چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟

مرتد

خداوند در سوره بقره آیه ۲۵۶ است كه می فرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی؛ در دین هیچ اجباری نیست، و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است.» اما حقيقت آن است كه بسیاری از افراد در تفسیر این آیه دچار اشتباه می شوند.

در حقیقت این آیه نه تنها بیان می دارد که نباید در دین اجبار باشد، بلکه بالاتر از آن می گوید اجبار در دین شدنی نیست. این بیان بسیار دقیق است؛ زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی و قلبی، قابلیت اجبار کردن یا اجباری شدن را ندارد؛ پس به این معنا نیست که در دین و دین داری هیچ نوع اجباری وجود ندارد و یا می شد در دین اجبار باشد اما خدا آن را برداشته؛ دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است و حوزه قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست.
اما ارتداد اصلاً ارتباطی با حوزه اعتقاد فردی ندارد، بلکه حقیقتی اجتماعی است؛ به همین خاطر اولین شرط ارتداد، اظهار کردن ارتداد است. معنای دقیق تر آن موضع گیری در مقابل اسلام در جامعه است؛ بنابراین مربوط به جامعه می شود و یک جرم اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی است.

نکته قابل اهمیتی که در ادامه آیه ذکر شد، این است:« ... قد تبین الرش من الغی» یعنی راه رشد و سعادت و حق از راه گمراهی شناخته شده؛ پس چه نیازی به اجبار است، وقتی که راه حق روشن و آشکار است؟!در نتیجه هر کس می تواند به دنبال حقیقت بوده، آن را از روی فکر و استدلال خود برگزیند. بدان عمل کند و هیچ حکمی بر او بار نشود. خود او در خصوص اعمال و رفتار و عقایدش تنها در پیشگاه خداوند در قیامت پاسخگو است.

ارتداد در صورت اظهار و عناد و موضع گیری در مقابل اسلام مطرح می شود که مسئله ای اعتقادی و فردی نیست. یعنی اگر فردى در خانواده مسلمان تشخیص داد که دین اسلام بر حق نیست، مى‌‏تواند دین دیگر را انتخاب کند، اما در جامعه‌‏اى که بر اساس اعتقادات و باورهاى دینى، قوانین، رفتارهاى اجتماعى و فردى، امیال و آرزوهاى انسان‏ها ارزش‏هاى اخلاقى شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهاى بسیارى در زندگى فردى و اجتماعى دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیرى نموده و درصدد تخریب آن ها باشد.
دلیل این منع هم روشن است، زیرا آثار نامطلوب در زندگى فردى و اجتماعى ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعى خواهد شد؛ بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومى و ایمان مردم را متزلزل مى‏‌کند، اظهار آن روا و شایسته نیست، و با وجود یک سرى شرایط اسلام با مرتد برخورد مى‌‏کند؛ اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنیت فکرى و فرهنگى جامعه آسیبى وارد نکرد، به او کارى ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.

پس ارتداد در اسلام، بیش از آن که جنبه اعتقادی و فردی داشته باشد، جنبه های دیگر اجتماعی دارد؛ زیرا واقعاً دین اسلام برای کسی که به دنبال حقیقت باشد، ارزش قایل است. خود بر این امر تاکید می نماید. پس قرار دادن حکم ارتداد بر یک تحقیق حقیقت جویانه بی معنی است. مشکل آن جاست که انکار دین رسمی جامعه و عقیده بخش اعظم اجتماع توسط فرد علنی شود و باورهای اصیل دینی مورد هجمه قرار گیرد.

براى پى بردن به فلسفه این حکم الهى باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسى شود. قرآن نقل مى نماید:
«جمعى از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».[۱]

دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‌‏اى ماهرانه براى متزلزل ساختن باور و ایمان بعضى از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانى کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولى در آخر روز از آیین برگردند. هنگامى که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم. هنگامى که به کتب دینى خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینى خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمى کند. از این رو برگشتیم. این موضوع سبب مى شود که عده‌‏اى بگویند این‏ها که به کتب آسمانى از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‌‏اند، راست مى گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل مى گردد.[۲]
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید. خدا حدّ ارتداد را وضع نمود. این ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمى باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجراى آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنین حکمى جلوى مفاسد احتمالى (که برخى نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایى از این مفاسد اشاره مى کنیم:

۱- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونى در سطح بالا نیستند، بلکه برخى افراد در ایمانشان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار مى دهد. آن‏ها را از مسیر حق باز مى دارد. حدّ و حکم شرعى ارتداد مى تواند افراد را از انحراف باز دارد.

۲- اگر اسلام جلوى این روند را نمى گرفت، نوعى جنگ روانى علیه دین صورت مى گرفت. کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد مى کردند، باعث دلسرد شدن افرادى که گرایش به اسلام داشتند مى شدند.

۳- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى آن است.

در جامعه اسلامى که اسلام و احکام و قوانین آن پایه براى رفتارهاى فردى و اجتماعى و روابط خانوادگى و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏هاى اخلاقى جامعه است، هر گونه اختلالى در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهى‌‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته، التزام به احکام و قوانین دینى و اجتماعى را سست مى کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّى قرار مى دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافى در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد مى شود، نیروى مسلمانان را از جهت کمّى و کیفى مورد تهدید قرار مى دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزى بر اساس نیروهاى اسلامى در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.
با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص مى شود که حکم ارتداد، یک حکم اجتماعى و سیاسى است، هم چنین آنچه در روایات در مورد حکم ارتداد بیان شده، در زمانى است که انکار دین اسلام جاحدانه باشد، یعنى شخصى به رغم حقانیّت دین اسلام ،به جهت انگیزه‏هاى نادرست از دین اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گیرى نماید؛ بنابراین اگر کسى دین دیگرى غیر از اسلام را (آن هم پس از بررّسى و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات دیگر) انتخاب نماید، این عقیده براى او محترم است، تا زمانى که به صورت موضع‏گیرى در مقابل اسلام و تهدید آن در نیاید. به همین خاطر، ارتداد تضادى با آزادى عقیده (که در اسلام محترم شمرده شده است) ندارد. البته احترام به آن به معناى حقانیّت و درستى هر عقیده‏اى نمى باشد.
در عين حال اگر فردی اصرار در ابراز عقیده خود و تبیین نادرست بودن دین قبلی خود دارد، می تواند از تحت حمایت جامعه اسلامی و قوانین آن خارج شده، در محیطی دیگر به نشر این عقیده خود بپردازد. در هر حال اساس حکم ارتداد امری عقلانی و مورد تایید ساختارهای اجتماعی است.

در انتها توجه به اين نكته هم ضروري است كه حکم ارتداد در ادیان آسمانى دیگر (مسیحیت و یهود و زرتشتی) نیز بیان شده [۳]، طبیعى است که هر دینى براى محافظت از کیان خود، راهکارهایى را براى وحدت پیروان اندیشیده باشد.

همچنين حكم مرتد حقيقي در برخي مواردِ خاص بسيار سخت بوده و اعدام است [۴] اما نه هر انکار و تشکیکی در دین اسلام ارتداد محسوب می شود و نه هر فردی به صرف تغییر دین و اعلان آن، خونش مباح شده، اعدام می شود؛ بلکه حكم زنان مرتد و همچنين كساني كه ابتدا مسلمان نبوده و بعد مسلمان شده اند كه مرتد ملي ناميده مي شوند اعدام نيست؛ در نتيجه از چهار قسم مرتد ملی و فطری (كساني كه مسلمان زاده اند ) از زنان و مردان، تنها مرتد فطری مرد به اتفاق بسیاری از فقها، آن هم در شرایط خاص و با حصول شرايط متعدد مستحق مرگ است و در خصوص دیگر گروه ها رفتار و برخوردهای متفاوت دیگری اعمال می شود [۵].


 


[۱]. آل عمران (۳) آیه ۷۳.
[۲]. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۶۶.
[۳]. کتاب مقدس، تورات، سفر تثنیه، فصل ۱۳؛ عهد جدید (انجیل)، نامه‏ای به مسیحیان عبرانی، بند ۱۰.
[۴]. امام خمینی، تحریر الوسیله، ج ۱، ص ۱۱۸.
[۵]. عبد الکریم موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۳ ق، ص ۸۴۰.

دیدگاه‌ها

بااستناد به کدام آیات وروایات بایدبرای دین تبلیغ کنیم؟ لطفااز کتب مرجع هم معرفی بفرمایید

تصویر شهر سوال

با عرض سلام

به ایات و روایات زیادی می توان استناد کرد. مثل تمام دلایلی که درباره امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد و به غیر از آنان چند مورد را مورد اشاره قرار می دهیم:

مطابق این آیه، کسانی که وظیفه تبلیغ را انجام نداده اند در مقابل خدای متعال عذری را ندارند:

وَ إِذْ قالَتْ أُمَّةٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَةً إِلى‏ رَبِّكُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (۱۶۴ احزاب)

و (به یاد آر) هنگامى را كه گروهى از آنها (به گروه دیگر) گفتند: «چرا جمعى (گنهكار) را اندرز مى‏دهید كه سرانجام خداوند آنها را هلاك خواهد كرد، یا به عذاب شدیدى گرفتار خواهد ساخت؟! (آنها را به حال خود واگذارید تا نابود شوند!)» گفتند: « (این اندرزها،) براى اعتذار (و رفع مسئولیت) در پیشگاه پروردگار شماست بعلاوه شاید آنها (بپذیرند، و از گناه باز ایستند، و) تقوا پیشه كنند!

یا مطابق آیه ذیل عده ای باید دین شناس شوند و به تعلیم دیگران بپردازند:

ً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (۱۲۲ توبه) چرا از هر گروهى از آنان، طایفه‏اى كوچ نمى‏كند ، تا در دین (و معارف و احكام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى كنند!

جان یک نفر رو می گیرند الکی چون ایمانش سست هستش !!!! مزخرف محظ !!
و تبریک می گم تونستید کشکی ترین مقاله رو بنویسید و خیلی راحت گفتید باید کشته بشه واقعا حالم بهم خورد تنها کسی که می تونه درمورد جون آدم ها تصمیم بگیره خدا هستش
یه مقاله آب دوغی هم درمورد این که چرا این همه تناقض در علم و دین هستش بنویسید

تصویر soalcity

سلام
اظهار نظر شما درباره مقاله چندان معتبر نیست چون از نتیجه گیری تان (گرفتن جان به خاطر سستی ایمان) مشخص می شود که درست آن را مطالعه نفرموده اید.
و اصلا هم توجه نکرده اید که حکم ارتداد، حکمی الهی است.
درباره تضاد بین علم و دین هم مطالب بسیاری نوشته شده است که با توجه به پیش داوری شما درباره این مسائل؛ بیانش برای شما چندان مفید نخواهد بود.

بله ایشون دقیقا برونفکنی کردند و اوصاف خودشون را به این مقاله ارزشمند منتسب کردند....مقاله خوبی بود فقط بنظرم از نظرفقهی نیاز به غنی سازی بیشتری هست. مثلا اینکه میفرمایید هرکسی میتونه خودش تحقیق کنه و به هرنتیجه ای برسه مورد احترام اسلامه؛ این اگرچه کاملا معقول بنظر میرسه اما مدارک و مستندات لازم را نیاوردید

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

نرود میخ اهنین در سنگ.کسی ک خودشو به. خواب بزنه نمیشه بیدار کرد.

سلام آیا خروج از اسلام و رفتن به دین زرتشتی که یک دین یکتا پرستی و غیر کفر است حکمش اهدام است؟

تصویر soalcity

سلام آئین زرتشتی با توجه به انحرافات و بدعت هایی صورت گرفته، آئین توحیدی نیست. علاوه بر آنکه پس از این تحریف ها، خدای متعال پیامبری جدید ارسال کرده و اگر کسی به خدا اعتقاد دارد، باید به پیامبر او هم ایمان بیاورد. و باید توجه کرد که اگر کسی دچار خطای فکری شده، قبل از هر چیز باید او را راهنمایی کرد.

اگر مسلمان زاده يا اسلام را قبول کرده ايي تغيير دينت براي هر دين مجازاتش اعدام!!!!

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
حکم اعدام مرتد از جهت تحقق موضوع و اجرای آن بسیار محدود و تحت شرایط خاصی است و این نکته نیز فراموش نشود که مرتد به صرف شک و تردید اعدام نمی شود،مرتدی به دار مجازات آویخته می شود که راه عناد و کج روی را آگاهانه بر داشته ودر صدد تضعیف آیین حق اسلام- که نجات دهنده انسان ها است بر آید.
با تامل و دقت در این جهت فلسفه تشریع حکم مرتد در اسلام روشن می شود ، با وجود این برای واضح شدن بیشتر پاسخ به سوال، به صورت تحلیلی بحث ذیل ارائه می شود:
۱) پایه و اساس جامعه اسلامى، دین است و تمام فعالیت‏هاى اجتماعى و فردى بر محور دین انجام‏مى‏شود. دین مانند روح زندگى بخش در همه زوایاى جامعه اسلامى حضور دارد. هر صدمه‏اى که به‏جایگاه رفیع دین وارد شود، اساس جامعه را به خطر مى‏اندازد. اگر انکار، تکذیب و استهزاى دین، به‏ویژه توسط مسلمانان صورت گیرد، شبهه و تردید و عدم پایبندى نسبت به دین در میان جامعه اسلامى‏رخنه و رشد مى‏کند، دشمنان اسلام که همواره به دنبال نفوذ و ضربه زدن به دین هستند اگر این راه را بازببینند، با به کار گرفتن و جذب افراد سست ایمان و کشاندن آنها به کفر، براى خارج کردن دین از جایگاه‏خود و بى اهمیت نمودن آن، اقدام خواهند کرد و جامعه اسلامى با از دست دادن این سرمایه عظیم به‏نابودى کشیده خواهد شد. اسلام که دین جامع و کامل است با تشخیص درست این نقطه آسیب‏پذیر، باوضع حکم ارتداد به مقابله با کسانى که در صدد ضربه زدن به دین هستند پرداخته، ایمان و باورهاى حق‏مردم را در حصار امن قرار داده و با حفاظت از سلامت جامعه زمینه را براى رشد و سعادت افراد آن‏فراهم کرده است.(۱)
۲) اثر روانى و اجتماعى این حکم، بالا بردن اهمیت و ارزش دین است. دین براى انجام رسالت‏خود باید در جامعه، جایگاهى رفیع داشته باشد، همانند حکم قصاص و مجازات سارق که حالتى براى‏افراد جامعه فراهم مى‏کند که نه تنها به قتل و سرقت دست نمى‏زنند بلکه جان و مال دیگران براى آنان‏احترام پیدا مى‏کند و در جهت حفظ آن مى‏کوشند، حکم ارتداد کمک مى‏کند تا دین در نظر مردمى که ازمنزلت و ارزش نظرى و عملى آن آگاه نیستند جایگاه و ارزش واقعى خود را بیابد، و فوائد بسیارى از این‏طریق حاصل مى‏شود. اگر دین در نظر مردم، مهم و ارزش‏مند شد، توجه خاصى به آن مبذول مى‏دارند؛آن را آسان از دست نمى‏دهند، به دنبال آگاهى و اطلاع صحیح از آن بر مى‏آیند و با طرح نظرات پخته وسنجیده به رشد عملى و آگاهى مى‏رسند و این چراغ هدایت را از تیرگى و خاموشى حفظ مى‏کنند.(۲))
- ۳) اسلام پیش از آن که کسى را به عنوان پیرو بپذیرد، هشدار مى‏دهد که چشم و گوش خود را باز کنید وبا دلائل منطقى و به صورت آزادانه در مورد دین تحقیق کنید. حال اگر کسى با تحقیق و بررسى کامل‏مسلمان شد و جزء پیروان اسلام درآمد و سپس خواست از اسلام دست بکشد و در زمره مذاهب دیگردرآید، جاى شک نیست که چنین عملى در اذهان عمومى اثرى قوى در بى اعتبارى و نادرستى اسلام‏جلوه مى‏دهد، زیرا عقل مردم در چشم آنها است، وقتى که مى‏بینند: مسلمانى از دین خود خارج شده وبه آئین دیگر گرویده است، پیش خود فکر مى‏کنند چنانچه این آئین اسلام بهترین و صحیح‏ترین ادیان‏آسمانى بوده، پس چرا پیروانش یکى پس از دیگرى از آن خارج شده و به دشمنان آن مى‏پیوندند؟ آنگاه‏نتیجه مى‏گیرند که اصول اسلام یک آئین درستى نیست که بتواند مردم را راضى نگهدارد و نیازمندى‏هاى‏آنان را رفع نماید و گرنه معنى ندارد که پیروانش از آن رو بگردانند.(۳))
- ۴) اگر مردم در تغییر عقیده مجاز باشند، افراد مغرض و سودجو از این راه مى‏توانند بزرگ‏ترین وکوبنده‏ترین ضربات بر پیکر اسلام، وارد سازند، زیرا آنها آگاه شوند، آنگاه مذهب داده در زمره دشمنان‏شروع به فعالیت نمایند، آیا در این صورت، اسلام، با آزاد گذاشتن باب ارتداد و تغییر مذهب اساس خودرا متزلزل نمى‏کرد؟ آیا عاقلانه است، آئینى که خود را تنها ضامن سلامت ملت‏هاى مى‏داند، گور خود رابا تجویز تغییر مذهب بکند و براى دشمنان خود، پناهگاه قانونى و محکمى پدید آورد، آیا با تجویز»آزادى تغییر مذهب« دست افراد مغرض و سود جو که به خاطر مطامع دنیوى و مظاهر زود گذر زندگى،هر لحظه به شکلى در مى‏آیند و از ارتکاب هر گونه فساد و تباهى باکى ندارند، بازتر نخواهد شد ومعتقدات میلیونها نفر مسلمان، بازیچه امیال و هوس‏هاى شوم مشتى افراد ناپاک و آلوده قرار نخواهدگرفت.(۴))
- ۵) در یک جامعه دینى، به ویژه زمانى که حکومت نیز مانند مردم خود را به احکام دین پاى‏بند بداند،تبلیغ بر ضد دین نوعاً به بر هم زدن نظم و اخلاق عمومى منجر خواهد شد، به همین جهت حکومت‏اسلامى نیز مانند مردم، خود را موظف به حفظ کیان دین مى‏داند(۵)،
حقوقدانان در تعریف نظم عمومی مى‏گویند: نظم عمومى فرمول مقرراتى است که در آن ذات، حیثیت و منافع مادى و معنوى جامعه بایدمورد حمایت جدى قرار گیرد. در صورت بر هم زدن نظم عمومى وجدان جامعه جریحه‏دار مى‏شود.بنابر این براى حفظ آن هرگونه اقدام الزام کننده یا بازدارنده بجا و شایسته خواهد بود.(۶)
- ۶) از دیدگاه برخى از دانشمندان اسلامى، راه‏هاى دستیابى به اهداف شریعت، دفاع از اصول پنجگانه:دین، جان، عقل، نسب و مال انسان مى‏باشد و اسلام براى حفظ هر یک از این اصول راهکار مشخصى‏مقرر نموده که حفظ »دین« از طریق »جهاد« و »مجازات ارتداد« حاصل مى‏شود.(۷))
- ۷) کسانى که در شدت مجازات مرتد، تردید مى‏نمایند، نوعاً، افرادى هستند که به تمایلات مذهبى‏همچون سایر تمایلات نفسانى مى‏نگرند و مى‏پندارند «همانطور که بشر در پیروى از تمایلات خویش وترک آنها آزاد است. نسبت به مذهب و مردم نیز، آزادى دارد که آن را در زمانى بپذیرد و در زمانى دیگرترک کند». ولى برخورد اسلام با دین، جز این است و در فرهنگ اسلامى، دین از اهمیت والائى برخوردا است. این‏اهمیت از نقشى که دین در سعادت دنیا و آخرت انسان دارد، نشأت مى‏گیرد. در فرهنگ اسلام، دین تنهاچیزى است که خداوند بر اعطاى آن بر انسان‏ها منّت گذاشته است، یا هدایتِ انسانى به سوى دین،ارزشش بر تمامى آنچه خورشید بر آن مى‏تابد برترى دارد. و یا گمراه نمودن فردى از دین برابر است باکشتن همه انسان‏ها.
در چنین منطقى، اگر حفظ دین در رأس همه واجبات قرار گیرد و براى آن فرمان جهاد و مبارزه داده شودامرى طبیعى و نشأت گرفته از جایگاهى که دین در این منطق دارد، از این روى پیامبر اسلام)ص(مى‏فرماید: »هرگاه حادثه ناگوارى بر شما وارد شد، جانهایتان را فداى دینتان کنید و بدانید که هلاک‏شونده کسى است که دینش از بین برود«.(۸))
۸) افزون بر جنگ روانى، ارتداد سبب درگیرى‏هاى مذهبى هم مى‏شود، زیرا انسان‏ها نسبت به عقایدخویش تعصب مى‏ورزند و به طور طبیعى، در برابر تحقیر و اهانت عکس‏العمل نشان مى‏دهند، در این‏حالت پشت پا زدن به دین و عقاید، عکس‏العمل سایر هم‏کیشان را به دنبال خواهد داشت و ادامه این‏جریان به درگیرى‏هاى قومى و مذهبى خواهد انجامید. لذا برخورد با ارتداد و جلوگیرى از آن، در رفع‏اختلاف‏ها و تشنجات مذهبى بسیار مؤثر است.(۹))
پی نوشت ها:
۱.مصباح یزدى، محمدتقى، دین و آزادى، ص ۱۰۶.۱
۲.همان، ص ۱۰۷.۲
۳.قربانى، زین‏العابدین، اسلام و حقوق بشر، ص ۴۸۲ - ۴۸۱ )با اندک تصرف.۳
۴.همان، ص ۴۸۳ - ۴۸۲.۴
۵.هاشمى، سید حسین، ارتداد و آزادى، ص ۱۳۲.۵
۶.همان، ص ۱۳۰.۶
۷.همان، ص ۶۱.۷
۸.مجله حوزه، آزادى بیان. ارتداد، ش ۴۲، ص ۶۰.۸
۹.همان، ص ۶۲ - ۶۱.۱۰

سلام ..ما در قرن ۲۱ هستیم و با توجه به منشور حقوق بشر .انتخاب هر دین و عقیده ای مجاز هست ..آزادی بیان اعتقادات محترمه ..و کسی رو نمیشه بخاطر داشتن و یا تبلیغ تفکرات و عقایدش بازخواست و مجازات کرد ..دقت کنید که احترام به عقاید نداریم! (احترام به فاشیسم.برده داری و ... ممنوعه)..بلکه احترام به آزادی بیان عقاید هست..پس شما می تونید هر عقیده ای رو به چالش بکشین..و هرکسی هم میتونه عقاید شما رو به چالش بکشه.. توجهتون رو به بندهای اعلامیه جهانی حقوق بشر جلب میکنم:

مادهٔ ۱
تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حقوق با هم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر عادلانه و برادرانه رفتار کنند.

