علاقه به همجنس

علاقه به همجنس

نمی دانم گفتنش درست است یا نه، ولی دارم به آخر خط میرسم دقیقا ۱۰ ساله است که به این وضعیت دچار شدم، الان هم نزدیک است که خود کشی کنم یعنی چند دفعه هم خواستم خود کشی کنم ولی دلم به حال والدینم سوخت، پدرم کارگر است و پر جمعیت هستیم مشكلم علاقمندي به همجنس است.نمی دانم شاید نفرین شدم ولی هر چه هست این است که به همجنسم علاقه دارم و اینکه دانشجویي هستم ۲۲ ساله و فرزند ۴ خانواده ضمنا خود ارضایی هم دارم. سال قبل ۶ ماه کامل استمنا رو ترک کرده بودم ولی باز ... . نمی توانم به کسی بگویم چاره ای ندارم چند بار خواستم ترک تحصیل کنم ولی به خاطر پدر زحمتکشم ترک نکردم خواهشا کمکم کنید.

در ابتدا یک نکته کلی خدمت شما عرض کنم که غیر از چهارده معصوم ممکن است هر انسانی در دوره ای از زندگی اش دچار لغزش و مشکلاتی شود اما نباید به دلیل این لغزش ها و مشکلات اصل انسانیت و شخصیت انسانی خود را تخریب و نابود کند. بنابراین در مرحله اول شما نباید به دلیل مسایل و مشکلات پیش آمده خودتان را سررزنش کنید زیرا سرزنش باعث کاهش اعتماد به نفس و کاهش اعتماد به نفس باعث ضعیف شدن اراده می شود و در نتیجه در مراحل بعدی ممکن است هیچ رفتاری از شما تغییر نکند. بنابراین شما باید با خودگویی مثبت و احترام، روش منطقی حل مسأله خود را یاد بگیرید.
در مورد گرایش های به همجنس، شما برای ریشه یابی آن باید به یک سکس تراپی مانند دکتر بهنام اوحدی ، دکترابراهیمی ، دکتر بشارت و... مراجعه کنید و در صورت لزوم به اورولوژیست هم بروید. همچنین در مورد خودارضایی هم که ریشه در اضطراب و نگرانی شما دارد بهتر است راهکارهای زیر را انجام دهید:

۱- پرهیز از خود سرزنشی و احساس گناه (شما نباید به خاطر این مسئله که پیش آمده خودتان را سرزنش کنید و باید با خود بگویید همانطور که در بیماری های جسمی یا مسائل دیگر زندگی فرد شخصیت خودش را نمی کوبد و دنبال درمان و حل مسئله اش می گردد. شما هم راه حل مسئلتان را با خونسردی و عدم سرزنش باید فرابگیرید.
۲- احترام به خود و تحویل گرفتن خود( تهیه لیستی از نقاط مثبت فراموش شده و مرور روزانه).
۳- پرهیز از بی ارزش کردن خود، توانایی ها و مهارت های و ابعاد خوب شخصیت تان.
۴- پرهیز از تنهایی، افزایش تعاملات اجتماعی و مشغولیت های خانواده و دوستان.
۵- حذف تصاویر و به طور کلی محرک های جنسی در بیرون مثلا در محیط آموزشی شما می توانید با توجه گردانی و تمرکز یابی روی گفتار معلم و پردازش محتوای درسی از نگاه کردن به محیط اطرافتان غافل شوید. همچنین در بیرون کلاس هم با توجه به وسایل و موضوعاتی که وسوسه برانگیز نیستند وقتتان را بگزرانید از دیدن فیلم ها و... که تحریک کننده جنسی هستند بپرهیزید.
۶- هنگام هجوم افکار جنسی که معمولا در تنهایی اتفاق می افتد عدم پرورش این افکار و قطع ناگهانی به محض ورود این افکار شناخته شده از طریق ترک موقیت فعلی و تغییر موقعیت فیزیکی ، مثلا رفتن به طرف یخچال و آب خوردن ، خارج شدن از محیط تنهایی و برقراری یک مکالمه با خویشاوندان، روشن کردن تلویزیون و... باعث قطع افکار زنجیره ای جنسی خواهد شد.
۷- ورزش و تحرکات بدنی باعث تبدیل انرژی جنسی به سوخت و ساز می شود پس ترجیجا در جمع ورزش کنید.
۸- پرهیز از غذا های پرکالری مانند فلفل، پیاز و ادویجات
۹- گرفتن دوش آب ولرم و یا خنک در طول روز
۱۰- سعی کنید تا وقتی که خسته نشدید وارد رختخواب نشوید یا هنگام خواب خواند کتاب یا گوش کردن و تمرکز بر روی موسیقی آرام خوب است.
۱۱- سعی کنید به خود امنیت برای عمل استمنا را ندهدید مثلا درها ی اتاق را کاملا نبندیید و همچنین محل خوابتان را زیاد گرم نگه ندارید.
۱۲- از پوشیدن لباس های تنگ خود داری کنید
۱۳- هیچ وقت به طور کامل عریان نشوید و سعی کنید حتی المقدور اندام های جنسی خود را نبینید.
۱۴- از دست ورزی به آلت تناسلی خود در هر شرایطی پرهیز کنید.
۱۵- با خود تصمیم بگیریید که تدریجی به تآخیر بیاندازید مثلا اگر هفته ای یک بار است با مدیریت و ترفند هایی به ۹ روز یک بار بکشانید و هروزی که پاک هستید به رخ خودتان بکشید و به خود افتخار کنید و این پاک بودن را بی ارزش نکنید.
۱۶- ورزشهایی مانند شنا ، کوه نوردی و... بسیار مفید است.

کلمات کلیدی: 

دیدگاه‌ها

با سلام پسری ۱۷ ساله ام ودر سال چهارم دبیرستان مشغول ب تحصیلم و علاقه ب همجنس خودم دارم.با یکی از دوستام از سال دوم دبیرستان باهم بودیم و تو ی کلاس بودیم اما زیاد برام مهم نبود تا اینکه امسال عاشقش شدم یعنی بطوریکه حاضرم جونمم براش بدم از طرفی هم چون دوست صمیمیمه تو مدرسه یا بیرون باهمیم البته تازگی ها ک دگ کنکور داریم اون داره میخونه و کم بامن بیرون میاد.خدا خودش میدونه ک روزا وساعت ها و دقیقه هایی ک ازم دوره بجایی میرسم ک دگ براشخودکشی کنم اما بازم با امید اینکه ی روزی بهش میگم ک عاشقشم خودمو گول میزنم.دیگه خسته شدم از این امیدای بی خود ک فقط داره ازارم میده.من تصمیم گرفتم ک بهش بگم ک عاشقشم اما میترسم ک بفهمه من همجنسگرام ابرومو بریزه یا دیگه باهام قطع رابطه کنه.تا حالا هزار دفعه خواستم از عشقش خلاص شم اما نمیشه.عشقمم ی عشق پاکه و بدون هوس .وقتی کنارمه هیچ غم و غصه ای ندارم یا وقتی دستامو میگیره دنیام میشه اون و فقط اونو میبینم و منم بیشتر عاشقش میشم.خواهش میکنم منو راهنمایی کنید ک چیکار کنم.دیگه تحمل این عذابو ندارم که اون ندونه که من عاشقشم.خیلی نیاز ب راهنمایی دارم.ممنون

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تحیت
در ابتدا توجه اشته باشید که همجنس گرایی تعریف خاص خود را دارد و صرف علاقه ( وحتی عاشق شدن) به همجنس بیانگر همجنس گرایی نیست.
همجنس گرایی یعنی اینکه شخصی، برای پاسخ به نیاز جنسی خود، ارتباط جنسی با همجنس را، به ارتباط جنسی با جنس مخالف مقدم بداند، و در این خصوص برای او فرقی ندارد که فرد مقابل کیست؟ به تعبیری نوع جنس برای او موضوعیت دارد و نه شخص خاصی.
در چنین صورتی میتوان گفت این فرد متاسفانه همجنس گراست و نیاز به درمان دارد.

پیشنهادات:
- در صورتیکه علائم همجنس گرایی نسبت به شما صادق است، از یک روان درمانگر مجرب و خبره کمک بگیرید.(ترجیحا سکس تراپیست)
- با برنامه ریزی، خود را به انجام سایر فعالیتها از قبیل ورزش و...وادار کنید
- از خلوت اجتناب کنید و به دامن زدن و پرورش افکار مرتبط با دوست خود فاصله بگیرید. سعی کنید در چنین مواردی موقعیت خود را تغییر دهید و به کار تازه ای مشغول شوید، مثلا تلفن زدن به دیگر دوستان، بیرون رفتن و...
- دوره نوجوانی دوره اوج گرفتن عواطف و احساسات است، لذا از شدت این وضعیت با گذشت زمان کاسته خواهد شد ( به شرط اینکه شما همجنس گرا نباشید که به نظر می رسد، همجنس گرا نیستید، چون فقط به یک فرد خاص علاقه پیدا کرده اید و موضوع جنسی مطرح نیست)، اما خود شما نیز لازم است، تلاش کنید از این وضعیت زودتر خارج شوید. چون علاقع بیش از حد شما به ایشان و یا هر کس دیگری، سبب می شود در زندگی عقب بیفتید و سلامت خود را به مخاطره بیاندازید.
- شما می توانید، محبت خودتان را به صورت زبانی به ایشان ابراز کنید و به وی بگویید که از صمیم قلب دوستش دارید...
- به یاد داشته باشید که " کل من علیها فان و یبقی وجه ربک..."، همه چیز فانی و زوال پذیر است و تنها خداست که...
لذا دل بستن به اموری که روزی از دست خواهند رفت و رفته رفته پژمرده خواهند شد، جز ضرر چیزی یگری عائد انسان نمی کند، پس سعی کنید این عشق را با خدای خود گره بزنید
در پناه خدایمتعال موفق باشید

دوست عزیز این همجنس گرایی نیست. شما حدود و حریم رو حفظ کنید. اگه بهتون بگن یک روز از عمرتون مونده این یک روز به عشق تون حرف دلتون رو بگید شما نمی گید؟ چرا نمی خواین بدونه؟ خوب به فرض که قطع رابطه کنه باهاتون. عوضش شما از درد الکی و کشنده ای که براتون پیش اومده خلاص میشید. هیچ بسری از ابراز علاقه پسر دیگه عصبانی نمیشه. فقط تعجب میکنه. خدا پشت و پناه همه مون و به امبد هدایت او.

با سلام.
دوست عزیز مشکل شما اینقدر هم بزرگ و جدی نیست که عرصه را بر خودتان تنگ کرده اید. ریلکس باشید و ذهن خود را خالی کنید. اگر باز هم نتوانستید خلاص شوید خیلی مودبانه و با جلب اعتماد معشوق تان، حقیقت قلب تان را به او بگویید و تاکید کنید که همجنس گرا نیستید. به او بگویید کمک تان کند تا این عشق را فراموش کنید. من که تا حالا عاشق نشدم. حسرت شما را می خورم کاش قلبی مثل قلب شما داشتم و می توانستم دوست داشتن و انرژی مثبت آن را تجربه کنم.
موفق باشید.

سلام
ببین داداش گلم
من الان بیست سالمه ولی وقتی هم سن وسال تو بودم دقیاقا مثل تو توی مدرسمون به یه نفر علاقه مند شدم و کم کم عاشقش شدم و اتفاقا بهش ابراز هم کردم و رابطمون ادامه پیدا کرد ولی وقتی ۱۸ یا ۱۹ سالم شد بخاطر اینکه من فرد مذهبی ای بودم مجبور شدم یکی رو انتخاب کنم یا عشق خدا رو یا عشق اونو و همین باعث به خاری افتادن و مشکلات بزرگی توی زندگیم شد که گفتنش سخته خودم آبروی خودمو بردم با کارهام ولی خدا روشکر با هر کاری که شد قطعش کردم و الان از اون پسر متنفرم
تازه اون یه ترنس بود و خیلی سخت بود که ازش دل بکنم ولی دیگه کندم
ولی در کل میخوام بگم تا سنت کمه و به مشکلات من دچار نشدی ازش دل بکن
میدونم سخته ولی باید این سختی رو بکشی و بدونی که هیچ چیزی بدون سختی به دست نمیاد و خود این سختیا باعث بزرگ شدن ما و ارتقای درجه ما پیش خدا میشه و باعث میشه توی زندگیه اجتماعی هم آدم بزرگی بشیم چون بعد از این رابطه ها میفهمیم که باید با دیگران چطور رفتار کنیم ولی تو رو به خدا روی این رابطه مانور نده و ذهنت رو درگیر نکن که بیچاره میشی
تو ارزشت از رفیقت برای خودت بالاتره و مهم تره و هیچکس کسی رو از خودش بیشتر دوست نداره پس بخاطر خودت وآیندت تا خیلی خیلی عمیق و ریشه ای نشده دل بکن
ممکنه بپرسی مگه از این بد تر هم میشه آره میشه خیلی بدتر و عمیق تر میشه که فکرش رو هم نمیکنی
ان شاالله خدا کمکت کنه
یا علی

دوست عزیزی که این درباره مشکلتون گفتین راستش رو بخواین مشکلتون اصلا ربطی به همجنسگرایی نداره و بیشتر بخاطر کمبود جنسی هستش کاریش هم نمیتونین بکنین تا وقتی که ازدواج کنین بسته به شخصیتتون ممکنه بیشتر جذب پسر ها بشین مخصوصا تو دوره ی دبیرستان تا حدی که واقعا پسر رو به دختر تر جیح بدین درکل میخواستم بگم که اصلا ربطی به همجنسگرایی نداره در واقع دگرجنسگرایی بهش میگن

سلام من دختر ۱۸ ساله ای هستم ک واقعا دیگه از خودم تنفر پیدا کردم .بنده تو خانواده ای بزرگ شدم ک به جای محبت و علاقه به من فقط پول و آزادی دادند بنده از سن خیلی کم یعنی ۱۲ سالگی رابطه با جنس مخالف داشتم تا اینکه یه مشاور خانمی بهم فهماند که اینکارا و این دوستی ها عاقبتی ندارد بدبختی و سادگی من آنجا شروع شد که وقتی مشاور مدرسمون چند جلسه باهام حرف زد من از پسرا زده شدم ولی عوضش به همجنس خودم خیلی نزدیک تر شدم . در حدی ک برام سن و موقعیت خانم هایی ک در زندگیم قرار میگرفتند مهم نبود اینقدر تمایل ب همجنس و اینکه تمایل مدام همجنسام در من تشدید شد ک حالا با دیدن هر خانمی چه مسن چه جوان تحریک میشم و اینکه تا یه مدت فقط به فکرش هستم .خیلی نگرانم چون اینقدر اوضاع من بد شده که حتی یک بار که مجبور شدم برای معاینه پیش دکتر زنان برم بعد از اون سه بار دیگه ب بهانه های الکی ک خوب نشدم و... پیش ان دکتر برگردم و اینکه میبینم با چند بار دیدنم هنوز نتونستم کاری کنم ک بام راحت باشه خیلی اذیت هستم ؟ تو رو خدا کمکم کنید ؟تا حالا جرات نداشتم از همجنسام درخواست رابطه کنم میترسم جراتشو پیدا کنم و ی روز پشیمون شم

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم وضعیتی که فرمودید به دلیل نبود اطلاعات کافی از زندگی نمی توان از طریق مکاتبه ای مشاوره مطلوبی برای شما داشت این تغییر و تحولات و تحریکات جنسی از جنس مخالف به جنس مخالف نیاز به چک آپ کامل توسط سکس تراپیست دارد بنابراین بدون هیچ درنگی به یک درمانگر جنسی مراجعه کنید ۸۸۶۸۴۹۵۸ خانم دکتر راحله امانی (استاد دانشگاه شهید بهشتی) پیشنهاد می شود.

سلام علیکم
بنده مدتی است به خاطره مراجعاتی که در این خصوص برای مشاوره از حقیر داشتم تحقیقاتی در این باره در حال انجام دارم
اما این مطلب که شما در انتها فرمودین که استمناء را به تدریج تاخیر بیندازد به نظر حقیر از لحاظ شرع قابل قبول نیست. زیرا از گناهان کبیره است و هیچ جا به ما جواز نداده اند که برای ترک یک گناه اعتیاد آور آن را به تاخیر بندازیم.
حرمت استمناء کم از حرمت زنا ندارد خوب آیا اگر کسی اعتیاد به گناه زنا را داشت باید بگیم اگر تو در هفته دو مرتبه زنا میکینی بکنش یک هفته در میون .....
خواهشا به دنبال راهکار بهتری برای این مساله بکردین

تصویر پاسخگو

با سلام و تشکر از دقت شما

درمورد این که گناه استمنا همانند زتاست یا خیر ، باید عرض کنم که چندان این مشخص نیست . زیرا در روایات به کبیره بودن زنا تصریح شده اما چنین تصریحی در مورد استمنا نیست . هر چند از برخی روایات می توان بزرگی گناه استمنا را نیز فهمید .

اما در مورد انتقادی که به راهکار پانزدهم داشتید باید عرض کنم این راهکار به هیچ وجه به خواننده توصیه انجام استمنا نمی کند . بلکه در صدد ارائه یک راهکار عملی برای ترک استمناست که به فرد مبتلا به این عادت ناپسند ( که عملا امکان ترک یکباره آن را ندارد ) توصیه می کند تعداد روزهای ترک این عمل را افزایش دهد و برای مثال اگر تا کنون می توانسته فقط یک هفته خود را از این عادت دور بدارد ، از این پس زمان ترک این عادت را ۹ روز کند و به تدریج زمان ترک را بیشتر کرده تا این عادت کلا از بین برود .
پس از راهکار توصیه به ترک است نه توصیه به انجام . ( دقت فرمایید )

سلام خواستم در مورد بیاناتتون ی نکته بگم که
خداوند در سوره مؤمنون مي فرمايد يکي از ويژگي هاي انسان هاي مؤمن اين است که در مسائل جنسي خودشان را از آلوده شدن به گناه حفظ مي کنند و صرفا از طريق ازدواج غريزه جنسي خود را ارضا مي کند سپس مي فرمايد هر کس از غير مسير ازدواج غريزه جنسي خودش را ارضا کند از تجاوز کاران است «الذين هم لفروجهم حافظون . الا علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم فانهم غير ملومين . فمن ابتغاء وراء ذلک فاولئک هم العادون » و عمل استمنا مشمول آيه ۷ سوره مؤمنون مي شود که مي فرمايد هر کسي غير از اين طريق را (جهت بهره گيري جنسي) طلب کند تجاوزگر است». همینکه ایه راه غیر از ازدواج را تجاوزگری دانسته یعنی استمنا و زنا را در یک ردیف تجاوزگری قرار داده مشخص میشود همسنگ زنا است. اگر صراحت در روایات زنا بیشتره و در این مورد نیست احتمال داره زنا گناه فراگیر تری در ان زمان بوده تا استمنا. امام صادق (ع) در باره مردی که با چهارپایان نزدیکی می کند یا از راه مالیدن آلت تناسلی با دست جنب می شود فرمود :این کارها و شبه آن زنا هستند.
موفق باشید

تصویر p_qurani

این که آیه تحت یک عنوان کلی ( فمن ابتغاء وراء ذلک) تمام راههای غیر از ازدواج را ممنوع کرده به معنای هم سنگ بودن تمام آن راههای غیر شرعی نست . بلکه این روایات هست که به ما می فهماند گناه کدام یک بیشتر است . بله . هر دو (زنا و استمناء ) مصداق تجاوز گری است اما این به معنای هم سنگ بودن گناه آن دو نیست .
ری

بدن هر شخص داراي بوي خاصي است و همچنين فرومون هاي جنسي كه يكي از دلايلي كه دخترا يا پسرا بغل كردن رو دوست دارن وجود اين بوهاست وقتي كسي اين عمل با خودش انجام ميدهد قسمت پاداش در مغز كه مركز لذت هم هست اين لذت را با فرومونها كه در اين حالت فرومونهاي همجنس كه بويه خود فرد است ارتباط ميدهد كه اين باعث ميشود كم كم شخص به همجنس علاقه مند شود به عبارتي (خودارضايي خطر همجنس گرايي را افزايش ميدهد )

معذرت می خوام از متخصصین که اینو میگم. واقعا ببخشید. برای ترک این گناه لعنتی فقط خدا باید به آدم توفیق بده. آسون نیست. به نظر بنده بهترین راه غلبه بر استمنا حس مفعول بودنه. نه اینکه واقعا آدم بره مفعول بشه خدای نکرده. حرکات بدنسازی که باعث رشد باسن میشه و حس زنانه به آدم میده واقعا عطش استمنا رو از بین میبره. ببخشید ببخشید ببخشید ولی بنده با این تجربه الان دو ساله که کاملا با این گناه خداحافظی کرده ام. اما باز هم این کار پناه بردن از یک گناه به گناه دیگره. ولی به نظرم خییییلی ارزش داشت. چون تو زندگیم واقعا تونستم بر استمنا غلبه کنم و الان از حس زنانه ای که دارم هم پشیمان نیستم. ببخشید رک گفتم. معذرت مجدد.

پرسشگر گرامی؛
همانطور که نوشتید، توفیق الهی و ورزش در این زمینه بسیار موثر است.
خودارضایی حتما باید ترک شود. مهمترین راه برای ترک ، این است که فرد خود را همیشه مشغول کند. ورزش کردن یکی از مشغولیت‌های خوبی است که ذهن را از این سو منحرف می‌کند. چنین افرادی باید سعی کنند همیشه در جمع حضور داشته باشند و تنها نمانند. مهمتر از همه این است که از خواندن، شنیدن و دیدن مسایل سکسی اجتناب کنند.

موفق باشید.

با سلام .
روی نوشته عزیزان بسیار فکر کردم.به نظر این حقیر ، بر هم خوردن تعادل در زندگی ، روانه شدن و سرازیر شدن به یک سوی دیگر رو منجر میشه .
توصیه ی دوستانه دارم که خواهش می کنم کمی با دقت بخونند و عمل کنند حداقل برای مدتی کوتاه تا مزه این کار رو هم بجشند...
همه قبول داریم که این دنیا همه ی چیزش ، انسان هاش ، پولش ، جوونی ، شادی هایی که واقعا زود میرن ، از بین رفتنی اند ... سردر گمی های دوران نوجوانی های خودم رو بیاد میارم ... نمی گم که کامل شدم ... هنوز پله ، زیاد برای بالا رفتن دارم... خیلی زیاد .... ولی چند وقتی با خدا باشید ... فقط چند وقت ... تست کنید ... کمکی بود در خدمت هستم ...
ای دی کلوب :
mary1987_65

سلام
من یک پسر ۱۵ ساله هستم اول دبیرستان هم هستم
این چند هفته اول به یکی از پسرا احساس خاصی داشتم! نمیدونستم چه احساسی بود احساس تنفر بود یا چیز دیگه.. هیچ علاقه ای هم بهش نداشتم ولی برام پسر جالبی بود
تا این که یک ماهی گذشت و یک روزی علاقه شدیدی بهش پیدا کردم
روز به روز علاقه ام بهش بیشتر و بیشتر میشد تا جایی که وقتی خونه بودم نمیتونستم دوری اون رو طاقت کنم
شب و روز به فکرش هستم و هربار که تو مدرسه میبینمش دلم نمیخواد چشم ازش بردارم.
هروقت هم اون منو میبینه یک هو قلبم تو دهنم میادو دست و پام رو گم میکنم..
هر وقت نزدیکم میشه حواسم پرت میشه و استرس شدیدی میگیرم
خیلی دوست دارم باهاش دوست بشم ولی نمیدونم چجوری...
من با ۱۰ نفر از دانش اموزان دوست هستم و طرز رفتار مشابهی با هم داریم من هم ادم تقریبا پرحرف و باحالی هستم ولی وقتی که "اون" میاد وسط جمعمون یک جورایی خفه میشم و نمیتونم حرف بزنم!
تقریبا هم قد من هست و از لحاظ بدنی هم شکل هم هستیم
من فقط میخوام با این فرد دوست بشم و میخوام بدونم اون هم همینطوری من رو دوست داره یا نه؟ دو سه بار کلا با هم برخورد داشتیم که یک بارش رو گند زدم...
این نکته رو هم عرض کنم که علاقه من اصلا از روی شهوت و عادت یا این مسایل نیست و نگاهم فقط به چشماش هست نه چیز دیگه ای
اگه در این مورد کمک کنید ممنون میشم

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر و عذرخواهی از بابت تأخیر
خدمت شما عرض کنم بعضی وقت ها ما انسان نسبت به افرادی که شاید اصلا هیچ تجربه ارتباطی گذشته هم نداشته باشیم یک نوع احساس و هیجان خاصی داریم. روان شناسان معتقد هستند ممکن است نشانه هایی در این فرد باشد که در دوران کودکی این نشانه ها به صورت کاملتری در افرادی باشد که ما احساس مشابه داریم ولی چون از نظر شناختی در سن یک تا ۳ سالگی سیستم مغزی ما کامل نشده شناخت و آدرس ها و تطبیق های و یادآوری ها در این سن کامل نیست ولی احساس و هیجان به صورت کاملا پذیرنده و ذخیره کننده فعال بوده و ما از تمام اشیاء و اشخاص هیجان ها را ذخیره می کنیم ولی خودشخص و کجا و کی را اصلا نمی توانیم ذخیره کنیم بنابراین این فرد ممکن در ذهن شما نشانه هایی را تداعی کند که در گذشته بسیار بسیار دور شما را دچار اضطراب کرده است البته شما می توانید با غلبه بر این احساس و عدم توجه و عدم تمرکز بر هیجان و احساسی که برای شما به وجود آمده و با تمرکز بر محیط بیرونی ادامه شوخ طبعی و گفت و گویتان را داشته باشید سعی کنید با تنفس عمیق و ورزش و فکر نکردن به این موضوع و جدی نگرفتن این احساس ایشان را هم به تدریج به جمع دوستان ده نفرتان اضافه کنید موفق باشید.

سلام و ممنون از مطالب زیبا و مفیدتون. جای خوشحالی داره که جامعه ما در این مباحث به سمت روشنفکری حرکت میکه و سایتهایی مثل سایت شما کمک بزرگی محسوب میشه. در ایران هم ما بزرگانی داریم که در رشته س ک س تراپی و سلامت جنسی فارغ اتحصیل شدند و قدمهای بزرگی رو برای ارتقا علمی و کمک درمانی به مردم کشورمون برداشتند. خالی از لطف ندیدم که یکی از معتمدین علمی خودم روبه دوستان معرفی کنم. به شخصه دکتر روح الله بای رو که فوق دکترای این رشته رو دارند و خودم در کارگا هها شون حضور داشتم را بسیار متخصص ارزشمندی میدونم. کاش مثل ایشان بیشتر داشته باشیم در ایران. به امید اینده روشن ایران

منم عاشق همجنسم بودم خیلی بخاطش گریه می کردم ولی این رو بدانید که اخر عاقبت خوشی ندارد

ایا تو می تونی باهاش ازدواج کنی ؟

بهش برسی ؟
اصلا عاقبت خوبی نداره عزیزم فراموشش کن اگر نمی تونای از یک روانپزشک کمک بگیر انشاالله حالت زود تر خوب شود

بسمه تعالی
با سلام و عرض خسته نباشید
ملتمسانه در خواست کمک دارم.
البته مشکل من عشق نیست ولی:
پسری ۲۳ ساله هستم. و فردی مذهبی هستم. ولی مدتی طولانی است که از آزارهای فکری شدیدی رنج می برم. مواجهه من با پسر ها باعث مشغول شدن فکرم و تحریک جنسی شدید در من شده است. به طوری که من در طی راه رفتن در خیابان نمیتوانم به پسرهای جوان (مخصوصا با وضع لباس های الان) لحظه ای نگاه کنم. راحت تر بگویم که نگاه کردن به پسران جوان در مقایسه با نگاه به دختران نامحرم بسیار بیشتر باعث پریشانی و تحریک جنسی در من خواهد شد.
البته اضافه کنم که نگاه به دختران نیز باعث تحریم من میشود و اینطور نیست که مشکل دگرجنسیتی داشته باشم.
بایستی بگویم که من تا ۱۲ سال پیش به دلیل جو موجود در خانواده ام بسیار فردی مذهبی بودم. نه که از مسائل جنسی به اطلاع باشم ولی اصولا این چیزها برایم مهم نبود. ولی در طی دوران راهنمایی به دلیل ارتباط و دوستی با دوستان ناباب و بی بند و بار (که تمام مدرسه را اشغال کرده بودند) کاملا عوض شدم. پیدا کردن دوست دختر و روابط با دختران و خودارضایی و دیدن فیلمهای ... از جمله گناهانی بودند که من متاسفانه درگیر آن شدم. (البته اقرار به گناه از گناه بدتر است اینها را جهت روشن شدن مطلب بیان کردم)
حتی طرز لباس پوشیدن من نیز کاملا عوض شد و کم کم شلوارهای تنک و پیراهن های نامناسب و مدل موهای آنچنانی و دستبند و گردنبند و... جایگزین لباس های عادی شد. با توجه به اینکه من فردی به اصطلاح درسخوان بودم این کارهای روی درسم تاثییر گذار نبود ولی خانواده به دلیل تغییر رفتار، مدرسه اینجانب را در سوم راهنمایی عوض کردند ولی من به کار خود ادامه میدادم.
در دبیرستان توانستم با دوستان بهتری آشنا بشوم و دوستان قدیم را به فراموشی بسپارم و در طی سالهای دبیرستان خودم را اصلاح کردم و در پیش دانشگاهی با زحمات فراوان از گناهان توبه کردم. فشارهای روانی ناشی از گناهان و درس های سنگین و همچنین تعویض مدرسه در دیماه پیش دانشگاهی، خیلی روی اعصاب این جانب تاثییر گذار بود (دچار کچلی سکه‌ای ناشی از فشار عصبی شدم) و این سال کنکور، با سختی های فراوان گذشت. با همه تاثییرات من بلاخره وارد یکی از بهترین دانشگاه های کشور در رشته مهندسی شدم.
من در دانشگاه کاملا مذهبی شدم و وارد بسیج شده و حتی مسولیت هایی در این تشکل به عهده گرفتم و در چشم همگان فردی کاملا مذهبی هستم. منتهی یکی از کسانی که من را از راهنمایی می‌شناخت و وارد دانشگاه شده بود همواره مرا به دلیل گذشته ام تحقییر میکرد. درگیری با ایشان و فشار دروس (مشروطی و نمره های پایین) و رفتارهای ناشایست بعضی از برادران به اصطلاح مذهبی (به خاطر گذشته ام) تغییراتی را در فکر من ایجاد کرد و نیز مشکلاتی برایم ایجاد کرد و سختی ها من را به ستوه آورد. در ۲۰ سالگی بود که داشتم از درگاه الهی مایوس شدم و کم کم به سمت رفتارهای گذشته میرفتم ولی همواره خودم را سرزنش میکرد و جلوی خودم را میگرفتم و دوگانگی ای در بنده شکل گرفت و از این زمان بود که کم کم این وسواس و تحریک با همجنس در من ایجاد شد. و حالا باید بگویم که حتی در دانشگاه و اجتماع خودمان به سختی سرم را بلند می‌کنم تا مبادا با دیدن پسری به حرام بیفتم.
از عکس‌های و پوسترهای بازیگران مرد بر در و دیوار شهر گرفته تا سوار شدن به تاکسی و مترو و اتوبوس در کنار پسران جوان برایم سخت ترین کار ممکن است. در کلاس درس اگر پسری وجود داشته باشدمن از کلاس هیچ نخواهم فهمید و همواره در تلاش با مبارزه با افکار نامناسب و شهوانی ام.
این موضوع بسیار بسیار مرا ناراحت کرده چرا که حتی با دیدن بهترین دوستانم که علاقه ی من به او از روی دوستی است نه از چیز دیگر، مدام افکار حرام و شهوات و تحریکات گوناگون در من ایجاد میشود و همین باعث میشود که با آنها نیز رابطه ی سردی داشته باشم.
حتی شنیدن صدای پسران بدون نگاه کردن به آنها باعث تحریک بنده میشود. استخر که اصلا نمیتوانم بروم و برایم بسیار دشوار است. و ورزش هم نمیتوانم با کسی انجام دهم.
تحقیقات بسیاری در این زمینه کرده ام که از آن جمله یاد خدا و به کار گیری عقل و منطق در نفس و کنترل نگاه و فکر و افزایش اعتماد به نفس.....
ولی ....
مثلا در بحث نگاه : من در تجربه قبلی کاملا نگاه به نامحرم ترک کردم و در مورد مردان کاملا متفاوت است. نمیشود در راه به هیچ کس و هیچ مکانی نگاه نکرد. من حتی وقتی پسری را در مترو یا اتوبوس میبینم سعی میکنم مسیرم را تغییر داده و از وسیله دیگر استفاده کنم ولی در بعضی از موارد برایم غیر ممکن است. مثلا در رابطه با دوستان آشنایان و مغازه و ....
من در تجربه توبه قبلی از یک روحانی ای کمک میگرفتم ولی در این مورد متاسفانه رویم نمیشود با ایشان صحبت کنم و اصولا رویم نمیشود که با فردی در میان بگذارم. کمی هم از اینترنت مشاوره گرفتم اما آن ها هم صحبت هایی تکراری میگویند و البته کسانی را با مشکلات خودم دیدم ولی به نظرم مشکل من بسیار حاد است.
البته اضافه کنم من اصلا اعتماد به نفسم کم نیست.
متاسفانه طاقت اینجانب تمام شده و متاسفانه مدتی چند دوباره به ۲ نوع گناه روی آوردم البته به صورت خیلی پراکنده.
دائما در پیشگاه خدا توبه می کنم و بسیار بسیار از اینکه دوباره دچار گناه شدم پشیمانم و شرمنده احساس میکنم که توبه گذشته ام نیز بر باد رفته. زیرا از شروط قبولی توبه برنگشتن به گناه و تکرار نکردن آن است.
حدود دوسال است که افکار شهوانی و تحریک آمیز مستمر، بنده را به شدت تحت تاثییر قرارداده و هم اکنون انجام پراکنده بعضی از گناهان به شدت من را عصبانی میکند. من به دکتر اعصاب و روان نیز مراجعه کرده بودم و ایشان به دلیلی فشارهای عصبی برایم آرام بخش نوشته اند (البته تصور کردند به دلیل کار همزمان با تحصیل و فعالیت بیش از حد دچار مشکل عصبی شدم. متاسفانه یاخوشبختانه من آدم فعالی هستم و در چند ضمینه کار کرده ام و هم اکنون همزمان با تحصیل در بهترین دانشگاه مهندسی کشور، کار نیز میکنم و البته همین باعث شده مشکلم حاد تر شود) و متاسفانه به دلیل فشارهای عصبی وارده(و تنهایی در مبارزه با مشکلم) به بیماری کلیت عصبی روده (سندرم عصبی روده تحریک پذیر) دچار شدم و به دکتر مراجعه کردم و دارو مصرف میکردم. البته با همین روش های تکراری جلوگیری از نگاه، آزاد سازی فکر، پوشیدن لباس های آزاد، توجه بیشتر به خدا و انجام عبادات، کمتر رابطه ایجاد کرن با پسران و ... کمی بهتر شده ام.
ولی واقعا غیر ممکن است و این نفس متاسفانه من را درگیر کرده و کافی است که یک بار در خیابان نگاهم به پسری بیفتد و در دنباله افکار تحریک انگیز سراغم میاد و من برای فرار از آنها یا به مسجدی یا به حرم‌ مقدسه‌ای در نزدیکی میروم. رفتن به امکان مذهبی و شرکت در هیات در همان موقع کمی آرامم میکند ولی وقتی وارد جامعه (خیابان دانشگاه محل کار) میشوم انگار وارد میدان مین شده ام. نه به زنان و نه به مردان میتوانم نگاه کنم. و فقط پیرمرداها من را تحریک نمیکند. بسیار با صحیفه سجادیه مانوسم ولی الان در همان لحظه فقط تاثییرگذارم است. من حتی نماز شب که گاهی میخوانم ولی وقتی میخوابم افکار در خواب به سراغ من می‌آیند. دوستان نیز دائم از گوشه گیری بنده و رابطه سردم با آنها سوال میپرسند و من نمیتوانم پاسخگو باشم. متاسفانه با برادرانی که انسان هایی بسیار خوب هستند عهد اخوت بسته ام و از لحاظ شرعی نمیتوانم آن ها را رها کنم و از طرف دیگر احساس میکنم من با اینهمه مشکل فکری در آخرت مایه سرافکندگی آنها باشم.
این مشکلات ذهنی روی درس و کارم تاثییر گذار است. حالا اینها به کنار، من شرمنده خدای خودم و ائمه ای هستم که در توبه به من کمک کردند. اما نمی توانم از خودم دفاع بکنم.
خواهش دارم که شما هم پاسخ مرا تکراری ندهید.
لطفا به من پاسخی کامل و جامع به من بدهید و آیا بایستی به پیش دکتر روانپزشک بروم یا به کارشناس مذهبی مراجعه کنم؟؟؟؟ فکر نمیکنم بتوانم با این روش ها مشکلم را حل کنم. خواهشا من را راهنمایی کنید. من بسیار دچار مشکلم.

یاعلی مدد

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
با توجه به این وضعیتی که شما به دلیل تجارب فکری و عملی متفاوتی که داشته اید ،دچار یک نوع وسواس فکری شدیدی شده اید که اضطراب و افکار پریشان و باور به حقیقی و صحت این افکار باعث شده است که در روابط ، تحصیل و سایر مسایل زندگی تان دچار مشکل شوید . سعی کنید به یک شناخت - رفتار درمانگر مراجعه حضوری داشته و مرتب با انجام دادن وظایف درمانی و حشر و نشر و مشاوره به تدریج از میزان اعتقاد و باور به این افکار کاسته شود تا شما احساس بهتری داشته باشید. اما تا زمانی که شما به یک مشاور و روان شناس بالینی مراجعه داشته باشید در ابتدا مشکل وسواس فکری شدیدتان را بپذیرید و سعی نکنید از آن فرار کرده یا تسلیم شده و یا با آن در بیافتید سعی کنید سطح اعتقاد و باورتان را به این افکار کم کنید زیرا هر فکری که در ذهن ما هستند لزوما مهم نیستند و لزوما واقعی و حقیقی نیستند و برای تأیید صحت و سقم آن نیاز به قراین ، سند و شواهدی منطقی از بیرون هستند و مشکل شما این است که به این افکار باور و ایمان دارید بدون اینکه این افکار را بررسی کنید. از طرفی اگر بخواهید از هر چیزی که احساس وسواس گونه جنسی( نه تحریک واقعی جنسی ) در شما ایجاد کرد ، اجتناب کنید و فرار کنید خودتان را محدود کرده اید و ممکن است با این وضعیت و تفکر و نگرش اگر پیش بروید از موجود زنده و غیر زنده که تحریک کاذب و وسواس گونه در شما ایجاد کند پرهیز کرده و دوری کنید ، زندگی خودتان را محدود و منحصر مانند یک زندان کنید. پس بهترین روش روش مواجه با افراد و تصاویر و اشیاء... است. شما باید بدون نگران شدن و ترس از تحریک شدن . و با اعتماد به نفس و استقبال از تحریک شدن، با دوستان و موجوداتی که در واقع و منطق تحریک کننده نیستند و شما به دلیل ترس از تحریک شده گی و سایر افکار وسواسی که به ظاهر واقعی و حقیقی نمایان می شوند و باعث می شد که از آن ها فرار می کردید ، با آن مواجه شوید و به تدریج آستانه تحریک خودتان را بالا و بالاتر ببرید . با این تمرین می توانید افکار وسواس گونه ترس از تحریک شدن را از رسیدن به هدف شان که همان مورد توجه قرار گرفته شدن توسط شما ، مشغول ساختن شما ، اثبات قوی بودن و مهم بودن ، نرسانید. موفق باشید.

عزیزم نمی خواد خودت رو اینقد آزار بدی تو که اینقد گناه کردی برای این مشکلت از همون اول همون کاری که میخواستی رو انجام می دادی.به نظر من شما دچار دوگانگی ارزشی شدین چون یه جور فکر می کنین و جور دیگه ای عمل میکنین و نکته ی خوبی که درباره شما وجود داره اینه که مثل بنده عاشق فرد خاصی نیستین و میتونین نیازتون رو با هر فردی جبران کنین.و همچنین من دلیلی نمیبینم که شما وضعیت مناسبی داشته باشین و اینم بهتون هشدار بدم هر چیزی با اهمیت ندادن درست نمیشه همونطور که الآن برای شما با گرفتن امراض روحی و جسمی مختلف تشدید هم شده.به هر حال شما میخواین حداقل ۳۰ ۴۰ سال دیگه زندگی کنین تا به حال که خودتون نبودین و بنابه یک سری اصول مورد قبول جامعه و برای تبعیت از آنچه به عنوان عرف حساب میشه زجر هم کشیدین ولی هیچوقت برای برگشت دیر نیست...

