بین این دو خواستگار کدام را انتخاب کنم؟

انتخاب همسر

مدت یک سال است که با پسری به قصد ازدواج رابطه داشتم. اما با تمام تلاش هایم پدرو مادرم با ازدواج ما مخالف هستند. در حال حاضر، خواستگاری دارم که شرایط خوبی داشته و خانواده کاملا او را قبول دارند. اکنون برای جواب دادن به این خواستگار بر سر دوراهی مانده‌ام؟ پدرو مادرم صرفا به این دلیل که قبلا با آن پسر رابطه داشتم قبول نمی‌کنند و البته کمی هم با والدینم موافق هستم. ولی از طرفی دلبستگی به دوست پسرم اجازه نمی‌دهد که راجع به این خواستگار جدید فکر کنم و از طرف دیگر می‌ترسم اگر با خواستگارم ازدواج کنم بعدها این پسر بخاطر تعصبی که روی من دارد برایم مشکل درست کند. پسری که با او دوست بوده ام شغلش مناسب است، اخلاقش خوب است، عاشق من است و از نظر دین و ایمان هم متوسط است. خواستگار جدیدم شغلش آزاد و خیلی پایبند به مسائل دینی.

بسمه‌تعالی
با سلام و احترام؛
در ارتباط با این موضوع لازم است عرض كنم: ازدواج شما با خواستگار محترم مادامیكه دل و قلبتان در گرو شخص به اصطلاح دوست است، كار درستی نیست، چرا كه ممكن است همچنان این علاقه بعد از ازدواج نیز از بین نرود و مشكلات اخلاقی، خانوادگی و... را برای شما بوجود بیاورد.(بنده در میان برخی مراجعان، از این قبیل افراد سراغ دارم). و اصولا نه تنها در این شرایط ازدواج با این خواستگار درست نیست بلكه ازدواج با هر خواستگار دیگری هم كار اشتباهی است! مگر اینكه محبت این شخص را از دل خود بیرون كرده باشید.
از طرفی با توجه به مخالفت خانواده و همچنین سابقه دوستی میان شما و این شخص(به اصطلاح دوست)، این ازدواج هم چندان كار درستی به نظر نمی‌رسد، زیرا در پاره‌ای مواقع مردانی كه با دوست خود ازدواج می‌كنند بعد از ازدواج نسبت به آنها دچار شك و بدبینی می‌شوند و به تعهد ایشان نسبت به خود دچار تردید می ‌شوند كه این موضوع می‌تواند بنیان زندگی مشترك را متزلزل نماید.
از اینرو بهترین گزینه به اعتقاد ما این است كه در اولین گام با این شخص قطع ارتباط كامل كرده و در قدمهای بعدی رفته رفته ایشان را به فراموشی سپرده و آنگاه به موضوع ازدواج و انتخاب خواستگار بپردازید.
در پناه خدای متعال

دیدگاه‌ها

سلام من کجا میتونم سوالی بپرسم وپاسخ دریافت کنم

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و احترام
در بخش نظرات؛ در صورتی که مرتبط با مطلبی باشد می‌توانید مطرح نمائید. البته بعلت کثرت سوالات ممکن است پاسخ با تاخیر ارائه شود.
موفق باشید

سلام من ۲۰ سالمه خواستگار هايي داشتم كه خانواده بدون اطلاعم جواب رد دادن منم تحت تاثير محيط با پسري اشنا شدم و بعد دو ماه رابطم باهاش تقريبا قطع شد تا اينكه بعد يك سال و نيم دوباره زنگ زد و خواست كه ببينه و قصدش ازدواجه اينم بگم ارتباط ما تلفني بود و هيچ وقت همديگه رو نديده بوديم به خانوادم گفتم خواستم تو خونه همديگه رو ببينيم اومد و اون خوشش اومد خواست بيان خواستگاري اما من بخاطر محصل بودنم قبول نكردم يه بارم جدي جواب منفي دادم كه دست به خودكشي زده بود نشد ارتباطمون ادامه پيدا كرد تا يك سال و نيم بعد به همراه خانوادش اومد خواستگاري من تنها مشكلم زيباييشه چون پسراي اطرافم و خواستگارام خوشگل بودن درگيرم نميدونم به زيبايي چقد بايد اهميت بدم از طرفي هم سنيم مشاورا ميگن هم سن بودن مهم نيست خانوادم هم با خودشون مشكلي ندارن ولي با دور بودن شهرشون كه اونا كرمان و ما كرجيم مشكل دارن پسره قبول كرده بياد اينجا بر زندگي ولي خانوادم به حرفشون اعتماد نميكنن پسره خيلي وابسته شده بهم نميدونم چيكار كنم حرف شما رو هم بهش گفتم كه شيوه اشناييمون دردسر ساز ميشه بعدا نميتوني اعتماد كني چون در جريان كامل دوستي هام گذاشتم لطفا هرچه زود تر راهنماييم كنيد انقد فكر كردم خسته شدم ممنون.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
شاید اگر بخواهیم این قطع و وصل کردن های شما و ایشان را کالبد شکافی کنیم به نکاتی بسیار مهمی دست پیدا کنیم و یا اینکه چرا شما به دلیل رد کردن خواستگارها دست به انتخاب چنین ارتباطی بزنید با اینکه سن شما هنوز سن بحرانی برای ازدواج نبوده است.
نکته دیگر از نظر شخصیتی چه چیزی باعث شده شما برای انتخاب همراه و همسر زندگی زناشویی از روش ارتباط مستقیم استفاده کرده اید و یا آن فرد برای حل مشکل و مسایلی که همیشه ممکن است در زندگی اتفاق بیافتد دست به خودزنی زده آیا چنین شخصیتی امکان تکرار این روش حل مسأله در زندگی نخواهد داشت؟
نکته دیگر اینکه ملاک زیبایی تنها یکی از فاکتورهای درجه دو انتخاب همسر است زیرا قیمت و ارزش انسان به اخلاق و رفتار هایی است که در کنترل و اراده اوست، بستگی دارد.
نکته دیگر انکار موضوع بدبینی توسط یک عاشق پیشه پر احساس موضوع بسیار بی ارزش و خنده داریست واین انکار و رد کردن طبیعی است اما در مرحله عمل و واقعیت با توجه به مشاوره بنده بسیار روشن است و نیاز به پیشگیری، آمادگی و برنامه ریزی قبلی دارد. پس به صورت کلی در این موارد توصیه اکید می شود که قبل از اقدام رسمی شما باید به مشاوره حضوری پیش از ازدواج اقدام کنید تا با گرفتن بیوگرافی خانوادگی و تست شخصیت از شما و آموزش مهارت های زندگی و چگونه دست و پنچه نرم کردن با مشکلات زندگی و هشدارهای لازم نسبت به سایه افکندن دوستی ها قبل از ازدواج به بعد از ازدواج آگاهی لازم را کسب کنید و بعد وارد زندگی شوید موفق باشید.