و همینطور مواد زیر:

مادهٔ ۱۸
هر انسانی محق به داشتن آزادی اندیشه، وجدان و دین است؛ این حق شامل آزادی دگراندیشی، تغییر مذهب [دین]، و آزادی علنی [و آشکار] کردن آئین و ابراز عقیده، چه به صورت تنها، چه به صورت جمعی یا به اتفاق دیگران، در قالب آموزش، اجرای مناسک، عبادت و دیده بانی آن در محیط عمومی و یا خصوصی است وهیچ فردی حق اهانت و تعرض به فرد دیگری به لحاظ تمایز و اختلاف اندیشه ندارد.

مادهٔ ۱۹
هر انسانی محق به آزادی عقیده و بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده‌ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه‌ای بدون ملاحظات مرزی است.

مادهٔ ۲۰
هر انسانی محق به آزادی گردهمایی و تشکیل انجمنهای مسالمت آمیز است.
هیچ‌کس نمی‌بایست مجبور به شرکت در هیچ انجمنی شود.

تصویر soalcity

سلام
جواب دادن به مطلب شما بسیار آسان است. چون مطالب شما از قضایای خودشکن است!
اگر هر عقیده ای را می توان به چالش کشید، و احترام به عقیده نداریم،
پس نمی توانید بر مبنای اعلامیه حقوق بشر سخن بگویید. چون خود اعلامیه هم مجموعه ای از عقاید است که نه احترامی لازم دارد و نه بدون چالش است!!
چرا فکر می کنید ما باید هر چه شما قبول دارید، قبول داشته باشیم؟؟!!!

با سلام. اگر یک نفر مسیحی یا یهودی یا... در ایران تبلیغ دین مسیهیت یا یهودیت یا... کند مجرم محسوب می شود و با آن برخورد صورت میگیرد. در حالی که مبلغان مسلمان و شیعه در کشورهای غربی تبلیغ اسلام می کنند (حتی ایران در کشورهای اروپایی و آمریکایی دفاتر رسمی تبلیغ اسلام و تشیع دارد) اما برخوردی با آن ها صورت نمیگیرد (درست است که گاهی برخوردهایی صورت میگیرد اما در مقابل برخوردهایی که ایران در مقابل تبلیغ دین های دیگر دارد قابل مقایسه نیست). چرا؟ چطور ما می توانیم آنجا تبلیغ دینمان را کنیم (و اگر جلوگیری کنند فریاد میزنیم که آنها مخالف آزادی های بشری هستند) اما به آنها اجازه نمیدهیم؟

تصویر soalcity

سلام
یهودی ها اصلا به تبلیغ معتقد نیستند. و دین شان را نژادی می دانند. و مسیحیان نیز در ایران تبلیغ بسیاری دارند.
ضمن آنکه مشخص است غرب با انواع و اقسام طرفندها اجازه تبلیغ واقعی به ما نمی دهد.
و البته اگر هم ما تبلیغ کنیم، با توجه به مبانی و شعارهایشان نباید مانع ما شوند. در حالی که طبق مبانی ما، آنها حق شرکت در جلسات علمی و کارشناسی را دارند، نه آنکه به شیوه های فریبنده تبلیغ کنند. مثل مسیحیت که مدام بر روی فلان خوابی که فلانی دیده و ... تمرکز می کنند.

اینکه بگوییم تبلیغات ما خوب است و تبلیغات آنها فریبنده است اصلا توجیه مناسبی نیست. زیرا آنها هم دقیقا همین حرف را میزنند و می گویند تبلیغات ما فریبنده و تبلیغات خودشان خوب است.( بدیهی است که هرکس فکر می کند خودش درست فکر میکند و طرف مقابل اشتباه). پس این توجیهتان را قبول ندارم.
در خصوص اینکه فرمودید آنها در جلسات کارشناسی شرکت میکنند قبول اما منظور من تبلیغ علنی در جامعه و به مردم بود. نه بحث های کارشناسی یا کورس های دانشگاهی. گفتم که مسلمانان در غرب دفاتر رسمی تبلیغ اسلام دارند و در جامعه تبلیغ میکنند (هرچند ممکن است گاهی مخالفت هایی صورت گیرد) اما ما به آنها اجازه تاسیس دفتر تبلیغ مسیحیت و تبلیغ در سطح جامعه را می دهیم؟

تصویر soalcity

سلام
بنده عرض نمی کنم تبلیغات ما خوب، چون برای ماست و تبلیغ آنها بد، چون برای آنهاست. بلکه عرض می کنم تبلیغاتی که با استناد به فلان خواب و ... است ارزشی ندارد.
و برای تبلیغ هم معقتدم، هر گروه و اندیشه ای که توانست در مرحله اول در محافل آکادمیک، و بحث های علمی و گفتگوهای منطقی، خودش را اثبات کند، آن گاه حق تبلیغ دارد. و الا حق تبلیغ ندارد.
این رویه روال عادی عقلاست. مثلا شما اجازه می دهید که دارویی قبلا از گذراندن مراحل آزمایش و مراحل علمی، در داروخانه ها به فروش برسد!
پس تبلیغ هر چیزی به هر شکلی جایز نیست. و تبلیغ باید ابتدا پشتوانه مستحکم منطقی را کسب کرده باشد.

و اینکه غربی ها چکار می کنند، برای ما معیار نیست. معیار ما منطق و عقلانیت است. حال آنکه غربی ها، برای دین ارزشی قائل نیستند و به همین خاطر تا جایی که دین با دنیای آنها تعارضی نداشته باشد، می گویند هر چه دلت می خواهد بگویی بگو!!
حال آنکه از نظر ما، دین تامین کننده سعادت اصل و اساس انسان است و از مسائل مادی مهم تر است. پس دقتی بیش از آنکه برای تبلیغ دارو و ... لازم است، در تبلیغ دین لازم است.

فوق العاده بود میشه حکم بقیه مرتد ها رو هم بزارید(گفته بودین مرتد فطری مرد حکمش اعدامه حکم بقیه چیه؟)
چرا فقط مرتد فطری و چرا فقط مرد؟ شررایط خاصی که گفتین چیه؟

تصویر soalcity

سلام
جواب در همان متن اصلی نوشته شده است:
حكم زنان مرتد و همچنين كساني كه ابتدا مسلمان نبوده و بعد مسلمان شده اند كه مرتد ملي ناميده مي شوند اعدام نيست؛ در نتيجه از چهار قسم مرتد ملی و فطری (كساني كه مسلمان زاده اند ) از زنان و مردان، تنها مرتد فطری مرد به اتفاق بسیاری از فقها، آن هم در شرایط خاص و با حصول شرايط متعدد مستحق مرگ است و در خصوص دیگر گروه ها رفتار و برخوردهای متفاوت دیگری اعمال می شود.
شرایط هم به تشخیص قاضی است که شخص دچار شبهه نباشد و ..

چرا تغییر دین حرم است؟؟؟؟

تصویر soalcity

سلام
به نظرم این تعبیر که تغییر دین حرام است، تعبیر دقیقی نیست. حرام در داخل دین معنا دارد و برای کسی که از دین خارج شده، حرام بی معناست.
اما درباره مجازات مرتد روشن است که آرامش و امنیت جامعه مهم است و باید از آن صیانت شود. هیچ عاقلی نمی تواند بگوید تبلیغ مواد مخدر آزاد باشد. حال آنکه مواد مخدر سلامت جسم جامعه را به خطر می اندازد. پس چگونه بر هم زدن آرامش روانی جامعه که مربوط به اصل انسانیت و روح می شود، می تواند مجاز باشد؟ ارتداد همین بر هم زدن آرامش است که یک دفعه عده ای ادعا کنند ما خودمان هم در این دین بودیم و آن را شناخته ایم، و باید از آن خارج شد!! و این خروج شان هم با تبلیغ و ... باشد. و الا که ارتداد اصلا کشف نمی شود چون تفتیش عقائد ممنوع است.

سلام ادمین عزیز ی توجه ک بکنی میبینی اکثر مردم رو نسبت ب دین متنفر کردی حسین بن علی رو بهت یاد اور میشم شب عاشورا تا صب حضرت داشت رازو نیاز میکرد صبح امروز دعاش مستجاب شد حری ک تو مقابلش بود لرزان اومد پیش حضرت طلب عفو کرد که اینقدر مقام گرفت شهید کربلا شد!
اون موقعی ک علی اصغرشو زدن نمیذاشت خون علی اصغرش بریزه میگفت نمیخوام براشون عذاب نازل بشه،! امامان ما اینجوری بودن حضرت زهرا رو فراموش کردی ک چطور تو درودیوار له شد سیلی خورد اما نفرین نکرد طرفو!!!
امام علی واسه قاتل خودش میگه عدالت رو رعایت کنید!
امام حسین وقتی شمر رو سینش نشسته بود بهش گفت بیا دستت رو بگیرم نجاتت بدم
اون امامی ک واسش شاهین نجفی شعر نقی رو خوند یا اینبار ک ب حضرت ابوالفضل توهین کرد مطمعن باش دست ب دعا بر داشتند و دعا کردندو و میکنند و خواهند کرد تا ک برگرده اگه این جوری نباشن امامان ما دیگه امام زمان ما نیست ک میشن امام داعشی ها داریم ب کجا میریم داداش!
ولایت امیرمؤمنان ولایت معرفت و خوش اخلاقی ن اعدام
مطمعن باش امام های ما خیلی رءوف تراز اونن ک این چیزا رو ب دل بگیرند
چون من نماز میخونم وهمسایم نمیخونه اون ک کافر نشده اصلا ی سوال عذابی ک خدا تو قران گفته یعنی چی میخوای برام مثال بزنی؟! پس اگه با چیزای دنیا میخوای اینکارو کنی پس برای وجود خداهم مثال باید بزنی ها!!!
شرمنده سرتو درد اوردم ولی دکتر ک میریم امپول میده ما حرف نمیزنیم چون میدونیم صلاحمونه اگه خدا میگه عذاب میکنه بنده هاشو باید اینجوری در نظر بگیریم ک پسر از پدر قهر کرده ی پس گردنی میخوره (پسره همون گناه کار)میگه غلط کردم خدا ک بندها شو دور نمیندازه !
ادما چ کافر باشن چ عالم ربانی!
درنزد خدا یکی نیستند ولی بنده اش ک هستن!!!
این حدیث رو هیچ وقت فراموش نکن داداش! خداوند میفرمایند اگر بنده های گناه کار من میدونستن ک من چقدر منتظر برگشتنشونم از شدت شوق جان میدادند!
یاعلی

تصویر soalcity

سلام
افراط و تفریط هر دو غلط است.
ما نمی گوییم به خاطر یک عمل دیگری را تکفیر کنید و او هم راه نجات را به روی خود بسته ببیند.
اما این طور هم نیست که هر کسی هر جنایتی کرد، مساله ای نباشد و ائمه هم برایش دعا کنند.
شما مطالب مسلم تاریخی و دینی را خیلی راحت وارونه کرده اید. قطعا امام حسین (ع) اصحاب یزید را لعنت کردند و باید هم چنین جانیانی را لعن کرد.

سلام دوست عزیز! اگه شما میگن لعن کرد! پس چرا شبا ابا عبدلله.میرفت خارهارو از رو زمین جمع میکرد؟! اصن ب عظمت ابا عبدالله ب تناقض نمیخوره؟ واسه این جمع میکرد ک خار ب پای زنو بچه اش نرن؟پس واسه چی اسم حضرت ابا عبدالله شد اقا ک فرزند ارشدی بنام عبدالله نداشتک کنیه اش این شد ابا عبد الله یعنی پدر تمام بندگان خدا! حسین و منی وانا من حسین رسول خدا بی دلیل نبود که شبا حضرت خم میشد خار هارو جمع میکرد ک گناه خار رفتن ب جای بچه ها شو برای دشمنا ننویسن ک.مبادا خدا عذابی نازل کنه! حضرت زهرا تو درودیوار افتاد تو کوچه سیلی خورد تو دسته و پا افتاد اما این ی بار لعنت نکرد!!!!!!!!!!
اگه حضرت لعنت میکرد چنان عذابی نازل میشد ک کسی تاب نیاره حضرت زهرا بود الکیه مگه!
امام حسین وقتی ملعون سر سینه اش نشسته بود و با دستش ریش حضرتو گرفته بود میخواست بزنه که امام حسین بهش گفت بیا دستو بگیرم نجاتت بدم!!!!!!
اگه اهل بیت اینجوری نبودن ماهم الان با سر بند لا اله االا الله داعشی ها خیلی راحت سر میبریدیم! ۱st یاعلی

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

شما فقط با بیان جنبه رحمت و بزرگواری و رأفت پیامبر(ص) و ائمه(ع) اشاره کرده و بدنبال این هستید که هرگونه گناه و معصیت و اشتباهی را بی اثر نشان دهید حال آنکه مطالعه دقیق و درست سیره معصومین(علیهم السلام) ثابت می کند که آن بزرگواران در حین رأفت و مهربانی و تلاش برای هدایت انسان های گناهکار،در مواردی که لازم بود همچون یک پزشک ماهر و متخصص که در صورت اثر نکردن قرص و آمپول،دست به تیغ جراحی می برد یا حتی عضوی را قطع میکند،آن بزرگواران هم در موارد موردنیاز شدیدترین برخورد را با افراد غیرقابل اصلاح داشتند.

در ماجرای فتح مکه که بارزترین نمونه و مصداق رحمت و بزرگواری پیامبر خدا بود که آن حضرت عفو عمومی اعلان کرده بودند، با این حال رسماً اعلان کردند که ده نفر را هر جا یافتید ولو به پرده کعبه چنگ زده باشند،به قتل برسانید.

از جمله افرادی که بخاطر ارتداد و ... محکوم به اعدام شده بودند می توان این افراد را نام برد: عبداللّه بن سعد بن ابی سرح ، عبداللّه بن خطل ، مقیس بن حبابه ، و ...

پس هرگاه لازم بود و مدارا و دعا اثری نداشت و افراد به خیانت و خباثت ادامه می دادند،شدیدترین برخورد در حق آنها اعمال می شد.

در ضمن سعی کنید مطالبی را که به دیگران بخصوص معصومین(علیهم السلام) نسبت می دهید،با ذکر سند و منبع باشد.

مثلاً از کجا می گویید امام حسین(علیه السلام) بهاین علت خارها را جمع می کرد که گناه آن برای دشمنانش نوشته نشود؟!

یا از کجا می گویید که امام به قاتلش فرمودند،دستت را بده تا نجاتت دهم.؟!

سلام.خود شما میگی که هرگاه دعا اثری نداشت و افراد به خیانت ادامه میدادند پس هرکه مرتد شد حتی مرتد فطری مرد اگه منافق نباشه حکمش اعدام که نیست هیچ میتونه با آرامش تو جامعه اسلامی زندگی کنه ولی اگه منافق باشه و خیانت کنه چه فطری مرد چه اقسام دیگه ارتداد چه مسلمون چه از ادیان دیگه حکمش اعدامه چون به جامعه ضرر میرسونه به نفع دشمن.پس حکم اعدام برای مرتد در اسلام وجود نداره ولی مرتدی که منافق بشه یا هرمنافقی با هردینی حکمش اعدام.چند شب پیش یکی ازبستگانمون در مورد یه منافق میگفت نماز شبی که اون میخوند ما نمیخوندیم ولی زمان جنگ رفت عراق و به دشمن کمک کرد واین خیانته یه مسلون شیعه هست که همین الان هم کم نداریم ازین افراد.

حكم عقيده شخصى اعدام نيست، اگر هم بود چطورى اجرا ميشد؟ پس أين ازادى نيست. ازادى يعنى انچه را در دل دارى را بيان كنى . اگر عده سست ايمان متزلزل ميشن، بخاطر إيمان سست خدشان هست. أصلا إز اول به نام إيمان داشتند . اگر اونا با تبليغ احتمال برگشت دارند،خرب شما هم با برهان مانع برگشتشان شويد. با برهان انها ايمانشان محكمتر ميشود. با احترام به شما، بايد بگم كه أين حكم اعدام فقط نشانگر سستى برهانتان هست.

تصویر soalcity

سلام
ایا می توانید همین سخنان را درباره مسائلی نظیر مواد مخدر هم بگویید؟ و اینکه یک نفر آزاد باشد مواد مخدر را تبلیغ کند و دیگران هم فقط مضرات آن را بگویند و هر کس هم معتاد شد، بگوییم به خاطر سستی خودش بوده؟

دقيقا- اگر من تبليغ مواد مخدر كنم، شما با برهان محكم ميتونيد ثابت كنيد كه رأه اشتباهى را تبليغ ميكنم
اگر كسى با وجود برهانهاى شما ، باز هم گوش تبليغات منو خورد، يا دلائل شما كافو نبود، يا كلا خود طرف إز اول شخصيا اعتياد پذيرى را داشته

تصویر soalcity

سلام
شما می توانید با برهان، یک معتاد را از اعتیاد بر گردانید؟
قطعا بازگرداندن مرتد با برهان بسیار ساده تر از بازگرداندن یک معتاد است.
و رمز اینکه باز گردند یا بازنگردند (معتاد یا مرتد) اصلا ربطی به دلیل عقلی و برهان ندارد. آنچه در این موارد اثر گذار است، گرایش هاست. به همین دلیل در بسیاری از این موارد، برهان کارآیی ندارد.
و الا برهان مستحکم بسیار است و می توان آن را در مناظره و گفتگو به رخ کشید.