باسلام,من ىه دخترم ,سال سوم دبىرستان
از سال اول عاشق ىکى از دبىرانم شدم ک خانم هستن اىن عشق هرروز بىشتر مىشه اما کمتر نمىشه
هرگز سراغ مساىل جنسى واىن حرفاهم نبودم در ضمن ارتباطم بادبىرم به هىچ عنوان افراطى نبود چرا ک خىلى کنترل شده باهاشون ارتىاط برقرار مى کردم
الانم ىه سال ک مرخصى گرفتن و زندگى من کلى عوض شده در کل غمگىنم و نمى تونم عشقمو فراموش کنم
اىا اىن عشق از نظر شرعى و دىنى مشکل داره
اصلا بهتر بگم لطفا کمکم کنىد, چىکار باىد بکنم؟؟؟

تصویر شهر سوال

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۴- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۵- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
بنابراین با توجه به نکات بالا شما باید مالک بودن در مورد احساس ایشان را از خود دور کنید و سعی کنید با افزایش دوستی با دیگر دوستان با این احساسات تان مبارزه کنید. موفق باشید.

سلام من يه پسر ۱۶ساله ام يه دوست دارم اسمش اميرارسلان۱۵سالشه خيلي خوشگله کارخونه ام دارن منواون خيلي باهم صميمي هستيم خيلي از بچه ها مي خوان با اون دوس شن ولي دوس نميشه وقتي پيشه بچه ها مي گه علي داداش قلبم ميريزه دهنم خيلي استرس مي گيرم نمي دونم چرا با من دوس شد ولي الان من نميدونميدنم اين حسداز همجنس بازيه يا چيز ديگه نميدنم دوستيمو ادامه بدم يا نه

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، خوش آمدید. به هردوی شما برای داشتن یک رفیق خوب و یک رابطه دوستانه معقول و منطقی تبریک میگوییم. ما انسانها میتوانیم با خیلی از کسانی که در اطرافمان می بینیم یا زندگی می کنیم (مثل اقوام، همسایه ، همکلاسی، و ...) دوست باشیم اما این دوستی ها سطوح مختلفی دارند. معمولا یکی یا بعضی از دوستی ها صمیمی هستند و صمیمیم می مانند. به هر حال دوستی فرصتی است تا دو نفر از ظرفیتها و قابلیت های مختلف یکدیگر در زمینه تحصیل، کار، زندگی، اعتقادی، ایمانی، تفریحی و ... استفاده کنند و در نهاید مسیر رشد و تعالی خود را به این صورت هموارتر کنند. شما هم میتوانید اینگونه باشید. تنها نکته این است که مراقب باشید این مسیر به انحراف کشیده نشود و شما در این مسیر به افراط کشیده نشوید. برای شروع یک رابطه رفاقت، شاید قیافه و زییبایی ظاهری مؤثر باشد، اما در ادامه راه و در دوام این دوستی و نیز عمیق تر شدن این رابطه تأثیری ندارد. پس از طی شدن مدتی از رفاقت، این اخلاق، مرام ، خصوصیات شخصیتی و غیره هستند که دوستی را ادامه می دهند. شما هم سعی کنید در ادامه دوستی به ظاهر کمتر دقت کنید و بیشتر به باطن بیاندیشید. زمانی هم که با هم هستید، به خودتان تلقین کنید، به قیافه او توجه کمتری بکنید، بیشتر به اخلاق، مهربانی، سخاوت، دینداری و هر خصوصیت دیگری که در او وجود دارد توجه کنید و در ذهن خودتان به دلیل وجود آن خصوصیت او را تحسین کنید. و البته وظیفه شما هم این است که خصوصیات خوب را در خودتان پرورش دهید و خصوصیات بد را کمرنگ و در نهایت از بین ببرید.
موفق باشید/

من دختری ۱۷ ساله ام دوستم دوچار همچین وضعیتی نسبت ب من شده تورو خدا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست عزیز. خوش آمدید. با اینکه توضیحی ارائه نکرده اید اما به نظر میرسد دوست شما دچار وابستگی و علاقه مفرط به شما شده است. اگر اینچنین باشد به شما توصیه می شود، واکنش غیر منطقی انجام ندهید. یعنی نه مقاومت سرسختانه و جبهه گیری در مقابل او داشته باشید و نه رفتارهایی داشته باشید که ایشان را بیشتر به این احساس و رفتار ترغیب و تشویق کند. البته خودتان نیز نباید وارد یک رابطه عاطفی معیوب شوید. با توجه به اینکه محور اصلی این مشکل دوست شما ست که دچار چنین وابستگی و احساسات شدید شده بنابراین حل مشکل نیز از طریق ایشان باید باشد. پس ضمن انجام توصیه ها سعی کنید ایشان را به سمت حل مشکل به کمک یک مشاور راهنمایی کنید.
موفق باشید

سلام من یک پسر ۱۳ ساله هستم که به معلم ریاضیم به شدت علاقه ی جنسی پیدا کردم تا اینکه یک روز من رو زد من ازاش متنفر شدم . یکی از دوستام بهم یه سایت معرفی کرد که من هنوز هم میرم توش و فیلم میبنم و ارضا میکنم اما موضوع از اون جایی شروع میشه که یه فیلم گی دیدم و از اون روز به بعد با هیچی ارضا نمیشم جز همجنس بازی و حتی باعث شد که به همه دانش آموزان علاقمند بشم و هیچ جور نمیتونم با رابطه بین زن و مرد ارضا بشم میترسم که یه وقت این علاقه در من بمینه و نتونم باجنس مخالف در آینده ارضا بشم و یا حتی یه روز گی بشم
برای کم کردن علاقم باید چیکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان من سلام. به شهر سوال خوش آمدید. بسیار بسیار متأسف شدیم از اینکه وضعیت شما را اینچنین یافتیم و البته جای خوشحالی دارد که به فکر چاره و راه حل افتاده اید. اگرچه به ظاهر سن و سال زیادی ندارید، اما از حرفهای شما چنین بر می آید که نوجوان فهمیده و با اطلاعاتی هستید. قطعا خودتان هم متوجه شدید که انجام برخی کارها شما را به انحرافات و یا به گناه می کشاند. به قول معروف تخم مرغ دزد شتر دزد میشود، کنایه از اینکه از یک انحراف کوچک به انحرافات بزرگ خواهیم رسید. بنابراین حدس شما کاملا درست بوده است و اگر جلوی این انحراف را اکنون که در سنین پایینتر هستید و هنوز ایتدای راه هستید نگیرید، قطعا در آینده این گرایش تقویت شده و به این سادگی نخواهید توانست جلوی آن را بگیرید و همانطور که خودتان اشاره کردید، در زندگی آینده و ازدواج شما تأثیر منفی خواهد داشت. این کاملا طبیعی است که شما با یک کنجکاوی کوچک که در همه نوجوانان وجود دارد، به سایتهای مبتذل مراجعه کنید یا فیلم و عکسهای مبتذل را ببینید و یا متن ها و داستانهای اینچنینی را بخوانید و در این مورد با دوستان و دیگران حرف بزنید، و در نهایت احساس کنید که میل به انجام آن کار دارید و این میل روز به روز در شما بیشتر و بیشتر میگردد. طبیعت جسم و روان انسان اینگونه است. بنابراین توصیه اکید میکنیم که روح و روان پاک و معصوم کودکانه و نوجوانی خود را بیشتر آلوده نکنید و زمینه انحرافات بعدی را در خودتان از بین ببرید.
اما راهکار همان است که در متن ابتدایی این صفحه ذکر شده. البته ما تأکید میکنیم بر چند راهکار، یکی ورزش و تفریحات سالم است، دیگری پرهیز از تنهایی و دیگری دوری از موقعیت های وسوسه انگیز مانند دیدن فیلمها و یا صحبت با دوستانی که در این خصوص حرف می زنند. و البته در نهایت تقویت جنبه های مذهبی و فعالیتهای عبادی (اگر اهل مسجد و نماز و هیئت هستید که همان را تقویت کنید و اگر نیستید میتوانید در گوشه ای خلوت یا تنها در اتاق خود به این فعالیتها بپردازید یا اگر آنهم سخت است فقط در وقت تنهایی با خدای خود صحبت کنید. همین) پس موارد زکر شده را به دقت مطالعه کنید و سعی کنید تا جایی که میتوانید آنها را اجرا کنید. اگر انجام همه آنها دشوار است هر مقدار که میتوانید انجام دهید و کم کم سعی کنید موارد بیشتری را انجام دهید. به طول طبیعی در ابتدا کمی سخت و دشوار خواهد بود.
موفق باشید.

سلام پسری هستم ۲۶ ساله.الان ۶ سالی میشه که علاقه به همجنس دارم و متاسفانه چندین بار هم رابطه جنسی با همجنس داشتم. ولی الان یه ساله که رابطه ندارم اما از نظر فکری خیلی ذهنم درگیره همیشه تو تصوراتم دوست دارم مفعول واقع بشم خواهش می کنم راهنماییم کنید این طرز فکرم باعث شده خیلی اعتماد به نفسم پایین بیاد.در ضمن من ادم درون گرایی هستم و تو ارتباط برقرار کردن با دیگران خیلی مشکل دارم نمیدونم شاید چون نتونستم با دختری دوست بشم به رابطه با همجنس خودم گرایش پیدا کردم

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامي؛ اهتمام به بازيابي و حفظ سلامت جسمي، معنوي و رواني، نشان از روح پاك و ذهن آگاه شما دارد. قدر اعتمادتان به اين نهاد را مي دانيم.
اولين گام در اين مسير، توبه از گناهان گذشته است تا آتشي كه براي آخرت خويش مهيا نموده‌ايد، در همين دنيا فرو نشانيد. نشان قبولي اين توبه ،‌ پشيماني عميق و عدم تكرار اين گناهان است. در اين صورت از بخشش خداي مهربان نااميد نباشيد.
در روايت آمده «انّ الله يُحبّ الشاب التائب» يعني خداوند جوان هاي توبه كننده را خيلي دوست دارد و مورد محبت قرار مي دهد و در جاي ديگري مي فرمايد از ميان صداها، صداي جواني را دوست دارم كه از گناه و خطاي خود شرمسار است و براي توبه، رو به من كرده است و از من بخشش مي خواهد. همه اينها نشان مي دهد كه او خالق مهرباني است كه هميشه در انتظار نجواي بندگان خويش است. او نيازي به بندگان ندارد اما دوست دارد همه شامل رحمت او باشند و از غضبش به دور.

*** اما در مورد تمايلات جنسي‌ تان:
خوب است بدانيد همجنس گرايي علاوه بر اينكه انحراف جنسي - اخلاقي است، يك بيماري روحي و رواني نيز مي باشد. اين بيماري ممكن است منشأ جسماني يا رواني و حتي آموخته شده داشته باشد. در اين صورت براي درمان آن بايد به كارشناسان و متخصصين مراجعه كرد و در نهايت براي درمان اساسي آن بايد غريزه جنسي را از راه صحيح ارضا كرد. می توانید با مراجعه به بايگاني مقالات گروه تربيتي و مشاوره سايت مركز مشاوره نهاد نمايندگي در دانشگاه ها مطالب مبسوط و راهكارهاي بيشتري را در اين مورد بدست آوريد :
http://porseman.org/archview.aspx?grp=7&startRowIndex=21
بعد از عامل زيستي، بدون ترديد حالت رخداده مي تواند محصول و نتيجه عوامل شناختي و تربيتي باشد. نبايد نقش و تاثير عامل شناختي و تربيتي را ناديده گرفت. محيط خانوادگي و به ويژه در دوران كودكي، تاثير بسياري در بروز اين حالت دارد. گفته ها و شنيده ها و ذهنيت ها و افكار مبتني بر عدم تمايل به جنس مخالف و سخناني از اين قبيل بسيار در بروز اين تمايل موثرند. پس دو عامل اساسي اين حالت يكي عامل زيستي و ديگري عامل شناختي و تربيتي است كه محيط اجتماعي نيز در اين ميان اثر فراوان دارد، به ويژه اگر با تلقين و تكرار و تاييد همراه باشد.

پس :
اول اينكه؛ مطمئن شويد كه از نظر فيزيولوژي و آناتومي مشكل جنسي وجود ندارد و از تمام كاركردها و صفات جنسي مذكر بهره مند هستيد. اين امر بوسيله نشانه هايي مثل كاركرد احتلام و صفات ثانويه (رويش مو، تغيير اندام ها و...) كه نشان از وجود دستگاه ها و غدد سالم جنسي مي كند، مشخص مي شود و بهتر از آن، با مراجعه به متخصص غدد از ترشح نرمال غدد جنسي خود مطمئن شويد. زيرا چنين مشكلي در برخي موارد ريشه در بيولوژي فرد دارد كه با درمان هورموني و درمان‌هاي دارويي متناسب، رفع خواهد شد.
دوم اينكه؛ گذشته فرد و تجربه هاي دوران كودكي و دچار بودن فرد به اين مشكل در اوان نوجواني، عامل ديگري است كه به اين مشكل دامن مي زند و آن را به شكل عادت گونه اي در مي آورد و به دوران جواني انتقال پيدا مي كند.
سوم اينكه؛ مهمترين و موثرترين عامل براي رهايي از اين مشكل، تصميم و اراده جدي تان براي ترك اين عمل است و با صرف بيان برخي نكات توسط ما و يا مطالعه مطالبي در اين زمينه امكان رهايي وجود ندارد. پس بايد به طور جدي راهكارهاي ارائه شده را پي گيري و عمل نماييد و هرگز خسته نشويد، زيرا سستي و تنبلي در اين راه در ترك عمل، تأثير معكوس خواهد گذاشت و باعث يأس و نااميدي خواهد شد. بنابراين موفقيت در اين امر، اراده اي جدي، همت بلند و پشتكار زيادي لازم دارد. بخصوص در روزهاي اوليه كه شايد براي شما كه عادت به كاري داشته و مي خواهید آن را ترك كنید، سخت تر باشد ولي بدانيد كه سختي اوليه، شيريني و لذت آرامش طولاني مدت آينده را به همراه خواهد داشت، و گمان نشود ترك اين عمل غير ممكن و امري محال است، بلكه شدني و امكان پذير است.

*** راهكارهاي عملي براي مقابله :
۱. ابتدا از خداوند متعال كمك بخواهيد و با توكل به ذات لايزال الهي و استمداد از لطف او بخصوص از فيوضات و معنويات ماه مبارك، تلاش هاي خود را آغاز نماييد.
۲. هر چه بيشتر به عواقب سوء جسماني، رواني اين عمل بيانديشيد و نسبت به عواقب اخروي آن فكر كنيد و در صورت امكان مطالعه نماييد. زيرا تفكر و مطالعه درباره عواقب سوء دنيوي و اخروي اين عمل شما را در تصميمتان و تلاش براي ترك عمل كمك خواهد كرد و انگيزه تان را افزايش مي دهد. از نظر دنيايي با انجام چنين كاري بيماري هاي رواني و افسردگي را به دنبال دارد و از نظر احكام الهي، مجازات چنين كاري اعدام است.
۳. درباره زشتي و قبيح بودن اين عمل بينديشيد؛ اين عمل نزد هر عقل سليم و رها از شهوت و جهلي، زشت و مردود است.(قوم لوط به خاطر همين عمل مورد خشم خدا قرار گرفت و سرزمينشان با خاك يكسان شد).
۴. در صورتي كه رابطه نزديك و خاصي با فرد يا افراد مشخصي در اين زمينه داريد، در اسرع وقت با آنها قطع ارتباط كنيد و با دوستان جديدي طرح دوستي بريزيد. دوستاني كه متدين و پايبند به اصول اخلاقي و ارزشي هستند.
۵. گاهي اوقات شيطان براي وادار كردن آدمي به گناه از اين كانال بهره مي گيرد يعني مسير هر گناهي را به شكلي هموار مي سازد در اينجا نيز مسير آلوده شدن به برخي گناهان از كانال پشت كردن به جنس مخالف و ازدواج ميگذرد و اين نوع افكار و ذهنيت مقدمه ي ورود به آن وادي است بايد با اين گونه افكار كه جز افكار شيطاني نام ديگري بر آن نمي توان نهاد بايد به مقابله پرداخت يعني ذره اي در شيطاني بودن اين افكار ترديد نداشته باشيد. و بي ترديد آن را شگردي شيطاني بدانيد و در مقابله با آن ترديد نداشته باشيد. لذا به محض ورود اين دست افكار به ذهنتان آنها را از فضاي ذهن دور ساخته و بهتر آنكه هرگاه اين افكار به ذهنتان هجوم آوردند سريع فضاي ذهن را به افكار مقابل آن كه حاكي از مردي پخته بودن دارد و علامت تمايل به جنس مخالف است پر كنيد. شكل عملياتي اين پر سازي آن است كه قلم و كاغذ جلوي دست خود گذارده و اقدام به نوشتن مطالبي با محتواي تمايل به جنس مخالف كنيد و ذهن خود را به اين سمت بكشانيد. مثلا چند سطر در مورد فوائد ازدواج و ثمره هاي آن بنويسيد و دو يا سه بار بلند از روي آن بخوانيد و بعد مجددا نوشته خود را كامل كنيد تا اين گونه افكار به ذهنتان وارد نشود و هر موقعي كه اين افكار به ذهن شما هجوم آورد از اين راهكار بهره بگيريد. توجه داشته باشيد در صدي از اين گونه افكار طبيعي است به شرط آنكه اين گونه افكار استمرار پيدا نكند لذا با قطع كردن رشته اين دست افكار و اقدام به ازدواج موضوع خود به خود حل مي شود.
۶. تمايل به مفعول شدن به معناي تمايلات زنانه است. پس درباره صفات ثانويه جنسي خود قضاوت واقع بينانه داشته باشيد. هرگز خود را بي نصيب از آن صفات ندانيد و دارائي خود را كم جلوه ندهيد لذا به قيافه يك مرد خود را آرايش كنيد و ظاهر مردانه براي خود پرداخت نمائيد. با ژست و اخلاق مردانه ظاهر شده و خود را معرفي كنيد و در قالب يك مرد نيز با ديگران چه جنس مخالف و چه موافق رفتار كنيد. نقش هاي كاملا مردانه را بر عهده بگيريد و الفاظ، تكه عبارت ها، سبك سخن گفتن مردانه حتي غليظ تر از يك مرد را به نمايش بگذاريد و در برابر از تمام حركات، سخنان و... كه متناسب با زنان و رفتار زنانه است جدا پرهيز كنيد. و حتي واجد اين گونه صفات بودن را براي خود يك عار و ننگ تلقي كنيد آنگونه كه كسي به خود اجازه ندهد به شما از ديدگاهي غير از يك مرد كامل در مردانگي نگاه كند.
۷. صحنه هائي از زندگي كه در آن شما نقش يك مرد، پدر، همسر را بر عهده داريد تصور كنيد و به آن بال و پر دهيد و نقش خود را پر رنگ و كاملا مردانه بيان كنيد. اين تصوير گري را در قالب ذهن پروري و نوشته ها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعي و خيالي و... استمرار دهيد. در يك كلام به مرد بودن خود فكر كنيد، و همانگونه عمل كنيد، زندگي مردي و اجتماعي خود را تعقيب كنيد اگر شش ماه با اين طرز تفكر زندگي كنيد براي هميشه از آن افكار رهائي خواهيد يافت.
۸. از پوشيدن لباس هاي زير تنگ كه باعث برجسته نمودن اندام هاي تناسلي مي شود جدا جدا خودداري كنيد.
۹. نگاه خود را نسبت به جنس موافق كه برانگيزه حالت تمايل خواهي است كنترل كنيد.
۱۰. در روزها و موقعيت هاي نخستين عمل كردن به اين راهكار و دل بريدن از اين حالت سخت و چه بسا ناممكن جلوه كند اما بايد توجه داشته باشيد كه به گفته علي(عليه السلام) با ارزش ترين كارها، دشوارترين آنهاست پس اين حالت نشان از ارزشمندي و اهميت تصميم شما دارد و بايد در مسير عمل كردن به اين تصميم بجا و ارزشمند گامهاي بهتر و بلندتر برداريد. خوب است خاطر نشان سازيم كه دشواري اين عمل تا چند هفته است و بعد در مسير راهوار و هموار خوبيها قرار مي گيريد. انشاء الله
۱۱. هرگز با كسي در اتاق يا هر مكاني ديگر خلوت نكنيد و اگر موقعيتي برايتان فراهم شد كه با فرد خاصي در يك محيط خلوت قرار گرفتيد بلافاصله محل را ترك كنيد و به خواهش وي به طور قاطع جواب منفي دهيد.
۱۲. سعي كنيد هرگز بيكار نباشيد و اوقات فراغت خود را با فعاليت هاي مختلف ورزشي، علمي و هنري پر كنيد زيرا بيكار بودن انگيزه بيشتري براي روي آوردن به آن عمل ايجاد مي كند. بنابراين با يك برنامه ريزي دقيق براي تمام ساعات شبانه روز خود فعاليتي را اختصاص دهيد.
۱۳. در صورت امكان و فراهم بودن شرايط هر چه سريع تر ازدواج كنيد.
۱۴. ورزش يكي از راه هاي مهم و ارزشمندي است كه مي تواند به شما كمك كند. بخصوص در ورزش هاي دسته جمعي و شاد و با نشاط حضور جدي و فعال تري داشته باشيد.

پرسشگر عزيز؛ با عزمي جزم و قلبي اميدوار، قدم در راه بازگشت بگذاريد. اين عادت را كنار بگذاريد و بدانيد حتي انجام آن با اشياء نيز داراي حرمت شرعي و عوارض جسمي و رواني است.

موفق باشید.

سلام منم تقریبا مثل شمام‌ منتهی دو سال از شما کوچکترم منم‌ الان دو سالی میشه تمایل شدید به همجنس خودم پیداکردم‌ یعنی احساس علاقه و وابستگی شدید الانم فقط با یه نفر در ارتباطم که تنها دلیل تمایل جنسی هست... اما خودش نمیدونه یبار از عمد بمدت دو ماه رابطمونو قطع کرد اوایلش خیلی برام سخت بود تا حدی که داشتم مریض میشدم اما بمرور بخودم اومدم و داشتم خوب میشدم با اینکه بعضی وقتا بشدت احساس تنهایی میکردم امایسری افکارم در مورد این قضیه درست شده بود تقریبا دیگه تمایلم داشت از بین میرفت دیگه داشتم فراموشش میکردم تا ایتکه روز تولدش بهش پی ام دادم و در کمال ناباوری جوابمو داد دوباره همه چیز رفت از اول و همه اون تمایلات برگشت ....... اینجور تمایلات هیچوقت ارضا نمیشن بلکه بدترم میشن و فقط آرامش رو از آدم میگیرن چون نمیتونی طرف مقابلت رو هر چقدرم که دوسش داشته باشی مال خودت کنی.

سلام بیسست و چهارسالمه. و یادم میاد از پونزده سالگی حس علاقه به هم جنسمو دارم. درسته که ادماش عوض میشن ولی بازم این علاقه در من هس. .علاقمم مثل همه شروع شد . و اون سالهایه اول مشکلی با این حسم نداشتم تا وقتی که چن سال گذشت و الان با اینکه متاهلم عاشق یه پسرم. وقتی میگم عاشق دقیقا همون حسه عشقه. واسم خیلی سخته که متاخل هستم و عاشق یه پسرم . ف میکردم با ازدواج حل میشه ولی نشد دیگه زندگیم داره نابود میشه از همه چی بریدم. هما راها رو هم امتحان کردم که درس شم ولی نشد دیگه بیخیال همه چی شدم. به نظر شما بهتر نیس خودکشی کنم ؟؟؟؟

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم مشخص نیست با اینکه شما تمایل به جنس موافق خودتان داشته اید اما ازدواج کرده اید و ما اطلاع نداریم که الان تمایلتان به همسرتان در چه سطح و کیفیتی هست اما به هر حال بهتر است شما با این موضوع به صورت منطقی رفتار و بررسی کنید در هیچ دین و آیینی جریمه تمایل احساسی و حتی جنسی به جنس موافق را خودکشی قرار نداده است و این مجازاتی است که شما خودتان روی این موضوع ، مقرر کرده اید. تمام ادیان و اعتقادات مذهبی و باورهای مذهبی می گویند باید راهی و برنامه ای برای کاهش همجنس گرایی پیدا کنید و بیشتر بر درمان تأکید دارند و هیچ وقت نابودکردن و خودکشی را پیشنهاد نکرده اند بنابراین برای مشخص کردن وضعیت خودتان به آدرس های زیر مراجعه فرمایید موفق باشید.
- دکتر فریدون مهرابی (۸۸۷۸۶۵۴۵ ـ ۰۲۱)
۲- دکتر سعید روشن (بیمارستان مصطفى خمینی تهران) ۸۸۹۶۶۱۳۰الی ۹
۳- دکتر محمدعلی بشارت ( تهران بزرگراه دکتر چمران خ جلال آل احمد روبروی کوی نصر خ نسیم دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی تلفن ۸۸۲۸۱۵۱۵ )
۴- خانم دکتر راحله امانی (استاد دانشگاه شهید بهشتی) : ۸۸۶۸۴۹۵۸
۵- دکتر بهنام اوحدی: ۸۸۶۸۶۲۴۶
۶- دکتر سید کاظم فروتن تهران، میدان فلسطین، خیابان ایتالیا، جنب بیمارستان شهید مصطفی خمینی، کلینیک سلامت خانواده
تلفن و دورنگار : ۸۸۹۷۴۹۲۵-۸۸۹۸۵۹۱۸
۷- دكتر مهرداد افتخار ۸۸۷۴۴۵۳۸
همچنین کلینک سلامت خانواده با این آدرس می تواند کمک بسیار بزرگی به شما داشته باشد که آدرس آن بدین صورت است:
آدرس : خیابان ایتالیا - جنب بیمارستان شهید مصطفی خمینی
': ۸۸۹۷۴۹۲۵

سلام من یک پسر ۱۸ ساله هستم. از بچگی بسیار آدم باهوشی بودم خیلی هم پرتلاش. همیشه هر آدمی سر رام بود حذف کردم یعنی ازش سبقت گرفتم. وقتی دوم ابتدایی بودم و بچه ها تو اون سن هیچی نمیفهمند خودم رفتم یه معلم خوب پیدا کردم و تابستون و جهشی خوندم با این که خانواده مخالف بودن . اینا مال وقتیه که هشت سالم بود. داداشم الان ۱۰ سالشه به اندازه یک دهم اون موقع من نمیفهمه تازه تو مدرسش از همه زرنگ تر اونه. خلاصه نمیدونم چی بگم انقد که چوب زرنگی و هوشم و خوردم که حد نداره. وقتی ۱۰ سالم بود پنجم ابتدایی بودم خودم خود ارضایی رو کشف کردم بدون این که فیلمی ببینم یا کسی بگه. تا دوم راهنمایی روزی سه بار هر روز استمنا می کردم و انقد حال خوبی داشتم که باورتون نمیشه. با خودم فکر میکردم که بقیه همچین توانایی ندارن که این کار و بکنن و من یک موجود دیگم. تو راهنمایی فکر میکردم خدا هستم. حدودا ۲۰۰۰ بار استمنا کردم که دبیر پرورشی یک روز سال دوم راهمایی داشت از این موضوع حرف میزد و من اون موقع فهمیدم اسم این کار خود ارضایی است و از نظر اسلام گناه دارد و تا ان روز من از گناه خبر نداشتم و فهمیدم که بقیه انسان ها توانایی این کار را دارند. معدلم همیشه بالای ۱۹/۸۰ بود . تو دبیرستان فهمیدم خدا نیستم و یقین پیدا کرده بودم که منجی عالمم و دینم رو هم عوض کردم و سنی شدم تا بتونم امام زمان باشم چون امام زمان شیعه که کاملا از قبل مشخص شده بود. راستش دیگه مثل قبل قوی نبودم این روزا تو دبیرستان باید زحمت میکشیدم تا شاگرد دوم باشم و شاگرد اول یک ادم ثابت بود که تو ابتدایی هم کلاسیم بود . یک خر تمام عیار که این روزا شاخ شده بود. سال دوم دبیرستان دنبال دین واقعی رفتم راستش کم کم احساس می کردم مهدی نیستم و یک ادم عادی ام. راستی من خود ارضایی رو اول دبیرستان ترک کردم یعنی حدود ۴۰۰۰ هزار بار استمنا تا اول دبیرستان.اخه من ۱۰ سالم که بود بالغ شدم. شاید با خودتون بگین که این پسره چه حیوونیه دیگه. نمیدونم به خدا. انقدر دنبال خدا بودم و همه دین ها رو زیر و رو کردم تا رسیدم به شیعه خودمون. باورتون نمیشه اگر بگم عشق به خدا تمام وجود منو گرفته بود و نماز شبم اخلاصی داشت باور نکردنی. خودم رو بنده ی خدا میدونستم و رو پیشونیم اگر دقت میکردی رد مهر داشتم. دوباره شدم طوفان و همه رو زدم کنار. راستش داستان اینجا شروع میشه که سال سوم از اون پسره زدم جلو اما... آخ آخ که الهی مادرم بمیره برام اون روزا به رتبه ی یک کنکور فک میکردم اما همین پسره منو بدبخت کرد. راستش این پسره رو من هیچ خری حساب نمیکردم آخه واقعا خیلی احمق بود. یک خرخون بی مغز که به خاطر باباش شده بود شاگرد زرنگ و الا اوج خریت بود.یک روز این پسره رو دیدم که نشست تو یک ماشین خفن ۴۰۰ میلیونی اون روز ایمان من آب شد و حسادت عجیبی وجودم و گرفت راستش این پسره خیلی احمق بود ولی به خاطر باباش که دکتر بود همه چی داشت . از اون شب نماز شبام کیفیتش خراب شد و بعد یک ماه قطع شد. راستش اون موقع ما یک پراید داشتیم با بدبختی. یک روز نشسته بودم کنارش و خودم و سلطان کلاس میدونستم و همه معلم ها جلوم خم میشدن و بچه ها من و علامه میدونستن و منم به خاطر ایمان عجیبم به خدا که هنوز خیلی مومن بودم هیچ کدوم از اینا به چشمم نمیومد و فقط می خواستم با کمک خدا دلم اروم بشه و حسادت نکنم اما ناگهان قلبم ۲۰۰ تا زد و عشق عجیبی بهش پیدا کردم که می خواستم جونم رو هم براش بدم . یادم میاد سه ماه آخر سال سوم درس نخوندم و فقط داشتم براش گریه میکردم و تو نبودش می سوختم تا صبح شه برم مدرسه . با این حال معدل نهاییم ۱۹.۵۶ شد و اون لعنتی۱۹.۸۸ شد ولی سال بعدشم من درس نخوندم و همش دنبال اون بودم و با تمام وجود بهش خوبی کردم راستش سال چهارم اونم عاشق من بود و برای هم میمردیم راستش همیشه کنار هم میشستیم و همدیگه رو بغل میکردیم و بوس میکردیم تا این که احساس کردم دارم تحریک جنسی میشم. بدبخت شدم آخه اونم این طوری بود و می خواست تموم شه . خودش نمی تونست. ولی یک روز من میگفتم خدافظ برای همیشه و اون گریه میکرد یک روز اون میگفت من گریه میکردم. رابطه ی جنسی خاصی با هم نداشتیم فقط در حد دست زدن از رو لباس فقط همین. چیزی که من و کشت ترک نماز شبم و بعد شش ماه نماز های واجبم بود. راستش اون سال من رتبم ۲۴۰۰ شد و هیچ جا قبول شدم ولی اون که خوب حس کمتری به من داشت و یک سالم ار من بزرگتر بود ۶۰۰ شد و پزشکی مشهد قبول شد. هر دوتامون می تونستیم تک رقمی بشیم ولی گند زدیم. من که چوب کثافت کاری هام و خورده بودم و دوسال کارم گریه بود پشت کنکور موندم. با افسردگی شدید. پارسال یک روان شناس خیلی اتفاقی منو دید و تا گفت روان شناسه زدم زیر گریه فهمید یه مرگمه و بهم کمک کرد این پسره رو بی خیال شم و درسم و بخونم. البته بی خیال نشدم ولی خیلی بهتر بود. من امسال دندانپرشکی مشهد قبول شدم و بهمن میرم دانشگاه ولی یک مسئله ای هست که خیلی اذیتم میکنه. بعد کنکور که رفتم سراغش دیدم عاشق یک دختره شده که سطح خانوادش یک دهم اونم نیست ولی براش میمیره. فکر میکردم میتونم بعد کنکور باهاش باشم ولی اون خیلی عوض شده که در واقع عوض نشده بلکه خودش و سگ نشون میده تا من برم گمشم. راستش من الان خیلی خیلی دوسش دارم اما خیلی خیلی ازش متنفرم. نمیتونم ببینم رو زمین راه بره دوست دارم بکشمش. راستش به یک یارویی پول دادم با ماشین بزنه بهش ولی بهش زنگ زدم گفتم این کار و نکنه خودم خواستم با چاقو بزنم تو قلبش اما دلم برای خانوادم سوخت که اگر بیفتم زندان اونا اذیت میشن دلم اصلن برای اون حیوون کثیف نمیسوزه یک آشغاله.مشکلم اینه که با این همه تنفر هنوزم انقد عاشقشم که همیشه تو فکرمه و بعضی وقتا از دوریش احساس تنهایی بینهایت بدی میکنم. مامانش به بابام زنگ زد که اگر پسرتون به تهدید کردنش ادامه بده به پلیس میگن. منم مجبور شدم بکشم کنار. بهم بگین چی کار کنم. البته من یک روز برای عذر خواهی رفتم در خونشون اونا هم منو بخشیدن. راستش مامانش میدونه من پسر بدی نیستم و خودش یک جورایی روان شناسه. اگرچه تلفن من بلاک شده ولی اگر بخوام ببینمش میتونم به مامانش بگم و اون ردیفش کنه ولی اون پسره با من مثل سگ رفتار می کنه همش به خاطر اون دختره. میگه اون دختره راضی نیس من تو رو دوست داشته باشم. گفتم که خیلی پسره احمقیه . مامانش و خانوادش از دختر هبدشون میاد و یک مدت به من گفته بودن کمک کنم از اون یادش بره ولی انقد او نو دوست داره که مثل دیوونه ها می مونه و اگر یک کلمه از اون دختره حرف بزنم وحشی میشه. بهم بگین وقتی دلم براش تنگ میشه چی کار کنم خیلی هم تنفر ازش دارم ولی تنها دوای تنهاییم اونه.با تشکر

باعرض سلام و تشکر
از اینکه دچار این احساسات و هیجانات و تفکرات متضاد و به هم ریخته عشق و نفرت شده ای بسیار متأسفیم از طرفی این نوسانات خلقی و عدم تنظیم هیجانی وفراز و نشیب های غیر قابل کنترل احساسی و هیجانی که بر تفکر ، هیجان و رفتار شما تأثیر بسیار منفی داشته و نشان دهنده دوران کودکی و خانواده شدیدا بحرانی و متشنج بوده اید و هستید. بی ثباتی در تفکر ، هیجان و رفتار باعث به هم دریختگی و نامنظمی شخصیت شما شده است و بهتر به جای اینکه پاسختان را این طریق بگیرید و یا به قول خودتان اتفاقی روان شناس شما را ببیند شما باید به یک روان شناس بالینی مراجعه کنید و شخصیت خودتان را آزمایش کنید تا به یک خودشناسی برسید باز تأکید می کنم هر روان شناسی که شما مراجعه می کنید از ایشان بخواهید یک تست شخصیت از شما بگیرد انستیتوی روان پزشکی تهران و یا دانشکده علوم رفتاری و سلامت روان دانشگاه ایران مراجعه فرمایید موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۷ ساله هستم که امسال کنکور هم دارم.راستش من توی مدرسمون از یه دختری خوشم اومده که یه سال از من کوچکتره و سال سومه و در ابتدا من به خاطر این علاقه یه دلیل داشتم اونم اینکه طرف شبیه یه شخص معروف که من خیلی دوسش داشتم بود ولی در واقع این موضوع زمینه ای برای شروع علاقه من بود چون من پارسال کشف کردم که اون شبیه اون شخص معروفه در صورتی که یه سال قبلش هیچ علاقه ای به او نداشتم.از زمانی که من این موضوع رو کشف کردم ابتدا علاقه در حد شوخی و خیلی کم بود ولی روز به روز این علاقه جدی و جدی تر شد از طرفی دوست صمیمی طرف دوست سومی خودم بود که من نمیدونستم این دختر دوست همونه و بالافاصله وقتی فهمیدم سعی کردم به اون دوستم نزدیکتر شم تا شاید بتونم با اون فرد دوست شم .خلاصه یه جوری شد که باهاش اشنا شم که بینمون یه سلام و علیکی باشه .لازم به ذکره که همه این ها سال سوم خودم اتفاق افتاده.تا این که سال چهارم خودم رسید و تو این فاصله من خیلی لطف ها در حق این دو کردم که شاید هیچ چهارمی حاضر نباشه غرور خودشو بشکنه و همیشه جلو تر از دوستای خودم فکر اون بود . حتی تولدش هم که شد براش هدیه خریدم تا شاید بتونم بهش نزدیک شم.ولی مشکل من اینجاس که طرف انگار اصلا این لطف های منو رو نمیبینه و براش مهم نیس و رابطه ما بعد از هدیه هم مثل قبله .باید ذکر کنم که وقتی اونو ناگهانی میبینم خجالت میکشم و کاملا قرمز میشم تا جایی که خودشم فکر میکنه چون من معذب هستم این جوری هستم ولی حقیقت اینه که من چون دوسش دارم این طورم ولی نه دوست داشتن غلط فقط به عنوان یه دوست و فقط ازش توقع دارم که برای من ارزش قائل باشه که نیس.من حتی بهش هم گفتم که خیلی دوسش دارم ولی طرف انگار اصلا تو باغ نیس براش مهم نبود.من واقعا دوسش دارم و دوست دارم تو مدرسه همیشه چشمم کار میکنه که ببینمش .باید اینم بگم که طرف تو مدرسه شخص مهمی بین دانش اموزان هست به خاطر یه سری فعالیت که میکنه.من نمیدونم واقعا چی کار کنم؟؟؟؟

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید این وابستگی را به علاقه مندی تبدیل کنید
۲- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۳- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۴- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۵- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۶- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
قطعا اضطراب و مسایل پشت کنکور پناه بردن به ایشان را برای کاهش اضطراب بیشتر می کند بسیاری از روان شناسان عشق و وابستگی را نوعی وسواس می نامند همانطور که فرد به شست وشوی غیر عادی برای کاهش اضطراب وابسته می شود و فردی دیگر برای کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته می شود بعضی از افراد به دلیل اینکه شخصیت آن ها قسمت های خالی زیادی دارد و اعتماد به نفس آنها به دلیل این احساس خالی بودن شخصیتی و ضعیف بودن من پایین است، دچار اضطراب می شوند این افراد همیشه در کنار دیگران خود را کامل می بینند و به واسطه این هم جواری وابستگی و نگرانی از ازدست دادن باعث چسبیدن شدید می شود .این گونه عشق های نوراتیک فرد را به باتلاق نگرانی ها و وابستگی ها و اختلالات روانی سوق می دهد. پس قطعا و قطعا سابقه این گونه دلبستگی های ناایمن نشان دهنده وجود یک نوع اضطراب و اختلال در رابطه سالم و انرژی بخش و محکم کننده شخصیت و وابستگی و دلبستگی ایمن در کنار والدین است که در حال حاضر به شکل وسواس فکری خود را نشان می دهند . بنابراین با توجه به نکات بالا سعی کنید با خودشناسی عمیق بر احساس خود غلبه کنید و آرامش را در خود بجویید تا در دیگران.
آخرین و مهم ترین نکته این است که معمولا شخصیت هایی که مهرطلب هستند به صورت خودخواهانه احساس مالکیت نسبت به احساسات و عواطف طرف مقابلشان پیدا می کنند و چون نیاز به تحویل گرفته شدن و دیده شدن دارند به طرف مقابل احترام و محبت دارند . برای اینکه با اختلال شخصیت مهر طلب بیشتر آشنا شوید به این لینک مراجعه فرماییدhttp://www.moshaverfa.com/1393/12/01/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%.‎.‎.‎موفق باشید.

سلام من پسری ۱۶ ساله ام سال اول راهنمایی تو مدرسه با پسری اشنا شدم که خیلی به خودم شباهت داشت مخصوصا اخلاقش خلاصه توی سه سال راهنمایی بد جوری به اون وابسته شدم. یه عشق بدون هوس خداییش راس میگم تا اینکه اخرای سال سوم به یه دلیل بچه گانه دوستیمون خراب شد الان خیلی دلم براش تنگ شده دارم دیوونه میشم از سالی که جدا شدیم تمرکز ندارم کلا داغوونم سال بعد کنکور دارم درسم خیلی از اون سال به بعد خراب شده خواهش میکنم یه راه نشونم بدین فکر خودکشی زد به سرم تا شاید بتونم راحت شم اما به خاطر خداجونم بیخیالش شدم منتظر جوابتون هستم.

