چگونه با دیگران رابطه خوبی داشته باشیم؟

 رابطه خوبی

متاسفانه با بهترین دوستانم نمی‌توانم به خوبی ارتباط برقرار کنم. گاهی درباره من چیزهایی فکر می کنند که حقیقت ندارد، من نمی‌توانم دیگران را عوض کنم، ولی می خواهم خودم رو عوض کنم. می خواهم ارتباطاتم با مردم زیبا شود.

 

یکی از موضوعاتی که در زندگی مهم است مهارت های ارتباطی با دیگران است که امروزه کلاس ها و کارگاه های مختلفی با موضوع مهارت های ارتباطی برگزار میشود. برای اینکه بتوانید رابطه خود را با دیگران بهتر کنید به موضوعات زیر دقت فرمایید:

۱- سعی کنید دیگران را همانطور که هستند به عنوان یک انسان که دارای قدرت تفکر هستند تحویل بگیرید و در رابطه با آنها نسبی فکر کنید زیرا هر انسانی یک خوبی هایی دارد و یک بدی ها اگر ما انسان ها فقط به بدی های همدیگر نگاه کنیم هیچ جامعه و اجتماعی تشکیل نخواهد شد؛

۲- زندگی خود را کاملا وقف دیگران نکنید و زندگیتان را با دیگران تنظیم نکنید؛

۳- از آنجا که هیچ انسانی توانایی خواندن ذهن دیگران را ندارد، بنابراین به هیچ وجه ذهن خوانی نکنید و به برداشت های شخصی خود از رفتارهای دیگران اعتماد نکنید؛

۴- بد را با بد جواب ندهید زیرا مانند خود فرد بدکار خواهید شد؛

۵- گذشت و بخشش نشانه آگاهی و شناخت بالاست بنابراین دیگران را ببخشید و به آنها نیکی کنید؛

۶- همیشه با خود بگویید که ارزش روان و ذهن من بسیار بالاتر از آن است که به خاطر رفتار یا گفتار دیگران خود را تنبیه کنم؛

۷- نقاط مثبت و خوبی های دیگران را هم ببینید؛

۸- احساسات خودتان را اعم از ناراحتی و خوشحالی در فضای مناسب و با احترام به دیگران بگوید و نظر دیگران را جویا شوید؛

۹ - سعی کنید جرأت نه گفته را تمرین کنید و تعارفات را کنار بگذارید.

دیدگاه‌ها

سلام وخسته نباشید.من دختری هستم ۱۴ساله .شاید شما هم فکر کنید که من با این سنم رفتار بچه گانه ای دارم ولی مشکل بزرگ تو زندگی و روابط اجتماعی ام است.در خانواده ما همه لاقل ۱۰سال از من بزرگ ترند و همششششششش در مورد ازدوچ حرف میزنن منم نه تمایل دارم نه نظر و پیشنهدی که بتوانم در بحث انان شرکت کنم و هر چه قدر سعی مبکنم پرکت کنم نمیشم و در جمع حداقل حداقل ۵ساعت تنها میمانم در ضمن من خیلی به روابط اجتماعی حساس ام و در صورت ۱ساعت نادیده گرفته شدن میترکم و ناخدر اگاه اشک از چشمانم جاری میشود و همه به من میخندند و میگویند تو خیلی بچه ننه ای ولی من واقعا دوس ندارم در جمع تو عروسی تو مسافرت گریه کنم نو رو خدا کمکم کنید من دارم خیلی خراب میشم .

تصویر شهر سوال

خواهر گرامی سلام علیكم و ممنون از حسن اعتماد شما
در قبال موضوع مذكور لازم است
- از حساسیت نسبت به این موضوع اجتناب كنید
- با بالا بردن مهارت گفتگو و ابراز وجود، بخشی از گفتگوها و مباحث رو مدیریت و هدایت كنید. مثلا با استفاده از ضرب المثلها، اشعار، آیات و روایات، سرگذشتهای تاریخی و بویژه استفاده از شوخی و مزاح، موضوع مباحث را تغییر دهید و در آن تنوع ایجاد كنید.
- به هر حال هر سنی اقتضائاتی دارد، لذا لازم است شما با شناسایی استعداد و همچنین علاقمندیهای خود به فعالیتها و افعالی رو بیاورید كه برای شما جذابیت داشته باشد و در عین حال وقت شما را به نحو مفیدی پر كند. مثلا شركت در كلاسهای مختلف مهارتی (خیاطی، نقاشی، طراحی و...)، آموزشی ( كلاسهای قرآنی، زبان انگلیسی و...) و...
- برای ساعات شبانه روز خود برنامه‌ریزی كنید تا كمتر از تنهایی رنج ببرید. مطالعه كتابهای مختلف، ورزش، حضور در جمع دوستان و...

در پناه خدای بزرگ موفق باشید

من اول به شما سلام میکنم.بنظر من روابط اجتماعی این نیس که فقط با مردم صحبت کنید.روابط اجتماعی بنظر من اول اینکه تو باید با خودت راحت باشی.الکی به این فکر نباش که حالا اگه من اینکار رو انجام بدم یا اونجا برم و بلد نباشم مورد تمسخر قرار میگیرم.و صد تا فکر الکی که حالا مردم چی درباره تو فک میکنند..باور کن هیچکی هیچ فکری درباره تو نمیکنه.تو با خودت راحت باش اونموقعه میتوانی روابطت رو برقرار کنی با دیگران.و یه نکته اینکه تو بعضی مسله ها و موضوع ها نیاید وارد شد و ادم باید موقعیت شناس باشه یعنی اگه یه موضوع شما فک میکنی هیچ ربطی ب شما نداره و یا هنوز به اون سن نرسیدی که درباره اون موضوع صحبت کنی میتوانی بگی من ایده ای ندارم یا به قول معرف سنم به این حرف ها نمیخوره.....................
دوست من بزرگ و کوچکی معنی نداره ادم باید هرچی رو که میگه اول فک کنه و بعد حرفش رو بزنه تا بتوانه دوستای بیشتر و خوب پیدا کنه..

سلام،من به عنوان یک انسان وظیفه دارم برای یک شخص احترام بگذارم،افرادی که در اطراف تو قرار دارند نمی دونن چیه مشکلت بهشون بگو وقتی من در کنار شما هستم دست از بحث زناشویی انتقاد یا غیره بردارید و مرا هم محترم بشمارید، بحثی کنید که من هم بتوانم نظر بدهم،چالش به وجود بیاور حرف خودت را بگو،تا حرف نزنی کسی تورا نمیبیند،باید خودت را نشان دهی ثابت کنی،این کار را در تمام مراحل زندگی انجام بده،زندگی ارزش اشک ریختن رو ندارد،شاد باش همه اینجا مهمانیم،خوبی کن چون هر کاری به خودت بر میگرده،خوبی کن تا خوبی ببینی

سلامی مجدد من تاحالا سایتی به خوب سایت شما ندیدم خیلی عالیه فقط تا کی و کجا میتونم جواب سوالمو ببینم؟

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
سوال شما به مشاور محترم ارجاع داده شد. بعد از دریافت جواب انشاءالله در همینجا ذکر میشود. سعی بر این است حداکثر تا ۴۸ ساعت پاسخ ارائه شود.

سلام و خسته نباشید پس کی جواب سوالمو میدین مردم از پس که اومدم رفتم دلم خوش بود به اینکه شما به نوجوونا و مشکلات اجتماعی شون پاسخ میدین پس چی شد؟

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
بعلت کثرت سوالات و ایام تعطیل، گاها پاسخها با تاخیر ارائه میشود.

سلام و خسته نباشید واقعا از شما خیلی ممنونم که این وبلاگ رو درست کردین و نوجوونا رو راهنمایی میکنین اگه میشه درمورد مهارت های رفتاری هم مطلب بذارین یه دنیا مرسی

سلام تو سوالی که پرسیدم تو جوابش نوشتین باید مهارت های اجتماعی رو بالا ببری من میخام ولی زیاد موفق نیستم میشه راهنمایی کنید.ممنون

تصویر شهر سوال

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت
در پاسخ قبلی برخی مصادیق مانند فرا گرفتن مهارتها و توانمندیهای هنری و آموزشی اشاره شد.
برای بالاتر بردن مهارتهای اجتماعی، لازم است حضور شما در موقعیتهای اجتماعی که با شرایط شما سازگاری دارد افزایش بیابد. در این خصوص لازم است سطح توقعات از خود ودیگران را تعدیل کنید و بیش از اندازه از خود ودیگران توقع نداشته باشید. سعی کنید با افزایش رفتار جراتمندانه(میانه و حد فاصل تسلیم و پرخاشگری) میزان خودباوری و ابراز وجود خود را افزایش دهید.
در این خصوص لازم است از گامهای کوتاه و کوچک بهره بگیرید و از بلندپروازی و یا سختگیری نسبت به خود و آرمانهایتان اجتناب نمایید.
در پناه خدای سبحان موفق باشید

سلامی دوباره واقعا از بس که سوال پرسیدم دیگه روم نمیشه بیام چند روز به گشایش مدرسه ها مونده و مشکلات من تو رابطه اجتماعی با دیگران شروع میشه راستیتش وقتی من از کسی خوشم بیاد میخام فقط مال من باشه تو دوران راهنمایی به خاطر یه دوستم تموم دوستای خوبم رو از خودم روندم تا اخر اون کسی که به خاطرش اون همه کار کرده بودم منو ول کرد اشکال من اینجاست که نمیتونم افراد زود بشناسم شناختنشون برام خیلی طول میکشه از طرفی خانوادم میگه بدون شناختن کسی بهش دل نبند همون طور که گفتم من در صورت نادیده شدن میترکم و به قول معروف میخام حواس همه به من باشه امسالم تصمیم گرفتم فقط با یه نفر دوس بشم که دیگه این مساعل پیش نیاد میشه دوباره مثل همیشه راهنماییم کنید ممنون.

تصویر شهر سوال

بسمه‌تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر حضرتعالی
از اینكه شاهد اعتماد مجدد حضرتعالی هستیم خوشحالیم و خدای بزرگ را شاكر. از شما نیز به خاطر حسن اعتمادتان سپاسگزاریم.
توجه داشته باشید كه دوره نوجوانی دارای ویژگیهایی است كه برخی از آنها عبارتند از:
- فقدان ثبات هیجانی
- غلیه عواطف
-آرمانگرایی
- استقلال طلبی
- تعلق به دوستان
و...
بر این مبنا، خوب است بدانید؛ برخی تظاهرات رفتاری شما، ناشی از مقطع سنی شماست و با گذشت زمان رنگ خواهند باخت. رفتار دوست شما نیز مبتنی بر همین قاعده تعریف می‌شود، لذا نباید از ایشان و هر فرد دیگری بیش از اندازه و بر خلاف اقتضائات سنی‌اش، توقع داشت.
توجه داشته باشید به اقتضای دوره نوجوانی، الگوی رفتاری دوست شما ممكن است در ارتباط با دوستان جدید نیز تكرار شود! پس با توجه به شرایط سنی، بیش از اندازه روی دیگران سرمایه‌گذاری نكنید، زیرا همانطور كه اشاره شد اقتضای دوره نوجوانی این است كه یا شما از ادامه ارتباط دلسرد شوید و به فرد و یا موضوع دیگری علاقمند شوبد و یا دوست شما از ادامه ارتباط دلسرد شوند..
بنابراین لازم است برای سطح دوستی خود اندازه و محدوده تعیین كنید تا هم دچار وابستگی نشوید و هم اینكه نیازمند شناخت كامل آنها نباشید.
از طرفی لازم نیست و نباید شما خود را محدود به دوست شدن با یك نفر كنید، بلكه دوستان خود را افزایش دهید و بسته به روحیات و خلقیات خودتان و آنها میزان رابطه را تنظیم نمایید.

نكته دیگر اینكه لازم است سطح توانایی ها و مهارتهای مختلف خود را افزایش دهید تا به تناسب ان اعتماد به نفس شما ارتقاء یابد.
از گره زدن ارزش و توانایی خود به تایید دیگران خودداری كنید. ما نباید خودارزشمندی خویش را مشروط به تایید و پذیرش دیگران كنیم چرا كه در غیر اینصورت همواره در فقر عاطفی به سر خواهیم برد!
در پناه خدای متعال موفق باشید.

سلام شاید شما فکر کنین من نظریات شما رو نمیخونم ولی به خدا دونه دونه شو خوندم و عمل کردم من تازه امسال وارد اول دبیرستان شدم و دبیرستان اصلا مانند راهنمایی خوب نیست من اصلا نمیتونم در جمع صحبت بکنم نظر بدم یا به قول خودمون مزه پرانی کنم و در جمع ساکت و ارامم در حالی که سال قبل در راهنمایی شلوغ کلاس و خنده دار ترین من بودم و به خاطر این موضوع دوستام دارن از من فرار میکنن حتی یکی از بهترین دوستام تا کس دیگری را پیدا کرد رابطه اش با من را روز به روز کم رنگ تر میکند و من از این بابت خیلی ناراحتم ووووووو

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تحیت
از اینکه به پیشنهادات پیش گفته توجه دارید و آنها را عملی می کنید ممنونیم، اما توجه داشته باشید که در حصول نتیجه امیدوار باشید و ضمن ادامه نکات مطرح شده، از شتاب زدگی و عجله در وصول به نتیجه خودداری کنید.
نگران تغییرات ایجاد شده نباشید، اصولا ماهیت انسان به گونه ای است که با تغییر و تحول گره خورده است.
به شما پیشنهاد می شود که سعی کنید خودتان باشید و برای خودتان زندگی کنید و نه برای دیگران. یاد بگیرید از سانسور کردن عواطف و احساساتان اجتناب کنید. احساسات خود را بروز دهید و برای خود ارزش قائل باشید.
از نگاه سرزنشگرانه نسبت به خود فاصله بگیرید و اگر نقطه ضعفی وجود دارد بجای اینکه بخاطر گذشته خود را تحقیر کنید برای جبران و ساختن آینده خود را تشویق کنید( این عبارت را دوباره بخوانید!!!).
سعی کنید از دچار روزمرگی شدن در زندگی فاصله بگیرید به این منظور لازم است به فعالیتهایی مبادرت کنید که تا کنون انجام نداده اید. فعالیتهای هنری، آموزشی، ورزشی( سعی کنید از نزدیک در باشگاههای ورزش حضور پیدا کنید و فعالیت و نشاط دیگران را در این خصوص ببینید. این کار باعث می شود تا شما برای شروع یک فعالیت ورزشی مصمم شوید) و...
در پایان یادآور می شوم ورود شما به یک مقطع جدید تحصیلی در کنار تغییرات سنی و...عاملی برای تغییر در خلق شما شده است، این تغییر را بپذیرید و اگر انتقادی به وضع موجود دارد سعی کنید با یک شیب ملایم و گام به گام وضع موجود را تغییر دهید. طبعا با گذشت زمان شرایط شما نیز تغییر کرده است و قرار نیست شما همان فرد پارسال باشید اما می توانید آهسته آهسته به سمتی حرکت کنید که دوست دارید.

سلام بازم منم و مشکلام.من راستش عاشق یه دختر تیزهوش و بسیار زیبا تو مدرسمون شدم که اون یه سال از من بزرگتره و اون این موضوع رو میدونه ولی اصلا بهم توجه نمیکنه و منم روزام شب شده چی کارکنم اصلا اون منو به اندازه یه خر حساب نمیذاره چی کار کنم قلبم داره پاره پاره میشه لطفا خیلی زود کمکم کنید...........................

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل.
مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوست داشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد.
زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.
روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یكدیگر دارند.
اما دوستی منطقی و عاقلانه باعث آرامش شده و به کمال و احساس مثبت در زندگی کمک می کند اما دوستی که باعث به هم ریختگی وضعیت روانی شود یک نوع وابستگی بیمارگونه است. علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانه‏روى است و زیاده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشكلات آن فكر كنید و سعى كنید خود را قانع كنید كه افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است.
اما برای کاهش وابستگی پیشنهادات زیر را اعمال کنید:
۱- لیستی از آسیب ها و ضرر های روانی که در این رابطه متحمل شدید را بنویسید مثلا تحقیرها و نادیده گرفتن احساسات شما
۲- سعی کنید تعداد دوستانتان را زیاد کنید و رفت و آمد را با آنها بیشتر کنید.
۳- به توانایی ها و نقاط مثبت خودتان توجه کنید و سعی کنید با تکیه بر نقاط مثبت و خودگویی مثبت اعتماد به نفس و خودارزشمندی خودتان را بالا ببرید و نیاز به توجه دیگران و تحویل دیگران را به لذت تبدیل کنید یعنی شما نیاز به محبت و توجه دیگران ندارید اما از توجه دیگران لذت می برید و واکنش مثبت نشان می دهید.
۴- ورزش و تحرکات بدنی و تعاملات اجتماعی را بیش از بیش اهمیت دهید موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۵سالم که امسال قراره دوم دبیرستانو بخونم کلاسای کنکور زیادی رو میرم و خیلی دلم میخاد زیاد درس بخونم اما تو راه رفتن به کلاسام یه پسری هست که من عاشقش شدم اصلا هم نمیشناسمش موقعی که به اونجا میرسم زل میزنه حتی یه بار پشتم اومد بدون سروصدا کمی نگاکرد و رفت منم تاحالا خیلی این طوری نگا دیدم ولی نمیدونم چرا جلوی این کم میارم من واقعا دوستش دارم ولی این عشق مانع درس خواندنم میشود و از اینده باز میمانم چه طور میتوانم بدون فراموش کردنش با خیال راحت درس بخوانم؟؟؟ تو رو خدا کمکم کنید این مسعله را نمیتوانم به خانواده ام بگویم..........ممنون

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم داستان وابستگی داستان بسیار پر پیچ خمی است که انسان از دوران کودکی باخودش با دوران نوجوانی می آورد سبک وابستگی به والدین و حتی اشیاء پیرامون ما تعیین کننده سبک دلبستگی و وابستگی ما در بزرگ سالی به جنس مخالف خواهد بود . برای یک دختر ۱۵ ساله که در ابتدای زندگی ذهن و روان باید متمرکز درس و علاقه های دیگر شود و از زندگی با والدین خود و هم جنسان خود لذت ببرد و به اهداف خود فکر کند ، چرا باید اسیر احساسات و عواطفی شود که هیچ نتیجه ای منطقی ندارد و حتی موتور انرژی روانی را که برای پیشرفت و رسیدن به اهداف ایجاد شده را کند و کندتر کنند وابستگی اگر خوب بود شما دچار مشغولیت فکری و آشوب روانی و اضطراب نمی شدید. اگر وابستگی چیز خوبی بود افراد وابستگی زندگی زناشویی و مشترک پر تلاطم و ناسازگارانه ای نداشتند وابستگی اگر خوب بود دختر و پسر های به هم رسیده از این راه به بدبینی و وسواس فکری نسبت به تعهد و وفادری نسبت به همدیگر نداشتند. پس از هر زاویه ای به وابستگی نگاه کنیم چیزی مفیدی پیدا نمی کنیم اینکه شما یک زول زدن و یا دنبال کردن یک فردی برداشت عشق و علاقه می کنید باید به خودتان بگویید برداشت من این است و من اینجور فکر می کنم زیرا همیشه آنچه ما فکر می کنیم در بیرون اتفاق نمی افتد مثلا اگر در خانه ای تنها باشید اگر صدایی از پنجره آمد اگر شما فکر کنید که دزد است یک مجموعه رفتاری خاص برای مراقبت انجام می دهید و اگر فکر کنید گربه است یک سری رفتار خاص دیگر پس مهم برداشت شماست از یک رفتاری که معلوم نیست عشق و علاقه است یا سودجویی و خودخواهی .
اینکه شما می گویید چگونه درس و وابستگی ام را با آن پسر با همدیگر داشته باشم مانند این است که آتش را در کنار پنبه بخواهید نگه دارید . البته اینکه چرا شما احساس امنیت و آرامش را در کنار افکار مربوط به این پسر جستجو می کنید و فکر می کنید اگر این وابستگی را نداشته باشید دچار نا امنی می شوید باید جای دیگر جست و جو کنید چرا بعضی ها با درخواست دوستی از جنس مخالف دچار ناامنی می شوند و به هم می ریزند و بعضی ها ترس از طرد و رد کردن جنس مخالف دچار نا امنی می شود که شما از گروه اخیر هستید و نگران از دست دادن هستید . پس با نگاهی به خود ریشه های این موضوع را کشف کنید و نیازها و کمبودهای خود را شناسایی کنید و از روشی که مشاور و روان شناس تأیید می کند آن را برآورده کنید تا آسیب کمتری به دلیل وابستگی پیدا کنید.

نگران نباش من خودم هم این طوریم ولی برعکس من عاشق فالیمون شدم در ضمن من۱۲سال دارم

سلام،من امسال سال سوم دبيرستان هستم و يه مشكلى دارم اونم اينه كه خيلى ها من رو مسخره ميكنن ولى من دوستان صميمى هم دارم.هميشه دوست داشتم كه با همه يه ارتباط. متعادل داشته باشم ولى هيچ وقت نتونستم.من با افرادى دوست هستم كه مثل خودم سرشون تو درس شون و رفيق باز نيستن و با ديگران به اون صورت وقت نميزارند.ايا به نظر شما نيازى هست من به روانشناس مراجعه كنم

تصویر شهر سوال

با سلام
سعی کنید به خودتان احترام بگذارید و از درون نیازی به احترام دیگران نداشته باشید و سعی کنید برداشت های شخصیتان را در ارتباط بادیگران دربست قبول نکنید چون ممکن است افرادی با رفتاری که از ما سر می زند شروع به خندیدن کنند هر کسی ممکن دلیل خاصی داشته باشد و قصد مسخره نداشته باشد فقط یک راه دارید که همراه آن ها بخندید و اصلا واکنش منفی نشان ندهید مثلا اگر رفتاری انجام دادید که غیر عادی بود بعد از اینکه دیگران خندیدند شما هم به بخندید . پس برداشت های ذهنی را سعی کنید تا زمانی که سند معتبر و کافی ندارید قبول نکنید موفق باشید.

با سلام پسري هستم ١٧ ساله حدود ٧ سال است كه به دختري كه از من ١٠ سال بزرگتر هست علاقه مند هستم و الآن عاشقش شدم با اين كه ازدواج كرده باز هم دوستش دارم و هيچ جور با اين مسئله كنار نميام داخل خانواده هم مشكلات زيادي وجود داره و خيلي از هم دور هستيم وروابط خوبي نداريم خيلي احساس تنهايي ميكنم و اين كه كسي به من اهميت نميده و دركم نميكنه لطفا كمكم كنيد با تشكر

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم در پرسش خودتان مشخص نکرده اید که آیا این دوستی در درون شما باعث ارتباط بیرونی هم هست یا وقت و وقت به احساس درونی آزار دهنده ای دچار شده اید که در وجود شما مشکلاتی ایجاد کرده است .
به هر حال بهتر است احساسی که این روزها شما را مشغول خود کرده است را به جای عاشقی، وابستگی غیر عادی، بی هدف و بی نتیجه بنامیم. شما به دلیل نیازها و کمبودهای عاطفی شدیدی نیاز به یک پناهگاه عاطفی دارید ولی این انتخاب برای دوست داشتن و دوست داشته شدن انتخاب سالمی نیست و یک سرمایه گذاری روانی پشیمان کننده ای است. چون هیچ هدف مشخص و منطقی در این احساس شما وجود ندارد زیرا ایشان متعهد و پایبنده به یک زندگی متأهلی هستند و حتی اگر نبودند هم تفاوت سنی شما مانع ازدواج که هدف اصلی اینگونه احساس ها هست بود پس سعی کنید عنان این احساس نفسانی افسار گسیخته خود را که خیلی هم بیمارگونه شما را به دردسر انداخته است با عقل و منطق مهار کنید و خود کنترلی در خود ایجاد کنید. پس هیچ کس بهتر از خودتان نمی تواند دست از این احساس وابستگی بردارد. اگر چه شما مشکلاتی در خانواده دارید ولی به هر حال نباید دردسر های دیگری هم به این مشکلات اضافه کنید. در حال حاضر دو سنگ سنگین را با خود به دوش می کشید یکی مشکلات خانوادگی و دیگری وابستگی که افسردگی و اضطراب فراوانی در شما ایجاد کرده است به راستی اگر فقط یک مشکل و آن هم مشکل خانوادگی داشتید باری که بر دوشت داشتید کمتر نبود. معمولا ما انسان ها برای فرار از یک موقعیت دردناک به یک موقعیت دردناک تر پناه می بریم مثلا کسی که بی حوصله است با سرگرم کردن خودش به موبایل با هدف حوصله دار شدن خود را بی حوصله تر می کند و الان داستان شما هم همینطور شده لذا راهکارهای زیر را انجام دهید ان شاء الله که موفق باشید:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید.
۴- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید.
۵- سعی کنید برای خودتان یک برنامه هدفمند در زندگی روزانه انتخاب کنید و با هدف زندگی کنید.
۶- با ارتباط با هم نوع و هم جنس خودتان و شرکت در مجالس اجتماعی و مذهبی تا حدی نیازهای خودتان را برآورده کنید ولی همیشه بدانید که از احترام و توجه دیگران باید لذت ببرید ولی محتاج و نیازمند به دوست داشتن و دوست داشته شدن نباید باشید.
موفق باشید.

سلام.اول از همه بهتون خسته نباشید میگم.
من یه پسر۲۱ سالم،زیاد دنبال این مطلبای چجوری جذاب بشیم گشتم.این مطالب هرچی که نوشته توش به شخصیت من میخوره. بمن نزدیکه یعنی تقریبا همشونو دارم اما نمیدونم چرا احساس نارضایتی از خودم دارم.تعریف از خود نباشه ولی تو گوشه کنارم تو دانشگاه و جاهای دیگه هستن دختر پسرایی کا نگاهشون سمت منه اما احساس میکنم خوب نیستم که نگام میکنن!
اگه کمک کنید ممنون میشم!

تصویر پاسخگو

دوست خوبم، ضمن عرض سلام به شما از این که به ما اعتماد می کنید خوشحال هستیم.
چند مطلب از صحبتهای مختصر شما پیداست. اول این که در ابتدای سنین جوانی هستید و باید خصوصیات و ویژگی های این دوره را توجه کنید. این که انسان بتوانند یک جایگاه اجتماعی مناسب داشته باشه، در واقع یک نیا یست که از سنین نوجوانی در انسان تشدید میشود و رفته رفته جدی تر میگردد. شاید به نوعی بتوان گفت که از نیاز به توجه شروع میشود و در ادامه به جستجو کردن جایگاه اجتماعی در بین همسالان و خانواده و درنهایت جامعه برسد .
نکته بعد آن است که خود شما فکر می کنید شخصیت جذابی دارید و در این زمینه احتمالا کم و کسر ندارید که البته این هم جای شکر دارد، به شرطی که به حد افراط و خودشیفتگی نرسد. کلا همه ویژگی های رفتاری و شخصیتی انسان باید در حد تعادل و عادی باشد و اگر به حدی کم یا به حدی زیاد باشد که روال طبیعی و عادی زندگی انسان مختل بشود، میتوان آن را مشکلی جدی به حساب آورد و برای تشخیص و حل مشکل باید به متخصص مراجعه شود.
نکته بعد که از حرفهای شما میشود برداشت کرد این است که علیرغم این که میدانید از لحاظ جذابیت چیزی کم ندارید، اما باز هم احساس خوبی ندارید و به نظرتان نگاه دیگران به شما جنبه منفی دارد. همانطور که گفتیم اگر این احساس شما در حدی نیست که زندگی شما را مختل نماید، با توصیه ها و راهکارهای ساده قابل حل است. به نظر می رسد شما با اجرای اندکی تکنیک های اعتماد به نفس به حس بهتری برسید. تکنیک هایی مثل : به تن کردن لباس مناسب و آراسته و تمیز، توجه به نحوه ایستادن و راه رفتن به شکل درست، سعی کنید در ردیف و صف جلو قرار گیرید، با صدای بلند و رسا صحبت کنید، در تنهایی برای خودتان درباره آرزو ها و اهدافتان سخنرانی کنید، نقاط مثبت خود و زندگی تان را به یاد بیاورید و سپاسگزار باشید، سعی کنید از دیگران (غیر از قیافه آنها) تعریف کنید. برای استفاده بیشتر میتوانید از کتابهای روانشناسی با موضوع اعتماد به نفس استفاده کنید.
در پایان توصیه مراجعه حضوری به متخصص و مشاور را در صورت احساس جدی و شدید بودن مشکل، تکرار میکنیم.
برای شما آرزوی موفقیت داریم.

سلام من دختری ۱۷ ساله هستم نمیتونم با یکی از دوستام ارتباط برقرار کنم چون من وسط سال وارد یه مدرسه ی دیگه شدم و از یه دانش اموز خوشم اومد ولی نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم چون خودش دوستای زیادی داره و من فک میکنم من رو تحویل نمیگیره من باید چی کار کنم؟

تصویر پاسخگو

باعرض سلام
خدمت شما عرض کنم این احساسی که شما دارید بیشتر به تصویر ذهنی خودتان از خودتان مرتبط است و این که تا چه اندازه ایی اعتماد به نفس و خودباوری دارید . به احتمال بسیار زیاد شما در موقعیت هایی دچار این احساس می شوید و بیشتر ترس از طرد شدن و یا پذیرفته نشدن و یا نادیده گرفته شدن و نداشتن جایگاه دلخواهتان را در کنار این دوست جدید دارید . نکته دیگر این موضوع به احساس و افکار بنیادین شما و مسایل دوران کودکی مانند فرق گذاشتن ها ، مورد توجه و احترام واقع نشدن های دوران طلایی زندگی یعنی دوران کودکی برمی گردد که نیاز به واکاوی بیشتری دارد اما به طور کلی شما باید راهکارهایی زیر را انجام دهید:
۱- سعی کنید نقاط مثبت و توانایی های خودتان را نوشته و هر روز مرور کنید و به یک خودباوری و عزت نفس بالایی برسید.
۲- سعی کنید اساس استقلال شخصیی و بی نیازی را در خود ایجاد کنید و نیاز به برقراری دوستی نداشته باشید بلکه در دوستی هدف مشخص و لذت بردن از دوستی را سرمشق قرار دهید . به عبارتی دیگر من نیازی به دوستی ندارم ولی از دوست شدن لذت می برم و در دوستی به کل شخصیت طرف علاقه مند نمی شوم فقط در بعضی از ویژگی ها و توانمندی ها می توانم به ایشان تکیه کنم.
۳- اینکه شما فکر می کنید ایشان شما را تحویل نمی گیرد یک فکر منفی است که به دلیل مسایل گذشته است چون شما با ایشان تجربه رفاقت که ندارید پس برمی گردد به گذشته مثل کسی که مثلا از ماشین رنگ قرمز به دلیل تصادف گذشته می ترسد درحالی که هر ماشین قرمزی برای خود راننده خاص خود را دارد و یک موقعیت کاملا جدا وجدید محسوب می شود پس سعی کنید به افکار منفی تان اینقدر بها ندهید چون فکر با واقعیت گاهی بسیار بسیار فاصله می گیرد. از طرفی با به چالش کشیدن فکرتان و استدلال آوردن علیه این افکار منفی به فکرتان بگویید که باید این فکر را قبل از پذیرش تست کنم و از تکنیک تست افکار استفاده کنید .
۴- شما زندگی و آرامش تان را نباید به قبول شدن و پذیرش در دوستی ها و آنچه که در ذهنتان در مورد حد و حدود احترام شما هست پیوند بزنید چه شما ۱درصد پذیرش شوید و چه صد در صد چیزی نباید از شما کم و زیاد شود اساسا دوست شدن را نیاز درجه دو بدانید نه مانند آب و غذا.
موفق باشید.

با سلام من پسری ۲۲ساله هستم. من در اصل هرچقدر میخوام اخلاق خوبی نسبت به دوستان و اشنا داشته باشم نمیتونم. لطفا بهم کمک کنین. ممنون

