اگر انسان اختیار دارد چرا نمی تواند دینش را عوض کند؟

در مورد تغيير دين، بسته به اين كه اين امر به چه شیوه و كيفيتي انجام بپذيرد، وضعيتي متفاوت خواهد داشت؛ به عبارت روشن تر، این موضوع از چند نظر قابل بررسی است:

۱. از نظر فردی؛
۲. از نظر اجتماعی و احکام آن؛
۳. از نظر اديان مختلف.

از نظر فردی، می توان این کار را انجام داد و اين امر در اختيار خود فرد است؛ زیرا دین، امری قلبی است و اجبار و تحمیل در آن معنا ندارد. خداوند در قرآن می فرماید: «لا اکراه فی الدین؛ در پذیرش عقیده، اکراه نیست». اصولاً عقیده با اکراه سازگار نیست. قرآن به دنبال سخن مذکور می‏گوید: «قد تبیین الرشد من الغی؛[۱] راه راست، از راه‏های انحرافی و نادرست روشن است». وقتی راه رشد و حقیقت آشکار است، دلیلی برای اکراه و اجبار وجود ندارد؛ چرا که عقل سلیم، بدون داشتن انکار و عناد، حقیقت را پذیرا است.
در واقع، اسلام خود به شدت تبعيت كوركورانه از سنت هاي گذشتگان را مذمت مي نمايد و همگان را به تفكر و تدبر فرا مي خواند. از نظر جهان بینی اسلامی همه انسان‌ها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند و خودشان سرنوشت خویش را رقم می‌زنند. اسلام از راه‌های گوناگون می‌کوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند تا با دید باز و وسعت نظر بیندیشد، داوری کند و دین و آیین حق را برگزیند.
بر همین اساس، اسلام به شدت مدافع تحقیق و بررسی و استدلال عقلی در مسیر یافتن حقیقت است. قرآن کریم می فرماید: «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ؛[۲] آنان كه سخن را با دقّت مى ‏شنوند و بهترين آن را پيروى مى ‏كنند، آنانند كه خداوند هدايتشان نموده و آنانند همان خردمندان.».
همچنین اسلام اساس تقلید از دین آبا و اجدادی را محکوم می کند: «وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُواْ مَآ أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَآ أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ ءَابَآءَنآ أَوَلَوْ كَانَ ءَابَآؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلَا يَهْتَدُونَ‏؛[۳] وهنگامى كه به آنها (مشركان) گفته شود: آنچه را خدا نازل كرده است پيروى كنيد، گويند: بلكه ما از آنچه پدرانِ خود را بر آن يافتيم پيروى مى‏ نماييم. آيا (از آنان پيروى مى ‏كنند) هرچند پدرانشان چيزى نمى ‏فهميدند و هدايت نيافته بودند؟».
معنای این کلام آن نیست که باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد؛ اما در هر دو صورت، باید انتخاب دین مبتنی بر انتخاب و تحقیق خود انسان باشد. حال چه نتیجه این تحقیقات منصفانه و درست، اسلام باشد یا هر دین دیگری، مهم نیست. مهم آن است که انسان به دور از پیش داوری و با انصاف و عقلانیت، به دین و آیینی معتقد گردد که بتواند در قیامت بر گرویدن به آن در پیشگاه خداوند دلیل بیاورد.

پس انسان مي تواند، بلكه بايد با تحقيق و بررسي به دنبال يافتن دين حق باشد. از نظر فردي و عقل انساني نیز اين امر، صحيح و بي اشكال، بلكه لازم و ضروري است؛ چنان كه اشاره شد، اسلام هم به اين باور عقلاني صحه گذاشته است.
اما از نظر اجتماعی، این مسئله نمی تواند مورد قبول باشد و همه جوامع بشري با تغيير بنيادهاي فكري خود، به مقابله برمي خيزند و تغيير دين را كه به نوعي نابسماني فكري در متن جامعه ايجاد مي نمايد، مذموم مي دانند. بر همين اساس، هر آییني برای حفظ وحدت اجتماعی و حمایت از باورهای پیروان خود و گسترش آن در جامعه، راهکارهایی را اندیشیده تا اين امر شكل اجتماعي به خود نگيرد و اگر فردي در تحقيق خود به حقانيت دين ديگري رسيد، مجال ابراز علني آن و تلاش براي تخريب باورهاي ديگران نيابد.