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید این وابستگی را به علاقه مندی تبدیل کنید
۲- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۳- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۴- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۵- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۶- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
قطعا اضطراب و مسایل پشت کنکور پناه بردن به ایشان را برای کاهش اضطراب بیشتر می کند بسیاری از روان شناسان عشق و وابستگی را نوعی وسواس می نامند همانطور که فرد به شست وشوی غیر عادی برای کاهش اضطراب وابسته می شود و فردی دیگر برای کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته می شود بعضی از افراد به دلیل اینکه شخصیت آن ها قسمت های خالی زیادی دارد و عدم اعتماد به نفس به دلیل این احساس خالی بودن شخصیتی و ضعیف بودن من و خود دچار اضطراب می شوند و همیشه در کنار دیگران خود را کامل می بینند و به واسطه این هم جواری وابستگی و نگرانی از ازدست دادن باعث چسبیدن شدید می شود فرد را به باتلاق نگرانی ها و وابستگی ها و اختلالات روانی سوق می دهد موفق باشید.

مﻦ ﻣﺘﻮﻟﺪ ۷۶ ﻫﺴﺘﻢ
ﺩﭼﺎﺭ ﻳﻪ اﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺷﺪﻡ ﺭاﺳﺘﺶ ﻳﻪ ﭘﺴﺮ ﺧﻮاﺳﺖ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﺩﺭاﺯﻱ ﻛﻨﻪ و ﺧﺪاﺭﻭﺷﻜﺮ ﻧﺘﻮﻧﺴﺖ. و ﻣﻦ ﺧﻴﻠﻲ ﻏﻤﮕﻴﻦ و اﻓﺴﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻢ اﺯ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺩﺭﺑﻴﺎﻡ و ﺑﺎ یه خانمی ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻡ
ﺭﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﺷﺪﻡ و ﺑﺎﻫﻢ ﺻﻤﻴﻤﻲ ﺷﺪﻳﻢ و اﻭﻥ ﺑﺮاﻱ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﻨﻮ ﺧﻮﺏ ﻛﻨﻪ و ﻳﻪ ﻛﺎﺭﻱ ﻛﻨﻪ ﻧﺘﺮﺳﻢ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻣﻴﺸﺪ اﺯ ﻟﺐ ﺑﻮﺳﻢ ﻣﻴﻜﺮﺩ و ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﻫﻤﺪﻳﮕﺮﻭ اﺭﺿﺎ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﻢ اﻟﺒﺘﻪ اﻭﻥمم ﻣﺜﻞ ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ اﻭﻣﺪﻡ ﻭﺩﻳﺪﻡ ﺩاﺭﻡ ﺗﻮ ﮔﻨﺎﻩ ﻏﺮﻕ ﻣﻴﺸﻢ اﺯﺵ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺪاﻳﻲ اﻳﻦ ﺩﻭﻣﻴﻦ ﺷﻜﺴﺖ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ اﻻﻥ ﺷﺶ ﻣﺎﻩ اﺯ ﺟﺪاﻳﻲ ﻣﺎ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ و ﻣﻦ ﻫﻢ ﺳﻴﮕﺎﺭﻱ ﺷﺪﻡ و ﻫﻢ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺧﻮﺩاﺭﺿﺎﻳﻲ ﺭﻭ ﺗﺮﻙ ﻛﻨﻢ .ﻣﻴﺘﺮﺳﻢ اﻳﻨﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﻣﻴﺮﻡ ﻛﻨﻜﻮﺭ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺸﻢ.

باعرض سلام و تشکر بسیار متأسفیم که درگیر این مسایل شده اید ولی مسایلی که مطرح کرده اید ریشه در محرومیت ها و ناکامی های والدینی شما دارد و باید نگاهی به گذشته داشته باشید نکته دیگر اینکه شخصیتی که ریسک و خطرهای زیادی داشته از رابطه با هم جنس گرفته و رابطه با جنس مخالف و خودارضایی و سیگار کشیدن و الان هم دلشوره و اضطراب نیازمند یک آزمایش شخصیت از طریق تست های مربطه می باشد در حال حاضر سعی کنید با خودگویی مثبت و امید دهی جلوی افکار اضطرابی خود را سد کنید تا افکار اضطرابی غیر منطقی و غیر واقعی به صورت یکطرفه احساسات و عواطف و رفتار شما را تغییر ندهند سعی کنید خودتان را بهتر بشناسید و خودتان را بدون هیچ گونه قید و شرطی بپذیرید ، ظرفیت و توانایی خود را کشف کنید ، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را بی ارزش نکنید و با برنامه دقیق و هدفمند ادامه دهید . ورزش و تفریح حتما در برنامه داشته باشید در صورتی که مسایلی مثل خواب ، اشتها دچار تغییر و غیر عادی شده یا تپش قلب ، مشکلات گوارشی و یا گرفتگی عضلانی دارید و یا احساس نا امیدی ، پوچی و سایر نشانه های افسردگی دارید حتما به روان پزشک مراجعه فرمایید موفق باشید.

سلام من دختری ۱۴ساله هسم که الان حدود سه ماهه که به معاون مدرسمون که یه خانم تقریبا سی ساله هس علاقه شدید پیدا کردم طوری که روزای تعطیل فقط به فکر اونم و از دوریش رنج میبرم تا حالا به هر کسی گفتم گفته فراموشش کن و از این جور چیز ها اما من نمیتونم فراموشش کنم خواهش میکنم جواب بدین ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر نوجوان، سلام. از این که سوال خود را در شهر سوال مطرح می کنید متشکریم. دوستی و علاقه بین معلم و شاگر، همکلاسی ها یا مثل شما بین معاون مدرسه و بچه ها چیز بدی نیست و مثل دوستی و محبت بین دو تا خواهر بزرگ و کوچک یا مادر و فرزند میتواند وجود داشته باشد. حتی محبت و مهربانی بین دوستان به خودی خود نه تنها بد نیست بلکه یک مسئله خوب و پسندیده است. توصیه ای است که همیشه شنیده اید و ما همواره به فرزندانمان توصیه می کنیم که مهربان باشید و با یکدیگر دوست باشیدو ... اما توجه داشته باشید که هر نوع رفتاری که ما انجام می دهیم باید در حد متعادل آن و محدوده عادی باشد. یعنی این رفتار نباید به شکل غیرعادی در بیاید. نشانه غیر متعادل یا غیر عادی بودن آن هم آن است که این رفتار برای خود شما یا برای طرف مقابل رنج آور باشد. حالا اگر می بینید که این احساس یا رفتار شما اینگونه است، به قول معروف کمی فیتیه اش را پایین بکشید، یعنی شدت آن را کم کنید. البته ممکن است بگویید من ناخودآگاه اورا دوست دارم و دست خودم نیست! اما این را بدانید که رفتارهای انسان به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه تقویت یا تضعیف می شوند. شما وقتی کسی را دوست دارید، به یاد او می افتید و به او فکر میکنید. طبیعتا هرچه بیشتر به او فکر کنید شوق شما به او نیز بیشتر می شود و احساس علاقه بیشتری میکنید و از دوری او عذاب بیشتری میکشید. پس یکی از مهمترین راههای کم کردن یا به عبارتی متعادل کردن این علاقه، کمتر فکر کردن به اوست. یکی از کارهای مفید، پر کردن اوقات ب فعالیتهای جنبی و تفریحی یا سرگرمی یا هر کار مفید دیگری است که بتواند فکر شما را از آن قضیه منحرف کند. به این منظور میتوانید این مطالب را که قبلا گفته شده مطالعه و پیاده کنید (http://www.soalcity.ir/comment/8191#comment-8191). البته این کار حتما از ابتدا سخت و دشوار و شاید به نظرتان نشدنی باشد. اما با تمرین و ممارست کم کم میتوانید بر فکر خودتان تمرکز و تسلط پیدا کنید. یکی از کارهایی که در کنار این راه حل انجام میدهید این است که علاقه خود را مخفی نکنید. ضمن این که سعی می کنید علاقه تان را متعادل کنید، با خود ایشان سلام و علیک کنید و ابراز محبت داشته باشید.
بخشی از وقت خود را به ارتباط با خدا اختصاص دهید. برای این کار میتوانید در وقت نماز و پس از نماز چند دقیقه ای بنشینید و با خدای خود حرف بزنید. حتی میتوانید در غیر وقت نماز دورکعت نماز بخوانید و این کار را انجام دهید. حتی در روزهای اول میتوانید دورکعت راهم نخوانید؛فقط روی سجاده بنشینید و با خدا حرف بزنید و به او ابراز علاقمندی و عشق کنید. این کار هم ارتباط شما با خدای مهربان را بیشتر می کند و هم به شما آرامش می دهد.
موفق باشید

سلام من يه دانش آموز دبيرستان هستم و تقريبا چند ماهه كه احساس ميكنم يكى از دوستام به من علاقه مند شده و از خودش رفتار هاى غيرعادى نشون ميده ولى من اصلا اين حركات اونو دوست ندارم خيلى اذيت ميشم خيلى وقتا حسادت ميكنه يا با كسايى كه با من بد رفتار ميكنن پرخاشگرى ميكنه ديگه كاراش غير قابل تحمل شده با خودش صحبت كردم گفتم اين كارا چيه ميكنى؟؟ كلى گريه كرد گفت مگه من چيكار كردم. بعد گفت از گناهت نميگذرمو از اين حرفا نميدونم گريش به خاطر چى بود. تو اين چند ماه خودشو به نزديك كرده و منم گفتم اشكال نداره شايد اينجورى بهتر بشه و وابستگيش از بين بره ولى اصلا درست نشده و شايد بدترم بشه. چيكار كنم كه اين علاقه اش از بين بره لطفا كمكم كنين؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. به طور عادی ما انسانها از خصوصیات اخلاقی مختلفی برخورداریم و نقطه تمایز ما با یکدیگر همین است. البته همانطور که توصیه صاحب نظران و بزرگان بوده و هست، همواره باید تلاش کنیم که ویژگیهای خوب را در خود ایجاد کنیم و اگر هست آن را تقویت نماییم و خصلتهای بد و نادرست را در خودمان ضعیف و ضعیف تر کنیم تا جایی که بتوانیم آن را از بین ببریم. با توجه به این که اطلاعاتی از دوست شما نداریم و به صورت کتبی و مجازی هم نمیشود اطلاعات درست و کامل دریافت نمود. لذا چون ممکن است این رفتارها به دلایل خاص و زودگذر باشد و یا از طرفی ممکن است دوست شما دارای شخصیت خاصی بوده (مثل شخصیت وابسته) و این رفتار ناشی از آن باشد و این تنها با مراجعه حضوری و بررسی متخصص قابل تشخیص است، توصیه ای برای ایشان نمیتوانیم داشته باشیم. تنها به شما توصیه می کنیم، رفتار یا عکس العملی از خود بروز ندهید که احساس وابستگی ایشان را تقویت کند. مثلا اگر فکر میکنید به خاطر ترحم و دلسوزی کمی بیشتر به او نزدیک شوید یا کارهایی را برایش انجام دهید که البته او هم بسیار استقبال می کند و خوشحال می شود، این کار را نکنید. چون این کار باعث تقویت رفتار و احساس وابستگی ایشان می شود. البته این به معنای طرد کردن و از خود راندن هم نیست. سعی کنید رفتار کاملا عادی و طبیعی داشته باشید، البته جایی لازم بود و شرایط ایجاب کرد، کمی سرد تر رفتار کنید و در جایی گرمتر. البته طبیعتا برای نتیجه گیری باید این شرایط را مدتی ادامه دهید و صبر داشته باشید.
موفق باشید.

خيلى ممنونم از پاسخ شما. از اونجايى كه من امسال كنكورى هستم نميخوام هيچ چيز به زندگى و آينده من لطمه وارد كنه به خاطر همين ميخوام باهاش قطع رابطه كنم حداقل تا كنكور واقعا ديگه خسته شدم. و مهمتر از همه كنكور و آينده خودمه نميتونم خودمو فداى يكى ديگه بكنم ميخواستم بدونم اگه اين كارو كنم چى ميشه و نظر شمارو بدونم مرسى.

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سعی کنید عاقلانه و منطقی تصمیم بگیرید. گاهی اوقات یک کار یا رفتار به ظاهر لطف به کسی به حساب می آید ولی در واقع به ضرر او است. مثل مجروحی که به شدت تشنه است و البته نوشیدن آب برای او مضر است، قطعا شما با دانستن این مطلب به او آب نخواهید داد. در مورد شما هم بهتر است آرامش خودتان و دوست تان ، و آینده خودتان را فدای خواسته غیرمنطقی دوست خود نکنید.
موفق باشید

سلام. من یه دخترم ۱۳سالمه .من عاشق همکلاسیم شدم من اونو از دو سال قبل میشناختم و ازش بدم میومد ولی امسال که با هم همکلاسی شدیم و الان من به اون علاقه شدیدی پیدا کردم تا حدی که وقتی خونه هستم از دوری اون رنج میبرم هر وقت پیشش هستم یا وقتی که اسممو صدا میکنه دست و پا مو‌ گم میکنم ولی جرات ندارم عشقمو بهش بگم عشق من به اون یک عشق پاکه و دور از هر گونه هوس اون کسیه که بیشتر بچه های مدرسه عاشقش شدن و منم یکی از اونام اون رفتار وشخصیتش با من صد و هشتاد درجه تفاوت داره و شبیه پسراس .عشق من هر روز شدید و شدید تر میشه و نمیدونم چی کار باید کنم اگه میشه به من کمک کنید .

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. از این که سوال خود را در شهر سوال مطرح می کنید متشکریم.
دوست نوجوان، بایستی یادآور شویم که دوستی و علاقه بین معلم و شاگر، بین همکلاسی ها یا امثال این موارد در اصل چیز بدی نیست و مثل دوستی و محبت بین دو تا خواهر بزرگ و کوچک یا مادر و فرزند میتواند وجود داشته باشد. حتی محبت و مهربانی بین دوستان به خودی خود نه تنها بد نیست بلکه یک مسئله خوب و پسندیده است.
الفت و دوستی موهبتی هست که خداوند در قلب آدمها قرار داده و همگی ما، کم یا زیاد ازش برخورداریم. روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. علاقه و دوستی بین دو مؤمن (آدمی که به خدا ایمان دارد) در اصل یک احساس و رفتار پسندیده است. در روایات آمده است اگر دو مؤمن به هم دیگر ‏رسند، وقتی مصافحه (دیده بوسی) نموده و به همدیگر دست ‏دهند، بین دستان آنها، رحمتهای الهی ریزش می‏كند، که بیشتر آنها نصیب كسی است كه دیگری را بیشتر دوست می‏دارد.(بحارالأنوار، ج ۵، ص ۳۲۳)؛... توصیه ای است که همیشه شنیده اید و ما همواره به فرزندانمان توصیه می کنیم که مهربان باشید و با یکدیگر دوست باشید و ...هزاران توصیه دیگر. اما توجه داشته باشید که هر نوع رفتاری که ما انجام می دهیم باید در حد متعادل آن و محدوده عادی باشد. یعنی این رفتار نباید به شکل غیرعادی در بیاید. نشانه غیر متعادل یا غیر عادی بودن آن هم آن است که این رفتار برای خود شما یا برای طرف مقابل رنج آور باشد. حالا اگر می بینید که این احساس یا رفتار شما اینگونه است، به قول معروف کمی فیتیه اش را پایین بکشید، یعنی شدت آن را کم کنید. البته ممکن است بگویید من ناخودآگاه اورا دوست دارم و دست خودم نیست! اما این را بدانید که رفتارهای انسان به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه تقویت یا تضعیف می شوند. شما وقتی کسی را دوست دارید، به یاد او می افتید و به او فکر میکنید. طبیعتا هرچه بیشتر به او فکر کنید شوق شما به او نیز بیشتر می شود و احساس علاقه بیشتری میکنید و از دوری او عذاب بیشتری میکشید. پس یکی از مهمترین راههای کم کردن یا به عبارتی متعادل کردن این علاقه، کمتر فکر کردن به اوست. یکی از کارهای مفید، پر کردن اوقات ب فعالیتهای جنبی و تفریحی یا سرگرمی یا هر کار مفید دیگری است که بتواند فکر شما را از آن قضیه منحرف کند. به این منظور میتوانید این مطالب را که قبلا گفته شده مطالعه و پیاده کنید (http://www.soalcity.ir/comment/8191#comment-8191). البته این کار حتما از ابتدا سخت و دشوار و شاید به نظرتان نشدنی باشد. اما با تمرین و ممارست کم کم میتوانید بر فکر خودتان تمرکز و تسلط پیدا کنید. یکی از کارهایی که در کنار این راه حل انجام میدهید این است که علاقه خود را مخفی نکنید. ضمن این که سعی می کنید علاقه تان را متعادل کنید، با خود ایشان سلام و علیک کنید و ابراز محبت داشته باشید.
یکی از راههای کمک کننده به شما آن است که بخشی از وقت خود را به ارتباط با خدا اختصاص دهید. برای این کار میتوانید در وقت نماز و پس از نماز چند دقیقه ای بنشینید و با خدای خود حرف بزنید. حتی میتوانید در غیر وقت نماز دورکعت نماز بخوانید و این کار را انجام دهید. حتی در روزهای اول میتوانید دورکعت راهم نخوانید؛فقط روی سجاده بنشینید و با خدا حرف بزنید و به او ابراز علاقمندی و عشق کنید. این کار هم ارتباط شما با خدای مهربان را بیشتر می کند و هم به شما آرامش می دهد.
موفق باشید

سلام دختري هستم ١٧ ساله. راستش منم عاشق يكي از همكلاسيام شدم. روز اول كه ديدمش همه ميگفتن خيلي شبيهين . و واقعا شبيهيم از همه لحاظ... اخلاق شخصيت قيافه سليقه... همه چيز... نميدونم چرا انقد دوسش دارم حاضرم جونم رو هم براش بدم. دختر خيلي آروميه. همه بچها ارزوشونه باهاش دوست شن. ولي اون فقط منو دوست داره منم فقط اونو دوست دارم. سركلاس اصلن تمركز ندارم ، رديف جلو نشسته و من همه ي حواسم به اونه همه حركاتش. واقعا ديوونشم . تو مدرسه با هم راحت نيستيم ولي وقتي خونم هميشه باهام حرف ميزنه... ميشه گفت ٢٤ ساعته... نميتونم ازش دل بكنم خيلي ميخامش و از طرفي واقعن نميتونم به اين وضع ادامه بدم... فك كنم درست نباشه انقد دوسش داشته باشم. بعضي وقتا واقعا نميتونم كنترل كنم دلم ميخاد جلوي همه بچها بپرم بغلش بوسش كنم... ولي ... درست نيس....

به نام خدا
با سلام و تشکر از ارتباط شما با این سامانه
در این سنی که شما قرار دارید به طور طبیعی علاقه و گرایش به دوستان و همسالان پر رنگتر میشود و گاهی دیگر روابط فرد را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
به طور کلی انسان در زندگی با مسائل مختلفی روبروست و لازم است در هر مرحله با آگاهی کافی عمل کند که دچار مشکل نشود به طور مثال دوران کودکی، دوران نوجوانی و جوانی، سالهای دانشگاه، ازدواج و شغل و وظایف والدینی و ...
اگر چه ایجاد صمیمیت یکی از نشانه های سلامت روان انسان است ولی افراط در هر کاری باعث مشکلاتی میشود،مشکلاتی در روابط اجتماعی و خانوادگی و حتی رابطه خود و خدا
به نظر من، گرچه ارتباط شما، دوستانه، سالم و جذاب است؛ ولی برای جلوگیری از افراط و دوری از برخوردهای احساسی و انجام صحیح امور جاری و پاسخ مناسب به انتظارات والدین و ... لازم است این حالات خود را مدیریت کنید و کمی از دوستتان فاصله بگیرید
البته حتما میدانید که منظورم قهر کردن نیست بلکه محدود کردن این روابط است. با این کار احساس بهتری در شماایجاد میشود و خودتان را اسیر رفتارهای دوستتان نمیبینید
محو شدن در رفتارهای ایشان گاهی احساس عدم اعتماد به نفس به شما میدهد و مشکلات دیگری همچون ناتوانی در استقلال یابی و ...
به مرور روابط خود را کاهش دهید که به اصل دوستی شما خللی ایجاد نشود و ضمنا از حالت وابستگی به این ارتباط کم کم خارج شوید.
به اهدافتان در رفاقت بیاندیشید و نسبت این اهداف را با اهداف شخصی و آینده خود بسنجید؛ به روزهایی فکر کنید که باید کاری انجام می دادید ولی این صمیمیت افراطی باعث عقب افتادنتان شده است؛ این تفکرات باعث میشود راحت تر تغییر رفتار دهید.
موفق باشید

سلام
من یه دختر ۲۰ سالم که ۶ ساله عاشق دوستم که همجنسم هست شدم
تو تمام این ۶ سال هیچ رابطه جنسی با هم نداشتیم و من فرا تر از بوسیدن پیشونی و دستاش نرفتم
ولی معنیش این نیست که نخپاستم
دوستم مثل من نیست میگه عاشقم نیست
از لب گرفتن هم خوشش نمیاد
تا دوسال پیش سرش رو شونم بود و دستاش تو دستام همین
الان دوساله که هیچی هیچی
از بعد از تموم شدن مدرسمون
حتی وقتی مثل قبل باهاش حرف میزنم میگه تو رو خدا جدی باش
یا پس کی بزرگ میشی
میدونم که دوست پسر نداره هیچ وقت هم نداشته عاشق کسی هم نیست
فقط اینکه انگار بزرگ شده
چند باری هم براش خواسگار اومده و من هر بار تا دم مرگ رفتم
انقدر جذابه که همه سریع عاشقش میشن و من ۶ سال استرس از دست دادنشو دارم
اما الان دیگه خیلی جدی شده
انگار واقعا وقت رفتنشه
و من نمیتونم ببینم دست کسی بهش بخوره
از فکر نداشتنش دارم دیوونه میشم
من فکر میکنم که همجنس گرا هستم و باید درمان بشم
اما اینکه چطوری از فکر کسی که تو تمام خاطراتم هست بیام بیرون برام سخته
در و دیوار تمام فصل ها تمام خهیابونا تمام آهنگا بوی عطرش همش داره دیوونم میکنه
کاش بزرگ نمیشدیم کاش ۱۴ ساله میموندیمو هنوز موقع گریه کردن سرش رو شونه من بود
نمیدونم چیکار کنم
لطفا راهنماییم کنید

با سلام
اولا صرفا به خاطر این مساله نمی توان ادعا کرد که شما همجنس گرا هستید, برای مشخص شدن این موضوع باید به صورت حضوری به مشاوره مراجعه کنید.
دوما, سعی کنید تمام موضوعات و مواردی که یادآور خاطرات ایشان هست را از محیط خود حذف کنید.
سوما می توانید با تغییر موضوع عشق یعنی ازدواج این مساله را حل کنید.

سلام من ی پسر ۱۷ سالم بابابزرگ پدریم روس بوده ومادرمم لهستانیه اما حالا تو ایران زندگی میکنیم وپدر ومادر بعد از اینکه توی کالج باهم اشنا شدن وبعدش مسلمون شدن اومدن واسه زندگی تهران...
از بچگیم رفتارای عجیبی از بقییه میدیدم به خصوص زن ها...یادمه معلم مهدم باهام رفتارای جنسی میکرد منکه هیچی نمیفهمیدم اون موقع... تو دوران ابتدایی یکی از دخترای فامیل رسما بدون هیچ مقدمه ای ازم چنین درخواستی کرد ...ومنم که اصلا متوجه منظورش نشده بودم قبول کردم ولی بعش لباساشو دراورد ومنم نتونستم جلوی خودمو بگیرم.هروقت میریم خونشون ازکارم خجالت میکشم
تازگیا معلم ورزشم بهم علاقه مند شده رسما زنگای ورزش جیم میزنم از مدرسه فرار میکنم.مردک دیوانس والا.به خدا خسته شدم از هم کلاسیام ودوستان ودبیرام تاکسایی که تو خیابون میبینم میخوان باهام رابطه جنسی داشته باشم یادمه تو دوران راهنمایی یکی تو خیابون بزور سوار ماشینم کرد وبعد از کارش ولم کرد به خانوادم هیچی نگفتم وبه داییم گفتم ولی گفت نوش جونش.انقد گریه کردم به خاطر این حرفش .خیلی اعصابم خورده از همچی زده شده از همه ادما همش احساس ترس دارم...کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. بسیار متاسفیم از این شرایط؛ هم از بابت ناراحتی که شما متحمل می شوید و هم اینچنین رفتارهایی از دیگران بسیار تأسف انگیز است. به هر حال اولین وظیفه ما اصلاح رفتار خودمان و حفظ خودمان از انحرافات و گناهان است و سپس اصلاح دیگران. با توجه به مطالب شما برداشت ما این است که قیافه و ظاهر شما، (و البته نژاد غیر ایرانی شما)، یکی از عوامل نزدیک شدن برخی از این گونه افراد به شما است. خب طبعا شما در مورد همه موارد و همه شرایط نمیتوانید به یک شکل رفتار کنید. شاید هم در برخی موارد درست عمل کرده باشید، مثلا در جایی باید فرار کرد، در جایی باید سکوت کرد و نشنیده و نادیده گرفت و در جایی باید با شدت و خشونت برخورد کرد...
اکنون وظیفه شما دوست نوجوان، در مقابل خداوند مهربان و البته وجدان خودتان، بسیار سنگین تر از گذشته است. در برخی موارد باید سعی کنید که بر میل شهوانی خود غلبه پیدا کنید و اگر طرف مقابل را نمیتوانید منع کنید محل را ترک کنید (مثل درخواست بی عفتی از طرف یک دختر فامیل). در برخی موارد مثل معلم مدرسه، باید اگر رفتار یا درخواست صریحی از او مشاهده کردید، بار اول تذکر دهید و هشدار دهید که به مدیریت مدرسه اطلاع خواهید داد و در صورت تکرار حتما به مدیریت گزارش دهید. البته طبعا باید طوری عمل کنید که بچه ها متوجه این گونه رفتار ها (چه از طرف دیگران و چه عکس العمل شما) نشوند تا شرایط بدی در کلاس و مدرسه پدید نیاید.
در بسیاری از این موارد باید پیش از اینکه رفتاری صورت بگیرد و عملی (حتی پیشنهاد) اتفاق بیافتد یا مکان را ترک کنید یا فضا را عوض کنید یا صحبت را تغییر دهید... از سوی دیگر باید سعی کنید با انسانهای درست و صالح رفاقت برقرار کنید یا اگر دوستانی از این دست دارید ، روابط خود با آنان را بیشتر کنید.
از خداوند بزرگ کمک بخواهید. سعی کنید ارتباط با خدا را تقویت کنید. همانطور که در هر گوشه و کناری با خدای خود راز و نیاز و درد دل می کنید از او بخواهید، که شما را در ای مسیر یاری کند و در مقابل شما هم تا جای ممکن تلاش خود را در دوری از گناه و تحمل این شرایط سخت انجام دهید. مطمئنا خدای مهربان و بزرگ بزرگترین نیرویی است که شما میتوانید بر او تکیه کنید. متاسفانه گاهی اوقات رفتار مردم (مثل نمونه هایی که شما فرمودید و یا مانند حرف دایی شما) هیچ توجیهی ندارد و فقط مایه تأسف است.
از خدای بزرگ برای شما آرزوی سلامتی، آرامش و موفقیت داریم.

سلام
من پسری ۱۳ ساله ام که در کلاس ۷ ام دبستان درس میخوانم به هم کلاسی خودم که آن هم یک پسر است علاقه شدید دارم و این علاقه روز به روز بیشتر و بیشتر میشه.من با اون دوست صمیمی هستم و وقتی به جز من با کس دیگری حرف میزنه خیلی حسودیم میشه حس میکنم اون هم به من علاقه ای داره ولی به رو نمیاره نمیدونم چیکار کنم لطفا جواب بدین
ممنونم

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، به شهر سوال خوش آمدید. به این نکته توجه داشته باشید که ما باید رفتار و طرز فکر خود را تغییر دهیم تا بتوانیم در زمان سهیم کردن آنها با پیروزی های خود، واکنشی را که از سویشان انتظار داریم دریافت کنیم.

جستجو کنید، بشناسید و استخراج کنید: وقتی که آن احساس غرق شدن بوجود می آید، سریع آنرا کنترل کنید. اجازه ندهید که آن احساس ملکه ذهن شما شود و بصورت یک لبخند توخالی روی صورتتان جلوه کند. کمی موشکافی کنید که چرا چنین حسی بروز می کند و اصلا چرا وجود دارد؟ با انگیزه های خود مقابله کنید و چیزهای غیر واقعی و نا امنی هایی که خودمان تقویت می کنیم را در همان ابتدای کار سرکوب کنید.
همواره صداقت را در نظر داشته باشید: نشان دادن آسیب پذیری خود اغلب بهترین دارو برای درمان شماست. تصور کنید دوستتان به شما می گوید که یک شی گرانبها هدیه گرفته است... در اینجا شما دچار همان احساس می شوید. چه اتفاقی می افتد اگر اعتراف کنید که هیجان زده شده اید، یعنی با یک سری فشارهای شخصی روبرو هستید که شما را نگران آینده کرده؟ واضح است که اولین چیزی که به زبان می آورد همین نکته نیست ، اما اگر قرار است برمبنای صداقت گام بردارید ، یک رابطه صحیح در کنارش تبعاتی دارد، پس لازم است که کمی ریسک کنید. تعامل ما با دیگران باعث می شود که احساسمان واقعی تر باشد ، هر بار که احساس واقعیتان را بر زبان می آورید، احساس آزادی و سبکی بیشتری می کنید.
قدردان باشید: هر روز سعی کنید بخاطر داشتن یک چیز خاص در زندگی سپاسگذار باشید. این حس را با دیگران شریک شوید. با صدای بلند. در مکالماتتان و با جدیت. تشکر کنید و قدر دان باشید. قدردان خدا، قدردان پدر، قدردان مادر، قدردان معلم، قدردان دوست، قدردان هر کسی که کمترین کاری برای شما کرده است.
صمیمی شوید: اجازه ندهید احساس ملامت بی مورد در روابط شما فرافکنی بوجود آورد. این فرض را کنار بگذارید که اگر دوست شما با دیگران صمیمی شده، دیگر به شما نیازی ندارد. این احساس را از خود دور کنید. بعضی وقتها نمی توانیم جشن بگیریم چون حس نمی کنیم که به جشن دعوت شده ایم.
موفق باشید

سلام من پسر ۱۶ ساله هستم در سن ۱۴ سالگی عاشق یه مرد پولدار (همسایمون) شدم اونم عاشقم شد طوری عاشقش شدم که از تفریحم با خانواده گذشتم همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه کم کم جدایی بینمون به وجود اومد میخواست بهم بفهمونه که هنوزم دوسم داره ولی من میفهمیدم که عشقش نسبت بهم کم تر شده ، کمتر بهم محل میداد کمتر حالمو میپرسید تا اینکه خودم تصمیم گرفتم ازش دل بکنم چون واقعا داشتم دیوونه میشدم
بگذریم که چه دردهایی کشیدم بلاخره ازش دل کندم
تا اینکه بازم یه مرد بسیار خوشتیپ و خوشگل بهم ابراز محبت کرد ، از یه طرف داشتم براش میمردم و از طرف دیگر داشتم تو ذهنم تکرار میکردم <تجربه را تجربه کردن خطاست> ولی چی بگم از دل احمق که باز دل بست
هفته اول باهم با ماشین گشتیم هفته دوم همش اس ام اس بازی کردیم هفته سوم بهم گفت باید با هم سکس کنیم بهش گفتم من از سکس خوشم نمیاد من فقط میخوام تا اخر دنیا مال من بشی
به خدا یه حرفایی بهم میزد که از خود بی خود میشدم تا اینکه یه روز عکسای همجنس باز ها رو نشونم میداد منم بهش گفتم از همجنس بازا خوشم نمیاد
نمیدونم چطور داره میشه الان حتی بهم پی ام هم نمیدیم
خیلی دلتنگشم با اینکه کارگاهش نزدیک خونمونه ولی به خودم اجازه نمیدم برم ببینمش
لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. ضمن احترام به شما و البته تشکر از بابت طرح مشکل خود با ما، باید به عرض شما برسانیم این رابطه ای که شما نام آن را عشق و عاشقی، آن هم بین شما بعنوان یک نوجوان پسر و یک مرد بزرگسال (یا مردان بزرگسال) به لحاظ طبیعی،عرفی و شرعی و اخلاقی نمیتواند توجیه داشته باشد. تنها نکته مثبت آن است که این روابط شما هنوز به مرحله اعمال جنسی نرسیده است که جای شکر دارد. به هر حال به شما توصیه می کنیم به جای این در و آن در زدن برای ایجاد یک رابطه عاشقانه با یک مرد بالغ و بزرگسال (یا حتی افراد هم سن و سال خود) به فکر امور بسیار مهم تر زندگی خود باشید. شما در ابتدای راه زندگی و آینده خود هستید و دوران سرنوشت سازی را برای رقم زدن آینده خود سپری میکنید. پرداختن به امور مثبت و درست و سازنده مانند تحصیل، ورزش، کار، امور مذهبی، خانواده و ... در این سن همانقدر میتواند پیشرفت و سعادت شما را در آینده تضمین نماید که پرداختن به امور منفی و غیرسازنده و یا مخرب مانند این روابط میتواند آینده و خدای ناکرده تمامی عمر مفید شما را در همین مسیر قرار دهد یا حداقل تحت الشعاع این امور قرار دهد. بنابراین اگر تصمیم دارید در آینده یک زندگی معقول، یک کار و شغل مناسب و روابط مناسب در محل کار داشته باشید، یک انتخاب درست و بموقع در ازدواج داشته باشید، یک رابطه خوب و درست با همسر آینده و حتی با خانواده خودتان داشته باشید، اگر دوست دارید در یک رشته ورزشی یا یک حرفه خاص یا یک رشته تحصیلی بخصوص به موفقیت برسید و دوستان و آشنایان و دیگران با دیدن شما هم لذت ببرند و هم به موقعیت شما غبطه بخورند، روند کنونی خود را باید تغییر دهید... راهکارهای ارائه شده در ابتدای همین پست (ابتدای صفحه) را به دقت مطالعه کنید. هرچند راهکارهای ارائه شده ناظر به تمایلات جنسی نیز هست و ممکن است به نظر شما مربوط به شما نباشد، اما پیاده کردن این راهکارها قطعا برای شما مفید خواهد بود.
برای شما آرزوی موفقیت و سربلندی در پناه ایزد منان داریم.

سلام
من هم مثل شما هستم

نمیدونم چیکار کنم...

با سلام
من پسری ۱۳ ساله ام که علاقه شدیدی به همکلاسیم دارم. منو اون باهم ۷ ساله یعنی از پیش دبستانی دوستیم و الان هر دو مون هم کلاس ششم تو یه مدرسه و کلاس درس میخونیم. منو و اون خیلی خیلی با هم صمیمی هستیم و تقریبا ۳ روز در هفته یا من به خونه ی اونا یا اون به خونه ما میاد.من در طول این سالها علاقه ای به او نداشتم و به عنوان یک دوست خوب و صمیمی میدونستمش ولی امسال به صورت خیلی عجیبی بهش علاقه مند شدم و هر روز این علاقه بیشتر و بیشتر میشه. من همیشه به فکر اونم.
اون همیشه به من میگه بهترین دوستش منم و تنها کسی که خارج از مدرسه باهاش رفت و آمد داره منم. و من از این حس اصلا راضی نیستم و نمیدونم باید چیکار کنم تا این علاقه ی من نسبت به اون از بین بره لطفا به سوالم پاسخ بدید ازتون خواهش میکنم جوابمو بدین خیلی رنج میکشم و نمیخوام ازش جدا بشم و دور شم چون اون هم خیلی منو دوس داره البته به عنوان دوست و خیلی بهم اعتماد میکنه.من نمیخوام این اعتمادش به من از بین بره
لطفا کمکم کنید التماس میکنم جواب بدین خیلی ناراحتم بخاطر این مسئله و میخوام حلش کنم و منتظر جواب شما هستم
ممنونم

به نام خدا
با سلام و تشکر از ارتباطتون با این سامانه
همانطور که خود شما متوجه شده اید، افراط باعث درگیری و از کارافتادگی انسان میشه
گرچه دوستی خوبه ولی وقتی تبدیل شد به وابستگی، مانع رشد انسان خواهد شد. سوالاتی که لازم به نظر میرسه اینه که:
۱. چرا این وابستگی به وجود آمده است؟
۲. چه ویژگی هایی از این فرد باعث علاقه شما شده است؟
۳. چرا همه اطرافیان دوستتان، چنین احساس افراطی شما را به وی ندارند؟
۳. تفاوت این فرد با دیگر افراد در چه چیز بوده است؟
بررسی این سئوالات و یا سئوالات مشابه باعث میشه که نسبت به خودتان خودآگاهی پیدا کنید و در واقع با دانستن دقیق مسئله نیمی از راه حل مسئله را طی کرده اید
به طور کلی علت ایجاد اینگونه وابستگی ها، مشکلات عاطفیست
مشکلات عاطفی عموما ناشی از روابط در خانواده است. اشکالات ارتباطی والدین با یکدیگر، روابط والدین با فرزندان و بر عکس، بنابراین یکی از راههای حل وابستگی ها و جلوگیری از آن عبارتست از تقویت روابط عاطفی با نزدیکان و حل سوء تفاهمات با ایشان
حتی الان هم با تقویت روابط عاطفی با خواهر و برادر و والدین کمک بزرگی به خود خواهید کرد.
در مورد علت علاقه خود به این شخص خاص فکر کنید و این فکر و باور خود را به چالش بکشید و زیر سئوال ببرید و سعی کنید موضوع را از نگاه دیگران بسنجید. این روش باعث میشود باور جدیدی به دست بیاورید و جدا شدن از باوری که در پس وابستگیتان وجود دارد راحت باشد و در نتیجه بتوانید راحتتر خلاص شوید
میتوانید از خود بپرسید اگر فردی به شما مراجعه کند و همین سئوال شما را بپرسد چه جوابی به وی میدهید یعنی سعی کنید به صورت ذهنی درمانگر خودتان باشید
از خود بپرسید چرا دیگران چنین احساسی نسبت به وی ندارند یعنی حتی اگر تعداد کمی هم چنین احساسی نداشته باشند به شما ثابت خواهد شد که وجود این عواطف واقعی نیست و صرفا تصورات شماست
به طور کلی اگر بتوانید به خودتان ثابت کنید این افکار و احساسات قابل اعتنا نیست، گام بزرگی در درمان برداشته اید
سعی کنید روابط خود با این شخص را به مرور کمتر کنید و حتی کلاس و مدرسه خود را عوض کنید و دوستانی جدید جایگزین کنید.
افکار خود را کنترل کنید و در خلوتهای خود مراقب فکرتان باشید چرا که مشکل شما از همان رؤیا پردازیها شروع میشود.
به این موضوع بیاندیشید که افرادی که چنین روابطی با او ندارند خیلی راحت و بدون دغدغه مشغول زندگی هستند و مشکلی هم ندارند پس تو هم میتوانی
سعی کنید رابطه خود را با خدا بیشتر کنید و زمانهایی را ولو کوتاه با خدا صحبت کنید.
در صورتی که لازم دیدید میتوانید با مشاوره تلفنی مرکز ملی پاسخگویی تماس بگیرید بنده با کد ۹۰۳۰ در خدمت شما هستم

سلام دختری ۲۱ ساله هستم من در دوران دبیرستان یک دوست بسیار صمیمی داشتم که خیلی از نظر فکری و اخلاقی شبیه به من بود و به همین دلیل خیلی به هم نز یک بودیم از سال دوم دبیرستان که با او آشنا شدم تا سال پیش دانشگاهی روز به روز صمیمی تر و به هم وابسته تر شدیم البته وابستگی من بیشتر بود تا اینکه بعد از کنکور در دانشگاه ها و رشته های مختلف قبول شدیم و از هم جدا شدیم اما باز هم با هم در ارتباط بودیم تا قبل از اینکه از هم جدا شیم نمیدونستم که تا اون حد بهش وابسته ام الان سال سوم دانشگاهم و حدود دو سال بود که روز و شب بهش فکر میکردم و ذهنم پر از خیال پردازی هایی بود که از آینده خودم و اون داشتم..اوایل که عشق شدیدش رو تو قلبم حس میکردم توی اینترنت دنبال یه راه حل میگشتم که دیدم تست هایی برای مشخص کردن نوع تمایل جنسی وجود داره که البته نمیدونم چقدر پایه علمی داره من چند تا از اون تست ها رو دادم و نتیجه همه شون یکی بود اینکه شما به دو جنس تمایل دارید..خیلی از این بابت ناراحت شدم و کنار اومدن با این مسئله برام اصلا آسون نبود و خیلی ذهنم رو آشفته کرد تا کم کم این نوع از تمایل برام موجه شد و من همچنان به رویا پزدازی هام درباره اون ادامه میدادم تا اینکه این اواخر به خاطر فشار شدیدی که به خاطر یکطرفه بودن رابطه ام و علا قه ام روی من بود و ناراحتی هایی که از بابت این که اون من رو به عنوان عشقش نمیبینه و فقط به چشم یه دوست بهم نگاه میکنه در حالی که من از دوری اون تا مرز دیوونگی پیش رقتم باعث شد تا ناراحتی قلبی بگیرم و حدود دو هفته پیش بود که خیلی غیر منتظره با من تماس گرفت و من رو برای مراسم عقدش دعوت کرد و من در حالی که نمیتونستم جلوی اشکام رو بگیرم و بغض خفم میکرد بهش تبریک گفتم و براش آرزوی خوشبختی کردم و با بدترین شرایط روحی به مراسمش رفتم چون مجبور بودم و اونجا برام از جهنم بدتر بود وقتی که کنار کس دیگه ای دیدمش قلبم داشت از جاش در میومد و بغضم امونمو بریده بود در حالی که هیچ کاری از دستم بر نمیومد و باید خودمو خوشحال نشون میدام .. حالا افسردگی شدید گرفتم و هنوزم نمیتونم از فکرش بیام بیرون و حس میکنم آینده ام نابود شده..شاگرد اول دانشگاهم هستم اما الان انگیزمو از دست دادم و احساس میکنم زندگیم پوچ و بی معنی شده..تنها کسی بود که با تمام وجود عاشقش بودم و پاک ترین احساسی بود که تا بحال تجربه کردم به همین خاطر نمیتونم به رابطه ی دیگه ای فک کنم..
لطفا کمکم کنید..من آدم خیلی شادی بودم دلم میخواد دوباره مثل قبلم بشم..
ممنون از سایت خوبتون..این مسائل چیزی نیس که بتونی با کسی درمیون بذاری ممنون که یه فرصت برای درد دو دل کردن و گفتن مشکلات در اختیارمون گذاشتید

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، ما هم خدمت شما عرض سلام و خوش آمد داریم. بسیار متاسف هستیم که در شرایط بدی به سر می برید و از خداوند بزرگ میخواهیم شما را در رهایی و پشت سر گذاشتن این دوران کمک کند. خواهرم شما باید بدانید که ما در دنیای واقعی زندگی میکنیم نه در دنیای مجازی، ما باید واقعیت ها را بپذیریم و با واقعیت ها روبرو شویم. واقعیت کنونی شما این است که دوست صمیمی و قدیمی شما ازدواج کرده است. حتما می پذیرید که نوع دوست داشتن شما یا به قول شما عشقتان به ایشان، اشتباه بوده. گذشته از این که این نوع محبت افسار گسیخته و بی رحمانه میتواند برای خود شما بسیار زیان آور باشد (که اکنون درک می کنید)، برای طرف مقابل شما هم میتواند آزارنده باشد. مضاف بر این که شما نباید توقع داشته باشید که دیگران (حتی دوست صمیمی تان) به خاطر علاقه شما، زندگی و سرنوشت خود را تغییر دهد. حتی این انتظار از شما می رود که اگر واقعا ادعای عشق و علاقه فراوان به کسی دارید، به علاقه او هم احترام بگذارید و شرایط او را هم با کمال میل بپذیرید.
به هر حال اکنون باید سعی کنید تا از این حال و هوا بیرون بیایید. ما به صورت غیر حضوری و با اطلاعاتی که شما دادید نمیتوانیم تشخیص دهیم آیا واقعا دچار افسردگی شده اید یا خیر و این مسئله نیازمند مصاحبه با کارشناس روانشناس است. برای اطلاعات بیشتر میتوانید این پست ها را مطالعه کنید (http://www.soalcity.ir/node/332) و (http://www.soalcity.ir/node/2337). اما بدون این که خودتان در مورد خودتان قضاوت قطعی کنید توصیه میکنیم به شکل حضوری به یک مشاور روانشناس مراجعه کنید یا در صورت عدم امکان با شماره ۰۹۶۴۰۰ تماس بگیرید تا همکاران ما در بخش تلفنی شما را راهنمایی کنند.
الا بذکر الله تطمئن القلوب (دل آرام گیرد به یاد خدای)

سلام.من یه دختر ۱۵ساله هستم.از خیلی وقت پیش در مورد همجنس بازی می دونستم و برام خیلی سرگرم کنندس.به طوری که رابطه دو پسر برام طبیعیه ولی از رابطه دو دختر به شدت نفرت دارم.حدود چند ماهیه که از یه پسر خوشم اومده به طوری که تقزیبا همیشه بهش فک می کنم.ولی اون از علاقه من به خودش خبر نداره و منم قصد ندارم از علاقم بهش بگم.امسال دختری وارد مدرسه ما شد .دختره خیلی درس خون و مودب و منظمیه.این رفتارش برای من خیلی عجیبه چون من خودم هوش نسبتا خوبی دارم ولی از درس خوندن بیزارم.تنها تفاهمی که با هم داریم آروم بودنمونه.چون از اخلاقش خوشم نمیومد سعی کردم زیاد بهش نزدیک نشم. ولی دقیقا چند وقت بعد از اینکه از اون پسر خوشم اومد متوجه شباهت زیادش به دختره شدم.البته با هم هیچ نسبتی ندارن.مشکل من اینه که از اون موقع احساس می کنم به اون دختر علاقه دارم.و مدام بهش فکر می کنم این برام خیلی آزار دهندس که به یه دختر فکر می کنم.اما خدارو شکر بهش تمایل جنسی ندارم.البته همچنان به اون پسر فکر می کنم و نظرم نسبت به جنس مخالف تغییر نکرده.دوست دارم در مورد حسم با یکی صحبت کنم یا ازش راهنمایی بخوام ولی متاسفانه به هیچکس نمیتونم چیزی بگم و خجالت می کشم که به روانشناس مراجعه کنم.می خوام بدونم برای سرکوب حسم باید چیکار کنم چون واقعا دارم دیوونه میشم.
لطفا به سوالم جواب بدین ممنون میشم....

