آیا تجاوز به زنان کافر از منظر اسلام جایز است؟

از منظر اسلام هر قوم و آئینی ازدواجی مختص به خود دارد که محترم و مشروع است. و حتی درباره کسانی که با اعمالشان مستحق مجازات شده اند و احترام اموالشان از بین رفته است، کسی حق دست درازی به نوامیس آنها ندارد. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: تمام اموال ناصبی (فرقه ای که دشمنی با اهل بیت را به اوج رسانده اند.) برای دیگران حلال است به غیر از همسرش، به درستی که ازدواج مشرکین نیز مشروع است. و پیامبر (ص) می فرمودند هر قومی ازدواج خاص خود را دارد.[۱]

از همین رو زنای با کفار معنا دارد و کسی که با کافری زنا کند نیز حدود الهی بر او جاری می شود: اگر مرد مسلمانی با زن کافر ذمی زنا کند، حکم او همان حکم زنا با زن مسلمان است؛ یعنی اگر محصن باشد حکم او رجم (اعدام) است و اگر غیر محصن باشد، صد ضربه شلاق به او زده می شود، اما در مورد زن کافر حاکم شرع اختیار دارد که یا حکم اسلام را در باره او اجرا کند و یا او را به محکمه کفار می دهند تا بر طبق مذهب خودشان بر او حکم جاری کنند.[۲]

و به طور کلی زندگی مسالمت آمیز، منحصر به هم فکران و هم مذهبان خود نیست. بلکه اسلام رعایت عدالت و نیکی درباره کفار را مجاز می داند:

«لا یَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ[ممتحنه/۸] خدا شما را از نیكى كردن و رعایت عدالت نسبت به كسانى كه در راه دین با شما پیكار نكردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏ كند چرا كه خداوند عدالت‏ پیشگان را دوست دارد.»

البته اگر منظور بحث کنیزان است، آن مساله ای جداگانه می باشد. کنیز گرفتن تنها از گروهی جایز است که دست به سلاح برده اند و علیه مسلمانان اقدام کرده اند. و طبق قوانین اسلامی، در صورت ضعیف شدن آنها و برطرف شدن فتنه شان، می توان به جای کشتن آنها، آنان را به اسارت گرفت. و به جای نگهداری در کمپ ها یا زندان، به عنوان شهروند درجه دو در جامعه زندگی کنند تا با آداب زندگی جدید آشنا شوند و بعد از مدتی با راههای متعددی که اسلام قرار داده، آزاد شوند.

در مساله کنیز نیز تنها حق انتخاب همسر از او گرفته می شود و اصلا سخن از تجاوز نیست. کنیزان نیز مانند زنان دیگر، تنها یک شوهر می توانند داشته باشند و در صورت تغییر کردن شوهرشان باید مدتی برای پاک شدن رحمشان از هر گونه رابطه جنسی پرهیز شود. و مالک کنیز می تواند او را به همسری خود درآورد یا اینکه به عقد کس دیگری درآورد.

«وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ[نساء/۲۴] و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را كه (از راه اسارت) مالك شده ‏اید (زیرا اسارت آنها در حكم طلاق است) اینها احكامى است كه خداوند بر شما مقرّر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (كه گفته شد)، براى شما حلال است كه با اموال خود، آنان را اختیار كنید در حالى كه پاكدامن باشید و از زنا، خوددارى نمایید.»

[۱]. تفصیل وسائل الشیعة ، ج‏۱۵، ص۸۰.
[۲]. موسوی خمینی ، روح الله، تحریر الوسیله، ج۲، ص ۴۶۵، م۷.

دیدگاه‌ها

ایا ایرانیان با اسلام سر جنگ داشتند که اعراب برا کشور گشایی وحشیانه رو سر مردم خراب شدند؟ ایا حق زن و بچه هایی که بی گناه بودن اسارت بود اگه مفهومی نگاه کنید شبهه سنگینی در بینه یا مشکل از اسلامه یا از اعراب مسلمان شده که در هر صورت ضعف دینه ؟

تصویر soalcity

سلام
فکر می کنم مساله خیلی ساده است. به نظر شما اینکه عده ای با ادعای اسلام، امام حسین (ع) را شهید کردند، به معنای ضعف دین است؟
همان هایی که آن گونه در حق اهل بیت (علیهم السلام) جفا کردن، همان ها به ایران هم حمله کردند. پس مساله از دین نیست بلکه از کسانی است که دین را بهانه ای برای اهداف خود می سازند.

احسنت

آقای محترم. امام حسین با هدف خلافت و گرفتن قدرت داشت به کوفه میرفت در صورتی که حقی نداشت که به خلافت برسه. بعد حکومت موضوع رو فهمید و کشتشون. آیا حکومت کار اشتباهي کرد؟ الان شما بخواين حکومت رو منهدم کنین دولت با روبوسی میاد خدمتتون؟ کار امام حسین مثل شورش علیه حکومت بود.

تصویر soalcity

آقای TPR
شما تاریخ را چگونه بررسی می کنید؟ و منبع تان برای شناخت تاریخ چیست؟
اولا: آنچه در تاریخ ثبت شده، این است که امام حسین (ع) از بیعت کردن با یزید گریزان بود. برای همین ابتدا به سمت مکه رفتند و تا زمانی که خطر جانی برایشان نبود، در آنجا ماندند. در کربلا نیز خواستند راهشان را باز کنند تا به مکانی غیر از کوفه بروند که اجازه ندادند!
ثانیا حکومت حق قطعی ائمه بوده است که از آنها غصب شد. و قطعا معاویه که متعهد شده بود، جانشینی نداشته باشد، خلیفه ناحق بود.
ثالثا اوج قساوت و رذالت یزیدیان، هیچ آبرویی برای آنها در طی تاریخ باقی نگذاشته است تا انسان منصفی بتواند از آنها دفاع کند.
حتی اگر برای حفظ حکومت مجاز بودند، امام حسین ع را به شهادت برسانند، کشتن طفل شش ماهه و اسارت چند زن و کودک و خباثت علیه بدن های شهدا، جایی برای شک و تردید در جبهه حق و باطل باقی نگذاشته و این قضیه آن قدر روشن است که هر کسی بخواهد از یزیدیان اندک دفاعی کند، خودش هم با آنها به قعر فرو خواهد رفت.

وقتی شما توی امتحان فیزیک یک جواب اشتباه مینویسید ، مشکل نه از کتاب درسی شماست و نه از معلم شما ( معلم اون جواب اشتباه رو یاد شما نداده ) بلکه مشکل از شخص شماست که مطالب کتاب و حرف های معلم را به خوبی یاد نگرفته اید...
امیدوارم متوجه منظورم شده باشید

با سلام در خصوص وحشیگری اعراب هیچگونه شک و شبهه ای بر انسان عاقل و متدین نیست چرای که پیامبر اسلام ص میفرماید : من عربم حیف عرب از من نیست در خصوص نزول اسلام در عربستان نیز میتوان به تحجر و جهالت اعراب اشاره کرد اما در خصوص حمله اعراب به فرماندهی پیامبر اکرم باید گفت بر طبق احادیث و ععل الخصوص قرآن مجید خداوند از ستمگران متنفر است شایان ذکر است که در اواخر حکومت ساسانیان به خصوص انوشیروان ظلم و ستم به حد اعلی خود رسیده بود از جمله مالیات های گزاف نبود حق تحصیل برای رعایا لشکر کشی و جنگ های طولانی و احکام نامعقول دین زرتشت ( به اوستا مراجعه شود ) مردم را به سطوح آورده بود و دل خوشی نیز از حکام زمان نداشتند چرا که آسیابانی در طبرستان هنگام لشکر کشی اعراب به ایران به طمع زر ئ زیور پادشاه اورا به قتل رساند ( در هنگام تبعید رضاخان نیز مقاومتی از سوی مردم صورت نگرفت ) اما رکن اول هر جنگ اخطار است پیامبر که از ظلم پادشاهان با سرزمین پارس خبر داشت نامه ای به خسروپرویز نوشت که خسرو به دلیل تکبر ( شاید شناخت بد نسبت به عرب جاهلیت نامه را پاره کرد ) و پیامبر خدا را که به دستور خداوند عزوجل مامور ابلاغ احسنات بود را در راهنمایی و هدایت به سوی روشنایی و مروت و انسانیت بازداشت (پیامبر فرمود خداوند حکومتش را سرنگون خواهد کرد ) جنگ آغاز شد و اعراب به دلیل عدم حمایت مردم و حتی خیانت به دین و پادشاهشان پیروز شدند حال وقت آن بود که حاکی عادل (مثلا علی ع ) حکومت را در دست گیرد و معاش مردم را طبق حق و عدالت برطرف سازد که البته در زمان بنی امیه که حاکمان و خلفایی بس ستمگر بودند این امر صورت نگرفت و مردم ایران به پا خواستند و ظلم را ریشه کن ساختند در من حمله اعراب به ایران سعی اعراب بر نابودی آثار باطل بود و تقریبا با مردم کاری نداشتند ( اعراب خوی وحشیگری خود را داشته و به طبع رفتاری خشن داشتند ) که به عنوان مثال میتوان به درخواست اجباری عمر از شهربانو دختر یزدگرد برای ازدواج اشاره کرد که امام حسین ع مانع شدند (شهربانو همسر امام حسین و مادر امام سجاد ع است گفتنی است که شهربانو در همه حال شیفته و مرید امام بودند ) درباره موضوع مطرح شده نیز باید گفته شود معیار جنگ فرمانده (حضرت رسول ) است که علیرقم سایر پادشاهان و امپراطوران جهان میلی به کشور گشایی نداشتند و در خصوص باب دوم نیز همین شرایط صدق میکند پیامبر ص بارها چه شفاهی چه در موعظات و احادیث و دین از ظلم و ستم نهی کرده و احکام و اعمال جنگ را ذکر کرده اند ( زرتشتیان اگرچه به دلیل وجود خدای دوگانه اهورا مزدا و اهریمن یکتاپرست محسوب نمیشوند ) اما احکام کافران و مشرکان ابدا درباره آنها صدق نمیکند ( این قوم اهل کتابند ) در این باره با آنکه پیامبر از نیت شوم برخی اعراب خبر داشته اند ولی بین بد و بدتر بد را انتخاب کرده و جوانب خوب این قضیه که بسیار بیشتر از جوانب بد بوده را انتخاب کرده اند در هر صورت با وجود انذار پیامبر هر کس به خطا برود گناهش بر گردن خود اوست ((((((((( پس در این صورت ضعف دین بیانی کاملا نادرست است زیرا نه دین به این عمل دستور داده نه مسلمانی که به خدا و پیغمبر خدا و کتاب خدا معتقد است جایز به انجام این کار است )))))) والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