همیشه مسئله برهان نیست. من استادی دارم که مشاور است و برای ما تعریف میکرد دختری پیش من آمد و در مورد یک کار حرامی که انجام میداد سوال کرد من هم با دلایل محکم به او ثابت کردم که آن کار حرام است و ضرر دارد. او در جواب گفت: من تمام توضیحات شما را قبول دارم اما نمیتوانم این کار را نکنم! من به چشم خودم هم نمونه این مدل افراد را دیده ام. اگر همه افراد با برهان قابل برگشت بودند هیچکس شایسته تر از پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای برگرداندن ابولهب و ابوسفیان و… نبود. همانطور که اگر کسی ایمانش محکم باشد این مدل تبلیغات رویش اثر ندارد، اگر کسی تا انتهای کفر رفته باشد و گناه با تاروپودش عجین شده باشد نمیتواند آن را رها کند

دین و مواد ربطی به هم نداره ایشان درست میگویند اگر حق با شماست یک مرتد را با دلیل برگردانید.

برادر شما قیاس مع الفارق میفرمایی
مواد مخدر طرف رو صعیف و لاغر و وابسته میکنه. اما بی دین شدن ایا این اثار رو داره؟ برعکس ، خود دین اثار منفی ای داره. شما سرچ کن. هذیان دینی و سندرم ترومای دینی رو ببین . دین خودش باعث کلی از بیماری های روانیه. استرس هایی که برای کودکان از طرف والدین دیندار وارد میشه قابل اغماض نیست. بچه هایی رو که حتی اختیاری از خودشون نداره مجبور میکنن عقیده و غیرت دینی داشته باشن و حتی روزه بگیرن. در حالی که بلوع فکری از هجده سالگی شروع میشه.
بنظرم ازادی از دین مثل ازادی از بند مواد مخدره و شما قیاس برعکس میکنین

بله.....ارتداد یعنی تبلیغ اینکه بچه ها من از اسلام رفتم بیرون شما هم بیاین خیلی خوبه.......
.اما ما کسایی رو داریم که زرتشت هستند و ار همون اول مسیحی بودن که مشکلی نداره
و حتی کسایی رو داشتیم که مسلمون بودن بعد در خفا شدن بی دین یا سوسیالیسم.....که اونم مشکلی نداره......

چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا من انقدبدبختم اخه مگه زوره من خدارو بیامبراهمه روقبول دارم اما اصلا ازاسلام خوشم نمیاد ادم مخصوصادخترااصلا ازادی ندارن این چه دینیه میگن کامل اما واقعا کامله ن واقعاکامله اخه اگه کامله این از بعضی بسراو دخترا که برعکس دین بدون حجاب میگردن ادم اگه دینشو عوض کنه خیلی راحت تره من ارزومه برم کره جنوبی تمام چیزهایی که میخوام اونجا میتونم داشته باشم ارزومه خواننده وگیتاریست بشم بابازیگرای موردعلاقم ک توکرن بخونم بازی کنم واقعا این ظلمه واقعا ظلمه متنفرم برام فرقی نداره من سه نفرن توکره ک برام خیلی باارزشو مهم هستن به حاطره اونازبون کره یادگرفتم گیتاریادگرفتم اما حالا چییییییی من دوست دارم دینمو تغیربدم اما اخه چرابایدگناه باشه خودخداگفته قدرت انتخاب دارید بس چرا وقتی میخواییم دینمونو تغیربدیم گناهه اخهههههههههههههه وقتی من به دنیا اومدم نه دینمو نه خانوادمو انتخاب نکردم ازحانوادم راضیم عاشقه مامانو بابامم اما اسلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامو دوس ندارم میخوام مسیحی شم اخه انصافهه ن انصافه میخوام بازیگر کره ای شممممممممممممممممممممممممممممممممممم ممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم این نصفانه نیست ظلمه بیرحمیه من کاری به این نجفی حرومزاده ندارم این رفته اون ور فکرکرده کیه به حضرت محمد توهین میکنه درسه از دین اسلام زیاد خوشم نمیاد وکره و مسیحو دوس دارم اما من ک نمیخوام برم اون ور توهین کنم فقط میخوام ادامه زندگیمو اون طور ک میخوام بگزرونم همیتن مرگ برشاهین شیطان برست من خدارو دووس دارم نمیزارمم توهین کنه کسی درسه دوس دارم مسیح شم اماخداروقبول دارم

تصویر soalcity

سلام
ببخشید متوجه نشدم! شما که می فرمایید هر چیزی را به خاطر آنکه دوست دارید انتخاب می کنید. خب با این معیار، گناه بودن چگونه برای شما مهم شده؟

اخه عزیز مگه دین عشقیه باید قلبی بپذیری که فلان دین درسته بعد بری توش و اگه میخوای واسه حجاب بری مسیحی بشی باید بگم که در دین مسیح هم حجاب وجود داره. در ائین مقدس زرتشتی هم وجود داره

آخه کسی که دینش به انتخاب خودش نیست و فقط خاصیت جغرافیاس چه جوری میشه براش قدرت اختیار و انتخاب قائل شد ک میگید اگه از این دین خارج شه محکوم به مرگ یا مجازاتای دیگس؟؟؟؟؟؟؟

تصویر پاسخگوی تاریخی

با سلام.

این بیان شما ناشی از عدم آشنایی با دین و مبانی و دستورات دین اسلام است. آنچه در دین اسلام قطعی و مسلم است این است که پذیرش اصول دین باید از روی تحقیق و مطالعه باشد نه تقلید از دیگران. البته این طبیعی است که هر فرزندی که در هر خانواده ای متولد می شود،بر دین والدین خود بزرگ می شود و این اختصاص به اسلام ندارد.قطعاً کودکی که در یک خانواده مسیحی بزرگ می شود،یا کودکی که در خانواده یهودی رشد کرده است،بر اساس همان دین والدینشان رشد می کنند. منتهی بعد از رسیدن به بلوغ و درک درست از نادرست باید با تحقیق و جستجو و مطالعه دین حق را بشناسند و آن را انتخاب کنند.

اینکه افراد فراوانی بعد از بزرگ شدن و تحقیق دینی غیر از دین خانواده و حتی منطقه خودشان را می پذیرند،این واقعیت را ثابت می کند که بر خلاف عقیده شما،انتخاب دین کاملاً اختیاری و آزاد است و به هیچوجه شخص بخاطر خانواده و محیط جغرافیایی مجبور به قبول یک دین نیست. چون دین امری قلبی است و اصولاً قابل تحمیل و اجبار نیست.

بسیار ممنون از پاسخ به جا و کاملتون
اگر برادران عزیز جدل نکنند باید جوابشون رو گرفته باشند...

سلام..شمامیگین ک ارتدادامرالهی پس قطعا توی قران درموردش صحبت شده اشاره ای شده...میشه بگین چه سوره ای وایه چند؟
ارتدادزیادشده دلیلش هم بدجلوه دادن چهره اسلامه ک توسط داعش صورت میگیره..یکی مرتدشده ازش میپرسم چرا میگ اسلام چ جوردینیه ک همودارن میکشن..میگن اسلام مرزنداره پس چرااز پذیرش افغانی های پناهنده جلوگیری میشه؟ب عربستان وکشورهای عربی میتونه هرجورکمکی بکنه ولی ب افغانیا نه..میدونین چنتابچه افغانی توی مرز بین ایران وافغانستان تیربارون میشن مگ اونامسلمون نیسن؟

تصویر p_qurani

سلام. به طور کلی آیات مربوط به ارتداد به دو گروه تقسیم شود که البته حکم مربوط به ارتداد در روایات ذکر شده است.
۱- گروهی که لفظ «ارتداد» در آن ذکر شده است.
الف – « وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ ، ولی کسی که از آیینش برگردد ، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او، در دنیا و آخرت، برباد می‏رود؛ و آنان اهل دوزخند؛ و همیشه در آن خواهند بود.» [۱]

ب – « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلی‏ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ ، ای کسانی که ایمان آورده‏اید! اگر از کسانی که کافر شده‏اند اطاعت کنید، شما را به گذشته‏هایتان باز می‏گردانند؛ و سرانجام، زیانکار خواهید شد» [۲]

ج – « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ ‏ ، ای کسانی که ایمان آورده‏اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‏رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‏آورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند» [۳]

د- « الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی‏ أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی‏ لَهُمْ ، کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است!» [۴]

۲- گروه دوم، آیات که لفظ ارتداد در آنها وارد نشده و لکن معنای ارتاد در این آیات ذکر شده است:

الف – « مَنْ کَفَرَ بِاللّهِ مِنْ بَعْدِ إیمانِهِ إِلاّ مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِاْلإیمانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ ، کسانی که بعد از ایمان کافر شوند، بجز آنها که تحت فشار واقع شده‏اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است- آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده‏اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان!» [۵]

ب – « وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ ، و کسانی که پس از آن کافر شوند، آنها فاسقانند» [۶]

ج – « وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ.لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إیمانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طائِفَةً بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمینَ.، و اگر از آنها بپرسی(: «چرا این اعمال خلاف را انجام دادید؟!»)، می‏گویند: «ما بازی و شوخی می‏کردیم!» بگو:« آیا خدا و آیات او و پیامبرش را مسخره می‏کردید؟! (بگو:) عذر خواهی نکنید (که بیهوده است؛ چرا که) شما پس از ایمان آوردن، کافر شدید! اگر گروهی از شما را (بخاطر توبه) مورد عفو قرار دهیم، گروه دیگری را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودند!» [۷]

د- « وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِاْلإیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبیلِ ، کسی که کفر را به جای ایمان بپذیرد، از راه مستقیم (عقل و فطرت) گمراه شده است.» [۸]

هـ -« ‏کَیْفَ یَهْدِی اللّهُ قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَیِّناتُ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ ، چگونه خداوند جمعیّتی را هدایت می‏کند که بعد از ایمان و گواهی به حقّانیّت رسول و آمدن نشانه‏های روشن برای آنها، کافر شدند؟! و خدا، جمعیّت ستمکاران را هدایت نخواهد کرد!» [۹]

و – « إِنَّ الَّذینَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِاْلإِیْمانِ لَنْ یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئًا وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ ، (آری،) کسانی که ایمان را دادند و کفر را خریداری کردند، هرگز به خدا زیانی نمی‏رسانند؛ و برای آنها، مجازات دردناکی است!» [۱۰]

ح –« یَحْلِفُونَ بِاللّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَ کَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ یَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاّ أَنْ أَغْناهُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَهُمْ وَ إِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ اللّهُ عَذابًا أَلیمًا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِی اْلأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ ، به خدا سوگند می‏خورند که (در غیاب پیامبر، سخنان نادرست) نگفته‏اند؛ در حالی که قطعاً سخنان کفرآمیز گفته‏اند؛ و پس از اسلام‏آوردنشان، کافر شده‏اند؛ و تصمیم (به کار خطرناکی) گرفتند، که به آن نرسیدند. آنها فقط از این انتقام می‏گیرند که خداوند و رسولش، آنان را به فضل (و کرم) خود، بی‏نیاز ساختند! (با این حال،) اگر توبه کنند، برای آنها بهتر است؛ و اگر روی گردانند، خداوند آنها را در دنیا و آخرت، به مجازات دردناکی کیفر خواهد داد؛ و در سراسر زمین، نه ولیّ و حامی دارند، و نه یاوری!» [۱۱]

[۱] - سوره بقره آیه ۲۱۷

[۲] - سوره آل عمران آیه ۱۴۹

[۳] - سوره مائده آیه ۵۴

[۴] - سوره محمد آیه ۲۵

[۵] - سوره نحل آیه ۱۰۶

[۶] - سوره نور آیه ۵۵

[۷] - سوره توبه آیه ۶۵ و ۶۶

[۸] - سوره بقره آیه ۱۰۸

[۹] - سوره ال عمران آیه ۸۶

[۱۰] - سوره آل عمران آیه ۱۷۷

[۱۱] - سوره توبه آیه ۷۴

خب یه سوال الان توی این ایه ها میگه کافر.منظورم اینه کسی که به دینی روی میاره وکار نیک انجام میده و برعلیه دین اسلام هم کاری نمیکنه ایا بازهم کافره؟

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما دوست گرامي

کسي که از اسلام روي بگرداند و دين ديگري اختيار کند کافر است و در صورتي که در راستاي اين تغيير دين خود نه تبلیغ عليه اسلام انجام دهد و نه مبارزه اي عليه اسلام احکام مرتد بر او جاري نمي شود البته اين در صورتي است که خروج خود از دين را به ديگران اعلام نکند (که در اين صورت هم يک نوع تبليغ کرده است).

تحقيق درباره حقانيت دين ها و آموزه هاي ديني از حقوق هر انساني است که در دين اسلام نه تنها آن را به رسميت شناخته بلکه به آن امر هم کرده است اين به اين دليل است که آموزه هاي دين اسلام کاملا عقلاني است و هيچ ترسي از تحقيق ندارد و بدون شک هر کس درباره دين و حقانيت آن تحقيق کند دين اسلام را بر مي گزيند و حکم ارتداد هم در همين راستا است که افراد بي دلي و بدون تحقيق و به صرف اين که مي خواهنداز برخي از احکام ديني فرار کنند دين اسلام را ترک نگويند بلکه اين حصار دين به نفع آنها و تضمين کننده دنيا و آخرت آنها است.

سلام
جوانی ۲۸ ساله و تحصیلکرده ای واهل نماز وروزه هستم که به خاطر مشکلات مالی و نداشتن شغل امکان ازدواج ندارم تلاش زیادی برای بدست آوردن یک شغل کرده ام اما همیشه تا آستانه به دست آوردن شغل میروم ولی در آخرین لحظات کار من جور نمیشود حتی برای ازدواج هم چند بار تلاش کردم اما جور نشد الان یک وسوسه شیطانی به دلم افتاده که چرا مردم کشورهای غربی که مسلمون نیستن از ما بیشتر در رفا هستن چرا من جوون ۲۸ ساله نتونستم به خاطر محدودیت بدون ازدواج با جنس مخالف دوست باشم و.........نمیدونم شایدم از سر بیکاری این فکرها تو ذهنم میاد از شما میخوام برام دعا کنین تا از دین منحرف نشم

بسیار متأسفیم که این افکار غیر منطقی در منطق و باور شما به صورت مرموزانه نفوذ کرده است. قطعا این دشمن دوست نما که ما را دچار یک تفکر سحری و جادویی می کند اگر با قدرت منطق و عقل و استدلالات منطقی با این افکار مبارزه نکنید شاید به سایر موضوعات هم کشیده شوید. بنده آدم هایی را می شناسم با تحصیلات بالا حداقل صد جا برای پیدا کردن شغل سر زده و الان هم در حال تلاش برای پیدا کردن شغل است. از طرفی با نگاهی به اطراف می بینیم برادارن خارجی (افغانی ) بدون هیچ جایگاه و حامی از هیچ جا به راحتی درآمد های بالایی در غربت دارند . پس تمام این موضوعات شغلی و ازدواج را باید ادامه دهید و مغلوب افکار منفی تان نشوید شما هم مثل سایر آدم های ۲۸ ساله . نکته دیگه اینکه این جهان بر اساس علت و معلول و منطق ساخته شده و اگر قرار باشد خداوند به آدم هایی که معتقد و مذهبی هستند رفاه دهد چرا به امامان و معصومین که دایما عبادت می کردند بدون تلاش و کوشش رفاه نداد چرا امامان به کارهای سخت و طاقت فرسا برای به دست آوردن روزی اقدام می کردنند چرا برای جنگ های خود مشاور نظامی می گرفتند مگر نمی توانستند از خدا بخواهند که علم غیب به آن ها بدهد. پس سعی کنید افکار منطقی را جایگزین این افکار کنید و سعی کنید حتی اگر بتوانید یک آجر جابه جا کنید اینکار را بکنید تا احساس مفید بودن در این جهان را داشته باشید و قطعا بیکاری و وقت گذرانی آسیب های زیادی دارد و به نابودی روان کمک می کند. سعی کنید خیلی به این افکار رو ندهید و به آن ها اهمیت ندهید البته نباید با آنها دربیافتید و کلنجار بروید فقط کافی است مشاهده حضور آنها شوید ولی تحت تأثیر آن قرار نگیرید در ضمن همه مشکلات را از راه منطقی با تلاش و کار و مأیوس نشدن و سمج بودن حل کنید پشت درهای بست ننشینید گریه بکنید بلکه به درها و راه های باز فکر کنید . همیشه آنچه که شما می خواهید از نوع شغل و ازدواج و کلا زندگی ممکن است اتفاق نیافتد سعی کنید راه های که با مشورت با دیگران به دست می آید را تست کنید موفق باشید.

با سلام خدمت همه دوستان عزیز
اگه خدارو قبول دارید ، قرآن رو هم باید قبول داشته باشید چرا که در آیه ۲۳ بقره فرموده : اگر به آنچه بر بنده خود نازل کردیم شک دارید سوره ای مثل آن بیاورید اگر راست میگویید .در همین قرآن باز هم خدا در آیه ۸۵ سوره آل عمران فرموده : هر کس جز اسلام دینی برگزیند هرگز از او پذیرفته نمیشود و در آخرت از زیانکاران است و نیز در آیه ۳ سوره مائده فرموده : امروز دین شما را کامل و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان آئینی استوار پذیرفتم . و نیز در آیه ۳۳ سوره مائده فرموده کیفر آنانکه با خدا و رسولش به جنگ برخیزند و به فساد در زمین کوشند جز این نباشد که آنها را بکشید یا....... که یکی از مصادیق فساد مرتد شدن و کوشش در منحل کردن و بد معرفی کردن دین اسلام است . البته شخص مرتد تا زمانیکه اعتراف نکرده کیفر و جزایی ندارد . بنابر این میبینید که این احکام دستور خداست نه نظرات شخصی . موفق باشید

با سلام. مطلب شما بسیار عجیب است. در اصول اعتقادی ما اینگونه است که که در اصول دین تقلید جایز نیست. به این معنی که شما نمی توانید به صرف اینکه پدر یا مادر شما می گویند آنها را قبول داشته باشید و باید با استدلاهای عقلی خودتان به این نتیجه برسید. سوال اینجاست که یک نفر پس از استدالال های فراوان و تفکر زیاد اگر به این نتیجه برسد که مثلاً اسلام دین صحیحی نیست (یا به طور کل نبوت که اصل سوم است وجود ندارد) آنوقت اسلام با او چه برخوردی می کند؟ می گوید اگر راجع به افکارت صحبتی بکنی (و مرد فطری هم باشی) حکم شما اعدام است. وقتی چرایی مسئله را جویا می شوی به استدلال شما برمی خوری که چون برای جامعه مضری باید اعلام شوی. درحالیکه طبق ساده ترین مبانی علمی امکان اجماع ۱۰۰٪ وجود ندارد. یعنی اگر شما مثلا در همین موضوع از ۱۰۰۰ نفر بخواهی که بروند و واقعاً در خصوص نبوت (و یا اسلام) تحقیق کرده و بعد نتیجه کار را منعکس کنند، هیچوقت تمامی آنها یک نظر نخواهند داشت و طبیعیست که تعدادی (هرچند کم) در این نفرات صحت اسلام و نبوت را پس از تحقیقشان زیر سوال ببرند. اما اینکه این نفرات به محض زبان گشودن به اینکه تحقیق من این نتیجه را داده است اعلام شوند (به بهانه ایجاد مصمومیت در افکار جامعه) بسیار شیوه غلط و بدوی است که متاسفانه در اسلام از این دست حکمها کم هم نیست (اما مجالی برای صحبت در اینباره نیست.)
در جای دیگر مقاله فرمودید که این موضوع مختص به اسلام نیست و در ادیان دیگر هم هست. بله شاید دوران تفتیش عقاید را مثال بزنید. اما اکنون چطور؟ آیا ادواردو که در ایتالیا اسلام آورد و آن هم سر و صدا به پا کرد به وسیله دولت اعدام شد یا به وسیله افراطیون کشته شد؟ (اگر استدلال شما صحیح باشد که ادواردو با توجه به شهرتش و جوی که در جامعه بوجود آورده بود باید سریعاً مرتد تشخیص داده شده و به صورت رسمی اعدام می شد.

