اگر خداوند عادل است چرا بعضی از بنده هایش را ناقص الخلقه آفریده است؟

در جهان هستی نظام علت و معلول حاکم است. یعنى:

۱- هیچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نیست وتخلف هیچ معلولى از علت تامه‏اش ممكن نیست (اصل ضرورت على).
۲- رابطه علت و معلول داراى مكانیسم و ارگانیسم معین است و هر چیزی به هر چیزی منجر نمی شود. به تعبیر دیگر هر علت معینى معلول معینى دارد. مثلا از بالا رفتن کوه، ساعت تولید نمی شود  و به دلیل آب نوشیدن، دیوار خانه رنگ نمی شود (اصل سنخیت علت و معلول).

اگر دو اصل فوق با ژرف‏كاوى دقیق فلسفى مورد بررسى قرار گیرد مشخص خواهد شد كه مثلا بینا یا نابینا تولد یافتن یك فرد لازمه‏ء مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى دست داشته ‏اند. در این امور عوامل بسیار متعددى موثر هستند. كیفیت آمیزش والدین، زمان و مكان آن، روحیات و حالات روانى والدین، وضعیت جسمى آن ها، نوع و مقدار غذاهایى كه مصرف كرده ‏اند و... که هریك به سهم خود نقشى در كیفیت تكوین جنین ایفا مى‏ كنند.

دراین جا ممكن است پرسیده شود كه آیا خداوند نمى ‏تواند با تفاوت چشمگیرى كه همه این عوامل دارند تأثیر همه را یكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنین امری به معنای تناقض است. زیرا لازمه آن این است كه بعضی علت ها، علیرغم علت بودن  تاثیر نكنند که این تناقض است. (علت یعنی تاثیر کننده و تاثیر کردن و نکردن جمع نمی شود)  و یا اینکه معلولى بدون علت پدید آید و لازمه آن این است كه تمام نظام آفرینش به هم بریزد. زیرا دراین صورت پدید آمدن هر چیز از هر امر نامربوطى محتمل مى ‏شود و آن گاه است كه از علف خوردن بز باید دیوار خانه رنگ شود.
پس روشن می شود که با توجه به معنای عدالت (قرار دادن هر چیز در جای خود) ناقص الخلقه شدن بعضی، عین عدالت است.

همچنین باید توجه کرد که پیدایش افراد ناقص الخلقه به  مسأله امتحان و آزمایش در دنیا نیز باز می گردد. این مساله آزمایشى براى خود فرزند و والدین مى ‏باشد هم چنان كه در فرزند سالم نیز امتحان و آزمایش وجود دارد. و منشا اکثر اعتراض های ما در همین نکته نهفته است که عالم دیگر را باور نکرده و به جای اینکه دنیا را گذرگاهی ببینیم، به دنبال آسایش و رفاه در آن می گردیم و می خواهیم که هیچ گونه سختی و رنجی در آن نبینیم؛ در حالی که چنین مساله ای نشدنی است. چون خالق این مجموعه، سوگند یاد کرده که انسان ها در رنج هستند:« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ كَبَدٍ؛[بلد/۴] كه ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنجهاست)!»

با دقت در تمام هستی و ادامه زندگی پس از مرگ، روشن می شود که خداوند به هر انسانی ابزارهایى جهت تلاش و عمل براى تكامل نهایى عطا فرموده و این دنیا را مقدمه ‏اى براى رسیدن به سعادت جاودانى قرار داده است و در محاسبه قیامت، كنش‏ هاى هر كس را به تناسب امكانات، ابزارها و نعمت‏هایى كه در دنیا عطا فرموده خواهد سنجید و نسبت به محرومیت‏ها و دشوارى ‏هایى كه شخص در این جهان تحمل نموده و نسبت به آن شكر و صبورى پیشه كرده است، درجات عظیمى عطا خواهد نمود، به گونه ‏اى كه با کنار رفتن پرده ها بعضی آرزوی مصیبت بیشتر در دنیا می کنند:
امام صادق علیه السّلام فرمود: «اگر مؤمن مى ‏دانست كه چه پاداشى در مقابل صبر بر مصیبتها نصیبش مى ‏شود، همواره آرزو مى ‏كرد كه با قیچى بدنش تكه تكه شود.»[۱]

*براى آگاهى بیشتر ر. ك: «عدل الهى» شهید مطهرى بحث راز تفاوت‏ها.

[۱]. مشكاة الانوار- ترجمه هوشمند و محمدى، ص۶۲۳.

دیدگاه‌ها

پس یعنی با توجه به این توضیحات ،
اگر یک مریض شفا پیدا کند ، عدالت بر هم میخورد و نشانه عدمِ عدل الهی است؟!

تصویر شهر سوال

سلام
باید توجه کرد که شفا پیدا نمودن نیز تحت تاثیر عوامل است و از این جهت منطبق بر سخنانی است که در فوق مطرح شده. تنها باید به این نکته توجه کرد که علل و عوامل هستی، منحصر در علل مادی نیست بلکه در عالم معنا نیز علل و عواملی وجود دارند.

سلام
با توجه به گفته شما، بوجود آمدن فرزند معلول علت دارد که مثلا علت آن میتواند ازدواج فامیلی باشد
حالا سوال من اینه، که این مسله امروزه برای زوج ها روشن شده است، اما زوج هایی که درگذشته چنین ازدواجی داشته اند و با مسائل پزشکی آشنا نبوده اند، پس نبود آگاهی در این مسله خود دلیل ناعدالتی نیست، یعنی اگر آگاهی بر این ازدواج بود ازدواجی صورت نمی گرفت و در نتیجه فرزند معلولی بوجود نمی آمد، پس نبود آگاهی خود عین ناعدالتیست

تصویر شهر سوال

با عرض سلام
زمانی این گونه مسائل را بی عدالتی می بینیم که قصدمان زندگی در دنیا و بهره بردن از آن باشد. اما کسانی که دنیا را میدان آزمایش و گذرگاه می بینند، این مسائل را بی عدالتی نمی فهمند.
و امروز نیز مسائل و مشکلاتی که بشر در بحبوحه آنها، در میدان آزمایش قرار می گیرد، از بین نرفته است. و حتی اگر میدان امتحان متفاوت شده باشد، باز هم بی عدالتی ای نیست.
چون اگر چه در شرایط سخت تر، تلاش بیش تر، ثمره کمتر دارد، اما ثمره ها برای مزد ملاک نیستند. بلکه خدا به هر کس به اندازه تلاشش مزد می دهد. بنابراین شرایط متفاوت، ظلمی نخواهد بود.