سلام ببخشید چرا ساعت ارسال تنظیم نیست اختلاف داره

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تشکر
انشاءالله بزدوی این مشکل رفع میگردد.

سلام ممنون از پاسختون . فقط منظورتونو از روش ارتباط مستقيم متوجه نشدم امكانش هست توضيح بديدمتشكر.

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
منظور از رابطه مستقیم همانطور که از عبارت مشخص است رابطه دختر و پسر بدون در جریان قرار دادن خانواده و فرایند انتخاب مرحله به مرحله ای ازدواج است در رابطه غیر مستقیم آشنایی و ارتباط از خانواده ها شروع می شود و بعد حساب شده پروژه انتخاب همسر وارد مراحل منطقی خود می شود. موفق باشید.

این خانم باید بداند همانطور که سر آن پسر را میخواهد کلاه بگذارد همین اتفاق بسر او هم می آید

چه کلاهی؟

سرکار گذاشتن و اسیر کردن پسر مردم
خدا از سر این دختران شیطان صفت نگذره

مگه براش دعوت نامه فرستاده بودم من بهش فرصت دادم کاراشو راست و ریست کنه تو این مدت هزار بار گفتم نه دریغ از گفتن یک بار اره تو گوشش حرف عاشقانه نخوندم که الان مقصر باشم از طرف دیگه اگه با این شرایط جواب مثبت بدم به ضرر خودشه همیشه احساس حقارت میکنه خودمم فکر میکنم بهم ظلم شده همه چی که اخلاق نیست دلم به همون خوش بود که تا الان باش وایسادم همونم رو به تنزل رفت فکر نمیکنم من مقصر باشم چون بهش گفتم چجوری رفتار کنه که قیدشو نزنم دانسته خطا کردن جرم بزرگی است وقتی اهمیت نمیده نتیجش مواجه شدن با سردیه

اصلا بحث شما نیست
متاسفانه افراد در جامعه خیلی مادی گرا شدند
ولی این را بدانید دقیقا همین اتفاق برای شما می افتد
دقیقا

تو غصه منو نخور زندگی برای من ارزشی نداره خرابم شد اشکالی نداره مهم نیست

خدا چقدر آن پسر را دوست داشته!!!!

چطور مگه؟

خدا این پسر رو دوست داشته که نخواسته جوونیش برای یک دختر دنیاپرست حروم بشه
این جور دخترا بدجور چوب میخورن
به عینه دیدم

نیست که پسرا متدین کاملا اصلا به زیبایی و موقعیت اجتماعی توجه نمی کنن شما اینو نگو که عقلتون به چشمتونه دو سال که بگذره عشق و عاشقی از سرتون میفته فیلتون یاد هندستون میکنه تنوع طلب میشید اخر وفاداری میشید

شما رو چه حسابی این حرف و میزنی؟هرکی با شوهرش قبل زادواج دوستی نامشروع داشته باشه بعد ازدواج مستقیم طلاق