پس در یک جمع بندی متاسفانه به این نتیجه می رسیم که اسلام دینی است که بسیار خشن تر با این موضوع برخورد کرده و علاج را در حذف کامل افرادی می بیند که با آن مخالف هستند

تصویر سید پاسخگو

باسلام
در ابتدا باید اشاره شود بر خلاف تصور شما اسلام به عنوان آخرین دین الهی رحمت جاویدان است در باره اینکه اسلام دین رحمت است و معنای رحمت عالمین بودن پیامبر اسلام ممکن است ، این مسله از جنبه های مختلف مطرح شود. ولی به اختصار باید گفت که یکی از جلو های رحمت بودن اسلام این است که اسلام شریعت و قوانینی همه جانبه دارد که عمل به آن بسیار آسان است . چه اینکه در مسابل اجتماعی بدلیل این که
اسلام دین فطرت پذیر و رحمت است در این باره نیز نکته های بسیار زیبای دارد از جمله در کلام امیر المؤمنین خطاب به مالک اشتر استاندار مصر آمده:
«واشعر قلبک الراحة للرعیة والمحبّة لهم واللطف بهم، فانّهم صنفان أمّا أخٌ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق؛(۱) مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش، زیرا مردم دو دسته‌اند: دسته‌ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش می‌باشند».
اما به لحاظ عملی تنها به این کلام نورانی و آموزنده امیر مؤمنان اشاره می‌شود که فرمود :
«به من خبر رسیده که مردی از لشکر شام به خانه زن مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌های آنها را به غارت برده ، در حالی که هیچ‌ وسیله‌ای برای دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‌اند. اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است».(۲)
اسلام دین مهر و محبت و خوشرفتاری، عطوفت، گذشت و عدالت است و این قوانین نسبت به بشر اعمال می‌شود. در این گونه امور فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نیست. حساب کفار معاند و محارب که همواره در صدد نابودی اسلام و حق وحقیقت اند، با افراد دیگر تفاوت دارد . پس بدین ترتیب معلوم شد که اسلام وپیامبر اسلام وائمه معصوم ع رحمت عالمیان است .؟
حال در باره مسله مورد مورد ادعای تان در یک تحلیل جامع باید گفت اگر مسلمانی دست از اسلام بردارد و مرتد شود و به عقاید باطل روی بیاورد، دو صورت دارد و حکم هر کدام با هم متفاوت است :
۱- این که ارتداد خود را بروز و ظهور نمی دهد. در این صورت قلباً کافر است و در بین مسلمانان زندگی می کند و تبلیغ علیه اسلام نمی کند. این ارتداد حکم و مجازاتی اجتماعی ندارد; یعنی جامعه اسلامی و حاکم اسلامی کاری به او ندارد، چون اطلاعی از حال او ندارند گرچه در نگاه قران آن شخص بدلیل این که از آخرین دین خدا که کامل ترین آن است یعنی اسلام دست بر داشته گرفتار شدیدترین عذاب اخروی خواهد شد .
۲- ارتداد خود را بروز و ظهور می دهد و آن را اظهار می کند و آن را تبلیغ کرده و در مقابل اسلام موضع گیری می کند . در این صورت اگر برای حاکم اسلامی ( قاضی ) ثابت شود که مرتد شده است ، اگر مرد باشد، حدّ اسلامی که اعدام است ، درباره او اجرا می شود( البته این حکم خود دارای شروطی است ، از جمله آن که این مرد از ابتدا مسلمان بوده، نه آن که قبل از اسلام دین دیگری داشته باشد) اگر زن است ، به حبس ابد محکوم می شود. اگر توبه نکند ؛ مانند دزد که اگر برای حاکم ثابت شود، دستش را قطع می کند یا زناکار اگر حاکم بفهمد، او را حدّ می زند.
۲) :
برای پی بردن به فلسفه این حکم الهی باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسی شود. قرآن نقل می‌نماید:
«جمعی از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».(۳)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‏ای ماهرانه برای متزلزل ساختن باور و ایمان بعضی از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانی کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولی در آخر روز از آیین برگردند. هنگامی که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینی خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمی‌کند و از این رو برگشتیم. این موضوع سبب می‌شود که عده‏ای بگویند. این‏ها که به کتب آسمانی از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏اند راست می‌گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل می‌گردد.(۴)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود.
این ترفند مختص زمان رسول خدا نمی‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجرای آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنین حکمی جلوی مفاسد احتمالی (که برخی نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایی از این مفاسد اشاره می‌کنیم:
۱- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونی در سطح بالا نیستند، بلکه برخی افراد در ایمان شان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن‏ها را از مسیر حق باز می‌دارد. حدّ و حکم شرعی ارتداد می‌تواند افراد را از انحراف باز دارد.
۲- اگر اسلام جلوی این روند را نمی‌گرفت، نوعی جنگ روانی علیه دین صورت می‌گرفت و کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد می‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادی که گرایش به اسلام داشتند می‌شدند.
۳- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
در جامعه اسلامی که اسلام و احکام و قوانین آن پایه برای رفتارهای فردی و اجتماعی و روابط خانوادگی و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏های اخلاقی جامعه است، هر گونه اختلالی در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهی‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته و التزام به احکام و قوانین دینی و اجتماعی را سست می‌کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّی قرار می‌دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافی در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد می‌شود، نیروی مسلمانان را از جهت کمّی و کیفی مورد تهدید قرار می‌دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزی بر اساس نیروهای اسلامی در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.
با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص می‌شود که حکم ارتداد، یک حکم اجتماعی و سیاسی است، هم چنین آنچه در روایات در مورد حکم ارتداد بیان شده، در زمانی است که انکار دین اسلام جاحدانه باشد، یعنی شخصی به رغم حقانیت دین اسلام به جهت انگیزه‏های نادرست از دین اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گیری نماید؛ بنابراین اگر کسی دین دیگری غیر از اسلام را (آن هم پس از بررّسی و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات دیگر) انتخاب نماید، این عقیده برای او محترم است، تا زمانی که به صورت موضع‏گیری در مقابل اسلام و تهدید آن در نیاید.
به همین خاطر، ارتداد تضادی با آزادی عقیده (که در اسلام محترم شمرده شده است)و انتخاب ندارد. البته احترام به آن به معنای حقانیت و درستی هر عقیده‏ای نمی‌باشد.
حکم ارتداد در ادیان آسمانی دیگر نیز بیان شده و اختصاص به اسلام ندارد. طبیعی است که هر دینی برای محافظت از کیان خود، راهکارهایی را برای وحدت پیروان اندیشیده باشد.
در مورد ادیان دیگر و از جمله مسیحیت باید توجه داشت که:
این دین دقیقاً آن نیست که حضرت مسیح آورده باشد. آنچه به نام انجیل امروزه در دست مسیحیان قرار دارد، کتاب آسمانی حضرت مسیح نیست. این مطلب را مسیحیان نیز اذعان دارد.
در انجیل موجود، جملاتی وجود دارد که به آمدن پیامبری پس از مسیح بشارت داده و به پیروی از او فرمان داده است. اگر کسی پس از تحقیق و بررسی به این نتیجه برسد که پیامبر پس از مسیح، حضرت محمد است و به او ایمان آورد، به پیام انجیل و حضرت مسیح گوش فرا داده است و حتی از جهت دین آن‏ها نباید مرتد محسوب شود.
اگر بپذیریم که هیچ گونه تحریفی در این دین صورت نگرفته باشد، اما از آن جا که دین اسلام خود را تکمیل کننده دین مسیحیت می‌شناسد و به آن به عنوان دینی که در زمان خود صحیح بوده اما اکنون نسخ شده است، نگریسته می‌شود، هم چنین چون دین اسلام آخرین پیام الهی است، مؤمن به خداوند باید به آخرین پیام الهی گوش فرا دهد. مسیحی اگر به خدا ایمان داشته باشد، کاملاً معقول و منطقی است که به دین اسلام و کامل‏ترین پیام آسمانی اعتقاد داشته باشد. با وجود پیام کامل الهی، تبعیت از پیامی که زمان آن سپری شده و نسبت به آخرین پیام، کامل نیست، غیر منطقی است.
در موردحکم ارتداد و آزادی عقیده اضافه می‌کنیم که دین اسلام فطری است. اگر فردی به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبیعی و معمولی به آن ایمان می‏آورد. قرآن می‏گوید: «لا اکراه فی الدین؛ در پذیرش عقیده اکراه نیست». اصولاً عقیده با اکراه سازگار نیست. این سخن درستی است اما قرآن به دنبال سخن مذکور می‏گوید: «قد تبیین الرشد من الغی؛ راه راست از راه‏های انحرافی و نادرست روشن است».(۵) یعنی وقتی راه رشد و حقیقت آشکار است، دلیلی برای اکراه و اجبار وجود ندارد، زیرا عقل سلیم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذیرا است. اما انسان حق ندارد از آزادی سوءاستفاده کند و به بهانه آزادی، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگیرد و امنیت فکری و فرهنگی اجتماع را متزلزل و مختل نماید. و حکم ارتداد نیز برای چنین موردی است.
این سخن نیز مورد پذیرش عقل و عرف است.
حال اگر فردی در خانواده مسلمان تشخیص داد که دین اسلام بر حق نیست، می‏تواند در باطن خود دین دیگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏ای که براساس اعتقادات و باورهای دینی، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها ارزش‏های اخلاقی شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهای بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آنها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد، بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست، و با وجود یک سری شرایط اسلام با مرتد برخورد می‏کند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکرد، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
این که خدا با او چگونه برخورد می‏کند، تنها خدا می‏داند که وی صداقت دارد یا از روی عناد و لجاجت به این عقیده روی آورده است. خداوند فردای قیامت بر پایه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
بنابر آنچه که در بخش های قبل پاسخ آمد، روشن شد که مرتد کسی است که با وجود دلیل و منطق حقانیت دین اسلام، آن را از روی لجاجت و هواهای نفسانی انکار کند .آن چه در ارتداد مطرح است، ‌انکار دین اسلام، بعد از پذیرش آن است. همین که فردی دین اسلام را با توجه به شرایطی که ذکر شد، انکار کند، مرتد محسوب می‌گردد، خواه دین دیگری را جایگزین آن کند، یا نکند؛ خواه دین الهی و آسمان دیگری را بپذیرد، یا نپذیرد. پس سخن در ماهیت دینی که جایگزین اسلام می شود، نیست تا سؤال شود که مسیحیت دین توحیدی است و چرا برگشت از اسلام به مسیحیت، ارتداد محسوب می شود؟
با این بیان که :
دین حق یکی بیش نیست. بقیه‌دین ها باطل اند . بین باطل ها از جهت نسبت و درجه بطلان تفاوت وجود ندارد: یکی بطلانش کم است و دیگری بیش تر. حال در مقایسه بین اسلام و مسیحیت درست نیست که بگوییم مسیحیت بر حق است و اسلام بر حق تر. در دین برحق، برحق تر مطرح نیست. چون راه راست و مستقیم یکی بیش نیست. بلکه می گوییم اسلام بر حق است، زیرا اگر بپذیریم که خداوند حکیم است و هنگامی که با وجود دینی مثل مسیحیت،‌دین اسلام را عرضه می کند و می گوید آخرین دین است، حکمت الهی که او را از کار بیهوده مبرا می کند،‌به ما می گوید که باید بپذیریم با وجود اسلام، دیگر مسیحیت پذیرفته نیست.
به عبارت دیگر: مسیحیت قابل قبول نیست، بدین معنا نیست که آن چه را حضرت‌عیسی(ع) برای هدایت بشر عرضه داشته،‌باطل است، بلکه می گوییم: ادیان الهی و رهنمودهای پیامبران (از آدم(ع) تا خاتم(ص) در یک مسیر قرار دارد. پیامبران یکی پس از دیگری تعالیم شان از نقص به کمال در تحوّل است.
هر یک از پیامبران پیشین در ظرفیت زمانی خویش، دین شان بر حق بود. بعد از گذشت از آن مرحله و با آمدن پیامبر جدید، دین قبلی نسخ می شود و دین پیامبر بعدی، دین بر حق می گردد. تا هنگامی که پیامبر اسلام(ص) مبعوث نشده بود، دین آسمانیِ بر حق، دین حضرت مسیح بود. حضرت مسیح به پیروانش دستور داد که بعد از من پیامبر اسلام(ص) مبعوث خواهد شد . می بایست پیرو او باشید.(۶)
پس طبق تعالیم حضرت عیسی(ع)، مسیحی واقعی می بایست بعد از ظهور اسلام، به این دین بگرود. حال اگر مسلمان نشد و با انکار و حجودش به دین مسیحیت باقی ماند، این دین دیگر بر حق نیست، دین باطلی است.

پی نوشت ها:
۱. نهج البلاغه، نامه ۵۳.ص۱۰۴ نشر موسسه امیر المومنین قم۱۳۸۰ ش.
۲. همان، خطبه ۲۷.ص۷۴ .
۳. آل عمران (۳) آیه ۷۳.
۴. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۶۱۴.
۵. بقره (۲) آیه ۲۵۶.
۶. کتاب مقدس، عهد جدید، انجیل یوحنی، نصّ ۱۹؛ قرآن سورة صف، آیه ۶.
موفق باشید.

مقاله تون درباره حکم مرتد فطری،عالی بود.من خودم درباره عده زنی که شوهرش مرتد فطری شده،خونده بودم که باید عده وفات نگه داره.اما همش برام سوال بود که چرا عده وفات؟!
بازم ازتون ممنونم.اجرکم عند الله...

با سلام سوالی داشتم
ایا با شخصی که با افتخار از تغییر دین خود از مسلمان شیعه به مسیحیت میگوید،تبایغ نمیکند ولی رسما تمام شرایط یک مرد مرتد بالفطره را دارد،ایا ارتباط یا دوستی یا فعاایت اقتصادی با چنین فردی جایز است،ایا ارتباط با او حرام نیست،ایا میتوان کسی که با یک مرتد تجارت میکند گناهکار نیست،ایا میتوان در صورت ورود یک مرتد به حسینیه یا مسجد جلوی او را گرفت،ایا ارتباط و دوستی با یک مرتد حکمی ندارد،

تصویر سید پاسخگو

با سلام
اگر واقعا مرتد شده است رابطه با ایشان جایز نمی باشد و همسرش به او نامحرم شده و اموالش را از او می گیرند و معامله با او باطل است، و در صورت ورود به حسینیه یا مسجد باید جلوی ورود او را گرفت ولی اگر فقط نفی مسائل را دارد یا از شبهاتی که در جامعه است استفاده می کند نمی توان گفت که او مرتد شده است.
موفق باشید.

با سلام، با توجه به اینکه میگوییم اسلام دین تحقیق است و افراد برای پذیرش اصول دین با ید بر اساس تحقیق و مطالعه اعتقاد داشته باشند، بنظر اجرای حکم مرتد فطری با بحث تحقیقی بودن اسلام تناقض دارد ، لطفا توضیح دهید این شبهه بر طرف شود. باتشکر

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
برای پی بردن به فلسفه این حکم الهی باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسی شود. قرآن نقل می‌نماید:
«جمعی از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».(۱)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‏ای ماهرانه برای متزلزل ساختن باور و ایمان بعضی از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانی کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولی در آخر روز از آیین برگردند. هنگامی که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد(ص) را از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینی خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمی‌کند و از این رو برگشتیم. این موضوع سبب می‌شود که عده‏ای بگویند این‏ها که به کتب آسمانی از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏ اند راست می‌گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل می‌گردد.(۲)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید و حدّ ارتداد را وضع شد. باید توجه داشت که این ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمی‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجرای آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنین حکمی جلوی مفاسد احتمالی (که برخی نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایی از این مفاسد اشاره می‌کنیم:
۱- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونی در سطح بالا نیستند، بلکه برخی افراد در ایمانشان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن‏ها را از مسیر حق باز می‌دارد. حدّ و حکم شرعی ارتداد می‌تواند افراد را از انحراف باز دارد.
۲- اگر اسلام جلوی این روند را نمی‌گرفت، نوعی جنگ روانی علیه دین صورت می‌گرفت و کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد می‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادی که گرایش به اسلام داشتند می‌شدند.
۳- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
در جامعه اسلامی که اسلام و احکام و قوانین آن پایه برای رفتارهای فردی و اجتماعی و روابط خانوادگی و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏های اخلاقی جامعه است، هر گونه اختلالی در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهی‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته و التزام به احکام و قوانین دینی واجتماعی را سست می‌کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّی قرار می‌دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافی در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد می‌شود، نیروی مسلمانان را از جهت کمّی و کیفی مورد تهدید قرار می‌دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزی بر اساس نیروهای اسلامی در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.
حکم ارتداد در ادیان آسمانی دیگر نیز بیان شده و طبیعی است که هر دینی برای محافظت از کیان خود، راهکارهایی را برای وحدت پیروان اندیشیده باشد.
از طرف دیگر با رجوع به آیات قرآن متوجه می‌شود که امنیت جانی و عقیده در قرآن مورد توجه قرار گرفته است.
برخی از احکام جزایی قرآن با هدف تأمین امنیت جانی فرود آمده است. برای نمونه بعضی آیات از خودکشی و دیگر کشی و صدمه رساندن به دیگران منع می‏کند.
این آیات برای آنان که دیگران را مصدوم می‏سازند و به قتل می‏رسانند، مجازات سنگین قرار می‏دهد و این مجازات‏ها را عامل مهم تأمین امنیت دیگران می‏خواند.(۱)
امنیت شناسان، امنیت جانی را بسیار درخور اهمیت می‏دانند و ناامنی جانی و احساس ناامنی را زمینه آسیب پذیری اجتماعی می‏دانند. در قرآن امنیت جانی بسیار اهمیت دارد و کشتن یک فرد مانند کشتن تمام انسان‏ها دانسته شده است. (۲)
هر چند امنیت جانی در قرآن بسیار پر اهمیت گفته شده است اما این امنیت مطلق نیست.
امنیت جانی تا زمانی حق هر شهروند است که امنیت دیگران را محترم شمارد و از تجاوز به حقوق دیگران خودداری کند.
در مورد امنیت عقیده باید گفت که تمامی انسان‏ها از جهت باورها و اندیشه‏ها دارای امنیت هستند و نمی‏توان ایشان را به سبب باورهایی که دارند، تهدید کرد و در ناامنی قرار داد.
قرآن، تهدید و ارعاب صاحبان عقیده را برنمی‏تابد و با هر شکل تهدید مخالفت می‏کند، چه این که اولاً از انسان رهایی از تقلید (به عنوان یک عامل درونی بر اکراه) را می‏طلبد و تقلید کنندگان را نکوهش می‏کند،(۳)
دوم: انسان را به بهره ‏گیری از عقل فرا می‏خواند و از ایشان تأمل و تدبر در آفرینش و آفریدگار را خواسته است.
سوم: عقیده را امری درونی و اختیاری و جبرناپذیر معرفی می‏کند.(۴)
چهارم: ناسازگاری‏های عقیدتی و دینی را خواست خداوند می‏داند: «و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلّهم؛ اگر پروردگار تو می‏خواست همه کسانی که روی زمین هستند، (به اجبار) ایمان می‏آوردند».(۵)
پنجم: وظیفه پیامبران را تبلیغ، بیم و بشارت می‏شناسد و اجبار مردم بر پذیرش دین را وظیفه ایشان نمی‏خواند.(۶)
ششم: مسلمانان را به مدارا با مخالفان دعوت می‏کند و ایشان را از درگیری با کافران باز می‏دارد و مخالفان را (به شرط عدم تعرض به مسلمانان و اعلام بی طرفی) در امنیت می‏داند.(۷)
بنابراین بر طبق آیات قرآن هیچ کس را نمی‏توان بر پذیرش عقیده‏ای اجبار کرد و یا فردی را از باورهایش جدا نمود، زیرا عقیده (دین، مذهبی، سیاسی و...) امری اختیاری و قلبی است و به هیچ روی اجبار و اکراه نمی‏پذیرد.
بعد از این مقدمه به پاسخ می‏پردازیم:. دین اسلام فطری است. اگر فردی به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبیعی و معمولی به آن ایمان می‏آورد.
قرآن می‏گوید: «لا اکراه فی الدین؛ در پذیرش عقیده اکراه نیست». اصولاً عقیده با اکراه سازگار نیست. این سخن درستی است، ولی نباید از این گزاره، تفسیر ناروا نمود و گفت: هر که هرگونه دلش بخواهد، آزاد است تا عقاید دیگران را به بازی بگیرد، بلکه قرآن به دنبال سخن مذکور می‏گوید: «قد تبیین الرشد من الغی؛ راه راست از راه‏های انحرافی و نادرست روشن است».(۸) یعنی وقتی راه رشد و حقیقت آشکار است، دلیلی برای اکراه و اجبار وجود ندارد، زیرا عقل سلیم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذیرا است. بنابراین، انسان حق ندارد از آزادی سوءاستفاده کند و به بهانه آزادی، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگیرد و امنیت فکری و فرهنگی اجتماع را متزلزل و مختل نماید.
این سخن نیز مورد پذیرش عقل و عرف است.
حال اگر فردی در خانواده مسلمان تشخیص داد که دین اسلام بر حق نیست، می‏تواند دین دیگر را انتخاب کند، اما در جامعه‏ای که براساس اعتقادات و باورهای دینی، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها ارزش‏های اخلاقی شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهای بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آنها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد، بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست، و با وجود یک سری شرایط اسلام با مرتد برخورد می‏کند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکرد، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
این که خدا با او چگونه برخورد می‏کند، تنها خدا می‏داند که وی صداقت دارد یا از روی عناد و لجاجت به این عقیده روی آورده است. خداوند فردای قیامت بر پایه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
با توضیحات داده شده در موضوع ارتداد، روشن است که تنها خارج شدن از اسلام، موجب اجرای حکم اعدام نمی‌شود، بلکه این حکم با شرایط و ضوابط خاص در صورت که امنیت جامعه را مختل کند و امنیت اعتقادی افراد جامعه را مورد هجوم یا تمسخر و استهزاء قرار دهد، جاری می‌شود .
پی‏نوشت‏ها:
۱. آل عمران (۳) آیه ۷۳.
۲. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۶۶.
۱. نساء (۴) آیه ۲۹ و بقره (۲) آیه ۱۹۵.
۲. مائده (۵) آیه ۳۲.
۳. بقره، آیه ۱۷۰.
۴. بقره، آیه ۲۵۶؛ یوسف (۱۲) آیه ۱۰۸؛ نیز انسان (۷۶) آیه ۳ و کهف (۱۸) آیه ۲۹.
۵. یوسف، آیه ۹۹ و انعام (۶) آیه ۱۴۹ و ۳۵.
۶. آل عمران (۳) آیه ۲۰؛ مائده، آیه ۹۲و یونس (۱۰) آیه ۴۱ .
۷. انفال (۸) آیه ۶۱.
۸. بقره، آیه ۲۵۶.