مطالب بسیار جالبی بود و خصوصا قانون علیت... که با آیاتی از قران مانند ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس و ما تصیبک من مصیبه فمن نفسک که هر دو قانون علیت را بیان میدارند مطابقت دارد.... وقتی با منطق و فلسفه به سوالات پاسخ میدید و نه صرفا اعتقادات دینی، خیلی پاسخها بیشتر به دل می نشینند... اگه میشه همیشه فلسفی پاسخ بدید... خیلی استفاده بردم... ممنون

سلام نظم جهان را قبول دارم اما من سوالم اینجاست که آن بچه ای که در عدم است و روح در او دمیده نشده با کدام گناه و با کدام قصوری که ازو سر زده مستحق است با ژنتیک ناقص به دنیا بیاید اما بچه سالمی که درست همان شرایط بچه ناقص را دارد یعنی کاملا بی گناه است سالم و صحیح به دنیا بیاید و همین دنیایی که شما میگویید کوتاه و محل گذر است درست مزرعه ی آخرت ماست و بچه های ناقص با مشکلات عدیده ای روبه رو میشوند و اغلب از وضع خود ناراضیند و به سبب ناشکری به آن پاداش بزرگ نمیرسند در حالی که اگر سالم بودند احتمال منفعت آن ها از دنیا بیشتر بود

تصویر soalcity

سلام
اولا برای کسب آن دنیا، راه برای همه باز است و چه بسا، افرادی که مشکلاتشان بزرگ تر است، بیشتر به دنبال رابطه با خدای متعال باشند.
ثانیا خدای متعال به همین افراد آن قدر اجر می دهد، تا سختی های دنیا در مقابلش ارزش داشته باشد. به طوری که در حدیث آمده، مومن وقتی می بیند خدا چه اجری به او می دهد، آرزو می کند ای کاش او را با قیچی تکه تکه می کردند.

من که خیلی وقته به این نتیچه رسیدم که خدا هر کاری دلش می خواد می کنه ماهم کاری نمی تونیم بکنیم . فقط باید شانس داشته باشی که خدا دوستت داشته باشه والا خاکت به سره عجیب .