تصویر پاسخگو

سلام علیکم

خوش اخلاقی دارای دو معنای عام و خاص است. معنای عام آن اتصاف به فضایل اخلاقی و تحصیل مجموعه كمالات و خصلت های پسندیده ای است كه انسان در مسیر خودسازی و پرورش نفس، خود را به آنها می آراید و معنای خاص آن خوشرویی، خوشرفتاری و برخورد شاد و پرنشاط با دیگران است. مقصود ما از این گفتار معنای خاص خوش اخلاقی است.
به طور كلی رابطه با مردم و اخلاق اجتماعی یكی از مهمترین و گسترده ترین عرصه های خودسازی و پرورش توانایی های انسان است. در این عرصه است كه انسان می تواند در اثر ارتباط با انسان های دیگر ارزش های وجودی سایر مهارت های حرفه ای، علمی، عقلی و مدیریتی خود را بنمایاند و فضایل اخلاقی و كمالات انسانی را در خویش نهادینه كند و همچنین به شكوفایی توانایی هایی دیگران نیز كمك نماید. صحنه اجتماع عرصه یك تعامل بسیار گسترده است كه در آن عوامل خدمت رسان، آموزش دهنده، آموزش گیرنده، كارآفرین، كارفرما، كارآموز و كاركنان در تمامی حوزه ها در یك شبكه فعال به شكوفایی توانایی های یكدیگر كمك می كنند و هدف تمامی این سیستم برای تمامی اعضای آن، چیزی جز توانمند سازی فرد و جامعه انسانی در ابعاد گوناگون، نیست.
در عرصه تعامل اجتماعی، حسن خلق و خوش اخلاق بودن، به معنای خاص آن، جایگاه ویژه ای دارد. خوش اخلاقی اولین نمود توانایی شخصیت انسانی و پرورش یافتگی او در حوزه ارزش های انسانی و اخلاقی است.
در اصطلاح اخلاقی و آموزه های دینی اسلام به كسی خوش اخلاق گفته می شود كه با گشاده رویى، زبانی ملایم و برخوردی شاد با مردم روبرو می شود، و در هر شرایطی این توانایی را دارد كه با خوش روئى برخورد كند، لب هایى پر از تبسم، و كلماتى پر از محبت و لطف داشته باشد. البته همه ما كاملا واقف هستیم كه این توانایی در روابط اجتماعى انسان چه تاثیر اعجاز گونه ای دارد و چه مقدار كارگشا است.
به عكس، كج خلقى و ترش روئى و سخنان خشن و خشك و فاقد لطف و محبت، حالت آزار دهنده ای است كه ریشه در شخصیت نابهنجار فرد بد اخلاق دارد و علامت ضعف وجودی و نقصان پرورش یافتگی او می باشد. انسان های ضعیف، شكست خورده، نا امید، عصبانی و ناتوان معمولا بداخلاق می شوند. این افراد اغلب در هر شرایطی حالت طلب كاری دارند و عزت نفس و توانایی های خود را نادیده می گیرند. كج خلقی معمولا باعث ناراحتی عصبی خود فرد، آزار خانواده او، نفرت عمومی و گسستن پیوندهاى اجتماعى واجد آن خواهد شد.
صادق آل محمد(ع) در تعریف خوش اخلاقی فرموده: حسن خلق آن است كه برخوردت را نرم كنی، سخنت را پاكیزه گردانی و برادرت را با خوش رویی دیدار نمایی. ۱
اهمیت خوش اخلاقی:
دین اسلام همواره پیروان خود را به نرم خویی و ملایمت در گفتار و رفتار فراخوانده و از درشتی و تند خویی بازداشته است.
می دانید چرا؟ چون این آموزه یكی از مهمترین عوامل قدرت، موفقیت و پیروزی انسان در زندگی است.
آیا می دانید مهمترین عامل موفقیت انبیای الهی به خصوص پیامبر گرامی اسلام(ص) در جذب قلوب انسان ها و گسترش دین چه بوده است؟ این عامل همانا خوش اخلاقی، گشاده رویی ، كلام نرم و دلنشین و نرم خویی آن حضرات بوده است.
حسن خلق و خوش رویی در نفوذ سخن انسان در دیگران اثری شگفت دارد.
به قول شاعر: از محبت خارها گل می شود. و از محبت سركه ها مل می شود.
از آن روی خدای مهربان پیامبران و سفیران خود را از میان انسان های عطوف و خوش اخلاق برگزیده تا بهتر و آسان تر در قلب ها نفوذ كنند و آنان را به سوی حق شناسی و حق پرستی دعوت نمایند.
این مردان بزرگ به اندازه ای خوش اخلاق و خوش برخورد بودند كه نه تنها هر انسان حقیقت جویی را جذب می نمودند، بلكه گاهی دشمنان را نیز شرمنده خود می نمودند و منقلب می ساختند.
درباره پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) كه مصداق كامل حسن خلق بود خدای مهربان فرمود: انك لعلی خلق عظیم. به درستی كه تو با اخلاق پسندیده و بزرگ آراسته شده ای. ۲
بعد در آیه ای دیگر فرمود به همین دلیل هم توانستی در دلها نفوذ كنی و آنان را پیرامون خود گرد آوری و در دعوت خویش موفق عمل كنی. فبما رحمه من الله لنت لهم و او كنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولك. چون در پرتو رحمت و لطف خدا با آنان مهربان و نرم خو شده ای اطرافت گرد آمدند و اگر خشن و سنگ دل بودی، هر آینه از گردت پراكنده می شدند. ۳
در تاریخ اسلام می خوانیم: علی(ع) به فرمان پیامبر گرامی(ص) دو نفر از دشمنان اسلام را كه بر علیه مسلمان ها توطئه می كردند، دستگیر كرد و به نزد آن حضرت آورد. پیامبر(ص) اسلام را به آنان عرضه كرد، ولی نپذیرفتند، بنابراین به جرم توطئه بر علیه اسلام آن دو تن را محكوم به اعدام نمود.
در این هنگام جبرائیل نازل شد و عرض كرد: یكی از آنان خوش اخلاق و سخاوتمند است، پس او را عفو نما. پیامبر از كشتن او در گذشت، آن فرد چون دانست كه به خاطر آن دو صفت اخلاقی مورد عفو قرار گرفته است، شهادتین گفت و مسلمان شد.
پیامبر خدا(ص) در حق ا و فرمود: او از كسانی است كه خوش رویی و سخاوتمندی اش او را به سوی بهشت كشانید. ۴
مى‏فرمود: «اكرم اخلاق النبیین و الصدیقین البشاشه اذا تراووا و المصافحه اذا تلاقوا» برترین اخلاق پیامبران ورادمردان خوشروئى است، هنگامى كه به هم مى‏رسند و مصافحه و دست ‏دادن به یكدیگر است، هنگامى كه با هم ملاقات مى‏كنند. ۵ از آن رو هر وقت ‏پیامبر مسلمانى را مى‏دید فورا با او مصافحه مى‏كرد و بر این امر بسیار تاكید مى‏نمود. در روایت است كه‏هرگاه دو مؤمن به هم مى‏رسند و دست می دهند، گناهان آنها مانند برگ درختان در فصل خزان مى‏ریزد.
از اخلاق حضرت آن بود كه به هر كس ‍ مى رسید سلام مى كرد، و ، و با هر كه دست مى داد دست خود را نمى كشید تا او دست بكشد، و با هر یك از اصحاب دیدار مى كرد با او مصافحه مى نمود و دست او را مى گرفت و انگشت در انگشت او مى كرد و سخت مى فشرد.
در سیره اخلاقی آن حضرت آمده كه از همه مردم دیرتر خشم مى گرفت و از همه زودتر خشنود مى شد، مهربانترین مردم به آنان و خیرخواه ترین و سودمندترین مردم براى آنان بود.
چگونه خوش اخلاق شوم؟
راهكار تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن عبارت است از:
۱. توجه به ارزش و آثار خوش اخلاقى و آثار نیك آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن: براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعه‏ى روایات و آیاتى است كه در زمینه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. در این زمینه فعلا سخن نمی گوییم چون در فصلی مستقل بدان خواهیم پرداخت.
راه دیگری كه وجود دارد مطالعه در احوال مردمان است. در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با كمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید كه افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفق تر و شادتر اند، سالم تر زندگی می كنند، روزی آن ها بیشتر است، دوست داشتنی تراند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. مردم به آن ها اعتماد و وثوق بیشتری دارند و از لذت و سعادت بیشتری برخوردارند و در مقابل آدم های بداخلاق كم روزی، منزوی، غمگین، بیمار و دارای شخصیتی شكننده تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند.
۲. پرورش عواطف انسانی: یكى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت است. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه و یك فامیل هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین مى‏شود باید توجه نمود كه این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى، یعنى ایجاد رابطه‏ى عاطفى مثبت، محبت كردن و دوست داشتن دیگران بدست مى‏آید و بد اخلاقى كه در واقع همان رابطه‏ى عاطفى منفى است، موجب كدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان مى‏پراكند. على(ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت مى‏كند و موجب عذاب نفس است.
۳. تمرین و نهادینه سازی: از راه هاى دیگر تحصیل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران است. هر كس قادر است با یك تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد. اگر كسى تصمیم بگیرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به اطرافیان تجدید نظر نماید و در این مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطه‏اى صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، قطعا نتایج خوبى خواهد گرفت.
یكی از مهمترین كار هایی كه در این زمینه باید تمرین كرد برخورد شاد است. سلام و احوالپرسى توأم با تبسم، دست دادن و گاهی كه فاصله ها زیاد می شود، معانقه همراه با صمیمیت و احترام، اولین فن موثر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و همچنین جلب محبت دیگران است. اولین لحظه ملاقات از اهمیت فوق‏العاده‏اى برخوردار است، به نحوى كه موفقیت یا شكست در امر دوست‏یابى به آن بستگى دارد.
معمولاً افرادى كه ما با آنها ملاقات مى‏كنیم دو دسته‏اند:
دسته اول برخوردى شاد و صمیمى دارند. این دسته داراى محبوبیت اجتماعى و دوستان فراوان‏ترى هستند
دسته دوم در برخورد اولیه خشك و بى‏روح مى‏نمایند. كسانى كه لبخندزدن به چهره دیگران بر ایشان دشوار است. افراد این گروه یا تنها هستند و یا دوستان كمى دارند.
در فرهنگ دینى ما، نسبت به سلام‏كردن، مصافحه و تبسم، احترام، محبت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است.
عدى بن حاتم مى‏گوید: وارد مدینه شدم. پیامبر خدا(ص) مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفت و به خانه خود برد... من از فروتنى وى غرق حیرت شدم و از اخلاق پسندیده و ملكات فاضله، و از احترام فوق ‏العاده‏اى كه نسبت به تمام افراد قائل بود دریافتم كه وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نیست.
حتّى وقتى كه عمیقاً غمگین و ناراحت هستید، سعی كنید خود را شاد نشان دهید و تبسم نمایید. چنان كه امام على (ع) در توصیف مؤمن مى‏فرماید: شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است. (المؤمن بِشره فى وجهه، و حزنه فى قلبه). ۶
به قول حافظ: با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نى گرت زخمى رسد آیى چو چنگ اندر خروش.
۴- شوخ طبعی: یكی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط می شود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است. ولی باید توجه داشت كه شوخی كردن رفتار بسیار ظریفی است كه اگر مناسب نباشد تأثیر معكوس می دهد. یعنی به جای شاد كردن، سبب ناراحتی فرد می شود. پس باید در شوخی ها به شخصیت فرد لطمه وارد نشود و احترام او كاملا حفظ شود و شخصیت و وقار فرد شوخی كننده نیز تضعیف نگردد.
۵. نگرش توحیدی: راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، نگاه توحیدی و عرفانی به هستی و انسان ها است؛ یعنى توجه به این معنى كه تمامى انسان ها در حقیقت مظاهر و آفریده های حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آن ها، در واقع برخورد با آفریننده آنان محسوب مى‏شود. احترام و مهربانى با هر انسانی، در واقع احترام به پدیدآورنده‏ى او به حساب می آید و ترش روئى و نا مهربانى با ایشان نیز بی ارتباط با خالق آن ها نیست. در یك مثال ساده چگونه است كه احترام و برخورد نیك و بد ما با فرزند كسی كه او را می شناسیم، به نحوی به پدر او باز می گردد، ما اگر با فرزند شخصیتی كه او را دوست می داریم روبرو شویم، او را به خاطر پدرش گرامی می داریم و یا ممكن است نسبت به فرزند یك شخصت ستمگر و دشمن خدا، روی خوش نشان ندهیم، هرگونه معامله ای با خلق نیز در حقیقت معامله با خالق آنها به حساب مى‏آید. باید به این نكته مهم توجه داشته باشیم كه ما از طریق روابطی كه با خلق خدای تعالی داریم و نوع برخورد شایسته و نا شایست، در حقیقت با خدا معامله می كنیم و به خدا نزدیك یا دور می شویم.
تمامی این انسان ها بندگان خدای هستند و او است كه همه آن ها را آفریده و آفریدگان خود را دوست دارد و هرگز راضى نمی شود كسی با ایشان به ناحق برخوردى نامناسب و ناشایست داشته باشد، از آن روی یكی از راه های مهم جلب رضایت خویش را در گشاده‏روئى با خلق و تحصیل رضایت مخلوق و خدمت به آن ها، قرار داده.
به خاطر همین پیوند عمیق میان خالق و مخلوق است كه در روایات وارد شده است: من لم یشكر المنعم من المخلوقین، لم یشكر الله عزوجل. ۷ كسى كه از مخلوق تشكر نمی كند در حقیقت از خالق آنها تشكر نكرده است. این یك قاعده كلی است و كسى كه نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به نوعی ترش رویی با خداوند محسوب می شود.
نگرش توحیدی باعث می شود كه ما بسیاری از كینه هایی كه نسبت به دیگران داریم فراموش كنیم، دشمنی ها را كنار بگذاریم، اهل گذشت باشیم و بدی های آنان را به دل نگیریم، هرگز با كسی خشونت نورزیم، به خاطر خداوند، درشتی آن ها را تحمل كنیم، با بردباری و مدارا با همگان رفتار نماییم و خوش اخلاق باشیم.
۶- اصلاح شخصیت اخلاقی: دومین راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقی، اصلاح شخصیت اخلاقی و ملكات درونی است. اخلاق خوش ظاهری و گشاده رویی از جهتی برآیند و بازتاب شخصیت درونی و فضایل خلقی نهادینه شده در باطن انسان است. كسی كه از دیگران متنفر است و نسبت به آنها كینه دارد، چگونه می تواند در برخورد اجتماعی خود با آنها، روی خوش، چهره ای خندان و همراه با صمیمیت داشته باشد. آدم حسود همین طور. چطور می توانیم توقع داشته باشید كه یك آدم حسود با محسود خود شاد برخورد نماید، خود خواهی، خودبینی، تكبر، غرور و خودپسندی، خشم و عصبانیت و پرتوقع بودن، همه عوامل بد اخلاقی هستند. اگر بخواهیم در ظاهر انسان خوش اخلاق و خوش برخوردی باشیم، یكی از راه های اساسی آن این است كه رزایل اخلاقی را از درون خود بپالاییم، تا درون انسان پاك و زلال نباشد، آبی كه از چشمه وجود او می جوشد، زلال و شفاف نخواهد بود. به قول شاعر از كوزه همان برون تراود كه در او است.
پانوشت:
۱- جامع السعادات، ج۱، ص۳۲۴.
۲- قلم، ۴.
۳- آل عمران، ۱۵۹.
۴- بحارالانوار ج ۷۱، ص ۳۸۹.
۵- مجموعه ورام، ص ۲۹.
۶- نهج البلاغه، حكمت ۳۳۳.
۷- عیون اخبار الرضا، ج۲ ، ص ۲۴.

برای مطالعه بیشتر ر.ك:
۱-معراج السعاده، ملا احمد نراقی، مقام سوم، مبحث غضب و حلم
۲- اخلاق در قرآن، آیت الله مكارم شیرازی، ج ۳، ص ۱۳۵ و ۳۷۷.

سلام من یه دختره ۱۴ ساله هستم .امسال اول دبیرستان هستم واحساس میکنم نمیتونم به راحتی با اطرافیانم ارتباط برقرار کنم.من با چهار نفر دوستم یه دوست
معمولی ولی دلم میخواد باهاشون صمیمی تر بشم ولی نمیتونم.اون چهار تا منو خیلی دوس دارن یعنی خودشون اینو بهم میگن. منم که عاشقشونم .حتی وقتی که
تنها میشم بهم میگن غزاله بیا تو جمع ما بیا حرف بزنیم بیا پیش ما ولی من نمیتونم خجالت میکشم.بعضی اوقات هم پیششون نمیرم چون فکر میکنم که اونا
چهارتا دوست صمیمی هستن و راز ها وحرفایی دارن که شاید نمیخوان من بدونم... همه هم میگن این طرز فکرم اشتباهه ولی خودم اینطوری فکر نمیکنم.
نمیدونم چطوری باهاشون راحت بشم و بتونم وارد جمعشون بشم حتی نمیتونم طرز فکرمو تغییر بدم .خیلی تنها شد و مدونم تقصیر خودمه چون خودم پیششون
نمیرم ولی این طرز فکری که دارم مرا از همه چیز دور کرده نمیدونم چجوری خجالت نکشم.لطفاا کمکم کنین...

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم مهارت های برقرار ارتباط یکی از مهارت هایی است که شما در کتاب های مختلف باید آن را فرا بگیرید و اجرای عملی داشته باشید از طرفی موضوع کمرویی که معمولا همراه با افکار منفی و ترس از عدم تآیید و اتفاق افتادن یک وضعیت غیر قابل کنترل، موضوعی است که باید با مشاوره حضوری در چند جلسه درمان رفتاری - شناختی پیگیر شوید ما تا زمانی که مراجعه حضوری دارید سعی کنید راهکارهای زیر را انجام دهید:
۱- در مورد کمرویی و مهارت های ارتباطی مقالات و مطالعات متعددی داشته باشید.
۲- سعی کنید به تدریج با دوستانتان صمیمی شوید مثلا به عنوان تمرین از چیزی که از گفتنش به دوستانتان نگران می شوید آن را بگویید .
۳- با افکار منفی قبل از ارتباط و صمیمیت آشنا شوید و سعی کنید در هیجان و رفتارتان از آن تأثیر کم و کمتری داشته باشید.
۴- با افکار منفی بعد از گفتن و صمیمی شدن مبارزه کنید .
۵- ورزش و تحرکات بدنی در جمع باکاهش اضطراب که همراه با کمرویی است ارتباط دارد پس ورزش و تحرکات بدنی داشته باشید.
۶- سعی کنید افکار منفی را مورد نقد و تحلیل منطقی قرار دهید و از بیرون سند و شواهد و استدلال های بسیاری علیه این افکار تهیه و تدوین کنید.

با عرض سلام
من ۱۵ سال سن دارم و اکثرا دختر خجالتی و گوشه گیر بودم و همیشه از این موضوع ناراحت بودم.به تازگی کمی بهتر شده ام اما باز هم از نظر برقراری ارتباط با دیگران ضعیف هستم.با معدود کسانی هم که رابطه ی دوستانه دارم بدرفتاری میکنم،در واقع من نمیدانم چگونه باید با دیگران رفتار کرد.اکثرا از دستم شکایت میکنند و من هم احساس میکنم آدم بی ارزش و ضعیف و بد اخلاق هستم و اعتماد به نفسم به شدت پایین می آید.اگر مشکلی ندارد میشه به من چگونه رفتار کردن با دیگران را توضیح دهید.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم کمرویی و خجالتی بودن و ضعف در مهارت های ارتباطی با دیگران یک موضوع طولانی مدت و شخصیتی است که به سال های اولیه زندگی برمی گردد و احتمال اینکه یکی از والدین هم اضطراب اجتماعی داشته باشند بسیار زیاد است . افکار شما نشان دهنده احساس حقارت و خود کم بینی و یک فرد کمال گرا می باشد و شما احتمال اینکه یک فرد کمال گرا باشید هم بسیار زیاد است . بنابراین ضمن مراجعه به مشاور حضوری جهت واکاوی شخصیت شما از ابتدای شکل گیری به راهکارهای زیر اقدام کنید:
۱- ابتدا مشکل خودتان را بپذیرید و آن را جزیی از شخصیت تان ببینید و سعی کل توانایی و استعداد هایتان در ابعاد دیگر شخصیتی را به خاطر این مشکل زیر سوال نبرید.
۲- سعی کنید نقاط مثبت و خوبی های خودتان را نوشته و آن را مرور کنید و به هیچ وجه آنها را بی ارزش نکنید و بگویید من در کنار آن مشکل نقاط مثبت و خوبی های زیادی دارم.
۳- ورزش و تحرکات بدنی برای کاهش اضطراب که به عنوان اختلال همراه با کمرویی است را مخصوصا در جمع به هیچ وجه فراموش نکنید و به هیچ وجه به تأخیر نیاندازید.
۴- سعی کنید هنگام ارزشیابی رفتاری از خودتان بعد از یک موقعیت ارتباطی منطقی ارزشیابی کنید و تمام رفتار های جمعی را از ابتدا تا انتخا زیر سوال نبرید بلکه تفکیک کرده و برای بخش مثبت َآن پاداش و برای بخش منفی آن راهکار منطقی به خود پیشنهاد کنید تا در موقعیت های بعدی استفاده کنید.
۵- به هیچ وجه در هر حال عزت نفس و خود ارزشمندی خود را به موفقیت ها و شکست های بیرونی پیوند نزنید و شما در هر حالی که هستید برای خودتان ارزشمند هستید .
۶- با صبر و حوصله و مطالعه کتاب هایی با عناوین مهارت های ابراز وجود ، جرأت ورزی ، مقابله با کمرویی و مهارت های ارتباطی مطالعه کنید و تمرین های آن را انجام دهید.
۷ - سعی کنید خودتان را با یک فردی که از ابتدا اجتماعی بوده مقایسه نکنید و خودتان را با قبل تر از خودتان مقایسه کنید و تغییرات را نادیده نگیرید.
۸- با افکار منفی قبل از ارتباط و بعد از ارتباط که به شدت شما را تخریب می کنند مبارزه کنید .
موفق باشید.

سلام خیلی دوست دارم با دیگران ارتباط خوبی داشته باشم ولی اصلا نمیشه.چند باری سعی کردم ولی نشده.انگار که مخم قفل شده باشه.نمیدونم مشکل از کجاست.
لازم به ذکر که داداشم هم همین طوری میتونه ارثی یا مربوط به خانواده باشه؟؟چی کار باید کنم؟
کمک کنید اجرتون با خدا

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم مهارت های ارتباطی بیشتر در دوران اولیه زندگی و تجاربی که از الگوی ارتباطی بزرگتر ها به ویژه والدین و مراقبان اولیه است، شکل می گیرد پس شما باید با مراجعه به مشاوره حضوری و یا خواندن کتاب های مهارت های ارتباطی و کتاب های شخصیت ابتدا تیپ و شخصیت خودتان را بشناسید و با راهنمایی مشاور و تمرین و تلاش خودتان به مهارت های ارتباطی دست پیدا کنید موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید من تمام کار ها و راهنمایی های شما را عمل کردم ولی کسی به من حتی توجه نکرد می تونید راهنمایی کنید البته من از کودکی تا به حال هیچ دوستی نداشتم و خیی سعی تلاش کردم ولی هیچ کسی حتی به من توجه هم نکرد و الان هم حالت روحی خوبی ندارم
لطفا کمکم کنید

تصویر شهر سوال

باعرض سلام مجدد بنده با تأکید برا راهکارهای و کار و تمرین بر روی خود پیشنهاد می کنم که شما به دلیل دوران کودکی به صورت وسواس گونه و شدت بسیار بالا ، بدون تحلیل منطقی نیاز به تایید و توجه دیگران دارید پس فقر و گدایی توجه در وجود شما بسیار زیاد است در حالی که شما باید از به جای گدایی محبت و توجه از توجه و احترام دیگران لذت ببرید ولی نیازمند به توجه دیگران نباشید. بدین منظور راهکارهای زیر را انجام دهید
- احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
بنابراین با توجه به نکات بالا شما باید مالک بودن در مورد احساس ایشان را از خود دور کنید و سعی کنید با افزایش دوستی با دیگر دوستان با این احساسات تان مبارزه کنید. موفق باشید.

سلام من ۱۳ سالمه من عاشق یکی از دوست هام شدم ولی اون با یکی دیگه دوسته خیلی هم باهم جور هستن من پنج ساله که با اون دوستم ولی اون امسال اصلا بهم اهمیت نمیده حتی نگاه هم نمیکنه دارم دیوانه میشم همه فکر و ذهنم شده اون لطفا کمکم کنید

تصویر شهر سوال

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۴- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۵- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
بنابراین با توجه به نکات بالا شما باید مالک بودن در مورد احساس ایشان را از خود دور کنید و سعی کنید با افزایش دوستی با دیگر دوستان با این احساسات تان مبارزه کنید. موفق باشید.

سلام.من پسری ۱۴ ساله هستم و در پیدا کردن دوست صمیمی خیلی مشکل دارم مثلا با یکی دوست میشم بعدش اصلا بهم اهمیت نمیزاره تحویلم نمیگیره با هاش حرف میزنم با ناراحتی و کم حوصلگی جوابم مو میده با این که قبلا با هم خیلی خوب بودیم ولی دیگه نیست و با دیگران خیلی خیلی بهتره.لطفا کمکم کنید تا دوست صمیمی پیدا کنم.با تشکر از سایت تون.

تصویر شهر سوال

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۴- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۵- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
بنابراین با توجه به نکات بالا شما باید مالک بودن در مورد احساس ایشان را از خود دور کنید و سعی کنید با افزایش دوستی با دیگر دوستان با این احساسات تان مبارزه کنید. موفق باشید.

چه کنم که درارتباط با جنس مخالف کمرویی را کنار بگذارم .برای من بارها اتفاق افتاده که افرادی بودند که از من خوششان می آمد ولی من به علت کمرویی بیش از حد حتی توانایی نگاه مستیم درچشمان آن ها را نداشتم و آنها هم دلسرد شده و کناره می گرفتند . لطفا راهنمایی کنید چگونه می توان کمرویی را دررارتباط با چه دختر و چه پسر کنار گذاشت ؟

تصویر مشاور شهر سوال

کاربر عزیز، ضمن عرض سلام به شما خوش آمد می گوییم. ابتدا باید به عرض شما برسانیم که اگر منظور از ارتباط با جنس مخالف، ارتباط متعارف (مثلا در حد فروشنده و مشتری و یا کارمند و ارباب رجوع یا همکار) و امثال اینهاست، میتوانید از تکنیک هایی که در جهت حل این مشکل یا قابلیت های مشابه مانند اعتماد به نفس ارائه شده استفاده کنید. اما در صورتی که منظور شما از ارتباط، رابطه دوستانه، عاشقانه، و ... است به هیچ وجه چنین چیزی توصیه نمی شود. اگر هم ملاحظه می کنید که یک نوع شرح و حیا مانع برقراری ارتباط با جنس مخالف می شود، سعی نکنید آن پرده حیا را بدرید و از بین ببرید. دلیل آن را هم میتوانید با جستجو در سایت و مطالب ارائه شده به کسانی مشاهده کنید که با چنین ارتباطاتی (و البته عواقب و شکست های بعد زا آن )به مشکلات متعدد روحی و بعضا جسمی دچار شده اند.
در صورتی که میخواهید خجالتی نباشید باید سعی کنید اعتماد به نفس خود را تقویت کنید. برای این منظور میتوانید از مطالب ارائه شده در این پست (http://www.soalcity.ir/node/2276) و (http://www.soalcity.ir/node/334) استفاده کنید. راهکارهای ارائه شده در این پستها را به دقت مطالعه کنید و تا جای ممکن آنها را به کار ببندید.
برای شما آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.

من دختری ۱۳ ساله هستم که خیلی احساس تنهایی میکنم همه ازم فرار میکنن فققط ۱دوست دارم دارم دیوونه میشم کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام خدمت شما دوست عزیز. به شهر سوال خوش آمدید. دوست عزیز شما توضیحی در مورد خودتان و شرایط مختلف پیرامونی تان نداده اید. البته به طور طبیعی دختری در سن و سال شما باید بیش از یک دوست داشته باشد اما لزوماً نباید همه دوستان شما، دوست صمیمی شما باشند. شما باید دوستانی مختلف و متفاوت در سطوح متفاوت صمیمیت داشته باشید یعنی دوستانی خیلی صمیمی (که ممکن است یک نفر یا دو نفر مثلا باشند) که تعدادشان کم است، دوستانی که کمی با آنها رسمی تر هستید، دوستانی از نوع همکلاسی، دوستای از نوع فامیل مثل دختر عمو، دختر دایی، دختر عمه و امثال اینها و یا دوستانی از نوع همسایه و همینطور... و روابط شما با هریک از این انواع دوست ها یکسان نخواهد بود، در حالی که همگی دوستان شما به حساب می آیند. اگر شما نیز چنین دوستانی دارید، پس انسان تنهایی نیستید، کسانی را دارید که در سطوح مختلف با آنها دوست هستید و شما آنها را دوست دارید و آنها هم شما را دوست دارند (البته برخی زیادتر و برخی کمتر). فقط این مشکل باید حل بشود که چرا با این وجود احساس تنهایی می کنید! اما در صورتی که تنها و تنها یک دوست در تمام زندگی خود دارید، یعنی فقط با یک نفر دوست هستید، در این صورت احساستان کاملا درست است و باید مورد بررسی بیشتر قرار بگیرد که چرا وضعیت به اینگونه است؟ بنابراین در اینصورت شما بهتر است با یکی از معلمان مدرسه تان که با او راحت تر هستید و با او راحت تر هستید یا اگر مشاور مدرسه دارید با او، یا میتوانید یکی از پدر و مادر ( که با او راحت تر هستید) در این زمینه صحبت کنید و در صورت لزوم با کمک و همراهی ایشان به یک مشاور مراجعه کنید.
ضمنا میتوانید به راهکارهای زیر مهارت ارتباطی خود را بالا ببرید:
۱- با افزايش و يا فراگيري توانمنديهاي جديد(علمي، هنري، ورزشي، مهارتي و...) ميزان اعتماد به نفس خود را بالاتر ببريد.
۲- از انتقاد و سختگيري افراطي نسبت به خود پرهيز كنيد.
۳- ورای هر احساسی، فكري نهفته است لذا فكر و يا افكاری كه منجر به احساس خجالت در شما می‌شوند را به صورت شفاف كشف كنيد و آنها را به چالش بكشيد. مثلا ممكن است علت احساس خجالت شما اين باشد كه فكر كنيد ديگران به شما خواهند خنديد و يا به صحبتهاي شما توجه نكنند و... .
شما لازم است اين فكر را به طرق مختلف و از جمله افكار زير به چالش بكشيد؛
- معلوم نيست كه به من بخندند و من نبايد به خاطر يك احتمال خودم را از ابراز وجود محروم كنم.
- بر فرض كه به من بخندند، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ چه چيزي از لياقتهای من كم مي‌شود؟
- همانطور كه من برخي از افراد و يا رفتار آنان را نمي‌پسندم، قرار نيست همه افراد هم من را مورد تاييد قرار دهندی
- من براي تاييد ديگران زندگي نمي‌كنم... .
۴- تدريجا و با گامهای كوچك شروع به صحبت كنيد و از خود توقع زياد نداشته باشيد. مثلا چند جمله گفتن را براي خود يك موفقيت بدانيد و رفته رفته در موقعيتهاي مختلف سطح آن را افزايش دهيد.
۵- در موقع صحبت كردن، خوب است وسيله‌ای مانند تسبيح، خودكار و يا هر شي ديگري را در دست داشته باشيد.
۶- قبل از صحبت نفسي عميق بكشيد و يا جرعه‌اي آب بنوشيد.
۷- زير لب نام خدای بزرگ را زمزمه كنيد و از حضرتش در همه امور استعانت بجوييد.(نماز، قرآن ...)
۸- به خاطر داشته باشيد، مردم گرفتاريها و دغدغه هاي زيادي دارند كه چنين فرصتي ندارند كه بر صحبت كردن و يا صحبت نكردن شما متمركز شوند، ايشان كار خود را مي‌كنند، شما هم كار خود را كنيد و به ديگران توجه نداشته باشيد.
مطالب ارائه شده با موضوع اعتمادبنفس در این پست (http://www.soalcity.ir/node/334) را نیز مطالعه کنید.
موفق باشید

سلام من دختری هستم ۲۰ساله خیلی زود میرم سر اصل موضوع من خیلی زود به یکی وابسته میشم مثلا الان به یکی از دوستانم وابستگی شدیدی دارم واحساس میکنم خیلی دوسش دارم وبدون اون نمیتونم زندگی کنم اگر جواب تلفن مرا به هر دلیلی ندهد ناراحت میشوم واین احساس برایم خیلی ازار دهنده است وخیلی استرس میگیرم تو رو خدا راهنماییم کنید من قبلا به یکی دیگه از دوستانم به همین شدت وابسته بودم و او مرا رهایم کرد برایم خیلی سخت بود.کلا هرکی دو بار بهم بگه عزیزم قربونت برم سری بهش وابسته میشم.ممنون میشم اگه راهنمایی کنید

تصویر شهر سوال

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید این وابستگی را به علاقه مندی تبدیل کنید
۲- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۳- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۴- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۵- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۶- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
قطعا اضطراب و مسایل پشت کنکور پناه بردن به ایشان را برای کاهش اضطراب بیشتر می کند بسیاری از روان شناسان عشق و وابستگی را نوعی وسواس می نامند همانطور که فرد به شست وشوی غیر عادی برای کاهش اضطراب وابسته می شود و فردی دیگر برای کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته می شود بعضی از افراد به دلیل اینکه شخصیت آن ها قسمت های خالی زیادی دارد و عدم اعتماد به نفس به دلیل این احساس خالی بودن شخصیتی و ضعیف بودن من و خود دچار اضطراب می شوند و همیشه در کنار دیگران خود را کامل می بینند و به واسطه این هم جواری وابستگی و نگرانی از ازدست دادن باعث چسبیدن شدید می شود فرد را به باتلاق نگرانی ها و وابستگی ها و اختلالات روانی سوق می دهد موفق باشید.

دوباره سلام .میخوام دوستیمو باهاش بهم بزنم چون فکر میکنم اینجوری برام بهتره از نظر خانوادم اون دختر خوبی نیست ولی نمیتونم به همون دلیل وابستگی ممنون میشم هرچه سریع تر راهنماییم کنید

باعرض سلام و تشکر مجدد بهتر است با دقت به مطالب گذشته نگاه کنید و راهکارهایی که گفته شده را بدون تردید و شک انجام دهید و در هر راهکاری مشکلی در انجام دارید بپرسید تا نحوه انجام آن را یاد بگیرید و به جای اینکه بی تابی و بی تحملی کنید با خودگویی مثبت و قاطعیت با خودتان تعهد کنید که راهکارها را بادقت انجام دهید به هیچ وجه دنبال کار و یا روش دیگری نگردید و وقتتان را بی دلیل تلف نکنید موفق باشید.

چرا هیچکس جواب منو نمیده؟؟؟؟!!!!

تصویر شهر سوال

با سلام و احترام
دلیل تاخیر کثرت سوالات است. انشاءالله بزودی سوال شما پاسخ داده خواهد شد.

سلام.من دختری ۱۷ ساله هستم...من حس می کنم اعتماد به نفسم کافی نیست..با این که توانایی های زیادی دارم و خیلی ها هم اینو میگن اما فکر می کنم اینا معمولیه و چشم گیر نیست...من خیلی دوست دارم توانایی های خودمو به دیگران نشون بدم و خودمو ثابت کنم...ولی اعتماد به نفس کم گاهی مالنع میشه .مثلا وقتی که تویه کلاس زبان برای پرسش درسی میرم از اینکه جلوی اون همه ادم قرار میگرم خیلی استرس میگیرم اصن همه چی یادم میره.از بس استرس میگیرم پاهام یه لرزش خفیف میگیره.بدتر اینکه فکر کردن به این مسیله که من استرسی هستم، خدا کنه باز استرس نگیرم، نکنه بقیه بفهمن من استرس دارم بعد بفهمن اعتماد به نفس من کمه این حالتمو تشدید میکنه..به همین دلیل من از پس امتحانای کتبیو اینا خیلی بهتر بر میام اما تو پرسشای شفاهی به همین دلیل نمی تونم تمرکز کنم و کلی اشتباهایی میکنم که واقعا برام اب خوردنن...خودم فکر می کنم این حالتها زمانی در من زیاد شده که رفتم دوم دبیرستان وگرنه قبلش من اصن از این چیزا خبر نداشتم..ما تو کلاسمون بچه های درسخون زیادن و البته بعضیاشون حسودن..بعد ی حالت بدی هم ک وجود داره چن نفر توکلاسن ک مثلا بعضی وقتا ک کسی چیزی میپرسه و اینا تیکه میندازن..اینا چیزاییه ک من واقعا تحملشو ندارم..
یه مسیله دیگه هم برای من وجود داره اینه که شخصیتی دارم که یه همیشه یه عده بودن که با هم خیلی دوست بودیمو همو داشتیم و یعده که از من خوششون نمیاد .یه عده هم وسط..من وقتی مشنوم کسی از من بد میگه و اینا یا کسی مسخره ام کنه مخصوصا جلوی بقیه خیلی احساس بدی پیدا می کنم نمیدونم چ رفتاری باید بکنم که دیگه این کارو تکرار نکنه و اگه کسی نباشه ک با حرف من موافق باشه اصن میترسم حرفمو بزنم البته این حالت اخری بیشتر تو کلاسمون تو مدرسه وجود داره..نمیدونم در برابر ادمایی که از من بد میگن یا مسخره می کنن که اونم بیشتر از حسادته ولی بالخره رو فکر دیگران اثر میذاره چیزا چ کنم...اینا اعتماد به نفسمو خیلی کم می کنه و حتی گاهی انقد ذهنمو درگیر میکنه ک نمی تونم درس بخونم و همش تو فکر اینم که باید یجوری رفتار کنم که کسی جرات نکنه منو مسخره کنم...
من خیلی دوس دارم با بقیه راحتتر دوست بشم ولی اینکه راحت و بی رودربایستی نمیتونم حرف بزنم و یه کم خجالت می کشم مشکل درس میکنه...
اگه قرار به رسمی حرف زدن باشه خیلی خوب بلدم ها...ولیهمینطوری همش انگار یه چبزی تو مخم میگرده که طرف داره درموردم فلان فکرو می کنه و اینا...این چیزا باعث میشه من راحت نتونم حرف بزنم
دیگه خیلی سرتونو درد اوردم..باید ببخشید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. اعتماد به نفس البته موضوع نادری در بین نوجوانان نیست اما همین مسئله گاهی به حدی ناراحت کننده و مخل زندگی می شود که لازم است برای رفع آن اقدام جدی صورت گیرد. برخی از مواردی که شما فرمودید شاید تا حدی طبیعی باشد و حقیقتا مسئله ای نباشد که جای نگرانی داشته باشد. مثلا اینکه جلوی افراد کلاس قرار گرفته و استرس داشته باشید تا حدی طبیعی است، بخصوص زمانی که قرار باشد در جلوی جمع به شما متلک گفته شود. یا اینکه وقتی کسی از شما بد میگوید یا شما را مسخره کند احساس بدی پیدا می کنید چیز غیرطبیعی نیست و هر انسانی از چنین وضعیتی دچار احساس بدی می شود، و اگر اینچنین نباشد باید به سلامت و تعادل فرد شک کرد.
اما تمام بحث اینجاست که چنین حالت هایی به حدی شدید یا مکرر و مدت زمان طولانی احساس شود که روال عادی زندگی و تحصیل شما را تحت تأثیر قرار دهد و برای شما آزارنده باشد. برای بالابردن اراده و تقویت اعتماد به نفس راهکارهایی وجود دارد که میتوانید آن ها را به کار ببندید. برای این منظور میتوانید به پستهای مرتبط با این موضوع مثل (http://www.soalcity.ir/node/320) و (http://www.soalcity.ir/node/1654) و (http://www.soalcity.ir/node/319) و (http://www.soalcity.ir/node/334) مراجعه کنید. البته استفاده از راهکارهای ابتدای همین صفحه هم برای بهبود روابط بین فردی مفید است.
انشالله و به مدد خدای مهربان میتوانید بر مشکل خود فائق شوید. موفق باشید.

با سلام و خسته نباشيد
من نوجوان نيستم بلكه جواني ٢٧ساله هستم .اما از ارتباط با ديكران رنج ميبوم و ترجيح مي دهم تنها باشم .اچون از هوش بالايي برخوردارم اغلب در روابط متوجه نيت طرفين مشوم اينكه همه خودخواهند يا از اصحبت با ادم در نهايت ب فكر برد و نفع شخصي خودشان هستند ديدم نسبت ب همه افراد بد بينانه شده و از همه اطرافيانم متنفرم هر چه ميكذرد برقراري روابطم با افراد جديد بدتر ميشود و حتي وقتي تلاش ميكنم هم ديكر نميتوانم رابطه خوبي برقرار نمايم اين موضوع در محيط كار وبشدت ب چشم ميايد و حتي در ازدواج هم مانعي است بطوريكه احساس ميكنم ديكر نميتوانم ازدواج كنم لطفا مرا راهنمايي كنيد

باعرض سلام و تشکر
بهتر است شما با یک روان شناس بالینی به صورت حضوری مراجعه داشته باشید قطعا با یک آزمایش شخصیت مشخص می شود که شما تیپ شخصیتی تان چگونه است . در ضمن هوش بالا هیچ وقت ذهن خوانی را توجیه و تأیید نمی کند و بنا بر گفته تمام روان شناسان ذهن خوانی (minde reading) یک خطای شناختی است و نشانه دهنده هوش پایین است. اگر سری به اختلال شخصیت اسکیزویید بزنید تا حد بسیار زیادی نشانه های آن را در خود خواهید دید پس بهتر است با روان درمانی این بیماری را از خودتان به تدریج دور کنید برای اطلاع بیشتر به این سایت مراجعه کنیدhttp://ravanpezeshkonline.com/SC.php?type=component_sections&id=69&sid=30
موفق باشید.

سلام. من اسمم ایداس. ازتون خواهش میکنم کمکم کنید.من ی دختریم ک زود دلم میشکنه و صبر و حوصله ندارم و هم جوابی و بی احترامی میکنم.و با این رفتارم همه رو از خودم دور میکنم و تو دعوا کوتاه نمیامو گذشت نمیکنم.میخوام خوبشم نمیخوام کسی ازم زده ش و دیگ طرفم نیاد. دلم میخواد با اخلاقم تو دل همه بشینم ..ممنون میشم کمکم کنید .

با سلام و تشکر از اینکه با این مرکز در ارتباط هستید. خلق و خوی یکی از موضوعاتی ژنتیکی - محیطی است که در سال های اولیه زندگی به وجود می آید. و رابطه مستقیم با خلق و خوی پدر و مادر دارد اگر نگاهی به خانواده تان داشته باشید ممکن است نشانه های از این اختلال در آن ها باشد. ممکن است این زود دل شکسته شدن و حوصله نداشتن در حال حاضر با اضطراب و افسردگی و حتی کمبودهای فیزیکی و راگانیکی همراه باشد که باید برای یک چک آپ جسمی و روانی به یک مشاوره حضوری اقدام کنید اما راهکارهای زیرا تا زمان مراجعه حضوری و مصاحبه بالینی روان شناس پیشنهاد می شود:
۱- مشکل تان را پذیرش کنید و به هیچ وجه با آن نجنگید یعنی به هیچ وجه خودتان را سرزنش نکنید و سعی کنید نقاط مثبت و خوبی هایی که دارید را نوشته و مرور کنید و این مشکل را کامل کوچک و خرد ببینید نه مشکلی که به کل زندگی شما ضربه بزند.
۲- از خودتان نخواهید که یک شبه با اخلاقتان به دل همه بشینی چون خیلی ها هستند که ممکن است شرایط دلشان طوری است که نمی توانید به دل آن بنشینید اصلا چرا بخواهید این طوری باشید شما باید به دل خودتان بنشینید و با مهارت های ارتباطی در کنار قاطعیت و جرأت ورزی بالا هم از حق خودتان دفاع کنید و هم آسیبی به کسی نزنید.
۳- کتاب هایی که مهارت های جرآت ورزی قاطعانه و مهارت های نه گفتن و مهارت های ارتباطی را یاد می دهند را از طریق سایت آدینه بوک پیدا کنید .
۴- ورزش و تحرکات بدنی ،خودگویی های مثبت و دلسوزانه به جای خودسرزنشی و پردازش مثبت نسبت به رفتار دیگران تا حد بسیار زیادی مشکل شما را آسان می کند موفق باشید.

