ماوراء الطبیعه چیست؟

ماوراء الطبیعه

ماوراء الطبیعه یعنی آنچه در ورای طبیعت است؛ که مراد از طبیعت، عالم مادّه و منظور از ماورای آن، عوالم غیر مادّی (عالم مجرّدات) است. ماوراء الطبیعه را در متون اسلامی عالم غیب گفته اند. عالم غیب نیز همان عالمی است که از نگاه حسی ما پوشیده است. که می توانیم با عقل، نشانه هایی از آن بیابیم و با استفاده از وحی، جزئیات آن را به دست آوریم.
اما یک کاربرد غلط نیز برای لفظ "ماوراء الطبیعه" به وجود آمده است که آن را معادل "مابعدالطبیعه" گرفته اند. توضیح این اشتباه از بیان شهید مطهری این گونه است:
« در تاریخ فلسفه از مؤلّفات ارسطو اینطور یاد مى ‏شود كه وى در جمیع علوم آن زمان (قرن چهارم قبل از میلاد) به استثناى ریاضیات، كتاب تألیف كرده و مجموعه تألیفات وى دائرة المعارفى را تشكیل مى داده ...  و چون فلسفه اولى به حسب ترتیب تألیفى بعد از طبیعیات ذكر شده بود و از طرف مؤلف نام و عنوان خاصى به آن داده نشده بود بعدها متافیزیك (ما بعد الطبیعه) نامیده شد، یعنى قسمت بعد از طبیعیات، و كم كم به مرور زمان به واسطه غلط مترجمین، كلمه «متافیزیك» به معناى ماوراء الطبیعه و علم مجردات تفسیر شد ... هر چند این غلط ابتدا یك غلط لفظى به نظر مى‏رسد لكن این غلط لفظى منشأ غلطهاى معنوى بسیارى شده است.»[۱]

یعنی نباید ماوراء الطبیعه (عالم غیب) را مرادف مابعدالطبیعه اخذ کنیم. چون بحث مابعدالطبیعه، به بحث فلسفی گفته می شود و بحث فلسفی منحصر در غیب و مجردات نیست. به عنوان نمونه یکی از مباحث اصلی فلسفه، بحث از علت و معلول است که این بحث عالم ماده را نیز شامل می شود.

[۱]. مجموعه‏ آثار استاد شهید مطهرى ج‏۶ ص ۷۱.

دیدگاه‌ها

سلام من خیلی مشتاقم درباره علم ماوراء اطلاعات بدست بیارم شما چه جوری میتونید کمکم کنید؟

تصویر شهر سوال

سلام
وحی راهی به عالم غیب یا ماوراء طبیعت است و دین ابعاد مختلف ماوراطبیعت را مد نظر قرار داده و درباره آن اطلاعاتی بیان کرده است.
در واقع در جواب سوال کلی شما، تنها می توانم به طور کلی عرض کنم که دین منبع اطلاع یابی از ماوراء طبیعت است.

سلام. لطفا به من توضیح بدید مابعدالطبیعه یعنی چی برام سوال شده ترو خدا جواب بدید ،چطور باید این علم و فهمید ، بعد از فهمیدن چ اتفاقاتی میرفته،
منتظرم لطفا جواب بدید

با سلام و خسته نباشید.من چند سال که درگیر یک موضوعی هستم.نیاز به راهنمایی دارم .حدود ۱۰سالی هست که من جسم خودم را موقع خواب میبینم و کاملا هوشیار نسبت به اطرافم هستم.از ابتدا فقط تا ناحیه گردن از جسمم بلند میشدم اما به مرور زمان تا نشستن کامل رسیده ام.این اتفاق فقط در ساعت ۲ تا ۵ بعد از ظهر اگر بخوابم می افتد.در این ۱۰سال در این حالت تجربه ی دیدن ۴ چیز دیگر را داشته ام.ترس من از این است که می خواهم کامل از جسم خودم بلند شوم.نمیدونم چه کاری باید انجام بدهم یا به چه کسی مراجعه کنم.خواهش میکنم راهنماییم کنید

تصویر شهر سوال

باعرض سلام خدمت شما عرض کنم با توجه به برداشتی که بنده از متن شما دارم ترس شما این است که نکنه کامل از جسم خودتان بلند شوید نکته ای که در اینجا مطرح است این است که شما نباید خیلی نگران این موضوع باشید و بهتر است برای رها شدن از این احساس دیداری در کنار دارو درمانی سبک زندگی به ویژه خوابیدن خود را تغییر دهید مثلا در زمان مذکور برای ورزش و یا پیاده روی به بیرون از منزل بروید البته بهتر است تمرکز و تفکر را هم از این موضوع بردارید چون همانطور که خودتان تجربه کنید با پذیرش و تحمل این زمان و نگاه به احساس بعد از این احساس می توانید خودتان را تا رسیدن به ساعات بعدی قدری آرام کنید موفق باشید.

