رد حکومت توسط اما صادق علیه السلام

پرسش:
چرا امام صادق علیه‌السلام پیشنهاد خلافت را پس از سرنگونی بنی امیه و دعوت عباسیان و ابومسلم نپذیرفت؟
 
 
پاسخ:
دوران امامت امام صادق علیه‌السلام، با سالهای پایانی حکومت بنی امیه و سالهای آغازین حکومت بنی عباس همزمان شده بود. بنی عباس با وعدۀ انتقام خون شهدای کربلا، زید بن علی و یحیی بن زید و با شعار الرضا من آل محمد، توانستند قیام بر ضد امویان را به سرانجام برسانند. در این قیام کار اصلی دعوت عباسیان به دست دو نفر یعنی ابوسلمۀ خلال و ابو مسلم خراسانی صورت میگرفت. یکی از مهم‌ترین وقایع مربوط به قیام، دعوت از امام صادق علیه‌السلام برای پذیرفتن امر خلافت و کیفیت موضع گیری امام علیه‌السلام در برابر این پیشنهاد میباشد. به عبارتی امام صادق علیه‌السلام به هنگام انتقال حکومت از امویان به عباسی، هیچ گونه تلاشی برای گرفتن حق خود نکرد؛ بلکه هنگامی که از سوی سران نهضت عباسی همچون ابوسلمه و ابومسلم، به ایشان پیشنهاد در دست گرفتن حکومت شد، حضرت علیه‌السلام آن پیشنهاد را به شدت رد نمودند.
 
در مورد زندگی نامه و کوشش‌های سیاسی ابوسلمه تا پیش از پیوستنش به عباسیان، اطلاعی در دست نیست. از سویی گفتار و رفتار امام صادق علیه‌السلام نشان میدهد که ابو سلمه در پی توطئهای بر ضد علویان به ویژه امام صادق علیهالسّلام بود.بنابراین هیچگاه این دعوت نزد امام علیه‌السلام جدی تلقی نشد و حضرت علیه‌السلام نیز در پاسخ نامه او، به فرستاده اش فرمود: «ابو سلمه، شیعه شخص دیگری است.»(۱) در گزارش دیگری آمده که ابومسلم نیز در این باره نامهای به امام صادق علیه‌السلام نوشته بود که امام علیه‌السلام در پاسخ او نوشتند: «نه تو از داعیان من هستی و نه این زمان، زمان من است.»(۲) امام صادق علیه‌السلام اتخاذ همین مواضع را به عبدالله بن حسن درباره فرزندش محمد -نفس زکیه- نیز توصیه فرمودند. وقتی ابوسلمه نامه دوم دعوت را به عبدالله بن حسن می‌رساند؛ عبدالله خوشحال می‌شود و صبحگاهان به خانه امام صادق علیه‌السلام می‌رود. عبدالله به امام صادق علیه‌السلام می‌گوید: «ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که خلافت را بپذیرم». امام صادق علیه‌السلام به عبدالله فرمود: «چه زمانی اهل خراسان شیعه تو بودند؟ آیا تو ابومسلم را به آن‌جا فرستادی؟ آیا تو به آنها دستور دادی لباس سیاه بپوشند؟ آیا اینها که برای حمایت از بنی‌عباس از خراسان آمده‌اند تو آنها را به این‌جا آورده‌ای؟»(۳) در بیان دیگری امام صادق علیه‌السلام به یاران خود فرمود: «زبانهای خود را نگه دارید و از خانه‌های خود بیرون نیایید، زیرا آنچه به شما اختصاص دارد، به این زودی به شما نمیرسد.»(۴)
 
 از این مواضع روشن می‌شود که عکس العمل امام صادق علیه‌السلام در برابر این حرکت، احتیاط و عدم موافقت با مفاد دعوت بود. اما دلایلی را میتوان موثر در عدم پذیرش رهبری قیام توسط امام علیه‌السلام دانست، عبارت است از:
 
۱)   شیعیان امام صادق علیه‌السلام در آن دوران از وحدت نظر و هماهنگی لازم برخوردار نبودند. آن زمان شیعیان به فرقه‌های چون کیسانیه، زیدیه و شیعیان طرفدار امام صادق علیه‌السلام تقسیم شده بودند.(۵) و از طرفی سه شخصی که مورد دعوت قرار داشتند یکی ابراهیم بن امام بود که مشروعیت خود را به کیسانیه نسبت داده بود، یکی عبد الله بن محض که زیدیان به او گرایش داشتند. در نتیجه با وجود عدم اتحاد شیعیان، هیچگاه موقعیت برای قیام مساعد نبود.
 
۲)   ابومسلم و ابوسلمه دنبال چهره روشنی از اهل بیت علیهم السلام می‌گردند تا از وجهه و محبوبیت او در راه رسیدن به اهداف خود بهره برداری نمایند. آنان هیچ گاه به امامت آن حضرت علیه‌السلام اعتقادی نداشتند و به همین جهت نامه‌هایی با یک مضمون به شخصیتهایی از خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله فرستادند.(۶) برخورد امام صادق علیه‌السلام با نامۀ آنان نیز پرده از چنین هدفی برمی‌دارد. وقتی نامه به امام علیه‌السلام رسید؛ ایشان چراغی خواست و نامه را روی آن چراغ سوزاند و به قاصد فرمود: «آنچه را دیدی به رفیق خود بگو»؛ سپس شعر کمیت ابن زید را به تمثیل خواند: «ای که آتشی می‌افروزی و روشنایی آن برای دیگری است و ای هیزم چینی که هیزم دیگران را فراهم می‌کنی.»(۷) با قرائت این شعر امام علیه‌السلام میفهمانند که یک نفر زحمت میکشد و استفادهاش را دیگری میخواهد ببرد. بنابراین اینکه ابوسلمه و یا ابومسلم یک نامه را نزد چند نفر فرستادند نشان میدهد که آنان قصد داشتند تیرشان به هر جا اصابت کرد از آنجا استفاده کند و هیچ خلوص نیتی در کارشان مطرح نبوده، بلکه بدنبال ابزار برا هدف خود بودند.
 