با سلام و احترام

من احساس میکنم توی ارتباط با دیگران دچار نقص شدم ، امسال دوم دبیرستانم و مدرسه ام رو تغییر دادم . خب پارسال دوست های خیلی زیادی داشتم ولی امسال با گذشت این همه وقت هنوز نتونستم با همکلاسی هام ارتباط خوبی داشته باشم البته باید بگم ک من ی خورده خجالتی و کم حرفم ولی اگه با کسی یا جمعی دوست بشم دیگه کم حرف و خجالتی نیستم . خواستم اگه میشه راهنماییم کنید ک چطور میتونم توی این مدرسه دوست جدیدی پیدا کنم این رو هم باید بگم ک همه ی همکلاسی های من پارسال توی این مدرسه بودن و با هم دوستن ب جز من !

با سلام من دختری ۱۴ساله ام و توی مدرسه جدیدم که امسال دومین سالی که دارم اینجا درس میخونم به خاطر خجالتی بودن و قد کوتاهم مشکلات زیادی دارم راستش هیچ کس به من احترام نمیزاره ازم سو استفاده میکنن مثلا هر وقت به من احتیاج داشته باشن باهام خوبن و اینکه اگر هم با چند نفر از بچه ها دوست شم بعد از چند روز باهام قهر میشن واقعا خیلی حس بدی من تو کل مدرسه تنهام!

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی نیاز به احترام و تحویل گرفتن دارید . البته احتمال اینکه به دلیل نپذیرفتن وضعیت جسمانی و کنار نیامدن با آن و طرد شدن های متعدد در طول سال های زندگی شما به صورت افراطی در حال جبران هستید و به دلیل ترس از طرد شدن و ترس از دیده نشدن از دیگران به صورت غیر منطقی انتظار احترام و تحویل گرفتن دارید. به صورت کلی برای اینکه از این مسأله رها شوید راهکارهای زیر را انجام دهید:
۱- با خودتان رفیق شوید و مسأله بدنی خود را بپذیرید . بدانید ارزش و قیمت انسان به میزان تفکر و اندیشه و خردش است نه به وضعیت جسمانی در حالی در حیوانات ملاک قیمت گذاری مسایل ظاهری و بدنی است.
۲- سعی کنید خوبی ها و توانایی های خود را نوشته و قدر خودتان را بدانید و به خود احترام بگذارید و عزت نفس و خود ارزشمندی خود را در هر حال حفظ کنید.
۳- در نیکی به دیگران اصلا انتظار برگشت نیکی و احترام نداشته باشید.
۴ - ممکن است شما به دلیل مسأله ای که فرموده اید دچار شخصیت مهر طلبی شده اید که با بازدید از این سایت و انجام دستورالعمل های لازم و با خودشناسی این وضعیت را اصلاح و تعدیل می کنید آدرس سایت: http://www.moshaverfa.com/1393/12/01/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%.‎.‎.‎
موفق باشید.

سلام خسته نباشید من امسال پشت کنکور نشستم ودوتا دوست صمیمی دارم که یکیشون مثل خواهرمه و خییلی با هم خوب بودیم ولی حالا نمیدونم چرا از اوایل امسال نسبت بهش سرد شدم وواقعا دوست ندارم این اتفاق بیافته ولی برای کنکور هم استرس دارم ممکنه اثرات استرس باشه؟ومیشه کمکم کنید که دوباره روابطم رو خوب کنم؟
لطفا اگه مقدوره جواب رو به ایمیلم بدین.
باتشکر

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما در مورد پاسخ شما باید بگوییم شما نباید نسبت به دوستان خودتان آنقدر وابستگی داشته باشید تا اینکه با تغییرات سنی ، روحی و یا تغییر شرایط و یا کم شدن وابستگی دچار نگرانی شوید چون افراد با تغییراتی مانند افزایش سن و یا افزایش هیجانات دیگر ممکن است به صورت طبیعی احساس استقلال شخصیتی بیشتری داشته باشند . پس نه نگران این موضوع شوید و نه خودسرزنشی نسبت به این موضوع شوید بلکه این موضوع را تمرینی برای استقلال شخصیت و آشتی با خود بدانید تصور کسی که به دلیل حساسیت شدید ریوی در یک مکانی همه بدون هیچ وسیله کمکی نفس می کشند ناگهان نگران شود که اسپری باز کننده ریه اش را فراموش کرده پس این فرد بیمار است و نیاز به وسیله ای برای کمک به نفس کشیدن دارد شما هم وابستگی بیمارگونه نسبت به دوستانتان نباید داشته باشید در واقع شما باید بدون آن ها هم بتوانید نفس بکشید و زندگی عادی داشته باشید . در مورد استرس تان باید راهکارهای روان شناختی که در سایت های روان شناسی هست مطالعه فرمایید موفق باشید.

با عرض سلام و خسته نباشيد و تشكر از سايت خوبتون
من پسرى ١٥ ساله هستم و در پايه نهم درس ميخونم. از سال هفتم كه وارد مدرسه جديد شدم با شخصى همكلاسى شدم كه قبلاً اونو ديده بودم اما تابحال باهم حتى سلام عليك هم نداشتيم. سال هشتم در تقسيم بندى كلاسا اولش من با همين فرد در يك كلاس بوديم. اما در همون هفته ى اول به دليل رفتن چند تا از دوستان قديمى ام به كلاس ديگر و بيشتر به خاطر مسائل درسى و دبيران من هم كلاسمو عوض كردم. اما بعدها وابستگى و علاقه ام به اين فرد بيشتر شد. اما تنها راه ارتباط با اون دوستم زنگ هاى تفريح مدرسه بود كه بسيار محدود بودند. الان هم در پايه ى نهم هم به همينصورت هستش و من اكثر اوقات فكر و ذهنم اون فرد شده. حتى موقع درس خواندن هم نميتونم تمركز كنم. هم دوست دارم رابطه ام با اون فرد صميمى تر بشه و باهم رفت و آمد داشته باشيم و هم دوست دارم بتونم تمركزم روى كارهاى اصلى زندگيم كه درس خواندن و فعاليت در مسجد هستش بزارم. هرچقدر هم تلاش ميكنم اين دوستمو به مسجد بيارم نميشه. لطفاً منو راهنمايى كنيد. بعضى اوقات احساس ميكنم از لحاظ روحى روانى دچار مشكل شدم.

تصویر پاسخگو

بسمه تعالی

با سلام و عرض تحیت

نگران چنین موضوعی نباشید، فراز و نشیب در سطح روابط، بویژه در دوره سنی شما امری کاملا طبیعی است. از جمله موضوعاتی که می تواند باعث دلسردی شود این موارد هستند:

زیاده روی در سطح ارتباط، عدم تامین انتظارات، اختلاف نظر در موضوعات مختلف، علاقمند شدن به فردی دیگر، شکل گیری اولویتهای جدید مانند دانشگاه و ازدواج و...

شما می توانید با پیگیری رابطه به صورت متعادل از تبعات افراط و تفریط جلوگیری کنید.

پیشنها می شود برای کاهش اضطراب نیز با یک مشاور مشورت کنید.

ممنون از راهنماییتون ولی مسئله فکر نکنم اونطور باشه در واقع من میخوام رابطم باهاشون بهتر وصمیمی تر بشه وبعضی از احساس های منفی دربارشون رو از خودم دور کنم میتونید در این باره هم راهنماییم کنید؟

سلام من ۱۵ سالمه و با اینکه بسیار آدم فعال و اجتماعی هستم احساس تنهایی میکنم ولی در ظاهر دوستان زیادی دارم.
میان اطرافیان و کسانی را عمیقا دوست ولی آنها غالبا سرد برخور می کنند و توانایی برقراری دوستی با آنها ندارم

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. خدمت شما دوست نوجوان عرض می کنیم که سنین نوجوانی دارای اوصاف و ویژگی های مختلفی است که یکی از آنها نوسانات عاطفی، احساس تنهایی و وابستگی های عاطفی است. این مسئله شما میتواند یک حس واقعی و ناشی از اطرافیان باشد و میتواند یک حس غلط و ناشی از برداشت های اشتباه شما و یا حتی عدم توانایی در برقراری ارتباط با دیگران باشد. برای اطلاع از برخی راهکارهای افزایش مهارت های ارتباط با دیگران، میتوانید به لینک های زیر مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/116
http://www.soalcity.ir/node/792

موفق باشید

سلام ببخشید من ک دوست داشتم که هم باهم فامیل دورر می شدیبم هم باهم خیلی خیلی صمیمی بودیم اماحالا به مدت یک ماه هست باهم قهریم من در عین حال که ازش متنفرم دوستش دارم توی مدرسه تاقبل از این که با هم قهر کنیم باهم خیلی زیاد دعوا می کردیم طوری که به همون می گفتن تام و جری حالا هم هرکاری میکنم فراموشش کنم نمی شود شما بگید چی کار کنم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

همه ما خوب می‌دانیم كه وقتی داریم قهر می‌کنیم، در بیشتر مواقع به آشتی هم فکر کرده‌ایم، یعنی درصد بالایی از قهرهای ما به امید یک آشتی لذت‌بخش و دوست داشتنی اتفاق می‌افتد، اما گاهی رفتارهای نادرست ما می‌تواند این آشتی شیرین را از ما بگیرد. برای این که بتوانید آشتی کنید، ما چند راه پیشنهادی داریم:
۱- ببخشید
اگر طرف مقابل شما به هر دلیلی باعث ناراحتی و رنجش شما شده است، سعی كنید او را ببخشید و گذشت کنید. بخشش و گذشت، اولین گام در آشتی کردن است.
۲- غرور را کنار بگذارید
فکر نکنید اگر شما برای آشتی پا جلو بگذارید، شخصیتتان کوچک می‌شود، به این فکر کنید که ساعت‌ها و روزهایی که از دوستان یا خانواده‌تان دور هستید، می‌تواند بهترین ساعت زندگی‌تان باشد، پس بی‌خیال این حساب و کتاب‌ها شوید، چون این رابطه‌ها ارزش بیشتری دارند.

۳- توقعات خود را كم كنید
توقعات و انتظارات خود را کم کنید و به دیگران هم حق بدهید. دلیل خیلی از قهرها، همین انتظارات شما از آدم‌های مختلف است. وقتی توقع دارید که همه آدم‌ها روز تولد شما را به یاد داشته باشند، یا توقع دارید هر زمانی که شما می‌گویید دیگران برای شما وقت بگذارند، آخرش به قهر ختم می‌شود. چون وقتی این توقعات از طرف دیگران پاسخ داده نشود، شما قهر می‌کنید. برای آشتی کردن اول میزان انتظارات خود را کنترل کنید و بعد به دیگران به خاطر رفتارهایشان حق بدهید.
۴- هدیه بخرید
گاهی لازم نیست برای آشتی کردن با یک نفر، آپولو هوا کنید، یا دو ساعت برایش سخنرانی کنید. یک هدیه کوچک هم می‌تواند هر آدمی را خوشحال کند و راه آشتی را برایتان باز کند.
۵- مهارت ابراز وجود
خیلی وقت‌ها آدم‌ها مهارت ابراز وجود را بلد نیستند، یا چون توانایی ارتباط کلامی ندارند، زود قهر می‌کنند. برای این که بتوانید قهر کردن‌های خود را کم کنید و یا همین الان بتوانید آشتی کنید، سعی کنید این مهارت‌ها را یاد بگیرید، چون آن وقت می‌توانید بروید و به راحتی ناراحتی خود را بیان کنید و باعث آشتی شوید.

موفق باشید.

سلام خدمت شما و با تشکر از سایت خوبتون.من میخواستم ازتون سوال کنم که من چادری هستم و دوست دارم تو دانشگاه روی دوستام تاثیر مثبت بگذارم و عقاید بعضی از دختر ها نسبت به حجاب و افراد چادری عوض کنم و اگه بشه و خدا توفیق بده چادریشون کنم،میخواستم بدونم چه رفتار هایی باید داشته باشم تا علاوه بر اینکه اونارو جذب خودم میکنم یوقت دوستی و خیلی گشاده رو بودن با اونا باعث نشه که تاییدی بشه بر بد حجابیشون،خودم احساس میکنم زیاد فن بیان ندارم ولی افراد بدحجاب تو دانشگاه باهام خیلی راحتن و بیشتر از افراد محجبه و چادری دیگه که تو دانشگاهمون هستن باهام ارتباط دارن،میخوام یه کاری بکنم که با حرفام و کار هام جذب حجاب بشن.بنظرتون چه کارهایی میتونم بکنم که تو این کار موفق باشم؟؟؟درضمن من خوابگاهی هم نیستم و تو شهر خودمون میرم دانشگاه که رفت و آمد با اونا یکم برام مشکله چون افراد همشهری ممکنه فکر بد درموردم بکنن و یا واسم حرف در بیارن.خیلی ممنون میشم اگه بهم کمک کنید.اگه امکانش براتون وجود داشت جوابمو به ایمیلم ارسال کنید.بازم ممنون.
یاعلی.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

در شرایط کنونی جامعه با گسترش ناهنجاری ها در حوزه پوشش، برخی از بانوان محجبه علی رغم اینکه گاهی از طرف جامعه مورد بی مهری قرار می گیرند اما در عین حال این دغدغه را دارند که در مورد موضوع «حجاب» بتوانند قدم مثبت و مؤثری بردارند. در این نوشتار سعی شده است، نکاتی ارائه شود که برای هر بانوی محجبه ی فعال و مؤثر در ارتباطات اجتماعی کاربرد داشته باشد.

۱- آیا خودتان حجاب را باور کرده اید؟

شاید مهم ترین قدم این باشد که هر بانوی محجبه ای در درون خود بیندیشد که آیا حجاب را از روی آگاهی و باور انتخاب کرده است؟ آیا استدلالی قابل قبول برای خودش دارد که اگر روزی او را درمورد حجاب به چالش بکشند بتواند تا حدودی از موضع خود دفاع کند؟
لازم به ذکر است که از نظر شرع، هیچ لزومی ندارد که که بخواهیم دین و اعتقادات خود را به دیگران ثایت کنیم یا لزوماً دلایل ما برای دیگران قانع کننده باشد، همین که برای خودتان قابل قبول باشد کافی است. اما اگر بخواهید در این عرصه یعنی عرصه حجاب فعال باشید و حرفی برای گفتن داشته باشید ضروری است دلایل و استدلال های منطقی در ذهن خود داشته و بتوانید به سؤالات متفاوت در این عرصه پاسخ بگویید.

۲- اطلاعات و آگاهی های خود را درباره حجاب بالا ببرید

اگر دغدغه ترویج حجاب را دارید قدم اولیه این است که بطور جدی در مورد آن تحقیق نمایید. سؤالات مختلف را در نظر بگیرید و آنها را از خود بپرسید. خود را محک بزنید. اگر پاسخ آن ها را نمی دانید درباره آن ها تحقیق کنید.
از آنجا که موضوع حجاب برای شما حل شده است در ابتدا ممکن است گمان کنید که جواب همه ی سؤال ها را می دانید و نقطه مبهمی در ذهن خود نداشته باشید. اما اگر خود را در معرض شبهات و سؤالات رایج در این زمینه قرار دهید متوجه می شوید که شما نیز به کسب اطلاعات بیشتر و بیشتر نیاز دارید. می توانید با یکی از اعضای خانواده ی خود یا یکی از دوستان خود در این زمینه بحث و گفتگو کنید تا به نقاط ضعف و قوت خود آگاه شوید.

۳- فقط بر حجاب تکیه نکنید

امر به معروف و نهی از منکر وجوه مختلفی دارد و حجاب یکی از موضوعات آن است. هر رفتاری که زمینه تخلف را در جامعه فراهم نماید می تواند یک ناهنجاری باشد. برای مثال رعایت نکردن نوبت در استفاده از وسایل نقلیه، خود یک ناهنجاری است و حق الناس را به دنبال دارد. چنانچه یک بانوی محجبه این نوبت و نظم اجتماعی را رعایت نکند و سپس دغدغه امر به حجاب را داشته باشد، نه تنها سخن او اثری نخواهد داشت بلکه اثر منفی و معکوس بر مخاطب خواهد گذارد.
به عبارت دیگر یک بانوی محجبه باید در رعایت همه ی قوانین اجتماعی دقت کافی را داشته باشد و در مواقعی که می بیند کسی بی قانونی می کند، او را به رعایت قانون و نظم دعوت کند تا عموم مردم شاهد باشند که قشر محجبه فقط روی حجاب تأکید نمی کنند بلکه خواهان یک نظم اجتماعی بر مبنای هنجارهای دینی هستند.

۴- خود را برتر از دیگران نبینید

هیچ گاه به دلیل اینکه محجبه اید خود را برتر نبینید، گمان نکنید که چون از این نعمت بهره مند هستید پس در نزد خداوند از جایگاه ویژه تری برخوردارید. بلکه باید بدانید هر بنده ای از بابت هر نعمت و هدایتی که بهره مند می شود، تکلیف او سنگین تر است. همواره به یاد داشته باشیم که هیچ بنده ای به خودی خود استحقاقی نداشته است و هرچه از هدایت و ایمان نصیب اوست همه از لطف و احسان الهی است.
گاهی ممکن است آنقدر به ضعف های دیگران توجه کنیم که از ضعف های خودمان غافل شویم. لذا توجه مداوم به ضعف های درونی خود سبب می شود که خود را همواره بنده ناچیزی در پیشگاه پروردگار دانسته، هیچ گاه با تکبر با دیگران رفتار نکرده و خود را برتر نبینیم.

۵- جسور باشید و با اعتماد به نفس، حق را بگویید

برخی گمان می کنند که در فضایی مانند تهران که جو جامعه در ظاهر برعلیه حجاب است، دیگر نمی توان گفتمانی بر مبنای حجاب داشت و هر سخنی در این زمینه از طرف مردم رد خواهد شد. اما جالب است که اتفاقاً امروزه حتی بسیاری از بانوان که خود به حجاب کامل تقید ندارند از وضعیت نابسامان بدپوششی در جامعه گله مندند. بسیاری نیز در درون خود حجاب را قبول دارند اما اعتماد به نفس دفاع از آن را ندارند واز این جهت است که خود نیز پوشش مناسبی ندارند. بنابراین چنانچه در جامعه بتوان از این معروف فطری با دلیل و استدلال سخن گفت بسیاری دیگر نیز جرأت پیدا می کنند که حرف بزنند و یا حتی تغییر مسیر بدهند.
اغلب بانوانی که از بی حجابی به حجاب روی آورده اند از آن جهت که یک سدی را در بین اطرافیان خود شکسته اند سبب شده اند که زنان و دختران دیگری نیز در بین نزدیکان آن ها به حجاب روی آورند. همواره حرف حق به لطف الهی می تواند فضای باطل را در هم بشکند و این از سنت های الهی است.

۶- چه بخواهید چه نخواهید زیر ذره بین هستید

بسیار بدیهی است که مردم از یک فرد معتقد و مذهبی توقع بیشتری داشته باشند و بسیاری از رفتارهای خلاف عرف و قانون را از این قشر نمی پذیرند. حدی از این توقع طبیعی و معقول است اما متأسفانه نگاه ها و انتظارات غیر منطقی هم به افراد مذهبی وجود دارد. برای مثال اینکه هیچ یک از افراد متدین، معصوم از خطا و اشتباه نیستند و قطعاً بسیار اتفاق می افتد که این افراد هم مرتکب اشتباهاتی بشوند اما برخی ازمردم بهانه جو که می خواهند از قشر مذهبی نقطه ضعفی ببینند تا موضع آنان را زیر سؤال ببرند از کوچکترین خطای این افراد برای هدف خود استفاده می کنند. لذا از این بهانه جویی ها که بگذریم، یک فرد مذهبی بصورت طبیعی زیر ذره بین است و یک بانوی محجبه به پاس نعمت بزرگی که دارد می بایست بیش از پیش مراقب رفتارهای خود باشد.

۷- ارتباط شما با آقایان بیشتر مورد توجه دیگران است

رفتار و ارتباط شما با آقایان در محیط کار، تحصیل و فعالیت های اجتماعی مورد توجه دیگران قرار می گیرد. گاهی شاید یک مراوده کلامی با نامحرم برای شما عادی و ضروری به نظر برسد و به خاطر مدت طولانی آشنایی و همکار بودن، روابط راحت تری با آقایان داشته باشید که خودتان از نمای رفتار خود غافل باشید، اما منطقی است که مردم بر نوع صحبت کردن و مراوده یک بانوی محجبه با نامحرم دقیق شوند و از او رفتار محجوبانه تری را انتظار داشته باشند. بی شک رفتار شما با نامحرم یک آموزش عملی برای کسانی خواهد بود که می خواهند حریم خود را پاک تر نگاه دارند.

۸- از ظاهر خود غافل نشوید

جدا از اینکه شما بخواهید درمورد حجاب تأثیر گزار باشید یا خیر، طبق آموزه های اسلام و سیره اهل بیت علیهم السلام یک مؤمن باید به ظاهر خود اهمیت بدهد. این آراستگی با رعایت حجاب هیچ تناقضی ندارد. از طرفی یک بانوی محجبه باید دقت کند که به بهانه آراستگی، زیبایی حجابش آنقدر زیاد نباشد که به اندازه یک کم حجاب جلب توجه کند. این مرز، مرز دقیقی است که اغلب بر مبنای الهام درونی و فطری قابل تشخیص خواهد بود. در عین حال احکام مخصوص به خود را نیز دارد.

۹- توان خود را برای شنیدن بالا ببرید

از آنجا که در یک جامعه با حکومت اسلامی زندگی می کنیم، گاهی مسئله حجاب به یک موضوع سیاسی تبدیل می شود. افرادی که با حجاب مخالفند انواع و اقسام مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به عنوان دلایل خود برای بی حجابی مطرح می کنند که اصل آن ها می تواند صحیح باشد اما ارتباط آن ها به موضوع حجاب صحیح نیست. در این مرحله لازم است شما شنونده ی صبوری باشید و حتی اگر برخی صحبت ها همراه با بی احترامی به اعتقادات و باورهای شما باشد سریع در صدد عکس العمل برنیایید، بلکه حرف هایی که حق است همه را بپذیرید و تأیید کنید ولی آنچه را که بهانه ای برای بی حجابی است با دلیل و استدلال رد کنید. همین که شما بتوانید زمانی را برای شنیدن انتقادها و اعتراضات افراد اختصاص دهید و صبورانه آن ها را بشنوید، قدم مؤثری در این زمینه برداشته اید.

۱۰- در هنگام نا امیدی، به زندگی اهل بیت علیهم السلام نگاه کنید

همواره در این راه، توسل به پیشوایان و اولیاء خدا را در برنامه روزانه خود قرار دهید. هرگاه از بی احترامی ها و توهین ها خسته می شوید و نا امید از اینکه بتوانید در مورد حجاب و حیا حرفی بزنید یا حتی با حجاب در جامعه حاضر شوید، به زندگی اهل بیت علیهم السلام نگاه کنید. پیشوایانی که در دوران جاهلیت و سال های پس از آن با وجود جهالت ها و نا آگاهی ها، با صبوری و توکل به خداوند همه ی فضایل و مکارم اخلاقی را به مردم انتقال و آموزش دادند و دراین راه خسته و افسرده نشدند در حالی که شما در زمانه ای زندگی می کنید که مخاطب شما مردمی هستند که اغلب با اخلاق اند و با فرهنگ غنی ایرانی- اسلامی پرورش یافته اند.

موفق باشید.

سلام و خسته نباشید.
من یه مشکل که دارم اینه که نمیتونم روابطم رو صمیمی کنم
میتونم تا حدی با افرادی که میخوام گفتگو کنم ولی در همون حد میمونه !اگه میشه ی کتاب یا ی سایت یا خودتون یه راهکار نشون بدید ک بتونم بعضی از روابط رو که میخوام صمیمی بشه
دوست دارم تو زندگیم رفیقا خوبی داشته باشم ولی متسفانه نتونستم سنم هم ۲۱
ممنون میشم کمک کنید

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان :
ايجاد ارتباط از راههاي مختلفي صورت مي پذيرد. سه راه حل كلي عبارتند از :
الف) به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيد
يكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبتهاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند. واژه" گوش دادن" توسط "كارل راجرز" در بررسيهاي روانشناختي دهه هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مورد توجه قرار گرفت. "راجرز" به مهمترين مانع بر سر راه ايجاد ارتباط موثر اشاره مي كند و در ضمن آن، درباره گرايش افراد به ارزيابي و داوري كردن در رابطه با نقطه نظرهاي ديگران توضيح مي دهد. او ميگويد :
"ارتباط واقعي زماني ايجاد مي شود كه به سخنان مخاطب خود به خوبي گوش فرادهيم، منظور اين است كه به گفته ها و طرز تلقي و نقطه نظر هاي مخاطب خود به گونه اي خاص گوش فرادهيم، متوجه گرديم او چه منظوري و چه احساسي دارد و به قالب فكري او در مورد حرفي كه مي زند دقيق شويم. درك همدلانه، روش بسيار موثري است كه مي تواند تغييرات فراواني در شخصيت ايجاد كند" بنا براين گوش دادن موثر به مخاطب بدين معناست كه بتوان مانند او ديد، شنيد و احساس كرد. در واقع اين نوعي همگام شده و برقراري ارتباط مؤثر است.
در رابطه با همگام شدن و همزباني روحيه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتي هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتري ايجاد مي كند و درك متقابل شما و او را به حداكثر مي رساند. با همسان كردن روشهاي ادراكي خود با مخاطبتان تضمين مي كنيد كه شما و او در سطح مشابهي ارتباط برقرار مي سازيد.
اما بايد به اين مساله توجه داشت كه حتي اگر منظور و نيت مخاطب خود را به درستي درك كنيد، ممكن است هنوز در بسياري مواقع اشخاص از معناي پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههاي اطلاع از معاني پنهان و در پس پرده، استفاده از كليد "چرا" است، اما كلمه پرسشي "چرا؟" نيز مي تواند مشكلاتي ايجاد كند. وقتي از ما مي خواهند براي گفته يا رفتار خود دليلي بياوريم، از ما سوالي شبيه"چرا دير كردي؟" يا "چرا آن كار رابموقع انجام ندادي؟" مي شود.اين طرز سوال كردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقير و يا جبهه گيري ايجاد ميكند، بخصوص اگر با لحني متهم كننده مطرح شود، داوري منفي را به مخاطب شماانتقال مي دهد.
راه ديگر براي اطلاع از معاني پنهان در پس سخنان ديگران،طرح كلمه سوالي "چه" است. اين كلمه پرسشي و كلماتي چون چه كسي؟ كدام؟ كجا؟ اگر به شكل تهديد كننده اي مطرح نگردداغلب جواب هاي مشخصي فراهم ميآورد.
در كل بايد به اين نكته توجه داشت كه سؤالاتي كه با "چه؟" شروع مي شوند، درمقايسه با جملاتي كه با "چرا؟" شروع ميشوند جواب مشخصتري به دست مي دهد. طرح جملات سوالي با "چرا؟" اغلب منجر به تعميم دادن يا گرفتن موضع تدافعي، ميشود.

در انتها ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زير را انجام دهيد:
¨ با آرامش خاطر و اطمينان بنشينيد و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزيد.
¨ با دقتي وسواس گونه به حرفهايش گوش دهيد.
¨ در صورت نياز از او توضيح بخواهيد، زيرا افراد خوششان مي آيد و اين تصور ايجاد مي شود كه مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه داريد.
¨ اگر صلاح دانستيد، درپايان صحبتهايتان با ديگران با صراحت اظهار نظر كنيد و در صورت نياز پيشنهاد داده ولي بياد داشته باشيد كه اگر مي خواهيد پيشنهادي ارائه دهيد، سعي كنيد اصول و ضوابط لازم را در نظر بگيريد، پيشنهاد و طرحهايي كه فقط موارد ايراد را در نظر مي گيرند، پذيرفته نخواهند گرديد.
ب ) چگونه سخن گفتن را بياموزيد
اين موضوع كه طرف صحبت شما چه كسي است، اهميت ندارد مهم آن است كه به هنگام گفتگو رفتار و گفتاري پسنديده داشته باشيد تا به نتيجه دلخواه و مورد نظر دست يابيدو ارتباط مناسبي را با آنها برقرار سازيد.
رعايت نكات زير به شما در روند يك مذاكره سودمند ياري مي رساند:
¨ در سخن گفتن شتاب نكنيد.
¨ موضوع بحث و گفتگو را چندين بار قبلاً با خود با صداي بلند تكرار كنيد تا هنگام اداي آنها دچار فراموشي يا لكنت زبان نشويد.
¨ جملات ساده، كوتاه و رسا بكار ببريد و شيوه خلاصه گويي را در پيش بگيريد.
¨ گفته هاي خويش را با اطمينان و اعتماد به نفس ادا كنيد و انتظار نداشته باشيد ديگران آنچه را كه شما با شك و ترديد بر زبان مي آوريد، باور كنند.
¨ اگر در حين مذاكره متوجه شديد كه مخاطبتان مايل به صحبت كردن است به او مجال دهيد افكارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را براي شما بيان كند.
¨ در برابر ترشروترين و عبوس ترين اشخاص هرگز بشاشيت خود را از دست ندهيد و هنگام گفتگو نيز تمام قوايتان را براي كسب كاميابي متمركز سازيد.
¨ در اكثر مذاكرات بايد ابتدا بين طرفين، تمايل اوليه به صحبت كردن وجود داشته باشد. در اين زمان است كه ميدان براي ارائه تفكر و تبادل انديشه گسترده تر شده و در نتيجه امكان موفقيت بيشتر ميشود.
¨ در سخن گفتن و مذاكره بايد شيوه اي درست و مبتني بر انديشه ، دقت و حوصله و تعقيب اصولي مطالب، در پيش گرفت و گرنه موفقيت از آن ما نخواهد بود.
ج) همگام شدن راهي براي ايجاد ارتباط موثر
يكي از قديميترين شيوه هاي ايجاد ارتباط موثر را "ميلتون اريكسون" ارائه داده است، او مشهورترين پزشك متخصص هيپتونيزم بود و مي توانست بر مقاوم ترين بيماراني كه ساير روان درمانگرها توان خواب كردن آنان را نداشتند غلبه كند. روش مورد استفاده " اريكسون" را "همگام شدن" ناميده اند.
در اين مضمون براي همگام شدن با بيمار در موضع او قرار ميگيريد و تا حدي كه موافق هستيد با او هم راي و همصدا ميشويد. همگام شدن روش ويژه اي براي برقراري ارتباط موثر با اشخاص است. در اين روش با جلب دوستي ديگران به آنان كمك مي كنيد.
همگام شدن با ديگران روشهاي مختلفي دارد. مي توانيد با روحيه، با زبان بدن و انگاره هاي سخن وري او(لحن صدا و بلندي و كوتاهي آن و كلمات و عبارات و تصاويري كه شخص از آن استفاده مي كند)و يا باورها و اعتقادات اشخاص همگام شويد. هرچه دامنه درك و رفتار شما وسيعتر باشد، ساده تر مي توانيد با انواع طرز رفتار ديگران و يا انواع تيپهاي شخصيتي آنان كنار بياييد.

با روحيه ديگران همراه شويد
هر كس با هر روحيه اي خواهان معاشرت و همراهي است. درست به همان گونه كه كه اشخاص بيكار و ناباب، دوستاني هم طراز خود انتخاب مي كنند،اشخاص مشتاق و بشاش هم مي خواهند با اشخاصي مانند خود معاشرت كنند.
درحاليكه بعضي ها وقتي صبح از خواب برميخيزند كاملا مطيع و مقهور هستند، گروه ديگري، برعكس و نقطه مقابل گروه نخست هستند و وقتي از خواب برمي خيزند كاملا بيدار و گوش به زنگ هستند.
دنيا لزوما به طور يكسان ميان اين دو گروه تقسيم نشده است. اما اگر روزي با چشمان كاملا باز سركار بياييد و با همكار خود كه هنوز خواب را در چشمان پف كرده اش احساس مي كنيد، روبرو شويد و بايد با او ارتباط برقرار كنيد، بهتر است لحن صداي خود را با روحيه او تطبيق دهيد.
به همين شكل اگر شخصيت خونسردي هستيد توصيه مي شود راهي براي نيرو دادن به خويشتن بيابيد. بي حالي و رخوت شما احتمالا با روحيه كسي كه مي خواهد برق چشمان شما را ببيند مطابقت نمي كند. "ويليام جيمز" در اين مورد مي گويد:"به نظر مي رسد كه عمل از احساس شما تبعيت مي كند. اما در واقع عمل و احساس دست در دست هم دارند. مي توانيم با تنظيم عمل كه بيشتر تحت كنترل ماست به طور غير مستقيم احساس رانيز منظم و كنترل كنيم."
او در ادامه مطلب مي گويد:" بنابراين راه بشاش شدن اين است كه خندان بنشينيد و با شور و شوق به اطراف خود نگاه كنيد و طوري حرف بزنيد و رفتار كنيد كه انگار كاملا بشاش هستيد. اگر اين طرز برخورد شما را شاداب نكرد، هيچ عامل ديگري نمي تواند چنين كاري كند و به عبارت ديگر اگر احساس خمودگي مي كنيد، خود را بشاش نشان دهيد، ديري نميگذرد كه احساس بشاش بودن ميكنيد."
اشخاص كساني را دوست دارند كه مانند خود آنها باشند. اگر شما پرحرارت باشيد و بخواهيد روي كسي كه به مراتب از ذوق و شوق كمتري برخوردار است اثر بگذاريد، بايد از روشهاي همگام شدن استفاده كنيد. در اين مورد زماني را انتخاب كنيد كه كه فرد مخاطبتان در وضعيت روحي و جسمي مناسبي قرار داشته باشدو در غير اينصورت ممكن است نقطه نظر شما با مقاومت شديدي روبرو شود كه البته به معناي ضعيف بودن نقطه نظر شما نيست، بلكه ناراحتي مخاطب شما مي تواند باعث بروز اين مساله شده باشد.
اهميت همگام شدن را مي توان اينگونه تعريف كرد:"وقتي شما با كسي همگام مي شويد در واقع به او مي گويي، من مثل تو هستم و مي تواني روي من حساب كني."
همگام شدن راهي براي ايجاد اعتماد و اطمينان در طرف مقابل است. البته راههاي ديگري نيز براي كسب اعتبار و جلب نظر موافق مخاطب وجود دارد، از جمله مي توان به استفاده از زبان و كلام مناسب اشاره كرد.
همگام شدن روش فوق العاده مفيدي بوده كه در مورد هر رويارويي و گفت و گويي مصداق دارد.همگام شدن با روحيه يا رفتار ديگران هميشه ساده نيست. اما دست كم مي توانيد در حد رفتار ديگران ظاهر شويد. پديده اي كه با آن روبرو هستيم اين است كه وقتي با كسي همگام مي شويد، در قدم بعدي، او همگام با شما شده است. يكي از بهترين راههاي تغيير رفتار ديگران اين است كه ابتدا خود را با يك يا جند جنبه از رفتار او همگام نماييد وبعد خود را تغيير دهيد. اگر شما شخصيت غيرقابل انعطافي براي خود برنامه ريزي كرده باشيد، از انعطاف لازم براي اينكه در سطح ديگران ظاهر شويد برخوردار نخواهيد بود. اما اگر دامنه روحيه شما از مخاطبتان متغيرتر و انطباق پذيرتر باشد، نه تنها مي توانيد خود را در سطح او قرار دهيد و رابطه مؤثر ايجاد كنيد، بلكه مي توانيد آنها را در جهتي جديد كه مورد نظر شماست به حركت درآوريد. اگر در سطح ديگران ظاهر شويد آنها براساس راهنمايي و هدايت شما حركت خواهند كرد.

بفهميم كه ديگران چگونه مي فهمند
افراد مختلف اطلاعات را به شيوه هاي مختلف پردازش مي كنند، طرز اين پردازش در برقراري ارتباط نقش مهمي دارد. البته ارتباط در اينجا به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است. در اين زمينه، هر يك از افراد بايد طوري با يكديگر ارتباط برقرار كنند كه مخاطبشان بتواند آن را درك كند، زيرا هر انساني در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي بسر مي برد. در اين زمينه "رابرت سومر"پروفسر روانشناس مي گويد:" اشخاص تصويري از دنياي احساسي متفاوتي در مقايسه با ديگران دارند." حال، براي اينكه منظور خود را به ديگران منتقل كنيد، ابتدا بايد بفهميد كه آنها چگونه مي فهمند و يا دستكم براي درك كردن چه كوششي به خرج مي دهند. وقتي بدانيد ديگران اطلاعات را چگونه پردازش مي كنند، مي توانيد اطلاعات خود را به گونه اي انتقال دهيد كه با درك آنها همخواني داشته باشد. همچنين بايد بدانيد كه افراد شيوه ارتباطشان چگونه است و ادراك آنها از چه راهي صورت مي پذيرد. زيرا افراد و مخاطباني كه با آنها در ارتباط هستيم داراي شيوه هاي ارتباطي و ادراكي متفاوتي هستند، كه اگر از آنها اطلاع داشته باشيم، مطمئنا در برقراري ارتباط با آنها، فهم و درك آنها و گفته هايشان در وضعيت بهتري قرار خواهيم گرفت و امكان بيشتري براي موفقيت نفوذ در آنها به وجود خواهد آمد.

موفق باشید.

واقعا خسته نباشید از اینکه حوصله به خرج دادید و با دقت جواب بنده رو دادین ،تشکر میکنم .
این توضییحاتی که دادین خیلی خوب و نتیجه بخش هستن ،خدمتتون عرض کنم که من در رابطه با مهارت های اجتماعی و نوع رفتار برای کاریزما بودن مطلب زیاد خوندم میتونم ب جرعت بگم که بیش از یک ساله هر روز تقریبا ۱ساعت مطالعه در رابطه با مسایل روانشناسی و این چیزای میکنم ولی معمولا کتاب خوب نمیتونم پیدا کنم و همش از طریق سرچ تو گوگل در رابطه با چیزی که میخوام مطلب پیدا میکنم و میخونم
ببینید من رابطه بر قرارا کردنم خوبه و بخاطر بعضی چیزام میتونم اکثر کسایی رو که میخوام جذب خودم کنم حتی این مسایل گوش دادن هم خیلی خوندم و خوب بوده
ولی مشکل من تو صمیمی شدنه نمیتونم صمیمی شم یجورایی دوست دارم طرف مقابل اول بیاد جلو آخه احساس میکنم کسرشان مثلا اولین بار کسی رو جایی دعوت کنم
اگه میشه ی کتاب بگید که کلا راه های ارتباط درست رو معرفی کنه و کتابی جوری باشه ک با مثال برام توضییح بده چون مثال که زده بشه قشنگ متوجه منظور میشم و میتونم خودمو اونطور که میخوام درست کنم ،اینم اضافه کنم یکی از کتابهایی که خونم کتاب زبان بدن بود و بسیار کتاب خوبی
بود و قشنگ در رابطه با هرموضوع مثال خوب و بجایی میزد یا کتاب آیین دوست یابی آقای دیل کارنگی ،کتاب اینطوری باشه خیلی ممنون میشم ،من بیش از حد برام مهمه که آدم با شخصیت و در عین حال شوخ طبعی باشم ،از نظر جنب و جوش بسیار فضول و شوخ بودم ولی از وقتی یخورده سنم بیشتر شده یسری رفتارا ناراحتم میکرد و از اونجا باعث شد که رفتارم رو تغییر بدم و دارم بیشتر رو اینکه سکوت کنم کار میکنم و واقعا هم رو جذب شدنم بیشتر تاثیر گذاشته .خلاصه مطلب اگه میشه یه کتاب خوب معرفی کنید که در رابطه با ارتباطا صحبت کنه که ارتباط صحیح در جاهای مختلف چطور باشه که از شخصیتم کم نکنه .
میدونم مطلبم خیلی طولانیه و باعث اذیت شدنتون میشه ک بخونید و یک نفر دونفر هم نیستیم از این بابت بسیار عذرخواهی میکنم اگه اذیت میشید شماره تماس بدین تماس میگیرم اخه این مسایل برام خیلی مهمن و از نوع پیامی که دادین تو بحث قبلی معلوم بود سطح علمی بالایی دارین
بازم ممنون...

