکمت‌های بسیاری نهفته باشد، ولی از ظواهر برخی آموزه‌های دینی به دست می‌آید:
خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبرش فرمود: و ما کان الله لیعذبهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون؛ (۷) خداوند، تا تو در میان آن ها هستی، آن ها را مجازات نخواهد کرد، و نیز تا استغفار می‌کنند خدا عذاب‌شان نمی‌کند.
از این آیه به دست می‌آید که وجود مبارک پیامبر و توبه و استغفار دو عامل باز دارنده از نزول عذاب آسمانی بر امت اسلامی است. بر اساس این آیه امیر مومنان فرمود:
«کان فی الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما فدونکم الاخر فتمسکوا » (۸) روی زمین دو وسیله امنیت از عذاب الهی بود. یکی از آن ها (که وجود مقدس پیامبر بود) برداشته شد. هم اکنون به دومی (یعنی استغفار) تمسک جویید. سپس آیه فوق را تلاوت فرمود.
از این گونه آموزه‌ها معلوم می‌شود که وجود پیامبر اسلام وسیله موثری برای امنیت مردم در برابر بلاهای سخت و سنگین، و پس از آن استغفار و توبه و روی آوردن به درگاه حق تعالی عامل دیگری است. اگر این دو عامل نیز برچیده شود ،جوامع بشری هیچ گونه مصونیتی در برابر مجازات‌های دردناکی که به خاطر گناهان‌شان در انتظار آن هاست نخواهند داشت.مجازات‌ها در شکل حوادث دردناک طبیعی و یا در جنگ‌های خانمانسوز و ویرانگر یا اشکال دیگر آشکار می‌شوند، همان گونه که انواع مختلف آن را تاکنون دیده یا شنیده‌ایم.
در دعای کمیل آمده: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل البلاء» (۹) خداوندا گناهانی را که مایه نزول بلاها می‌شود، بر من ببخش. این تعبیر نشان می‌دهد که اگر استغفار نباشد، بسیاری از گناهان می‌توانند سرچشمه نزول بلاها شوند. (۱۰)
بر اساس این تحلیل معلوم می‌شود در زمان حیات با برکت وجود حضرت که به گفته قرآن کریم «رحمت برای عالمیان بود» (۵) مردم از نزول عذاب آسمانی در امان بوده‌اند، ولی در عصر کنونی گر چه گناهانی که سبب نزول عذاب شود ممکن است از سوی معصیتکاران رخ دهد ،ولی استغفار و توبه و پشیمانی چه بسا سبب می‌شود که آن عذاب‌ها فرو نبارد . هستند مومنانی که پیوسته در حال دعا و استغفارند. به برکت وجود آن ها سایر مردم نیز در امان اند، چه این که وجود پر برکت حضرت قائم آل محمد (ص) و دعاهای حضرت نیز در جلوگیری از نزول عذاب‌های آسمانی نقش موثر دارد.
از این رو در برخی دعاها آمده: «الحجه الخلف القائم المنتظر المهدید المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء (۱۱) حجت قائم منتظر مهدی که جانشین ائمه است، آن که عالم در پرتوی وجود باقی است و به برکت وجود او مردم روزی می‌خورند و به فیض وجود او آسمان و زمین برقرار و استوار است.»
بنابراین اگر مردم بعد در عصر ختمی مرتبت از عذاب‌های آسمانی نظیر آنچه دامنگیر امت‌های پیشین می‌شده است در امان‌اند، به برکت وجود پیامبر خاتم (که خداوند او را به عنوان رحمت برای عالمیان فرستاده و بعد از حضرت به برکت وجود اهل بیت ) است . در این عصر وجود مقدس حضرت مهدی (ع) سبب امان مردم از نزول عذاب است.

پی‌نوشت‌ها:
۱. احزاب (۳۳) آیه ۶۲.
۲. فاطر (۳۵) آیه ۴۳.
۳. تفسیر نمونه، ج ۱۸، ص ۲۹۷، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران ۱۳۷۹ش.
۴. همان، ج ۱۷، ص ۴۳۵.
۵. همان، ج ۱۸، ص ۲۹۶.
۶. کافی , ج ۱ , ص ۱۸۳.
۷-انفال (۸) آیه ۳۳.
۸-نهج البلاغه، حکمت ۸۸.
۹-مفاتیح الجنان، ص ۱۱۳.
۱۰- تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۱۵۵، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بی‌تا.
۱۱-انبیا (۲۱) آیه ۱۰۷
۱۲-مفاتیح الجنان، ص ۱۵۷، (دعای عدلیه)

سلام خانم ها و آقایان
مقصر اصلی این همه بدبختی پدر و مادرامونن که ما رو دنیا آوردن
مادر پدرها دروغ میگن که بچه هاشون رو دوست دارن و نمیخوان بچه هاشون زجر بکشن اگه مارو واقعا دوست داشتن هیچ وقت مارو به دنیا نمی آوردن

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

خداوند متعال انسان را آفريد تا خليفة الله باشد ؛ لذا قبل از آفرينش اوّلين فرد انساني ، خطاب به برترين موجودات آن روز ، يعني فرشتگان و برخي از جنّهايي كه در صف ملائك قرار گرفته بودند ، فرمود: « من قرار دهنده ي خليفه اي در زمين هستم. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه در آن فساد و خونريزى كند؟! در حالي كه ما تسبيح و حمد تو را بجا مى‏آوريم، و تو را تقديس مى‏كنيم. پروردگارت فرمود: من چيزي مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد. » (بقره:۳۰)

به نکات زیر توجه فرمایید:
۱- یكى از اوصاف و ویژگى هاى خداى بزرگ، حكیم بودن است; یعنى بارى تعالى كارى را بدون هدف و مصلحت انجام نمى دهد البته هدف و انگیزه اى كه در افعال افراد جامعه وجود دارد با هدف خداوند تفاوت دارد. انسان اگر هدف و انگیزه اى نداشته باشد كارى انجام نمى دهد یعنى اهداف و انگیزه ها موجب كمال فاعل مى شود و او با كارهاى خود آنچه را ندارد به دست مى آورد، اما اهداف و انگیزه هاى خداوند متعال، به خود او برنمى گردد، بلكه به سایر موجودات باز مى گردد چرا كه خداوند غنى و بى نیاز مطلق است و دیگر موجودات، نیازمند او هستند. قرآن كریم در این خصوص مى فرماید: (یا ایُّها الناسُ أنتمُ الفقراءُ إِلَى اللهِ و اللهُ هُو الغنیُ الحَمید...); شما به خداوند نیازمند هستید و او از شما بى نیاز است.
او كمال مطلق است و نیاز به چیزى ندارد تا اهداف و انگیزه هاى استكمالى داشته باشد. از این رو گروهى از متكلمان اسلامى مى گویند: خداوند در افعالش غایات و اهدافى دارد اما هدف او مصالحى است كه به بندگان برمى گردد و آنان از آن بهره مند مى شوند. در مقابل، اشاعره مى گویند: بر خداوند واجب نیست كه در افعالش غرض و هدفى داشته باشد پس نمى توان پرسید كه به چه غرض و هدفى و چرا چنین كرد؟
۲ـ طبیعت عالم به گونه اى است كه هر چیزى وجودش از نقصان آغاز مى شود و مسیر كمال را مى پیماید تا به كمالى كه امكان رسیدن به آن را دارد، دست یابد. در انسان نیز استعدادهایى نهفته است كه با بهره گیرى از آنها مى توان به كمالات مطلوب رسید.
۳ـ گاه گفته مى شود كه انسان براى رسیدن به سعادت آفریده شده و گاه نیز گفته مى شود هدف از خلقت انسان این است كه علم و اراده او گسترش یابد. خداى بزرگ انسان را براى علم و آگاهى آفریده و كمال او در این است كه هر چه بیشتر بداند و هر چه بخواهد بتواند اراده اش را قوى و نیرومند كند و آنچه را كه مى خواهد انجام دهد; چنان كه هدف از آفرینش دانه گندم آن است كه به صورت بوته گندم درآید و آنچه در سعادت یك گوسفند است، این است كه تمام همتّش آن باشد كه علف بخورد و چاق شود. و آنچه در استعداد انسان است بالاتر از این مسایل است یعنى بداند و بتواند و هر چه بیشتر بداند و هر چه بیشتر بتواند، به غایت و هدف انسانى خود بیشتر نزدیك مى شود.
گاهى گفته مى شود مقصود از سعادت آن است كه هر چه بهتر و خوش تر زندگى كنیم و از مواهب آفرینش نیز بیشتر بهره مند گردیم بنابراین سعادت عبارت است از بیشترین لذّت و كمترین رنج.
۴ـ قرآن كریم هدف از آفرینش انسان را عبادت دانسته است; (وَ ما خَلَقْتُ الجِنَّ و الاِنسَ اِلاّ لِیَعْبُدوُن). در اینجا این پرسش مطرح مى شود كه عبادت چه فایده اى براى بشر و خدا دارد؟ در قرآن نیامده كه انسان آفریده شده تا هر چه بیشتر بداند و بتواند، و هر وقت دانست و یا توانست به هدف خود رسیده است بلكه انسان آفریده شده تا خدا را پرستش كند و پرستش خدا هدف اوست. اگر انسان بداند و بتواند، ولى مسأله شناخت خدا كه مقدمه پرستش است مدنظر او نباشد به سوى هدف آفرینش خود گامى برنداشته و سعادتمند نیست. از این رو در نگاه اسلام هدف اصلى از زندگى جز عبادت معبود، چیز دیگرى نمى تواند باشد. قرآن انسانى مى خواهد كه آرمانش فقط خدا باشد، و اهداف دیگر براى او جنبه مقدماتى داشته باشد. در اسلام همه چیز بر محور خدا مى چرخد، و هدف بعثت پیامبران و یا هدف زندگى در چرخه عبودیت اوست. قرآن كریم درباره اهداف پیامبران(علیهما السلام)مى فرماید: (و داعیاً إلَى الله بِإِذنِهِ و سِراجاً مُنیراً) و یا در آیه دیگر مى فرماید: (...یُخْرِجُهُمْ من الظُلُماتِ إلى النُّور); از تاریكى ها به سوى نور هدایتشان مى كند. با توجه به نكات مذكور، روشن مى شود كه هدف از آفرینش انسان رسیدن به نور توحید و عبودّیت الهى و رها شدن از ظلمت ها و تاریكى هاست; البته علم و دانش، قدرت و توانستن، استفاده بیشتر از مواهب طبیعت، رنج كمتر و لذت بیشتر، عدالت و... هر یك براى رسیدن به هدف اصلى و پایه اى جنبه مقدماتى دارد.
در اینجا مناسب است به دو روایت اشاره شود.
۱ـ امام حسین(علیه السلام) مى فرماید: (أَیُّها الناسُ! إنّ اللهَ جلَّ ذِكرُه ما خَلَق العبادَ إلاّ لِیَعرِفُوه، فَإذا عَرِفُوهُ عَبَدُوهُ فاذا عبدوه إسْتَغنَوا بعِبادتِه عَن عِبادةِ ما سواه); اى مردم! خداوند بزرگ، بندگانش را نیافرید جز براى این كه او را بشناسند و پس از شناختن، او را پرستش نمایند و آنگاه كه او را عبادت كنند از بندگى غیر او آزاد شوند.
۲ـ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ پرسش جابر كه از فلسفه نهایى آفرینش سؤال مى كند چنین مى فرماید:
«هدف از آفرینش، لطف و كرم خداوند نسبت به تمام موجودات، حتى جمادات است.»

موفق باشید.
باز هم با ما سخن بگویید.

باسلام خدمت اون دوستایی که خیال می کنند خیلی بدبختتند می خوام کلامی از امیرالمومنین که تو نهج البلاغه دیدم رو بهتون بگم ایشان
می فرمایند که خداوند مصیبت یک انسان را به اندازه صبر و تحمل او نازل می کند اون انسانهایی که میبینن خیلی مصیبت دارن اگه همت
کن میتونن مشکلاتشون رو حل کنند واگه نتونن مطمئن باشن که کم کاری کردن در ضمن شما نمی تونین در مورد یکی که از فقر خودفروشی میکنه
نظر بدی مطمئن باش مطمئن که یک انسان بخاطر پول خودفروشی نمی کند اون به خاطر انگیزه دیگری اینکار رو میکنه امکان داره لذت میبره

باسلام توروخدا یکی جواب منو بده دوساله بیکارم ۲۸سالمه به هرکی رومیزنم جواب نه میشنوم از خدا خواهش میکنم اصلا انکار نه انگار به خدا نه اهل مشروب هستم نه اهل دختربازی وغیره تنها خلافم اینه سیگارمیکشم دیگه دارم شک میکنم اصلا خدا منو میبینه یانه ؟تمام دوستام به همه جا رسیدن اما من به جا نرسیدم به خدا روم نمیشد این جا حرف بزنم ولی خیلی داغون شدم خجالت میکشیدم اینجا مشکلاتموبگم گفتم اگه بگم حتما میگید این چقدر گناه کاره که این طور شده میگم ای خدا اگه من بنده کثیفی هستم ودعامومستجاب نمیکنی نفسمو بگیر اما مرگ روهم از من دریغ میکنه نمیدونم به خودخدا قسم نمیدونم چرا با من این طور رفتار میکنی زده به سرم خودکشی کنم در خونه اهل بیت هم رفتم اما دریغ ازیه راه یایه نور خسته شدم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

در متون ديني در خصوص علت اينكه چرا خداوند دوستان خود را دچار ابتلائات و آزمايش هاي گوناگون مي نمايد دلايل مختلفي مطرح گرديده است كه در اينجا به برخي از آنها اشاره مي نمائيم :
اول : دست يابي دوستان خدا به درجات و پاداش هاي عظيم الهي
همانگونه كه مي دانيم « نابرده رنج گنج ميسر نمي شود» ؛ دوستان خدا نيز زماني مي توانند به پاداش هاي عظيم الهي دست يابند كه در امتحانات الهي موفق گردند و هرچه اين امتحان ها بيشتر باشد مراتب دوستان خدا بالاتر رفته و پاداش بيشتري دريافت مي نمايند از همين رو در روايات آمده كه براي مومنين درجاتى است كه به آنها نايل نشوند مگر با بليات و امراض و آلام به همين دليل نيز خداوند دوستان خود را به امتحانات بيشتري دچار مي نمايد تا آنها به درجات عاليه نائل گرديده و اجر بيشتري دريافت نمايند از همين رو امام صادق عليه السلام فرموده اند : «إنّ عظيم الأجر لمع عظيم البلاء و ما أحبّ اللّه قوما إلا ابتلاهم.»( بحار الأنوار ، ج‏۶۴، ص: ۲۰۷ )« همانا اجر و پاداش بزرگ با امتحان و آزمايش بزرگ همراه است، خداوند قومى را دوست ندارد مگر آنكه او را مورد آزمايش قرار ميدهد»
حضرت صادق، عليه السلام، مي فرمايد :قال‏إنّه ليكون للعبد منزلة عند اللّه، فما ينالها إلا بإحدى الخصلتين: إمّا بذهاب ماله، أو ببليّة في جسده.»( بحار الأنوار ، ج‏۶۴، ص: ۲۱۶) « همانا چنين است: هر آينه مى‏باشد از براى بنده درجه‏اى پيش خدا، پس نمى‏رسد به آن مگر به دو خصلت: يا به رفتن مالش، يا به بليه در جسم او.»
و به همين دليل است كه در روايات ما از امام صادق عليه السلام نقل گرديده : «إنّ أشدّ النّاس بلاء الأنبياء، ثمّ الّذين يلونهم، ثمّ الأمثل فالأمثل.»( بحار الأنوار ، ج‏۶۴، ص: ۲۰۰ )« شديدترين مردم از جهت امتحان و آزمايش، انبياء هستند، سپس كسانى كه به انبياء نزديك مى‏باشند، و بعد از ايشان هر كه در رتبه بالاتر است.

دوم : كاستن محبت دنيا در دل دوستان خدا
همانگونه كه پيامبر خدا فرموده اند :« حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ مِفْتَاحُ كُلِّ سَيِّئَةٍ وَ سَبَبُ إِحْبَاطِ كُلِّ حَسَنَة » ( إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۲۱) « محبت دنيا سررشته تمام گناهان است و كليد تمام بديهاست و سبب تباه شدن هر خوبى باشد» چرا كه اگر ناز و نعمت ، غنى و ثروت و صحت و سلامت و امنيت و رفاهيّت، در انسان جمع شد، كم دلى است كه به دنيا محبت و علاقه پيدا نكند و بتواند خود را از فسادها و امراض نفسانيه حفظ كند. خداوند - تبارك و تعالى - به واسطه محبت و عنايتى كه به اولياء و مؤمنين دارد آنها را مبتلا فرمايد تا محبت و وابستگي آنها را به دنيا كاهش داده و آنها را از گرفتار شدن به خطاها و مفاسد در امان بدارد . (شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : ۱۷۴)
حضرت باقر عليه السلام، فرمايد: «همانا خداى تعالى هر آينه تفقد كند مؤمن را به بلا چنانچه تفقد كند مردى عيال خود را به هديه از سفر. و هر آينه پرهيز دهد او را از دنيا، چنانچه پرهيز دهد طبيب مريض را». (اصول كافى ج ۲، ص ۲۵۹، «كتاب ايمان و كفر»، «باب شدت ابتلا المؤمن»، حديث ۲۸)

سوم : دنيا دار ثواب و عقاب حق تعالى نيست‏
يكي ديگر از علت هايي كه در روايات به آن اشاره گرديده آن است كه :« و ذلك أنّ اللّه لم يجعل الدّنيا ثوابا لمؤمن و لا عقوبة لكافر.» (بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏۶۴، ص: ۲۲۲ )« از همين رو جهت اينكه مؤمن در اين عالم مبتلا به بليّات شود آن است كه خداى تعالى اين دنيا را موجب ثواب و خوشي براى مؤمن و سزا و عذاب براى كافر قرار نداده است .»
عالم دنيا به جهت نقص و ظرفيت هاي پاييني كه دارد نه محلي است كه ثواب حق تعالي به طور كامل شامل افراد شود و نه محل عذاب و عقاب الهي است لذا خداوند متعال اين دنيا را بهشت كافران قرار داده است در روايتي آمده : «كافر نزد خدا خوار و پست است بدان حد كه اگر دنيا را با هر چه در آن است از خداوند بخواهد به او مى‏دهد».( اصول كافى، ج ۲، ص، «كتاب ايمان و كفر»، «باب شدة ابتلا المؤمن»، حديث ۲۸.)

چهارم : آمرزش گناهان گذشته
حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها در پاسخ به نگراني فردي كه ترس از دوزخ داشت، فرمودند: محبان ما وارد جهنم نمي شوند، آلودگي آنها بواسطه مريضي، ابتلائات، سختي جان دادن، فشارقبر يابرزخ، قبل از حسابرسي پاك ميشود.
حال ميتوانيد مقايسه كنيد ثمره كداميك بيشتر است، آسايش دنيا يا پاداش عظيم الهي؟

موفق باشید.

سلام.
خوشبختی یعنی پول
من راضیم زندگی نداشته باشم ولی پولدار باشم
بدون پول احساس پوچی میکنم
امیدوارم نظرمو تایید کنی

آره بابا بدبخت بیچاره ها نه دنیا دارن نه آخرت تنها دلیل خلقتشون هم پرکردن جهنم بوده توسط خدا سرقضیه شیطون که قسم خورد جهنم رو ازتو و یارانت پرمی کنم . معلومه کسی که یه مشکلی ناینحلی داری کفرو کافری می گه خوب طبیعتا هم می ره جهنم دیگه . بقیه حرفا هم همش شعاره . کافیه یکی ازاین کسانی که اینجا شعارمی دن خودشون مبتلابه یه درد بی درمون بشن . قضیه پیامبرا فرق می کنه اونا عزیز دردونه خدا بودن اینقد رایوب ایوب می کنن همش هفت سال گرفتاربود بعدهم خدا دوباره همه چیز رو بهش داد . به گمونم ایوب ازهمون اول می دونست که نجات پیدا می کنه برا همین شکر می کرد .

تصویر سید پاسخگو

باسلام
در ابتدا باید اشاره شود که بر خلاف تصور تان کانی که درست عمل می کنند هم دنیا دارد وهم آخرت . وهدف از خلقت انسان ها نیز پر کردن بهشت ونه پر کردن جهنم . کسانی که مسیر درست را طی نمی کنند طبعی است که بالاخره سقوط می کند . در تبین مسله باید گفت :
آیاتی از قرآن خسران و زیان دنیوی و اخروی را مورد توجه قرار داده و فرموده:
"و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به وان اصابه فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین" (۱) و بعضی از مردم کسانی هستند که خدا را به زبان و ظاهر می پرستند . از این رو هرگاه به خیر و نعمتی رسند اطمینان خاطر پیدا می‌کنند و اگر به شر و‌آفتی برخورند از دین خدا رویگردانند .چنین کسی در دنیا و آخرت زیانکار است و این انفاق و دو روئی بر همه کس آشکار است.
در آیه دیگری درباره منافقان می فرماید: "اولئک حبطت اعمالهم فی الدنیا والاخره و اولئک هم الخاسرون" (۲) آنهایند که اعمالشان در دنیا و آخرت نابود و باطل گشت و هم آنان به حقیقت زیانکارانند.
البته قرآن کریم در کنار توجه به زیان های دنیوی توجه و تأکید بیشتر را درباره زیان ها و خسران اخروی مبذول داشته مانند: "قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیمه (۳) لاجرم انهم فی الاخرة هم الا خسرون (۴)، اولئک الذین لهم سوء العذاب و هم فی الاخرة هم الا خسرون (۵)، و من یکفر بالایمان فقط حبط عمله و هو فی الاخره من الخاسرین (۶) و... " و علت این امر آن است که زندگی دنیایی درمقایسه با زندگی اخروی بسیار زودگذر و فانی است. اما زندگی اخروی زندگی جاودان است . مقصود اصلی از خلقت انسان برخورداری اززندگی و حیات اخروی که سازگاری با روحیه انسانی دارد و جاودانی است می باشد چرا که نفخه الهی در او دمیده شده، زندگی دنیوی که خانه مشترک او و حیوان است ،جایگاه و خانه اصلی او نیست.
ما از این جا و از آن جا نیستیم ** ما ز بی جائیم و بی جا می رویم
اگر از حیات چند روزه دنیا که سرمایه رسیدن به حیات جاودان است درست استفاده نکنیم دچار خسران بزرگی شده ایم چرا که سرمایه های وجود خود را چه بخواهیم و چه نخواهیم ازدست می دهیم. ساعات و ایام و ماه ها و سال های عمر به سرعت می گذرد، نیروهای معنوی و مادی تحلیل می رود و توان و قدرت کاسته می شود.
کسانی که راه درست را انتخاب نمی کنند سرمایه های نفیس عمر و زندگی را از دست می دهند و در برابر آن مالی مختصر یا بسیار، خانه ای محقر یا کافی بزرگ، فراهم می آورند. گروهی تمام این سرمایه را برای رسیدن به مقامی از دست می دهند و گروهی آن را در مسیر عیش و نوش و لذات زودگذر مادی ... مسلماً هیچ یک نمی تواند بهای آن سرمایه عظیم باشد و همه در این بازار بزرگ زیان می کنند. تنها چیزی که می تواند جلو این زیان بزرگ را بگیرد و آن را به منفعت و سودی عظیم مبدل کند آن است که در برابر از دست دادن این سرمایه (سرمایه عمر) سرمایه گرانبهاتر و ارزشمندتری به دست آورد که نه تنها جای خالی آن سرمایه پر شود بلکه ده ها و صدها و هزاران بار از آن بیشتر و بهتر باشد و آن فقط رسیدن به رضای خدا و مقام قرب اوست. (۷) همان طور که در دعای ماه رجب از امام صادق "ع" آمده است:
"خاب الوافدون علی غیرک و خسر المتعرضون الا لک" آنها که بر غیر تو وارد می شوند مأیوس خواهند شد و آنها که به سراغ غیر تو می آیند زیانکارند."
پس چه بهتر که قدر سرمایه و جودمان را بدانیم و آن را به غیر بهشت نفروشیم چرا که به فرموده امام علی "ع": "برای وجود شما بهایی جز بهشت نیست. مبادا آن را به کمتر از آن بفروشید." (۸)
کسانى که تحقیق کردند، هدف را شناختند، به درستى هم عمل کردند، آیا ممکن است ‏خداى متعال چیزى از آن‏ها کم بگذارد؟ آیا ممکن است چیزى به صلاحشان باشد و خدا به آن‏ها ندهد، چه در دنیا و چه در آخرت؟ محال است چنین باشد؛ زیرا خداوند بخیل نیست، عالم را هم آفریده تا انسان‏ها با حرکت اختیارى خودشان، راه تکامل را طى کنند و به فیوضات و رحمت‏هاى ابدى او نایل شوند و اصلا هدف الهى این است که وقتى کسى راه درست را شناخت و تمام نیرویش را صرف عمل کرد و کوتاهى ننمود خداوند درباره‏اش کوتاهى نکند. « والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا » (۹) و کسانی که در راه ما تلاش می‌کنند، راههای خود را به آنها نشان خواهیم داد. خداوند به کسانى که اهل عصیان و تمردند و از یاد خدا غفلت ورزیده‏اند نعمت‏هاى فراوان مى‏دهد، آیا ممکن است‏به کسانى که توانشان را صرف هدایت‏خود و عمل به دستورات خدا کرده‏اند، عنایت و توجه نکند؟ خیر، خداوند هر چه را به نفعشان باشد، در دنیا و آخرت، به آن‏ها خواهد داد. از نعمت‏هاى آخرت به قدرى که افراد لیاقت داشته باشند، به آن‏ها خواهد داد؛ «جنة عرضها کعرض السماء والارض‏» (۱۰)؛ بهشتى که گستره‏اش به ‌اندازه تمام آسمان‏ها و زمین است در اختیارشان مى‏گذارد. هر قدر بتوانند از آن استفاده کنند مضایقه‏اى نخواهد بود؛ زیرا بهشت و نعمت‏هاى آن مثل این دنیا نیست .
پس اصل و حقیقت وجود انسانی مربوط به جهان دیگر است.
انسان در دنیا به وجود آمده تا با عنصر اختیار که در وجود او نهاده شده، زندگی ابدی و جاودانه خود را ترسیم کند و سعادت ابدی خویش را در این فرصتی که به او داده شده به دست آورد و زندگی ابدی مربوط به جهان ابدی است نه جهان فانی و از بین رفتنی.
آری اگر مرگ فنا و نابودی باشد این اشکال کاملاً منطقی است که چرا خداوند به موجودی حیات و نیستی داد و سپس آن را نابود کرده و از بین می‌برد، ولی مرگ پایان کار انسان نیست بلکه مرگ مرحله‏ای است برای عبور انسان به حیاتی برتر ودنیا همه چیز نیست بلکه دنیا مزرعه آخرت است.
انسان زندانی در این دنیا نیست بلکه مرغ باغ ملکوت است و پس از مرگ با جهانی بزرگ‏تر روبه‏رو است.
بنابراین آن کس که مرگ را پلی می‏داند که او را به حیات برتر انتقال خواهد داد، برای او مرگ نه تنها تباهی و موجب یأس نیست، بلکه عاملی است برای تحرّک و استفاده بیشتر برای ساختن زندگی سعادت مندانه وابدی در جهان و ثمر فزون‏تر بردن از زندگی دنیوی.
اگر آدمی گوهر حیات را نیابد زندگی‏اش چیزی جز پوچی نخواهد بود. گوهر حیات نیز همان رشد کمالات نفسانی و کرامت‏های انسانی است. این‏ها هستند که به انسان بها می‏دهند و به زندگی او معنا می‏بخشند.
پی نوشت ها :
۱. حج (۲۲) آیه ۱۱
۲. توبه (۹) آیه ۶۹
۳. زمر (۳۹) آیه ۱۵
۴. هود (۱۰) آیه ۲۲
۵. نمل (۲۷) آیه ۵
۶. مائده (۵) آیه ۵
۷. تفسیر نمونه، زیر نظر استاد محقق ناصر مکارم شیرازی، ج۲۷، ص۲۹۵- ۲۹۷ (با جابجایی و حذف)
۸. نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله ۴۵۶
۹. عنکبوت، آیه۶۹.
۱۰. حدید، آیه۲۱.
موفق باشید.

