با توجه به مشکلاتی که در حکومت سبب نارضایتی مردم می شود، بهتر نیست حکومت غیر دینی تشکیل بشود تا مردم از دین زده نشوند؟

حکومت غیر دینی

هر کس برای رفع مشکل به شیوه ای روی می آورد. و عده ای نیز متاسفانه شیوه شان، پاک کردن صورت مساله است.
حکومت اسلامی نباشد، تا مشکلی در آن رخ ندهد!

شاید هم این سخن نظیر عمل کسانی است که شهید مطهری این گونه توصیفشان می کند: «قرآن را هم به سبك محترمانه‏ اى بوسید و گذاشت لب طاقچه. نگفت ما قرآن را قبول نداریم، گفت قرآن را قبول داریم، قرآن كتاب خداست، اما قرآن كه براى ما نیست، قرآن براى ائمه است. فقط ائمه مى ‏توانند بفهمند كه قرآن چه مى‏ گوید، ما كه حق نداریم در قرآن تعقل و تدبر كنیم.»[۱]

به هر حال این هم یک شیوه محترمانه برای رد کردن چیزی است که قبول نداریم! اما گذشته از بررسی شیوه سوال، به محتوای آن نیز می توان پرداخت.

۱-بی عدالتی در جامعه:
وقتی سخن از جامعه است، باید بدانیم که عوامل موثر چیست و گستردگی آن را درست دریابیم. و الا می توانیم حتی امیر المومنین (علیه السلام) را نیز (نعوذبالله) متهم کنیم که نتوانست امنیت را در جامعه خود تامین کند. و اصلا کاری نداشته باشیم که تامین امنیت نیاز به مجاهدت مردم دارد و اگر مردم وظیفه خویش را انجام ندهند، حاکم به تنهایی کاری نمی تواند بکند! می توانیم تاثیر همه بی عدالتی های ریشه دوانده در زمان خلفا را نبینیم و فقر عده ای در جامعه حضرت علی(ع) را به پای حاکم بنویسم! اما این موضع گیری منصفانه نبوده و نمی تواند تحلیل صحیحی از واقعیت را در پشتوانه خود داشته باشد.

۲-مشکلات و زدگی مردم:
خداوند در قرآن می فرماید: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترْكُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُون؛[عنکبوت/۲] آیا مردم پنداشته ‏اند كه چون بگویند: ایمان آوردیم، رها شوند و دیگر آزمایش نشوند؟»
«وَ لَنَبْلُوَنَّكُم بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الخْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ؛[بقره/۱۵۵] قطعا شما را به مقدارى از ترس، گرسنگى، كاهش اموال و نفوس و كمبود محصولات امتحان خواهیم كرد.»

اینکه انسان ناملایمات را بهانه برای فرار از ایمان قرار دهد، همان شکست خوردن در آزمایش الهی است. دنیا غیر از بهشت است و بنا نیست که همه چیز بر وفق مراد انسان باشد. البته منظور این نیست که روحیه  ظلم پذیری داشته باشیم. بلکه مقابله با ظلم و ستم به جای خود صحیح است.

وقتی کسی تفاوت این مساله ظلم ستیزی با بهانه گیری را دریابد، خواهد فهمید که نمی توان ظلم دیگری را بهانه ای برای بی دینی دانست!
«وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى‏ أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ؛[مائده/۸] دشمنى با جمعیّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنید، كه به پرهیزگارى نزدیكتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، كه از آنچه انجام مى ‏دهید، با خبر است!»

آیا اگر کسی خلاف کرد، به معنای این است که خدا و پیامبر و معاد و ... دروغ است؟ آیا انسان می تواند خودش را نیز بفریبد؟!
آیا بهتر نیست به جای تضعیف نقاط مثبت به تلاش برای کم کردن از نقاط منفی همت گماشت؟
آیا حکومتی که وظیفه ای جهت ترویج فضائل و اخلاق برای خودش قائل نیست، بهتر از حکومتی است که در سر لوحه وظایف خویش، ترویج خوبی ها را قرار داده، اگر چه مشکلاتی نیز دارد؟ کدام یک در دین داری مردم موثر تر است؟

[۱]. مجموعه ‏آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۲۲، ص۷۱۵.

نظرات