تصویر سید پاسخگو

باسلام
بارک الله درست فهمیدی همین طور است .
واین حقیقت مضمون آیات متعدد قرآن است که :
«ان الله یفعل ما یشاء (۱) خدا هر چه بخواهد انجام می دهد ».
جای تردید نیست که خداوند کامل ترین و جامع ترین صفت اراده ومشیت را دارد و مطلق و بدون قید است؛ چون او "فعال من یشاء" است و هر چه بخواهد و مصلحت بداند و اراده نماید، همان می شود. از این رو، در قرآن کریم فرمود: «انما قولنا لشیء اذا اردناه ان نقول له کن فیکون»؛ (۲) «ما وقتی چیزی را اراده کنیم، فقط به آن می گوییم باش. پس بی درنگ موجود می شود». افعال الهی فقط بر اساس مشیت و خواست الهی است که با صرف اراده و خواست مطلوب موجود می شود یا به اصطلاح قرآن «کُن فیکون». پس او مختار مطلق است اختیار و اراده از صفات متعالی خداوند است. (۳)
خداوند به هیچ وجه در برابر افعال خود مورد سؤال قرار نمی‌گیرد؛‌ زیرا سؤال و طلب پاسخ همواره از جانب مقام برتر و بالاتر صورت می‌پذیرد و این درمورد خداوند متصور نیست: «لا یُسأل عمّا یفعل و هم یُسألون». از آنجا که افعال ناشی از تصدیق علمی انسان به درستی و مصلحت‌آمیز بودن عمل است و چون علم و معرفت ما آمیخته از درستی‌ها و نادرستی‌ها است ،بسیاری از افعال ما بر خلاف تصور ما اعمالی ناصواب و نادرست است ،در حالی که به واسطه علم مطلق و حکمت مطلق الهی ،همه افعال او درست و به صواب و بر مدار حکمت و مصلحت در نظام خلقت است. «هرچه آن خسرو کند شیرین بود».
در نتیجه در باره فراز دوم سخن تان هم باتید گفت بلی :
آدمی موجودی است شیفته محبت کردن ومحبت دیدن. البته به مقتضای سن، روزی به سینه مادر عشق می‏ورزد و روزی به اسباب بازی و روز دیگر به هنر و ...در حقیقت به هر مقدار که رشد عقلانی و روانی فرد کامل گردد، عشق ورزی او نیز متحول شده و به فراز بالاتری صعودخواهد کرد، البته این تمایل در همه افراد یکسان نیست؛ برخی در همان سطح ابتدایی باقی می‏مانند و برخی نیزصعود را ادامه می‏دهند. شما در سطوری از نامه خود در توصیه این تلاطم و دغدغه‏ها مانده‏اید، ولی همه اینها در نظام تکاملی انسان معنادار و هدفدار است.
بلی روزی کمال را در چهره‏ای می‏بینید و چه بسا که هرگز تصورات او درباره آن فرد با واقعیت منطبق نباشد، ولی فرد به ایده‏های خود عشق می‏ورزد؛ یعنی، بیشتر اسیر آرمان‏ها و خیالات خود است تا شخص خارجی. بهتر است برای تفسیر این پدیده از آیات قرآن مدد بگیریم. در سوره کهف آیه هفت می‏خوانیم : انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم ایّهم احسن عملاً آنچه در زمین است، مازینت آن قرار دادیم تا آدمیان را بیازماییم که کدام یک عمل نیکوتری دارند.
جاذبه‏ ها و کشش‏های مختلف حیات جملگی برای به حرکت درآوردن آدمی است تا او وارد صحنه عمل شود ودر این سیر از «بودن» به «شدن» برسد. گرچه برخی در همین جاذبه‏ها می‏مانند و حرکتی به جانب بالا نمی‏کنند؛ ولی برخی نیز خسته دل در تمنای محبتی عمیق اند و تا آن را در نیابند آرام نمی‏شوند.
راه جلب محبت خداوند متعال و اولیای الهی و آبرومندانِ درگاه او (مثل امام عصر«س»)، عبارتنداز:
۱- اطاعت و بندگی خدا به طور کامل (یعنی انجام واجبات و ترک محرمات و گناهان) .
در قرآن مجیددر جواب مردمی که (ادعای محبت رسول خدا«ص» داشتند) این آیه شریفه نازل شد که: قل اِنْ کُنتم تُحِبُّون اللّه فاتّبعونی یُحِببکم اللّه و یغفرلکم ذنوبکم ای رسول ما به این مردمی که ادعای محبت خدا دارند بگو اگر به راستی دوستدار و عاشق خدا هستید باید از من (که رسول او هستم) پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهان شما را بیامرزد.(۴).
محبت اولیای خدا هم از محبت خدا جدا نیست و دوستی با پیغمبر و آل او دوستی با خدا است و معلوم است این عشق و محبت بدون اطاعت و بندگی ممکن نیست. بنابراین اگر می‏خواهید قلب شما جایگاه محبت خدا و دوستان او باشد، راه آن، اطاعت و ترک گناه است.
۲-عوامل دیگرتحصیل محبت خداوند، معرفت و عبادت است؛ زیرا در مراحل اولیه، محبت مستند به معرفت است و ریشه در شناخت محبوب دارد. در محبت، علم و شعور نهفته است و تا زمانی که انسان نسبت به چیزی شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمی‏داردو در مراحل پیشرفته‏تر، عبادت موجب معرفت و محبت بیشتر می‏شود.
۳-دل کندن از دنیا: حضرت علی(ع) نیز می‏فرمایند: «اگر خدا را دوست می‏دارید محبّت دنیا را از قلب‏هایتان خارج کنید»، (۵).عبدالرزاق کاشانی (شارح کتاب منازل السائرین) می‏نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا می‏کند وصال را، و وصال میسّر نمی‏شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا می‏کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتی در محبّت صادق‏اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (۶)
اگر کسی بخواهد عاشق خداوند واولیای او شود کافی است قدری ازحجاب‏های دل خویش را کنار بزند و چشم دل را باز کند و مقداری از آن همه نعمت‏های گوناگونی که خداوند به او داده است را ملاحظه نماید. آدمی اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت‏ها و الطاف خداوند است.او با مهربانی تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‏پوشی از بسیاری از بدی‏ها و ناسپاسی‏های انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامی شؤون زندگی او است. اگر کاری کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق درمحبت‏های خداوند و اولیای او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‏مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت‏ها و خوبی‏های او است که جز با رفع حجاب‏های درونی میسّر نمی‏گردد.
برنامه‏هایی عملی برای تقویت محبت در دل، توصیه شده است که به صورت فهرست‏وار عبارتند از :
۱. تلاوت قرآن با صوت زیبا و حزین و شرایط مخصوص ۲. تفکر و دوام یاد خدا ۳. توجه به نعمت‏های الهی از آن جهت که آثار رحمت و محبت حق تعالی و مظاهر اویند ۴. مطالعه در زیبائی‏ها و عجایب خلقت ۵. ارتباط روحی و معنوی با اهل بیت(ع) و اولیاء و دوستداران خداوند ۶. شرکت در مجالس ذکر و انس با اولیاء الهی. ۷. مطالعه کتب و اشعار اهل معرفت و عشق.
مهمترین مانع ظهور محبت خدا در دل انسان، حب دنیا است. حب خدا در یک تضاد واقعی با حب دنیا، ممکن نیست که درون یک انسانی با هم جمع شود. هر انسانی یا اهل محبت دنیا است و یا اهل محبت خدا. بنابراین مهمترین شرط تحقق محبت در یک دل، اخراج حب دنیا از آن دل است. در این زمینه مولای متقیان و امیرمؤمنان فرموده است «اگر دوستدار خداوند هستید پس لازم است که محبت دنیا را از دل خویش برایند. چگونه مدعی محبت خدای سبحان است کسی که قلبش مسکن حب دنیا است. همان گونه که خورشید با شب جمع نمی‏شود، حب خداوند نیز با حب دنیا جمع نمی‏شود.
پی نوشت ها:
۱. حج(۲۲) آیه ۱۸.
۲. نحل (۱۶) آیه ۴۰.
۳. ر.ک: نتایج کلامی حکمت صدرایی، ص ۱۲۳، نشر بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۸ش.
۴-آل عمران، آیه ۳۱.
۵-میزان الحکمه، ج۲، ص ۲۲۸، ر ۳۱۶۷.
۶-شرح منازل السائرین، ص ۱۶۸.
موفق باشید.

اگر مؤمن مى ‏دانست كه چه پاداشى در مقابل صبر بر مصیبتها نصیبش مى ‏شود، همواره آرزو مى ‏كرد كه با قیچى بدنش تكه تكه شود.»[۱]
مسئله همون صبره دیگه نداریم . دادمون درمی آد . همه چی می گیم راهی داره بازم ثوابمون بدن یا نه . حالا همینگه ۴ رکعت نمازبخونیم دست و پاشکسته و اصلا اصلا دروغ نگیم و غیبت نکنیم کارای بدبد نکنیم مومنیم . امام صادق هم خداخیرش بده اول گفته مومن بعدش گفت صبر . کو مومن صبور اونم این دور زمونه .