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

منابعی را جهت مطالعه خدمتتان معرفی می کنیم:

· الویت، ارنسون (۱۳۸۶) ،روانشناسی اجتماعی. ترجمه حسین شکر کن ،انتشارات رشد.

· نظریه های شخصیت ،ترجمه یحیی سید محمدی ،نشر ویرایش .

· شاملو ، سعید (۱۳۸۵ ) بهداشت روانی تهران: انتشارات

· شفیع آبادی ، عبداله (۱۳۸۷) ،پویایی گروه و مشاوره گروهی ،تهران: انتشارات

موفق باشید.

سلام
دختری ۱۹ساله هستم...خیلی ساکت و آرومم...و همیشه توی لاک خودمم...از بحث های بی محتوااا و بی اساس خود داری میکنم...یه جواریی از بیهوده گویی های ادم های اطرافم خوشم نمی آید و با آن هااا ارتباط برقرار نمیکنم...آن هاامیگویند من ادم منزوی و گوشه گیری هستم و اصلا اجتماعی نیستم
من چیکار کنم؟؟؟ اگر باهاشون هم کلام شوم با غیبت میکنن یااا دروغ میگویند....من به چنین ادم هایی اگر بحث اجتماعی بودن با نبودن شد چه بگویم؟؟؟؟؟....واقعااا کار اشتباهی میکنم؟؟؟....چجوری میتونم بدون گناه اجتماعی باشم؟؟؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسش گر گرامي اين كه از بي قيد و بندي آن ها نسبت به دين و حلال و حرام ناراحت مي شويد، بسيار خوب و ارزشمند است، و بي اهميتي و دوستان تان به مسائل ديني كار زشتي است، اين را بدانيد يكي از مهم ترين عوامل موفقيت و پيشرفت يا شكست و پسرفت انسان ها ،دوستان خوب و بد، و رفت وآمد انسان با آنها است، و اين مسئله بسيار مهم است تا حدي كه يكي از حسرت هاي انسان در روز قيامت، در مورد اين است كه اي كاش دوست بد نداشت:«يا وَيْلَتى‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلا »(۱)اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم‏.
شما نيز وظيفه تان اين است كه دوستان خوب تر از خود تان انتخاب كنيد و اگر دوستان تان در مورد دين و ارزش هاي ديني اشتباه كردند، تذكر دهيد. و اگر بار ها تذكر داده ايد ولي گوش نمي كنند و به كار اشتباه خود ادامه مي دهند، بهتر است رابطه خود را با آن ها قطع كنيد، و با دوستاني كه اين مسائل ديني و اخلاقي را رعايت مي كنند، رابطه خود را بيشتر كنيد.
اهل بيت نيز وقتي مي فهميدند كسي اهل گناه است ارتباط شان را قطع مي كردند و رابطه اي با دوست بد نداشتند، عمرو بن نعمان جعفى گويد: «امام صادق(ع) دوستى داشت، آن حضرت را هر جا كه مى رفت رها نمي كرد و از او جدا نمى شد، روزى در بازار كفاش ها همراه حضرت مى رفت و دنبال شان غلام او كه از اهل سِند بود مى آمد، ناگاه آن مرد به پشت سرخود متوجه شده و غلام را خواست، ولي او را نديد و تا سه مرتبه بدنبال خود برگشت و او را نديد، بار چهارم كه او را ديد گفت: اى زنازاده كجا بودى؟ امام صادق(ع) دست خود را بلند كرده و به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان ا... مادرش را به زنا متهم مي كنى؟! من خيال مى كردم تو خود دار و پارسائى، اكنون مى بينم كه ورع و پارسائى ندارى! عرض كرد: قربانت گردم مادرش زنى است از اهل سِند و مشرك است؟ فرمود: مگر ندانسته اى كه هر ملتى براى خود ازدواجى دارند، از من دور شو. عمرو بن نعمان (راوى حديث) گويد: ديگر او را نديدم كه با آن حضرت راه برود تا آن گاه كه مرگ ميان آنها جدائى انداخت.»(۲)
وقتي اهل بيت دوست شان را به خاطر گناه و اشتباه ترك مي كنند، ما پيروان ايشان نيز خوب است كه به ايشان اقتدا كنيم و اگر دوست بدي داريم از او جدا شويم.
لازم نيست با آن ها دعوا كنيد، كم كم به بهانه هاي مختلف از همراهي با آن ها خود داري كنيد، و اين گونه كم كم خود را از آن ها دور كنيد.
پي نوشت ها:
۱. فرقان(۲۵) آيه ۲۸.
۲. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة،مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، ۱۴۰۹ ه.ق، ج ۱۶، ص ۳۶.

موفق باشید.

ممنونم که جواب سوالم رو دادین...اما یه سوالی دارم؟؟
اگر اون دوست های بد...خواهر شوهر یا فامیله نزدیکی باشن که نمیشه قطع رابطه کرد...چیکار کنم؟؟
چه برخوردی کنم که ناراحت نشن؟؟..

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

ارحام شامل كلیه كسانی می شود كه در طبقات ارث قرار می گیرند از جمله، والدین، فرزندان، عموها، خاله ها، عمه ها، دائی ها و فرزندان آنها.
رحم در اصل به معناى محل نشو و نماى جنین در شکم مادران است، ولى بعدها به عنوان استعاره و به علاقه ظرف و مظروف، در معناى قرابت و خویشاوندى استعمال شد، چون خویشاوندان همه در اینکه از یک رحم خارج شده‏اند مشترکند پس کلمه "رحم" به معناى نزدیک و ارحام به معناى نزدیکان انسان است.
صله رحم به معنی ارتباط همراه با لطف و احسان به خویشان نسبی است.
صله رحم نسبت به تمام خویشان (زن و مرد با تقوا و بی تقوا، مسلمان و کافر، ظالم و صالح) باید انجام شود. از حضرت علی (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: با خویشاوندانتان پیوند و رفت و آمد داشته باشید، هر چند آنان با شما قطع‏ رابطه ‏کرده‏ باشند.
البته صله رحم دارای درجاتی است که نسبت به شرایط و افراد، متفاوت است؛ بله در صورتی که باعث ضرر دنیایی یا دینی می شود. باید به حدی که ضرر ندارد تغییر کند و تقلیل یابد.
مثلا در مقابل ظالم و گناه کار همراه با امر به معروف و نهی از منکر مناسب باشد و به صورتی انجام شود که این ارتباط تایید اعمال آنها محسوب نشود و در مقابل کسی که می داند از دیدن او خوشحال نمی شود باید به صورت کمک غیر مستقیم به او یا پرس و جوی احوال او از دیگران باشد و به هر حال لطف خود نسبت به او را به روش های مختلف ابراز دارد.
اسلام نسبت به صله رحم و کمک و حمایت و محبت نسبت به خویشاوندان اهمیت فوق العاده‏اى قائل شده است و قطع رحم و بریدن رابطه از خویشان و بستگان را شدیدا نهى کرده است.
اهمیت صله رحم تا آنجا است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) مى‏فرماید:
" پیوند با خویشاوندان شهرها را آباد مى‏سازد، و بر عمرها مى‏افزاید هر چند انجام دهندگان آن از نیکان هم نباشند" (سفینة البحار جلد ۱ صفحه ۵۱۴)
زشتى و گناه قطع رحم به حدى است که امام سجاد (علیه السلام) به فرزند خود نصیحت مى‏کند که از مصاحبت با پنج طایفه بپرهیزد، یکى از آن پنج گروه کسانى هستند که قطع رحم کرده‏اند: " بپرهیز از معاشرت با کسى که قطع رحم کرده که قرآن او را ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است" (سفینة البحار جلد اول صفحه ۵۱۶ (ماده رحم)
در قران مى‏فرماید: " ... شما که در زمین فساد مى‏کنید و قطع رحم مى‏نمائید مشمول لعنت خدا هستید و از رحمت او دور!" (محمد، ۲۲)
کوتاه سخن این که:
قرآن نسبت به قاطعان رحم و برهم‏زنندگان پیوند خویشاوندى تعبیرات شدیدى دارد، و احادیث اسلامى نیز آنها را سخت مذمت کرده است.

نکته نهایی:
اگر می بیند که با حضور این افراد با مشکلاتی مواجه می شوید، سعی در تغییر برنامه های خود داشته باشید، مگر اینکه بتوانید تأثیر اصلاحی روی آنها بگذارید.

موفق باشید.

با عرض سلام و خسته نباشید
پسری هستم ۲۱ ساله و دانشجو که جز دانشجو های خ خوب دانشگاهم محسوب میشم بر اساس کارنامه ای که به جا گذاشتم
مشکلی که دارم این است که زمان سوال کردن استاد در کلاس جواب بیشتر سوالات رو میدونم اما همیشه ترسی در وجودم هست که مبادا جوابم غلط باشه بنابراین از گفتنش منصرف میشم
یا اینکه موقع صحبت کردن با استاد صدام میلرزه
ممنون میشم اگه کمکی بهم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
شما برای غلبه بر مشکل خود میتوانید به تکنیک های افزایش اعتماد به نفس مراجعه و عمل کنید. البته شاید کلیدواژه اصلی همه این تکنیک ها، تکرار و تکرار باشد بدین معنا که شرایط کلاس را در خلوت خود یا در جمع های کوچکتر دوستانه یا خانوادگی تمرین کنید و شرایط را برای خود عادی سازی نمایید. مطالعه لینک های زیر در شهر سوال میتواند برای شما راهگشا و کارساز باشد:
http://www.soalcity.ir/node/809
http://www.soalcity.ir/node/1654
موفق و پیروز باشید

من نوجوانی ۱۴ ساله هستم در روابط با افراد خانه مشکلی ندارم اما در روابط با همسالان و دوستانم دچار مشکل هستم . من بسیار حساس و در عین حال زود عصبی میشوم و اکثریت دوستانم با این موضوع مشکل دارند علاوه بر این معمولا مرا فردی تلقی میکنند که علاقه دارد با گریه کردن جلب توجه نماید اما اینطور نیست و من فقط زود ناراحت میشوم دوستان صمیمی من به دلیل حس آرامشی که به آن ها منتقل میکنم راجع به مشکلاتشان با من بحث میکنند و فکر مرا هم درگیر میکنند من شنونده خوبی هستم اما واقعا کسی حرف های دل مرا گوش نمیکند و این مشکل اساسی من است وقتی این موضوع را با دوستانم در میان میگزارم آن ها مرا فری خودخواه خطاب میکنند .من با وجود این مشکلات مدام با آن ها دعوا و بحث دارم و در عین حال بسیار به وجود آن ها نیازمندم و نمیتوانم با عصبی شدن بی مورد آن هارا از دست بدهم لطفا کمک کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان سلام. خوش آمدید.
همانطور که میدانید رابطه یک مقوله دو طرفه (یا چند طرفه است). بنابراین درست بودن یک رابطه دوستانه به عنوان مثال، نیازمند درست عمل کردن دو طرف رابطه است. به عنوان مثال اگر یک طرف رابطه مانند شما حساس و زودرنج عمل کند و طرف دیگر بی خیال و آزارنده عمل کند، نتیجه این تعامل، یک رابطه نادرست و شاید مخرب باشد. البته باید توجه داشته باشید که داشتن یک ویژگی توسط یک فرد و رفتار کردن او بر اساس آن ویژگی دو مقوله جدا هستند. یعنی اگر شما یک آدم زودرنج باشید ممکن است رفتار خودتان را در برخورد با دیگران تا حدی کنترل کنید که صفت زودرنجی یا حساسیت شما در رفتار شما بروز و ظهور نداشته باشد. و همینطور طرف مقابل، پس آنچه در نهایت مهم است به مرحله عمل درآمدن یک خصیصه یا ویژگی است.
از سوی دیگر توجه داشته باشید که اکنون ما نمیتوانیم رفتار دوستان یا دوست مورد نظر شما را تغییر دهیم. چون تنها شما در دسترس ما هستید. بنابراین شما مجبور هستید به تنهایی طوری عمل کنید که کمتر از این رابطه دوستانه اذیت بشوید. این که شما حس آرامش به دیگران منتقل می کنید و دیگران از درد دل کردن با شما لذت می برند و آرام می شوند، البته امری خوب و پسندیده است، اما به شرطی که به آرامش خود شما لطمه وارد نکند. بنابراین تا جایی که میتوانید تحمل این کار را داشته باشید خیلی خوب است که به این وضعیت ادامه دهید و دیگران را به آرامش برسانید، حداقل با گوش دادن به درد دل های آنها. اما جایی که واقعا تحمل آن برایتان سخت است بدون هیچگونه تعارف کنار بروید و خود را در معرض آن ها قرار ندهید. از سوی دیگر با توجه به این که فرمودید فردی زود رنج و عصبی هستید، سعی کنید کمی هم روی این ویژگی خود کار کنید تا سطح آستانه تحمل خود را در مقابل همه نوع تحریکات ازجمله رفتار دوستانتان بالاببرید. حتما میدانید صبر و استقامت عصاره همه فضیلت­ها و خمیرمایه همه سعادت ها و ابزار وصول به هر گونه خوشبختى است (http://www.soalcity.ir/node/1699). صبر در برابر مشکلات مقام شما را نزد خداوند بالاتر خواهد برد و شما را در برابر مشکلات بعدی و آینده آماده تر خواهد ساخت. شما همچون سنگ فیروزه ای هستید که با تراش و خراش مشکلات صاف و صیقل داده خواهید شد و ارزش شما همواره بالاتر خواهد رفت. در مورد کنترل عصبانیت مطالب این لینک را نیز مطالعه کنید (http://www.soalcity.ir/node/337).
اما در مورد حرفهای دل خودتان، باید بدانید که همه آدمها مثل شما نیستند و شنونده خوبی نخواهند بود. بنابراین برای درد دل کردن پیش کسی نروید که او خودش برای شما درد دل می کند یا ظرفیت آن را ندارد. هرگز این کار را نکنید. باید کسی را در اطراف خود پیدا کنید (از دوستان یا مربیان و معلمان یا اقوام یا هر کسی که می بینید شخصیت یک سنگ صبور را دارد) تا واجد شرایط باشد و بتوانید به راحتی با وی درد دل کنید.
از خداوند مهربان میخواهیم شما را به آرامش واقعی در زندگی رهنمون سازد.

سلام من کلاس هشتم درس می خونم تا قبل از کلاس ششم من تو دبستان محبوب ترین فرد بین هم کلاسیام بودم اما از هفتم همه چی عوض شد تقریبا برای هیچ کسی خیلی اهمیت ندارم و در جمع های دوستانه احساس تنهایی زیادی میکنم مخصوصا تو اردو ها و من وقتی رابطه ی بین دو دوست صمیمی را می بینم واقعا حسرت میخورم چون تو دبستان من دوستان خوب زیادی داشتم اما حالا نه
واقعا نمی دونم چه کار کنم به تمام توصیه های شما هم عمل میکنم اما با دو چشم خود می بینم کسانی که این ها را رعایت هم نمی کنند از من محبوب تر اند

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

بعضیها مورد علاقه و محبّت قرار می گیرند، مردم به آنها احترام می گذارند و با تمام وجود، دوستشان دارند. بعضی اشخاص با اینکه جوان اند در جمع بزرگان شرکت می کنند و بزرگان جمع، از سخنان چنین فردی بهره می برند و گاهی او را مجبور می کنند که عقایدش را برای جمع بیان کند. آنها شیفته او می شوند و دیگران نیز دوست دارند لحظاتی را با او سپری کنند.

در عبارتی کوتاه می شود گفت که بعضی از انسانها «شخصیت محبوب»(۱)

دارند.

چرا بعضی این گونه اند؟ آیا من هم می توانم شبیه آنها و یا یکی از آنها باشم؟

هر کاری به اندازه ظرفیت و تلاش ما ممکن و شدنی است. در مدتی نه چندان طولانی می توان به حالت ایده ال (مورد پسند) جامعه درآمد. مسیر رودخانه همیشه یکی نیست ؛ می توان آن را تغییر داد، به شرط اینکه مسیر دیگری را جایگزین کرده، راه و جهت اوّل را مسدود کنیم. با کمی صبر و استقامت، مشاهده می شود رودخانه به سمتی جدید، تغییر مسیر داده، راه اصلی خودش را عوض کرده است.

شخصیت را هم می توان تغییر داد ؛ البته با شرایط خاص خودش. شما هم می توانید مورد پسند خانواده و جامعه تان درآیید و دوست داشتنی شوید.

برای رسیدن به این هدف، باید در دو زمینه به اصلاح و یا تقویت رفتار خود بپردازیم که عبارت اند از: رفتار و صفات شخصی و درونْ فردی و دیگری رفتار و صفات بین فردی.

زمینه اوّل، شامل ویژگیهایی است که هر شخص در درون خودش احساس می کند، مانند: نیّت، صداقت، پاکی دل، زندگی هدفمند، اعتماد به نفس، احساس امنیّت و غیره که فرد باید آنها را به درستی داشته باشد، وگرنه توجه جامعه به سوی او جلب نمی شود و او را بی هدف، بی اراده و... می دانند.

در زمینه دوم که برای محبوب شدن، اهمیت دو چندانی دارد، فرد باید به تقویت و یا اصلاح رفتار خویش در جامعه بپردازد، تا دیگران او را دوست داشتنی بدانند و برای او جایگاه مناسبی برگزینند. در یک عبارت کوتاه می شود گفت که: باید در «مهارتهای ارتباطی»،(۲)

آگاهی بیشتری داشت و به آنها عمل کرد.

اگر با دیگران ارتباط مناسبی از خود نشان ندهیم، به هیچ وجه کسی جذب حرکات و رفتار و افکار ما نمی شود. قدرت مهارت ارتباطی یکی از مسائلی است که در روانشناسی گاهی با عنوانهایی مانند: «ارتباط میانْ فردی»، «مهندسی رفتار ارتباطی» و... مطرح می شود.

به دیگران احترام بگذاریم
هر انسانی برای خودش احترامی قائل است. زمانی که به عقاید، کارها و سلیقه های افراد، در حدّ و محدوده خودشان احترام بگذاریم و سعی نکنیم همیشه در پی رد کردن آنها برآییم، دیگران ما را به رسمیت می شناسند. اگر هم قصد داریم به رد و اصلاح رفتار و افکار کسی بپردازیم، باید از راه مناسبی استفاده کنیم.

در ابتدا باید به جنبه های شخصیّتی طرف مقابل، تا حدودی آگاه شویم، ظرفیّت او را بسنجیم، آرام آرام او را به اشتباهش آگاه سازیم و در صورت نیاز، راه مناسبی را به او پیشنهاد دهیم. در اینجاست که او را از قصد و نیت نوعدوستی خود، آگاه کرده، خود را برای محبوبیّت آماده می کنیم.

هر کسی برای خودش جهانی دارد مملو از آرا و عقاید و نظرات متعددی که همین عقاید، انسانها را از هم جدا می کند. دنیای هر فردی برای خودش محترم است. اگر شما آن را نادیده بگیرید، برای او محبوبیّتی ندارید.

سعی کنید احترام به انسانها را نامشروط جلوه دهید. «احترام نامشروط بدین معناست که اگر تصمیم گرفتیم با فردی که خطایی از او سر زده و یا باعث ناراحتی ما شده است برخورد کنیم، قادر باشیم در حین برخورد، همچنان وی را یک انسان ارزشمند و قابل احترام بدانیم و این احساس را به او منتقل کنیم. چنین عملی سبب شکل گیری یک رابطه صمیمی، ایمن و اثربخش می گردد و به هنر ترکیب اقتدار و صراحت با صمیمیت و احترام، نمود عینی می بخشد».(۳)

در پی درک و همدلی باشیم
بعضی مواقع، مشکلاتی در زندگی ما پدید می آید که فشارهای روحی و حتی جسمی فراوانی برای ما ایجاد می کند. بعضی از این مشکلات، به قدری طاقت فرسایند که حلّ آنها برای بعضی از افراد، دشوار است ؛ درحالی که همین مشکل، برای فردی دیگر، خیلی آسان می نماید. گشایش این گره ها از زندگی دوستان، آشنایان و به عبارتی مردم، باعث شکل گیری محبوبیت می شود.

گاهی همسایه شما برای مقدار کمی پول، دچار مشکل شده است و شما هم نوبت وامتان رسیده و هیچ نیازی به آن ندارید. اگر به اطرافتان با دقت نگاه کنید می توانید نیازمند واقعی آن وام را پیدا کنید و با پرداخت آن، قسمت دیگری از محبوبیّت شما تکامل می یابد. در ارتباطات هم باید دیگران را درک و همدلی کرد.

«فهم و درک دیگران در ارتباطات، توانایی ای است تابع قضاوتهای فردی. به عبارت دیگر، درک دیگران از نظر عمقی و نفوذ، یکسان نیست ؛ بلکه تابع شرایطی است که برخی افراد، استعداد به کارگیری آن را دارند و برای شکل دهی ارتباطات یاری بخش از آن بهره می گیرند و برخی نیز نیازمند آموزش و توجه بیشتری در این زمینه اند.

مراد از این مؤلّفه، حساسیت نشان دادن برای فهم دقیق افکار و احساساتی است که در لحظه لحظه ارتباط در فرد مقابل، ظاهر می شوند. درک و همدلی، تلاش برای حس کردن تجارب فردِ مقابل است. در این حالت، ما سعی می کنیم دنیا را از چشم فرد مقابل ببنیم و از گوش او بشنویم و خود را جای او حس کنیم».(۴)

خودتان را جای فرد مقابلتان بگذارید، هرجا متوجّه شُدید مشکلی دارد، به همکاری او بپردازید، که او و هر کسی که متوجه این قضیه بشود، شما را دوست داشتنی می داند ؛ ولی شما سعی کنید این کار را با قصد و نیّت پاکی انجام دهید (تا پاداش خداوند نیز نصیب شما شود).

شنونده خوبی باشیم
یکی دیگر از کارهایی که باید با دقت به آن توجه کرد، «هنرِ گوش دادن» است. باید «طوری به دیگران گوش دهیم که احساس کنند داریم از آنها حمایت می کنیم».(۵)

با گوش دادن دقیق و مناسب، به دیگران می فهمانید که در پی درک آنها هستید. در عوض، آنها هم شما را مورد اعتماد و دوست داشتنی می دانند.

هنر گوش دادن به این معناست که نباید فقط با گوش، سخنان را شنید و به عبارتی نباید «شبه گوش دادن»(۶)

به خود گرفت؛ بلکه باید با چشم، حسّ لامسه، قلب، فکر و تخیّل خویش هم به مخاطب گوش داد. به بیانی دیگر، باید به وسیله کلام و «پاسخدهی»(۷)

و «ارتباط غیرکلامی»(۸)

گوش داد.

«مارسیا (یکی از دانشجویان) در این زمینه اظهار می کند: همیشه فکر می کردم

شنونده خوبی هستم تا اینکه دو سال در ژاپن زندگی کردم. در فرهنگ ژاپن، گوش دادن، مفهوم بسیار عمیق تری دارد. آن وقت بود که فهمیدم من تا به حال، بیشتر حرفهای دیگران را می شنیده ام. در اغلب موارد، وقتی آنها مشغول صحبت کردن بودند من داشتم به این فکر می کردم که چه پاسخی بدهم. در همان سالها بود که فهمیدم انسان باید با جان و دلش به حرفهای دیگران گوش بدهد».(۹)

اولین گام در گوش دادن مناسب، «توجه کردن»(۱۰)

است. توجه کردن یعنی حضور در زمان حال و توجه کامل به آن و خود را از هر حاشیه ای خارج کردن. اگر به دیگران گوش ندهیم، یعنی به آنها و صحبتهایشان بی توجّهیم و این کار، باعث می شود در نگاه مخاطب خود، مثبت دیده نشوید.

دِیْل کارْنِگی می گوید: «به خاطر داشته باشید کسی که شما با او حرف می زنید صد بار بیش از شما به خودش و خواسته هایش و مشکلاتش علاقه دارد. دندان دردی که او دارد برایش خیلی مهم تر است از قحطی چین، که باعث از بین رفتن میلیونها نفر شده . یک دُمَل در گردن، بیش از چهل زلزله در آفریقا، توجه اش را به خود، جلب می کند».(۱۱)

وی در قسمتی دیگر، اظهار می دارد: «شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید از خود صحبت کنند».(۱۲)

در هنگام گوش دادن باید توجه کامل به مخاطب داشته باشید تا اینکه برای او محبوب باشید و او هم تمام حرفهایش را به شما بگوید و شما را مورد اعتماد خود قرار دهد. توصیه های ذیل را در جریان گوش سپردن به سخن دیگران، مورد توجه قرار دهید.

در آن لحظات،

ذهن خودتان را از هر گونه فکر، عقیده، برنامه و نگرانی خالی کنید.

حواس خود را روی شخصی که در برابر او هستید، متمرکز کنید.

هرگاه احساس کردید مشغول تدوین پاسخ هستید، جلوی آن را بگیرید ؛ چون مانعِ تمرکز شما بر سخنان طرف مقابل می شود.

اگر احساس کردید حواستان پرت شده است، خودتان را به بادِ انتقاد نگیرید.

با پاسخهای غیر کلامی خویش (سر تکان دادن و حالت چهره) به دیگران بفهمانید که با دقت به سخنانش گوش می دهید.

پس از اتمام سخن طرف مقابل، دقّت خود را در گوش دادن، ارزیابی کنید. آیا افکار و احساسات طرف مقابل را درک کرده اید؟».(۱۳)

سعی کنید با توجه کردن و گوش دادن، بفهمانید که برای دیگران ارزش قائلید تا دیگران هم شما را فردی با ارزش و دوست داشتنی قلمداد کنند. اگر نتوانید در این مهم، به طور صحیح برخورد کنید، هیچ وقت در فکر محبوب بودن نباشید و فکر نکنید دیگران به شما روی می آورند. شما در فکر و اندیشه آنها اصلاً فرد مثبتی نیستید که به شما روی بیاورند.

در پی سلطه گری نباشیم
در برخورد با دیگران باید به این نکته توجّه کرد که صداقت و نیّت خیر و هماهنگی رفتار با نیّات، یکی از اصول مهم «محبوبیت» است. اگر کسی پی ببرد که شما فقط در ظاهر به دیگران کمک می کنید و احترام می گذارید، از شما متنفّر می شود. سعی کنید رفتار دروغین نداشته باشید.

مسئله مهم دیگر، این است که سعی نکنید با محبوبیت خود در پی سلطه بر دیگران برآیید.

استفن کاوی می گوید: «اشخاص خودْمحور، احساس می کنند که همه چیز در اختیار آنهاست و می توانند هر کاری را که می خواهند با دیگران بکنند. این طرز برخورد، تنها در کوتاه مدت و به طور موقت، کارساز می شود».(۱۴)

سلطه گری باعث از بین رفتن اعتماد و ایجاد تنفّر می شود. سعی کنید از محبوبیت خود، استفاده نامطلوب نکنید ؛ این کار (سلطه جویی) باعث می شود که محبوبیت قبلی تان هم از بین برود.

«اریک فرم (۱۵)

نیز در مفهومْ سازیهای خود درباره جهتگیریهای خوی، با طرح جهتگیری استثماری تا حدودی الگوی ارتباط سلطه گری را تحلیل و تبیین کرده است. وی معتقد است که جهتگیری استثماری، منبع تمام خوبیها را خارج از خود می داند و با زرنگی سعی می کند آنها را به درونِ مرزهای خود منتقل کند. چنین افرادی محبّت و عاطفه را نیز متاعی خارج از خود در نظر می گیرند که باید آن را با زیرکی به دست آورند و یا از دست دیگران بربایند.

خلاصه اینکه زندگی برای یک فرد سلطه طلب، دریای پرتلاطم و نا ایمنی است که باید با نیرنگ به بقای خود در آن ادامه دهد و خود و انسانهای دیگر را در جهت اهداف قالبی به صورت پنهانی مهار و هدایت نماید».(۱۶)

سایر ویژگیها
صفات و ویژگیهای دیگری هم باید مورد توجّه قرار گیرند تا محبوبیّت شما کامل شود. سعی کنید منظّم باشید، لباستان منظم و پاکیزه باشد، ظاهری مناسب داشته باشید و طوری نباشد که از شما دوری بجویند.

«هر موقع از خانه خارج می شوید، چانه و سر را بالا نگاه دارید و نفس عمیق بکشید و پرتوهای خورشید را به خود جذب نمایید و با تبسّم، دوستان و آشنایان را ملاقات نمایید و چون دست می دهید، در آن روح بدهید. از اینکه مورد سوء تفاهم قرار می گیرید، وحشت نکنید و حتی یک دقیقه به دشمنی نیندیشید».(۱۷)

«سعی کنید در جمع، خانواده و جاهای دیگر از دیگران بدگویی نکنید و همیشه نسبت به کسانی که در جمع نیستند، وفادار باشید و اگر حقوقی از آنها نادیده گرفته شده، در حد توان، آن را ادا کنید یا تذکّر دهید.

با قول دادن به دیگران و با ایستادن بر سر آن، روی آنها تأثیر می گذاریم. قول دادن، متعهّد شدن و بر سر قول و قرار خود ایستادن، به اشخاص، احساس خوشایندی نسبت به ما می دهد ؛ امّا اگر نمی توانید بر سر قول خود بایستید، چه بهتر که قول ندهید و متعهّد نشوید!».(۱۸)

سعی کنیم نزد خداوند محبوب باشیم
چقدر زیباست که شخصیتی دوست داشتنی و زندگی ای لذّت بخش داشته باشیم ؛ زیباتر از آن، این است که نزد خداوند تبارک و تعالی هم محبوب باشیم و او ما را دوست داشته باشد. می توان مراحل گذشته را - که اشاره شد - به قصد قربت به خداوند انجام داد، ولی قبل از آن باید به یک مسئله مهم برای محبوبیّت نزد خداوند، توجه کرد.

در قرآن مجید آمده است که شرط محبوبیّت، پیروی از پیامبر اکرم است.(۱۹)

اگر می خواهیم خداوند ما را دوست بدارد، باید خداوند را دوست بداریم و از فرمانهای پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) پیروی کرده، تقوا را در خودمان تقویت کنیم. در اینجاست که همین ایمان، باعث می شود در میان مردم هم محبوب باشیم. سعی کنیم خداوند را بشناسیم که بهترین راهش «تفکر در عالم طبیعت» است ؛ عشق و محبّت خداوند را در دلمان به وجود آوریم تا محبوب او شویم.

۱. personality Lovel.‎
۲. Interpersonal communcication competenc.‎

۳. مهندسی رفتار ارتباطی، نیما قربانی، تهران: انتشارات سینه سرخ، ۱۳۸۰، ص ۹۵.

۴. همان، ص ۹۸.

۵. Listening to Support other

۶. pseudolistenin .‎

۷. Responding .‎

۸. Nonverbal - communcation .‎

۹. ارتباطات میان فردی، جولیاتی وود، ترجمه: مهرداد فیروزبخت، تهران: انتشارات مهتاب، ۱۳۷۹، ص ۳۵۲.

۱۰. Mindfulness .‎

۱۱. آئین دوست یابی، دیل کارنگی، ترجمه: مهرداد مهرین، تهران: انتشارات اسکندری، ص ۱۴۵.

۱۲. همان جا.

۱۳. ارتباطات میان فردی، ص ۲۵۱.

۱۴. انسانهای مؤثر (مدیریت و رهبری مبتنی بر اصول)، استفن کاوی ترجمه: مهدی قراچه داغی، تهران: نشر پیکان، ۱۳۷۷، ص ۲۶.

۱۵. Fromm erich.‎

۱۶. مهندسی رفتار ارتباطی، ص ۵۳.

۱۷. آیین دوست یابی، ص ۱۱۷.

۱۸. انسانهای مؤثر (مدیریت و رهبری مبتنی بر اصول)، ص ۱۲۹.

۱۹. ر.ک به: سوره آل عمران، آیه ۳۴.

موفق باشید.

سلام دوست عزیز
من ب یکی از دوستام ک حدودا هشت ساله باهم رفیقیم خیلی وابسته ام طوری ک کوچکترین حرکتش منو اذیت میکنه دوست دارم کلا کنارم باشه این خوبه یا بده
اگه بده چیکار کنم؟
ممنون میشم جواب بدی

تصویر مشاور شهر سوال

سلام خدمت شما دوست گرامی، به شهر سوال خوش آمدید. هرچند دوستی و رفاقت و صمیمیت بین مؤمنین امری پسندیده است و ایرادی ندارد اما همین امر پسندیده اگر موجب آزار و اذیت دیگران یا رنج خود شما بشود (که تا حدی اینگونه است) مسئله خوبی نخواهد بود.
به لینک زیر مراجعه کنید (http://www.soalcity.ir/comment/14906#comment-14906)
موفق باشید

سلام من پسری هستم ۱۳ ساله من وقتی شب میشود و به تخت خواب میروم میتذسم از صبح ازینکه مدرسه شروع بشه و دوباره برم مدرسه من زیاد دوست صمیمی ندارم و خیلی بچه ی احساساتی و زود رنجی هستم حتی وقتی که دوستانم با من شوخی میکنند نا خود اگاه گریه میکنم و بچه ها مسخره ام میکنند حتی خانواده ام هم همینطور لطفا کمکم کنید من خیلی در عذاب هستم مرسی از سایت خوبتون.

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. هر چند اطلاعات شما برای تشخیص درست مشکل کافی نیست اما به احتمال زیاد مشکل شما در خصوص اعتماد به نفس باشد. به همین خاطر برخی از راهکارهای مفید در این خصوص را یادآور می شویم:
۱- یک فهرست از نقاط مثبت و خوبی های خودتان تهیه کنید و سعی کنید هر روز مرور کنید. همچنین سعی کنید به عنوان یک انسان به خودتان احترام بگذارید و به هیچ وجه خود را سرزنش نکنید.
۲- قبل از وارد شدن به جمع تازه، سعی کنید برای عادی شدن و ایجاد جو صمیمانه شوخی کنید (ممکن است در اوایل کار کمی سخت باشد ولی باید این سختی را تحمل کنید).
۳- به شدت با افکار منفی مانند خراب می کنم، دیگران مسخره ام می کنند و... مبارزه کنید و سعی کنید به جای فکر کردن به این مسایل با خودگویی مثبت (تکرار جملات برای خودتان)، مانند من موفق می شوم و می توانم صحبتم را به دیگران برسانم و...
۴- پرکاری و کم کاری تیروئید خود را تحت نظر پزشک غدد حتما بررسی کنید.
۵- ورزش و تحرکات بدنی را هر روز انجام بدهید و در صورت امکان هفته ای یک بار شنا داشته باشید.
۶- سعی کنید برای اینکه جرأت خود را امتحان کنید در جمع های کوچک و خودمانی صحبت کنید و تمرین داشته باشید.
۷-برای کاهش اضطراب و آرامش بیشتر میتوانید ذکر (هر ذکر یا نام خدا مثل یاالله، یارحمن، یامقلب القلوب و ... که مایلید) بگویید.
مطالعه این لینک نیز برایتان مفید خواهد بود: http://www.soalcity.ir/node/1654
برای شما آرزوی سلامت و موفقیت داریم.

سلام من کلاس هشتمم تا قبل از این که وارد متوسطه ی اول بشم بین بچه های کلاسمون محبوب بودم و همه بهم اهمیت میدادن اما حالا ک وارد متوسطه شدم میبینم هیچکس بهم اهمیت نمیده ب عنوان مثال میخوام با یکی از بچه ها حرف بزنم و دارم صداش میکنم اصلا گوش نمیده حتی تکونشم میدم ولی هیچی متوجه نمیشه خوب به من بر میخوره و ناراحت میشم تصمیم گرفتم ک اگ اونا هم باهام کاری داشتم همینجوری رفتارکنم باهاشون یکم دلم خنک شد ک دیگه جوابشونو نمیدم اما بازم اهمیت نداره خواهش میکنم کمکم کنین ک ی جوری ب حرفام گوش کنن واقعا نمیدونم اونا چرا اینجورین فقط حرفای دوستاشونو میشنون غیر دوستاشون کسیو نمیشناسم اعصاب آدم خرد میشه البته این فقط شامل حال همکلاسیام نمیشه بلکه بین اقوام هم همینطوره و اصلا بهم اهمیت نمیدم احساس تنهایی میکنم حالم از خودم و بقیه بهم خورده

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم. به شهر سوال خوش آمدید.
فرزند عزیزم، این مسئله ممکن است برای خیلی ها در موقعیت های مختلف پیش بیاید. یکی از دلایل آن عدم شناخت شماها نسبت به یکدیگر است. طبیعتا ما وقتی در محیطی آشنا و با افراد آشنا برخورد می کنیم با محیط و افراد ناآشنا یا غریبه متفاوت خواهد بود و نوع تعاملات ما با آنهاو حتی پاسخهای آنها به ما نیز فرق میکند. بنابراین بخشی از این قضیه به مرور و خود به خود حل خواهد شد. تنها کاری که مهم است برای شما یکی صبر و شکیبایی و یکی تلاش برای ایجاد ارتباط.
نکته مهم دیگر برای شما و همه ما انسانها که موجودات اجتماعی هستیم، اخلاق است. اخلاق به معنای مدیریت صحیح روابط عمومی مان. فقط این را بدانید که این اخلاق معجزه می کند. رفتار خوب شما و حسن خلق شما در همه امور حتی ریزترین کارها میتواند هم روح شما را تعالی ببخشد و هم محبت و توجه دیگران را به سوی شما معطوف کند. پس سعی کنید هم صبور باشید و خوش اخلاق و هم تندخویی از خود نشان ندهید.
از خدای مهربان می خواهم شما را در همه امور تحصیل و زندگی موفق گرداند.