ظاهرا شما دین زرتشتیگری را نمی شناسید و صرفا با تکیه بر شایعات حکم صادر می کنید. به جرات میتوان گفت که همه دبن شناسان در این نکته با هم موافق هستند که دین اشو زرتشت اولین دین یکتا پرستی تاریخ بشر است. یهودیگری هم در ابتدا به چند خدایی معتقد بود. پس از آنکه یهودیان در بابل زندانی شدند و توسط کورش بزرگ آزاد شدند با تعلیمات اشو زرتشت آشنا شدند و در بازگشت به اسرائیل ایده یکتا پرستی را ارائه کردند. در تاریخ یهود شاهد بحث چند خدایان و یکتاپرستان هستیم و چند خدایان خدای جدید را به پارس منصوب می کنند. رفته رفته ایده یکتا پرستی بر ایده چند خدایی چیره شد و یهودیان نیز یکتا پرست شدند و یهوه را به عنوان خدای یکتا برگزیدند. ایده یکتا پرستی نه تنها توسط یهودیان که بوسیله گروه دیگری که یهودی نبودند در شبه جزیره عربستان پیش از اسلام شایع بوده. این گروه حنیف نامیده می شوند که نام آنان ۱۰ بار به صورت مفرد و دو بار به صورت جمع در قرآن آمده است. حتی امروزه عده ای خود را مسلمان حنفی میدانند و معتقد به پیامبری حضرت ابراهیم هستند. تنها نماز صبح و عشا را به جا می اورند فرزندان خود را ختنه نمی کنند و حجاب برای بانوان را اجباری نمی دانند.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
بر خلاف تصور شما زردشت بعد از موسی کلیم الله ظهور نمود .
واو نخستن آورنده یکتا پرستی دین نیست قبل از او آدم ابوالبشر وبعد حضرت نوح اولین پیامبر الوالعزم و فرستاد خداوند است که در این فرایند
ده ها پیامبر مبعوث شده اند .
اما در خصوص جریان دین زردشت باید گفت :
از تاریخ ادیان الهی و برخی روایات اسلامی به دست می‌آید: زرتشت از ادیان الهی و این دین منسوب به زرتشت می باشد. زرتشت پیامبری از پیامبران الهی است، اگر چه محل و تاریخ تولد وی روشن نمی باشد. این ابهام تا حدی است که عده‌ای ظهور او را در قرن یازدهم قبل از میلاد و برخی در قرن ششم یا هفتم ذکر کرده‌اند . در مورد محل تولد او نیز، برخی محققان او را آذربایجانی و عده‌ای او را اهل خوارزم و بلخ می‌دانند.
(مولون)زادگان او را سیستان و (تاین بى)ظهور زرتشت را در حوزه بین النهرین و بالأخره بعضی او را اهل شهر ری می‌دانند.(۱)
اما با همه اختلاف عجیبی که در تاریخ و محل ظهور و تولد او وجود دارد، چند نکته را از لحاظ تاریخی، می‌توان قطعی تلقی نمود:
۱- زرتشت پیامبری از انبیای الهی و از سرزمین ایران باستان بوده است.
۲- او دارای کتاب آسمانی بوده و کتابش از بین رفت، با تکیه بر خاطرات و اذهان و به اصطلاح آن چه که در سینه اشخاص بود، مطالبی جمع آوری شد و به نام کتاب مقدس تکثیر گشت.
۳- زرتشت به دست قوم خویش کشته شد.
جهت شفاف تر شدن مطلب در چند روایت زیر دقت نمایید.
در برخی روایات می‌خوانیم: مشرکان مکه از پیامبر(ص)تقاضا کردند از آن‌ها جزیه بگیرد و اجازه بت پرستی به آن‌ها بدهد. پیامبر فرمود: من جز از اهل کتاب جزیه نمی گیرم. آن‌ها در پاسخ گفتند: چگونه چنین می‌گویی در حالی که از مجوس منطقه هجر، جزیه گرفته‌ای ؟ پیامبر فرمود: مجوس پیامبر و کتاب آسمانی داشتند، پیامبرشان را به قتل رساندند و کتاب او را آتش زدند.
اصبغ بن نباته می‌گوید: وقتی علی(ع) بر فراز منبر فرمود: از من سؤال کنید، پیش از آن که مرا نیابید. اشعث بن قیس (منافق معروف ) برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان ! چگونه از مجوس جزیه گرفته می‌شود، در حالی که کتاب آسمانی بر آن‌ها نازل نشده و پیامبری نداشته‌اند؟ فرمود: خداوند کتابی بر آن‌ها نازل کرد و پیامبری مبعوث نمود.
بر اساس روایتی از امام زین العابدین (ع)پیامبر فرمود: با مجوسی‌ها طبق سنت اهل کتاب رفتار نمایید.(۲)
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «مراد از مجوس قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده‌اند. این لفظ درقرآن یک بار به کار رفته است، در قرآن (۳) مجوس در صف و در ردیف اهل کتاب، یعنى یهود و نصارا و در برابر مشرکان قرار گرفته‌اند. بنابراین از این آیه
استفاده می‌شود. زرتشتی ها، پیروان پیامبر الهی بودند، امّا همانند سایر ادیان، دین آن‌ها منسوخ و کتاب آسمانی آن‌ها تحریف شد.(۴)
آنچه امروز به نام «اوستا» و از زرتشت در دست پیروان او وجود دارد، تنها بخشی از آن کتاب است که مورد تحریف قرار گرفته، از جاهای پراکنده به دست آمده است و اعتبار آن قطعی نیست.
برخي نقاط ضعف آیین زردشت (زرتشت):
۱ـ وجود گرایش چندگانه پرستی به دلیل نبود یک نگرش خالص و درست.(۵)
این مذهب، مذهب دوگانه پرستی است؛ مذهب «اهورا» و «اهریمن»؛ «خیر» و «شرّ». هر که و هر چه خوب باشد، جز «سپنتامئی نو» و اهورا است اما اگر بد باشد، جزء «انگرمئی نو» و اهریمن است. این هر دو همواره در حال نبردند.
البته نویسندگان جدید زردشتی که می‌بینند ذهن امروز جهان، توحید را می‌ستاید و می‌پرستد، تلاش می‌کنند از آن چهره توحیدی بسازند.(۶)
۲ـ نبود بنیانگذاری که به گونه‌ای سرخوشانه و دلکش، روحیه شور و شوق ببخشد.
۳ـ تعداد کمِ رهبران تبلیغی پس از بنیانگذار.
۴ـ نبود تاریخی هر گونه تحرک و دینامیسم در این دین.
۵ـ گرایش به سمت تشریفات حقوقی، رسمی و کلیشه‌‌ای(۷): در آیین زردشتی، مقام موبدی (رهبر دینی) موروثی است. موبدزاده، چه بد و چه خوب، جانشین پدر می‌شد. فقط کافی بود مقداری قوانین و حرکات و رسومی را بیاموزد و شناخت دین لازم نبود! در این آیین هر طبقه‌ای خدای خویش را دارد و روحانیون خدای روحانی...(۸)
۶ـ ناتوانی از درک هر گونه ارزش، در برابر قبول رنج.
۷ـ رضایت آسانمندانه به «خوب» به جای تلاش مترقیانه در جهت «بهترین».
۸ـ نکوهش و انتساب ساده همه شرور به یک شیطان ابتدایی.
۹ـ وجود یک مبنای ناهماهنگ و غیر مکفی برای خوش‌بینی تحسین برانگیز این دین.
۱۰ـ تکیه انحصاری بیش از حدّ بر جنبه الهامی و مکاشفه‌ای برای پیروزی نهایی خود.(۹)
۱۱ـ داشتن عقاید خرافی و غیر منطقی، مانند: موش صحرایی، روزی هزار ضربه، بر «اهورمزدا» وارد می‌کند! کسی که سگ آبی را بکشد یا زخمی نماید، باید ده هزار پشه و هزار مگس را بکشد و اسلحه یک لشکر را بدهد! کسی که نزدیک لاشه آدم و سگ برود، باید بدن خود را با ادرار گاو نر و آب طاهر بشوید و...(۱۰)
در ضمن می توانید برای مطالعه بیش تر به کتاب « خدمات متقابل اسلام و ایران » ص ۱۵۲- ۲۷۲، نوشته شهید مطهری و نیز کتاب « زرتشت ، حکومت ، مزدیسنا » نوشته مهندس جلال الدین آشتیانی و نیز کتاب « زرتشتیان باورها و آداب دینی »اثر مری بویس مراجعه کنید.

پی‌نوشت‌ها:
۱.عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۱ ،ص ۳۳۴ـ ۳۳۶، منطق، قم، ۱۳۷۳.
۲.ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج ۱۴ ص ۴۵ـ ۴۶ ، دار الکتب الإسلامیة، تهران ،‏۱۳۷۴ ش‏.
۳.حج (۲۲) آیه ۱۷.
۴.المیزان، ترجمه فارسی، ج ۱۴ ،ص ۵۳۲ـ ۵۳۷ ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین ، قم‏ ، ۱۳۷۴ ش‏( با تلخیص).
۵. رابرت هیوم، ادیان زنده جهان، ص ۳۳۱ و ۳۱۲ و ۲۹۱، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
۶. مبلغی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج ۱، ص ۳۲۷، ناشر انتشارات منطق ، سال چاپ ۱۳۷۳.
۷. ادیان زنده جهان، ص ۲۹۱.
۸. تاریخ ادیان و مذاهب، ج ۱، ص ۳۳۰ .
۹. ادیان زنده جهان، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۲.
۱۰. تاریخ ادیان و مذاهب، ج ۱، ص ۳۵۶ و ۳۵۷.

اول اینکه پادشاه ساسانی اگر پادشاه بدی برای مردم ایران بود کاری به اعراب نداشت دوم این که اعراب بخاطر اینکه او پادشاه بدی برای مردم خوش بوده اعراب باید بیان و همون مردم رو بکشند وزنانشان را به اسارت ببرند و به زنان ستمدیده تجاوز کنند پس اگر شما دیدید که پدری داره میزنه تو سر دخترش اسلام به تو میگه برو به اون دختر تجاوز کن

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در این مسله باید از یک جانبه نگری پرهز نمود تا حقیقت بحث حل شود وبا یک تحلیل جامع از ماجرا قضاوت نمود لذا می گویم :
در اسلام به مسلمانان اجازه داده نشده است که برای پذیرش اسلام به دیگران ،حمله کنند و به کشور های دیگر تجاوز نمایند.
بر اساس آموزه‌های دینی همگان در انتخاب دین آزاد هستند. البته اسلام به مسلمانان این اجازه را داده است که مردم را هدایت کنند، بدین معنا که اگر برخی جهت انتخاب دین دچار گمراهی و مشکل شدند آنان را هدایت نمایند و بهترین دین را به آنان معرفی کنند. این یک وظیفه انسانی و الهی است؛ اما این بدان معنا نیست که مردم مجبور به پذیرش اسلام باشند. شواهد و قرائن متعددی وجود دارد که مسلمانان به خاطر مسلمان شدن دیگران به کشور آنان حمله نکرده اند. اگر چنین چیزی اتفاق افتاده است مربوط به اسلام و همه مسلمانان نمی‌باشد. جنگ هایی که در زمان پیامبر (ص) شکل گرفت جنبه دفاعی داشت .
آنچه که در تاریخ اسلام اتفاق افتاده و امروزه از آن برداشت‌های متفاوت می‌شود، حمله مسلمانان به ایران است. این امر از سوی خلیفه وقت صورت گرفت. از سوی دیگر ما نمی‌دانیم این حادثه با چه هدفی بود. در عین حال می‌توان گفت: ‌این حادثه هم پیامدهای منفی را در پی داشت و هم پیامدهای مثبت را. یکی از پیامدهای منفی آن این است که برخی مسلمانان در برخورد با ایرانیان، اخلاق اسلامی را رعایت نکردند و حال آنکه اسلام اجازه برخورد نادرست به دیگران را نداد. ولی حمله مسلمانان به ایران آثار مفیدی را نیز در پی داشت. از جمله آنها آشنایی بیشتر ایرانیان به اسلام است که نعمت بس بزرگ می باشد.
شاید اگر چنین حمله‌ای صورت نمی‌گرفت،‌مردم ما از نعمت بزرگ اسلام محروم می‌مانند. اتفاقاً برخی از اندیشمندان مانند شهید مطهری عقیده دارند که قبل از حمله اعراب به ایران، ایرانیان آماده پذیرش اسلام شده بودند؛ زیرا دستور و آموزه‌های موجود در ایران با نیازها و خواسته‌های آنان همسویی نداشت. آنان سعادت خود را در دین دیگر جستجو می‌کردند. افزون بر آن حکومت‌های ایران در تعامل با مردم این کشور موفق نبودند. ایرانیان از سیاست‌های حکومت عصر خود خسته و ناراضی بودند. برخی ایرانیان در صدد پذیرش اسلام و حکومت جدید بودند؛ آنان قبل از ورود اسلام به این کشور با مسلمانان در ارتباط بودند. این امر آنان را آماده قبول اسلام کرده بود .
همچنین نامه پیامبر(ص) به پادشاه ایران این فضا را به وجود آورد که ایرانیان با دین جدید آشنا شوند. از این رو با ورود مسلمانان در این کشور،مردم از اسلام استقبال کردند.
مردم ایران در برابر مسلمانان، مقاومت نکردند و به این جهت، دین اسلام زود در ایران پیشرفت کرد. علت شکست نیروهای نظامی حکومت ایران، ناتوانی نظامی آنان و یا تنها روحیه قوی مسلمانان نبود، بلکه علت اصلی شکست نیروهای جنگی ایران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضی بودن مردم ایران از حکومت و آیین خود بود. آنان نخواستند بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همکاری می‏کردند. (۱)
مردم ایران، در زمان بعثت و حیات حضرت رسول(ص)، به اسلام توجه کردند و به تدریج و با میل و رغبت آن را پذیرفتند. اولین کسی که از ایرانیان اسلام آورد، سلمان فارسی بود. (۲) سلمان یک فرد عادی نبود. او از پیشوایان دینی بود و اسلام آوردن وی به طور طبیعی در دیگر ایرانیان نیز اثر داشت. سلمان، از نظر مقامات معنوی، به اندازه‏ای بالا رفت که جزو مقرّبان پیامبر اسلام شد؛ به طوری که پیامبر خدا در روایتی فرمود: «خداوند مرا به محبت چهار نفر دستور داده است: علی بن ابی طالب، سلمان فارسی، ابوذر و مقداد». (۳)
دومین مسلمان از ایرانیان «باذان بن ساسان» نماینده خسرو پرویز در یمن است و پس از باذان بسیاری از ایرانیان ساکن یمن، مسلمان شدند و اسلام این ها در زمان پیامبر(ص) بود. خود باذان مورد توجه پیامبر اسلام قرار داشت. این ایرانیان در زمان رسول اکرم(ص)، با میل و رغبت دین اسلام را پذیرفتند و هیچ گونه زور و تهدیدی در کار نبود(۴)
پیامبر اسلام(ص) باذان را پس از مسلمان شدنش در مقام خود ابقا کرد و پس از آن که باذان از دنیا رفت، آن حضرت، پسر او شهر بن باذان را حاکم یمن کرد. باذان و پسرش در راه تبلیغ دین اسلام، بسیار تلاش کردند. شهر بن باذان، در جنگ با نیروهای اسود عَنسی (که در یمن ادعای پیامبری کرده بود) به شهادت رسید و او اولین شهید از ایرانیان در راه اسلام است.(۵)
به گفته تئودورنولدکه « مملکت ایران در زمان یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی روی به ناتوانی گذاشت و دشمنان از هر سو به آن دلیر شدند و از کناره های آن یکی پس از دیگری بگرفتند و ویران کردند. پس از آن که از پادشاهی او دو سال یا چهار سال گذشت، عرب به خاک او حمله کردند». (۶)
این جمله می فهماند که کشور ایران در اواخر دوره ساسانی در حال ویرانی بود و کشورهای قدرتمند آن زمان به این کشور حمله می کردند و حکومت ساسانی نمی توانست از خود دفاع کند و چون تشکیلات سیاسی و نظامی از درون ویران شده بود، به طور طبیعی نمی توانستند در برابر مسلمانان مهاجم از خود دفاع کنند.
دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد ولی نه به خاطر قدرت نظامی عرب بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلا مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان علیه السلام بود که بر عصایی تکیه داشت و موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود. (۷)
مناشه می گوید:ایرانیان بقایای تمدن تلطیف شده و پرورده ای را به اسلام تحویل دادند که بر اثر حیاتی که این دین در آن دمید، جان تازه گرفت. (۸)
آیت الله، شهید مرتضی مطهری می گوید:اسلام به ایران حیاتی تازه بخشید و تمدن در حال انحطاط ایران به واسطه اسلام جان تازه گرفت و شکل تازه ای یافت. (۹)
برای آگاهی بیشتر در این موضوع به کتاب «خدمات متقابل ایران و اسلام»، استاد مطهری مراجعه نمایید
پی نوشت:
۱- خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص ۷۶.
۲- الأعلام، زرکلی، ج ۷، ص ۱۹۴.
۳- بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۹۱، ۳۲۱، ۳۴۶ و ۳۲۶
۴- تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۶.
۵- خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۶۲ به بعد.
۶- تئودورنولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمه دکتر عباس زریاب ، ص ۴۱۸.
۷- تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص ۱۵۷.
۸- خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۳۲۸، به نقل از تمدن ایرانی، به قلم جمعی از خاورشناسان، ترجمه دکتر عیسی بهنام.
۹- همان، ص ۳۳۶.