من حسرت یه خنده به دلم مونده.چرا بین این همه ادم من نمیتونم بخندم.همهذفکر میکنن مغرورم ولی از هیچی خبر ندارن از قضاوت بیجا متنفرم.دلم رحمت خدارو میخواد چقد بگیم حکمت.خسته ام.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

به نکات زیر توجه فرمایید:

۱- همه ما گاهی اوقات احساس خستگی، بدبختی و ناراحتی می‌‌كنیم، این احساسات معمولاً بیش از یك یا دو هفته دوام نمی ‌آورند و چندان با روند زندگی ما تداخل ایجاد نمی ‌كند. گاهی اوقات دلیل خاصی برای آن وجود دارد، گاهی هم فقط از غم و اندوه ناشی میشود. ما معمولاً خودمان از پس آنها برمی ‌آییم و نیازی به كمك گرفتن از دیگران نداریم.
۲- معمولاً ما متوجه نمی شویم که چگونه دچار افسردگی می ‌شویم، زیرا به تدریج در ما ایجاد می ‌شود. ممكن است تصمیم بگیریم با آن مقابله كنیم وخودمان را به خاطر تنبل بودن یا بی اراده بودن سرزنش كنیم. گاهی لازم است دیگران ما را متقاعد كنند كه كمك خواستن نشانه ضعف نیست. ممكن است تلاش كنیم برای غلبه برافسردگی خود به شدت كار و فعالیت كنیم. این امر می ‌تواند ما را به مراتب متاثر‌تر و فرسوده‌تر كند ما اغلب به دردهای فیزیكی و جسمی، سردردهای مداوم یا بی ‌خوابی توجه نمی ‌كنیم، گاهی اوقات این نشانه‌های فیزیكی می ‌تواند علامت اولیه افسردگی باشد.
۳- بخاطر داشته باشید که:
شما تجربه‌ای را پشت سرمی ‌گذارید كه عده زیادی سپری كرده‌اند.
شما به تدریج این دوره را پشت سر می ‌گذارید، گرچه ممكن است باور این موضوع برایتان مشكل باشد.
افسردگی می تواند تجربه مفیدی باشد. می تواند شمارا به شخصی سرسخت تر و قوی تر بدل کند که می توانید وضعیتها و روابط افراد را شفاف تر ببینید و درک بهتری از روابط بین افراد داشته باشید.
شما ممكن است قادر به اخذ تصمیمات و تغییرات مهمی در زندگی خود باشید كه قبلاً از آن اجتناب می ‌کردید.
۴- پیامبر ما پیامبر رحمت و رحمت للعالمین است. امتش هم امت مرحومه است. هم پیامبر، هم امامان و هم قرآن برای ما رحمت هستند. قطعا این امت هم امت مرحومه می شود.
آقای دولابی می فرمودند: خدا متعال هم تیر، هم تور وهم تار دارد. تیر و تور تار یک کلمه هستند فقط حرف وسطشان جا به جا می شود. تیر دارد برای آن بنده هایی که فراری هستند. تیر بارانشان می کند می گیرد و فشارشان می دهد تا بگویند: یا رب، یا الله و برگردند. کسی نمی تواند از دست خدا فرار کند. بهتر این است که تسلیم خدا بشود. مولانا می گوید:

ای رفیقان راه ها را بست یار آهوی لنگیم و او شیر شکار

یعنی ما تیر خورده و زخمی و لنگ هستیم و می خواهیم از دست یک شیر زخم خورده (بلا تشبیه) فرار کنیم. آیا می شود؟ ما نمی توانیم بدویم فرار کنیم او هم می خواهد بگیرد کی می تواند فرار کند.

در پناه لطف حق باید گریخت او هزاران لطف بر ارواح ریخت

معنی این بیت شعر تقریباً همان جمله دعای کمیل است. «و لا يمكن الفرار من حكومتك» ای خدایی که از همه طرف من را گرفتی من کی می توانم فرار کنم. می توانم رزق خدا را نخورم؟ از زیر آسمان خدا بیرون بروم؟ از زمین خدا یک جای دیگر بروم؟ از نعمت های خدا استفاده نکنم؟ می توانم به این خدا جان ندهم؟ می توانم پیر و مریض نشوم؟ جهنم نروم؟ اگر توانستیم این کارها را بکنیم بعد هر گناهی خواستیم بکنیم. آقا نمی شود بیایید تسلیم بشویم. انبیاء همان روز اول گفتند: تسلیم، و راحت شدند. تمام خیر دنیا و آخرت گیرشان آمد. اشقیاء و بدها می خواهند فرار کند هی آن ها را مشت مال می دهند تا یک جایی تسلیم بشوند و برگردند. اگر برنگشتند در جهنم ذوبشان می کنند.

زدستش جان نشاید برد که از هر سو که می بینم

کمان در گوشه ای کرده است و تیر در کمان دارد

دیدید گاهی از همه طرف آدم مجرم در محاصره پلیس قرار می گیرد غیر از دست بالا کردن هیچ راهی ندارد. هر طرف برود به طرفش اسلحه گرفتند. چه کار می تواند بکند یا باید کشته بشود یا دست هایش را بالا ببرد. جلو خدا هم یا باید تسلیم بشوی اگر تسلیم بشوی آقایی می کنی. احترامت می کنند و توبه ات می دهند برت می دارند پیش خودشان می برند. خدا اگر تیر می اندازد نه به خاطر این که انتقام بگیرد. نه به خاطر این که پدر ما را در بیاورد. بلکه برای این که دست ما را بگیرد پیش خودش ببرد. مثل بچه فراری که از دست مادر و پدر فرار می کند با التماس و خواهش به سینه می چسبانند ماچش می کنند خواهش می کنند. آن قدر نوازشش می کنند تا آرام بشود. خدا از پدر و مادر مهربان تر است.

تیر برای فراری ها و تور برای متوسط ها و آن هایی که حالت فرار ندارند است. یعنی خدای متعال هم مثل شکارچی ها تور می اندازد. ماه رمضان هم تور خداست. می گوید بیایید روزه بگیرید، نماز بخوانید، جمکران و حرم و جلسات خوب بروید. این ها هم تورهای خدا هستند که پهن کرده ما را شکار کند. «إلهي و ربي من لي غيرك» (سيد على بن موسى بن طاو س/ إقبال الأعمال/ ص:۷۰۲). تورهای سالم یا تورهایی که واقعاً در آن گناه نیست برویم در آم تورها شرکت کنیم. تور می اندازند طرف را به اردوی مشهد می برند آقا توبه می کند می آید در تور خدا و صید خدا می شود. «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» (الفجر: ۱۴). یعنی خدا کمین کرده همه را یا بهشت و یا به جهنم ببرد. مربی ومعلم مهربان می خواهد بچه ها را هدایت بکند بهشت ببرد یا پدرشان را در بیاورد. خدا هم کمین نکرده که یک وقت گناهی بکنی در جهنم پرتت بکند. خدا خیلی مهربان است برای نجات بشر تور انداخته، می خواهد همه را نجات بدهد. برای آن هایی که حالت فرار ندارند تور می اندازد. در تور خدا برویم که دستمان را بگیرند نجاتمان بدهند.

و تار برای آن هایی است که خودشان دوان دوان به طرف خدا می آیند. دیگر خدا برای آن ها نغمه های آسمانی پخش می کند.

آواز خدا همیشه در گوش دل است کو دل که دهد گوش به آواز خدا

*** چند نکته:
۱- منشأ مشکل را بررسی کنید.
۲- نکته خاصی از ناراحتی و افسردگی خود بیان نکرده اید.

موفق باشید.

سلام خسته نباشید ببخشید من یه سوالی داشتم می خواستم بدونم وقتی خدا با ظالما همدست میشه ما بنده حقیر چکاری از دستمون برمیاد؟ من برخلاف همه نظرات دوستانی که گفتن خدا وجود نداره معتقدم خدا هست ولی خدا هم ظالم و ستمکاره. خدا هست خیلی هم قویه ولی خودشم ظالم و ستکاره و خوشیه ظالم و خنده ظالم رو می خواد. ۶ سال پیش یه آقایی با اغفال اینکه خدا گفته اگه ما همدیگرو بخوایم همین که خودمونم هم بگیم هموم می خوایم فارسی هم بگیم کارمون حلاله و زن و شوهریم فقط بذار من درسم تموم شه عقد رسمی می کنیم. به قران همین خدایی که ازش دم می زنید قسم خورد که نامردی نکنه به جون مادر دعانویسه جادوگرش قسم خورد که نامکردی نکنه. بعد از اینکه ۴ سال گذشت و درسش تموم شد سرو کله مادر دعانویسش پیداش شد یکسره طلسم و رود می خونه و دعا می خونه تو گردنش آویزیون می کنه این از دختر زده بشه و مجرد بمونه چون خودش تنهاست بتونه بیاد خونه این آقا و زدگی کنه از وقتی دعا می خونه و تو خونش می ذاره و یا رو گندما می خونه و رو پشت بوم خونش می ریزه پرنده ها بخوردن و تو گردن پسرش اویزیون می کنه رابطمون بهم خورد و اون کلن منکر شد که می خواد با من ازدواج کنه و گفت هر غلطی می خوای بکن من نمی خوام ازدواج کنم. یه جوره عجیبی مطیع مادرش شده. اگه خدا ظالم نیشت چرا می ذاره از آباتش سوء استفاده کنن و یه ورد و جادو زندگیه منو نابود کرد. بعد از ۶ سال که من زنش بودم منو با یه شناسنامه سفید رها کرد و رفت. از اون روزم زندگیش عالی و خوشه. یه هزار تومنی نداشت حالا خونه زندگی داره و همشو به اسم مادرش کرده و مادرش چسبیده بهش و ولش نمیکنه. اگه این زن مومن بود می فهمید یه مرد ۳۵ ساله زن می خواد. دختری که بکارتشو به پسر اون داده با این بی آبرویی چاره ای جز خودکشی نداره. ولی اون حاضره همه دخترا هم فدا بشن تا پسرش ماله خودش باشه. خدا هست ولی خدا از وقتی اون به من ظلم کرد باهاش مهربونتر شده. می دنم الان بهم چی جواب می دید که من هم مقصر بودم و خدا گفته با نامحرم ارتباط نداشته باش ولی من بچه بودم و حرف اونو باور کردم که گفت خودمون هم بگیم کافیه و گناهی نداره. من یه زنم با شناسنامه سفید و اونی که بهم ظلم کرد در رفاه و آرامشه و مادر مثلا مومنش با دو تا کتاب دعا و طلسم خدا رو هم مال خودش کرده

تصویر پاسخگو

باسلام .

اگر خود تان همین نوشته تان با دید انصاف دو باره مرور نمایی وبخوانی ممکن است بپزیزی که خلاف کاری خود را به حساب خدا گذاشته اید .

آیا اگر آن رابطه خلاف وبدون رضایت واطلاع خانواده منجر به ازدواج می شد باز از خدا می دانستید وخدا را عادل وخوب می خواندید ؟ حالا که منجر به این سرنوشت شده اید چرا خلاف خود را به حساب خدا می گذارید ؟ بی عقلی وکته وفکری وتحت تاثیر احساسات شهوانی قرار گرفتن چه ربطی به خدا دارد ؟ مگر خدا شما را از چنین رابطه ی منع ننمود ؟

در ذیل به طور خلاصه برخی از آسیب های این گونه روابط را ذکر می کنیم:
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می‌کنند، از جهات مختلف، آسیب می‌بینند. آسیب‌ها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیش‌تر است.
آسیب‌ها عبارتند:
۱ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقه‌مند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بی‌وفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماری‌های شدید روانی بیش می‌رود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.
۲ـ آسیب‌های اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست می‌دهد و تحقیر می‌شود، حتى اگر ازدواج کند، نمی‌تواند زندگی متعادلی داشته باشد،‌زیرا از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش می‌شود و به هر بهانه‌ای، روابط قبلی وی را به رخش می‌کشند. این پدیده می‌تواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
۳ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست می‌دهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب می‌ماند یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.
۴ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.او دیگر از عبادت خود لذت نمی‌برد و احساس گناه و ملامت درون، روح او را آزار می‌دهد، مگر آن که توبه کند و راه پاکی را پیشه سازد.
۵- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.
حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.
این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در وجود دارد که آیا این دختر با شخص دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟
طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.
علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام برسانند.

من از حرفی که دو سال پیش در مورد خدا زدم پشیمونم. اونموقع حالم خیلی بد بود. الانم از داغی که دارم حالم بد بده و قلبم آتیش گرفته. ولی خدا رو مقصر نمیدونم. اون آقا بخاطر مادرش نبود که اون ظلمو در حق من کرد با یه دختر دیگه رو هم ریخته بود و با اون هم ازدواج کرد. و دو تایی به ریش من خندیدند. روزها و شبای خیلی بدی دارم. ولی فقط از خدا شرمندام. اومدم که بگم از حرفام در مورد خدا پشیمونم. و از همه کسایی هم که حرف منو خوندن معذرت میخوام

لعنت به هم این دنیا هم اخرت از همه چی خسته شدم دیگه هیچکدوم مهم نیست اینا همش یه مشت مسخره بازیه من فقط افریده شدم که رنج بکشم تو این دنیای کوفتی و از اخرتم بترسم نه از ترس اونور خودکشی میکنم نه اینورو میتونم تحمل کنم مخصوصا تو این مملکت من از درس متنفرم مجبودم درس بخونم من دینی نیستم مجبورم دینی بخونم من ارزوم زندگی مرفه فقیرم من بدبخت به دنیا اومدم یکی اونور دنیا کشور خوب پولدار معروف تو خوشبختی و زندگی زندگی میکنه اون دنیام خدا به خاطر خشمم منو جهنم میکنه اونو به دلیل بی خبری حتما بهشت لعنت به آفرینش و زندگی و مرگ و دنیا و اخرت و خونواده بی پولم و بدبختی و عوامل بدبختیم و همه و همه چی مدیر سایت حتما اینو منتشر نمیکنی من انقد به عنوان یه جوون حال به هم زنم که حتی نظرمو داغ دلمو درج نمیکنی ای کاش یه دروازه پوچی پیدا کنم بپرم توش و هیچ و پوچ شم ای کاش همه ی زندگیم یه خواب بود...

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

دانه هایی که ایمان دارند باید برویند ، تسلیم سرسختی محیط نمی شوند ، آنها حتی اگر یک گیاه نرم و نازک هم باشند بازهم می رویند و به هرچه می خواست مقابلشان سد باشد ، لبخند می زنند.

ما هم در زندگی مان آدم هایی که در سخت ترین شرایط روییده اند را دیده ایم ، آنها که تسلیم نمی شوند و حتی از دل یک پوسته ی سخت ، روییده اند و به خورشید گفته اند: سلام!
شما هم مثال هایی از این آم ها در اطراف و در ذهن تان دارید...!
فقط مقداری تأمل!

موفق باشید.

با سلام من تمام سوالات و پاسخ ها را با دقت خواندم و فکر می کنم پاسخ دهنده در بیان جواب قانع کننده مانده ببخشید البته من ۴۰سالمه با بدبختی تو دانشگاه درس خوندم بعد با بدبختی کار پیدا کردم مرتبط به رشتم ولی یه جای مضخرف اما موندم چون کار پیدا نمیشد بعد از ۲ سال مریض شدم و دیگر نتوانستم سر کار بروم و استعفا دادم تا ۲سال هر دکتری که رفتم اصلا نتوانستند بیماریم را تشخیص بدهند۲۰تا دکتر رفتم هر چه دعا کردم نذر کردم توسل کردم یعنی بگم دعاهای تمام مفاتیح رو اجرا کردم هر چی که فکرش رو بکنید ولی نشد البته نشستم تو خونه دعا کنم دکتر هم میرفتم خلاصه اینیدر دکتر رفتم تا یکیشون تونس تشخیص بده و من دارو گرفتم البته بگم من اون موقع ۳۰ سالم بود دارو رو خوردم ولی خوب نشدم تا الان هم بدون اون داروها نمیتوانم زندگی کنم من نیاز شدید مالی هم داشتم با اون مریض بعضی جاها کار میگرفتم تو خونه انجام میدادم ولی کفاف اصلا نمی داد میشد پول داروهام خلاصه من با اینکه هر چی دعا میکردم تا مشکلم حل بشه شفا بگیرم نشد ولی همچان نماز جعفر میخوندم نتیجه نگرفتم حالاشده ۴۰سالم نه دیگه به من کار میدن تقاضای کار کردم دارم میگم فکر نکید دنبالش نبودم تا حالا هم دنبال کار پول ازدواج و هزارو یک مشکل در خودم و خانوادم هست الان مادرم فوت کرده یعنی ۶ساله کارهای خونه وجمع و جور کردنه بقیه افتاده گردنم من دیگه از خدا هیچی نمیخوام تا حالا زیاد زحمت دادم وقتش رو گرفتم فقط خودمو سر کار گذاشتم راستش ازش هم راضی نیستم چون من به هر دری زدم نشد خیلی ازش خواستم نشد چرا بگیم اینا حکمته برای امتحان برای ثواب بیشتر اینها فقط برای راضی نگه داشتن خودمونه که دق مرگ نشیم این دنیا برای چی اومدیم برای زجر برای بدبختی برای بیچارگی که بدبخت افریده شدیم که التماس خدا کنیم واقعا اینقدر خدا به التماس ما احتیاج داره به من نگید که برای رشد و کماله من یه دختر با حجابم به خاطر حجابم کسی سراغم نیومد الان دیگه با ادم مریض کی ازدواج میکنه نماز اول وقتم هیچوقت ترک نمیشه نماز جعفرفرم ترک نمیشه ولی فقط چون نماز جعفر و دوست دارم نمیتونم ترکش کنم کارم که دیگه برام پیدا نمیشه چون دیگه ۴۰ سالمه گاهی اوقات سر نماز با گریه به خود خدا هم گفتم اگه من چشم دادی به فلان کس که لیاقت نشستن جای من نداشت هم دادی اگه پا دادی اونم دادی پس شکر چی رو بکنم اینا لازمه افرینش بود این همه مشکلات به من دادی هیچ دری رو هم باز نکردی مگه چقدر دیگه عمر دارم بشینم زار بزم تمام جونیم تو مریضی رفت من شاگرد اول کلاسمون تو دانشگاه بودم برام خیلی سخته که همشاگردیم که یه ذره دین نداشت گفت من نذر کردم الان یه جای عالی داره کار میکنه ولی من که کناهایاونم نکرده بودم نمیگم من مومن ترم نه ولی به خواست خدا عمل کردم تا حدودی که از دستم بر میاومد حالا من هر چی دعا نذر هیچی انگار کسی نیست که من در خلوتم ددارم براش حرف میزنم امروز از امام حسین خواستم به من بگه به چه جرمی فقط به چه جرمی من زنگی و جوانیم به باد رفت به من نگید شاید اشتباهی کردی یا کوتاهی کردی که به خود خدا هم تلاش کردم هم دعا دیگه چی بگم عمرم تموم شد مگه مادرم چند سالش بود همش۵۸من چقدر دیگه عمر دارم فقط بهش میگم تو اون دنیا ازم نپرس جوانیت رو کجا گذروندی بدون که تو راه رو از هر جهت بر من بستی سلامتیم رو گرفتی کارم رو گرفتی خوار و حقیرم کردی بی سرو سامانم کردی بخاطر اینکه نتونستم برم سر کار و همینطور مریضیم از ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه ام باز موندم الان وقتی به عقب برمیگردم فقط حسرت میخورم من با تمام استعداد و توانائیام اینجوری حیف شدم دلم فقط برای خودم میسوزه ای کاش یه خدای بود که واقعا وفتی میگفت بعد از هر سختی اسانیست واقعا اسانی بود من از دعا و التماس و تلاشو همه اینها دیگه خسته شدم خیلی جالبه که بدبخت بیچاره هارو هم میفرسته سراغ من تا من به اونها کمک کنم اصلا نه پاداش اخرتش رو میخوام نه عذابای این دنیا رو به خدا هم گفتم دیگه ازت هیچی نمی خوام واقعا من اشلا دیکه دعا نمی کنم چون از خدا کاری بر نمیاد کیه میگه بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را پس کو تو مفاتیح خوندم خدا شبهای جمعه میفرماید کیست که از من درخواستی کند تا من به او عطا کنم نماز شبها رو بگید که کیست که نصف شب دعا ومن هیچ اعطنایی به او نکنم خلاصه سرتون و درد آوردم اصلا دوست ندارم به خودم بگم بدبخت چون من لایقش نیستم حافظ در یکی از بیت هاش اشاره میکنه به اینکه گر خوب و بد بهت رسید نسبت به غیر نکن که اینا خدا کند پاداش میخوام چیکار تمام این دنیامو از دست دادم درسته همش این دنیا نیست اون دنیا هم هست ولی خدا اول زندگی رو آفرید بعد مرگ رو . وسلام

باعرض سلام و تشکر
متنی که ارسال کردید را چند بار خواندم و با شما همدردی می کنم و از اینکه در حال حاضر ذهن شما اینگونه فکر می کند و این افکار شما باعث به وجود آمدن هیجان های منفی و افسرده مانند شده بسیار متأسف هستیم . متأسفانه شما مفهوم خدا و معصومین و به طور کلی مفهوم کارکرد خدا و آنچه مربوط به خداست در زندگی ما را نادرست متوجه شده اید و فکر معجزه و کاری خارق العاده از خدا هستید در حالی که دنیا چه برای شما که معتقد هستید و چه برای آنکه اصلا هیچ اعتقادی ندارد براساس نظام علت و معلول در جریان است . همانطور که شما می دانید اگر هر روز نماز جعفر طیار بخوانید و هزاران هزار اعمال و رفتار مذهبی به جای بیاورید اگر دست به چیز داغ بگذارید بدون شک خواهد سوخت مسایل زندگی هم همین طور است. قطعا اگر شما هم روش و راه و تمام عوامل و علل دوستتان را داشتید بدون نذر هم یک شغل عالی می گرفتید. اگر زندگی افرادی که از انواع و اقسام بیماری های صعب العلاج و معلولیت های جسمی با خبر می شدید که انسان های موفقی شدند و بر عصر و تاریخ بشر تأثیر گزار بوده اند متوجه می شوید هیچ بیماریی نمی تواند مانع تکاپو و فعالیت شود اما اگر بیماری محدود فکر کردن و عدم درک قدرت بشر در شما باشد و فکر کنید که انسان قدرتی محدود دارد و بیماری ها می تواند این قدرت خیره کننده بشر را ضعیف کند قطعا تبدیل به یک موجودی می شوید که الان هستید. پس همانطور که خداوند با انسان های معصومی که رابطه مستقیم داشتند و به آن ها وحی می فرستاده از رابطه علت و معلول استفاده کرده اگر خداوند به امام حسین علیه السلام می فرمود که کوفیان وفا ندارند گول آن ها را نخور و حضرت خودشان را و خانواده شان را برنمی داشتند بروند کربلا. شاید شما هم انتظار داشتید که خدا بیاید و مشکلات شما را حل کند در حالی که چنین نیست. پس شما در همین معاصر آدم هایی هستند که فقط انگشتانشان کار می کند ولی با خودشان می گویند این انگشتان هم می توانند خلاق باشند و تأثیر گذار باشند . پس به نظر من نگاه شما به خدا و مسایل مربوطه یک نگاه بیمار گونه است و باید از خودتان بپرسید اگر من اصلا به خدا و ماوراء طبیعت اعتقاد نداشته باشم چگونه زندگی می کردم ؟ الان همانطور زندگی کن اصلا فکر کن خودت باید زندگی را بسازی چون نمی تونی برگردی . در آموزه های دینی و روان شناسی ما به تکنیک (ACT) می رسیم یعنی پذیرش پذیرش پذیرش شما تا کنون با مشکلات خودتان جنگیدید و الان با پذیرش و دیدن راه های که می توانید ایفای نقش کنید و در واقع دیدن راه های باز دیگر به جای غصه خوردن نسبت به راه های بسته شده و مبارزه با احساسات نا امید گونه می توانید زندگی خوبی داشته باشید . چرا شماآرامش را فقط در کار و سایر موضوعات بیرونی می بینید در حالی که آرامش در درون شماست پس مشکلات خودتان را پذیرش کنید و سعی کنید با چیزهایی که خودتان می خواهید به آن برسید و آرامش را در آن فقط می بینید و به دلایل مختلف بیرونی و درونی به آن ها نمی رسید ، کنار بیایید و راه هایی دیگری را نیز آزمایش کنید و با خود بگویید چرا من فقط آرامش را در چیزی باید ببینم که خودم می خواهم شاید آرامش در موضوعات دیگر هم یافت شود. موفق باشید.