دليل اين امر هم مسئله اي كاملاً منطقي و عقلاني است؛ زيرا در جامعه‏ای که بر مبنای اعتقادات و باورهای دین معيني، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها، ارزش‏های اخلاقی واجتماعی و... شکل گرفته، شخص حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد.
دليل روشن اين امر هم آن است كه بیش تر افراد جامعه قدرت تحليل و بررسي دقيق و درست در مورد حقيقت را ندارند. در صورتي كه باورهاي فطري و اجمالي آنان مورد ترديد و تشكيك قرار بگيرد و در مواجهه با سؤالات و شبهاتي در مورد حقانيت دين خود قرار گیرند، قدرت يافتن حقيقت را دست مي دهند؛ نه به عقيده جديد متمايل مي گردند و نه عقيده قبلي خود را همچون سابق مي توانند بپذيرند.
از همين جا به نگاه سوم، يعني نگاه اديان به تغیير دين مي رسيم:
چنان كه پيش تر ذكر شد، از نظر اسلام تغییر دین به عنوان امري شخصي و دروني، حقيقتي مورد تأييد و قابل قبول و غير قابل انكار است؛ اما از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست. به همین دلیل، اسلام با وجود یک سری شرایط، با شخص مرتد، یعنی فردي كه دين خود را تغيير داده و در برابر دين قبلي خویش موضع انکاری گرفته، برخورد می‏کند. در این حال، اگر فرد باور خود را رواج ندهد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکند، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
البته بايد دانست كه ارتداد، از دیدگاه ادیان مختلف جرم است. مجازات آن نیز مرگ است. حتی در برخی از منابع ادیان موجود، حکم آن بسیار شدیدتر از اسلام است. در این جا به اختصار به ذکر دو منبع از کتاب مقدس عهد قدیم و جدید بسنده می کنیم:
«اگر برادرت یا پسر مادرت یا پسر و یا دختر تو یا زن هم آغوش تو و یا رفیق تو که مثل جان تو است، تو را اغوا نموده، بگوید که برویم تا خدایان غیری که تو و آبای تو ندانستید، عبادت نماییم... او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر او رحمت ننماید و او را متحمل مشو و وی را پنهان مدار. البته او را به قتل رسان. اولاً دست تو به قتلش دراز شود و بعد دست تمامی قوم و او را با سنگ سنگسار نما تا بمیرد؛ به سبب این که جویای این بود که تو را از خداوند خدای تو که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد، براند تا تمامی اسرائیلیان بشنوند و بترسند و بار دیگر چنین امر شنیع را در میان ما مرتکب نشوند...». [۴]

«اگر کسی دانسته گناه بکند و گناهش هم این باشد که مسیح را که نجات دهنده او است، رد کند، آن هم بعد از این که با خبر شده است که مسیح آمده است تا گناهان او را ببخشد، این گناه با خون مسیح پاک نمی شود و دیگر راه فراری از شر چنین گناهی نیست. بلی، راه دیگری جز این که انتظار مجازات وحشتناکی باشد که از خشم و غضب شدید خدا به او می رسد، همان خشم و غضبی است که تمام دشمنان خدا را می سوزاند وهلاک می کند. کسی که قوانین موسی را می شکست، اگر دو یا سه نفر به گناه او شهادت می دادند، آن شخص... جا به جا کشته می شد. حالا فکر می کنید چه مجازات وحشتناک تری در انتظار کسانی است که فرزند خدا را زیر پا لگدمال کرده اند و خون او را که برای رفع گناهانشان ریخته شد، دست کم گرفته و ناپاک به حساب آورده اند، و روح پاک خدا که درهای رحمت خدا را به روی عزیزان خدا باز می کند، بد گفته و بی حرمتی کرده ا ند». [۵]

از این دو قسمت از عهد قدیم و عهد جدید، به دست می آید که حکم ارتداد در دین یهود و مسیح مانند اسلام، مرگ است.
در نتیجه، اگر فردی با مطالعه و تحقیق تشخیص داد که دین قبلي اش بر حق نیست، می‏تواند، بلكه بايد دین دیگر را انتخاب کند. اين امر، هيچ اشكالي ندارد، به شرطي كه اين تغيير دين و كشف حقيقت، منصفانه و از روي عدم تعصب و پيش داوري و از مجراي صحيح و درست صورت پذيرفته باشد. به يقين، چنين فردي در برابر خداوند هم حجت شرعي براي اين كار دارد.
اما در عين حال، چنين فردي حق ندارد در برابر دین و اعتقادات عمومي جامعه موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آن ها باشد؛ زیرا آثار نامطلوبی در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و موجب تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد. اين عمل، به يقين و به حكم عقل و همه اديان، مذموم و غير قابل قبول خواهد بود.