سلام اگه ازنظراسلام اجبارکردن آدمابرای پذیرفتن دین جدیددرست نیست پس چرادرزمان شاه اسماعیل صفوی همه ی مردموتومسجدنگه داشته بودنوگفته بودن یاشیعه میشیدیاهمتونومیکشیم واونایی که نخاسته بودن شیعه بشن کشته شده بودن بقیه هم ازترس شیعه شدن؟

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
اشکال شما در اين است که سيره و روش پادشاهان صفوي را ملاک ارزشگذاري براي بيان ميزان درستي يا نادرستي دين مبين اسلام قرار داده ايد،حال آنکه اصل عقلي و منطقي اين است که ابتدا تعاليم حيات بخش اسلام ناب را درست بشناسيد و سپس عملکرد مدعيان دين و دينداري را با معيار اسلام واقعي ارزيابي کنيد.
قطعاً بسياري از رفتارهاي حاکمان صفوي بر خلاف موازين اسلامي بوده است و ما با مراجعه به تعاليم ناب دين اسلام،آن رفتارها را رد و مورد نقد جدي قرار مي دهيم.

سلام من یکی ازکسانی هستم که به تازگی محجبه شده وازمذهب شیعه وسنی زیادچیزی نمیدونه میخام بدونم چراانقدراحت میگیدعمرآدم بدی بوده شماکه اونموقع اونجانبودی ازتون میخام خیلی راحت غیبت نکنیدوکاری نکنیداحساس بدی به تشیع یااهل سنت پیداکنیم من عاشق امامان هستم ولی ترجیح میدم سنی بمونم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام
از اینکه حجاب را که تامین کننده کرامت زن است انتخاب نموده ایید ودر واقع تاج کرامت بر سر گذاشته ایید به شما تبریک می گویم . در رابطه به گفتة فوق خود به چند نکته آگاهانه و آزادانه توجه نمایید :
۱- شیعه اصطلاحاً به مکتب و مذهبی گفته می شود که پیروی از اهل بیت پیامبر (ص) را در جمیع ابعاد اسلام ، اعم از اعتقادی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، مسائل عبادی و حتّی در زندگی فردی و اجتماعی ، واجب و لازم می داند و از آنان پیروی نماید.
مراد از پیروی اهل بیت (ع)این نیست که در مکتب تشیع ، قرآن و سنّت عمل نمی شود، بلکه مراد آن است که قرآن و سنّت ، باید از طریق اهل بیت (ع)به دست آورده شده ، و انگهی به آن دو عمل شود.اهل بیت بهترین مرجع فهم قرآنند:«إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کرِیمٌ* فِی کتَبٍ مَّکنُونٍ* لا یمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ ( واقعه(۵۶)آیه۷۷ - ۷۹.) ؛ قرآن کریمی است که در کتاب محفوظی جای دارد و جز پاکان نمی توانند به آن دست زنند [ دست یابند]».
بعد از پیامبر(ص)تنها کسانی می توانند این کتاب آسمانی را کاملا درست فهمیده و بیان کنند که از ناپاکی های باطنی و ظاهری ، پاک و مطهر باشند.
۲- آیات دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که ما را به پیروی از اهل بیت (ع)امر می کند. از آن جمله «آیه مودّت » است که خداخطاب به پیامبر می فرماید: «... قُل لاَّ اءَسَْلُکمْ عَلَیهِ اءَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی...؛( شوری (۴۲)آیه ۲۳. ) بگو: هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی کنم جز دوست داشتن نزدیکانم [اهل بیتم] ».
محی الدین عربی می گوید: «وقتی این آیه بر پیامبر (ص) نازل شد، سؤ ال کردند یا رسول اللّه ! ذوالقربای شما چه کسانی هستند که محبت و مودت آنان بر ما واجب شده است ؟ فرمود: علی ، فاطمه ، حسن ، حسین و فرزندان حسن و حسین »( محی الدین عربی ، تفسیر القرآن ، ج ۲، ص ۴۳۲. ).
مراد از دوستی در این آیه فقط دوستی که از روی احساسات و عواطف باشد، نیست بلکه مراد از آن ، پیروی می باشد و این معنا را خود قرآن کریم بیان نموده است.
پیروی از روش پیامبر منحصر است به پیروی از اهل بیت (ع)چون آنها از هر کس دیگری به پیامبر نزدیکترند و از تمام حرکات و سکناتش اطلاع دارند. پیروی هم بدون دوست داشتن آنان ممکن نیست ؛ زیرا کسی که نسبت به آنها علاقه ندارد، میلی به اتخاذ راه و روش آنان نیز نخواهد داشت.

بین مودّت و پیروی حقیقی نیز ملازمه هست ؛ یعنی محبت داشتن با پیروی نکردن ، سازگاری ندارد بلکه هر جا متابعت است ، محبت نیز هست. هر جا مخالفت است آنجا محبت نیست. برای اثبات این مطلب می شود به این آیه از قرآن استدلال کرد: «قُلْ إِنْ کنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی...( آل عمران (۳)آیه ۳۱.) ؛ بگو: اگر خدا را دوست می دارید، از من پیروی کنید».
اگر دوستی مورد درخواست ، فقط دوستی عادی و از روی احساسات و عواطف باشد، نیازی نبود تا خداوند آن را اجر و مزد رسالت قرار بدهد؛ زیرا بر مسلمان واجب و لازم است که نه تنها اهل بیت بلکه همه مؤ منان را دوست داشته باشد.
یکی از عوامل مهم ، بلکه اساسی برای حفظ و بقای دین مقدس اسلام ، پیروی از اهل بیت است، به این معنا که اگر بعد از آن حضرت ، اهل بیت او مقتدا و پیشوای مردم باشند، اسلام دست نخورده و بدون تحریف باقی خواهد ماند. ولی اگر آنان پیشوا و راهنمای مردم نباشند، اسلام جز وسیله ای برای رسیدن به اهداف یک عده زورگو و افراد فرصت طلب ، چیز دیگری نخواهد بود.
وقتی بنا بر این است که اسلام حقیقی حفظ شود و سنّت محمَّدی (ص) همان طور که بوده به مردم ابلاغ گردد، خدا دوستی اهل بیت را واجب می کند تا به سبب این دوستی و محبت ، پیروی پیدا شود و به سبب پیروی که از پیشوایان حقیقی اسلام صورت می گیرد، دین باقی بماند.
پس شما که علاقه مند به اهل بیت هستید خوب است با پیروی از آنها این محبت تان را نسبت به آنان عملی نمایید .
۳- بد گفتن نسبت به افراد مشکلی را بر طرف نمی کند باید طبق حکم قران و سنت از اهل بیت پیروی نمود و عمل کرد دیگران را به خود شان گزار نمود تا فردای قیامت حقایق روشن خواهد شد .

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما دوست گرامي
هر کسي که به سن تشخيص و تکليف مي رسد بايد درباره دين و مذهبش و درستي و نادرستي آن تحقيق کند و به دور از گفته ها و شنيده ها به مطالعه و تحقيق بپردازد.
براي وقايع تاريخي نيازي نيست که انسان در آن جا حضور داشته باشد همين که يک خبري توسط افراد موثق از يک واقعه تاريخي به ما برسد براي ما کافي است. مثلا اين که مي گويند مغول به ايران حمله کردند و شهر ها را ويران کتابخانه ها را آتش زدند آيا مي شود اعتراض کرد شما که آنجا نبوديد چرا مي گوييد اين اتفاق افتاده است و يا حتي دور تر ازآن وقايع را با نقل تاريخ قبول مي کنيم و نيازي به حضور خود فرد در آن جا ندارد.
ما وقتي از وقايع صدر اسلام سخن مي گوييم با استنادات تاريخي حرف مي زنيم و تمام حرف ما شيعه اين است (جداي از افراد و شخصيت ها) که مگر پيامبر در روز غدير علي(ع) را به جانشيني انتخاب نکرد؟ مگر در کتاب هاي معتبر اهل سنت واقعه غدير نقل نشده است؟؟ بله نقل شده. پس چرا يک عده دور هم نشستند و براي پيامبر جانشين تعيين کردند؟؟ آيا آنها از پيامبر دانا تر بوده اند(نعوذ بالله) و يا خود را دلسوز تر از پيامبر مي دانسته اند؟؟ يا انتخاب پيامبر را اشتباه مي دانستند .
چرا جانشين پيامبر را خانه نشين کردند؟؟ اگر خانه نشين کردند چرا به خانه او هجوم آوردند ، اگر هجوم آوردند چرا به دختر پيامبر بي ادبي کردن و او را زدند ؟؟
مگر پيامبر درباره دخترش نفرمود من آذاها فقد آذاني هر کس که او را اذيت کند من را اذيت کرده است و من آذاني فقد آذالله هر کس مرا اذيت کند خدا را اذيت کرده و هر کس خدا را اذيت کند لعنت خدا بر او باد.
اين ها سوال هاي شيعه است و قصد ندارد که به کسي توهين کند و يا از کسي غيبت کند و يا مردم را نسبت به کسي بد بين کند فقط شيعه مي خواهد حقائق روشن شود.