سلام من دختری ۱۹ ساله هستم که از ۱۶ سالگی تا الان خانوادم ۲۰ تا خواستگار رو ندیده رد کردن . پسر معلم برادرم که با هم رفت و امد خانوادگی داریم
مثل اینکه موضوع خواستگاری رو با پدرم مطرح کردن اما بعد از ۲ هفته سر موضوع بیخودیقطع رابطه شد و من الان بعد از۱سال قضیه خواستگاری رو فهمیدم .ولی بعد از اون دیگه جلو نیومدن من دارم تلاشمو میکنم رابطه دوباره برقرلر بشه به نظر شما امکانش هست بیان جلو ؟پدرم موافقن و پسره رو همه جوره قبول دارن من هم دوسش دارم .ممکنه فراموشم کرده باشه؟تو رو خدا جواب بدید دیگه نمیخوام موقعیتی رو از دست بدم

تصویر شهر سوال

با تقدیم سلام و عرض تحیت محضر جنابعالی
پاسخ به سوال حضرتعالی مبتنی بر شناخت لازم از ویژگیهای شخصیتی و شرایط و موقعیت این فرد است، چیزی که متاسفانه ما نسبت به آن آگاهی لازم را نداریم!
اما شما می توانید با وساطت برخی افراد موجه و مورد وثوق موضوع را پیگیری نمایید. در این خصوص لازم است از رفتاری که َان و جایگاه شما را زیر سوال ببرد خودداری نمایید.
همچنین لازم است اساس ازدواج را جدی تر با خانواده درمیان بگذارید و با رعایت احترام، حق انتخاب را مطالبه نمائید.
در پناه خدای متعال موفق باشید

سلام

والا اینکه میگن خیلی ها که قبل از ازدواج رابطه داشتن بعد توی زندگی مشکل بیدا کردن
درصورتیکه من خیلیا رو میشناسم که رابطه داشتن و الان زندگی خیلی خوبی دارن

تصویر soalcity

سلام
آیا روابط قبل ازدواج امروز بیشتر از ۲۰ سال قبل نیست؟ آیا آمار طلاق امروز بیشتر از ۲۰ سال قبل نیست؟ آیا یکی از دلایل این مشکلات که بعضی منجر به طلاق می شود، عوض شدن نوع رابطه ها از جمله روابط قبل ازدواج نیست؟

سلام من ۱۹ سالمه
واقعا بنده هم بین دو انتخاب گیر افتادم
یک پسر عمو دارم ک ۲۳ سالششه دیپلمه وضع مالیش بده خونه یا پس اندازی هم نداره پشتوانه ای (حتی پدرش پشتشو خالی کرده )هم نداره .از لحاظ ظاهری خوشگله اما قدش کوتاهه ولی از لحاظ پاکی /نجابت /خانواده ی سالم /واقعا مورد تایید .خواهرم ک عروسشونه از این لحاظ کاملا مطمئنه ک پسر خوبیه .
شوهر خواهرم از زبون برادرش بارها بهم گفته ک دوسم داره و ازم فرصت میخواد تا خودشو جمع و جور کنه .
از اونجایی ک رودروایسی دارم با خونه عموم رو حرف شوهر خواهرم حرفی نزدم خودم رو اینطور قانع کردم ک حالا ی سال خواستگارامو رد میکنم ببینم چ میکنه.
حالا این جریان ب کنار .
پارسال پسر عمه ام پیامک داد ک عاشقمه و.... واقعا برخورد تندی باش داشتم آخه ب چشم برادر میدیدمش و اونو با هر کسی تصور میکردم جز خودم تا همین دو هفته پیش دوباره چشممون بهم خورد وقتی بیشتر توجه کردم و دیدم و شنیدم ک واقعا خیلی دوسم داره و خانواده اش در اطلاع هستن گفتم ی مدت باش حرف بزنم بعد خودمو بد جلوه بدم ک از فکرم بیفته و خودم اول اس دادم الان دو هفته از اون روز گذشته هر کاری کردم ک بش بر بخوره نشد ک نشد مثلا لجبازی میکردم سر چیزی ک میدونم حق با خودشه در آخر میگفت عاشق لجبازیتم هر چی تو بگی همونه .
گفتم میخوام با یکی دیگه ازدواج کنم میگه باشه ولی خودمو میکشم.یا اینکه مدام میپرسه کی خواستگارت بوده تو فامیل ؟من ک اسم میارم. از اون طرف متنفر میشه /واقعا تو این مدت من ک هیچ حسی بهش نداشتم واقعا احساس میکنم خیلی دوسش دارم دقیقا اون چیزیه ک من میخوام.
راستی ۲۷ سالشه مهندسه پولداره خوشگله قد بلنده ماشین داره خونه هم میگه پیش خونه بابات میخرم ک بهونه ی دیگه ای نداشته باشی اما تو خونواده شون برادراش ک میشناسم خیلی عصبین این ک باهاش حرف زدم بش نمیاد اینطور باشه اما مطمئنم نیستم...و اینکه با دخترای زیادی دوست بوده چ دنیای مجازی چ واقعی این عیبی نداره؟
آیا دو هفته حرف زدن ما باعث میشه بعدا بهم هی شک کنه؟
هر کدوم رو انتخاب کنم باید قید خانواده نفر دوم رو بزنم یعنی اگه انتخابم پسر عمو بود دیگه نمیتونم برم خونه عمه ام آخه با هم مشکل دارن .
میترسم اگه با هر کدوم نسازم از طرف نفر دوم و خانوادش سرزنش شم /

