آیا مطلقا و در هر شرایطی خشم و کینه و نفرت از جنود جهل است؟ و آیا در بهشت که سرچشمه نیکی هاست این سه صفت وجود دارد یا خیر؟

در حدیث شریف جنود عقل و جهل ، خشم به عنوان یکی از جنود جهل معرفی شده است اما لازم است توجه کنید که این ویژگی به طور مطلق بد نیست و افراط و تفریط در آن مورد مذمت قرار می گیرد نه خود آن ویژگی.در واقع گاهی خشم مذموم است و گاهی ممدوح.
توجه کنید که قوه ی غضبیه در انسان یکی از نعمتهای الهی است که انسان به واسطه ی وجود این قوه می تواند به دنبال حفظ بقای شخصی و نوعی باشد چرا که خواه ناخواه نظام زندگی دنیا مملو از تزاحمات می باشدو برای رفع همین امور لازم است که انسان ازقوه ی غضبیه بهره ببرد.
بنابراین قوه غضبيه اگر تحت تصرف عقل و شرع تربيت شود ، يكى از بزرگترين نعمتهاى الهى است و اگر اين قوه در انسان نبود ، از بسيارى از كمالات باز مى ماند.

البته چنانچه این قوه به سمت افراط یا تفریط پیش رود برای انسان مشکل ساز است.خطر اين قوه از ساير قوا بيشتر است ؛ زيرا كه اين قوه با سرعت برق گاهى كارهاى بسيار بزرگ خانمان سوز می كند ، و در يك دقيقه انسان را از از تمام هستى و سعادت دنيا و آخرت ساقط می كند
خشم مذموم حالت نفسانی هست که چنانچه این حالت برای انسان ایجاد شود انسان توانایی فکر ندارد و در این حالت موعظه و نصیحت و صحبت نیز برای او لطفی ندارد.

حكما گفته اند :
مثل انسان در اين حال ، مثل غارى است كه در او آتش فراوان افروخته شود ، و به طورى كه از شعله و دود پر گردد ، و در آن هوا و دود و اشتعال محتقن و محتبس گردد ، و نفيرها و صداهاى سخت از آن بيرون آيد ، و شعله هاى آتش درهم پيچد ، و نائره آن روزافزون گردد. در اين حال ، علاج آن بسيار مشكل شود ، و خاموش  نمودن آن ممكن نگردد ، زيرا كه هر چه در او افكنند از براى علاج شعله هاى فروزان و برافروخته ، آن را بخورد و بلع كند و جزو خود كند و بر ماده آن افزايش پيدا شود. از اين جهة انسان در حال نائره آتش غضب ، كور شود از رشد و هدايت ، و كر شود از موعظه و نصيحت ، بلكه موعظه در اين حال سبب ازدياد غضب او شود و مايه شعله نائره آن گردد. و از براى اين شخص راه چاره (اى) در اين حال نيست . (۱)

حتی اجراى حدود و تعزيرات و سياسات الهيه كه موجب حفظ نظام و زندگی دنیایی انسان ها می شود همه در سایه ی وجود خشم است. و چنانچه در این امر تفریط شود خیلی از رذائل اخلاقی همچون خوف و جبن و ضعف و تنبلى و خود پرورى و كم صبرى و راحت طلبى و خمودى و انظلام و رضايت به فواحش و رذائل و تن دادن به فضايح و بى غيرتى سراغ انسان می آید.

خداى تعالى در وصف مؤمنين فرمايد : اشداد على الكفار رحماء بينهم . اين حال اعتدال است كه در موقع خود ، رحمت و شفقت و در موقع خود ، شدت و غضب نمايد.
در روايات نیز غضب ننمودن در موقع خود ، مورد مذمت قرار گرفته است.

