منظور از ترس از خداوند چیست و چطور باید این خوف را در خودمان ایجاد کنیم؟

خوف از خدا

قرآن می فرماید: و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی المأوی؛ و اما کسی که از مقام و جایگاه مالک و پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی باز بدارد – قطعا بهشت جایگاه اوست. ( نازعات ۴۰ و ۴۱ )
یکی از موهبت های بزرگ الهی مسئله خوف است، انسان اگر از چیزی نمی ترسید مبتلا میشد به بدترین چیزها که از جمله آن هلاکت و نابودیست.
آنهایی که صاحب بصیرت و معرفتند، از مقام خدا و قهر خدا می ترسند، از معصیت و نافرمانبرداری خداوند می ترسند، از عدم عبودیت می ترسند. اینها کسانی هستند که به بلوغ انسانی رسیده اند و اگر از اینها پرسیده شود که دنیا و مافیها چقدر ارزش دارد، جواب میدهند : دنیا برای من به اندازه این یک لنگه کفش وصله زده هم ارزش ندارد.(مضمون کلام نورانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام)

سعادت حقیقی انسان، در گرو خوف ازمقام خداوند است. اما ترس از خدا، در بین ما مقداری بد جا افتاده. فکر می کنیم ترس از خدا مثل ترس دنیائی ست که به خاطر در امان نبودن از یک موجود خشن و بی رحم اتفاق می افتد. در حالیکه ترس از خدا دارای معانی دیگری ست. یک معنای ترس از خدا، ترس از خشم خداوند و عذاب در دنیا و آخرت است. این نگران بودن از عصبانیت خداوند و چیزی که باعث میشود نافرمانی خدا را نکنید و ترس از جهنم و عذاب، همان ترس از خدا و قابل ستایش است.

گاهی هم انسان از این ترس دارد که نکند در جهت فرمانبری تمام توانش را به کار نبرده و این اطاعت دست و پاشکسته مقبول درگاه حق نیفتد و پاداشی بر آن مترتب نشود یا درجه ای را که انتظار دارد برای او نسازد.
چنین ترسی دلهره از رد و عدم پذیرش طاعت بوده و موجب میشود انسان در اعمالش دقت بیشتری کرده و نیّتش را هر چه بیشتر خالص کند. اگر چنین ترسی در دل نباشد و انسان به قبولی اعمالش مطمئن باشد، در جهت بهبود آنها تلاش نکرده و دچار خطا یا عجب می شود.

معنای دیگر ترس از خدا، لرزش دل در برابر هیبت و عظمت خداوند است که این نوع ترس در آیات قرآن خشیت نامیده شده.
خشیت حالت خضوع و خشوع و تسلیم در برابر حق است و هرچه درجه علم و معرفت انسان نسبت به عظمت و برزگی وجلال خداوند بیشتر شود، خود را حقیرتر و ناچیزتر دیده و به درجه خشوعش اضافه می شود.

خداوند در قرآن می فرمایند: «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛ ازميان بندگان خدا، تنها عالمان هستند كه از خدا مى ‏ترسند» (سوره مبارکه فاطر آیه ۲۸)
راه درست، اعتدال در خوف و رجاء است. رجاء درست انسان را وادار به پشیمانی از گناهان گذشته و توبه میکند و مقدار بیش از حد آن انسان را دچار آمال و آرزوهای بی جا کرده و از طاعت بازمیدارد. خوف هم به همین صورت است. خوف به میزان لازم انسان را از نافرمانی باز داشته و خوف بیش از حد انسان را دچار ناامیدی و یأس از درگاه خداوند می کند.

امام صادق عليه‏ السلام از پدر بزرگوارش نقل می كند: هیچ بنده مومنی نیست مگر اینکه در قلب او دو نور است. نور خوف و نور امید. که اگر این دو نور با هم سنجیده شود، هیچ کدام بر دیگری زیادتی نکند. (اصول کافی. ج۳. ص۱۱۴)

علامه طباطبائی رحمه الله علیه می فرمایند: هر كسى نمي تواند اين دو شرط را در خود حفظ كند، چون باقى نگهداشتن ايمان بسيار سخت است، و بقاى آن از جهت گناهان، و مخصوصا گناهان كبيره، و باز مخصوصا تكرار و ادامه گناهان، در خطرى عظيم است، آرى ايمان آدمى دائما در لبه پرتگاه قرار دارد، چون منافيات آن دائما آن را تهديد بنابودى می كند.

و چون چنين است، پس يك فرد مسلمان دائما ترس اين را دارد، كه مبادا گرانمايه‏ ترين سرمايه نجات خود را از دست بدهد، و اين اميد هم دارد، كه بتواند با توبه و جبران مافات آن را حفظ كند، پس چنين كسى دائما در ميان خوف و رجاء قرار دارد، و خداى خود را، هم از ترس مى‏پرستد، و هم با اميد، و در نتيجه در زندگيش هم در حالت اعتدال، ميان نوميدى، كه منشا خمودي ها است، و ميان اطمينان به شفاعت، كه كوتاهي ها و كسالت ها است، زندگى مى‏ كند، نه بكلى نوميد است، و نه بكلى مطمئن، نه گرفتار آثار سوء آن نوميدى است، و نه گرفتار آثار سوء اين اطمينان. (ترجمه تفسير الميزان. ج‏۱. ص۲۸۱)

کلمات کلیدی: 

نظرات