اطلاعاتی درباره پدر ومادر پیامبر (ص) بیان کنید.

پدر آن حضرت:
اسم پدر پیامبر اسلام(ص) عبدالله بن عبدالمطلب[۱] بن هاشم و مادرش فاطمه دختر عمروبن عائذی بن عمران ابن محزوم بوده[۲] از قبیله قریش می‌باشد.[۳] برخی عقیده دارند كه وی به سال ۸۱ قبل از هجرت در میدنه چشم به جهان گشود.[۴] و برخی  تاریخ تولد او را در بیست و چهارمین سال سلطنت انوشیروان (۵۵۴ بعد از میلاد) نوشته اند.[۵]

عبدالله میان خویشاوندان و مردم عصر خود شهرت داشت. شهرت او بدان جهت بود كه پدرش (عبدالمطلب) نذز كرد هر گاه خداوند ده فرزند به او عطا كند و در زندگی او به مرحلة جوانی برسند، یكی از آنان را در برابر كعبه قربانی كند. چون حاجتش براورده شد، بین فرزندان قرعه كشی نمود و قرعه به نام عبدالله در آمد. عبدالمطلب وی را بسیار دوست می داشت، بدین جهت یكصد شتر به جای او فدیه كرد. از این رو به عبدالله به "الذبیح" معروف شد.[۶] عبدالله علاوه بر این كه میان قریش شهرت به سزایی پیدا كرد، میان فامیل خود، به ویژه نزد عبدالمطلب مقام و منزلت بزرگی به دست آورد[۷] و از شخصیت های معروف عرب به حساب می آمد.
در خصوص تاریخ وفات وی نیز تعبیرها مختلف است. برخی نوشته اند كه در سال ۵۳ قبل از هجرت در ۲۵ سالگی در مدینه وفات نمود.[۸] و برخی دیگر به رحلت ایشان  پیش از میلاد رسول خدا(ص) اشاره کرده اند که بعضی  وفات او را دو ماه قبل از میلاد رسول خدا(ص) دانسته اند.[۹] و بعضی تاریخ وفات وی را ۸ یا هفت ماه قبل از میلاد حضرت محمد(ص) بیان کرده اند.[۱۰]


در خصوص علت وفات عبدالله نوشته اند كه وی هنگامی که به سن۲۵ساالگی رسیده بود برای تجارت با كاروان قریش رهسپار شام شد و در بازگشت از شام در اثر بیماری در مدینه، ‌میان "بنی عدّی بن النجّار" توقف كرد. یك ماه بستری بود و چون كاروان قریش به مكه رفتند و عبدالمطلب از حال وی جویا شد، فرزند خود حارث را نزد وی فرستاد، اما هنگامی حارث به مدینه رسید كه عبدالله وفات كرده بود.[۱۱] مقبره وی در غرب مسجد النبی روبه روی «باب السلام» در کنار یک پیاده رو قرار داشت؛ ولی در سال۱۳۶۴ شمسی به علت گسترش مسجدالنبی تخریب گردید.[۱۲]

مادر آن حضرت:

آمنه بنت وهب (متوفای۴۶ قبل از هجرت / ۵۷۶ م) مادر پیامبر(ص) محترم ترین بانوی قریش است.بانویی بود که به پاکی وعفت معروف بود. پدرش وهب بن عبد مناف بن زهره بن كلاب و مادرش برّه بنت عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدّار بن قصی بن كلاب است. گفته اند كه سرپرستی او را عمویش وهیب بن عبد مناف به عهده داشته است. آمنه در سال ۵۴ یا ۵۳ قبل از هجرت همسر عبدالله بن عبدالمطلب شد و ۵۲ سال قبل از هجرت حضرت محمد(ص) را به دنیا آورد.[۱۳]
هنگامی که پیامبر تنها شش سال داشت،مادرش آمنه او را برای زیارت قبر پدرش عبداالله،با خود به یثرب برد. مدت یک ماه در آن شهر ماندند و در بازگشت زمانی که به منطقه ابواء رسیدند آمنه بیمار شد و از دنیا رفت و در همان منطقه به خاک سپرده شد. عبدالله و آمنه تنها یک فرزند داشتند وآن هم پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص) می باشد.