سلام
درست فرمایش می کنید اما موضوع اینه کی این قدرتو بهشون داد اسلام درسته اون هم موقعی که ائمه بودن میدونی مشکل کجاست مشکل اونجا بوده که اسلامو به زور شمشیر به مردم قبولاندن اون اهل قریش که اکثرا سرمایه دار بودن وقتی به ظاهر اسلام اوردن پیامبری که اگاه بود نباید اسلامشونو قبول میکرد همون افرادی که اسلامو بهم زدن یا اگه هم خواست رفئت اسلامیشو نشون بده حداقل باید تمام ثروتشونو مصادره میکرد که باش به اسلام لطمه نزنن دروغه که بگیم پیامبر باورشون کرد چون به قول دوستان پیامبر علم خدایی داشت پس میتونیم بگیم پیامبر اسلامو باشون تقسیم کرد من دوس دارم این موضوعات برام روشن شه ازتون هم ممنون جواب دادید

تصویر soalcity

سلام
قدرت از اجتماع حاصل می شود و اگر کفار هم با هم اجتماع کنند، قدرتی برای آنها به وجود می آید. کما اینکه وجود حاکمان فاسد در ایران آن زمان تزلزل به وجود آورده بود و با اندک نیرویی در هم شکسته شدند. پس این مسائل تکوینی است.
و اسلام حقیقی دل ها را فتح می کند و شمشیر راهی به فتح قلب ها ندارد. و اگر اسلام صرفا با شمشیر وارد ایران شده بود، در قرن دوم باید رخت بر می بست چرا که در آن زمان ایرانیان بسیاری از مناصب عالی را به دست گرفته بودند.
و انحراف امت اسلامی تحت تاثیر میزان اندک ثروت چند نفر از سران قریش نبود، بلکه به دلیل رها کردن مسیر صحیح توسط قاطبه آنها رخ داد. کسانی که به غدیر پشت کردند و سقیفه را پذیرفتند، تنها آن قریشی های منافق نبودند. و خدای متعال نیز نمی خواهد با جبر دلها را بر ایمان حفظ کند. بلکه در همین مقاطع آنها را امتحان می کند.

سلام
ممنون از جوابتون

سلام.لطفا روشنم کنید.یعنی اگه مسلمونا به حکومتی غیر مسلمان حمله کنن نمیتونن اسیر بگیرن ولی اگه از حکومتی غیر مسلمان بهشون حمله بشه میتونن اونایی رو که فقط فقط در میدان نبرد بودن رو به اسارت بگیرن درسته؟
درضمن اگه میشه یک جواب هم درباره اینکه چرا کنیزان به صاحب خود محرم هستند رو بدید.مثلا خوب شاید اون زنی که به اسارت گرفته شده و کنیز شده شاید دلش نخواد که تن به خواسته صاحبش بده.ایا این ظلم به زن نیست؟حالا از هر دین و قماشی که باشه بالاخره یک زنه

تصویر soalcity

سلام
فکر می کنید به چه دلیل مسلمان می تواند به حکومتی دیگر حمله کند؟آیا مسلمان می تواند به اموال و نفوس کسانی که احترام دارند، اگر چه مسلمان نیستند، دست درازی کند؟ بنابراین شما اصلا نمی توانید تجاوز به مال و نفوس بی گناهان را جایز بدانید. پس چگونه اصل این تجاوز را بپذیریم و بعد در حرمت ناموس آنها تردید کنیم؟ (رجوع کنید به آیه ۸ و ۹ سوره ممتحنه)
جواب سوال بعدی شما نیز در اصل متن بیان شده است که می توانید با دقت دوباره آن را مطالعه کنید.

ببخشید سوالی داشتم ....من دوس دارم به همه ی ادیان و پیامبرانش ایمان داشته باشم اما احکاممو اسلامی انجام بدم آیا به صرف ایمان به ادیان دیگه مرتدم؟قلبم میگه همشونو دوس داشته باشم چون همه یگانه پرستن

تصویر soalcity

سلام
اتفاقا این دستور صریح قرآن است که یک مسلمان باید به تمام پیامبران ایمان داشته باشد. و نکته مهم این جاست که آنچه پیامبران ادیان دیگر گفته اند، به دست بعضی از انسان ها تحریف شده است و به همین خاطر ما جایز نیستیم از ادیان تحریف شده پیروی کنیم. و الا سخن تمام پیامبر یک چیز است:
قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (۸۴ آل عمران) بگو: «به خدا ايمان آورديم و (همچنين) به آنچه بر ما و بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و (ديگر) پيامبران، از طرف پروردگارشان داده شده است ما در ميان هيچ يك از آنان فرقى نمى‏گذاريم و در برابرِ (فرمان) او تسليم هستيم.

من با نویسنده موافق هستم ولی پیشنهاد می کنم این لینک را مشاهده کنید

تصویر soalcity

سلام
ممنون از نمایش لینک های فیلتر شده، معذوریم.

ایه ۲۴ سوره نسا یکی از ایه هاییس ک جواز این کار و داده
مگه قرآن و قبول نداری ؟؟؟

تصویر p_qurani

پاسخ شما در انتهاء متن ذکر شده .قبل از هر گونه اظهار نظر لطفا کل متن را مطالعه کنید .

پرسش من این است که اگر مرد مسلمان و مجرد به دختر غیرمسلمان و مجرد تجاوز به عنف کند حکمش چیست؟

تصویر سید پاسخگو

با سلام
حکم تجاوز به عنف مرد مسلمان به دختر مسلمان اعدام است ولی اگر دختر غیر مسلمان باشد حکم ایشان اعدام نیست و حدی از طرف قاضی برای ایشان تعیین می گردد.برای کسب اطلاعات بیشتر باید با مراجع قضایی تماس بگیرید.
موفق باشید.

با سلام خدمت شما
در پیوست پاسخی که به دوست عزیزمون دادم یک نکته ای رو باید تاکید کنم البته خطاب به شما
ما هممون بچه مسلمونیم ولی خداوند یه چیز مهمتری هم به ما عنایت فرموده و اون انسانیت و منیت آدمهاست و این اصل انسان بودن و خوی وحشی گری نداشتن ملزومه یک بچه مسلمونه ، من اینو قبول ندارم که ما به اسم اسلام بیاییم و یه سری چیزهایی رو که فقط از دست حیوانات بر میاد رو انجام بدیم. آیا اسلام به وجود اومده که فقط به فکر هوا و هوس و غنیمت و کنیز گرفتن باشیم ؟ آیا اسلام اومده که بهمون بگه که آقا یا خانم اون دنیا پر از حوری بهشتی با این وضع و اون وضع ؟ خداون کریم به همه ی انسان ها یه موهبتی داده که از حیوانات جدامون میکنه و اون شان و شعور آدمی هستش که مارو اشرف مخلوقات کرده ،
حالا اینهمه مقدمه چینی کردم تا به اینجا برسم که مطلبمو جمع بکنم فقط یه چیزی به همه ی شما بگم که خداوند متعال از همه ی کسانی که به اسم دین و قرآن دست به همه کار میزنن و اسم دین رو لکه دار میکنن و شبهات زیادی واسه ی همه ی اونهایی که میخوان به دین اسلام رجوع کنن و منصرف میشن بازخواست خواهد کرد و مطمئن باشید که همه ی ادیان از زرتشت و مسیحی و یهودی و .... یه چیزی توی جان دینشون دارن که اون انسانیت و شعور آدمیته .

چرا جنگ با کسانی که آیین آنها چیزی بجز دین اسلام بود جایز بود و بدست آوردن مال و ناموس و ... آنها حلال بود *در صورتی که* در قرآن چنین آمده است: لا اکراه فی الدین(در دین هیچ اجباری نیست) .. ؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
«لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛(۱) در دین هیچ اجبارى نیست و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است».
اولاً: باید توجه داشت که این آیه شأن نزول و پیام خاص خود را دارد. در این باره گفته شده شخصی دو پسری داشته که از دین اسلام به دین مسیحیت رفته بود، آن شخص از این ماجرا به شدت ناراحت شد و می‌خواست پسرانش را دوباره برگرداند به اسلام، آن دو پسر به حضور پیامبر آمدند و از اجبار پدرش شکایت کردند، این آیه نازل شد و اعلام کرد که در دین اکراه و اجباری نیست.
پیام آیه این است که وقتی حقایق برای مردم اعلام شد و روشن گردید و دین کاملاً معرفی شد، دیگر مردم در پذیرش آن آزادند و کسی را نمی‌توان به اجبار به پذیرش دین وادار نمود، چون دین و مذهب با روح و فکر مردم سر و کار دارد و اساس و شالوده آن بر اساس ایمان و یقین استوار است، خواه و ناخواه راهی جز منطق و استدلال نمی‌تواند داشته باشد، از همین رو کسی که می‌خواست از روی اجبار فرزندانش را به پذیرش دین وادار نماید، قرآن کریم او را از چنین کار منع نموده و فرمود: حقایق را به آن ها عرضه کنید اگر نپذیرفتند ،بر آن ها تحمیل ننمایید، چون ایمان و یقین قلبی با تحمیل حاصل نمی‌شود.(۲)
بنابر این اسلام و هر آیین راستین از دو جهت نمی‌تواند جنبه تحمیلی داشته باشد:
۱ـ بعد از آن همه دلائل روشن و استدلال منطقی و معجزات آشکار، نیازی به این موضوع نیست، آن ها متوسل به زور و تحمیل می‌شوند که فاقد منطق باشند و نه اسلام که دارای منطق روشن و استدلال‌های نیرومند است.
۲ـ اصولاً دین از سلسله اعتقادات قلبی ریشه و مایه می‌گیرد. ممکن نیست تحمیلی باشد، زور و شمشیر و قدرت نظامی در اعمال و حرکات جسمانی ما می‌تواند اثر بگذارد، نه در افکار و اعتقادات ما.
دوم: آنچه درباره جنگ و جهاد و قتل کفار در قرآن کریم آمده ،برای اجبار در پذیرش دین نبوده، بلکه حکمت خاصی در آن ها نهفته است، چون از بررسی جنگ‌های اسلامی به خوبی به دست می‌آید که قسمتی از این جنگ‌ها جنبة دفاعی داشته و قسمت دیگری که جنبة جهاد ابتدایی داشته است، جنبه کشورگشایی و اجبار افراد به آیین اسلام نداشته، بلکه بر واژگون کردن نظامات غلط و ظالمانه و اجازه یافتن مردم برای مطالعه آزاد درباره مذهب و شیوه‌های زندگی اجتماعی بوده است.(۳)
شاهد گویای سخن این است که در تاریخ اسلام بسیار دیده شده که مسلمانان هنگامی که شهرهایی را فتح می‌کردند، پیروان مذهب دیگر را همانند مسلمانان آزادی می‌دادند حتى در تاریخ آمده که چه بسیار افراد غیر مسلمان از مذاهب و ادیان دیگر برای تحقیقی و گزارش وقتی به نزد پیامبر می‌آمد، مراسم نیایش مذهبی خود را آزادانه در مسجد پیامبر در مدینه انجام می‌دادند.(۴) به طور کلی اسلام در سه مورد به جنگ و قدرت نظامی متوسل می‌شده است:
۱ـ در مورد محو آثار شرک و بت‌پرستی، چون آن را یک انحراف و بیماری و خرافه می‌داند و اجازه نمی‌دهد بشر اسیر آن خرافات باشد و بت‌ها را که ساخته دست خود بشر بوده‌اند به عنوان خدا پرستش کنند.
۲ـ در برابر کسانی که نقشة نابودی و حملة به مسلمانان را می‌کشیدند ، دستور دفاع ‌داده است.
۳ـ برای کسب آزادی در تبلیغ و زمینه‌سازی برای رساندن پیام خدا به گوش همه افراد.(۵)
بنابر این جنگ‌هایی که در اسلام دستور داده شده، برای تحمیل دین نبوده، بلکه برای امور یاد شده و مانند آن ها بوده است.
اگر کسی دوست دارد بی‌دین باشد، به حکم صریح آیه یاد شده ،هرگز اسلام به پذیرش دین و ایمان و اعتقاد دینی مجبور نمی‌کند، چون گذشته از این که ایمان و اعتقاد به دین امر قلبی است و تحمیل‌پذیر نیست، در هیچ آموزه‌ای دینی نیامده که کسی را به خاطر عدم دین‌باوری بکشد، نظر اسلام این است که دین و توحید امر فطری برای بشر است . باید دین بر مردم عرضه شود .مردم بدون اکراه و اجبار آن را می‌پذیرند . اگر کسی بر اثر جنگ و جهاد کشته می‌شود، برای رفع موانع از سر راه عرضه دین است و گرنه انسان بالفطره خواهان دین است، قرآن کریم فرمود:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛(۶) پس روى خود را با گرایش تمام به حق به سوى این دین کن، با همان سرشتى که خدا مردم را بر آن سرشته است».