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
ازدواج مهمترین اتفاق زندگی هر انسان به شمار می رود و انتخاب همسر از هر انتخابی در زندگی انسانی مهمتر است و باید دقیق این کار انجام شود. هر انسانی برای زندگی آینده اش تصاویر ذهنی خاص و انتظارات خاصی دارد که در ذهنش می پروراند که همیشه با این جمله در ذهن این تصاویر شروع می شود که دوست دارم همسر آینده ام این جوری باشد...
بنابراین با توجه به اطلاعاتی که در مورد خواستگارهایتان می دهید اولویت شما در انتخاب تأیید رفتاری و شخصیتی طرف مقابلتان از منابع و افراد مطمئن در اطرافیان است و احساس درونی خودتان است که باعث دلگرمی و تحمل مشکلات احتمالی خواهد بود . قطعا اگر شخصیت ایشان یک شخصیت سالم و پیشرفت گرا باشد و منطقی فکر کند دنبال کار و هزینه های منطقی زندگی خودش با انگیزه بهتر و مدیرت و برنامه ریزی منطقی خواهد بود. پس مهم سالم بودن شخصیت ایشان و وجود احساس علاقه در شما و ایشان ملاک خواهد بود البته اگر با پسر عموی تان قصد ازدواج داشتید این مسایلی که توضیح داده شده مقدمه است و باید برای آشنایی بیشتر شما زیر نظر خانواده ها مسایل عمیق تر شخصیتی را از جمله انتظارات ، علاقه های شخصی ، رخواسته ها در موقعیت های مختلف زندگی و موضوعات مهم که شما و ایشان دارید بحث و بررسی شود و با کمک مشاوره به سوی انتخاب قدم برداشته شود قطعا بدانید امکانات بیرونی بدون انگیزه درونی منطقی برای ازدواج خوشبختی شما و آرامش شما را در زندگی تآمین نخواهد کرد پس با پسر عمه تان اگر احساس منطقی برای ازدواج ندارید نباید دل خوش به امکانات مادی بیرونی و یا احساس یک طرفه ایشان باشید. قطعا در یک شرایط منطقی شما اختیار انتخاب همسفر و همسر خودتان را دارید و اگر کسی از این موضوع ناراحت باشد، خودخواه و غیر منطقی است و شما سعی کنید وضعیت خودتان را در نظر بگیرید و به دلیل قطع رابطه بعضی از افراد خویشاوند زندگی خودتان را خراب نکنید . موفق باشید.

سلام ممنون از راهنماییتون .
مم همون پرسشگر بالا هستم پسر عموم به خواستگاری ام امد بلافاصله روز بعدش پسر عمم هم امد ولی متاسفانه وقتی به پدرم گفتم پسر عمه ام را انتخاب کردم گفتن اونو تایید نمیکند و پسر عموم رو پیشنهاد کرد ک بیشتر فکر کنم منم بارها خلوت کردم و حسابی فکردم دوباره همون انتخاب اولم ک پسر عمه ام بود رو گفتم ک پدرم لج کرد و گفت یا پسر عمو یا هیچ منم نخواستم پدرم ازم ناراحت بشه پسر عموم رو انتخاب کردم الان نزدیک سه ماهه عقدم ولی متاسفانه همش فکر میکنم مجبورم باش زندگی کنم و ... خیلی ازش بدم میاد مدام اذیتش میکنم نمیدونم واقعا چرا در صورتی که ایشون خیلی خو بن و در عوضش تمام بد و بیراهه ک بهش میگم میگه من به درک خودتو ناراحت نکن و واقعا دیوانه وار دوسم داره گااهی با پسر عمم مقایسه اش میکنم و این باعث میشه فکرم مدام سمت خودکشی بره و مدام بهش میگم طلاقم بدهچند وقت ک بگذره و باهاش حرف نزنم پشیمون میشم از حرفم .
واقعا تکلیفم با خودم معلوم نیست هر دومون از این وضعیت خسته ایم .دقیقا نمیدونم جلوی فکر مقایسه کردن رو بگیرم یا رفتارام رو کنترل کنم و هر حرفی رو نزنم
دلم میخواد بهش علاقه مند بشم تا شاید یکم فکر گذشته از سرم بیفته و مهمتر از اون اینکه به آرامش برسم
حسابی زندگی را برای خود الکی تلخ کردم شبا رو نمیتونم بخوابم از بس ک فکر میکنم دارم بدبخت میشم و .... بهم ظلم شده .. بهم کمک کنید
اینم بگم که پسر عمه ام بارها بهم اس داده ک ک اگر زن من بودی دنیا رو به پات میریختم ولی شوهرت از اینکارا نمیکنه و صد بار طلاق بگیری بازم میخوامت و بهم خیانت نکن و با شوهرت هم خواب نشو .
از ترس تاثیر گذاشتن حرفاش رو زندگیم خطم رو عوض کردم