سلام . می خواستم .در مورد پرواز روح و برون فکنی اطاعات کسب کنم یکی از نظراتی که دادن مربوط به برون فکنی است .دقیقا همون گونه است چیکار کنم ؟

تصویر soalcity

سلام
منظورتان از برون فکنی چیست؟

برون فکنی همون پرواز روح یعنی خروج روح از بدن هنگام خواب که می توانید بوسیله ی آن به سیر و سیاحت در منزل خودتون بپردازید بدون این که جسمتان حرکت کند و به جاهای مختلف خارج از خانه بروید حتی پرواز کنید . وارد دنیای غیب می شوید . می خواهم یه کتاب معرفی کننین که به روش درست برون فکنی کنم

تصویر soalcity

سلام
کتابی در این زمینه نمی شناسم. و از روی تجربیات شخصی این روش را معتبر نمی دانم. و مطالب یافته شده در آن حالت را مطابق واقع ندیدم.

سلام ببخشید رشته ای به نام علوم ماورا طبیعی هست؟اگر باشد در ایران هم تدریس می شود؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

همان طور که از اسم ماورا طبیعه پیداست یعنی امور و علومی که طبیعی نیستند و با عقل بشری قابل تجزیه و تحلیل نیست. هر آنچه که از نظر مردم عادی غیر باور است ماورای طبیعه است. بنابراین در متافیزیک دو دو تا فقط عدد چهار نیست و می تواند هرعددی باشد. ما وقتی که پا به دنیای متافیزیک می گذاریم در لازمان لامکان پا می گذاریم و به لا تضاد و وحدت می رسیم. در واقع من و تو یکی می شویم و هیچ حصاری بین موجودات هستی وجود ندارد. ما می توانیم با هر موجودی همفاز شویم و با هم ارتباط بگیریم.

ضمناً هیچ اطلاع مشخصی در زمینه تدریس و مسایلی از این قبیل در اختیارمان نیست.

موفق باشید.

با سلام .من درباره اینکه انسان پس از مرگ روحش در یک جسم دیگه به شکل دیگه و جای دیگه دنیا بازم زندگی میکنه میخواستم اطلاعات جمع کنم اگر کسی چیزی میدونه ممنون میشم بگه
یکی از نشانه اینه که تو گاهی وقاتا ی صحنه رو میبینی که قبلا دیدی