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام خدمت شما دوست نوجوان، به شهر سوال خوش آمدید. ممکن است به نظر شما مسائل جنسی (از هر نوع) امری سرگرم کننده و جذاب باشد، اما همانطور که خودتان میدانید پرداختن به این گونه مسائل به دور از ، فرهنگ، شأن، و ادب ما ست. البته متاسفانه نمیتوان انکار کرد که با وجود انواع رسانه های مختلف سمعی و بصری، بسیار ساده تر از خیلی امور دیگر زندگی میتوان در معرض چنین مسائل و اطلاعاتی قرار گرفت، اما به هر حال در نهایت امر این ما هستیم که رفتار میکنیم و مسیر را انتخاب می کنیم. پاسخ کلی شما آن است که اگر مستقیم با این مسائل ارتباط دارید، آن را ترک کنید. اما اگر از طریق رسانه ها (عکس و فیلم و اینترنت و شبکه های اجتماعی و ...) از این اطلاعات استفاده می کنید، طبیعتا باید این ارتباط را اصلاح کنید. اگر کسی را می بینید که چنین حسی را در شما ایجاد می کند باید سعی کنید مدتی او را نبینید. اما در همه این مسائل که گفته شد سعی کنید که به تدریج ارتباط را کم کرده و در نهایت قطع کنید. نکته دیگر این که وقتی یک بخشی از زمان یا اوقات خود را میخواهید صرف کاری نکنید، باید یک جایگزین برایش تعریف و تعیین کنید. مثلا اگر نیم ساعت بعد از ظهر با اینترنت یا گوشی همراه به این گونه مسائل می پردازید، اولا (در صورت امکان) این کار را ترک کنید (و در صورتی که امکان ندارد زمان را به تدریج کاهش دهید) و در ثانی آن نیم ساعت را به یک کار دیگر (که علاقه دارید و کار مفیدی است) اختصاص دهید.
شاید بتوان گفت همه این کارها نوعی برنامه ریزی برای خودتان باشد.اما از این کار نهراسید. احتمالا ابتدای کار کمی دشوار خواهد بود و به هم ریختگی خواهید داشت اما کم کم منظم و درست خواهد شد.
خداوند بزرگ و مهربان، پشت و پناهتان.

سلام من دختری ۳۰ ساله و تحصیل کرده هستم در مدت ۲ سال هست که با دختری دوست شدم و بعد عاشق این دختر شدم همه روز و شب بهش فکر میکنم و تمام مدت ذهن و روح من و مشغول کرده بدون اون زندگی برام غیر ممکن میشه البته علاقه اون به من در حد معمولی و عاقلانه است در واقع این عشق یک طرفه از طرف من هست . حالا اون تصمیم گرفته ازدواج کنه وان منو بحدی عذاب میده که ارزوی مرگ میکنم و کلی باهاش دعوا کردم که برگشت گفت اگه از ازدواج کردن من ناراحت میشی دیگه باهم قطع رابطه کنیم اینو که شنیدم حالم بدتر شد حالا مطمین که اون اصلا منو دوست نداره
کمکم کنید حالا من چی کار کنم؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست و کاربر گرامی. به شهر سوال خوش آمدید. همانطور که میدانید و ما بارها عرض کردیم دوستی و رفاقت به ویژه بین همسالان نه تنها عیبی ندارد که امری پسندیده است. این توصیه به مودت و دوستی بین مؤمنین از سوی خداوند متعال و پیامبر عزیزمان و امامان و اولیا همواره بوده است. اما در مورد شما گویا کمی این علاقه و به قول شما عشق به حد افراط در آمده است و موجب آزار دوستتان و همچنین رنج خود شما شده است. شما باید حتی المقدور سعی کنید به تنهایی این احساس خود را اصلاح و کنترل کنید و اگر به هیچ وجه میسر نشد با مراجعه به یک مشاور روانشناس به صورت حضوری آن را رفع کنید. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد این مقوله و دانستن راهکارهای مفید برای رهایی از این وضعیت به لینک های زیر مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/2237
http://www.soalcity.ir/node/2344

موفق باشید

سلام
با تشکر از شما که اینجورمطالبی رو برای افرادی که اینجور مشکلی رو دارن در میان میزارید.
من محسن هستم ۱۳ ساله هستم که به همکلاسیم علاقه دارم. منو اون خیلی صمیمی هستیم همیشه همدیگه رو تو مشکلات یاری میکنیم.البته اگه راستشو بخواین تو کلاس ۱۸ نفریم و از خود تعریف نباشه ولی منو اون بین اینا زرنگیم اون تو کلاس سوم به کلاس ما اومده و وقتی دیده بین اونهمه دانش آموز فقط من زرنگم و اون. بخاطر همین با من از همون هفته اول خیلی صمیمی شد و به خونه خودش دعوت کرد و اینجوری رابطه دوستی ما شروع شد.اون هم به من علاقه داره. چند بار درباره این مشکل با همدیگه صحبت کردیم و خواستیم این مشکلو حل کنیم ولی نشده،یعنی هم اون میدونه که من به اون علاقه دارم و هم من. من خواستم از شما کمک بگیرم که این مشکلو با دوستم حل کنیم.میترسم که این دوستی به جاهای دیگه بکشه و از حدش خارج بشه بخاطر همین هر دومون هم نگرانیم ولی سعی میکنیم به رو نیاریم ولی نمیشه. لطفا کمک کنید ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی. دوست نوجوان من، همین که از الان نسبت به عاقبت ارتباط دوستانه خود نگرانی و دغدغه دارید تا حدی خوب است و جای بسی خوشحالی است که نسبت به این مسئله به اصطلاح بی خیال نیستید. اما این را بدانید که ارتباط دوستانه با رفقا، همکلاسی ها، هم سالان و غیره تا وقتی از مرزهای اخلاق و شرع و عرف عبور نکرده چیز بدی نیست و حتی امری بسیار پسندیده و نیکوست. البته باید مراقبت کنید که در دنیای پر زرق و برق امروزی که عصر رسانه و اطلاعات است، این علاقه پاک دوستانه و صمیمیت به قول خودتان به جاهای دیگر نکشد. این مسئله دیگر دست خود شماست. بنابراین توصیه اول ما آن است که به دلتان تشویش و نگرانی راه ندهید. و در ثانی همواره مراقب رفتار و اعمال خودتان باشید.
ضمنا سوال شما قبلا هم پرسیده شده است میتوانید برای اطلاعات بیشتر پست های زیر را مطالعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/2619
http://www.soalcity.ir/comment/13181#comment-13181

موفق و پیروز باشید.

سلام من پسری ۱۷ ساله هستم یه الان یک ساله به یک مرد۴۶ساله علاقه مند شدم منظورم هوس نیست کلا عاشقش شدم رفتار و مهربانیشو دوست دارم اما راطه خانوادگی داریم اما سالی یکبار میبینمش . روم نمیشه بهش بگم دوستت دارم خیلی دوست دارم بانام حرف بزنه ولی روم نمیشه . لطفا کمکم کنید چیکار کنم وقتی میریم ویلاشون انگار دنیارو بهم دادن اما تا سال بعد که میریم اونجا من همش تو فکرشم . خواهش میکنم کمکم کنید .

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز سلام. ورود شما به شهر سوال را خوش آمد می گوییم. خیلی اوقات ما به صورت ناخودآگاه و به دلایلی نامعلوم از برخی افراد خوشمان می آید و به همین ترتیب از برخی خوشمان نمی آید. گاهی اوقات هم به دلیل مراودات و برخوردهایی که با کسانی داریم و شناختی که نسبت به اخلاقیات و منش آنها پیدا می کنیم نسبت به آنها علاقه یا عدم علاقه پیدا می کنیم. همان طور که همه ما در مدرسه، به برخی از معلمان یا دبیرانمان بیش از سایرین علاقه داریم و از هم صحبتی با آنان لذت می بریم... این مسئله امری نسبتا طبیعی است. نباید نگران آن باشیم. شما طبیعتا با رفتار و عکس العمل های خود در ارتباطات با دیگران میزان علاقمندی خودتان با آنان را نشان می دهید و شاید لزومی بر این نباشد که به صراحت به ایشان بگویید که دوستشان دارید. اما این هم اشکال ندارد که در یک موقعیت مناسب که مثلا فرد مورد علاقه شما یک خصوصیت اخلاقی خوب از خود نشان می دهد یا یک منش جوانمردانه و صفت خوبی به نمایش می گذارد به خود او یا به اطرافیان بگویید که من از این اخلاق فلانی خیلی خوشم می آید... یا جملاتی شبیه این. البته دوست من این روزها که (برخلاف گذشته)حرف و حدیث از مسائل عشق و عاشقی و امثال این از بین همسران و دختر و پسر ها، به همجنسها نیز سرایت کرده و متاسفانه بدون حساب و کتاب هم دوستان نوجوان ما از این اصطلاحات استفاده می کنند، بالطبع باید مراقب عواقب آن نیز باشد.
موفق باشید.

سلام
من پسري ۱۶ ساله هستم
در شهر كرج زندگي مي كنم و آذري زبان هستم
ولي فارسي را به طور كامل بلدم
بگذريم حالا از ماجراي خودم بگم
توي كلاس چهارم دبستان با يك پسري دوست شدم از همون لحظه اول كه ديدمش ازش خوشم ميومد و كلا برام آدم جالبي بود دوستاي صميمي بوديم و اكثر وقت توي حياط رو باهم ميگذرونديم .اونم از من خوشش ميومد و چند باري هم منو به مادرش نشون داده بود
سال چهارم تموم شد و من با معدل بيست اون سال تموم كردم توي سال بعد ما ديگه باهم نبوديم اون توي يه كلاس ديگه من هم توي يه كلاس ديگه رابطه دوستيمون ضعيف شد و تقريبا تموم شد دقيقا توي سال بعدش كه ما ديگه اصلا توي يك مدرسه هم نبوديم و من ديگه نديدمش سال ششم رو هم با معدل بيست تموم كردم
وارد سال هفتم كه شديم همون اول راهنمايي سابق ديدم اون هم با من توي يك مدرسست وقتي كه ديدمش خوب احساس خاصي بهش نداشتم ولي يه چيزيش منو جذب ميكرد نميدونم چي ؟توي يك كلاس نيفتاديم مدرسه ما هشت تا كلاس هفتم داشت. با همون برخورد اولي كه داشتيم فهميدم منو يادش رفته چون خيلي سرد و عادي جواب داد و گذشت رفت انگار كه منو تاحالا نديده نميدونم چطور شد كه بهش خيلي علاقه پيدا كردم و توي حياط اونو زير نظرم داشتم. رفتارش دقيقا مثل موقعي بود كه هم دوست بوديم ،خيلي صميمي و لطيف و متين كلا راه رفتنش فرق ميكرد خيلي با وقار بدون اينكه بخواد خودشو مغرور نشون بده و خود نمايي كنه.
اينجا يكم لازمه از خودم بگم الان صد و هشتاد سانت قد دارم هيكل قلمي و بدون شكم و به قول بعضي ها صورت خشگل و جذابي دارم اون موقع هم مينطوري بودم فقط قدم تغيير كرده به طوري كه اوم موقع تا زير چونه پدرم هم نميرسيدم اما الان پدرم رو هم رد كردم روابط اجتماعيم ضعيف نيست و دوستان كمي ندارم و تقريبا با هركي كه اراده كردم دوست شدم در ضمن توي خانواده هم كمبود محبت ندارم و توجه روم كم نيست.
خوب ادامه ميدم ديگه كم كم اينقدر حواسم بهش ميشد كه از دورو برم هيچي نميفهميدم گاهي اوقات خوابشو ميديدم و كلا حواسم به اون بود به طوري كه به طرز باور نكردني ضعيف شد و توي درس هاي خيلي راحت مثل ديني نمره هشت گرفتم اون سال يعني سال هفتم رو با عشق مدرسه اومدم و با فكر اون از مدرسه خارج شدم با بدبختي تمام نمره آخر سالمو به نوزده رسوندم و اون سالم تموم شد.
تابستون خيلي سخت بود و هر شب با فكر اون ميخوابيدم تا اينكه سال هشتم شروع شد خدا خدا ميكردم كه توي يك كلاس باشيم ولي نشد و من تويه يك كلاس ديگه افتادم الكي به خودم وعده دادم كه توي كلاس هاي تقويتي مدرسه باهم هستيم ولي بازم با اينكه دو تا كلاس بيشتر نبود باز كلاس هامون جدا بود اون سال معدل ترم اولم هفده شد و خانوادم خيلي ناراضي بودن و مجبور به درس خواندن شدم تا دوباره معدل رو اوردم بالاي نوزده درس خوندن سخت بود كتاب رو كه وا ميكردم تصويرش ميومد جلوي چشام و گاهي ساعت ها به يك جا خيره ميشدم.
تا اينكه رسيديم به امسال ، يعني سال نهم و من دوباره با حسرت به مدرسه اومدم و كلي نذر كردم كه با هم توي يك كلاس باشيم اما بازم نشد گريم گرفت رفتم يك گوشه نشتم و كلي گريه كردم ولي ديگه شده بود.
همونطور كه گفتم روابط اجتماعيم ضعيف نيست و دوست شدن با ديگران واسم مثل آب خوردنه ولي اصلا. نميدونم چم ميشه وقي ميبينمش وقتي كه توي حياط سرش به طرفم ميچرخه هول ميشم و سريع. نگاهمو ميدزدم توي اين يكي دو سال كه ميديدمش هر چيز زننده ازش ميديدم برام قشنگ بود اصلا چرا هي بود بود ميكنم هست آره هست .
هي از خدا مي خوام كه اون از من خوشش بياد و يك روزي مهدی من يك جا تنها نشستم بياد و علامت دوستي بده ولي خيال باطل مگه به همين راحتيه ؟
ميدونم كه بايد خودم دوستي باهاش رو شروع كنم اما اصلا نميشه دستو پاهام رو گم ميكنم و راهمو تغيير ميدم ، يكي دو باري ديدم كه داشت زير چشي نيگام ميكرد و اين بهم اميد ميداد ولي خوب توي چندين روز بالاخره نگاهت روي يك نفر دو سه ثانيه ميوفته .
به آخراي سال نزديكيم و يك هفته ديگه امتحانات شروع ميشه و بعد ديگه من اصلا نميتونم اونو ببينم اين خيلي عذابم ميده و كلا سر اين موضوع افسردگي گرفتم و درسم به طور وحشدناكي ضعيف شده بعضي وقتا خود به خود گريم ميگيره و بعضي وقتا كلا از آدماي دورم متنفر ميشم.
يك خورده هم از اون بگم ، قدش تقريب تا شونه هاي من ميشه هيكل قلمي و كوچيك و خشگل البته فقط و فقط از نظر من به خاطر همون علاقه هه. شعر مينويسه و يكي دو باري هم توي استان اول شد و من خيلي خوشحال ميشدم دوستاش كم نيستن ولي اكثر موقع ها توي حياط واسه خودشه و با توجه به شناختي كه ازش دارم از آهنگ هاي ر پ خوشش مياد و كارتون تن تن رو دوست داره.
عاشق همين خصوصياتشم ولي نميتونم باهاش دوستي كنم از دوستي باهاش هيچ منظور خاصي ندارم فقط از خودش خوشم مياد نميدونم بايد چيكار كنم از طرفي راه دوستي با اون رو نميدونم از طرفي هم اصلا نمي تونم فراموشش كنم
بعد نوشتم اين متن خيلي خاليم و چشمام اشك داره ازتون منمونم كه اين متنو ميخونيد
فقط اگه كسي ميتونه راهنماييم كنه و منو از اين وضع در بياره حتما اينكار رو بكنه كه من دست بوسشم و روي چشمام ميذارمش

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. این که شما به ادعای خودتان درایجاد ارتباط با دیگران هیچ مشکلی ندارید بسیار جای خرسندی است اما این که میفرمایید در همین یک مورد نمیتوانید جای تعجب است. متاسفانه از مطالب شما نمیشد فهمید که از همکلاسی قدیمتان خجالت می کشید یا ترس و واهمه دارید یا حسی دیگری دارید که باید مشخص شود تا بتوانید با استفاده از راهکار مناسب بر آن غلبه کنید. اما توصیه کلی به شما آن است که بهترین راه برای شما شکستن این حائل بین خودتان و اوست و این کار میتواند تنها با یک سلام و احوال پرسی آغاز شود. اگر واقعا امکان چنین چیزی نبود میتوانید از طریق واسطه ها، که میتواند یک دوست مشترک، یا یک معلم مثلا باشد و هم میتواند یک پیام یک نامه یا یک تماس تلفنی باشد.
برای شما آرزوی موفقیت در تمام سطوح زندگی داریم.

سلام چند وقتی هست که دوستم بهم علاقه پیدا کرده نمیدونم باید چیکار کنم چجوری راهنماییش کنم لطفا کمکم کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی،
سوال شما خیلی خلاصه و موجز بود. قبلا هم به دوستان شما در همین جا یادآور شدیم که صرف علاقه و اینکه دونفر همدیگر را دوست داشته باشند یا تعدادی یکدیگر را دوست داشته باشند، به خودی خود چیز بدی نیست. الفت و دوستی موهبتی هست که خداوند در قلب آدمها گذاشته و همه کم یا زیاد از آن برخوردارند و بیشتر وقتها هم یک حس و رفتار پسندیده است. من مادرم را؛ پدرم و ... را دوست دارم، و بالعکس برادرم مرا دوست دارد... یا مثلا من دوستی داشتم در دوران تحصیلی که سالها با هم بودیم گویی که برادر بودیم، سرکلاس، سر سفره، در شادی، در عزا، تفریح، باشگاه، مهمانی... . تا جایی که سالها بعد از دور شدن از همدیگر هرکس یکی از ما را به تنهایی میدید تعجب میکرد و حال آن یکی را از او میپرسید... پس دوست داشتن حتی اگر خیلی عمیق هم باشد به خودی خود مشکلی ندارد. مشکل از آنجا ممکن است آغاز شود که وابستگی به کسی از حد طبیعی خارج شود.
بنابراین ما توصیه نمیکنیم که نسبت به دوستانتان بی علاقه یا خدای نکرده متنفر باشید، یا نسبت به علاقه آنان حساس شوید. برعکس، به نظر ما انسانهای خوب کسانی هستند که باید با آنها دوست شویم و اگر دوست خوبی داریم باید دوستی مان را با او حفظ کنیم. اما باید مراقب باشید این عشق و علاقه به انحراف کشیده نشود. یعنی چه؟ یعنی اولا آنقدر در این عشق و وابستگی ذوب نشوید که زندگی عادی و طبیعی تان مختل شود(از دایره رفتارهای عادی و طبیعی بیرون نزند). و ثانیا دوستی و علاقه پاک و خالصت رو با مسائل جنسی و امیال شیطانی مخلوط نکنید که این خیلی خیلی خطرناک است... (در اینصورت، همان پاسخ های قبلی را که خط به خط خواندید دوباره به دقت مطالعه کنید).
پیامبر عزیزمان فرمودند: بهترین كارها پس از ایمان به خدا، دوستى با مردم است.۱
امام صادق هم میفرمایند: هنگامى كه كسى را دوست مى دارى، او را از این محبّت آگاه كن زیرا این كار، دوستى بین شما را محكم تر مى كند.
روی هم رفته اگر احساس میکنید کمی رفتار ایشان غیرعادی می شود، شما سعی کنید با رفتارهایتان ایشان را به سمت غیرعادی ترغیب نکنید و البته لزومی هم ندارد رابطه را قطع کنید. بلکه در حد عادی که عرض شد میتوانید از دوستی با یکدیگر لذت ببرید.
موفق باشید.

من سوال ندارم فقط یه تجربه ای که میدونم رو میخوام تو این سایت بگم شاید بدرد بعضی ها بخوره.
کسایی همجنسباز میشن که درک درستی از آینده ندارن آخه خودت رو بزار جای یه بچه خوشگل بعد فکر کن یکی پیدا میشه نه صمیمیتی بین تون هست تاره طرف از تو معمولا پایینتره بیاد بگه عاشقتم!شمایی که میخوای به طرف بگی دوستش داری اگه یکی پیداشه همین رو بگه چیکار میکنی؟حالت از طرف بهم میخوره.ولی بجاش خودت رو دوست داشته باش مطمئن باش اون آدم یه روزی اگه تو روت نگه خیلی باحال و دوست داشتنی هستی تو دلش میگه شک نکن.بعدشم این خیلی بهتره.همیشه کار درست رو انجام بدین نه کاری که مخفیانه و دور از شعوره.
عاشق خودت باش و بس و سعی کن کاری کنی که هم کار خودت رو پیش ببری و هم کاری کنی که دیگران احساس خوبی نسبت به خودشون داشته باشن.

سلام من پسری ۱۹ساله هستم که علاقه شدیدی به همجنس دارم قصه از اونجایی شروع شد که چهار سال پیش خونه ی یکی از دوستام رفته بودم همون روز بود که دوستم بهم گفت همجنسگرا هست موقتی رفته بود حمام نم از روی کنجکاوی کامپیوترش رو گشتم دیدم چنتا فیلم داره قبل از این که بیاد اونا رو روی فلش ریختم و بردم خونه و نگاه کردم اون فیلم ها پ.و.ر.ن بودن البته ماله همجنسگرا.وقتی فیلم تموم شد خیلی خوشم اومد به قدری که روزی شاید چند دفعه نگاش میکردم تا الان هم متاسفانه هنوز از این فیلم ها نگاه میکنم جوری که خودم خسته شدم من خودم دوست دارم در اینده با یه زن ازدواج کنم ولی نمیدونم چرا به پسر ها خیلی علاقه دارم من شاید فیلم پ.و.ر.ن زن مرد فقط یه بار دیدم اونم وقتی چند دقیقش گزشت حالم بد شد،لطفا کمکم کنید که حد اقل از دیدن فیلم های گی هم حالم به هم بخوره و اصلا بهش فکر نکنم حتی الان خیلی از پسرای خوش قیافه رو هم میبینم دیگه اصلا از زهنم قیافشون نمیره بیرون راستش من خودم هم چون قیافه ی نسبتن خوبی دارم و قدم هم بلنده بعضی از پسرا هم خیلی خودشونو به من نزدیک میکنن که بعضی وقتا خودم هم وسوسه میشم ولی تا الان هیچ رابطه ای نداشم ...خودم میدونم که اگه علاقم به همجنس از بین نره در اینده ممکنه شیطون گولم بزنه و ...ولی در واقعیت خودم اصلا دوست ندارم در اینده همچین اتفاقی بیافته ...لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
دوست عزیز، متاسفانه همانطور که خودتان بازگو کردید، آغاز علاقه شما به همجنس (که در واقع باید بگوییم آغاز تحریک شما به رابطه جنسی با همجنس) از زمانی بوده که خودتان به هر دلیلی و به هر صورتی به تحریک خودتان اقدام کردید. با دیدن مکرر فیلمها و تصاویر همجنسبازی و یا صحبت کردن با برخی دوستان در این خصوص و خلاصه تصور و تجسم ذهنی به اشکال مختلف... شما در واقع مانند بسیاری از دوستان دیگر ما همجنس گرانیستید و به نوعی گرفتار وسوسه های ذهنی و یا وسواس شده اید. واقعیت آن است که اگر مشکل شما خیلی عمیق و طولانی مدت نباشد میتوانید به کمک اراده خودتان و با پیاده کردن راهکارهای ارائه شده توسط کارشناسان شهرسوال در پستهای مختلف راجع به این موضوع مانند همین صفحه، به تدریج مشکل را حل کنید. در غیر اینصورت راهی ندارید جز مراجعه حضوری به یک روانشناس باتجربه تا طی جلسات متعدد درمانی (شناخت درمانی و رفتار درمانی) مشکل شما را حل کنند.
موفق باشید.

سلام
راستش یکی از دوستای من ، به طور شدید دوستشو دوست داره .... ینی عاشق همجنسشه .البته من مطمئنم که از روی شهوت و نیاز جنسی نیست .. فقط وقتی باهاش حالش خیلی خوبه و وقتی هم که نیست ....
دو ساله اینطوریه ...قلب و معده اش هم سر احساسشو و حرص خوردن و گریه های شبانه روزی ، آسیب دیدن... تا حالا باهم خوب بودند ...خیلی اوقات دعواشون میشد اما باز باهم بودن و حالش خیلی خوب بود ..الان دو ماهه که دوستش کلا ارتباطش رو باهاش قطع کرده و گفته نمیخواد باهم دوست باشن ، گفته بره دنبال زندگیشون و اونو فراموش کنه ..دوستمن الان داره جلوی چشمم آب میشه و کارش شده خواب و گریه و قرص آرام بخش ..قرص های معده و قلبم که جدا میخوره ..من باید چی کار کنم براش؟؟ خیلی باهاش حرف زدم ...میدونه حسش درست نیس ..ولی نمیتونه کنترلش کنه ... خاطراتو مرور میکنه و گریه میکنه ..خودشو مقصر جدا شدنشون میدونه و میگ خیلی اذیتش کردم .. محدودش کردم
میگه خیلی عاشق و دلتنگ اونه .. لطفا بگید من چی کار کنم براش؟؟ حالشو که میبینم ، خیلی ناراحت میشم ...

تصویر مشاور شهر سوال

کاربر محترم شهر سوال، خوش امدید، از اظهار نظر و طرح مطلب شما بسیار متشکریم. احساس مسئولیت شدید و دلسوزانه شما نسبت به دوستتان بسیار بسیار پسندیده و باارزش است. در چنین شرایطی که قطعا به واسطه یک سری مسائل روحی و روانی یا به اصطلاح عصبی، جسم و جان ایشان هم در مخاطره اسفتاده است، طبعا، با از بین بردن مشکلات روحی و روانی، مشکل جسمی ایشان هم تا حد زیادی حل خواهد شد. بهترین کار شما به عنوان یک دوست، تنها نگذاشتن اوست. البته همین جا این هشدار را باید بدهیم که اگر دوستتان به طور شخصیتی و ذاتی وابسته هستند یعنی به سرعت و به سادگی و به شدت به کسی وابسته می شوند، مراقب باشید تا در این ارتباطات و مصاحبت های طولانی، همین داستان برای ایشان نسبت به شما پیش نیاید. غیر از همراه ایشان بودن و دلداری دادن به ایشان که حتما کار بسیار مفیدی است، بهتر است به طور کلی امور و کارهایی را برای ایشان و یا به صورت مشترک برای خودتان و ایشان ترتیب دهید که به نوعی سرگرمی و وقت پر کن باشد. مثلا میتوانید با هم به ورزش بروید، به سینما بروید، به بازار، در صورت امکان به مسافرت، بخصوص زیارت و... . هرچند در ابتدا میتوانید برای همدردی بیشتر با او، خاطراتی از گذشته او را مرور کنید، اما رفته رفته این کار را ترک کنید و سعی کنید خاطرات آزارنده اش را مرور نکند.
موفق باشید.

سلام من اول دبیرستان هستم و با یکی از بچه های مدرسه ۵ سال هست که دوست هستم و با هم خیلی صمیمی هستیم به طوری که حتی مامان های ما هم با هم دوست هستند من از همون اول که باهاش دوست شدم خیلی ازش خوشم میومد از همه لحاظ .با نمکیش و با هوشیش و خوشگلیش ولی من هیچ احساس جنسی بهش نداشتم حتی الان هم ندارم ولی این اواخر خیلی بهش وابسته شدم طوری که اگه تو یه روز با هاش حرف نزنم یا چت نکنم دلم براش تنگ میشه و موقعی که میخوایم با هم بریم بیرون لحظه شماری میکنم و از بودن باهاش واقعا لذت میبرم و اون هم تقریبا همین حس رو به من داره ولی نه مثل من .الان میخواستم ببینم وضعیت من عادی هست یا این برام مشکل ساز میشه چون بعضی از بچه ها از علاقه من اگاه شدن به من میگن گی . به این حس گی میگن یا نه؟

تصویر مشاور شهر سوال

باسلام خدمت شما. دوست عزیز، حرفها و درواقع متلک های دوستان یا همکلاسی ها، واقعا بی اهمیت است. طبق توضیحی که شما داده اید، به هیچ وجه مشخصات گی را ندارید. دوستی و محبت و برادری مسئله ای پسندیده است که ما مسلمانان باید به آن افتخار کنیم. این که پیامبر ما پیامبر محبت و اخلاق است. به ویژه که شما تأکید دارید علاقه شما به هیچ وجه جنبه شهوانی ندارد. بنابراین روابط شما هم مشکلی ندارد و هیچ اشکالی ندارد شما با کسی دوست باشید و با دوست خود صمیمی باشید و حتی بقدری او را دوست داشت باشید که دلتان برایش تنگ بشود. این قاعده صمیمیت است. اما...
اما همواره این توجه را نسبت به خود داشته باشید که این دوستی و رابطه دوستانه، از مسیر عادی خود منحرف نشود، و علاقه و صمیمیت به حدی نرسد که زندگی عادی شما یا دوست شما را مختل کند و برای خود شما یا او آزارنده باشد. تا زمانی که این موارد را نداشته باشد، مشکلی هم پیش نخواهد آمد.
پس موفق و پیروز باشید و خدای مهربان را به خاطر همه نعمتهایش، مانند پدر و مادر خوب و دوستان خوب و سالم و ... شکرگزار باشید.

سلام من دختر ۱۵ ساله ای هستم که علاقه شدیدی به یکی از دوستانم دارم دوست دارم دستشو بگیرم دوست دارم بغلش کنم چون بم آرامش میده ولی شما از لحاظ رابطه جنسی فکر نکنید چون تمایلی ندارم خواهش میکمم ازتون التماس میکنم من چکار کنم که دیگه انقد به هم جنس خودم علاقه نداشته باشم

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید. اولا مهر و محبت نسبت به همنوعان و اطرافیان نه تنها مسئله بدی نیست که بخواهید آن را متوقف کنید بلکه امری نیکو و پسندیده است. بنابراین به توصیه عقل، شرع، و اخلاق، چنین روابطی منع نشده. تنها در صورتی که این رابطه به قدری از شکل طبیعی خارج شود که موجب اذیت و آزار یکی از دو طرف یا هر دو شود و یا شکل غیر شرعی و غیر اخلاقی پیدا کند باید آن را اصلاح یا کنترل کرد. بنابراین اگر در چنین شرایطی نیستید دلیلی بر قطع ارتباط نیست و اگر در این شرایط هستید بهتر است با کاهش تدریجی ارتباط و کنترل زمینه های این ارتباط، آن را تا حد زیادی کاهش دهید یا در نهایت قطع کنید.
موفق باشید.

سلام خسته نباشید من ۲۵ سالم دچار یه مشکلی هستم که نمی دونم اسمش همجنس بازی است یا نه. من عاشق پسرای خوشگل وزیباوجذابم ولی دوست ندارم هیچ رابطی جنسی باهاشون داشته باشم فقط دوست دارم باهاشون لب برم وآلت هم دیگه رو ببینیم همیشه توی ذهنم این مشکل رو دارم که بقول معروف مرغ همسایه غازه هزاران راه رو امتحان کردم که ترک کنم نمیشم تو رو خدا کمکم کنیدبیشتر سایت ها رو نگاه کردم میگن مشکل روانی داری داروی یا درمان خاصی نداره همش به خودت ربط داره که چطور جلوی این کارت روبگیری. آزادی روانی ازم سلب شده نمی تونم پیش دوستام راحت باشم همیشه تو کف این و اونم.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام خدمت شما دوست گرامی و کاربر شهر سوال، خوش آمدید.
حق با شماست، و شرایط دشواری را سپری می کنید. اما ناامید نباشید چون این مشکل قابل حل است. البته در شرایط شما، نه از طریق راهکارهای اینترنتی و یا مکاتبه با مشاور. برای این کار لازم است شما تحت نظر یک روانپزشک (ترجیحا با تخصص مسائل جنسی) یا روانشناس حاذق در این زمینه و در قالب جلسات مداوم از طریق درمان رفتاری شناختی، به حل مشکل خود اقدام کنید.
در مورد شما ، به ویژه باتوجه به نیت و قصد شما برای رهایی از این مشکل، رسیدن به نتیجه آسان تر از بسیاری افراد دیگر خواهد بود.
موفق باشید.

سلام
من یک پسر ۱۶ ساله هستم و در تهران زندگی می کنم.
خانه ی مادر بزرگم در همدان است و آنها در یک مجتمع خیلی بزرگ زندگی می کنند.
ماجرا از وقتی شروع شد که ما یکماه پیش به همدان رفتیم.
در آنجا من یک پسر از خودم کوچکتر را دیدم و از اخلاق و رفتار او خوشم آمدم و اخلاق و رفتارش مرا جذب کرد.
من او را هر روز توی محوطه ی مجتمع ساعت ها می دیدم و لی نمی توانستم با او دوست شوم و خدا شاهده اصلا اهل همجنس بازی نیست و یک فرد مذهبی و بسیجی و مداح هم هستم.
خلاصه چند روز ساعت ها به رفتارش خیره بودم تا اینکه به تهران برگشتیم و من هر روز از صبح تا شب به فکر او هستم و به فکر این هستم که هفته ی دیگه که دوباره قرار است به همدان برویم با او دوست شوم و احساساتم را به او بگویم و خیال خودم رو راحت کنم ولی نمی دانم که چگونه با او دوست شوم و از این می ترسم که او دلش نخواهد که با من دوست بشود و از این هم می ترسم که این دلتنگی به درسم ضربه بزند.
لطفا راه های دوستی را به من بگویید...