با سلام و احترام؛
واقعا جای تاسفه ،کسانی که با آمدن یک سری گروههای جاهل و بی ریشه (داعش) که به نام اسلام اومدند و انقدر اسلام رو بدنام کردند به این راحتی دینشون شسته شده . وای به اون روزی که این گروه ها وارد خاک ایران بشن وبرای همه جای تاسفه... چون همه چیزشو به باد میده. بنده خودم آدم هایی رو میشناسم از زمانی که داعش ظاهر شد به قدری خوف داره از اینها که از تلاوت قرآن تو تلویزیون زده شده خودش این حرف رو اقرار کرده خب این آدم ایمان سستش رو نشون میده. (ایمان یعنی : اعتقاد ، یقین و تعصب ) همین آدمی که می گه من خدا و پیغمبرشو و امام حسینو دوست دارم اما دینمو دوست ندارم دروغ میگه چون کسی که کسی رو دوست داشته باشه دوست داره اعتقاداتش هم شبیه اون فرد بکنه مانند بچه ای که به یک بازیگر معروف علاقمند میشه و دوست داره لباس شو و حتی حرف زدن اون رو تقلید کنه مگه میشه آدم اهل بیت خدا رو دوست داشته باشه اما دین ایشان رو قبول نکنه این نشونه بی خردی اون آدمه. تمام این فتنه ها و آتیش ها از گور این یهودیها بلند میشه اینها خیلی نقشه و ترفند واسه نابودی اسلام کشیدند... حالا می فهمم که پیامبر با اینکه شکنجه جسمی مانند سایر پیامبران نشد اما می فرمود هیچ پیامبری مثل من در طول عمرش عذاب نکشید واقعا سخته بخوای با مستند و مدرک یه چیز رو ثابت کنی اما دیگران نفهمند ... بیدار شید .. لطفا...
خسته نباشید می گم به مدیر مسئول این سایت

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در این رابط ذکر چند نکته مفید و ضروری است .
۱- عنوان گروه یا گروه‌های تکفیری از عناوین جدید می‌باشد. دقیقاً آنچه که امروزه شهرت یافته، این است که این عنوان به گروه‌های افراطی و تندرو مانند وهابیون و القاعده و فرزند نا مشرع این دو جریان یعنی داعش اطلاق می‌گردد.
عنوان گروه تکفیری بدان جهت به آنان داده شده است که آن ها به راحتی افراد و مذاهب و گروه‌های مخالف خود را تکفیر ودر قالب های مختلف مبانی واصول دینی آنان را زیر سوال می برند
گرچه عنوان گروه تکفیر، عنوان جدید می باشد، ولی ریشه مبانی این گروه‌ها به سال‌های قبل برمی‌گردد،‌مانند اندیشه سلفی‌گری وهابیان که ریشه در مبانی ابن قیم جوزی (م ۷۵۱) دارد. محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی (۱۱۱۵ ـ ۱۲۰۵) با بهره‌گیری از اندیشه ابن جوزی گروه وهابیت را پی‌ریزی کرد، گرچه پیش تر از آن ها خوارج اولین گروهی بودند که بسیاری از مسلمانان را تکفیر می کردند.
در عین حال، جریان تکفیری اختصاص به این گروه‌های تکفیری معاصر ندارد، بلکه در طول تاریخ گروه‌های دیگر نیز بودند که حکم تکفیر گروه‌های مخالف را صادر می‌کردند.
۲- باید توجه داشت که سخنان تفرقه برانگیز که موجب عناد بین امت اسلامی بشود ،همواره به خصوص در زمان معاصر بر خلاف مصلحت اسلام و جوامع اسلامی است و نباید گفته شود . علمای بزرگ شیعه و مقام معظم رهبری طرح مسایل تفرقه برانگیز را برای کسی اجازه نمی‌دهد ،به ویژه آن که جریان وهابیت با سوء استفاده از این گونه سخنان بر ضد شیعیان تبلیغ نموده و گروه‌های تکفیری را در سراسر دنیای اسلام بر ضد شیعیان سازماندهی می‌کنند . برای فریب افکار عمومی مسلمان به خصوص افراد ساده‌دل از برادران اهل سنت این گونه گفته‌ها را مستمک قرار داده، آنان را بر ضد شیعیان تحرک می‌کنند.
۳- چون انسان پیوسته در معرض امتحان الهی قرار دارد، اگر از آزمون موفق بیرون نیامد، گرچه سابقه عبادت فراوان داشته باشد، عاقبت او بد می‌شود. از این رو خداوند واجب نموده که دست‌کم هر شبانه روز ده بار این آیه در نماز تلاوت گردد:«اهدانا الصراط المستقیم؛(۱) خداوندا، ما را به راه راست و درست هدایت نما».
چون آدمی پیوسته در حال انتخاب و گزینش است. گاهی ممکن است درست انتخاب نکند، و گرفتار بدعاقبتی می‌شود. ممکن است کسی در بخشی از عمر خود گرفتار گناه باشد، ولی بالاخره بر اثر عوامل نهفته توفیقی نصیب او بشود و توبه نماید و در ادامه عمر خود درست گزینش کند و راه صحیح را برود و عاقبت به خیر بشود.
به هر حال اصل عاقبت به خیري یا عاقبت به شري، ریشه در وجود خود انسان دارد. در واقع در درون خود انسان نهفته است و در پایان عمر این موضوع نمایان شده، یا در جهان دیگر نمایان می شود. تشخیص و قضاوت در باره افراد که چه کسی عاقبت به خیر شده و چه کسی عاقبت به خیر نشده، کار دشوار و ناپسندي است، چون غیر از خداوند کسی از نیت و باطن اعمال مردم آگاهی ندارد. پس نباید به صِرف برخی تحولات ظاهری افراد، زود درباره این مسئله قضاوت نمود.
عوامل و ابزاری که فرجام امور را به خیر و سعادت ختم می‌کند، عبارتند از:
ایمان پاک و خالص، رعایت تقوا و انجام عمل صالح، اخلاص، صبر و استقامت ورزیدن در برابر سختی‌ها و مشکلات؛ «فعلیکم بالصبر فهو محمود العاقبة؛(۲) صبوری پیشه کنید که سرانجام نیک و پسندیده در صبوری است».
لازمه عاقبت به خیری، عاقبت اندیشی است؛ پیامبر اکرم فرمود:
«هر زمان مصمم شدی کاری انجام دهی، در عاقبت و نتیجه آن اندیشه کن. پس اگر پایان کار خیر و خوبی بود، یا مقدمه لازم و راه درستی برای رسیدن به خیر بود، دنبال کن و اگر شرّ و گمراهی بود،‌از آن اجتناب ورز!»(۳)
امیرالمؤمنین فرمود:
«دوراندیش‌ترین مردم کسی است که صبر کردن و اندیشیدن به پایان امور و نتایج کارکردها، شعار و برنامه او باشد.»(۴)
تذکر:
از نگاه انسان ظاهر بین، ممکن است فرد بدبخت و سیه روزی که چند صباحی از مسیر معصیت و بی تقوایی، به نوایی رسیده، خوشبخت نامیده شود و به انسان عادل و با تقوا و غیرتمند و شجاع، محروم و بدبخت گفته شود، ولی بر تارک هستی نوشته شده است: مردمی در عرصه گیتی زندگی شرافتمندانه دارند و در تاریخ باقی می‌مانند که عادل، با ایمان، غیرتمند و شجاع باشند.
علی(ع) می‌فرماید:
«مکروه تُحمد عاقبتهُ خیرٌ من محبوب تذمّ مغبّته؛(۵) ناپسندیده‌ای که سرانجامش پسندیده باشد، بهتر از پسندیده‌ای است که پایانش ناپسند باشد.»
جوانان باید با زبان حال و قال از پیشگاه خدا عاقبت به خیری را تمنا کنند، چنان که حضرت یوسف به پیشگاه حضرت احدیت عرض کرد: «أنت ولیِّ فی الدنیا والآخرة توفّنی مسلماً و ألحقنی بالصالحین؛(۶) بارالها، تو صاحب اختیار من در دنیا و آخرتی. از تو می‌خواهم که مرا مسلمان بمیرانی و به صالحان ملحق سازی.»
انسان ها علاوه بر دعا و تضرع باید اسباب عاقبت به خیری را هم فراهم نمایند و از عواملي كه باعث سوء عاقبت مي‌شود، اجتناب ورزند.
مهم‌ترین عامل بد عاقبتی گناه است، چنان که قرآن مجید می‌فرماید:
«ثم کان عاقبة الّذین أساؤا السوأی أن کذّبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن؛(۷) سرانجامِ کسانی که کارهای زشت انجام دادند، آن بود که آیات خدا را تکذیب کرده و آن ها را استهزا نمودند.»
امام صادق(ع) می‌فرماید:
«چیزی بیش تر از گناه دل را تباه نمی‌کند، زیرا دل هنگامی مرتکب گناه می‌شود و بر آن اصرار می‌ورزد كه گناه بر دل چیره شود و وارونه‌اش سازد.»(۸)
علامة مجلسی در شرح این حدیث می‌گوید:
یعنی همان طور که وقتی ظرفی وارونه شد، دیگر چیزی در آن قرار نمي گیرد، دل نیز در اثر گناه، وارونه مي گردد و دیگر سخن حق در آن جا نمی‌گیرد و به تدریج به کفر و بی دینی منجر مي شود.(۹)
بعضی از رذائل اخلاقی در سوء عاقبت نقش دارد، مانند: حسادت، تکبر، خودبینی و فخر فروشی.
امام صادق(ع) می‌فرماید:
«آفت دین:‌حسد و خودبینی و به خود بالیدن است.»(۱۰)
امام صادق(ع) یکی از اسباب عاقبت به خیری را تعظیم حق الهی و استفاده نکردن از نعمت در راه معصیت، احترام کردن به ذاکران و علاقه مندان به اهل بیت می‌داند و مي فرمايد:
«إنْ أرَدْتَ أنْ يَخْتِمَ بِخَيْرٍ عَمَلُكَ حَتَّى تُقْبَضَ وَ أنْتَ فِى أفْضَلِ الأعْمَالِ فَعَظِّمْ لِلَّهِ حَقَّهُ أنْ تَبْذُلَ نَعْمَائَهُ فِى مَعَاصِيهِ وَ أنْ تَغْتَرَّ بِحِلْمِهِ عَنْكَ وَ أكْرِمْ كُلَّ مَنْ وَجَدْتَهُ يَذْكُرُ مِنَّا أوْ يَنْتَحِلَّ مَوَدَّتَنَا».(۱۱)
بنابراین برای عاقبت بخیری باید اسبابش را فراهم کرد و از عوامل عاقبت به شری دوری نمود . عمر سعد و غیره به خاطر این که محبت به دنیا داشتند، منحرف شدند و در قتل امام حسین (ع) شرکت جستند.
۴- بلی همان طور که اشاره نموده اید همه نقشه زیر سر بنی اسرائیل است لازم به ذکر است که دشمنی یهودیان اختصاص به مسلمانان ندارد، بلکه با اقوام دیگر نیز رابطه خوبی نداشته و با آنان دشمنی دارند، با این تفاوت که شدّت و ضعف دارد.
دشمنی یهودیان نسبت به اقوام و ملت‌ها و آیین‌های مختلف به ویژه مسلمانان، ریشه در بینش و خصوصیات اخلاقی آنان دارد. به سبب ویژگی‌های یهودیان است که اقوم دیگر نیز با یهودیان رابطه خوب نداشته و در برخی کشورها جایگاه نداشته باشند.
اینکه امروزه دشمنی سرسخت یهودیان صهیونیسم را با مسلمانان می‌بینیم، بخشی از آن توسط کشورهای اروپایی ایجاد شده تا به گونه‌ای از دست یهودیان و کارهای ناپسند آنها راحت شوند. در واقع آنان با آوردن یهودیان و جمع کردن آنها در کشور فلسطین به نوعی خود را از دست آنها نجات دادند. بنابر رؤیای تشکیل کشور مستقل برای یهودیان، نه تنها از آن یهودیان، بلکه متعلق به مسیحیان نیز بود تا از دست آنها نجات یابند و از این طریق از دست این دشمن دیرینه راحت شده و دشمنی آنها را متوجه مسلمانان سازند. در حالی که در تاریخ گذشته بیشترین دشمنی میان یهودیان و مسیحیان بوده،‌امروز این دشمنی میان یهودیان و مسلمانان ایجاد شده است واژه یهودستیزی یک واژه کاملاً شناخته شده در کشورهای مسیحی بود، در حالی که این واژه میان مسلمانان وجود نداشت.
جایگاه نداشتن یهودیان میان ملل و مذاهب مختلف و به ویژه مسیحیان بدان جهت است که آنان انسان‌های نژادپرست، پیمان شکن، حسود، کینه‌توز، انتقام‌جو، حیله‌گر و سنگدل می‌باشند، به گونه‌ای که برخی از مورخان از یهودیان به عنوان انسان‌های وحشی یاد کرده‌اند!
گوستا ولوبون فرانسوی بعد از بررسی صفات یهودیان می‌نویسد: « یهودیان همچون انسان‌هایی هستند که تازه از جنگل وارد شهر شده و همیشه از صفات انسانی بی‌بهره بوده‌اند، چرا که همیشه مانند پست‌ترین مردم روی زمین زندگی می‌کنند»(۱۲)
بنی اسرائیل همیشه مردمی خونریز و بی‌غیرت بوده‌اند، حتی زمانی که یهودیان بر کشورهای خود حکومت می‌کرده‌اند، دست از خونریزی برنداشته... خلاصه آنکه هیچ فرقی میان یهود و حیوانات نمی‌توان گذاشت!(۱۳)
در قرآن نیز از یهودیان به عنوان انسان‌های بی‌رحم،(۱۴) انتقام‌جو، حلیه‌گر و رباخوار(۱۵) یاد شده است.
بدین‌سان دشمنی یهودیان نسبت به مردم دیگر ریشه در صفات و بینش آنان دارد. البته دشمنی آنان نسبت به مسلمانان بیشتر می‌باشد. عوامل متعدد در این امر دخالت دارد، از جمله ظهور اسلام؛ بدین معنا که ظهور اسلام با منافع یهودیان همسویی نداشت، از این رو آنان با اسلام و مسلمانان میانه خوبی نداشتند و با مسلمانان دشمن بودند.
دشمنی آنان به گونه‌ای بود که پیامبر فرمود: «هیچ قومی به اندازه یهودیان من را اذیت نکرده‌اند» پیمان‌شکنی این قوم و جنگ‌های آنان در صدر اسلام نمونه‌هایی از دشمنی آنان نبت به اسلام است. آنان نه تنها بیشترین توطئه‌ها را علیه اسلام داشتند، بلکه دشمنان اسلام را نیز حمایت می‌کردند. در بیشتر جنگ‌های صدر اسلام ردپای یهودیان دیده می‌شود.
یکی از علل دشمنی یهودیان با مسلمانان، نگرش آنان نسبت به اسلام است. بعضی یهودیان عقیده دارند که پس از دین یهود، دینی نیامده و پیامبری مبعوث نشده است، زیرا نسخ دین قبل عقلاً و نقلاً جایز نیست. این عقیده در ایجاد فضای بدبینی یهودیان نسبت به مسلمانان بی‌تأثیر نیست؛ زیرا چنین وانمود می‌گردد که دین یهود، کامل نبوده و نسخ شده، اسلام (که کامل‌ترین دین می‌باشد) جایگزین شده است.
یکی از علل دشمنی یهودیان نسبت به مسلمانان دنیاگرایی و منفعت‌طلبی آنان است. یهودیان با همه کسانی که با منافع آنان همسویی نداشته باشند مخالف هستند. از این رو یهودیان با هر کسانی که منافع یهودیان را تهدید
می‌کنند، دشمنی می‌ورزند.
یهودیان خود را موجودات برتر دانسته و باور دارند که حق حاکمیت از آن یهودیان است، و این در حالی است که مسلمانان بیشتر از انسان‌های دیگر حق‌گرا، ظلم‌ستیز و عدالت‌خواه هستند.
طبیعی است که بین انسان‌های حق‌گرا و ظلم‌ستیز و انسان‌های عدالت‌ستیز و حق‌گریز... تضاد وجود دارد. این امر دشمن یهودیان با مسلمانان را در پی دارد.
ظلم و جنایت یهودیان از یک سو و ستم‌ستیزی و آزادی‌خواه مسلمانان از سوی دیگر موجب گردیده که بین یهودیان و مسلمانان اختلاف به وجود آمده و در برخی موارد زمینه جنگ را فراهم کرده است. نمونه‌ای این دشمنی را می‌توان در جریان فلسطین جستجو کرد. یهودیان از هیچ جنایتی علیه مردم فلسطین دریغ نمی‌کنند.
صفات ناپسند یهودیان و رفتار ظالمانه آنان با انسان‌ها، به ویژه مسلمانان موجب گردیده است یهودیان در جوامع
مختلف محبوبیت خود را از دست بدهند. امروزه در برخی کشورها علیه اسرائیل راهپیمایی صورت کرده و مردم آزادی‌خواه جهان، جنایات یهودیان را محکوم می‌نمایند.
در قرآن کریم بعضی یهودیان مورد لعن قرار گرفته(۱۶) و از آنان به عنوان دشمنان سرسخت مؤمنان یاد شده است: «به طور مسلّم یهود و مشرکان را دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت...».(۱۷)
پی‌نوشت‌ها:
۱. حمد (۱) آیه ۴.
۲. بحار، ج۴۲، ص ۲۹۲.
۳. وسائل الشیعه، ج۱۱ و ۲۲۴.
۴. محمدصادق احسان‌بخش، آثار الصادقین، ج۱۳، ص ۳۳۰.
۵. همان، ص ۲۳۲.
۶. یوسف (۱۲) آیه ۱۰۱.
۷. روم (۳۰) آیه ۱۰.
۸. همان، ص ۱۶ (به نقل از کتاب الیهود فی تاریخ الحضارات).
۹. همان.
۱۰. بقره (۲) آیه ۷۴.
۱۱. نساء (۴) آیه ۱۶۰ و ۱۶۱.
۱۲. مائده (۵) آیه ۷۸ ـ ۷۹.
۱۳. همان، آیه ۸۲؛ تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۵۰.
۱۴. اصول کافی،‌ ج ۳، ص ۳۶۹ ـ ۳۷۰.
۱۵. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۱۳.
۱۶. اصول کافی، ج ۳، ص ۴۱۸.
۱۷. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۲۵.

