چرا تعداد شیعه ها از همان ابتدا کم بوده است؟

شیعه

اصل اولی و اساسی ای که باید مد نظر قرار گیرد، این است که میزان جمعیت ملاک حق یا باطل بودن نیست. اگر روزی تنها یک نفر از میلیون ها نفر ادعا می کرد که زمین ثابت نیست بلکه به دور خورشید می گردد و همه با او مخالفت می کردند، مخالفت همگانی تاثیر در بطلان ادعای او نداشته است. از همین رو حضرت علی (ع) می فرمایند:

«أَیُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ[۱] اى مردم در راه راست، از كمى روندگان نهراسید.»

اما با این حال کمی و بسیاری گروهها خود عواملی دارد که آنها قابل بررسی می باشد. از این رو باید به این مساله توجه کرد که چرا جمعیت شیعه از ابتدا کم بوده است!

 

البته در پذیرفتن صورت مساله، باید اندکی تسامح به خرج داد. و الا نمی توان ادعا کرد که شیعیان نسبت به سایر گروههای مسلمان از جمعیت کمتری برخوردارند. چون تمام غیر شیعیان از مسلمانان، در یک دسته جای نمی گیرند. بلکه خود آنها نیز به گروههای مختلف تقسیم می شوند. مثلا امروزه، غیر شیعیان در سه دسته وهابیون، اهل سنت و صوفیه می توانند جای گیرند. یا در دورانی غیر شیعه به دو گروه معتزله و اشاعره تقسیم می شدند که اختلاف و نزاعی بسیار شدید نیز در بین شان وجود داشته است. به گونه ای که در دو دوران که در بینشان دست به دست شده و قدرت به دیگری رسیده، کشتار بزرگی از طرف مقابل کرده اند!  یا اینکه چهار گروه حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی در بین اهل سنت وجود دارد که در بعضی از مقاطع این گروهها یکدیگر را به کفر متهم کرده اند! و در یک جمله می توان گفت که امت اسلامی به ۷۳ فرقه تبدیل شده اند:

انس بن مالك از پیامبر خدا (ص) نقل مى ‏كند كه فرمود: بنى اسرائیل پس از حضرت عیسى، به هفتاد و یك گروه پراكنده شدند كه هفتاد گروه از آنان نابود و گروهى رهایى یافتند و به راستى كه امّت من به زودى به هفتاد و سه فرقه پراكنده خواهند شد كه هفتاد و یك گروه از آنان نابود شده و یك گروه نجات خواهند یافت.[۲]

بنابراین نمی توان گفت شیعه اقلیتی در بین مسلمانان است.

با این حال عواملی سبب شده که جمعیت شیعه در طی تاریخ آن گونه که باید می بوده، نبوده است! قطعا یکی از این عوامل قدرت حاکم و حکومت ها می باشند. به عنوان نمونه زمانی که افراد به جرم محبت حضرت علی (ع) اعدام می شدند (در زمان بنی امیه) و بر بالای منابر حضرت علی (ع) مورد اهانت قرار می گرفته است، طبیعی است که از سویی جمعیت شیعیان با کشتار کم شود و از سویی نیز تبلیغات سوء در نسل های جدید اثر گذاشته و مانع تمایل آنها به مکتب شیعه شود.

همچنین امکانات نیز بسیار مهم است. امروزه اکثر کسانی که در کشورهای دیگر مسلمان می شوند با امکانات و تبلیغات اهل تسنن مسلمان می شوند و شیعه امکانات تبلیغی بسیار کمتری از اهل تسنن دارد. تا جایی که بنا بر خاطره یکی از افراد مسلمان شده، اهل تسنن کتاب های شهید مطهری را به او می دادند تا اسلام را بشناسد اما وجود مکتب تشیع و شیعه بودن شهید مطهری را از او مخفی می کردند.

عوامل دیگری نیز می توان برای این مساله برشمرد که بهتر است هر مقطع تاریخی و هر نقطه جغرافیایی جداگانه مد نظر قرار گیرد و عوامل موثر کشف شود.

 

[۱]. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۱.

[۲]. الخصال، ج‏۲، ص: ۵۸۵.

