چرا خود کشی گناه است؟

خود كشي

«وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى الْتَّهْلُكَةِ؛[بقره/۱۹۵] خود را به دست خود، به هلاكت نیفكنید».
جهان هستی و تمام چیزهایی كه در آن آفریده شده، از خداست. بنابراین در ملك الهی تنها با اجازه مالك می‏توان تصرف نمود. انسان اجازه تصرف در جان خود بدون رضایت الهی را ندارد كه بدون رضایت الهی دست به خودكشی بزند و باعث نابودی خود بشود. این مانند آن است كه انسانی را بدون علت بكشد. خداوند حكیم انسان را آفرید تا در دنیا زندگی كند و در سایه پیروی از فرامین الهی و راهنمایی‏های پیامبران خدا به كمال رسیده و به نعمت‏های جاویدان دست یابد. رسول گرامی اسلام فرمود: «دنیا مزرعه و كشتگاه آخرت است»[۱]. كسی كه دست به خودكشی می‏زند و خود را نابود می‏كند، زمینه زندگی دنیا را از بین می‌‏برد و با تدبیر و حكمت الهی به مبارزه برمی‏‌خیزد، چرا كه خدا وی را آفرید، تا به طور طبیعی زندگی كند و به طور طبیعی (غیر از خودكشی) از دنیا برود. و او برخلاف این خواسته عمل نموده است.

زیان‏هایی كه در كشتن دیگران هست در خودكشی نیز وجود دارد از جمله:
۱. خودكشی نافرمانی و سرپیچی از دستور خدا است و كسی كه دستور خدا را نادیده انگارد و سرپیچی كند مستحق عذاب می‏گردد.
۲. خودكشی دلیل بر عدم ایمان و یاس و نا امید شدن از خدا می‏باشد و یاس و ناامیدی از خداوند از بزرگ‏ترین گناهان است كه گاهی در رتبه شرك و كفر قرار می گیرد.
۳. كسی كه دست به خودكشی زده همانند كسی كه دیگری را كشته، انسان و انسانیت در نظر او بی‏ارزش شده است. از این جهت بین خودكشی یا كشتن دیگران فرقی نیست و همان‏گونه كه هر كس دیگری را كشت، مستحق عقوبت و عذاب می‏گردد، انسانی كه خودكشی كرده نیز مستحق عقوبت و عذاب الهی می‏گردد و این با عدالت خدا هیچگونه منافاتی ندارد.
۴. در نظام‏های حقوقی جهان نیز اساسا خودكشی نوعی بزهكاری و جرم تلقی می‏شود، ازاین‏رو شخصی كه به خودكشی كننده در جهت انتحار كمك كند، شریك جرم شناخته شده و مجازات می‏شود و این فرع بر جرم بودن خودكشی است.
در روايات نيز، موضوع خودکشي مطرح و به شدّت از آن نهي شده است که در اين جا به نمونه‌هايي از آن اشاره مي‌شود:
حضرت رضا (ع) فرمود: «خداوند بدین خاطر قتل نفس را حرام نموده كه قتل نفس موجب از بین رفتن مردم و فاسد شدن تدبیر امور آنان می‏شود».[۲]
عن ابي ولاّد الحنّاط قال‌: سمعت اباعبدالله‌، يقول‌: من قتل نفسه متعمّداً فهو في نار جهنم خالداً فيها؛ ابي ولاّد حنّاط مي‌گويد: از امام صادق‌شنيدم که فرمود: اگر کسي به طور عمد خود را بکشد، همواره در آتش جهنم خواهد بود.[۳]

انسان عاقل حتی در بدترین وضع، با جان خود معامله نمی كند و آن را به بازی نمی گیرد، بلكه با صبر و متانت و توكّل به خدا از چنین مهلكه ای می گریزد. نداشتن هدف، تضعیف پایه های اعتقادی،‌ناكامی و شكست در رسیدن به بعضی از خواسته ها، از دست دادن انگیزه، افسردگی بیش از حدّ و مزمن، نبود امید و توقعات بیش از حدّ از عوامل جدّی زمینه ساز برای خودكشی است. انسان های ضعیف النفس خودكشی را راه چاره می دانند. آیا میدانید كه بعد از خودكشی در پیشگاه خدا با گناهی بزرگ و غیر قابل بخشش حاضر و به عذابی بزرگ دچار می شوید و راه هر گونه بازگشت و جبران را به روی خود بسته خواهید دید؟ انسانی كه در دنیا است و دچار گناهی شده، همیشه فرصت توبه و جبران آن را دارد، اما انسانی كه دست به خود كشی زده، برای همیشه این فرصت را از خود سلب می‌كند.
تقویت ایمان و باورهای دینی و مطالعه در مورد قیامت و معاد می تواند در جلوگیری از پوچ گرایی و تصمیم های غلط، مؤثر باشد. در زندگی هیچ گاه نباید از رحمت الهی نا امید شود و خود را در مقابل مشكلات زندگی ببازد و یا در آزمون الهی كه بیماری و سختی از آن جمله است، شكست خورده و نامید شود و با فریب شیطان دست به خودكشی زند. تنها راه خروج از بن بست و مشكلات زندگی، امید و توكل بر خدا، دعا و توسل و توبه است كه همه ناممكن ها را ممكن می كند و راه رهایی را به روی انسان می گشاید. بهترین شاهد هم زندگی بندگان مؤمن خدا است كه اگر چه مشكلات بسیار زیادی را متحمل شده اند، اما هیچ گاه مأیوس از خدا نشدند. به تجربه ثابت شده كه ایمان به مبدأ و معاد، سرمایه اصلی سعادت دو گیتی به شمار می رود كه اگر درست و منطقی برای آدمی پیدا شود راه پوچ گرایی و بیهوده انگاری كه پایه تصور شیطانی یأس و ناامیدی به شمار رفته و احیانا افتادن در دام خودكشی را به همراه دارد، برای همیشه از بین می رود و شكوفه های شفابخش و اطمینان آفرین در زندگی پدیدار می شود.
امام علی (ع) می فرماید: «هرگاه سختی و گرفتاری به اوج و نهایت خود رسید، باز هم باید امید گشایش و پیروزی داشت.»[۴]

[۱]. عوالي‏ اللآلي، ج‏۱، ص‏۲۶۷.
[۲]. علل الشرایع، ج‏۲، ص ۱۹۰، باب ۲۲۸، حدیث ۱.
[۳]. وسائل الشيعه‌، حر عاملي ج ۲۹، ص ۲۴، مؤسسه آل البيت.
[۴]. غررالحکم , ج ۴ ص ۳۱۹.

