چرا قرآن برای پیامبر (ص) امتیازات ویژه ای را در امر ازدواج بیان کرده است؟

«یَأَیُّهَا النَّبىِ‏ُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ الَّتىِ ءَاتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَكَتْ یَمِینُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْكَ وَ بَنَاتِ عَمِّكَ وَ بَنَاتِ عَمَّتِكَ وَ بَنَاتِ خَالِكَ وَ بَنَاتِ خَلَتِكَ الَّتىِ هَاجَرْنَ مَعَكَ وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبىِ‏ِّ إِنْ أَرَادَ النَّبىِ‏ُّ أَن یَسْتَنكِحَهَا خَالِصَةً لَّكَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ  قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فىِ أَزْوَاجِهِمْ وَ مَا مَلَكَتْ أَیْمَنُهُمْ لِكَیْلَا یَكُونَ عَلَیْكَ حَرَجٌ  وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا؛[احزاب/۵۰] اى پیامبر! ما همسران تو را كه مهرشان را پرداخته ‏اى براى تو حلال كردیم، و همچنین كنیزانى كه از طریق غنایمى كه خدا به تو بخشیده است مالك شده ‏اى و دختران عموى تو، و دختران عمّه‏ ها، و دختران دایى تو، و دختران خاله ‏ها كه با تو مهاجرت كردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هر گاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد مى ‏تواند او را به همسرى برگزیند امّا چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه دیگر مؤمنان ما مى ‏دانیم براى آنان در مورد همسرانشان و كنیزانشان چه حكمى مقرّر داشته ‏ایم (و مصلحت آنان چه حكمى را ایجاب مى‏ كند) این بخاطر آن است كه مشكلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونترى فراهم سازى) و خداوند آمرزنده و مهربان است.»

این آیه بعضی از  احکام اختصاصی برای پیامبر (ص) را بیان کرده است. و اساسا در مجموعه دستورات اسلامی ، یک سری دستورات خاصی برای پیامبر تشریع شده که به جهت مصالح خاصی بوده است مانند وجوب نماز شب و...

به هر حال این آیه در بردارنده چند دستور درباره ازدواج است که یکی از آنها، جواز ازدواج بدون مهر با زن می باشد که این حکم مخصوص پیامبر می باشد. و در ادامه آیه به دلیل این حکم اختصاصی نیز اشاره شده است و می فرماید: "لکیلا یکون علیک حرج" یعنی علت این حکم اختصاصی این بوده تا تو راحت تر بتوانی دین اسلام را تبلیغ کنی و در گسترش آن موفق تر باشی.
بنابراین علت اینکه در اسلام، برای پیامبر یک سری تکالیف اختصاصی از خداوند متعال، مقرر شده به جهت جایگاه رسالت  و نشر دین اسلام بوده است و مفاد این آیه اینست که پیامبر شرایطی دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است و این نشان می دهد که ازدواج پیامبر با زنان متعدد و مختلف برای حل یک سری از مشکلات اجتماعی و سیاسی بوده است. برای آگاهی لازم است ابتدا تاملی در فرهنگ رایج در آن دوره بکنیم.

نگاهی كوتاه به فرهنگ ازدواج در جزیرة العرب در زمان پیامبر(ص):

۱ـ عرب های جاهلی نسبت به دختر،‌ بلكه جنس زن بی علاقه بودند، چون در محیطی كه دائم مردم با هم به جنگ و خونریزی مشغول بودند و هر كس هر چه قدر كه می توانست، به دیگران ظلم روا می داشت، خوف داشتند كه در جنگ،‌ دختران اسیر شوند و باعث ننگ آن طایفه گردند، نیز به جهت وضع بد اقتصادی و این كه دختران به فحشا رو آورند و ... به دختر علاقه ای نداشتند، بلكه دختر داری را ضد ارزش می شمردند و به زنده به گور كردن دختران رو آوردند.