با سلام
میخواستم بدونم که خدا در روز قیامت از ما به خاط اعمالمون سوال هایی میپرسه دیگه؟؟؟ما هم میتونیم از او سوال هایی بپرسیم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام و تشکر .
در ابتدا باید اشاره شود که آن جا شرایط بگونه ی رخ میدهد که کسی جرات سوال و چرا و اعتراض و فضولی بر خدا و احکام خدا ندارد . چه این خدای هر گز تحت سوال قرار نمی گیرد چنان که در قران می فرماید : " لَایُسْئَلُ عَمَا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ "آیه ۲۳ سوره انبیا
ترجمه این آیه چنین است :
" خداوند ، از آنچه انجام مى ‏دهد ، مورد سؤال قرار نمی گیرد ، امّا آنها ( در برابر کارهایشان ) مورد سؤال قرار مى‏ گیرند "
پس از اثبات یکتایی خداوند در آیات قبل ، این آیه می فرماید : او هستی را چنان آفریده و از روی حکمت به آن نظم بخشیده و اداره می کند که جاى هیچ ایراد و شبهه ای در آن نیست و هیچکس نمی تواند بر کار او اشکالی بگیرد یا آن را مورد سؤال قرار دهد ، در حالى که دیگران هرگز چنین نیستند و در کارهایشان جاى ایراد و سؤال بسیار است .
از این آیه می آموزیم که :
۱- کارهای خداوند از روی علم و حکمت انجام می شود و در آن هیچ کاستی و نقصان راه ندارد ، لذا سؤال برانگیز نیست .
۲- انسان دربرابر اعمال خود مسئول است و باید در روز رستاخیز پاسخگوی آنها باشد .

پس اگر اینگونه که شما می فرمایید باشد که خدا مانند یک دیکتاتور میشود
یعنی ما حق نداریم بپرسیم که چرا من رو اینقدر بدبخت افریدی و دیگری را خوشبخت؟؟؟(با تعریف خوشبختی از نظر خودم)

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره که بر خلاف تصور شما خداوند برخی بد بخت نمی آقریند بلکه خود بشر با سوء اختیار خود مسیر بد بختی را طی می کند .
بدبختی انسان از هنگامی شروع می‌شود که از طاعت خدا خارج می‌گردد و در ولایت شیطان و زیر چتر هوای نفس قرار می‌گیرد.(۱)
از نگاه دیگر می توان گفت که ریشه و اساس بدبختی انسان در دو چیز است:
۱ـ جهل و نادانی؛
۲ـ عمل نکردن به علم.
حضرت علی(ع) می‌فرماید: «اشقى الناس الجاهل؛(۲) افراد جاهل بدبخت‌ترین مردم هستند».
بدبخت‌تر از نادان، دانایی است که به دانایی و دانش خویش عمل نکند(۳) و چراغ علم در درونش روشنایی و نور نیافریند. تا زمانی که ریشة این دو عنصر پلید در درون انسان است، آدمی بدبخت است.
بقیة عوامل بدبختی انسان (که در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود) معلول آن دو می‌باشند. زیرا اگر انسان از نفسانیت و انسانیت خویش آگاهی داشته باشد و جایگاه خود را در عالم هستی بشناسد، هم‌چنین دنیای که در آن زندگی می‌کند، و خداوندی که او و جهان را آفریده شناخته باشد و از حساب‌رسی دقیق عملکردها و بهشت و جهنم معرفت لازم را کسب کند، هرگز به سوی تبهکاری، بدبختی و سیه‌روزی نمی‌آورد.
سایر عوامل بدبختی و شقاوت انسان عبارتند از:
۳ـ در حدیث آمده است که یکی از بدبخت‌ترین گروه‌ها، کسانی هستند که در دنیا با فقر و تنگدستی زندگی می‌کنند و از آن رنج می‌برند و با گناه و معصیت، آخرت خود را نیز سیاه و خود را اهل دوزخ قرار می‌دهند.(۴)
از امیر المؤمنین(ع) سؤال شد بدبختی و شقاوت چه کسی بزرگ است (از همه بدبخت‌تر چه کسی است؟) فرمود: «کسی که دنیا را به خاطر دنیا (نه خدا) ترک گوید».
در نتیجه دنیا و لذت‌های حلال و مشروع آن از دستش برود. او (به خاطر عصیان و نافرمانی خدا) در آخرت نیز در زمرة زیان‌کاران باشد. هم چنین کسی که عبادت کند، و تلاش و کوشش زیادی نماید، اهل روزه باشد اما همه اینها ریا کارانه باشد و در بندگی خدا اخلاص نداشته باشد. چنین کسی از یک سو از لذت‌های مشروع دنیا محروم است و از دیگر سو آن چه به او می‌رسد بی‌فایده است(۵) چه آن که سرانجام به کیفر الاهی گرفتار می‌گردد.
۴ـ امیر المؤمنین فرمود: «بدبخت‌ترین افراد کسانی هستند که دین خویش را به خاطر دنیای دیگران به خطر می‌اندازند».(۶)
۵ـ آن حضرت فرمود: ««بدبختی آن است که کسی بخواهد از (دین) استفاده ابزاری کند و آن را وسیله‌ای برای حفظ و نگهداری دنیای خود قرار دهد».(۷)
۶ـ پیامبر اکرم(ص) فرمود: بدبخت آن کس است که فرمان خدا را اطاعت نکند و برای خدا، گناه و معصیت را ترک ننماید».
۷ـ حضرت علی(ع) فرمود: «بدبخت کسی است که به مال و دارایی خود بنازد و به خاطر آروزهای خویش به فریب در افتد».(۸)
۸ـ «بدبخت و تبهکار کسی است که بهشت جاویدان خود را به یکی از معصیت‌های دنیا بفروشد».(۹)
۹ـ علی(ع) می‌فرماید:‌« بدبخت کسی است که از عقل و اندیشه، و از تجربه‌ها بهره نبرد».(۱۰)
۱۰ـ قرآن کریم می‌فرماید: «بدبخت‌ترین مردم کسی است که به آتش جهنم افتد».(۱۱)
پی‌نوشت‌ها:
۱. غرر الحکم، ج ۱، ص ۱۵۴.
۲. همان، ج ۲، ص ۳۷۹.
۳. بحار الانوار، ج ۲، ص ۵۲.
۴. همان، ج ۱۰۰، ص ۷۰ و مدینه البلاغه، ص ۴۵۶.
۵. مجموع ورام، ج ۲، ص ۹۲.
۶. همان، ص ۳۷۴ و بحار ج ۷۲، ص ۲۷۰.
۷. غرر الحکم، ج ۶، ص ۲۷.
۸. همان، ج ۱، ص ۷۳.
۹. همان، ص ۱۵۴.
۱۰. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۱۸، ص ۷۴.
۱۱. اعلى (۸۷) آیه ۱۲.