پی‌نوشت‌ها:
۱. بقره (۲) آیه ۲۵۶.
۲. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۲۰۵.
۳. همان.
۴. همان، ص ۲۰۶.
۵. همان، ص ۲۰۷.
۶. روم (۳۰) آیه ۳۰.

پس با این توضیحات چرا کسی که مرتد میشود باید اعدام شود ؟

در این مطلب این که گفته شده اگر مسلمانی به زن کافر ذمی تجاوز کرد باید اعدام بشه درست اما تو اسلام چهار نوع کافر داریم که کافر حربی یکشونه که یعنی کفاری که علیه مسلمون ها با سلاح وارد جنگ شدن که<< جان مال و ناموسشون حلال هستش>> که اینجا این مطلب سایت شما قضیه رو پیچونده و کفار حربی رو نگفته .حالا اینجا سوال پیش میاد کفاری که از کشور خودشون هم دفاع میکنن هم میشه اینکارو با حاشون کرد مطمئنن میشه که ایرانی ها هم جزو این دسته بودن و ناموسشون برای اعراب حلال بوده

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در جواب به این سؤال، باید به چند نکته به اختصار توجه کرد:
۱. اسلام آوردن مردم ایران، به تدریج صورت گرفت. چنین نبود که همه مردم ایران در یک زمان اسلام را پذیرفتند. هم اکنون که بیش از چهارده قرن از بعثت پیامبر اسلام، می‏گذرد، همه مردم ایران اسلام را نپذیرفته‏اند؛ بلکه عده‏ای به دین زرتشتی مانده‏اند و گروهی مسیحیت راقبول کرده‏اند. عده‏ای نیز یهودی هستند.
۲. اگر دین اسلام ظاهر نمی‏شد، دینی که در ایران پذیرفته می‏شد، دین زرتشتی نبود، چون که مقبولیت خود را از دست داده بود و مردم آن را نمی‏خواستند شاید آن دین، دین مسیحیت می بود و نشانه آن نیز پیدا شده بود؛ برای همین است که با آمدن اسلام به ایران، بر دشمنی مسیحیان با اسلام افزوده شد.
۳. بسیاری از مردم ایران در برابر مسلمانان، مقاومت نکردند و به این جهت، دین اسلام به زودی در ایران پیشرفت کرد. گفتنی است که علت شکست نیروهای نظامی حکومت ایران، ناتوانی نظامی آنان و یا تنها روحیه قوی مسلمانان نبود، بلکه علت اصلی شکست نیروهای جنگی ایران در برابر هجوم مسلمانان، ناراضی بودن مردم ایران از حکومت و آیین خود بود. آنان نخواستند، بجنگند و حتی گاهی با مسلمانان همکاری می‏کردند.(۱)
۴. مردم ایران، در زمان بعثت و حیات حضرت رسول(ص)، به اسلام توجه کردند و به تدریج و با میل و رغبت آن را پذیرفتند. اولین کسی که از ایرانیان اسلام آورد، سلمان فارسی بود. (۲) سلمان یک فرد عادی نبود. او از پیشوایان دینی بود و اسلام آوردن وی به طور طبیعی در دیگر ایرانیان نیز اثر داشت. سلمان، از نظر مقامات معنوی، به اندازه‏ای بالا رفت که جزو مقرّبان پیامبر اسلام شد؛ به طوری که پیامبر خدا در روایتی فرمود: «خداوند مرا به محبت چهار نفردستور داده است: علی بن ابی طالب، سلمان فارسی، ابوذر و مقداد». (۳)
در حدیث دیگری آمده است: ایمان ده درجه دارد. سلمان در درجه دهم، ابوذر در درجه نهم و مقداد در درجه هشتم آن قرار دارند . (۴) سلمان، در حقیقت رهبر مسلمانان ایران در آن زمان بود.
حقیقت آن است که ایرانیان به جهت حقانیتی که در اسلام مشاهده نمودند مسلمان شدند. بسیاری از آنان که به شدت تحت ستم نظام ساسانى قرار داشتند و دنبال دگرگونی وضعیت موجود بودند از سپاه اسلام کمک و یاری خواستند و یک نظام سلطه‏گر و تحمیلى را برانداختند و آزادى را براى مردم ایران به ارمغان آوردند. حتی به نوشته برخی از مورخان: وقتى سپاه اسلام وارد ایران شد خود ایرانیان به نفع سپاه عدالت خواه اسلام و برضد دولت ستم پیشه ساسانی کوشیدند از جمله آن که : چهار هزار سرباز ایرانى از دیلم با پیمودن صدها کیلومتر راه خود را به سپاه اسلام رساندند و به یارى آنان شتافتند. هم چنین شاه ایران را یک آسیابان ایرانى به قتل رساند.
پیروزى مسلمانان در جنگ‏هاى صدر اسلام به دلیل برترى نظامى و تسلیحاتى نبود. آن چه که موجب بسط و گسترش سریع اسلام در آن عصر گردید، شعارها و برنامه‏هاى اسلام بود که به سرعت بر عقاید خرافى و جامعه طبقاتى آن روز تفوق مى‏یافت و مردم گروه گروه و مشتاقانه به اسلام مى‏گرویدند. در حقیقت قبل از آن که مرزهاى جغرافیایى ایران و یا روم فتح گردد، دل هاى مردم به واسطه تعالیم برحق و فطرى اسلام فتح شده بود و آن چه پیشرفت اسلام را تسهیل مى‏کرد همین فتح دل ها بود.
پی‌نوشت‌ها:
۱. خدمات متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص ۷۶.
۲. الأعلام، زرکلی، ج ۷، ص ۱۹۴.
۳. بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۹۱، ۳۲۱، ۳۴۶ و ۳۲۶
۴. همان، ص ۳۴۱، ح ۵۲.

درود برشما سوال اینجانب درباره اشتباه قران در بحث ارث میباشد هرجور حساب میکنم کم یا زیاد میاد... میشه متاسفانه فکرمو مشغول کرده پاسخ منطقی بدید ... توجیه نکنید....منتظرم مرسی

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در ابتدا باید اشاره شود که تعبیر شما ناصواب است شاید اشتبا ها آن تعبیر را در باره قران به کار برده اید
گرچه پرسش تان کمی مبهم است که چرا وکدام مسله ارث در قران برای تان حل نشده ؟
ولی در مجموع باید باید گفت : حکم شما در حق فرزندان شما این است که پسران دو برابر دختران ارث برند و اگر دختران بیش از دو نفر باشند فرض همه دو ثلث ترکه است و اگر یک نفر باشدنصف و فرض هر یک از پدر و مادرسدس ترکه در صورتی که میّت را فرزند باشد و اگر فرزند نباشدو وارث منحصر به پدر و مادر باشد,در این صورت مادریک ثلث ترکه و اگر میّت را برادر باشد در این فرض مادرسدس خواهد برد. پس از آنکه حق وصیّت و دین که به مال میّت تعلق گرفته استثنا شود. (سوره تساء.آیه۱۱)
نتیجه:بنا به این آیه اگر مردی بمیرد وهمسرو پدر و مادر و دو دختر داشته باشد سهم ارث آنان به این قرار خواهد بود همسر ۸/۱مادر۶/۱پدر۶/۱دختران۳/۲ اگر نسبتهای زیر را جمع کنید متوجهُ اشتباه این عالم عالمان خواهید شد ۸/۱+۶/۱+۶/۱+۳/۲=۳/۷ملاحظه می فرمایید که کسر بزرگتر از واحد شد.
سهم ارث شما مردان از ترکهُ زنان نصف است در صورتی که انها را فرزندی نباشدو اگر فرزندی باشد ربع خواهد بود پس از خارج کردن حق وصّیت دینی که به دارایی آنها تعلق گرفته و سهم ارث زنان ربع ترکهُ شما مردان است اگر دارای فرزند نباشید و چنانچه فرزند داشته باشید ثمن خواهد بودپس از ادای حق وصیّت و دین شماو اگر مردی بمیرد که وارثش کلالهُ او باشد(برادر و خواهر امی یا هر خواهر و برادری)یا زنی بمیرد که وارثش یک خواهر یا برادر باشد در این فرض سهم ارث هر یک از آنهاسدس خواهد بود و اگر بیش از یک نفر باشد همهُ آنهاثلث ترکه را به اشتراک به ارث برند.(سوره نساء.آیه۱۲)
ای پیغمبر کلاله فتوا خواهند بگو خدا چنین فتوی می دهد که هر گاه کسی بمیردو فرزند نداشته باشد و او را خواهری باشد او رانصف ترکه است و او نیز از خواهر ارث برد اگر خواهر را فرزندی نباشد و اگر میّت را دو خواهر باشد آنها را دو ثلث ترکه است و اگر میّت را چندین خواهر و برادر است در این صورت ذکور دو برابر اناث ارث می برند.(سوره نساء.آیه۱۷۶)
نتیجه:از سه آیه بالا چنین بر می آید که اگر مردی بمیردو همسر ومادر و خواهرش را به عنوان وارثین به جا بگذارد. بنا بر آیه۱۲ همسرش ۴/۱و بنا بر آیه ۱۱ مادرش ۳/۱و بنا به آیه ۱۷۶ خواهران۳/۲ ارث می برند. بار دیگر نسبت ها را با هم جمع می کنیماگر همهُ این نسبتها را در یک عدد ثابت ضرب کنیم و بعد آنها را با هم جمع کنیم ملاحظه می کنید که باز هم کسر بزرگتر از واحد خواهد شد.

درود : نگران این موضوع نباشید چون در محاسبه مدت زمان آفرینش زمین و آسمانها نیز این تناقض وجود دارد ۲+۴+۲=۶ لیکن جواب تساوی فوق ۸ می شود نه ۶ روز . همچنین در مدت شیر دهی و بارداری نیز چنین مغایرتی وجود دارد ( ۲۴+۹=۳۰ در صورتی که جواب ۳۳ هست هرچند که موضوع فوق توجیه شده که بچه شش ماهه اگر بدنیا بیاید زنده می ماند و تساوی فوق صحیح است حال آنکه یک قاعده کلی با وجود استثنائات نمی تواند تعمیم یابد به کل و یک قاعده کلی تلقی و بیان شود ) ..فلذا بزرگوار زیاد فکر خودتون را درگیر این مسائل نکنین زیرا مهمترین مسئله انسانیت است و اینکه یک انسان حقیقی به حق و حقوق خود آشناست و باید به حق و حقوق دیگران ( چه اشخاص حقیقی و چه اشخاص حقوقی ) احترام گذارد . بدرود