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت بر اساس مکتب پیامبران الهی با مرگ انسان روح آدمی از بدن جدا شده به عالم برزخ منتقل می‌گردد و در آن سرای، به حیات خویش ادامه می‌دهد. اگر از نیکان باشد به پاداش اعمال خوب خود در آن عالم متنعم می­شود و اگر از بدان باشد به کیفر کارهای ناپسند خویش می­رسد، تا زمانی که قیامت شود. طبق مکتب پیامبران (ص)، قضای الهی بر این تعلق گرفته که روح بشر پس از مرگ، دوباره به دنیا باز نگردد و زندگی جدیدی را در این جهان آغازنکند، بلکه در برزخ بماند تا قیامت شکل گرفته و به سرای جاودان آخرت منتقل شود.
از قرون پیشین در هندوستان نظریه­ای به نام تناسخ طرح شد که از بازگشت مجدد ارواح به دنیا سخن می­گفت. این نظریه با گذشت اعصار، رفته رفته توجه عده زیادی از مردم جهان را به خود جلب کرد، آن را یک امر واقعی پنداشتند و حتی کسانی به عنوان یک عقیده مذهبی به آن دل بستند. در خلال این مدت متمادی دانشمندان بزرگ این مطلب را مورد بحث و انتقاد قرار دادند و چندین دلیل بر بطلان آن اقامه نمودند. تمام ادیان الهی، تناسخ را
باطل می‌دانند.
لازم به بیان است که طرفداران تناسخ معتقدند روح دو گروه به دنیا باز نمی­گردد اول آنان که در مسیر سعادت به
کمال نهایی رسیده­اند که پس از مرگ به کمال مطلق نایل می‌آیند اینان کمبودی ندارند تا بخواهند دوباره به دنیا باز
گردند و نقایص حیات گذشته خویش را با سعی و عمل جبران کنند. دسته دوم آنان که در حد اعلای شقاوت قرار دارند اینان نیز به دنیا باز نمی‌گردند زیرا در ایام زندگی آنچنان به انحراف گراییده و راه سعادت را به روی خود بسته­اند که دچارسقوط ابدی گردیده و نمی­توانند با عود به دنیا، گذشته ننگین خویش را جبران نمایند و به سعادت و کمال (گر چه نسبی و محدود باشد) برسند.
ولی دسته سوم یعنی گروههای متوسط که بین تکامل یافتگان سعادتمند و ساقط شدگان شقاوتمند هستند، وقتی از دنیا می­روند دوباره روحشان به دنیا باز می­گردد و به تناسب خلق و خوی متفاوتی که دارند با شکل­های مختلف و گوناگون به دنیا بازگشت می­کند. از این رو برای هر شکلی نام مخصوصی گذاشته­اند، اگر به صورت انسان برگردد آن را «نسخ » می­نامند و اگر به صورت حیوان عود کند، «مسخ » می­گویند و اگر روح انسان در نباتات حلول کند، «فسخ » می­نامند واگر روح آدمی به جماد تعلق گیرد «رسخ » می­نامند.
باورمندان تناسخ عقیده دارند که در پاره ای از موارد، عود ارواح به دنیا برای جبران نقایص و به منظور استکمال نفس و نیل به مدارج عالی انسانی است. هم چنین می‌گویند یکی از علل بازگشت ارواح به دنیا این است که خوبان درزندگی، دوباره از پاداش اخلاق حمیده و اعمال پسنده خویش برخوردار گردند و بدان نیز کیفر خوی ناپسند و رفتارزشت خود را ببینند. چه بسا افرادی که با سجایای انسانی زیست کرده و عمرشان به پاکی طی شده است اما همواره گرفتار محرومیت‌های گوناگون بوده و دوران حیاتشان با فقر و تنگدستی یا آلام و بیماری سپری گردیده است.
اینان در زندگی بعد به پاداش اخلاق پسندیده خود نایل می‌شوند و از نعمت رفاه و سلامت جسم برخوردار می­گردند.
و چه بسیار افرادی که در زندگی پیشین دارای اخلاق زشت و رفتار ناپسند بوده اند و مردم از دست آنان رنجیده­اند و از انواع نعمت­ها بهره­مند بوده­اند ارواح اینان در زندگی بعد به تناسب اخلاقشان یا در پیکر حیوانات و حشرات تعلق می‌گیرد، یا به صورت انسان‌های ناقص، معلول، بیمار و مطرود جامعه باز می­گردند و در هر صورت گرفتار عذاب روحی و جسمی هستند.
اما اسلام؛ بازگشت ارواح به دنیا برای انجام کارهای خوب یا گرفتن پاداش و جزا و به دست آوردن شرایط همزیستی با ارواح را قبول نداشته و قرآن صریحا آن را رد می‌کند.
در یکی از آیات آمده: گناهکاران بی باک و متجری تقاضای حیات دوباره می­کنند و می­گویند پروردگارا فرمان ده ما را به دنیا باز گردانند شاید کارهای نیکی را که در گذشته ترک کرده بودیم در حیات آینده انجام دهیم ونقایص پیشین را جبران کنیم، پاسخ داده می‌شود نه چنین است، این کاری است ناشدنی و سخنی است بی اساس که گوینده خود می‌گوید و به آن ترتیب اثر داده نمی­شود و از پی مرگ اینان عالم برزخ است تا روزی که قیامت فرا رسد واز قبرها بر انگیخته شوند. (۱)
شاید تصور شود که تغییر شکل انسان­ها در عالم آخرت که در برخی روایات ذکر شده، به عقیده تناسخ شباهت دارد. اما این تصور صحیح نیست، زیرا تغییر شکل انسان‌های فاسد الاخلاق و گناهکار به تناسب ملکات نفسانی آنان یکی از صدها عذاب عالم آخرت است و ربطی به بازگشت به دنیا ندارد، در حالی که به نظر تناسخی­ها برای قیام قیامت، رسیدگی به حسابها، بهشت و دوزخ و خلاصه ثواب و عقاب عالم آخرت جائی باقی نمی­ماند، زیرا می­گویند اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر پیوسته پس از مرگ به دنیا باز می­گردند و هر نوبت پاداش یا کیفر اعمال خویش را در همین دنیا می­بینند. چنین نظریه ای منافی با اساس تعالیم پیامبران خدا و بر خلاف ضرورت دین مقدس اسلام است و امامان شیعه صریحاً آن را رد کرده­اند.