محمد بن يعقوب به اسناد خود از حضرت باقر العلوم ـ عليه السلام ـ نقل نموده كه فرمود : خداوند و حى فرمود به شعيب نبى ـ عليه السلام ـ : همانا من عذاب كنم از قوم تو صد هزار نفر را كه چهل هزار نفر از اشرار آنها و شصت هزار نفر از خوبان آنها است . عرض كرد : خداوند! اشرار به جاى خود ، اخيار و خوبان براى چه ؟ وحى آمد : براى اينكه مداهنه كردند با اهل معصيت و سهل انگارى كردند و غضب ننمودند براى غضب من . (۲)
خداوند در قرآن سوره حجر آیه ۴۷ می فرماید:
وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلينَ
هر گونه غلِّ [ حسد و کینه و دشمنی ] را از سینه آنها برمی کنیم ( و روحشان را پاک می سازیم ) در حالی که همه برابرند ، و بر تختها رو به روی یکدیگر قرار دارند.

علامه در تفسیر المیزان ذیل این آیه چنین می فرمایند:كلمه (غل ) به معناى كينه است و بعضى گفته اند به معناى كينه و حسد است كه آدمى را وادار مى كند به ديگران آزار برساند. و كلمه (سرر) جمع (سرير) است كه به معناى تخت (مبل ) است. و كلمه (نصب ) به معناى تعب و خستگى است كه از خارج به آدمى روى دهد.

خداى تعالى در اين دو آيه حال متقين را در وارد شدنشان به بهشت بيان مى فرمايد. و اگر از ميان نعمتهاى بهشت با آن همه زيادى تنها اين چند چيز را شمرد بخاطر عنايتى بود كه به اقتضاى مقام داشت، چون مقام، مقام بيان اين جهت است كه اهل بهشت به گرفتارى و بدبختى گمراهان مبتلا نيستند، چون آنان سعادت و سيادتشان و كرامت و حرمتشان را از دست نداده اند، و چون زمينه كلام اين بود، مناسب بود امنيت اهل بهشت را نام ببرد، لذا فرمود: اهل بهشت از ناحيه نفسشان و درونشان در امنيت اند، چون خداوند كينه و حسد را از دلهايشان كنده، ديگر احدى از آنان قصد سويى نسبت به ديگرى ندارد، بلكه همه برادرانى هستند در برابر هم كه بر تختها تكيه زده اندو همچنين از ناحيه اسباب و عوامل بيرونى نيز در امنيت اند، ديگر دچار نصب ( خستگى ) نمى گردند. و نيز از ناحيه پروردگارشان هم ايمن هستند، و از بهشت هرگز اخراج نمى شوند، پس اهل بهشت از هر جهت در سعادت و كرامتند، و از هيچ جهتى دچار شقاوت و خوارى نمى شوند، نه از ناحيه درونشان و نه از بيرونشان و نه از خدايشان.

نکته ای که باید توجه شود این است که بهشتیان هنگام ورود به بهشت وجودشان از کینه و عداوت و دشمنی ها پاک می شود بنابراین آنچه که باعث ایجاد کینه و دشمنی می شود نیز از وجود بهشتیان رخت بر می بندد لذاخشم و حسادت و چشم و هم چشمی ها که از عوامل کینه می باشد برای بهشتیان وجود ندارد.

عالم آخرت با دنیا متفاوت است . عالم آخرت عالم كشف حقايق و واقعيت هاست و محرمات و زشتى ها و گناهان در حقيقت هم چون غذايى نامناسب و متعفن براى انسان است كه روح و بدن سالم، هرگز به چنين غذايى اشتها ندارد; به همين جهت، بهشتيان كه داراى روح و بدنى سالمند، هرگز به چنان اعمالى تمايل پيدا نمى كنند .

پی نوشت:
۱ تهذيب الاخلاق ، ابن مسكويه ، ص ۱۶۵، باب التهور و الجبن .
۲ فروغ كافى ، ج ۵ ص ۵۵ باب امر به معروف و نهى از منكر ح ۱.

نظرات