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ .
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت در فهم این گونه مسایل دقت بشتر لازم است و معلوم نیست آن محاسبه شما بر چه مبنا مطرح شده ؟
دقت نمایید :
در آیات ۵۴ اعراف ، ۳ یونس ، ۷ هود ، ۵۹ فرقان ، ۴ سجده، ۳۸ ق و ۴ حدید سخن صریح از این است که آسمان ها و زمین و آنچه بین آنها است، در شش روز خلق شده و در آیات ۹-۱۲ فصلت آمده :« خلق الارض فی یومین ...و جعل فیها رواسی من فوقها و بارک فیها و قدر فیها اقواتها فی اربعة ایام ثم استوی الی السماء ...فقضیهن سبع سموات فی یومین» فقط آیه ۹ را ملاحظه کرده و گمان کرده اید دو روز مربوط به همه خلقت است .
دقت در آن سه آیه هم معلوم می کند مجموع خلقت در شش روز بوده است که دو روز آن خلقت زمین ، دو روز خلقت هفت آسمان ، دو روز
تقدیر فصول چهار گانه در زمین که مجموع می شود شش روز.
نکته دیگر اینکه چرا زمان خلقت عالم ۶ روز بوده ، نه کم تر و نه بیش تر؟ یعنی چرا خدا اراده کرد که در ۶ روز موجود شوند؟
مراد از ۶ روز (ستّة ایّام‌) شش روز از روزهای معمولی نیست‌، چون روز معمولی از حرکت زمین به دور خود و به دور خورشید حاصل می‌شود، که قبل از خلق آسمان و زمین معنا ندارد، بلکه مراد از آن ۶ زمان‌(۱) یا ۶ دوره و ۶ مرحله خلقت‌،(۲) می‌باشد. اما دلیل ۶ مرحله بودن یا ۶ بُرهه از زمان بودن خلق آسمان ها و زمین این است که‌، مسیر عادی تکامل آسمان و زمین و قابل سکونت شدن زمین همان مقدار بوده، خدا اراده کرده است که همه امور به اسباب عادی خود تکامل یافته و مسیر عادی خود را طی کنند، که این‌، اراده تکوینی خداست‌. همان طور که سیر عادی تکامل جنین ۹ ماه و ۹ روز طول می‌کشد، اما خدا قادر است در کم تر از آن هم آن را کامل کند.
پس‌: خلقت آسمان ها و زمین که خداوند می‌فرماید: "وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَـَوات‌ِ وَالاْرْض‌َ وَ مَا بَیْنَهُمَا فِی سِتَّة‌ِ أَیَّام‌...؛ (۳) آسمان‌ها و زمین و آن‌چه را که میان آن دو است، در شش روز آفریدیم‌..." به علّت مادّی بودن شان زمان‌مند است و در یک لحظه ممکن نیست‌.
دوّم‌: چرا در کم تر از ۶ مرحله یا شش مرحله از زمان نشد؟ به دلیل این بود که خدا خواست مسیر عادی و طبیعی تکامل خود را طی کنند و اراده تکوینی خدا بر همین است‌.
در خاتمه ممکن است دوران های شش گانه را بر اساس نظریات علمی به ترتیب ذیل بیان کرد:
۱ـ روزی همه جهان به صورت توده گازی بود که بعد در اثر گردش به دور خود از هم جدا گردید و کرات آسمانی تشکیل شد;
۲ـ کرات تدریجاً به صورت توده مذاب نورانی , یا سرد و قابل سکونت درآمد; یعنی کرات نخست همه با هم بودند و در مقطعی از هم جدا شدند;
۳ -بعد منظومه شمسی تشکیل یافت و زمین از خورشید جدا شد;
۴ -در مرحله دیگر زمین سرد شد و آماده حیات گردید;
۵ -مقطع دیگر گیاهان و درختان در زمین آشکار شدند;
۶ -سرانجام حیوانات و انسان در روی زمین پدیدار شدند.(۴)
پی نوشت ها:

۱. سید محمد حسین طباطبایی،‌المیزان‌، ج ۱۷، ص ۳۶۲، نشر جامعة مدرسین‌، قم ،۱۳۷۸ ش .
۲. معارف قرآن‌، ج ۲، ص ۲۴۱.
۳. ق(۵۰) آیة ۳۸ .
۴. تفسیر نمونه، ج۶، ص ۲۰۲ - ۲۰۰.

سلام
لطفا بدون گفتن مطالب حاشيه اي فقط به اين سوال جواب بدين
چرا ايرانيان با اينكه كافر حربي نبودن(به مسلمانان حمله نكرده بودن)زنان و بچه هايشان به عنوان كنيز به سرزمين مسلمانان رفتن؟؟؟؟
مگر در قران نيامده گرفتن كنيز فقط از كافر حربي مجاز است؟؟؟

سلام علیکم
اول اینکه در پاسخ های قبلی اشاره شد به اینکه در اصل حمله ی مسلمانان به کشور ایران آوردن نام اسلام و انتصاب این جنگ به قوانین اصیل اسلام و مورد تایید بودن از سوی شخص پیامبر ص و یا ایمه علیهم السلام اشتباه است چون که این جنگ و حمله به ایران از سوی خلیفه ی دوم و بدون تایید شخص امیرالمونین علی علیه السلام بوده.
دوم اینکه حتی اگر به نکته اول هم توجه نشود , بیان این نکته ضروری است که بسیاری از اعمال و رفتارهای صورت گرفته از سوی سپاه اسلام , از سوی قوانین اسلام قابل تایید نمیباشد و نمیتوان انها را به حساب اسلام اصیل محمدی ص نوشت.

با سلام.میخواستم چند تا سوال درباره این حرف هایی که زدید بپرسم
اینکه شما میگید حمله اعراب به ایران مورد تایید پیامبر نبود خب اون موقع که اصلا پیامبر فوت کرده بود ولی اینکه میگید مورد تایید ایمه نبود پس چرا امام علی به خلفا برای حمله به ایران مشاوره می داد؟چرا امام علی اون هارو از حمله منصرف نکرد؟
با این حساب که شما میگویید پس کسانی که جانشین پیامبر شدند به غیر از امام علی ادم های بدی بودند و صلاحیت خلافت نداشتند.ایا پیامبر اسلام توانش را نداشت که علی را جانشین خود کند؟مگر پیامبر خدا نمیداند که بعد از مرگ او چه میشود؟ایا نمیدانست که جانشینان او قرار است کشور گشایی کنند و سر ببرند؟در چند جای تاریخ امده که پیامبر در اواخر عمر خود ابوبکر را امام جماعت قرار داده و نه علی را.من سوالات زیادی در این باره دارم که اینجا دیگر بحث طولانی خواهد شد همین هارا جواب بدهید ممنون میشوم.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

سلام .
در ابتدا باید گفت : این جنگ -در مجموع- به منظور حمایت مردم ایران و رهایی آنان از قید و بند حاکمان این کشور صورت گرفت، از سوی دیگر حاکمان ایرانی، اجازه نمی‌دادند پیام الهی که توسط پیامبر (ص) برای رهایی بشر آمده بود، به مردم ایران برسد. با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و... است) و سیره پیامبر و امامان(ع)، می‏توان به این نتیجه رسید که جهاد و دفاع و شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، با وجود ضوابط و شرایط پذیرفته و مورد تأیید اسلام است، اما جنگ‏هایی که به منظور کشور گشایی و بدون رعایت مقررات اسلام صورت گیرند، فاقد ارزش است، بر این اساس است که جنگ های رسول خدا با شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشر بود. (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا).
حضرت می‏کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ‏های پیامبر تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏های سازنده حضرت موانع ایجاد می‏کردند، حال اگر پیامبر موانع را از مسیر راه بر نمی‏داشت، نمی‏توانست به هدف‏های والای خویش که هدایت و رستگاری بشر بود، نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می‏گرفت تا مانع‏های مسیر رشد زدوده شده و راه برای سعادت و رستگاری هموار گردد.
با توجه به مقدمه یاد شده باید اشاره شود :
۱- هیچ دلیلی وجود ندارد که حضرت امیر مومنان در مسله جنگ با ایران به خلیفه مشاوره داده باشد
باید توجه داشته باشد دکتر عبدالحسین زرین کوب می گوید: سقوط دولت ساسانی به دست عرب انجام شد، ولی نه به خاطر قدرت نظامی عرب، بلکه ضعف و فساد بر دولت ساسانی غلبه کرده بود. اصلا مقارن هجوم عرب، ایران از پای درآمده بود. دولت ساسانی در آن روزگار مانند مرده حضرت سلیمان (ع) بود که بر عصایی تکیه داشت. موریانه عصا را خورد و آن پیامبر به زمین افتاد. ضعف و فساد در همه ارکان کشور راه یافته و دولت ساسانی روی به نکبت و ذلت نهاده بود.(۱) .
اما در باره منصرف نمودن خلیفه از این جنگ باید توجه داشته باشید که خلیفه که خلافت و جانیشنی را از علی علیه السلام غصب کرد و خود بر جای او نشست آیا علی علیه السلام توان داشته او را از این جنگ باز دارد ؟ !!
۲- بی تردید کسانی که حق علی را غصب نمودند شایستگی جانیشنی پیامبر نداشتند .
۳- پیامبر صل الله علیه واله علی علیه السلام بارها به عنوان جانشین خود به مردم معرفی نموده بود ولی بعد از رحلت ایشان عده بناحق علی را خانه نشین نمودند و حق او را غصب کردند ولی حضرت برای حفظ مصلحت اسلام در برابر این کار آنها سکوت نمود. حضرت در ارزیابی اوضاع و احوال جامعه اسلامی و خطراتی که آن را تهدید می‌کرد، به این نتیجه رسید که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعی پیش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون‌های پاکی که در راه بارور­کردن نهال اسلام ریخته شده، هدر برود.
حضرت می‌فرماید: « ردای خلافت را از تن بیرون کردم و از آن کناره گیری نمودم، در حالی که در این فکر فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و نداشتن نیرو، به پاخیزم و یا در این محیط پر خفقانی که به وجود آورده­اند، صبر کنم ؟ عاقبت دیدم صبر به عقل و خِرَد نزدیک تر است. صبر کردم، ولی حالم شبیه کسی بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد. » (۲)
۳- پیامبر به طور مکرر برای مردم از این قبیل سخنان در مجالس گوناگون بیان می کرد. حضرت روزهای آخر عمرش لشکری تهیه دید و اسامه را فرمانده آن لشکر کرد. دستور داد برای نبرد با رومیان به مرزهای روم بروند. هدف پیامبر این بود که مدینه از اهل نفاق و فتنه خالی شود و خلافت علی(ع) استوار گردد. حضرت سفارش زیاد کرد که همه مردم با این لشکر بروند.
پیامبر اسامه را به «جرف» که در یک فرسخی مدینه است ،فرستاد و فرمود در آن جا توقف کند تا لشکر نزد او جمع شود.
پیامبر گروهی را مأمور کرد که همه را جمع کنند و به جرف بفرستند و کسی نماند.
پیامبر اسلام در این حال، بیمار شد و یک بار در حال بیماری با تکیه بر علی(ع) به بقیع رفت. پس از استغفار برای اموات به خانه برگشت .سه روز پس از آن در حالی که به حضرت علی و فضل بن عباس تکیه داده بود، به مسجد آمد، سخنرانی کرد و خبر از رفتن خود داد. پس از سخنرانی نماز خواند و به خانه برگشت. بیماری پیامبر شدت یافت.
بلال هنگام نماز صبح اذان گفت و پیامبر در آن لحظه از حال رفته بود . حضرت متوجه اذان بلال نشد .عایشه گفت: به پدرم ابوبکر بگویید که با مردم نماز جماعت بخواند. حفصه گفت: پدرم عمر را برای این نماز بیاورید. پیامبر سخنان این دو نفر را شنید و فهمید که آنان چه غرضی دارند و به آنان فرمود: دست از این کارهایتان بردارید.
پیامبر از سخنان این دو فهمیدند که ابوبکر و عمر با لشکر اسامه نرفته اند ،در حالی که پیامبر به آنان دستور داده بود که با اسامه بروند.
پیامبر از نرفتن اینها ناراحت شد و با حالت بیماری بلند شد و دست بر دوش علی(ع) و فضل بن عباس گذاشت و به مسجد آمد.
چون به مسجد رسید، دید که ابوبکر در جای پیامبر ایستاده و شروع به نماز کرده است.
حضرت به ابوبکر گفت: بایست . او دست از نماز کشید و پیامبر داخل محراب شد و نماز را از سر گرفت و سلام نماز گفت و به خانه برگشت.
پس از آن ابوبکر، عمر و عده ای از کسانی را که با اسامه نرفته بودند، خواست و به آنان فرمود: مگر نگفته بودم که با اسامه بروید؟ گفتند: چرا فرموده بودید. پیامبر فرود: پس چرا اطاعت نکردید؟ ابوبکر گفت: بیرون رفتم و برگشتم تا تو را دوباره ببینم و تجدید عهد کنم.
عمر گفت: یا رسول الله! بیرون نرفتم چون نخواستم اخبار بیماری تو را از دیگران بپرسم.
پیامبر به آنان فرمود: با اسامه بروید و در شهر نمانید. خداوند لعنت کند کسانی را که از لشکر اسامه تخلف می کنند و نمی روند.
پی نوشت:
۱. تاریخ ایران بعد از اسلام، چاپ دوم، ص ۱۵۷، انتشارات امیرکبیر.
۲. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه۳.