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، درست است که تصمیم اول و آخر برای زندگی شما ، با خود شماست. اما باید به این نکته توجه کنید که تصمیم شما نباید از روی احساس صرف باشد. بسیاری از دوستان شما در همین سایت ابراز مشکل و نارضایتی کرده اند از ازدواجی که با روابط دوستانه و پیش از ازدواج و عشق و علاقه های آتشین شروع شده ولی یا پانگرفته و یا پایدار نبوده است. ما هم با این اطلاعات بسیار اندک نمیتوانستیم بگوییم شما با پسر عمویتان ازدواج کنید یا پسر عمه! البته در یکی دو جلسه مشاوره حضوری برای ازدواج شاید تا حدودی میشد به نتیجه رسید. بنابراین سعی کنید کاملا عقلانی و منطقی در کنار احساستان تصمیم بگیرید. اکنون که با جواب مثبت دادن به پسر عموی خود، زندگی مشترک را (هرچند دوران عقد) آغاز کرده اید بهتر است فکر روابط گذشته و آدمهای گذشته و گزینه های قبلی را به طور کلی از سر بیرون کنید و به زندگی آینده خود بیاندیشید. این را هم بدانید که با صرف ادعای یک نفر مبنی بر اینکه فلان کار را میکند یا دنیا را به پای شما می ریزد و ... یا در صورت عدم ازدواج با شما خودکشی می کند و امثال این حرفها نه تنها نمیشود پایه های یک عمر زندگی را بنا کرد که باید به سلامت شخصیت اینچنین فردی به طور جدی شک کرد. همینکه فردی انقدر برای تصمیم شما احترام قائل نشود، و انقدر برای حریم خانواده شما (پس از عقد و ازدواج) حرمت قائل نشود و پیوسته در صدد ارتباط با شما باشد، نشانگر این است که ایشان دارای شخصیت و رفتار یک انسان سالم و عادی نیست. چه بسا چنین فردی پس از ازدواج نیز دوباره به هر دلیلی تصمیم به ارتباط با کس دیگری داشته باشد، که چه بسیار چنین مواردی بوده است.
بهترین کار این است که با ایشان قطع ارتباط کنید و اسیر وسوسه های شیطان نشوید که به سادگی زندگی شما و آینده تان را تباه خواهد کرد. بنابراین عوض کردن خط تلفنتان کار کاملا درستی بوده است. اکنون ارتباط با پسرعمه تان میتواند خیانت بحساب بیاید، نه ارتباط با همسر قانونی و شرعی تان. برای راحت تر فراموش کردن افراد و ارتباطات گذشته نیز میتوانید از مطالب ارائه شده در سایر پستهای مرتبط در سایت مثل (http://www.soalcity.ir/node/2657) و (http://www.soalcity.ir/node/1700) و (http://www.soalcity.ir/node/2335) کمک بگیرید. بر خدا توکل کنید و تصمیم به تشکیل یک زندگی متعهدانه و پر شور را با خود و خدای خود عهد ببندید و از او نیز در این راه کمک بخواهید.
موفق، پیروز و سربلند باشید

سلام، دختری هستم ۲۳ ساله. با فردی به مدت ۲ سال آشنا شدم که با من قصد ازدواج دارد و به خوبی همدیگر رو میشناسیم. اما به تازگی فردی دیگری نیز به من پیشنهاد ازدواج داده. وقتی ۲ نفر رو باهم مقایسه میکنم تقریبا مثل هم هستن ولی خب تو یه سری از مسائل مادی، میزان موفقیت در زندگی و مسائل کاری خواستگار جدیدم رو بهتر میدونم. خواستگار جدیدم از همکلاسی های دانشگاهی من هست و تا حدودی با اخلاقش آشنایی دارم. ولی در مورد خانواده اش چیز خاصی نمیدونم. بر سر دوراهی بدی موندم نمیدونم کدومشون بیشتر میتونن منو خوشبخت کنن. با این شباهت ها انتخاب کردن کدومشون کار درست تری هست. ممنون میشم پاسخ بدین.

تصویر پاسخگو

با سلام و عرض تحیت

اگر انتخاب شما مبتنی بر معیار باشد و در عین حال فردی ذهن گرا و سواس نباشید، می توانید به صورت منطقی در این خصوص تصمیم بگیرید.

پیشنهاد می شود، از احساسات اجتناب کنید و مبتنی بر اندیشه و دوراندیشی، تصمیم بگیرید.

لیستی از معیارهای مد نظر خود برای همسر شایسته، تنظیم کنید و در ادامه ویژگیهای هریک از این دو نفر را بر ان تطبیق دهید.

ویژگیهای مثبت و منفی هریک از دو خواستگار را در دو لیست جداگانه ثبت کنید و بر حسب ارزش و وزنی که هر یک از این ویژگیها دارند، نمره ای اختصاص دهید، گزینه ای که از وزن منفی کمتر و وزن مثبت بیشتر برخوردار است، در اولویت قرار دارد

بررسی کنید که کدامیک از این افراد در خواستگاری و ازدواج با شما، جدیت بیشتری از خود نشان می دهد

با مراجعه به یک رواشناس مشخص کنید کدامیک از این دو نفر، از ویژگیهای شخصیتی و روانی بهتری برخوردارند و کدامیک شباهت بیشتری با شما دارند.