با سلام
سایتتون خیلی عالیه و حرف نداره کلی چیز یاد گرفتم
من ۲۱ سالگی ازدواج کردم و الان توی سن ۲۷ سالگی خدا بهمون یه بچه داده
از اول ازدواج از صفر شروع کردم و خانوادم در حدی نبودن که بتونن کمکم کنن و کمکمالی بهم کنن
توی این ۶ سال زندگی از صفر شروع کردم و چند شیفت کار کردم تا چند ماه پیش که خدا کمک کرد تونستم یه خونه اونم اطراف تهران پیش خرید کنم
خانومم این اواخر خیلی فکرش درگیره و مدام منو مورد سرزنش قرار میده
میشینه توی این شبکه های اجتماعی مدام دوستاشو نگاه میکنه که توی این کشور و اون کشور یا با ماشینای آنچنانی عکس میندارن و خوش میگذرونن و زندگی مرفه و بدون مشکلی دارن اینارو که میبینه مدام من سرزنش میکنه و همش میگه که خدایا ما چرا باید اینقدر مشکل داشته باشیم
ما چرا مسافرت درست و حسابی نمیریم . ما چرا نداریم . خدا چرا به اونا این همه مال و ثروت داده . من چرا شانس نداشتم با کسی ازدواج کنم که وضع مالیش خوب باشه و ......................
من واقعا نمیدونم باید چی بهش بگم و چطوری قانعش کنم که این فکرارو نکنه و .............
فکرش واقعا درگیره ومن که اینطوری شب و روز برای زندگیم زحمت میکشم و تمام تلاشمو میکنم دل سرد میشم و من بابت این جریان ناراحتم
ترخدا بگید من چی بهش بگم من چیکار کنم آخه

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. از اینکه مطالب خود را با ما و دوستانتان در این مکان درمیان می گذارید متشکریم. دوست عزیز، ابتدا به شما تبریک میگوییم به خاطر اینکه به لطف خدا صاحب فرزند شدید. و البته جای شکر از سوی شما و همسرتان و تقدیر و تحسین از جانب ما و دیگران دارد که در این اوضاع نه چندان مساعد اقتصادی، صاحب خانه شده اید. واقعا جای شکرگزاری دارد. طبیعتا آنچه ما اینجا بگوییم برای شما اثراتی خواهد داشت که شاید شما به همسرتان بگویید این اثرات را نداشته باشد ولی به هر حال نکاتی را اشاره می کنیم که یادآوری آن بد نیست.
در احادیث و روایات بزرگان ما و به تبع ان در گفتار اخلاقی بزرگان و اهل معنا بسیار توصیه شده که در امور دنیوی و مادیات به زیردستان خود نگاه کنیم و در امور اخروی یا معنویات به بالادستان خود. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «همواره به فروتر از خود نظر کن تا قدر نعمت های الهی را بدانی و شکرگزار او باشی، شایسته افزایش نعمت گردی و به عطایش قرار و آرام یابی» (مستدرک، ج ۲، ص۵۹). این توصیه اگر به خوبی دقت شود، میتواند کلید آرامش قلبی و فکری ما و شاید راهگشای زندگی و سعادت ما باشد. طبعیتا اگر ما در امور معنوی (و حتی مسائل ارزشی و اخلاقی و علمی) به رتبه ها و سطوح بالاتر از خود نگاه کنیم، وضع فعلی خود را کافی نخواهیم دید و سعی در ترقی در این مسائل خواهیم داشت و در مقابل اگر در مسائل مادی (مثل سرمایه مالی، ماشین، خانه و ...) به زیردستان خود بنگریم، از اوضاع خود ناراضی نخواهیم بود، خدا را شکر خواهیم کرد و دغدغه و حرص کمتری در این امور خواهیم خورد.
«دیل کارنگی»، نویسنده مشهور امریکایی در کتاب خود (آیین زندگی) از زبان مرد گرفتاری که مقروض بوده و قدرت ادای دین خود را نداشته، به علاوه، بر اثر مشکلات زندگی ناچار مغازه خود را تعطیل کرده است، شرحی نقل می کند و در ضمن چنین می گوید:
"مثل اشخاصی که از پا درآمده اند، در خیابان راه می رفتم. قدرت مبارزه و نیروی ایمان و امید را از دست داده بودم. در این موقع ناگهان مرد بی پایی را دیدم که روی یک تخته چوب کوچکی مجهز به چهار چرخ مخصوص نشسته و با دو قطعه چوب کوچکی که در دست هایش داشت خود را به جلو می کشاند. موقعی با او روبه رو شدم که عرض خیابان را طی کرده بود و می کوشید کمی خود را بلند کند تا از لبه خیابان، داخل پیاده رو شود. در این هنگام چشمانش با چشمان من تلاقی نمود و با تبسم گرمی سلام کرد و گفت: چه هوای خوبی است! این طور نیست؟ من در مدتی که به تماشای او ایستاده بودم، متوجه شدم که تا چه حد غنی و متنعم هستم. من صاحب دو پا بودم و می توانستم راه بروم. از این که آن قدر به حال خود غصه و اندوه می خوردم، شرمسار شدم و با خود گفتم: در موقعی که این مرد چلاق می تواند خوشحال و مسرور باشد، من که صاحب دو پای سالم و قوی هستم، بیش از او باید موفق و خوشحال باشم. از این فکر نیروی تازه ای در وجود خویش احساس کردم. تصمیم داشتم برای جریان کارم یکصد دلار از بانک قرض کنم. حالا جرأت آن را پیدا کردم که دو برابر آن مبلغ بگیرم و بالاخره، هم به گرفتن وام موفق شدم و هم یافتن کار. امروز این عبارت را روی آیینه حمام چسبانده ام تا هر روز آن را مرور کنم: غمگین بودم که چرا کفش ندارم، تا این که مردی را دیدم که اصلاً پا نداشت".(دیل کارنگی، آیین زندگی)
جدای از اینکه قطعا یک حد کف برای امور دنیوی و مالی لازم است، اما خودتان حتما قضاوت خواهیم کرد که با در پیش گرفتن آنچه گفته شد، بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد.
اما در عمل چه باید کرد؟ در ابتدا باید صبوری پیشه کنید چون ایجاد چنین تغییراتی یک شبه یا یک هفته ای امکان ندارد. بعید میدانم بتوانید همسرتان یا خیلی های دیگر را از فضاهای مجازی جدا کنید، که اگر حضور در این فضاها کمتر باشد قطعا منافع روحی و روانی و جسمی زیادی خواهد داشت که فعلا جای طرح آن نیست. اما میتوانید از دو جنبه فعالیت کنید. یکی اینکه اگر دوستان و آشنایان همسطح یا کمی پایینتر از خودتان به لحاظ مالی دارید به تدریج رابطه خود را با آنان بیشتر کنید و از سوی دیگر، روابط با کسانی که اوضاع مالی بهتر دارند یا افراد و خانواده هایی که به طور شخصیتی، اهل تجملات هستند (هرچند واقعا توان مالی بالایی ندارند) را کمتر کنید (البته این ارتباط را قطع نکنید). از سوی دیگر شما میتوانید هم عملا برخی امور مثل سفرهای ارزان قیمت، رفت و آمد های کم مؤنه و یا حتی خرید های ارزان در هر چند ماه یکبار یا سالی یکبار انجام دهید، و هم میتوانید ذهن و روح و قلب همسر خود را کم کم از مسائل دیگر خالی کنید . حتما میپرسید چگونه؟ ساده ترین و ارزانترین کار (و البته برای برخی مردان سخت ترین کار) اظهار محبت و عشق به همسر است، هم اظهار محبت زبانی، هم عملی، گاهی هدیه ای یا شاخه گلی برایش بگیرید. این کار شما به تدریج هم دل های شما را به هم نزدیک خواهد نمود و هم به تدریج ذهن همسرتان و البته خودتان را بیشتر درگیر یکدیگر و زندگی تان خواهد نمود.
و البته در کنار همه اینها به طور زبانی هم میتوانید نمونه های بسیار بسیار زیادی که در اطراف خود ما وجود دارند، افرادی که با حداقل امکانات شاد زندگی میکنند، یا کسانی که با امکانات زیاد زندگی بدی دارند و ... را به مناسبت های مختلف به او نشان دهید یا معرفی کنید...
همانطور که عرض شد این کار ، هم زمان بر است و هم گاهی دشوار، با توجه به متفاوت بودن ذهنیت ها و سطح استدلالات افراد، نتیجه گیری هم فرق می کند. گاهی با یک جمله کسی را میتوان قانع کرد، گاهی با یک روز بحث، گاهی با یک ماه بحث و رفتار و گاهی شاید سالها زمان لازم باشد تا کسی به یک واقعیت پی ببرد.
برای شما آرزوی موفقیت و سلامتی و زندگی آرام و خوش داریم.

خیلی ممنونم که انقدر زود جواب دادید و بسیار از راهنمائیتون ممنونم .

دوست عزیزم میلاد شاکر خداوند متعال هستم که توانستم کمکی به شما دوست عزیز کنم . دوست خوبم من به عنوان برادر کوچک شما به شما توصیه میکنم در زندگی از خواندن آیت الکرسی و زیارت عاشورا غافل نشوید خیلی کمک میکند

خدا از اولش هم ناقص بود و خلقتش رو با نظم ولی ناقص ایجاد کرد تا این خلقت به کمالش کمک کنه و هر مخلوقی هر چه تکامل پیدا کنه به تکامل خدا کمک کرده و این مسیر تا تکامل کلی خدا ادامه دارد.

تصویر سید پاسخگو

باسلام
در ابتدا باید اشاره شود که خدواند منزه از نقص است ، چه اینکه تکامل نیز از صفات مخلوق است وخداوند منزه از این گونه امور است .
نکته دیگر این که بر خلاف تصور شما جهان نه تنها با نظم بلکه بدون نقص خلق شده است ، وجود فرایندی تکاملی نه به معنای نقص بلکه به معنای تکمیل فرایند کمال است یعنی خدا عالم را بی نقص آفریده وفاعل در فاعلیت واعمال فاعلیت خود منزه از هر گونه نقص است ولی مخلوق باید در قصوس صعود فرایند تکاملی خود را به سوی کمال لایق خویش بهتر طی نماید .
بی ترید حسن و زیبایی در سراسر نظام عالم موج می زند .اگر انسان به دقت در عالم هستی نگاه کند ،به خوبی می یابد که نیکوتر از این قابل تصور نخواهد بود به خصوص آن که جهان بر اساس حکمت الهی خلق شده ،‌ حکیم به کسی گفته می‌شود که امور خلقت و جهان را با حکمت و محکم و استوار می‌سازد.(۱) خداوند متعال همه عقلا را برای همیشه تاریخ دعوت نموده که در آیات آفرینش دقت کنند. آیا ناهماهنگی و سستی و نازیبایی و مانند آن در آن می‌یابند؟به صراحت فرمود:
«ما تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ؛(۲)در آفرینش آن خداى بخشایشگر هیچ گونه اختلاف و تفاوتى نمى‏بینى . باز بنگر آیا خلل و نقصانى مى‏بینى؟».
این آیه به صراحت انسان‌ها را فرا خوانده تا با دقت عقلی در نظام آفرینش نگاه کنند تا بتوانند حکمت الهی را در سراسر نظام عالم درک نمایند.
بنابر این یکی از دلایل عقلی بر حکمت خداوند و اینکه حق تعالى حکیم است ، نظام خلقت است که عقل از رهگذر مطالعه آن به آسانی می‌تواند حکمت الهی را بشناسد و به این حقیقت اذعان نماید که نیکوتر از این قابل فرض نیست.
نکته دیگر این که گرچه هدف انسان در کارهایش، رسیدن به کمال و سود یا رفع نقص است؛ مثلاً غذا می‏خورد تا رفع گرسنگی کند. لباس می‏پوشد تا خود را از سرما و گرما حفظ کند.ازدواج می‏کند برای ارضای نیازی که احساس می‏کند .
اما خداوند، هیچ نقصی ندارد که با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد و هیچ کمالی را فاقد نیست، تا به کمال رسیدن برای او فرض شود. بلکه خدایی او اقتضای آفرینش دارد؛ زیرا «آفریدن» به معنای ایجاد کردن است و هر وجودی خیر است و لازمه فیاض(بخشنده) بودن خداوند، عطا کردن او است:
«و ما کان عطاء ربک محظورا؛ و عطای پروردگارت منع نشده است»، (۳).
هر چیزی که اقتضای وجود و هستی داشته یا امکان وجود داشتن آن باشد ، فیض وجود از خدا دریافت می کند .خداوند بخل در وجود و هستی دادن ندارد ، تا موجودی که امکان وجود آن است ، وجود را دریافت نکند.
جهان هستی با تمام نظم و زیبایی هایش نمادی از لطف، مهربانی، علم، قدرت، حکمت و... خداست ،به طوری که بدون آفرینش، صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان می ماند .
هر «بود»ی ، «نمود»ی دارد؛ نمی شود فیاض باشد ، اما فیضی نداشته باشد ، همان گونه که نمی تواند نور باشد اما روشنایی نداشته باشد و رحمت باشد اما بخشش نداشته باشد!
بنابراین از همین جا می توان نتیجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان نتیجه صفات خداوند است .
خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد ، فیض و هستی خداوند را دریافت کند و چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود ، خداوند آن را آفرید؛ بنابراین جهان هستی ، نشان دهنده و نتیجه صفات خداوند است.
از این رو خلقت جهان هستی ، با تمامی نظم و زیباییش و صورتگری انسان با تمامی استعداد و توامندیش، جلوه گر جلال و جمال خداست .
خداوند از آن جا که "علم" و "قدرت" و "فضل" و "جود" بی نهایت دارد ، جهان و انسان را آفریده ، چون لازمه این صفات آن است که اولا جهان را بیافریند .
پس آفرینش برای اظهار جود وکرم وفضل الهی است ونه آنچه در پرسش آمده .
پی‌نوشت‌ها:
۱. بها الدین خرمشاهی ،دانشنامه قرآن، ج ۱، ص ۹۵۵،نشر دوستان ،تهران، ۱۳۸۷ ش
۲. ملک (۶۷ ) آیه ۳و۲.
۳. اسراء (۱۷) آیه‏ ۲۰.
موفق باشید.

سلام خدمت همه عزیزان. با خواندن نظرات دوستان خواستم بگم بدبختی فقط از نوع مالی یا جسمی نیست من خداروشکر مشکل مالی یا جسمی ندارم اما از نظر روحی بدبختم و مشکلی دارم که خودم در به وجود آمدن آن نقشی ندارم خواهری دارم ۳۰ ساله که آرامشو از زندگی ما گرفته اینقدر اذیت میکنه که داشتن یه لحظه آرامش شده برام آرزوی محال. خواهرم از هیچ کس خوشش میاد و به همه بدبینه از نظر اون همه کسایی که با ما ارتباط دارن چه فامیل چه همسایه چه آشنا به خاطر منفعت طلبیه. نه از کسی حساب میبره نه احترام کسیو نگه میداره حتی پدر و مادرم حتی دست هم روی اونها بلند میکنه.جرات نمیکنیم کسیو به خونمون دعوت کنیم اینقدر به طرف بی احترامی میکنه که طرف ترجیح میده دیگه پاشو خونه ما نذاره حتی در مورد همسر من و همسر برادرم هم همین رفتارو داره. هر کسیو هر جور دوست داره خطاب میکنه. هر کس به خونه ما زنگ میزنه یا ما به هر کس زنگ میزنیم کار داره. هر چیزی بخواهیم بندازیم دور، مکافات داریم. وسواس فکری هم داره با اینکه طبقه ۴ هستیم اگه روزی صد بار هم بریم بیرون و برگردیم عین صد بارو میره پایین پشت سر ما نگاه میکنه که به اصطلاح خودش چیزی جا نذاشته باشیم. به هر کس هرچی بخواهیم بدیم کار داره. من موندم چی کار کنم تا حالا هر طور بوده نذاشتم همسرم که به خونه ما رفت و آمد میکنه چیزی متوجه بشه ولی یه ماه و نیم دیگه مجلس عروسیمه نمیدونم با این وضعیت خواهرم اصلا به صلاحه جشن بگیریم یا نه؟ به سرم زده به همسرم بگم بدون جشن بریم سر خونه زندگیمون اما پدر و مادرم موافق نیستن. دیگه عقلم به جایی نمیرسه. از نظر خودم آدم باهوشی هستم که به خاطر درگیری ذهنی و نداشتن آرامش امکان استفاده از استعدادهامو ندام.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست عزیز. به شهر خودتان، شهر سوال خوش آمدید. خوشحالیم از اینکه مشکلات و درد دل های خود را با دوستانتان در اینجا درمیان میگذارید که هم انشالله راه حلی برای آنها پیدا شود و هم با بازگو کردن آنها شما قدری آرامش پیدا کنید و هم سایرین از آنها مطلع شوند. ما هم با شما کاملا موافقیم که بدبختی تنها از نوع مالی یا جسمی نیست، بلکه بالاتر از این به نظر ما بدبختی یک مسئله غالبا ذهنی و نسبی است. همانطور که مشاهده میکنیم برای یک نفر قبول نشدن در کنکور بدبختی است درحالیکه برای دیگری این مسئله اصلا مهم نیست و نرسیدن به فرد مورد علاقه اش بدبختی به شمار می آید یا برای فرد سومی هیچکدام مهم نیست و بیکار بودن به لحاظ شغلی بدبختی است، یا برای فرد چهارمی، این که از نظر او کسی او را دوست ندارد بدبختی است.. و .. و... بنابراین ضمن پذیرش این نکته که به لحاظ مادی و معنوی همه در سطوح مختلفی هستند و حتی مشکلاتی هم دارند که البته این نکته در افراد مختلف متفاوت است، اما باید بدانیم هرچه گستره دید و نگاه خود را بالاتر ببریم و دایره آن را وسیع تر کنیم به تبع آن بسیاری از مشکلات به ظاهر بزرگ برایمان کوچک و کوچکتر می شود. همچنین حل مشکلات آسان تر خواهد شد. در مورد مسئله ای که شما در خصوص خواهرتان مطرح کردید، دو نکته مجزا وجود دارد، یکی مسئله و مشکل خواهر شماست که با توصیفات شما ظاهرا باید ایشان به یک متخصص روانشناس مراجعه داشته باشند و سعی کنید مشکل ایشان را از این طریق حل کنید. قطعا خواهر شما در حالت عادی نیست و البته تشخیص دقیق آن به عهده متخصص خواهد بود و اقدام برای درمان ایشان نیز همینطور. اما نکته دیگر در مورد ازدواج شماست که ظاهرا در دوران عقد به سر می برید. و گویا ابا دارید از این که مبادا همسر شما یا خانواده ایشان وضعیت خواهرتان را بفهمند و این در روابط شما تأثیر بگذارد. در این خصوص باید به عرض شما برسانیم که همانطور که در همه ابعاد، در آغاز پیوند ازدواج، بهتر است که با صداقت پیش بروید، در این خصوص هم بهتر است واقعیت را با همسرتان در میان بگذارید و خیال خود و اطرافیان را راحت کنید. به هر حال هرچند این وضعیت ناخوشایند است اما به شکل منطقی چون شرایطی است که بخواهید یا نخواهید وجود خواهد داشت و دیر یا زود دیگران از آن باخبر خواهند شد، و از طرفی شما هم مقصر در آن نیستید، بنابراین بهتر است هرچه زودتر خودتان این مسئله را مطرح کنید و در کنار تحمل بسیاری از مشکلات مختلف، انرژی روانی و جسمی خود را بیهوده صرف تحمل این مسئله و نگفتن آن به همسرتان نکنید.
شما به محض بیان این حقیقت برای همسرتان خواهید دید که بخشی از تشویش های ذهنی تان آرام خواهد شد و از اینکه تا کنون چنین کاری نکرده اید پشیمان خواهید بود. پس فرصت را از دست ندهید و حقیقت را بگویید. انشالله به کمک سایر اعضای خانواده و هدایت خواهرتان به یک متخصص روانشناس میتوانید در رفع مشکل برای همیشه هم موفق باشید.
ما نیز برای شما و خانواده محترمتان آرزوی خوشبختی و آرامش میکنیم.کلید خوشبختی در دستان خود ماست.

سلام. وقتی فردی بدبین میشه به خانوادش، باید عامل رو در خود خانواده پیدا کرد. رفتار خانواده باعث میشه تا فرد تمام رفتارهای بیرون از منزل رو هم با درون منزل تطبیق بده و وقتی جای امنی پیدا نمیکنه دچار بدبینی افسردگی و وسواس فکری خواهد شد.ما با خیلی از مسائل در بیرون منزل مواجه میشیم.دروغ خیانت بی وفایی سوء استفاده بی اعتنایی و ... وقتی در کنار خانواده هم این مسائل رو مبینیم مثل مخفی کاریها دروغ بی توجهی ... مطمئنن با توجه به روحیات متفاوت افراد و اینکه چه حوادثی در زندگی براشون رخ خواهد داد نوع برخوردشون با مسائل اطراف متفاوت خواهد بود/یکی براش مهم نیست و کار خودش رو میکنه اما دیگری اون رو بصورت خشم از اطرافیان نشون میده.
البته باید دید آیا این فرد در بیرون با دیگران هم همین رفتار رو داره یا فقط در منزل

دوست عزیز الف ض
فقط برای اینکه آدم وقتی یک همدرد خودش رو میبینه کمی تسکین پیدا میکنه میگم که بدبختی های ما کاملا عین همه! منهم نه مشکل مالی دارم نه جسمی ولی بنظرم بدترین نوعش که همان روحی و نداشتن آرامش است را دارم! من دختر خیلی بی آزار و بی دردسری هستم که خودم همیشه سعی میکنم خوشی هایم را پیدا کنم و در هر شرایطی خوشحال باشم. اما با شرایط کم و‌بیش متفاوت که قابل گفتن نیس پدرم آرامش را از زندگی ما گرفته. مدتی ست دیگر حتی نمیتوانم شاد باشم و‌در صورت بیرون رفتن و خوش گذراندن به محض رسیدن به خانه غصه هایم در دلم میریزد. مدام در ترس و دلهره هستم که اوضاع را از چیزی که هست بدتر کند و یا دوباره به روزهای سیاه قبل برگردیم! انقدر رنگ ارامش را در این زندگی ندیده ام که ذیگر با هیچ‌تلاشی نمیتوانم دلم‌را روشن کنم. شبی نیس که با گریه نخوابم. گاهی از فرط غصه فکر میکنم کاش حتی مشکل جسمی داشتم اما دل خوش و ارامش میداشتم. از نگران بودن برای زندگی وقتی خودم هیچ نقشی در آن ندارم و هیچوقت مشکلی ایجاد نمیکنم و باید به پای دیگران بسوزم خسته شده ام

من از بچگیم داداشم منو ازار جنسی میداد تا وقتی زن بگیره توهمی شدم اصلا فکر میکنم داداشم نبوده یعنی انقدر دورو هست از بابامم بدم میاد چون داداشم همش ازش بد میگه و فکر میکنم بابامم کثیفو دوروهه وقتی داداشم زن گرفت گفتم اخی راحت شدم واسه خودم درس میخونمو خوشبخت میشم خواهر بزرگم طلاق گرفت واسه اینکه بابام بهش گیر نده هرجا میرفت منو میبرد خونه دوست پسرشو مشروبو هشیشو ... چندبار بهم تعرض شد ولی انفدر از بچگیم کتک خورده بودم از دادشمو میترسیدم راجب اذیتاش به کسی بگم اینارم نمیگفتم فقط گریه میکردم حالا بماند که به خاطر همین موضوع به کل اعتماد به نفسمو از دست دادم بعدم که خواهر دومیم ازدواج کرد شوهرش بهم گیر میداد اونم تریاکی بود من میخواستم به خواهرم کمک کنم خودمگیر افتادم کلی ازم سواستفاده میکرد به خاطر ترسو خراب نشدن زتدگیه خواهرم لال شدم بعد با یه پسری دوست شدن گفت میگیرتم و عاشقمه فکر کردم فرشته نجاتم اومده اما اخرش چی شد به خاطر اینکه قدم کوتاه بود مامانش نپسندیدو ولم کرد عکسای زنو بچشو تو فیسبوک میبینم حالم خراب میشه ... بماند که تنها دوستم کلی دنبال سواستفاده بود بعدنا فهمیدم دوجنسست خلاصه هرچی بلاست دیدم با اینکه دنبال دوست پسر بازی نیستم ولی هرکی اینارو بخونه فکر میکنه خرابم ..روزی هزاربار به خودم میگم چرا حتی از تعرض دامادمون باردار شدم از خودم متنفرم باز اگه قدو هیکلو قیافه داشتم یه چیزی ولی زشتو کوتوله و بد هیکل و چاقم هستم همیشه همه مخصوصا زتداداشم مسخرمومیکنن دوتا لیسانس دارم هم عمران هم موسیقی ولی بیکارو علاف تمام روز میخوابم هرجا نیرم واسه کار ارتباط میخوان چندساله بابام ورشکست شده بدبختی داریم خواهرام خوشبخت نیستن داداشمم چون بیپول شدیم ولمون کردن با اینکهاونا از سر بابامم حسابی خودشونو جم کردن خلاصه الان سیو یک سالمه دلم میخواد خودکشی کنم بازهم بماند که از مشکلات کابوسام و اینکه خرافاتیا نیگن جن زده شدم کامل نگفتم ..
یعنی خدا من و واسه چی افریده

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

در واقع برای رسیدگی به سوال شما، به این سوال پاسخ می دهیم:
«چرا عده ای بدنبال روابط نامشروع می روند؟»

دلیل اصلی آن این است که در روابط میان خانواده محبت اصل نیست. بعضی مواقع حالتی در ما اتفاق می افتد بنام گدایی محبت و آن بخاطر خلأ عاطفی است و این مسئله ربطی به مجرد و متاهل ندارد. بعضی ها فکر می کنند که ازدواج کردن می تواند مانعی برای روابط نامشروع باشد. اگر پدر و مادر و برادر و خواهر به یکدیگر محبت نکنند، هم فرد مجرد و هم متاهل در معرض این خطر هستند. وقتی فردی دچار فقر محبت شد ،اولین کسی که به او ابراز محبت می کند می تواند او را به دام بیندازد. باور کنید که محبت یک نیاز است و نگذاریم که اطرافیان ما، به فقر محبتی گرفتار بشوند. اگر فرزند ما دچار فقر آهن بشود ما به پزشک مراجعه می کنیم ولی باید بدانیم که فقر محبت از فقر آهن خطرناک تر است. یکی دیگر از علل این روابط عدم مدیریت چشم است. در روایات ما در این مورد زیاد صحبت شده است. در قرآن آیه ۳۰ و ۳۱ سوره نساء داریم که زن ها و مردها چشم هایشان را پایین بیندازند و عفت نگاه داشته باشند .امام علی (ع)می فرماید:چشم فرمانده دل است و هر طرفی که چشم برود، دل می رود. زدست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد. امام می فرماید :چشم قاصد دل است. وجود انسان می تواند به سرزمین فتنه برود و بلدچی راه فتنه دل است. امام می فرماید :چشم جاسوس قلب است. نباید به آن اعتماد کرد. یک نیم نگاه می تواند شما را به راه شیطان و دام شیطان بیندازد. در روانشناسی ثابت شده است که وقتی تصاویری در ذهن وارد می شود، ذهن از آن یک فیلم می سازد، احساس رسیدن به این فیلم در فرد قوی می شود و در واقعیات دوست دارد که به آن برسد. پیامبر فرمود: از زیاد نگاه کردن پرهیز کنید زیرا بذر هوا و هوس می کارد و نتیجه ی آن غفلت است. انسانی که وارد این روابط می شود عاقبت آنرا نمی بیند. زیرا وقتی چشم آلوده شد ، دل از عاقبت کار کور می شود. امام می فرماید: در اندام بدن ناشکرتر از چشم وجود ندارد، این قدر درخواست های او را عمل نکنید زیرا نتیجه ی آن غافل شدن از خداست .

بحث نگاه یک بحث عمومی است یعنی هم به خانم ها و به آقایان گفته شده است ولی چون جذابیت ظاهر خانم ها برای آقایان بیشترتر است بنابراین حساسیت کنترل نگاه برای آقایان بیشتر است. البته این به این معنای نیست که خانم ها خیال شان راحت باشد. حضرت علی (ع) می فرماید: چه بسیار عشق هایی که از یک نگاه شروع شده است .گاهی انسان به فردی عشق می ورزد که هیچ پایه و اساسی ندارد و آن فقط بخاطر نگاه آلوده است. امام صادق (ع) می فرماید: نگاه تیری مسموم از جانب شیطان است .در قدیم که با تیر و کمان همدیگر را می کشتند، ابزار را زهرآلود می کردند. تیر از فاصله دور زده می شود ولی چون نشانه گیری سخت بود این تیر باید به یک جای حساس می خورد تا طرف کشته بشود. بخاطر همین آنرا زهرآلود می کردند که اگر این تیر به هر جای بدن بخورد طرف کشته شود. وقت سم وارد بدن می شود، به کل بدن سرایت می کند. منظور امام این است که وقتی این تیر به تو بخورد، کل وجودت را در بر می گیرد و نیازی نیست که شیطان نزدیک تو باشد .چه بسیار نگاه هایی که بدنبال آن یک حسرت طولانی است .مراقب نگاه های مان باشد. نگاه کردن به عکس و فیلم های آلوده، هوس هایی تولید می کند و فرد چون می خواهد به این هوس ها برسد کارهایی می کند که هیچ وقت تصور آنرا نمی کرد. حضرت علی(ع) می فرماید :هر کسی که مراقب چشمانش باشد ،دلش را راحت می کند. بعضی ها می گویند که ما آنقدر در بیرون از خانه نگاه های آلوده کردیم که دل مان نسبت به همسرمان زده شد. بعضی ها هم می گویند که ما همسر زیبایی داریم ولی برای ما تکرار شده است. بحث زیبایی برای بیشتر افراد مجرد خیلی مهم است. و می گویند که ما می خواهیم همسر زیبایی داشته باشیم که خانم دیگری نظر ما را جلب نکند. البته قیافه باید طوری باشد که به دل بنشیند. اگر جوان مراقب نگاهش نباشد و عفت را پیشه نکند، هر چقدر هم که همسرش زیبا باشد باز بدنبال دیگران است .کسانی که مراقب نگاهشان هستند حتی اگر همسر زیبایی نداشته باشد، خدا آنچنان همسرش را در نظر او زیبا جلوه می دهد که او لذتی می برد که در جهان وجود نخواهد داشت. نگاه کردن زیاد، حسرت را زیاد می کند و نگاه انسان هیچ وقت سیر نمی شود .
اینکار سخت است ولی شدنی است .ما باید نگاه های زائد را برداریم . خیلی از نگاه های ما اضافی است .مثلا اگر ما فلان فیلم یا فلان سایت را نبینیم آیا اتفاقی می افتد؟

خانمی که می خواهد از خانه بیرون برود چرا به خودش می رسد و سعی می کند که خودش را جذاب کند؟ شما این کار را می کنید که زیباتر بشوید و مورد توجه قرار بگیرد .با گرم کردن بازار نگاه ها چه اتفاقاتی می افتد ؟ شما می دانید با گرم کردن بازار نگاه ها، چقدر افراد مجردی که ازدواج نکرده اند و چقدر افراد متاهلی که مراقب نگاهشان نیستند ،زمینه ی گناهانی در زندگی شان فراهم می شود که می تواند زندگی آنها را بهم بزند. آیا می دانید جذاب شدن زن تحریکات جنسی را در جامعه زیاد می کند؟ بعضی از آقایان می خواهند که همسرشان در جامعه زیباتر باشد. آیا زیباتر شدن خانم ها در جامعه کمکی به زندگی آقایان می کند؟ هر کاری فلسفه ای می خواهد. وقتی خانمها بازار نگاه را گرم می کنند حتی کسانی که می خواهند عفیف باشند کارشان سخت تر می شود و کسانی که عفیف نیستند برای دیگران مشکل تولید می کنند. گاهی اوقات همین جذاب شدن برای خود خانم مشکلاتی ایجاد کرده است .اگر آقایان باید مواظب نگاهشان باشند خانمها هم باید مواظب نوع پوشش شان باشند. بعضی ها خانم ها خودشان را جذاب می کنند و می گویند که چرا آقایان نگاه می کنند؟ این مثل این است که طلافروشی در مغازه اش را باز بگذارد و دزد به مغازه اش بزند، در صورت آیا طلا فروش می تواند اعتراض کند؟ پس آقایان مراقب نگاه شان بانشد و خانم ها مواظب باشند که بازار نگاه را گرم نکنند.

