آیا ناقص الخلقه بودن بعضى از انسانها، با عدالت خداوند منافات ندارد؟

ناقص الخلقه بودن

۱. خداوند، عالم هستی را بر اساس نظام علت و معلول (اسباب و مسببات) استوار كرده است. هیچ پدیده ‏ای بدون علت به وجود نمی‏آید، هر آنچه در عالم هستی محقق می‏شود، ناشی از علت و سبب خاصی است. آتش علت سوزاندن است، پیدایش درخت میوه معلول قرار گرفتن نهال درون خاك با شرایط و كیفیت خاص و آب و هوای مناسب است. پیدایش انسان سالم و زیبا نیز معلول اموری است، همچون شرایط خاص هنگام انعقاد نطفه، كیفیت تغذیه مادر در هنگام بارداری، نوع مواد و غذاها و داروهای مصرفی هنگام بارداری، حركات فیزیكی مادر در هنگام بارداری و...
هر یك از امور فوق در پیدایش نوزاد سالم و زیبا مؤثر است. بینا و نابینا تولد یافتن یك فرد لازمه حتمی مجموعة عواملی است كه در به وجود آمدن وی مؤثر بوده ‏اند.

۲. اراده‏ حكیمانه‏ ی خداوند كه تحقق هر پدیده‏ ای را معلول علت خاصی قرار داده، موجب قوام زندگی موجودات و از جمله انسان است. اگر اصل علّیت بر جهان هستی حكمفرما نبود، هیچ كاری نمی‏توانستیم انجام دهیم و هیچ تصمیمی برای انجام كاری نمی‏توانستیم بگیریم. در آن صورت، پدید آمدن هر چیزی از هر امر نامربوطی ممكن و محتمل بود. به تعبیر معروف، اگر قانون علیت نبود، سنگ روی سنگ نمی ‏ایستاد.

۳. لازمه‏ نظام علت و معلولی حاكم بر جهان هستی، تحقق پدیده‏ ها به دنبال علت آن هاست. یعنی همان گونه كه بر اساس نظام علت و معلولی، استفاده‏ بیمار عفونی از آنتی‏بیوتیك موجب سلامت یافتن و بهبود بیمار است، استفاده از این دارو در هنگام بارداری روی جنین اثر می‏گذارد و موجب اخلال در آن و ناقص‏ الخلقه شدن نوزاد خواهد شد. همان گونه كه قانون جاذبه زمین موجب آسایش انسان ها و ساختن بناهای بلند و زندگی و حركت روی كره زمین است، قانون جاذبه باعث می‏شود كه اگر كسی از ارتفاع بپرد، با زمین برخورد كند و بمیرد. همان طور كه آتش علت سوزاندن است و برای انسان منافعی مانند روشن كردن كوره ‏های ذوب آهن و یا پختن غذا دارد، اگر آتش به خانه یا بدن انسان برسد علت و سبب سوزاندن و از بین رفتن آن ها می‏شود و...

۴. اینكه همه‏ آنچه را در جهان هستی رخ می‏دهد، به خداوند استناد می‏دهیم، از جمله تولد نوزاد را بدین جهت است كه خداوند جهان را بر اساس نظام علت و معلول و اسباب و مسببات استوار كرده، به علّت، وجود و قدرت تأثیرگذاری داده است . هر آن و هر لحظه وجودِ علت و قدرت تأثیرگذاری آن، از خداوند و وابسته و قائم به اوست. بنابراین پیدایش افراد ناقص الخلقه مستند به علل و اسباب خاص آن است . کاملاً همخوان با حکمت الهی است زیرا اگر قرار باشد همه رفتارها واعمال ما به نتایج خوب ومطلوب ختم شوند، ساختار عالم به هم می خورد . ارزش نیکی وخیر از بدی و اشتباه شناخته نمی شود ؛یا باید بپذیریم قوانین منظم و معینی در عالم وجود داشته باشد و معلول ها نتیجه علت های شان باشند و یا همه چیز در عالم متغیر و بدون پیش بینی خواهد بود.