با تشکر.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

نياز به محبت ورزيدن به ديگران و مورد محبت ديگران واقع شدن دقيقا يک نياز عاطفي است. اين نياز در طي مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگي شکل هاي مختلفي پيدا مي کند و در هر دوره اي به گونه اي متناسب با آن زمان بايد ارضا شود. در دوره نوزادي از طريق والدين به خصوص مادر با بوسيدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه هاي محبت آميز مادر به او و با چسباندن او به خود نياز کودک ارضا مي شود. در اين دوره تأمين نيازهاي عاطفي کودک به اندازه نيازهاي فيزيولوژيکي مانند آب و غذا و پوشاک براي رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکي تأمين اين نياز توسط اعضاي خانواده و همه کساني که به نحوي با کودک ارتباط دارند تأمين مي شود. در دوره نوجواني از طريق دوستان و گروه همسالان و در دوره جواني از طريق دوستان، خويشاوندان و همسر به اين نياز پاسخ داده مي شود. روان شناسان علت وابستگي انسانها را به يکديگر همين نيازهاي عاطفي مي دانند. اگر اين نيازها از همان اول به طور صحيح و به موقع تأمين شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگي ايمن پيدا مي کند و الا وابستگي ناايمن و مرضي در او شکل مي گيرد يعني در عين حال که به ديگران وابسته است ولي احساس امنيت کافي نيز نمي کند و مستعد انواع اختلالات رواني مانند بيماري هاي اضطرابي، افسردگي و... مي شود و دير يا زود به دامن يکي از اين بيماري هاي رواني فرو مي غلتند.
گفتني است اساس و پايه دوستي ها در سن نوجواني و جواني که با جذبه و شور زيادي همراه است، غالبا بر مبناي عواطف و احساسات شکل مي گيرد و نه بر اساس منطق و عقل.
مقدمه اين دوستي ها ممکن است جاذبيت يک فرد از نظر ظاهري يا شخصيتي يا پاره اي از صفات اخلاقي باشد که او را براي فرد ديگر دوست داشتني مي سازد که توانسته در روح و روان او تأثير عميقي بگذارد و خلأ عاطفي اش را به وسيله آن پر کند. ماهيت اين دوستي گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بي شائبه است، ولي امکان آلوده شدن آن به مسايل ديگر وجود دارد. زماني که اين علاقه به اوج خود مي رسد، آنها را دچار سرگرداني مي کند که اکنون چه بايد بکنند. اين سرگرداني ممکن است با بعضي آثار مخرب ديگري همراه شود.
دوست گرامی، در مورد علل روي آوردن به همجنس گرايي هنوز توضيحي كه مورد قبول همه ي پزشكان وروانشناسان باشد وجود ندارد و برخي متخصصان به علل رواني – اجتماعي وبرخي به ديگر عوامل زيستي (کارکرد نامتعادل غدد و هورمونهای جنسی) اشاره داشته اند. علل هم جنس بازي از ديدگاه رواني ـ اجتماعي آشفته بودن روابط ميان والدين وفرزندان، يادگيري هاي نادرست ومحيط اجتماعي ناسالم مي باشد و به طور خلاصه مي توان به كنترل نداشتن بر غريزه جنسي اشاره داشت. اما آنچه مسلم است اين كه چنين رفتاري حتي از جانب افراد مبتلا به اين عمل نابهنجار تلقي مي شود و لازم است کنار گذاشته شود.
همجنس گرايي (homosexuality) يعني ارضاي غريزه جنسي از طريق همجنس (مانند لواط- در مردان - و مساحقه- در زنان) به هر شکل که باشد حرام و گناه کبيره محسوب مي شود. خوب است بدانید اصل همجنسگرایی، گناه محسوب نمی شود چون یک رفتار نیست بلکه میلی است درونی که گاه بدلیل کارکرد نامناسب هورمونی رخ می دهد و گاه فرد از این حالت بیزار است. البته رفتار جنسی مطابق با این کشش، در اسلام و همه اديان الهي حرام است و علاوه بر عقوبت شديد دنيوي و اخروي اثرات و پيامدهاي شديد و غير قابل جبران در پي دارد. چون همجنس گرايي نوعي انحراف جنسي به حساب مي آيد و مانند هر انحرافي پيامد خاص خود را در بدنبال دارد مانند اينکه موجب تنفر از جنس مخالف و علاقه به جنس موافق مي شود. همجنس بازي علاوه بر مضرات بهداشتي و رواني که دارد با فطرت انساني مغايرت دارد و اين امر باعث تعطيل شدن توالد و تناسل و گرايش افراد به جنس موافق و در نتيجه موجب تعطيلي توالد و تناسل خواهد شد. بديهي است اين امر با هدف آفرينش منافات خواهد داشت. پس همجنس بازي حرام بوده و از گناهان کبيره به حساب مي آيد.
اصولا طبيعت زن و مرد آن چنان آفريده شده است كه آرامش و اشباع غرايز خود را در علاقه به جنس مخالف (از طريق ازدواج سالم) مي جويد، و هر گونه رفتار جنسي غير اين صورت، انحراف از طبع سالم انساني و يكنوع بيماري رواني است كه اگر به آن ادامه داده شود روز به روز تشديد مي گردد و نتيجه اش بي ميلي به «جنس مخالف» و اشباع ناسالم از طريق «جنس موافق» است.
اين گونه روابط نامشروع در ارگانيسم و بدن انسان و حتي در سلسله اعصاب و روح اثرات ويرانگري دارد. در نگاه کلي آدمي را از پدر و مادر خوب بودن باز مي دارد و گاه قدرت بر توليد فرزندان را به كلي از انسان سلب مي کند، افراد همجنس گرا تدريجا به انزوا و بيگانگي از اجتماع و سپس بيگانگي از خويشتن رو مي آورند، و گرفتار تضاد پيچيده رواني مي شوند و اگر به اصلاح خويش نپردازند ممكن است به بيماري هاي جسمي و رواني مختلفي گرفتار مي شوند.
به همين دليل و به دلايل اخلاقي و اجتماعي ديگر، اسلام شديدا همجنس گرايي، را در هر شكل و صورت تحريم كرده و براي آن مجازاتي شديد كه گاه به سر حد اعدام مي رسد قرار داده است.( تفسير نمونه، ج ۱۶، ص ۲۷۵)
انواع هم‌جنس‌گرايي
علم روان‌پزشكي امروز هم‌جنس‌گراها را به دو گروه تقسيم مي‌كند.
گروه اول: كه اصطلاحاً به آنها (اگوديستانيك) مي‌گويند اين افراد از اين‌كه داراي تمايلات هم‌جنس‌گرايي هستند احساس ناراحتي مي‌نمايند و اين احساس را متعلق به درون خود نمي‌دانند و خود مايل هستند درمان شوند اين اختلال به راحتي قابل مداوا است و درمان اكثر اين افراد موفقيت‌آميز است. و پس از درمان، به جنس مخالف علاقه پيدا مي‌كنند و مي‌توانند ازدواج كنند.
گروه دوم: كه اصطلاحاً به آنها (اگوسينتانيك) مي‌گويند، اين افراد داراي تمايلات همجنس‌گرايانه هستند اما از داشتن چنين تمايلاتي ناراحت نيستند و آن را با درون خود موافق و مطابق مي‌بينند و برعكس نسبت به جنس مخالف احساس كششي ندارند و بعضاً از جنس مخالف بيزار و متنفرند و اين افراد اگر سراغ درمان جدي نروند در زندگي زناشويي خود دچار مشكل مي‌شوند و معمولاً ازدواج آنها به طلاق و جدايي مي‌انجامد.
دليل تحريم همجنس گرايي
همجنس گرايي چه درميان مردان باشد و يا زنان، در اسلام از گناهان بسيار بزرگ است و هر دو داراي حد شرعي است. حد همجنس گرايي در زنان پس از چهار بار اقرار و يا ثبوت بوسيله چهار شاهد عادل (به شرايطي كه در فقه گفته شده) صد تازيانه است و بعضي از فقها گفته اند اگر زن شوهر داري اين عمل را انجام بدهد حد او اعدام است.( تفسير نمونه، ج ۸، ص ۱۹۳)
رواياتي كه در مذمت همجنس گرايي از پيشوايان اسلام نقل شده آن قدر زياد و تكان دهنده است كه با مطالعه آن هر كس احساس مي كند كه زشتي اين گناه به اندازه اي است كه كمتر گناهي در پايه آن قرار دارد.
از جمله در روايتي از پيامبر(ص) مي خوانيم: «هنگامي كه قوم لوط آن عمل ننگين را انجام دادن (مردها به مرد و زنها هم به زنان اکتفا کردند) زمين آن چنان ناله و گريه سر داد كه اشكهايش به آسمان رسيد و آسمان چنان گريه كرد كه اشك هايش به عرش رسيد در اين هنگام خداوند به آسمان وحي فرستاد كه آنها را سنگ باران كن و به زمين وحي فرستاد كه آنها را فرو بر».( تفسير نمونه، ج ۸، ص ۱۹۳)
در روايت ديگري از امام علي(ع) مي خوانيم كه فرمود: از پيامبر(ص) شنيدم چنين مي گفت: «لعن الله المشتبهين من الرجال بالنساء و المشتبهات من النساء بالرجال؛ لعنت خدا بر آن مرداني باد كه خود را شبيه زنان مي سازند، (با مردان آميزش جنسي مي كنند) و لعنت خداوند بر زناني باد كه خود را شبيه مردان مي كنند (با هم مساحقه مي نمايند)» (وسائل الشيعه، ص ۲۵۵، ح ۱۴) صاحب جواهر يكي از فقهاي بزرگ شيعه مي فرمايد: «از بعضي از ائمه(ع) روايت شده مساحقه در زنان مثل لواط در مردان مي باشد لكن مجازات مساحقه صد تازيانه مي باشد زيرا در مساحقه آلتي داخل آلت ديگر نمي شود. در روايت ديگر است كه مساحقه، زناي اكبر است كه دختر ابليس در زنان ايجاد كرده همان طور كه ابليس لواط را ايجاد كرده است.»( جواهر الكلام، ج ۴۱، ص ۳۸۸)
و نيز در روايت آمده است: «زني از امام صادق(ع) درباره مساحقه سؤال نمود حضرت فرمود: حد زناكار را دارد زن گفت: چگونه؟ در حالي كه در قرآن ذكر نشده است، امام فرمود: چرا در قرآن ذكر شده است زيرا آنان با اين كارشان جز اصحاب «رس» هستند.»( وسائل الشيعه، ج ۱۴، ص ۲۶۲، ح ۸)
در دنياي غرب كه آلودگي هاي جنسي فوق العاده زياد است براي توجيه عملشان مي گويند با هيچ گونه منعي طبي براي آن سراغ نداريم، ولي آنها فراموش كرده اند كه اصولا هر گونه انحراف جنسي در تمام روحيات و ساختمان وجود انسان اثر مي گذارد و تعادل او را بر هم مي زند، زيرا مرد و يا زني كه تمايل به جنس موافق دارند هيچ كدام يك مرد و زن كامل نيستند، در كتاب هاي امور جنسي «هموسکچوآليسم» (همجنس گرايي) به عنوان يكي از مهم ترين انحراف ذكر شده است. ادامه اين كار تمايلات جنسي را نسبت به جنس مخالف در انسان تدريجا مي كشد و احساسات طبيعي را از بين برده و موجب سرگرداني رواني و روآوري به مواد مخدر و مشروبات الكي و انحرافات اخلاقي ديگر خواهد شد.
بنابراين مساحقه، مخالف با فطرت سالم و الهي انسان است و طبق روايات فراوان مرتكب آن مستوجب لعن خداوند متعال و فرشتگان مي گردد، و حتي در در برخي از روايات همان گونه كه ملاحظه شد از اين عمل به زناي اكبر يعني بزرگترين زنا تعبير شده است.
راهكارهايي براي بي ميلي به جنس موافق ودرمان همجنس گرایی
۱- قبل از هر اقدامي چه خوب است با مراجعه به روان پزشك و انجام برخي معاينات و آزمايشات، از ترشح عادي و نرمال غدد درونريز خود مطمين شويد. چه بسا در اثر ترشح غيرعادي غدد درون ريز چنين تمايلاتي به وجود آمده و با تنظيم ترشح غدد با مصرف دارو تمايلات جنسي شما نرمال شده و به سادگي درمان خواهد شد. يادآوري مي شود از مراجعه به روان پزشك امتناع نكنيد و خجالت نكشيد، كه این مسأله احتمالا يك مشكل جسماني است و همچون ديگر مشكلات قابل درمان. بايد درمان شده و قبل از تشديد بيماري، آن را حل كرد.
۲- عدم توجه به ذهنيت ها و افکار مبتني بر تمایل به همجنس و عدم تمايل به جنس مخالف. هیچ گاه به خود تلقین نکنید که: «من به جنس مخالف هیچ علاقه‌ای ندارم و نمی‌توانم این علاقه را در خودم ایجاد کنم». هیچ گاه به خود تلقین نکنید که «علاقه به همجنس و تمایل به برقراری رابطه با جنس مخالف در وجود من نهادینه شده است و امکان تغییر آن وجود ندارد»، چون اولا این گونه نیست و شما با تلاش خود می‌توانید این مشکل را برطرف سازید، و ثانیا، این تصور جلوی هر گونه تلاش اصلاحی شما برای تغییر را می‌گیرد.
۳- گاهي اوقات شيطان براي وادار کردن آدمي به گناه از اين کانال بهره مي گيرد يعني مسير هر گناهي را به شکلي هموار مي سازد در اينجا نيز مسير آلوده شدن به برخي گناهان از کانال پشت کردن به جنس مخالف و ازدواج مي گذرد و اين نوع افکار و ذهنيت مقدمه ي ورود به آن وادي است بايد با اين گونه افکار که جز افکار شيطاني نام ديگري بر آن نمي توان نهاد بايد به مقابله پرداخت يعني ذره اي در شيطاني بودن اين افکار ترديد نداشته باشيد.
۴ - صحنه هائي از زندگي که در آن شخص همجنس گرا نقش يک مرد، پدر، همسر و پسر خانواده را بر عهده دارد تصور کند و به آن بال و پر دهد و نقش خود را پر رنگ و کاملا مردانه بيان کند. لازم است اين تصوير گري را در قالب ذهن پروري و نوشته ها و رفتار روزانه و تمام حالات واقعي و خيالي و... استمرار دهيد. در يک کلام به مرد بودن خود فکر کند، و همانگونه عمل کند، زندگي مردي و اجتماعي خود را تعقيب کند اگر شش ماه با اين طرز تفكر زندگي كند براي هميشه از آن افكار رهائي خواهد يافت.
۵- اجتناب از نگاه شهوت‌آمیز به پسرها. مراقب نگاه خود باشید و همان طور که از نگاه شهوت آمیز به جنس مخالف اجتناب می‌کنید از نگاه هوس آلود به پسرها نیز بپرهیزید. چون از نظر شرعی، نگاه از روی شهوت به همجنس هم حرام است. رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله فتنه جوان زیبا را از فتنه دختر باکره بیش‌تر دانسته است (وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۵۷).
۶ - اجتناب ازتمام ارتباطها، مكانها و موقعيت هائي كه انجام انديشه همجنس گرایی را تداعي مي كند.
۷- افکار خود را کنترل کنید. سعی کنید به افکار هوس‌آلود در مورد رابطه جنسی با همجنس فکر نکنید. هیچگاه در ذهنتان به این افکار بال و پر ندهید و آن را برای خود نیارایید. برای این کار، تلاش کنید تنها نمانید، چون این گونه افکار بیشتر در هنگام تنهایی به سراغ انسان می‌آید. اگر این افکار، به طور ناخواسته به سراغتان آمد، آن را قطع کنید، از جای خود برخیزید و به میان دوستان یا اهل خانواده بروید و تا زمانی که این افکار کاملا از ذهنتان خارج نشده، جمع دوستان یا خانواده را ترک نکنید.
۸- توجه به آثار و عواقب همجنس بازی: انسان به صورت طبیعی تمایل به جنس مخالف دارد. هرگونه کاری که تمایل طبیعی او را منحرف سازد، یک نوع بیماری تلقی می شود. از دست دادن احساسات طبیعی بر جسم و روح انسان تأثیر می گذارد. چه بسا افرادی که به این بیماری مبتلا باشند، گرفتار ضعف قوه جنسی و به اصطلاح سرد مزاجی شوند. از امام صادق علیه‌السلام در مورد فلسفه تحریم لواط سؤال شد، فرمود: اگر آمیزش با پسران حلال بود، مردان از زن‌ها بی نیاز می شدند و این باعث قطع نسل انسان می شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعی می گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقی و اجتماعی به بار می آورد. ازدواج شرعی، چون موافق فطرت است، به فرمایش قرآن آرام بخش است (سوره روم، آیه ۲۱). ولی هم جنس بازی و لواط، عملی بر خلاف فطرت است و هر چه با فطرت هم خوانی نداشت، تأثیر سوء دارد، یعنی نه تنها فاعل و مفعول با این عمل به آرامش نمی رسند، بلکه بر تحیر و سرگردانی آن‌ها افزوده می شود. به همین دلیل روایات زیادی درباره هم جنس بازی نقل شده که بسیار تکان دهنده است. با مطالعه آن روایات، می توان به پلید بودن این عمل پی برد. قطعاً روایات در جلوگیری از این عادت ناپسند مؤثر است. پیامبر اکرم (صلی الله وعلیه وآله) فرموده‌اند: هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر می‌شود، آن چنان که تمام آب‌های جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب می‌کند و از رحمت خویش دور میدارد و دوزخ را برای او آماده ساخته و چه بد جایگاهی است. سپس فرمود: هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمی‌آید (وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۲۴۹). البته واضح است‌ که با توبه، این گناه مانند گناهان دیگر بخشیده می‌شود.
۹-از خوابیدن با پسر در یک بستر اجتناب کنید: رسول خدا صلی الله وعلیه وآله می فرماید: بستر فرزندان خود را از سن ده سالگی جدا سازید، یعنی دو برادر یا دو خواهر یا برادر و خواهر زیر یک لحاف نخوابند (وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۷۱).
۱۰- قطع ارتباط با دوستاني که انسان را به سمت اين گونه رفتارها و افكار دعوت مي كنند و همچنین دوری از موقعيت هایی كه وقتي در كنار آنها قرار مي گيرد اين افكار را برايش تداعي مي کنند.
۱۱- نهایت تلاش خود را بکنید که بیکار نباشید. برای این کار، برای ساعات شبانه روز خود برنامه ریزی کنید. اوقات خود را با مطالعه، گردش با دوستان، ورزش، و... پر کنید.
۱۲- روابط اجتماعی‌تان را گسترش دهید. سعی کنید روابطتان را با دوستان و همکلاسی‌های خوبی که دارید توسعه دهید. با آنان به گردش، سینما، کوهنوردی، شنا، و... بروید و از تنها ماندن دوری کنید. به هر حال، سعی کنید تا حد امکان از انزوا و گوشه‌گیری به در آیید.
در روزها و موقعيت هاي نخستين، عمل كردن به اين راهكارها و دل بريدن از اين حالت سخت و چه بسا ناممكن جلوه كند اما بايد توجه داشته باشيد كه به گفته ي علي(ع) «با ارزش ترين كارها دشوارترين آنهاست» پس اين حالت نشان از ارزشمندي و اهميت تصميم شخص دارد و بايد در مسير عمل كردن به اين تصميم بجا و ارزشمند گامهاي بهتر و بلندتر بردارد.
نکات مهم وقابل توجه
۱- حساس ترين دوره ي زندگي جواني است مي توان گفت سعادت وشقاوت انسان در اين دوره رقم مي خورد بنابراين درک اين مطلب در پيدا کردن مسيرها وهمچنين کنترل غرايز نقش مهمي دارد.
۲- موارد تحريک کننده اعم از شنيدني ها، خواندني ها، افکار و... همانند جرقه اي است که کنار مواد محترقه قرار گرفته در اين صورت نتيحه اي جز اشتعال و آتش سوزي مورد انتظار نخواهد بود.
۳- معنويات به ويژه نماز نيروهاي خارق العاده اي هستند که خداوند آن ها را قرارداده تا او در دام شياطين گرفتار نشود.
۴- تلقين در جهت منفي و مثبت اثر خود را به همراه دارد پس سيگنال هاي منفي راباید كنار گذاشت.
۵- آنچه اهميت دارد تعديل وکنترل غريزه جنسي است واين مهم ميسر نمي شود مگر با دور کردن نفس از محرمات ومحرک هايي که خود شخص آن ها را بيشتر از همه مي شناسد.
۶- اگر چه لذائذ حرام ونامشروع در ابتدا، قدري خوشايند بوده اما اگر دقت کنيم خواهيم ديد بعد از مدتي پشيماني، ندامت وکدورت رابراي انسان به ارمغان مي آورد.
۷- دستور قرآن براي کنترل غريزه جنسي راهگشا است. قرآن مي فرمايد: جوانان مجرد بايد ازدواج کنند واگر نمي توانند عفت به خرج دهند. در واقع راه سومي وجود ندارد واگر باشد به ضرر انسان مي باشد.
۸- به دستورات شرعي اعتماد كرده و يقين داشته باشيد سعادت شما در گرو اطاعت از دستورات ديني مي باشد.
۹- رسيدگي به خواهش ها نفس را قوي تر کرده وتداوم اين کار باعث ضعيف شدن انسان در مقابل نفس خواهد شد.
۱۰- به خود اميدوار بوده و مصمم باشيد که مي توانيد همه ي گناهان را ترک کنيد.
۱۱- از خداوند وائمه ي اطهار (عليهم السلام) کمک بگيريد و بدانيد اقدام شما براي حل مسايل نفساني نشان از پاک بودن طينت و توجه خداوند به شما است در اين صورت طرد شدن كاملا بي معني خواهد بود.
۱۲- توبه يعني تولد دوباره و باز كردن فصل جديد در زندگي.
۱۳- براي ترك گناه روحيه اي شاد و همراه با نشاط لازم است و با ناراحتي و نا اميدي به جنگ گناهان نمي روند.
۱۴- در خانه خدا هميشه به روي بندگانش باز بوده وخداوند از بازگشت بنده اش بسيار خوشحال مي گردد.
۱۵- فراموش نكنيد بهترين كار كنترل افكار مخربي است كه سراغ انسان مي آيد پس باید اوقات خالي خود را با برنامه هاي مفيد پر کرده، براي زندگي برنامه ريزي داشت و از تنهايي وبيكاري پرهيز نمود.
۱۶- از ازدواج ناامید نباشید. اگر مدتی تمایل خود را به همجنس کنترل کنید، به تدریج خواهید دید که شما هم مانند هر جوان دیگری به جنس مخالف علاقه دارید و خواهان ازدواج هستید.
۱۷- شكست در اين اقدام امري طبيعي است ولي مهم اين است كه شكست باعث پيمودن راه باشد نه توقف در مسير.
۱۸- هر كاري كه عادت انسان شده باشد يك شبه قابل تغيير نيست. در این راه، باید با آگاهی و پشتکار قدم برداشت.
۱۹- باز هم تكرار مي كنم ازدواج بهترين گزينه است.
۲۰- شكست در اين اقدام امري طبيعي است ولي مهم اين است كه شكست باعث پيمودن راه باشد نه توقف در مسير.
منابعی که شما می تواند اطلاعات بیشتری در این موضوع به شما دهد:
ضمنا برای افزایش آگاهی های خود در این موضوع مي توانيد به كتاب هاي زیر مراجعه نمایید:
۱. روان شناسي رفتار جنسي، محمد باقر كجباف، نشر روان، تهران، ۱۳۸۱
۲. خلاصه روانپزشكي، كاپلان - سادوك، ترجمه نصرت الله پور افكاري، انتشارات آزاده، تهران، ۱۳۷۳.
۳. روانشناسی جرائم و انحرافات جنسی، مسعود انصاری، چاپ دوم، تهران، ۱۳۵۹، نشر کتابفروشی اشراقی
منابعی که در این پاسخ از آنها استفاده شد:
۱- مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، تهران: دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۶۳
۴- حر عاملي، وسائل الشيعه، تهران: مطبعه الاسلاميه، ۱۳۸۴
۵- محمدحسن بن باقر صاحب جواهر، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، تهران: دار اکتب الأسلامیه، ۱۳۸۶

موفق باشید.

سلام
من نوجوان متولد ۷۴ هستم و به دلیل شرایط خانوادگی بدی که داشتم "لعنت بر این خانواده باد "تا الان نزدیک هفت الی هشت سال است و یا شاید هم بیشتر به طور مداوم یعنی تقریبا هر روز با خواهرم که دو سال از من کوچکتر است سکس داشته ام و دارم به نظرتان برای رهایی از این کار غیر شرعی و غیر انسانی چکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کار بر گرامی شهر سوال.
دوست نوجوان متاسفانه به نظر می رسد شما در شرایط مساعدی قرار ندارید و نیاز به کمک سریع دارید. همانطور که خود تان هم عنوان کردید، این کار شما، غیر شرعی، غیر انسانی، و غیر اخلاقی و ظالمانه است. امیدوارم به واسطه همین بینشی که نسبت به عمل زشت خود دارید، سعی کنید در درجه اول این کار را تکرار نکنید و به سرعت با یک مشاور به صورت حضوری یا تلفنی تماس داشته باشید. قطعا وضعیت شما و دلایل این وضعیت باید رسیدگی شود.
برای این منظور میتوانید، به نزدیک ترین مرکز مشاوره محل سکونت خود مراجعه کنید یا با شماره تماس سراسری ۱۴۸۰ (مشاوره بهزیستی) تماس بگیرید یا با شماره سراسری ۰۹۶۴۰۰ (مرکز ملی پاسخگویی) تماس بگیرید.
در این کار درنگ نکنید.

سلام دختری۲۱ساله ام که ازنوجوانی دلم میخواست یه همدم ازجنس خودم داشته باشم اماچون اینجاایران است ابرازاین احسلسلت خیلی سخته چون باجنس مخالف بودن بده به دلیل اینکه ازت سواستفاده میکنه اماهمجنس میتونه یه همدم باشه...ازینکه ب دختری که بهش علاقه دارم نمیتونم حرفموبگم عذاب دارم میکشم من چیکارکنم؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام. از حضور شما در شهر سوال خرسندیم.
برای بنده مشخص نیست که چه چیزی را نمیتوانید به دختری که به او علاقه دارید بگویید؟ حرفهای دلتان را؟ یا این که از او خوشتان امده و به او علاقه دارید؟
به هر حال برای شروع یک رابطه دوستانه، ساده ترین راه پیشنهاد شفاهی این ارتباط یا دوستی است. اما این تنها راه نیست. شما به کوچکترین مناسبتی (مانند اعیاد مختلف یا روز تولد یا ...) به او پیام تبریک دهید یا برای او هدیه ای تهیه کنید. بهترین کار برای آشنایی با دوستان یا شناخت دوستان، مسافرت است. مسافرت میتواند یک سفر کوتاه چند ساعته باشد یا یک سفر چند روزه!
به هر حال باید این مسئله را یک جا شروع کنید.
موفق باشید

با سلام
من پسر ۲۲ ساله هستم ی چند ماهی میشه از ی پسر۱۵ ساله خیلی خوشم اومده نمیدونم چرا ولی از همون روز اول که دیدمش مهرش به دلم افتاد یکی از دلیلاش میتونه چهره زیبا و معصومش باشه رفته رفته بیشتر باهم آشنا شدیم و الان دیگه فکرو ذهنم مشغول اونه
اون قبلا خیلی تنها بود تقریبا با کسی رابطه نداشت و این من بودم که اونو به جمع دوستام و رفیقام آوردم و خیییلی کارا براش کردم از جشن تولد بگیر تا حمایت های بی حد و اندازه البته اون یه دستت درد نکنه خشک و خالی هم نگفته بهم. من تو عمرم واسه تولد کسی کادوی تولد نگرفته بودم ولی واسه این یه جشن تولد مفصل گرفتم و تموم هزینه هاش با من بود
ولی چند وقتیه به من محل نمیزاره و میره با بقیه دوستام که من باهاش آشنا کردم میچرخه و این خیلی منو آزار میده دقیقا کسایی که ارزشی واسش قائل نیستن و بخاطر هواداری های من از اون پشت سرم خیلی حرف زدن و من اصلا حس جنسی بهش ندارم فقط دوست دارم اونم بهم محبت کنه وهمش کنار من باشه همین. میخوام بقلش کنم و بگم دوسش دارم و اونم بهم بگه دوسم داره همین
من اونو مث داداش کوچکترم میدونم چون خیلی دوست داشتم ی دونشو داشته باشم و بهش محبت کنم و حتی جونمو واسش بدم
ولی نمیدونم چرا جواب محبتامو نمیده نمیدونم شاید اصلا متوجه نیست
الان دیگه چند هفته ای هست که دیگه دارم اذیت میشم قلبم درد میگیره وقتی میبینم با بقیه میچرخه و بهشون محبت میکنه و منو ول کرده
لطفا راهنماییم کنین من آدم خیلی احساسی هستم تمرکزم بهم ریخته ومن اونو نمیتونم کنار بزارم. من بابچه های زیادی در طول عمرم آشنا بودم و هستم و خلیی از ین بهتر و زیباترن ولی من هیییچ حسی بهشون ندارم اما این داستانش فرق میکنه. نمیدونم شاید این امتحانیه از طرف خدا و خیلی هم سخته... چون دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم
منتظر جوابتون هستم و در این مورد نمیتونم از کسی مشورت بگیرم چون میترسم فکرای غلطی در مورد من بکنه

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
حتما میدانید که نمیتواند کسی را به زور به کاری علاقمند کرد! مثل این که خود شما نسبت به کاری یا شخصی علاقه ای نداشته باشید و او دلش بخواهد شما او را دوست داشته باشید!!! طبیعتا شما زیر بار چنین حرف زوری نخواهید رفت. اگر هم فعالیتی از طرف او صورت بپذیرد ممکن است (البته ممکن است) نه تنها شما را به او نزدیک نکند بلکه شما بیشتر نسبت به این رفتارهای او مقاومت نشان دهید.
شاید برای موشکافی بیشتر این مسئله لازم باشد شناخت بیشتری نسبت به شما داشته باشیم و خصوصیات شخصیتی و اخلاقی شما و البته برخی دوستانتان را بیشتر بدانیم که متاسفانه این امکان نیست. اما به طور کلی عرض میکنیم، از آنجا که دوستی و رفاقت در هر سطحی که باشد، باید امری تعاملی و دوطرفه باشد، البته نه صددرصد دوطرفه، یعنی لازم نیست اگر شدت دوستی شما نمره ۱۰۰ است ، دوست شما هم ۱۰۰ باشد (هرچند اگر اینطور باشد خیلی خوب است). اما لازم است حداقل نمره او بالای پنجاه باشد... یعنی یک تعادلی در این میان وجود داشته باشد.
اما اگر شما کسی را به شدت دوست دارید و او در مقابل هیچ واکنش متناسبی نشان نمیدهد یا میدانید علاقه ای به دوستی باشما ندارد، اصلا منطقی نیست شما به این رابطه دوستانه ادامه دهید. در خصوص سوال شما باید عرض کنیم، به ویژه که شما ۲۲ ساله و ایشان ۱۵ ساله هستند، واقعا لزومی هم ندارد شما با پسری که هفت سال از شما کوچکتر است، رابطه دوستانه اینقدر صمیمی برقرار کنید. به طور طبیعی نوجوانان مانند ایشان، به ارتباط با همسالان خود بیشتر علاقمند هستند.
پس بهتر است از ایشان انتظاری نداشته باشید و خودتان هم به صورت افراطی به اصطلاح مایه نگذارید.
امیدوارم هستیم شما با تکیه بر منطق و اراده قوی، بتوانید بر این احساس خود غلبه کنید. موفق باشید.

خیلی ممنون از راهنماییتون واقعا درست میگید

سلام میشه زود جواب بدین من پسری هستم ۱۴ ساله یه پسری به من پیشنهاد داد که با هاش گی بکنم بار اول قبول کردم اما خیلی زود گفتم نه بعد خودم رفتم سراغش و گفتم ولی خیلی زود پشیمون شدم به نظر شما با هاش گی کنم یا نه

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی، این عمل ناپسند، خلاف اخلاق، و نامشروع، قطعا نه از سوی ما و نه هیچ مسلمان عاقلی پیشنهاد نمی شود!

سلام پسری هستم۲۳ساله. متاسفانه دردوران دبیرستان باپسری اشناشدم وتاهمین الانم هستم.سه چهارسال اول به شدت دوسش داشتم واصلاحس جنسی بهش نداشتم وفقط دلم میخاس ببوسمش اونم بخاطراینکه دوسش داشتم نه ازروی هوس ولی وااااای کم کم بهش حس جنسی پیداکردم وتاهمین الانم دارم شاید جالب باشه که من حتی بعدهرباردست دادن ومصافحه باهرپسردیگه دستامو میشورم وکلا خوشم نمیاد به کسی دست کنم وبدم میاد ولی اینقد به این حس دارم که حاضرم پاشم ببوسم شهوتم بهش خیلی بالاس ومتاسفانه بارها همو بغل کردیم وعشق بازی ولی خداشاهده که ناراحتم ازاین وضعیت ولی چه کنم انسانم وخطاکار. حال میخواستم لطف کنید وبفرمایید که ایا من علایم همجنس بازارو دارم؟ چه کنم که ازاین حس خلاص بشم باتوجه به اینکه هرروزهمو میبینیم وترک رابطه تقریبا نشدنیه؟

تصویر مشاور شهر سوال

ضمن عرض سلام خدمت شما کاربر محترم، حضورتان در شهر سوال را ارج مینهیم.
دوست عزیز، اگر منظور شما از همجنس بازی، همجنسگرایی است، باید عرض کنیم به احتمال قوی شما چنین مشکلی و گرایشاتی ندارید. همجنسگرایی به عنوان یک گرایش روانی و جسمی به همجنس، متفاوت از همجنس بازی است. ممکن است فردی همجنس گرا نباشد (مانند اکثر موارد) ولی به رفتار های زشت جنسی با همجنس های خود بپردازد. حتی حس شهوانی داشتن نیز نشانه کاملی برای تشخیص این موضوع نیست. اما به هر حال اگر در طول یک دوره زمانی طولانی احساس کردید دچار گرایشات و حالتهای غیر طبیعی از این نظر هستید میتوانید به یک روانپزشک با تخصص اختلالات جنسی مراجعه کنید تا با انجام آزمایشات و معاینات مربوطه به شما پاسخ دهند.
حس شهوت ، غریزه ای است که خداوند در وجود انسان نهاده است و نبود آن قطعا یک نقص محسوب می شود. شهوت را در مسیر درست خود باید ارضا نمایید و در مسیرهای نادرست، کنترل کنید. برای شما در حال حاضر بهترین کار، قطع ارتباط با فردی است که ملاقات با او شما را به گناه تحریک میکند. قطع ارتباط مفهوم ساده ایست و به نظر نمی رسد نیاز به توضیح داشته باشد. اما برای اطلاع از راهکارهای کمک کننده به این موضوع میتوانید متن ابتدای همین پست و راهکارهای ارائه شده در آن را مطالعه نمایید.
از خدای بزرگ میخواهیم سلامتی، آرامش و موفقیت را به شما ارزانی دارد.

سلام.دختری۱۸ ساله هستم.و به همجنسم علاقه شدید دارم.اما او عذاب وجدان دارم.او فکر میکند اگر ما دست یکدیگر را بگیریم یا یکدیگر را بغل کنیم گناه کرده ایم.درحالی ک این کار ب هر دوی ما ارامش میدهد..میخواهم ببینم ازلحاظ شرعی اشکال دارد؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

حقیقت این است که تا انسان خودش از خطرات یک کار افراطی آگاه نباشد و آن کار را به صلاح خود بداند نمی توان او را از آن کار منصرف نمود. پس ابتدا لازم است شما مطالبی را که ارائه می شود در اختیار فرد مذکور بگذارید تا به یکسری واقعیات پی ببرد و بعد در قدم بعدی خود تصمیم بر ترک اینگونه روابط افراطی بگیرد.
قبل از ارائه راهکارها باید اصل مسأله را ریشه یابی کنیم و علل اینگونه رفتارها را کشف کنیم و سپس حد و حدود آن را با توجه به مسائل شرعی و یافته های روان شناختی مشخص کنیم. بدون تردید انسان دارای یک سلسله نیازهای مادی و غیرمادی است و رشد و کمال او نیز در گرو ارضای صحیح و به موقع این نیازهاست.
یکی از مهمترین نیازهای انسان، نیازهای عاطفی است. انسان از بدو تولد تا پایان عمر باید عواطفش ارضا شود و الا دچار مشکل می شود. نیاز به محبت ورزیدن به دیگران و مورد محبت دیگران واقع شدن دقیقا یک نیاز عاطفی است. این نیاز در طی مراحل مختلف رشد و در مراحل گوناگون زندگی شکل های مختلفی پیدا می کند و در هر دوره ای به گونه ای متناسب با آن زمان باید ارضا شود. در دوره نوزادی از طریق والدین به خصوص مادر با بوسیدن نوزاد، در آغوش گرفتن او و نگاه های محبت آمیز مادر به او و با چسباندن او به خود نیاز کودک ارضا می شود. در این دوره تأمین نیازهای عاطفی کودک به اندازه نیازهای فیزیولوژیکی مانند آب و غذا و پوشاک برای رشد نوزاد ضرورت دارد. در دوره کودکی تأمین این نیاز توسط اعضای خانواده و همه کسانی که به نحوی با کودک ارتباط دارند تأمین می شود. در دوره نوجوانی از طریق دوستان و گروه همسالان و در دوره جوانی از طریق دوستان، خویشاوندان و همسر به این نیاز پاسخ داده می شود. روان شناسان علت وابستگی انسانها را به یکدیگر همین نیازهای عاطفی می دانند. اگر این نیازها از همان اول به طور صحیح و به موقع تأمین شود نوزاد، کودک و نوجوان وابستگی ایمن پیدا می کند و الا وابستگی ناایمن و مرضی در او شکل می گیرد یعنی در عین حال که به دیگران وابسته است ولی احساس امنیت کافی نیز نمی کند و مستعد انواع اختلالات روانی مانند بیماری های اضطرابی، افسردگی و... می شود و دیر یا زود به دامن یکی از این بیماری های روانی فرو می غلتند.

گفتنی است اساس و پایه دوستی ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه این دوستی ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوستداشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این دوستی گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود.

روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. همسالان حكم درمانگران قابل اعتماد و سرمشقهای رفتاری را برای یكدیگر دارند. این كنشهای متقابل با دوستان باعث می شود كه آنها احساسات و عقاید یكدیگر را هر چه بیشتر درك كنند و در برابر آن حساس باشند.[۱]
مرحله اجرائی، مرحله ای است كه جوان می خواهد بهترین و ارزشمند ترین چیزی كه دارد به دوست صمیمی خود هدیه كند و این یكی از ویژگی های مهم این مرحله است كه اریكسون یكی از روانشناسان غرب، آن را مرحله صمیمت نام گذاری كرده است. جوان تمام هم و غم اش و فكر و اندیشه اش ، دوستی است كه برای او ارزش و اهمیت قائل است به همین جهت است كه روابط دوستانه اش بسیار زیاد است. بنابراین چنین حالتی در این دوران چندان غیرطبیعی نیست.
لازم به ذکر است جوانانی که از روحیه عاطفی بیشتری برخوردارند و اجتماعی تر و خونگرم هستند تحت تأثیر احساسات و عواطف دیگران بیشتر واقع می شوند.

علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشكالى ندارد، بلكه اگر در راستاى اصلاح و قوّت بخشیدن به این امور باشد بسیار خوب و مفید خواهد بود، البته بهترین سیاست در این مسائل، میانه‏‌روى است و زیاده‌‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشكلات آن فكر كنید و سعى كنید خود را قانع كنید كه افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شما است. علاوه بر این كه افراط در این گونه دوستى‌‏ها گاهى اثر عكس مى‌‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏‌گراید. زیرا افراط شما موجب به وجود آمدن توقع زیادتان مى‌‏گردد و ممكن است او نتواند در حدّ توقّعتان شما را راضى نماید.

علت دیگر دوستی های افراطی نیاز جنسی است که هم پایه های زیستی دارد و هم جنبه روانی، لذا میل به جنس مخالف شدت پیدا می کند و گاهی اوقات نیز به دلایل گوناگونی ممکن است در قالب همجنس خواهی ظاهر شود. بنابراین علت این وابستگی ها در واقع نیازهایی است که انسان دارد اما سؤال اینجاست که اگر علت آنها نیازهای واقعی زیستی و روان شناختی است چرا تبدیل به اختلال رفتاری و انحراف می شود؟ علل این انحرافات رفتاری بسیار زیاد است و هر فردی ممکن است به دلایل خاصی دچار این انحرافات شود.

گاهی خانواده ها وظیفه خود را به دلیل عدم آگاهی یا اهمال کاری درست انجام نداده اند، گاهی اوقات دوستان ناباب، گاهی رسانه های جمعی و تبلیغات فرهنگی و الگوسازی های غلط، تقلیدهای کورکورانه، بالا رفتن سن ازدواج، اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها، نداشتن الگوهای مطلوب، جهل و ناآگاهی از پیامد انحرافات رفتاری، افراط و تفریط ها، ضعف ایمان و بی توجهی به آموزه های دینی، کم رنگ شدن ارزش های اخلاقی و معنوی و ده ها عامل دیگر می توان برشمرد که می توانند علل این مشکلات رفتاری بین نوجوانان و جوانان باشند. اما از نظر شرعی حکم این وابستگی ها چیست و حد و حدود آن چه مقدار است؟

از نظر شرعی دوستی با جنس موافق و محبت ورزیدن به یکدیگر اشکالی ندارد اما اگر تبدیل به لذات شهوی و جنسی شود در هر مرتبه ای که باشد اعم از نگاه کردن، بوسیدن و تماس بدنی، همه حرام است و باید به جوانان تذکر داده شود تا حدود شرعی را در اینگونه ارتباطات دوستانه مراعات کنند و برای پیشگیری باید قبل از این که اینگونه وابستگی ها به انحراف جنسی و رفتاری تبدیل شود از شدت گرفتن آن جلوگیری کرد.
همچنین تذکر این نکته ضروری است که افراط در اینگونه وابستگی ها به زندگی آینده آنها به صورت جدی آسیب می رساند زیرا با هزینه کردن عواطف بیش از حد معمول با دوستان، باعث می شود در آینده نتوانند روابط عاطفی وجنسی مطلوبی با همسر خود داشته باشند زیرا هر انسانی دارای یک منبع محدودی از انرژی روانی است و همین طور که توانایی جسمانی او محدود است انرژی های روانی او نیز محدود است بنابراین باید این انرژی ها را به موقع، به تدریج و با احتیاط هزینه کرد.
یکی دیگر از آسیب های خطرناک وابستگی های افراطی، ضعیف شدن اراده و محدود شدن قدرت انتخاب است زیرا افراد وابسته در تصمیم گیری های خود نیز به دیگران وابسته می شوند و نمی توانند به موقع و به نحو صحیح تصمیم بگیرند.همیشه موفق باشید!

پی نوشت:
۱. ر.ك ماسن و دیگران، رشد و شخصیت كودك، ص ۵۰۶.

موفق باشید.