دیدگاه‌ها

salam dar goruhi az mardom khod koshi raftam kenar mashugh ast va har che ba dard bishtari marg rokh dahad daraje behtari nasib fard migardad nehve mordaneshun jaleb nist.chetor in goruh ha shelk gereftan ?bishtar dar shahr haye maz habi dide mishan?‎.bishtareshun tahsil kardam khob shoma begin chera bayad ba sharayet hala naomid nashod?ba hezar omid raftan va be bonbast khordan.man migam be jaye zekr gonah va,,,,hal masale ham kenar neveshte hamun bashe.manam jozbe afrade bala budam ama alan ba shoru namaz va esterahat fekram bishtar be khoda fek mikonam.mer30 az hoseleyi ke beraye khundan be kharj dadin

تصویر شهر سوال

سلام
عقائدی که بر گروه خاصی منتسب کرده اید، همه خرافات است و هیچ ارزشی ندارد. و اینکه می فرمایید گروهی تحصیل کرده چنین کارهایی می کنند در جایی ممکن است که علم آن ها، جهل مرکب باشد! یا آنکه اصلا هیچ ربطی به انسانیت نداشته باشد.
و برای جلوگیری از اندیشه خودکشی در متن مطالبی نوشته شده است:
تقویت ایمان و باورهای دینی و مطالعه در مورد قیامت و معاد می تواند در جلوگیری از پوچ گرایی و تصمیم های غلط، مؤثر باشد. در زندگی هیچ گاه نباید از رحمت الهی نا امید شود و...

خدا خودکشی را حرام کرده تا حسابی زرج وبدبختی مخلوقاتشون ببینه

تصویر soalcity

سلام
دنیا محل امتحان و رشد انسان هاست و فرار کردن از میدان امتحان مشکلی را حل نمی کند. بلکه باید در آن ماند و با رفتار مناسب خود را رشد داد و استعدادها را شکوفا کرد. و اگر کسی دارای نگاه الهی باشد و زندگی حقیقی را در آخرت بداند، از مشکلات دنیا این گونه زجر نمی کشد. به همین خاطر اولیای الهی که مشکلات و مصائبشان آن قدر سنگین بود که ما نمی توانیم درک درستی از آن داشته باشیم، هرگز این گونه جزع و فزع نکرده اند.

کاری نبود که برای بیرون رفتن از بدبختی نکرده باشم این دنیا پر از بی عدالتیه خدا هم غیر از بستن راهای دررو کاری برای ضعیف ها نکرده .نمیدونم چرا تو افرینش این همه تبیض بین بنده ها وجود داره.تلاش کردم واز خدا خواستم کمکم کنه از وضعیت خارج شم اما انگار خودما الاف کردم با صداقت و درستکاری نمیشه به جایی رسد ظاهرا خدا هم با پولداراست

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

در میان تمامی مشکلات و کاستی‌های ما بندگان، دو عامل سبب بروز این گونه احساسات، یا بهتر بگوییم: "تخیلات و گمان‌ها" می‌شود: اول آن که شناخت و معرف ما، نسب به خداوند متعال و هم چنین سایر معارفی چون: دعا، استجابت، توبه و ... کم، ناقص و اغلب غلط است و دوم آن که چون خدا بسیار به ما نزدیک است و بسیار مهربان و کریم است، در ارتباط با او جری و جسور می‌شویم.
آری، خداوند متعال با بنده‌اش رابطه‌ی "محب و محبوب" و "عاشق و معشوقی" بر قرار می‌کند، اما هیچ گاه پسر دایی و دختر خاله‌ی کسی نمی‌شود. لذا باید همیشه ادب "عبد و معبود" و "رب و مربوب" را حفظ کرد. موحدتر، عارف‌تر، محب‌تر و محبوب‌تر از اهل عصمت علیهم السلام کیست؟ در مناجاتش با معشوق، گریه‌کنان عرض می‌کند:
مولای یا مولای، اَنْتَ الْمَوْلى وَاَنَاالْعَبْدُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْعَبْدَ اِلا الْمَوْلى - مولای یا مولای، اَنْتَ الْمالِکُ و اَنَا الْمَمْلُوکُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَمْلُوکَ اِلا الْمالِکُ – مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَزیزُ و َاَنَا الذَّلیلُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الذَّلیلَ اِلا الْعَزیزُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْخالِقُ وَ اَنَا الْمَخْلُوقُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ - مولای یا مولای، اَنْتَ الْعَظیمُ وَ اَنَا الْحَقیرُ وَ هَلْ یَرْحَمُ الْحَقیرَاِلاالْعَظیمُ ...
الف – ما انسان‌ها، نوعاً متکبر هستیم. طبعاً هر کس به هر مقداری که "خدابین" نشد، "خودبین و دگر بین" می‌شود، چنان چه ابلیس نیز به خاطر خودبینی‌اش "استکبار" کرد و به خاطر استکبارش رانده شد.
انسان خودآگاه یا ناخودآگاه، خود را مبراء می‌کند و ایراد را به خدای سبحان وارد می‌کند [چنان چه ابلیس گفت: حال که تو مرا اغفال کردی]. خُب این استکبار است. می‌گوید: من هستم، او نمی‌بیند، من صدا می‌کنم، او نمی‌شنود، من او را دوست دارم، او مرا دوست ندارد، من توبه می‌کنم، اما فرقی نمی‌کند و ...؛ اینها همه "استکبار" بنده و نیز افترای به خداوند سبحان (منزه از هر عیب و نقص) است؛ و بعد انسان معترضانه می‌گوید: خوب چرا چنین شد، یا چرا دعایم مستجاب نمی‌شود و ...؟!