۲ـ چون جنگ و خونریزی در آن محیط امری متداول بود، و عرب جاهلی با اندك بهانه ای یك دیگر را می كشتند، حاصل به هم خوردن تعادل جمعیتی بود و نسبت زنان به مردان افزایش چشمگیری پیدا می‌كرد (چون مردان به جنگ اقدام می كردند، نه زنان و كشته‌ها از مردان بود) كه گزینه "چند زن داشتن" را برای رهایی از مشكل عدم تعادل جمعیتی پذیرفتند. این مشكل در اكثر نقاط از جمله در ایران هم وجود داشت، لیكن در عربستان بیشتر بود.

۳ـ در آن وضع ناگوار اقتصادی، زن گرفتن از یك خانواده و قبیله نوعی كمك به آنان محسوب می شد، به همین جهت مشركان قریش به دامادهای پیامبر(ص) فشار وارد می كردند كه دختران پیامبر(ص) را طلاق دهند و بر مشكلات پیامبر افزوده بشود.

۴ـ در محیطی كه نا امنی و جنگ و خونریزی آسایش را از همگان ربوده بود، ازدواج از مهم ترین عامل بازدارنده از جنگ به شمار می آمد.

۵ـ در آن وضع زن بیوه اگر شوهر نمی كرد، خوشایند نبود، بلكه زشت شمرده می‌شد. به مجرد آن كه شوهر می مرد، یا از وی طلاق می گرفت و عدّه وفات یا طلاق سپری می شد، شوهری دیگر گزینش می شد، مانند "اسماء بنت عمیس" كه اوّل همسر جعفر بن ابی طالب شد، بعد از شهادتش به عقد ابوبكر در آمد و بعد از درگذشت ابوبكر همسر امام علی(ع) شد. این شیوه در آن فرهنگ متداول بود.

حال با توجه به در نظر گرفتن جو آن زمان، باید ازدواج های پیامبر (ص) را مورد بررسی قرار دهیم:

۱ـ پیامبر(ص) در ۲۵ سالگی با حضرت خدیجه كه طبق نقل منابع متعدد تاریخی ۲۸ ساله بود ، ازدواج نمود، و به مدت بیست و پنج یا بیست و هشت سال با وی زندگی كرد و همسر دیگری نگرفت.

۲ـ همة‌ همسران پیامبر(جز عایشه و بر اساس تحقیقات صورت گرفته حضرت خدیجه-سلام الله علیها-) بیوه بودند. آنان پیش از آن كه به همسری پیامبر(ص) درآیند، یك یا دوبار شوهر نموده بودند و بعد از درگذشت و یا شهادت شوهر و انقضای عدّه به عقد پیامبر(ص) در آمدند.

۳ـ عمدة‌ ازدواج های پیامبر(ص) در شرایط سخت و دشوار جنگی صورت گرفته بود، مانند شكست مسلمانان در جنگ اُحد كه وضع مسلمانان بسیار ناراحت كننده بود.

۴ـ پیامبر(ص) از قبایل مهم عرب مانند تیم، عدی، بنی امیه، نیز یهودیان مدینه همسر انتخاب كرد، ولی از قبایل انصار زن نگرفت. دقت در این امور به ما می فهماند كه ازدواج های پیامبر نه در پی ارضای خواهش‌های نفسانی، بلكه در جهت اهداف عالی بود كه ذیلاً بیان می‌شود.

بی شك پیامبر (ص) با این ازدواج اهدافی را در جهت رسالت خویش تعقیب می کردند و اگر غیر از این باشد:

اوّلاً: می بایست در سنین جوانی به این امر مبادرت می كرد، نه در سنین پیری و آن هم در شرایط سخت و دشوار.

ثانیاً: اگر شهوت انگیز بود، می بایست جهت گیری هایش در گزینش همسر، این ادعا را اثبات كند. حضرت دنبال زنان زیبا و جذّاب از جهت امور جنسی و جوانی نبود، حتی به خواستگاری برخی از زنان مانند "ام سلمه" رفت و او تعجب نمود دراین سن و سال كه كسی حاضر نمی شود با او ازدواج كند، چرا پیامبر دنبال زنان جوان نمی رود و به خواستگاری او كسی را فرستاده است.