از مشورت با دیگران و توجه به نظر خانواده نیز غفلت نکنید

باعرض سلام.دختری هستم ۲۳ ساله و به مدت ۳ سال هست که با یکی از هم کلاسیهام در ارتباط هستم.خانواده ها از نظر سطح اقتصادی فاصله زیاد و از نظر اجتماعی تاحدودی با هم اختلاف دارند و خانواده من بالاترهستند اما از سایر جهات بسیار با هم تفاهم داریم.این آقا تمام تلاشش رو به کار بسته تا همزمان سربازی رو بگذرونه و سر و سامونی از نظرشغلی به زندگیش بده و پا پیش بگذاره که اینها دست کم دو سال طول میکشه.با توجه به اینکه هرگز پشتوانه ای از نظرمالی از طرف خانواده نداشته بسیار توانمند و متکی به خودش هست و بسیار هم قابل اعتماد از همه لحاظ.
به تازگی خواستگاری دارم که از نظر سطح اجتماعی و خانوادگی عالی هستند و موقعیت مناسبی محسوب میشود.از طرفی ترس این رو دارم که اگر جواب مثبت بدم دلبستگیهای قبلی در من باقی بمونه.و از طرف دیگه میترسم با از دست دادن این موقعیت بعدا پشیمون بشم.لطفا راهنماییم کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی.
از حضور شما در شهر سوال متشکریم. انتظار این که ما به شما بگوییم با کدام مورد ازدواج نمایید، امری غیر صحیح خواهد بود، به ویژه با عدم وجود اطلاعات کافی از همه زیر و بم و مسائل شما و خانواده های خواستگاران! بنابراین تنها چند نکته را توصیه می کنیم. اول این که آنچان که بارها گفته ایم، از ارتباطات مختلف با جنس مخالف پرهیز کنید، چه با نیت ازدواج و چه بدون آن. این مسئله قطعا به آینده و زندگی پس از ازدواج شما (حتی ازدواج با خود فرد) لطمه وارد خواهد نمود. برای درک بهتر این هشدار بهتر است مسائلی را که دوستان دیگر شما در همین صفحات مختلف سایت مطرح کرده اند بخوانید (مانند این: http://www.soalcity.ir/comment/18257#comment-18257).
دوم این که به ازدواج، با دید عاطفی و آرمانگرایانه نگاه نکنید. قطعا علاقه و عاطفه جزئی از ازدواج است، اما سعی کنید جنبه عقلانیت و منطقی را در تصمیمات و انتخاب گزینه ها، غلبه دهید. همچنین از تجربیات بزرگترهای نزدیک به خودتان استفاده کنید. انشالله به تصمیم درست و نهایی دست خواهید یافت.
موفق باشید.

سلام . من دوتا خواستگار دارم .اولی هم کلاسیمه و منوبا خانوادش اشنا کرده و دوستم داره و شغل و خونه و درامدش سرجاشه فقط میگه یکم دیگ صبر کنم تا درامدش بیشتربشه و بعد اقدام ب خواستگاری رسمی کنه و درموردش با خانوادم حرف زدم و موافق هستن. دومی اهل تهرانه ولی ترک هستش و من فارسم . ایشون خیلی پولدار و رفتار با یک خانم را بهتراز خواستگار اولیم بلده یجورایی دل منو بهتر تونسته راضی کنه اما خانوادم میلی بهش ندارن چون میگن ترکه و ترک ب درد ما نمیخوره. در کل اولی ادم با احساسیه اما زیاد نمیتونه وقت واسم بزاره ولی خیلی دوستم داره و هم شهری خودمه و قابل قبول خانوادن . دومی وقت بیشتری واسم میزاره و بیشتر ب رویای من نزدیکه. الان نمیدونم چیکار کنم؟؟؟لطفا یکی ک بلده کمکم کنه . خودتونو بزارین جای من.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
کاربر گرامی، آدمها لزوماً همانطوری که رفتار میکنند نیستند! این قاعده در شرایط ویژه قوی تر می شود. خواستگارها، لزوما همان آدم هایی که در ایام پیش از ازدواج بروز میدهند نیستند! و ممکن است پس از ازدواج بسیار تغییر کنند. اینجاست که نقش تحقیقات و بررسی های پی از ازدواج (مثل پرس و جو از دوستان و آشنایان و همکاران و غیره) و مشورت و اظهار نظر افراد باتجربه فامیل و کارشناسان قوی تر می شود. به شما توصیه میکنیم اکنون که در چنین شرایطی هستید، ضمن انجام موارد قبلی، با هرکدام از خواستگارهای خودتان، مشترکا نزد یک مشاور ازدواج بروید و نظر ایشان را هم پس از مصاحبه و انجام برخی تستها، جویا شوید. انشالله مفید و راهگشا خواهد بود.
موفق باشید.