ب – خداوند رحمان و رحیم، شنوا و داناست، « وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ » - نه این که فقط صوتی به او برسد، بلکه شنوای بصیر است، « وَهُوَ السَّمِيعُ البَصِيرُ » - هم حکیمِ با خبر است « وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ » و هم لطیفِ با خبر است « أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ - آيا كسى كه آفريده است نمى‏داند؟ حال آن كه او باريك‏بينِ آگاه است / الملک ۱۴»
حال وقتی گفته می‌شود: مرا نمی‌بیند، صدایم را نمی‌شنود، مرا دوست ندارد و ...، یعنی چه؟ یعنی از یک سو عدم شناخت او؛ و از سوی دیگر دروغ و افترا بستن به او – یعنی انسان با این باورها و تخیلات، به او سوء ظنّ می‌برد و جزو ظالم‌ترین‌ها می‌شود و بالتبع راه هدایت و باب استجابت و رحمت را [اگر چه ناخودآگاه] به روی خودش می‌بندد.
«وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (الأنعام، ۲۱)
ترجمه: و كيست ستمكارتر از كسى كه بر خدا دروغ بندد، يا آيات او را تكذيب كند؟ بى‏ترديد ستمكاران رستگار نمى ‏شوند.

جمع‌بندی:
*- پس ابتدا لازم است که خدا را بشناسیم و به او ایمان آورده و باورش کنیم. اغلب این تخیلات اشتباه، ناشی از ضعف یا کلاً عدم شناخت، ایمان و باور او توسط خودمان است.
*- سپس لازم است که دست از تکبر خودآگاه یا ناخودآگاه خودمان برداریم. به جای آن که به خدا شک کنیم، نسبت به خودمات تردید و تجدید نظر کنیم. به جای آن که [العیاذ بالله] او به او تهمت بزنیم، خودمان را متهم کنیم.
*- هر وقت احساس کردیم که او از ما دور شده است، بدانیم که خودمان از او دور شده‌ایم، و الا او به بندگانش از رگ گردن نیز نزدیک‌تر است. همه حالات و حتی وسوسه‌های درونی ما را می‌داند، چه رسد به نیازهای‌مان را.
*- هر گاه احساس کردیم که او ما را نمی‌بیند و یا صدای ما را نمی‌شنود، خود را از این جایگاه تکبر پایین بیاوریم و بفهمیم این ماییم که او را نمی‌بینیم و دعوتش را لبیک نمی‌گوییم. بدانیم که ما اصلاً او را صدا نمی‌کنیم، بلکه حاجت خود را صدا می‌کنیم و نام او را به یدک می‌کشیم.
*- هر گاه احساس کردیم که توبه‌ی ما اثر و فایده‌ای نکرد، بدانیم که پس توبه نکرده‌ایم. چون توبه یعنی بازگشت و انسان هر گاه باز گردد، باز گشته است و او "توّاب" است، یعنی بسیار به بندگانی که حتی به او پشت کرده‌اند، نظر لطف و رحمت می‌اندازد، چه رسد به تائبین.
*- هر گاه احساس کردیم که نظر رحمتش را برگردانده، متوجه شویم که او "ارحم الراحمین" است، پس ماییم که خود را از شمول رحمتش خارج می‌کنیم.
*- هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بت‌ها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمی‌کنیم! این چه غرور و تکبری است؟!
*- هر گاه خیال کردیم که او ما را دوست ندارد، به خود نگاه کنیم که "هستیم"، پس ما را دوست داشته که خلق کرده است. ما را دوست دارد که با این همه معصیت، به حیات‌مان خاتمه نداده و یا در همین دنیا رهایمان نکرده و معذب‌مان ننموده است، وگرنه حتی دغدغه‌ی این که ما را دوست دارد یا ندارد نیز نداشتیم و کلاً او را فراموش می‌کردیم.
خلاصه آن که ایراد از ماست و نباید به خدا افترا ببندیم. گفت: "گر گدا کاهل بوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟" و در نظر داشته باشیم که از بزرگ‌ترین معاصی نزد خداوند متعال که همچون شرک است و هرگز آن را نمی‌بخشد، یأس و ناامیدی از رحمت اوست. چرا که این خودش بزرگ‌ترین افترا به خداوند رحمان و رحیم است.
دقت کنیم که صفا، صمیمت، اخلاص، مبحت و خلاصه عشق و عاشقی با خداوند سبحان، در بندگی متجلی می‌گردد و نه در گردنکشی.

موفق باشید.

دقیقآحرف دلموزدین

سلام.....اگه میشه و زحمتی نیست این مطلب رو بخونید و بگید نظرتون دربارش چیه :http://pasokhgoo.ir/node/43879