ثالثاً: آنانی كه با انگیزه كامیابی جنسی به ازدواج های متعدد رو می آورند،‌ ماهیت زندگی آنان به گونه ای دیگر است. آنان به زرق و برق ظاهری زندگی، لباس و زینت زنان و رفاه و خوشگذرانی رو می آورند؛ درحالی كه سیره و زندگی پیامبر اسلام(ص) خلاف این را نشان می‌دهد. پیامبر(ص) در برابر خواست همسران خویش در مورد زرق و برق زندگی، آنان را مخیّر كرد كه یا همین ساده زیستی را برگزینند و به عنوان همسر پیامبر باقی بمانند و یا از حضرت طلاق بگیرند و بروند دنبال زرق و برق زندگی.
علامة طباطبایی در این باره می نویسد: «داستان تعدّد زوجات پیامبر(ص) را نمی توان بر زن دوستی و شیفتگی آن حضرت نسبت به جنس زن حمل نمود، چه آن كه برنامه ازدواج آن حضرت در آغاز زندگی كه تنها به خدیجه اكتفا نمود و هم چنین در پایان زندگی كه اصولاً ازدواج بر او حرام شد، منافات با بهتان زن‌دوستی آن حضرت دارد.»[۱]

رابعاً: دو تن از زنان پیامبر(ص) كنیز بودند. اگر هدف پیامبر از ازدواج لذت بردن از آنان بود،‌این دو چون كنیز بودند، بدون ازدواج، پیامبر(ص) می توانست از آنان بهره مند شود. با این تحلیل ازدواج بی فایده بود.

بنابراین اهداف و حكمت های ازدواج پیامبر(ص) را می بایست در اهداف بلند و ارزشی جستجو نمود كه مهم ترین آن بدین شرح است:

۱ـ هدف سیاسی ـ تبلیغی:
یكی از اهداف ازدواج های پیامبر(ص) هدف سیاسی - تبلیغی بود؛ یعنی با ازدواج موقعیتش در بین قبایل مستحكم گردد و بر نفوذ سیاسی واجتماعیش افزوده شود و از این راه برای رشد و گسترش اسلام استفاده نماید.

حضرت به خاطر دست یابی بر موقعیت های بهتر اجتماعی وسیاسی، در تبلیغ دین خدا و استحكام آن و پیوند با قبایل بزرگ عرب و جلوگیری از كارشكنی‌های آنان وحفظ سیاست داخلی وایجاد زمینة مساعد برای مسلمان شدن قبایل عرب، به برخی ازدواج ها رو آورد.
در راستای این اهداف پیامبر(ص) با عایشه دختر ابوبكر از قبیله بزرگِ "تیم"، با حفصه دختر عمر از قبیله بزرگ "عدی"، با ام‌حبیبه دختر ابوسفیان از قبیلة نامدار بنی‌امیه، ام سلمه از بنی مخزوم، سوده از بنی اسد، میمونه از بنی هلال و صفیه از بنی‌اسرائیل پیوند زناشویی برقرار نمود. ازدواج مهم ترین پیوند و میثاق اجتماعی است، به ویژه در آن فرهنگ تأثیر بسیاری از خود به جا می گذارد.
در آن محیطی كه جنگ و خونریزی و غارتگری رواج داشت، بلكه به تعبیر "ابن‌خلدون" جنگ و خونریزی و غارتگری جزو خصلت ثانوی آنان شده بود،[۲] بهترین عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و اُلفت، پیوند زناشویی بود. به همین جهت پیامبر(ص) با قبایل بزرگ قریش، به ویژه با قبایلی كه بیش از دیگران با پیامبر(ص) دشمن بودند، مانند بنی امیه و بنی اسرائیل،‌ ازدواج نمود. امّا با قبایل انصار كه از سوی آنان هیچ خطری احساس نمی شد و آنان نسبت به پیامبر(ص) دشمنی نداشتند، ازدواج نكرد.
"گیورگیو" نویسندة مسیحی می نویسد: «محمد(ص) ام حبیبه را به ازدواج خود در آورد تا بدین ترتیب داماد ابوسفیان شود و از دشمنی قریش نسبت به خود بكاهد. در نتیجه پیامبر با خاندان بنی امیه و هند زن ابوسفیان وسایر دشمنان خونین خود خویشاوند شد و ام‌حبیبه عامل بسیار مؤثری برای تبلیغ اسلام در خانواده های مكه شد».[۳]