تصویر شهرسوال

سلام و درود
حمله اعراب به ايران مورد تاييد ائمه اطهار ع نبود به همين دليل در اين جنگ شرکت نکردند. عمر از حضرت علي ع خواست که فرمانده جنگ بشود اما امام علي ع اين خواسته را رد کردند.
اين جنگ شکل گرفته بود و با توصيه حضرت علي ع هم عمر از حمله به ايران منصرف نمي شد، در اين حالت حضرت علي ع توصيه هايي مي کند که جامعه اسلامي کمتر آسيب ببيند. مثلا حضرت علي ع با خلافت عثمان مخالفت مي کردند و او را قبول نداشتند اما در جريان کشته شدن عثمان، حضرت علي ع اعتقاد داشت که ماجرا بايد به شکل ديگري حل شود.
پس شرايط در آن روز در اختيار حضرت علي ع نبود و آن جنگ شکل گرفته بود اما با وجود آن شرايط حضرت علي ع مي خواست که ضربه کمتري به جامعه اسلامي وارد شود به همين دليل توصيه هايي مي کردند.
اما در مورد جانشيني حضرت علي ع براي پيامبر اکرم ص
پيامبر اکرم ص تمام تلاش خود را براي جانشيني امام علي ع انجام دادند. در تمام زندگي خود بارها نام علي ع را به عنوان جانشين خود ذکر مي کنند. که بزرگترين آنها در واقعه غدير بود. اما يک طرف ماجرا مردم بودند که بايد دستور پيامبر را اجرا مي کردند. همانطور که حضرت عيسي ع بعد از خود حواريون را معرفي کرده بود اما مسلمانان به سراغ علي ع و مسيحيان سراغ حواريون نرفتند.
اينکه ابوبکر امام جماعت شده باشد اصلا صحيح نيست. و ماجرا بالعکس است. دختر ابوبکر در خانه پيامبر ص بود و تلاش مي شد که ابوبکر را به مسجد بفرستد اما پيامبر بعد از شنيدن اينکه ابوبکر به مسجد رفته است براي اينکه امام جماعت بشود خودش را به سختي به مسجد رساندند تا جلوي اين اتفاق را بگيرند. در اين خصوص مي توانيد لينک زير را مطالعه بفرماييد.

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa9029

مي توانيد سوالات خود را همين جا با ما مطرح کنيد.
همچنين مي توانيد به شماره ۰۹۶۴۰ زنگ بزنيد و روزهاي اداري از ساعت هشت صبح تا هشت شب (به جز ساعت دو تا چهار عصر) تلفني با کارشناسان اعتقادي ما صحبت کنيد.
همچنين مطالعه کتاب هاي آقاي تيجاني مانند کتاب " اهل سنت واقعي" را به شما پيشنهاد مي دهيم.
موفق و سربلند باشيد

درود :
با توجه به مطالب ذکر شده می توان نتیجه گرفت که هر امری که در اسلام و طبق فرهنگ گذشته ذکر شده قابلیت اجرایی پیدا کرده و از هر نظر پذیرفته شده است و هیچ فردی حق تفکر و نظر نداشته و باید تسلیم بدون چون و چرا باشد و هیچ کس نباید در این رابطه چرایی را بیان کند . به غیر منصفانه بودن موضوع فوق ( اسارت زنان شوهردار که در صورت اسارت حکم طلاق بوده و او مالک شده و زن اسیر کنیز او خواهد بود ) شکی نیست ، حال آنکه طبق سخن امام حسن (ع) : هرچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران نیز نپسند و عکس آن . لذا چگونه می توان قبول کرد که در جنگی با همان شرایط و قانون ذکر شده ( آیه شریفه ۲۴ سوره نساء)برای طرف مقابل قابل تحمل و پذیرش باشد و آنان به این امر برای خود نیز به راحتی تن در دهند که به حتم این موضوع قابل پذیرش نبوده و در هیچ عصر و زمانی بر اصول اخلاقی و مدنی پایدار نیست . چرا که موضوع جنگهای مختلف در زمان مسلمانان و اعراب گذشته ( فرقی نمی کند چه مسلمان و چه غیر مسلمان چون گزینه شوهران کافرشان توسط مترجم اضافه گردیده است ) نیز نعوذ بالله اگر از این قاعده پیروی می شد به هیچ وجه قابل اغماض نبود . فلذا قوانین و رفتارهای گذشته فقط شایسته افراد مربوط به اعراب گذشته برای همان قوم خاص بوده و هیچ ربطی به سایر جوامع انسانی نداشته و ندارد . با تشکر

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتدا باید گفت بر خلاف تصور شما در نگاه اسلام زن و مرد هر دو مقصود اصلی خلقت بوده و هر دودارای شخصیت مستقل و نسبت به وظائف فردی و خانوادگی و اجتماعی، مسئول هستند و هیچگاه یکی ابزار دیگری نیست. رسول اکرم(ص) فرمود: «الرجل راع علی اهل بیته و کل راع مسئول عن رعیته و المرأة راعیة علی مال زوجها و مسئولة عنه؛(۱) مرد مسئول تأمین نیاز و نگه داری اهل خانه است و زن مسئول حفظ و نگه داری مال شوهر می‏باشد و هر مسئولی در قبال مسئولیتی که دارد، متعهد می‏باشد».
گرچه خداوند متعال تمام قوانین حقوقی را برابر حقوق فطری تنظیم و تدوین فرمود تا زمینه شکوفایی گنجینه‏های فطری فراهم گردد، اما ما از علم و حکمت کافی برخوردار نیستیم، تا راز تفاوت را که در هسته مرکزی عدل نهفته است، جستجو کنیم، لکن خداوند آگاه و حکیم است. او همه علل تساوی و عوامل تفاوت را جمع بندی نموده است و بر مدار حکمت، به صورت مواد معتدل، حقوقی جعل ‏فرموده تا مسائل مربوط به زن و مرد از تفریط جاهلیت کهن و از افراط جاهلیت مدرن مصون بماند.
از دیدگاه اسلام زن موجودی کامل و زیبا خلق شده، همان طور که مرد موجودی کامل و زیبا آفریده شده است. کمال زن در زن بودنش است و کمال مرد در مرد بودنش. زن اگر بخواهد زن باشد، باید یک سری خصائص و اخلاق و روش و منش داشته باشد. مرد هم اگر بخواهد مرد باشد، باید همان خصوصیات مردی را داشته باشد. هر کدام برای هدفی خلق شده‏اند. مسلّماً خصائص زن با خصائص مرد یکجور و مساوی نیست و بیشتر اشتباهات و شبهه‏ها و اشکال تراشی‏ها از مقایسه نابجای زن با مرد است. قیاس کردن این به آن اشتباه است. درست است که هر دو انسان هستند، ولی قیاس به یکدیگر درست نیست. زن باید خصوصیات خود را داشته باشد و مرد هم باید دارای منش‏های خود باشد. زن با مرد مسلماً تفاوت دارد و این تفاوت باعث تفاوت در احکام آن دو می‏شود. پروفسور «ریک» که سالیان دراز به تفحص و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته، در کتابی تفاوت‏های زن و مرد را نوشته است. او می‏گوید: دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می‏کند. جسم‏هایشان متفاوت است و از نظر ترکیب با هم فرق می‏کنند و احساسات این دو موجود مثل هم نیست. آن دو هیچ گاه در مقابل حوادث و اتفاقات یک جورعکس العمل نشان نمی‏دهند. زن و مرد بنا به مقتضیات جنسی خود به طور متفاوت عمل می‏کنند و درست مانند دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می‏کنند. آنان مکمّل یکدیگرند. از این جهت می‏توانند با هم زندگی کنند.
نه تنها علاقه خانوادگی زن و مرد به یکدیگر با علاقه به اشیاء فرق می‏کند، بلکه علاقه خود آن دو به یکدیگر نیز متشابه نیست؛ یعنی نوع علاقه مرد به زن با نوع علاقه زن به مرد متفاوت است.
دستگاه آفرینش، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا و زن را مظهر محبوبیت و معشوقیت قرار داده است و احساسات مرد نیازآمیز و احساسات زن ناز خیز است.
زن و شوهر نباید یکدیگر را تحقیر کنند و نباید هریک، دیگری را سبک و موهون پندارد همانطور که حق ندارند خود را نسبت به دیگری محقر و ذلیل پندار کنند.
با توجه به مطالب مذکورو با توجه به این که هر اجتماعی هر چند کوچک، باید دارای مدیر و مسؤولی باشد، خانواده نیز - که سنگ زیرین اجتماع و هسته اولیه آن است - از این قاعده مستثنی نیست و در نظام خانوادگی اسلام، مسؤولیت اداره و تأمین نیازمندی‌های خانواده، بر دوش مرد نهاده شده است ; لیکن این به معنای حاکمیت او بر زن نیست ; بلکه نوعی مسؤولیت است و از طرف دیگر بر عهده زن نیز مسئولیت هایی نهاده شده است که از جمله آن‌ها اطلاع و اجازه شوهر در بیرون رفتن او از خانه است. این مسئله هم به جهت امنیت بیشتر زنان (که به دلیل ضعف جسمانی و...در معرض آسیب بیشتری قرار دارند( و به منظور حفظ کانون خانواده از پیامدهای احتمالی است؛
ناگفته نماند این که در فرهنگ اسلام قوانینی برای تأمین نظر شوهر بیان شده است مبتنی بر اصول روان شناختی مرد و زن است به طوری که اگر نظر شوهر تأمین شود او احساس مسئولیت بیشتر می‌کند هر آنچه که در توان دارد در اختیار خانواده اش می‌گذارد. به تجربه ثابت شده زنانی که مدتی ناسازگاری شوهر را تحمل کرده اند و به شوهر ثابت کرده اند پای بند زندگی هستند و برای خود شوهر نیز این تجربه اتفاق بیفتد که در خانه آرامش بیشتر دارد و مورد اطاعت است،
پی‌نوشت‌ها:
۱. عوالی اللئالی، ج ۱، ص ۲۵۵، الفصل العاشر.

به نام خدایی که بخشندگی و مهربانی را سر آغاز هر کاری قرار داد
سلام
در مورد حمله اعراب به ایران باید بگویم، بخاطر عدم مشارکت حضرت عی(ع) این حمله مشروعیت ندارد. او یک نخبه دینی و جانشین بحق و بجای پیامبر است اگر درست بود حتما مشارکت می کرد یا حداقل بچه های بزرگوارشان را می فرستاد. هیچ دین الهی توسعه خود را به زور صلاح نمی داند چون اینجوری دستور خود کشی خود را صادر می کند.
در خصوص حضرت زرتشت(ع)، او یک پیامبر الهی بود و بزرگترین پیامش هم یکتاپرستی بود. علامه طباطبایی می فرمایند: ایرانیان حتی قبل از حضرت زرتشت(ع) هم یکتاپرست بودند. این قوم آریایی به مگوس معروف بودند(اعراب چون(گ) ندارند آن را مجوس نام می برند. ریشه مگوس از magic است و علت آن هم اینست که ریشه زبانی پارسی با سایر زبان های اروپایی یکی است. یعنی کسانی که دارای قابلیت پیش گویی و جادویی شگفت انگیز بوند.

اومدیم و آمریکا فردا با سرباز های زن به ایران حمله کرد و از قضا ما هم یکی از اون زن ها رو اسیر کردیم
یعنی با این چیزهایی که اینجا گفتید، حق داریم همون لحظه همون جا اون زن رو به عنوان کنیز خودمون انتخاب کنیم ؟!

تصویر soalcity

سلام
کنیز بدون حساب و کتاب و ضابطه نیست.
اولا باید رهبر یا امام مشخص کنند آیا حق کنیز گیری وجود دارد یا خیر.
ثانیا اگر حق کنیز گیری وجود داشت، باید حق افراد مشخص شود. و تقسیم صورت بگیرد.
ثالثا کنیز باید ایام طهر را بگذراند. یعنی در هیچ جایی ممکن نیست یک زن، هم زمان با دو نفر رابطه داشته باشد. و اگر رابطه ای وجود داشته، با اتمام آن رابطه باید زمانی (حداقل ۴۵ روز) بگذرد. تا امکان رابطه جدید مهیا شود.