مأمون به حضرت رضا علیه السلام عرضه کرد درباره کسانی که قائل به تناسخ­اند چه می‌فرماید؟
حضرت در پاسخ فرمود:« کسی که تناسخ را بپذیرد و به آن عقیده داشته باشد به خدای تعالی کفر آورده و بهشت ودوزخ را غیر واقعی تلقی کرده است». (۲)
امام صادق علیه السلام نیز راجع به اهل تناسخ فرموده است: «اینان پنداشته اند که نه بهشت و نه جهنمی است و نه برانگیختن و زنده شدن است. قیامت در نظر آنان عبارت از این است که روح از قالبی بیرون رود و در قالب دیگری وارد شود. اگر در قالب اول نیکوکار بوده بازگشتن در قالبی برتر و نیکوتر در عالی ترین درجه دنیا خواهد بود و اگر بدکار یانادان بود. در پیکر بعضی از چهار پایان زحمتکش و بار بر که حیاتشان با رنج و زحمت طی می‌شود، مستقر می‌گردد یا در بدن پرندگان کوچک و بد قیافه ای که شبها پرواز می‌کنند و به گورستان‌ها علاقه و انس دارند جای می‌گیرد».(۳ )
مسئله تناسخ وعود ارواح به دنیا نه فقط مخالف مکتب پیامبران الهی و موجب کفر به خدا و نفی معاد و انکار ثواب وعقاب عالم آخرت است بلکه از نظر علمی نیز دانشمندان و فلاسفه آن را مطرود و مردود شناخته و دلایلی بر ابطال آن آورده اند.
صدر المتألهین شیرازی فیلسوف معروف می‌گوید: «دانستی که نفس در اولین مرحله تکوین، درجه اش درجه طبیعت است. سپس به تناسب حرکت استکمالی ماده، ترقی می‌کند تا از مرز نبات و حیوان بگذرد. بنابراین وقتی نفس درمرحله­ای از قوه به فعلیت می­رسد هر چند آن فعلیت ناچیز باشد محال است دوباره به قوه محض و استعداد صرف برگردد. به علاوه همان طور که قبلا اشاره شد صورت و ماده، شیء واحدی هستند که دارای دو جهت فعل و قوه می‌باشند و با هم مسیر حرکت استکمالی را می‌پیمایند و در مقابل هر استعداد و قابلیت به فعلیت مخصوصی نایل می‌شوند بنابراین محال است روحی که از حد نباتی و حیوانی گذشته به ماده منی و جنین تعلق بگیرد». (۴)
یعنی از حالت فعلیت به حالت قوه که بدون هیچ فعلیتی است، باز گردد.
اما بطلان تناسخ از این جهت است که وقتی نفس به تدبیر نطفه ای اشتغال یافت، اگر طبق نظر تناسخی‌ها نفس دیگری هم بر آن تعلق گیرد نتیجه آن می‌شود که بدن دارای دو روح گردد و این غیر ممکن است؛ زیرا محال است یک چیز دارای دو ذات یعنی دو نفس باشد، چون هر فردی در درون خود فقط یک نفس احساس می‌کند بنابراین تناسخ مطلقا ممتنع است.(۵)
در قرآن می‌فرماید: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ».(۶ )
چگونه به خداوند کافر می­شوید در حالی که شما اجسام بی روحی بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می­میراند و بار دیگر شما را زنده می­کند؛ سپس به سوی او باز می­گردید.
این آیه از جمله آیات متعددی است که عقیده به تناسخ را صریحا نفی می­کند، می­گوید: بعد از مرگ یک حیات بیش نیست و طبعاً این حیات همان زندگی در رستاخیز و قیامت است و به تعبیر دیگر آیه می­گوید:
شما مجموعا دو حیات و مرگ داشته و دارید نخست مرده بودید (در عالم موجودات بی جان قرار داشتید) خداوند شما را زنده کرد (که مربوط به عالم برزخ است) سپس می­میراند و بار دیگر زنده می­کند (که قیامت است). حال اگر تناسخ صحیح بود، تعداد حیات و مرگ انسان بیش از دو حیات و مرگ بود، بنابراین عقیده به تناسخ که گاهی نام آن را تغییر داده «عود ارواح » می‌نامند از نظر قرآن باطل و بی اساس است.(۷)
عموم فرقه­ های اسلامی در این عقیده متفقند که روح پس از پایان این زندگی به بدن دیگری در این جهان باز نمی‌گردد و دانشمندان شیعه و سنی با صراحت تمام عقده تناسخ را که یکی از خرافات ادیان باستانی «هند» است محکوم ساخته­اند. تنها دسته کوچکی در این میان «تناسخیه» بودند که از این عقیده طرفداری می­کردند و امروزه وجود ندارند منشأ این عقیده هندوها و چیزهائی است که عرب از فلسفه آن­ها اقتباس کرده اند. این عقیده بیشتر در میان اقوامی طرفدار داشته که به رستاخیز و معاد آن چنان که ما ایمان داریم و قرآن تشریح می‌کند، معتقد نبوده‌اند.(۸)
دانشمندان و مورخان معتقدند زادگاه اصلی این عقیده کشور هند و چین بوده و ریشه آن در ادیان باستانی آنها وجودداشته و هم اکنون نیز موجود است. سپس از آنجا به میان اقوام و ملل دیگر نفوذ نموده است و به گفته شهرستانی نویسنده ملل و نحل این عقیده در غالب اقوام کم و بیش رخنه کرده است. احترامی که هم اکنون هندوها برای حیوانات قائل هستند تا حدودی مربوط به همین عقیده است.(۹)