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما
بابت سایت خوبی که دارید و اینکه جواب دوستان رو با صبر و حوصله به طور کامل جواب می‌دید، تشکر می کنم
من ۲۹ سال سن دارم و با نامزدم در بعضی موارد مشکلاتی دارم که باعث ناراحتی میشه. بدیهی هستش که هر انسانی دارای شخصیت منحصر به فردی هست و منطقا تغییر آدم ها به صورتی که ما دوست داریم رفتار کنند باعث ایجاد ناراحتی میشه.
به عنوان مثال یکی از مشکلات اینه که من شخصیتا آدمی هستم که ترجیح میدم پیامک بدم تا تلفنی صحبت کنم! اما ایشون دقیقا بالعکس هستند. من این مشکل رو با خیلی از دوستانم داشتم. اما خب از جایی که تو رابطه احساسی با نامزدم هستم تلاش به تغییر کردم و خب خیلی وقت ها زنگ زدم به جای دادن پیامک. اما باز جایی بود که من حواسم به این موضوع نباشه و برگردم به نوع شخصیتی خودم و دوباره ایشون از من ایراد بگیرند.
من و ایشون زمان زیادی رو با هم سپری می کنیم و همین باعث شده از حال هم مرتب با خبر باشیم. اما من شخصیتا توی روابطم با دوستان و خانواده به گونه ای هستم که خیلی کم تماسی میگیرم و حالی ازشون می پرسم! ولی مشکلی هم با شخصی ندارم. به نظرم اونایی که پذیرفتنم با هم در ارتباطیم و اونایی که هم این موضوع رو نتونستن بپذیرند قطع رابطه کردند. توی رابطه احساسیم تلاش کردم مرتب از حال طرفم با خبر باشم اما بعضی اوقات پیش میاد که حواسم به کاری مشغول میشه و ایشون ناراحت میشن که چرا دو ساعت از من خبر نمی گیری، تو می دونی من حساسم روی این موضوع که مرتب ازم خبر بگیری و تو بی توجهی می کنی.
من آدمی هستم که عموما از کسی توقعی ندارم، سرم به کار خودم گرمه و تا جایی که بشه کاری رو به کسی نمی سپرم و توقعی هم ندارم کسی برام کاری رو انجام بده! و شخصیتا عموما باید ازم درخواست بشه برای کمک تا کمکی بکنم! هرچند بعضی اوقات خودم خود جوش کمک می کنم! توی رابطه احساسی طرفم خود جوش کمک می کنه ودقیقا عکس منه! من این خصلت ایشون رو تحسین می کنم! اما خب با توجه به اینکه خیلی اوقات تلاش کردم به ایشون کمک کنم و همراهشون باشم در موضوعات زندگیشون! اما باز جایی پیش میاد که من حواسم نباشه و ایشون ناراحت شن.
اتفاقات این چنینی باعث میشه ایشون ناراحت شن و من رو نقد کنند و برچسب بی مسوولیتی و بی توجهی به من بزنند! این موضوع من رو خیلی ناراحت می کنه چون وقتی می بینم دارم تلاش می کنم که تا جایی که میشه ایشون رو حساس نکنم! اما باز جایی هست که این حساسیت بر انگیخته بشه و ناراحتی به وجود بیاد! بشون می گم اگه من آدم بی مسوولیت و بی توجهی هستم پس کارایی که انجام میدم در مورد شما اسمش چیه! میگن شما توی اون موضوعات مسوول و متوجه بودی اما در این موضوع خاص بی توجه و غیر مسوولی! من بشون می گم که من شخصیتم با تو متفاوته، تو باید سعی کنی من رو همونجوری که هستم بپذیری! ایشون میگن نه، من یه سری حساسیت ها دارم و تو باید بشون توجه کنی، میگم من تلاشمو می کنم اما هر کاری هم بکنم باز جایی پیش میاد که ناراحتی پیش بیاد و من همانطور که ایشون می خوان رفتار نکنم! بشون میگم خب تو هم باید سعی کنی حساسیت هات رو متعادل کنی! میگن اگه تو هم حساسیتی داری بگو تا من انجام بدم! میگم من نقطه منفی نمی بینم که بخوام تو تغییرش بدی! میگن پس هر وقت چیزی توی ذهنت اومد بگو!
راستش این موضوع خستم کرده با اینکه از کل رابطم راضی هستم! من تلاش می کنم اما باز ناراحتی پیش میاد! و این ناراحتی ها آرامش من رو بهم می زنه! و ذهنم رو درگیر می کنه! ممنون میشم راهکاری پیشنهاد بدید که بتونم رابطم رو به نحوی پیش ببرم که آرامش خودم وایشون بهم نریزه!
با تشکر از شما

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی، از این که شهر سوال را انتخاب کردید متشکریم.

اول زندگی
در ابتدا لازم می دانیم پیوند مبارک شما و همسرتان را تبریک بگوییم. هرچند ممکن است زمانی نه چندان کوتاه با هم نامزد باشید اما به هر حال از صحبت شما چنین بر می آید که هنوز وارد مرحله جدی زندگی مشترک نشده اید. بنابراین یک توصیه همین جا به شما داریم و آن این که برای هر کار بزرگی و به منظور رسیدن به هر هدف یا گنج بزرگی صبر و شکیبایی لازم است. شما نیز در ابتدای مسیر زندگی هستید و لازم است با صبر و شکیبایی بیشتر و البته مشورت با دیگران این گامهای اولیه را بردارید. مطمئن باشید این گونه مشکلات شما هرچه پیش بروید به لطف خدا کمتر خواهد شد.
قطعا خودتان هم بر این مسئله واقفید که تقریبا محال است دو نفر دقیقا و در همه ریز و درشت خصوصیات مانند هم باشند و از قضا این دو نفر با یکدیگر ازدواج هم بکنند. وجود تفاوتها یک امر طبیعی است و شاید یکی از حکمت های آن یکنواخت نشدن زندگی باشد، که البته اکنون مجال این بحث نیست. به هر حال مهم آن است که در ملاکهای اصلی و کلی اختلافات سلیقه و تفاوتها به قدری زیاد نباشد که به تعارض کشیده شود.
اما نکته مهم دیگر درک مقابل است. این که هر دو طرف سعی کنید شرایط، خواسته ها، و موقعیت طرف دیگر را درک کنید. میتوان گفت تقریبا بخش اعظمی از مشکلات بین زوجین با رعایت همین یک نکته قابل حل است. دربسیاری از مشکلات و مشاجرات درزندگی مشترک و یا دریک خانواد به درک متقابل همسر برمی گردد که طرف مقابل هیچگونه درکی از شما نداشته و درواقع شما را نمی فهمد.
برای اولین گام باید یاد بگیرید که گوش دهید. باید به سخنان طرف مقابل کامل گوش داده و و پیش داوری و قضاوت نکنید. شنونده خوب بودن تمرین می خواهد اما اولین گام برای ارتقاء روابط اجتماعی می باشد. بنابراین این یک مهارت است که بتوانید حالت جوابدهی بخصوص پروش تند را از خود دور کرده و بیش از پیش گوش کنید. این بنفع خود و دیگران است. گوش کردن به سخنان دیگران و درک همسر علاوه براینکه قدرت درک و فهمیدن طرف مقابل را بشما می دهد همچنین باعث بالا رفتن آستانه تحمل شما و همچنین خوش اخلاقی و درک متقابل شما می شود. درگام بعدی باید خود را جای فرد مقابل گذاشته و دنیا را از دید او ببینید. مهم این است که باور داشته باشید که سکوت کردن و شنیدن سخنان دیگران ارزشمند و مفید بوده و باکمی تامل کمک می کند شما طرف مقابل را شناخته و درنتیجه از اختلافات و مشاجره های بی مورد جلوگیری می کند.
البته تکنیکهای متنوعی برای این منظور ذکر شده که میتوانید با همین کلیدواژه درک متقابل آن ها را بیابید.
اکنون شاید گمان کنید که این چه درک متقابلی شد؟ همه اش که از طرف ما باید باشد! حق با شماست. در مسائل و مشکلات بین زوج ها، نیاز به همکاری طرف مقابل یعنی هر دو طرف داریم. هیچگاه مشکلات زوجین و خانوادگی با مراجعه حتی حضوری و چندین باره تنها یک نفر به روانشناس حل نخواهد شد. بنابر این هرچند به نظر می رسد شما صحبتها و دلایل خود را همواره به همسرتان گوشزد می کنید اما لازم است یک فرد سوم غیر از شما، که البته برای همسرتان هم قابل اطمینان باشد، مانند یک مشاور ، یا بزرگانی از خانواده که سرد و گرم روزگار را چشیده اند، همین نکات را به ایشان نیز برساند. تا حلقه درک متقابل بدین شکل کامل گردد.
به همین جهت توصیه ما این است که حتی المقدور به صورت حضوری و هر دوی شما به یک مشاور ازدواج مراجعه کنید.
برای شما آرزوی سلامت و خوشبختی میکنیم.

سلام
من ۱۶ سال دارم من توجمع دوستان صمیمی و هم سن خودم به راحتی میتونم ارتباط برقرار کنم و حرف بزنم ولی تو جمع بزرگا و اونایی که تازه باهاشون اشنا شدم نمیتونم ارتباط برقرار کنم به خاطر همین همه بهم میگن کم حرف تو جمع بزرگا حرف نمیزنم چون موضوع صحبتشون به سن من نمیخوره به خاطر همینم زیاد حرف نمیزنم با اوناییم که تازه اشنا شدم به خاطر اینکه خجالت میکشم نمیتونم زیاد حرف بزنم من فقط با اونایی که بیشتر میبینمشون خیلی راحتم ایا من واقعا کم حرفم؟ لطفا کمکم کنین اصلا از این وضعیت خوشم نمیاد

تصویر مشاور شهر سوال

عرض سلام خدمت شما، کاربر گرامی، به نظر نمی رسد مشکل شما به واقع یک مشکل به حساب بیاید، جز اینکه خودتان احساس خوبی ندارید. شما در جمع همسالان و دوستان تان به راحتی ارتباط بر قرار می کنید و مهمترین بخش ارتباط همین جاست. در مورد جمع بزرگتر ها طبیعتا نیازی نیست که شما که نوجوانی ۱۶ ساله هستید در کنار چند نفر از بزرگترها، رشته کلام را در دست بگیرید و با آنان مانند خودشان صحبت کنید. علاوه بر این که در نظر داشته باشید انسانهای سالم هم در ویژگی ها و خصوصیات مختلف در یک سطح نیستند و با یکدیگر متفاوتند. ممکن است کسی به اصطلاح برون گرا باشد یا درون گرا، یک نفر پر حرف باشد یا کم حرف و ... در کل بهتر است این احساس را از خود دور کنید که وضع شما نامطلوب است. با اطلاعاتی که شما به مادادید، به نظر ما مشکلی در مورد شما وجود ندارد. البته میتوانید از تکنیکهای اعتماد به نفس استفاده کنید و با تمرین قابلیت های روابط اجتماعی خود را بهتر و بهتر کنید.
موفق باشید.

سلام خسته نباشید خسته شدم از کم رویی خسته شدم از حرف زدن با اطرافین اخه موندم به چی نگاه کنم چشمشون ابروشون یا دهنشون اره من اعتماد به نفسم پایینه قبلنا اینجوری نبودم نمیدونم چی شد اینجوری شدم البته با همه اینجوری نیستم با دوستان صمیمی راحتم و اصلا مشکلی باهاشون ندارم احساس میکنم یه جوری وسواسی پیدا کردم به نگاه تو چشم دیگران لطفا مرا راهنمایی فرمایید ممنونم

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام. برای تقویت اعتماد به نفس، یا مقابله با کمرویی، میتوانید با همین کلید واژه ها یا کلمات مشابه راهکارهایی را برای این منظور پیدا کنید. ازجمله میتوانید به راهکارهایی که در ابتدای همین پست داده شده توجه کنید یا آنچه در پست (http://soalcity.ir/node/116) آمده را ببینید. اما اگر تمایل دارید که مشکل شما ریشه یابی شده و به شکل ریشه ای حل شود، یا مطمئن باشید که به نوعی وسواس گرفتار شده اید یا خیر، باید به یک مشاور روانشناس مراجعه کنید تا با بررسی های تخصصی بتوانند در این خصوص کمک کنند. ضمنا شماره تماس ۰۹۶۴۰۰ نیز روزانه آماده پاسخگویی به شماست.
موفق باشید.

سلام.اول اینکه وقتی وارد این وب سایت شدم بدون اغراق میگم کیف کردم اینکه دکتری که میتونه این مشاوره هارو در مطبش ارائه بده جدا از اون دراین وب این کارو هم میکنه واین فوق العاده است.دوم اینکه هرزمانی که به یاد چنین افرادی میفتم از خداوند ارزوی سلامتی و طول عمر میکنم امیدوارم که همچنان به این کارتون ادامه بدید.اینکه افرادی رو که در این شرایط حساس سنی هستند راهنمایی میکنید عالیه.متاسفانه بنده به شغل روانشناسی خیلی علاقه دارم و خانوادم هم ازجهتی که رفتار انسانهارو یه جورایی خوب تجزیه وتحلیل میکنم وحالا یه جورایی دقتم در این مورد خوبه وگاهی یه صحبتهایی از روانشناسی میکنم که خانوادم باور نمیکنن ومن به دروغ میگم تو یه سایت خوندم بهم میگن برم ولی متاسفانه بنا به دلایلی نمیتونم شاید هم یه زمانی مجبور شدم انتخابش کنم .ببخشید اجازه دارم ازتون بپرسم شما چند سالتون هست و همینطور اسم وفامیلیتون چیه سنتون رو برای این میخوام بدونم که چند سال طول کشید تا این تجربه ها واطلاعات مفید رو بدست اورید واسمتون هم یه جورایی از روی کنجکاوی واینکه این دکتر موفق ودلسوز خانم هستند یا اقا.ببخشید که خیلی طولانی شدوممنون میشم اگه پاسخ بدید.

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید. از این که مشاوران و کارشناسان شهر سوال را مورد لطف و محبت خود قرار دادی و نظر خود را درج نمودید بسیار متشکریم. از خداوند متعال میخواهیم فرصت های خدمتگذاری به همنوعان و هموطنانمان را بیش از پیش فراهم آورد و ما را در این مسیر موفق گرداند.
شما در صورتی که واقعا علاقمند به این رشته باشید میتوانید به سادگی در این رشته تحصیل کنید یا حتی با توجه به علاقمندی خود، کتابهای مربوط به این رشته را مطالعه کرده و بهره بیشتری از این دانش ببرید.
موفق باشید.

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مشاور عزیز
من یه دختر ۱۶ ساله ام .من یه مشکلی که دارم به یکی از دوستام خیلی افراطی دل بستم واین رفتار بیشتر باعث سست شدن رابطه ما شد . لطفا بگید چطور میشه این رابطه رو درست کرد و از علاقه افراطی دوری کرد
و یک موضوع دیگر همه دوستام به خصوص این دوستی که گفتم میگوید من خیلی لوس شدمو همواره سعی دارم نظر دیگرانو به خودم جلب کنم
لطفا بگید برای اینکه این عادتو ترک کنم چیکار کنم ممنونم

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. کاربر گرامی، توصیه های کلی و بسیار مفید در زمینه برقراری رابطه با دوستان و دیگران در ابتدای همین صفحه آمده است که میتوانید ببینید. در مورد سست شدن رابطه شما باید بگوییم متاسفانه روابط بین انسانها نیز مانند بسیاری از مسائل دیگر دنیای پیرامون ما، به سادگی و در اندک زمانی خراب یا ویران می شوند ولی در مقابل ترمیم یا بازسازی آنها بسیار زمان بر خواهد بود. به شما توصیه می کنیم همزمان با اصلاح رفتار خود و تعدیل رفتارهای افراطی تان، کمی صبر و حوصله نیز به خرج دهید تا به مرور زمان رابطه شما به شکل عادی و طبیعی باز گردد. از این صبر و حوصله خسته نشوید.
در خصوص سوال دوم تان به این مطلب نیز مراجعه کنید: http://soalcity.ir/comment/14905#comment-14905
موفق باشید.

با سلام لطفا پاسخگوی بنده نیز باشید . مشکلم خیلی حاده
لطفا جواب سوالی که چندروز از پیش پرسیدم را بدهید
سپاس

تصویر شهر سوال

با سلام و احترام
سوالات رسیده زیاد است و سعی میشود در اسرع وقت ارائه شود.

عرض سلام و خسته نباشید....
من یه رفیق دارم (همجنس) و در تمام رفتاراتمون نسبت بهم مشکلی نداریم بغیر از یه چیز اونم اینه ک دوستم خییییلییی بمن گیر میده سر چیزای خیلی کوچیکم حتی...بطوری ک هرروز باهم دعوا داریم و من ازین رفتار خیلی عذاب میکشم و شدم دقیقا اون کسی ک رفیقم میخواد...وقتی هم باهاش صحبت میکنم ومیگم ما باید همنطور ک هستیم همو بپذیریم..اونم قبول میکنه و همش اخلاق های بدی از خودش نشون میده و وقتی من ناراحت میشم اونم میگ ما باید همونطور ک هستیم همو بپذیریم فقط واس اینکه اعصاب منو خراب کنه و با من لج کنه...
حالا من چکار کنم واقعا دارم اذیت میشم اعصاب و احساساتم واقعا داره ضربات سختی میخوره..خوشحال میشم اگ کمک کنید...مدت دوستی:۶ سال..صمیمیت:بسیار شدید در حد برادر...
ممنون میشم ج بدید

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

يکي از عوامل مهم تربيت انسان محيط است. انسان معمولاً در چند محيط خانوادگي، آموزشي، مذهبي، رفاقتي و شغلي تربيت مي‏گيرد که بحث ما اکنون درباره محيط "رفاقتي" است که انسان، در آن ساخته مي‏شود. بعد از محيط خانوادگي و محيط آموزشي، انسان در محيط رفاقتي است که روش مي‏گيرد و در آن ساخته مي‏شود.

ابتدا چند نکته درباره محيط رفاقتي و روابط دوستانه
۱- محيط رفاقتي نسبت به دو محيط گذشته، اثرگذاري‏اش قوي‏تر است و غالباً اين‏طور است که به نوعي، بر روي تأثيرات محيط هاي ديگر تربيتي اثر مي‏گذارد. روشي که انسان در اين محيط مي‏گيرد، مي‏تواند روش‏هاي ديگر را از بين ببرد.
۲- در قيامت، اين پيوند رفاقتي، به پيوند ديگر تبديل مي‏شود. به تعبير دقيق‏تر اين‏طور نيست که اين پيوند گسسته شود، بلکه تبديل مي‏شود. يک وقت مي‏بينيد دو نفر که با هم رفيق بودند، رابطه‏شان گسسته شد، و از هم جدا شدند. اين يکي مي‏رود دنبال کارش و آن يکي هم مي‏رود دنبال کار خودش. از تو به خير و از ما به سلامت! تمام شد.
امّا در قيامت اين‏طور نيست. پيوند حسبي، نسبي، خانوادگي، همه اين‏ها در قيامت قطع مي‏شود. «يومَ يفِرُّ المَرءُ مِن أخِيهِ وَ اُمِّهِ وَ أبِيهِ» تمام شد و رفت. اما پيوند رفاقتي اين‏طور نيست. تعبير آيه شريفه درباره رابطه دوستان اين است که: «الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ» همه دوستان در قيامت، با هم دشمن مي‏شوند، مگر پرهيزکاران. در قيامت اين‏طور نيست که رفقا مثل پدر، مادر و برادر که مي‏روند دنبال کارشان، نيست. يک دسته از رفاقت‏ها به جاي دوستي، دشمني مي‏آورد.
در سوره ديگر هم ما داشتيم که وقتي پيوند رفاقتي بر يک محور خاصي بود، اين دوستي به دشمني شديد تبديل مي‏شود و اين‏ها به جان هم مي‏افتند. چه بسا اين، او را لعن کند، آن، اين را لعن کند. يک وقت هست مي‏گويي جدا شدند و رفتند سراغ کارشان، يک وقت مي‏گويي جدا شدند ولي همديگر را رها نمي‏کنند، دوستي‏شان تبديل به دشمني مي‏شود. دسته ديگر، دوستي‏هايشان باقي مي‏ماند و از هم دستگيري مي‏کنند. رابطه اين‏ها در قيامت به خاطر پيوند رفاقتي آنها در دنيا است. اين که من عرض کردم در بين همه پيوندها آن پيوندي که هم در ربط با امور دنيايي و هم در ربط با امور اخروي خيلي اثرگذار است، عبارت است از پيوند رفاقتي به اين جهت بود.
۳- رفاقت و دوستي ميان دو نفر در صورتي شکل مي گيرد و استوار مي شود که هر دو همجهت باشند، مانند ازدواج که اگر کفو هم نباشند، زندگي شان در يک جايي به بن بست مي رسد و تمام مي شود، پايداري دوستي و ازدواج به اين است که در مسير زندگي هم جهت و هم مقصد باشند. اگر يک هدفش خدا باشد و ديگري دنيا، اين دوستي پايندار نيست و در يک نقطه اي در همين دنيا پايان مي گيرد و به آخرت کشيده نمي شود.

موفق باشید.

سلام ببخشید یه موضوعی هس ک منو بدجور درگیر کرده
من ۱۷ سالمه و فک میکنم سنم اقتضا میکنه ک مثه همه ی هم سنام با دختری دوس بشم و دوسش داشته باشم
مشکل مالیم ندارم
بد تیپو بدهیکلو زشتم نیستم اما فک میکنم مشکل از روابط اجتماعیمه ک دوس دختر ندارم.
قبلا داشتم اما فک میکنم اخلاقم از قبلنا تا الان عوض شده ک کسی دورم نیس
لطفا کمکم کنید این مشکل خیلی عذابم میده و تحمل تنهایی رو ندارم ..
ممنون

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامی،
در اسلام باید رابطه بین پسر و دختر در چارچوب شرع باشد، اسلام نمی گوید که پسر نباید به دختر علاقه پیدا کند و یا با او ارتباط برقرار نماید، چرا که این غریزه (علاقه به جنس مخالف) هم همچون غرایز دیگر مثل گرسنگی و ... آفریده ی خداست و خدا هم چیزی را بدون حکمت نمی آفریند و لذا باید ارضاء گردد تا عوارضی همچون عدم تعادل روحی و یا اضطراب و عدم آرامش روحی، دامنگیر انسان نشود.

و از طرف دیگر بی بند و باری و ارضای غیر معقولانه این غریزه هم مفاسدی را بدنبال دارد که سعادت او را در دنیا و آخرت، خدشه دار می کند.

اسلام نه رهبانیت را می پسندد که بدنبال سرکوبی غریزه جنسی است و نه حیوانیت را که در ارضای غریزه جنسی خود، حد و مرزی و چارچوبی را نمی شناسد ولذا هم ازدواج را تشویق نموده است و هم فرموده است هر نوع ارتباط جنسی باید در چارچوب ازدواج دائم یا موقت، باشد.

و البته لازم است که ذکر گردد، ممکن است در جامعه یا عصری در اثر تعلیمات غلط، فطرت در نطفه خفه گردد و ندای او به گوش جان انسانها نرسد، و اینجاست که مفاسد روابط نامشروع باید برای مردم تبیین گردد که ما در ذیل به مواردی اشاره می کنیم:

در این شیوه زندگی گرچه غریزه جنسی تا حدودی ارضا شده است! منتهی چون انسان موجودی است که هیچگاه سیر نمی گردد و همیشه بدنبال لذت جدیدتر و بیشتر است و این هم بخاطر تنوع طلبی اوست، اگر پایبند به اصل و قانونی نباشد که او را محدود کند، همیشه بدنبال لذت جدیدتری است و این موجب می شود که تمام وقت و امکانات انسان، صرف همینگونه کارها شود و در نتیجه استعدادهای دیگرش شکوفا نگردد مثلا انسان اگر بخواهد در زمینه علمی به جایی برسد، نباید ذهن خود را مشغول اینگونه کارها کند و...

داشتن دوست دختر باعث می گردد تا بنیان و نظام خانواده سست گردد و شوهر به زنش بی رغبت گردد و این مفسده ای است غیر قابل جبران چون نیاز انسانها، تنها در مسائل جنسی خلاصه نمی گردد، انسان علاوه بر نیاز جنسی، نیاز به همدمی دارد که با او از مشکلاتش بگوید و در کنارش آرامش پیدا کند و این آرامش در جایی غیر از کانون خانواده، دست یافتنی نیست.

داشتن دوست دختر خود عاملی است برای کم رنگ شدن محبت شوهر به زن و در نتیجه طلاق و ارضا نشدن نیازهای دیگر انسان. در کانون خانواده است که فرزندان مهر پدر و مادر را تجربه می کنند و در پرتو این محبتهاست که استعداد فرزندان شکوفا می گردد.

آمار نشان می دهد که درصد زیادی از بزهکاران از کانون گرم خانواده بی بهره بوده اند پس می توان نتیجه گرفت که در اثر روابط نامشروع سلامت روحی زن و شوهر و کودکان به خطر می افتد.

موفق باشید.

سلام ، من دختری ۱۸ ساله هستم و در ارتباط برقرار کردن با دیگران مشکل دارم و خیلی طول میکشه تا بخوام دوستان جدیدی برای خودم پیدا کنم ، و خیلی هم کم حرفم ، معمولا با دیگران زیاد حرف نمیزنم چون احساس میکنم که حرفهای منو گوش نمیدن و به نظرشون دارم چرت و پرت میگم ...
و این مسئله برای من خیلی مشکل ساز شده هم در محل کارم و هم در دانشگام
لطفا راهنماییم کنید .

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. خوش امدید. مطالب مطرح شده در ابتدای همین پست و به ویژه راهکارهای ارائه شده در پست ذیل (http://soalcity.ir/node/1654) را به دقت مطالعه کنید. بسیار راهگشا خواهد بود. سعی کنید تمرین زیاد داشته باشید.

موفق باشید.

سلام من از اون جا كه قيافم و ظاهرم كلا خوبه اكثر اوقات بعضي ها به من حسودي ميكنن و رفتار هايي مثل مصخره كردن رو در پيش ميگيرن من در ميرم پيشدانشگاهي بعضي دوستانم شوخي هاي دستي ميكنن يابه بعضي بچه ها لفظ بدي استفاده ميكنند كه من اصلا اون هارو درست نميدونم و همه شوخيا و مصخره بازيا رو در ميارن اما در اخر كه بهشون ميگي من ناراحت شدم ميگن فقط شوخيه به دل نگير اخه ادم متوجه ميشه كه گاهي اوقات تيكست نه شوخي ميفهمي كه ترف كمبود داره اما باز شوخياي مصخره شون رو ميكنن و منو ازار ميدن چيكار كنم من ازارم به كسي نميرسه و هميشه با محبت و ادب و كمالات برخورد مينم باهاشون ولي باز فايده نداره انگار واقعا بچن چيكار كنم؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

واکنش نشان دادن در مقابل افرادی که شما را تحقیر و خوار کرده و ارزش هـایتـان را زیر سؤال می برند، قدری دشوار و دردناک است. گاهی اوقات زخم هایی که اینگونه افراد به شما وارد می آورند، ممکن است تا ابد باقی بمانند.مـن خــودم به شخصه زمانیکه به گذشته بر می گردم افراد بســیار زیادی را به خاطر می آورم که در برهه های مختلف زنـدگی مرا تحقیر می کردند و ارزش ها و توانایی هایم را دسـت کـم مــی گرفتند. مطمئنـــم که همه شما تجربه ای مشـابه من داشته اید، شاید کمتر کسی باشد که در طول زنـدگی خود با افراد این چنینی برخورد نکرده باشد. بهترین تکــنیک این است که یاد بگیریم به جای اینکه برخورد تند از خود نشان بدهیم، با آنها مدارا کنیم.
در این قسمت من چند تکنیک شخصی به شما آموزش می دهم تا یاد بگیرید چگونه می توان از پس این افراد برآمد:

باید توجه داشته باشید که افرادی که شما را تحقیر می کنند و قصد آسیب رساندن به شما را دارند، در درجه اول باید خودشان را بیازارند تا بتوانند شما را آزرده کنند.

باید بدانید که یک انسان کامروا، موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران ندارد. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای کنند، اما هیچ گاه آنها را تحقیر نمی کنند. برخی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارند چون:

– به دلیل کمبودهایی که احساس می کنند دوست دارند خودشان را قدرتمند تر از سایرین جلوه بدهند تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خود غلبه کنند.

– قبلاً کسی آنها را آزرده ساخته و چون توانایی مقابله با آن را نداشتند، با تحقیر دیگران سعی می کنند از موقعیت فعلی خود دفاع کند.

افرادی که به شدت شما را تحقیر می کنند با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خود را در زندگی به نمایش می گذارند و این مشکل آنهاست نه شما. دانستن این مطلب به شما کمک می کند که راحت تر بتوانید در کنار آنها به زندگی عادی خود ادامه دهید و حرف هایشان را نشنیده بگیرید. اگر بدانید که مشکل از طرف مقابل است نه شما، می توانید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه های آنها شما را آزرده نخواهد کرد.

شاید فردی که دارای چنین خصوصیاتی است یکی از نزدیکان شما باشد و برایتان سخت باشد که بخواهید از نظر عاطفی خودتان را از او جدا کنید. هیچ نیازی به این کار نیست، فقط سعی کنید در بحث هایی که او راه می اندازد، شرکت نکرده و خودتان را کنار بکشید. قصد او این است که کاری کند تا شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید. این وظیفه شماست که به آنها اجازه انجام چنین کاری را ندهید. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی برخورد با افراد منفی نگر به قسمت: “طرز برخورد با افراد منفی گرا” مراجعه کنید.

توضیحات و نکاتی در مورد افرادی که شما را تحقیر می کنند:
زمانیکه اینگونه افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ به آنها، جواب های بی شماری به ذهن شما خطور می کند. اگر چنین کاری را انجام دهید، در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید. ممکن است بعداً به خاطر حرف هایی که در عصبانیت از دهانتان خارج شده پشیمان شوید. خوب در زمان بروز چنین حالتی چه کاری می توان انجام داد؟ بهتر است یکی از موارد زیر را امتحان کنید:

زمانیکه احساس می کنید فردی با حالت تهاجمی با شما برخورد می کند می توانید بگویید: “ازت ممنونم اما فکر می کنم بهتر است توصیه هایت را برای خودت نگه داری”

و یا: “خیلی سخاوتمندی ولی من نیازی به توصیه های تو ندارم”

همه این مسائل به دلیل خشم و نفرتی که در آنها وجود دارد، درست می شود و شما هم مجبور نیستید که بار مسئولیت زندگی آنها را به دوش بکشید. شاید آنها بخواهند که از خشم و نفرت خود به شما سهمی بدهند، اما این “هدیه” ای است که شما واقعاً نیازی به آن ندارید.

اگر به توصیه های آنها گوش کنید و هدیه های مسمومشان را قبول کنید، با این کار خشم و عصبانیت آنها را به به درون خود راه داده اید. به خودتان اجازه انجام چنین کاری را ندهید. شما هیچ نیازی به این هدایا ندارید، از کنار آنها عبور کنید.

از پیشنهادت ممنونم

یکی دیگر از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می توانید از خود بروز دهید این است که به آنها بگویید: “از پیشنهادت ممنونم” و بعد هم به ادامه کار خود بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت به بحث پایان می دهید. آنها منتظر هستند که شما از خود عکس العمل نشان دهید و زمانیکه این کار را انجام نمی دهید، دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت.

ممنونم، شاید حق با تو باشه

“بایرن کیتی” در کتاب خود با عنوان: “عشقت را می خواهم – آیا حقیقت دارد؟” معتقد است که بهترین واکنش در مقابل این افراد: “ممنوم، شاید حق با تو باشه” است. او اظهار می دارد زمانیکه نظرات دیگران سبب آزرده ساختن شما می شو،د باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببنید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیست. با این کار هم عکس العمل شدید نشان نداده اید، هم بر روی خود دقیق تر شده اید.

دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟

باید ببینید که چرا این اظهار نظر خاص باعث رنجش شما می شود. عکس العمل های شما، حرف های زیادی در مورد شخصیتتان می زند. در اینجا همه چیز مربوط به شماست و نه شخص مقابل.

اجازه دهید بداند که چه احساسی دارید

اگر به فکر تلافی کردن باشید، خودتان را بی ارزش می کنید. باید خیلی رو راست به او بگویید که نظرش شما را آزرده ساخته. البته باید این کار را در نهایت آرامش انجام دهید، به عنوان مثال: “زمانیکه به نظریات من بی توجهی می کنی و آنها را نمیپذیری، واقعاً ناراحت می شوم.” فقط به آرامی بیان کنید و منتظر واکنش آنها بشوید. بهتر است این کار را زمانی انجام دهید که تک به تک با فرد مقابل تنها می شوید، این امکان وجود دارد که آنها خودشان هم متوجه نباشند که در حال آزار و اذیت شما هستند.

اگر چنین بحثی در محیط کار پیش آمد، می توانید ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید، به عنوان مثال اگر یکی از همکارانتان به شما گفت: “من احساس می کنم تو نسبت به مسائل مختلف بیش از اندازه حساس هستی” به او بگویید: “ترجیح می دهم روی مسائل کاری تمرکز کنیم” و یا “الآن مسائل مهمتری برای انجام دادن وجود دارد، بهتر است به مسائل کاری توجه کنیم و موارد شخصی را بگذاریم برای بعد”

با این کار، آنها را متوجه می کنید که هم از نظرشان خوشتان نیامده و هم کاملاً حرفه ای با آنها برخورد کرده اید.

سایر نکاتی که در این زمینه باید به خاطر داشته باشید به شرح زیر می باشد:

شما نیاز به تایید دیگران ندارید

گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما را آزرده می سازد چرا که از آنها انتظار تایید ۱۰۰% داشته اید، اما نظر آنها بر خلاف انتظار شما از آب در می آید. شاید پیشنهاد آنها زیاد هم بد نباشد، اما در نظر شما بد جلوه کند، به عنوان مثال اگر سرپرست بخش به شما بگوید: “کارت واقعاً عالی بود، اما آیا میتوانی پاراگراف آخر را اصلاح کنی تا کارت قوی تر شود؟” ممکن است ناراحت شوید، و به این دلیل که توقع شنیدن چنین اظهار نظری را نداشتید، قسمت اول آنرا هم نمی شنوید، و فقط متوجه بخش انتقادی آن می شوید.

اگر این نوع اظهار نظرها را به عنوان نوعی توهین و تحقیر در نظر نگیرید، آنوقت میتوانید این نظریه را به عنوان فرصتی برای پیشبرد توانایی های خود به کار بندید.

راهی سریع برای ایجاد عزت نفس – به دنبال تایید گرفتن از دیگران نباشید

آیا آنها از داستانهای ذهنی شما با خبر هستند؟

در برخی شرایط، ممکن است نظریات دیگران در ذهن شما به منزله نوعی اهانت به شمار آید، درصورتیکه طرف مقابل به هیچ وجه قصد انجام چنین کاری را ندارد. این امر به دلیل تفکرات ذهنی شما و یا به دلیل داستان های ذهنی که برای خودتان ساخته اید، بوجود می آید، به همین دلیل چیزی را می بینید که وجود خارجی ندارد و تنها زاییده خیال و اوهام ذهنیتان است.

در اینجا برایتان مثالی می آوریم؛ فرض کنید شخصی برای شما هدیه ای آورده. اگر شما اعتقاد داشته باشید که او قصد آسیب رساندن به شما را داشته، ممکن است با خودتان فکر کنید:”او می خواهد از راههای مسالمت آمیز وارد شده و از خلق خوش من سوء استفاده کند.” اما حقیقت چیز دیگری است و او تنها قصد دارد که به شما نشان دهد تا چه حد برایش ارزش و اهمیت دارید. در یک چنین شرایطی باید از خودتان سؤال کنید که آیا واقعاً همه چیز را آنطور که هست می بینید و یا می شنوید؟ (هیچ چیز معنای حاصی ندارد تا زمانیکه شما به آن معنا ببخشید) و یا اینکه داستان ذهنی خودتان را وارد کار می کنید.

داستان زندگی شما چیست؟ آیا باید از آن گذشت؟

آیا منعکس کننده اعتقادات شماست؟

باید توجه داشته باشید که اگر خودتان احساس می کنید که فرد دوست داشتنی نیستید، آنوقت این حس به دیگران هم منتقل شده و آنها نیز تصور می کنند که نمیتوانند شما را دوست داشته باشند. اگر تصور کنید که فقط استحقاق اهانت و تحقیر را دارید، آنگاه چیزی جز این هم عایدتان نخواهد شد. اگر یک چنین تصوری دارید شاید نوبت به آن رسیده باشد که نگاه عمیق تری به درون خود انداخته و اعتقادات خود را زیر سؤال ببرید.

انعکاس دادن – کلید درک شخصی

نسبت به تحقیرهای زیرکانه هشیار باشید

زمانیکه صبر می کنید و به پیغام هایی که به طور روزانه دریافت می کنید می اندیشید، به این نتیجه می رسید که خیلی بیشتر از آن چیزی که تصور می کرده اید در معرض انتقاد و اهانت قرار گرفته اید. دلیلش هم این است که دنیا پر است از انسان هایی که قصد تحقیر دیگران را دارند. هر جایی که می روید، به هر کجا که نگاه می کنید، هر چیزی که در روزنامه می خوانید و یا در تلویزیون تماشا می کنید، و حتی تبلیغاتی که مشاهده می کنید، همه و همه قصد دارند به شما بگویند که تا زمانیکه از محصولات آنها استفاده نکنید، طرز خاصی لباس نپوشید، مطالعات خاصی نداشته باشید، طرز خاصی راه نروید، به اندازه کافی خوب نیستید. آنها به طور ماهرانه ای عزت نفس و ارزش شخصی شما را زیر سؤال می برند.

