آیا جنایاتی که در دوران فتوحات دوران خلفا،به برخی فرماندهان سپاه اسلام نسبت داده می شود،بر فرض صحت ریشه در تعالیم اسلام دارد؟

با مراجعه به قرآن کریم و سیره رسول خدا(ص) ثابت می شود که بر فرض وقوع چنین جنایتی،این جنایت نه تنها به هیچوجه ریشه در اسلام و تعالیم اسلامی نداشته بلکه کاملاً در مقابل تعالیم انسانی اسلام می باشد.

مناسب است به سیره جهادی رسول خدا(ص) اشاره کنیم:


۱ - رفتار پيامبر(ص) با اسيران:

بدون ترديد يكى از پيامدهاى جنگ به اسارت رفتن نيروهايى است كه به دليل شرايط خاصى مجبور به تسليم مى‏شوند. در اسلام احكام گسترده‏ اى در باره اسيران وجود دارد؛ قرآن، حكم اسيران را اين‏گونه بيان مى ‏فرمايد:

«فِإمّا مناً و إما فداءً...» (۱)

يا در برابر آنها منت گذارده و رها كنيد و يا در قبال غرامت، آزادشان كنيد.

پيامبر گرامى اسلام(ص) با اسيران جنگى، با رأفت و مدارا رفتار مى ‏كردند؛ توصيه ‏ها و سفارشات آن حضرت نسبت به اسيران جنگى معروف است. در طى جنگ بدر تعداد زيادى از مشركان به اسارت ارتش اسلام درآمدند، به ‏رغم اينكه مردان اسير شده از يكسو افرادى بودند كه سيزده سال بر مسلمانان رنج و عذاب و شكنجه و تحقير روا داشته بودند؛ و از سوي ديگر در سنت نظامى آن روزگار، نه تنها شكنجه اسيران و بهره ‏كشى از آنان سنت جارى بود بلكه خشونت نسبت به دشمن تا آن حد طبيعى شمرده مى‏ شد كه سپاه غالب، بدون هيچ احساس رنجى، به مثله كردن اعضاى كشته‏ گان نيز مى ‏پرداختند. در چنين شرايطى رسول خدا به رزمندگان اسلام، فرمان داد كه «با اسيران با عطوفت و نيكى رفتار كنند.»(۲)

توصيه پيامبر گرامى اسلام(ص) به رعايت حال اسيران باعث شد كه مسلمانان به گونه ‏اى حيرت‏ آور با اسيران به مدارا رفتار كنند. گزارش ابن اسحاق در باره عزير بن عمير كه پرچمدار قريش در جنگ بدر بود، يكى از نمونه‏ هاى رفتار انسانى و ستايش برانگيز است كه در فرهنگ بشرى بى ‏سابقه يا كم سابقه بوده است. ابو عزير مى ‏گويد: بنا به سفارش پيامبر(ص) آن دسته از انصار كه من در دست ايشان اسير بودم، چون وقت غذا خوردن مى ‏رسيد از نان و خرما، نان را به من مى ‏دادند و خود به خوردن خرما بسنده مى ‏كردند. حتى اگر من از شرم، نان را پس مى ‏دادم آنان دوباره نان را برايم مى ‏آوردند و به آن دست نمى ‏زدند.(۳)

در جنگ بدر پيامبر(ص) شمارى از تهى دستان را بلاعوض آزاد فرمود كه برخى از آنها عبارتند از:

۱ - ابوالعاص بن الربيع

۲ - المطلب بن حنطب

۳ - صيفى بن ابى رفاعه، كه قول داد سربهاى خود را بفرستد اما به وعده ‏اش وفا نكرد.