پی‌نوشت‌ها:
۱ .سفینة البحار، ماده نسخ.
۲ .احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۸۹.
۳ .مومنون(۲۳) آیه ۱۰۰.
۴. شواهد الربوبیه، ص۱۶۱.
۵. مبدء و معاد، ص ۲۳۸اقتباس از معاد؛ گفتار فلسفی، ج ۱، ص ۲۶۳ تا ۲۸۰ به اختصار.
۶. بقره (۲) آیه ۲۸.
۷. تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۱۶۴ به اختصار.
۸. ناصر مکارم، عود ارواح، ص ۴۶.
۹. ناصر مکارم، عود ارواح، ص ۱۲.

چگونه ميشود به اين علم دست يافت؟؟؟؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
پرسش مبهم است منظور را بیان نفرمده اید تا پاسخ تقدیم شود
لطفا مراد تان را روشن مطرح نمایید

سلام وخسته نباشید من یه سوال دارم سوالم این هست چگونه می شود به قدرت های تله پاتی طی الارض و در کل قدرت های مافوق بشری یا همون ماورااطعبیه دست پیدا کرد از زمانی هم که بچه بودم عاشق این چیزها بودم اگه کتابی رو سراغ دارید خواهش میکنم بهم بگید همش زندگیم از زمانی که بچه بودم تا به امروز شده این چیزها با تشکر