سلام.من چند سال پیش با کسی بودم که از لحاظ اعتقادات مذهبی و سلیقه های فردی خیلی به هم شبیه بودیم،ولی بعد از اینکه مادرشون فهمید دوستیم مجبورش کرد رابطه رو تمام کردیم،بعد از ۱ سال دوباره به من پیام دادوگفت که میخواد مادرشو راضی کنه وچون من دوستش داشتم قبول کردم و رابطه دوباره شروع شد،چند ماه گذشت ولی مادرش راضی نشد و کلی هم دعوا و بحث داشتن با هم ،با اصرار ایشون خانوادش اومدن خواستگاری ولی بعدگفتن به خاطر اختلاف فرهنگی و اقتصادی که داریم مخالفن.و بازم ما رابطه رو تمام کردیم چون اون فقط میخواست با رضایت خانوادش باشه.الان بعد از ۲ سال برگشته و میگه ک خوابها و نشانه هایی در مورد من دیده وبعد از پرس و جو بهش گفتن حقیقته و با این که همه چی رو فراموش کرده بوده ولی فک میکنه خدا ازش خواسته به من برگرده و میتونه خانوادشو راضی کنه.حالا به نظر شما میشه اعتماد کرد؟و اینم بگم که من خیلی دوستش دارم و هیچوقت نتونستم فراموشش کنم.و الان یه خواستگار دیگه هم دارم که از لحاظ اعتقادی اعتقادی اصلا شبیه هم نیستیم ولی جدا از خانواده پسرخوبیه و منو خیلی دوس داره.
لطفا کمکم کنید

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
ممنون از اعتمادتون
بزرگوار طبيعتا اين سال هاي زيادي ذهن و خواب و خيال شما هر دوي شما درگير همديگر بوده است. خودتان مي توانيد مثل روز مشكلات اين ازدواج را به خاطر فرهنگ و مخالفت خانواده ببينيد ولي باز نمي توانيد دلتان را راضي كنيد و اميد مي دهيد كه حل مي شود.
وقتي ذهن درگير تنش مي شود به صورت خودكار و ناهشيار به روش هايي متصل مي شود كه كمتر اذيت شود اين روش ها را ما در روان شناسي مكانيزم هاي دفاعي مي گوييم. اين مكانيزم ها اگر زياد استفاده شود ما را از واقعيت دور مي كند.
مثل اين كه ما نمي توانيم اعتياد فرزند يا برادر خود را قبول كنيم و انكار مي كنيم و اين سبب مي شود نتوانيم به موقع كمكش كنيم.
روياها بخشي از اين مكانيزم هاي دفاعي هستند يعني انسان براي رسيدن به چيزي كه در واقع دستش كوتاه است در خواب به آن مي رسد. بنابراين نبايد واقع بيني را ترك كنيد و گرفتار خواب ها و تعابيرش شويد.
مي دانم سخت است براي هر دوي شما، بسيار هم سخت است كه واقعيت را بپذيريد ولي چه كنيم كه اينجا بهشت نيست و در مسير زندگي بايد به قدرت واقعيت تن دهيم و بپذيريم مثل بيماري ها و فقدان هاي عزيزان و.... .
حتي اگر موفق شد خانواده اش را با زور راضي كند بدون نظر مشاور ازدواج اقدامي نكنيد
خواهر محترم! مادراني كه خودشان عروس انتخاب مي كنند نمي توانند با او سازگار باشند چه رسد به مادري كه تصور كند فرزندش را فريب داده اند و از همان ابتدا عروس را نپذيرد.
براي آرامش شما دعا مي كنم
اگر به اين نتيجه رسيديد كه بايد اين هيجان را مديريت كنيد و جدا شويد و بايد گذشته را فراموش كنيد از مشاور حضوري يا تلفني يا حداقل مكتوب و دعا و صدقه و توسل كمك بگيريد.
موفق باشيد

سلام خدمت شما... من مردادماه یه خواستگار داشتم از لحاظ تحصیلات و خیلی چیزای دیگه هم کفو هو بودیم.فقط شغلشون اینجوریه که دوهفته میرن جنوب کشور. ایشون منو دیدن و چون بادخترداییم بودن فهمیدن دوستشون پسرداییمه و از پسرداییم خواستن بیان با ما حرف بزنن. پسرداییم اومد و خیلی تعریف کرد.من راستش تحصیلات واسم مهمه این بزرگترین ملاکم بود.مامانم گفت که اشکال نداره خانوادشون بیان. چن روز بعد پسرداییم گفت که اون آقا میخواد همیشه جنوب بمونه و زندگی کنه.مامان منم مخالف بود.من حتی نمیدونستم خوداون آفاهم منو دیدن چون پسرداییم گفته بود خواهرش منو دیده...خلاصه پسرداییم برخلاف حرفاش چن روز بعد به مامانم گف که نه اون آقا جای دوره و میدونم دخترت نمیتونه بمونه بخاطرهمین کنسل کردم... حالا بعد چن ماه من از دخترداییم شنیدم که اون آقا اصن نگفته میخوام جنوب بمونم و خودشم منو دیده و هنوزم منتظر من هستش. من راستش برام گزینه ی مناسبیه ۹۰درصد معیارامو داره . اما نمیدونم چطور برگردونمش.چون بهم گفتن منتظر اوکی دادن من هست به این فکر افتادم...الان نمیدونم چیکار کنم واقعا نمیدونم کی میتونه واسطه بشه.خودمم خیلی خجالتیم روشو ندارم. کلا خیلی ازش خوشم میومد از اول هم سادگیش هم پاکیش در کنار تحصیلاتش.راهنماییم کنین خیلی ممنون