دین وآیین والدین واجداد پیامبر (ص):
علامه طباطبایی می فرمایند: دین حضرت ابراهیم(ع) انشعاب پیدا كرد و به دو شعبه تقسیم گردید: شعبه نخست كه در بنی اسرائیل بود و از حضرت اسحاق گرفته تا حضرت یعقوب، حضرت موسی و حضرت عیسی(ع) را شامل می شد. شعبه دیگر كه در میان اعراب بود و از حضرت ابراهیم(ع) گرفته تا حضرت یسع و ذوالكفل را شامل می شد.
«و اذكر اسمعیل و الیسع و ذوالكفل و كل من الاخیار»[۱۴]. و اسماعیل و یسع و ذوالكفل را به یاد آور كه همه از نیكانند.

اینان فریضه حج نیز جزء دینشان بود، بر خلاف شعبه اول كه حج نداشتند و در تورات و انجیل هم اثری از آن نیست.
توضیح اینكه: بزرگ بنی اسماعیل، شخصی به نام «عمرو بن لحی» بود كه ظاهراً با طایفه «تیمها» جنگ و بر آنها غلبه كرد و زمامدار مكه شد و تمام آنها موحد و به دین حضرت ابراهیم (ع) گرویدند؛ ولی عمرو بیمار شد و به دستور پزشكان جهت تغییر آب و هوا به شامات( سوریه، مسافرت كرد، و تحت تأثیر مردم آن سامان كه بت پرست بودند، بت پرست شده و بت «هبل» را با خود به مكه آورد و مردم را به بت پرستی دعوت نمود، و در نتیجه تمام عربستان بت پرست شدند، به جز اجداد پیامبر اكرم(ص) كه همچنان موحد و به دین حضرت ابراهیم(ع) باقی ماندند، و بدین ترتیب پیامبر اكرم(ص) نیز تا پیش از بعثت متدین به دین حضرت ابراهیم(ع) بودند.[۱۵]

پی نوشتها:
[۱]- اعیان الشیعه، ج ۱، ‌ص ۳۱۲؛ البدایه و النهایه، ج ۱ - ۲، ص ۲۵۲.
[۲]- الكامل، ج ۲، ص ۲۲؛ ترجمة تاریخ یعقوبی، ج ۱، ص ۵۲.
[۳]- دایره المعارف فارسی، ج ۲، ص ۱۶۷۳.
[۴]- لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۸۶۶.
[۵]- دایره المعارف فارسی، ج ۲، ص ۱۶۷۳.
[۶]- لغت نامه دهخدا، ج ۹، ص ۱۳۸۶۶؛ فروغ ابدیت، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۹.
[۷]- فروغ ابدیت، ج ۱ - ۲، ص ۱۳۹.
[۸]- ابراهیم آیتی،‌ تاریخ پیامبر، ص ۵۱ - ۵۲.
[۹]- اصول كافی، ج ۱، ص ۴۳۹.
[۱۰]- اسدالغابه، ج۱، ص ۱۳؛ التنبیه والاشراف، ص ۱۶۹؛ بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۵.
[۱۱]- اسدالغابه، ج ۱، ص ۱۳، بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۵
[۱۲]- تاریخ زندگانی پیامبر اسلام؛دکتر اصغر منتظرالقائم،ص۴۲.
[۱۳]- كاظم موسوی بجنوردی، دائره المعارف بزرگ اسلامی،‌ ج۲، ص ۲۱۷؛ اعیان الشیعه، ج ۲،‌ص ۳۱۲ - ۳۱۳؛ معارف و معاریف، ج ۱، ‌ص ۱۳۱؛ لغت نامة‌ دهخدا، واژة‌"آمنه"؛ دائره المعارف فارسی، واژة "آمنه"؛ ابراهیم آیتی،‌تاریخ پیامبر اسلام، ص ۵۲ – ۵۳
[۱۴]ـ قرآن كریم، مباركه ص، آیه۴۸.
[۱۵]ـ ۶۶۵ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی(ره)، ص۹۶ـ۹۷

دیدگاه‌ها

سلام در مورد نذر جناب عبدالمطلب قضیه کمی مشکوک است چرا که ما شیعیان قائلیم صلب پیامبر پاک است حال چرا پدربزرگ ایشان نذر کردند که یک آدم یعنی جناب عبدالله را قربانی کنند مگر این کار آدم کشی نیست.کلاسی داشتیم که استاد گفتند اینها تحریفات یهود از تاریخ زندگی پیامبر است و کتاب الصحیح من سیره لنبی را برای مطالعه پیشنهاد دادند.