۲ـ هدف تربیتی:
پیامبر(ص) حمایت از محرومان و واماندگان را جزء آیین نجات بخش خویش قرار داد. قرآن مردم را به حمایت از واماندگان ومحرومان و ایتام فرا می خواند. پیامبر(ص) در مناسبت های مختلف مردم را به این كارخداپسندانه تشویق نمود، و در عمل برای مردان بیچاره و وامانده در كنار مسجد "صفه" را بنا نهاد و حدود هشتاد نفر از آنان را در آن جا سكنی داد.
این حمایت عملی و صفه نشینی مربوط به مردان بود، اما دربارة زنان با توجه به موقعیت آنان، این گونه راه حل برای رهایی آنان از مشكلات پسندیده نبود، بلكه رسول خدا(ص) برای زنان راه حل دیگری را در نظر گرفت. حضرت از فرهنگ مردم و راه حل چند همسر داری كه بازتاب شرایط اجتماعی بود، بهره جست و مردان مسلمان را تشویق نمود كه زنان بی سرپرست و یتیم دار را به تناسب حالشان، با پیوند زناشویی به خانه های خویش راه بدهند، تا آنان و یتیمانشان از رنج بی سرپرستی و تنهایی و فقر مالی و عقده های روانی رهایی یابند؛ و خود نیز در عمل به این كار تن داد تا مسلمانان در عمل تشویق شوند و در مسیر رفع محرومیت واماندگان قدم بردارند.
پیامبر(ص) با زنان بیوه ازدواج نمود و آنان را به همراه فرزندان یتیمشان به خانة خویش راه داد،‌ تا هم خودش به قدر توان در زدودن مشكلات گام برداشته باشد و هم الگوی خوبی برای مردم در این امر باشد.

۳ـ هدف رهایی كنیزان:
اسلام با برنامه ریزی دقیق و مرحله به مرحله در جهت آزادی اسیران گام برداشت. رسول خدا(ص) از شیوه های خوب و متعدد برای آزادی اسیران بهره جست كه ازدواج از جمله آن‌ها است. جویریه و صفیه كنیز بودند. پیامبر(ص) این دو را آزاد كرد و سپس با آن دو ازدواج نمود، تا بدین وسیله به مسلمانان بیاموزد كه می‌شود با كنیز ازدواج نمود. اوّل او را آزاد نمود و سپس شریك زندگی قرار داد. در ازدواج پیامبر با جویریه بسیاری از كنیزان آزاد شدند. توضیح این كه: جویریه در غزوه بنی مصطلق اسیر شده بود و در سهم غنیمتی رسول خدا(ص) قرار گرفت. حضرت وی را آزاد كرد و سپس با وی ازدواج نمود. كار حضرت برای یارانش الگوی خوبی شد و تمامی اسیران غزوه بنی مصطلق كه حدود دویست تن بودند،‌ آزاد شدند.
"گیورگیو" دانشمند مسیحی می نویسد: محمد با جویریه ازدواج كرد. یارانش این عمل را نپسندیدند و آن را با تعجب می نگریستند. فردای آن روز كم كم اسیران خود را آزاد كردند، چون كه نمی توانستند بپذیرند كه بستگان همسر پیامبر(ص) برده آنان باشند.[۴]

۴ـ نجات زن و جلوگیری از غلتیدن وی در دامن بستگان مشرك و كافر:
برخی از زنانی كه مسلمان شده بودند و به جهت مرگ، شهادت و یا ارتداد شوهر، بی سرپرست می شدند و زندگی بر آنان بسیار مشكل بود و در وضع بسیار آشفته ای به سر می بردند، همانند ام حبیبه، دختر ابوسفیان كه همراه شوهرش به حبشه هجرت كرد و در آن جا بی سرپرست شد. نه می توانست در آن جا بماند و نه به مكه نزد پدرش برگردد.
پیامبر(ص) وقتی كه از مشكل وی با خبر شد، پیكی برای نجاشی پادشاه حبشه فرستاد و از او خواست تا ام حبیبه را به عقد پیامبر در آورد. این ازدواج باعث شد كه وی از بی سرپرستی نجات پیدا كند و به دامن بستگان مشرك خویش نغلتد.