بعضی ها می گویند که چشم ها و پوشش ها را آزاد بگذاریم تا چشمها سیر شوند و بدون هیچ مشکلی زن و مرد در کنارهم زندگی کنند. یکی از مقوله های زن و مرد که باید بررسی بشود ،مسائل غریزی است .خداوند بر اساس حکمتش در زن و مرد گرایش غریزی قرار داده است و برای مدیریت این گرایش غریزی دستورالعمل هایی داده است تا این گرایش غریزی به سمت ازدواج هدایت بشود و در فضای خارج از ازدواج این غریزه ها تحریک نشود. یعنی خدا فرموده است که هرچقدر خانم جذاب تر باشد مسائل غریزی مرد بیشتر تحریک می شود. ما باید بدانیم که غریزه حدی ندارد و توقفی ندارد. مسائل غریزی هیچ وقت عادی نمی شود و این تجربه در کشورهای دیگر انجام شده است و با آزاد گذاشتن مسائل غریزی، حتی فضای خانواده بهم ریخته است و مسائل اخلاقی در خانواده از بین رفته است. کافی است که ما با حرف خدا اعتماد کنیم زیرا خدا می فرماید که این غریزه عادی نمی شود و تجربه هم همین را نشان داده است .اگر روحیات زن و مرد و مسائل غریزه شناخته شود، این حرف به یک شوخی شبیه است تا یک حرف واقعی .

موفق باشید.

سلام مریم خانم - اینطور که از گفته های شما برداشت کردم برادر شما مشکلات روانی دارن ولی شما اشتباه کردید که کارهای خلاف برادر و داماد تان را برای یک شخص امین بازگو نکردید ولی به هر حال العان هم برای جبران گذشته دیر نشده اصست و از درگاه رحمت خداوند متعال هیچ گاه نا امید نشوید که این خود بزرگترین گناه است رابطه خود را با افرادی که از طرف آنها احساس خطر میکنید قطع کنید . و سعی کنید گذشته پر از خاطرات تلخ را بیاد نیاورید وبه گذشته امیدوار باشد. حق نگهدارت

سلام. من همه کامنتا رو خوندم.هر کسی یه تعریفی از خوشبختی و یا بدبختی داره.اما میخوام تجربه ای که تو این مدت زندگییم بدست آوردم رو بگم شاید بعضی از دوستان کمی با خوندن نوشته من نظرشون عوض بشه.
۱
-هیچ وقت امید خودتونو از دست ندید.خدا شاهده من تو بدترین وضیعت زندگی بودم. دیگه به جایی رسیده بودم که به قول دوستان به مرگ راضی شده بودم،اما دیدم اگه همه بخوان نا امید بشن که سنگ روی سنگ بند نمیشه، ولی تلاش کردم و تلاش کردم و تلاش کردم تا وضع زندگیم یکم بهتر شد.

۲-اینو بدونید که هیچ کدوم از ماها آدمه عادی نیستیم.همه مون میتونیم یه آدم خاص باشیم.این که فکر کنید ماها عادی هستیم یعنی این که ما ها انسان های بدردنخور و بی مصرف و تاریخ گذشته ای هستیم که منتظریم همه مونو از این دنیا دور بندازن.اما اینطور نیست.اتفاقا خیلی ها هستند که آرزو ها و خواسته های واقعی خودشونو سرکوب میکنند،به چه دلیل؟به دلیل اینکه من آدم عادی هستم.نه! هیچ کدوم از ما عادی نیستیم.همه مون میتونیم ستاره ای باشیم که تو این جهان بدرخشیم.پس به خودتون اعتماد داشته باشید(((شما میتونید....شما موفق میشید مطمئن باشید.)))

۳-به صدای دلتون گوش کنید.شاید فکر کنید من دارم زیادی فلسفی حرف میزنم اما اتفاقا از این ساده تر نمیتونم بگم.خوشبختی همون چیزیه که قلب و دل ما بهش ایمان داره.با جان و دل زندگی کنید و به خدا هم به عنوان تکیه گاه اعتماد کنید.قطعا به معنای واقعی خوشبختی دست پیدا میکنید.
***************************************************************************************************************
اینا گوشه ای از چیزایی بود که من با عمل بهش از اعماق چاه بدبختی به قله های حوشبختی رسیدم. بخدا نه پدر مایه داری داشتم،نه وضیعت درسی خوبی،نه شانسی اما شانس و زندگیمو خودم ساختم.منم یه آدمم مثل همه. من به خوشبختی کامل رسیدم پس شما هم میتونید به خوشبختی برسید.مطمئن باشید.

خدا رو فراموش نکن.....قطعا بی کمک خدا ماها تو اعماق چاه بدبختی گیر میکنیم و همون جا میپوسیم...برا همه تون رندگی پر امیدی رو آرزو میکنم....موفق باشید.

سلام دوستان..همه نظرات و خوندم ..اما من هم مثل خیلی از دوستان احساس بدبختی می کنم.تا حالا شده اینقد بدبخت باشی که به خاطر نبوغت خیلی از شرکت های معتبر به محض خوندن رزومه ات ازت بخوان باهاشون همکاری کنی اما حتی کرایه رفت و امدت و نداشته باشی حتی نداشته باشی ی لقمه نون خالی بخری لااق بتونی ناهار بخوری تا به خاطر گرسنگی از کار کردن جا نمونی!!؟؟تا حالا شده تمام دلخوشی ات به حرفه و رشته ایی باشه که تو ی دانشگاه خوب درست و خوندی اما به خاطر اینکه حتی هزینه مسیر و نداری ولش کنی؟؟شده برادری داشته باشی که به جای اینکه پشتوانه ات باشه بزنتت از خونه بیرونت کنه ؟؟تا حالا شده پدری داشته باشی که کارگر باشه و وقتی ازش هزینه ی ی بار رفت و امد با بی ارتی رو بخوای بگه ندارم و باید اجاره رو بدم ؟؟تا حالا شده به خاطر برادرت و اخلاق های بدش از زندگی سیر بشی؟؟برادری که پدر و مادرت و خواهرت رو کتک بزنه جلو چشات و تو نتونی کاری کنی؟؟شده از ترس قلبت تا حد مرگ بایسته؟؟شده ارزو داشته باشی فقط ی شب با ارامش بخوابی؟؟شده ابروت تو بین همه ی همسایه ها بره و دلت و بشکنن و بهت بگن برادرت تو رو از خونه بیرونت می کنه؟؟شده تو اوج دردات پسری بیاد و بگه با بقیه فرق دارم و قصدم اشنایی واسه ازدواج هس اما بعد اینکه تو این شرایط سخت زندگیت بهش اعتماد کردی و قصه کامل زندگیت و برادرت و گفتی پست بزنه و بهت بگه خانواده ات مشکل داره!تو هم توی چنین خانواده ایی بدنیا اومدی؟؟شده تو اوج وابستگی و دلبستگیت رهات کنه ؟و هیچ چیز واسه ی دختر عاطفی و احساسی مثل من بدتر از این نیس.شده تا الان از گرسنگی به حدی سردرد بشی و سرگیجه داشته باشی که تو خیابون بری مسجدی جایی وقتی یکی مرده تو حتی در حد کیک و ساندیس پذیرایی بشی..شده الان نزدیک به ۱ سال باشه برنج نخورده باشی مگه تو مراسم عاشورا و تاسوعا تو هیئت؟؟شده؟؟؟شده اینقد بدبخت باشی؟؟طعم فقر بدترین دردی هس که تا الان کشیدم.خیلی وقت ها حسرت میخورم به دخترایی که می تونن با خودشون کنار بیان و خودفروشی کنن اما نمیدونم چرا غرورم مانع میشه و بهم اجازه نمیده به خاطر اینکه گرسنه نباشم کنار ی مرد غریبه بخوابم و یا خودفروشی کنم.شاید یگید این که خوبه؟؟اما شما طعم فقر و گرسنگی رو نکشید!!!!من به خاطر برادری که دارم که همه رو میزنه و بیرون می کنه صبح ها تا شب بیرونم ..تو سرما تو گرما....عمرا اگه کسی ظاهر منو ببینه بفهمه من اینقد فقیر و بدبختم..گاهی به افرادی که گدایی می کنند حسرت نیخورم.نمیدونم چرا غرورم مانع میشه از این راه ها پول در بیارم.ارزو داشتم فقط ۱ بار پدر و مادرم بهم پول بدن...پسری که برای اولین بار به شدت عاشقش شدم هم منو گذاشت و رفت.و بهم گفت نمیخواد باهام ازدواج کنه.خیلی دلم شکسته و تنها و غمگینم ..من الان ۲۵ ساله ام ..چرا من با اینهمه استعداد و نبوغ باید حیف بشم.من به خاطر برادری که خدا بهم داد مدام تو رنج و بدبختی ام...مادرم هم مدام بهم میگه تو باید تا الان ازدواج میکردی؟؟عایا این دست من هس که تا الان ازدواج نکردم؟؟عایا شرایط خانوادگی ام دست من هس که دیگرون به خاطر این قضیه منو نمیخوان؟؟همه ی پسرا فقط بهم پیشنهاد دوستی میدن و فقط هم قصدشون سواستفاده هی.همون ۱ بار هم که به قصد ازدواج با پسری وارد ارتباط شدم اینهمه درام زجر می کشم و هر شب ام با گریه میگذره..اونوقت مادرم میگه اشکال نداره با پسر دوست شو برای ازدواج!!!من ۱ بار ضربه خوردم از کجا معلوم بازم دوست بشم و طرفم بذاره بره!!!!خیلی گریه می کنم...خیلی زیاد...برادرم به شدت من و خانواده ام رو عذاب میده..من دارم داغون میشم...شما نمی تونید درک کنید عصبانیت برادرم تا چه حد وحشتناک هس.پدر و مادرم گریه می کنند و پدرم به حدی ناتوان هس که وقتی برادرم ما را کتک میزند نمی تونه ازمون دفاع کنه..اخه من با این وضعیت بغرنج چه کار کنم ؟؟شما بگید عایا زندگی من جای زنده بودن من و داره؟؟به خدا ارزو دارم ی بار از صبح تا شب هم غذای خوب داشته باشم هم جای خواب..۱۰ روز رفتم سرکار جایی اما از شدت ضعف و گرسنگی به شدت مریض شدم حتی تو خیابون افتادم ولی رییسم بخ خاطر تاخیرم اخراجم کرد ...شما بگید من چه قدر بدبختم..چند تا جا شرکت های معتبر برنامه نویسی و طراحی سایت روزمه دادم به سرعت پذیرشم کردن اما چون تو بالاشهر تهران بودن من هزینه کرایه امو هم نداشتم از دست دادم ...همه روزا فقط از بیکاری و گرسنگی اشک میریزم..اینهمه بدبختی هام کمه برادرمم باید اینطوری میشد.من که نه پدر پشتمه نه مادر ..اونوقت برادرمم باید این می بود..دوستان عزیزم حالا می بینید خیلی هاتون خوشبخت اید ..من از هر نظر که فکرشو کنید بدبختی دارم...به گفته پزشکم من حتما باید برنج بخورم اما چه فایده که جز عاشورا تاسوعا دیگه هرگز برنج نداشتیم.۱ روز غذا نخورید ببینید میتونید انرژی داشته باشید ؟؟من هر روز نون خشک میخورم فقط.پسری هم که به شدت عاشقش شدم دیگه حتی نمیذاره صداشو بشنوم ..منو بلاکم کرده .من و روحم شکسته.من دختری که تو اوج بدبختی هام مقابل جنس مخالف همیشه غرور داشتم و هرگز به خاطر فقرم نذاشتم اونا به گناه بیفتن حالا ااینقد رفتن این پسر داره زجرم میده که خدا میدونه.من تو ی دانشگاه معتبر سراسری درس خوندم و کلا دختر کوشایی بودم اما حیف که فقر و شکست عشقی و خانواده نامناسب داشتن داره منو از پا در میاره..من شکستم دوستان و واقعا از خدا مرگم و میخوام.شما هم دعا کنید ان شاالله خبر مرگم بیاد..از این دنیای کثیف خسته ام.ممنون میشم نظر منو تایید کنید.معذرت میخوام از تمامی دوستان که اینقد زیاد حرف زدم امشب چون واقعا کم اوردم و کسی و ندارم تو دنیا.

سلام فائزه خانوم واقعا ناراحت شدم و میدونم که خییییلی سخته!!!
ولی یه پیشنهاد دارم شما نوشته بودین همه ی شرکت ها بالاشهرن و شما هزینه ی رفت و آمد و ... رو ندارین ولی اگه واقعا هدفتون پول درآوردن هست واسه نجات خودتون و خونوادتون می تونید حتی کاری غیر مرتبط با رشته ی دانشگاهیتون که نزدیک باشه پیدا کنید و بعد از یکی دو سال یا حتتتتی چند ماه که پولی جمع کردید به کاری که توش تخصص دارید برید !!! مگه چی میشه آدم تو رشته ی تخصصیش کار نکنه! اگه چن ماه از خواسته ی قلبیتون بگذرید کاری واسه آرامش خودتون و خونوادتون انجام دادید و مطمئنم وضع زندگیتون خیلی بهتر میشه!!! حتی می تونید بعد یه مدت که کار کردید جدا زندگی کنید و پدر و مادرتون هم عذاب نکشن...جدا از برادرتون! فقط اراده کنید یه کار پیدا کنید وقتی این همه شغل تو دنیا هست که میشه باآبرو پول درآورد . میشه به خدا میشه اگه نذاریم ناامیدی بیاد سراغمون چون اونوقت دیگه خودمون هم حوصله ی هیچ کاری رو نخواهیم داشت!!!!

باسلام خواهرم - ازشنیدن سرگذشت شما خیلی ناراحت شدم - خواسته و هدف برادر شما از کتک زدن و ضعیف کشی چی - در اقوام شما کسی وجود ندارد که بتواند به شما کمک کند طبق گفته شما اگر شخصی برای مدت زمان کوتاهی حمایت کند شما خیلی سریع از این وضعیت سخت رهایی پیدا میکنید و راه سعادت و موفقیت را به امیدی خدا در پیش خواهید گرفت . معلوم است که شما دختر با ایمانی هستید که تا العان توانسته اید دامان خود را پاک نگهدارید . از خداوند متعال خواستارم که یک آرامش واقعی را به شما عنایت فرماید . حق نگهدارت

منم خیلی وقتا به عدالت این دنیا شک میکنم...

بدبختی و خوشبختی دست خود ادم هست اگر از افعال منفی استفاده کنی مدام اون افعال در مقزت وارد ضمیر ناخوداگاهت میشن و تو رو زمین میزنند و اگر مثبت اندیش باشی و انرژی مثبت رو جذب کنی به نفعتون میشه همه چی اگر کمی خرافاتی نبودید و حقیقت علم و دنیا رو میدونستید تو خوشبختیدون خیلی کمک میکرد بهتون جای اویزون شدن به ضریح امام رضا وووو خودتون تلاش کنید عین اروپاییها خرافات زندگیتونو نابود کرده اینا رو من و امثال من که با تحقیق فهمیدیم که اخرتی وجود نداره و خدا دخیل تو هیچ چیز نیست میفهمیم و از دانسته هامون برا خوشبختی استفاده میکنیم شما هم سعی کنید تحقیق کنید بعد میفهمید فقط خودتون هستید و خودتون نه خدایی شما رو میبینه نه دین واقعیت داره مرگ هم پایان زندگی است تحقیق کنید میبینید چه گولی خوردید و چقدر خواب بودید هیپنوتیزم و وقتی بیدار بشید دنیا زیبا و قشنگ میشه براتون و میتونید برا موفقیت خودتون تلاش کنید به امید ریشه کن شدن خرافات و عقلانی شدن همه چیز

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع. سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد.

چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع. سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود. مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار، گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم.
اندیشه مثبت مانند منبعی از انرژی است که علاوه بر تقویت صاحب اندیشه، ‌اطرافیان او هم می‌توانند از فضای مثبت آن بهره مند شوند. آیا تا به حال از خود پرسیده‌اید چرا برخی مردم هر آنچه را که در زندگی می‌خواهند، به دست می‌آورند؟ تقریبا همه ما نمونه‌هایی از اینطور آدم‌ها را می‌شناسیم. کسانی که مشاغل خوب دارند، خانه‌های بسیار لوکس و مجلل دارند، اتومبیل‌های آخرین مدل سوار می‌شوند، از وضعیت فیزیکی خوب و زیبایی برخوردارند و به نظر می‌رسد که همه آنها را دوست دارند. این آدم‌ها معمولاً خیلی فرهیخته، باهوش و با استعداد به نظر می‌آیند. در مقابل هم کسانی هستند که همین ویژگی‌ها و پتانسیل‌ها را دارند اما چیز زیادی به دست نمی‌آورند.
واقعاً چرا برخی مردم از دیگران موفق‌ترند؟ پاسخ این پرسش بسیار آسان و مشخص است.انسان‌های موفق، موفق‌اند چون نگاه و برخوردشان با زندگی درست و مثبت است. بیایید با هم نگاهی به گام‌ها و مراحل کسب مهارت مثبت اندیشی داشته باشیم.

گام اول: بدانید که می توانید.

شما دقیقاً همانی خواهید شد که فکر می‌کنید هستید. موفقیت یا عدم موفقیت شما بستگی دارد به طرز تفکر شما از خودتان. اگر به خودتان بگویید که هدف یا آرزوی شما غیرممکن است، به آن دست نخواهید یافت. اگر بتوانید فکرتان را در مورد خود و توانایی‌های خود تغییر دهید،‌ زندگی شما تغییر خواهد کرد. واقعیت این است که "شما هر کاری را می‌توانید انجام دهید" فقط کافیست این را باور کنید. مادامی‌ که ایمان به انجام کاری داشته باشید، هیچ چیز غیر ممکن وجود ندارد. افکار خوب به تغییرات مثبت منتهی می‌شود و بالعکس.

گام دوم: گفتگوی درونی

بیایید فرض کنیم شما تصمیم گرفتید درس بخوانید، به همین منظور در یک کلاس آموزشی ثبت نام می‌کنید. زمان رفتن به کلاس فرارسیده و شما خسته‌اید. شروع می‌کنید و با خود می‌گویید که " من خیلی خسته‌ام و نمی‌توانم به کلاس بروم" این همان افکار منفی است، چون واقعیت این است که با وجود یک مقدار خستگی هم می‌توانید در کلاس حاضر شوید. به منظور ایجاد انگیزه برای رفتن به کلاس،‌شما باید در مورد آن مثبت فکر کنید تا خود را وادار به رفتن کنید. برای مثال می‌توانید به خود بگویید که من حتی برای ۲۰ دقیقه هم که شده می‌توانم در کلاس حاضر شوم. بعد می‌بینید که وضعیت جسمی و روحی شما به سمت بهبودی حرکت می‌کند.
کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کنند. پس دقت کنید کلماتتان را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید. به کاربردن واژه ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در زندگی می شود. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه به اهدافم می رسم.»

گام سوم: اطرافیان را هم عوض کنید.

نکته قابل توجه که در مورد مثبت اندیشی وجود دارد مسری بودن آن است. اگر شما مثبت فکر کنید و افکار دلگرم کننده داشته باشید، این طرز تفکر را به اطرافیان خود نیز القا می‌کنید. کسانی را در نظر بگیرید که افرادی بسیار مثبت هستند. این افراد همواره دیگران را وادار می‌کنند به اینکه بهتر باشند و تماس با این افراد باعث می‌شود بخشی از انرژی مثبت و روحیه شاد آنها به دیگران منتقل ‌شود. به همین ترتیب کسانی که منفی باف هستند، سطح انرژی را در وجود دیگران پایین می‌آورند و هیچکس تمایلی به معاشرت و همراهی با آنها ندارد. با داشتن طرز تفکر مثبت،‌ شما می‌توانید انرژی خوب و مثبت را در اطراف خود نیز پراکنده کرده و جهان را به سمت بهتر شدن تغییر دهید.

گام چهارم: رد کردن منفی ها

همیشه کسانی وجود دارند که آیه یأس می‌خوانند و انسان‌ها را در انجام اهدافشان دلسرد می‌کنند. مثلاً تصور کنید به یکی از بستگان خود می‌گویید که امیدوارید در یک دانشگاه خوب و معتبر پذیرفته شوید و ایشان در جواب شما بگویند: "تو هوش لازم برای ورود به چنین دانشگاهی را نداری" حال اگر شما به این ندای منفی گوش کنید، از پرداختن به افکار مثبت باز می‌مانید. پس اگر کسی به شما گفت که نمی‌توانید کاری را انجام دهید،‌ باید حرف‌های او را کاملاً فراموش کنید. انسان‌های بدبین خودشان را هم باور ندارند چه رسد به دیگران. بهترین راه مواجهه با انسان‌های بدبین این است که به آنها اثبات کنید که اشتباه می‌کنند. فقط شما هستید که می‌توانید تصمیم بگیرید که می‌خواهید چه کسی باشید و در زندگی چه کارهایی انجام دهید. اگر تصمیم به انجام کاری دارید مطمئن باشید حتماً راهی برای انجام آن وجود دارد.
فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند. به طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به فرد دیگر سرایت می کند. شما باید سعی کنید به جای اینکه اجازه دهید افکار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به آنها بیاموزید که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را جایگزینش کنند. با این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید.
هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعاً راه دیگری برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و باید آن راه را بیابید.

موفق باشید.

دیگه از همه جا بریدم خدایا هستی یا نیستی؟ اینهمه بدبختی چرا پشت سرهم برای من میاد
زندگی خوب و آرومی داشتم تازه داشتیم پیشرفت میکردیم خیلی هم تو کارم حلال و حروم رو رعایت می کنم از کمک به دیگران که در حد توانم کم نمی ذارم ولی یک دفعه شوهرم مریضی شد که بعد از ده روز از مرگ نجات پیدا کرد بعد از اون به فاصله دو الی سه روز دزد تمام زندگیمون رو برد به فاصله چند روز خودم مریض سختی شدم که دو میلیون خرج کردیم و یک هفته بعد در آتش سوزی دخترم از مرگ نجات پیدا کرد خدایا دارم دیوونه میشم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

جایی شنیدم که شخصی میگفت: در کاری که از مدت پیش شروع کرده ام شکست خورده ام. افراد خانواده ام مدام بیمار هستند. من بار زندگی را به تنهایی بدوش می‌کشم. از سختی ها خسته شدم! چه تفکری مرا کمک میکند که این مشکلات مرااز پای در نیاورند و هم اینکه راهکاری است تا مقداری از مسائلم کم شود؟!
اول می گوییم:
شما به خوبی می دانید با غم و غصّه و اظهار ضعف و افسردگى، ناامیدى و بى حرکت بودن هیچ مشکلى حل نمى شود. امتیاز عالى انسان و ملاک انسانیت او به اواست . هستى و حیات دو واقعیت خود را با خودت ثابت کن .
باید دانست که زندگى مجموعه‏اى از شادى و رنج کامروایى و ناکامى تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است که هرکس در آن سهمى از پیروزى و شکست دارد(زندگى جنگ است جانا بهر جنگ آماده شو)
در پاسخ به سوال اول باید گفت: انسان ها همواره از راه های گوناگون در معرض آزمایش خداوند هستند و اشخاصی برنده اند که از این آزمایش ها سربلند بیرون آیند. بر این اساس، از رحمت خداوند ناامید نشده و همراه با دعا و درخواست روزی و رفع مشکلات از خداوند ، در بهبودی وضع فعلی خود تلاش نموده و در هر حال بدانید که با صبر و رضایت، پاداش خوبی از خداوند دریافت خواهید نمود.
اما تمام آن چه بیان گردید، دلیل نمی شود که تنها به گوشه ای خزیده و دشواری ها را تحمل نموده و از خدا در بهبودی وضعیت زندگانی دنیوی خود کمک نخواهیم، بلکه تحمل دشواری ها پاداشی داشته، و دعا برای برطرف شدن آنها نیز پاداش مضاعفی را به دنبال خواهد داشت .بر این اساس، در مورد راه های برطرف شدن گرفتاری ها توصیه هایی وجود داشته که آنها را خدمتتان عرضه داشته و آرزومندیم که علاوه بر پاداش اخروی که در انتظارتان است، مشکلات دنیوی شما نیز کاهش یابد:
۱- صدقه دادن حتی به مقدار بسیار اندک، می تواند موجب جلب رحمت خداوند گردد. باید دانست که صدقه، نه تنها موجب ناداری و نیازمندی نخواهد شد، که رمز گشایش درب رحمت الهی است. سرور زاهدان و مهتر نیکوکاران، علی می‏فرماید: « روزی را با دادن صدقه فرود آورید.» همچنین آن بزرگوار می‏فرماید: « ایمان خود را با صدقه نگاه دارید.» و خداوند، کریم‏تر از آن است که از انفاق بندگان، بدون پاداش بی‏شمار گذر کند.
۲- استغفار نیز از جمله راه های برکت در زندگی است. امامان ما استغفار را با استناد به آیات قرآنی، موجب زیادی مال و فرزند و خیر دنیا و آخرت دانسته اند. امام علی در حکمت۸۷می فرمایند: من در شگفتم از کسی که توانایی توبه و استغفار دارد با این حال مایوس می شود.

۳ - دعاهای مختلفی نیز در کتب روایی و ادعیه، برای طلب رزق از خدا وجود دارد.که همراه با تلاش خود، می توانید از این دعاها نیز بهره مند گردید که از جمله آن می توان به تداوم ذکر (لا حول و لا قوّة الا بالله) اشاره نمود، که برای برطرف شدن فقر شدید توصیه شده است. چرا که آدمی در دنیایی زندگی می كند كه حتی كنترل اندكی بر حوادث و رخدادهای آن ندارد ؛ نه چرخش زمین در اختیار اوست و نه آمد و شد ماه، خورشید، شب و روز؛ باران آنجا كه ابر متراكم شود فرو می بارد و آب مهربان ناگهان به خشم می آید. اطرافیان به دنبال منافع فردی اند و دور از نگاه همدیگر نقشه های ناپیدا در سر می پرورانند. او ناگهان خود را در میان این همه عوامل در محاصره احساس می كند. آیا راهی هست؟ پناهی؟ گریزگاهی ؟آیا قدرتی هست كه بر همه تسلّط داشته و با كنترل آن ها جان او را در امان نگاه دارد؟
مومن در امان است ؛ زیرا او می داند كه: «امواج سهمگین بلاء را با دعاء از خود برانید.»‌
و در جای دیگر امام علی (علیه السلام) می فرماید: «دعا سپر مومن است».
۴- نا امید نشدن: یکی از بزرگترین گناهان، ناامیدی از رحمت خداوند است.، بر این اساس، هر چند همانند ایوب به ناداری و مریضی و از بین رفتن مال و فرزند دچار شده و یا همانند یعقوب سال ها به انتظار بمانیم، نباید از خداوند روی برگردانده و نا امید شویم، چون چه بسا بعد از سختی ها، راحتی ها در پی باشد.البته یقینا فقر و مرض و سایر مشکلات زندگی ، آثاری ناراحت کننده در زندگی انسان برجای می گذارد که طبیعی است و منافاتی نیز با رضایت به قضای الاهی ندارد، چنان چه چشمان یعقوب بر اثر شدت ناراحتی نابینا گشته بود، ولی هیچ گاه آن بزرگوار از رحمت خدا ناامید نبود. قال الامام علی - علیه السلام -
۵- تلاش پیگیر: یکی از شیعیان در مدینه دچار فقر شدیدی گردید و وضعیتش رو به وخامت گذاشت، امام صادق با مشاهده این وضعیت به او فرمود: برو و جایگاهی در بازار برای خودت انتخاب کن و بساطت را در آن پهن کرده و ظرف آبی کنارت بگذار و همواره در محل کسبت حضور داشته باش!. وضعیت مالی آن شخص بعد از عمل به دستورات امام کم کم رو به بهبود نهاد. می دانیم که دستوراتی که امام به آن شخص فرموده بود، مختص به خود او بود و نباید تصور شود که تمام افراد باید دقیقا چنین کاری را انجام دهند، اما نکته ای که از دستورات امام برداشت می گردد، این است که با وجود این که از خداوند طلب روزی می نماییم، باید در همان حال جدیت و تلاش نیز نموده و از سستی و تنبلی بپرهیزیم.