چرا فقط بدبختی رو در اخرت میبیند ' من جوان امروز به دنیا هم نگاه میکنم و برام مهمه ' هیچ پیامبرب نگفته دنیای خود را اباد نکن ' اون انسانی که معلول افریده میشه درسته که تحت شرایطی است ولی بالاخره سختی میکشه و شما حرف از امتحان میزنید ?! سختی به این بزرگی ' چرا امتحاناه بقیه به این سختی نیست ' و شما که میگید بخاطر علت های گوناگونه همین علت ها هم خدا خواسته ' اون فرد باید با این افکار خودش رو راضی کنه ?! ایا شدنیه ?!!! و حالا هم که به این نحوه و بخاطر شرایط پس خواست خدا نبوده و علت های گوناگونه پس چرا انسانی که سالمه باید شکر کنه که اونم بخاطر علت هاست نه خواست خدا ' و اگر بگید خواست خدا هم دخیله پس میتونسته به این شکل افرینش رو جلو نبره و این کم توجهی خدا ب انسان و سختی دادن ب اونه ' این خدا کجاش مهربونه ؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
بلاها و گرفتاری‌ها، شداید و مصیبت‌هایی که بر انسان وارد می شود، ریشه و عوامل گوناگونی می تواند داشته باشد، نمی‌توان آن را به یک یا چند عامل محدود نمود. به برخی از عوامل آن بعداً اشاره خواهیم کرد. اما در یک نگاه کلی می توان گفت ریشه و اساس همه مصیب‌ها و گرفتارهای انسان، «عملکردهای» اوست. قرآن کریم می فرماید:‌ «وَما اصابکم من مصیبة، فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر؛(۱)هر مصیبت و ناملایماتی (فردی یا اجتماعی) که به شما می رسد به خاطر اعمالی است که با دست خود انجام داده اید (تازه این تمام مجازات و کیفر اعمال شما نیست) و خدا از بسیاری از گناهان می گذرد و آنها را مورد عفو قرار می دهد».
چنان که در آیة دیگر می فرماید: «اگر خرابی و فساد، سخن و تنگناها، در خشکی و دریا ظهور و بروز پیدا می کند، همگی به خاطر گناهانی است که مردم می کنند. پیدا شدن خرابی ها و فشارها برای این است که خداوند می خواهد نمونه‌ای از آثار شوم عملکردهای‌شان را به آنان بچشاند، بلکه برگردند».(۲)
در جای دیگری می فرماید: خداوند نعمت‌هایی را که بر ملت و قومی عنایت کرد، آن را دگرگون نمی‌سازد، تا آن که خودشان وضع خویش را (از جهت افکار و عقاید، نیت‌ها و رفتارها)دگرگون کنند و رفتار خود را تغییر دهند.(۳)
در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است: «هیچ رگی ا ز بدن نمی‌جهد، و هیچ نکبتی و شومی به انسان نمی‌رسد، ‌و هیچ سر درد و بیماری دیگر عارض کسی نمی‌شود مگر به خاطر گناهی که کرده است».(۴)
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «سوگند به خدایی که جانم به دست اوست، هیچ خراشی از چوبی بر بدن شما نمی‌افتد، و هیچ رگی از جای خود نمی‌جنبد و هیچ ضربتی از سنگ وارد نمی‌شود، و هیچ پایی نمی‌لغزد مگر به خاطر گناه».(۵)

گاهی بسیاری از نعمت های الهی، و الطاف ویژه و ناب خداوند در لباس «سختی‌ها، تنگناها، مصیبت‌ها و مشکلات» ظاهر می شود. از این رو تشخیص «نعمت‌ها» از «نقمت‌ها»، کیفر و کفاره‌ها از الطاف و هدایت‌های خاص خداوند، بسیار مشکل می گردد. چنان که خداوند انبیا، امامان و اولیا و دوستان خاص خود را در دنیا با انواع سختی‌ها، مصیبت ها و شداید دچار ساخته است، تا بدین وسیله بر ایمان و استواری آنان، و برمقام و مرتبت و منزلت‌شان بیفزاید.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:‌«انّ البلاء للظالم ادبٌ، و للمؤمن امتحان،‌ و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة؛(۶) بلاها برای ستمگران جنبة کیفر و تأدیب دارد. برای مؤمنان، امتحان و برای پیامبران باعث ارتقای رتبه و درجه و برای اولیای الهی موجب کرامت و بزرگواری می گردد».
بنابر این نمی‌توان گفت سختی ها و بلاها و مشکلات همیشه و پیوسته محصول گناهان و عملکردهای زشت افراد است.