۵ـ‌ طرد سنت غلط و جاهلی:
در اسلام "پسرخوانده" حكم پسر واقعی را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد مَحْرَم نیست. در حالی كه در جاهلیت احكام پسر واقعی را بر پسر خوانده سرایت می دادند، از آن جمله زن پسر خوانده بر پدر خوانده محرم بود. اسلام این حكم را باطل نمود. «وَ مَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ  ذَالِكُمْ قَوْلُكُم بِأَفْوَاهِكُمْ؛[احزاب/۵] فرزندخوانده‏ هاى شما را فرزند حقیقى شما قرار نداده است این سخن شماست كه به دهان خود مى‏گویید (سخنى باطل و بى ‏پایه)»

پیامبر(ص) به دستور خدا با "زینت بنت حجش" كه همسر مطلقه زیدبن حارثه، پسرخوانده پیامبر بود، ازدواج نمود، تا حكم جاهلی را در عمل باطل كند و مردم پذیرای نقض حكم جاهلی باشند. «زَوَّجْنَكَهَا لِكَىْ لَا یَكُونَ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ حَرَجٌ فىِ أَزْوَاجِ أَدْعِیَائهِمْ إِذَا قَضَوْاْ مِنهْنَّ وَطَرًا؛[احزاب/۳۷] ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‏هایشان- هنگامى كه طلاق گیرند- نباشد»
اگر این ازدواج صورت نمی گرفت، ممكن بود زیدبن حارثه، یا پسرش اسامة بن زید، بعد از رحلت پیامبر به عنوان پسر و وارث پیامبر مطرح می شد و مسیر امامت و وراثت خاندان پیامبر(ص) دگرگون می شد.
افزون بر این امور ازدواج های پیامبر از اهداف و حكمت های دیگری برخوردار بود كه به جهت رعایت اختصار از ذكر آن‌ها خودداری می‌شود.

در پایان به بیان نكته ای دیگر می پردازیم: در اسلام چند همسر گزینی برای مردان محدود است. مرد نمی تواند بیش از چهار همسر دائمی در یك زمان داشته باشد.
قرآن می‌گوید: با رعایت عدالت می‌تواند چهار همسر داشته باشد. «فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنىَ‏ وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ  فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ  ذَالِكَ أَدْنىَ أَلَّا تَعُولُواْ؛[نساء/۳] با زنان پاك (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى ‏ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید، و یا از زنانى كه مالك آنهائید استفاده كنید، این كار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى ‏كند»
 تا قبل از نزول این حكم مردان بیش از چهار همسر دائمی داشتند.
همه زنان پیامبر(ص) قبل از نزول این حكم به عقد پیامبر(ص) در آمده بودند. خداوند به پیامبرش دستور داد كه از این پس حق نداری با كسی ازدواج نمایی، و حتی اگر همه زنانت را طلاق بدهی، به جای آنان نمی توانی با زنان دیگری ازدواج نمایی. «لَّا یحَلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ وَ لَا أَن تَبَدَّلَ بهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ؛[احزاب/۵۲] بعد از این دیگر زنى بر تو حلال نیست، و نمى ‏توانى همسرانت را به همسران دیگرى مبدّل كنى [بعضى را طلاق دهى و همسر دیگرى به جاى او برگزینى‏»
این حكم از احكام اختصاصی پیامبر(ص) است، همان گونه كه وجوب خواندن نماز شب و ... از مختصات پیامبر بود.

پی نوشت ها :
[۱]. سید محمد حسین طباطبایی، فرازهایی از اسلام، ص ۱۷۴.
[۲]. مقدمه ابن خلدون(ترجمه)، ج ۱، ص ۲۸۶.
[۳]. محمد پیامبری كه از نو باید شناخت، ص ۲۰۷.
[۴]. همان، ص ۱۸۱.