تصویر پاسخگو

با عرض سلام و ادب

این موضوع از جمله موضوعات اختلافی است که عده ای آن را درست دانسته و عده ای هم آن را جعلی دانسته و دلایلی بر این قول اقامه کرده اند.

ادله معتقدان به صحت نذر عبدالمطلب:

عبدالمطلب در مرحله ای از ایمان قرار داشت که ایمان وی ابرهه، صاحب فیل را مرعوب خود می سازد و به آن جا می رسد که سنت هایی را مانند: قطع دست دزد، حرمت خمر و زنا، حرمت طواف عریان، و وجوب وفای به نذر را بنا می نهد و مردم را به مکارم اخلاق ترغیب نموده، از اشتغال به امور پست دنیایی باز می دارد. بالاخره به مقامی می رسد که مستجاب الدعوه شده، بت ها را یکسره رها می کند.

به خصوص پس از ولادت نوه عزیز و مورد علاقه اش، حضرت محمد(ص)، بدان حد از ایمان می رسد که بسیاری از نشانه های نبوت آن حضرت را به چشم دیده و بسیاری از کرامات و نشانه های قطعی نبوت آن حضرت را مشاهده می کند.
به هر حال، انجام نذر مورد پرسش، با ایمان و اعتقاد وی به خدا و اطاعت فرمان الهی منافات ندارد. گذشته از این، تمام رسم های زمان جاهلیت مذموم نمی باشد. وفای به عهد، مهمان نوازی، ترک جنگ در ماه های حرام و احترام به خانه خدا، از جمله رسم های آنان است که کارهای خوبی به حساب می آیند.

همچنین چه مانعی دارد که گفته شود: اعتقاد اولیه وی آن بود که چنین تصرفی در باره فرزند خود و چنین نذری، اشکال ندارد؛ چون در شرایع گذشته، حرمت و جایز نبودن چنین نذری هم ثابت نشده بود؛ چنان که در قرآن کریم آمده که مادر عمران در مورد فرزندی که در شکم دارد، نذر می کند که او را به خدمت خانه خدا بسپارد تا خدمتکاری خانه خدا را انجام دهد، یا آن که خدای تعالی پیامبر خود ابراهیم - علیه السلام - را به ذبح فرزندش اسماعیل دستور داده و امر می فرماید.(۱)

حضرت آیت الله سبحانی نیز در کتاب فروغ ابدیت بدون دغدغه و خدشه و به صورت یک داستان مسلم و قطعی، داستان مزبور را نقل کرده و در پاورقی آن را نشانه عظمت و قاطعیت جناب عبدالمطلب دانسته و می گوید:
«این داستان فقط از این جهت قابل تقدیر است که بزرگی روح و رسوخ عزم و اراده عبدالمطلب را مجسم می سازد، و درست می رساند که تا چه اندازه این مرد پایبند به عقاید و پیمان خودبوده است».(۲)

امام رضا(ع) در بخشی از سخن خود در توضیح «أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْن‏» می فرماید: «...عبد المطلب در روزگار خود، رسومى از خود به یادگار نهاد که دین اسلام آنها را پذیرفت...اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و ارادۀ وى بر ذبح فرزندش عبد اللَّه مانند ارادۀ ابراهیم بر ذبح اسماعیل نبود، هرگز پیامبر خدا به جهت انتساب به این دو نفر به عنوان دو ذبیح افتخار نمى‏ کرد و نمی فرمود من فرزند دو ذبیح هستم، همان سببى که باعث شد خداوند از ذبح اسماعیل صرف نظر کند، به همان سبب از ذبح عبد اللَّه صرف نظر کرد و آن سبب عبارت بود از این که پیامبر خدا و ائمه در صلب آنها بودند و به جهت همین برکتِ پیامبر و ائمه، ذبح را از هر دو نفر برداشت و سنّت قربانى کردن فرزند در میان مردم رایج نشد...».(۳)

ادله معتقدان به جعلی بودن نذر عبدالمطلب

در مقابل برخی از محققین همچون مرحوم علی دوانی در کتاب تاریخ اسلام صفحه ۵۴، این ماجرا را دروغ و جعلی دانسته و دلایل خود را اینگونه بیان کرده اند:

۱- داستان برخورد عبدالمطلب با ابرهه فرمانده حبشى بهترین گواه بر كمال عقل و درایت عبدالمطلب است كه مى ‏رساند چنین كار و نذر مضحكى از وى بعید بوده است.

