چرا اسلام قبل از قدرت، با مشرکین مدارا می کرد، اما پس از قدرت، دستور قتل آنها را داد؟

 

اولا همین تفاوت خود یکی از حکمت های منطقی در روش مواجهه مسلمانان  با مخالفان خود است. که به دستور خدای متعال صورت گرفته است.

وقتی سخنی تازه بیان می شود، باید صبر و حوصله به خرج داد، تا دیگران آن سخن را بشنوند و به بررسی اش مشغول شوند. و نباید توقع داشت که با بخش نامه مساله ای حل شود. یا آنکه با زور آن را فراگیر کرد.
و بعد از اینکه سخن به اندازه کافی تبیین شد، صف ها شکل می گیرد. کسانی آن را می پذیرند و کسان دیگری آن را انکار می کنند.

و روشن است که تنها یک گروه از دو گروهی که عقاید متناقض دارند، بر حق هستند. و گروه دیگر باطل می گوید.
و همچنین مشخص است که گروه باطل، به دلیل گرایشات باطل و هوای پرستی به باطل دل بسته است. و روشن است که این گروه دیگری جایی برای گفتگو و منطق باقی نمی گذارد.

در نتیجه دو راه بیشتر باقی نمی ماند. اول اینکه با هم پیمان ببندیم که زندگی مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر داشته باشیم و به آن پایبند باشیم. دوم اینکه با زور او را مجبور کنیم بر سر جای خود بنشیند و با زندگی ما کاری نداشته باشد.

اسلام این دو راه را انجام داد. در مقابل کسانی که علیرغم اختلاف فکری، بر سر پیمان باقی ماندند و مزاحمتی برای جان و مال مسلمین فراهم نکردند، توصیه حفظ پیمان را مطرح می کند (که این آیه در ابتدای سوره حج، استثنایی از همان مطلبی است که علیه کفار حربی مطرح شده است) :

إِلاَّ الَّذينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى‏ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقينَ (۴ حج) مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد، و چيزى از آن را در حقّ شما فروگذار نكردند، و احدى را بر ضدّ شما تقويت ننمودند پيمان آنها را تا پايان مدّتشان محترم بشمريد زيرا خداوند پرهيزگاران را دوست دارد!

اما در مقابل کسانی که در دشمنی اصرار شدید؛ داشتند، ناگزیر بود، راه دیگری را برگزیند. پیامبر (ص) انواع آزار مشرکین را تحمل کرد و هیچ نگفت؛ از خاکروبه ریختن به سر مقدس ایشان تا تحریم اقتصادی و .... آن جا که کار را بسیار سخت کردند، به هجرت پرداخت. اما پس از هجرت نیز دست برنداشتند و ابوجهل برای مردم مدینه نامه نوشت که به زودی به آنجا لشگرکشی خواهد کرد و مردم مدینه را تحریک کرد که پیامبر (ص) را بیرون کنند. طبیعتا دشمنی که این گونه مصر است و هر جایی بروی برای مزاحمت حاضر می شود، باید قلع و قمع شود.

ثانیا اسلام در اوج قدرت و شکوه نیز نشان داد، آنجا که نیازی به خشونت نباشد، از آن به شدت پرهیز می کند که یک نمونه بارز آن فتح مکه است. که علیرغم آزارها و اذیت های بسیار آنان، پیامبر (ص) تمام اهل مکه را بخشید و حتی خانه سران کفر را به عنوان منطقه امن اعلام کرد.

ثالثا آنچه درباره مدارا با مشرکین گفته شده است، مربوط به دوره زمانی خاصی نیست. بلکه مربوط به کسی است که با او مواجهه داریم. که آیا حقیقت را شنیده است و لجاجت کرده و در صدد دشمنی با ماست، یا آنکه هیچ نمی داند. حتی زمانی که اسلام در اوج قدرت بود، برای آنان که ناآشنا بودند، سیره اسلام، این گونه بود که افراد در نهایت امنیت وارد منطقه اسلامی شوند و پس از شنیدن سخنان اسلام نیز، در صورتی که آن را نمی پذیرند، به منطقه اولیه خود اسکورت شوند:

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ (۶  توبه) و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود (و در آن بينديشد)! سپس او را به محل امنش برسان، چرا كه آنها گروهى ناآگاهند!


 

نظرات