چرا تراشیدن ریش با تیغ حرام است؟

در جست‏جوی فلسفه احكام نباید صرفا در پی نمودهای ظاهری، یا تأثیرات مادی، فیزیولوژیكی و... رفت، زیرا بسیاری از احكام مصالحی معنوی دارند كه در حوزه هیچ یك از علوم بشری قابل تحقیق نیست و آنها با متد تجربی خود قادر به حكمی نفیا یا اثباتا پیرامون آن نیستند و یا اگر نظری بدهند بسیار سطحی است و چه بسا مسأله حكمتی برتر و بالاتر داشته باشد. چنان كه در مورد روزه علوم به خواص بهداشتی آن پرداخته ‏اند ولی قرآن مجید فلسفه‏ ای بالاتر را بیان فرموده و آن «تقوایابی» است. در مورد تراشیدن صورت نیز از نظر طبی گفته‏ اند: وجود محاسن برای محافظت از لثه‏ ها و دندان‏ها و پوست صورت مفید است. از نظر متخصصین پوست نیز وجود محاسن در صورت رعایت نظافت و اصول بهداشتى براى حفاظت از پوست و لطافت آنها مفید است، مگر در مورد كسانى كه گرفتار قارچ‏هاى پوستى و ... باشند كه مساله ‏اى استثنایى است.

همچنین وجود محاسن، متناسب با ساختار طبیعى بدن مرد مى ‏باشد، و تراشیدن آن تشبه به زنان است. در بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۱۲، ح ۱۴، باب ۱۳ در ضمن روایت طولانى از امام صادق(ع) تاریخچه این مساله ذكر گردیده آن گاه امام(ع) به فلسفه فوق اشاره كرده و مى ‏فرمایند: « ... وانا نحن نجز الشوارب و نعفى اللحى و هى الفطرة...؛ ولى ما شوارب(سبیل) را كوتاه مى‏ كنیم و لحیه(ریش) را باقى مى ‏گذاریم و این مطابق فطرت است.»

یکی دیگر از حکمتهایی که برای حرمت ریش تراشی در روایات است ، تشبه به کفار است.

« قال الصادق(ع): قال(ع) احفوا الشوارب و اعفوا اللحى و لا تتشبهوا بالیهود و قال(ص) ان المجوس جزّوا لحاهم و وفروا شواربهم و انا نحن نجز الشوارب و نعفى اللحى و هى الفطره و اذا اخذ الشارب یقول بسم الله و بالله و على ملة رسول الله (ص)...»،۱

«عن رسول‏الله(ص) حفّوا الشوارب واعفوا اللّحى ولاتتشبّهوا بالمجوس»، ۲

قال (ص): «ان المجوس جزّوا لحاهم و وفروا شواربهم و انا نحن نجز الشوارب و نعفى اللحى و هى الفطره و..؛ همانا مجوسیان ریش‏هاى خود را مى ‏زدند و سبیل‏هایشان را انبوه مى ‏گذاشتند و ما سبیل‏ها را مى ‏زنیم و محاسن را بلند مى ‏گذاریم و این مطابق با خلقت است»،۳

عن رسول الله (ص): «احفوا الشوارب واعفوا اللحیة و لا تتشبهوا بالمجوس؛ سبیل‏ها را كوتاه كنید و محاسن را بلند بگذارید و خود را مشابه مجوس نكنید»۴

۱ -(بحارالانوار، ج ۷۶، روایت ۱۴، ب ۱۳)

۲ -(بحارالانوار، ج۷۶، ص۱۱۱، ح۱۰، ب۱۳).

۳ -(بحارالانوار. ج ۷۶، روایت ۱۴، ب ۱۳).

۴ -(بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۱۱ و ج ۱۰، ص ۱۳).

نظرات