سلام بر همه
وای بر حال شما بحث کنندگان.
به جای اینکه به نیاز های مادی و معنوی روز بشریت و سعادت نسل آینده ی ما بپردازید، سخن از ادیان گذشته که هر کدام یه مشت چرت و پرت را به بشر القا کرده است پرداخته اید. تا حالا از خودتان پرسیده اید که چرا در رابطه با مباحث دینی اینقدر شبهات و اختلاف نظر بوجود می آید؟ چون هرچیزی که پایه و اساس منطقی نداشته باشد بر مجموعه ای از بی منطقی ها شکل میگیرد و عده ای را سر گرم توجیه یه مشت چرندیات و عده ای دیگر را سر گرم انتقادات میکند. تا حالا دیده اید کسی در یک ایدئولوژِی ای مثل علم ریاضیات شبهه وارد کند؟ خیر، شاید افرادی باشند که از علم ریاضی بدشون بیاید چون استعداد یا توانایی خواندن آن را ندارند ولی کسی هیچ خللی به آن نمیتواند وارد کند و همه میدانیم که اصل تمامی قوانین و علوم، ریاضیات است. ریاضیات یک علم محکم و دارای بنیاد است. اما دین به عنوان یک ایدئولوژی تاریخی اونقدر خوب و بد دارد که تا وقتی شما به آنها پی ببریدعمرتان به پایان رسیده است.
پس بهتر است بر اساس عقل و فطرت انسانی در زندگی تصمیم گیری کنید و انسانیت و رعایت حقوق بشر را سر لوحه زندگی تان قرار بدید و در لحظات تلاش کنید به سمت اهداف خوبتان. از اراجیف گدشتگان تا حد امکان به دور باشید.
با سپاس فراوان

تصویر soalcity

سلام علیکم
این همه بحث حول دین نشان دهنده اهمیت آن است. و با فحاشی نمی توان صورت مساله را حذف نمود.
بله حول ریاضی شبهه مطرح نمی شود، چون هر کسی به خود اجازه نمی دهد درباره ریاضی سخن بگوید، اما متاسفانه در علوم انسانی و مسائل دینی ، هر کسی فکر می کند می تواند اظهار نظر کند و آن وقت کسانی که ژست حقوق بشر گرفته اند، به اعتقادات جمع بسیار کثیری از انسان ها به راحتی توهین می کنند.
اگر بخواهید به دور از بی انصافی سخن بگویید، خودتان به نیاز معنوی بشر اذعان کرده اید و معلوم است که این مساله ای نیست که بتوان از آن صرف نظر کرد. و جایگاه دین در این مساله غیر قابل انکار است. و حضور دین از گذشته نقصی بر آن نیست. کما اینکه شب و روز به عنوان قدیمی ترین عنصر زندگی بشر، هرگز از فایده ساقط نشده اند.

سلام علت شبهات دورشدن ازقرآنه اگه آدمابشینن یه بارقشنگ قرآنوبخونن هرگزدچارشبهه نمیشن

دوستان از نظر بنده دینی که خودشو نتونست بسازه پس کامل نیست این وحشیگری اعراب در خودشون هم بوده کشتن اهل بیت پیغمبر مثل دختر و نوادگانش یا حتی داماد پیغمبر .
حالا سوال اینه کسانی که به خودشان رحم نکردن چطور میتوانند برای ما چاره ساز و راهنما باشند؟

تصویر soalcity

باید بنگریم منظور شما از دین چیست؟ نسخه ای که در کتاب است، قطعا هیچ چیزی را نمی سازد بلکه در همان کتاب می ماند. بله اگر کسانی به آن عمل کردند و هیچ ثمری ندیدید؛ سخن شما درست است. اما آیا واقعا فکر می کنید جنایاتی که بدان اشاره کرده اید، برای عمل به قرآن و دین بوده است؟؟!!!
بعد هم دین از جانب اعراب نیست. بلکه از جانب خدای متعال است.

درود خالق بر شما باد
ببخشید یه سوالی که ذهنم رو مشغول کرده اینه که در دوره ی خلافای راشدین چرا به کشور گشایی پرداختند.
آیا جنبه مادی داشته یا هدف خاصی را دنبال می کردند؟
آیا در زمان علی ابن ابی طالب فتوحات لغو شد یا ادامه دار بود ؟
باتشکر

تصویر شهرسوال

عرض سلام و ادب
مي توان انگيزه هاي اعتقادي، اقتصادي و سياسي را براي تهاجم عرب ها به خارج جزيرة العرب برشمرد.
الف) اهداف اعتقادي:
بي ترديد شرکت گروهي از مهاجمان (يا مهاجران) اوليه در فتوحات، بر پايه ايمان و شور مذهبي و با قصد جهاد و نشر اسلام بوده است. حضور تعداد زيادي از اصحاب پيامبر در اين جنگ ها با اين هدف بوده است.
برخي از جنگاوران، به صورت داوطلبانه و با زبان روزه مي جنگيدند.(۱) آنان کشتن و کشته شدن را يکسان مي دانستند. مغيره در ملاقات با رستم، مسئله دعوت به اسلام را مطرح کرد ، نه مسائل اقتصادي را.(۲)

ب) اهداف اقتصادي:
سختي معيشت عرب ها در عربستان مي توانست زمينه ساز اين حمله ها باشد. براي عده اي کسب غنيمت، انگيزه اصلي بود. عمر براي تشويق مسلمانان به پيوستن به جبهه نبرد، هواي غنائم خسروان را در دل هاي شان افکند.(۳) همچنين گفت:
حجاز جاي ماندن شما نيست. مگر آن که آذوقه از جاي ديگر بجوييد که مردم حجاز جز به اين وسيله نيرو نگيرند.(۴)
براي فراخواندن اعراب مسلمان به جنگ، اين شعار تکرار مي شد:
دست يافتن به يکي از دو نيکي: شهادت و فيض آخرت يا بهره اين جهاني.(۵)
وعده پيامبر(صلي الله عليه و آله) به امت خويش در جنگ خندق مبني بر تملک خزائن و گنج هاي کسري ها و قيصرها(۶) در تشويق مسلمانان در اين نبردها تأثيرگذار بود.
البته روح اصلي حاکم بر فتوحات، بيش تر ديني مي نمود تا دنيايي.

ج) اهداف سياسي:
دستگاه خلافت علاوه بر بهره برداري هاي اقتصادي، در فکر بهره برداري هاي سياسي نيز بود. وحدت داخلي که پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه و آله) در دو واقعه سقيفه و ارتداد، خدشه دار شده بود، با اين جنگ ها احيا مي شد . از هدر رفتن قوا در جنگ با اهل رده ممانعت مي شد . نيز در زمان عثمان که تعداد ناراضيان رو به فزوني گذاشته بود، با ترتيب دادن اين جنگ ها اذهان عمومي متوجه مسئله اي خارجي معطوف مي گرديد؛ خصوصا که اطلاعات واصله، حکايت از ضعف و فساد در ايران و روم داشت.
دکتر حسن ابراهيم حسن مي نگارد:
محققاً، اگر توجه عرب ها به جنگ هاي خارجي معطوف نمي شد، ستيزه جويي آن ها مايه اختلافات و فتنه هاي داخلي مي شد، و اساس دولت اسلامي را که هنوز کاملاً استقرار نيافته بود، واژگون مي کرد.(۷)
زماني‌که اعتراض ها به عثمان به اوج رسيد، مشاوران و کارگزاران خود را خواست و براي مقابله با اين نارضايتي ها و اين خواسته هاي مردم که مي‌گفتند: بايد عثمان عمال خود را عوض کند و افراد بهتري را به جاي آنان قرار دهد، با آنان به مشورت پرداخت و نظر آنان را جويا شد. عبدالله بن عامر گفت:
به آنان دستور جهاد بده تا بدين طريق مشغول بوده، کاري به کار تو نداشته باشند . آنان را در جنگ‌هاي زياد شرکت بده تا در برابرت رام شوند و همه به خود پرداخته و انديشه‌اي جز زخم پشت اسب هاي شان و شپش پوستين‌هاي خود نداشته باشند.
بعد از آن، عثمان بر معترضين سخت گرفت و دستور اعزام آنان به سپاه را داد.(۸)
فرماندهي اين جنگ ها نيز اکثراً بر عهده کساني بود که وجودشان در مدينه مي توانست باعث ناآرامي شود. عمر فرماندهي سپاه مسلمانان در جنگ با ايران را به اميرالمؤمنين(عليه السلام) پيشنهاد مي کند، اما حضرت از قبول آن سرباز مي زند.(۹)

در زمان امام علي(عليه السلام)،فتوحات متوقف شده بود و تقريباً تمام مدت حکومت آن حضرت به سه جنگ داخلي با ناکثين و قاسطين و مارقين اختصاص يافته بود.

براي آگاهي بيش تر از علت حمله عرب ها به ايران مطالعه اين منابع مناسب است:
ـ تاريخ ايران از ورود مسلمانان تا پايان طاهريان، حسين مفتخري و حسين زماني، ص۳۲ ـ ۳۴.
-دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج ۸، ص ۵۰۵، مدخل اسلام در ايران.
ـ خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مرتضي مطهري.

پي نوشت ها:
۱. فتوح البلدان ، بلاذري ،ج۲،ص ۴۶۴ .
۲. تاريخ الطبري، الطبري ،ج۳ ، ص ۳۸ .
۳. فتوح‏البلدان أحمد بن يحيى بلاذرى ، ترجمه محمد توکل ،متن، ص۳۶۱ .
۴. تاريخ‏طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده ،ج‏۴،ص۱۵۸۸. مروج‏الذهب مسعودي، ابو القاسم پاينده‏ ،ج‏۱،ص۶۶۴.
۵. اخبارالطوال ابو حنيفه احمد بن داود دينورى ،‌ترجمه محمود مهدوى دامغانى ‏، ص۱۴۶.
۶. المغازى،ترجمه محمود مهدوى دامغانى ،ص:۳۴۵.
۷. تاريخ سياسي اسلام، حسن ابراهيم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ص۲۴۲.
۸. تحليلي از زندگاني سياسي امام حسن(عليه السلام)، سيد جعفر مرتضي عاملي، ترجمه محمد سپهرى ، ص ۱۵۵ - ۱۶۶.‌
۹. تاريخ سياسي اسلام، رسول جعفريان، ج۲، ص۳۱۹.

/۳۹۱۶۰۴/

تا جایی که همگان میدانند اعراب پس از حمله به ایران وبه اسم جهاد با کفار و گسترش اسلام اقدام به قتل و غارت مردم کرده زنان و دختران را به عنوان کنیز و برده جنسی گروه گروه در بازارهای مکه و مدینه بفروش میرساندند را نه تنها گناه نمیدانستند بلکه بالاترین ثواب را در آن میدیدند ،چرا چون در آن دوران در اوج قدرت بودند و ضعیف کشی کردند ،ولی همان که با دشمن قوی پنجه روبرو میشدند سیاست خود را تغییر میدادند و دم از گفتگو و رفعت اسلامی و مساوات و برابری میکردند

تصویر شهرسوال

سلام دوست گرامی و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

من نه فرد کم سن سالی هستم و نه بیسواد . خیلی روی دین هم تعصب و با چهارتا پاچه پاره ضد دین بحث می کردم . ولی همین مطالب سرچ کردم و به سایت هایی مثل شما رساند . فقط می تونم بگم بهم ریختم و از دین خارج شدم . احساس کردم کلاهی بزرگی سرم رفته . این توجیحات و مجتز کردن تجاوزات . همان دین همه در دنیاست و فقط اسمشون فرق داره . واقعا امشب از دین خداحافظی کردم و بهم ریختم . فقط یک مثال در ذهنم زدم . یک کشور کافر به ما حمله کرده و ما به حق دافع کردیم و پیروز شدیم . زن مردم را بگیریم زوری یک صیغه بخونیم تجاوز کنیم . شاید دو نفر کافر همدیگر را تا ابد دوست بدارم من بیشرف به اسم اسلام این وسط از حیون کمترم. هیچ فرقی با یک آمریکایی ندارم اون توجیح نداره من تفسیرشم دارم

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
http://my.pasokhgoo.ir

نظرات