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
متن مورد نظر تان ملاحظه شد ، گرچه منظور تان دقیق روشن نیست که در پی طرح چه پرسشی هستید .
در هر صورت در باب شناخت نا پسندی پدیده خود کشی این پاسخ دقیق تر است :
خودکشی از گناهان کبیره است و تنها گناهی است که هیچ گاه فرصت توبه و جبران ندارد.
از دیدگاه اسلام، مالک همه چیز از جمله انسان، خداوند است؛ اوست که حق تصرف در جهان و انسان را دارد. آن جا که او رخصت دهد، مجاز و جایى که او اذن ندهد، غیرمجاز است.
از جمله این موارد، کشتن انسان است. در این موضوع هیچ تفاوتى بین خودکشی و دیگر کشى نیست، چرا که این کار سلب حق حیات از خود و یا دیگرى است.
خدا انسان را از این امر برحذر داشته، مى‏فرماید:
«من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فى الارض و فکانما قتل الناس جمیعا؛ (۱) آن کس که انسانى را بدون این که قاتل باشد و یا در زمین فساد کند بکشد، گویا همه مردم را کشته است». مرگ و حیات یک نفر، اگر چه مساوى با مرگ و حیات اجتماع نیست، اما شباهتى به آن دارد، از این‏رو در جایى که اذن خداوند نیست، انجام دادن آن حرام و گناه است.
در نگرش الهى، از آن جا که خداوند، خالق انسان است و تمام هستى او از خدا است، هیچ کسى نه حق کشتن دیگرى را دارد و نه حق کشتن خود را. این بدان جهت است که از دیدگاه اسلام و همه مکاتب الهى، حیات، موهبتى الهى و حقى خدادادى است.
از این‏رو هرگاه این حق وسیله‏ایى براى قتل نفوس دیگر یا باعث فساد در جامعه و برهم زدن نظم شایسته حاکم بر جامعه شود و افرادى در صدد محاربه با نظام الهى برآیند، این حق به نفع دیگران سلب مى‏شود. (۲)
بنابراین در نگرش الهى، «حق حیات»، عطاى الهى است که مسئولانه به انسان عطا شده است. پس باید اولاً در حفظ آن مراقب بود؛ چه این که «حیات» فقط «حق» افراد نیست بلکه حفظ آن، «تکلیف» آنان نیز مى‏باشد.
ثانیا: چون مالک اصلى این حق، خداوند متعال است و در مواردى که این عطاى الهى، باعث سوء استفاده افرادى واقع شود، از آنان سلب مى‏شود (مانند حکم قصاص، رجم یا اعدام که خشونت‏هاى قانونى مى‏باشند).
هم او که «حیات» را داده است مى‏گوید: در این موارد «باید سلب نمود».
با توجه به تحلیل مذکور به یک آیه درباره حرمت شدید «خودکشى» اشاره مى‏شود:
خداوند مى‏فرماید:
«ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نملیه نارا و کان ذلک على الله یسیرا؛ خود را مکشید زیرا خداوند به شما مهربان است. هر کس چنین کارى را از روى عداوت و ستم انجام بدهد، به زودى او را در آتش مى‏اندازیم».(۳)
بنا بر این خودکشی امری ناپسند، مردود و زشت است. انسان عاقل حتی در بدترین وضع، با جان خود معامله نمی‌کند و آن را به بازی نمی‌گیرد، بلکه با صبر و متانت و توکل به خدا از چنین مهلکه ایی می‌گریزد.
نداشتن هدف، تضعیف پایه‌های اعتقادی،‌ ناکامی و شکست در رسیدن به بعضی از خواسته ها، از دست دادن انگیزه، افسردگی بیش از حدّ و مزمن، نبود امید و توقعات بیش از حدّ، از عوامل جدّی زمینه ساز برای خودکشی است.
انسان‌های ضعیف النفس خودکشی را راه چاره می‌دانند؛ اینان دنیا را برای خود، مکانی دائمی می‌پندارند و در صورت ناکامی و بروز مشکل، همه چیز را تمام شده پنداشته و برای فرار از آن به خودکشی روی می‌آورند.
اما آنها از این نکته غافلند که بعد از خودکشی در پیشگاه خدا با گناهی بزرگ و غیر قابل بخشش حاضر و به عذابی بزرگ دچار می‌شوند و راه هرگونه بازگشت و جبران را به روی خود بسته می‌بینند.
قتل نفس از گناهان کبیره است و فرقی بین کشتن خود یا دیگری نیست! کسی که انتحار(خودکشی )می کند، تمام عقوبت هایی که بر قتل نفس مترتب می شود، برای او هم هست.
امام صادق (ع) با استناد به همین آیه می فرماید :
هر کس عمدا خودکشی کند، برای همیشه در آتش جهنم عذاب خواهد شد.(۴)
افزون بر این، امام باقر (ع) نیز فرموده اند:
مؤمن به هر بلایی مبتلا می شود و با هر نوعی مرگ می میرد، ولی خودکشی نمی کند.( ۵)
تقویت ایمان و باورهای دینی و مطالعه در مورد قیامت و معاد می‌تواند در جلوگیری از پوچی گرایی و تصمیم‌های غلط، مؤثر باشد.

پی‌نوشت‌ها:
۱. مایده (۵) آیه ۳۲.
۲. ر. ک: همان، آیه ۳۲ و ۳۳ و بقره (۲) آیه ۱۷۸ و ۱۷۹ و۲۱۷.
۳. نساء (۴) آیه ۲۹ و ۳۰.
۴. وسایل الشیعه ، ج ۱۹، بیروت ، ص ۱۳، ح ۲ و ۳.
۵.همان.

سلام ببخشید یه سوال تو اون ایه از قران ک گفته شده هرکسی از روی ستم و تجاوز خودکشی کنه وارد جهنم میشه ،منظور از ستم و تجاوز چیه؟ممنون میشم جواب کامل بدید.مرسی