۲- یعقوبى مورخ مشهور مى ‏نویسد: عبدالمطلب در زمان جاهلیت‏ سنت‏هائى داشت كه در اسلام نیز تثبیت‏شد، مانند حرام دانستن شراب، و زنا و حد زدن زناكار، و بریدن دست دزد و تبعید زنان بدنام از مكه، و جلوگیرى از زنده به گور كردن دختران و ازدواج با محارم، و سرزده وارد خانه شدن، و عریان طواف كردن، و حكم به وجوب وفاى بنذر، و احترام چهار ماه محترم(رجب، ذى ‏القعده، ذى ‏الحجه و محرم) و مباهله كردن (یعنى براى اثبات حقانیت نفرین كردن و حق یكدیگر) (۴) بنابر این شخصى این چنین، هرگز نذرى آن چنان نمى‏ كند.

۳- پیغمبر در حدیث معتبر افتخار مى‏ كرد كه فرزند عبدالمطلب است و مى‏ فرمود: «من پیغمبرم دروغ نیست، من فرزند عبدالمطلب هستم‏» (۵)

۴- چطور ممكن است مردى با این بزرگوارى نذر به چیزى كند كه در اكثر شرایع آسمانى نهى شده بود و در نزد عقل بسیار زشت و از بزرگترین جنایات به شمار مى ‏رفته است؟

۵- نذر كردن و كشتن فرزندان به عنوان نذر براى معبود از سنن بت ‏پرستان و ستاره ‏پرستان (صابئین) بوده، و خداوند در قرآن مجید آن را از جمله اعمال شنیع آنها شمرده و فرموده است: بدین گونه بسیارى از مشركین خوش داشتند كه اولاد خود را بكشند. (۶)

این غیر از زنده بگور كردن دختران بوده كه قبیله بنى تمیم معمول مى‏ داشتند. زیرا كه «اولاد»درآیه شریفه اعم از پسر و دختر است، و نیز غیر از كشتن اولاد به واسطه فقر و بیم از گرسنگى است، بلكه اینگونه قتل اولاد كه مشركین معمول مى‏ داشتند براى تقرب به خدا بوده است.

۶- اگر بگویند شاید عبدالمطلب مانند ابراهیم مامور بوده فرزندش را در راه خدا فدا كند، مى ‏گوئیم این درست نیست، چون در روایات صریحا مى ‏گوید عبدالمطلب نذر كرده بود، مضافا به این كه اگر مامور بود مى ‏باید آن را عملى سازد و دیگر قرعه انداختن معنا نداشت، و اصولا چرا نگفت: من مامور به این كارم؟

۷- در سلسله راویان این داستان ساختگى و امثال آن مانند «انا ابن الذبیحتین‏» افرادى ضعیف و مجهول و مهمل كه بعضى هم شیعه امامیه نبوده‏ اند، قرار دارند، و به همین جهت روایات آن ضعیف و مغشوش و بیشتر از طریق عامه روایت ‏شده و از آنها به شیعه سرایت كرده است.

۸- علامه مجلسى مى ‏گوید: شیعه اعتقاد دارد كه پدران پیغمبر تا آدم، خداپرست ‏بودند،و از فخر رازى نقل مى‏ كند كه گفته است: «شیعه عقیده دارد كه هیچ یك از پدران پیغمبر كافر نبوده ‏اند» (۷)