 


[۱]. بقره (۲) آیه ۲۵۶.
[۲]. زمر (۳۹) آیه ۱۸.
[۳]. بقره (۲) آیه ۱۷۰؛ مائده (۵) آیه ۱۰۴.
[۴]. سفر توریه مثنی، فصل ۱۳، (مشتمل بر ۱۸ آیه)، کتاب المقدس، ترجمه ولیم گلن، دار السلطنه لندن، ۱۸۵۶میلادی.
[۵]. نامه ای به مسیحیان یهودی نژاد عبرانیان، بند ۱۰، جمله ۲۶-۳۲. (انجیل عیسی مسیح، ترجمه تفسیری عهد جدید، سازمان ترجمه تفسیری کتاب مقدس، تهران، ۱۳۵۷،ص ۳۰۵-۳۰۶).

دیدگاه‌ها

سلام
میتوان از این سخنان شما نتیجه گرفت که دین یک موضوع کاملا شخصی و فردی است.

تصویر soalcity

سلام
از کجای مطلب چنین نتیجه گیری ای می شود؟ ظاهرا شما همان چند کلمه اول را هم با دقت مطالعه نکرده اید. و الا متوجه ابعاد اجتماعی مساله نیز می شدید.

وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۶۸﴾ و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد شبهه اندازی] به یاوه گویی و سخن بی منطق می پردازند از آنان روی گردان [و مجلسشان را ترک کن] تا در سخنی دیگر در آیند. و اگر شیطان تو را [نسبت به ترک مجلسشان] به فراموشی اندازد، پس از یاد آوردن [به سرعت بیرون برو و] با گروه ستمکاران منشین. (۶۸)
سلام مجدد
این سوره مدنی است و معنای آن اینست که حاکم حکومت اسلامی(مدینه النبی) نه تنها متعرض یاوه گویان نمیشود بلکه فقط تا زمانی که بحث بی منطق ادامه داردترک مجلس واجب است و مجددا حاکم میتواند در بحث آنها شرکت کند این تساهل و تسامح با آن حکم ارتداد جور در نمیاید. نظرتان چیست؟ حکم مرگ مرتد در کدام آیه است؟

تصویر soalcity

سلام
فکر می کنم توجه به همین میزان که این سوره مکی است، کافی باشد. اگر باز هم ابهام دارید، و فکر می کنید هر نوع سخن گفتن مجاز است، به آیه ۶۰ سوره احزاب مراجعه کنید.

در این پاسخ شما و از پاسخ شما بجز اینکه سوره مکی است و مدنی نیست هیچ حقی در محاجه به جانب شما ایجاد نشد که اینگونه از بالا و عاقل اندر سفیه پاسخ میدهید. اگر دستورات قران الی یوم الدین به قوت خود باقی است (که لااقل این آیه اینطور مینماید) هنوز سر خطیم و سوال بی جواب مانده.
آیه ۶۰ سوره احزاب را نیز در قیام مسلحانه و تدارک عملی در تضعیف اسلام و حاکم اسلامی دانسته اند نه در ارتداد.
والسلام

تصویر soalcity

گرامی
اصل استدلال شما بر مدنی بودن آیه بود که خلاف واقعیت بوده است. آیه ۶۰ سوره احزاب هم نسبت به کسانی است که صرفا با گفتار، فتنه ایجاد می کردند.
اگر منافقان و بيماردلان و آنها كه اخبار دروغ و شايعات بى‏ اساس در مدينه پخش مى كنند دست از كار خود بر ندارند، تو را بر ضدّ آنان مى‏ شورانيم، سپس جز مدّت كوتاهى نمى‏توانند در كنار تو در اين شهر بمانند! (۶۰ احزاب)
حال شما نمی خواهید قبول کنید و می خواهید سر خط بمانید، مختارید. اما مساله بسیار روشن است.