تصویر پاسخگو

با سلام
آیه ای که شما بدان اشاره کردید مربوط به آیات ۲۹ و ۳۰ سوره نساء هست .
وَ لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً سپس در ذيل آيه، مردم را از قتل نفس بازمى‌دارد و ظاهر آن به قرينه جمله‌ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُمْ رَحِيماً:" خداوند نسبت بشما مهربان است" نهى از خودكشى و انتحار مى‌باشد، يعنى خداوند مهربان نه تنها راضى نميشود ديگرى شما را به قتل برساند بلكه به خود شما هم اجازه نمى‌دهد كه با رضايت خود خويشتن را به دست نابودى بسپاريد، در روايات اهل بيت ع نيز آيه فوق به همين معنى" انتحار" تفسير شده است‌.
در ابتدای آیه ۲۹ خداوند مومنان را از روابط ناسالم اقتصادی و حرام خواری و تصرف ناحق در اموال یکدیگر نهی کرده و در ادامه ، به بحث نهی از خودکشی پرداخته است .
ممکن است این سوال پیش بیاید كه چه ارتباطى ميان مسئله" قتل نفس" و" تصرف باطل و ناحق در اموال مردم" وجود دارد؟! پاسخ اين سؤال روشن است و در حقيقت قرآن با ذكر اين دو حكم پشت سر هم ، اشاره به يك نكته مهم اجتماعى كرده است و آن اينكه اگر روابط مالى مردم بر اساس صحيح استوار نباشد و اقتصاد جامعه به صورت سالم پيش نرود و در اموال يكديگر به ناحق تصرف كنند، جامعه گرفتار يك نوع خودكشى و انتحار خواهد شد، و علاوه بر اينكه خودکشی های شخصى افزايش خواهد يافت، انتحار اجتماعى هم از آثار ضمنى آن است. حوادث و انقلاب‌هايى كه در جوامع مختلف دنياى معاصر روى داده، شاهد گوياى اين حقيقت است .
و از آنجا كه خداوند نسبت به بندگان خود، مهربان است به آنها هشدار مى‌دهد و اعلام خطر مى‌كند كه مراقب باشند مبادا مبادلات مالى نادرست و اقتصاد ناسالم، اجتماع آنها را به نابودى و سقوط بكشاند.

وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلِيهِ ناراً" و هر كس از اين فرمان سرپيچى كند و خود را آلوده خوردن اموال ديگران به ناحق سازد و يا دست به انتحار و خودكشى زند، نه تنها به آتش اين جهان مى‌سوزد بلكه در آتش قهر و غضب پروردگار نيز خواهد سوخت" و اين كار براى خدا آسان است (وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً) [۱]
پی نوشت :
۱- سوره نساء/ آیه ۲۹ و ۳۰.

خدا ما رو افریده تا مشقت و سختی و زجر ما رو ببینه و به خودش احسنت بگه! چنین خدایی لایق پرستش نیست
به نظرتون این مسخره نیست که من تو دنیا بمونم و سختی بکشم که وسیله موفقیت یکی دیگه بشم؟
بنظرتون تبعیض و فرق گذاشتن بین بنده ها کار یه خداست؟
خدا بعضی از بنده هاشو الکی الکی دوست داره بعضی ها رو الکی الکی بدش میاد
گاهی اوقات نماز شب خون هم که باشی خدا بازم از تو خوشش نمیاد مثل من بدبخت
خدا بازم تو رو بخاطر بنده های دیگش خردمیکنه و بهت میخنده! هه خدا فقط یک توهم بشر

تصویر soalcity

سلام
به نظر می رسد، شما باید در معیارهایتان بازنگری کنید.
شاید شما زندگی دنیا را اصل می دانید و هر سختی دنیا را به معنای بدبختی گرفته اید و هر گونه نقیصه مادی را به معنای بی توجهی خدا محسوب کرده اید.
حال آنکه مومنان به خدای متعال، دنیا را محلی برای گذر و دورانی بسیار کوتاه در مقابل آخرت می بینند. و مال دنیا را به معنای توجه خدا نمی گیرند کما اینکه اولیای الهی از همه بیشتر بلا و سختی دیده اند.
و در پایان اینکه اگر با این افکار نماز شب می خوانید، نباید از بی اثر بودن نماز شب تان تعجب کنید.

سلام . من چندین سال مطالعه دارم . متوجه شدم که خالق ، آفریننده ، پروردگار کاملا مفهوم متفاوتی دارن ، انسان هم خالق هست ، و هم پروردگار، انسان دام و طیور رو پرورش میده و پروگار اونهاست ، اما نه خالق اونهاست ، نه آفریننده ، پس اگر مثلا اون دام ها پروردگار رو ستایش کنن یعنی دارن ما رو ستایش میکنن نه آفریننده رو ، نه خالق رو ؟؟؟؟ و هدف ما از پرورش اونها چیه ؟؟؟ جز مصرف کردن ؟؟؟؟؟؟
نگرد ، دیگه دنبال پاسخ نباش ، جوابی که پیدا میکنی نابود کننده هست ، نمیشه درکش کرد

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما
منظور از رب در اصطلاح کلام اسلامي صرفا پرورش دادن چيزي نست تا بگوئيد ما هم رب هستيم بلکه منظور ساماندهي موجودات پس از ايجاد (وجود دادن به ) آنهاست پس معلوم مي شود وقتي ما دام و طيور را پرورش مي دهيم هرگز به آنها وجود نمي دهيم وجود از جانب خداست ما فقط علت اعدادي و زمينه براي پروش آنها هستيم از همي جا معلوم مي شود اگر آنها رب را ستايش کنند فقط و فقط خدا را ستايش مي کنند چرا که او وجود دهنده است و تنها او سزاوار ستايش و پرستش است. هدف ما از پروش آنها مصرف کردن ماست و اتفاقا کمال آنها اين است که در خدمت انسان قرار بگيرند کمال درخت سيب سيب دادن است تا انسان از آن مصرف کند ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند تا تو ناني به کف آري و به غفلت نخوري.