۴ - ابو عزه عمرو بن عبد الله و...(۴)

۲ - امانت دارى:

يكى از صفات بارز نبى مكرم اسلام(ص) امانت‏دارى ايشان بود به گونه كه قبل از بعثت در ميان مردم مكه به «محمد امين» شهرت يافته بود. حضرت در ميدان جنگ و نبرد با دشمن نيز امانت دار بود كه نمونه بارز آن در غزوه خيبر جلوه‏ گرى مى ‏كند؛ كه در جريان جنگ خيبر، مسلمانان دچار كمبود شديد مواد غذايى گرديدند به گونه ‏اى كه با خوردن گوشت حيواناتى كه خوردن آنها مكروه است، گرسنگى را برطرف مى ‏كردند.(۵) در همين وضعيت دشوار اسود راعى كه براى يهوديان گله‏ دارى مى‏ كرد حضور پيامبر شرفياب شد و درخواست نمود كه حقيقت اسلام را بر او عرضه بدارد. او در همان جلسه بر اثر سخنان نافذ پيامبر ايمان آورد و گفت: اين گوسفندان نزد من امانت است الآن تكليف من چيست؟ پيامبر(ص) در برابر ديدگان صدها سرباز گرسنه، با كمال صراحت فرمود: آنها را روانه كن تا به خانه صاحب خود باز گردند.(۶)


۳ - عفو و گذشت:

اگر جنگهايى را كه در طول تاريخ به وقوع پيوسته ‏اند مورد مطالعه قرار دهيم مى‏ بينيم وقتى لشكرى بر لشكر ديگر غالب مى ‏شود كبر و نخوت و غرور تمام وجود فرماندهان و حتى نظاميان معمولى را در بر مى ‏گيرد و با كمال قساوت به تاراج و چپاول اموال عمومى مى‏ پردازند، دشمنان سرسخت‏شان را كه اينك به چنگ‏شان گرفتارشده‏ اند، با شديدترين شكنجه ‏ها از بين مى ‏برند و حتى به افراد غيرنظامى نيز رحم نكرده و گاه دست به كشتار دسته جمعى زده و صدها فجايع انسانى و ضد بشرى را مرتكب مى ‏شوند. اما اگر به جنگهاى پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) نگاهى بيندازيم مى ‏بينيم كه در هيچ جنگى به غير نظاميان تعدى و تجاوز نشده است؛ هيچ فردى به ناحق كشته نشده، و حتى اگر فردى از افراد دشمن، به ناحق كشته مى ‏شد پيامبر(ص) ديه آنها را پرداخت مى ‏كرد.(۷)

ايشان هر چه پيروزى را بيشتر احساس مى‏ كرد از خود تواضع و فروتنى بيشترى نشان مى ‏داد. به گونه كه در جريان فتح مكه على ‏رغم اينكه مكيان سرسخت‏ترين دشمنان پيامبر به حساب مى‏ آمدند، و از هيچ گونه آزار و اذيت در حق مسلمانان دريغ نكرده بودند گروهى از مسلمانان از زبان سعد بن عباده شنيدند كه مى ‏گفت: «اليوم يوم الملحمة، اليوم تستحل الحرمة» امروز، روز نبرد است؛ امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏ شود؛ از اين‏رو، رسولخدا(ص) براى جلوگيرى از جنگ افروزى سعد، دستور فرمود پرچم را از وى بگيرد، حضرت على(ع) مأمور شد كه پرچم را از او بگيرد.(۸)

آرى على‏ رغم اينكه قريش و مشركان از آغاز ظهور اسلام تا آن روز، در مورد مسلمانان از هيچ‏گونه دشمنى و ظلم و ستم دريغ نكرده بودند و بارها به نبرد خونين با مسلمانان پرداخته بودند و آن روز پيامبر قدرت هرگونه انتقام‏گيرى را داشت جز در مورد چند نفر كه جنايات بزرگى را مرتكب شده بودند اعلام عفو عمومى كرد و فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء» برويد همه شما آزاد شدگانيد.(۹)

۴ - منع از مسموم كردن آبها:

اسلام براى اخلاق و اصول انسانى، ارزش قائل است و همواره توصيه مى ‏كند كه در همه حال حتى در ميدان جنگ و نبرد اصول اخلاقى را رعايت كنند. اسلام مسائل اخلاقى جنگ (رفتار بشر دوستانه) را به نيكوترين وجه بيان كرده و شخص پيامبر(ص) تمام آنها را در مورد دشمنان رعايت مى ‏كردند. اسلام توسل به سلاح شيميايى و استفاده از هرگونه سلاح كشتار جمعى را كه سبب نابودى نسل‏ها و گياهان شود حرام مى‏ داند.