هیچ کس دوست ندارد مورد انتقاد قرار بگیرد؛ به همین دلیل اگر می خواهید سالم زندگی کنید و از عزت نفس برخوردار باشید، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتتان می شنوید را نادیده بگیرید.

نگاهی اجمالی به شیوه های برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند

زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:

۱- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.

۲- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.

۳- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک “هدیه” پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.

۴- ممکن است برداشتی که از نظریات آنها می کنید کاملاً نادرست باشد و آنها واقعاً از گفته های خود قصد و منظوری مداشته باشند. تنها به دلیل اعتقادات و باورهای ذهنی نمی توانید دیگران را متهم کنید.

۵- نسبت به پیام های زیرکانه ای که ممکن است نظریات منفی در بر داشته باشند، آگاه باشید (مانند تبلیغاتی که هر روزه به گوشتان می رسد) و به آنها اجازه ندهید تا حس ارزشمندی و اعتبار شخصی شما را زیر سوال ببرند.

گاهی اوقات برخی از توهین ها و تحقیرها هستند که برخورد با آنها صورت مناسبی ندارد، اما اگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید، بهترین کار را انجام داده اید.

موفق باشید.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

واکنش نشان دادن در مقابل افرادی که شما را تحقیر و خوار کرده و ارزش هـایتـان را زیر سؤال می برند، قدری دشوار و دردناک است. گاهی اوقات زخم هایی که اینگونه افراد به شما وارد می آورند، ممکن است تا ابد باقی بمانند.مـن خــودم به شخصه زمانیکه به گذشته بر می گردم افراد بســیار زیادی را به خاطر می آورم که در برهه های مختلف زنـدگی مرا تحقیر می کردند و ارزش ها و توانایی هایم را دسـت کـم مــی گرفتند. مطمئنـــم که همه شما تجربه ای مشـابه من داشته اید، شاید کمتر کسی باشد که در طول زنـدگی خود با افراد این چنینی برخورد نکرده باشد. بهترین تکــنیک این است که یاد بگیریم به جای اینکه برخورد تند از خود نشان بدهیم، با آنها مدارا کنیم.
در این قسمت من چند تکنیک شخصی به شما آموزش می دهم تا یاد بگیرید چگونه می توان از پس این افراد برآمد:

باید توجه داشته باشید که افرادی که شما را تحقیر می کنند و قصد آسیب رساندن به شما را دارند، در درجه اول باید خودشان را بیازارند تا بتوانند شما را آزرده کنند.

باید بدانید که یک انسان کامروا، موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران ندارد. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای کنند، اما هیچ گاه آنها را تحقیر نمی کنند. برخی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارند چون:

– به دلیل کمبودهایی که احساس می کنند دوست دارند خودشان را قدرتمند تر از سایرین جلوه بدهند تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خود غلبه کنند.

– قبلاً کسی آنها را آزرده ساخته و چون توانایی مقابله با آن را نداشتند، با تحقیر دیگران سعی می کنند از موقعیت فعلی خود دفاع کند.

افرادی که به شدت شما را تحقیر می کنند با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خود را در زندگی به نمایش می گذارند و این مشکل آنهاست نه شما. دانستن این مطلب به شما کمک می کند که راحت تر بتوانید در کنار آنها به زندگی عادی خود ادامه دهید و حرف هایشان را نشنیده بگیرید. اگر بدانید که مشکل از طرف مقابل است نه شما، می توانید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه های آنها شما را آزرده نخواهد کرد.

شاید فردی که دارای چنین خصوصیاتی است یکی از نزدیکان شما باشد و برایتان سخت باشد که بخواهید از نظر عاطفی خودتان را از او جدا کنید. هیچ نیازی به این کار نیست، فقط سعی کنید در بحث هایی که او راه می اندازد، شرکت نکرده و خودتان را کنار بکشید. قصد او این است که کاری کند تا شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید. این وظیفه شماست که به آنها اجازه انجام چنین کاری را ندهید. برای بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی برخورد با افراد منفی نگر به قسمت: “طرز برخورد با افراد منفی گرا” مراجعه کنید.

توضیحات و نکاتی در مورد افرادی که شما را تحقیر می کنند:
زمانیکه اینگونه افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ به آنها، جواب های بی شماری به ذهن شما خطور می کند. اگر چنین کاری را انجام دهید، در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید. ممکن است بعداً به خاطر حرف هایی که در عصبانیت از دهانتان خارج شده پشیمان شوید. خوب در زمان بروز چنین حالتی چه کاری می توان انجام داد؟ بهتر است یکی از موارد زیر را امتحان کنید:

زمانیکه احساس می کنید فردی با حالت تهاجمی با شما برخورد می کند می توانید بگویید: “ازت ممنونم اما فکر می کنم بهتر است توصیه هایت را برای خودت نگه داری”

و یا: “خیلی سخاوتمندی ولی من نیازی به توصیه های تو ندارم”

همه این مسائل به دلیل خشم و نفرتی که در آنها وجود دارد، درست می شود و شما هم مجبور نیستید که بار مسئولیت زندگی آنها را به دوش بکشید. شاید آنها بخواهند که از خشم و نفرت خود به شما سهمی بدهند، اما این “هدیه” ای است که شما واقعاً نیازی به آن ندارید.

اگر به توصیه های آنها گوش کنید و هدیه های مسمومشان را قبول کنید، با این کار خشم و عصبانیت آنها را به به درون خود راه داده اید. به خودتان اجازه انجام چنین کاری را ندهید. شما هیچ نیازی به این هدایا ندارید، از کنار آنها عبور کنید.

از پیشنهادت ممنونم

یکی دیگر از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می توانید از خود بروز دهید این است که به آنها بگویید: “از پیشنهادت ممنونم” و بعد هم به ادامه کار خود بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت به بحث پایان می دهید. آنها منتظر هستند که شما از خود عکس العمل نشان دهید و زمانیکه این کار را انجام نمی دهید، دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت.

ممنونم، شاید حق با تو باشه

“بایرن کیتی” در کتاب خود با عنوان: “عشقت را می خواهم – آیا حقیقت دارد؟” معتقد است که بهترین واکنش در مقابل این افراد: “ممنوم، شاید حق با تو باشه” است. او اظهار می دارد زمانیکه نظرات دیگران سبب آزرده ساختن شما می شو،د باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببنید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیست. با این کار هم عکس العمل شدید نشان نداده اید، هم بر روی خود دقیق تر شده اید.

دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟

باید ببینید که چرا این اظهار نظر خاص باعث رنجش شما می شود. عکس العمل های شما، حرف های زیادی در مورد شخصیتتان می زند. در اینجا همه چیز مربوط به شماست و نه شخص مقابل.

اجازه دهید بداند که چه احساسی دارید

اگر به فکر تلافی کردن باشید، خودتان را بی ارزش می کنید. باید خیلی رو راست به او بگویید که نظرش شما را آزرده ساخته. البته باید این کار را در نهایت آرامش انجام دهید، به عنوان مثال: “زمانیکه به نظریات من بی توجهی می کنی و آنها را نمیپذیری، واقعاً ناراحت می شوم.” فقط به آرامی بیان کنید و منتظر واکنش آنها بشوید. بهتر است این کار را زمانی انجام دهید که تک به تک با فرد مقابل تنها می شوید، این امکان وجود دارد که آنها خودشان هم متوجه نباشند که در حال آزار و اذیت شما هستند.

اگر چنین بحثی در محیط کار پیش آمد، می توانید ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید، به عنوان مثال اگر یکی از همکارانتان به شما گفت: “من احساس می کنم تو نسبت به مسائل مختلف بیش از اندازه حساس هستی” به او بگویید: “ترجیح می دهم روی مسائل کاری تمرکز کنیم” و یا “الآن مسائل مهمتری برای انجام دادن وجود دارد، بهتر است به مسائل کاری توجه کنیم و موارد شخصی را بگذاریم برای بعد”

با این کار، آنها را متوجه می کنید که هم از نظرشان خوشتان نیامده و هم کاملاً حرفه ای با آنها برخورد کرده اید.

سایر نکاتی که در این زمینه باید به خاطر داشته باشید به شرح زیر می باشد:

شما نیاز به تایید دیگران ندارید

گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما را آزرده می سازد چرا که از آنها انتظار تایید ۱۰۰% داشته اید، اما نظر آنها بر خلاف انتظار شما از آب در می آید. شاید پیشنهاد آنها زیاد هم بد نباشد، اما در نظر شما بد جلوه کند، به عنوان مثال اگر سرپرست بخش به شما بگوید: “کارت واقعاً عالی بود، اما آیا میتوانی پاراگراف آخر را اصلاح کنی تا کارت قوی تر شود؟” ممکن است ناراحت شوید، و به این دلیل که توقع شنیدن چنین اظهار نظری را نداشتید، قسمت اول آنرا هم نمی شنوید، و فقط متوجه بخش انتقادی آن می شوید.

اگر این نوع اظهار نظرها را به عنوان نوعی توهین و تحقیر در نظر نگیرید، آنوقت میتوانید این نظریه را به عنوان فرصتی برای پیشبرد توانایی های خود به کار بندید.

راهی سریع برای ایجاد عزت نفس – به دنبال تایید گرفتن از دیگران نباشید

آیا آنها از داستانهای ذهنی شما با خبر هستند؟

در برخی شرایط، ممکن است نظریات دیگران در ذهن شما به منزله نوعی اهانت به شمار آید، درصورتیکه طرف مقابل به هیچ وجه قصد انجام چنین کاری را ندارد. این امر به دلیل تفکرات ذهنی شما و یا به دلیل داستان های ذهنی که برای خودتان ساخته اید، بوجود می آید، به همین دلیل چیزی را می بینید که وجود خارجی ندارد و تنها زاییده خیال و اوهام ذهنیتان است.

در اینجا برایتان مثالی می آوریم؛ فرض کنید شخصی برای شما هدیه ای آورده. اگر شما اعتقاد داشته باشید که او قصد آسیب رساندن به شما را داشته، ممکن است با خودتان فکر کنید:”او می خواهد از راههای مسالمت آمیز وارد شده و از خلق خوش من سوء استفاده کند.” اما حقیقت چیز دیگری است و او تنها قصد دارد که به شما نشان دهد تا چه حد برایش ارزش و اهمیت دارید. در یک چنین شرایطی باید از خودتان سؤال کنید که آیا واقعاً همه چیز را آنطور که هست می بینید و یا می شنوید؟ (هیچ چیز معنای حاصی ندارد تا زمانیکه شما به آن معنا ببخشید) و یا اینکه داستان ذهنی خودتان را وارد کار می کنید.

داستان زندگی شما چیست؟ آیا باید از آن گذشت؟

آیا منعکس کننده اعتقادات شماست؟

باید توجه داشته باشید که اگر خودتان احساس می کنید که فرد دوست داشتنی نیستید، آنوقت این حس به دیگران هم منتقل شده و آنها نیز تصور می کنند که نمیتوانند شما را دوست داشته باشند. اگر تصور کنید که فقط استحقاق اهانت و تحقیر را دارید، آنگاه چیزی جز این هم عایدتان نخواهد شد. اگر یک چنین تصوری دارید شاید نوبت به آن رسیده باشد که نگاه عمیق تری به درون خود انداخته و اعتقادات خود را زیر سؤال ببرید.

انعکاس دادن – کلید درک شخصی

نسبت به تحقیرهای زیرکانه هشیار باشید

زمانیکه صبر می کنید و به پیغام هایی که به طور روزانه دریافت می کنید می اندیشید، به این نتیجه می رسید که خیلی بیشتر از آن چیزی که تصور می کرده اید در معرض انتقاد و اهانت قرار گرفته اید. دلیلش هم این است که دنیا پر است از انسان هایی که قصد تحقیر دیگران را دارند. هر جایی که می روید، به هر کجا که نگاه می کنید، هر چیزی که در روزنامه می خوانید و یا در تلویزیون تماشا می کنید، و حتی تبلیغاتی که مشاهده می کنید، همه و همه قصد دارند به شما بگویند که تا زمانیکه از محصولات آنها استفاده نکنید، طرز خاصی لباس نپوشید، مطالعات خاصی نداشته باشید، طرز خاصی راه نروید، به اندازه کافی خوب نیستید. آنها به طور ماهرانه ای عزت نفس و ارزش شخصی شما را زیر سؤال می برند.

هیچ کس دوست ندارد مورد انتقاد قرار بگیرد؛ به همین دلیل اگر می خواهید سالم زندگی کنید و از عزت نفس برخوردار باشید، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتتان می شنوید را نادیده بگیرید.

نگاهی اجمالی به شیوه های برخورد با افرادی که شما را تحقیر می کنند

زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:

۱- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.

۲- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.

۳- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک “هدیه” پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.

۴- ممکن است برداشتی که از نظریات آنها می کنید کاملاً نادرست باشد و آنها واقعاً از گفته های خود قصد و منظوری مداشته باشند. تنها به دلیل اعتقادات و باورهای ذهنی نمی توانید دیگران را متهم کنید.

۵- نسبت به پیام های زیرکانه ای که ممکن است نظریات منفی در بر داشته باشند، آگاه باشید (مانند تبلیغاتی که هر روزه به گوشتان می رسد) و به آنها اجازه ندهید تا حس ارزشمندی و اعتبار شخصی شما را زیر سوال ببرند.

گاهی اوقات برخی از توهین ها و تحقیرها هستند که برخورد با آنها صورت مناسبی ندارد، اما اگر بتوانید از آنها به نفع خود استفاده کنید، بهترین کار را انجام داده اید.

موفق باشید.

با عرض سلام خدمت شما.اول باید بابت سایت بسیار خوبتون ازتون تشکر کنم.پسر۲۴ساله هستم متاسفانه در برقراری ارتباط با دیگران سخت مشکل دارماین مشکل از نوجوانی داشتم.به سختی دوست پیدا میکنم و اونهایی رو هم که دارم نمیتونم باشون خوب ارتباط برقرار کنم این موضوع خیلی اذیتم میکنه.ددستام من رو نادیده میگیرن.مثلا میبینم باهم میرن جاهای مختلف ولی اصلا حتی با من تماسی نمیگیرن.یا دوستانم که از شهرهای دیگه میان پیش باقی دوستام میرن ولی به من نمیگه که حتی اومده.حس میکنم هیچکی به حرفام اهمیت نمیده احساس میکنم همه فک میکنم همه فک میکنن من حرف بیخود میزنن همین مورد کم حرفم کرده.از لحاظ خلقی هم من خیلی شوخ هستم.اگه بتونین کمکم کنین خیلی ممنون میشم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان :
ايجاد ارتباط از راههاي مختلفي صورت مي پذيرد. سه راه حل كلي عبارتند از :
الف) به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيد
يكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبتهاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند. واژه" گوش دادن" توسط "كارل راجرز" در بررسيهاي روانشناختي دهه هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مورد توجه قرار گرفت. "راجرز" به مهمترين مانع بر سر راه ايجاد ارتباط موثر اشاره مي كند و در ضمن آن، درباره گرايش افراد به ارزيابي و داوري كردن در رابطه با نقطه نظرهاي ديگران توضيح مي دهد. او ميگويد :
"ارتباط واقعي زماني ايجاد مي شود كه به سخنان مخاطب خود به خوبي گوش فرادهيم، منظور اين است كه به گفته ها و طرز تلقي و نقطه نظر هاي مخاطب خود به گونه اي خاص گوش فرادهيم، متوجه گرديم او چه منظوري و چه احساسي دارد و به قالب فكري او در مورد حرفي كه مي زند دقيق شويم. درك همدلانه، روش بسيار موثري است كه مي تواند تغييرات فراواني در شخصيت ايجاد كند" بنا براين گوش دادن موثر به مخاطب بدين معناست كه بتوان مانند او ديد، شنيد و احساس كرد. در واقع اين نوعي همگام شده و برقراري ارتباط مؤثر است.
در رابطه با همگام شدن و همزباني روحيه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتي هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتري ايجاد مي كند و درك متقابل شما و او را به حداكثر مي رساند. با همسان كردن روشهاي ادراكي خود با مخاطبتان تضمين مي كنيد كه شما و او در سطح مشابهي ارتباط برقرار مي سازيد.
اما بايد به اين مساله توجه داشت كه حتي اگر منظور و نيت مخاطب خود را به درستي درك كنيد، ممكن است هنوز در بسياري مواقع اشخاص از معناي پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههاي اطلاع از معاني پنهان و در پس پرده، استفاده از كليد "چرا" است، اما كلمه پرسشي "چرا؟" نيز مي تواند مشكلاتي ايجاد كند. وقتي از ما مي خواهند براي گفته يا رفتار خود دليلي بياوريم، از ما سوالي شبيه"چرا دير كردي؟" يا "چرا آن كار رابموقع انجام ندادي؟" مي شود.اين طرز سوال كردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقير و يا جبهه گيري ايجاد ميكند، بخصوص اگر با لحني متهم كننده مطرح شود، داوري منفي را به مخاطب شماانتقال مي دهد.
راه ديگر براي اطلاع از معاني پنهان در پس سخنان ديگران،طرح كلمه سوالي "چه" است. اين كلمه پرسشي و كلماتي چون چه كسي؟ كدام؟ كجا؟ اگر به شكل تهديد كننده اي مطرح نگردداغلب جواب هاي مشخصي فراهم ميآورد.
در كل بايد به اين نكته توجه داشت كه سؤالاتي كه با "چه؟" شروع مي شوند، درمقايسه با جملاتي كه با "چرا؟" شروع ميشوند جواب مشخصتري به دست مي دهد. طرح جملات سوالي با "چرا؟" اغلب منجر به تعميم دادن يا گرفتن موضع تدافعي، ميشود.

در انتها ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زير را انجام دهيد:
¨ با آرامش خاطر و اطمينان بنشينيد و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزيد.
¨ با دقتي وسواس گونه به حرفهايش گوش دهيد.
¨ در صورت نياز از او توضيح بخواهيد، زيرا افراد خوششان مي آيد و اين تصور ايجاد مي شود كه مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه داريد.
¨ اگر صلاح دانستيد، درپايان صحبتهايتان با ديگران با صراحت اظهار نظر كنيد و در صورت نياز پيشنهاد داده ولي بياد داشته باشيد كه اگر مي خواهيد پيشنهادي ارائه دهيد، سعي كنيد اصول و ضوابط لازم را در نظر بگيريد، پيشنهاد و طرحهايي كه فقط موارد ايراد را در نظر مي گيرند، پذيرفته نخواهند گرديد.
ب ) چگونه سخن گفتن را بياموزيد
اين موضوع كه طرف صحبت شما چه كسي است، اهميت ندارد مهم آن است كه به هنگام گفتگو رفتار و گفتاري پسنديده داشته باشيد تا به نتيجه دلخواه و مورد نظر دست يابيدو ارتباط مناسبي را با آنها برقرار سازيد.
رعايت نكات زير به شما در روند يك مذاكره سودمند ياري مي رساند:
¨ در سخن گفتن شتاب نكنيد.
¨ موضوع بحث و گفتگو را چندين بار قبلاً با خود با صداي بلند تكرار كنيد تا هنگام اداي آنها دچار فراموشي يا لكنت زبان نشويد.
¨ جملات ساده، كوتاه و رسا بكار ببريد و شيوه خلاصه گويي را در پيش بگيريد.
¨ گفته هاي خويش را با اطمينان و اعتماد به نفس ادا كنيد و انتظار نداشته باشيد ديگران آنچه را كه شما با شك و ترديد بر زبان مي آوريد، باور كنند.
¨ اگر در حين مذاكره متوجه شديد كه مخاطبتان مايل به صحبت كردن است به او مجال دهيد افكارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را براي شما بيان كند.
¨ در برابر ترشروترين و عبوس ترين اشخاص هرگز بشاشيت خود را از دست ندهيد و هنگام گفتگو نيز تمام قوايتان را براي كسب كاميابي متمركز سازيد.
¨ در اكثر مذاكرات بايد ابتدا بين طرفين، تمايل اوليه به صحبت كردن وجود داشته باشد. در اين زمان است كه ميدان براي ارائه تفكر و تبادل انديشه گسترده تر شده و در نتيجه امكان موفقيت بيشتر ميشود.
¨ در سخن گفتن و مذاكره بايد شيوه اي درست و مبتني بر انديشه ، دقت و حوصله و تعقيب اصولي مطالب، در پيش گرفت و گرنه موفقيت از آن ما نخواهد بود.
ج) همگام شدن راهي براي ايجاد ارتباط موثر
يكي از قديميترين شيوه هاي ايجاد ارتباط موثر را "ميلتون اريكسون" ارائه داده است، او مشهورترين پزشك متخصص هيپتونيزم بود و مي توانست بر مقاوم ترين بيماراني كه ساير روان درمانگرها توان خواب كردن آنان را نداشتند غلبه كند. روش مورد استفاده " اريكسون" را "همگام شدن" ناميده اند.
در اين مضمون براي همگام شدن با بيمار در موضع او قرار ميگيريد و تا حدي كه موافق هستيد با او هم راي و همصدا ميشويد. همگام شدن روش ويژه اي براي برقراري ارتباط موثر با اشخاص است. در اين روش با جلب دوستي ديگران به آنان كمك مي كنيد.
همگام شدن با ديگران روشهاي مختلفي دارد. مي توانيد با روحيه، با زبان بدن و انگاره هاي سخن وري او(لحن صدا و بلندي و كوتاهي آن و كلمات و عبارات و تصاويري كه شخص از آن استفاده مي كند)و يا باورها و اعتقادات اشخاص همگام شويد. هرچه دامنه درك و رفتار شما وسيعتر باشد، ساده تر مي توانيد با انواع طرز رفتار ديگران و يا انواع تيپهاي شخصيتي آنان كنار بياييد.

با روحيه ديگران همراه شويد
هر كس با هر روحيه اي خواهان معاشرت و همراهي است. درست به همان گونه كه كه اشخاص بيكار و ناباب، دوستاني هم طراز خود انتخاب مي كنند،اشخاص مشتاق و بشاش هم مي خواهند با اشخاصي مانند خود معاشرت كنند.
درحاليكه بعضي ها وقتي صبح از خواب برميخيزند كاملا مطيع و مقهور هستند، گروه ديگري، برعكس و نقطه مقابل گروه نخست هستند و وقتي از خواب برمي خيزند كاملا بيدار و گوش به زنگ هستند.
دنيا لزوما به طور يكسان ميان اين دو گروه تقسيم نشده است. اما اگر روزي با چشمان كاملا باز سركار بياييد و با همكار خود كه هنوز خواب را در چشمان پف كرده اش احساس مي كنيد، روبرو شويد و بايد با او ارتباط برقرار كنيد، بهتر است لحن صداي خود را با روحيه او تطبيق دهيد.
به همين شكل اگر شخصيت خونسردي هستيد توصيه مي شود راهي براي نيرو دادن به خويشتن بيابيد. بي حالي و رخوت شما احتمالا با روحيه كسي كه مي خواهد برق چشمان شما را ببيند مطابقت نمي كند. "ويليام جيمز" در اين مورد مي گويد:"به نظر مي رسد كه عمل از احساس شما تبعيت مي كند. اما در واقع عمل و احساس دست در دست هم دارند. مي توانيم با تنظيم عمل كه بيشتر تحت كنترل ماست به طور غير مستقيم احساس رانيز منظم و كنترل كنيم."
او در ادامه مطلب مي گويد:" بنابراين راه بشاش شدن اين است كه خندان بنشينيد و با شور و شوق به اطراف خود نگاه كنيد و طوري حرف بزنيد و رفتار كنيد كه انگار كاملا بشاش هستيد. اگر اين طرز برخورد شما را شاداب نكرد، هيچ عامل ديگري نمي تواند چنين كاري كند و به عبارت ديگر اگر احساس خمودگي مي كنيد، خود را بشاش نشان دهيد، ديري نميگذرد كه احساس بشاش بودن ميكنيد."
اشخاص كساني را دوست دارند كه مانند خود آنها باشند. اگر شما پرحرارت باشيد و بخواهيد روي كسي كه به مراتب از ذوق و شوق كمتري برخوردار است اثر بگذاريد، بايد از روشهاي همگام شدن استفاده كنيد. در اين مورد زماني را انتخاب كنيد كه كه فرد مخاطبتان در وضعيت روحي و جسمي مناسبي قرار داشته باشدو در غير اينصورت ممكن است نقطه نظر شما با مقاومت شديدي روبرو شود كه البته به معناي ضعيف بودن نقطه نظر شما نيست، بلكه ناراحتي مخاطب شما مي تواند باعث بروز اين مساله شده باشد.
اهميت همگام شدن را مي توان اينگونه تعريف كرد:"وقتي شما با كسي همگام مي شويد در واقع به او مي گويي، من مثل تو هستم و مي تواني روي من حساب كني."
همگام شدن راهي براي ايجاد اعتماد و اطمينان در طرف مقابل است. البته راههاي ديگري نيز براي كسب اعتبار و جلب نظر موافق مخاطب وجود دارد، از جمله مي توان به استفاده از زبان و كلام مناسب اشاره كرد.
همگام شدن روش فوق العاده مفيدي بوده كه در مورد هر رويارويي و گفت و گويي مصداق دارد.همگام شدن با روحيه يا رفتار ديگران هميشه ساده نيست. اما دست كم مي توانيد در حد رفتار ديگران ظاهر شويد. پديده اي كه با آن روبرو هستيم اين است كه وقتي با كسي همگام مي شويد، در قدم بعدي، او همگام با شما شده است. يكي از بهترين راههاي تغيير رفتار ديگران اين است كه ابتدا خود را با يك يا جند جنبه از رفتار او همگام نماييد وبعد خود را تغيير دهيد. اگر شما شخصيت غيرقابل انعطافي براي خود برنامه ريزي كرده باشيد، از انعطاف لازم براي اينكه در سطح ديگران ظاهر شويد برخوردار نخواهيد بود. اما اگر دامنه روحيه شما از مخاطبتان متغيرتر و انطباق پذيرتر باشد، نه تنها مي توانيد خود را در سطح او قرار دهيد و رابطه مؤثر ايجاد كنيد، بلكه مي توانيد آنها را در جهتي جديد كه مورد نظر شماست به حركت درآوريد. اگر در سطح ديگران ظاهر شويد آنها براساس راهنمايي و هدايت شما حركت خواهند كرد.

بفهميم كه ديگران چگونه مي فهمند
افراد مختلف اطلاعات را به شيوه هاي مختلف پردازش مي كنند، طرز اين پردازش در برقراري ارتباط نقش مهمي دارد. البته ارتباط در اينجا به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است. در اين زمينه، هر يك از افراد بايد طوري با يكديگر ارتباط برقرار كنند كه مخاطبشان بتواند آن را درك كند، زيرا هر انساني در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي بسر مي برد. در اين زمينه "رابرت سومر"پروفسر روانشناس مي گويد:" اشخاص تصويري از دنياي احساسي متفاوتي در مقايسه با ديگران دارند." حال، براي اينكه منظور خود را به ديگران منتقل كنيد، ابتدا بايد بفهميد كه آنها چگونه مي فهمند و يا دستكم براي درك كردن چه كوششي به خرج مي دهند. وقتي بدانيد ديگران اطلاعات را چگونه پردازش مي كنند، مي توانيد اطلاعات خود را به گونه اي انتقال دهيد كه با درك آنها همخواني داشته باشد. همچنين بايد بدانيد كه افراد شيوه ارتباطشان چگونه است و ادراك آنها از چه راهي صورت مي پذيرد. زيرا افراد و مخاطباني كه با آنها در ارتباط هستيم داراي شيوه هاي ارتباطي و ادراكي متفاوتي هستند، كه اگر از آنها اطلاع داشته باشيم، مطمئنا در برقراري ارتباط با آنها، فهم و درك آنها و گفته هايشان در وضعيت بهتري قرار خواهيم گرفت و امكان بيشتري براي موفقيت نفوذ در آنها به وجود خواهد آمد.

موفق باشید.

با سلام و عرض ادب من دختری جوان هستم ۲۰ ساله متاسفانه نمیتوانم روابط دوستانه ام را به مدت زیاد حفظ کنم
همه ی دوستانم در ابتدایی اشنایی با بنده خیلی خیلی مشتاق هستند حتی همیشه خودشان به من درخواست دوستی میدهند اما بعد از مدتی رابطه ها سرد میشود
من کمی شوخ طبع هستم و دختر ساده و بی کینه ای هستم شاید وقتی با کسی شوخی میکنم انتظار دارم که به دل نگیرد ولی شاید میگیرند.دوستانم شاید به خاطر شوخ طبعی ام با من دوست میشوند اما بعد از گذشت مدتی طرز تفکرشان به من عوض میشود
حتی من دوستانی خیلی صمیمی ام داشتم که سرد شدند.میشه راهنمایی کنید که چطور میتونم رابطه ی اجتماعی قوی داشته باشم و بتونم همیشه خودم رو تو دل مردم جا کنم؟
خیلی ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی و خیر مقدم به خاطر ورود به شهر سوال.
راهکارهای کلی برای بالا بردن توانایی های اجتماعی و مهارت های بین فردی وجود دارد که بخشی از آنها در همین پست، ابتدای صفحه، آورده شده است و با اندکی جستجو میتوانید مطالب مشابه و بیشتری بیابید. اما اگر واقعا میخواهید نقاط ضعف شما ریشه یابی شود یا گمان می کنید ایرادی در روابط شما وجوددارد که باعث می شود پس از مدتی دوستان شما نسبت به شما سرد شوند، لازم است با یک مشاور به صورت حضوری یا تلفنی مراجعه داشته باشید تا با سوالاتی که از شما می شود و اطلاعات بیشتر ، راهنمایی بهتری بشوید.
اما در خصوص راهکارهای کلی، میتوانید به مطالب ابتدای همین صفحه، و نیز لینک های زیر مراجعه کنید:
http://soalcity.ir/node/2642
http://porseman.org/q/show.aspx?id=95155
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=167903

البته این نکات کلی است و به هر میزان که شما بتوانید آن ها را پیاده کنید به همان میزان مؤثر خواهند بود.
موفق و پیروز باشید.

سلام من امسال میرم کلاس هفتم از کلاس اول تا ششمم تنها بودم و هیچ دوستی نداشتم
همیشه شبا وقت خواب وقتی که همه خوابن من گریه میکنم و انگ تنهایی از خودم در میکنم الان کلا بغض کرفتم
کل مدرسه وقتی معلم درس میده با خودم میگم چیکار کنم زنگ استراحت زنگ استراحتمو چطور بگذرونم وقتی میبینم همه تو حیاط نشستن حرف میزنن کلی گریه میکنم

ترو خدا بگین چیکار کنم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان :
ايجاد ارتباط از راههاي مختلفي صورت مي پذيرد. سه راه حل كلي عبارتند از :
الف) به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيد
يكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبتهاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند. واژه" گوش دادن" توسط "كارل راجرز" در بررسيهاي روانشناختي دهه هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مورد توجه قرار گرفت. "راجرز" به مهمترين مانع بر سر راه ايجاد ارتباط موثر اشاره مي كند و در ضمن آن، درباره گرايش افراد به ارزيابي و داوري كردن در رابطه با نقطه نظرهاي ديگران توضيح مي دهد. او ميگويد :
"ارتباط واقعي زماني ايجاد مي شود كه به سخنان مخاطب خود به خوبي گوش فرادهيم، منظور اين است كه به گفته ها و طرز تلقي و نقطه نظر هاي مخاطب خود به گونه اي خاص گوش فرادهيم، متوجه گرديم او چه منظوري و چه احساسي دارد و به قالب فكري او در مورد حرفي كه مي زند دقيق شويم. درك همدلانه، روش بسيار موثري است كه مي تواند تغييرات فراواني در شخصيت ايجاد كند" بنا براين گوش دادن موثر به مخاطب بدين معناست كه بتوان مانند او ديد، شنيد و احساس كرد. در واقع اين نوعي همگام شده و برقراري ارتباط مؤثر است.
در رابطه با همگام شدن و همزباني روحيه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتي هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتري ايجاد مي كند و درك متقابل شما و او را به حداكثر مي رساند. با همسان كردن روشهاي ادراكي خود با مخاطبتان تضمين مي كنيد كه شما و او در سطح مشابهي ارتباط برقرار مي سازيد.
اما بايد به اين مساله توجه داشت كه حتي اگر منظور و نيت مخاطب خود را به درستي درك كنيد، ممكن است هنوز در بسياري مواقع اشخاص از معناي پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههاي اطلاع از معاني پنهان و در پس پرده، استفاده از كليد "چرا" است، اما كلمه پرسشي "چرا؟" نيز مي تواند مشكلاتي ايجاد كند. وقتي از ما مي خواهند براي گفته يا رفتار خود دليلي بياوريم، از ما سوالي شبيه"چرا دير كردي؟" يا "چرا آن كار رابموقع انجام ندادي؟" مي شود.اين طرز سوال كردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقير و يا جبهه گيري ايجاد ميكند، بخصوص اگر با لحني متهم كننده مطرح شود، داوري منفي را به مخاطب شماانتقال مي دهد.
راه ديگر براي اطلاع از معاني پنهان در پس سخنان ديگران،طرح كلمه سوالي "چه" است. اين كلمه پرسشي و كلماتي چون چه كسي؟ كدام؟ كجا؟ اگر به شكل تهديد كننده اي مطرح نگردداغلب جواب هاي مشخصي فراهم ميآورد.
در كل بايد به اين نكته توجه داشت كه سؤالاتي كه با "چه؟" شروع مي شوند، درمقايسه با جملاتي كه با "چرا؟" شروع ميشوند جواب مشخصتري به دست مي دهد. طرح جملات سوالي با "چرا؟" اغلب منجر به تعميم دادن يا گرفتن موضع تدافعي، ميشود.

در انتها ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زير را انجام دهيد:
¨ با آرامش خاطر و اطمينان بنشينيد و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزيد.
¨ با دقتي وسواس گونه به حرفهايش گوش دهيد.
¨ در صورت نياز از او توضيح بخواهيد، زيرا افراد خوششان مي آيد و اين تصور ايجاد مي شود كه مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه داريد.
¨ اگر صلاح دانستيد، درپايان صحبتهايتان با ديگران با صراحت اظهار نظر كنيد و در صورت نياز پيشنهاد داده ولي بياد داشته باشيد كه اگر مي خواهيد پيشنهادي ارائه دهيد، سعي كنيد اصول و ضوابط لازم را در نظر بگيريد، پيشنهاد و طرحهايي كه فقط موارد ايراد را در نظر مي گيرند، پذيرفته نخواهند گرديد.
ب ) چگونه سخن گفتن را بياموزيد
اين موضوع كه طرف صحبت شما چه كسي است، اهميت ندارد مهم آن است كه به هنگام گفتگو رفتار و گفتاري پسنديده داشته باشيد تا به نتيجه دلخواه و مورد نظر دست يابيدو ارتباط مناسبي را با آنها برقرار سازيد.
رعايت نكات زير به شما در روند يك مذاكره سودمند ياري مي رساند:
¨ در سخن گفتن شتاب نكنيد.
¨ موضوع بحث و گفتگو را چندين بار قبلاً با خود با صداي بلند تكرار كنيد تا هنگام اداي آنها دچار فراموشي يا لكنت زبان نشويد.
¨ جملات ساده، كوتاه و رسا بكار ببريد و شيوه خلاصه گويي را در پيش بگيريد.
¨ گفته هاي خويش را با اطمينان و اعتماد به نفس ادا كنيد و انتظار نداشته باشيد ديگران آنچه را كه شما با شك و ترديد بر زبان مي آوريد، باور كنند.
¨ اگر در حين مذاكره متوجه شديد كه مخاطبتان مايل به صحبت كردن است به او مجال دهيد افكارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را براي شما بيان كند.
¨ در برابر ترشروترين و عبوس ترين اشخاص هرگز بشاشيت خود را از دست ندهيد و هنگام گفتگو نيز تمام قوايتان را براي كسب كاميابي متمركز سازيد.
¨ در اكثر مذاكرات بايد ابتدا بين طرفين، تمايل اوليه به صحبت كردن وجود داشته باشد. در اين زمان است كه ميدان براي ارائه تفكر و تبادل انديشه گسترده تر شده و در نتيجه امكان موفقيت بيشتر ميشود.
¨ در سخن گفتن و مذاكره بايد شيوه اي درست و مبتني بر انديشه ، دقت و حوصله و تعقيب اصولي مطالب، در پيش گرفت و گرنه موفقيت از آن ما نخواهد بود.
ج) همگام شدن راهي براي ايجاد ارتباط موثر
يكي از قديميترين شيوه هاي ايجاد ارتباط موثر را "ميلتون اريكسون" ارائه داده است، او مشهورترين پزشك متخصص هيپتونيزم بود و مي توانست بر مقاوم ترين بيماراني كه ساير روان درمانگرها توان خواب كردن آنان را نداشتند غلبه كند. روش مورد استفاده " اريكسون" را "همگام شدن" ناميده اند.
در اين مضمون براي همگام شدن با بيمار در موضع او قرار ميگيريد و تا حدي كه موافق هستيد با او هم راي و همصدا ميشويد. همگام شدن روش ويژه اي براي برقراري ارتباط موثر با اشخاص است. در اين روش با جلب دوستي ديگران به آنان كمك مي كنيد.
همگام شدن با ديگران روشهاي مختلفي دارد. مي توانيد با روحيه، با زبان بدن و انگاره هاي سخن وري او(لحن صدا و بلندي و كوتاهي آن و كلمات و عبارات و تصاويري كه شخص از آن استفاده مي كند)و يا باورها و اعتقادات اشخاص همگام شويد. هرچه دامنه درك و رفتار شما وسيعتر باشد، ساده تر مي توانيد با انواع طرز رفتار ديگران و يا انواع تيپهاي شخصيتي آنان كنار بياييد.