گفتار؟؟
«مرجفون» به معنای «اضطراب شدید» است و شامل کسانی است که با پخش سخنان بیهوده، آرامش مردم را سلب می کنند. از آنجا که اخبار فتنه انگیز مایه اضطراب جامعه می شود و به آن اراجیف گفته می شود لذا به افرادی که درجامعه شایعات پخش می کنند و اضطراب در مردم ایجاد می کنند مرجفون گویند. این افراد تخم تفرقه می پراکنند و مردم را تضعیف روحیه می کنند. در زمان پیامبر اعظم(ص) گروهى از منافقين در مدينه بودند که هنگام بعضى از غزوات پیامبر شایعاتی در ميان مردم منتشر مى‏ساختند، گاه مى‏گفتند: پيامبر كشته شده و گاه مى‏گفتند: اسير شده! مسلمانانى كه توانايى جنگ را نداشتند و در مدينه مانده بودند سخت ناراحت مى‏شدند، تا اینکه این آيه نازل شد و سخت اين شايعه پراكنان را تهديد كرد.

تصویر soalcity

سلام
از تائید مطالب ممنون و حتما توجه دارید، سخن بیهوده نوعی از گفتار است.

سلام
هر چند که از نحوه ی ادله ی شما و امثال شما به قدری عصبانی میشم که واقعا میخوام با صدای رسا و بلند بهتون دشنام بدم ولی اخلاق مرا از این عمل باز میدارد.
پس که تغییر دین از نظر فردی بلااشکال و از بعد اجتماعی همش ایراد و اشکال هست، بله؟!! عجب ،،،، و فرمودید که :
همه جوامع بشري با تغيير بنيادهاي فكري خود، به مقابله برمي خيزند و تغيير دين را كه به نوعي نابسماني فكري در متن جامعه ايجاد مي نمايد، مذموم مي دانند.
اولا چرا هر جا که به نفعتان باشه و خطر ضایع شدن دلایل پوچتان وجود داشته باشه دین و احکام دین را با جوامع و حکومت های بشری قیاس میکنید؟!! پس یعنی قبول میکنید که دین هم به سان سایر رویه های بشری صرفا ریشه ی بشری دارد؟ شما به چه حقی در اینجور مواقع دین بعنوان یک برنامه و روش الهی را با قوانین کشورها و ملل که بشری هستند مقایسه میکنید؟! و در جاهای دیگه که به نفعتان نباشد میگویید که آقا این حکم خداست و نباید با حکم انسان مورد قیاس قرار بگیره. مثلا در مواردی همچون حقوق زن ازجمله در دیه، ارث، شهادت و قضاوت و ...
علی الظاهر حواستان نیست که دارید به شدت مغالطه میکنید. قیاس برنامه ی الهی با برنامه ی بشری قیاس مع الفارق است. این را شما و امثال شما بارها و بارها گفته اید.
دوما، امروزه در کدام کشور و کدام جامعه تغییر دین مورد مذمت و نکوهش قرار میگیرد؟ منظورتون از واژه ی همه جوامع بشری چیست و کدام جوامع را مد نظر گرفته اید؟ آلمان؟ انگلستان؟ هلند؟ یا بعبارتی کل اروپا و جوامع غربی؟ ژاپن؟ کانادا؟آمریکا؟ کدام جوامع بشری؟ در هیچ کشوری به جز کشورهایی که یا فاشیست هستند مثل چین و کره ی شمالی و یا کشورهای اسلامی هیچ کشور دیگری پیدا نمیکنید که در آن تغییر دین مورد مذمت باشد. بر فرض هم که تمام کشورها تغییر دین را مورد مذمت بدانند آیا این بدان معناست که خون آن فرد را به زمین میریزند؟! مذمت کردن یک مطلبیست و کشتن اون فرد یک مطلب دیگر. شما کسی که دینش را از اسلام تغییر بدهد میکشید نه اینکه صرفا فقط مذمت کنید.
سوما، حتی بر فرض که همه جای دنیا برای تغییر دین حکم قتل صادر کنند، خب که چی؟! یعنی واقعا فکر میکنید با این روش سفسطه گویی توانسته اید پاسخ شبهه و سوال را بدهید؟!!
چهارم آنکه اگر شخصی از دین خارج بشه و صرفا این موضوع را با فرد یا افرادی مطرح کنه شما چرا فکر میکنید که او شمشیر را از رو بسته؟ این چه شیوه ی منطقیست که شما از آن دفاع میکنید آن هم با کلی باد در قبقب انداختن ! از چی انقدر میترسید؟ از چه چیزی انقدر واهمه دارید؟ شما حتی از اینکه فردی بگوید من از اسلام خارج شده ام هم به شدت واهمه دارید. شما حتی از شنیدن این موضوع وحشت میکنید و در عین حال ادعا دارید که اسلام آخرین نسخه ی خدا برای بشر و حبل المتین است.!! چرا اگر شخصی حقیقت تغییر دینش را به زبان بیاورد محکوم و مجرم است؟ آن هم جرمی که مجازاتش مرگ است !! اگر کاسه ای زیر نیم کاسه نباشد و شما حقیقتا توانایی پاسخ منطقی به شبهات را داشته باشید و حقانیت دین اسلام به قول شماها خیلی واضح و اظهر من الشمس باشد و دین از بنیه ی استدلالی و منطقی بسیار قوی برخوردار باشد پس درنتیجه نباید تا به این حد به خود بترسید و بلرزید که مبادا شخصی موضوع تغییر دینش را بر زبان بیاورد.
وای بر حال شما و وای بر حال ما که گرفتار شماها شده ایم با این طرز پاسخ‌گویی مضحکتان، لااقل همه را ابله فرض نکنید.