سلام دوستان من خودم همیشه سعی کردم عاشق نشم البته میتونم هرچیزی که نخوامو رو ترک کنم و قدرت تسلط به خودمو دارم
وقتی اول دبیرستان بودم یه همکلاسی داشتیم حالا به فرض اسمش مهشید که به من نمیخورد اون خیلی راحت و ازاد بود دوست پسرم داشت
دوستای جلف و فشن زیادی هم دور و برش بودن و من یه دختر متعصبم و خوددار مغرورم و حتی با دخترهای
که دوست پسر دارن حرفم نمیزنم و از اونا خوشم نمیاد خلاصه این دختره از من خوشش میومد قیافمم خوبه خیلی منو میپسندید
و چندین بار به دوستاش گفته بود که نگینم خوشگله و من از دوستاش و همکلاسیا اینو میشنیدم
سعی میکرد بامحبت و لبخند باهام برخورد کنه اما من جوابشو سرد میدادم که باهاش دوستی نکنم و صمیمی نشم
زنگهای تفریح بهم زل میزد و نزدیکم میشد اما من باهاش حرف نمیزدم چون به نظرم به هم نمیخوردیم
اما الان پشیمونم کاش اون اداها و عقاید رو نداشتم و بهش رو میدادم بیچاره حتما اذیت میشده ولی بهم نمیگفت تو راه مدرسه
منو میدید میخواست باهم مسیرو طی کنیم من حرف نمیزدم و سریعتر حرکت میکردم که بهم نرسه البته اون رفت یه رشته دیگه
و مدرسمون جدا شد و تو راه مدرسه هامونم همو میدیم اما من طبق عقایدم محلش نمیدادم و حرف نمیزدم
و سال سوم دبیرستان یه دختر خوشگل که از دوستای قبلی مهشید بود و اخلاق رفتارای مهشیدم داشت ازم خوشش اومد
اونم به یکی دیگه از دوستای مشترک مهشید و خودش گفت نگینم خوشگله ها دوستشم گفت اره مهشیدم میگفت نگین قشنگه
اسم این دختر سارا بود خلاصه این سارا تو زنگهای تفریح بهم زل میزد نزذیکم میشد ازم سوال میپرسسید منم طبق عقایدم سرد
جواب میدادم که نزدیکم نشه و باهام دوستی نکنه الان سارا ازدواج کرده و تو بعضی مجالس میبینمش عروس فامیلای دورمون شده
و وقتی میبینمش تو دلم یه جوری میشم اما نمیخوام باهاش حرفی بزنم اون تو دوره ای که نزدیکم میشد ازم دلبری میکرد
وبهم عشوه میذاشت و همش نگام میکرد و بهم زل میزد الانم بازم همینطور جایی میبینتم چشماشو خمار میکنه که دلم بره
و من از این اداها هیچپوقت خوشم نمیومد به نظرم خیلی ضایع اس
حس میکنم میخواست بیشتر باهام دوست باشه و منو عاشق خودش کنه تا اینکه عاشقم شده باشه اما اون دنبالم بود همه جا تا توجهمو جلب کنه و عشوه بیاد
همین الانم اینجوریه تازه الان مادرم شده دلم نمیخواد ببینمش
الان دارم به این نتیجه میرسم که اشتباه کردم کاش تو اون سالهای دبیرستان با این دخترا دوستی میکردم و صمیمی میشدم
اخه به من چه که طرف یکم ازاد و فشن و دوست پسر داره و هیچکی نمیتونه
منو از راه به در کنه پس من قوی بودم و میتونستم با اوناها هم دوست بشم من لذت و کیفی که ممکن بود تو دوستی های مدرسمو داشته باشم نبردم و اون سالها که میتونست بهترین سالهام باشه رو با تعصب شدیدم زهرمار کردممم

من۱۳ سالمه خیلی وقت نیست که خونمون جابه جا شده مجبور شدم کلاس زبانم رو تغییر بدم من عاشق هم سرویسی کلاس زبانم شدم شب و روز به اون فکر میکنم خیلی دوستش دارم ثانیه شماری میکنم روزای کلاس زبان برسه ببینمش کلاس موسیقیمو به خاطرش کنسل کردم که تو ساعتی که اون انتخاب میکنه برم یه مدت تو سرویس باهاش گرم گرفتم دوست بودیم در این مدت متوجه شدم علاقم داره بهش شدید تر میشه و یه شب موقع برگشت خیلی حالم بد بود بغلم کرد تا موقع رسیدن به خونه تو بغلش خوابیدم اون موقع یه بوی خاصی حس کردم که هیچ وقت دل نشین تر از اون حس نکرده بودم حس کردم هممه جهان الان واسه منه بعد که پیاده شد دست و پام میلرزید البته اون یه سال از من بزرگ تره بعد اصلا همیشه یه حالی بودم تو مدرسه با دوستام حرف نمیزدم من که شلوغ کلاس بوم اصلا از دهنم حرف نمیومد بیرون همش تو فکرش بودم دوستام یه حرفایی زدن از زبونم کشیدن بیرون خلاصه به یکی از دوستام تو کلاس زبان نشونش دادم گفت این که هم کلاسیم فلانیه میخواست بهش بگه دهنشو گرفتم کشوندمش اون ور بعد به یه دختر دیگه گفت بهش بگه اون بهش گفت منم دنبالشو نیاورم فقط گفتم یه غلتی واسه خودش میکنه بعد دوستامم همش مسخرم میکنم ببخشید بهم میگن لز چوب گفتنمو خوردم میخوام یه کمکی بهم بکنید چه طور اونو به خودم نزدیک کنم اصلا وقتی نزدیکش میشم قلبم تند تند میزنه گرمم میشه تازه به یکی از بچه ها گفتم که بوی خاصی میده این گفتن نه ولی نت ازش یه عطر خاصی حس میکنم که نفسمو بند میاره لطفا کمک مرسی

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان من، سلام. اینکه دونفر یکدیگر را دوست داشته باشند یا تعدادی از افراد با یکدیگر دوست و رفیق باشند، به خودی خود چیز بدی نیست. الفت و دوستی موهبتی هست که خداوند در قلب آدمها گذاشته و همه کم یا زیاد از آن برخوردارند و بیشتر وقتها هم یک حس و رفتار پسندیده است. پدر و مادر یکدیگر را دوست دارند، برادرم مرا دوست دارد، من او را دوست دارم... شما هم مادرتان را دوست دارید یا با دخترعمه یا دختردایی مثلا خیلی صمیمی هستید ... گاه دوستانی هستند سالهای سال به قدری با هم بوده اند و علاقمند بوده اند که انگار عضو یک خانواده بودند. سرکلاس، سر سفره، تفریح، ورزش، باشگاه، مهمانی... . پس دوست داشتن حتی اگر خیلی عمیق هم باشد به خودی خود مشکلی ندارد. مشکل از آنجا ممکن است آغاز شود که وابستگیتان به دوستتان از حد طبیعی خارج شود.
بنابراین ما توصیه نمیکنیم که نسبت به دوستانتان بی علاقه یا خدای نکرده متنفر باشید، برعکس، به نظر ما انسانهای خوب کسانی هستند که باید با آنها دوست شویم و اگر دوست خوبی داریم باید دوستی مان را با او حفظ کنیم. به دوستان خود محبت کنید، محبت کلامی (با به زبان آوردن آن)،و رفتاری (احترام گذاشتن، هدیه دادن و ...). البته باید مراقب باشید این عشق و علاقه به انحراف کشیده نشود. یعنی چی؟ یعنی اولا آنقدر در این عشق و وابستگی ذوب نشوید که زندگی عادی و طبیعی تان مختل شود(از دایره رفتارهای عادی و طبیعی بیرون نزند). و ثانیا دوستی و علاقه پاک و خالصت رو با مسائل جنسی و امیال شیطانی مخلوط نکنید که این خیلی خیلی خطرناک است... (در اینصورت، همان پاسخ های قبلی را که خط به خط خواندید دوباره به دقت مطالعه کنید).
پیامبر مهربانی، حضرت محمد (ص) فرمودند: بهترین كارها پس از ایمان به خدا، دوستى با مردم است (کتاب نهج الفصاحه، ص ۷۴، ح ۳۸۷).
امام صادق (ع) هم میفرمایند: هنگامى كه كسى را دوست مى دارى، او را از این محبّت آگاه كن زیرا این كار، دوستى بین شما را محكم تر مى كند(کتاب كافى، ج ۲، ص ۶۴۴، ح ۲).
موفق و سربلند باشید.

من یک دختر ۱۷ ساله هستم که یک دوست خیلی صمیمی دارم تو مدرسه همیشه باهمیم بیرون باهمیم خونه هم باشیم بهم زنگ میزنیم و کلا خیلی باهمیم.این دوستم تنها دختری هست که من بهش علاقه دارم و جوری نیست که رابطه جنسی با اونو با رابطه جنسی مخالف ترجیح بدم. بغلشم میکنم یه حس خاصی دارم و کارهای دیگه هم انجام دادیم که ... ولی فقط به اون دختر حس دارم و نه به همه دخترا ! الان گیج شدم چیکار کنم یعنی اگه اشتباهه چجوری به دوستم بگم که رابطمون تموم نشه و اصلا کار من جی هست اسمش همجنسبازی نمیتونه باشه.به هر حال میخاستم که کمکم کنین ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

کاربر محترم سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
اگر در پاسخهای ما دقت نموده باشید، همواره تأکید داریم که روابط دوستانه خود را با هم سن و سالان همکلاسی ها بچه های فامیل و غیره حفظ و تقویت کنید... مهر و محبت جزئی از وجود آدمی و مورد تأکید بزرگان دین ماست. اما همواره باید هوشیار باشید که این روابط دوستانه به کجراهه نرود!!!
قطعا اگر دوستی و روابط شما با دوستان تان به سمت مسائل جنسی کشیده شود یا اگر به قدری عشق و دوستی شما عمیق و شدید شود که شما را از زندگی عادی و حالت عادی خارج سازد، انحراف محسوب می شود.
اکنون نیز لازم نیست کسی را که دوستش دارید و دوست خوبی برای شماست از دست بدهید. روابط خود را مدیریت کنید. هرجا که احساس میکنید روابط دوستانه شما از چارچوب درست خود خارج می شود، به اصطلاح ترمز را بکشید. صحبت را عوض کنید، موقعیت مکانی خود را تغییر دهید، و ... خلاصه هر کاری که فضای انحرافی را به حالت عادی برگرداند انجام دهید.
البته درصورتی که به هر دلیلی امکان کنترل و مدیریت این رابطه را ندارید، بهتر است به آن خاتمه دهید.
موفق باشید.

دقيقا مثل هميم، من فقط به يه دختر علاقه جنسي دارم! و خب تاحالا به قول تو يكارايي كرديم.
سوال منم همينه، اين همجنسبازي محسوب ميشه؟ (خيلي از سوالا و جوابارو خوندم ولي هنوز اين سوال تو ذهنمه و نگرفتم جوابشو)
چون يجورايي خودمم ازين قضيه ناراحت و سرگردانم،(با اينكه خيلي سرگردانم ولي ذره اي از علاقم نسبت بهش كمتر نشده! هروز و هروز بيشتر ميخوامش، و همين منو ميترسونه)

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم.
به طور خلاصه همجنس بازی، به یک رفتار اطلاق می شود. یعنی رفتار جنسی با جنس موافق و به لحاظ معنا کاملا متفات از همجنسگرایی است. همجنس بازی لزوما ناشی از همجنس گرایی نیست، بلکه اکثر اوقات به دلایل دیگر مانند، تفریح و سرگرمی و شهوت و هوس و یا سایر اختلالات جنسی است! همجنس بازی به معنای عمل جنسی با جنس موافق به لحاظ شرعی و قانونی ممنوع و حرام است.
اما همجنس گرایی، به معنای گرایش درونی و واقعی یک فرد به جنس موافق و عدم گرایش به جنس مخالف است که البته ملاکها و شرایط خاصی دارد. این پدیده به خودی خود و صرفا به عنوان یک گرایش (تا زمانی که به رفتار جنسی منجر نشده) حرام نیست و البته اثبات آن هم صرفا با ادعا ممکن نیست. لازم است این مسئله با مراجعه به روانشناس متخصص و روانپزشک متخصص در امور جنسی (مانند سکستراپیست) و پس از معاینات و مصاحبه های بالینی و آزمایشات لازم، تشخیص داده شود.
اگر واقعا احتمال زیادی می دهید که به چنین مسئله ای دچار هستید، میتوانید با مراجعه به متخصص اطمینان حاصل نمایید. . اگر در پیدا کردن متخصص مشکل دارید، میتوانید به کلینیک تخصصی اختلالات جنسی وابسته به درمانگاه انستیتو روانپزشکي تهران مراجعه نمایید.
تلفن: ۶۶۵۵۱۵۱۵ - ۶۶۵۵۱۶۱۶
آدرس: ستارخان- خيابان نيايش- خيابان منصوري- جنب بيمارستان رسول اکرم(ص) - انستيتو روانپزشکي تهران
اطلاعات بیشتر: http://medicine.tums.ac.ir/story.aspx?id=23372&p=575
برای شما آرزوی سلامتی و آرامش داریم

سلام
من ي پسر ١٦ ساله هستم كه علاقه شديدي به پسر هاي خوشگل دارم به طوري كه اصلا مايل نيستم با جنس مخالفم رابطه داشته باشم هم چنين اين علاقه من به طوري هست كه بغضب وقتا مي افتم يادشون و خود ارضايي كنم و تمايل شديدي به همجنسگرايي دارم، اگه ميشه راهنماييم كنيد. با تشكر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام . به لینک های زیر مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/3093
http://www.soalcity.ir/node/2425
در صورت کافی نبودن پاسخهای ارائه شده در این پست و لینک های معرفی شده، میتوانید با شماره ۰۹۶۴۰۰ تماس گرفته یا به سامانه پاسخگویی آن لاین www.‎09640.ir مراجعه نمایید.

سلام دختری ۱۶هستم. الان دوساله که عاشق تعدای از دوستام شدم ولی اصلا نتونستم بگم مثلا سه سال عاشق یکی از دوستام بودن وهمش بهش فکر میکردم اما هیچ وقت رو در رو نتونستم بهش بگم. الانم که امسال کلاسامون جابجا شدن عاشق یکی دیگه از بچه ها کلاسمون شدم طورسکه وقتی بهم دست میزنه قلبم میریزه وسرخ میشم نمیدوونم مشکلم چیه میشه راهنمایی کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر نوجوان. به شهر سوال خوش آمدید.
به نظر می رسد شما با ارتقای مهارتهای ارتباط بین فردی و اعتماد به نفس خودتان، بر این مشکل فائق خواهید آمد. لطفا به مطالبی که در لینک های زیر آمده مراجعه و سعی کنید آنها را تا جای ممکن اجرا نمایید:
http://www.soalcity.ir/node/2276
http://www.soalcity.ir/node/334
http://www.soalcity.ir/node/1654
موفق باشید

با سلام
من پسری ۲۶ ساله هستم دانشجوی فوق لیسانس
یک مشکلی که خیلی من ادیت مینه اینکه همیشه دوست دارم ی پسری کنارم باشه نازم کنه باهام بازی کنه حمایتم کنه دقیق تر بگم دوست دارم نقش زن بودن را براش بازی کنم و از این بابت اصلا نارحت نمیشم دوست دارم همیشه بهم توجه کنه بغلم کنم کنارم بخوابه
برای همین موضوع خیلی زندگیم بد میره جلو مخصوص اگر اون پسری که باهاش در ارتباط ازم نارحت بشه یا به هر دلیلی باهام حرف نزنه تا مرز خودکشی میرم جلو اصلا امید به زندگی ندارم کلا دوست دارم بمیرم تا همه چی تمام به اگر به خاطر خانوادم نبود تا اان خودمو خلاص کرد بودم نمیدونم چکار کنم من نماز میخونم اعتقاد به اخرت دارم ولی این افکار این روحیات این احساس های زنانه منو داره از پا در میاره نمیدونم باهاش چیکار کنم مخصوص الان بد تر شده به خاطر اینکه دوستام اکثرا دارن ازدواج میکنن و رابطه ها داره کم میشه من اعتماد به نفسم منفی هست تازه ی کلمه حرف میخام بزنم و از حقم دفاع کنم گریم میگیره زندگی نیست که من دارم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال، خوش آمدید.
دوست عزیز، باتوجه به نشانه هایی که ذکر کردید، لازم است پیش از هرگونه مشاوره و سوال، به یک متخصص امور جنسی (سکس تراپیست) مراجعه کنید تا با معاینه و آزمایشات لازم، هم مشکل شما به درستی تشخیص داده شودو هم در صورت نیاز اقدامات لازم در جهت درمان آن صورت گیرد.
برخی از پزشکان متخصص سکستراپیست:
۱- دکتر فریدون مهرابی (۸۸۷۸۶۵۴۵ ـ ۰۲۱)
۲- دکتر سعید روشن (بیمارستان مصطفى خمینی تهران) ۸۸۹۶۶۱۳۰ الی ۹
۳- دکتر محمدعلی بشارت ( تهران بزرگراه دکتر چمران خ جلال آل احمد روبروی کوی نصر خ نسیم دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی تلفن ۸۸۲۸۱۵۱۵ )
۴- خانم دکتر راحله امانی (استاد دانشگاه شهید بهشتی) : ۸۸۶۸۴۹۵۸
۵- دکتر بهنام اوحدی: ۸۸۶۸۶۲۴۶
۶- دکتر سید کاظم فروتن تهران، میدان فلسطین، خیابان ایتالیا، جنب بیمارستان شهید مصطفی خمینی، کلینیک سلامت خانواده
تلفن و دورنگار : ۸۸۹۷۴۹۲۵-۸۸۹۸۵۹۱۸
۷- دكتر مهرداد افتخار ۸۸۷۴۴۵۳۸
برای شما آرزوی عافیت و آرامش میکنیم. موفق باشید.

ممنون ولی من خیلی پیش مشاوره رفتم خیلی حرف ها زدم و مشکلم خیلی جاها بازگو کردم ولی هیج راه پیدا نشد
همه ی مشاوره ها اطلاف وقت بود همه بحث ها بی نتیجه بود .
شما خیلی راحت تمومش کردین کاش همه مشکلات همینطوری که شما میگید حل میشد
اقای محترم من الان ۲۶ سال از زندگیم با این رفتار ها گذشته .
من زندگی ندارم الان من دارم روز به روز افسردتر می شم به خاطر این موضوع
ای کاش دادش جواد من اصلا متولد نمیشدیم من کجا تو پیدا کنم .............

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، لطفا به پاسخ ها دقت کنید.
عرض شد شما بایستی به یک متخصص سکستراپیست مراجعه کنید. ما اطلاعی از این نداریم که شما پیش چه مشاوری (روانشناس یا غیره) رفته اید و آیا ایشان تخصص و تبهر در این زمینه داشته اند یا خیر ، یا آیا شما به دستورالعمل و راهکارهای ایشان عمل کرده اید یا خیر، یا جلسات درمانی را به صورت کامل پشت سر گذاشته اید یا خیر! چون همه این عوامل در تشخیص مشکل و روند بهبودی شما مؤثر است. اما به هر حال با مراجعه به یک متخصص امور جنسی، مشکل شما به درستی و تخصصی واکاوی و انشالله حل خواهد شد.
موفق باشید.

بنده هم دقیقا حالت عکس شما رو دارم. دوس دارم پسری برام ناز کنه و من بهش محبت کنم. باهاش طنازی کنم. بخندونمش. هواشو داشته باشم. کاش خدا من و شما رو کنار هم قرار می داد. من هم دانشجوی دکترام. نگران سرنوشت خودتان نباشید. دوستاتون هم بی خیال شید چون ازدواج الان دیگه خوشبختی نمیاره. چون خیلی از ازدواج ها ناآگاهانه است.

تصویر مشاور شهر سوال

از اظهار نظر شما متشکریم.
هماطور که اشاره کردید، ازدواجهایی خوشبختی نمی آورد که ناآگاهانه (و بدون فکر) انجام می شود. اما (همانطور که از کلام شما نیز میتوان نتیجه گرفت) اگر آگاهانه و با فکر و حساب شده و در عین حال با توکل به خدای بزرگ به این کار اقدام کنید، نه تنها ازدواج موفق و لذت بخش خواهد بود، بلکه هرچه زمان بگذرد، لذت شما از درکنار همسر محبوبتان بودن، بیشتر و بیشتر می شود.
موفق باشید

اولین بار تو سن ۶ سالگی بود ک از ی همجنس خوشم اومد جزئیاتش رو ب خاطر ندارم فقط یادمه خیلی خوشم میومد اون موقع ازش هیچوقتم تو اون زمان باهاش صحبتی نداشتم ههه از راه خیلی دور خوشم میومد پیش دبستانی تموم شد و خیلی راحت فراموش شد این احساس البته ماددم با مادرش دوست بود و هست هنوز تو ابتدایی و راهنمایی هم تو ی مدرسه بودیم ولی هیچ وقت اون حسی ک نسبت بهش داشتم دوباره پیش نیومد و حتی بدم میاد ازش ههه البته بیشتر از دوران پیش دبستانی توی راهنمایی باهاش رفت آمد داشتم ولی هیچ حسی در من زنده نشد دوباره ک خدا رو شکر دومین بار یکی بود تو کلاس زبان ۱ ترم باهاش همکلاس بودم نمیدونم چطور صد از کجا صد ازش خوشم اومد فقط در حد انجام مکالمه ی زبان باهاش حرف زدم و یکی دوبار کنر هم نششستیم اتفاقی البته یادم میاد واس همین چیزای ساده خیلی حس خوبی داشتم تو ی دنیای دیگه بودم اصن ولی چون آدمی نیستم ک خودمو ب بقیه تحمیل کنم و بسیار خجالتی هستم و ابراز احساسات نمیکنم تموم رابطه ی ما تو همون مکالمه موند و بعد از پایان ترم خیلی راحت فراموش شد سومی یه معلم بود سوم راهنمایی ی معلم علوم اصلن یادم نمیاد چطور خوشم اومد ازش اصلن اصلن نمیدونم یسری چیزا هس ک بین افراد رد و بد میشه و ناخودآگاه علاقه ایجاد میکنه از نوع یک طرفه ک این چیزا هم اکثرا فراموش میشه نمیفهمی چی شد کی شد ب فلانی علاقه مند شدی تا حدی که هر هفته برای دیدنش روز شماری کنی بفهمی چ روزایی تو مدرسه ست ک خیلی اتفاقی اون روز خودتو جلوش سبز کنی تا فقط سلام بدی برای اینکه باهاش کلاس اضافه ی علوم ورداری اینقد علوم بخونی ک المپیاد علوم قبول شی و یه آفرین گفتنش اینقده ذوق زدت میکنه ک اگه اونروز ماشین بزنه بهت هیچ غمت نباشه و به فکرش خوش باشی شبا برگه های امتحانی ک روش امضا زده رو هی نگاه کنی دنبال تک تک جزئیات زندگیش باشی مث تاریخ تولدش اسمش برای روز معلم تنها کسی باشی ک براش گل خریده هعی غصه بخوری ک داری ب آخر سال تحصیلی نزدیک میشی و سال دیگ توی مدرسه ی دیگه ای آخرین کلاس رو با غصه تموم کنی و موقع امتحانا خدا خدا کنی ک ای کاش فقط ی بار دیگه ب عنوان مراقب ببینیش تا روز آخرین امتحان مراقبت نباشه و امیدت رو از دست بدی تا اینکه واس اخرین امتحان مراقبت باشه آخرین بار ک میبینیش و رو نیمکت آخر نشستی خیلی دور ازش ولی باز خوشحالی و ناراحت از اینکه تموم شد بخوای تا آخر وقت امتحان بمونی ولی از ترس اینکه فک کنه بلد نیستی جوابا رو زود پاشی بری بدی برگه رو و بوم عین گاو سرتو بندازی پایین و حتی خسته نباشید هم نگی چون ترسیدی ک با این کارت شاید ب حریم خصوصیش تجاوز کنی و همچی اینحا تموم میشه چون دیگه نمیبینیش فقط واسه مدت یکی دوماه ب دستخطش رو برگه های امتحاتیم زل زدم هی کاغذ های بیخودو ک خیلی خشک روش نوشته ۲۰ تمام نگاه کردم تا اینکه بوم ی روز پاشدم و دیدم دیگه هیچ خبری از حس بیخود نیست و کاملا آزادم و اتفاقی ک افتاد این بود ک همه ی اون کاغذا رو ریختم تو آب و آزاد بودم واس یه مدتی ک دوباره یکی دیگه سر و کلش پیدا شد اول دبیرستان معلم زبانم در کلاس زبان ک قبلش هم معلمم بوده ولی چون حواسم پیش معلم علوم بود اونو ندیدم ک بعد ها هی خودمو سرزنش کردم چرا قبلن ک تو کلاسش بودم از دیدنش لذت نبردم قبلن بدم میدمد ازش خب همیتطور همون معلم علوم ک دوم راهنمایی هم معلمم بود ولی کاری ب کارش نداشتم و حتی از سختگیریش بدم میومد خلاصه این خانم معلم زبان دل منو بد ربود بدجور ولی فقط من نبودم یکی دیگه هم بود ک از اون پررو ها بود بر خلاف من ک خحالتی بودم و همش به فکر حریم خصوصی لعنتیش بودم و ب فکر خودم نبودم ک از دیدن مزه ریختن اون دختره واسش جونم ب لب میرسد و این بنظرم بخاطر این بود ک من واقعن دوسش داشتم مینشستم یا علاقه ب حرفاش گوش میکردم تمام جزئیات ظاهریشو ستایش میکردم همه جیشو ستایش میکردم صورت استخونی قد بلند طرز لباس پوشیدنش و اینه همیشه زمستونا ی شال ک معمولن سر میکنن میندازه دور گردنش بازم مثل قبلی دوس داشتم از جزئات زندگیش با خبر بشم خیلی خیلی سخت بود چون آدم تو داری بود و فقط تاریخ تولدش و اسم کوچیکشو فهمیدم و با همینا خوش بودم هر هفته روز شماری میکردم واسه کلاسه ۱ ساعت و نیمه ک دوشنبه و چهار شنبه داشتم باهاش بقیه ی ۵ روز فقط انتظار کشیدن بود انتظار انتظار انتظار یادمه یبار گفت بعد کلاس بمون وقتی موندم دستش رو گاشت رو پشتم گفت تو یکی از بهترین شاگردای اینجا هستی و من تو دلم میگفتم فقط بخاطر خودته برام ارزوی موفقیت کرد و دستش رو مالید پشتم ذوق مرگ بودم اون موقع اینقد خوشحال بودم ک میتونستم همون لحظه خودمو بکشم چون میدونستم هرگز خوشحال تر از این نمیشم اسمشو ب اختصار همه جا مینوشتم z.m همه جا پر شده بود تموم کتابام دفترام بجز کتاب زبانم چون نمیخواستم خودش ببینه واسه همون قضیه حریم خصوصی و اینا برا مدت ۳ ترم یا همون ۹ ماه همینجوری بودم سعی میکردم تو بعضی جزئیات ازش تقلید کنم مثلن بعضی کلمات فارس رو جور خاصی تلفظ میکرد و کلمه ی بنابراین خیلی بکار میبرد را تلفظی ک من نداشتم اتفاقی ک افتاد این بود ک بنابراین منم مث اون شد و این کلمه تا الان برام مونده خیلی ارزش داره باورتون میشه ؟؟ یه کلمه ی خیلی خیلی ساده واس من از طلا ارزشمندتر بود یادمه وقتی سرما میخورد خیلی بد گلوش میگرفت و واسه اینکه بتونه حرف بزنه همش مجبور بود آب جوش بخوره موقع پایان ترم ی وقفه داشتم ک من ازش متنفر بودم وقفه ی لعنتی چون انتظار بیشتری بود واسه دیدنش و البته بگم همیشه استرس داشتم تا موقع ثبت نام اینترنتی ساعتی رو بردارم ک معلمش خودش باشه چون میدونستم دیونه میشم یادم میاد ک وبلاگ زد و به ما معرفیش کرد و از اون لحظه من هر روز و هر دقیقه وبلاگشو چک میکردم واس چیزای تازه همش براش کامنت میذاشتم و در مورد موضوعاتی ک میذاشت کلی تحقیق میکردم چون فک میکردم اینا موضوعات مورد علاقشه پس من باید یحوری باشم تا فک کنه ک منم علاقه مندم ب اونا و شاید بیشتر نزدیک بشم واس هر کامنت مدت ها وقت میذاشتم کلی تحقیق و اخرش یکی دوتا اشتباه میکردم و اینقد سرزنش میکردم خودمو واس این اشتباهات ک نگو تک تک جوابای کامتنامو ک میداد مینوشتمشون رو کاغذ و ذوق میکردم بخاطرشون من خیلی خوشحال بودم تا اینکه فهمیدم از ی ترمی به بالا ک ترم من باشه دیگ برنمیداره اونجا بود ک دیگ گاوم زایید و همه ی کار و زندگیم شده بود رفتن ب کلاس زبان نشستن سر کلاس ی معلم دیگ انتظار برای پایان کلاس تا بتونم خودم خیلی با ظاهر اتفاقی سر راهش قرار بدم و واسه چن لحظه ببینمش واس دو سال کارم همین بود بیشتر وقتا فقط از دور دید میزدمش نمیخواستم حس کنه دست و پاشو میگیرم و یا اینکه باعث شم معذب بشه ولی بازم خوشحال بودم خوشحال اینیکیو واقعن دوس داشتم واقعن واقفن تا اینکه واسه کنکور و این مسائل دیگه نرفتم کانون زبان دیگ هیچوقت ندیدمش و برخلاف علوم دستخطای اینو و نمره هایی رو ک داده بهم تو دفترم نگاه میکنم حتی یبار اسممو خیلی خیلی خوشگل بالای دفترم نوشت خیلی زیباست و دوتا قلب زیبا با تغییر خط زیباش تو نوشتن اسمم جا داده و این چیز خیلی ارزش منده واسم حتی الان ک مدت میگذده هنوز هم دوسش دارم ن ب شدت قبلن شاید بخاط اینه ک حسی ک باهاش تجربه کردم آسمانی بوده بال و پرم شده و منو ب آسمونا کشیده خیلی زیباست چون ندیدمش خیلی وقته الان دیگه زیاد زندگیمو درگیرش نمیکنم و پنجمین نفر هم معلم زبان پیشدانشگاهیم بود که اینم اول اینقد ازش بدم میومد ک اصلن باهاش ن صحبت میکردم ن سر کلاسش حرفی میزدم خیلی ساکت و عادی بودم ولی این لعنتی خودش قلبمو دزدید از بین اون همه شاگر ک پاچه لیسیشو میکردن ب من توجه نشون داد با من مهربون تر بود خیلی مهربون و قلبمو دزدید همه چی خیلی خوب بود و من کم کم داشتم بیش از اندازه بهش علاقه مند میشدم و کار داشت ب جاهایی مثل مورد علوم و زبان میرسید که همه چی یهو بهم ریخت بهم ک چ عرض کنم منفجر شد نابود شد کن فیکون شد ای کاش اینحوری نمیشد ولی شد این اتفاق ایتقد بد بود ک هنوز دارم کابوسشو میبینم خیلی وحشتناک بود تو ی روز مسخره من شیطونیم گل کرد منی ک همیشه ساکتم حسابی گل کرد اگر مواد زده بودم مطمئنم از اثرات استفاده مواد بوده ولی ن مواد زده بودم ن کار دیگه ای شاید فشار کنکور بود روم ک اینجوری کردم و یه شوخی انجام دادم باااش اونم از کوره طوری سرم داد کشید و باهام صحبت کرد ک هیچکس نکرده بود هیچکس هیچکس هیچکس سعی کردم عذرخواهی کنم ولی گفت واست متاسفم سعی کردم با دادن ی جعبه شکلات عذر خواهی کنم ولی گفت نمیخوام و قبول نکرد و تا پایان سال تحصیلی دیگه بهم محل نذاشت حتی اسممو نمیگفت وقتی میخواست برگه امتحانو بده این وحشتناک ترین اتفاقی بود ک تو زندگیم افتاده خیلی خیلی وحشتناک هرگز فراموشم نمیشه و تا آخر عمرم تموم صحنه هاش جلو چشمم میمونه
اینایی ک گفتم فقط رابطه احساسی بوده و از نظر جنسی تحریکی نداشتم
الانم دانشجو ام ۱۹ سالمه ومیخواستم اینا رقبل از اینکه بمیرم و با خودم ب گور ببرم واسه یکی تعریف کنم داستان عشقای ناکام و عاشقای بدبختی ک تو سایه میمونن همیشه وانمون میکنن واسشون مهم نیس ولی دد واقع هست ب سلامتی همه ی آدمای مث خودم الان کاملا آزادم آزاد ازاد خبری از هیچ علاقه ای ب هیچ کس نیس و دارم از آزادیم لذت میبرم البته یکم دلم واسه اون حسایی ک داشتم تنگ میشه و میخوام دوباره تجربه کنمشون ولی فعلن خبری نیست کامنتا رو ک میخوندم خیلی ب سن ۱۳ برخوردم خیلی حیفه ک ببینی ی دختر ۱۳ ساله با این مسائال دست و پنجه نرم میکنه موقعی ک باید فقط خوشحال باشه منم ک میبینید راه درازی تا اینجا اومدم و میدونم چرا این احساسات واسه بفضسا پیش میاد خواهشم از شما هایی ک پدر و مادرای آینده هستسد اینه ک ب تک فرزند اکتفا نکنید ب یک دختر و یک پسر هم همینطور ی دختر باید خواهر داشته باشه و یه پسر باید برادر اینطوری یکی زو دارن تا احساساتشونو باهش درمیون بذارن و عاشق هر کسی ک روی خوش نشون بده نمیشن

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام. از حضور شما در شهر سوال متشکریم.

من تمامی نظرات دوستان را به دقت خواندم به این نتیجه رسیدم که فقط باید پیشگیری کرد چون کسانی که به همجنسگرایی مبتلا بشن اگر درمرحله اولیه درمان نشن هیچ راه درمانی براشان وجود ندارد درست مثل سرطان بد خیم می ماند که به تمام اعضا ی بدن سرایت میکند .

سلام من پسری ۱۷ سالمه من با یکی از دوستام خیلی صمیمی ام وهر از گاهی هم میبوسمش و بغلش میکنم خودمم میدونم و مطمئنم ک این علاقه از روی شهوت نیس خودشم میدونه و ناراحت نمیشه ولی خودمم خسته شدم .چکار کنم لطفا راهنمایی کنین در حالی که این حس رو بقیه دوستام ندارم .

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام و به شهر سوال خوش آمدید. شما اگر دارید در مورد یک دوستی معقول و منطقی و صمیمی صحبت می کنید که شائبه ای از مسائل شهوانی ندارد، بایستی شکر خدا کنید که دوست خوبی دارید و در حفظ این دوستی کوشا باشید.
موفق باشید.

سلام.تشکر بابت این امکان فوق العاده برای رفع مشکلاتمون... خدا خیرتون بده واقعا...
ی دختر ۱۷ سالم ک حدود یک و نیم ساله شدیییییدا ب یکی از همکلاسیام علاقمند شدم.بهش هم گفتم... و ما الان ارتباط خیلی نزدیکی داریم.
گرفتن دستاش، زل زدن توی چشماش، بوسیدن گونه اش، بغل کردنش، سپری کردن اوقات باهاش، چت کردن، همه ارتباطای ما هستن...
من فقط نسبت ب همین یک دختر چنین حس و عاطفه ای دارم.
ولی الان نگرانم ک ایا این ارتباط نوعی همجنس گرایی هست؟! یعنی من دارم گناهی مرتکب میشم؟!
اگه میشه تعریفی از ارتباط و تمایل جنسی ای ک درمورد همجنس گرایی مطرح هس رو بیان کنین...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
ضمن این که نگرانی شما از این که مرتکب رفتاری گناه آلود و یا ناشایست نشوید، یک دغدغه ارزشمند است، اما همانطور که بارها خدمت دوستانمان در همین جا گفتیم، ارتباطات ما با دوستانمان (مادامی که از چارچوب عرف و فرهنگ و شرع خارج نشده) یک مسئله مطلوب و پسندیده است. این که شما با چند نفر دوست باشید ولی با یک نفر از دوستانتان صمیمی تر باشید مسئله ای کاملا طبیعی است که همه ما در دورانی از زندگی یا در تمام طول زندگی تجربه کرده ایم و میکنیم.
پاسخ های زیر در راستای سوال شماست:
http://www.soalcity.ir/comment/13039#comment-13039
http://www.soalcity.ir/comment/13682#comment-13682
موفق باشید.

سلام،من پسرى شانزده ساله هستم، با آمدن به دوره دبيرستان من پسرى رو ديدم كه از من يكسال بزرگتره،انگار يه ترنسه،قيافه و هيكل جذابى ام داره،روزاى اول مدرسه من توجه چندانى به اون نداشتم،ولى هرچى از سال تحصيلى رد ميشه علاقه من به اون بيشتر ميشه.تا جايى كه نميتونم از اون چشم بردارم،راستش قبل از اين من با چند دختر رابطه داشتم(نه رابطه جنسى)فقط دوست بوديم و با هم ميرفتيم بيرون كه بيشترينشون شيش ماه طول كشيد،ولى حسى كه من روى اون پسر دارم رو تا حالا روى هيچ دخترى نداشتم،وقتى بهم نزديك ميشه،يه جور استرس شديد بدنمو ميگيره،كلا بچه شوخ و شيطونى ام و توى مدرسه رد خور ندارم،هميشه حاضر جوابم،از چيزى نميترسم،اينجورم نيست كه حسى از روى شهوت نسبت بهش داشته باشم ولى نميدونم نزديكش كه ميشم زبونم بند مياد،هر وقت هم ميبينمش داره زير چشمى به من نگاه ميكنه ولى تا رومو به سمتش بر ميگردونم نگاهشو يه طرف ديگه ميندازه، لطفا كمك كنيد
در ضمن من هيييييييييييچ علاقه اى به همجنس بازى ندارم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کابر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
توجه داشته باشید که تمام رفتارهای ما در قبال سایر افراد جامعه اعم از دوستان، خویشاوندان، آشنایان و رفتار متقابل دیگران در برابر ما، یک فرمول ثابت ندارد. همانطور که رفتار خود شما در مقابل یک نفر و در شرایط مختلف، یا زمانهای مختلف یا مکانهای گوناگون ، متفاوت است، این مسئله با تغییر هر یک از متغیر های این معادله پیچیده میتواند خروجی متفاوتی را درپی داشته باشد.
از شما میخواهم انتظار نداشته باشید که حس شما نسبت به همه افراد دوستان یکسان باشد (همانطور که احساس شما در قبال همه افراد جامعه یکسان نیست). این یک امر کاملا طبیعی است که ما نسبت به یک قیافه زیبا یک حس داشته باشیم و نسبت به یک قیافه زشت یا متوسط حس دیگری، این طبیعی است که ما نسبت به یک قد بسیار بلند یک واکنش داشته باشیم و نسبت به یک قد بسیار کوتاه واکنش دیگری، نسبت به قیافه ها، شکل ها، صداها، رفتارها هم همینطور. و در نهایت و نتیجه همه این تعاملات پیچیده، رفتار ما نیز در قبال پدیده ها و افراد شکل میگیرد. ممکن است کسی را دوست نداشته باشید یا کسی را خیلی دوست داشته باشید و کسانی را کمتر یا بیشتر... گاهی لازم است اجازه دهید تا زمان بگذرد...
طبیعتا ما اطلاعاتی از فرد مورد نظر شما نداریم اما شما میتوانید در یک محیط دوستانه و تحصیلی به انحاء مختلف به او نزدیک شوید یا اطلاعاتی در مورد ایشان به دست آورید. حتی با او تعامل داشته باشید و برخی فعالیت های مشترک تحصیلی یا تفریحی ورزشی یا فرهنگی را داشته باشید. از این طریق حتما ذهنیت شما نسبت به ایشان هم واقعی تر خواهد شد.
موفق باشید.

