چرا شخص رهبری برای حل مشکلات کشور ورود نمی کند و به مقابله با فساد و تبعیض برنمی خیزد؟

به قول حجت الاسلام والمسلمین پناهیان[۱]، ما اول باید رهبری و ولایت را معنا کنیم و شیوه ولایت را مورد بحث قرار دهیم. اگر ما با شیوه اعمال ولایت در رهبری که اسلام قبول دارد آشنا نباشیم این سئوال‌ها برای ما پیش می‌آید. در شیوه اداره جامعه توسط ولی، چه اولیاء خدا را در نظر بگیریم و چه حکومت خودمان را درنظر بگیریم که یکی از نائبان عام به‌عنوان ولی فقیه مسئولیت به‌عهده می‌گیرند، در این شیوه رهبر کلیت جامعه را اداره می‌کند. نه اینکه شخصاً مسئولیت تک‌تک عملیات مسئولان و مدیران را برعهده بگیرد.

وقتی کلیت جامعه را اداره کرد، شبیه داوری که یک بازی را اداره می‌کند، وقتی داور زمین بازی را درست اداره کرد، این بازیکنان هستند که بازی را رقم می‌زنند و همه از رهبری انتظار دارند در درجه اول کنترل و مدیریت کلان بازی را برعهده بگیرد. اتفاقاً این تشبیه را یک‌بار مقام معظم رهبری در باره رهبریت به‌کار بردند که بسیار از اوقات رهبری در قامت یک داور است.

رهبری چه‌وقت در جزئیات دخالت می‌کند؟ وقتی موضوع فوق‌العاده حساس شود. شیوه دخالت، مرحله‌بندی شده است. ابتدا تذکر می‌دهد، بعد در مقام توبیخ عمومی قرار می‌دهد، بعد دستور مشخص می‌دهد و دخالت می‌کند. رهبری هرچقدر بتواند با دستور مشخص و جزئی کمتری جامعه را اداره کند، موجب رشد جامعه خواهد شد. خود جامعه باید مدیران منتخب خودشان را کنترل و نظارت کنند و آرای خود را برای دفعات بعد اصلاح کنند. مردم وقتی به کسی رأی می‌دهند باید نتیجه رأی خود را ببینند.

به عبارت دیگر، رهبر معظم انقلاب کمک می‌کند برای اینکه تشخیص مردم بالا رود و در این راه سخنرانی می‌کند. یکی از شئون ولایت، سخنوری است. امیرالمؤمنین(ع) هم زیاد سخنرانی می‌کرد، به‌حدی که امام حسین(ع) در کربلا تا آمدند سخنرانی کنند، مخالفین ایشان گفتند این هم مثل پدرش زیاد حرف می‌زند، جلوی سخنرانی یعنی روشنگری او را گرفتند. پس این یک شیوه برای اداره جامعه است.

رهبر معظم انقلاب در تبیین عرصه سیاست‌ورزی در انقلاب و ایدئولوژی سیاسی نظام اسلامی در یکی از بیانات خود در دیدار با کارگزاران نظام با عبارتی ساده و در عین حال بسیار عمیق می فرمایند: «امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان یعنی مسئولین کشور، ملاک قرار دهیم مردم سالاری دینی است.»[۲]

بین «مردم سالاری دینی» و «اخلاق فردی» چه رابطه‌‌ای هست؟ چطور مردم سالاری دینی می تواند اخلاق فردی را اصلاح کند؟

چرا رهبری انقلاب آنچه را می‌داند راسا اجرا نمی‌کند؟ سوال را صریحتر با رسم شکل نشان دهم؟ مثلا چرا رهبری خودشان بهترین رئیس جمهور را انتخاب نمی‌کنند تا مشکلات کشور حل شود؟ این سوال روشن شود احتمالا سوالاتی از این دست که «چرا رهبری در شرایط موجود راسا ورود نمی‌کنند» هم حل می‌شود.

پاسخ ساده است. چون مهمتر از حل مساله، روش حل آن است. وقتی مردم، سالار باشند خودشان باید بخواهند و انتخاب کنند. اینجاست که رهبری امت به جای «انتخاب درست» برای مردم، باید کمک کنند تا مردم «درست انتخاب» کنند. اینجاست که صبر و تلاش و هدایت معنی می‌یابد. اینجاست که معنی حقیقی «امام» و «ولی» شکل می‌گیرد. او باید در این راه عمر و آبرویش را خرج کند تا من و مایی رشد کنیم و به حق اراده کنیم و تصمیم بحق بگیریم.

همه رهبری در این نقطه خلاصه می‌شود. اینجاست که امام به نقل از استاد عرفان خود آیت‌الله شاه‌آبادی می‌فرمایند اینکه رسول خدا فرمود سوره هود مرا پیر کرد به جهت این جمله «من تاب معک» است. یعنی هم خودت استقامت کن و هم کسانی که با تو هستند. چه آنکه در آخرت، هم از اعمال خودت سوال می‌کنند و هم امت ات.

رهبر انقلاب هم درباره این آیه می‌فرمایند: علت پیر شدن پیامبر این بود که دستور گرفت مومنین را در مسیر حق، هدایت کند و نگه دارد.

حالا عمیق‌تر «مردم‌سالاری دینی» را فهم کنیم. مردم‌سالاری دینی، فقط شرکت دادن مردم در انتخابات نیست. بلکه این امام امت است که با سالار دانستن مردم، باری سنگین را تا قیامت بر دوش خود احساس می‌کند. رشد اخلاقی و فردی نیز در همین مسئولیتی است که بر خود می‌بیند؛ در دستگیری از امت.

تا حالا «مردم‌سالاری» را از منظر «دستگیری امت» دیده بودید؟ در این باره باید بیشتر خواند و نوشت.

حال اگر دقیق‌تر شویم هرکدام از مسئولین و من و ما، شانی از این ولایت امام و رهبری داریم. رشد اخلاقی ما نیز در سالار دانستن مردم بر سرنوشت‌مان است. این مردم‌سالاری است که برای جوان انقلابی، اخلاق و سبک زندگی دینی می‌سازد.

پی نوشت:
۱- حجت‌الاسلام والمسلمین پناهیان در برنامه جهان‌آرا مورخ ۱۳۹۵/۱۲/۱۶
۲- بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۹/۰۹/۱۲

نظرات