بنابر آنچه ذكر شد ماجراى نذر عبدالمطلب از اختراعات قصه گویان عامه بوده كه خواسته ‏اند على رغم شیعه امامیه، عبدالمطلب را مانند دیگر مشركان قلمداد كنند، و كسانى امثال زمخشرى و فخر رازى و نیشابورى از قدمای علماى عامه و بعضى از متاخرین آنها همچون مراغى و سید قطب و بسیارى دیگر از مفسران آنها این داستان ساختگى را در تفسیر آیه «كذلك لكثیر من المشركین قبل اولادهم شركائهم‏» نقل كرده و مصداق آن را عبدالملطلب دانسته ‏اند!! تا از این راه اعتقاد خود را در مشرك دانستن پدران پیغمبر (صلى الله علیه و آله) تثبیت كنند و عقیده پاك شیعه امامیه را در این خصوص تخطئه نمایند.
شاید هم در زمان بنى امیه براى لكه دار ساختن عبدالمطلب جد امیرالمومنین على (علیه السلام) این افسانه را رایج ‏ساخته ‏اند، همان طور كه فرزندش ابوطالب را مسلمان ندانسته و سعى كرده‏اند او را مشرك قلمداد كنند تا از آن راه به شخصیت امیر المومنین على (علیه السلام) لطمه وارد سازند.

بنابراین، اظهار نظر قطعی در باره این جریان، کار آسانی نیست و استناد به آن نمی توان کرد .

پی نوشتها:
(۱). علامه جعفر مرتضی، الصحیح من السیرة، ج ۱، ص ۹۰ -۹۳، ترجمه حسین تاج آبادی.
(۲). فروغ ابدیت، همان، ج ۱، ص ۱۲۳.
(۳). شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج ۱، ص ۵۷، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
(۴). تاریخ یعقوبى ج ۲ ص ۶.
(۵). انا النبى لا كذب، انا ابن عبدالمطلب.
(۶). وَكَذَلِكَ زَینَ لِكَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِكِینَ قَتْلَ أَوْلَادِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ ...( سوره انعام آیه ۱۳۷).
(۷). ر.ک: پاورقى على اكبر غفارى بر، ج ۳ كتاب «من لا یحضره الفقیه‏» شیخ صدوق چاپ مكتبه صدوق ص ۸۹.

با عرض سلام لطفا بگویید چرا خدا از بین ۱۲۴ پیامبر حضرت م ح م د را انتخاب کرد خدا چه امتحاناتی براای پیامبر اسلام کرد که دیگر پیامبران نتوانستن ان را انجام دهند

تصویر soalcity

سلام
اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ (۱۲۴ انعام) خداوند آگاهتر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.
ما که زندگی تمام پیامبران را نمی دانیم، چگونه می خواهیم مقایسه کنیم؟ ما که نمی توانیم میزان اخلاص یک عمل را بشناسیم، چگونه می خواهیم وارد این عرصه شویم؟
البته چیزهایی گفته شده مثل آنکه پیامبر (ص) می فرمایند: مَا أُوذِيَ نَبِيٌّ مِثْلَ مَا أُوذِيت‏ (هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد) شاید اینکه ایشان پیامبری بوده اند که در بین اصحابش کسانی بودند که قصد ترور او را داشتند، و مجبور بودند با آنها مدارا کنند، یا آنکه اطرافیان آن قدر توطئه کار باشند، که پیامبر (ص) برای بیان رسالتش در میان اصحاب منتظر فرمایش الهی باشد که "ُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ" (۶۷ مائده) و ... نکات قابل تاملی باشد.

سلام و خسته نباشید ؟‌
سوالی سطحی دارم که برای پیش اومده
نام الله مختص به خدایه یکتاست آیا این نام زمان حضرت محمد مشخص شد ؟؟؟
اگر زمان حضرت محمد مشخص شده است چرا زودتر نام پدر ایشان عبدالله بوده است ؟‌

تصویر p_qurani

سلام . کلمه "اللّه" عَلَم و نام مختصّ ذات مقدس پروردگار است. عرب‏ ها حتى در دوران جاهلى نیز با این کلمه آشنایى داشتند.مشرکان مکه اعتقاد به خدا داشتند، اما با این حال بت را وسیله تقرب به خداوند می دانستند که آیه شریفه ۳ سوره زمر بر آن دلالت می کند؛ از این رو، این کلمه مبارکه در استعمالات مردم قبل از اسلام نیز کاربرد داشته است.لبید شاعر عصر جاهلى مى‏گوید:

الا کلّ شى‏ء ما خلا اللّه باطل و کلّ نعیم لا محالة زائل

هر چیز به جز وجود اقدس الاهى باطل و هر نعمتى به ناچار زایل شدنى است.