سلام من ی دختر ۱۶ ساله ام ک سه سال پیش از ی دختری خیلی خوشم اومد. راسش اولش قبول نداشتم ک ممکنه ادم ب همجنسش علاقه پیدا کنه و حتی این حسو گناه میدونستم. ی دختری بود ک اصلن رفتارش مث دخترا نبود. شبیه پسرا رفتار میکرد و خیلی از دخترای دیگه مدرسه هم دوسش داشتن و براش نامه عاشقانه! مینوشتن و بهش ابراز علاقه میکردن. این دختره هم خیلی بداخلاق بود همه این علاقه هارو ب ناظممون میگفت و انقد با کسی ک دوسش داشت بد رفتار میکرد ک باورتون نمیشه... از قضا ی اتفاقایی افتاد ک این دختر کنار من مینشست. هیچوقت هم بهش نگفتم ک دوسش دارم ولی طوری رفتار میکردم ک توجه اونو ب خودم جلب کنم و راسش خیلی زیاد هم موفق شدم... حتی ب جایی رسید ک اون منو بیشتر از حس من ب خودش دوست داشت... بعد از اینکه فهمیدم دوسم دارم خیلی باهاش بدرفتاری کردم چون دوستاش و دوستام خیلی رفتار بدی با من داشتن. اونم دلسرد شد. تا اینکه ی روزی بهم گفت لیاقت دوست داشتن نداری... و جالبش اینجاس ک هیچکدوممون ب حسمون اعتراف نکردیم ولی هم من از حسش خبر داشتم هم اون از حسم... دوسال تو اون مدرسه گذشت تا اینکه وارد دبیرستان شدیم و مدرسمون از هم جدا شد. الانم ک ازش جدا شدم واقعا دارم میمیرم... هرروزم شده گریه خیلی دلم براش تنگ شده ولی خیلی مغروره و حاضر نیس ک حتی ی لحظه قبول کنه دوسم داره ولی حاضرم قسم بخورم ک داره تمام رفتاراش اینو ب من نشون میده حتی دوستای خودم هم اینو تایید کردن چون خیلی نگاه میکرد و خیلیییی کارای دیگ ک اینجا جای گفتنش نیس... این اواخر هم دوبار همو دیدیم و رفتار نسبتا خوبی باهام داشت...بغلم کرد با اینکه من تاحالا ندیده بودم کسیو بغل کنه... همین رفتارش باعث شد حسم بهش چند برابر بشه و بهم گفت ک احتمالن ب مدرسه ما میاد... منم الان هم امیدوارم و هم ناامید هم خوشحالم و هم ناراحت .. اگ بیاد ک از خوشحالی نمیدونم چکار کنم و اگرم نیاد شاید از ناراحتی مردم... خیلی دوسش دارم خیلی... کمکم کنید خواهشا. دچار خودخوری شدم

سلام.نوجوانی ۱۵ ساله هستم و تازه به سن تکلیف رسیدم.تا قبل از ۱۴ سالگی هیچ تمایل جنسی نداشتم و حتی بدم میومد ولی از سال پیش یکی از همکلاسام که ایشالا خیر نبینه ب من خود ارضایی را یاد داد و وقتی باد گرفتم فقط تمایل به جنس مخالف داشتم. ولی نمیدانم چرا امسال یکدفعه به همجنس خودم تمایل پیدا کردم ولی فقط به کوچیکتر از خودم و اونایی که لاغر و خوش غیافه هستند

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
شاید خودتان هم بدانید، سنین نوجوانی، سن و سال بسیار حساس و بحرانی است. شما در این سن و سال از مرحله کودکی وارد بزرگسالی می شوید، حس و حال شما، احساسات و عواطف شما، جسم و جان شما، قوای جنسی شما و شأن و جایگاه اجتماعی و خانوادگی شما در حال تغییر و تحول است. اکنون نقطه حساسی برای شماست. انتخاب و تصمیم شما در این برهه زمانی میتواند تا حدودی سرنوشت ساز باشد. اگر اکنون بر مسائل جنسی و شهوانی و تفریحات غلط سرمایه گذاری کنید، بعدها هم به سادکی نخواهید توانست این مسیر را تغییر دهید و در جریان این رود خروشان گرفتار خواهید شد. در حالیکه اگر اکنون درست تصمیم بگیرید و وقت و انرژی و سرمایه خود را صرف امور سازنده و مفید (مانند تحصیل، ورزش، خانواده، معنویت و رابطه با خدا ، و دوستی های سالم ) کنید، این سرمایه ها تا آخر عمر برای شما سوددهی خواهد داشت. پس، در انتخاب دوستان خود دقت کنید، در رفتارهای خود دقت کنید، در پذیرش پیشنهادهای دیگران دقت کنید و زود پاسخ ندهید. کمی فکر کردن گاهی میتواند سرنوشت شما را زیرو رو کند.
آرزوی ما سلامتی، آرامش و خوشبختی شماست.

سلام دختری هجده ساله ام حدود دو سال پیش وسواس فکری و عملی داشتم .و به بهانه های مختلف حس تحریک جنسی داشتم چه از هم جنس چه غیر همجنس.سعی کردم با کنار اومدن با این مشکل و کم و کم فکر نکردن به ان بهبود یابم.و همین طور هم شد و خوب شدم به لطف خدا و بدون روانشناس .به نظر خودم تلقین بود.من یکی از دوست هام رو خیلی دوست داشتم ولی بدون قصد و غرضی فقط دلم براش میتپید اون هم همین طور نسبت به من.چند وقت پیش این فکر ذهنم رو درگیر کرد نکنه چون من انقدر دوسش دارم شاید من همجنس گرا هستم.اخه چون خاطره وسواس فکری اون دو سال رو هم داشتم. بعد به این فکر افتادم که چون من به دختری حس جنسی ندارم پس این طور نیستم.ولی انگار از وقتی بهش فکر کردم دوباره تحریک میشم.
به نظر خودم تلقینه و فکر ناخودآگاه شده .چون وقتی حواسم رو پرت میکنم اینطور نیست.
ایا به نظر شما من همجنسگرا هستم؟
من به خودم میگم باید بدون دکتر و دوباره خودم با این مشکل مبارزه کنم از طرفی درگیر کنکورم و نمیتوانم مشاوره بروم.
لطفا راهنمایی ام کنید.که چه کار کنم
با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال؛
خواهر گرامی، تقریبا با اطمینان میتوانیم به شما بگوییم که مشکل شما، ارتباطی به مسائل جنسی و یا همجنسگرایی ندارد.
اولا این نکته را بارها تذکر داده ایم که علاقه به همجنس و مهر و محبت بین دوستان، نه تنها چیز بدی نیست بلکه (بر خلاف کینه و نفرت) امری پسندیده و نیکو ست. اگر شما نسبت به کسی یا کسانی از دوستانتان علاقه دارید و یا صمیمیتی ویژه بین شماست، اصلا نگران و هراسان نباشید. البته طبیعتا با توجه به گسترده شدن تأسف انگیز تصاویر و داستانها و فیلمهایی با موضوعات جنسی و همجنسگرایانه در دنیای ارتباطات امروزی، این که هر گونه ارتباطی در مسیر خود دچار لغزش و انحراف شود، وجود دارد. پس لازم است حواسمان به حدو حدود روابط باشد.
اما با توجه به توضیحات شما به شما توصیه میکنیم اولا تکنیک های تمرکز و توجه را با خود مرور و اجرا کنید. چون بخش زیادی از مشکل شما عدم تمرکز روی یک موضوع است. ثانیا راهکارهایی هم برای رهایی از افکار وسواس گونه ذکر شده که آن ها هم میتواند برای شما مفید باشد.
نمونه ای از آن در زیر آمده:
ذهن شما دچار یک نوع وسواس فکری است که ریشه در اضطراب و نگرانی های گذشته دارد. همانطور که وضو گرفتن فردی که داری زخم و جراحت در بدن دارد با فردی که عادی است متفاوت است تکلیف شما هم از نظر شرعی به دلیل زخم پنهانی به نام وسواس از افراد عادی متفاوت است بنابراین راهکار های زیر را انجام دهید:
۱- سعی کنید با ورزش و تحرکات بدنی اضطراب و تنش را از بدن خود دور کنید.
۲- جلوی افکارتان را نگیرید و مقاومت نکنید و سعی کنید با افکارتان کنار بیایید و بگویید که همه چیز به صورت عادی پیش میرود و هیچ چیز غیر عادی نیست.
۳- هنگام هجوم افکار وسواس گونه و نگران کننده سعی کنید با تغییر مکانی و یا تمرکز یابی و توجه گردانی از موضوع وسواس گونه به موضوع دیگر از ماندن و احساس درماندگی واجبار جلوگیری کنید. همچنین با قطع ناگهانی افکار و فرمان بس کن به افکار می توانید از شر این افکار خلاص شوید. شمارش معکوس هنگام هجوم این افکار مثلا از ۵۴۶۸۷ سه تا سه تا شمردن یکی از تکنیک های مدیریت فکر است که در بعضی موارد کاریی بالایی دارد.
۴- خود را دست و بسته فرض نکنید و به این افکار اهمیت ندهید و سعی کنید عمدا این افکار را به ذهن بیاورید و به آنها بخندید.
۵- انتظار نداشته باشید که به سرعت وضعیتتان عادی شود چون ممکن است با انجام دقیق این تکنیک ها ماه ها طول بکشد تا وضعیت افکار شما عادی شود.
موفق باشید.

با سلام من پسری ۱۸ساله هستم که از ۱۵سالگی علاقه خاصی به پسران چند سال از خودم کوچک تر پیدا کردم نمیدونم چکار کنم ولی این رو هم بگم که علاقه من اثلا بر روی شهوت نیست پسرایی که خیلی خوشگل هستن تو دلم جا واز میکنن این چند وقته هم عاشق پسری شدم که رفیقمه و از من چند سال کوچک تره اثلا شده همه زندگیم حتی یک دقیقه هم نمیتونم بدون اون طاقت بیارم بعد وقتی که اون با رفیق های دیگم میگرده خیلی حسودیم میشه من میخوام که فقط مال من باشه عاشقش شدم ولی میترسم بهش بگم فکر کنه من همجنس گرام و ترکم کنه اخه اگه اون ترکم کنه میمیرم وقتی که یک لحظه هم پیشم نیست دیوونه میشم وقتی بهش نزدیک میشم یا دستاش رو میگیرم انگار کل دنیا شده برای من لطفا کمکم کنید چیکار کنم دارم دیوونه میشم ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
لطفا مطالب پست اصلی همین صفحه (http://www.soalcity.ir/node/1015) را به دقت مطالعه کنید. در صورتی که احساس کردید این مطالب برای شما کافی نیست یا نمیتوانید آن را اجرا کنید، لازم است به صورت حضوری به یک روانشناس مراجعه داشته باشید. در صورت عدم امکان چنین مراجعه ای میتوانید با تماس تلفنی با شماره ۰۹۶۴۰۰ از راهنمایی برخط همکاران ما استفاده کنید. با توجه به مدت زمان دچار بودن شما به این احساس و نیاز به اخذ اطلاعات بیشتر از شما، این کار لازم است.
موفق باشید.

باسلام
دختری هستم ۲۷ ساله. بنده سالهاست با یک خیال در ذهنم درگیر هستم که معمولا در ماه یک یا دوبار به ذهنم خطور میکنه و هر بار وقت و انرژی زیادی رو ازم میگیره و تمرکز بر اون هرچند آزارم هم میده اما یک احساس لذتی هم بهم دست میده.حتی شاید بتونم بگم منو به ارگاسم میرسونه و اون تخیل چیزی نیست جز سیلی خوردن از رفیق صمیمی ام !! درواقع نمیدونم این خیال از کجا و کی به فکرم وارد شده ولی خودم هم به مرور اون در ذهنم تمایل نشون میدم و حتی بسیااار دوست دارم به واقعیت بپیونده و از دوست صمیمی ام خیلی جدی سیلی بخورم . خودم و خانوادم افراد مذهبی ای هستیم و خدا میدونه هیچگاه با جنس مخالف رابطه و یا حس همجنس بازی و این مسائل رو نداشته ام اما نمیدونم چجوری این تخیل که ناخواسته دچارش میشم و منو به خودارضایی میرسونه رو چجوری از ذهنم محو کنم. آیا من دچار مازوخیسم هستم؟ آیا همچین موردی قابل درمان هست؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. از این که سوال خود را در شهر سوال مطرح کردید متشکریم.
دوست عزیز، لازم است شما به یک متخصص روانشناس یا روانپزشک (ترجیحا با تخصص مسائل جنسی) مراجعه داشته باشید. انشالله مشکل شما حل خواهد شد.
پیشنهاد ما:
کلینیک تخصصی اختلالات جنسی وابسته به درمانگاه انستیتو روانپزشکي تهران، تلفن: ۶۶۵۵۱۵۱۵ - ۶۶۵۵۱۶۱۶
آدرس: ستارخان- خيابان نيايش- خيابان منصوري- جنب بيمارستان رسول اکرم(ص) - انستيتو روانپزشکي تهران
اطلاعات بیشتر: http://medicine.tums.ac.ir/story.aspx?id=23372&p=575
موفق باشید

سلام من دخترم و ۱۶ سالمه.و خیلی احساس میکنم که همجنسگرا هستم.یعنی با پسرا هم وارد رابطه شدم ولی هرکاری میکنم نه میتونم از لحاظ احساسی و نه ا لحاظ جنسی به پسرا حسی داشته باشم حتی وقتی دوست پسرم دستمو میگرفت حالم بد میشد ۲ ساله تقریبا خیلی شدید به یه دختری علاقه دارم و واقلن نمیتونم به کسه دیگه ایم فکر کنم.بدتر از اون تصور اینکه بخام یروزی ازدواج کنم آزارم میده خیلی دارم اذیت میشم نمیدونم جیکار کنم دلم میخواد به مادرم این بگم ولی نمیدونم عکس العملش چیه واقعا حالم بده

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
چند نکته در مورد سوال شما وجود دارد. اول این که انواع مختلفی از مشکلات و همچنین اختلالات جنسی وجود دارد که متاسفانه در بین عامه مردم (به ویژه قشر نوجون و جوان) ناآگاهانه به همه آنها همجنسگرا یا همجنسگرایی گفته می شود درحالیکه درصد بسیار اندکی از آنها با تعریف گفته شده از همجنسگرایی منطبق است. بنابراین اولین نکته این است که بدانید حتی اگر مشکلی داشته باشید به احتمال خیلی زیاد این نیست. دوم این که اصل این که مشکلی باشد یا خیر بایستی به تشخیص متخصص انجام شود و لازمه این کار مراجعه حضوری شما خواهد بود. نکته سوم، به صورت کاملا طبیعی هرچقدر شما به یک موضوع یا به یک جنبه خاص از خودتان بپردازید یعنی به آن فکر کنید، در مورد ش حرف بزنید، بشنوید ، مطلب بخوانید، تصاویر مربوط به این موضوع را ببینید و .. و .. آن جنبه از ذهن شما به تدریج بر سایر جنبه ها و یا حتی نیازهای طبیعی شما غلبه پیدا خواهد کرد. توصیه میکنیم به این نکته به دقت توجه کنید که پرداختن به مباحث جنسی و روابط با جنس مخالف که تا حد زیادی منجر به این داستان می گردد، به صلاح شما نخواهد بود و ذهن و فکر شما بیشتر و بیشتر درگیر آن خواهد نمود. البته اگر واقعا در شرف ازدواج هستید یا دغدغه اینچنینی دارید، صدالبته بهتر است که به فکر آن و رفع مشکلات مربوط به آن باشید، که چاره آن هم مراجعه به متخصص است.
کلینیک تخصصی اختلالات جنسی وابسته به درمانگاه انستیتو روانپزشکي تهران، تلفن: ۶۶۵۵۱۵۱۵ - ۶۶۵۵۱۶۱۶
آدرس: ستارخان- خيابان نيايش- خيابان منصوري- جنب بيمارستان رسول اکرم(ص) - انستيتو روانپزشکي تهران
اطلاعات بیشتر: http://medicine.tums.ac.ir/story.aspx?id=23372&p=575
موفق باشید.

سلام من دانش آموز سال چهارم دبیرستان هستم. از دوره ی راهنمایی یک نفر رو میشناختم که به خاطر چهره ی جذاب و شبیه دختراش معروف بود.رابطه ی من با اون در حد یه هم مدرسه بود تا اینکه امسال این رابطه تو زمان کوتاهی خیلی صمیمی شد.در حدی که می تونم راحت بگم عاشقش شدم. اول فک میکردم شوخیه ولی الان کاملا مطمعنم عشق واقعیه چون کاملا شبیه عاشق شدنم به جنس مخالفه فکر اون کل تمرکزمو از بین برده و همش به با اون بودن فک می کنم. این حس من به جنس خودم کاملا منحصر به فرده و تا حالا هیچوقت همچین حسی راجع به کس دگ نداشتم و قصد هم ندارن داشته باشم.من آدم مذهبی هستم و هیچ وقت به رابطه ی جنسی با اون فک نمیکنم ولی از طرفی اصلا نمیتونم عشقشو فراموش کنم حتی ی ذره لطفا کمکم کنین نه راه پس دارم نه پیش چون با تمام وجود دوسش دارم. بعضی موقعا به این فکر میکنم که اون جنسیتشو عوض کنه تا بتونیم بدون مشکل با هم باشیم میدونم دیوونگیه محضه ولی ....

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
دوست عزیز، سلام. شاید عزم و اراده یک انسان که خداوند آن را در بنده و شما به ودیعت گذاشته، از هر کوهی سخت تر باشد و البته این نیروی بالقوه لازم است بالفعل شود! توجه داشته باشید که (هرچند خودتان میدانید)، خواسته های انسان همیشه راه درست را نشان نمیدهند و ناشی از یک نیاز واقعی یا طبیعی نیستند! یک مثال میزنم و توجه شما را به دقت در آن جلب میکنم. تصور کنید که خانم متأهلی در کنار همسر و فرزندانش زندگی بسیار خوب، صمیمی و متعهدانه ای دارند(این مثال در مورد آقایان هم میتواند به صورت عکس تصور شود). میدانیم که روابط جنسی و حتی روابط عاشقانه غیر جنسی در تمام فرهنگ ها و ادیان و کشور ها برای یک خانم متأهل صرفا برای همسرش مجاز است و در غیر اینصورت یک خیانت، خلاف، گناه، و یک عمل نامشروع تلقی می شود. بنده و شما و دیگران نیز آن را تقبیح میکنند. (البته افرادی که به هیچ دین و آئین و فرهنگی پایبند نیستند حسابشان جداست). حال تصور کنید یک آقای جوان، در حد مرگ عاشق این خانم شده باشد! ممکن است با هم همکار باشند یا همسایه یا هر چیز دیگر، ولی به هر حال غریبه هستند. این آقا ادعا کند که واقعا عاشق این خانم شده است. مطمئن هم باشد که عشقش واقعی است، چون تمام تمرکزش به هم ریخته و همواره به با او بودن فکر میکند و به اصطلاح فکر و ذکرش شده آن خانم! طوری که تا بحال در عمرش چنین حسی به فرد دیگری نداشته است! اتفاقا بقدری عاشقش است که نمیتواند هرکز آن را فراموش کند!
شما قضاوت کنید، آیا چنین فردی (بر خلاف تمام موازین اخلاقی، شرعی، قانونی، عرفی و ...) باید راهی پیدا کند برای رسیدن به خواسته دل خود و یا به قول خودش به عشقش؟ یا خود را درمان کند و این مسئله را فراموش کند؟ لطفا بیاندیشید.

موفق باشید.

این مسئله ای که باهاش روبرو هستیم فقط یه راه حل داره از کسی که وابستش شدید دوری کنید احساس تنهایی رو تحمل کنید تحمل این حس خیلی بهتر از وابستگیه اونوقته که طعم استقلال رو میچشید یمدت ارتباط من با کسی که وابستش بودم قطع شد اوایل خیلی سخت بود اما بمرور داشت خوب میشد داشتم فراموشش میکردم تا اینکه دوباره ارتباطو برقرار کرد و همه چیز رفت از اول بعد هر بار دیدار چون میدونی تموم‌ میشه همش استرس داری میخوای زمان هیچوقت نگذره و اون‌ پیشت بمونه خیلی سخته بعد هر بار دیدار تا چند روز تو فکرشم و از غذا میفتم فکر خودکشی میکنم اما بعد یه هفته ندیدنش خوب میشم و دوباره میگم ببینمش شاید بتونم بر این احساسات منفی غلبه کنم اما نمیشه قید طرفتون رو برای همیشه بزنید ما هممون انسانیم و ارزش داریم نباید ارزش انسانیتمون رو با بودن تو چنین روابط نا سالمی زیر سوال ببریم. ما هیچکدوم طرفمون رو حتی برای یه شب نمیتونیم پیش خودمون نگهداریم پس بهتره قیدشو بزنیم من تمام احساسات شما رو در مورد این قضیه تجربه کردم و تنها راهی که پیدا کردم دور شدن ازون شخصه.

من پسری با ظاهر و اخلاق خوب هستم مشکل مالی هم ندارم کمبود محبت هم ندارم مذهبی هم هستم البته نه خیلی به حد متوسط و معمولی به پسران ۱۱تا۱۵ساله علاقه خاصی دارم البته اگه قیافه خوشگل و سفیدی داشته باشند تا الان هم با ۶یا۷ نفر رابطه داشتم البته نه به زور خودشون راضی بودن چندتاشون از بچه های محل و بقیه بیرون با ۲تاشون رابطه خیلی نزدیک و بقیه هم برام کارهای دیگه ای کردن که باعث لذتم شده به دختر هم علاقه دارم اما پسر خیلی بیشتر هیج جوره هم نمیتونم ترک کنم چون واقعا لذت بخش
به نظر شما راهی هست،؟؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
دوست نوجوان، این طور که از صحبتهای شما بر می آید، مشکل شما علاقه به همجنس نیست، بلکه مشکل شما، شهوترانی و علاقه به فعالیت های جنسی است، خواه این اعمال به تنهایی باشد یا با کمک دیگری، خواه دیگری همجنس باشد یا غیر همجنس!
بهتر است بدانید که تصور شما از این مسئله کاملا اشتباه است! اگر قرار بود که بنده و جنابعالی و همه افراد دیگر هیچ حسی به دیگری نمیداشتند و به عبارت دیگر بدون میل جنسی می بودند که قطعا هیچکس هیچ خطایی مرتکب نمیشد و گناهی هم نمیکرد و البته ازدواجی هم صورت نمی گرفت!!! میل جنسی چیزی نیست که گمان کنید در ایام نوجوانی و مجرّدی نباید باشد (و اگر باشد یک اختلال است و باید به دنبال درمان آن باشید) و به محض اینکه خواستید ازدواج کنید مثل یک دستگاه کلید آن را روشن میکنید و پدیدار می شود! چنین تصوری اشتباه و کاملا غیر منطقی است.
توجه داشته باشید ک میل جنسی از دوران کودکی در سطوح مختلف و اشکال متفاوت در شما وجود داشته و دارد، اما این بدان معنا نیست که شما همواره به آن فکر کنید و به آن بپردازید، و آن را تحریک کنید، و به محض این که چنین میلی آمد ، به آن پاسخ مثبت بدهید.
قبل از ازدواج به طور کلی، و پس از ازدواج هم نسبت به زیاده روی و هرزه خواهی خویشتنداری و کنترل است. با توجه به این که احساس و میل جنسی ، آمیخته ای از نیازهای بدنی و نیازهای روانی انسان است، شما برای مهار آن بایستی در هر دوی این حوزه ها کار کنید. به راهکارهای ارائه شده در پست های زیر توجه نمایید:
http://www.soalcity.ir/node/3695
http://www.soalcity.ir/node/129
موفق باشید

با سلام من سنم ۱۸هستش تو عمر خودم دو بار عاشق شدم هر دو بار هم عاشق جنس موافقم شدم تا جایی میرسه که من میخان با اونا رابطه جنسی برقرار کنم که برقرار کردم . من خیلی تلاش هم کردم از هر دو شونم فاصله بگیرم اما واقعا نمی تونم علاقه ای هم به خود ارضایی ندارم ولی وقتی این دوستمو میبینم واقعا دلهره میگیرم انگاری که همه دنیا رو به من دادن ولی اونا نمیخان به خاطر همین مساله با من باشم اصلا هم با دیدن جنس مخالف تحریک نمیشم حتی برام پیش اومده تو یه اتاق کلا تنها و لخت جنس مخالف رو دیدم اما اصلا تحریک نمیشم ولی وقتی جنس موافقم رو میبینم کلا تحریک میشم لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما.
دوست نوجوان، ممکن است در شما گرایشاتی وجود داشته باشد. اما این مسئله قطعی است که تا زمانی که حتی یک گرایش جنسی در انسان سالم نسبت به جنس مخالف، تحریک نشود، این گرایش طبیعی درون انسان، فعال نمی شود . حال این تحریک ممکن است از یک مکالمه پیرامون مسائل جنسی باشد، دیدن تصاویر جنسی باشد و یا لمس بدن دیگران باشد! پس بهتر است بدانیم حتی گرایش طبیعی انسانها به شهوت و مسائل جنسی هم نیازمند تحریک است. بنابراین گمان نکنید که شما بدون تحریک بیرونی به چنین میلی رسیده اید! اولین گام شما در جهت کمک به خودتان این است که این تحریکهای بیرونی را قطع کنید. دیدن تصاویر و فیلم های مستهجن، صحبت کردن با دوستان در مورد این مسائل، حتی ملاقات با دوستانی که احیانا دارای چنین تجربیاتی با آنان بوده اید و .... سایر زمینه های تحریکی را از خود دور کنید.
مرحله دوم مراجعه به متخصص امور جنسی است:
کلینیک تخصصی اختلالات جنسی وابسته به درمانگاه انستیتو روانپزشکي تهران:
تلفن: ۶۶۵۵۱۵۱۵ - ۶۶۵۵۱۶۱۶
آدرس: ستارخان- خيابان نيايش- خيابان منصوري- جنب بيمارستان رسول اکرم(ص) - انستيتو روانپزشکي تهران
اطلاعات بیشتر: http://medicine.tums.ac.ir/story.aspx?id=23372&p=575
آرزوی ما، سلامتی و آرامش شماست.
آرامش درونی و واقعی با یاد خداوند بزرگ و مهربان حاصل خواهد شد.

سلام من ۱۵ سالمه و کلاس ۹ امم کلاس هفتم ک وارد مدرسه شدم دختریو دیدم ک ب نظرم خیلی خوشگل و جذاب بود و باهاش دوست شدم و ی گروه دوستانه با چنتا دوست دیگم تشکیل دادم اوایل هشتم بود ک متوجه حس عاطفی و وابستگی و علاقه شدید ب همون دوستم شدم ک تحمل ی ذره بدرفتاریشو نداشتم و سرش گریه کردم خیلی بهش گفتم اونم حسش مثل من بود و ما رابطمون از قبل خیلی صمیمی تر شد همه جا پیش هم بودیم و ارتباطمون با بقیه دوستامون کمتر شد متاسفانه تو سه ماه اول چنبار همو کوتاه بوسیدیم و این خیلی منو اذیت میکنه بخاطر وسوسه های یکی دیگه از دوستامون این اشتباهو کردیم وگرنه ما این فکرارو نداشتیم من چند ماه و هنوز ک هنوزه سر این قضیه گریم میگیره و هزاران هزار بار توبه کردم و هنوز نمیدونم خدا منو بخشیده یا نه تا الان حدود یازده ماهه ک همو دوس داریم ولی جفتمون از اون کار پشیمونیم و حتی یک بارم تکرارش نکردیم گونه همدیگرو خ طبیعی بوس کردیم ولی رابطه خارج از عرف نه . چون جفتمون معتقدیم و چادری البته اون منو چادری کرد و ب عواقب این کار آگاهیم تو مدرسه هم همه فهمیدن و آبرومون رفته و با این ک تقریبا یک سال گذشته ولی هنوز نگاه بد بهمون دارن و دربارمون حرف درمیارن همینطور مسئولای مدرسه. واقعا از این وضع خسته شدم و حس میکنم بدترین آدم روی زمینم حس میکنم خدا هنوز منو نبخشیده و همه ی بلاها بخاطر همینه میخاستم بدونم ک من میتونم مثل یه خواهر همیشه پیش هم باشیم و خنده و گریه هامون باهم باشه یا ن؟ بعدم واسه دید بچه ها تو مدرسه ی راهکار بهم بدید این خیلی اذیتم میکنه با تشکر

پرسشگر گرامی؛
یکی از اختلالات نسبتاً رایج روان‌شناختی اختلالات جنسی می‌باشد. این نوع اختلالات به خاطر ماهیت پیچیده‌ای که دارند، نیازمند مراجعه فوری و هرچه سریعتر به متخصصین اختلالات جنسی می‌باشد. بسیاری از این مشکلات با تشخیص زود هنگام به درمان پاسخ بهتری می‌دهند.تأخیر در مراجعه به بهانه‌های غیر منطقی (مثل این که خجالت می‌کشم و رویم نمی‌شود و...) به هیچ عنوان به صلاح شما نیست ،چه که علاوه بر تبعات منفی دنیوی متأسفانه عواقب شوم اخروی برای شما در پی خواهد داشت.

** نکات مهم وقابل توجه
۱- حساس ترين دوره ي زندگي جواني است مي توان گفت سعادت وشقاوت انسان در اين دوره رقم مي خورد بنابراين درک اين مطلب در پيدا کردن مسيرها وهمچنين کنترل غرايز نقش مهمي دارد.
۲- موارد تحريک کننده اعم از شنيدني ها، خواندني ها، افکار و... همانند جرقه اي است که کنار مواد محترقه قرار گرفته در اين صورت نتيحه اي جز اشتعال و آتش سوزي مورد انتظار نخواهد بود.
۳- معنويات به ويژه نماز نيروهاي خارق العاده اي هستند که خداوند آن ها را قرارداده تا او در دام شياطين گرفتار نشود.
۴- تلقين در جهت منفي و مثبت اثر خود را به همراه دارد. پس موجهای منفي را باید كنار گذاشت.
۵- آنچه اهميت دارد تعديل وکنترل غريزه جنسي است و اين مهم ميسر نمي شود مگر با دور کردن نفس از محرمات و محرک هايي که خود شخص آن ها را بيشتر از همه مي شناسد.
۶- اگر چه لذائذ حرام و نامشروع در ابتدا، قدري خوشايند بوده، اما اگر دقت کنيم خواهيم ديد بعد از مدتي پشيماني، ندامت وکدورت رابراي انسان به ارمغان مي آورد.
۷- دستور قرآن براي کنترل غريزه جنسي راهگشا است. قرآن مي فرمايد: جوانان مجرد بايد ازدواج کنند و اگر نمي توانند عفت به خرج دهند. در واقع راه سومي وجود ندارد واگر باشد به ضرر انسان مي باشد.
۸- به دستورات شرعي اعتماد كرده و يقين داشته باشيد سعادت شما در گرو اطاعت از دستورات ديني مي باشد.
۹- رسيدگي به خواهش ها نفس را قوي تر کرده و تداوم اين کار باعث ضعيف شدن انسان در مقابل نفس خواهد شد.
۱۰- به خود اميدوار بوده و مصمم باشيد که مي توانيد همه ي گناهان را ترک کنيد.
۱۱- از خداوند و ائمه اطهار (عليهم السلام) کمک بگيريد و بدانيد اقدام شما براي حل مسايل نفساني نشان از پاک بودن طينت و توجه خداوند به شما است در اين صورت طرد شدن كاملا بي معني خواهد بود.
۱۲- توبه يعني تولد دوباره و باز كردن فصل جديد در زندگي.
۱۳- براي ترك گناه روحيه اي شاد و همراه با نشاط لازم است و با ناراحتي و نا اميدي به جنگ گناهان نمي روند.
۱۴- در خانه خدا هميشه به روي بندگانش باز بوده وخداوند از بازگشت بنده اش بسيار خوشحال مي گردد.
۱۵- فراموش نكنيد بهترين كار كنترل افكار مخربي است كه سراغ انسان مي آيد پس باید اوقات خالي خود را با برنامه هاي مفيد پر کرده، براي زندگي برنامه ريزي داشت و از تنهايي وبيكاري پرهيز نمود.
۱۶- از ازدواج ناامید نباشید. اگر مدتی تمایل خود را به همجنس کنترل کنید، به تدریج خواهید دید که شما هم مانند هر جوان دیگری به جنس مخالف علاقه دارید و خواهان ازدواج هستید.
۱۷- شكست در اين اقدام امري طبيعي است ولي مهم اين است كه شكست باعث پيمودن راه باشد نه توقف در مسير.
۱۸- هر كاري كه عادت انسان شده باشد يك شبه قابل تغيير نيست. در این راه، باید با آگاهی و پشتکار قدم برداشت.
۱۹- باز هم تكرار مي كنم ازدواج بهترين گزينه است.
۲۰- شكست در اين اقدام امري طبيعي است ولي مهم اين است كه شكست باعث پيمودن راه باشد نه توقف در مسير.

+موفق باشید.

سلام وقتتون بخیر ازتون کمک و راهنمایی میخواستم.من دختر۲۲ساله هستم که یک دوست همجنس دارم که به شدت وابستس این وابستگی رودوستدارم و مشتاقش هم هستم ، امااز طرف دیگرقضیه دچار وابستگی جسمی هم هست یعنی مایل به بوسیدن ، بغل کردن و برقراری رابطه جنسیست.بابت همین موضوع مشتاق رفتن به منزلشون نیستم چون صددرصد مطمئنم اگر منوتنهاببیندبه اجباررابطه برقرارمیکندومن این رونمیخواهم.هبچ وقت دلیل نیامدنم به منزلشون رابهش نگفتم و نمیتوانم که بگویم.لطفاکمکم کنیدچیکارکنم تااون اتفاقی که دوستم منتظرش هست نیفتد.سپاس

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
دوست عزیز، شما دو مرحله کار دارید یا به عبارتی دو فرایند مجزا در پیش رو دارید. یکی جلوگیری از اتفاق افتادن چنین تماس و رابطه ای با دوستتان است و دیگری حل مشکل ایشان، که البته تا حد کمی به هم مربوط هستند. اولین و مهمترین کار شما این است که نگذارید موقعیتی پیش بیاید تا مجبور به پذیرش این رابطه بشوید. در این راه البته نباید رودربایستی داشته باشید. قرار است شما به خاطر رعایت اصول دینی، اخلاقی و خواست قلبی تان، اجازه ندهید تا چنین بهره برداری از جسم شما بشود. بنابراین همین که به منزل ایشان نمی روید بسیار خوب است. ضمنا لازم است رابطه دوستانه خود را حفظ کنید اما ملاقات های شما در موقعیت های مناسب این گونه روابط نباشد. در مکانهای عمومی یا جاهایی با هم باشید. توجه داشته باشید که ایجاد موقعیت مناسب برای این کار و پاسخ مثبت به درخواست ایشان، ایشان را در این کار تقویت می کند. اما در مورد کمک به ایشان، ضمن صحبت با او میتوانید ایشان را به یک روانشناس راهنمایی کنید. شاید این مسائل به صراحت بین شما وجود نداشته باشد ، یا اگر هم باشد ممکن است دوست شما به سادگی تن ندهد به حضور نزد مشاور، بنابراین شما با هنر خودتان میتوانید به دلایل مختلف دیگر ایشان را نزد مشاور ببرید. مثل این که به دلیل سایر مشکلات مشاوره ای دوستتان را تشویق به حضور نزد مشاور کنید، یا به بهانه همراهی با شما نزد مشاور بیایند...
موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۵ساله هستم یکی از دوستام وابستگی شدیدی بهم پیدا کرده جوری ک دیگه حالمو بهم میزنه وقتی بادوست صمیمی خودم حرف میزنم اون گریه میکنه و میگه دوسم نداری حتی یه باروبهم گفت ک عاشق یه پسر شده ولی وقتی یواشکی دفتر خاطراتشو خوندم نوشته بود (من فکر میکردم ک عاشق افشینم ولی الان میبینم ک عاشق عسل شدم) می خواستم کمکم کنید ک چیکار کنم باهاش ایا قطع رابطه کنم یا نه؟؟؟؟واقعا روز ب روز بدتر میشه و وقتیدمیرم مدرسه منو محکم بغل میکنه و می بوسه

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامی،
وقتی یک نفر در رفتار تعاملی خود دچار مشکل یا اشتباهی باشد، واکنش و پاسخ دیگران به رفتار وی میتواند در ادامه آن رفتار یا افزایش و کاهش آن بسیار تأثیرگذار باشد. در مورد شما هم یقینا اگر عکس العمل شما به دوستتان طوری باشد که این رفتار اشتباه او ادامه پیدا کند یا حتی شدید تر بشود، مشکل ایشان و شما را بیش از پیش پیچیده خواهد نمود.
اگر میتوانید بدون این که رابطه دوستانه را قطع کنید ،همزمان با کاهش روابط، به ویژه در مورد رفتارهای خاص اینگونه ایشان عکس العمل خاصی نشان ندهید یا واکنش منفی نشان بدهید (این درحالی است که در مقابل روابط عادی و دوستانه ایشان واکنش گرم و خوبی نشان میدهید).
اما اگر فکر میکنید نمیتوانید چنین رفتاری را برای یک مدت داشته باشید، بهتر است برای مدتی رابطه را قطع کنید.
موفق باشید.

من یه پسر ۱۳ ساله ام و کاملا متوجه شدم ک همجنسگرام دنبال کراشم و تنهایی اذیتم میکنه لطفا راهنمایی کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست نوجوان. از این که مشکل خود را با شهر سوال درمیان گذاشتید متشکریم.
دوست من، مسئله همجنسگرایی، جدای از تمام مباحث و جنجالهایی که در اصل آن و درمان آن وجود دارد، چیزی نیست که به سادگی و صرفا با یک احساس تمایل به جنس موافق توسط خود شما قابل تشخیص باشد. اگر چنین احتمالی میدهید میتوانید برای اطمینان به متخصص سکستراپیست مراجعه نمایید.
یکی از مراکز تخصصی مربوط به این مشکل کلینیک تخصصی اختلالات جنسی وابسته به درمانگاه انستیتو روانپزشکي تهران است:
تلفن: ۶۶۵۵۱۵۱۵ - ۶۶۵۵۱۶۱۶
آدرس: ستارخان- خيابان نيايش- خيابان منصوري- جنب بيمارستان رسول اکرم(ص) - انستيتو روانپزشکي تهران
اطلاعات بیشتر: http://medicine.tums.ac.ir/story.aspx?id=23372&p=575
موفق باشید

من عاشق یه دختری شدم یعنی یه عشق کاملا واقعیه مطمئنم ولی خب نیاز جنسیم بهش دارم ولی نه اونقدر زیاد و عشقم بیشتر نسبت به نیازمه
از طرفی اون به من میگه که دوستت دارم ولی من نمیتونم که باور کنم
احساس میکنم که فقط از روی مهربونی به من این حرفو میزنه تا دل من نشکنه
کلا واقعا من به هیج کسی اعتماد ندارم حتی به اون و نمیتونم باور کنم که اون منو دوست داره البته یه سری دلایل خیلی مهم وجود داره که باعث میشه من بهش اعتماد نکنم راستش من تازگیا فهمیدم به غیر از من با کس دیگه ای هم هس البته نمیدونم که واقعا اینطوره یا نه شاید رابطشون اونطور نباشه ولی طرف عاشق عشق منه و من نمیدونم که عشق من عاشق کیه
احساس میکنم که دارم دیوونه میشم احساس میکنم بیماری روانی دارم
وضعیتم طوریه که نمیتونم به یه روانشناس یا دکتر یا هرکسی مراجعه کنم
لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست عزیز.
سلام سن خود را نفرمودید. متوجه نشدم یعنی چه که نمیتوانید به روانشناس مراجعه کنید؟ بالاخره شما بایستی برای مشکلی که آن را در خود احساس میکنید قدمی بردارید. چه کاری بهتر از این که به یک متخصص روانشناس مراجعه کنید!
نکته اول این که زن و مرد همانطور که لازم است احساس یکدیگر را تکمیل کنند و پاسخگوی نیاز عاطفی هم باشند، لازم است پاسخگوی نیاز جسمی هم نیز باشند. حکمت خلقت زوج توسط خدای بزرگ همین است. بنابراین هیچ عیبی ندارد که شما هم نیاز عاطفی و هم نیاز جسمی به کسی داشته باشید، و این کاملا یک احساس طبیعی است.
نکته دوم در مورداعتماد به کسی برای ازدواج لازم است این توضیح را بدهیم که صرفا به یک احساس قلبی (که آن هم مشخص نیست واقعا چقدر عمیق یا سطحی باشد) نمیتوان تکیه و اعتماد کرد. لازم است بدون هیچگونه ذهنیت (مثبت یا منفی) مسئله را مطرح کنید و در مورد ایشان تحقیق کنید. اگر هم واقعا قصد ازدواج در میان باشد، بهتر است از طریق خانواده ها این مراحل را طی کنید تا هم احساس اطمینان و احترام متقابل بین هر دوی شما قوت بگیرد (یعنی احساس نکنید صرفا یک بازی است یا با یک عشق خیابانی طرف هستید) و هم خودتان در بررسی و تحقیق در مورد شخص مورد نظر جدیت لازم را داشته باشید و ضمنا از احساسات سطحی ناشی از روابط و حرفهای پیش از ازدواج تا حدی پیشگیری نمایید.
موفق باشید.