حکم آن آخوندِ بی سوادی که دین رو ضایع و خراب کرده چی ا؟ اونی که باعث شده افراد از دین بگریزند؟ اونی که به جای دعوت با عمل، از دعوت با زبان و زور استفاده کرد، نباید او را باید مجازات کرد؟
اون بدبختی که دینِ اسلام را درست نشناخته و کلی بدی از مسلمانان دیده، چطور باید تشخیص بده اسلام درست ا یا غلط؟ ( نه اینکه محالِ ها ولی خیلی خیلی سخت تر می شه)
بسیاری از مراجع نظرشون این ا که در این عصر و زمان چون امامِ معصوم حاضر نیست اصلاً ارتداد آن معنای سابق رو نداره.
آن زمان افراد شخص حضرت محمد (ص) و خاندانِ طاهرش را می دیدند و یا امام حسن و یا اما حسین و یا امام صادق و یا امام رضا (ع) را می دیدند و نورانیت آنها بهره می بردند. الان کسی هست که علم الهدا است؟
هست ! اما در پرده غیبت است و لذا در دوران غیبت اعمال چنین حدی عقلانی نیست و به از انصاف دور است.

بین مراجعمون دعوا است، هزار جور اختلاف هست در هر موضوعی از جمله همین موضوع...بعد برای فرد بی سوادِ دینی شما انتظار داری که دین را کامل فهمیده باشه و شک نکنه!؟ با وجود این همه شبهه در جامعه و رسانه و اینترنت؟! چه کوته فکر هستند بعضی ها!

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام و تشکر .
به چند نکته توجه نماید :
۱- در بحث وپرسش علمی مناسب نیست این گونه سخن نماید ، آنهم به صورت کلی ومبهم .
چه کسی بی سواد است ؟ وچه کسی دین را ضایع نموده است ؟ چه کسی باعث دین گریزی جوانان شده ؟ چه کسی به جای عمل به زبان دعوت به دین نموده است ؟
تا پرسش مشخص نباشد جواب چه گونه ارایه شود ؟
۲- راه های بسیار روشن برای شناخت درست اسلام در دست رس همگان است وحجت بر همه تمام است چیزی نا گفته ونا مفهوم نیست ، قران وسیره علمی وعملی پیامبر واهل بیت همه حقایق را باز گو نموده است ، در نتيجه اينكه هم پيامبر اسلام دين را به نحو احسن ابلاغ كرد و هم آن حضرت آن را اجرا نمود . و اسلام نیز ظرفيت تبديل شدن به يك دين جهاني را دارد، چرا كه كامل ترين دين در همه ابعاد فردي و اجتماعي و اعتقادي و اخلاقي و حقوقي مي باشد. لكن اجراي كامل آن در همه جهان و حتي در جامعه ما علاوه بر كامل بودن اين دين ، منوط به اعتقاد قلبي و اجراي كامل آن از طرف مردم و عدم تبعيت از هواي نفس مي باشد.
شیخ مفید در کتاب امالی نقل می کند: حارث به حضرت (علی (ع ) عرض کرد: کاش زنگار از دل های ما بزدایی و در این موضوع (قضیه طلحه و زبیر در جنگ جمل ) و این که گروهی فکر می کردند حق با آن دو است ، ما را از بینش لازم برخوردارسازی. امام فرمود: دچار شبهه شده ای. دین خدا با موقعیت اشخاص شناخته نمی شود؛ بلکه با معیار و نشانه ی حق شناخته می­گردد. پس حق را بشناس، تا اهلش را بشناس ((فاعرف الحق تعرف اهله ))،(۱) پس شناخت اسلام ودین از طریق قران وسنت آسان ودست یافتنی است و حجت بر همگان تمام است و تکلیف افراد هم به اندازه توان وشناخت شان است ونه بشتر .
۳- کاش حرف آن مراجع را که آن فرموده باشد بیان می نمودید چون چنین بیانی در سخنان مراجع نیست ولی برخی بزرگان این سخن را دارد که فرمود :
ارتداد آن است که کسی محققانه دین را بپذیرد، سپس دین را کنار بگذارد، در ارتداد یک نکته مهم است که پیش از این، دین را با برهان منطقی پذیرفته باشد، اگر کسی واقعا شاک متفحص است، یعنی هر چند در خانواده مسلمان تربیت شده، ولی اسلام را قبول کرده، اسلام روان شناختی است نه اسلام معرفت شناختی و یقین منطقی.
دید پدر و مادرش مسلمان هستند، او هم مسلمان شد، نه از معصوم شنید و نه از حکیم متاله دریافت کرد، اسلام موروثی دارد که اگر هم یقین داشته باشد، یقین روانی است، نه یقین منطقی، چنین شخصی اگر به ایمان خود باقی بماند، ممکن است، خداوند متعال منت گذاشته و دین او را بپذیرد، اما اگر شک کرد، معلوم نیست که خداوند متعال احکام ارتداد، به آن بار کند که تعریف ارتداد شامل آن بشود. بنابراین ارتداد یعنی کسی که یقین معرفت شناختی دارد، با این حال دین را به بازی بگیرد و از آن اعلام بیزاری نماید. (۲)
۳- گرچه خود معصوم در این عصر در دست رس مردم نیست ولی کلام خدا وسنت معصوم در اختیار است .ودر مسله دین باوری حضور معصوم شرط نیست . چه این علما وفقهای جامع الشرایط در عصر غیبت عهد دار امر دین اند فقیه کسی است که در علوم دینی دارای تخصص است و این افراد کسانی هستند که در حوزه‌های علمی به تحصیل علوم دینی و از جمله فقه اشتغال دارند.
در مورد ولایت فقیه از دو جهت می توان استدلال نمود:
۱) دلایل نقلی:در میان ادله نقلى به روایات ذیل تمسک شده است:
۱- روایت امیرالمؤمنین از پیامبر اکرم (ص): اللهم ارحم خلفایى قیل یا رسول اللَّه و من خلفائک؟ قال الذین یأتون من بعدى یروون عنّى حدیثى و سنّتى؛ خدایا! بر جانشینانم رحم کن... کسانی که پس از من هستند و حدیث و سنَتم را روایت می‌کنند».(۳)
۲- روایت امام موسى بن جعفر (ع): «لأنّ المؤمنین الفقهاء حصون الاسلام کحِصنِ سورِ المدینة لها؛ فقیهان مؤمن، دژ اسلام‌اند...».(۴)
۳- روایت امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص): الفقهاء اُمناء الرُسُل؛ فقیهان مورد اطمینان رسولانند».(۵)
۴- توقیع مبارک حضرت ولى عصر (عج): واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانّهم حجتى علیکم و انا حجة اللَّه؛ در رخدادها به راویان حدیث ما مراجعه کنید، که حجت بر شمایند و من حجت خدایم».(۶)
۵- فرمایش امیرالمؤمنین (ع) به قاضی شریح: قد جلست مجلساً لایجلسه الاّ نبىّ او وصىّ نبىّ او شقىّ؛ در جایگاهی نشسته‌ای که پیغمبر یا جانشین او می‌نشیند...».(۷)
۶- حدیث امام صادق (ع): اتقوا الحکومة فانّ الحکومة انّما هى للامام...؛ حکومت از آن امام است».(۸)
۷- مقبوله عمربن حنظله از حضرت صادق (ع): «ینظران من کان منکم ممن قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنا فلیرضوا به حکما فانّى قد جعلته علیکم حاکماً».(۹)
۸- روایت ابى خدیجه از امام صادق (ع):. وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضاً الى السلطان الجائر،(۱۰)
۹- حدیث امام صادق (ع) از رسول اللَّه (ص): انّ العلماء ورثة الأنبیاء؛ عالِمان وارثان پیامبراند».(۱۱)
۱۰- آیه کریمه: «اَلنَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ». (۱۲)
۱۱- روایت: «منزلة الفقیه فى هذا الوقت کمنزلة الانبیاء من بنى اسرائیل؛ در زمان کنونی، فقیه در جایگاه پیامبران بنی‌اسرائیل است».(۱۳)
۱۲- روایت رسول اکرم (ص) «علماء امّتى کسایر انبیاء قبلى».(۱۴)
۱۳- روایت « العلماء حکام على الناس؛ عالمان، بر مردم حاکم‌اند».(۱۵)
۱۴- روایت امام حسین (ع) از حضرت امیر (ع): مَجارى الامور والاحکام على اَیدى العلماء باللَّه الأُمناء على حلاله و حرامه،(۱۶) پس در زمان غیبت نیز دین خدا بی سرپرست نیست وحجت بر مردم تمام است .
۴- در باره اختلاف فقها در فتوا اولاً اختلاف مراجع در احکام دینی غالباً در جزئیات است و کمتر فقیهی وجود دارد که در یکی از احکام اساسی با نظر مراجع دیگر مخالف بوده و نظر متفاوتی داشته باشد. مانند اصل وجوب نماز و اجزاء و شرائط آن.
ثانیاً مسئله اختلاف در یک موضوع اجتهادی و علمی امری طبیعی است و هیچ منافاتی با جامعیت اسلام ندارد، بلکه کمال و جامعیت آن را محقق می‌سازد. با توجه به این که معمولاً در تمام علومی که نیاز به اجتهاد و استدلال دارد، صاحب‏نظران اختلاف نظر پیدا می‏کنند، فقها و مجتهدها نیز در استنباط احکام اختلاف نظر دارند و فتواهای متفاوت صادر می‏کنند .این مسئله در علوم تخصصی دیگر نیز وجود دارد. از باب مثال اگر چند پزشک در باره درمان فلان مرض ومریض نظر متفاوت داشت این این دلیل بر آن می شود که مریض از درمان خود داری نماید وبه کلی در مان را کنار بگذارد تن به مرگ بدهد ؟
تمام شبهات وسوال های یاد شده جواب دارد وباید به کار شناسان مربوطه مراجعه نموده وشبهه را بر طرف نمود واین شبهات عذری بر ارتداد ودین گریزی نمی شود .
پی نوشت ها:
۱. محمدی ری شهری ، میزان الحکمه ، ج ۳، ص ۱۲۳۷.
۲- کلام فلسفی (تحلیل عقلانی از آموزه‌های دینی) ص ۴۷۵، نشر وثوق، قم ۱۳۸۳ ش
۳. وسائل الشیعه، ج ۱۸، باب ۸، ح ۵۰.
۴. اصول کافى، ج ۱، ص ۳۸، باب فقدد العلماء.
۵. همان، ص ۴۶.
۶. بحارالانوار، چاپ جدید، ج ۶، ص ۶۰.
۷. وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۱۰۱، ح ۸.
۸. همان، ص ۶، ح ۲.
۹. همان، ص ۷، ح ۳.
۱۰. همان، ص ۹۸.
۱۱. همان، ص ۱۰۰، ح ۶.
۱۲. اصول کافى، ج ۱، ص ۳۴.
۱۳. احزاب(۳۳) آیه ۶.
۱۴. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۴۶.
۱۵. جامع الاخبار.
۱۶. مستدرک وسائل الشیعه، باب ۱۱ از ابواب صفات قاضى، ح ۳۳.

آیه ۴۸ سوره مائده . خلاف حرف شمارو میگه . و بسیار روشن و واضح هست . در ضمن ارتداد در هیچ جای قرآن عذاب دنیوی نداره بلکه اخروی هست و نه در قرآن هست و نه در سنت پیامبر . پس اعدام کردن به جرم ارتداد نه شرعی هست و نه قانونی بلکه بدعت گذاری ابوبکر بوده که به عنوان ننگ در تاریخ اسلام حساب شده . بتون توصیه میکنم تفسیر سوره مائده آیه ۴۸ آقای بازرکان رو دانلود کنید و گوش بدید.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
كساني كه مدعي هستند روح قرآن با چنين حكمي سازگاري ندارد بايد پاسخ دهند كه :
اولاً: چگونه چنين ادعاي بزرگي را دارند و ادعاي آشنايي با روح قرآن بسيار سنگين و بزرگ است و اساساً چنين مطلبي خارج از شيوه استدلال است و به عبارت ديگر به چيزي تمسّك نموده‌ايد كه قابل اخذ نيست و در مقابل ما مي‌توانيم ادعا كنيم كه روح قرآن با اين حكم سازگاري دارد و بالأخره تمسّك به روح دليلي است بي‌روح و براي هيچ طرف نافع نيست.
ثانياً: اگر در آثاري كه قرآن كريم بر مرتد مترتب نموده است دقت كنيم به خوبي مي‌فهميم كه مرتد استحقاق مجازات بسيار شديد دنيوي دارد. در قرآن كريم هشت اثر براي مرتد ذكر شده است:
اثر اول: حبط اعمال در دنيا و آخرت. اثر دوم: در آخرت جزء زيان‌كاران است و هيچ راهي براي او نيست. اثر سوم: مورد مغفرت خداوند واقع نمي‌شود. اثر چهارم: توفيق هدايت الهي از او سلب مي‌شود «كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ». اثر پنجم: داخل در جهنم مي‌شود. اثر ششم: در آتش جهنم خلود دارد. اثر هفتم: شيطان عمل زشت را براي آنها آراسته مي‌كند و آنها را گرفتار آرزوهاي طولاني مي‌كند. اثر هشتم: لعنت خدا و ملائكه و همه مردم تا قيامت بر مرتد است «أُوْلَئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ». اين آثار دلالت دارد كه ارتداد از نظر قرآن گناه است، آن هم گناه كبيره و نيز از اشد كبائر است.
آيا با وجود اين همه آثار شديد اخروي و برخي دنيوي، مي‌توان پذيرفت كه روح قرآن با استحقاق مجازات شديد دنيوي مرتد سازگاري ندارد؟ كساني كه از آزادي و احترام به هر گونه افكار و عقايد ديگران سخن مي‌گويند، چگونه اين آثار شديد اخروي ارتداد را مي‌توانند توجيه كنند؟ به عبارت ديگر بر طبق اين افكار ارتداد نه قابليت دارد كه موضوع براي مجازات دنيوي قرار گيرد و نه صلاحيّت موضوع واقع شدن براي مجازات اخروي. اين افراد ارتداد را به عنوان آزادي فكر و يك حق بشري مطرح مي‌كنند و در نتيجه هيچ گونه قبحي نبايد در آن تصوير نمايند و با نبود قبح نه قابليت مجازات دنيوي را دارد و نه اخروي و در نتيجه مجازات‌هاي اخروي ارتداد را هم بايد منكر شوند و اگر بگوئيد قبح آن را في نفسه مي‌پذيريم، ديگر چه استيحاشي از مجازات دنيوي دارند.
بنابراين مي‌توان گفت بين آثار شديدي كه در قرآن كريم بر مرتد ذكر شده است و مجازات دنيوي او يك ملازمه قهري و عادي وجود دارد و آنچه كه از پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصومين(ع) نسبت به قتل مرتد وارد شده است مي‌تواند مستفاد از همين ملازمه باشد. به اين معني كه اينان چنين ملازمه‌اي را از آيات ارتداد استفاده نموده‌اند.
بايد از كساني كه فرياد مي‌زنند كه در قرآن كريم نسبت به مرتد، مسئله مجازات دنيوي مطرح نشده است پرسيد آيا حدود ديگري كه قرآن كريم به صراحت بيان فرموده را مي‌پذيريد؟ آيا حد زنا و سرقت و محارب و مفسد في الأرض را كه در قرآن به آن تصريح شده است مي‌پذيريد؟ مسلماً كساني كه با دستاويز قرار دادن آزادي و اعلاميه حقوق بشر قلم مي‌زنند و اظهارنظر مي‌كنند چنين حدودي را نيز منكرند و اگر منكر نيستند توضيح دهند كه چگونه اينها را مي‌پذيرند، اما در مرتد منكر مي‌شوند؟ با اينكه ارتداد از نظر قبح و زشتي به مراتب از زنا و سرقت بدتر است.
از این گذشته به این دو نکته دقت شود :
الف- اگر هم بپذيريم كه قرآن كريم هيچ اشاره‌اي به استحقاق مجازات دنيوي مرتد ندارد، اما اين معني ضربه‌اي به اين حكم وارد نمي‌سازد، چرا كه بسياري از احكام فقهي است كه در قرآن كريم نيامده است، هزاران حكم در مسئله حج و نماز و زكات و ... است كه در قرآن كريم ذكر نشده است.
ب - نمي‌توان براي قرآن حقيقتي جداي از كلام پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع) تصوير نمود. نمي‌توان بدون مراجعه به سنت پيامبر اكرم(ص) و ائمه طاهرين(ع) به حقيقت قرآن دست يافت. قرآن فرمود: «وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ» بايد بيان قرآن توسط پيامبر(ص) و اهل‌بيت(ع) صورت گيرد و نيز قرآن فرموده است «وَمَا آتَاكُمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ» يعني آنچه را كه پيامبر(ص) به عنوان تفسير كلام الهي و يا به هر عنوان ديگري بيان فرمايد بايد مسلمانان تبعيت كنند. بنابراين اگر بر حسب حديث يا احاديثي پيامبر(ص) فرموده باشد كه مرتد بايد كشته شود عمل به آن در حقيقت عمل به قرآن است و همين امر نسبت به ائمه معصومين(ع) كه قرآن ناطق‌اند و مفسر واقعي قرآن هستند صدق مي‌كند. توجه به حديث ثقلين و تعبير به «لن يفترق» مطلب را براي اهل فهم و نظر كاملاً روشن مي‌كند، بر حسب اين تعبير قرآن حقيقي از عترت جدا نيست و قابليت جدا شدن را ندارد و همينطور عترت حقيقي جدا از قرآن نيست و قابليت جدا شدن را ندارد. بر اساس حديث ثقلين استدلال به قرآن بدون توجه به روايات و بالعكس، باطل و مردود است. در روایت در این باره به صراحت سخن گفته شده که ذیلا به دو نمونه اشاره می شود :
۱. در روایتی آمده عمار ساباطي می گويد: از امام صادق - عليه السلام- شنيدم كه فرمود: هركس از مسلمانان از اسلام برگردد(مرتد شود) وپيامبري حضرت محمد-صلي الله عليه و سلم- را انكار كند وبه او نسبت دروغ دهد، براي هركسي كه مي‌شنود خون او مباح است وزنش براي هميشه از او جدا مي‌شود ومالش بين ورثه تقسيم مي‌شود وزنش عده وفات مي‌گيرد.(۱)
۲. در روایتی دیگر آمده علي بن جعفر می گويد: از موسي بن جعفر-عليه السلام- در مورد مسلماني كه مسيحي مي‌شود سؤال كردم؛ فرمود: كشته مي‌شود وتوبه داده نمي‌شود. سؤال كردم شخصي كه مسيحي بوده وبعد اسلام آورده وبعد از اسلام برگشته (مرتد شده) فرمود: توبه داده مي‌شود اگر قبول كرد (رها مي‌شود) واگر قبول نكرد كشته مي‌شود. (۲)
پس در مجموع باید گفت : حكم مرتد فطري قتل است وحكم مرتد ملي ابتداء توبه ودر صورت نپذيرفتن توبه قتل است. ممكن است كساني از اين سختگيري تعجب كنند وآن را يك نوع خشونت شديد و غير قابل انعطاف بدانند كه با روح اسلام سازگار نيست. ولي در حقيقت اين حكم حكمتي دارد وآن حفظ جبهه داخلي كشور اسلام وجلوگيري از متلاشي شدن آن و نفوذ بيگانگان ومخالفان است؛ زيرا ارتداد در واقع يك نوع قيام بر ضد رژيم كشور اسلامي است كه در بسياري از قوانين دنياي امروز نيز مجازات آن اعدام است. اگر به افراد اجازه داده شود هر روز خود را مسلمان معرفي كنند وهر روز استعفا دهند، بزودي جبهه داخلي اسلام از هم متلاشي خواهد شد وراه نفوذ دشمنان وعوامل وايادي آنها باز خواهد گرديد و هرج و مرج شديدي در سراسر جامعه اسلامي پديد خواهد آمد بنابراين حكم مزبور در واقع حكم سياسي و حكومتي است كه براي حفظ حكومت و جامعه و مبارزه با عوامل بيگانه ضروري است. پس مي‌توان گفت: اولا، حكم اعدام مرتد فطري مخصوص كساني است كه مرد و مسلمان‌زاده باشند و در آغاز اسلام را بپذيرند وسپس از آن بازگردند، كسي كه اسلام را از آغاز بلوغ نپذيرد، مشمول احكام مرتد نيست. ثانيا، كساني كه در حال تحقيق باشند مشمول اين حكم نيستند، حتي اگر نتيجه تحقيق‌شان بازگشت از اسلام وگرايش به آيين ديگر باشد. مشروط به اين كه سخني برخلاف اسلام نگويند ودر صدد ترويج عقايد خود نباشند. ثالثا، هرگاه در مورد مرتد سكوت شود بيم آن مي‌رود كه هر روز گروهي (مانند يهوديان در آغاز اسلام) به توطئه‌اي بر ضدّ مسلمين برخيزند واينجاست كه هرج ومرج بزرگي در جامعه اسلامي بوجود مي‌آيد. (۳)
پی نوشت ها:
۱- حر عاملی وسائل الشيعه،نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت ۱۴۱۲ق، ج ۲۸، ص ۳۲۴.
۲ - کلینی فروع كافي، نشر دار الکتب ا لاسلامیه، تهران ۱۳۸۸ ق ج ۷، ص ۲۵۷.
۳- مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، تفسير موضوعي قرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۳۷۷، ج ۱، ص۲۰۷.