و خداوند مى‏فرماید: "وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ"؛ و هرگاه از آنان سؤال کنى چه کسى آسمان‏ ها و زمین را آفریده است، مسلّما مى‏گویند: اللّه.به همین مضمون آیات دیگری نیز دلالت دارد که هنگامی که از مشرکان درباره آفریننده آسمان ها و زمین سؤال می شد می گفتند خدا است.
اما در میان ادیان دیگر که لغت آنان عربی نبوده، اسم خداوند به زبان خودشان استعمال می شده است، مانند اسرائیل که در لغت عبری، مرکب از اسرا و ایل به معنای بنده خدا است؛ زیرا که اسرا به معنای بنده و ایل به معنای خدا معنا شده است.

سلام عرض میکنم خسته نباشید.من و دوستم امروز باهم در مورد دین اسلام صحبت میکردیم ایشون بمن گفتن پیامبر اسلام دین اسلام رو ارائه کرد تا درامدی برای مردم عرب و سرزمین خشک و بی آب و علف عربستان باشه.راستش من دوتا استدلال به ذهنم رسید اول اینکه کعبه و زیارت اون از زمانهای قبل پیامبر مرسوم بوده و پیامبر این مسآله رو باب نکردن که بخوان حج باعث درامد مکه بشه.بلکه زیارت کعبه از قبل پیامبر مرسوم بوده
و دوم اینکه پیامبر اسلام(ص) برای رسالتش هیچ مزدی از مردم نخواست و همش اذیت شدن و فحاشی و تهدید شنیدن.
خب اینها استدلالهای من بود اما من دلم استدلالهای محکمتری میخواد.آیا میتونید منو قانع کنید؟

