به چه دلایلی بعد از ختم نبوت نیاز به امام معصوم داریم؟

امامت

گرچه با آمدن مقام ختمی مرتبت دوره نبوت کامل شده وحجت بر مردم تمام گردیده، ولی باید توجه داشت:

اولا: انسان موجودی خردمند و مختار و در عین حال کمال جو است؛ از این رو و با توجه به کمی آگاهی، نیاز به هادی و راهنما دارد، تا او را در مسیر کمال و تعالی هدایت و راهنمایی کند. و اين هادیان بشر- كه ضرورت وجودشان ذكر شد- گاهی در کسوت پیامبر و نبی و زمانی، در کسوت امام اند.
طبق قانون ثابت و ضروری هدایت عمومی، هر نوع آفرینش از راه تکوین و آفرینش به سوی کمال و سعادت، هدایت و رهبری می‌شود؛ نوع انسان نیز- که یکی از انواع آفرینش است- از کلیت این قانون عمومی مستثنی نیست. انسان از راه غریزه واقع بینی و تفکر اجتماعی در زندگی خود به روشی خاص باید هدایت شود که سعادت دنیا و آخرتش را تأمین نماید!
لذا باید به نوعي، اعتقادات و وظایف عملی خود را درک نموده، روش زندگی خود را با آن ها تطبیق کند تا سعادت و کمال انسانی خود را به دست آورد.
تنها راه درک این برنامه زندگی- که به نام دین نامیده می‌شود- راه عقل نیست؛ بلکه از راه دیگری هم - كه به نام وحی و نبوت كه در برخی از پاکان جهان بشریت به نام انبیا یافت می‌شود- مي‌تواند باشد.
پیامبران، وظایف انسانی مردم را به وسیله وحی از جانب خدا دریافت داشته، به مردم می‌رسانند تا در اثر به کار بستن آن ها تامین سعادت کنند.
روشن است که این دلیل، چنان که لزوم و ضرورت چنین درکی را در میان افراد بشر به ثبوت می‌رساند، هم چنین لزوم و ضرورت پیدایش افرادی را هم که پیکره دست نخورده این برنامه را حفظ کنند و در صورت لزوم به مردم برسانند، به ثبوت می‌رساند.
چنان که از راه عنایت خدایی لازم است اشخاصی پیدا شوند که وظایف انسانی را از راه وحی درک نموده، به مردم تعلیم کنند، هم چنان لازم است که این وظایف انسانی آسمانی برای همیشه در جهان انسانی محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم تعلیم داده شود، یعنی پیوسته اشخاصی بايد وجود داشته باشند که دین خدا نزدشان محفوظ باشد و در وقت لزوم، در متن جامعه‌ي بشري پياده گردد.
کسی که متصدی حفظ و نگاهداری دین‌ آسمانی است و از جانب خدا به این سمت اختصاص یافته، امام نامیده می‌شود.
بنابراین به همان دلیل که انسان برای حیات معنوی و به دست آوردن معارف وحیانی نیاز به پیامبر دارد، به همان دلیل هم نیاز به امام دارد، چون انسان، موجودي مکلف است و تکالیف دینی خود را از طریق پیامبر و بعد از او، از طریق امام معصوم به دست می‌آورد و راه دیگری برای آن وجود ندارد.

در اين ميان، مناظره هشام با برخي از عالمان اهل سنت شنيدني است.
هشام مي‌گويد:
روزي نزد عمرو بن عبيد، عالم اهل بصره رفتم و به او گفتم : مسافرم، اجازه دهيد سؤالي از شما داشته باشم، اجازه داد؛
گفتم : چشم داريد؟
گفت : اين چه سؤالي است كه مي‌پرسي؟
گفتم :سؤالات من از همين نوع است!
گفت: گرچه سؤال احمقانه‌ايي است، ولي بپرس.
سؤال خود را مجددا تكرار كردم.
گفت: بلي چشم دارم.
گفتم: با آن چكار مي‌كنيد؟
گفت: رنگ ها را مي‌بينم.
سؤال كردم: آيا زبان داريد؟
گفت: بلي.
گفتم :با آن چكار مي‌كنيد؟
گفت: طعم غذا را مي‌چشم.
سؤال كردم: قلب داريد؟
گفت: بلي.
گفتم: با آن چكار مي‌كنيد؟
گفت: هرچه حواس پنجگانه درك كند، با آن تمييز و تشخيص مي‌دهم.
گفتم: آيا اين حواس، از قلب تو بي‌نياز نيست؟
گفت: هر گاه حواس در درك آنچه مي‌يابند، دچار اشتباه شوند، به قلب مراجعه مي‌كنند و مشكل درك‌شان را برطرف مي‌سازند.
به او گفتم :پس خدا قلب را براي برطرف ‌كردن شك و اشتباه در درك حواس پنجگانه آفريده، پس چگونه خداوند بندگان خود را بدون امام و راهنما رها ‌كند كه هنگام حيرت، شك و اختلاف به او مراجعه نكنند؟
او سكوت كرد و چيزي نگفت. (۱)
بنابراين معلوم مي‌شود كه نياز انسان به امام معصوم كم تر از نياز اعضا و حواس او به قلب نيست! اگر انسان در زندگي به قلب نياز دارد، در امور حيات معنوي هم به امام معصوم نيازمند است.