تصویر پاسخگوی اعتقادی

با سلام .
طی الارض از اسرار غیبی است که با تصرف بر زمان و مکان یا اسباب غیر عادی و نامرئی محقق می شود. راه رسیدن به اسرار غیبی، مخالفت با هوای نفس و کشیدن ریاضت است.
مخالفت با هوای نفس که با هدف تهذیب نفس و خودسازی انجام می شود ، تنها راه رستگاری ‌است۰قرآن کریم می فرماید: «‌قد افلح من تزکی؛(۱) هر کس خود را تزکیه کرد، رستگار شد» در آیه دیگر می فرماید: «‌قد أفلح من زکّاها و قد خاب من دسّاها؛(۲) رستگار شد کسی که خود را تزکیه کرد و زیانکار است کسی که فریب نفس خود را خورد».
در خودسازی و جهاد با نفس نخست باید به چند نکته اساسی توجه نمود:
۱ - همان گونه که در تربیت و سلامت بدن، ریاضت و ورزش لازم است، در خود سازی و تهذیب نفس نیز ریاضت و مبارزه و جهاد با نفس ضرورت دارد.
۲ - همان گونه که در پرورش اندام، از نرمش و فعالیت‏های ساده و اندک آغاز می‏شود و به تدریج به ورزش‏های سنگین‏تر وارد می‏شوند، در تربیت روح نیز باید از اندک شروع کرد و به تدریج به مراحل بالاتر رسید.
۳ - همان طور که در ورزش بدنی، تداوم و استمرار لازم است، در ریاضت نفسانی نیز تداوم، شرط رسیدن به مقصد است. قرآن می‏فرماید: «به یقین کسانی که گفتند: پروردگار ما خداوند یگانه است، سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‏شوند که نترسید و غمگین مباشید».(۳)
علی(ع) می‏فرماید: «قلیلٌ مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه؛(۴) عمل اندکی که پیوسته باشد، بهتر است از بسیاری که تو را خسته و وامانده سازد».
در حدیث دیگری امام باقر(ع) می‏فرماید: «أحبّ الأعمال إلی اللَّه عزّ وجل ما داوم علیه العبد وإن قل؛(۵) محبوب‏ترین کار نزد خدا، آن است که انسان بر آن مداومت کند هر چند اندک و ناچیز باشد».
۴ - چنان که در سلامت جسم، فعل و ترک (دارو خوردن و پرهیز نمودن از بعضی غذاها) هر دو با هم مؤثر است، در سلامت و تهذیب روح نیز فعل و ترک هر دو لازم است، مانند ادای واجبات و ترک گناهان و محرمات و تولی و تبری.
۵ - مهم‏ترین چیزی که درجمیع مراحل باید رعایت شود،اخلاص و داشتن نیت خالصانه برای خداوند درهمه امور است۰ قرآن بر این نکته تأکید دارد که در مسیر دین و پرستش بایستی اخلاص داشته باشید: «به آن ها دستوری داده نشده بود جز این که خدا را با کمال اخلاص پرستش کنند».(۶)
‌عالمان علم اخلاق می‌گویند: برای خودسازی ابتدا باید رذائل اخلاقی و اخلاق بد را از خود دور کرد، سپس‌ درخت پاکی نشاند.«دیو چو بیرون رود، فرشته درآید» . با وجود صفاتی مانند حسد و کبر و خودپسندی و خودخواهی و هوس گرایی،‌دست‌رسی به صفات پسندیده و انجام اعمال خیر بسیار مشکل خواهد بود.اخلاق بد در وجود انسان به منزله بیماریی است که مفاسدی به دنبال دارد.
‌مرحوم نراقی می‌گوید: «‌زنهار ای جان برادر! تا حدیث بیماری روح را سهل نگیری.معالجه آن را بازیچه ‌نشماری و مفاسد اخلاق را اندک ندانی... ‌ مسامحه در معالجه آن ها آدمی را به هلاکت دائم و شقاوت ابدی‌می‌رساند . صحت روح و اتصاف آن به محاسن اخلاق باعث زندگانی ابدی و حیات حقیقی می‌شود . بعد از آن ‌که ساحت نفس از اخلاق ناپسند پاک و آراسته گردد، مستعد قبول فیض‌های الهی می‌گردد».(۷)