در نتیجه انتظار اینکه خداوند نتیجه علت هایی را که به تولد یک نوزاد معلول منجر می شود،به تولد نوزادی سالم دگرگون کرده یا اساسا موجب مرگ آن کودک گردد، نامعقول است، زیرا هم با اصل علیت منافات دارد و هم با حکمت های الهی، چون این کار، مانع شدن از امکان رشد و بالندگی و رسیدن به کمال ممکن،در یک انسان است.
بنابراین روشن شد که وجود چنین ساختار علّی و معلولی ضروری این عالم بوده ، در نتیچه چنین تفاوت و تبعیض شدیدی در داشته ها و ساختار وجودی افراد وجود خواهد داشت.

و اگر گفته شود: دنیا محلی برای آزمودن انسان ها و تجلی كمالات درونی آن ها و رسیدن آن ها به كمالی است كه امكان رسیدن به آن را داشتند تا در آخرت نتیجه این تلاش ها و تكامل به افراد داده شود و آن ها زندگی واقعی و حقیقی خود را در آن جهان داشته باشند. اما تفاوت های موجود بین افراد یقینا نتایج مختلفی را رقم خواهد زد . یك فرد ناقص امكان رسیدن به درجاتی از كمال و رشد كه برای یك فرد كاملا سالم فراهم است ندارد.
باید بگوییم که: به هیچ وجه این گونه نیست. تفاوت ها به شكلی كاملا دقیق و حساب شده مورد محاسبه قرار می گیرد. انسان ها از این جهت وضعیتی كاملا مساوی را پیش رو دارند. به این شكل كه میزان توانایی های ذاتی و روحی و جسمی و تفاوت های محیطی و زمانی و مكانی افراد و همه عواملی كه ممكن است به شكلی در سعادت و رشد فرد موثر باشد، به شكلی دقیق حساب شده و بر اساس میزان فرصت افراد برای رسیدن به موفقیت برای آنان مسئولیت و تكلیف در نظر گرفته می شود.

در نتیجه فردی كامل برای رسیدن به كمال و سعادتی كه از او انتظار می رود، به مراتب تلاشی بیش تر نسبت به فردی كه دارای نقص و ناتوانی های گوناگون و یا مشكلات محیطی و فرهنگی و تربیتی و... است، باید به خرج دهد تا در نتیجه با هم برابر باشند. در نهایت همه این تفاوت ها در نحوه چیدمان مسئولیت ها و تكالیف و میزان تاثیرگذاری اعمال آن ها در تحقق كمال انسانی شان و در نحوه محاسبه اعمال و پاداش دهی در قیامت به شكلی رقم می خورد كه عدالتی بی بدیل حاصل می شود.

در عین حال فردی كه دردنیا دچار مصدومیت و معلولیت هایی هم بود، از اجر و پاداش عظیم تحمل این درد و رنج نیز بهره مند خواهد بود، تا جایی كه افراد دیگر به حال او غبطه خواهند خورد؛ پس یک فرد معلول هم می تواند به اندازه توان خود به وظایف و مسئولیت های انسانی خویش پرداخته، كمال انسانی خود را به دست آورده، آخرت آبادی را برای خود فراهم آورد. به علاوه که می تواند در سایه تلاش و کوشش هایش، دنیای زیبایی را نیز برای خود به وجود آورد، چنان که بسیاری از معلولان چنین کرده اند.
البته همه آنچه گفته شد، در خصوص افراد ناقص الخلقه جسمی و دارای توانایی عقلی قابل قبول است. اگر فردی از توانایی عقلی مناسبی برخوردار نبود، تكلیفی نداشته ،و سعادت او با برخی آزمون ها در برزخ یا قیامت برایش رقم می خورد.

برای آگاهی بیش تر ر.ك: عدل الهی، شهید مطهری، بحث راز تفاوت‏ها.

نظرات