تصویر سید پاسخگو

باسلام وتشکر .
گرچه جناب تان هم خوب پاسخی داده اید بارک الله ولی مزید بر بیان شما در پاسخ چند نکته را متذکر می‌شویم:
۱ـ نکته اول این است که بر اساس منابع روایی وتاریخی انبیا ی بسیاری برای هدایت بشر فرستاده شده اند وهر کدام در سر زمین خاص بودند اگر این تصور وشبهه درست باشد در باره سایر انبیا چه می گویند؟
توجه داشته باشید که همه پیامبران از اقوام مستضعف و فقیر نبوده‌اند. حضرت سلیمان پادشاه‌زاده است و بزرگ‌ترین سلطنت در تاریخ داشته است. پدرش پادشاهی است که پیامبر می‌باشد، یعنی دل به مادیات نداده و در اوج بندگی است، ولی بالاخره سلیمان پادشاه‌زاده است و خودش هم پادشاه می‌باشد، ولی چنان رنگ بندگی در آنان غلبه دارد که رنگ پادشاهی در جنب آن خودنمایی نمی‌کند.
بنابر این پیامبران باید بندگانی باشند در اوج بندگی و قدرت و توان روحی تا رسالت و نبوت را عهده‌دار شوند و به هدایت خلق برخیزند و معمولاً در مراکز جمعیتی جهان و مراکز ارتباطی یا علمی و فرهنگی مبعوث می‌شوند تا سخن آنان به گوش مردمانشان برسد. غالباً شایستگان تصدی مقام رسالت در بین مردم عادی و محروم جامعه هستند.
۲ـ اگر چه انقلاب پیامبر و بعثت او در شبه جزیره عربستان واقع شد، اما پس از مدت کوتاهی پیام الهی پیامبر به دورترین نقاط و سرزمین‌های آن روزگار، گسترش یافت. بیش از بیست سال از رحلت پیامبر نگذشته بود که پیام اسلام به وسیله مسلمانان به سرزمین ایران رسید و پس از مدتی به تدریج عده بسیاری به آن گرایش یافتند و کم کم از ایران فراتر رفته و به کشورهای شرق آسیا راه یافت؛ بنابراین اگر چه اسلام در شبه جزیره عربستان ریشه دوانید، اما ایرانیان پس از مدتی آن را پذیرفتند و از آثار و فواید و برکات و احکام ارزشمند آن بهره مند شدند. از این جهت بعد از ۱۴۰۰ سال هیچ فرقی نمی‌کرد، چون در هر صورت پیام پیامبر را شنیده و به او ایمان آورده بودند.
۳ـ یکی از سنت‌های الهی در فرستادن پیامبران آن است که خداوند هر پیامبری را که برای یک ملت و سرزمین انتخاب می‌کند، از میان آنان و به زبان خود آن‌ها انتخاب می‌کند و هر پیامبری را از میان آن قوم بر می‌گزیند.
بنابراین اگر پیامبری را برای ایرانیان انتخاب کند، از میان ایرانیان بر می‌گزیند، همان گونه که در مورد زرتشت گفته اند. اگر پیامبری را برای بنی اسرائیل برگزیند، از میان خود بنی اسرائیل خواهد بود، مانند حضرت موسی و عیسی(ع)، بنابراین اگر پیامبر عربی را انتخاب کرد، برای قوم عرب انتخاب کرد: «و ما ارسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه؛ هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به زمان قوم و ملت او».(۱)
۴ـ دین اسلام برای ۱۴۰۰ سال در ایران پیام داشت و تأثیر در انقلاب اسلامی، بلکه برای همه دوران هایی که گذشته است و در آینده خواهد آمد، پیام دارد. برای این که این پیام جاودان، همیشه باقی ماند: باید اوّل اسلام در جایی ثابت شود و باقی بماند تا در آینده ثمر داشته باشد، امّا اگر اصل آن باقی نماند، دیگر چیزی نمی‌ماند تا در آینده ثمر داشته باشد. وقتی نگاه به گذشته و زمان بعثت می‌کنیم، متوجه می‌شویم که شرایط ظهور اسلام و بقای آن در شبه جزیره عربستان از بسیاری جهات بهتر از شرایط سرزمین‌های دیگر بوده است.
آن ویژگی و شرایط به قرار ذیل است:
۱ـ در شبه جزیرة عربی به خصوص سرزمین حجاز حکومت مقتدر مرکزی وجود نداشت. این امر اگر چه باعث یک سری نابسامانی‌های اجتماعی می‌شد، لیکن در مسیر موفقیت انقلابی که پیامبر(ص) به راه انداخت؛ مؤثر بود، خلاء حکومتی یکی از زمینه‌های موفّقیت در نهضت‌ها و قیام‌ها است. اگر حکومت مقتدری همانند حکومت‌های ایران و روم وجود داشت، صداهای مخالفان توسط حکومت خاموش می‌شد و مجالی برای پیامبر(ص) باقی نمی‌ماند تا مردم را به راه راست، ارشاد نماید.
۲ـ برقراری نظام قبیلگی و پایبندی افراد به حمایت‌های گسترده از افراد قبیله؛ این امر سبب می‌شد که اگر فردی همانند پیامبر اسلام(ص) بر خلاف نظام حاکم آن دیار که نظام حکومتی اشرافی یا آریستوکراسی بود، بخواهد اقدامی صورت دهد، افراد قبیله در مجموع از او حمایت می‌کردند. این حمایت چشمگیر سبب می‌شد که چندان گزندی به وی نرسد، همان گونه که در دورة مکه به رغم آن همه مبارزه‌های رسول گرامی اسلام بر ضد شرک و بت پرستی، نتوانستند پیامبر را بکشند، یا آسیبی بدو برسانند و او را شکنجه دهند. حال اگر پیامبر(ص) در بین مردم ایران مبعوث می‌شد، به جهت این که ایرانی‌ها همانند عرب‌ها تعصبات قومی و قبیلگی نداشتند، در برابر فشار‌ها و هجوم حکومت استکباری، سپر دفاعی قوی نمی‌داشت و زود شکست می‌خورد.