۶ - رعایت تعادل در مخارج زندگی نیز می تواند از راه های برکت در زندگی باشد، چون متأسفانه افرادی مشاهده می گردند که علی رغم درآمد اندکی که دارند، خرج هایی را انجام داده که متناسب با درآمد آنها نبوده و بدون این گونه مخارج نیز می توان به زندگی خود ادامه داد.
در روایتی بیان گردیده که چهار گروه دعایشان مستجاب نخواهد شد که دو گروه از آنها عبارتند از کسانی که در خانه خود نشسته و بدون هیچ تلاشی از خدا طلب روزی می نمایند که در عنوان قبل به آن اشاره گردید و گروه دیگری که مالی داشته اند ولی آن را حیف و میل کرده، سپس دوباره از خداوند، طلب رزق می نمایند که خدا به آنها می فرماید: آیا من شما را به تعادل در زندگی دستور نداده بودم؟! در این روایت، حتی اشخاصی را که بدون مدرک، اموال خود را به دیگران قرض می دهند نیز از این دسته افراد شمرده است. مفهوم تعادل که دارای سابقه ای دیرین است، بدین معناست که هر چیز و هرکس، در هر حوزه و جایگاهی، آن جا قرار گیرد که بایسته و شایسته آن است، چنان که امام علی در این باره فرمود:
عدالت کارها را بدانجا می نهد، که باید(حکمت ۴۳۷)
۷ - نیکوکاری به دیگران، خصوصا به پدر و مادر؛ چه در زمان زندگی و چه بعد از مرگشان؛ باعث زیادی روزی می گردد.
موارد بسیار دیگری نیز در روایات وجود دارد که از موجبات زیادی روزی برشمرده شده که می توان به همخوانی با موذن در اذان،گرفتن ناخن و شارب و شستن سر با خطمی ، آراسته و خوشبو بودن و تمیز نگاه داشتن محل زندگی ، رفتار خوب با همسایگان، زیارت مرقد امام حسین و ... اشاره نمود.

موفق باشید.

درسته همه چیز دست خدا ست منم بهش یقین دارم ولی چرا من امسال منو موش آزمایشگاهی خلق کرده که به طلا دست بزنیم خاکمیشه هر نوع کارو تلاشی که فکر کنید کردم ولی باز انگار نه انگار فقیر باید فقیر بمونه .مگه گناه امسال ما چیه؟ من پولدار بودم به فقرا نگاه میکردم و شکر و حمد میکردم . ولی به چی بنازم ؟. یه جوری میگین خوشبختی پول نیست سلامتی خانواده ست انگار که ما هر چی پولدار میبینم یا فلجه یا دیوانه یا بی خانواده. بابا پولدار ها هم سالم و با خانواده دارن . بعید میدونم تو جمع شما کسی اندازه من قران خونده باشه و از ته دلش پاک بودن رو دعا کنه . حالا که جامعه اینجوره داره ایمان منم از میگیره که چرا فلانی نه خوشکله نه مسلمان تازه کلی هم پولدار ه . گناه من چیه فقط نگید باید بخوای تا پولدار بشی. مگه من بنده خدا نیستم مگه من آدم نیستم مگه من جوان نیستم مگه من دوس ندارم زندگی کنم چرا هر چی بدبختیه رو سر منه ؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
جواب اصلی جناب تان در همان فراز اول سخن تان نهفته است . همان نکته را نگهدارید بقیه حل است .
در ابتدا باید اشاره شود سعادتمند کسی است که علل و اسباب به کمک و معاونت او آمده باشد، اما به حسب عرف، معنی سرور و خوشی وآسایش را می‌دهد.(۱) اسلام بشر را از جنبه جسم و جان و ازجهت معنوی و مادی مورد توجه قرار داده است و سعادت انسان را در برخورداری از کمالات روحی و استفاده صحیح از تمایلات مادی می‌داند و لذت واقعی و سرور و آسایش نیز در همین است؛از این رو عوامل مادی و معنوی را در تحصیل سعادت مؤثر می‌داند، که برخی از مهم ترین آنها عبارتند از:
۱- ایمان به خدا؛ قرآن مجید در سوره عصر، افرادی را از خسران مستثنی کرده است و آن افراد مؤمن و نیکوکارند. آن‌ها به فلاح و رستگاری نائل می‌شوند.
۲- تقوا و خودسازی؛ قرآن مجید پس از یازده سوگند به صراحت می‌فرماید: سعادت و رستگاری برای کسی است که جان خود را از پلیدی تطهیر کند و بدبخت کسی است که به ناپاکی بگراید.(۲)
استاد مطهری می‌گوید: پیغمبران الهی آمده اند که به ما راه زندگی و درِ ورودی زندگی و خوشبختی را نشان دهند. آمده‌اند به بشر بفهمانند بدی، بدکاری، هوس بازی، دروغ، خیانت، منفعت پرستی، کینه توزی و خودپرستی، راه رسیدن به سعادت و آرامش و رضایت خاطر نیست. درِ ورودی به زندگی درست و خوشبختی، نیکی و نیکوکاری، راستی و درستی و استحکام اخلاقی و خیرخواهی و مهربانی است. تنها ایمان و اعتقاد به معنویات و سپس نیکوکاری بر اساس آن اعتقادات مقدس است که قلب را آرام و رضایت خاطر را تأمین می‌کند و سعادت را میسر می‌سازد.(۳)
۳- یاد خدا؛ قرآن مجید مهم‌ترین عامل و وسیله برای خوشی و آرامش روح را یاد خدا می‌داند و می‌فرماید: دل آرام گیرد به یاد خدا،(۴) و روی گرداندن از یاد خدا را عامل سیه روزی می‌داند و می‌فرماید: هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی‌اش تنگ می‌شود.(۵)
۴ -عمل صالح؛ قرآن کریم اموری همانند جهاد در راه خدا، امر به معروف، نهی از منکر، شکر نعمت‌های الهی و توبه را مایه حیات و سعادت انسان می‌شناسد.
۵- همنشینی با بزرگان؛ پیامبراکرم (ص)می فرماید: اسعد الناس من خالط کرام الناس؛ سعادت‌مندترین مردم کسی است که با افراد بزرگوار و کریم هم نشین باشد.(۶)
۶- همسر، فرزند و منزل شایسته؛در روایتی رسول خد (ص) می‌فرماید: «من سعادة المرء المسلم الزوجة الصالحة و
المسکن الواسع و المرکب البهیء و الولد الصالح؛ از سعادت مرد مسلمان است که همسر شایسته، خانة وسیع، مرکب راهوار و فرزند شایسته داشته باشد».(۷)
۷- پند پذیری؛امام علی (ع)می فرماید:. السعید من وعظ بغیره؛ سعادت‌مند کسی است که از سرنوشت دیگران پند گیرد.(۸)
۸- عاقبت به خیری؛امام صادق (ع) از امام علی (ع)نقل می‌کند:. حقیقة السعادة ان یختم للرجل عملیه بالسعادة و حقیقة الشقاوة ان یختم للمرء عمله بالشقاوة؛ حقیقت سعادت این است که آخرین مرحله زندگی انسان با عمل سعادت‌مندانه‌ای پایان پذیرد و حقیقت شقاوت این است که آخرین مرحله عمر با عمل شقاوت‌مندانه‌ای خاتمه یابد.(۹)
از این که زیاد اهل قران ودعا هستید این بزرگترین سعادت وخوش بختی است . باید توجه داشت که امور مادی در صورتی از نشانه‏ های خوشبختی محسوب می‏شود که جهت طاعت پروردگار و تکامل معنوی از آن‏ها بهره برداری شود و گرنه هر یک از آن‏ها می‏تواند مانع خوشبختی و سد راه تکامل انسان باشد.
نکته دیگر این که با تامل و دقت در اختلافات و تفاوت ها می توان دریافت که اصولا این موارد جهات مختلفی دارد :
۱- بعضی از تفاوت‏ها معلول ستم و تجاوز افراد نسبت به حقوق دیگران است.
مشکلات مالی و انواع دردها و رنج ها در بسیاری از خانواده ها ناشی از ظلمی است که در گذشته بر آن ها یا پدران آن ها شده است. اگر ظلم ها نبود، وضع کنونی یک خانواده و خاندان حتی یک جامعه متفاوت بود. خداوند نخواسته ظلم باشد. یا خانواده ای گرفتار فقر و به همین دلیل راهکار برطرف شدن آن ها را هم با ارسال پیامبران ارائه داده، اما چون این راهکار ها به واسطه ممانعت ستمگران به نتیجه نرسیده، چنین اموری هم وجود دارد.
۲. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار کرده است. هیچ پدیده‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید. هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است. پیدایش درخت میوه، معلول قرار گرفتن نهال درون خاک با شرایط و کیفیت خاص و آب و هوای مناسب و غیره است، لازمه‏ نظام علت و معلولی حاکم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ها به دنبال علت آن هاست.
همان طور که آتش علت سوزاندن است و برای انسان منافعی مانند روشن کردن کوره‏های ذوب آهن و یا پختن غذا دارد، اگر آتش به خانه یا بدن انسان برسد، علت و سبب سوزاندن و صدمه دیدن آن ها می‏شود و... ؛ کیفیت زندگی بسیاری از افراد هم در بسیاری از موارد تابع و نتیجه رفتارها و تصمیم گیری های گذشته خود آن ها یا نسل های گذشته شان است همانند بیماری و نقص جسمی برخی افراد که معلول مشکلات و نقائص والدین و مانند آن است .
۳- قسمتی دیگر از تفاوت‏ها، طبیعی و لازمه آفرینش انسان است، یعنی هر قدر اصول عدالت در جامعه انسانی رعایت شود، باز همه انسان‏ها از نظر استعداد و هوش و انواع ذوق و سلیقه‏ ها یکسان نخواهند بود. مسلما بهره مندی از نعمت هایی مانند مال و ثروت هم رابطه مستقیمی با استعداد و توان کار اقتصادی و مانند آن دارد که این امور در همه افراد یکسان نیست؛ این همان حقیقتی است که از آن به تقدیر روزی خداوند نام برده می شود .
به هر حال ماهیت این تفاوت ها هرچه که باشد خداوند بواسطه همین امور بشر را مورد آزمایش قرار می دهد ؛ اما با توجه به آنچه ذکر شد به طور کلی نمی توان گفت خداوند لزوما می خواهد کسی را به بیماری و فقر امتحان نماید ،بلکه این خود اوست که با کیفیت زندگی خود فقر و بیماری را برای خود به ارمغان می آورد و همین زمینه امتحان شدن او به این امور می شود ؛ پس لزوما این گونه نیست که خداوند نوع و شکل امتحان یک فرد را برای او مقدر نماید بلکه این علل و عوامل گوناگون در زندگی او هستند که نوع آزمون او را رقم می زنند .
اما در هر حال علت تحقق شکل این آزمون الهی هرچه باشد ، بدلیل عدالت مطلق خداوند این اختلاف وضعیت ها و تفاوت هایی که در سختی و آسانی امتحان برای افراد مختلف وجود دارد به نحو عادلانه ای مورد محاسبه قرار می گیرند. در واقع همه این اختلافات به شکلی دقیق و عادلانه در نحوه تکالیف انسان ها و محاسبه اعمال شان در قیامت مورد مراعات قرار می گیرد .
مطمئناً آنان که در دنیا از نعمات بیش تری برخوردار بودند، بیش تر مورد سؤال و درخواست هستند. باید بیش تر پاسخگو باشند. کسانی که آزمون های سخت فقر و بیماری و ... را گذراندند،وضع بسیار بهتر و آسان تری را پیش رو خواهند داشت. خدا را به خاطر این تقدیر شکر خواهند کرد که در برابر سختی کوتاه دنیا سعادت ابدی را نصیب آن ها نموده است. یعنی با وجود این تفاوت شکل آزمون ها، عدالت در تکالیف و مسئولیت ها و آزمایشات و محاسبه اعمال این افراد ملاحظه می گردد.
در واقع این سختی ها و مشکلات در تاثیرات آن در ایمان و عمل افراد چیزی نیست که از منظر خداوند مخفی بماند و مورد توجه قرار نگیرد و توقعی که خداوند از فردی در حال ابتلاء به آزمونی سخت دارد از توقع در قبال فردی برخوردار و مرفه بسیار متفاوت خواهد بود و در نگاه دقیق ، سختی و دشواری و حسرت حقیقی برای کسانی است که در دنیا به نعمت آزموده شده اند نه به فقر و سختی و بیماری ؛ زیرا در روایات متعددی آمده:« در روز قيامت كسانى كه در دنيا با صحّت و عافيت به سر بردند، دوست دارند كه گوشت بدن آن ها را با قیچی در دنيا چيده بودند براى ثواب هایی كه مى‏بينند به اهل بلا مى‏دهند. »(۱۰).
پی‌نوشت‏ها:
۱.استاد مطهری، مقالات فلسفی، ج ۲، ص ۶۰.
۲.شمس (۹۱) آیه ۹.
۳.حکمت‌ها و اندرزها، ص ۴۰ـ ۴۱ با تلخیص.
۴.رعد(۱۳) آیه ۲۸.
۵. طه (۲۰) آیه ۱۲۴.
۶.بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۵.
۷.بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۹۸.
۸.نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه ۸۵.
۹.تفسیر نمونه، ج ۹ ص ۲۵۰.
۱۰. شيخ حسن ديلمى‏، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، شريف رضى‏، قم‏، ۱۴۱۲ ق‏، ج ۱، ص ۴۲.

چرا انقدر بی پول میکننت و پولدار رو بهش همه چی میده؟؟؟
چرا خارت میکنه جلو بقیه؟؟
په کجاااسسس؟؟
چرا نگاه نمیکنه چرا اینجور میکنه
به کدوم گناه
چرا جیبت رو خالی میکنه
چرا کاری میکنه بعضی وقت ها میترکونت
برای چی آزمااایییششش
اورده منو تو این دنیا فقط غصه بخورم
رفیقم رو ببینم تو بهترین جاست بعد من هی واسه ۴۰ تومن زجر بکشم به شهریه نداشته باشمم کاریم کنه اینجور شم
بابا اوس کریم دمت گرم دمت گرم بزن تو هم بزن
اخ گاهی وقتا از بغض گریم در نمیاد فقطططط میخوام بگم چرااا
چرا هر کی میاد و یه زخم میکشه رو بدنم
چرا اینجور چرا اینجا چرا انقدر فکر پول
اخه اگه پول مهم نبود و تقوا مهم بود چرا هر چی به پوله چرا حتی خودتتت حاجی که داره و کلی نذری میده رو بالا میزاری ولی اونی که نداره خوب ثواب نمیکنه
چرا انقدر فامیلمون سر پول ما رو رنجوندن چرا انقدرررر باید چیک چیک بخوریم چرا ۲۳ سالمه و هیچی ندارم اونوقت نقدی پشت سانتافه میشیننه هااا باشه قبولللل همه چی قبول چرا تو صدات در نمیاد چرا اونایی که اینجور اذیتت میکنن رو فقط میبینه لذت میبره زمین خوردنت رو؟؟؟؟
کاش فقط کاش بهتر میافرید
یه روز ازش انقدر گلایه میکنمممم میگم اخ خدا اوردی که فقط حسرت بزاری همیننن چرا اوردی اخه چرا نگه داشتی هاا

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

در طول زندگی، افرادی را دیده ­ام که هیچ کاری با خدا و نماز ندارند، هزار نوع گناه و آلودگی در زندگی خود دارند، اما در عین حال مشکل خاصی ندارند و در رفاه زندگی می­ کنند. ولی پدر و مادرم که عمری دم از خدا می ­زنند و اهل نماز و روزه هستند، همانند آن ­ها در رفاه نیستند و مشکلات خاصی هم در زندگی خود دارند.
نمی ­دانم چه بگویم؟!
یعنی خداوند بی ­نمازها را بیشتر از ما دوست دارد؟!
یعنی عبادت و نماز ما هیچ ارزشی نزد خداوند ندارد؟!
با این اوصاف، چرا باید نماز بخوانم؟!

مطلبی که مطرح کردم، اشکالی است که ذهن برخی از جوان ­ها را مشغول خود کرده؛ سؤالی است که پاسخ به آن، ثمرات خوبی برای زندگی ما دارد و چشم ­انداز بهتری از زندگی برای ما ترسیم خواهد کرد.
میزان بهره ­مندی از نعمت ­های دنیوی، معیار مناسبی برای سنجش تقرب به درگاه الهی نیست. برخی گمان می ­کنند بهره ­مندی از لذت ­ها و نعمت­ های دنیوی، نشانه قُرب به درگاه الهی است، و مشکلات و کمبودهای مادی هم علامت خشم خداوند و دوری از رحمت او می­ باشند. چنین نگرش ناقص و نادرستی موجب می ­شود که در زندگی خود دچار اشتباهات فاحشی شویم و در تشخیص مرز میان حق و باطل، دچار سردرگمی شویم.
تنها معیاری که با آن می ­توان جایگاه خود را در میان آسمانیان شناسایی کرد، عقاید و اعمال ما می ­باشد. ممکن است افرادی از نظر مالی دچار مشکل باشند، اما در عین حال به خاطر عقاید پاک و اعمال صالح خود، مقام شایسته ­ای نزد خدای متعال و آسمانیان داشته باشند؛ همچنین ممکن است افرادی تمکن مالی خوبی داشته باشند، اما در عین حال به دلیل عقاید سخیف یا اعمال ناشایست خود، مقام و جایگاهی در نزد خدای متعال نداشته باشند.
برخی از مردم به دلیل گناه و انحراف­ هایی که در زندگی خود دارند، مبتلا به غضب خداوند می­شوند و راه آسمان را به روی خود می ­بندند. غضب خداوند ممکن است به صورت ­های مختلفی جلوه­گر شود. ممکن است خدای متعال مال و ثروت زیاد، و در عین حال نامبارکی به آن ­ها بدهد، تا با مشغول شدن به دنیای فانی و فرو رفتن در گناه، از زندگی واپسین خود غافل شوند و در آخرت بهره ­ای نداشته باشند.[۱]
خدای متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم (صلی ­الله­ علیه ­وآله) می ­فرماید: )فَلا تُعْجِبْکَ أمْوالُهُمْ وَ لا أوْلادُهُمْ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِها فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ تَزْهَقَ أنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کافِرُونَ(؛ «و (فزونى) اموال و اولاد آن ­ها، تو را در شگفتى فرو نبرد، خدا مى‏خواهد آنان را به وسیلۀ آن، در زندگى دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند!»[۲]
وقتی نزد این افراد از خدا و بندگی او صحبت می­کنیم، با تکبر می ­گویند: «خدا!! ما که نیازی به خدای شما نداریم! خدا یعنی پول! خدا یعنی رفاه و تفریح! خدا یعنی لذت ­های دنیا!»
حتی برخی از آن ­ها که شیفتۀ مال و ثروت خود هستند، در توهم فرو می­ روند و به اشتباه گمان می ­کنند، چنین ثروتی به دلیل جایگاه برتر آن ­ها در نزد آسمانیان و تقربشان به بارگاه خدای یکتاست![۳]

این مردم زیان ­کار و از خدا بی­خبر، در غفلت هستند که این مال و ثروت، نه تنها راهی فرا رویشان نمی ­گشاید؛ بلکه بیش از هر چیز آن ­ها را از انسانیت و راه خدا دور می ­کند. آن­ ها زمانی به اشتباه خود پی ­می­ برند که کار از کار گذشته و خود را در خُسران و زیان ابدی می ­بینند. وقتی هنگامۀ مرگشان فرا می ­رسد، می­بینند دنیایی که همۀ عمر خود را صرف او کردند و با تمام وجود عاشقش بودند، به یکباره از دست می ­دهند و مجبور هستند آن را با دست خالی و با کوله ­باری از گناه و معصیت، ترک کنند. مرگ برای این افراد، شروع اندوه و پریشانی بزرگی است که پایانی برای آن وجود ندارد.
به این شیوه از عذاب که خدای متعال راه لذت ­های دنیوی را به روی گناه­ کار باز می­کند، «سنت استدراج» می ­گویند. سنت استدراج یعنی این که خدای متعال ـ با ابزار دنیا و دنیازدگی ـ چنین افرادی را به تدریج از راه هدایت دور و دورتر می ­گرداند، تا آن­که در کیفر اعمال خود گرفتار شوند و جز حسرت و اندوه چیزی برداشت نکنند.
با توجه به این مطلب، کاملاً مشخص شد که ملاک برتری در نزد آسمانیان را نمی ­توان در پول و امکانات دنیوی جستجو کرد. تنها معیار برای شناخت جایگاه آخروی خود، تقوای الهی و بندگی خالصانه در درگاه او است.
مشکلات دنیوی مؤمنین، تمرین کوچکی برای مرگ، و یادآوری لطیفی است از لحظۀ دست کشیدن از دنیا. مشکلات دنیا به مؤمن می ­آموزد تا به جای دل بستن به دنیا، به خدای رب ­العالمین که خالق دنیا و آخرت است، دل ببندد. فایدۀ مشکلات دنیوی برای مؤمن آن است که ـ قبل از مرگ ـ پی به ناکارآمدی اسباب دنیا ببرد و با توکل به خدای یکتا، تنها به الطاف ویژۀ او چشم بدوزد.
در جملۀ مشهوری آمده است: «مُوتُوا قَبلَ أن تَمُوتُوا»؛ «بمیرید، قبل از آن­ که شما را بمیرانند». یکی از مهمترین ویژگی­ های مرگ، آن است که به اجبار، انسان را از تعلقات دنیا جدا می ­کند، و او را به سوی عالم دیگری می­برد. چنین قطع علاقه ­ای ـ که از روی اختیار نیست ـ نه تنها برای کسی کمال محسوب نمی ­شود؛ بلکه در هنگام سکرات موت، برای شیفتگان دنیا، موجب عذابی دردناک خواهد شد. اما کسی که از روی اختیار ـ در عین بهره­ مندی از نعمت ­های دنیوی ـ دل­بستگی خود نسبت به آن ­ها را کنار می­ گذارد و به جای دنیای فانی، به خدای یکتا و اولیای معصومش دل می­بندد، علاوه بر آن که نزد خدای متعال اجر فراوانی دارد، مرگ را هم پلی دوست داشتنی برای عبور از ناخوشی ­های دنیا، و ورود به بهشت زیبای الهی می ­بیند. به همین دلیل است که می ­فرمایند: «بمیرید قبل از آن­ که شما را بمیرانند!»
بنابراین، اگر می ­بینید برخی از افراد گناه­ کار ـ به ظاهر ـ مشکلی در زندگی خود ندارند، به هیچ ­وجه در مسیر دین ­داری خود تردید نکنید، و همچون گذشته به نماز و بندگی خود ادامه دهید.

[۱] . گاهی اوقات هم خدای متعال گناه­ کار را با فقر و نداری عذاب می­کند. برخی از گناه ­ها موجب فقر و ذلت می ­شوند و روزی انسان را تنگ می ­کنند. البته این مطلب بدان معنا نیست که هر فقیری مطرود درگاه الهی است. گاهی اوقات فقر به دلیل گناه است و گاهی اوقات، به دلیل محبت خداوند به بنده­ اش می ­باشد؛ محبتی که برگرفته از حکمت خداوند و شناختی است که از روحیات بنده دارد. چه بسا افرادی که با فقر و مشکلات مالی، پیشرفت و تعالی معنوی بیشتری داشته باشند و بهتر از هر حالت دیگری نردبان ترقی را طی کنند.

[۲] . توبه (۹)، آیۀ ۵۵٫

[۳] . مطلب فوق هرگز بدان معنا نیست که هر کس مال و ثروت داشت، از راه بندگی خدا دور افتاده است. اگر مال و ثروت، موجب غفلت انسان از یاد خدا نشود و زمینۀ تقویت روحیۀ بندگی را در انسان فراهم آورد، مبارک و میمون است. اما اگر مال و ثروت موجب دوری انسان از کمال معنوی خود، و روی آوردن وی به گناه و عصیان شد، نامبارک و غیر میمون بوده و چه بسا چنین شخصی مبتلا به عذاب الهی شده باشد.

موفق باشید.

سلام
چرا من اینقدر بدبختم توزندگیم؟؟
دختری ۲۱ساله هستم دانشجوی رشته حقوق هیشکی ازم خوشش نمیاد هیشکی حتی همه ی اطرافیانم و هرکی که منو میشناسه
اصلا نمیدونم واسه چی افریده شدم دیگه خسته شدم از این زندگی لعنتی هر روز ارزوی مرگ میکنم بعضی وقتا هم حتی نزدیک اذان دعا میکنم میگم خدا هیچی ازت نمیخوام فقط اینکه دیگه نمیخوام یه ثانیه هم زنده باشم بخدا الانم دارم ارزوی مرگ میکنم دیگه بریدم از این زندگی لعنتی

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

بشر از ديرباز به شناخت خويشتن علاقه‌اي وافر ابراز مي‌داشته و در اين راه سخت تلاش و كوشش و اهتمام مي‌ورزيده و بر همين اساس و ميل دروني براي شناخت خويشتن است كه حالات سلامت و بيماري براي وي از اهميتي درخور و شايسته برخوردار شده است. افسردگي يكي از نخستين اختلال‌هاي رواني است كه پزشكان به شرح آن پرداخته‌اند. مشهورترين حالت افسردگي احساس دلتنگي و دل‌گرفتگي و يا قرار داشتن در حالت خلقي بد است. اين احساس‌ها معمولا كوتاه بوده و تاثيرات كم و جزئي بر روي فعاليت‌هاي معمول روزانه دارند. در سطح بعدي افسردگي نشانه‌ها شدت يافته و براي دوره‌اي طولاني‌تر تداوم مي‌يابد.فعاليت‌هاي روزمره ممكن است به شدت سخت شوند. اما هنوز شخص قادر به مقابله با آنهاست. به هر حال در اين حالت احساس نااميدي شايد آن‌قدر شديد شود كه خودكشي به عنوان تنها راه‌حل به نظر برسد. كسي كه افسردگي را تجربه مي‌كند ممكن است نوسانات شديدي را در خلق تجربه كرده و يا حتي آرزوي كناره‌گيري كامل از فعاليت‌هاي معمول روزانه و دنياي بيرون را داشته باشد.

*** عوامل موثر در بروز افسردگي:
بروز افسردگي در فرد دلايل مختلفي مي‌تواند داشته باشد، از جمله حوادث مختلفي كه در دوران زندگي پيش آمده، رفتار ديگر اعضاي خانواده نسبت به او، تغيير محل، محل زندگي و يا شكست و ناكامي‌هاي زندگي را مي‌توان نام برد. كساني كه در كودكي از حضور در اجتماع و فعاليت‌هاي گروهي و اجتماعي محروم بوده‌اند و بيشتر وقت خود را در منزل گذرانده‌اند در آينده بيشتر در معرض ابتلاي به اين بيماري قرار مي‌گيرند.

اتفاقات زندگي:
بسيار عادي است كه در زمان روبه‌رو شدن با يك فاجعه غم‌انگيز مانند داغ‌ديدگي و يا از دست دادن شغل افسرده شويم.
شرايط و موقعيت‌ها: ‌اگر ما تنها بوده و دوستي نداشته باشيم، تحت فشار رواني باشيم، نگراني داشته و يا از نظر جسمي افت كرده باشيم، احتمال بيشتري مي‌رود كه افسرده شويم.

بيماري جسمي:‌
افسردگي بيشتر زماني كه از بيماري جسمي رنج مي‌بريم به سراغ ما مي‌آيد.

شخصيت:
‌هر فردي احتمال دارد افسرده شود اما برخي از افراد احتمال بيشتري براي افسرده شدن دارند.