تصویر soalcity

سلام
نکته اولی که در نوشته شما توجهات را به خود جلب می کند، روحیه ستیزه گری است که طبیعتا در فهم تاثیر می گذارد و مانع انسجام آن می شود. بنابراین از شما می خواهم کمی کینه و خشم خود را کنار بگذارید و با تامل این جواب را بخوانید.
اولا بشر بودن و قانون بشری به طور مطلق اشکالی ندارد. طبیعتا قانونی که مطابق عقل و حکمت باشد، هیچ تفاوتی با قانون الهی نخواهد داشت و آن جایی قانون بشری مورد اشکال است که ناشی از هوی و هوس و بی خردی باشد. و اگر دقت کنید در کنار آنکه اعلام می کنیم تمام احکام الهی، مبتنی بر حکمت است، در نمونه های متعددی از فلسفه احکام سخن گفته می شود و همراهی و تطابق آن با عقل نشان داده می شود. از جمله در مساله این جا که نشان داده ایم این رویه منطقی است و در بشر به رسمیت شناخته شده است. کما اینکه در حقوق زن نیز فلسفه احکام آن ذکر می شود.

دوما اگر می خواهید رویه جوامع امروز را بنگرید، نگاه کنید که مبانی اندیشه ای آنها چیست. طبیعتا در جوامع سکولار دین ارزشی ندارد که بخواهند نسبت به آن حساسیت به خرج دهند. اما مبانی فکری خود را با حساسیت بسیار حفظ می کنند و اجازه مخالفت با آن نمی دهند کما اینکه نمونه های فراوانی در مقابله با منتقدان نظریه داروین و ... دیده می شود. و حتی در اخبار همین امروز بود که برای کمک به طوفان زدگان آمریکا از آنها امضا گرفته اند که حق انتقاد از اسرائیل را ندارند. و دیروز نیز حکم زندان پیرزنی هشتاد ساله به خاطر نفی هولوکاست، اعلام شد، شما به کدام جامعه می نازید!!

سوما اگر ترسی بود مدام قرآن بر تفکر و تعقل و تدبر اصرار نمی کرد. اول دینداری نمی گفتند حتما باید با تحقیق اصول دینی بررسی شود و ... بله هیچ جا اجازه تبلیغ به مسائل مضر و مهلک نمی دهند. ممانعت از تبلیغ مواد مخدر که هیچ، تبلیغ چیپس و پفک را هم ممنوع می کنند و حتی تولید کنندگان سیگار را به ضد تبلیغ هم مجبور می کنند. بعد شما توقع دارید کسی امنیت روانی جامعه را مخدوش کند و به او چیزی نگویند؟
شما که فکر می کنید دست پری دارید، این گوی و این میدان! تمام تفکراتتان همین قدر است که مجبورید با فحش و توهین همراهش کنید تا کسی توجه کند؟ آن ادله محکمی که فکر می کنید ما از آن می ترسیم، کجاست؟

نظرات