ریشه های بلاها و گرفتاری ها در آیینة کلام معصومین(ع)
همان گونه که در آغاز پاسخ وعده داده شد به برخی از عوامل بدبختی ها و گرفتاری های انسان اشاره می شود:
۱ـ غفلت و بی توجهی به خدا: در روایتی آمده است که غفلت، صیدگاه شیطان و ریشة همه بلاها است.(۷) در کلامی دیگر می فرماید: «والغفلة فهو رأس کلّ شقاء و هو اساس کلّ خسران؛(۸) غفلت ریشة همة بدبختی ها و سرچشمة همة خسارت ها است».
۲ـ حب نفس (خودخواهی و خود پسندی): از حضرت عیسى علیه السلام نقل شده : «اساس همه غم و غصه‌ها و ریشه همه لغزش ها و گمراهی‌ها، پیروی از هوای نفس و خواسته های شیطانی دل است».(۹)
۲ـ حب الدنیا: دنیاطلبی در روایات، ریشه همه گناهان،‌خطاها و در ورودی همه بلاها و فتنه ها و سوق دهنده انسان به سوی پستی ها و خفت ها معرفی شده است.(۱۰)
۴ـ شرابخوری: در برخی روایات،(۱۱) شرابخواری ریشه همه گناهان و کلید همه بدی ها و شرارت ها معرفی شده است.
۵ـ پیامبر اسلام(ص) ریشه همه خطاها و بدبختی های انسان را در سه چیز دانسته است:
الف ـ کبر و غرور و خودپسندی چنان که همین ویژگی شیطان را بر ترک فرمان خدا و سجده بر آدم سوق داد و لعن ابدی برای او ماند.
ب ـ حرص و طمع؛
ج ـ حسد و بخل.(۱۳)
آنچه ذکر شد برخی از عوامل ولی مهم‌ترین آنها بوده است.
پی‌نوشت‌ها:
۱. شورى (۴۲) آیه ۳۰.
۲. روم (۳۰) آیه ۴۱.
۳. رعد (۱۳) آیه ۱۱.
۴. اصول کافی، ج ۲، ص ۵۸۱.
۵. جلال‌الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج ۶، ص ۱۰.
۶. بحار الانوار، ج ۸۱، ص ۱۹۸.
۷. «فان الغفله، مصطاد الشیطان و رأس کلّ بلیه»، مصباح الشریعه، ص ۹۹؛مستدرک، ج ۱۱، ص ۳۸۹.
۸. مجموعه ورام، ص ۲۳۶.
۹. مستدرک، ج ۱۲، ص ۱۱۴.
۱۰. کافی، ج ۲، ص ۱۳۰؛ وسائل الشیعه، ج ۱۶، ص ۸؛ بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۲۹۸؛ تحف العقول، ص ۲۱۵.
۱۱. الکافی، ج ۶، ص ۴۰۳؛ وسائل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۱۷.
۱۲. ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۱۲۹.

سلامتی حداقل چیزیه که یک نفر باید داشته باشه...والا این خیلی چیزه عجیبیه که خدا از ما بزرگترا و میتونه هر کار دوست داره باهامون بکنه به وجودمون بیاره بدون اینکه بخوایم...ناقصمون بکنه بدون اینکه بخوایم بت مارو تو اوج بدبختی و فقر بزاره...خب این آخره ظلمه...چون تو از اونا بزرگتری و میتونی هرکار بخوای باهاشون بکنی...حالا اینکه خوده خدا از کجا اومده خیلی عجیب است و چرا ما جای اون نیستیم...اگر برعکس میشد من خودم برای خدا بدتر میکردم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
از این تعبرات تان معلوم می شود که باید برای شناخت خالق خویش یشتر تلاش نماید . از این روی برای آگاهی تان
در باره عدل وحکت های الهی نکته های اشاره شود تا معلوم گردد که کار های او از روی حکت است ودر عین حال همراه با عدل :
عدل یکی از صفات جمال الهی است. در آیات قرآن به این صفت به گونه های مختلف اشاره شده است. پایة این اعتقاد آن است که در قرآن، هرگونه ظلم از خدا نفی شده و از او به عنوان «قائم به قسط» یادگردیده است، چنان که می‌فرماید:
«أنَّ اللهَ لا یَظْلِمُ مِثقالَ ذَرّهٍ»(۱) خدا به اندازه ذره‌ای ستم نمی‌کند» و نیز می‌فرماید: «إنَّ اللهَ لا یَظْلِمُ الناسَ شیئاً» (۲) خدا هرگز به مردم ستم نمی‌کند»و : «شَهِدَ اللهُ أَنّه لا إلهَ إلا هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولوا العِلْمِ قائماً بالقِسْطِ؛ (۳)خدا، فرشتگان و صاحبان دانش گواهی می‌دهند که جز او خدائی نیست، و او قائم به قسط است». عدل با رحمت خدا هیچ گونه منافاتی ندارد و جای بحث نیست . آ
باید توجه داشت رحـمـت خـدا به معناى رقت قلب و تاثر درونى نیست زیرا رقت و تاثر درونى مستلزم ماده است و خدا مادى نیست . مـعـنـاى رحـمت الهى به معناى بخشش چیزى است که دریافت کننده لایق و مستعد آن است . اگر استعداد او تمام باشد , آنچه براى او مناسب است دوست دارد و آن را طلب مى کند و خداوند آن را به او اعطا مى کند . پـس رحـمت دو گونه است :
رحمت عام و آن عبارت است از اعطا آنچه شخص در طریق وجود و بـودنـش مـسـتـعد آن است ,
و رحمت خاص که عبارت است از اعطا آنچه شخص در راه و طریق هدایت به سوى توحید و سعادت مستعد آن است .
پس اگر کسى به طور عام مستعد شقاوت بود که اثر آن عذاب دائم است منافاتى با اعطا ی شقاوت و عذاب دائم ندارد بلکه عین رحمت عام است اما رحمت خاص نیزشامل چنین افرادى نمى شود زیرا از مسیر هدایت خارج اند .
در برخی آیات به صورت جامع سه مسأله مورد بحث به زیباترین وجه بیان شده است:
۱- خداوند نقشه جهان هستی را بر اساس رحمت مطلق رقم می زند: «وَ رَحْمَتی وَسِعَت کُلَ شیء»؛ (۴) رحمت من شامل همه اشیا (هر چیز) و همه موجودات می شود و چیزی نیست که مصداق «شی»نبوده و مشمول رحمت خدا نباشد.
۲- عذاب مخصوصی در کار است و گروه ویژه ای را به کام می کشد: «قال عَذابی أُصیب بِه مَنْ أَشاء»؛(۵) عذابی دارم که بر پایه حکمت، به کس که معصیت می کند می رسد.
۳- رحمت خاصی وجود دارد که ویژه عده ای مخصوص است: «فَسَأَکْتبُها لِلَذینَ یَتَقُون وَ یُؤتُون الزَکوة والَذِینَ هُمْ بِایاتنا یُؤمنُون»؛ (۶) آن رحمت را ویژه پارسایان و پردازندگان زکات و مؤمنان به آیات خود قرار دادم.
بنابراین؛ رحمت خاص و همچنین مقابل آن یعنی عذاب شامل گروه های خاص می شود. اما رحمت گسترده و مطلق خدا شامل همه موجودات اعم از بهشت و دوزخ و انسان و پری است.
بنابراین، عذاب با رحمت عام خدا منافات ندارد، بلکه عین رحمت مطلق است، گرچه با رحمت خاص نیز یک جا جمع نمی شود لیکن انسان معذب با اختیار خویش راه شقاوتمندان و کافران را عمدا انتخاب می کند و خود را شقی می سازد.
عدل یعنی هر چیزی را در جای خود قرار دادن . اگر رحمت او شامل همه یا عده ای از بندگان شود ، عین عدل است ، چون در جای خود که شایسته آن افراد است خواهد بود.
۱-نساء(۴)آیه۴۰
۲- یونس(۱۰)آیه۴۴
۳-آل عمران(۳)آیه ۱۸
۴- اعراف (۷) آیه ۱۵۶
۵- همان.
۶- همان.