پیامبر(ص) فرمود: «‌لا تدخل الملائکه بیتاً فیه کلب؛(۸) ‌ملائکه داخل خانه‌ای که در آن سگ باشد ‌نمی‌شوند». در خانه دلی که پر از سگ های درنده است، چگونه فرشته رحمت داخل شود؟ پس ابتدا لازم است سگ های هار را از درون خانه دل بیرون کرد، آن گاه به انتظار فرشته رحمت نشست۰
‌- نکته دیگری که در خودسازی لازم است، محاسبه اعمال و کردار خود است. هر کسی که در این راه قدم ‌برمی‌دارد، باید در اعمال و رفتار خود دقت کند و مراقب آن ها باشد . اگر دچار گناهی شد، توبه کند. در روایت ‌آمده است: «‌حاسبوا أعمالکم قبل أن تحاسبوا؛(۹) به اعمال تان رسیدگی کنید، قبل از این که در روز قیامت به آن ‌رسیدگی شود».
۶ - عادت دادن نفس بر عادات خوب و پسندیده، اگر چه مشکل باشد، ولی ‌چاره‌ای از آن نیست. عادات خوب مانند: خواندن نماز در اول وقت و با جماعت، خواندن مناجات و راز و نیاز با ‌خدا، قرائت قرآن، خواندن نماز شب، کمک و دلسوزی نسبت به مستضعفان و بینوایان، احترام به بزرگان، امر به ‌معروف و نهی از منکر با حفظ آداب و شرایط و مقدمات آن.
‌تصمیم و اراده بر ترک عادات زشت و گناه، نشانه بزرگی و ‌شجاعت نفس است. کسی که بتواند تصمیم بر ترک گناه بگیرد، می‌توان او را مجاهد در راه خدا دانست. تهذیب‌ اخلاق جهادی است که مشکل‌تر از جنگیدن با کفّار است. پیغمبر فرمود: «‌أشجع الناس من غلب هواه؛(۱۰) شجاع‌ترین و‌ قدرتمندترین مردم کسی است که بر هواهای نفسانی‌اش غالب آید».‌با توجه به این مقدمات می گوییم که تهذیب نفس در دو مرحله انجام می‏گیرد: ۱) تخلیه، ۲) تحلیه.
مراد از تخلیه، بیرون کردن صفات رذیله و ناپسند از دل است .
مراد از تحلیه، پرورش فضایل و تحصیل صفات پسندیده است. آن چه علمای اخلاق در این امر مؤثر می‏دانند چهار چیز است :۱. مشارطه، ۲- مراقبه، ۳- محاسبه،۴- معاقبه.
گام اول: مشارطه است؛ یعنی هر روز با خود شرط کند که گناه مرتکب نشود.
گام دوم: مراقبه است، یکی از عوامل مهم خودسازی و تهذیب نفس، مراقبت و توجه به نفس است. کسی که اعمال و رفتار خود را در محضر خدا ببیند ،همواره مراقب و مواظب نفس خود خواهد بود. قرآن مجید بر این نکته تأکید می‏کند. این مراقبت از تدبر در قرآن و اعتقاد به حساب در قیامت به دست می‏آید. خداوند می‏فرماید:
«ما یلفظ من قول إلاّ لدیه رقیب عتید؛(۱۱) هیچ سخنی را بر زبان نیاورد جز این که برای ثبت آن فرشته‏ای حاضر و مراقب است».
گام سوم: محاسبه نفس است، چه بسا انسان به دلیل غفلت به وظیفه‏اش عمل نمی‏کند .در این جا لازم است در پایان هر روز به حساب خویش برسد تا کاستی‏ها را جبران نماید. پیامبر اکرم(ص) به ابوذر فرمود: «ای اباذر! پیش از این که در قیامت به حساب تو برسند ،در همین دنیا به حساب نفس خود برس، چون حساب امروز از حساب فردای قیامت آسان‏تر است».(۱۲)
مراقبت و حسابرسی برای تزکیه نفس ضروری و اجتناب‏ناپذیر است.
گام چهارم: معاقبة نفس است؛ یعنی در صورتی که با محاسبه دریافت که بر خلاف عهد و پیمان خود عمل کرده است ،نفس خویش را مؤاخذه نماید و در صورت لزوم آن را تنبیه سازد. البته این راه موانعی دارد که مهم‏ترین آن محبّت به دنیا و پیروی از هوای نفس و آرزوهای دراز و غفلت از خدا به شمار می‏رود. با تفکر در آفرینش و یاد خدا و توجه به آخرت و دعا و تضرع می‏توان از وساوس شیطانی رهایی یافت و موانع را از پیش رو برداشت.