قال امير المؤمنين(ع): نهى الرسول(ص) ان يلقى السم فى بلاد المشركين.(۱۰)

حضرت علي (ع) مي فرمايد: پيامبر(ص) فرمودند: از ريختن سم در بلاد مشركين خوددارى كنيد.


۵ - تقدم دعوت بر جهاد:

از آنجايى كه هدف از جهاد در اسلام، راه انداختن كشتار و تخريب نيست، بلكه انگيزه اصلى جهاد بازكردن راههاى بسته و رساندن اسلام به ديگران است، لذا يكى از سيره‏ هاى جهادى پيامبر اينست كه قبل از هر نوع برخورد نظامى، آحاد دشمن را به طور مستدل و با بيانى قابل قبول از ماهيت و مقاصد اسلام آگاه مى‏ ساختند و قبل از انجام دعوت به توحيد و اسلام، هرگز جهاد را آغاز نمى ‏كردند. و اساسا يكى از علل مؤثر پيشرفت اسلام، در طول يك قرن اول هجرى، عمل به اصل «لزوم دعوت قبل از جهاد» مى‏ باشد؛ كه بيشترين موفقيت را نصيب اسلام نموده است.

قال امير المؤمنين(ع) بعثنى رسول الله(ص) الى اليمن فقال: يا على لا تقاتلن احدا حتى تدعوه الى الإسلام و أيم الله لئن يهدى الله عزوجل على يديك رجلا خير لك مما طلعت عليه الشمس و غربت و لك ولاؤه ياعلى(۱۱)

مولاى متقيان حضرت على(ع) مى ‏فرمايد: وقتى پيامبر(ص) مرا به يمن فرستاد فرمود: با هيچ كس جنگ نمى ‏كنى، مگر آنكه او را قبلا دعوت به اسلام كرده باشى، سوگند به خدا، اگر به وسيله تو يك نفر را هدايت كند، براى تو با ارزش‏تر از آن چيزى است كه آفتاب بر آن طلوع يا غروب مى ‏كند.

۶ - نهى از قتل غير نظاميان:

اسلام آئين مردانگى است و اين واقعيت در سيره پيامبر(ص) و پيشوايان دين تجلى خاصى يافته است. معمولا غيرنظاميان قربانى اصلى جنگها هستند؛ اما در اسلام غيرنظاميان در امنيت و مصونيت كامل هستند، و هيچ كس حق آزار و اذيت آنها را ندارند. پيامبر(ص) هنگام كه سريّه‏ اى را به مأموريت مى‏ فرستاد آنها را فرا مى ‏خواند و به آنها توصيه‏ ها و سفارشات لازم را مى ‏نمود از جمله مى‏ فرمود:

«... و لا تقتلوا شيخا فانيا و لا صبيا و لا امرأة...»(۱۲)

پيرمردان و اطفال كوچك و زنان رابه قتل نرسانيد.

چنانچه اگر در جنگى، غير نظامى به ناحق كشته مى ‏شد ديه آن را از بيت المال پرداخت نمود.


۷ - وصاياى پيامبر(ص) به نيروهاى رزمنده:

يكى از شيوه ‏هاى جهادى پيامبر(ص) اين بود كه پيش از اعزام رزمندگان اسلام به ميدان نبرد، آنان را به تقواى الهى سفارش كرده و توصيه‏ هاى لازم را به آنها مى‏ نمود.