۳ـ وجود قانون ماه‌های حرام؛ در محیط عربستان و سرزمین حجاز در چهار ماه از سال، یعنی ماه‌های حرام (ذی
القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) جنگ و خون ریزی ممنوع بود. جنگ در ماه‌های حرام را گناهی بزرگ و نابخشودنی (فجار) می‌دانستند. چنین قانونی آن هم با آن گسترة حمایتی و پشتوانة فرهنگی، فرصت خوبی برای رساندن پیام پیامبر(ص) به گوش دیگران پدید آورد که این زمینه و بستر در ایران نبود.
۴- وجود کعبه و سنت حج و زیارت خانة خدا که از زمان حضرت ابراهیم خلیل به یادگار مانده بود. این امر موجب شد که مکه مرکز رفت و آمدها و تبادلات امور تجارتی و فرهنگی گردد و پیامبر از این فرصت استفاده کند تا پیامش را به گوش اقوام و ملل جهان برساند.
]۵- مکه و حرم؛ در میان اعراب از قدیم قانون حرم و حرمت کعبه و اطراف آن وجود داشت. این امر موجب شد تا پیامبر(ص) تا حدودی از شر دشمنانش آسوده باشد.
۶- قانون امان؛ عرب‌های جاهلی به رغم آن همه ضعف‌های اخلاقی، برخی از خصلت‌های پسندیده و مترقی میان آنان رواج داشت که از آن جمله قانون امان و پناهندگی بود.
طبق این قانون اگر کسی حتی دشمن در پناه فرد یا قبیله ای قرار می‌گرفت، در امان می‌بود و با تمامی وجود از او دفاع می‌کردند. در تاریخ آمده است که پیامبر اسلام(ص) در شرایط سخت و بحرانی از این قانون استفاده نمود و از کشته شدن رهایی یافت.(۲)
همچنین می‌توان گفت که سرزمین حجاز یک موقعیت تمدنی منحصر به فرد داشت، چون که در مرکز دایره ای قرار داشت که از هر سو تمدن‌های گذشتة بشری آن را احاطه کرده بودند. در جنوب آن تمدن یمن، در شمال تمدن روم و فینقیه، در شرق و شمال شرقی تمدن ایران، کلده و آشور و در غرب تمدن مصر باستان وجود داشتند. طبیعی است که چنین موقعیتی بستر خوبی برای رشد و گسترش اسلام گردد و خداوند حکیم و علیم پیامبر اسلام را در مرکز این دایره مبعوث کند، تا راه هدایت بشری سهل گردد.
این نکته را نیز اضافه می‌کنیم که با توجه به شرایط سرزمین عربستان و مردمی که در جاهلیت زندگی می‌کردند، از نظر روابط اجتماعی، از نظر رعایت حقوق انسان ها، از نظر نوع دین و آیینی که داشتند(بت پرستی)، از نظر بعضی سنت‌ها و آداب زشت مانند زنده به گور کردن دختران و... از سایر ملت‌های همجوار، پست تر و پایین تر بودند. طبعاً چنین به نظر می‌رسد که چنین انسان هایی به هدایت و پیام الهی نیاز بیشتری نسبت به ملت‌های دیگر در آن زمان مانند ایران و روم داشتند. البته اگر چه از تمدن و ارزش‌های انسانی دورتر بودند، اما درون خود نیاز به هدایت را بیشتر احساس می‌کردند.
آیه مبارکه «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند آگاه تر است که کجا رسالت (پیامبری) را قرار دهد» به ما می‌فهماند که اسرار بسیاری در موضوع رسالت و پیامبری وجود دارد که خداوند از آن آگاهی دارد و ما تنها به بخشی از آن می‌توانیم دست یابیم.
پی‌نوشت‌ها:
۱. ابراهیم (۱۴) آیه ۴.
۲. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۱۰؛ ابن اثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۳۷.

با سلام
براي من يك سوال پيش امده ، اسم پدر حضرت محمد (ص) عبدالله است ! مگر قبل از مبعث پيامبر مردم بر نام الله اشراف داشته اند ؟

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب.

قطعاً مردم حتی مشرکان با نام الله و خدای یگانه آشنا بودند.چرا که همه پیامبران مردم را به خدای یگانه و یکتاپرستی دعوت می کردند و اینگونه نبود که مردم از زمان بعثت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) با نام الله و خدای یگانه آشنا شده باشند.

با تشکر از شما

قبل از اسلام مگه عربا بت پرست نبودن و این که میگن کعبه در زمان جاهلیت بت خانه بوده ایا درسته

تصویر پاسخگوی تاریخی

با عرض سلام و ادب.

قبل از اسلام اینگونه نبود که همه عربها بت پرست بوده باشند.بلکه بخش قابل توجهی از مردم عرب پیروان انبیای الهی بودند.از جمله پیروان حضرت ابراهیم(علیه السلام) که به حنفا معروف بودند.پس قطعاً همه اعراب بت پرست نبودند.

در مکه در برهه ای از زمان بت پرستان بت های خودشان را در درون کعبه قرار داده بودند.

نظرات