جنسيت:
‌زنان بيشتر از مردان افسرده مي‌شوند شايد به اين دليل كه مردان كمتر اجازه مي‌دهند احساساتشان بارز شود و اغلب بر آنها سرپوش مي‌گذارند.
لذت بردن از زندگي و علاقمند شدن به انجام كارهاي روزمره براي اين عده دشوار مي‌شود. كارهاي لذت‌بخش معمولي مانند خواندن روزنامه و يا تماشاي تلويزيون دشوار و تحمل‌ناپذير مي‌شود. وقتي افسردگي به شديدترين سطح خود مي‌رسد ممكن است توانايي واكنش هيجاني را از دست بدهد و به آنجا برسد كه احساس خوب و بد چندان تفاوتي برايش نكند و ممكن است با آرزوي مرگ واقعا اقدام به خودكشي كند.

*** درمان افسردگي:
بايد توجه داشت اگر چه حدود ۳۰درصد افراد در طول عمر خود حداقل يكبار درجاتي از اين بيماري را تجربه مي‌كنند اما آنچه به طور اساسي به درمان نياز دارد پا برجا بودن حداقل ۵ علامت به مدت ۲هفته است. خوشبختانه راههاي موثر فراواني براي درمان افسردگي وجود دارد كه در اين رابطه مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
چرخه خواب وبيداري خود را تنظيم كنيد. در طول روز چرت نزنيد تا تنظيم برنامه آسان‌تر شود.
بيشتر كار كنيد چون اعتمادبه‌نفس شما را زياد مي‌كند اما اگر در آن واحد مثلا در ۳ جا كار مي‌كنيد حتما آن را كم كنيد چون تنش رواني را زياد مي‌كند.
قهوه كمتر بخوريد يك فنجان قهوه شيرين ممكن است افسردگي را دو برابر كند.
ورزش كنيد. برايتان بسيار خوب است به طور منظم به ورزشي كه برايتان مناسب است بپردازيد.
تلويزيون كمتر تماشا كنيد. تماشاي تلويزيون اثر رخوت‌زا دارد و افسردگي را تشديد مي‌كند.
اگر سيگار مي‌كشيد بدانيد كه سيگار باعث تشديد افسردگي مي‌شود آن را ترك كنيد، اگر نمي‌توانيد حتما كمك بگيريد (پزشك و...) ترك سيگار به درمان افسردگي كمك زيادي مي‌كند.
كتاب‌هاي مناسب درباره افسردگي و راههاي مبارزه با آن را بخوانيد.
از عطرهاي مناسب استفاده كنيد برخي عطرها مانند گل ياس عملا تحرك فرد افسرده را بالا مي‌برد.
مصرف برخي داروها مانند داروهاي ضدفشار خون، ضدآلرژي و... افسردگي را تشديد مي‌كند. پركاري يا كم‌كاري غدد مانند تيروئيد نيز مي‌تواند باعث بروز افسردگي شود. از پزشك خود كمك بخواهيد.
نواختن موسيقي مناسب در بهبود افسردگي موثر است. يك روانپزشك نواختن موسيقي را شيوه‌اي جهت تخليه احساسات و هيجانات منفي و همچنين خاطرات ناخوشايند مي‌داند.
يكي ديگر از راههاي كاهش افسردگي استفاده از نور طبيعي است. نور به بهتر شدن كاركرد بدن كمك مي‌كند بنابراين به محض بيدار شدن، پرده‌ها را كنار بزنيد تا نور بيشتري به درون اتاق بتابد. از آن بهتر اين است كه هرچه سريع‌تر از منزل خارج شده و در معرض تابش نور خورشيد قرار بگيريد.

*** خلاصه اینکه:
بسيار مهم است كه بر فعاليت‌هاي اجتماعي خود بيفزاييد.
هرگاه احساس تنش مي‌كنيد از روش‌هاي خود آرام‌بخشي استفاده كنيد. نفس عميق و پرداختن به امور تفريحي مي‌تواند كمك‌كننده باشد.
لبخند بزنيد و تظاهر كنيد كه خوشحال هستيد. راست بايستيد و قامت خميده و افسرده‌وار به خود نگيريد. تحقيقات نشان مي‌دهند كه شكل‌ چهره واقعا مي‌تواند نوع احساس انسان را تغيير دهد. وانمود كردن به تجربه يك حالت عاطفي، واقعا آن حالت را در شما ايجاد مي‌كند.
نسبت به يادگيري يك زبان خارجي اقدام كنيد. تجربه نشان مي‌دهد تلاش براي فراگيري زباني غير از زبان مادري ميزان اعتماد به‌نفس افراد را به شدت افزايش داده و در آنها ايجاد روحيه‌اي پرنشاط مي‌نمايد. امتحان كنيد.
علاوه بر به كار بستن موارد فوق عملي‌ترين و مهمترين راه درمان، استفاده از داروهاي ضدافسردگي است كه انواع مختلف دارند. هر بيمار ممكن است به يك يا چند نوع داروي خاص پاسخ مناسبي بدهد. به هر حال اكثريت قريب به اتفاق بيماران به يك مورد درمان دارويي همراه با بهره‌گيري از خدمات مشاوره و روان ‌درماني پاسخ خواهند داد.

موفق باشید.

سلام سارا خانم قرار نیست که اطرافیان حتما از شما خوششان بیاید چون شما نمی توانید کاری کنید کا تمام اطافیان همیشه از شما خوشنود باشن نمی دانم شما اهل نماز و دعا هستید یا نه ولی امیدوارم که باشید شما اگر تمام کارها و رفتار خودتون همیشه رضایت خداوند متعال و اهل بیت را در نظر بگیرید دیگر طرز برخورد اطرافیان و حرکات و رفتار آنها نسبت به شما برایتان بی اهمیت و پوچ خواهد شد. شما بر خداوند متعال توکل کن و حتما هروز زیارت عاشورا بخوان همه چیز درست می شود . حق نگهدارت

دینی اسمانی نتواند جلوی فقر بگیرد دین اسمانی نیست دین شیطانی هست

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت : اسلام همواره مسلمانان را به فراگیری علم وفتح قله‌های رفیع پیشرفت و ترقی فراخوانده است و اسلام این قدرت نیز داشت که تمدن سازی نموده وافکار عموی را جذب نماید بنا بر این علل عقب ماندگی مسلمانان اسلام نیست.
در صدر اسلام مسلمانان آن چنان پیشرفت نمودند که بخش وسیعی از جهانیان را تحت تأُُثیر تمدن و فرهنگ خود قرار دادند و همگان را به علم گرای فراخواندند و در فراگیری علوم مرزهای جغرافیای را نادیده گرفتند.
یکی از علل سرعت پیشرفت اسلام و مسلمانان این بود که در اخذ علوم و فنون و صنایع و هنرها تعصب نمی‌ورزیدند و علم را در هر نقطه و در دست هر کس می­یافتند، از آن بهره می‌گرفتند.
در احادیث نبوی، به این نکته توجه داده شده است که علم و حکمت را هر جا و در دست هر کس پیدا کردید آن را فرا گیرید. رسول اکرم فرمود: «کلِمَهُ الحِکمَهِ ضالةُ الموُمِنِ فَحَیثُ وَجَدَها فَهُوَ اَحَقُ بِها؛ همانا دانش راستین گمشده مومن است، هر جا آن را بیابد خودش به آن سزاوارتر است.»(۱)
در نهج?البلاغه آمده است: «الحِکمة ضالةُ الموُمِنِ، فَخُذِ الحِکمَهَ وَ لَو مِن اَهلِ النًفاقِ ؛دانش راستین گمشده مؤمن است، پس آن را فراگیر و بیاموز و لو از مردم منافق. »(۲) و هم از کلمات آن حضرت است: «خُذُوا الْحِکمَةَ وَ لَوْ مِنَ المُشرِکینَ ؛حکمت را بیاموزید ولو از مشرکان. »(۳)
در روایات اسلامی، ائمه اطهار از حضرت مسیح نقل کرده اند که: «خُذُوا الحَقً مِنْ اَهْلِ الْباطِلِ وَ لا تَأْخُدُوا الْباطِلَ مِنْ اَهَلِ الحَقً وَ کونُوا نُقادَ الکلامِ ؛ حق را (هر چند) از اهل باطل فرا گیرید و اما باطل را (هر چند) از اهل حق فرا نگیرید، سخن سنج و حقیقت شناس باشید. » (۴)
این روایت­ها زمینه وسعت دید و بلند نظری و تعصب نداشتن مسلمانان را در فراگرفتن علوم و معارف از غیر مسلمانان فراهم کرد. و از این رو مسلمانان اهمیت نمی‌دادند که علوم را از دست چه کسی می­گیرند و به وسیلة چه اشخاصی ترجمه و نقل می‌شود و به دست آنها می‌رسد، بلکه بر اساس آنچه از پیشوای عظیم الشأن خود آموخته بودند خود را به دلیل این که اهل ایمانند صاحب و وارث اصلی حکمت­های جهان می­دانستند، حکمت را نزد دیگران امری «عاریت» تصور می‌کردند.معتقد بودند که علم و ایمان نباید از یکدیگر جدا زیست کند؛ معتقد بودند که حکمت در محیط بی ایمانی غریب و بیگانه است. وطن حکمت قلب اهل ایمان است. بدیهی است که جمله: «کلِمَةُ الْحِکمَةِ ضالَهُ المؤمِنِ فَحَیثُ وَجدَها فَهُوَ اَحَقُ بِها» همه این معانی و مفاهیم را در بردارد. این بود که مسلمانان تمام همت و سعی شان این بود که بر علوم و معارف جهان دست یابند.
آری در آن روزی که اسلام و احکام قرآن عملا اجرا می‌گردید به خوبی نشان داد و اثبات کرد که چگونه می­تواند از عقب افتاده ترین ملتها نیرومندترین حکومت‌ها و متمدن ترین ملتها را به وجود آورد. روزی که مسلمانان در بغداد و اسپانیا بزرگترین دانشگاهها را دارا بودند جهالت و خرافات بر سراسر جهان مغرب(اروپا و آمریکا) حکومت می‌کرد و حتی چندین قرن بعد از آن رجال و شخصیت‌های علمی را که تازه در مغرب زمین ظهور کرده بودند به جرم داشتن عقاید علمی زنده در آتش می‌سوزانیدند.در اینجا مناسب است مقداری از نقش اسلام و مسلمانان در تمدن را از زبان دانشمندان مغرب برای شما بازگو کنیم.
۱. دکتر گوستاولوبون، مستشرق و وزیر سابق فرانسوی می‌نویسد کتابهای پزشکی محمد زکریا رازی در دانشکده‌های پزشکی اروپا تا مدت زیادی جزء کتابهای درسی بود و می‌گوید کتابهای بوعلی به تمام زبانهای دنیا ترجمه شد و تا مدت شش قرن اصول و مبانی طب شناخته می‌شد.
۲. مسیوسدیو، مورخ مشهور فرانسوی می‌نویسد ترقی تمدن امروز اروپا مرهون دانشهایی است که اسلام در سراسر شرق و غرب منتشر ساخت و حقیقتاً باید اعتراف کرد که مسلمانان استادان اولیه ملل اروپا بودند.
۳. دنبورت می‌گوید باید اعتراف کرد که علوم طبیعی، فلکی، فلسفه، ریاضیات که در قرن دهم اروپا را زنده نمود از قرآن گرفته شده بلکه اروپا رهین ملت اسلام است.
اگر بخواهیم در این جهت وارد شویم سخن به درازا می‌کشد و از باب نمونه همین قدر کفایت می‌کند.آری، سیادت و آقائی و پیشتازی تمدن و انقلابات علمی و صنعتی تا آن هنگام منحصراً در اختیار مسلمانان بود که فقط قرآن بر آنها حکومت می‌کرد نه چیز دیگر. بدینسان علل عقب ماندگی مسلمانان را باید در عوامل دیگر جستجو کرد نه در اسلام.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی ** هر چه هست از مسلمانی ماست
عوامل عقب ماندگی مسلمانان را می‌توان در موارد ذیل جستجو کرد:
۱ - برداشت‌های انحرافی از آموزه‌های دین اسلام:
یکی از علل مهم عقب ماندگی مسلمانان در زمینه ‏های مختلف به ویژه علم نظامی و ظلمت، برداشت‏های انحرافی از آموزه‏های دینی است، برخی تصور کرده‏اند که دین با علم و تکنولوژی مخالف بوده و اصولاً دین مردم را به آخرت گرایی فراخوانده است بر این اساس مسلمانان به جای پرداختن به علم و نوآوری‏های تکنولوژی، به مسایل فردی پرداختند. این نگرش و رویکرد موجب شد که مسلمانان از قافله علم و تمدن و عقب بمانند، حال آن که اسلام- همان گونه که اشاره شد- نه تنها با علم و تکنولوژی و فنون نظامی مخالف نیست، بلکه همگان را به یادگیری علم فرا خوانده و برای یادگیری علوم، مرز جغرافیایی نشناخته (۵) و از علم وحکمت به عنوان «گمشده مؤمنان» یاد کرده است.(۶) از سوی دیگر یادگیری برخی از علوم را واجب شمرده است.(۷) بهره‏گیری از علوم بود که مسلمانان در صدر اسلام، به پیشرفت‏های مهم علمی و تمدن دست یافتند.
۲ - ترک جهاد وعدم تلاش برای توانمندی نظامی مسلمانان
قرآن با نگاهی جامع مسلمانان را فرا خواند که از قوّت و قدرت نظامی برخوردار باشید و سلاح‏های همسو با شرایط زمان را داشته باشید: «اعدّوا لهم ما استطعتم من قوة... ترهبون به عدوّ اللَّه و عدوّکم؛ در برابر آن‏ها (دشمنان) آنچه توانایی دارید از نیرو آماده سازید تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید.» (۸) یکی از عوامل مهم عقب ماندگی مسلمانان ترک جهاد و کوشش علمی و عملی است.
اسلام مسلمانان را به فعالیت و جهاد در زمینه‏های مختلف فرا خواند.(۹) ولی مسلمانان دستورها و آموزه‏های دینی را فراموش کرده، به تن پروری پرداختند یکی از نویسندگان می‏نویسد:... آری جهاد در صحنه‏های علمی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی به دست فراموشی سپرده شده و حُبّ نفس و عشق به دنیا و راحت ‏طلبی و کوته نگری و اغراض شخصی بر آن‏ها چیره شده، تا آن جا که کشتگانشان به دست خودشان بیش از کشتگانی است که دشمن از آن‏ها قربانی می‏گیرد
۳ - تلاش‌های تخریبی دشمنان :
یکی از عوامل مهم عقب ماندگی مسلمانان، دشمنان اسلام و مسلمانان می‏باشند، قدرت‏های بزرگ که تمدن و پیشرفت‏های مسلمانان را بر نمی‏تابیدند، سعی کردند که با بهره‏گیری از ابزار مختلف، عقب ماندگی را به مسلمانان دیکته‏کنند. متأسفانه سیاست‏های استکبار با عدم خود باوری مسلمانان همسو شده و زمینه عقب ماندگی مسلمانان را افزایش داد. امروزه نیز استکبار جهانی پیشرفت‏های ایران اسلامی را بر نمی‏تابد، از این رو سعی می‏کنند با بهره‏گیری از اهرم‏های مختلف نگذارد که ایران قله‏های رفیع علم و تکنولوژی را فتح کند.
برای پیشرفت جهان اسلام و دست یابی به تمدن بزرگ اسلامی لازم است که مسلمانان به هویت اسلامی خویش برگشته و دستورها و آموزه‏های دینی را در خصوص علوم نظامی، اقتصادی و... رعایت کنند. از سوی دیگر شجره طیبه خود باوری را تقویت نمایند و بدانند که اسلام با علم و صنعت مخالف نیست و در اسلام هم سعادت دنیا و هم سعادت آخرت مسلمانان لحاظ شده است.
۴ - حکومت‏های وابسته‏ در کشورهای اسلامی :
یکی از عوامل مهم عقب ماندگی مسلمانان حکومت‏ها هستند که تحت تأثیر دشمنان خارجی قرار گرفته موجب شدند که مسلمانان از پیشرفت‏های علمی و صنعتی محروم شوند، زیرا برخی از حکومت‏های جهان اسلام بقا و دوام خویش را در عقب ماندگی فرهنگی و تضعیف استعداد و قابلیت‏ های مسلمانان جستجو می‏کردند.
۵ - اختلافات و چند دستگی‏های مسلمانان
از سوی دیگر جنگ‏های داخلی جهان اسلام و جنگ‏های گروهی و فرقه‏ای در کشورهای اسلامی نیز موجب شد که مسلمانان از پیشرفت‏های علمی و صنعتی بی بهره شوند.
پی‌نوشت‏ها:
۱. بحارالانوار چاپ آخوندی، ج ۲، ص ۹۹.
۲. نهج?البلاغه حکمت ۸۰.
۳. بحار، ج ۲، ص ۹۷.
۴. بحار، ج ۴، ص ۹۶.
۵. محجة البیضاء، ج ۱، ص ۹۱، بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۷۷.
۶. بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۶۸.
۷. بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۷۷، مستدرک الوسایل، ج ۳، ص ۱۷۴.
۸. انفال (۸)، آیه ۶۰، تفسیر نمونه، ج ۷ ص ۲۲۰.
۹. تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۳۵۰ - ۳۵۱.

من بدبختی ندارم خونه دارم ماشین دارم همسر مورد علاقمو دارم و به موجود وهمی به نام خدا اعتقادی ندارم و از وقتی فهمیدم خوایی در کار نیست بهتر شد زندگیم شادتر شدم و امیدوارتر به زندگی و فهمیدم باید به خودم تکیه کنم و خدایی نیست که کمک کنه و همیشه هم به اینده امیدوارتر میشم چون میدونم خدایی نیست که دخالت کنه و من میتونم با فکر و مغزم دنیامو بسزم ضمنا اخرتی هم نیست و همه اینا کلک هست من بعد از مدتها مطالعه و تحقیق بهم ثابت شد همه اینا توهم و دروغه پس به خودتون تکیه کنید وبه موجودی که قدرت دفاع از خود یا خونه خود یا حتی کتاب خودشو نداره و باید یه مشت بنده با تفسیر از کتابش دفاع کنند تکیه نکنید که بی فایدست و به جایی نمیرسید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام .
قبل از همه این مکسن را مصرف نماید تا زمینه برا ی جراحی این تصور نا درست تان فراهم شود شاید با نقد این توهم از این مهلکه نجات یابید .
امام حسین ع در دعای نورانی عرفه گویا به این گونه تصورات جماب داده وفرمود :
(( ماذا وجد من فقدک ، ومن الذی فقد من وجدک ؟ = چه چیزی یافته کسی که ترا ندارد ؟ وچه چیزی ندارد کسی که تر را دارد ؟ ))
پس اگر آن سخن را واقعا از روی باور گفته اید شما هیچ چیز ندارد گمان می کنید که دارید به زودی خواهی فهمید نادار وبیچاره اید .
حال به چند نکته توجه نماید :
۱ - بر خلاف تصور شما خوشبختی در اموری است که انسان را به خدا نزدیک می­کند و مورد رضای خداست و اموری که انسان را از خدا دور می کند، هر چند به ظاهر نعمت هم باشند، اما در واقع نقمت و عذاب هستند.
آیات زیر در این زمینه دقت نماید :
زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ قُلْ أَ أُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذلِكُمْ لِلَّذينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِالْعِبادِ (۱)
محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر
مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست. بگو: «آيا شما را از چيزى آگاه كنم كه از اين (سرمايه‏هاى مادى)، بهتر است؟» براى كسانى كه پرهيزگارى پيشه كرده‏اند، (و از اين سرمايه‏ها، در راه مشروع و حق و عدالت، استفاده مى‏كنند،) در نزد پروردگارشان (در جهان ديگر)، باغهايى است كه نهرها از پاىِ درختانش مى‏گذرد هميشه در آن خواهند بود و همسرانى پاكيزه، و خشنودى خداوند (نصيب آنهاست). و خدا به (امورِ) بندگان، بيناست.
مادیات اگر به همراه معنویات باشد، ارزشمند هستند ولی مادیات اگر در قبال معنویات باشد، نه تنها ارزش و سعادت نیست بلکه وبال و عذاب و هلاکت است:
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُون (۲)
و (فزونى) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتى فرو نبرد خدا مى‏خواهد آنان را به وسيله آن، در زندگى دنيا عذاب كند، و در حال كفر بميرند!
خوشبختی حقیقی به این است که انسان با خدا آشنا شود و به خدا ایمان بیاورد و همه زندگی خود را در راستای رضای خدا سامان دهد که چنین فردی در زمره مؤمنان واقع شده و خدا او را در پناه خود گرفته و در دنیا و آخرت از حزن و اندوه در امان خواهد بود زیرا هر چه در دنیا به او برسد، به اراده و اذن خداست و او هم در مسیر انجام وظیفه است پس اندوه و شکست ندارد و در آخرت هم که در پناه خدا از همه هول و اندوه ها در امان بوده و مهمان خاص خداست .
انسان عاقل،‌خوشبختی را در امور فانی و متغیر نمی‌جوید. سعادت واژة ‌مقدسی است که عقل و روان پاک آن را تفسیر می‌کند و متاع قلیل،‌ لذت زودگذر و متغیر و در یک کلمه «دنیا» نمی‌تواند تفسیر کنندة آن باشد.
مولای متقیان نیک‌بختی را چنین تفسیر می‌کند: «نیک‌بخت‌ترین فرد کسی است که لذّت فانی(دنیا) را برای لذّت باقی(آخرت) رها کند».(۳)
چون دنیا دار فانی است و بی اعتباری خویش را ثابت کرده و مرگ، عبرت بزرگ آن است، گشتن در پی خوش بختی و یافتن این گنج بزرگ در جایی و برای جایی که از بین رفتنی است، بیهوده است.
البته همسر، فرزند و منزل شایسته؛جز خوش بختی انسان است لذا در روایتی رسول خدا(ص)می‌فرماید: «مِن سعادة المرء المسلم الزوجة الصالحة و المسکن الواسع و المرکب الهنیء و الولد الصالح؛(۴) از سعادت مرد مسلمان است که همسر شایسته، خانه وسیع، مرکب راهوار و فرزند شایسته داشته باشد». ولی نه با آن توهم که شما گرفتارش شده اید ، بلکه انسان با همة استعدادهایش باید شناخته شود، ودر پی خوش بختی او تلاش شود ، بر این اساس برای شناخت عوامل سعادت و خوش بختی باید به سراغ آفریدگار انسان که حقیقت وجود انسان را می‌داند و از راز و رمز سعادت انسانی و راههای شقاوت آن آگاه است برویم و از قرآن و مفسران واقعی آن (روایات معصومین ) کمک بگیریم.
اسلام بشر را از جنبة جسم و جان و ازجهت معنوی و مادی مورد توجه قرار داده است و سعادت انسان را در برخورداری از کمالات روحی و استفادة صحیح از تمایلات مادی می‌داند؛ از این رو عواملی مادی و معنوی را در تحصیل سعادت مؤثر می‌داند،
۲- این تصور قبل از شما برای افردی مثل قارون نیز رخ داده است که تصور می کردند که خوش بختی در مال وثروت دنیا است لذا قرآن درآیه ۷۹ سوره قصص درباره قارون ، تجمل گرای معروف تاریخ می فرماید:
فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ ؛(قارون) با تمام زینت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها که طالب حیات دنیا بودند(آهی کشیدند ) گفتند:اى کاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نیز داشتیم! به راستى که او بهره عظیمى دارد.
وقتی قارون از دادن زکات خود داری نمود به موسی وحی شد که زمین را در اختیار تو نهادم .هر چه خواهی با او کند. موسی گفت: ای بنی اسرائیل !همچنان که خداوند مرا بر فرعون مسلط ساخت ،بر قارون نیز سلطه داد. اینک هر که خواهد، با او باشد و هر که خواهد، از او جدا گردد. همه یاران از او جدا شدند جز دو نفر که در کنارش ایستادند. در این حال موسی زمین را فرمود که ببلع ودر خود فرو ببر . پس زمین تا کمربند آن ها را در خود فرو برد. باز گفت: این ها را ببلع. زمین آن ها را تا گلو به خود بلعید و آن ها فریاد می زدند که ای موسی !تو را به آن قرابتمان با تو ، ما را ببخش،
تا آخرین بار که گفت: ای زمین! آن ها را بگیر. آن گاه زمین تمامی بدن آن ها را به خود فرو برد.
تصور قارون هم همین بود که مال وثروت را خود بدست آورده و خداوند نقشی در آن نداشته است ، ولی بعد متوجه شد که در گمان باطل بوده است .
۳- بر خلاف توهم شما همه پیامبران الهی از برپایی قیامت و مسئله بهشت و جهنم و رسیدگی کامل به پرونده انسان در آن روز خبر داده و به پیروان خود گفته‏اند یقین و ایمان داشته باشید که حتماً روزی قیامت بر پا خواهد شد. ما مسلمانان وقتی می‏بینیم قرآن کریم (که وحی الهی و کلام خدا است) بیش از هر موضوع دیگر از معاد سخن گفته و اعتقاد به معاد را از ارکان ایمان شمرده است، با جان و دل می‏پذیریم و یقین پیدا می‏کنیم که معاد و قیامت صددرصد به وقوع خواهد پیوست، چرا که خدای آگاه از همه چیز و راستگوتر از همه کس، از آن خبر داده است. مسلمانان راستین با اتکا و اطمینان به وحی الهی که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده، روز جزا را وعده قطعی خدا می‏دانند و یقین دارند وعده او تخلّف‏ ناپذیر است.
برهان عدالت. می‏دانیم از اوصاف خداوند "عدالت" است، که نشانه‏های آن در جای جای عالم هستی، در آسمان‏ها، در زمین، در وجود انسان، در ضربان قلب و گردش خون، و بالاخره در سراسر جهان دیده می‏شود. هر کس مختصر آشنایی با علوم طبیعی داشته باشد، می‏داند همه موجودات جهان از قانونمندی برخوردارند.
حاکمیت این قوانینِ حساب شده است که به دانشمندان اجازه می‏دهد کتاب‏های علمی را بر اساس اصول دقیق تنظیم کنند، حتی مثلاً برنامه‏های دقیق سفرهای فضایی و ورود به کرات دیگر را مرتب نمایند. پس به هر سو بنگریم، قانون نظم و عدالت را می‏یابیم که بر همه چیز سایه افکنده است. آیا انسان می‏تواند یک وصله ناجور در این عالم باشد و از عدالت عمومی جهان بر کنار بماند؟ مسلّماً نه.
از سوی دیگر: تاریخ گذشته انسان و حوادث امروز به خوبی نشان می‏دهد که احقاق حق مظلومان و کیفر ظالمان هرگز در این جهان به طور کامل انجام نشده، و امکان انجامش نیست. جنایتکاران تاریخ مانند بوش، صدام و شارون را که شاهد جنایات و کشتار و ظلم آنان بوده و هستیم، چگونه می‏شود در دنیا به مجازات واقعی شان رساند؟
پس عدالت حاکم بر این عالم (که پرتوی از عدالت خدا است) ایجاب می‏کند روزی فرا رسد که پرونده اعمال همه انسان‏ها بدون استثنا با دقیق‏ترین حساب مورد برّرسی قرار گیرد، و این همان روزی است که قیامت و رستاخیزش می‏نامیم.(۵) گفتنی است که اعتقاد به معاد از اصول مشترک تمام ادیان توحیدی است و حتی در ادیان باستان اعتقاد به زندگی پس از مرگ وجود داشته و از آثار و ابزاری که از درون قبرها به دست آمده، این مسئله ثابت شده است.
در قرآن صدها آیه درباره معاد و چگونگی آن نازل شده است. قرآن می‏فرماید: "و ان الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور؛ قیامت آمدنی است در آن شکی نیست و خداوند کسانی را که در گورها خفته‏اند برمی‏انگیزد".(۶) قرآن اعتقاد یقینی به قیامت را از صفات مؤمنان و پرهیزکاران شمرده و فرموده: "و پرهیزکاران کسانی هستند که به تمام آن چه از طرف باری تعالی بر تو و پیامبران پیش از تو نازل شده است، ایمان آورده و به
عالم آخرت یقین دارند".(۷)
افزون بر خبر دادن قرآن کریم از معاد و روز جزا دلایل دیگری، قطعی بودن معاد را روشن می‏نمایند، که یکی از آن‏ها را می‏آوریم:
خداوند حکیم است و کارهایش هدف دارد و اگر معادی در کار نباشد و زندگی انسان با زندگی در دنیا پایان یابد، زندگی بی معنا و پوچ بوده و این با حکمت خداسازگار نیست، زیرا دنیا با محدودیت زمانی و مکانی خود نمی‏تواند هدف از آفرینش موجودی باشد که بی نهایت خواه و جاودانه طلب است و استعداد زندگی جاوید و عشق به آن دارد.
پس از آن جایی که می‏دانیم خدا حکیم است، یقین پیدا می‏کنیم که معاد باید باشد. توضیح این که: بدون شک عالمی که در آن زندگی می‏کنیم، بسیار عظیم، دقیق و حساب شده است. کره زمین یک واحد از مجموعه منظومه شمسی، و آن نیز یک واحد از مجموعه کهکشان است و هزاران اسرار در جهان وجود دارد که بعضی از آنها کشف و معلوم شده و بسیاری از آنها جزء مجهولات بشر باقی مانده است.
از این میان انسان حداقل کامل‏ترین موجودی است که می‏شناسیم، با ساختمان و غیره روح و جسم و ریزه‏کاری‏ها و ظرافت‏ها و عجائبش. حال اگر بنا باشد زندگی این گل سر سبد جهان آفرینش در این خلاصه شود که چند روزی در جهان باشد، مدتی کودک و ناتوان، مدتی پیر و از کار افتاده، زمانی گرفتار طوفان‏های شدید جوانی، گاه سالم، گاه بیمار، غالباً گرفتار تهیه مایحتاج زندگی که در خور و خواب خلاصه می‏شود، سپس مردن و فانی شدن، چقدر نا زیبا و دور از حکمت است! خداوند حکیم است، یعنی تمام افعال او طبق حکمت می‏باشد. آیا حکمت جز این است که تمام کارهای او هدف روشن و حساب شده‏ای را تعقیب می‏کند؟ آیا هدف او ممکن است بهره‏گیری وجود خودش باشد با این که از همه چیز بی نیاز است و صاحب کل کمالات به صورت نامتناهی است؟ اگر نتیجه عاید بندگان می‏شود، مسلماً زندگی مادی و محدود جهان نمی‏تواند هدفی برای این آفرینش عظیم باشد، که با یک چشم بر هم زدن فانی می‏شود. آیا این بدان نمی‏ماند که صنعت گری یک ماشین بسیار عظیم و دقیق صنعتی را طی سالیان دراز بسازد، اما همین که به کار افتاد، آن را در هم بکوبد و نابود سازد؟! آیا به عقیده شما این کار حکیمانه است آیا شبیه به آن نیست که کودکی را با هزاران دردسر در یک رحم مصنوعی پرورش دهند، و آن گاه که ورزیده و آماده زندگی شد، او را بکشند؟!
به همین جهت مادیین که اعتقاد به خدا و معاد ندارند، زندگی را پوچ و بی هدف می‏شمرند، و راستی هم زندگی دنیا منهای حیات رستاخیز، پوچ و بی هدف است به همین دلیل هر کس ایمان به خدا و حکمت او دارد، نمی‏تواند انکار کند که با مرگ انسان حیات او برچیده نمی‏شود. این عالم حکم رحم مادر را دارد که انسان را به صورت یک جنین در خود پرورش می‏دهد و آماده تولد ثانوی در جهان دیگر می‏سازد. مسلماً زندگانی جنینی در رحم هدف نیست، بلکه مقدمه است برای یک زندگی گسترده دیگر.(۸) از همین جا معلوم می‏گردد که اصولاً انسان برای زندگی ابدی و همیشگی خلق شده است و از همین جا زندگی جاویدان اخروی معنی پیدا می‏کند. در باره فراز پایانی سوال باید گفت که
یکی از ملموس‌ترین دلایل بر قیامت ووجود معاد میل به جاودانگی در انسان است و از آن جایی که در نظامات طبیعت هیچ میلی گزاف و بیهوده نیست، می‌توان این میل را دلیلی بر بقاء بشر پس از مرگ دانست. این که ما از فکر نیست شدن رنج می‌بریم خود دلیل است بر اینکه ما نیست نمی‌شویم وعالمی دیگر در کاراست که درآموزه های دینی از آن به قیامت یاد می شود
بدون شک، ما در حرکت، دگرگونی و انقلاب مداوم روح و نفس، بسوی پروردگار خویش، غایت و هدف جهان هستی، مراتب حیات را پشت سر می‌گذاریم و در آخرین سیر و آخرین مرتبه به جهان رستاخیز وارد شده و با طی منازل و موافق قیامت به سوی کمال مطلوب می‌شتابیم.
چگونگی زندگی در حیات مادی و دنیوی نشان می‌دهد که غایت، مطلوب و نهایت کار انسان این جهان نمی‌تواند باشد، چرا که انسان در این جهان در بطن مشکلات، سختی‌ها، بدی‌ها و ... با کوشش خستگی ناپذیر زندگی می‌کند، پس چگونه می‌تواند بی‌هدف، حساب و کتاب، میزان و پاداش، این عالم ماده را پایان کار خود بداند.
پی نوشت ها:
۱. آل عمران (۳) ایه ۱۴ - ۱۵.
۲. توبه (۹) آیه ۵۵.
۳. غرر الحکم ج۲ ص۴۴۱.
۴. بحارالانوار، ج ۱۰۴ ص ۹۸.
۵. ر ک آموزش کلام اسلامی ج ۲ ص۲۷۴ نشر طه قم ۱۳۸۳ ش.
۶. حج (۲۲) آیه ۷.
۷. بقره (۲) آیه ۴.
۸. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج ۵، ص ۲۴۴ - ۲۴۶.نشر مدرسه امیر المونین قم۱۳۷۵ ش.