سلام .من پسری هستم ۱۲ ساله که همش از دیدن آلت خودم و بچه های هم سن خودم لذت میبرم. ودر جلوی آیینه لخت خودم ساعتها نگاه میکنم و شب موقع خواب هم لختم.نمیدونم باید چیکار کنم. اصلا هم اهل دیدن فیلم سکسی نیستم. چیکار کنم که این عادت نداشته باشم؟

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
ممنون از اعتمادتان
اين كه آيا اين يك انحراف جنسي است يا عادت زشت بايد بيشتر بررسي شود. همين كه شما در برابر ديگران اين كار را انجام نمي دهيد مشخص مي كند كه اختيار و اراده داريد. بنابراين تلاش كنيد با اراده خود مانع تكرار اين عمل شويد.
اگر نشانه هاي زير يا برخي از آنها در شما بود با روان پزشك مشورت كنيد تا با كمك او بهتر بتوانيد اين رفتار را كنار بگذاريد:
- اگر اين رفتار شش ماه ادامه داشته باشد
- احساس مجبور بودن براي اين كار
- احساس ناايمني
- احساس حقارت
- عدم اعتماد به قابليت ها، سلامت و توانايي جنسي خود
- نداشتن مهارت هاي ارتباطي (فقدان قاطعيت و ميل به گوشه گيري ازجمع)

توصيه هاي كاربردي:
عمل به اين توصيه ها كمك مي كند زودتر بر مشكل خود فائق آييد:
- انجام ورزش هاي هوازي مثل دوچرخه سواري، شنا، پياده روي، طناب زدن، و..
- ارتباط با افراد و دوستان با نشاط و معنوي
- مشاوره تلفني يا مكتوب براي يافتن پاسخ سؤالاتي كه شما را نگران كرده است.
- تقويت قدرت اراده خود با ورزش، ارتباط با ورزشكاران، خودگويي مثبت و تلقين، مطالعه كتاب اراده اثر مرتضي آقا تهراني نشر عماد فردا، مطالعه كتاب دنياي نوجوان اثر محمدرضا شرفي نشر منادي تربيت،تقويت معنويت و ارتباط با خدا و ائمه، خود را در محضر خدا و فرشتگانش ديدن، خواندن سوره ناس و گفتن ذكر لااله الاالله،

كتاب اراده در سايت طاقچه:
https://taaghche.ir/book/172/%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%87
موفق باشيد

سلام خیلی ممنون میشم کمکم کنید.من پونزده سالمه عاشق یه پسری شدم که از خودم یسال کوچیک تره و خوب عشقمم اصن پاک نیس. اول خیلی برام عادی بود اون بمن گرایش نشون داد منم محلش نکردم و خیلی تحقیرش کردمو غرور نشون دادم و سمتش نرفتم به خاطر اینکه یوقت گناهی نکنم اما گذشت اون هی بیشتر طرفم بودو تا جایی که منم بهش نزدیک تر شدمو مدرسه ها تموم شد یخورده گذشت یخورده دل تنگی ولی تازه فهمیدم چه به سرم اومده. حسابی در گیر بودم بیش از یکسال گذاشت حتی یع بارم ندیدمش ولی بدتر شد دیگ از لحاظ روحی داغونم... نمی دونم برم دنبالش ببینمش یا نه نه اینکه گناهی انجام بدمااا نه فقط و فقط ببینمش چیکا کنم دیگ هی می خواستم ببینمش ولی زمان. و موقعیت جور نمیشد اما الان چون تابستونه زمان. دارم بررم ببینمش اروم شم یا همین جوری عین بدبختا بمونم صدردصد دنبال اینم ببینمش. پ ن اینم بگم از اون پسراییه که علاقه داره به هم جنس و فقط واسه یه چیز می خواس با من باشه. خیلی ام سعی ام کرد منو اذیت کنه اما من مقاومت کردم. می دونم این که بهش زیاد فکر می کنم کاره شیطانه اما. من بخاطرش گریه کردم و حتی وقتایی هم ک یادش نیستم اروم. و قرار نداررم. انگار یه چیز تو دلم سنگینی می کنه خلاصه من صادقانه و بی پرده. حرفامو زدم بد برداشت نکنید اینا یجورایی خیلیم عادیه.

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، سلام؛ از اعتماد شما و مطرح کردن مشکل تان با ما از شما تشکر مي کنيم. هر انساني با رسيدن به سن جواني نياز به ازدواج را در خود احساس مي کند. تجربه يک رابطه نزديک و تبادل عاطفي با جنس مخالفة، براي انسان لذتبخش است. ولکن عشق يکطرفه و بدون زمينه ازدواج تنها به شما صدمه مي زند. اگر شما به سراغ او برويد معناي آن اعلام آمادگي شما براي دوستي خواهد بود. ديدن او اين وابستگي را کم نمي کند بلکه بيشتر مي کند. اي کاش قبلا براي مشاوره اقدام مي کرديد قبل از اينکه اينقدر به او وابسته شويد.
شما هيچ مسير شرعي و اخلاقي براي بودن در کنار او نداريد و روز به روز اين علاقه شما را بيشتر اذيت خواهد کرد. مي دانيم سخت است ولي تنها راه فراموش کردن اوست. بايد سعي کنيد او را فراموش کنيد.
براي اينکار:
۱. اولين قدم خط زدن او از زندگي تان است. به او و آينده مشترک با او اميد نداشته باشيد و بگوييد حتي اگر بخواهد من او را نمي خواهم.
۲. سعي کنيد دل خود را کنترل کنيد و از فکر کردن به او خودداري کنيد و هرگونه آثاري که شما را به ياد او مي اندازد را از خود دور کنيد.
۳. هرگاه فكر او به ذهن شما خطور كرد بلافاصله خود را به فكر و يا كار ديگرى مشغول كنيد. به موضوعات جديد فكر كنيد و از اشتغال ذهنى درباره او بپرهيزيد.
۴. اگر نمي توانيد با فکرتان مقابله کنيد از تکنيک شمارش استفاده کنيد. يعني براي مقابله با يک فکر خاص از ۱۰۰۰ بصورت معکوس بشماريد، به اين صورت: ۱۰۰۰، ۹۹۹، ۹۹۸ و .... آنقدر به شمارش ادامه دهيد تا آن فکر کاملا از ذهن تان خارج شود. اگر با وجود شمارش باز فکرتان درگير آن فرد است سعي کنيد سه تا سه تا بصورت معکوش از ۱۰۰۰ کم کنيد.
۵. از تنهايى اجتناب كنيد مگر در مواقع ضرورى. ارتباط خود را با اهل خانواده و فاميل كه با آنها رفت و آمد داريد، تقويت كنيد و از گوشه گيري و انزوا اجتناب كنيد.
۶. اوقات خود را با اشتغالات مختلف و خلاقيت‏ها و برنامه‏هاى مورد علاقه‌تان نظير مطالعه، انجام كارهاى هنرى و ورزشى، چنان تنظيم كنيد كه فرصت فكر كردن درباره وى را نداشته باشيد.
۷. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به آن مشغول شده است به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است».
۸. هرگاه ذهنتان به سوى او معطوف شد بلافاصله به ويژگى‏هاى منفى او فكر كنيد و به خود بگوئيد او به خاطر اين اوصاف، مناسب و شايسته‏ى من نيست.
۹. به خود چنين بگوئيد كه مطمئناً بهتر از او هم وجود دارد و من مي‌‏توانم براى آينده‏ام شريك زندگي بهترى پيدا كنم.
۱۰. تا وقتي كه كاملا خوابتان نگرفته به رختخواب نرويد.
۱۱. به مطالعه روي بياوريد. كتابهاي مفيد و سازنده اخلاقي و علمي مطالعه كنيد.
با توجه و تمرکز روي مسائل معنوي به ويژه نماز و شرکت در مراسم مذهبي به خود آرامش دهيد و هر روز مدتي را به قرائت قرآن و خواندن دعا اختصاص دهيد. در پناه ايزد منّان موفّق و مويّد باشيد.

سلام
من یه دختر ۱۷ساله هستم نزدیک به۸ماهه که به معلم خودم علاقمند شدم (ایشون خانم هستن) اوایل به این حس اهمیت ندادم پیش خودم فکر میکردم به خاطر نوجوونیه و بعد از ۳یا۴ ماه از بین میره ولی دیدم قضیه داره خیلی جدی میشه کم کم از همه فاصله گرفتم و فقط فکر و خیالم فکر کردن به معلممه خیلی برام عجیبه که از نظر عاطفی هیچ کمبودی ندارم پدر و مادرم رو خیلی دوست دارم اوناهم برام چیزی کم نذاشتن مخصوصا از نظر عاطفی و ولی با این حال این عشق وارد زندگیم شده این اولین باره که این حس رو پیدا کردم خیلی معلمم رو دوست دارم خیلی خیلی عاشقشم دیونشم نمیدونم چطور باید بگم ولی این درد عشق برام شیرینه ولی داره نابودم میکنه کارم شده گریه از درس و مدرسم افتادم حوصله هیچ کسی رو ندارم واز همه بدتر اینکه عشقم به جنون رسیده شاید مسخره باشه ولی به جایی رسیدم که به خودم صدمه میزنم تو رو خدا یه راهی بهم نشون بدین دیگه بریدم نمیتونم نمیتونم تورو خدا جوابمو بدین چیکار کنم؟

تصویر شهرسوال

پرسشگر گرامي، خوشحاليم که در خدمت شما هستيم. يکي از مشکلاتي که ممکن است در روابط صميمانه بوجود آيد، وابستگي افراطي مي باشد که در آن فردي که مورد وابستگي قرار مي گيرد، اذيت شده و از اين مسئله رنج مي برد. ولکن فرد وابسته دوست دارد هر لحظه در کنار محبوب خويش باشد، فرد مقابل دوست ندارد همه وقتش تنها به يک دوست بگذرد و مسائل و مشکلاتي در زندگي دارد و کارهايي که وقت زيادي را مي طلبد بنابراين نمي تواند هر لحظه در کنار دوست خويش باشد، بخاطر همين او را مي رنجاند و رواط شان نيز برهم مي خورد.
علاقه و ارادت به يک معلم چيز طبيعي است و خيلي ها ممکن است چنين احساسي داشته باشند ولي احساسي که شما به معلم تان داريد طبيعي نيست و بخاطر همين زندگي شما را برهم ريخته است. گاهي افراد در سن شما احساسات و عواطف عميقي را به فرد خاصي احساس مي کنند تا اين حد طبيعي است ولي زمانيکه بر اين احساس متمرکز مي شويد و دائما به آن فرد فکر مي کنيد اين علاقه روز به روز بيشتر مي شود و کار به وابستگي مي کشد.
بنابراين با توجه به نکات بالا، ضرورت دارد که اين ويژگي نامطلوب را در خود از بين ببريد و با عمل دقيق و مجدانه و توصيه هاي زير استقلال، اعتماد به نفس و عزت نفس خود را افزايش دهيد.
۱. خواهر گرامي، کسي که در مشکلات زندگي مي تواند به شما ياري رساند خود شما هستيد، به خودتان تکيه کنيد و سعي کنيد ديگران را در مرتبه دوم اهميت قرار دهيد.
۲. در مورد معلم تان خيالپردازي نکنيد. اصلا به او فکر نکنيد.
۱. هرگاه فكر او به ذهن شما خطور كرد بلافاصله خود را به فكر و يا كار ديگرى مشغول كنيد. به موضوعات جديد فكر كنيد و از اشتغال ذهنى درباره او بپرهيزيد
۲. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به آن مشغول شده است به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.
۳. اگر نمي توانيد با فکرتان مقابله کنيد از تکنيک شمارش استفاده کنيد. يعني براي مقابله با يک فکر خاص از ۱۰۰۰ بصورت معکوس بشماريد، به اين صورت: ۱۰۰۰، ۹۹۹، ۹۹۸ و .... آنقدر به شمارش ادامه دهيد تا آن فکر کاملا از ذهن تان خارج شود. اگر با وجود شمارش باز فکرتان درگير آن فرد است سعي کنيد سه تا سه تا بصورت معکوش از ۱۰۰۰ کم کنيد.
۴. تا وقتي كه كاملا خوابتان نگرفته به رختخواب نرويد.
۳. بنابراين شما بايد در رفتارتان با معلم تان تجديد نظر نماييد.
۴. بايد سعي کنيد اعتماد به نفس خود را افزايش دهيد که اين کار با توجه به توانمندي ها و قابليت ها و کوچک شمردن نقاط ضعف و عدم توجه به آنها امکان پذير است.
۵. از بي کاري اجتناب کنيد شما مي توانيد در محيط خانه طرحي را براي مطالعه برنامه ريزي کنيد.
۶. روابط عاطفي تان را با اعضاي خانواده تقويت کنيد.
۷. شما مي توانيد دوستاني در محيط زندگي و محله تان داشته باشيد. و يقينا مي توانيد چنين افرادي را بيابيد. براي اين کار شما بايد تعامل تان را با همسايگان و آشنايان بيشتر کنيد. شما بايد نيازهاي عاطفي تان را از کانال هاي مختلفي تامين کنيد. البته لازم نيست که اين رابطه نادرست را با کسي ديگر داشته باشيد بلکه رابطه دوستي شما بايد در حد طبيعي باشد. شما بايد دوستي هاي متعددي داشته باشيد ولکن عمق رابطه و دوستي تان بايد در حد طبيعي باشد.
۸. در مراسمات فاميلي و مذهبي و ... شرکت کنيد و فعال باشيد.
۹. رابطه دوستي تان را با خدا محکم تر کنيد و به تقويت ايمان بپردازيد. باور کنيد که اگر دلبستگي شما به خداوند باشد ديگر به کسي نيازي نداريد و احساس نياز به کسي هم نمي کنيد. خداست که در همه شرايط و موقعيت ها انسان را مي پذيرد و ياري مي کند از انسان خسته نمي شود هر لحظه بخواهيد مي توانيد با او صحبت کنيد و هميشه و در همه حالات به فکر شماست و شما را دوست دارد بنابراين دوستتان بايد خداوند باشد.
۱۰. ورزش را جزئي از زندگي تان قرار دهيد.
۱۱. سعي کنيد، سرگرمي هاي سالمي داشته باشيد.

سلام.
من پسری هستم ۲۴ ساله.از وقتی که یاد دارم با پسر ها بودم.علاقه ی شدیدی هم پیدا کردم بهشون.طوریکه قرص های اعصاب کلمیپرامین و سرترالین و ونلافاکسین مصرف میکردم و میکنم.
به همجنس هام خیلی علاقه دارم .طوریکه الآن در حال زندگی هستم.یک بار یک نفر بهم گفت که اگه با دختر باشی این حس درست میشه.هیچوقت فراموش نمیکنم وقتی که لخت شدیم من بشدت بالا آوردم و تهوع شدیدی گرفتم.
ببخشبد اینطور واضح میگم.
من از بوی زن و لطافت اونها تنفر دارم.
باید چیکار کنم.
از بیهوده زندگی کردنم خسته شدم.
ضمنا بنده معلم هم هستم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
دوست عزیز، داروهایی که نام بردید ارتباطی با مسائل جنسی یا احیانا گرایش جنسی شما ندارد. عموما این داروها برای افسردگی های شدید تجویز می شود و البته برای برخی اختلالات دیگر روانی! این که شما با بیان چه مشکلی نزد پزشک یا روانپزشک رفته اید و ایشان چه تشخیصی داده اند که این داروها را تجویز کردند، نمیدانیم! اما به طور حتم لازم است با این رژیم دارویی، شما تحت نظر پزشک خودتان باشید تا اثرات و نتایج این دارودرمانی پیگیری و در صورت لزوم، قطع، ادامه یا اصلاح گردد. مشکلات جنسی و ازجمله مسئله شما، بیشتر جنبه روانشناختی داشته و ممکن است بخش کوچکی هم جنبه جسمی داشته باشد. تشخیص این مسئله طبیعتا با مراجعه و معاینه و مصاحبه متخصص امور جنسی امکان پذیر است و مراجعه شما به سایر پزشکان یا افراد غیر متخصص نه تنها مشکل شما را حل نخواهد نمود بلکه ممکن است آن را پیچیده تر نماید.
پیشنهاد میکنیم به کلینیک تخصصی اختلالات جنسی وابسته به درمانگاه انستیتو روانپزشکي تهران مراجعه کنید:
تلفن: ۶۶۵۵۱۵۱۵ - ۶۶۵۵۱۶۱۶
آدرس: ستارخان- خيابان نيايش- خيابان منصوري- جنب بيمارستان رسول اکرم(ص) - انستيتو روانپزشکي تهران
اطلاعات بیشتر: http://medicine.tums.ac.ir/story.aspx?id=23372&p=575
آرزوی ما، سلامتی و آرامش شماست.
آرامش درونی و واقعی با یاد خداوند بزرگ و مهربان حاصل خواهد شد.

سلام و عرض ادب من پسری هستم .......شاید خندتون بگیره ولی ۱۲ سالمه .خوب من الان نزدیک ۳ ساله که با یه پسر همکلاسی هستم همین امساله که خیلی باهاش حال میکنم.ولی نمی‌دونم اونم منو دوست داره یا نه چند بار ازش پرسیدم صمیمی ترین دوستت کیه گفته تو ولی من یه جورایی شک دارم زنگای تفریح که اصلا با من نمیگرده . ولی تو کلاس پیش هم میشینیم حالا نمی‌دونم این جور دوستی خوبه یا نه ولی من نمیتونم ولش کنم دیگه لطفا جوابمو بدید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
دوستی و روابط دوستانه با همکلاسی ها و هم سن و سال ها نه تنها چیز عجیب و غریبی نیست بلکه نشانه عادی و طبیعی بودن شما به لحاظ عاطفی و احساسی است. همه ما دوستانی در دوران مدرسه داشته ایم و خیلی اوقات این دوستی ها تا دوران پیری هم ادامه پیدا میکند. اما نوع رابطه افراد با دوستان و جزئیات آن، بخصوص که ما اطلاعی از آن جزئیات نداریم، ممکن است متفاوت باشد یا نیازمند اصلاح باشد. طبیعتا چون آدمها با هم متفاوتند و اخلاق و رفتارشان با هم فرق میکند،نوع روابطتشان با دوستانشان هم متفاوت می شود. مثلا برخی افراد راحت ارتباط دوستانه را آغاز میکنند ولی راحت هم قطع میکنند، برخی دیر ارتباط میگیرند ولی ادامه میدهند و به سختی جدا می شوند، برخی ممکن است به اصطلاح دمدمی مزاج باشند و در حال قطع و وصل ارتباط با دوستانشان باشند، برخی ممکن است خیلی حساس و زودرنج باشند و سر هر مسئله کوچکی رنجیده خاطر شوند، برخی ممکن است اصلا حساس نباشند و با بدترین رفتارها هم کنار بیایند و .... صدها نوع رفتار دیگر وجود دارد که ذکر مثال آنها در اینجا ممکن نیست. اولا شما خودتان بایستی زرنگ باشید و دوستتان را خوب بشناسید و تا جای ممکن و در حد متعادل (یعنی خیلی زیاده روی نکنید) با او طبق اخلاق او رفتار کنید، صحبت کنید، گاهی گذشت کنید و گاهی جدّی باشید و... و البته او هم بایستی چنین کند. و ثانیا، این مسئله ای است که بهتر است با مشاور مدرسه یا یکی از معلمانتان که با هر دوی شما آشنایی دارد، درمیان بگذارید تا متناسب با شناختی که از شما دارند شما را راهنمایی کنند.
موفق باشید.

با عرض سلام و خسته نباشید ،و تشکر فراوان بابت روشنفکری و خیرخواهی و نگاه واقع بینانه شما نسبت به مسائل،
بنده الان نزدیک۱۷سال سن دارم،تقریبا۲ساله که علاقه زیادی نسبت به همجنس خودم پیداکردم،اولش مبهم و نااشما و غیرقابل باور بود این حس،ولی باید باخودم روراست باشم
نمیدونم اصلا از کجا شروع شد و هنوز هم متعجبم ،درتابستون خیلی مشتاق مهر بودم بلکه اونو ببینم،راستش تابحال دلم واسه هیچ کدوم از دوستای صمیمی صمیمیم تنگ نشده
ولی واسه اون پر میزدم ولی خب ،اخرش اصلا به رو خودم نیوردم،اینم قشنگ میدونم که هوس نیست واینکه من از بچگی بااین تفکر بزرگ شدم که رابطه باهمجنس از گناهان کبیرست
وکاملا برعقایدم پایدارم،من بدون اینکه به جنسیتش نگاه کنم ازش خوشم اومد،تمام حرکاتش بانمکه لبخنداش زیباس حرف زدنش زیباس استدلال هاش...،همه چیزش زیباس
راستش وقتی ازین حسم مطلع شدم ازخودم متنفر شدم....
سختمه کنارش باشم،وقتی میبینم میخنده دلم میخواد از لپش یه گاز محکم بگیرم،وقتی بم دست میزنه بدنم یخ میزنه.....۲سال کم چیزی نیست.....
سوالم اینه اگه بخوام دستش بگیرم ،لپشو گاز بگیرم، ببوسمش،چون دوستش دارم گناهه؟ بخدا اصلا از سر هوس نیس،فکر بش روانیم کرده،اصلا م نمیدونم حسش نسبت بمن چیه
واقعا دلمم نمیخواد علاقمم نسبت بش از دست بدم سعیمو کردم نشد،ولی وقتیم بش فکر کردم دیدم باعث شده انگیزه پیدا کنم اگه علاقمو نسبت بش از دست بدم مثل اینه ک انگیزمو تو زندگی
از دست دادم

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
به نظر می رسد گاهی اوقات به دلیل افراط و تفریط ها خودمان برای خودمان مشکل درست میکنیم! همین ابتدای کار به شما توصیه میکنیم که اگر قرار است قانون یا یک حکم شرعی را رعایت کنیم آن را درست بفهمیم و رعایت کنیم، نه افراط و نه تفریط.
نکته ای که شما در خصوص ارتباط با همجنس گفتید (نادرست بودن ارتباط با همجنس) تنها در یک موضوع یعنی مسائل جنسی و شهوانی نادرست است وگرنه دوستی و رابطه با همجنس ، اتفاقا شاید مهمترین و درست ترین روابط انسانی و اجتماعی ما باشد.
در علم روانشناسی دنیا، یک نکته اساسی برای طبقه بندی اختلالات هست، وآن اینکه رفتار که از حالت تعادل خارج شود(هرچقدر بیشتر از رفتار عادی و طبیعی اکثریت آدمها فاصله بگیرد) میتواند یک مشکل روانشناختی و در درجه بالاتر، یک اختلال روانی به حساب آید. یعنی آدم تا وقتی رفتارش شبیه اکثریت انسانهاست، میگویند رفتارش طبیعی است و وقتی از این دایره خارج شد میشود غیر طبیعی. حال این غیر طبیعی بودن خودش درجه بندی دارد؛ اگر کمی غیر طبیعی باشد با یک مشاوره ساده حل میشود ولی اگر خیلی غیر طبیعی باشد و به حد افراط برسد حتما یک اختلال محسوب شده و باید به طور جدی برای درمانش اقدام شود.
یک سری چیزها هم که حتما خودتان میدانید طبق فرهنگ و اعتقادات هر ملّتی مراعات میشود و برای ما هم طبق فرهنگمان و دستورات دینی برچسب خوب و بد یا حرام و حلال خورده که باید رعایت شود.
نتیجتاً:اینکه دونفر همدیگر را دوست داشته باشند به خودی خود چیز بدی نیست. الفت و دوستی موهبتی هست که خداوند در قلب آدمها گذاشته و همه کم یا زیاد از آن برخوردارند و بیشتر وقتها هم یک حس و رفتار پسندیده است. پس دوست داشتن حتی اگر خیلی عمیق هم باشد به خودی خود مشکلی ندارد. مشکل از آنجا ممکن است آغاز شود که وابستگیتان به دوستتان از حد طبیعی خارج شود.
بنابراین ما توصیه نمیکنیم که نسبت به دوستانتان بی علاقه یا خدای نکرده متنفر باشید، برعکس، به نظر ما انسانهای خوب کسانی هستند که باید با آنها دوست شویم و اگر دوست خوبی داریم باید دوستی مان را با او حفظ کنیم. اما باید مراقب باشید این عشق و علاقه به انحراف کشیده نشود. یعنی چی؟ یعنی اولا آنقدر در این عشق و وابستگی ذوب نشوید که زندگی عادی و طبیعی تان مختل شود(از دایره رفتارهای عادی و طبیعی بیرون نزند). و ثانیا دوستی و علاقه پاک و خالصت رو با مسائل جنسی و امیال شیطانی مخلوط نکنید که این خیلی خیلی خطرناک است... (در اینصورت، همان پاسخ های قبلی را که خط به خط خواندید دوباره به دقت مطالعه کنید).
پیامبر عزیزمان فرمودند: بهترین كارها پس از ایمان به خدا، دوستى با مردم است (نهج الفصاحه، ص ۷۴، ح ۳۸۷).
امام صادق هم میفرمایند: هنگامى كه كسى را دوست مى دارى، او را از این محبّت آگاه كن زیرا این كار، دوستى بین شما را محكم تر مى كند (كافى، ج ۲، ص ۶۴۴، ح ۲).
موفق باشید.

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام

انسان دلبستگي هاي زيادي به اطراف، اشياء و افراد دارد و اين مقتضاي طبيعت انسان است؛ بنابراين داشتن تعلق تا جايي كه اختلال در عملکرد نداشته، مانع رشد و تكامل انسان نباشد، امري عادي و قابل قبول است، آنچه مهم است، اين است كه در اين راستا همچون ديگر جنبه هاي زندگي رعايت اعتدال لازم و ضروري است. هر چند احساس شما نسبت به دوست‌تان احساسي پاك و لطيف است، و هر چند صرف اين گرايش، بغل کردن و موارد ديگري که گفته‌ايد از نظر شرعي مشکلي ندارد، اما همواره بايد عواطف، دوستي و علايق با تعقل همراه باشند؛ عقل و منطق اين مقدار علاقه شما به دوست‌تان را تاييد نمي كند.

توجه و عمل به راهكارهاي زير مي تواند شما را در حل اين مشكل ياري كند:

۱. سطح عزت نفستان را افزايش دهيد، وابستگي عاطفي همواره با عدم ‌عزت نفس ارتباط دارد. غير ممكن است كه در عين وابستگي‌هاي شديد احساسي، از عزت نفس بالايي برخوردار باشيد. اولين راه حل براي غلبه بر وابستگي عاطفي، آن است كه بدون شكنجه و عذاب و تخريب فكري، با مهرباني، عميقا به‌خودتان عشق بورزيد. براي آنكه دوباره به عزت نفس دست يابيد نكات زير مي‌توانند مفيد باشند :
- هر روز ساعتي را براي خوشحال كردن خودتان اختصاص دهيد.
- روي نكات مثبت و موفقيت‌هايتان تمركز كنيد.
- «نه» گفتن را ياد بگيريد.
- به خواسته هايتان توجه كنيد.
- براي آنكه مورد پسند ديگران قرار بگيريد، سعي نكنيد خودتان را تغيير دهيد.
- به‌نظر خودتان اهميت دهيد.
- در ذهنتان تصوير مثبتي از خود داشته باشيد.
- با افراد مثبت نشست و برخاست كنيد.
- از خودتان مواظبت كنيد.
- از تنها ماندن لذت ببريد.
درست است كه دوست داريد دوستتان پيش شما باشد و زماني‌كه او پيش شما نيست احساس غم و تنهايي و همچنين احساس فقدان عشق و محبت مي‌كنيد؛ ولي به اين مسئله فكر كنيد كه تنهايي نيز مي‌تواند شادي‌آفرين باشد! مي‌توانيد از اين فرصت استفاده كنيد و كارهاي مورد علاقه‌تان را انجام دهيد: كتاب‌خواندن، گوش دادن به يك فايل صوتي، ورزش كردن، يادگيري چيزهاي جديد و يا كمك به افراد نيازمند. اگر تنها هستيد، لحظات كوچكي كه در تنهايي با خودتان مي‌گذرانيد، مي‌توانند لحظات ناب شادي بخشي باشند.
۲. سعي كنيد دوستان ديگري را جايگزين ايشان كنيد و روابط اجتماعي خود را افزون سازيد تا تا عمل جانشيني به طور عادي انجام گيرد و به تدريج از اين حس علاقه تان كاسته شود و ظرفيت هاي عاطفي تان به طور متناسب ميان ساير دوستان تان پخش گردد و در يك نفر متمركز نشود؛ اين كار، جلوي اين نوع آسيب ها را مي گيرد.
۳. اگر امکان ارتباط با ايشان را داريد، سعي كنيد به تدريج مدت زماني كه در طول روز در كنار او به سر مي بريد را كاهش دهيد.
۴. به صفات رفتاري منفي او هم توجه كنيد تا اين احساس در شما از بين برود و او را به عنوان يك دوست معمولي نگاه كنيد و نه يك معشوق.
۵. تلقين در جهت منفي و مثبت اثر خود را به همراه دارد. بنابراين سيگنال هاي منفي را بايد كنار گذاشت. هرگز به خود تلقين نكنيد كه چنين گرايشي در شما قوي است.
۶. به اين فکر کنيد که اين نوع وابستگي باعث خواهد شد، فرصت هايي که ديگر برگشت ناپذير هستند را از دست بدهيد و آينده زندگي خود را متزلزل بنا نماييد.
۷. اوقات خالي خود را با برنامه هاي مفيد پر كرده و از تنهايي و بيكاري پرهيز كنيد تا اين افكار به سراغتان نيايد.
۸. افراط در اينگونه دوستي ها و وابستگي ها به زندگي آينده شما به صورت جدي آسيب مي رساند. زيرا هزينه كردن بيش از حد عواطف براي دوستان، باعث مي شود در آينده نتوانيد روابط عاطفي مطلوبي با همسر خود داشته باشيد؛ زيرا هر انساني داراي يك منبع محدودي از انرژي رواني است؛ همين طور كه توانايي جسماني او محدود است انرژي هاي رواني او نيز محدود است بنابراين بايد اين انرژي ها را به موقع، به تدريج و با احتياط هزينه كرد.

انشاالله موفق باشيد.

با سلام
اسم من ارسلان نیست. من پسری ۲۱ ساله هستم.من در دوران راهنمایی یه پسر معمولی مثل بقیه بودم که به جنس مخالف میل داشتم
اما از اول دبیرستان با یه پسر خوشگلی دوست شدم که تو کلاس ما نبود.
اولش من اصلا حسی نسبت بهش نداشتم اما کم کم هر روز که از دوستیمون میگذشت
بیشتر بهش علاقه من می شدم این هم بگم که به واسطه قرارهایی که با دوست هامون بیرون مدرسه برای تفریح می ذاشتیم
به هم نزدیک شده بودیم تا اینکه دوم دبیرستان یه جوارایی حس کردم بهش وابسته شدم تا بهش می رسیدم نفسام تند تر می شد قلبم هم میزد
همون اوایل سال بهش گفتم دوست دارم چون منم مثل خودش خوشگل بودم اون هم بدش نمیومد خلاصه نمی خوام وارد جزئیات بشم رابطه ما تا سال سوم ادامه
داشت حتی مسافرت هم با مدرسه رفتیم ولی هیچ وقت رابطمون به کار نا مشروع نرسید و به بوسیدن و بغل کردن ختم می شد تا اینکه از مدرسه ما رفت منم رابطهام باهاش
کمتر شد ام خیلی نگذشت که سال چهارم با یه پسر دیگه بیرون مدرسه اشنا شدم که ایندفعه اون به من نزدیک شد دو سال هم از من کوچیکتر بود اما رابطه ام باهاش نزدیکتر بود و دیگه همه زندگیم شده بود اما اون هم یه سال بیشتر طول نکشید همین اتفاق سال اول دانشگاهم با یه پسر دیگه افتاد الان دیگه به جایی رسیده دیگه هیچ حسی به جنس مخالف ندارم یه جوارایی انگار متنفر شدم نمی دونم باید چه کنم حسابی غرق این همجنسگرایی شدم. به نظرتون این مشکل راهی داره من به زودی برای تحصیل از ایران میرم میترسم اونجا بدتر غرق این موضوع بشم

تصویر مشاور شهر سوال

«همه چیز به خود شما بستگی دارد...»
حضور شما در شهر سوال را خوش آمد میگوییم.
دوست عزیز، اگر به سوالات مشابه با سوال خودتان در همین صفحه نگاهی کرده باشید خواهید دید که ما بارها تأکید کردیم دوستی و علاقه بین دو نفر همجنس، چه معلم و شاگرد، چه بین همکلاسی ها یا همسایه ها یا اقوام و امثال این موارد در اصل چیز بدی نیست و مثل دوستی و محبت بین دو برادر یا مادر و فرزند میتواند وجود داشته باشد و بیشتر و بیشتر شود. اکنون میگوییم این رفاقت و دوستی و محبت و مهربانی بین دوستان به خودی خود نه تنها بد نیست بلکه یک مسئله خوب و پسندیده است.
الفت و دوستی موهبتی هست که خداوند در قلب و روح انسان قرار داده و همگی ما، کم یا زیاد از این ظرفیت برخورداریم. روانشناسان معتقدند احساس تعلق و وابستگی به دیگران از اساسی ترین نیازهای فردی است و بر رشد روانی جسمی و اجتماعی فرد تأثیر می گذارد. در واقع دوستان برای فرد تكیه گاهی هستند كه به او احساس امنیت می دهند. علاقه و دوستی بین دو مؤمن (آدمی که به خدا ایمان دارد) در آموزه های فرهنگی و دینی ما یک احساس و رفتار بسیار پسندیده است.
در روایات توصیه شده هنگامی که دو مؤمن به هم میرسند، وقتی مصافحه (دیده بوسی) نموده و به همدیگر دست ‏دهند، بین دستان آنها، رحمتهای الهی ریزش می‏كند، که بیشتر آنها نصیب كسی است كه دیگری را بیشتر دوست می‏دارد.(بحارالأنوار، ج ۵، ص ۳۲۳)؛... توصیه ای که همیشه شنیده اید و ما همواره به فرزندانمان توصیه می کنیم که مهربان باشید و با یکدیگر دوست باشید و ...صدها نمونه دیگر در کتابهای دینی و اخلاقی ما آماده است. البته باید توجه داشته باشید که هر نوع رفتاری که ما انجام می دهیم باید در حد متعادل آن و محدوده عادی باشد. یعنی این رفتار نباید به شکل غیرعادی در بیاید. نشانه غیر متعادل یا غیر عادی بودن آن هم آن است که این رفتار برای خود شما یا برای طرف مقابل رنج آور باشد، یا بر خلاف عرف فرهنگی و اجتماعی باشد. حالا اگر می بینید که این احساس یا رفتار شما اینگونه است، به قول معروف کمی فیتیه اش را پایین بکشید، یعنی شدت آن را کم کنید. البته ممکن است بگویید من ناخودآگاه اورا دوست دارم و دست خودم نیست! اما این را بدانید که رفتارهای انسان به شکل آگاهانه یا ناآگاهانه تقویت یا تضعیف می شوند. شما وقتی کسی را دوست دارید، به یاد او می افتید و به او فکر میکنید. طبیعتا هرچه بیشتر به او فکر کنید شوق شما به او نیز بیشتر می شود و احساس علاقه بیشتری میکنید و از دوری او عذاب بیشتری میکشید. پس یکی از مهمترین راههای کم کردن یا به عبارتی متعادل کردن این علاقه، کمتر فکر کردن به اوست. یکی از کارهای مفید، پر کردن اوقات ب فعالیتهای جنبی و تفریحی یا سرگرمی یا هر کار مفید دیگری است که بتواند فکر شما را از آن قضیه منحرف کند. به این منظور میتوانید این مطالب را که قبلا گفته شده مطالعه و پیاده کنید (http://www.soalcity.ir/comment/8191#comment-8191). البته این کار حتما از ابتدا سخت و دشوار و شاید به نظرتان نشدنی باشد. اما با تمرین و ممارست کم کم میتوانید بر فکر خودتان تمرکز و تسلط پیدا کنید. یکی از کارهایی که در کنار این راه حل انجام میدهید این است که علاقه خود را مخفی نکنید. ضمن این که سعی می کنید علاقه تان را متعادل کنید، با خود ایشان سلام و علیک کنید و ابراز محبت داشته باشید.
یکی از راههای کمک کننده به شما آن است که بخشی از وقت خود را به ارتباط با خدا اختصاص دهید. برای این کار میتوانید در وقت نماز و پس از نماز چند دقیقه ای بنشینید و با خدای خود حرف بزنید. حتی میتوانید در غیر وقت نماز دورکعت نماز بخوانید و این کار را انجام دهید. حتی در روزهای اول میتوانید دورکعت راهم نخوانید؛فقط روی سجاده بنشینید و با خدا حرف بزنید و به او ابراز علاقمندی و عشق کنید. این کار هم ارتباط شما با خدای مهربان را بیشتر می کند و هم به شما آرامش می دهد. و خلاصه این که همه چیز به خود شما بستگی دارد.
شما با رعایت نکات ذکر شده، و حرکت در مسیر اعتدال (عدم افراط و تفریط) در هرجای دنیا هم که باشید، به لطف خدا به مشکل بر نخواهید خورد.
موفق باشید

عزیز من تو عاشق شدی بدون هیچ دلیلی مطمئن باش عشق فروکش میکنه و فقط خاطرات تلخش به جا میمونه من خودم درگیر یه همچین دوستی های عمیقی بودم اولش واقعا یه چیز فرا رویایی ولی وقتی تنها میشی وقتی بهت محل نمیزاره دیگه تو هم اون کمکم فراموش میکنی شاید بعضی تصاویر ازش توی ذهنت بمونه ولی دیگه دوستی تون به کم عمق ترین حالت ممکن خواهد رسید

من به یکی از دوستام علاقه شدید ی پیدا کردم در حدی که به لب گرفتن میرسه من شانزده سالمه ما با هم همکلاسی هستیم به نظر شما این کار مشکلی داره؟ مرسی

تصویر شهرسوال

پرسشگر گرامي، از اعتمادي که در بيان مشکتان به ما داريد، کمال تشکر را داريم.
نوجواني و جواني، سن احساسات شديد است و طبيعي است که گاهي انسان احساس کند در به دوستي شديدا علاقه دارد ولکن بايد اين علاقه کنترل شود زيرا اگر اين علاقه بيش از حد پيش برود يا به شکل هاي نامناسب ابراز شود ممکن است رنگ و بوي جنسي به خود بگيرد. مثلا ارتباط فيزيکي يا خيالپردازي هاي جنسي اين علاقه را به سمت جنسي شدن سوق مي دهد. علاقه زماني که خيلي شديد شود آمادگي حرکت به سمت جنسي شدن را دارد.
عشق و علاقه به همجنس فقط تا زماني مي تواند مفيد و سازنده باشد كه به حد لذت جنسي و شهواني نرسد؛ اما پس از اين مرحله نوعي انحراف جنسي محسوب مي گردد و نكته قابل توجه در اين زمينه اين است كه متاسفانه اگر فرد چنين گرايشي پيدا کند، و درمان نگردد، معمولا ديگر متوقف نمي گردد و به اين حالت تثبيت مي شود. البته بايد دقت شود که گاهي انگيزه جنسي خود را مخفي مي سازد و فرد اصلا متوجه نيست که احساس مبهمي که دارد زمينه تمايلات جنسي را ايجاد مي کند و به مرور شفاف تر شده و احساس جنسي پديدار مي گردد. بنابراين بايد صميميت در حد معقول بوده و رفتارهايي که ديگران انجام نمي دهند، صورت نگيرد. گاها فرد رفتاري دارد که در مقابل ديگران نمي تواند اين رفتار را بروز دهد. طبيعتا چنين رفتار هايي را بايد کنترل و ترک کرد.
محبت بايد حد اعتدال داشته باشد. علاقه بيش از حد مشکل ساز است. بهترين شيوه در دوستي، ميانه‏روى است و زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت. علاوه بر اين از آغاز دوره بلوغ و نوجواني يك نياز ديگري نيز در انسان بيدار مي شود يعني نياز جنسي، كه هم پايه هاي زيستي دارد و هم جنبه رواني. لذا ميل به جنس مخالف شدت پيدا مي كند؛ اما متاسفانه گاهي اوقات نيز به دلايل گوناگوني ممكن است در قالب همجنس خواهي ظاهر شود كه در اين صورت يك انحراف محسوب مي گردد. البته از نظر شرعي دوستي با جنس موافق و محبت ورزيدن به همجنس اشكالي ندارد؛ اما اگر تبديل شود به لذات شهوي و جنسي در هر مرتبه اي كه باشد حرام است و بايد قبل از اين كه اينگونه وابستگي ها به انحراف جنسي و رفتاري تبديل شود براي هميشه آن را رها كرد.
شما در رابطه دوستي بايد مراقب مي بوديد و رابطه را جسمي نمي کرديد. رابطه جسمي مثل بوسيدن و بغل کردن مناسب براي رابطه دوستي با همجنس نيست و اين رابطه تنها بين زن و شوهر مرسوم است. اينکه با هم بخوابيد مناسب نيست. شايد رابطه تان در حد بغل کردن هم نباشد ولي ادامه اين رابطه بدني احتمالا به آنجا ختم خواهد شد و افراد زيادي تجربه شما را دارند و به زودي به اين روابط آلوده مي شويد.
اگر بتوانيد که دوستي تان را به حد معقولي از رابطه کاهش دهيد مي شود اين رابطه را حفظ کنيد به شرط اينکه هر دو به اين پيمان پايبند باشيد. يعني با هم قرار بگذاريد که يک رابطه معمولي دوستي داشته باشيد. و رابطه تان جسمي نشود و دوستان ديگري هم داشته باشيد تا نيازهاي عاطفي از طريق هاي مختلفي ارضا شود.
به هر حال بصورت شرعي اگر يک رابطه زمينه گناه ايجاد کند يعني انسان ترس از افتادن در گناه داشته باشد حرام است. ولکن اگر مي توانيد خود را حفظ کنيد و اين رابطه را مديريت کنيد اين رابطه شرعا مشکل ندارد ولي بايد با هم قرار بگذاريد که خطوط قرمز را رعايت کنيد وگرنه اين رابطه بايد قطع شود.

من ی دخترم ولی تجربه لز با دوستم داشتم و اینکه به فیلم های لز علاقه دارم برای خودارضایی هم پسرارو دوست دارم الان چجوری بفهمم بایسشکوالم

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

نظرات