سلام
باتوجه به مطالب ارائه شده آیا نقص اعضا ویا همان معلولیت ها برای فرد درگیر هم عادلانه است که بدون هیچ تقصیری (یا به خاطر اشتباه والدین ویا ...که مربوط به اشتباه فرد نیست)درگیر شده؟؟؟؟؟؟
علت بیماری به وجود امدن اون رو توجیه میکنه ولی به وجود اومدن همون علتو چی توجیه میکنه
کاش منظورمو فهمیده باشید قصدم اینه که بگم چرا این فرد باید فرزند ناقص ازدواج فامیلی باشه و چرا فلان فردی که الان سلامتی ۱۰۰ درصدی داره در اون جایگاهه
ایا این عدالته که هر کسی یه جور امتحان بشه
یکی امتحانش خیلی سخت ودیگری اسون واینکه
اگه استاد شما از شما امتحان بسیار سختیو بگیره در حالی که از دوستتون امتحان اسونی میگیره ایا معترض نمیشید؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
اگر دقت نمایید به نتیجه خوبی خواهی رسید .
این که امتحات خدا را با امتحان بنده مقایسه نموده اید انسان را به یاد سخن مولوی می اندازد که گفت :
از قیاسش خنده آمد خلق را
چون که خود پنداشت صاحب دلق را .
منظور تان کاملا مفهوم شده ولی دقت کنید : کمی در باره علل وعوامل معلولیت کودک در پاسخ قبل اشاره شد در این نوبت باید گفت انتظار اینکه خداوند نتیجه علت هایی را که به تولد یک نوزاد معلول منجر می شود، به تولد نوزادی سالم دگرگون کند، انتظاری نامعقول است. زیرا هم با اصل علیت منافات دارد و هم با حکمت های الهی؛ چون این کار و تغییر در عمومیت قانون علیت به معنی مانع شدن از امکان رشد و بالندگی در یک انسان، همچنین مانع شدن از تلاش برای رسیدن به نتایج علل مطلوب و مورد نیاز بشر است.
معلول متولد شدن یک کودک، نیز معلول علت های طبیعی خاص خود است اما حصول این نتیجه لزوما خواست و مطلوب خداوند نبوده، بلکه آن چه خداوند اراده می نماید، تحقق نتایج طبیعی علل خاص در این عالم است. این ماییم که دانسته یا ندانسته زمینه ساز بروز برخی از این نتایج به ظاهر نامطلوب می شویم .
اما در هر حال این اختلاف وضعیت افراد در نعمت ها و توانایی ها و بهره مندی های دنیایی اختلاف افراد در مسئولیت ها و تکالیف الهی از ایشان را هم رقم می زند و خداوند وضعیت این افراد معلول را متفاوت از دیگر افراد سالم در نظر می گیرد .
در برخی روایات نقل شده: کسانی که به حکم عوامل گوناگون اختیاری یا غیر اختیاری، رنج و بلای بیش تری را در دنیا متحمل می شوند ، فارغ از تاثیرات مستقیم بلایا و مصیبت ها در دوری از غفلت و دنیا طلبی و انحرافاتی از این دست و زمینه های تربیتی که مشکلات به دنبال دارد، در برابر سختی ها اجر و پاداشی بی حساب را دریافت می کنند که در قیامت مورد حسرت دیگران خواهد بود .
در روایات متعددی آمده :« در روز قيامت كسانى كه در دنيا با صحّت و عافيت به سر بردند، دوست دارند كه گوشت بدن آن ها را با قیچی در دنيا چيده بودند براى ثواب هایی كه مى‏بينند به اهل بلا مى‏دهند. » (۱)
پس افراد معلول یا دارای مشکلات دیگر، بسته به میزان توانایی هایشان تکالیف ومسئولیت های خود را دارند که معین است و خداوند بر همان اساس آن ها را مورد محاسبه قرار می دهد و در این امر هیچ بی عدالتی در حق آنان روا داشته نمی شود بلکه این تفاوت در نعمت ها و بهره مندی ها به طوری کاملا دقیق در زندگی ابدی و حیات اصلی جاودانه آخرتی افراد مورد محاسبه قرار خواهد گرفت .
پی‌نوشت‌ :
۱. شيخ حسن ديلمى‏، إرشاد القلوب إلى الصواب‏، شريف رضى‏ ، قم‏، ۱۴۱۲ ق‏، ج ۱ ، ص ۴۲.