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، سلام ؛ خوشحاليم که در خدمت شما هستيم. اولا بايد ديد که چه کسي به شما گفته که او منتظر شماست و قرار نيست جنوب باشد. آيا واقعا چنين است يا صرفا حرف هايي که معتبر نيست به گوش شما رسيده است. اگر واقعا چنين چيزي هست و کسي واسطه است که خبر را به گوش شما رسانده از خود اين فرد استفاده کنيد که به او بگويد که شما پاسخ منفي نداده ايد و صحبت هاي ديگري به شما زده شده است.
بنابراين يا واسطه اي پيدا کنيد که قضيه روشن شود يا براي هميشه او را فراموش کنيد.
اگر همين طور به او علاقه مند باشيد نمي توانيد حتي به خواستگار ديگري فکر کنيد.

چرا زود به سوالم جواب نمیدید... خواهش میکنم

تصویر شهرسوال

سلام بر شما و وقت بخیر
پرسش های دریافتی مخصوصا در بخش مشاوره بسیار زیاد است و به کارشناسان ارجاع داده و به نوبت پاسخگویی می شود.
تشکر از صبر و همراهی شما
موفق باشید.

سلام من دختری ۳۳ ساله هستم . که در حال حاضر ۲ انتخاب دارم یکی که اقوام هستن ۳۷ ساله ساکن امریکا و ازنظر فرهنگی اخلاقی و ظاهری کاملا مشابه بنده و دیگری ۳۷ ساله موفق در کسب و کار که البته بنده به مدت ۲ سال کارمند ایشان هستم . شخص اول برای اقدام به خواستگاری ۲ سال نیاز به زمان دارند با توجه به قوانین ازدواج در امریکا و البته همراه بودن مزایای پیشرفت در زندگی و محل کار و زندگی و شخص اول تا حدودی تفاوت فرهنگی ولی اماده ازدواج و اینکه ماندن در کشور خود و کنار خانواده بودن هم از مزیت ها هست و اینکه ایشان در این دوسال خیلی به بنده لطف داشتن در کار .

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر گرامي،
خواهر گرامي، همانطور که ميدانيد ازدواج، يکي از سرنوشت ساز ترين مقاطع زندگي انسان است و تصميم گيري در اين مورد به همين دليل از حساسيت ويژه اي برخوردار است. هرچند اين ميزان اطلاعات که شما ارائه فرموديد براي تجزيه و تحليل انتخابهاي ممکن خيلي کم است و تصميم گيري در اين مسئله مهم نيازمند داشتن اطلاعات بيشتري از سه طرف داستان (شما، و دو خواستگار) است، اما به هر حال در نهايت تصميم گيرنده شما خواهيد بود . بنابراين اولويت هايي که شما براي زندگي خود داريد (که البته ما از آن بي اطلاعيم) ميتواند به شما در اين تصميم کمک کند.
مثلا، براي افرادي، زندگي در خارج از کشور (در صورتي که تصور واقعي و درک درستي از اين قضيه داشته باشيد) اولويت دارد بر زندگي در داخل کشور درحاليکه برخي افراد بالعکس فکر مي کنند. يا براي برخي افراد نوع شغل و کسب و کار همسرشان مهم است. براي برخي نوع اخلاقيات و رفتار، يا پوشش. براي برخي کنار خانواده بودن مهم تر است از هر چيز ديگر (بستگي به اين دارد که خود فرد يا خانواده اش مانند مادر، چه ميزان وابستگي به يکديگر داشته باشند). ضمن اين که دو سال تأخير در ازدواج هم قابل تأمل است به اين دليل که اولا سن شما دو سال بالاتر مي رود و ثانيا واقعا در مدت دو سال معلوم نيست چه اتفاقاتي براي شما يا ايشان بيفتد که در تصميم نهايي و زندگي بعدي تأثير گذار باشد. و خلاصه همه اين مواردي که شما اينجا فرموديد در صورتي قابل تأمل است که ساير شرايط و مشخصات اين دو خواستگار، نزديک به هم يا يکي باشد! طبعا اگر در ساير موارد هم تفاوتهايي وجود داشته باشد ، انتخاب نهايي شما ميتواند تحت تأثير هرکدام از اينها باشد. به اين فکر کنيد که هدف شما از ازدواج چيست يا چه چيزي از ازدواج ميخواهيد، و در مقابل، هرکدام از اين دو خواستگار، چه چيزي ميتواند به شما بدهد! قطعا مشورت با افراد با تجربه ميتواند به شما کمک کند.
به شما توصيه مي شود که اگر با مشورت به نتيجه نمي رسيد، به صورت حضوري به يک مشاور، جهت مشاوره پيش از ازدواج مراجعه کنيد.
براي شما آرزوي موفقيت و خوشبختي ميکنيم.

/۳۹۱۹۵۵/

نظرات