سلام . ممنون از پاسخ شما . در مرحله ایجاد فقط آفرینش انجام گرفت ، کن فیکون . همین، آفرینش فقط همان یکبار بوده است . و پس از ایجاد ، خلقتها شروع به شکل گیری کردند. و اما منظور من از مثال چیز دیگری بود ، اینکه آفریننده ، خالقین ، پروردگار یک وجود نمیباشند ، فقط آفریننده وجود است . فتبارک الله احسن الخالقین ، همانا ما بهترین آفرینندگان هستیم . طبق این ترجمه یعنی آفرینندگان دیگری هم وجود دارد و این شریک و شرکا داشتن وجودی است که بهترین در آنهاست . این غلطه حتی اگر در قرآن ترجمه شده باشه و هر مقامی تایید کنه ـ حالا ترجمه درست ، همانا ما بهترین خلق کننده ها هستیم : خالقین دیگری هم هستند اما من بهترین خلق کنندها هم هستم . اینجا درست میشه ، تایید میکنه موجودیت خالقین دیگر رو . نمیگه بهترین آفرینندگان هستم ، نمیگه بهترین آفریننده هستم ، میگه من بهترین خالقین هستم . !!!!! میگه من خالق انسانم نه آفریننده انسان . چون انسان خلق شد آفریده نشد . به این مورد توجه کنید :
منظور از اينکه مي فرمايد: « فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ » يعني: « پس والا و داراي خير فراوان است خداوندي كه بهترين آفريننده مي‌باشد زيرا هر چيزي را نيكو آفريده» و مراد اين نيست که خالق ديگري همانند الله متعال وجود دارد! بلکه مراد از آن اينست که اگر بالفرض خالق ديگري مي بود – که نيست – باز همانند خداوند نمي توانستند خلق کنند و باز خداوند متعال بهترين خالق است، و يعني اينکه: خداوند هر چيزي را خلق کند، بر بهترين شيوه و شکل آنرا خلق مي کند، و اگر وظيفه خلق آن چيز را به کسي مي سپرد، هيچگاه همچون او نمي تواند آن شيء را خلق کند. تفسیرهاو ترجمه ها اشتباه است این هم لینک سایت http://islamqt.com/fa/show-article.php?aid=646 پس حالا منظورم این شد که پروردگار هم مقامی متفاوت از این دو دیگر است . با سپاس .

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما دوست گرامي
صفات مختلف خداي متعال بيان کننده جهات مختلف توصيفي از يک ذات واحد و بسيط است و به اين صفات است که خدا شناخته مي شود و الا شناخت کنه ذات خدا براي احدي ميسور نيست. اين که خدا حي است عالم است قادر است رازق است رب است وحد است احد است رب است و ... همه صفات الهي هستند که به آنها خدا شناخته مي شود خدا در داشتن اين صفات مستقل است و به کسي نيازس ندارد اما مخلوقات او نيز در درجه امکاني بالعرض برخي از اين صفات را مي توانند دارا باشند و تفاوت دارا بودن خدا اين صفات را و دارا بودن بنده اين صفات را در اين است که خدا بالذات و نا محدود اين صفات را داراست و مخلوقين بالعرض و محدود اين صفات را دارا هستند.
انسان ها حي هستند بالعرض ، قادر هستند بالعرض عالم هستند بالعرض و... برخي از صفات نيز نياز به توضيح بيشتري دارد مثلا انسان رب است البته رب برخي از افعال خود و مخلوقات درجه پايين تر از خود (البته غير استقلالي) اما خدا رب است به معناي پرورش دهنده امور بهعد از وجود دادن به آنها. و اين وجود دادن استقلالي است.

پس وقتي قرآن مي فرمايد «احسن الخالقين» مقايسه بين خالق هاي متعدد نيست بلکه به معناي برتر بودن مطلق خدا در خلق و آفرينش خود است چرا که در مقام خلق استقلالي کسي قابل مقايسه با خدا نيست.
خلق و خالق، که در اين آيه به کار رفته نيز يکي از واژه هاي درخور تامل است. خلق به معناي قدر و اندازه است. قدر همان مهندسي اشياء است. يعني هر کسي که خلق شيء مي کند به يک عنوان مهندسي آن شيء را به عهده دارد و اين را هم در خارج مي توان درک کرد چرا که عالم هستي در يک صورت کلي به دو بخش تقسيم مي شود؛ عالم امر و عالم خلق.

در عالم امر حد و حدود خاصي وجود دارد که قابل مقايسه و قياس قدري نيست. عالم خلق بر خلاف آن عالم اندازه است. هر شيء علاوه بر اين که به اندازه هاي خاصي ساخته شده است در جزئيات اجزا و چينش اجزاء آن نيز اندازه ها رعايت شده. در انسان مي بينيم انسان داراي قد، عرض و دست و پاهايي است قلب او انگشتان او و وهمه اشيايي که در جزئيات وجودي انسان به کار رفته داراي اندازه هايي است، در عين حال همين انسان با ديگر اشياء داراي قدر و اندازه متناسبي است.

خلق به معناي ديگري هم به کار برده شده يعني آفرينش وجود وي از عدم. خالق، اسم فاعل است به معناي سازنده و آفريينده. در ابتداي امر بايد گفت خالق تمام اشيا و موجودات خداي سبحان است، خدايي که همه اشياء را از عدم به وجود آورد چون همه اشياء فقير بالذات اند و خدا غني بالذات. فقير بالذات مايه وجودي خود و همه هستي اش را بايد از غني بالذات به دست آورد: "يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ"(آيه ۱۵ سوره فاطر)

با اين عبارت مي توان فهميد انسان در ذات هستي خود فقير است هيچ ندارد و هر چه دارد از غني بالذات است پس خالق واقعي و هستي بخش بالذات خدا است و لاغير.

ولي خداي سبحان عطابخش به تمام عالم است و اين صفت را به ديگر موجودات به اندازه وسع وجود آن عطا کرده هر ذي شعوري در هر مرتبه اي از مراتب خلقت از اين عطاي رحماني نصيبي مي برد و اسم خالق را به دست مي آورد ولي خالق با واسطه. مثلا کشاورزي که بذري مي پاشد خود نوعي خالق است يا مهندسي که ساختماني مي سازد خود نوعي خالق است ولي با واسطه چون فکر او قدرت او مهندسي او همه و همه از طرف خداوند سبحان است. حتي انسان هايي هستند که خالق انسان ديگر اند. مادر، خالق انسان است و آن را در وجود خود پرورش مي دهد بدون اينکه به آن توجه داشته باشد.