با روحيه ديگران همراه شويد
هر كس با هر روحيه اي خواهان معاشرت و همراهي است. درست به همان گونه كه كه اشخاص بيكار و ناباب، دوستاني هم طراز خود انتخاب مي كنند،اشخاص مشتاق و بشاش هم مي خواهند با اشخاصي مانند خود معاشرت كنند.
درحاليكه بعضي ها وقتي صبح از خواب برميخيزند كاملا مطيع و مقهور هستند، گروه ديگري، برعكس و نقطه مقابل گروه نخست هستند و وقتي از خواب برمي خيزند كاملا بيدار و گوش به زنگ هستند.
دنيا لزوما به طور يكسان ميان اين دو گروه تقسيم نشده است. اما اگر روزي با چشمان كاملا باز سركار بياييد و با همكار خود كه هنوز خواب را در چشمان پف كرده اش احساس مي كنيد، روبرو شويد و بايد با او ارتباط برقرار كنيد، بهتر است لحن صداي خود را با روحيه او تطبيق دهيد.
به همين شكل اگر شخصيت خونسردي هستيد توصيه مي شود راهي براي نيرو دادن به خويشتن بيابيد. بي حالي و رخوت شما احتمالا با روحيه كسي كه مي خواهد برق چشمان شما را ببيند مطابقت نمي كند. "ويليام جيمز" در اين مورد مي گويد:"به نظر مي رسد كه عمل از احساس شما تبعيت مي كند. اما در واقع عمل و احساس دست در دست هم دارند. مي توانيم با تنظيم عمل كه بيشتر تحت كنترل ماست به طور غير مستقيم احساس رانيز منظم و كنترل كنيم."
او در ادامه مطلب مي گويد:" بنابراين راه بشاش شدن اين است كه خندان بنشينيد و با شور و شوق به اطراف خود نگاه كنيد و طوري حرف بزنيد و رفتار كنيد كه انگار كاملا بشاش هستيد. اگر اين طرز برخورد شما را شاداب نكرد، هيچ عامل ديگري نمي تواند چنين كاري كند و به عبارت ديگر اگر احساس خمودگي مي كنيد، خود را بشاش نشان دهيد، ديري نميگذرد كه احساس بشاش بودن ميكنيد."
اشخاص كساني را دوست دارند كه مانند خود آنها باشند. اگر شما پرحرارت باشيد و بخواهيد روي كسي كه به مراتب از ذوق و شوق كمتري برخوردار است اثر بگذاريد، بايد از روشهاي همگام شدن استفاده كنيد. در اين مورد زماني را انتخاب كنيد كه كه فرد مخاطبتان در وضعيت روحي و جسمي مناسبي قرار داشته باشدو در غير اينصورت ممكن است نقطه نظر شما با مقاومت شديدي روبرو شود كه البته به معناي ضعيف بودن نقطه نظر شما نيست، بلكه ناراحتي مخاطب شما مي تواند باعث بروز اين مساله شده باشد.
اهميت همگام شدن را مي توان اينگونه تعريف كرد:"وقتي شما با كسي همگام مي شويد در واقع به او مي گويي، من مثل تو هستم و مي تواني روي من حساب كني."
همگام شدن راهي براي ايجاد اعتماد و اطمينان در طرف مقابل است. البته راههاي ديگري نيز براي كسب اعتبار و جلب نظر موافق مخاطب وجود دارد، از جمله مي توان به استفاده از زبان و كلام مناسب اشاره كرد.
همگام شدن روش فوق العاده مفيدي بوده كه در مورد هر رويارويي و گفت و گويي مصداق دارد.همگام شدن با روحيه يا رفتار ديگران هميشه ساده نيست. اما دست كم مي توانيد در حد رفتار ديگران ظاهر شويد. پديده اي كه با آن روبرو هستيم اين است كه وقتي با كسي همگام مي شويد، در قدم بعدي، او همگام با شما شده است. يكي از بهترين راههاي تغيير رفتار ديگران اين است كه ابتدا خود را با يك يا جند جنبه از رفتار او همگام نماييد وبعد خود را تغيير دهيد. اگر شما شخصيت غيرقابل انعطافي براي خود برنامه ريزي كرده باشيد، از انعطاف لازم براي اينكه در سطح ديگران ظاهر شويد برخوردار نخواهيد بود. اما اگر دامنه روحيه شما از مخاطبتان متغيرتر و انطباق پذيرتر باشد، نه تنها مي توانيد خود را در سطح او قرار دهيد و رابطه مؤثر ايجاد كنيد، بلكه مي توانيد آنها را در جهتي جديد كه مورد نظر شماست به حركت درآوريد. اگر در سطح ديگران ظاهر شويد آنها براساس راهنمايي و هدايت شما حركت خواهند كرد.

بفهميم كه ديگران چگونه مي فهمند
افراد مختلف اطلاعات را به شيوه هاي مختلف پردازش مي كنند، طرز اين پردازش در برقراري ارتباط نقش مهمي دارد. البته ارتباط در اينجا به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است. در اين زمينه، هر يك از افراد بايد طوري با يكديگر ارتباط برقرار كنند كه مخاطبشان بتواند آن را درك كند، زيرا هر انساني در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي بسر مي برد. در اين زمينه "رابرت سومر"پروفسر روانشناس مي گويد:" اشخاص تصويري از دنياي احساسي متفاوتي در مقايسه با ديگران دارند." حال، براي اينكه منظور خود را به ديگران منتقل كنيد، ابتدا بايد بفهميد كه آنها چگونه مي فهمند و يا دستكم براي درك كردن چه كوششي به خرج مي دهند. وقتي بدانيد ديگران اطلاعات را چگونه پردازش مي كنند، مي توانيد اطلاعات خود را به گونه اي انتقال دهيد كه با درك آنها همخواني داشته باشد. همچنين بايد بدانيد كه افراد شيوه ارتباطشان چگونه است و ادراك آنها از چه راهي صورت مي پذيرد. زيرا افراد و مخاطباني كه با آنها در ارتباط هستيم داراي شيوه هاي ارتباطي و ادراكي متفاوتي هستند، كه اگر از آنها اطلاع داشته باشيم، مطمئنا در برقراري ارتباط با آنها، فهم و درك آنها و گفته هايشان در وضعيت بهتري قرار خواهيم گرفت و امكان بيشتري براي موفقيت نفوذ در آنها به وجود خواهد آمد.

موفق باشید.

سلام با عرض خسته نباشید به شما
یک کمک ازتون می خواستم من براساس رابطه هایی که با چهار دختر قبل داشتم و فقط اخرش شکست بود و منم برای تفریح فقط بودم مشکلی نداشتم اما اخرین دختری که الان هم باهاش هستم همون اوایل رابطه ام باهاش براساس ندونستم امتحان بدی کردمش اول گفتم نمی خوامش و گفتم بره اما بد از یک ماه برگشتم بعد از یک ماه برگشتم و بهش گفتم یک امتحان بود سخت پذیرفت ولی قبول کرد ..اما الان که دوسال از اون مشکل می گذره و ما یکم از هم دوریم و حدودا شش ماه است هم دیگر رو ندیدیم والان به من میگه تو نباید اون امتحان رو با من می کردی منم قبول دارم اما اون میگه دیگه من حسی بهت ندارم من نمی تونم جدا بشم ازش اگه میشه راهی به من بگید تا خودم بهش ثابت کنم کاری کنم برگرده ممنون ازتون

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر عزیز،
می بایست در ارتباط با نلمحرم رعایت جوانب مسأله را داشته باشید و تا می توانید بدون حضور والدین قدم بر ندارید تا با مشکلات بعدی مواجه نشوید!
در ادامه به صورت کلی نکاتی عرض می کنیم!
راههاي ايجاد ارتباط موثر با اطرافيان:
ايجاد ارتباط از راههاي مختلفي صورت مي پذيرد. سه راه حل كلي عبارتند از:
الف) به حرفهاي ديگران خوب گوش دهيد
يكي از روشهاي مهم در برقراري ارتباط موثر و درك بهتر مخاطب خود و ايجاد شرايطي كه او نيز بتواند شما را بهتر درك كند، گوش دادن پويا است، كه هنريست همپاي سخن گفتن و كسي كه بخوبي به صحبتهاي ديگران گوش مي سپارد مي تواند رابطه خوبي با آنها برقرار كند. واژه" گوش دادن" توسط "كارل راجرز" در بررسيهاي روانشناختي دهه هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ مورد توجه قرار گرفت. "راجرز" به مهمترين مانع بر سر راه ايجاد ارتباط موثر اشاره مي كند و در ضمن آن، درباره گرايش افراد به ارزيابي و داوري كردن در رابطه با نقطه نظرهاي ديگران توضيح مي دهد. او ميگويد :
"ارتباط واقعي زماني ايجاد مي شود كه به سخنان مخاطب خود به خوبي گوش فرادهيم، منظور اين است كه به گفته ها و طرز تلقي و نقطه نظر هاي مخاطب خود به گونه اي خاص گوش فرادهيم، متوجه گرديم او چه منظوري و چه احساسي دارد و به قالب فكري او در مورد حرفي كه مي زند دقيق شويم. درك همدلانه، روش بسيار موثري است كه مي تواند تغييرات فراواني در شخصيت ايجاد كند" بنا براين گوش دادن موثر به مخاطب بدين معناست كه بتوان مانند او ديد، شنيد و احساس كرد. در واقع اين نوعي همگام شده و برقراري ارتباط مؤثر است.
در رابطه با همگام شدن و همزباني روحيه شما با مخاطبان، سرعت صحبت و حتي هم نفس شدن شما با آنها، ارتباط موثرتري ايجاد مي كند و درك متقابل شما و او را به حداكثر مي رساند. با همسان كردن روشهاي ادراكي خود با مخاطبتان تضمين مي كنيد كه شما و او در سطح مشابهي ارتباط برقرار مي سازيد.
اما بايد به اين مساله توجه داشت كه حتي اگر منظور و نيت مخاطب خود را به درستي درك كنيد، ممكن است هنوز در بسياري مواقع اشخاص از معناي پنهان در پس پرده سخن خود آگاه نباشند. از جمله راههاي اطلاع از معاني پنهان و در پس پرده، استفاده از كليد "چرا" است، اما كلمه پرسشي "چرا؟" نيز مي تواند مشكلاتي ايجاد كند. وقتي از ما مي خواهند براي گفته يا رفتار خود دليلي بياوريم، از ما سوالي شبيه"چرا دير كردي؟" يا "چرا آن كار رابموقع انجام ندادي؟" مي شود.اين طرز سوال كردن گاه در شخص مخاطب احساس تحقير و يا جبهه گيري ايجاد ميكند، بخصوص اگر با لحني متهم كننده مطرح شود، داوري منفي را به مخاطب شماانتقال مي دهد.
راه ديگر براي اطلاع از معاني پنهان در پس سخنان ديگران،طرح كلمه سوالي "چه" است. اين كلمه پرسشي و كلماتي چون چه كسي؟ كدام؟ كجا؟ اگر به شكل تهديد كننده اي مطرح نگردداغلب جواب هاي مشخصي فراهم ميآورد.
در كل بايد به اين نكته توجه داشت كه سؤالاتي كه با "چه؟" شروع مي شوند، درمقايسه با جملاتي كه با "چرا؟" شروع ميشوند جواب مشخصتري به دست مي دهد. طرح جملات سوالي با "چرا؟" اغلب منجر به تعميم دادن يا گرفتن موضع تدافعي، ميشود.

در انتها ضمن صحبت با مخاطب خود اقدامات زير را انجام دهيد:
¨ با آرامش خاطر و اطمينان بنشينيد و نگاهتان را به چشمان مخاطب خود بدوزيد.
¨ با دقتي وسواس گونه به حرفهايش گوش دهيد.
¨ در صورت نياز از او توضيح بخواهيد، زيرا افراد خوششان مي آيد و اين تصور ايجاد مي شود كه مطالبشان مهم بوده و شما به آن توجه داريد.
¨ اگر صلاح دانستيد، درپايان صحبتهايتان با ديگران با صراحت اظهار نظر كنيد و در صورت نياز پيشنهاد داده ولي بياد داشته باشيد كه اگر مي خواهيد پيشنهادي ارائه دهيد، سعي كنيد اصول و ضوابط لازم را در نظر بگيريد، پيشنهاد و طرحهايي كه فقط موارد ايراد را در نظر مي گيرند، پذيرفته نخواهند گرديد.
ب ) چگونه سخن گفتن را بياموزيد
اين موضوع كه طرف صحبت شما چه كسي است، اهميت ندارد مهم آن است كه به هنگام گفتگو رفتار و گفتاري پسنديده داشته باشيد تا به نتيجه دلخواه و مورد نظر دست يابيدو ارتباط مناسبي را با آنها برقرار سازيد.
رعايت نكات زير به شما در روند يك مذاكره سودمند ياري مي رساند:
¨ در سخن گفتن شتاب نكنيد.
¨ موضوع بحث و گفتگو را چندين بار قبلاً با خود با صداي بلند تكرار كنيد تا هنگام اداي آنها دچار فراموشي يا لكنت زبان نشويد.
¨ جملات ساده، كوتاه و رسا بكار ببريد و شيوه خلاصه گويي را در پيش بگيريد.
¨ گفته هاي خويش را با اطمينان و اعتماد به نفس ادا كنيد و انتظار نداشته باشيد ديگران آنچه را كه شما با شك و ترديد بر زبان مي آوريد، باور كنند.
¨ اگر در حين مذاكره متوجه شديد كه مخاطبتان مايل به صحبت كردن است به او مجال دهيد افكارش را بروز دهد و اطلاعات و معلوماتش را براي شما بيان كند.
¨ در برابر ترشروترين و عبوس ترين اشخاص هرگز بشاشيت خود را از دست ندهيد و هنگام گفتگو نيز تمام قوايتان را براي كسب كاميابي متمركز سازيد.
¨ در اكثر مذاكرات بايد ابتدا بين طرفين، تمايل اوليه به صحبت كردن وجود داشته باشد. در اين زمان است كه ميدان براي ارائه تفكر و تبادل انديشه گسترده تر شده و در نتيجه امكان موفقيت بيشتر ميشود.
¨ در سخن گفتن و مذاكره بايد شيوه اي درست و مبتني بر انديشه ، دقت و حوصله و تعقيب اصولي مطالب، در پيش گرفت و گرنه موفقيت از آن ما نخواهد بود.
ج) همگام شدن راهي براي ايجاد ارتباط موثر
يكي از قديميترين شيوه هاي ايجاد ارتباط موثر را "ميلتون اريكسون" ارائه داده است، او مشهورترين پزشك متخصص هيپتونيزم بود و مي توانست بر مقاوم ترين بيماراني كه ساير روان درمانگرها توان خواب كردن آنان را نداشتند غلبه كند. روش مورد استفاده " اريكسون" را "همگام شدن" ناميده اند.
در اين مضمون براي همگام شدن با بيمار در موضع او قرار ميگيريد و تا حدي كه موافق هستيد با او هم راي و همصدا ميشويد. همگام شدن روش ويژه اي براي برقراري ارتباط موثر با اشخاص است. در اين روش با جلب دوستي ديگران به آنان كمك مي كنيد.
همگام شدن با ديگران روشهاي مختلفي دارد. مي توانيد با روحيه، با زبان بدن و انگاره هاي سخن وري او(لحن صدا و بلندي و كوتاهي آن و كلمات و عبارات و تصاويري كه شخص از آن استفاده مي كند)و يا باورها و اعتقادات اشخاص همگام شويد. هرچه دامنه درك و رفتار شما وسيعتر باشد، ساده تر مي توانيد با انواع طرز رفتار ديگران و يا انواع تيپهاي شخصيتي آنان كنار بياييد.

با روحيه ديگران همراه شويد
هر كس با هر روحيه اي خواهان معاشرت و همراهي است. درست به همان گونه كه كه اشخاص بيكار و ناباب، دوستاني هم طراز خود انتخاب مي كنند،اشخاص مشتاق و بشاش هم مي خواهند با اشخاصي مانند خود معاشرت كنند.
درحاليكه بعضي ها وقتي صبح از خواب برميخيزند كاملا مطيع و مقهور هستند، گروه ديگري، برعكس و نقطه مقابل گروه نخست هستند و وقتي از خواب برمي خيزند كاملا بيدار و گوش به زنگ هستند.
دنيا لزوما به طور يكسان ميان اين دو گروه تقسيم نشده است. اما اگر روزي با چشمان كاملا باز سركار بياييد و با همكار خود كه هنوز خواب را در چشمان پف كرده اش احساس مي كنيد، روبرو شويد و بايد با او ارتباط برقرار كنيد، بهتر است لحن صداي خود را با روحيه او تطبيق دهيد.
به همين شكل اگر شخصيت خونسردي هستيد توصيه مي شود راهي براي نيرو دادن به خويشتن بيابيد. بي حالي و رخوت شما احتمالا با روحيه كسي كه مي خواهد برق چشمان شما را ببيند مطابقت نمي كند. "ويليام جيمز" در اين مورد مي گويد:"به نظر مي رسد كه عمل از احساس شما تبعيت مي كند. اما در واقع عمل و احساس دست در دست هم دارند. مي توانيم با تنظيم عمل كه بيشتر تحت كنترل ماست به طور غير مستقيم احساس رانيز منظم و كنترل كنيم."
او در ادامه مطلب مي گويد:" بنابراين راه بشاش شدن اين است كه خندان بنشينيد و با شور و شوق به اطراف خود نگاه كنيد و طوري حرف بزنيد و رفتار كنيد كه انگار كاملا بشاش هستيد. اگر اين طرز برخورد شما را شاداب نكرد، هيچ عامل ديگري نمي تواند چنين كاري كند و به عبارت ديگر اگر احساس خمودگي مي كنيد، خود را بشاش نشان دهيد، ديري نميگذرد كه احساس بشاش بودن ميكنيد."
اشخاص كساني را دوست دارند كه مانند خود آنها باشند. اگر شما پرحرارت باشيد و بخواهيد روي كسي كه به مراتب از ذوق و شوق كمتري برخوردار است اثر بگذاريد، بايد از روشهاي همگام شدن استفاده كنيد. در اين مورد زماني را انتخاب كنيد كه كه فرد مخاطبتان در وضعيت روحي و جسمي مناسبي قرار داشته باشدو در غير اينصورت ممكن است نقطه نظر شما با مقاومت شديدي روبرو شود كه البته به معناي ضعيف بودن نقطه نظر شما نيست، بلكه ناراحتي مخاطب شما مي تواند باعث بروز اين مساله شده باشد.
اهميت همگام شدن را مي توان اينگونه تعريف كرد:"وقتي شما با كسي همگام مي شويد در واقع به او مي گويي، من مثل تو هستم و مي تواني روي من حساب كني."
همگام شدن راهي براي ايجاد اعتماد و اطمينان در طرف مقابل است. البته راههاي ديگري نيز براي كسب اعتبار و جلب نظر موافق مخاطب وجود دارد، از جمله مي توان به استفاده از زبان و كلام مناسب اشاره كرد.
همگام شدن روش فوق العاده مفيدي بوده كه در مورد هر رويارويي و گفت و گويي مصداق دارد.همگام شدن با روحيه يا رفتار ديگران هميشه ساده نيست. اما دست كم مي توانيد در حد رفتار ديگران ظاهر شويد. پديده اي كه با آن روبرو هستيم اين است كه وقتي با كسي همگام مي شويد، در قدم بعدي، او همگام با شما شده است. يكي از بهترين راههاي تغيير رفتار ديگران اين است كه ابتدا خود را با يك يا جند جنبه از رفتار او همگام نماييد وبعد خود را تغيير دهيد. اگر شما شخصيت غيرقابل انعطافي براي خود برنامه ريزي كرده باشيد، از انعطاف لازم براي اينكه در سطح ديگران ظاهر شويد برخوردار نخواهيد بود. اما اگر دامنه روحيه شما از مخاطبتان متغيرتر و انطباق پذيرتر باشد، نه تنها مي توانيد خود را در سطح او قرار دهيد و رابطه مؤثر ايجاد كنيد، بلكه مي توانيد آنها را در جهتي جديد كه مورد نظر شماست به حركت درآوريد. اگر در سطح ديگران ظاهر شويد آنها براساس راهنمايي و هدايت شما حركت خواهند كرد.

بفهميم كه ديگران چگونه مي فهمند
افراد مختلف اطلاعات را به شيوه هاي مختلف پردازش مي كنند، طرز اين پردازش در برقراري ارتباط نقش مهمي دارد. البته ارتباط در اينجا به معناي برخوردهاي متفاوت با اشخاص متفاوت است. در اين زمينه، هر يك از افراد بايد طوري با يكديگر ارتباط برقرار كنند كه مخاطبشان بتواند آن را درك كند، زيرا هر انساني در هر لحظه در شرايط ادراكي ويژه اي بسر مي برد. در اين زمينه "رابرت سومر"پروفسر روانشناس مي گويد:" اشخاص تصويري از دنياي احساسي متفاوتي در مقايسه با ديگران دارند." حال، براي اينكه منظور خود را به ديگران منتقل كنيد، ابتدا بايد بفهميد كه آنها چگونه مي فهمند و يا دستكم براي درك كردن چه كوششي به خرج مي دهند. وقتي بدانيد ديگران اطلاعات را چگونه پردازش مي كنند، مي توانيد اطلاعات خود را به گونه اي انتقال دهيد كه با درك آنها همخواني داشته باشد. همچنين بايد بدانيد كه افراد شيوه ارتباطشان چگونه است و ادراك آنها از چه راهي صورت مي پذيرد. زيرا افراد و مخاطباني كه با آنها در ارتباط هستيم داراي شيوه هاي ارتباطي و ادراكي متفاوتي هستند، كه اگر از آنها اطلاع داشته باشيم، مطمئنا در برقراري ارتباط با آنها، فهم و درك آنها و گفته هايشان در وضعيت بهتري قرار خواهيم گرفت و امكان بيشتري براي موفقيت نفوذ در آنها به وجود خواهد آمد.

موفق باشید.

باسلام خدمت شما عزيزان
خانمي ۲۹ ساله و كارمند هستم . در محيط كار با خانمهايي همكارم كه واقعا محيط كار را براي من غيرقابل تحمل كردن ، شديدا" به من حسودي مي كنند يكي از خانمها كه علنا به من بي توجهي مي كند در جمعي كه من باشم اصلا به سمت من نگاه نمي كنه تا حالا دو بار باهاش صحبت كردم و گفتم كه با من مشكلي داري هر بار مي گه كه نه !!!! ولي در واقع مشكل داره حتي يكي ديگر از خانمها كه با او در ارتباطه هم رفتارش با من عوض شده جلوي اون خانم به من محل نميگذاره ولي تنها باشيم كلي من رو تحويل ميگيره ، به خدا من خيلي به همه خوبي مي كنم ولي بعد از اين ماجرا از همه خانمهاي همكار بدم مياد اصلا دوست ندارم با كسي صميمي بشم فقط خودم خيلي اذيت مي شم از شما خواهش مي كنم كه منو راهنمايي كنيد تا بتونم به اين چيزها توجه نكنم و آدمهاي دوروبرم نتونن با احساسات من بازي كنن . متشكرم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید. روابط اجتماعی شامل نحوه دریافت، تحلیل و برخورد متقابل با رفتار دیگران، برای ما انسان ها که موجوداتی اجتماعی هستیم بسیار حایز اهمیت است. البته در موقعیت های مختلف میتواند متفاوت باشد مثل این که روابط اجتماعی در محیط های کوچک و بسته و در محیط هایی مثل شهر های بزرگ یا محل کار یا منزل و ... که باید به آن توجه داشته باشیم. از طرفی این روابط دو طرفه است، یعنی بخشی از آن مربوط به شماست و بخشی مربوط به آدم های اطراف شما ست.
یک پاسخ یک جمله ای برای سوال شما داریم ، این که سعی کنید متعادل باشید و افراط و تفریط نداشته باشید. در رفتار، در احساسات، در برخوردها، در صحبتها، در محبت کردن، در لطف به دیگران، در توقعات خود از دیگران و... و .. همه بخش های ریز و درشت زندگی تعادل را حفظ کنید. این میتواند راهگشای شما باشد.
آستانه تحمل خود را بالا ببرید.
سعی کنید خوش بین باشید، به همه افراد و همه چیز (هرچند ممکن است واقعیت را بدانید).
مهارت های زندگی را مطالعه کنید و تمرین کنید (کتاب هایی با همین عنوان یا عناوین مشابه هست که خیلی مفید هستند).
راهکارهای ارائه شده در ابتدای همین پست بسیار مفید است به علاوه چند لینک زیر:
http://soalcity.ir/node/2642
http://soalcity.ir/node/792
http://soalcity.ir/node/2426
امیدوار هستیم در فرصتی مناسب، مطالب و راهکارهای مربوط به این موضوع را جمع آوری کرده و در قالب یک پست مستقل در اختیار شما و سایر دوستان قرار دهیم.
موفق باشید.
توصیه های

سلام من یک دختر ۱۵ ساله دوم دبیرستانی یا همون مقطع دهم هستم. من شکست های زیادی در رابطه با دوستی با همکلاسی هام خوردم هر سال از تجربیات سال پیشم در این رابطه استفاده می کنم.
متاسفانه من به دیگران خیلی اهمیت می دم از نظر فکری خیلی مراقبم که یک وقت دشمن برای خودم نتراشم.
ذهنیت بدی از خودم نسازم.
در برخورد اول چه با معلم و جه با همکلاسی ها مواظبم.
بی جنبه نباشم.
خوش اخلاق باشم.
اهل دشنام دادن هم نیستم مثلا به یکی بگم گمشو حتی به شوخی...اما خب تا جایی که تجربه به من اثبات کرده نباید خیلی متمایز از دیگران باشم برای همین گاهی هم فوش میدم.
گاهی اوقات یادم میره ولی زیاد به کسی رو نمیدم.
مسایل خوانوادگی رو نمی گم.
از نظر ظاهری هم خوبم بانمکم.
ادم منطقی هستم.
وقتی یکی درمورد رفتارم برداشت اشتباه می کنه هم توجیهش نمی کنم چون یکجا خوندم در طول زمان خودش متوجه برداشت اشتباهش میشه پس مثلا اگه قضاوت کنن که تو مثلا خشنی من جوابی نمیدم می خندم
اکثرا می خندم و لبخند میزنم (چون تجربه ثابت کرده کل کل کردن و حاضر جوابی کردن و بحث کردن باجنبه بودن نیست دقیقا اثر معکوس میده ) به حرفاشون. البته نه همیشه چون ارزش لبخند ادم میاد پایین ادم باید اول به طرف نگاه کنه بعد از چند لحظه مکث لبخند بزنه اینجوری هم لبخند ادم تکراری نمی شه هم طرف احساس بهتری می کنه.
اهل رنجوندن کسی نیستم.
سعی هم می کنم تکراری نشم و مثلا زیاد به یه نفر نمی چسبم با اینکه اشنا شدن با بقیه سخته اما سعی می کنم بقیه رو هم بشناسم.
خلاصه اینکه خیلی مراقب رفتارمم چون تجربیات تلخی تو این زمینه داشتم که نمی خوام تکرار شن.
ببخشید اگه اینهمه حرف زدم گفتم شاید کسی بخواد این ها رو انجا بده.
حالا مشکل من:
یه کم زیادی حساسم رو حرفای دیگران با اینکه جلوی خودشون نشون نمیدم و می خندم ولی وقتی میام خونه همش تو ذهنمن.
و دلم نمی خواد و می ترسم دوباره دوست از دست بدم یا تبدیل به دشمنام بشن. یا هیچ کس باهام دوست نشه.
توی رفتار با جنس مذکر هم مشکل دارم. خیلی خشک برخورد می کنم چون دلم نمی خواد ازم برداشت اشتباه شه ولی به نظرمم اینکاری که من می کنم خیلی دیگه زیادیه مثلا وقتی فروشنده مر باشه من خرید نمی کنم. اذیت می شم. مثلا اگه پسر فامیل باشه سلام کردن برام سخته یا تعارف کردن شیرینی یا میوه یا چایی. کلا زجرآوره...
ممنون میشم جوابمو زود بدید.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی و تشکر از این که مسائل خود را با دوستانتان در شهر سوال درمیان میگذارید. واقعیت آن است که پس از مطالعه توضیحات شما، به جای این که احساس کنیم با یک آدم مشکل دار روبرو هستیم، احساس میکنیم که با یک نوجوان بسیار خوب، خوش اخلاق، عاقل و منطقی، مقید به آداب و اخلاق و ... مواجهیم. جا دارد به خاطر این خوبی ها و تلاش شما در جهت تداوم خصائل خوب اخلاقی و تقویت آنها تبریک بگوییم.
بنده گمان نمیکنم مسائلی که مطرح کردید مشکل جدی باشد، مگر این که واقعا مدت زمانی طولانی تمام زندگی شما را تحت الشعاع قرار داده باشد و به واقع در رنج و عذاب باشید.
مسائلی که مطرح کردید نکاتی است که تقریبا برای هر کسی ممکن است پیش بیاید و راهکار کلی آنها تمرین و شکیبایی و گذشت زمان است. این که نسبت به برخی حرفها حساسیت دارید، باید بررسی شود تا معلوم شود حرف دیگران خیلی ویژه است یا شما برای هر حرفی حساس هستید؟بهرحال مرور حرفها بخصوص حرفهایی که بحث انگیز هستند در ذهن آدمی امری طبیعی است. سعی کنید پس از مرور چندباره، بهترین راه را (مثلا بی توجهی، توجیه، پاسخ دادن یا ...) برای عکس العمل دربرابر حرف انتخاب کنید تا در موقعیت مشابه بعدی به کار ببندید. این که نگرانی راجع به روابط دوستانه خود دارید، به واسطه حساسیت شما قابل درک است اما بهتر است در مورد دوستان خوب و باارزش این نگرانی را داشته باشیم (البته نه به حد افراط) و سعی کنیم دوستان خوبمان را همواره حفظ کنیم و روابط دوستانه مان را تقویت کنیم. البته همانطور که عرض شد نه به حد افراطی، تعادل همواره در افکار و رفتار و زندگی ما امری ضروری است. در مقابل دوستان خوبمان، رفتاری متعادل داشته باشیم (نه خیلی خود را کوچک و خرد کنید و نه خیلی خود را بزرگ ببینید). در مورد رفتار با آقایان هم، به مرور مسئله حل خواهد شد. البته در صورتی که از مواجهه فرار نکنید. ضمنا توصیه ما این نیست که با مردان نامحرم، روابط خود را آنچنان گرم و صمیمی کنید که نتوانید عواقب آن را مهار کنید.
ضمنا توصیه های ابتدای همین پست را چندین بار مرور کنید. بسیار مفید و راهگشا هستند.
موفق باشید.

سلام به شما و خسته نباشید به شما.من پسری ۱۸ ساله هستم.از سال سوم دبیرستان من رو مسخره میکنند اونم به خاطر یه کار کاملا درست.یعنی هیچ رفتار غیر عادی ازم سر نزد.ولی متاسفانه شروع به مسخره کردن من کردند.من تو سال سوم به شدت مورد عذاب بودم.تا جایی که کارم داشت مکشید به خود کشی.هر روز طعنه ها و کنایات زیادی از بچه ها اونم بیشتر بچه ها تو کلاس میشنیدم.چه زمانی که معلم هست و چه زمانی که نیست.هر روز که اونا منو تحقیر میکردند و به من یه عنوان یه اسباب خنده نگاه میکردن من بیشتر عذاب مکشیدم و مجبور بودم برای رهایی موقت از این حس تحقیر برم خودارضایی کنم.یعنی تقریبا میشه گفت عامل اصلی خودارضایی من همین وضع بود.به شدت پارسال درسم افت کرد.و معدلم پایین اومد.تا امسال که کلاسم رو تغییر دادم.اما بازم گاهی اوقات بهم کنایات و طعنه هایی میزنن که واقعا غیر قابل تحمله.الان تو شرایط بسیار بدی هستم.و همش فکر مردن و خودکشی به سرم میزنه.خودارضایی کردم.و کلا درس رو گذاشتم کنار.همش با خودم فکر میکنم چرا باید یه عده ایی به من به عنوان اسباب خنده خودشون نگاه کنن.چرا همش وقتی منو میبینن واکنش نشون میدن و از پارسال یادشون میاد و میخندن.همش میگن جات خالی!!این جمله نابودم میکنه.یعنی دلم میخواد بمیرم.ولی حیف که حتی لیاقت مردن رو هم ندارم.به شدت اوضاع روحیم خرابه.اصلا درس نمیخونم.پارسال عمر و وقتم رو هدر دادم.دیگه نمیخوام امسال هم اینجوری بشه.این تحقیر آخر سر من رو میکشه.اینکه هر کسی به خودش اجازه بده هر حرفی بهت بگه.یا بهت طعنه بزنه.تک تک حرفاشون تو یادم میمونه و همش بهش فکر میکنم.آخه چرا من اینجوری شدم؟؟مگه من چه گناهی کردم؟؟این حرفیه که همش به خدای خودم میگم.همش ازش شکایت میکنم.همش ار این تقدیرش که حتما به صلاحمه گلایه کردم. باور کنید زندگی برام سیاه شده.حالم از خودم بهم میخوره.دلم میخواد بمیرم صد بار!!!!خواهش میکنم کمکم کنین.دارم همش به مردن و خودکشی فکر میکنم.خواهش میکنم.حرفای بچه ها مثل یک تیر ذهنم رو متلاشی میکنه.احترامی که بخوام تو بچه ها ندارم.چرا؟؟معلومه چون خیلی زیاد مسخره شدم.وقتی روزی چندین بار مسخره بشی و بهت بخندن دیگه برات ارزشی نمیمونه.دیگه هر کسی به خودش اجازه میده کار بقیه رو بکنه.دیگه برام احترام قایل نیستن.این برای من از مردن هم بدتره.دلم میخواد بمیرم اما تحقیر نشم.اما مسخره نشم.یا حداقل اینجوری مسخره شدن من برا بقیه بچه ها هم مطرح نشه.اما برعکس.بچه ها کلاس پارسال برا بچه های کلاس امسالم تعریف کردن.هر موقع بهش فکر میکنم دلم میخواد.............دیگه واقعا نمیدونم چی بگم.زندگی برام خیلی بی معنیه.کاملا نا امیدم.کاملا اعتماد به نفسم رو از دست دادم.جالب اینجاست که من تو مسابقات کشوری سخنرانی مقام دارم.مدرسه تیزهوشان درس میخونم.ولی اصلا برام مهم نیست.چون اونا گذشته.اتفاقا امسال از اینکه دوباره مقام کشوری بیارم بازموندم.حتی درسم به شدت دوباره افت کرده.دیگه نمیدونم چی بگم و چی کار کنم.تو رو خدا کمکم کنین.با تشکر. از طرف یه نا امید بد بخت تحقیر شده

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

شما خودت دلیلشو چی میدونی؟
برای چی باید الکی مورد تمسخر قرار بگیرید؟
من به شخصه معتقدم اگه آدم خودشو دوست داشته باشه،دیگران رو هم بیشتر دوست داره و باهاشون ارتباط سالم و خوبی میتونه برقرار کنه و در نتیجه دیگران هم آدمو بیشتر دوست خواهند داشت.
شما سعی کنید با دیگران ارتباط برقرار کنید ازشون تعریف کنید بهشون اجازه بدید که با شما احساس راحتی کنند، خود به خود متوجه می شید که نزد دیگران عزیز می شید. به نظرم اول مشکلو در خودتون جست و جو کنید!
هسته ی هر شخص عزت نفس و اعتماد به نفسشه.مثلا زمانی که احساس میکنید مسخرتون میکنند کم نیارید
با لبخندی که نشونه ی اعتماد به نفستون دلیلشو بپرسین و بگید به چی میخندین و سعی کنید خودتونم سر شوخی رو با اونا باز کنید ولی وقتی از خودتون ضعف نشون میدید و مظلوم خودتونو نشون میدید به دیگران اجازه میدید که بازم مسخرتون کنند.بعد یه نکنه دیگه هم که هست (البته نمیتونم با قاطعیت بگم) اینکه شاید شما خیلی حساسید و سخت می گیرید.

موفق باشید.

خب من خواهش میکنم جوابمو زود بدین من تمام خاصیت های خوب دارم کلا هم درسم عالیه و هم شوخم مهربونم و تخرش فک نکنید از خودم تعریف کنم نه راست میگم ولی یه مشکل خیلی بزرگی دارم زوووووووودرنجم یا به قول بقیه بی جنبه کلا خیلی زود ناراحت میشم و رو صورتم معلوم میشه سرخ میشم چشام از کاسه در میاد خط خطی میکنم یا راه میرم مثلا من سه تار مو از ابروهام برداشتم به هرکی میرسیدم میگفت ابروهات چه خشکلن من کلا با ابرو برداشتن دختر دبیرستانی مخالفم و بدم میاد با سه تار مو برداشت منو لنگه اونایی بندازن که واقعا ذهنیت درستی در موردشون ندارم و البته بعضیا ندارن من الان از درون دارم خفه میشم هیچ درسی برا فردا نخوندم..به نظرتون تو جیهشون کنم و بگم بر نداشتم و بخاطر همینه که با عصبانیت برخورد کردم یا نه بزارمشون و کاری به کارشون نداشته باشم؟؟؟؟؟لطفا جوابمو بدین دارم خفه میشم یعنی من گناه بزرگی کردم من این احساسو دارم؟ الان انگار گناه بزرگی کردم یا سه تار چیزی نیست؟ لطفا راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
ابتدا پاسخ سوال آخرتان را عرض میکنیم. عکس العمل دیگران در مقابل ظاهر و رفتار ما، میتواند یک نشانه باشد که البته درست یا غلط بودن آن باید مشخص شود. یعنی نه به طور کلی واکنشها را نادیده بگیریم و نه به طور کامل بپذیریم. واکنش دیگران میتواند یک آلارم باشد. به هر حال رفتار و کردار ما یا درست است یا غلط، پس از دریافت واکنشها، رفتار خود را دو یا چندبار مرور میکنید و در صورت لزوم با شخصی دیگر که صلاحیت دارد درمیان میگذارید تا مطمئن شوید که کار شما درست بوده یا غلط (یا کمتر و بیشتر). حال، اگر تشخیص دادید مشکلی در رفتارتان نبوده، بهترین برخورد، بی اعتنایی به حرف و حدیث هاست. اگر هم کنش شما مشکل داشته، سعی کنید آن را اصلاح یا برطرف کنید. به همین سادگی.
این لینک را هم مطالعه کنید، بد نیست: http://www.soalcity.ir/comment/14905#comment-14905
موفق باشید.

سلام من ۱۵سالمه و دوستام رو براساس سطح درسیشون انتخاب میکنم دوسه روزه که با یکی از سال بالاهایی ها دوست شدم ولی حالا پشیمونم چون فهمیدم توی مدرسه اصلا ادم خوش نامی نیست میشه به من بگید چطور میتونم رابطم و تموم کنم؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

نحوه ی قطع رابطه از تصمیم درباره ی قطع رابطه بسیار دشوارتر است، در واقع ساده ترین بخش همان تصمیم بر قطع رابطه است. چنانچه مصصم هستید، وارد عمل شوید، گرچه قطعا تعارضات ناخوشایندی پیش روی شما قرار خواهد گرفت. نباید انتظار داشته باشید که همه چیز در کمال آرامش پیش رود، نکات پیشنهادی لوین برای پشت سر گذاشتن آن به قرار زیر است:

ابتدا، از تصمیم خود مبنی بر قطع رابطه مطمئن شوید. هنگامی که پای در این مسیر گذاشتید، برگشتن و ارتباط دوباره بسیار دشوار است.