ترک برخی مباحات و حلال ها برای «تأدیب و تربیت نفس »هنگامی تجویز می‌شود که اولاً: شخص نفس خویش را بر انجام همه واجبات و ترک همه گناهان قلبی و بدنی بزرگ و کوچک به کار گرفته و به آن ها عادت داده باشد.
دوم: انجام این عمل سبب سختگیری بر دیگران و تضییع حقوق آنان به ویژه خانواده نشود.

پی‌نوشت‏ها:
۱ . اعلی(۸۷)،آیه ۱۴.
۲. الشمس (۹۱) آیه ۹.
۳ . فصلت (۴۱) آیه ۳۰.
۴ . وسایل الشیعه ،ج۱،ص۱۱۸؛ صبحی الصالح، نهج البلاغه، حکمت ۴۴۴.
۵ . کافی ،ج ۲،ص۸۲ ؛وسایل الشیعه ،ج۱ ،ص۹۴.
۶ . بیّنه (۹۸)،آیه ۵ .
۷. معراج الساده، ص ۱۳.
۸ . الفقیه ،ج۱،ص۲۴۶و بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۵۴.
۹. بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۲۶.
۱۰. الفقیه ،ج۴،ص۳۹۴.
۱۱. ق(۵۰)آیه۱۸.
۱۲. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص۳۷۹.

سلام و خسته نباشید
میخواستم اگر مقدوره تفاوت مابعد الطبیعه و ماوراء طبیعه را با بیان مثال هایی روشن کنید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام

مابعدالطبیعه معادل کلمه متافیزیک است و به پدیده هایی خارج از بعد و جهان فیزیکی اطلاق می شود. اما ماوراالطبیعه معادل کلمه پارانرمال است و به پدیده هایی که از سطح عادی و طبیعی خارج شوند، گفته می شود.
این دو مقوله در بسیاری از مسائل با هم همپوشانی دارند و تفاوت آنها در قسمت بسیار اندکیست. دلیل این هم بسیار واضح است:
بسیاری از پدیده های متافیزیکی برای انسانها غیرطبیعی است و در پارانرمال هم قرار می گیرد. بسیاری از پدیده های پارانرمال هم علت غیرفیزیکی دارند و در متافیزیک قرار می گیرند.
آن پدیده هایی هم که در هر دو دسته قرار می گیرند یکی از جنبه های آن بیشتر به چشم می خورد. بطور مثال ارتباط با ارواح و اجنه با این که در متافیزیک هم هست اما جنبه پارانرمالی آن قویتر است و اغلب در دسته پارانرمال آن را بررسی می کنند. در عوض پدیده چشم سوم بیشتر در متافیزیک بررسی می شود.
اگر فیلم Paranormal Activities را دیده باشید با اینکه پدیده های فیلم طبق تعریف در هر دو دسته قرار می گیرند اما همانطور که از اسمش هم پیداست در دسته پارانرمال قرار گرفته است.

سلام و خسته نباشید
من از بچگی یه حسی به اطرافم دارن (حتی چند دفعه دیوانه خطاب شدم)
چیز های غیر معمولی میبینم
بعضی وقتا از خواب که بیدار میشم بدن خودمو که روی زمین خوابیده مشاهده میکنم و موجودات عجیب میبینم(یه بار موجودی قد بلند با لباس بلند سفید و مو های بلند رو دیدم (البته هیچ ترسی رو احساس نمیکنم)ب سرعت خاستم به بدنم برگردم همین که نشستم تا بخوابم با سرعت تمام داشت دورم میگردید)
این اتفاقات در بیداری هم تجربه میکنم
مثلا یه بار احساس میکردم کسی داره منو بیدار میکن(حتی دستش رو هم احساس کردم)همین که پریدم یه موجود کوتوله با چادر بلند از کنارم دوید رفت بیرون اتاق
خیلی اتفاقات هست که دیگه نمیگنجه تعریف کنم
میخواستم بدونم این پدیده ها چیه
آیا من قدرتی دارم یا عیبی؟

تصویر شهرسوال

با سلام.
هر احتمالي وجود دارد. اول آنکه ممکن است شما داراي رشد معنوي باشيد و موجودات مجرد اطراف خود را مي بينيد. ديگر آنکه ممکن است شما اجنه اطراف خود را مشاهده کرده باشيد. آخر اينکه ممکن است دچار بيماري شده باشيد. لذا نخست توصيه مي شود که به يک پزشک مراجعه نمائيد و نتيجه معاينه او را براي ما بيان کنيد.

پدر بزرگم با اجنه و ارواح در ارتباط بوده (رفت و آمد هم داشته با خانوادشون)
خیلی چیز ها رو میدیده که بقیه نمیدیدن (البته برا سی چهل سال پیشه)
باشه به پزشک مراجعه میکنم و به شما اطلاع میدم
مچکر از وقتی که میگذارید

نظرات