دیدگاه‌ها

عالی بود عالی عالی عالی

مرسی عالی بود در جواب هر شبهه ای اعتقادم به اسلام محکمتر میشه این هم بخاطر تلاش اسلام ستیزان است واقعا که خدا مکرشان را بر خودشان بر میگرداند

سلام با عرض خسته نباشید.بهتر نیس یکم در مورد سن حضرت خدیجه تحقیق کنین؟؟؟چرا میگید چهل سال؟؟؟؟مگه میشه یه زن چهل ساله توانایی به دنیا اوردن فرزندی را داشته باشه یقیقنا سن ایشان کمتر از چهل بوده لطفا کمی تحقیق بکنید و سن درست ایشان را بنویسد. با تشکر

تصویر پاسخگوی تاریخی

علیکم السلام.
متأسفانه این قولی که بر سر زبانها مشهور شده است همچنان ذکر می شود حال آنکه بیشتر مورخین این قول را پذیرفته اند که سن حضرت خدیجه(سلام الله علیها) هنگام ازدواج با پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) ۲۸ سال. بوده است.[ شذرات الذهب ج ۱ ص ۱۴ واقتصر علیه فی بهجة المحافل ج ۱ ص ۴۸ ورواه عن ابن عباس کل من: أنساب الأشراف (قسم حیاة النبی (صلی الله علیه و آله)) ص ۹۸ وتهذیب تاریخ دمشق ج ۱ ص ۳۰۳ وسیر أعلام النبلاء ج ۲ ص ۱۱۱ ومختصر تاریخ دمشق ج ۲ ص ۲۷۵. والبحار ج ۱۶ ص ۱۲ عن الجنابذی. کلهم عن ابن عباس. ورواه فی مستدرک الحاکم ج ۳ ص ۱۸۲ عن ابن إسحاق، دون أن یذکر له قولاً آخر. وراجع سیرة مغلطای ص ۱۲ والمحبر ص ۷۹ وتهذیب الأسماء ج ۲ ص ۳۴۲ وتاریخ الخمیس ج ۱ ص ۲۶۴ والسیرة الحلبیة ج ۱ ص ۱۴۰.]

فقط ی سوالی
مگه الان نمیگه دختردایی و دختر خاله و اینا برات حلاله ولی بقیه مومنان نمیتونن اینکار روبکنن؟ چرا بقیه حق نداشتن با دخترخالشون ازدواج کنن؟ مگر اینکه برای پیامبر بدون خطبه و عقد باشه ولی برا بقیه با خطبه و عقد ک گفته این خاص توعه..ودیگه اینکه چرا کسی نمیتونه با زنی ک مهر نمیخواد ازدواج کنه درصورتی ک مدام میگید ازدواج اسان؟ و دوباره این فقط خاص محمد شده؟ بهتره تعصب شخصی رو کنار بذاریم و واقع ببینینم چرا باید دختران فامبل بدون عقد همسر پیامبر بشن بقیه نه؟ اینایی ک شما میگید کنیز رو ازاد میکرده بعد ازدواج میکرده باهاش درست و انسان دوستانس ولی ازدواج بدون عقد زنا نیست مگه؟ اگه با عقد باشه پس نباید بگه فقط خاص توعه چون بقیه هم میتونستن با عقد با دخترای فامیلشون ازدواج کنن..وقتی جوابی ندارین بدین الکی ماست مالیش نکنین.من خودم راجب اسلام و ایه های علمی قران دارم تحقیق میکنم اما این مورد واقع قابل پذیرش نیست..

تصویر soalcity

آنچه حکم اختصاصی است و مخصوص پیامبر ص بوده، قسمت دوم آیه است کما اینکه بعد آن قسمت می فرماید این اختصاصی است. بنابراین ازدواج با دختر دایی و دختر خاله برای همه مسلمانان جایز است. اما اینکه کسی خودش را هبه کند و همسر پیامبر ص شود، این مخصوص پیامبر ص بوده که اتفاقا نمونه ای از آن واقع نشد. در موردی زنی در مسجد برخواست و خود را به پیامبر ص بخشید، پیامبر ص سر مبارک خویش را به زیر افکندند تا یکی گفت من حاضرم او را به عقد خود درآورم و بعد پیامبر ص بین آن دو نفر وصلت ایجاد کرد.
ازدواج آسان هم با مهریه سبک ممکن است و لزومی ندارد که کلا مهریه نباشد. کما اینکه در داستانی که اشاره کردم، مهریه تعلیم چند سوره قرآن شد.

ان شاء الله هرگز در قضاوت شتاب نکنیم.

نظرات