۳)   حتی اگر ابوسلمه و یا ابومسلم را در دعوتشان مصمم دانست ولی به کرسی نشاندن چنین امری با وجود عباسیان عملی نبوده و پذیرفتن آن، افتادن در ورطه نابودی میبود. امام صادق علیه‌السلام با درک وضعیت سیاسی و اوضاع و احوال به چنین امری واقف بود و میدانست که طراح قیام، عباسیان هستند و ابومسلم و ابو سلمه نیز آلت دست آنها میباشند. برای امام علیه‌السلام واضح بود که عباسیان به زودی کسی را که دیگر به دردشان نخورد و یا در سر راهشان قرار گیرد، نابود خواهند کرد؛ موید این ادعا کشته شدن خود ابو سلمه و ابو مسلم بود که با وجود خدماتشان، به دست عباسیان کشته شدند.
 
۴)   وفاداری ابوسلمه و ابومسلم به بنی عباس و تثبیت امامت در خاندان آنها، نشان از جدی نبودن دعوت آنها دارد. ابوالعباس سفاح نیز پس از خلیفه شدنش، در مقابل خدمات ابوسلمه، او را به وزارت برگزید و کارهایی را به او واگذار کرد. دیوان‌ها را به دست او سپرد و ابو سلمه به وزیر آل محمد ملقب شد.(۸) دینوری مینویسد: «چون حکومت ابو العباس استوار شد، همه امور بیرون از خانه خود را در اختیار ابو سلمه خلاّل گذاشت و او را وزیر خود قرار داد.در همه کارها بر او اعتماد کرد و او را وزیر آل محمد نامید و ابو سلمه بدون مشورت تمام کارها را انجام میداد.»(۹) بنابراین هر چند بعد از تثبیت حکومت بنی-العباس افرادی چون ابوسلمه و ابومسلم کشته شدند؛ اما این گزارشها نشان میدهد در آغاز هیج اختلافی میان آنها نبوده و ابومسلم و ابوسلمه کاملا مهرۀ بنی عباس بودند و در زمین آنها حرکت میکردند.
 
با توجه به این شواهد روشن می‌شود؛ برای قیام و یا قبول نامه، شرایطی لازم بود که در این دعوت وجود نداشت و امام صادق علیهالسلام از عاقبت این کار آگاهی کامل داشتند؛ لذا خودشان از پذیرفتن دعوت امتناع فرمودند و خاندان و یاران خود را نیز از پیوستن به آنها منع نمودند.
 
نتیجه: هرچند افرادی چون ابومسلم و ابوسلمه خدمت امام صادق علیه‌السلام رفتند و از ایشان خواستند که رهبری قیام و خلافت را به عهده بگیرند؛ اما امام علیه‌السلام از پذیرفتن دعوت آنها امتناع فرمودند. شواهد نشان میدهد ابومسلم و ابوسلمه دنبال چهره روشنی از اهل بیت علیهمالسلام میگشتند که از وجهه و محبوبیت او در راه رسیدن به اهداف خود بهره ببرند؛ چرا که آنها سه نامه به یک مضمون به سه شخصیت از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله نوشتند؛ یا وفاداری ابوسلمه و بنی عباس به یک دیگر و اقداماتی که توسط عباسیان پشت پرده انجام می‌دادند؛ همه نشان از آن دارد که امثال ابوسلمه و ابومسلم در خط مستقیم اسلام و اهل بیت علیه‌السلام قرار نداشتند. بنابراین برخورد امام صادق علیه‌السلام نشان از درایت و سیاست ایشان داشت که مانع از آن شد تا عباسیان بتوانند از نام اهل بیت علیهم السلام سو استفاده کنند.
 
 
 
 
کلمات کلیدی: امام صادق علیه‌السلام، بنی عباس، ابوسلمه خلال، ابو مسلم خراسانی.
 
 جهت مطالعه بیشتر: سیره پیشوایان علیهم السلام نوشتۀ مهدی پیشوایی.
 
 
منابع:
۱.   ابو علی مسکویه، احمد بن محمد الرازی، تجاربالأمم، محقق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۳۱۷.
۲.   فخر رازی، محمد بن عمر، المحصل، قاهره، مکتبه‌دار التراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۵۹۱.
۳.   مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم،‌دار الهجره، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۵۴.
۴.   مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهارD، چاپ دوم، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۶۳ش، ج۵۲، ص۱۳۹.
۵.   جعفری، سید حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، محقق محمد تقی آیت اللهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش، ص۳۱۲.
۶.    پیشوائی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام، چاپ هفتم، ۱۳۷۷ش، ص۳۸۶.
۷.   مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۶۹.
۸.   ابن طباطبا، محمد بن علی ابن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیه والدول الإسلامیه، محقق عبد القادر محمد مایو، بیروت،‌دار القلم العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ه، ص۱۵۲.
۹.   دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبارالطوال،،محقق عبد المنعم عامر، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۸ش، ص۳۷۰.
 

نظرات