مسائل جدید کلامی

آیا اکثر بشر گمراه هستند؟

زیادی گمراهان، هرگز نمی تواند یک گمراهی را وجیه و معقول سازد. و انسانی که در عصر ارتباطات قرار گرفته و انواع و اقسام فرقه های انحرافی و باطل را می بینید، باید دقت کند که بین بحث همزیستی مسالمت آمیز با دیگران و حق بودن دیگران فرق است. کما اینکه هر کسی که امروزه اندیشه انحرافی دارد، لزوما جهنمی نخواهد بود. چرا که ممکن است، گمراهی اش در اثر جهل او باشد و خدای متعال او را مورد مغفرت خود قرار دهد.

آیا علوم غریبه نوعی سحر وجادو است؟

شهر سوال ـ در پاسخ به سوالتان توجه شما را به چند نکته ضروری جلب می کنم:بسیاری از افراد که وجهه و ظاهر مثبتی دارند و به مسایل مذهبی نیز اشتغال دارند که همراه با بعضی پدیده های خارق العاده است به غلط لفظ عارف اطلاق میشود مثل هزاران عارف قلابی که به معراج رفته اند! این درحالیست که بر اساس اسلوب پیشوایان دین معیار عرفان به هیج وجه صدور اعمال ماورایی از انسان نیست...

آیا در اسلام با توجه به نماز و عبادات استیجاری، بهشت فروشی نمی شود؟

چندین فرق بین نماز استیجاری و بهشت فروشی دیده می شود:
۱-در اسلام هیچ کس به رها کردن نماز و عبادت خود تشویق نمی شود. بلکه به عکس، رها کردن عبادت مورد مذمت علما است.
۲-در مقابل این عبادات استیجاری، هرگز وعده بهشت به کسی داده نشده و نمی شود. بلکه تمام مساله انجام تکالیف است و سرنوشت بهشت و جهنم جز به دست خدا نیست.
۳-انجام دادن عبادات استیجاری منحصر به گروه و طایفه خاصی نیست و هر کس ممکن است آن را انجام دهد، بنابراین نمی توان علمای اسلام را در این زمینه متهم کرد.
و...

چرا بیشتر جرم و جنایت ( مخصوصا بمب گذاری و کشتار مردم بیگناه) در کشورهای مسلمان هست؟

اگر چه امروزه اخبار این گونه در ذهن متبادر می سازد که این اعمال غالبا در کشورهای مسلمان روی می دهد اما باید توجه داشت که اولا این شرایط مربوط به دوره خاصی از تاریخ است و همیشگی نبوه و نیست. ثانیا این اعمال ربطی به مکتب اسلام ندارد. ثالثا آتش افروز اصلی ماجرا، کفار هستند.

با توجه به پایان دوره جزم اندیشی و مطلق گرایی، چگونه دین می تواند با این صفات باقی بماند؟

به نظر می رسد کسانی که سخن از پایان دوره جزم گرایی می گویند، به سخن خودشان دقت کافی ندارند و برای هشیار کردنشان کافیست بپرسیم که : آیا به طور قطعی و جزمی، دوران جزم گرایی تمام شده است؟

رابطه عقل با وحی چیست؟

با توجه به این مقدمات همگان می دانند که برای ورود به اسلام و پذیرش اصول آن، تقلید جایز نیست. بلکه هر کس باید با تحقیق و استفاده از عقل خویش، اصول را برای خودش حل کند. بنابراین رابطه بین عقل و وحی (دین) کاملا روشن است. چرا که خود دین مدعی است که بدون تائید عقل، مجوز ورود به حیطه خویش را نمی دهد. و با این حال قطعا نمی توان مدعی تعارض بین عقل و دین شد.

چرا اسلام قبل از قدرت، با مشرکین مدارا می کرد، اما پس از قدرت، دستور قتل آنها را داد؟

اولا همین تفاوت خود یکی از حکمت های منطقی در روش مواجهه مسلمانان با مخالفان خود است. ثانیا اسلام در اوج قدرت و شکوه نیز نشان داد، آنجا که نیازی به خشونت نباشد، از آن به شدت پرهیز می کند. ثالثا آنچه درباره مدارا با مشرکین گفته شده است، مربوط به دوره زمانی خاصی نیست. بلکه مربوط به کسی است که با او مواجهه داریم.

آیا عقل بر دین تقدم ندارد؟

اولا: این تقدم به معنای جایگاه برجسته تر و عالی تر نیست. ثانیا: عقل به تمامی معانی مقدم نیست. ثالثا: عقل در برخی حیطه ها، ناتوان از هر گونه درکی است. رابعا: دین حافظ و نگهداری بسیار اصولی برای عقل است.

چرا بین علومی مثل فیزیک و شیمی و دین تعارض وجود دارد؟

علم و دین

از نظر یک مومن که تمام جهان را فعل خدای متعال می داند، شیمی و فیزیک و ... شناخت افعال الهی است. و تکفکیک این علوم، از علوم دینی، ناشی از نگاه های سکولار است.

آیا کسی که دین ندارد، اخلاق هم ندارد؟

پیوند اخلاق و دین، پیوندی مستحکم است. اخلاق، سبب گام نهادن در راه دین داری می شود، همچنان که دین پایه های اخلاق را مستحکم کرده و آن را رشد داده، و ضمانت بقایش را تضمین می کند.