البته در تمام اينها خالق واقعي باز خداست ولي بالواسطه به انسان ها برمي گردد. اين در مراتب مادي. ولي از عالم مادي بدل شده و به عالم امر وارد شويم به عبارت ديگر از عالم خلق به درآييم و به عالم امر داخل شويم. انسان هايي به واسطه تقرب به دستگاه حق و به دست آوردن قدرت روحي مي توانند بدون واسطه اشياء مادي خالق اشياء يا تحولي جديد شوند و از خود خلق نمايند؛ مثلا حضرت عيسي ابن مريم (ع) بيماران را شفا مي داد يا پرنده اي را از گِل درست مي کرد و به آن مي دميد، روح دميده مي شد و حيات جديد پيدا مي کرد و مسمّا باسمه محيي مي گرديد؛ اين هم نوعي خلق و خالقيت است که همه آنها با اذن تکويني خداوند صورت مي گيرد. لذا خلق و خالقيت به دو نوع تقسيم مي شود،خالقيت بالذات يا بالواسطه يا بالغير.

سلام . ممنونم از پاسخ شما . پس رسیدن به کمال انسانی مستلزم مصرف شدن انرژی روح انسان توسط خالقش میباشد . ؟؟ یا آفریننده ؟؟ من حرفم اینه که آفریننده جهان هستی با خالق ما انسانها یکی نیست؟ یه چیز نیست؟ مجموعه اطلاعات مورد نیاز انسان دو مرحله نزول شدید رو از لحاظ بار مفهومی رد کرده تا برای انسان قابل فهم بشه . تو این دو مرحله حجم عزیمی از اطلاعات حذف شده تا مغز انسان بتونه درک کنه . مشکل از جایی شروع شد که کلام خالق رو اومدن تفسیر کردن . کلام ساده رو اونقدر پیچیده کردن تا مفهوم واقعیش رو نداشته باشه .
در هر حال ممنونم از شما . این بحث ساده ای نیست و مجالش اینجا پیدا نخواهد شد .
یا حق

یخورده بشین فکر کن هی با کلمات بازی نکن .. وقتی یه نفر بی خیال این دنیا شده مادیات براش ارزش نداره ... الکی ایه و روایت و حدیث رو تحلیل نکن .. لپ کلام خدا گفته این دنیا برا اینه که بفهمی چی به چیه حالا میخوای توی چاهار سالگی بفهمی یا صد سالگی ... الکی در کار بقیه انسان ها دخالت نکنید که فکر کنم شما هم از اون دسته آدما هستید که از خود خدا هم حزب اللهی ترن .. شما واستا چند هزار سال عمر کن بعد به صورت طبیعی بیا اینجایی که ما هستیم .. فکر کن داداش خوب فکر کن هی مغلطه نکنید بزارید انسان های دیگه خودشون تصمیم بگیرن برا خودشون

تصویر soalcity

بحث گناه خودکشی، بیشتر مربوط به عالم غیر مادی و جهان پس از مرگ است.
و کسانی که با آیه و روایت کاری ندارند، چگونه می خواهند از نظر خدا بگویند و ادعای دیگران در این زمینه را تخطئه کنند؟
خدا فرموده امتحان می کنم، و در سختی ها باید ایمان مان را نشان دهیم و هیچ مجوزی نداریم که خودمان را بکشیم.

من تمام مطالب موجود در احادیث، روایات، قرآن و.................. را با دقت بسیار زیاد خواندم ولی هیچ یک مرا قانع نکرد زیرا این زندگی که من دارم با بقیه فرق داره(در اصل فقط زنده ام و زندگی نمیکنم) میلیارد ها میلیارد مشکل طاقت فرسا دارم که هیچ کس حتی یه دونش هم نمیتونه تحمل کنه وقتی هم میگن مشکلات زندگی همه فکر میکنن فقط مشکلات مالی، تحصیلی و از این جور چیزاست، هه کاش فقط این چیزا بود ببینید من از همه نظر سوختم. من هیچی برای از دست دادن ندارم(نه سلامتی نه پول نه خانواده نه دوست نه شغل نه محبت نه زندگی نه آرامش نه امنیت و نه....) حتی عذاب طبقه ۱۰۰۰ جهنم هم به این زندگی فاجعه باری که من دارم نمیرسه جهنم رو به معنای واقعی(و بسیار بیشتر از واقعی!) تجربه کردم از شدت افسردگی و فشار زندگی چندین بار راهی بیمارستان شدم حتی چندین بار به روانپزشک رفتم هیچ کمکی بهم نشد. خیلی با ایمان بودم(نمازهام رو تو مسجد میخوندم) اما الان دارم کفر میگم و عدل خدا رو اصلا و ابدا قبول ندارم هر چیزی که شکر میکردم رو از دست دادم! واقعا دیگه زندگیم زندگی نیست ضمنا من اصلا سوسول نیستم که به خاطر دو تا مشکل مسخره این حرفا رو بزنم متاسفانه تو همه احادیث و صحبت ها هم فقط با ترس ما رو از خودکشی دور میکنن(از جمله سایت شما) که بدترین کار ممکن میباشد و از نظر روانشناسی بشدت محکوم شده است و هیچ گاه مشکلی را حل نخواهد کرد(اما کو گوش شنوا؟) شما هم الان حتما چهار تا حدیث میگید که مثلا من بترسم نه خیالتون راحت کار از ترس و اینا گذشته من صد برابر جهنم تجربه کردم بعدشم حتما من رو محکوم میکنید که من یه آدم لج باز و لوس و کافر و... هستم که حرف هاتون رو گوش نمیکنم (دقیقا مثل بقیه) اگر واقعا فکر میکنید قصد کمک به خلق را دارید عدالت خداوند را در این زندگی کثیف و نکبت بار بنده اثبات کنید(که اثباتش یه امر محال هست) هیچ کس هم تا به حال نتونسته من رو از تصمیم"قطعی" خودکشی منصرف کنه امیدوارم اون دنیا زندگی بهتری داشته باشم.

