کلام و عقاید

آیا شیطان می توانند در پیامبران نفوذ کند؟ اگر نمی تواند ترک اولی توسط پیامبران چه معنایی دارد؟

باید دقت کنیم که ترک اولای پیامبران در حدی است که اگر ما بدانجا برسیم، خود را در قله های عالی تقوا خواهیم دید. مثلا قرآن حضرت یونس را مذمت می کند که خوب صبر نکند و رفتن از میان قومش ترک اولی بود. این نکته زمانی برای ما خوب روشن می شود که بدانیم مطابق روایات، حضرت یونس حدود سی سال قومش را انذار کرد و تنها دو نفر به او ایمان آوردند. یعنی آنچه قرآن بی صبری می خواند، در منظر ما، صبری بسیار عظیم بوده است. پس ترک اولای پیامبران، با زشتی هایی که از ما سر می زند، فرسنگ ها فاصله دارد.

رابطه عقل با وحی چیست؟

با توجه به این مقدمات همگان می دانند که برای ورود به اسلام و پذیرش اصول آن، تقلید جایز نیست. بلکه هر کس باید با تحقیق و استفاده از عقل خویش، اصول را برای خودش حل کند. بنابراین رابطه بین عقل و وحی (دین) کاملا روشن است. چرا که خود دین مدعی است که بدون تائید عقل، مجوز ورود به حیطه خویش را نمی دهد. و با این حال قطعا نمی توان مدعی تعارض بین عقل و دین شد.

با توجه به اینکه بعضی متخصصان همجنس گرایی را یک نوع بیماری می دانند، چرا آن را گناه می دانید؟

اولا انسان مختار است و ژنتیک او را به عملی مجبور نمی کند. ثانیا چرا مساله ای که امروز با آن مواجه هستیم، در تاریخ مسیری همیشگی نبوده است؟ ثالثا به فرض که این مساله یک بیماری است چرا به جای درمان این بیماری، خود را تسلیم آن می کنند؟

چرا اسلام قبل از قدرت، با مشرکین مدارا می کرد، اما پس از قدرت، دستور قتل آنها را داد؟

اولا همین تفاوت خود یکی از حکمت های منطقی در روش مواجهه مسلمانان با مخالفان خود است. ثانیا اسلام در اوج قدرت و شکوه نیز نشان داد، آنجا که نیازی به خشونت نباشد، از آن به شدت پرهیز می کند. ثالثا آنچه درباره مدارا با مشرکین گفته شده است، مربوط به دوره زمانی خاصی نیست. بلکه مربوط به کسی است که با او مواجهه داریم.

آیا عقل بر دین تقدم ندارد؟

اولا: این تقدم به معنای جایگاه برجسته تر و عالی تر نیست. ثانیا: عقل به تمامی معانی مقدم نیست. ثالثا: عقل در برخی حیطه ها، ناتوان از هر گونه درکی است. رابعا: دین حافظ و نگهداری بسیار اصولی برای عقل است.

اگر خدا تکامل انسان ها را می خواست چرا شیطان و نفس اماره را آفرید؟

برای تکامل انسان، باید تغییری در او ایجاد شود و اگر ریشه این تغییر از درون او باشد باید تغییر، از میان تضادهای ایجاد شده برای انسان بگذرد. تضادهایی که میان نفس اماره و فطرت انسان به وجود می آید.

چرا هر جا بلایی بر سر بدبخت و بیچاره ها می آید، می گویند امتحان الهی است؟

در جواب اجمالی باید چند نکته را مد نظر قرار داد. اولا همه زندگی و برای همگان امتحان الهی است. ثانیا تنها نکته مورد توجه در امتحان الهی صبر نیست. ثالثا با دیده دیگری نیز می توان به بلا نگریست و آن را مثبت دید.

چرا خدا دنیا را به گونه ای خلق نکرد که جنگ و فقر و بی اخلاقی و ستم و ... در آن نباشد؟

میزان وسعت نگاهها، ما را به جوابهای متفاوتی برای این سوال می رساند!
آن کس که پرخوری می کند و از غذاهای مضر پرهیز نمی کند، اگر نگاهش محدود به همان لحظات خوردن باشد، چیزی جز لذت و خوشی نمی بیند. اما اگر نگاهش را وسیع تر سازد، آن لذت، برایش به صورت ضرر و زیان بزرگ به تصویر در می آید.

آیا بهتر نبود انسان به گونه ای خلق شود که نیازی به مال نداشته باشد؟

در کلاس سی نفره، ممکن است پنج نفر نمره یکسانی از یک امتحان کسب کنند که این نمره به خوبی گویای توانایی های آنان و تفاوت آن پنج نفر با یکدیگر نیست! حال اگر معیار سنجش در کنکوری که بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت می کنند، چنین باشد، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ اینجاست که نیاز به پیچیدگی محک ها بیشتر شده، تا تفاوت افراد به خوبی روشن شود. و عیار هر کس، مشخص گردد.

آیا جنیان نسبت به انسان ها پیشرفته تر هستند؟

گر معتقد باشیم که انسان خود را به نحو کامل و جامعی شناخته است، قطعا نمی توانیم چنین ادعایی درباره جنیان مطرح کنیم! شناخت ما از آنها ناقص است و اطلاعاتی جسته و گریخته از بعضی مسائلشان داریم. مثلا می دانیم:

چرا بین علومی مثل فیزیک و شیمی و دین تعارض وجود دارد؟

علم و دین

از نظر یک مومن که تمام جهان را فعل خدای متعال می داند، شیمی و فیزیک و ... شناخت افعال الهی است. و تکفکیک این علوم، از علوم دینی، ناشی از نگاه های سکولار است.

آیا کسی که دین ندارد، اخلاق هم ندارد؟

پیوند اخلاق و دین، پیوندی مستحکم است. اخلاق، سبب گام نهادن در راه دین داری می شود، همچنان که دین پایه های اخلاق را مستحکم کرده و آن را رشد داده، و ضمانت بقایش را تضمین می کند.