سلام خیلیوممنون از سایتتون فقط یچیزی
ببخشید من با یکی صحبت میکردم و از اسلام دفاع کردم واینجا نتونستم چیزی بگم
اگ میشه لطفا جواب من و بدید
منم مطلبو خوندم فقط جوابو پیدا نکردم
اول از همه خدا حکیمه و پیامبرش و اولاد پیامبر حرفشدن واسه ما خیلی اعتبار داره
خب فقط یچیزی نمیخوام اسلام و زیر سوال ببرم ...
این دوست ما گفت
مگ اسلام نمگیه ک انتخاب دین اجباری نیست
پس چرا کسی ک دینشو عوض میکنه
نتیجش اعدامه
حالا منم مطلبو خوندم برای خودم ی سوال پیش اومد ک شاید اون کسی ک دینشو داره عوض میکنه ب قصد راسج کردن اون دین نباشه چرا باید اعدام بشه؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
برای پی بردن به فلسفه این حکم الهی باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسی شود. قرآن نقل می‌نماید:
«جمعی از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».(۱)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‏ای ماهرانه برای متزلزل ساختن باور و ایمان بعضی از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانی کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولی در آخر روز از آیین برگردند. هنگامی که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد(ص) را از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینی خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمی‌کند و از این رو برگشتیم. این موضوع سبب می‌شود که عده‏ای بگویند این‏ها که به کتب آسمانی از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏اند راست می‌گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل می‌گردد.(۲)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید و حدّ ارتداد را وضع شد. باید توجه داشت که این ترفند مختص زمان رسول خدا(ص) نمی‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجرای آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنین حکمی جلوی مفاسد احتمالی (که برخی نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایی از این مفاسد اشاره می‌کنیم:
۱- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونی در سطح بالا نیستند، بلکه برخی افراد در ایمانشان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن‏ها را از مسیر حق باز می‌دارد. حدّ و حکم شرعی ارتداد می‌تواند افراد را از انحراف باز دارد.
۲- اگر اسلام جلوی این روند را نمی‌گرفت، نوعی جنگ روانی علیه دین صورت می‌گرفت و کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد می‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادی که گرایش به اسلام داشتند می‌شدند.
۳- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
در جامعه اسلامی که اسلام و احکام و قوانین آن پایه برای رفتارهای فردی و اجتماعی و روابط خانوادگی و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏های اخلاقی جامعه است، هر گونه اختلالی در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهی‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته و التزام به احکام و قوانین دینی واجتماعی را سست می‌کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّی قرار می‌دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافی در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد می‌شود، نیروی مسلمانان را از جهت کمّی و کیفی مورد تهدید قرار می‌دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزی بر اساس نیروهای اسلامی در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.
حکم ارتداد در ادیان آسمانی دیگر نیز بیان شده و طبیعی است که هر دینی برای محافظت از کیان خود، راهکارهایی را برای وحدت پیروان اندیشیده باشد.
از طرف دیگر با رجوع به آیات قرآن متوجه می‌شود که امنیت جانی و عقیده در قرآن مورد توجه قرار گرفته است.
برخی از احکام جزایی قرآن با هدف تأمین امنیت جانی فرود آمده است. برای نمونه بعضی آیات از خودکشی و دیگر کشی و صدمه رساندن به دیگران منع می‏کند.
این آیات برای آنان که دیگران را مصدوم می‏سازند و به قتل می‏رسانند، مجازات سنگین قرار می‏دهد و این مجازات‏ها را عامل مهم تأمین امنیت دیگران می‏خواند.(۱)
امنیت شناسان، امنیت جانی را بسیار درخور اهمیت می‏دانند و ناامنی جانی و احساس ناامنی را زمینه آسیب پذیری اجتماعی می‏دانند. در قرآن امنیت جانی بسیار اهمیت دارد و کشتن یک فرد مانند کشتن تمام انسان‏ها دانسته شده است. (۲)
هر چند امنیت جانی در قرآن بسیار پر اهمیت گفته شده است اما این امنیت مطلق نیست.
امنیت جانی تا زمانی حق هر شهروند است که امنیت دیگران را محترم شمارد و از تجاوز به حقوق دیگران خودداری کند.
در مورد امنیت عقیده باید گفت که تمامی انسان‏ها از جهت باورها و اندیشه‏ها دارای امنیت هستند و نمی‏توان ایشان را به سبب باورهایی که دارند، تهدید کرد و در ناامنی قرار داد.
قرآن، تهدید و ارعاب صاحبان عقیده را برنمی‏تابد و با هر شکل تهدید مخالفت می‏کند، چه این که اولاً از انسان رهایی از تقلید (به عنوان یک عامل درونی بر اکراه) را می‏طلبد و تقلید کنندگان را نکوهش می‏کند،(۳)
دوم: انسان را به بهره‏ گیری از عقل فرا می‏خواند و از ایشان تأمل و تدبر در آفرینش و آفریدگار را خواسته است.
سوم: عقیده را امری درونی و اختیاری و جبرناپذیر معرفی می‏کند.(۴)
چهارم: ناسازگاری‏های عقیدتی و دینی را خواست خداوند می‏داند: «و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلّهم؛ اگر پروردگار تو می‏خواست همه کسانی که روی زمین هستند، (به اجبار) ایمان می‏آوردند».(۵)
پنجم: وظیفه پیامبران را تبلیغ، بیم و بشارت می‏شناسد و اجبار مردم بر پذیرش دین را وظیفه ایشان نمی‏خواند.(۶)
ششم: مسلمانان را به مدارا با مخالفان دعوت می‏کند و ایشان را از درگیری با کافران باز می‏دارد و مخالفان را (به شرط عدم تعرض به مسلمانان و اعلام بی طرفی) در امنیت می‏داند.(۷)
بنابراین بر طبق آیات قرآن هیچ کس را نمی‏توان بر پذیرش عقیده‏ای اجبار کرد و یا فردی را از باورهایش جدا نمود، زیرا عقیده (دین، مذهبی، سیاسی و...) امری اختیاری و قلبی است و به هیچ روی اجبار و اکراه نمی‏پذیرد.
بعد از این مقدمه به پاسخ می‏پردازیم:. دین اسلام فطری است. اگر فردی به اصول و فروع اسلام آشنا باشد و حالت انکار نداشته باشد، به صورت طبیعی و معمولی به آن ایمان می‏آورد.
قرآن می‏گوید: «لا اکراه فی الدین؛ در پذیرش عقیده اکراه نیست». اصولاً عقیده با اکراه سازگار نیست. این سخن درستی است، ولی نباید از این گزاره، تفسیر ناروا نمود و گفت: هر که هرگونه دلش بخواهد، آزاد است تا عقاید دیگران را به بازی بگیرد، بلکه قرآن به دنبال سخن مذکور می‏گوید: «قد تبیین الرشد من الغی؛ راه راست از راه‏های انحرافی و نادرست روشن است».(۸) یعنی وقتی راه رشد و حقیقت آشکار است، دلیلی برای اکراه و اجبار وجود ندارد، زیرا عقل سلیم بدون داشتن انکار و عناد آن را پذیرا است. بنابراین، انسان حق ندارد از آزادی سوءاستفاده کند و به بهانه آزادی، اعتقادات جامعه را به باد مسخره بگیرد و امنیت فکری و فرهنگی اجتماع را متزلزل و مختل نماید.
این سخن نیز مورد پذیرش عقل و عرف است.
حال اگر فردی از دین اسلام بر حق نیست، بر گشت در جامعه‏ که براساس اعتقادات و باورهای دینی، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسان‏ها ارزش‏های اخلاقی شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهای بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضع‏گیری نموده و درصدد تخریب آنها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد، بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل می‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست، و با وجود یک سری شرایط اسلام با مرتد برخورد می‏کند و خداوند فردای قیامت بر پایه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
پی‏نوشت‏ها:
۱. آل عمران (۳) آیه ۷۳.
۲. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۶۶.
۱. نساء (۴) آیه ۲۹ و بقره (۲) آیه ۱۹۵.
۲. مائده (۵) آیه ۳۲.
۳. بقره، آیه ۱۷۰.
۴. بقره، آیه ۲۵۶؛ یوسف (۱۲) آیه ۱۰۸؛ نیز انسان (۷۶) آیه ۳ و کهف (۱۸) آیه ۲۹.
۵. یوسف، آیه ۹۹ و انعام (۶) آیه ۱۴۹ و ۳۵.
۶. آل عمران (۳) آیه ۲۰؛ مائده، آیه ۹۲و یونس (۱۰) آیه ۴۱ .
۷. انفال (۸) آیه ۶۱.
۸. بقره، آیه ۲۵۶.

ببخشید یعنی اون کسی ک مسلمونه بعد عوض کنه این انسان شاید نخواد مثل مواد مخدر باشه شاید دینشو عوض کنه و ب زندگی روز مره خودش و هیچ خطری برای جامعه نداشته باشه چرا باید اعدام بشه ؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام و تشکر .
از نظر شریعت اسلام مرتد دو قسم است:
مرتد فطرى: یعنى کسی که از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده باشد و یا یکی از پدر و مادر او مسلمان باشند و خودش پس از گرایش به اسلام کافر شود.
مرتد ملّى: یعنى کافرزاده اى که پس از گرایش به اسلام دوباره کافر شود.(۱)
اما قبل از بیان حکم فقهی فرد مرتد لازم است توضیحی کلی در مورد مساله ارتداد در اسلام را بیان نماییم:
از نظر جهان بینی اسلامی همه انسان ها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند. خودشان سرنوشت خویش را رقم می زنند.اسلام از راه های گوناگون می کوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند. آدمی با دید باز و وسعت نظر بیندیشد و داوری کند و دین و آیین حق را برگزیند. قرآن در این خصوص می فرماید:
« چون به ایشان گفته شود که از آن چه از سوی خدا فرود آمده است، پیروی کنید، گویند: نه، به همان راهی می رویم که پدران ما می رفتند. حتی اگر پدران شان بی خرد و گمراه بوده اند!»(۲)
خداوند در این آیه انسان ها را توبیخ می کند که چگونه به راه پدران و تقلید از آنان رفتند ، شاید پدران آن ها درک نمی کردند. پس تقلید در دین از نظر قرآن محکوم است. در روایات تصریح شده که تقلید در دین، نه فقط از پدر و مادر مردود است، حتی تقلید در عقاید از شخصیت های بزرگ هم جایز نیست.(۳)
البته این بدان معنا نیست که باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود ، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد، اما در هر صورت انتخاب دین باید با استدلال و آگاهی و تحقیق باشد، پس اسلام خود سفارش به تحقیق و تامل و بررسی می نماید و از این امر هیچ پرهیز و ابائی ندارد .
بالاتر از همه این ها اسلام به صراحت هر نوع اجبار و اکراه در تحمیل دین را رد کرده می فرماید :« لا اکراه فی الدین (۴) در دین اکره و اجباری نیست»، زیرا اصولاً دین و اعتقاد به عنوان یک امر درونی، قابلیت اجبار و تحمیل کردن یا اجباری شدن ندارد؛ دین و اعتقاد مربوط به قلب و درون انسان است و حوزه درون و قلب و دل انسان اصلاً اجبار بردار نیست.
به همین خاطر دین حقیقی هر انسانی همان چیزی است که در اعماق قلب خود بدان پایبند است و آن را حق می داند و با عقل و جان خود به حقانیت آن رسیده است. اسلام همه افراد را به ضرورت رسیدن به چنین دینی تشویق نموده است. از هر نوع تقلید کورکورانه در اصول و مبانی معرفتی و دینی مذمت نموده است.
آنچه در مورد برخورد حكومت اسلامي با مسلماناني كه دين خود را تغيير مي دهند مطرح است مربوط به مساله ارتداد است، اما ارتداد اصلاً ارتباطی با حوزه اعتقاد فردی ندارد، بلکه حقیقتی اجتماعی است؛ به همین خاطر اولین شرط ارتداد، اظهار کردن ارتداد است . معنای دقیق تر آن موضع گیری در مقابل اسلام در جامعه است؛ بنابراین مساله ارتداد مربوط به جامعه می شود و یک جرم اجتماعی و سیاسی در جامعه اسلامی است.
در نتيجه هر فردی پس از رسیدن به بلوغ فکری و جسمی، به حکم عقل و البته به تصریح اسلام، موظف است که دین حق را یافته و مبانی فکری و اعتقادی خود را بر اساس استدلالات عقلی و برهانی پایه ریزی نماید؛ البته این بدان معنا نیست که لازم باشد انسان تفکرات قبلی خود و باورهای مبتنی بر فطرت درونی خود را به کناری نهاده، آن ها را انکار نماید، بلکه به مقتضای رشد فکری و عقلی لازم است برای دفع شبهات و اشکالات عقلی، پایه های فکری خود را بر اساس تفکر و برهان و استدلال استوار نماید.
شرط لازم در این مسیر بهره مندی از ابزار لازم برای شناخت حقیقت و برخورداری از راهکارهای درک حقیقت و دور کردن ذهن و فکر از هر نوع پیش داوری و معیار قرار دادن انصاف و حقیقت جویی است؛ بر این اساس اگر فردى در خانواده مسلمان تشخیص داد که دین اسلام بر حق نیست، مى‏تواند -بلکه باید- به حکم عقل و طبق دیدگاه اسلام، دین دیگری را انتخاب کند و در این زمینه هیچ مشکلی برای او پیش نخواهد آمد.
اما در جامعه ‏اى که بر اساس اعتقادات و باورهاى دینى، قوانین، رفتارهاى اجتماعى و فردى، امیال و آرزوهاى انسان‏ها و ارزش‏هاى اخلاقى شان شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهاى بسیارى در زندگى فردى و اجتماعى دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات عمومی جامعه موضع‏گیرى نموده و درصدد تخریب آن ها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگى فردى و ا جتماعى ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعى خواهد شد.
آری پذیرش دین به عنوان یک مسئله فردی امری انتخابی است . انسان در انتخاب آن آزاد است و با دليل يا بي دليل مي تواند براي خود ديني انتخاب نمايد، این نکته ای است که در قرآن نیز مورد تأیید و تأکید قرار گرفته، اما انسان حق ندارد از آزادی سوء استفاده کند. به بهانه آزادی، اعتقادات جامعه را تهدید نماید . امنیت فکری و فرهنگی اجتماع را متزلزل و مختل کند. حکم ارتداد برای چنین موردی است و این سخن مورد پذیرش عقل و عرف است.
ضرورت این مطلب آن گاه روشن تر می شود که بدانیم اعتقادات دینی در افراد گوناگون جامعه وضعیتی متفاوت دارد. بسیاری ازافراد در همه جوامع اعتقادات خود را بر اساس باورهای عمومی و فضای اجتماعی و انطباق آن ها با دریافت های فطری خود بنا نموده اند. چندان قابلیت و امکان بررسی و تحلیل عمیق عقلی و منطقی برای آنان فراهم نیست ، در نتیجه این گونه تخریب فکری و عقیدتی بیش ترین اثرمنفی را در آنان گذاشته، بدون آن که زمینه رسیدن آنان به حقیقت را فراهم سازد . بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومى و ایمان مردم را متزلزل مى‏کند، اظهار آن روا و شایسته نیست، به همین خاطر با وجود یک سرى شرایط اسلام با مرتد برخورد مى‏کند. اما اگر فرد باور خود را رواج نداده و به امنیت فکرى و فرهنگى جامعه آسیبى وارد نکرد، حکومت اسلامی به او کارى نداشته و حکم ارتداد هم بر او جاری نمی شود و عقیده‏اش نزد خودش محترم است.
توجه به این نکته هم سودمند است که حکم ارتداد در ادیان آسمانى دیگر (مسیحیت و یهود ) نیز وجود داشته، به صراحت در کتب مقدس آنان بیان شده (۵) زیرا طبیعى است که هر دینى براى محافظت از کیان خود، راهکارهایى را براى وحدت پیروانش و جلوگیری از زمینه سازی برای تردید و ابهام و تشکیک در آن اندیشیده باشد.
البته لازم به ذكر است كه حكم مرتد حقيقي تنها در برخي مواردِ خاص بسيار سخت بوده و اعدام است. (۶) اما نه هر انکار و تشکیکی در دین اسلام ارتداد محسوب می شود و نه هر فردی به صرف تغییر دین ،خونش مباح شده،اعدام می شود؛ بلکه حكم زنان مرتد و همچنين كساني كه ابتدا مسلمان نبوده و بعد مسلمان شده اند یعنی همان مرتد ملي اعدام نيست.
در نتيجه از چهار قسم مرتد ملی و فطری (كساني كه مسلمان زاده اند ) از زنان و مردان، تنها مرتد فطری مرد به اتفاق بسیاری از فقها، آن هم در شرایط خاص و با حصول شرايط متعدد مستحق مرگ است. در خصوص دیگر گروه ها رفتار و برخوردهای متفاوت دیگری اعمال می شود (۷).
پى‏نوشت‏ها:
۱. امام خمینی، تحریر الوسیله، مؤسسه دار العلم‏، قم، احکام مرتد، مسئله۱.
۲. بقره (۲) آیه ۱۷۰؛ مائده(۵) آیه ۱۰۴.
۳. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، ۱۴۰۴ ه ق ، ج ۲۳، ص ۱۰۳.
۴. بقره (۲) آیه ۲۵۶.
۵. کتاب مقدس، تورات، سفر تثنیه، فصل ۱۳؛ عهد جدید (انجیل)، نامه‏ای به مسیحیان عبرانی، بند ۱۰.
۶. تحرير الوسيلة همان ، ج ۱، ص ۱۱۸.
۷. عبد الکریم موسوی اردبیلی، فقه الحدود و التعزیرات، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۳ ق، ص ۸۴۰.