تصویر soalcity

برای بخش های ابتدایی کلام تان به نظرم باید به مشاور مراجعه بفرمایید. طبیعتا من قبول ندارم که مشکلات شما در مقابل جهنم اصلا قابل مقایسه باشد. کما اینکه بعید می دانم شما بدترین مصائب عالم را داشته باشید. اما به هر حال بعید است شما این سخن را به سادگی بپذیرید. و بیان مشکلات دیگران برای آنکه بدانید وضعیت شما خیلی بد نیست نیز چندان فایده ای ندارد. چون شما مشکل خود را با تمام وجود حس می کنید اما نسبت به مشکل دیگران نهایتا چیزی می شنوید و تصور ساده ای پیدا می کنید. حتی اگر حاضر باشید که گوش کنید و بخواهید که کمی درک کنید.
اما آنچه لازم است من جواب دهم، دو خط انتهایی مطلب شماست.
ما هرگز نگفته ایم که در این دنیا خدا عدالت را برقرار کرده است. در این دنیا خدا انسان را جانشین خود ساخته است و به او اختیار داده، و ممکن است کسی در حق دیگری ستم کند و بی عدالتی شود. عدالت خداوند در روز قیامت معنا می یابد که هر کسی جزای کار خود را می یابد. و البته اگر کسی عظمت زندگی اخروی را بداند، می داند این دنیا پشیزی ارزش ندارد که قابل مقایسه با آخرت باشد.

سلام ، گاهی خودکشی از نا امیدی به آفریننده نیست ، نا امیدی از انسانیت و انسانهای دیگه هست ، من وقتی دنبال حقیقت قیامت و خلقت و هدف از خلقت گشتم متوجه شدم خیلی تناقضات وجود داره که سوالهای زیادی رو بی پاسخ میزاره ، چیزهایی که به ما آموزش دادن با مطالبی که مکتوب شده در کتب الهی با حقیقت وجود و هدف خلقت کاملا متفاوته ، مبلغان دینی ما و مفسرین ما وقتی هنوز معنی درست و مفهوم خالق و آفریننده رو نمیدونن چطوری اطلاعات غلط به ما دادن که من خودم بعد از ده سال مطالعه روی مرز شک قرار گرفته ام . اگر پاسخی پیدا نکنم پوچ شدم . و اگر پوچ بشم با خدا لجبازی خواهم کرد . این اختیار نیست ، اجباره ، چرا حقیقت رو از ما مخفی کرده ؟ چرا ما رو تنها رها کرده ؟؟ اصلا آیا خالق ما آفریننده جهان هست ؟؟ یا این دو متفاوته؟؟؟ کسی نیست به من پاسخ بده ، بزرگترین سوالم اینه : آیا نیاز بر وجود نقص محسوب میشه ؟؟؟ وجودی که تمام تضادها باید در اون جاری باشه . اگر نقص باشه پس وجود نیست ، و اگر نقص نباشه هدف از نیاز و خلقت چی بوده ؟؟ مصرف شدن؟؟ تبدیل شدن؟
کسی میتونه پاسخ بده؟؟ من پانزده روز در کما بودم و چیزهایی رو دیدم و درک کردم و یاد گرفتم که با تمام آموزه های دینی ما فرق داره، و میدونم که خواب ندیدم چون زندگیم رو تغییر داده.

تصویر شهرسوال

سلام
خوب بود مشاهدات خود را در حال ياد شده ذکر مي نموديد تا برسي مي شد که با آموزه هاي ديني تطابق را دارد يا متفاوت است ؟
چون بر عکس شما بسياري ديگر از مشاهدات نظير ي آنچه براي شما رخ داده ياد مي کنند و مي گويند مطابق داده هاي ديني بوده است .
در هر صورت شما براي درک عميق تر از معارف ديني در باره مبد ومعاد وساير مسايل خوب است با يک کار شناس دين پژو ه مراجعه وبه کمک او آموزه هاي ديني را در باره مسابل درک نماييد چون براي هر رشته قرار است به کار شناس مربوطه مراجعه شود مثلا خود در ماني ضررش بشتر از نفعش است .
براي سهولت کار تان سوالات وشبهه هاي خود را از همين مطرح نماييد تا پاسخ لازم و مناسب تقديم شود و خود درماني معرفتي ننماييد چون خود درماني معرفتي ضررش يشتر از خود درماني جسماني است به قول جناب حافظ :
قطع اين واديه ي بي همرهي خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهي .

سلام...هر روز به خود کشی فکر میکنم اگه این کار حرام نبود تا حالا صد بار دست به خودکشی زده بودم هیشکیو تو این دنیا ندارم نه دوستی نه آدم نزدیکی نه از خونوادم مهر و محبت میبینم مادرم هر روز همزمان با من آرزوی مرگ واسم میکنه و راضی به زنده بودنم نیس واقعا نمیدونم برا چی موندم تو این دنیا در ضمن من فقط ۱۸ سالمه نه میتونم خودم خودمو راحت کنم نه خدا راحتم میکنه

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ از اعتمادتان به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. نمي دانيم چه رابطه اي با مادرتان داريد؟ چرا رابطه تان آشفته است؟ چرا او شما را سرزنش مي کند؟ ولي مي دانيم که تا چه حد از اوضاع ناراحت هستيد. به شما حق مي دهيم که ناراحت باشيد. ولي با اين توضيحات کم نمي توانيم کمکي به شما کنيم. توصيه مي کنيم در مورد مشکلات و رابطه اي که با مادر و دوستان داريد بيشتر توضيح دهيد تا بيشتر با هم همفکري کنيم. يقينا خيلي ها چنين احساساتي را در زندگي تجربه مي کنند. سن شما سن حساسي است و البته راهکارهايي نيز براي سازگاري با خانواده مي توان طراحي کرد.

نظرات