ابتدا اميرى را كه به سركردگى گروهى به مأموريت جنگى مى ‏فرستاد، به طور خاص به تقواى الهى دستور مى‏ داد.(۱۳) سپس به طور عموم، آن گروه را مخاطب ساخته و مى ‏فرمود:

سيروا بسم الله و بالله و فى سبيل الله و على ملة رسول الله لا تغلّوا و لا تمثّلوا و لا تغدروا و لا تقتلوا شيخا فانيا و لا صبيا و لا امرأة و لا تقطعوا شجرا الا ان تضطروا إليها و أيما رجل من أدنى المسلمين أو أفضلهم نظر الى رجل من المشركين فهو جار حتى يسمع كلام الله فان تبعكم فاخوكم فى الدين و إن أبى فأبلغوه مأمنه و استعينوا بالله عليه.(۱۴)

برويد به نام خدا، با كمك خدا، در راه خدا و بر روش فرستاده خدا، خيانت و مكر نكنيد، اعضاء بدن كسى را نبريد، پيران و زنان و كودكان را نكشيد، درختى را جز در صورت ناچارى قطع ننماييد هر يك از شما خواه پست‏ترين افراد باشد، خواه شريف‏ترين، چنانچه به كسى پناه داديد آن كس مصونيت دارد تا سخن حق را بشنود، اگر پيرو شما گردد برادر شما خواهد بود وگرنه حتما او را به پناهگاه خود برسانيد؛ در هرحال از خدا يارى و كمك بخواهيد.

۸ - شبيخون زدن به دشمن ممنوع:

يكى از ويژگي هايى سيره جهادى پيامبر(ص) اجتناب از شبيخون و حملات غافلگيرانه در شب است:

«ما بيت رسول الله(ص) عدوا قطّ ليلا»(۱۵)

رسول خدا هيچگاه به هيچ دشمنى شبيخون نزد.


پي نوشت ها:

۱) سوره محمد، ۴.

۲) سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۹۹، مطبعة مصطفى الحلبى۱۳۵۵ ه، ۱۹۳۶ م.

۳) همان، ص ۳۰۰.

۴) همان، ج ۲، ص ۳۱۵ - ۳۱۴.

۵) همان، ج ۳، ص ۳۴۵.

۶) سبحانى، جعفر، فرازهاى از تاريخ پيامبر اسلام)ص( ص ۳۹۴، نشر مشعر، ۱۳۸۱.

۷) ابن هشام، پيشين، ج ۴، ص ۷۳ - ۷۰.

۸) ابن هشام، پيشين، ج ۴، ص ۴۹.

۹) همان، ج ۴، ص ۵۵.

۱۰) حر عاملى، شيخ محمد بن حسن، وسائل الشيعه، ج ۱۵، كتاب الجهاد، باب ۱۶، ص ۶۲، روايت ۱۹۹۸۹، مؤسسة آل البيت، ۱۴۱۴ ه. كلينى، محمد بن يعقوب، فروع كافى، ج ۳، باب ۸، ص ۲۵، روايت ۲، دار التعارف بيروت، ۱۴۱۳ ه، ۱۹۹۳ م.

۱۱) شيخ حر عاملى، پيشين، ج ۱۵، كتاب الجهاد، باب ۱۰، ص ۴۳، روايت ۱۹۹۵۱. كلينى، پيشين، ج ۳، ص ۲۵، باب ۸، رواية ۴. مجلسى، پيشين، ج ۲۱، باب ۳۴، ص ۳۶۱.

۱۲) كلينى، پيشين، ج ۳، باب ۸، ص ۲۴، روايت ۱.

۱۳) عن ابى عبدالله)ع( قال: ان النبى)ص( اذا بعث أميرا له على سرية امره بتقوى الله عزوجل فى خاصة نفسه...« كلينى، پيشين، ج ۳، باب ۸، ص ۲۶، رواية ۸.

۱۴) كلينى، پيشين، ج ۳، باب ۸، ص ۲۴، رواية ۱.

۱۵) شيخ حر عاملى، پيشين، ج ۱۵، باب ۷۱، ص ۶۳، روايت ۱۹۹۹۱.
 

کلمات کلیدی: 

نظرات