زندگی اینده غیر قابل پیش بینیه. اگر در اینده مشکلاتی براتون به وجود بیاد که در خواب هم نمیدیدن اونوقت از کی می خواهین کمکتون کنه؟. ممکنه بگین من با تفکر خودم دنبال راه حل می گردم. ولی خانم یا اقای محترم خیلی چیزها دست منو شما نیست و این خوشبختی ها به مویی بنده. کاشکی یاد بگیریم مغرور نشیم که غرور انسان رو دیر یا زود بیچاره می کنه

واقعا برات متاسفم - در افکار خودت تجدید نظرکن

بدبخت از بخت بدش گر مسجد و آدینه بسازد یا سقف فرو ریزد و یا قبله کج آید

خوشبخت از بخت خوشش گر خار مغیلان هم فشاند یا گل روید و یا سر از گلستان در آید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت : این گفته گرچه ممکن است شاعرانه تلقی شود ولی عاقلانه نیست و از نگاه وحی نیز مردود است ،
باید توجه داشت که بخت و شانس بدین معنا که پیش آمدی بدون علت به وجود بیاید، صحیح نیست.(۱) زیرا هر چه از عدم پا به عرصة ‌وجود گذارد، نیازمند علت است،‌و قانون علیت و نیازمندی هر پدیده به علتِ پدید آورنده، از بدیهیات است. از این رو در جهان هر حادثه ای اتفاق افتد، بشر به طور غریزی دنبال علت می‌گردد. پس نمی‌توانیم به چیزی با عنوان بخت و شانس معتقد باشیم و آن را از علل و اسباب دور بدانیم. در مواردی که مردم پیش آمد خوب را به شانس و اتفاق بد را به بخت نسبت می‌دهند، حاکی از نا آگاهی آنان از علل و اسباب پنهانی است. شانس‌و بخت‌و طالع‌، با تفسیری‌که‌میان‌باورمندان‌آن‌مطرح‌است‌، ریشه‌در ناآگاهی از علت‌حوادث‌و رویدادهای‌طبیعی‌، اجتماعی‌و روانی‌دارد. هر کجا انسان‌های‌سطحی‌نگر، نتوانستند علت‌بروز رویدادهای‌تلخ‌یا شیرین‌را تحلیل‌کنند، آن‌را به‌شانس‌و بخت‌حواله‌می‌کنند.
گاهی‌تنبلی‌و تن‌آسایی‌و مسئولیت‌گریزی‌و سرپوش‌گذاشتن‌روی‌نقاط‌ضعف‌، و تبرئه‌کردن‌خود در برابر گناهان‌و تازیانة‌وجدان‌و احساس‌شرمندگی‌زمینة‌گرایش‌به‌این‌گونه‌مسکن‌های‌موقتی‌را فراهم‌می‌کند.
گاهی ممکن است برای فردی پیش آمدهای خوب و نافع رخ بدهد که گفته می‌شود فلانی شانس خوب دارد. شانس نیست که علت و سبب رخ دادها شود، بلکه پیش آمدها منتسب به علت است و ما از آن آگاه نیستیم، مثلاً ممکن است رویکرد خوب بر اثر دعای خیر پدر و مادر و افراد پاکدل، یا برای آزمایش، یا صفای باطن فرد، یا خوش حال نمودن یک بندة خدا باشد.
آنچه اسلام به پیروانش تعلیم نموده، این است که همة خوبی‌ها را از خدا بدانیم و تمام بدی‌ها را به خود نسبت دهیم: "آنچه از نیکی‌ها به تو می‌رسد، از خدا است، و آن چه از بدی به تو می‌رسد، از تو است".(۲)
با این همه به چند نکته باید توجّه داشت:
اوّل - هر حادثه‏ای از گذر مشیت و اراده الهی پدید می‏آید و خداوند پیش از پدید آمدنش کاملاً از آن آگاه است. این نیز که تمام رویدادهای جهان بر اساس علل و عوامل طبیعی تحقق می‏یابند، مشیت الهی است.
عمومیت‌قانون‌علیت‌، به‌این‌که‌هر حادثه‌ای‌علتی‌دارد و هر موقعیتی‌برای‌انسان‌(فرد یا جامعه‌) و غیر انسان‌پیش‌آید، معلول‌علتی‌است‌و تقدیر و اندازه‌گیری‌هر پدیده‌ای‌نیز متناسب‌با وضع‌علت‌آن‌می‌باشد، امری‌قطعی‌است‌، چون‌آیات‌قرآن‌نظیر " قد جعل‌اللّه‌لکلِّ شی‌ءٍ قدراً "(۳) آن‌را بیان‌کرده‌و علمای‌اسلامی‌از آن‌تحت‌عنوان‌قضا وقدر تکوینی‌و تشریعی‌و سایر اندیشمندان‌جهان‌به‌عنوان‌"قانون‌علت‌و معلول‌یا اسباب‌و مسبّبات‌" بحث‌کرده‌اند.
دوم - بی‏گمان از عواملی که در حوادث زندگی مؤثّرند، اراده خود انسان است. اراده، نقشی چشمگیر در این جا
دارد و چون انسان موجودی دارای اراده و اختیار است، چگونگی اراده و خواست و تصمیم‏گیری‏اش در چگونگی
رویدادها مؤثّر است. ولی چنین نیست که هر چه بخواهد، روی دهد.
سرنوشت‌انسان‌ها و عزت‌و ذلت‌آنان‌مرهون‌کارکردهای‌آنان‌است‌که‌قرآن‌می‌فرماید: " کلُّ نفس‌بما کسبت‌رهینة‌؛ هر کس‌در گرو اعمال‌خویش‌است‌".(۴)
اسلام‌به‌قدری‌روی‌تأثیر تلاش‌ها و عملکردهای‌انسان‌در ساختن‌سرنوشت‌تأکید می‌کند که‌از یک‌سو می‌فرماید: " و ان‌لیس‌للأنسان‌الاّ ما سعی‌؛ و این‌که‌بهره‌ای‌برای‌انسان‌جز سعی‌و کوشش‌او نیست‌". و از سویی‌دیگر می‌فرماید: " انّ اللّه‌لا یغیر ما بقوم‌حتی‌یغیروا ما بأنفسهم‌؛ خداوند سرنوشت‌هیچ‌قوم‌و ملّتی‌را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌که‌آنان‌آن‌چه‌را در خودشان‌است‌تغییر دهند ."
سوم - بر اساس آنچه از قرآن مجید و احادیث بر می‏آید، ایمان و عمل صالح - به ویژه دعا - در سرنوشت انسان مؤثّر است. چه بسا دعا و برخی دیگر از کارهای نیک - مانند صله رحم و صدقه که سرنوشت را عوض کنند و موجب فراخی رزق شوند. اگر رابطه انسان با خداوند استوار باشد و در دعا و نیایش پای فشارد، سرنوشتی خوش در انتظار اوست.
چهارم - اگر انسان در زندگی خویش کوتاهی نکند و وظایفش را انجام دهد، هر چه خداوند برایش مقدّر کند و در زندگی برایش پیش آید، خیر است گرچه همراه با تلخی و رنج باشد. انسان همواره باید از خداوند راضی باشد. رضا به قضای الهی و شکیبایی در رویدادهای ناگوار، از ارزشهای بزرگ و موجب نیل به کمال معنوی و ثواب بزرگ است.
در نتیجه معلوم شد که بر خلاف آن گفته که در پرسش ذکر شده
از دیدگاه اسلام و عقل ،شانس ‌و بخت ‌و طالع‌ و مانند آن واقعیت ندارد . در واقع این امور ریشه ‌در ناآگاهی‌ از علت‌حوادث‌ و رویدادهای‌طبیعی‌، اجتماعی ‌و روانی‌ دارد. هر کجا انسان‌های‌سطحی‌نگر، نتوانستند علت‌ بروز رویدادهای‌تلخ ‌یا شیرین‌ را تحلیل‌کنند و یا نخواستند نقائص وضعف های خود را بپذیرند، آن‌را به‌شانس‌ و بخت ‌حواله‌ می‌کنند.
گاهی‌تنبلی‌و تن‌آسایی‌و مسئولیت‌گریزی‌ و سرپوش‌ گذاشتن ‌روی ‌نقاط‌ ضعف‌، و تبرئه‌ کردن‌ خود در برابر گناهان‌ و تازیانه وجدان ‌و احساس‌ شرمندگی، ‌زمینة‌ گرایش‌ به‌این‌گونه‌مسکّن‌های‌موقتی‌را فراهم‌می‌کند.
دور بودن‌ از معرفت‌های‌دینی‌ و برداشت‌های ‌غلط‌ نیز گاهی ‌موجب‌ می‌شود که‌برخی‌برای ‌ایجاد آرامش‌ روحی‌خود، چاشنی‌از اصطلاحات‌ دینی‌ و مذهبی‌ به‌عقاید خرافه‌ و موهوم‌ خود اضافه‌کنند و شانس ‌و بخت‌را تحت‌ عنوان‌ سرنوشت‌ و تقدیر خدا مطرح‌ کنند.
در همین رابطه باید این نکته نیز اشاره شود که گاهی تعبیر قسمت مطرح است در این باره باید گفت :
«قسمت » و «تقدیر»به معانی مختلفی به کار برده می شود که اعتقاد به برخی موجه است و به برخی دیگر ناموجه وبی دلیل .
قسمت و تقدیر به این معنا که : «یک رویداد, معلول یک سری عوامل است که با تحقق آن عوامل , قطعا" آن رویداد به وقوع خواهد پیوست »منطقی و صحیح است ; مثلا" اگر کسی هر روز ورزش کند, عضلاتش قوی خواهد شد و یا اگر در عبور از خیابان دقت نکند, تصادف رخ خواهد داد.
کاربرد معنایی دیگر برای قسمت و تقدیر آن است که : «نقش فرد در حوادث کاملا" نادیده گرفته شده , همه چیز به مقدرات واگذار گردد». این برداشت از قسمت برداشتی نادرست و توجیه خوبی برای اهمال و ناتوانی ها است وبا آموزه های دینی در تضاد است.
بنا بر این می توان گفت:معناى صحیحى که براى قسمت و تقدیر وجود دارد ، قضا و قدر الهى است و اراده انسان تا حدودى در سرنوشت او مؤثر است. البته اراده انسان تنها عامل تعیین‏کننده رخدادهاى زندگى او نیست . چه بسا انسان اراده کارى را دارد ، ولى موانع بسیارى براى او پدید مى‏آید یا اراده چیزى را ندارد اما آن امر براى او به راحتى محقق مى‏شود. نکته‏اش این است که علل مؤثر در عالم طبیعت دو دسته است:
۱- علل مادى،
۲- علل معنوى. یکى از عوامل مؤثر در سرنوشت انسان علل معنوى است که اعمال انسان نیز جزو این علل است؛ یعنى، اعمال انسان در سرنوشت انسان مؤثر است. مثلاً رنجاندن خاطر مؤمن یا ملامت و تحقیر و یا تمسخر او آثار بسیار سوئى در زندگى آن شخص دارد.
بین عوام رایج شده که در بسیارى از وقایع زندگى تعبیر مى‏کنند که «قسمتش چنین بود» و از این تعبیر معمولاً معناى جبر برداشت مى‏شود، در حالى که «قسمت» به معناى «جبر» و سرنوشت حتمى گریزناپذیر پذیرفتنى نیست ؛ تنها معناى مقبولى که براى «قسمت» وجود دارد ،قضا و قدر است که شرحش گذشت و با اراده و اختیار انسان منافاتى ندارد.
پی‌نوشت‌ها:
۱. علامة طباطبایی،‌نهایه الحکمه، ‌ص ۱۶۷.
۲. نساء (۴) آیه ‌.
۳. طلاق‌(۶۵) آیه‌۳.
۴. مدثر (۷۴) آیه‌۳۸.

چرا خدایی که گفته من از مادر مهربانتر هستم این همه درد و رنج به انسان میده آخه یه مادر هیچ جوره به زجر کشیدنه بچه ش راضی نمیشه. یه مادر حاضر هر کاری بکنه ولی بچه ش تو رفاه و آسایش و آرامش باشه چطور خدایی که از اون مهربانتر این همه درد و رنج بنده هاشو میبینه ولی هیچ کاری نمیکنه؟ یک مادر حتی اگر بچه اش به بدترین وجه او را اذیت کند باز به عذاب او راضی نمی شود چطور خدایی با این همه مهربانی با کوچکترین گناه این همه مجازات و جهنم را وعده می دهد؟ من بعنوان یک مادر با تمام وجود رفاه و آرامش را برای فرزندم میخواهم حتی اگر او بدترین ظلم را در حقم کند ، چطور خدایی که از من مهربان تر است و دستش باز است این آسایش را حتی با وجود گناه برایم نمیخواهد؟ مگر او خود را بخشنده و مهربان خطاب نمیکند؟ چطور میتوان بخشنده بود ولی این همه درد و رنج و گریه را دید و کاری نکرد؟
اگر این دنیا فانی است و چیز خاصی در آن نیست چرا وجود دارد؟ چرا خداوند ما را وارد دنیایی کرده که جز سختی و درد چیزی نیست؟ خدا با امتحان کردن و آزمایش ما چه چیزی نصیبش می شود ؟ با این همه درد و رنج چه بدست می آورد؟ مگر خدا جواب امتحان ما را نمیداند؟
با این همه سوال و جواب دوستان معلوم می شود بیشتر مردم از زندگی در این دنیا راضی نیستند پس خداوند چرا با این وجود این دنیا را خلق کرده؟
درد و رنج بخاطر آزمایش منطقی نیست . بخشندگی بیش از حد خداوند با این همه درد و رنج جور نیست. چطور خداوند ی که می گوید من از مادر مهربان ترم با دیدن گناه من به ملک خود دستور میدهد حاجت را برمن حرام کند ولی منه مادر با دیدن ظلم فرزندم راضی نمیشم آسایش را از او بگیرم چطور خداوند این کار را میکند؟؟؟؟؟؟
چرا من باید برای گرفتن حاجتم کارهای سخت انجام دهم چرا خدا به آساتی حاجتم را نمیدهد؟ مثلا شما میگوید امامان گفته اند اگر میخواهی روزی ات زیاد شود هر شب ۴۰۰ بار ( یا هر چند بار) فلان آیه یا فلان سوره را بخوان !!!!!!!!!!! شما اگر فرزندتان از شما چیزی بخواهد سریع برای او مهیا میکنید یا از او میخواهید که مثلا اول ۴۰۰ بار از روی تصمیم کبری بنویسد بعد به او میدهید؟؟؟؟ شما بعنوان یک مادر یا پدر بدونه هیچ چشم داشتی خواسته فرزند خود را اجابت میکنید ولی چرا خدایی که مهربانتر است خواسته های بنده هایش را سریع و به آسانی اجابت نمیکند؟؟؟؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
پرسش تان فراز های مختلف دارد ودر واقع چند ین پرسش در یک سوال تعبیه شده لذا برای دریافت پاسخ جامع به چند نکته توجه فرماید :
الف - شکی نیست که خداوند بندگان خود را دوست دارد. حتی از مادر نسبت به فرزندش مهربان‏تراست، بلکه مهربانى‏هاى پدر و مادر و... همه جلوه ‏هایى از رحمت و عنایت الهى است، زیرا اوست که این همه عشق و محبت را در نهان پدر ومادر به صورت غریزى نهاده است تا آنان با میل و علاقه تمام تلاش خود را در جهت رشد فرزندان خود به کار گیرند.
اما همین مادر مهربان هم برای رشد و پیشرفت فرزندش گاهی اجازه می دهد که فرزندش شکست و زمین خوردن را تجربه کند و یا به برخی از خواسته های او نه می گوید.
بین محبت‏هاى الهى و غیر الهى تفاوتى عمده وجود دارد و آن این است که: محبت پدر و مادر و دیگر انسان‏ها غالباً احساسی بیش نیست . بلكه در برخى از موارد بر خلاف حکم عقل، حق و عدالت و به ضرر فرزند است ،در حالى که لطف و رحمت الهى هرگز جدا از عدل، حکمت و سنت‏هاى حکیمانه پروردگار در نظام خلقت نیست.
مهرباني خداوند در عين عظمت و بي كراني كه دارد، هيچ گاه مهرباني مطلق نيست . خداوند همان گونه كه رحمان و رحيم است ، جبار و منتقم است ، هر چند بر اساس آموزه هاي ديني معتقديم كه رحمت او بر غضبش برتري و تقدم دارد ، چنان كه در روايات آمده : « يا من سبقت رحمته غضبه‏ ؛ (۱) اي كسي كه رحمت او برغضبش پيشي گرفته است » .
همان گونه كه خداوند تجلي وسيعي در مهرباني دارد ، از اظهار بي جا و بي دليل و خلاف حكمت و عدالت مهرباني امتناع مي ورزد . در نتيجه مي توان گفت حقيقت تجلي مهرباني خداوند در معناي دقيق و عام كلمه آن است كه برخي از بندگان ظالم و عاصي را به عذاب مبتلا نمايد تا حق و عدالت را در حق بندگان مظلوم و مطيع به جا آورده باشد . اگر خداوند متعال رحیم است ،حکیم و عادل هم است .
اصولا محبت و دوستی الهی در دنیا و آخرت به این صورت نمایان می شود که ابزارهای لازم هدایت و رسیدن به سعادت جاودانه و ابدی را در اختیار انسان قرار داده است. عقل را در وجود انسان و پیامبران را از خارج وجود انسان برای هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی سعادت و خوشبختی فرستاده است . هیچ چیزی را در این راه فروگذار نکرده است. اما اگر انسانی با سوء اختیار خود، راه دوزخ را گرفت و به سوی جهنم رفت، عیب و نقص از جانب محبت خدا نیست، بلکه به خاطر سوء اختیار انسان است.
البته لطف و رحمت خداوند در آخرت نیز به صورت­های مختلف مانند شفاعت و بخشش الهی خود را نمایان می کند . این ها نیز برای کسانی است که لیاقت آن را در دنیا به دست آورده باشند.
در هر صورت در خصوص پاسخ به این كه چرا خداوند برخي را به عذاب گرفتار مي نمايد ،مي توان به چند نكته اشاره نمود :
۱- ورود افراد به جهنم و تحمل عذاب برای بسیاری از افراد عین تجلی رحمانیت و مهربانی خداوند است ، زیرا حقیقت و ماهیت بهشت و حیات بهشتی با آلودگی و زنگارهای نشسته بر قلب همخوانی ندارد . کسی که گرفتار مشکلات باشد ، نمی تواند ورود در عالم بهشتیان را تجربه کند ، به همین خاطر بسیاری از گنهکاران با ورود در جهنم و تحمل عذاب اعمال ناشایست خود فرایند تطهیر و پاک شدن از آلودگی ها را طی کرده ، به محض رسیدن به طهارت لازم به بهشت وارد می گردند. همچنین است سختی ها و مشکلات دنیایی .
۲- هرچند قابل قبول نمي دانيد اما حقيقت آن است كه اعمال ما صورتی ملکی و دنیایی دارد که فانی و موقت است . در این جهان به صورت سخن یا عمل دیگر ظاهر می شود. نیز صورتی ملکوتی دارد که پس از صدور از ما هرگز فانی نمی‏شود. اعمال ما در وجهه ملکوتی و چهره باطنی باقی است. روزی پرده‏های مربوط به دنیا کنار می رود و حقیقت آشکار می شود . کردارمان را با چهره ملکوتی مشاهده خواهیم کرد. اگر زیبا و لذّت بخش است، نعیم و بهشت ما خواهد بود اما اگر زشت و بد است، آتش و جحیم خواهد بود. جزای آخرت عین کردار دنیا است و چیزی جدا از عمل نیست.(۲)
مولوی این حقیقت را چنین به شعر در آورده است.
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی ازاین خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو
می درد از پی هم اعضای تو
آنچه می بافی همه روز بپوش
و آنچه می کاری همه روز بنوش
در جای دیگر می گوید:
این سخن‏های چو مار و کژدمت
مار و کژدم می شود گیرت دمت (۳)
خداوند همه ما را از خطر اين عذاب دامن گير هشدار داده است . از طريق هدايت هاي عقل و نقل تلاش نموده كه ما در خطر ورود در اين عذاب اليم نشويم ، اما ماييم كه با سوء اختيار نتايج منفي را براي خود انتخاب مي نماييم ؛ اين امر و رابطه علّي و معلولي همانند آن است كه خداوند در دنيا آتش را عامل گرما قرار داده است . در عين حال به ما فهمانده كه تماس بي مهابا با آن زمينه سوختن و رنج ما را ايجاد مي نمايد .
حال اگر فردي به خاطر بي توجهي و سهل انگاري دست خود را به آتش زد، بايد گفت: لازم است خداوند به خاطر مهرباني اش جلوي سوختن و درد كشيدن او را بگيرد و... ؛ طبيعي است كه ممكن است احساسات چنين قضاوتي را بكند ، ولي عقل مي گويد لازم است هر معلولي در پس علت طبيعي خود رخ دهد كه انسان متوجه اعمال و رفتارهاي خود باشد و انتخاب درست را در امتحانات بعدي كه در زندگي در پيش دارد انجام دهد .
۳ - از دیدگاه اسلام، زندگی دنیا نوعی زندگی موقتی و پیش در آمد زندگی واقعی اخروی است ؛یعنی دنیا براى آخرت آفریده شده، آمدن انسان به دنیا براى کسب آمادگى براى زندگى جاوید اخروى است. به همین خاطر دنیا محل تجارت،(۴) زراعت آخرت(۵) و محل آزمایش خوانده شده است (۶) تا نتیجه آن در اخرت تبلور یابد . خداوند انسان را در دنیا آفرید تا انسان بتوان به کمال لایق و شایسته خود دست یابد و جایگاه واقعی خود در آخرت را رقم بزند .بهشت وجهنم در حقیقت تبلور این جایگاه ها هستند .
در اين مسير هم قوانين و دستور عمل هاي گوناگوني در زندگي بشر تعريف شده كه در نتيجه عمل درست به اين اصول و قوانين مي توان به نتيجه مطلوب رسيد ؛ مسلما هر عقل سلیمی اذعان می کند که در پس این برنامه جامع و دقیق باید ضمانتی اجرایی و اموری کامل مورد ملاحظه قرار گیرد .
بديهي است كه رعایت و پایبندی به این امور در صورتی جدی و همگانی می شود که انسان ها بدانند محاسبه ای دقیق در پس همه این مسایل و تعیین جایگاه هایی بی نهایت متفاوت به عنوان نتیجه مجاهدت ها و تلاش ها و رسیدن به کمالات انسانی یا ضایع نمودن فرصت ها در انتظار آن هاست . بهشت و جهنم اصلی ترین کارکرد را در این عرصه دارند .
بودن چنين پيامدهاي مثبت و منفي اصل آزمون و جديت آن به شدت زير سوال مي رود و تلاشي جدي در مسير رسيدن به نتيجه و هدف بلند خلقت انجام نمي شود .
ما نمي دانيم خداوند در قيامت با انسان ها به چه گونه اي رفتار مي نمايد . حاكم نهايي در تعيين وضعيت بشر و ديگر موجودات مختار اوست . به حكم عقل هم وفاي به وعده ها لازم است ،نه وعيدها ، يعني به خودي خود قبيح نيست كه خداوند به وعيد و تهديدي كه در خصوص عصيان و خطا نموده است ،عمل ننمايد ؛ اما در عين حال نبايد به صورتي ساده لوحانه و ابلهانه همه تهديدها را صوري و مجازي خواند و از عبوديت و تقوا و توجه به دستورات الهي غافل ماند .
اين حقيقتي است كه از لحن بيانات الهي در منابع ديني به روشني به دست مي آيد ؛ خداوند می فرماید: آیا کسانی که زشتی ها و گناهان را انجام داده اند، خیال می کنند که همانند مومنان و نیکوکاران خواهند بود و زندگی و مرگ آن ها یکسان است؟ (اگر چنین حکم می کنید ) بد حکم و داوری می کنید.(۷)
ب - فلسفه و حکمت آزمون و امتحان توسط خداوند، یقینا آگاهی و اطلاع از نتیجه نیست ، زیرا این امر برای خداوند روشن و آشکار است ، بلکه امور متفاوتی نظیر پیدا شدن صحنه آزمایش و امتحان و سربلند بیرون آمدن و موفقیت امتحان دهندگان است.
اگر خداوند، قادر و عالم مطلق بوده و فضل او بی نهایت است، باید زیباترین و کامل‏ترین جهان را خلق کند .زیباترین وجود و کامل‌ترین جهان، دنیایی است که موجودی با اختیار خود در عرصه‏های سخت امتحان در حالی که عشق به خدای نادیده می‏ورزد (برخلاف ملائکه که شرایط دیگر دارند) صحنه‏های زیبایی از عشق به معشوق را خلق کند.
اصولا یکى از مهم ترین سنت هاى الهى، امتحان و آزمایش الهى است. انسان ها در هر لحظه از زندگى خود در حال گذراندن آزمون هاى متفاوت هستند، و در دوره گذار به سر مى‏برند. آزمون ها همیشگى، دائمى و فراگیر مى‏باشند .هنگامى که چشم انسان در معرض نگاه حرام است ،آزمایشى الهى است . زمانى که در معرض مال حرامى است، آزمونى را پیش رو دارد . زمانى که در مقابل امر و نهى الهى است، باز آزمون برقرار است . هم چنین در مقابل دوست، مردم جامعه، افراد خانواده، همسر و... که در این آزمون ها یا سربلند بیرون مى‏آید و یا شکست خورده و سرافکنده.
از لحظه‏ اى که تکلیف متوجه انسان است تا زمانى که مرگ انسان را فرا مى‏گیرد ،چنین است .صرف گفتن شهادتین و ایمان آوردن کافى نیست که انسان دین دار واقعى باشد . باید ایمان از مرحله لسان به اعماق جان رسوخ نماید. خدا در سوره عنکبوت مى‏فرماید:
«آیا مردم گمان کردند به حال خود رها مى‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟! کسانى را که پیش از آنان بودند آزمودیم، (و این ها را نیز امتحان مى‏کنیم) (۸)
مفهوم آزمایش خداوند با آزمایش هاى ما بسیار متفاوت است. آزمایش هاى ما براى شناخت بیش تر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى «پرورش و تربیت» است.
در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است. این یک قانون کلّى و سنّت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعداد هاى نهفته و پرورش دادن بندگان،‌آنان را مى آزماید؛ به این معنا که انسان ها را به میدان عمل مى کِشد تا ورزیده و آزموده و پاک شوند و لایق قرب خدا گردند.
امتحان خدا به کار باغبانیِ پر تجربه اى شبیه است که دانه هاى مستعد را در زمین هاى آماده مى پاشد. دانه ها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به رشد مى کنند و با مشکلات مى جنگند و با حوادث پیکار مى نمایند و در برابر طوفان هاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان، ایستادگى به خرج مى دهند تا شاخة گلِ زیبایی، یا درختى تنومند و پرثمرى بار آید که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد. این رمز آزمایش هاى الهى است.
قرآن مجید به این حقیقت تصریح کرده: «او آنچه را در سینه دارید،‌ مى آزماید تا دل هاى شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است».(۹)
اگر آزمایش الهى نبود، استعداد ها شکوفا نمى شد . میوه هاى اعمال بر شاخسار نمایان نمى گشت. معلوم است که امتحان براى پاداش و کیفرى است که بشر با آن مواجه خواهد شد.(۱۰)
علامة طباطبائى (ره ) مى فرماید: امتحان الهى صرفاً براى این است که صلاحیت باطنى انسان از نظراستحقاق ثواب و یا عذاب به منصّه ظهور برسد (۱۱). این یک شیوه کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته و از قوه به فعل رساندن آن ها را مى آزماید، یعنى همان گونه که فولاد را براى استحکام بیش تر در کوره مى گذارند تا به اصطلاح آب دیده شود و فلز خالص تر به دست آید، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مى دهند تا مقاوم و خالص گردد.(۱۲)
از طرف دیگر آنچه در نتیجه این آزمون ها متجلی می گردد ،ملاک مرتبه و جایگاه انسان ها در زندگی حقیقی اخروی شان است.در دادگاه محاسبه خداوند به همبن نتایج در برابر انسان ها استدلال می شود تا جای عذر و انتقادی در مقابل ایشان نباشد ؛ على علیه السلام مى فرماید:
گرچه خداوند بزرگ به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است ،ولى آن ها را امتحان مى کند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است ،از آن ها ظاهر گردد.(۱۳)
پس آزمون‌ها از دو جهت هدف خلقت را تأمین می‏کند:
نخست خلق زیباترین و کامل‏ترین عالم .
دیگری که از دل نکته نخست در می‏آید: اراده الهی به آن تعلق گرفته که کمال انسان در کوره آزمایش‌ها و در پس سختی‏ها به دست او برسد، مانند سنگ و فلزات مختلف که باید در آزمایشگاه‌های مختلف و در کوره‏ها و درجات مختلف، حرارت و آزمایش دیده شود تا فلز خالص پدید آید.
همه زیبایی و کمال عالم هستی و همه جمال خلقت انسان نیز رسیدن به نتیجه قرب خداوند و به فعلیت رساندن کمالات بالقوه درونی در کوره حوادث و آزمایش دنیا و با اختیار و انتخاب خود است . نهادن اولیه این کمالات در وجود او جلوه و زیبایی به مجموعه خلقت نمی بخشد و موجود برتری چون انسان را در مجموعه عالم متجلی نمی سازد .
بنابر این کمال و ماهیت انسان به گونه ای است که در سایه آزمون های جهان هستی، سختی‌ها، مشکلات و حوادثی که برای او اتفاق می افتد، نیز چگونگی برخورد با حوادث و آزمون‌ها و چگونگی بهره وری از آن‌ها استعدادهای بالقوه به صورت بالفعل درآمده، راه سعادت و شقاوت خود را تعیین می‌نماید. انسان ها برای تکامل آفریده شدند، اما نه تکامل اعطایی و ناخود اگاه بلکه تکاملی خود خواسته و به دست آْمده از پس آزمون ها و امتحانات سخت و دشوار .
ج - بر خلاف تصور شما از مجموع آموزه های وحیانی به دست می آید که خداوند در هر حال دعا و خواست بنده گانش را بی جواب و اجابت نمی گذارد؛ گرچه این اجابت گاهی در دنیا و گاهی در آخرت باشد. گاهی برای او قابل درک است و گاهی نیست؛ ولی در هر صورت، خداوند همواره مجیب است و اسم مجیب او، جلوه و تجلی دارد. از این رو، فرمود: «ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ (۱۴) مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».
خداوند همواره به خواست‌ها و نیازهای بندگان خود جواب مثبت می‌دهد. هیچ دستی را خالی برنمی‌گرداند؛ چون کریم‌تر از آن است که دستی را که به سوی او دراز شده، ناامید برگرداند. از این رو، در روایتی از امام صادق (ع) آمده:
«ما أبرز عبدٌ یده إلى الله العزیز الجبّار إلاّ استحیا الله عزّوجل أن یردّها صفراً حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشاء، فإذا دعا أحدکم فلا یردّ حتى یمسح على وجهه و رأسه؛ (۱۵)
هیچ بنده‌ای دست خود را به سوی خدای عزیز و جبران کننده دراز نمی‌کند، مگر این که خداوند حیا می‌کند که دست او را خالی برگرداند و چیزی از فضل و رحمت که می‌خواهد در آن نگذارد. پس هر گاه دعا نمودید، دست خود را به سر و صورت خود بکشید».
هیچ دعای بنده ای بی پاسخ نمی ماند. همین که دعا می کنیم، نشان می دهد که خدا ما را پذیرفته است.
نکته بسیار زیبا و شنیدنی در این باب، سخن مولوی است:
آن یکی الله می‏گفتی شبی ** تا که شیرین می‏شد از ذکرش لبی
گفت شیطان: آخر ای بسیارگو ** این همه الله را لبیک کو؟
می نیاید یک جواب از پیش تخت ** چند الله می زنی با روی سخت
‏او شکسته دل شد و بنهاد سر ** دید در خواب او خضر اندر خضر
گفت: هین از ذکر چون وامانده‏ای ** چون پشیمانی از آن کش خوانده‏ای
گفت: لبیکم نمی‏آید جواب ** زآن همی ترسم که باشم رد باب
گفت: آن الله تو لبیک ماست ** و آن نیاز و سوز و دردت پیک ماست
‏ترس و عشق تو کمند لطف ماست ** زیر هر یا رب تو لبیک هاست (۱۶)
بیان نغز مولوی که در واقع الهام گرفته از آموزه های وحیانی است، می رساند که خداوند همیشه مجیب مطلق است و ناله و دعای بنده، در واقع، لبیک خدا است و زیر هر الله گفتن او، هزاران لبیک الهی نهفته است.
پی نوشت‏ ها :
۱. صحيفه علويه، ص ۳۱۲.
۲. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج ۱، ص ۹ - ۲۳۷.
۳ . مثنوی معنوی، دفتر پنجم.
۴. ملک (۶۷) آیه ۲.
۵. طلاق (۶۵) آیه ۱۲.
۶. هود (۱۱) آیه ۱۱۹.
۷. ص (۳۸) آیه ۲۷.
۸. عنکبوت(۲۹)آیه ۲ و ۳.
۹. نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله ۹۳.
۱۰. ترجمة تفسیر المیزان، ج ۲۰، ص ۵ - ۱۰؛ تفسیر نمونه، ‌ج۱، ص ۵۲۶ - ۵۳۰ و ج ۲۴، ص ۳۱۴ - ۳۱۸، با اقتباس و تلخیص.
۱۱. همان ج ۴ص ۶۱.
۱۲. نهج البلاغه فیض الاسلام ، کلمات قصار، جمله ۹۰ .
۱۳ . اصول کافى، ج ۴، ص ۱۴۸.
۱۴. غافر (۴۰)، آیه ۶۰.
۱۵. ابن فهد حلی، عدة الداعى، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق، ص ۹۷.
۱۶. مولوی جلال الدین بلخی، مثنوی معنوی، اقبال، تهران، ۱۳۷۷ ش، دفتر سوم، ص ۳۵۵.