دیدگاه‌ها

آخه گروهك هاي شيعه بيشتر از گروهاي سني هستند. آنها همه شيعه محسوب ميشوند. به همينطور همه گروهاي سني سني اند. اين يك جهالت محض است كه فكر كرد شيعه ها صاحب اند گر چه عدد آنان در جمع مسلمانان خيلي كم هست مگر حضرت علي خودش زنده نبود و اگر حق خلافت به او داده شده بود چرا صحابه ديگر از او پيروي نكردند و بر ضد ابوبكر و عمر بر نخواستند؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

حضرت برای اثبات حقانیت خود بارها با استدلال‌ها و احتجاج‌های متین خود، از خلیفه و هواداران اوانتقاد و به آن‌ها اعتراض می‌کرد، ولی مرور ایام و سیر حوادث نشان داد این اعتراض‌ها سودی ندارد و خلیفه وهوادارانش برای حفظ قدرت پافشاری زیادی دارند.
در این هنگام امام بر سر دو راهی سرنوشت سازی قرار گرفت . یا می‌بایست به کمک خاندان رسالت وعلاقه مندان خود قیام کند و با توسل به زور و قهر و غلبه، حکومت را قبضه کند، و یا وضع موجود را تحمل کرده و در حد امکان به حل مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خویش بپردازد؛ از آن جا که هدف در رهبری الهی، مقام و قدرت و موقعیت نیست، لذا اگر رهبری اسلامی بر سر دو راهی قرار گیرد و ناگزیر باشد از میان مقام وهدف یکی را برگزیند، باید از مقام دست برداشته و هدف را مقدم بدارد. امام علی با روبه رو شدن با چنین وضعی، راه دوم را انتخاب کرد.
حضرت در ارزیابی اوضاع و احوال جامعه اسلامی و خطراتی که آن را تهدید می‌کرد، به این نتیجه رسید که اگر در گرفتن حکومت اصرار بورزد و به زور و قدرت متوسل شود، وضعی پیش خواهد آمد که تمام زحمات رسول خدا و خون‌های پاکی که در راه بارور­کردن نهال اسلام ریخته شده، هدر برود.
خود حضرت می‌فرماید: «من ردای خلافت را از تن بیرون کردم و از آن کناره گیری نمودم، در حالی که در این فکر فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و نداشتن نیرو، به پاخیزم و یا در این محیط پر خفقانی که به وجودآورده­اند، صبر کنم ؟ عاقبت دیدم صبر به عقل و خِرَد نزدیک تر است . صبر کردم، ولی حالم شبیه کسی بود که خار در چشم و استخوان در گلو دارد.» (۱)

خطرهایی که در صورت قیام حضرت جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد، زیاد بود که در ذیل به چند تا به طوراختصار اشاره می‌کنیم :
۱. امام اکثر دوستان فدایی و صمیمی خود را از دست می‌داد. از طرفی بسیاری از صحابه پیامبراکرم که به حکومت امام راضی نبودند، کشته می­شدند. بدیهی است با پیش آمدن چنین وضعی، قدرت مسلمانان به ضعف می­گرایید و با یک حمله دشمنان، سقوط می‌کرد.
۲.بسیاری از قبایل و گروه‌ها در سال‌های آخر عمر پیامبرمسلمان شده و هنوز نور ایمان در دل آنان نفوذ نکرده بود؛ لذا وقتی با خبر شدند پیامبررحلت کرد، گروهی پرچم ارتداد را بلند کرده و عملاً باحکومت اسلامی در مدینه به مخالفت برخاستند.
روشن است، قیام امام برای خلافت در چنین وضعی به صلاح اسلام و مسلمانان نبود.
۳ .علاوه بر خطر مرتدان، خطر بزرگ عده ای بود که ادعای نبوت کردند، مانند مسیلمه کذّاب و سجاح، که هر کدام با جمع نیروهای زیاد قصد حمله به مدینه، مرکز حکومت اسلامی را داشتند.
۴.خطر احتمالی حمله رومیان مسیحی به سرزمین‌های اسلامی، در صورت دو دستگی مسلمانان.
در عین حال امام در این دوران ۲۵ ساله بیکار نبوده و خانه نشین و عزلت گزینی نفرمود.

فعالیت امام در طول این مدت:
۱. تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیاری از آیات و تربیت شاگردانی مثل ابن عباس ؛
۲ .پاسخ به پرسش‌های دانشمندان ملل جهان، به خصوص دانشمندان یهودی و نصاری ؛
۳. تبیین حکم شرعی مسائل جدیدی که سابقه نداشت ؛
۴. تربیت و پرورش گروهی که ضمیری پاک و روحی آماده برای سیر و سلوک و حفظ تشیع علوی داشتند؛
۵. تلاش و کوشش برای تأمین زندگی بسیاری از مستمندان، تا آن جا که با دست خود باغ احداث می‌کرد وقنات حفر می‌نمود و آن را در راه خدا انفاق می‌کرد؛
۶. مشاور خوب و مورد اعتماد دستگاه خلافت در مسائل سیاسی و حل مشکلاتی مهمی که بر سر راه حکومت به وجود می‌آمد.(۲)

پی‌نوشت‌ها:
۱. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه۳.
۲. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص ۶۴ـ ۷۲.

نظرات