مادامی که از دوست خود عصبانی هستید، تصمیمی دال بر قطع ارتباط نگیرید. تصمیم گیری را به بعد از آرام شدن هر دو نفر موکول نمائید. قطعا نمی خواهید از رفتار و کردار خود پشیمان شوید.

آنچه قرار است بر زبان آورید را یادداشت نمائید. دوستتان هرگز گفته های آخر شما را فراموش نخواهد کرد.

بر حسب نوع رابطه ایی که دارید، بهترین زمان و مکان را برای انتقال پیام انتخاب نمائید. چنانچه این شخص همکار یا همکلاسی شماست و هر روز قرار است با او مواجه شوید، به شخصه و رودر رو اقدام کنید. اما اگر هر از گاهی مجبور به ملاقات او هستید، به او تلفن بزنید یا یادداشتی برایش بفرستید. بهتر است پیام خود را ایمیل نزنید زیرا ممکن است افراد دیگر نیز آن را مشاهد کنند.

از وسوسه ی دوستان مشترکتان مبنی بر قطع رابطه با او اجتناب کنید. در موقعیت های اجتماعی رفتار محترمانه ایی با دوست سابق خود داشته باشید.

رابطه را دوستانه خاتمه دهید، حتی اگر مجبور به گفتن دروغی مصلحتی شوید. هر چه نباشید، وی روزی دوست شما بوده است.

به یاد داشته باشید قطع هر رابطه ایی کمبودهایی را برای هر دو طرف دربر خواهد داشت. پس پیش از تحمل هر گونه کمبود، درست بیاندیشید، جوانب را در نظر بگیرید، مسائل را سبک و سنگین نمائید و بدانید که همه ی دوستی ها تا ابد دوام نخواهند داشت.

موفق باشید.

با عرض سلام.من در برقراری ارتباط با دیگران مشکل دارم البته این به این معنا نیس که من دوست ندارم رابطه ای با اطرافیانم برقرار کنم اتفاقا دوست داشتم خیلی به هم نزدیک بودیم ولی خب نمیدونم بگم متاسفانه یا خوشبختانه دوستا از دوستانم که اتفاقا برادر بودن خیلی به من بدی کردن یعنی خیلی...من الان چهار سالی میشه که با اونا خراب کردم و الان یکی از اونها خیلی دنبال من میفرسته هی یکی رو میفرسته که منو به اون نزدیک کنه ولی من اصلا دیگه به رابطمون فکر نمیکنم توی خانواده هم خیلی تنهام..از ۲۴ ساعت به جرات میتونم بگم ۱۸ ساعت تنهای تنهام و فقط میرم سراغ نت و گوشی و کامپیوتر البته شاید فکر کنید که من به اینا معتادم که اصلا اینطوری نیس من از سر بیکاری میرم سراغ اینا تا فقط اوقاتمو سپری کنم توی محله هم سن و سال من خیلی زیادن توی گذشته رابطمون عالی بود ولی الان در حد سلام و احوال پرسی هس..نمیونم چرا اینطور شد اون همه بازی و دوگل کوچیک..اون همه شوخی......نمیدونم کجا رفتن الان که از اون ایام حدود هفت هشت سالی میگذره توی اوقات تنهاییم به ذهنم میان و از ته دل ارزو میکنم که اون روزا برگردن......یه حسی ته دلمه که میگه چون من همجنس اونا نیستم از من دور شدن اخه محله مون یه جورایی دودسته شده یه دسته ای اهل نماز و روزه ان و دسته ای اهل ۲۴ ساعت ولگردی سیگار قلیون و حتی شراب ان..من اهل نماز بودم الانم خیلی دوست دارم برگردم سمت نماز ولی نمیدونم چرا هی فردا فردا میکنم ..نه سیگاریم نه قلیون میکشم نه ولگردم نه دختربازم نه پرخاشگرم نه دزدم.رابطم با بقیه محدود شده به رفتنم به دانشگاه یعنی فقط روزایی که دانشگاه دارم با بقیه رابطه دارم.بچه محله هام هروقت که میخوان به من نزدیک بشن.از اونا دوری میکنم و دیگه به اونا اصلا توجه و اهمیتی نمیدم اصلا من ۲۴ ساعته توی خونم حتی اونا رو نمیبینم یه جورایی عادت کردم به تنهایی اوایلش خیلی بغض سراغم میومد خدا سرشاهده حتی فکر خوکشی هم به ذهنم میومد ولی الان دیگه باهاش کنار اومدم نمیدونم اونا واقعا منو به بیراهه میکشن یا من خیلی حساسم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم. به جمع دوستانتان در شهر سوال خوش آمدید. دوست عزیز، کاملا مشهود است که شما در شرایط عادی نیستید، اما بد نیست این را هم بدانید که بخشی از این تغییر و تحولات چیز عجیبی نیست و به صورت طبیعی برای هر شخصی اتفاق می افتد. به عنوان مثال، در ایام کودکی ممکن است با بچه های همسایه و فامیل بیشتر از سایرین روابط دوستانه داشته باشیم، در دوران تحصیل باتوجه به سپری کردن زمان زیادی در کنار هم سن و سالان، با همکلاسی ها و دوستان مدرسه، و در کوچه و محله به همین صورت. ممکن است این نوع دوستی ها با تغییر شرایط تغییر کند، یعنی دوستان مدرسه، با تغییر مدرسه، یا دوستان محله با تغییر خانه ، عوض شوند. یا به گفته شما، با تغییر منش و رویه افراد یا بالارفتن سن و تثبیت شخصیت افراد در یک قشر خاص ممکن است دیگر دوستی های کودکی به همان شکل نباشند...
اما در مورد شما، اگر مدت زمان زیادی است که در چنین شرایطی به سر می برید، مثلا بیش از شش ماه، بهتراست به یک مشاور روانشناس مراجعه حضوری داشته باشید یا در صورت عدم امکان با همکاران ما در مشاوره تلفنی (شماره ۰۹۶۴۰۰) تماس بگیرید. مشکل شما قطعا با پیگیری خودتان پس از چند جلسه صحبت با مشاور حل خواهد شد.
اما در مورد رابطه تان با خداوند، توصیه میکنیم، در هر حال و در هر شرایط و زمان و مکان، این ارتباط را قطع نکنید. برای شما که اکثر اوقات تنها هستید، ارتباط با خدا، با راز و نیاز کردن یا خواندن چند رکعت نماز، کار دشواری نیست. انشالله این رابطه و معنویت نجات بخش و آرامش بخش شما در سایر مسائل زندگی خواهد بود.
موفق باشید.

سلام من بیست سالمه و تا یکی دوسال پیش دوستای صمیمی داشتم ولی خو بعدها رابطه ها قطع شد و من تنها موندم الان واقعا ناراحتم چون عادت به تنهایی ندارم دوست دارم دورم شلوغ باشه و بریم بیرون ولی خو نمیشه کسیو ندارم کلاسی جاییم نمیرم چون خیلی مریض شدم از این تنهاییم اعتماد به نفسم همه رو کامل از دست دادم پیش مشاوره هم میرم میگه دوست میخوای چیکار خانوادت داری بسته دوست ادمو زمین میزنه خانوادم مشغله دارن و نمیتونن همه وقتشون واسه من بزارن تو خیابونم میبینم دخترا باهم جمعن بغض میکنم و کلی غصه میخورم من باید چیکار کنم؟هیچ اعتماد به نفسیم ندارم حس میکنم یه ادم به درد نخورم که هیشکی نمیخوادش :(

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی. به شهر سوال خوش آمدید. نیاز به برقراری ارتباط عاطفی با خانواده و دوستان از نیازهای هر انسانی است. البته ممکن است شدت و ضعف این مسئله در انسانها متفاوت باشد اما اصل آن به دلیل این که ما موجوداتی اجتماعی هستیم لازم است. با توجه به اینکه به مشاور مراجعه کرده اید، و چون ما اطلاعات کاملی از شما نداریم نمیتوانیم در خصوص نظر ایشان نظری بدهیم. این که سن و سال شما چقدر است و به لحاظ خانوادگی در چه شرایطی هستید، این که قبلا شرایط شما با دوستانتان چطور بوده و الان چگونه است و این که چرا به این وضع دچار شدید و سایر مسائل شخصیتی و روانی شما، چیزهایی است که بایستی در فضای مشاوره و کارشناسانه بررسی شود. توصیه می کنیم به یک مشاور باتجربه و مطمئن مراجعه کنید. احتمال مشکل در اعتماد به نفس، یا افسردگی وجود دارد اما بدون داشتن اطلاعات کافی نمیتوان نظر تشخیصی داد.
سعی کنید حتما حداقل با یکی از اقوام یا نزدیکان روابط دوستانه داشته باشید و در کنار این مسئله به یک مشاور نیز مراجعه کنید.
موفق باشید.

با سلام خدمت شما!
میخواستم بدونم چطور باید با دوستی که دوستت داره اما حاضر به ابراز کردنش نیست و هیچوقت خودشو برای خوشحال کردن یا به اصطلاح همون غافلگیر کردن جلو بندازه نیست رفتار کرد؟!
(البته اینم بگم‌که این رفتار برحسب عادته و با همه همینطوره)

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و عرض خسته نباشید. دوست عزیز، در روابط با دیگران دو نکته اساسی وجود دارد. یک نکته این که رابطه یک مسئله دو طرفه است و به نوعی تعامل محسوب می شود پس باید توجه داشت که نوعی بده بستان به لحاظ رفتاری وجوددارد و در یک تعامل نباید همواره یک طرف گیرنده یا فقط دهنده باشند. اما نکته دوم آن است که انسانها در کنار اشتراکات همگانی، به طور طبیعی و ذاتی دارای تفاوتهای فردی هستند که این تفاوتها در فرایند رشد هر فرد و تعامل با محیط و جامعه و اطرافیانف میتواند در نهایت شخصیت کلی آنها نیز از یکدیگر متفاوت سازد. در این حالت میتوانید حدس بزنید که رابطه دو نفر که مثلا به لحاظ شخصیتی (به صورت کلی یا برخی ویژگی های شخصیتی) تفاوت دارند با رابطه دو نفر که از این لحاظ به هم نزدیک هستند متفاوت خواهد بود. به عنوان مثال فرض کنید، شما با دو نفر دوست هستید که تنها در یک مسئله متفاوت هستند، یکی به لحاظ شخصیتی برونگراست و فردی اجتماعی و شاد است ، درحالی که دیگری درونگرا و تا حدی منزوی است (البته بیان ویژگی های این دو تیپ شخصیتی جزئیات زیادتری دارد که فعلا جای آن نیست). در این حالت قطعا کنش و واکنش این دو نفر در مواجهه با اتفاقات و روابط یکسان نخواهد بود. توجه داشته باشید که انتظارات شما نیز از این دو نفر نباید یکسان باشد. اگر به یکی از این دو نفر سلام کنید، ممکن است با لبخند و روی خوش به شما پاسخ طولانی دهد و چند جمله احوال شما را بپرسد و این سلام شما در نهایت ۵ دقیقه وقت بگیرد، اما همین سلام را به دیگری که عرضه میکنید، صرفا پاسخ شما را بدهد و در نهایت لبخندی هم بزند . اما شما (به عنوان کسی که هر دو را می شناسید) باید بدانید که این تفاوت ناشی از میزان علاقه و دوست داشتن آنها باشما نیست! بلکه ناشی از (مثلا) تفاوت شخصیتی این دو نفر است. ... پس سعی کنید رفتار طرف مقابل را در چارچوب شخصیت وی ارزیابی کنید.
موفق باشید.

سلام من دختری ۲۳ ساله هستم ، سوالی داشتم موضوعی منو نگران کرده،من فقط با خانوادم احساس شادی میکنم جز با خانواده با هیچ کسی نمیتونم شاد باشم ،با دوستام ک بیرون میرم بعدش جای اینکه روحیم خوب شده باشه افسردم ،دانشگاه که میرم ب محض اینکه تموم شد دوست دارم سریع به خونه پناه ببرم ، به خانوادم به به شدت وابسته هستم،حتی دیگه دوست ندارم ازدواج کنم میخوام پیش خانوادم باشم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
دوست عزیز ،هرچند خیلی جای نگرانی جدی نیست، اما پاسخ به سوالاتی از قبیل این که در چه زمانیی یا زمان هایی چنین حالتی پیش می آید، این که از کودکی اینگونه بوده یا بعدها این حالات برای شما پیدا شده و اگر بعدها بوده دقیقا از چه زمانی؟ این که خانواده شما و تک تک افراد خانواده چه وضعیتی به لحاظ رفتاری و روانی دارند و ... سوالات ریز و درشت دیگری ضروری است. لازم است به یک مشاور روانشناس مراجعه کنید و ایشان با طرح سوالات مصاحبه ای و گرفتن اطلاعات لازم، میتوانند تشخیص نسبتا درستی از وضعیت شما بدهند. همچنین میتوانید با تماس با شماره سراسرسی ۰۹۶۴۰۰ به صورت تلفنی از کمک مشاوران بهره ببرید.
موفق باشید.

سلام خسته نباشین.من ۲۱سالمه و دانشجو هستم .من دانشجو هستم و بسیار ب هدفم فکر میکنم .من نمیتوتم با خانواده ام زندگی کنم فکر میکنم ک هرروز کارهای ک برای هدفم میکنم رو تحت کنترل دارن و من متنفرم از اینکه کسی مرا کنترل کند من سخت هم از خانواده و هم از دوستام و هر فرد عریبه ای دورم.در خوابگاه نتونستم دووم بیارم .در خانه دانشجویی ک با دوتا دختر غریبه گرفته بودم ک ب دلیل اینکه اونها ب هدف هاشون فک نمیکردن و من فک میکردم اونها حسادت میکردند و تمسخرم میکردند و من تنفر از اونها داشتم سر دو ماه از خونه اومدم بیرون.حالا باز با خانواده نمیسازم.خونمون برای درس خوندن کوچیکه .خانوادم تا صبح بیدارن ولی من باید ۱۱بخوابم و باید برق خاموش باشه ولی اونا حرف میزنن و من احساس اضافی بودن میکنم.دوست دارم با هیچکس دوست نباشم فک نیکنم رسم چون کسی نیست ک تو کارم دخالت کنه یا مثلا کنترلم کنه..
اما پدرم میگه من برای موفقیتت عب نداره خونه میگیرم باز اما تنهایی تنها ترس داره میترسم تو فرزندمیو من تنها باشی در یک خونه غریب میترسم .حالا گیر کردم من واقعا همیشه فک میکنم دیگران میخان ازم تقلید کنن از هدفام و ...واس همین بدم میاد باهاشون در تعامل باشم...من همیشه دوست دارم پنهانی پیشرفت کنم نه کسی منو ببینه ...دوست دارم پنهان بشم از دیده ها و آزاد جاان باشم ن وابسته ب کسی و نه متعلق ب کسی...لطفا راه کار من چیه من واقعا خسته شدم ..اگه خونه تکی بگیرم میشه ......همچنین الان مدتیه ک اصلا ب هدفم فکر نمیکنم بخاطر اینکه فکر میکنم همه منو تحت کتترل دلرن و نمیزارن درس بخونم ...توروخدا کمک کنین فک کنم دارم از بین میرم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی شهر سوال. از این که به جمع دوستانتان در اینجا پیوستید خرسندیم.
دوست عزیز اولا، چند نکته کلی در خصوص تقویت و بهبود ارتباط با دیگران، در ابتدای همین صفحه ذکر شد که نکات مفیدی است و دقت در آنها و سعی در اجرای آنها میتواند خیلی به شما کمک کند.
ثانیا، گفته های شما بیانگر آن است که وضعیت روحی مناسبی ندارید و توصیه میکنیم برای بررسی دقیقتر و بهتر به یک متخصص روانشناس مراجعه حضوری داشته باشید. قطعا یک مشاور باتجربه در تشخیص وضعیت شما و کمک به بهبود حال شما میتواند کمک کند. البته اگر شرایط حضور نزد مشاور وجود ندارد، تماس با همکاران ما (شماره ۰۹۶۴۰۰) تا حدودی میتواند مشکل شما را رفع نماید.
موفق باشید.

سلام من ۱۴ سالمه و واقعا توانایی های زیادی دارم توی مجری گری و....؛ ولی من امسال توی انتخاب دوست واقعا مشکل پیدا کردم من واقعا با توجه به نشانه های یه دوست خوب یک دوست خوبی هستم اما دوست صمیمیم این طور نیست؛دوست صمیمیم به قول مادرم خیلی خاله زنک و ما یک دوست دیگه هم توی این دوستیمون داریم.دوست صمیمیم که اسمش یگانست خیلی کینه ای،حسوده و بدجور هم تلافی میکنه؛ما سر یه قضیه ای باهم دعوامون شد و از اونجایی که من یگانه رو خیلی بالا کشیدم بهش گفتم چون تو از من سو استفاده کردی منم تو رو میکشم پایین و اون خیلی ناراحت شد ولی امروز به من گفت که من از این اخلاقت خیلی بدم میاد و به خاطر همین موضوعم هست که نمیتونم بهت اعتماد کنم و یکی از دلایل دیگه ای هم که بهت اعتماد نمیکنم اینه که تو میخوای از این جا بری تهران زندگی کنی؛ولی من واقعا دوستش داشتم و واقعا بهش اعتماد داشتم همین طور عاشقش بودم،و همین طور هیچ وقت فکرشم نمیکردم که اون این کار رو با من بکنه اما حالا که این کا رو کرده و حس میکنم که من دارم تابع اون میشم ولی مامانم میگه اون باید تابع تو باشه تازه حس میکنم تا الان هرچی درباره ی دوستیمون و عشق به من گفته همش دروغ بوده؛ولی حالا من دیگه نمیدونم بای چی کار کنم؟باید چی جوری با این قضیه ی کنار بیام؟ایا باید پا مو از این دوستی بکشم بیرون؟اصلا باید چی جوری این ناراحتیم رو بهش بگم یا چی جوری باید باهاش حرف بزنم؟
لطفا زود تر جواب بدین؛لطفااااااااااا با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز. به شهر سوال خوش آمدید.
اگر به موارد ذکر شده در متن اصلی بالای صفحه دقت کنید، پاسخ شما در جهت بهبود روابط بین فردی با دوستانتان و دیگران به خوبی ذکر شده. سعی کنید این موارد را تا جای ممکن در زندگی و روابط خود پیاده کنید. همچنین بهتر است کمی گذشت (بدون قید و شرط) را هم در این روابط داشته باشید. بسیاری از مشکلات ما از قید و شرط و انتظارات ما از یکدیگر پدید می آید. نکته دیگر این که سعی کنید شما خوب باشید، بدین معنا که اخلاقیات خوب و روشهای درست را در روابط خود پیاده کنید بدون این که منتظر باشید تا طرف مقابل عکس العمل خاصی نشان دهد. خوب باشید برای خوب بودن، نه برای اینکه اثر آن را از طرف مقابل ببینید. خوب باشید برای خدای خودتان و برای خودتان، نه برای دیگران. به تدریج نتیجه و واکنش مثبت دیگران را هم در این زمینه خواهید دید.
موفق باشید.

سلام .ممنون از وقتی که میذارین. من سوالی داشتم که خیلی وقته ذهنمو در گیر کرده . شاید خیلی هم جالب به نظر نیاد. من امسال کنکور دارم و رشته ی من هم انسانی بوده. چیزی که دوست دارم بدونم اینکه چرا من با وجود اینکه در روابط اجتماعی در واقعیت نسبتا موفق هستم. در دنیای مجازی اونقدر موفق نیستم. مثلا اگر من توی تلگرام به دوستانم پیام ندم تونا اینکا رو اکثرا نمیکنن(پیام نمیدن) یا زمانی هم که من بهشون پیام میدم خیلی مختصر جواب میدن و دلیلی برای ادامه چت کردن ندارن و زود میرن. اما اونها با بعضی از بچه بهترن در این موارد. نمی دونم این مشکل از چیه؟؟ ممنون میشم راهنماییم کنید. چون خیلی فکرم درگیره . مثلا معمولا دوستام با یک گروه خیلی صمیمی هستن. با من هم به نسبت خوبن اما هنوز نتونستم ای روابط رو برای خودم با تعدادی از دوستانم شکل بدم

تصویر مشاور شهر سوال

کاربر محترم شهر سوال ، سلام. خوش آمدید.
واقعیت آن است (و ممکن است خودتان هم فهمیده باشید)، روابط و شئون مختلف تعاملاتی در فضای مجازی بسیار متفاوت از فضای واقعی و حقیقی است. شاید در برخی موارد مشترک باشند اما در بسیاری موارد متفاوت و حتی مخالف هم هستند. بنابراین مقایسه خودتان در روابط فضای مجازی و بیرون اصلا درست نیست.
شاید جالب باشد بدانید که تا پیش از این که فضای مجازی از طریق تلفنهای همراه اینچنین در بین همه افراد و اقشار جامعه نفوذ کند، به راحتی میتواند مشاهده کرد که اکثر افرادی که زمان بیشتری را در اینترنت و فضای مجازی سپری میکنند کسانی هستند که در دنیای خارج و واقعی به لحاظ روانشناختی درونگرا و یا منزوی هستند و این در حالی بود که در فضای مجازی بسیار پر ارتباط و فعال عمل می کردند. هرچند ممکن است اکنون این مسئله تغییر کرده باشد اما قطعا تا حد زیادی همچنان پابرجاست.
یکی از ویژگی های مهم ارتباطات اجتماعی در فضای مجازی که در مطالب گفته شده هم تأثیر فراوان دارد، نوعی آزادی و رها شدگی از قید و بند های اجتماعی است که (خوب یا بد) در دنیای واقعی وجود دارد. به این مثال توجه کنید: (شما با کسی حرف میزنید یا سلام و احوال پرسی میکنید که از اقوال یا دوستان شماست و او یا پاسخ شما را نمی دهد، یا جواب میدهد و کاملا بی توجه به شما به کار دیگری میپردازد یا با فرد دیگری مشغول صحبت می شود) با اینکه روابط اجتماعی فعلی نسبت به گذشته ها بسیار تغییر و تحول جدی داشته است اما شاید هنوز هم چنین صحنه ای در دنیای واقعی و بین انسانهای سالم دیده نشود! قطعا این مسئله نوعی بی احترامی محسوب می شود و از نگاه اجتماع و عرف و فرهنگ تقبیح خواهد شد.
این در حالی است که در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، چنین اتفاقی هر روز و بارها برای همه ما اتفاق می افتد و هرچند ممکن است همه ما در واقع از این وضع ناراحت باشیم، اما هیچ کس اعتراضی به دیگری ندارد!
این نمونه ای از تفاوت فاحش بین دنیای واقعی و مجازی امروز بود. بنابراین به شما توصیه میکنیم که روابط و رفتار و تعاملات خود و دوستانتان را با توجه به شخصیت ایشان و نیز فضای موجود ارزیابی کنید تا دچار اشتباه محاسباتی در این زمینه نشوید.
موفق باشید.

سلام.من ۱۶ سالمه . حقیقتا در برقراری روابط مشکل ندارم اما مشکل واسه من در برقراری روایط نیستش در نگه داشتن روابطه . مدت خیلی زیادیه که این موضو ذهنمو به شدت مشغول خودش کرده . واقعا نمیدونم چطور باید سطح روابطمو به اون جایی که میخوام برسونم . و همیشه یا با شکست مواجه میشم یا مجبورم به یه دوستی ساده راضی باشم که این اصلا قانعم نمیکنه و نمیدونم چطور باید اون صمیمیتی که میخوام رو با اون افرادی که میخوام برقرار کنم. همیشه مجبورم با افراد خیلی بی احساس و بی هیجانی باشم و رابطه ای کاملا عدی که این دقیقاااا بر عکس منه . بر عکس اون چیزی که میخوام .بر عکس اون چیزی که هستم . بهترین دوستمو هم تقریبا ۱۰ ماه پیش از دست دادم. و الآن واقعا نمیدونم باید چیکار کنم. ممنون میشم کمک کنین بهم .

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
دوست عزیز، مطالب و راهکارهایی که در ابتدای همین پست و پستهای مشابه مانند (http://www.soalcity.ir/node/3515) آمده است، هرچند خلاصه وار ذکر شده اما بسیار مهم و کاربردی هستند.
سعی کنید نکات ارائه شده را در روابط خود در نظر بگیرید و اجرا کنید، اما برای این که این کار بصورت مداوم جریان داشته باشد، میتوانید در مقاطع زمانی دلخواه (مثلا هر هفته) اجرا یا عدم اجرای همین نکات را که یادداشت کرده اید، در جایی علامت بزنید و به اصطلاح بر رفتار خود ، خودنظارتی داشته باشید.
موفق باشید.

بسیار عالی بود. تشکر

سلام وقتتون بخیر
من ۳۰ سالمه و مجردم..راستش توی رابطه با دیگران موفق نیستم..با خونوادم مخصوصا خواهرام نمیتونم رابطه برقرار کنم.خیلی سعی کردم باهاشون گرم باشم همیشه همه چیزمو بهشون میگم ولی اونا مثل یک غریبه با من برخورد میکنن..این منو خیلی آزرده میکنه..برای اشتباهاتم نمیتونم معذرتخواهی کنم.غرورم اجازه نمیده..خیلی دوست دارم به کسانی که دوستشون دارم ابراز علاقه کنم ولی نمیتونم.مخصوصا به پدرو مادرم..شخصیتم جدی و خشکه..دوستان زیادی ندارم..احساس تنهایی میکنم..میخوام کمکم کنید با دیگران خوب رابطه برقرار کنم ..با جنس مخالف نمیتونم دوست باشم چون مغرورم و احساس میکنم خودمو کوچیک کردم اگه حسمو بهشون بگم..اعتماد به نفسم پایینه..ایمانم ضعیفه.بعضی وقتا وجود خدا رو انکار میکنم و با خودم فکر میکنم اگه خدا هست چرا منو نمیبینه و صدامو نمیشنوه..چند وقته نمازمو ترک کردم..از نظر روحی بهم ریختم..زود عصبانی میشم..خواهشا کمکم کنید..متشکرم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما.
دوست عزیز، توصیه های کلی در بهبود روابط بین فردی با دیگران در ابتدای همین صفحه گفته شده است. اما به نظر می رسد شما نیاز به مراجعه به یک مشاور را دارید تا بررسی بیشتری در مورد شما انجام بگیرد. قطعا توصیه اول ما مراجعه حضوری است، اما در صورتی که واقعا چنین امکانی نیست، میتوانید با مشاوره تلفنی تا حدی مشکل خود را حل نمایید. همکاران ما در بخش مشاوره تلفنی پاسخگوی شما خواهند بود :شماره سراسری ۰۹۶۴۰۰
در مورد قطع رابطه با خدای مهربان، بهتر است تجدید نظر کنید. این که شما انتظار داشته باشید خداوند به شما نگاه کند و نظر نماید کاملا درست و حق شماست، و قطعا خدای بزرگ به همه بندگان نظر دارد. اما نکته اینجاست که شما نیز لازم است به خدا پشت نکنید و رو به خدا باشید تا نگاه خداوند را درک کنید...قطعا وقتی به کسی پشت کنید هرچقدر هم که او شما را نگاه کند شما او را نمی بینید... اصلاح این رابطه حتما در بهبود حال شما مؤثر خواهد بود.
آرزوی ما سلامت و آرامش شماست.

سلام اميدوارم كه حالتون خوب باشه...
چرا ما کنار بعضی از افراد احساس راحتی نمیکنیم ؟؟ممکنه حتی اخلاقشون هم خیلی خوب باشه اما بازم به خاطر همین مسئله نمیتونم درست باهاشون دوست شم و کنار این گونه افراد بهم خوش نمیگذره.. حتی گاهی از بعضی از این افراد بدم میاد با وجودی که هیچگونه بدی در حقم نکردن اینا درمورد همکلاسیهای مدرسم هستش چن روز دیگه مدرسه باز میشع و وقتی به بعضیاشون فکر میکنم از مدرسه بدم میاد واقعا نمیدونم چرا این حس در من به وجود میاد

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
سوال ساده شما توضیح مفصلی دارد. این احساس ناراحتی (راحت نبودن) و یا حتی گاهی تنفّر و در کنار آن احساس راحتی یا علاقه بی دلیل به افراد میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. این دلایل بخشی مربوط به ما و بخشی مربوط به طرف مقابل است و البته بخشی زائیده شرایط و محیط! این که من به طور کلی در چه حال و هوایی هستم یا در یک موقعیت خاص چه خُلق و خویی دارم، این که طرف مقابل من انسانی با روح بزرگ و آرامش باشد یا فردی عصبی و بداخلاق باشد، و یا شرایط محیط شرایطی خوشایند باشد (مثلا ایام عید و تعطیلی و جشن و شادی) یا در شرایط ناخوشایندی (مثل ایام تراکم کاری در وسط هفته و مثلا در یک ترافیک سنگین و هوای گرم) همه و همه میتواند در چنین احساسی مؤثر باشد. همه این موقعیت هایی که عرض شد جدای از این که در زمان حال میتوان احساسات ما را تغییر دهد، میتواند حتی در تجربیات گذشته و سابقه ذهنی ما باقی بماند و در احساس ما نسبت به دیگران تأثیر داشته باشد .به عقیده برخی صاحب نظران کتاب زندگی قانونی دارد که بسیاری از افراد آن را فراموش می کنند و یا در نظر نمی گیرند! اینکه شما حق ندارید صفحات زندگی را به سمت عقب ورق بزنید! ولی می توانید در زمان حال، برای صفحات آینده تون پانوشت یا تیترهای مهمی بگذارید! یعنی اگر چیزی در گذشته اشتباه شده، یا اشتباه کردید، نمی توانید برگردید و آن را مرور کنید، اما می تونید برای آینده پانوشتی بگذارید که در موقعیت مشابه این اشتباه را مرتکب نشوید! مثلا امروز من از خیابانی عبور می کنم و ناگهان شخصی درب ماشینش را باز می کند و من (راننده) به دلیل فاصله کمی که دارم به در ماشین برخورد میکنم! حالا می توانم پانوشتی در صفحات آینده بگذارم : که حواست باشد فاصله جانبیت را با ماشینهای دیگر حفظ کن!
خیلی از احساس های اینگونه شما مانند تنفر شما مربوط به سابقه شما از دیگرانه... یعنی سابقه ی ذهنی آنها برای شما، موجبات تداعی احساسات منفی می شود/ این طبیعیست! اما می تواند آسیب زا باشد و شما را آزرده خاطر کند و اگر خیلی شدید باشد حتی میتواند افسردگی بهمراه داشته باشد.
چه باید بکنید:
- تمرین بخشش انجام بدهید. ( با جستجو در اینترنت میتوانید از مراقبه بخشش استفاده کنید)!
- موقعیت هایی را که احساسات منفی به شما می دهند شناسایی کنید و بنویسید! حتما باید بنویسید. و سعی کنید در این موقعیتها قرار نگیرید.
- همین که نسبت به دلایل مختلف این احساسات، با مطالعه و پرس و جو، اطلاعات و آگاهی بیشتری داشته باشید میتواند احساس شما را متعادل کند، پس به این کسب آگاهی ادامه دهید.
موفق باشید

سلام دوست گرامی
دختری هستم ۲۳ ساله و از همون دوران کودکی یک مشکلی داشتم که هنوزم آزارم میده و احساس میکنم باید کمک بگیرم، مشکل من اینه که از دوستانم و کسانی که دوسشون دارم توقع دارم، مثلا اینکه هر از گاهی حالم بپرسن ، وقتی بیخبر میمونن ازم با خودم میگم من همیشه جویای احوالشون بودم اونا هم باید باشن، یا وقتی روز تولدمو تبریک نمیگن بیش از حد ناراحت میشم! نمیدونم دقیقا باید چطور این حسو توضیح بدم ولی میدونم انتظار داشتن از دیگران حس بیخودیه! این حس باعث شده یک جور نیازمند باشم به کسانی که دوسشون دارم! و از این بابت خیلی ناراحتم، نه دوست دارم نیازمند باشم و نه کسی نیازمند من باشه!! ولی ناخوداگاه این حس توقع میاد سراغم و با اینکه معمولا به روم نمیارم ولی اذیتم میکنه.
ممنون میشم راهنمایی کنید، و اگر کتاب خوبی در این مورد میشناسید لطفا معرفی کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی.
از حضور شما در شهر سوال خرسندیم. همانطور که خودتان هم فرمودید، انتظار و توقع بیش از حد از دیگران یک احساس نادرست است، و یکی از نتایج آن احساس نیازمندی است که نسبت به عزیزانتان دارید، حسی که شاید گاهی اوقات یکطرفه باشد. لازم است شما این انتظار و سطح توقع خود را متعادل کنید. اما توجه داشته باشید که برای فرار از دام افراط، به دام تفریط نیفتید! شما باید مهارتهای ارتباطی و اعتماد به نفس خود را تقویت کنید. یکی از این راهها مطالعه متون و کتاب در این زمینه است. راهکارهای اجمالی در متن ابتدای همین صفحه ذکر شد اما در صورت تمایل به مطالعات بیشتر میتوانید به کتاب "روانشناسی روابط انسانی" نوشته رابرت بولتون، ترجمه حمیدرضا سهرابی، و یا کتاب "مها‌رتها‌ی اجتما‌عی‌ در ارتبا‌طا‌ت‌ میا‌ن‌ فردی" نوشته اون هارجی و ترجمه بیگی و فیروزبخت مراجعه کنید.
آرزوی ما سلامتی و آرامش شماست/ درپناه حق

با سلام و خسته نباشید
من یه دوستی دارم که با دختری دوست هست و بهش علاقه مند هست و الان دوستم اصلا حالش خوب نیست حتی روی درسش اثر گذاشته این
دوستم الان بین حق و باطل گیر افتاده هم میخاد باهاش دوست باشه هم میخاد دوستی رو قطع کنه همین داره اذیتش میکنه لطفا بگید چطور میتونم کمکش کنم تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
بسیار قابل تقدیر و ارزشمند است که شما به عنوان یک دوست، نگران وضعیت و حال دوست خود هستید. امید است این روابط دوستانه بیش از پیش بیشتر و محکم تر بشود و البته قدر این دلسوزی ها هم دانسته شود.
دوست عزیز، با توجه به اینکه رابطه شما با دوستتان ، از یک سطح برابر و دوستانه برخورد ار است، به نظر نمیرسد توصیه و دادن راهکار از سوی شما به ایشان، مناسب باشد، مگر اینکه دوست شما خودش از شما کمک بخواهد!
کمکی که شما میتوانید انجام دهید، وقت گذاشتن بیشتر است. یعنی اگر بر فرض تا پیش از این بطور میانگین در هفته ۱۰ ساعت با هم بودید، این میزان را برای هفته بعد دو برابر و برای دو تا سه هفته آینده سه برابر کنید. سعی کنید اوقات بیشتری را با هم سپری کنید، تفریحات مفید و سالم مانند امور ورزشی، هنری و غیره را در برنامه های مشترک خود قرار دهید. شما به او پیشنهاد بدهید و تلاش کنید تا او را متقاعد کنید در این برنامه ها شرکت کند.
اطلاعات خودتان را در زمینه عواقب این نوع خطاها بالا ببرید. هم برای او دعا کنید و هم خودتان از خداوند بخواهید شما را در این راه یاری دهد. انشالله از این طریق میتوانید به دوست خود کمک کنید.
موفق باشید.

سلام. خسته نباشيد. من از زماني كه يادم مياد توي مدرسه هيچ دوستي نداشتم اگر هم بودن، بخاطر يك چيزي كنارم بودن شايد بخاطر نمره هاي بالام اما كسايي مثل دختر هاي همسايمون تا الان بهترين دوستام هستن. من فرزند اخر خانواده هستم و اختلاف سني زيادي با خواهر و برادرام دارم( ١٥ ساله هستم). توي خونه خيلي پر حرفم و معمولا كل اعضاي خانواده خيلي برام احترام قائلن اما توي مدرسه بسيار منزوي و تنها هستم و دوستاني كه الان باهام هستن زياد از بأمن بودن لذت نميبرن البته توقع من هم از همه ي ادما زياد هست، چون احساس ميكنم هيچكسي توي مدرسه احساس راحتي نميكنه و نميخواد دوستي مثل من داشته باشه. من ادم شوخ طبعي هستم البته فقط توي خونه و حتي با معلم ها هم رابطه ي بسيار خوبي دارم. تقريبا مدت كمي هست كه مهاجرت كردم اما اين رو مقصر أخلاقم نميدونم. خواهش ميكنم كمكم كنيد؛ دارم ديوونه ميشم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم. به شهر سوال خوش آمدید.
دوست نوجوان، این احتمال هست که فرزند آخر بودن در خانواده، باعث شده باشد، شرایط خاصی نسبت به سایر خواهران و برادرانتان را احساس کنید، اما بهتر است این را بدانید که این حال شما به دو بخش کلی تقسیم می شود. همه ما انسانها احساسات و هیجاناتمان را بر اساس دو محور درونی و بیرونی تنظیم می کنیم. شاید بخشی از فضای اطراف ما که متشکل از افراد پیرامون ماست، به صورت مستقیم و کامل در اختیار ما نباشد تا بخواهیم در جهت مطلوبمان تغییرشان دهیم اما قطعا خودمان را میتوانیم تغییر دهیم. بنابراین اولین گام را در کار خودتان، بر اصلاح و تغییر خودتان بگذارید. به مرور مشاهده خواهید کرد که تغییرات شما (در جهت مثبت) با توجه به تعاملی که با اطرافیان دارید، آنان را نیز اندک اندک دچار تغییر خواهد نمود.
به مطالب ابتدای همین صفحه مراجعه کنید و پیشنهاداتی که در خصوص رابطه با دیگران مطرح شده با دقت بیشتری بخوانید.
موفق باشید.

سلام...
خسته نباشید
اقا من یک ساله با یک دختری که کاملا خانواده دار و مذهبی هستن اشنا شدم و حساسیت من روز به روز بیشتر میشه و حس میکنم خطرساز باشه؟ چه کنم

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ شما توضيح کمي در مورد مشکل تان داده ايد. نمي دانيم حساسيت شما بخاطر چه مسئله اي است و نگران چه چيزي هستيد. لطفا بيشتر در مورد افکار تان توضيح دهيد تا با هم همفکري کنيم.

نظرات