متاسفانه پول شده خوشبختی واقعا تاسفانه پول داشته باشی خیلی ها حاظرن توالت خونتون رو تمیز کنن

خداوند در قرآن فرموده من دنیا را مطابق با فطرت انسان آفریده ام از طرفی میفرماید من انسان را در سختی آفریده ام خب این دو با هم جور در نمیاد من بعنوان انسان سختی رو دوست ندارم فطرت من رفاه آسایش و آرامش را دوست دارد فطرت من سختی را نمی پذیرد.
فطرت من طوری آفریده شده که به چیزهایی که در این دنیاست وابسته می شود مثل مادر پدر همسر فرزند ... ولی از طرفی می گوید به اینها دل نبند . چرا چیزی را که نباید به آن دل ببندم برایم آفریده یا فطرت مرا طوری قرار میداد که به چیزی دل نبندم . در واقع خداوند چیزهایی در درون من قرار داده ولی ازم خواسته که از آنها استفاده نکنم این خود نوعی عذاب است مثل این می ماند که کودکی را داخل پارک ببری و وسایل بازی را به او نشان دهی ولی از او بخواهی که بازی نکند خب می توان کودک را به پارک نبرد و اسباب بازی ها را نشان او نداد تا عذاب نکشد. خداوند دقیقا همین کار را با انسان کرده دلیلش چیه؟ فقط نگید آزمایش که منطقی نیست چون خداوند مهربان تر از آن است که بخواهد کسی را با عذاب دادن آزمایش کند.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
به چند نکته عنایت فرامید :
۱- در کجای قران آمده دنیا مطابق فطرت انسان خلق شده ؟
۲- آنچه ذکر نموده بشتر مربوط به طبیعت وغرایض آدمی است و نه فطرت او لذا حوب است کمی در باره شناخت عمیق تر فطرت بخث شود :
فطرت انسان به معنی ویژگی هایی است که تکوینا در اصل خلقت و آفرینش انسان به کار رفته است. تکوینی نیز یعنی اینکه اکتسابی نیست، بلکه از نهاد انسان و سرشت او سرچشمه گرفته است.
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوت های ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء= به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ،ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم ،می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند . این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.
فطرت: فطرت فقط در مورد انسان به کار می رود. تفاوت فطرت با غریزه به طور عمده در دو چیز است:
الف- فطرت از غریزه آگاهانه تر است. یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می داند که چنین فطریاتی دارد، بر خلاف غریزه که چه بسا به امیال خود آگاه است اما توجهی به آن ندارد.
ب- غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است ،ولی فطریات انسان مربوط می شود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی (مسائل ماورای حیوانی) می نامیم، پس در حقیقت بحث فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی -یعنی ماورای حیوانی- مطرح است و برای حیوان مطرح نیست، همه اکتسابی است و ریشه ای در ساختمان انسان ندارد یا اینکه نه، همه این مسائل ریشه ای در ساختمان انسان دارد و فطری انسان است؟
بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است، یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماورای حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزش های انسانی» می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند.
فطریات انسان در دو قسمت است: یکی در ناحیه شناخت ها، درک ها و دریافت ها و دیگری در ناحیه خواست ها و میل ها.
در ناحیه دریافت ها و شناخت ها این مساله هست که آیا انسان دارای یک سلسله معلومات فطری - یعنی معلومات غیر اکتسابی- هست یا خیر؟ حکمای اسلامی معتقدند که اصول مشترک تفکرات همه انسان ها اصول فطری هستند، به این معنی که انسان در این دنیا متوجه اینها می شود ولی در دانستن اینها نیازمند به معلم و نیازمند به صغری و کبری چیدن و ترتیب قیاس دادن یا تجربه کردن و امثال اینها نیست، مانند این قضایا که «کل از جزء بزرگ تر است».
اما در ناحیه خواست ها و میل ها، آیا یک سلسله فطریات وجود دارد یا نه؟ در جواب باید گفت: خواست های فطری یا غریزی انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی تقاضایی است که صد در صد وابسته به جسم باشد، مثل غریزه گرسنگی یا خوردن. میل به غذا به دنبال گرسنگی، یک امر بسیار مادی و جسمانی است ولی غریزی است. یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است. ترشحاتی در معده انسان پیدا می شود، بعد اینها به صورت یک احساسی در شعور انسان منعکس می شود گر چه انسانی که اصلا نداند معده دارد، مثل بچه. بعد او برای اینکه این احساس خودش را خاموش کند، شروع می کند به غذا خوردن .وقتی غذا خورد، دیگر احساس هم از بین می رود بلکه یک حالت تنفری هم پیدا می کند . همین طور است غرایز جنسی، یعنی غریزه جنسی هم تا آن جا که به هورمون های بدنی و ترشحات غده ها مربوط است، یک امر غریزی یا فطری است یعنی اکتسابی نیست.
لکن یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست ها و میل ها که حتی روانشناسی هم اینها را «امور روحی» می نامد و لذات ناشی از اینها را نیز «لذات روحی» می نامند. مانند میل به داشتن فرزند، برتری طلبی و حقیقت جویی و عشق و پرستش و...
۳- خداوند هر خواسه را در وجود انسان قرار داده راهکار واندازه وموارد بهره مندی از آن را نیز مشخص نموده ، یعنی نفرموده از آن مواهب استفاده ننماید بلکه فرموده به جا و به اندازه و درست استفاده کنید . در خصوص مثال های تان باید اشاره شود که محبت والدبن نه تنها منع نشده بلکه واجب شمرده شده ، چه اینکه محبت همسر نه تنها منع نشده بلکه توصیه گردیده است .
در مورد تمثیل تان در باب نشان دادن اسباب بازی کودکان .... باید گفت :
بر خلاف برداشت تان خداوند هرگز بنده گان خود را از استفاده از مواهب نهفته در وجودش منع نکرده است فقط بر استفاده درست و بجا و به اندازه توصیه نموده است .
شاید که چه عرض کنم بلکه به طور یقین یک مورد نمی توانید پیدا نماید که خداوند از استفاده از فطریات وغرایز و طبعیات نهفته در وجود انسان را منع کرده باشد .

به قول انیشتین خدا این دنیارو شارژ کرده ولش کرده!!! عزیزان بیخیال شید! همه مشکلات شما بخاطر مسلمون بودنتونه. اون هم به سبک شیعه! هم خدا هست هم اخرت من ایمان دارم. اما با کمی تفکر در اوضاع دنیا به راحتی میشه متوجه شد حدااقل تو این دنیا عدالتی نداره! پنجتا پیامبر اوالعزم داشتیم همه میلیاردر! بدبختی کشیدن اما بلاخره تموم شده. فقط بدونید خدایی هست اخرتی هست حالا تو هر موقعیتی هستید به این دو موضوع اعتقاد داشته باشید به حقوق دیگران هم تجاوز نکنید تا بریم اون دنیا ببینیم چه گلی میخواد بذاره به سرمون! فقط میدونم کارش درسته. درگیر دینو مذهبو اموزه هاش نشید. خاور میانه قبل از پیامبرا بدبخت بودن بعد از اومدن اونا بدترم شدن!

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام و تشکر .
در این رابطه به چند نکته دقت نماید :
الف - اگر رابطه نظام خلقت و از جمله زمین با خدا را بخوبی بشناسیم سر و علت ضرورت تصرف و مداخله خدا در زمین بلکه در کل عالم را به آسانی خواهیم شناخت؛ لذا می گویم:
در این باره ممکن است راه کار های بسیاری مطرح باشد ولی از نظر فلسفی جواب این پرسش دقت در برهان صدیقین است، یعنی برهان صدیقین همان طور که بهترین برهان برای اثبات وجود خداوند است، بهترین دلیل برای نیاز مداوم معلول به علت تامه و هستی بخش یعنی حق تعالى ضرورت تصرف و دخالت او در زمین و کل عالم نیز می‌باشد، زیرا بر اساس آن برهان ملاک نیاز معلول به علت ربطی و تعلقی بودن وجود معلول نسبت به علت است .
به عبارت دیگر ضعف مرتبة وجود معلول سبب نیاز اوست. تا کمترین ضعف در موجودی باشد، بالضروره نیازمند به موجود عالی‌تری خواهد بود. بنابراین چون تمام مراتب وجود به غیر از عالی‌ترین مرتبة آن که دارای کمال نامتناهی وبی‌نیازی و استقلال مطلق می‌باشد، عین ربط و وابستگی است، و این وصف یعنی وابستگی و عین ربط بودن در حدوث و بقا همراه موجودات امکانی و لازمة وجود آنهاست و هیچ گاه از آن جدا نمی‌شود،‌از این رو در حدوث و بقا نیازمند مبدأ تعالی است.
میان صاحب‌نظران این مسئله مطرح است که ملاک نیاز به علت چیست.برخی (متکلمان) معتقدند که ملاک احتیاج حدوث است.
طبق این نظریه ربط جهان با خدا مثل ربط ساختمان و بنّا است که بعد از حدوث ،نیاز آن از علت برطرف خواهد شد، ولی فلاسفه با رد این تصور ملاک نیاز به علت را امکان و یا فقر وجودی دانسته اند که همواره در حدوث و بقا همراه موجودات و جهان است.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم ** جدا هرگز نشد والله اعلم
سیاه روی جنبة امکانی و فقر وجودی است که همواره همراه با عالم و آدم واز جمله زمین وزمنیان است. از این رو در حدوث و بقا محتاج و فقیر بلکه عین فقر و احتیاج است.
در هر موردی اگر رابطه علی و معلولی بین دو موجود برقرار باشد، تا زمانی که علت باشد، معلول خواهد بود. اگر علت نباشد ، معلول نیز نخواهد بود. طبق فلسفه اسلامی و صدرایی، هر چیزی که در جهان وجود دارد، در هر لحظه در حال وجود یافتن جدید است.هر وجودی نیز به علت هستی بخش که خداوند باشد ، نیاز دارد ، پس هر موجودی در هر آن و لحظه نیاز به خدا دارد. و از این رهگذر ضرورت تصرف و دخالت خدا در جهان به خوبی درک می شود. (۱) پس توهم شارژ ورها کردن جهان حرف بی اساس است . چه این منظور ایشان هم این نیست که جناب شما تصور نموده اید .
ب- اگر خدا را به درستی بشناسیم،‌هر گونه شک و تردید در مورد عدالت خداوند به خودی خود رفع می‌شود.
نقطه مقابل عدالت، ظلم است و ظلم به معنای نادیده گرفتن حق یا استحقاق دیگران است. آنگاه این سؤال طرح می‌شود که خداوند چه انگیزه‌ای از ظلم می‌تواند داشته باشد؟
ظلم ناشی از ناآگاهی و جهالت به حق دیگران است، یا ناشی از کمبود و نیاز که حق دیگران را پایمال می‌سازد.
حالا آیا خداوند به استحقاق موجودات و از جمله انسان‌ها جاهل است،‌یا نیاز به ظلم و گرفتن حق دیگران دارد؟
روشن است که هر دو فرض نشانه نقص است،‌در حالی که خداوند کمال مطلق است و نیازی به ظلم ندارد و همین طور جاهل و نادان به حق مخلوقات نیست.
پس وقتی هر گونه انگیزه یا دلیل ظلم در مورد خداوند منتفی باشد، اصل ظلم نیز در مورد خداوند تصور ندارد. منتها با بعضی از موارد در جهان هستی یا در زندگی انسان رو برو می‌شویم و چون از علّت‌ها و فلسفه آنها آگاه نیستیم، تصور ظلم و بی عدالتی داریم. اگر چه دلیلی که ذکر کردیم، به تنهایی برای رفع هر گونه شک و تردید در مورد عدالت خداوند کافی به نظر می‌رسد، اما لازم است که به بررسی آن مسایل بپردازیم و از علّت‌ها و فلسفه آنها نیز آگاه شویم تا به اطمینان قلبی در مورد عدالت خدا برسیم و هر گونه تردیدی رخت بربندد.
گفتنی است که گاهى عدل در معناى جامع ترى به کار مى رود نهادن هر چیز در جایگاه مناسب خود. این تعریف را مى توان در کلامى از امام على (ع) یافت:
«العدل یضع الامور مواضعها؛(۲) عدالت هر چیزى را در جایگاه (مناسب) آن قرار مى دهد».
مبناى این سخن والا آن است که در جهان تکوین و تشریع, هر چیزى موقعیت و جایگاه مناسب و درخور خود دارد . عدل آن است که این تناسب رعایت گردد و هر چیز در جاى مناسب خود قرار گیرد. این معنا, جامع ترین معناى عدل است و معانى پیشین را نیز در بر مى گیرد.
پس, معناى اجمالى عدالت الهى آن است که خداوند با هر موجودى, چنان که شایسته آن است, رفتار کند؛ او را در موضعى که درخور آن است, بنشاند و چیزى را که مستحق آن است, به او عطا کند.
با توجه به حوزه هاى اصلى عدالت خداوند, مى توان عدل الهى را به اقسام کلى زیر تقسیم کرد:
۱ـ عدل تکوینى: خداوند به هر موجودى به اندازه شایستگى هاى او از مواهب و نعمت ها عطا مى کند و هیچ استعداد و قابلیتى را, در این حوزه, بى پاسخ و رها نمى گذارد.
به دیگر سخن, خداوند متعال به هر یک از مخلوقات خویش, به اندازه ظرفیت وجودى آن می بخشد و آنها را به قدر قابلیت و استعدادشان از کمالات بهره مند مى سازد.
۲ـ عدل تشریعى: خداوند از یک سو, در وضع تکالیف و وضع قوانینى که سعادت و کمال انسان در گروه آن است, فرو گذار نمى کند و از سوى دیگر, هیچ انسانى را به عملى که بیش از توان اوست, مکلف نمى سازد. بنابراین, شریعت الهى به هر دو معناى یاد شده, عادلانه است .
۳ـ عدل جزایى: خداوند در مقام پاداش و کیفر بندگان خود, جزاى هر انسانى را متناسب با اعمالش مقرر مى کند. بر این اساس, خداوند در مقابل اعمال نیک نیکوکاران, آنان را پاداش مى دهد و بدکاران را به سبب کارهاى زشتشان, کیفر کند.
همچنین, عدل جزایى خداوند اقتضا دارد که هیچ انسانى به سبب تکلیفى که به او ابلاغ نشده است, مجازات نشود. بخشى از این پاداش و کیفر در دنیا و بخش دیگرى در آخرت واقع مى شود. البته با توجه به حقیقت مجازات اخروى و رابطه تکوینى آن با اعمال (که در ادامه به آن اشاره مى کنیم) عدل جزایى, در نهایت, به عدل تکوینى خداوند باز مى گردد.
مهم ترین مبناى عقلى عدل الهى این خواهد بود که: در نظر عقل, عدل کارى شایسته و ظلم عملى ناشایست است و خداوند حکیم از انجام کارهایى که عقل ناشایست مى شمارد, پیراسته است. پس, خداوند هیچ گاه مرتکب ظلم نمى شود و تمام افعال او عادلانه است .
ج- در آخرت نیجه اعتقاد وعمل به انسان بر می گردد چون بر اساس آموزه‌های وحیانی و باورهای اعتقادی ،درجات بهشت در پی عمل به تکالیف الهی و از رهگذر تکامل معنوی در دنیا برای انسان حاصل می‌شود . عالم آخرت جای پاداش گرفتن است و نه جای عمل و تکامل معنوی.
انسان هر چه در آخرت دریافت می‌کند ، نتیجه عمل صالح اوست که در دنیا انجام داده است. دنیا سرای تکلیف و عمل و کاشت است. آخرت سرای نتیجه‌گیری و برداشت است لذا فرمود:
«الدنیا مزرعة الاخرة؛ (۳) دنیا کشتزار آخرت است». در آیات قرآن کریم نیز در این باره اشاراتی آمده از جمله فرمود:«ولتنظر نفسٌ ما قدمت لغد؛ (۴) هر کسی باید بنگرد تا چه عملی برای فردای قیامت خود پیش می‌فرستد».
بر اساس این گونه آموزه‌های متعالی هرچه آدمی در آخرت از لقای پروردگار و سایر مواهب بهشتی دارد ، پی‌آمد اعمال صالح در دنیا است. درجات بهشت را باید با عمل‌های صالح از دنیا با خود برد. بالاترین درجة بهشت با عمل صالحی که در دنیا انجام داده ،به دست می‌آید . از رهگذر عمل به تکلیف و با نردبان انجام تکالیف و از سکوی عبودیت باید بهشت لقا را به دست آورد.
کسانی که در دنیا نتوانسته‌اند زمینه‌ای فراهم سازند که در آخرت به بهشت لقا بار یابند ،بعید است به آن مقام منیع راه یابند. و چه بسا در مسیر عذاب سیر می کنند.
پس آدمی مهمان سفره اعتقادات واعمال خود است .
پی‌نوشت‌ها:
۱. آموزش فلسفه، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۸ش. ج ۲، ص ۲۹، ص ۳۴۲.
۲. نهج البلاغه، حکمت، شماره ۴۳۷.
۳. مواهب الرحمان في تفسير القرآن، ج‏۲، ص: ۳۶
۴. فیض کاشانی علم الیقین، ج ۱، ص ۳۴۷، نشر بیدار قم ۱۳۷۷ ش.

نظرات