ثانیا: نیاز انسان به امام معصوم (ع) در ساحت امامت و هدایت باطنی اعمال اوست؛ امام همچنان که نسبت به ظاهر اعمال بشر پیشوا و راهنماست، در باطن نیز سمت پیشوایی و رهبری دارد؛ اوست قافله سالار کاروان انسانیت که از راه باطن به سوی خدا سیر می‌کند.
بسیار اتفاق می‌افتد که یکی از ما کسی را به امری نیک یا بد راهنمایی مي‌کند، در حالی که به گفته خود عامل نمي‌باشد، ولی هرگز در انبیا و امامان معصوم (ع) که هدایت و رهبری‌شان به امر خداست، این حالت تحقق پیدا نمی‌کند. ایشان به راهی که هدایت می‌کنند و رهبری آن را برعهده دارند، خود نیز عامل‌اند.
اين هاديان خود در تحت هدايت خالق هستي قرار دارند و آن‌ها با هدايت الهي، هاديان ديگران به سوی حیات معنوی می‌باشند؛ زیرا خدا، تا زماني كه کسی را هدایت نکند، هدایت دیگران را به دست او نمی‌سپارد و هدایت خاص خدایی، هرگز تخلف بردار نیست.
بنابراین امام معصوم- که نه تنها در ساحت ظاهر- بلکه در ساحت باطنی و حیات معنوی نیز رهبر بشر است و حقایق اعمال با رهبری او سیر می‌کند و انسان به وجود چنین فرد معصوم و هدایتگري نیاز مبرم دارد؛ زیرا ولایت و رهبری باطنی اعمال بر عهده اوست.
اوست که حیات معنوی مردم را تنظیم می کند و حقایق اعمال را به سوی خدا سوق می‌دهد.
پس: بدیهی است که حضور و غیبت جسمانی امام در این گونه امور تفاوتی ندارد. امام از راه باطن به نفوس و ارواح مردم اشراف و اتصال دارد، اگر چه از چشم جسمانی آن ها پوشيده است.(۲)

ثالثا: امام معصوم نه تنها برای آدمیان در ساحت تشریعی و اموری نظیر هدایت ظاهری و باطنی که به تفصیل بیان شد، مورد نیاز است، بلکه وجودش در نظام آفرینش لازم است و عالم و آدم به او نیازمندند، از این رو در آموزه‌های دینی در این باب آمده:
«لو بقیت الارض بغیر امام لساخت ؛(۳) اگر زمین بدون امام بماند، از هم متلاشی می گردد».
در روایت دیگري فرمود:
«لو ان الامام رفع من الارض ساعه لماجت باهلها کما یموج البحر باهله؛ (۴) اگر امام لحظه‌ایی روی زمین نباشد، زمین همانند دریا دچار تلاطم شده و بر ساکنانش موج پیدا می‌کند».
بر اساس این گونه روایات که تعدادشان هم زیاد است(۵) به دست می‌آید که نیاز عالم و آدم به وجود امام از نیاز آن ها به هوا و اکسیژن بیش تر است؛ زیرا با نبود هوا تنها موجودات زنده از حیات ساقط می‌گردند، ولی با نبود امام عالم از هستی ساقط می‌شود.
از این رو در برخی دعاها درباره وجود مقدس حضرت مهدی (عج)آمده:
«ثم الحجه الخلف القائم المنتظر المهدی المرجی الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبت الارض و السماء؛(۶)
سپس حجت جانشین، قائم منتظر مهدی که امید جهانیان به اوست، آن که عالم به برکت فیض وجود او باقی است و به يمن وجود او مردم روزی می خورند و به وجود او، آسمان و زمین استوار و برقرار است».
بنابراین از هر نظر انسان نیازمند امام است و بدون امام، نظام هستی در هر دو ساحت تکوین و تشریع، دچار مشكل خواهد شد؛ بلکه از هم فرو خواهد پاشید.

پی‌نوشت‌ها:
۱. کلینی، كافي ج۱، ص۱۷۰، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ ق.
۲. علامه طباطبائی، شیعه در اسلام، ص ۱۱۹ تا ۱۵۲، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۴۸ ش.
۳. کافی ج ۱، ص ۱۷۹، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸ ق.
۴. همان .
۵. همان .
۶. مفاتیح الجنان، ص ۱۵۶.

نظرات