سلام و عرض خسته نباشيد و تشكر بابت سايت خوبتون
من ١٧ سال سن دارم و ميخوام چيزي رو مطرح كنم كه شايد براي شما عجيب باشه
من در سن ٧ سالگي به طور اتفاقي وقتي كه داشتم توي پارك تاب بازي ميكردم به علت كوچك بودن تاب ارضاي جنسي ميشم و متاسفانه از اون اتفاق به بعد خودم الت تناسلي ام رو بين رونام فشار ميدادم تا ارضا بشم و تا چند وقت پيش هم متاسفانه خودارضايي ميكردم
ميخوام بدونم من چه گناهي كردم كه بايد از بچگي اون اتفاق برام پيش بياد و من مرتكب اون همه گناه بشم و ضرر هاي جسماني خيلي خيلي زيادي به من برسه ؟
من چند وقتي هست اين كارو ترك كردم ولي ميخوام بدونم گناهم چيه كه اون اتفاق برام افتاد؟ اگه با توجه به متن بالا بخوايم جواب بديم بايد بگيم خب چون روي تاب نشستي
ولي من حتي تا سن ١٣ سالگي هم نفهميدم كه دارم چي كار ميكنم ايا بازم تقصير خودمه ؟ اصلا بگيم از ١٣ سالگي به بعد باشه تقصير خودمه ولي قبل اون چي ؟ شايد اصلا اگه اون اتفاق نمي افتاد من به اين كار زشت اعتياد پيدا نميكردم ، ايا همش فقط تقصير منه ؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامی؛
ارزش مواهب زندگى نیز بدون سایه هاى کم رنگ و پررنگ مشکلات هرگز قابل مشاهده نیست. اگر در تمام عمر بیمارى وجود نداشت لذت سلامتى هرگز احساس نمى شد، به دنبال یک شب تب داغ و سوزان و سردرد شدید و جانکاه است که، صبحگاهان به هنگام قطع تب و درد چنان طعم سلامتى در ذائقه انسان شیرین مى گردد که هر زمان به یاد آن شب بحرانى و رنج مى افتد متوجّه مى شود چه گوهر پرارزشى به نام سلامتى در اختیار دارد.
قرآن مجید در یک جمله کوتاه و پر معنى مى فرماید: (إِنَّ اللّهَ لاَ یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئًا وَلَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) ( سوره یونس، آیه ۴۴) «خداوند کم ترین ظلمى به کسى نمى کند ولى مردم به خویشتن ظلم و ستم روا مى دارند».

اتفاقی است که افتاده است و الآن می بایست به دنبال مقصر نبود، بلکه باید درصدد درمان اتفاق افتاده باشید.
بهترين راه جبران عوارض در حال حاضر ترك اين عمل است. در اين صورت مطمئن باشيد خداوند به شما کمک خواهد کرد.
همين تصميم به ترک يک توفيق الهي است و استمرار و جديت در آن توفيقي ديگر خواهد بود. خداوند کساني را که در راه او قدم برمي دارند راه هاي نجات به آنها معرفي مي کند: «و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا». و در جاي ديگر مي فرمايد: «من يتق الله يجعل له مخرجا؛ يعني کسي که تقوا پيشه کند (و از روي ترس از خداوند از عمل خلافي دست بکشد راه خروج از بن بست را به او ارائه مي کنيم». به هر حال وعده الهي حق است البته بايد حرکت از بنده باشد و با اراده جدي در انجام وظيفه کوتاهي نکند و جديت به خرج دهد.
جبران شدن عوارض اين عمل، به ميزان و شدت و ضعف مبتلا بودن به آن بيماري بستگي دارد. ولي در هر صورت هر مشکلي و بيماري، راه درمان و حل دارد. اگر با جديت و به تدريج از آن مشکل رهايي پيدا کنيد مطمئن باشيد عوارض آن نيز به تدريج از بين خواهد رفت. پس نسبت به اين موضوع نيز نگران نباشيد و با توكل به خدا و با تکيه بر اراده جدي خود و تلاش بيشتر با اين مشکل مبارزه کنيد و مطمئن باشيد خواهيد توانست به زندگي عادي تان برگردد.
به نظر مي آيد تصميم شما بر ترک عمل خودارضائي، تصميم عاقلانه و ارزشمندي است. و گام بسيار مؤثر و سرنوشت سازي مي تواند در زندگي و بهداشت رواني و سلامت جسماني شما باشد. چه اين که اين عمل ضررهاي جسماني و رواني بدي دارد اما به قول معروف ضرر را هر جا جلويش را بگيري نفع است همين که شما اين عمل را ترک کرده ايد نشانه اين است که شما فردي قاطع و با اراده هستيد و مي توانيد گذشته خود را جبران کنيد و در واقع با ترك اين عمل به سوي سلامتي، رشد و تعالي گام برمي داريد.
بنابراين براي جلوگيري از عوارض پايدار و حفظ سلامت جسماني و رواني خود تلاش کنيد دوباره به اين عمل ناپسند که دون شأن يک انسان مؤمن است مرتکب نشويد و خود را از چنگال آن براي هميشه نجات دهيد. شما جوان هستيد و مي توانيد از اين نيروي جواني براي حفظ سلامتي خود بهره جوييد و يک تغيير اساسي در زندگي خود ايجاد کنيد. ما به شما نويد مي دهيم که اگر مردانه، کمر همت ببنديد و عزم خود را جزم کنيد که اين عمل شنيع را ترک کنيد از همه عوارض آن نجات خواهيد يافت.
بسياري از ناراحتي هاي شما ممكن است با اين عادت ارتباط داشته باشد، که اميدواريم با ترک آن، به تدريج بهتر شود خوردن مواد قندي مثل خرما، کشمش و عسل انجام ورزش روزانه، تفريح و گردش هاي سالم در بازگشت سلامتي شما بسيار مؤثر است.
بدن انسان توانايي جبران عوارض را دارد ولي بايد توجه داشته باشيد كه عوارضي که در طول زمان ايجاد شده به تدريج جبران خواهد شد و البته نبايد توقع داشته باشيد که فورا جبران شود.

موفق باشید.

نظرات