اینکه حکم ارتداد دربسیاری از ادیان دیگر وجود دارد، اشتباه یا درست بودن این حکم را به هیچ وجه توجیه نمیکند، اگر هم اسلام از این میترسد که دشمن با تبلیغات خودش مسلمانان ضعیف اعتقاد را راه به در کند و کافرشان کند، خوب اسلام هم بیاید وتبلیغ کند و مسلمانان را از کفر نجات دهد، شخصی که میخاهد به هر دلیلی از اسلام خارج شودشود به این نتیجه رسیده که اسلام ایرادی دارد ، اگر اسلام ایرادی داشت کار درستی انجام داده که اسلام را کنار گذاشته، و اگر اسلام ایرادی نداشت، شخص، دوباره به حقانیت اسلام پی خواهد برد و دوباره مسلمان خواهد شد. اگر اسلام به خودش شک ندارد، چرا این شرط را گذاشته که مرتد باید اعدام شود، و اگر هم اسلام راه حق نیست، و به خودش شک دارد (برهان خلف ) با انسان ها حق دارند بدون ترس از آن خارج شوند.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
- خوب بود در پاسخ کمی دقت می نمودید ، مقصود این است که نباید تصور نمود که این حکم اختصاص به اسلام دارد
بلکه در ادیان دیگر نیز این مسله مطرح است ، چون برخی گمان می کنند این حکم فقط در اسلام وجود دارد .
- اسلام نیاز به افراد ندارد این مردم اند که نیاز به شناخت اسلام و عمل به احکام نورانی آن دارد ، ولی عدم جواز خروج از اسلام برای این است که
از هلا کت فرد جلو گیری نماید ، درست مثل این است که والدین از روی رحمت ومحبت هر گز اجازه نمی دهد فرزندش از او جدا شده وخود را در خظر
گرگ درنده قرار دهد در تبین این مسله باید گفت :
اگر نیاز انسان را تنها تأمین آسایش فردی و رفاه اجتماعی بدانیم، تا حدودی تجربیات گذشته و عقل بشری راهگشا می باشد.
به همین جهت در تمامى امور توسعه و رشد زندگى فردى و اجتماعى مى‏توان از «عقل» به عنوان یک شاخص گویا و حق ‏مدار بهره‏ مند شد.
حیطه فعالیت «عقل» در محدوده تجربه و آزمون بشرى و تصور و تصدیق انسانى است اما گستره وحى قرانی فراتر از معلومات بشرى است. به همین جهت مى‏توان به عنوان ابزار شناخت راهگشا و با قابلیت اطمینان حتى فراتر از عقل به آن اعتماد کرد و خود را از این نعمت بزرگ الهى محروم نساخت. چنان که در قرآن مجید مى‏خوانیم: «کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان طور که میان شما فرستاده‏اى از خودتان فرستادیم و آنچه را- که هرگز- نمى‏دانستید به شما یاد مى‏دهد».(۱)
از این آیه به خوبى استفاده مى‏شود که اگر «وحى» نبود، بسیارى از معارف برای بشر براى همیشه ناشناخته بود و از آغاز و فرجام جهان- که در محدوده مشاهده و تجربه و آزمون بشرى نیست- آدمى بى‏خبر مى‏ماند.
علاوه بر این که اگر فهم عقلانى بشر با آموزه‏ هاى وحى سازگارى داشته باشد، اطمینان خاطر بیشترى براى بشر به وجود مى‏آورد
اضافه بر این دین اسلام به دلیل کامل بودن و آخرین نسخه وحیانی بودن دارای کارکردهای اساسی است که در ادیان دیگر وجود ندارد . باید توجه داشت اسلام از راه های گوناگون می کوشد اندیشه بشر را از اسارت باطل برهاند. آدمی با دید باز و وسعت نظر بیندیشد و داوری کند و دین و آیین حق را برگزیند. این سخن قرآن است که می گوید:
«به آن بندگانی مژده باد که همه سخنان را می شنوند و بهترین را برمی گزینند».(۲)
پس عدم جواز ارتداد نه به خاطر نیاز اسلام وبه مرتد بلکه بدلیل نجات او ست .
پی‌نوشت‌ها:
۱. بقره (۲)آبه ۱۵۱
۲. زمر (۳۹) آیه ۱۸.

با سلام
یک مقدار جواب این سایت در مورد ارتداد صحیح نیست که می فرمایید ارتداد جنبه اعتقادی ندارد و هرکس مسلمان بود بعد تصمیم گرفت مثلا یک دین دیگر برود مرتد نیست و ارتداد یک جنبه ی اجتماعی دارد. این جمله ی شما متاسفانه صحیح نیست واقعیت را بگوییم چرا می خواهیم یک تصویر غیرواقعی بدهیم واقعیت را بگوییم ، جواب شما کاملا با نظرات فقهی تعارض دارد .
هر مسلمانى كه منكر دين اسلام گردد، مرتد نام مى‏گيرد و مجازاتى سخت بر او تحميل مى‏شود.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
چه کسی گفته است که مسله عدم جواز ارتداد بدلیل پیآمد اجتماعی آن است ؟
نه خیر ارتداد یک گناه بزرگ وجرم گران است که در اسلام مجازات سنگین برای آن بیان شده است .
ولی مسله اجتماعی بودن آن در واقع یک تحلیل در باره فلسفه اعدام مرتد است .
واین تحلیل از گناه وجرم بودن وعدم جواز ارتداد نمی کاهد.
اگر مسلمانی دست از اسلام بردارد و مرتد شود و به عقاید باطل روی بیاورد، دو صورت دارد و حکم هر کدام با هم متفاوت است :
۱ این که ارتداد خود را بروز و ظهور نمی دهد. در این صورت قلباً کافر است و در بین مسلمانان زندگی می کند وتبلیغ علیه اسلام نمی کند. این ارتداد حکم و مجازاتی اجتماعی ندارد; یعنی جامعهء اسلامی و حاکم اسلامی کاری به او ندارد، چون اطلاعی از حال او ندارند.
۲ ارتداد خود را بروز و ظهور می دهد و آن را اظهار می کند و آن را تبلیغ کرده و در مقابل اسلام موضع گیری می کند . در این صورت اگر برای حاکم اسلامی (قاضی ) ثابت شود که مرتد شده است ، اگر مرد باشد، حدّ اسلامی که اعدام است ، دربارهء او اجرامی شود اگر زن است ، به حبس ابد محکوم می شود. مانند دزد که اگر برای حاکم ثابت شود، دستش را قطع می کند یا زناکار اگر حاکم بفهمد، او را حدّ می زند.
و این حکم به خاطر آن است که جامعة اسلامی از صلابت و استحکام برخوردار باشد و هردم مسلمانی سر از کفر در نیاورد

ببین دوست عزیز شما فلسفه رو با یه داستان بیان کردی و گفتی عده ای از یهودیا...و به خاطر مسایل شبیه به این حکم مرتد اعدامه در صورتی که بعد از حرف ویا داستان شما می گی که اگر کسی از دین دیگر وارد اسلام شود. وباز گردد حکمش اعدام نیست پس این که یک تناقض بزرگه با داستان و حرفی که قبلا زدی من نمیدونم این قوانین رو شما چه جور استنباط میکنین که بین حرفاتون تناقض هایی به این صورت هست.

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
اگر مسلمانی دست از اسلام بردارد و مرتد شود و به عقاید باطل روی بیاورد، دو صورت دارد و حکم هر کدام با هم متفاوت است :
۱- این که ارتداد خود را بروز و ظهور نمی دهد. در این صورت قلباً کافر است و در بین مسلمانان زندگی می کند و تبلیغ علیه اسلام نمی کند. این ارتداد حکم و مجازاتی اجتماعی ندارد; یعنی جامعه اسلامی و حاکم اسلامی کاری به او ندارد، چون اطلاعی از حال او ندارند.
۲- ارتداد خود را بروز و ظهور می دهد و آن را اظهار می کند و آن را تبلیغ کرده و در مقابل اسلام موضع گیری می کند . در این صورت اگر برای حاکم اسلامی ( قاضی ) ثابت شود که مرتد شده است ، اگر مرد باشد، حدّ اسلامی که اعدام است ، درباره او اجرا می شود( البته این حکم خود دارای شروطی است ، از جمله آن که این مرد از ابتدا مسلمان بوده، نه آن که قبل از اسلام دین دیگری داشته باشد) اگر زن است ، به حبس ابد محکوم می شود. اگر توبه نکند ؛ مانند دزد که اگر برای حاکم ثابت شود، دستش را قطع می کند یا زناکار اگر حاکم بفهمد، او را حدّ می زند.
۲) :
برای پی بردن به فلسفه این حکم الهی باید خاستگاه وضع این حکم از دیدگاه قرآن بررسی شود. قرآن نقل می‌نماید:
«جمعی از اهل کتاب (یهود) گفتند (بروید ظاهراً) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ایمان بیاورید، و در پایان روز کافر شوید و (باز گردید) شاید آن‏ها (از دین خود) باز گردند».(۱)
دوازده نفر از دانشمندان یهود خیبر و نقاط دیگر، نقشه‏ای ماهرانه برای متزلزل ساختن باور و ایمان بعضی از مؤمنان طرح نموده و با یکدیگر تبانی کردند که صبحگاهان خدمت پیامبر اسلام(ص) برسند و ظاهراً ایمان بیاورند، ولی در آخر روز از آیین برگردند. هنگامی که از علت کارشان سؤال شد بگویند: ما صفات محمّد را از نزدیک مشاهده کردیم و هنگامی که به کتب دینی خود مراجعه نموده یا با دانشمندان دینی خود مشورت کردیم، دیدیم صفات و روش او با آنچه در کتب ما است، تطبیق نمی‌کند و از این رو برگشتیم. این موضوع سبب می‌شود که عده‏ای بگویند. این‏ها که به کتب آسمانی از ما آگاه ترند، لابد آنچه را گفته‏ اند راست می‌گویند و به این وسیله ایمان مسلمانان متزلزل می‌گردد.(۲)
مکر و نیرنگ کفار به وسیله خداوند آشکار گردید و خدا حدّ ارتداد را وضع نمود.
این ترفند مختص زمان رسول خدا نمی‌باشد، بلکه در همه زمان‏ها امکان اجرای آن وجود دارد.
اسلام با وضع چنین حکمی جلوی مفاسد احتمالی (که برخی نیز به وقوع پیوسته) را گرفته است که در ذیل به نمونه هایی از این مفاسد اشاره می‌کنیم:
۱- همه مسلمانان از نظر اعتقاد و ایمان درونی در سطح بالا نیستند، بلکه برخی افراد در ایمان شان سست هستند. این گونه تبلیغات افراد سست ایمان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و آن‏ها را از مسیر حق باز می‌دارد. حدّ و حکم شرعی ارتداد می‌تواند افراد را از انحراف باز دارد.
۲- اگر اسلام جلوی این روند را نمی‌گرفت، نوعی جنگ روانی علیه دین صورت می‌گرفت و کفار با تبلیغات شدید علیه اسلام، علاوه بر این که مسلمانان را دلسرد می‌کردند، باعث دلسرد شدن افرادی که گرایش به اسلام داشتند می‌شدند.
۳- مهم‏ترین مسئله ارتداد، پیامدهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
در جامعه اسلامی که اسلام و احکام و قوانین آن پایه برای رفتارهای فردی و اجتماعی و روابط خانوادگی و تعیین کننده رفتار انسان‏ها با یکدیگر و ارزش‏های اخلاقی جامعه است، هر گونه اختلالی در ایمان و اعتقاد انسان‏ها با توجه به همسنگ نبودن آگاهی‏ها، در رفتارها تأثیر گذاشته و التزام به احکام و قوانین دینی و اجتماعی را سست می‌کند و ارکان جامعه را مورد تهدید جدّی قرار می‌دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافی در جامعه که از طرف افراد مرتد ایجاد می‌شود، نیروی مسلمانان را از جهت کمّی و کیفی مورد تهدید قرار می‌دهد، از این جهت هر گونه برنامه ریزی بر اساس نیروهای اسلامی در جامعه، غیر ممکن خواهد بود.
با توجه به موارد فوق کاملاً مشخّص می‌شود که حکم ارتداد، یک حکم اجتماعی و سیاسی است، هم چنین آنچه در روایات در مورد حکم ارتداد بیان شده، در زمانی است که انکار دین اسلام جاحدانه باشد، یعنی شخصی به رغم حقانیت دین اسلام به جهت انگیزه‏های نادرست از دین اسلام خارج شده و در مقابل آن موضع‏گیری نماید؛ بنابراین اگر کسی دین دیگری غیر از اسلام را (آن هم پس از بررّسی و به دور از هر گونه حُبّ و بُغض و مشکلات دیگر) انتخاب نماید، این عقیده برای او محترم است، تا زمانی که به صورت موضع‏گیری در مقابل اسلام و تهدید آن در نیاید.
به همین خاطر، ارتداد تضادی با آزادی عقیده (که در اسلام محترم شمرده شده است)و انتخاب ندارد. البته احترام به آن به معنای حقانیت و درستی هر عقیده‏ای نمی‌باشد.
حکم ارتداد در ادیان آسمانی دیگر نیز بیان شده و اختصاص به اسلام ندارد. طبیعی است که هر دینی برای محافظت از کیان خود، راهکارهایی را برای وحدت پیروان اندیشیده باشد.
پی نوشت ها:
۱. آل عمران (۳) آیه ۷۳.
۲. تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۶۱۴.

از این خدایه جلاد خسته ام

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
جای تردید نیست که خداوند ارحم الراحمین و روف و رحیم است . خدایی است که رحمت او پیش از غضبش است. از این رو در آموزه‌های دینی آمده: «یا من سبقت رحمته غضبه؛ ای خدایی که رحمت او پیش از غضب و بیش از آن است».
پس شما در واقع از خود خسته هستید ونه از خدای مهربان تر از مادر .
توجه داشته باشید که رحمت و مهربانی از صفات و کمالات وجودی است و خداوند جامع جمیع کمالات است و هیچ کمال وجودی در هستی وجود ندارد که خداوند فاقد آن باشد، به خصوص رحیمیت که جزء بارزترین کمالات وجود است.
سوم: بر اساس قاعده«بخشنده شیء، فاقد شیء نخواهد بود» به آسانی به دست می آید که خداوند مهربان است، چون جای تردید نیست که برخی از انسان ها محبت و مهر و رحمت زاید الوصف دارند. قدر یقین آن مهر و محبت مادر و پدر به فرزندان است که در آن جای تردیدی وجود ندارد.
این مهر و محبت را خداوند در وجود آنها قرار داده است، پس معلوم می شود (که عطا کنند? این کمال به بندگان است) هرگز فاقدآن نیست و در حد عالی متناسب با سعادت قدسی خود این کمال والا را دارا است.
چهارم: همین که خداوند بر اساس لطف و محبت خود به ما انسان ها مثل سایر موجودات نظام هستی، وجود هزاران نعمت دیگر داده، دلیل روشن بر محبت او نسبت به ماست.
اگر ما را دوست نمی داشت و مهر و محبت به ما نداشت، این همه نعمت مادی و معنوی به ما نمی داد، و ما نمی توانستیم از نعمت بزرگ هدایت و راهنمایی به سوی کمال و با خوشبختی به فرستادن پیامبران خود برای بشر بهره مند شویم، پس عطایای او دلیل مهر و محبت اوست.
پس خدا را بندگی کن تا بشتر این حقیقت رادرک نمایی که خداوند مهربان است .

خدا ارحم الراحمین است؟؟؟!!!!
ولی چیزایی که شما به قوانین خدا و پیغمبر نصبت میدید این رو نمیگه ها...!!!
اگه قراره برای ارتداد و در خطر افتادن اسلام حکم اعدام رو صادر کنیم پس چه کامل بودنی در اسلام است که در خطر می افته
افرادی که قراره گول مشرکین رو بخورند چه دین سستی دارند که برای خدا بخواهند عزیز باشند....
من یک مسلمان زاده هستم و خدا را اونطور که خودم میخام میشناسم....خدای من مهربونه...بخشنده ست...هر روز صبح منو بیدار میکنه...تو کارهام کمک میکنه....وقتی کار بدی بخوام انجام بدم میاد تو ذهنم و خودش به من میگه که این کار درست نیست....
خدای من به من نمیگه اگه به حرفهام گوش نکنی باید به قتل برسی...میگه عواقبش دامنت رو میگیره...چند بار که گوش نکنم خودم عواقبش رو میبینم....
ولی شما دارید خدا رو یه آدم عادی معرفی میکنید که منافع شخصی داره و در صورت به خطر افتادنش سریع عکسالعمل نشون میده و خیلی هم تند برخورد میکنه...
پس فکر کنم یا خدا ارحم الراحمین نیست یا هم شما معنی ارحم الراحمین رو نفهمیدید...

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر . به چند نکته توجه نماید :
۱- بی ترید خداوند الرخم الراحمین است .
ولی بر معاندان کفر پیشه اشد المعاقبین هم است . سخن امیر مومنان در دعای افتاح چنین است :
... وَ أَيْقَنْتُ أَنَّكَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِي مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ أَشَدُّ الْمُعَاقِبِينَ فِي مَوْضِعِ النَّكَالِ وَ النَّقِمَةِ وَ أَعْظَمُ الْمُتَجَبِّرِينَ فِي مَوْضِعِ الْكِبْرِيَاءِ وَ الْعَظَمَةِ

خدايا، من يقين دارم كه در جاى عفو و رحمت مهربان‏ترين مهربانانى. و در جايگاه مجازات و انتقام،سخت‏ترين كيفركننده‏اى،و در موضع بزرگ‏منشى‏ و عظمت بزرگ‏ترين جبّارى .
۲- بی ترد ید اسلام از هر گونه نقص منزه است وآخرین دین وکامل ومحکم ترین دین است ولی برخی از مسلمانان ممکن است در باور وایمانش گاهی دچار ترد ید شودند
اسلام به ذات خود ندارد عیبی ** هر عیب که هست از مسلمانی ماست
پس برخی افراد مسلمان در دینداری شان ممکن است سست باشند وگرنه دین شان منزه از سستی است .
از این رو اسلام ارتداد را مردود دانسنته است تا افراد آسیب پپذیر مصون بماند .
پس کسی در جامعه ‏اى که بر اساس اعتقادات و باورهاى دینى، قوانین، رفتارهاى اجتماعى و فردى، امیال و آرزوهاى انسان‏ها و ارزش‏هاى اخلاقى شان شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهاى بسیارى در زندگى فردى و اجتماعى دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات عمومی جامعه موضع‏گیرى نموده و درصدد تخریب آن ها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگى فردى و ا جتماعى ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعى خواهد شد.
۳- بر خلاف آن چه شما تصور نموده اید خدارا باید آن طور که درقران وروایات آمده شناخت ونه آن طور که میل افراد است و
البته شناخت نسبی مقدور است، یعنی انسان می‌تواند به میزان علم و اندیشه و ظرفیت توسعه فکر و دانش خویش برای شناخت خداوند و امامان اقدام کند و به مقصد و کمال هم می‌رسد.
راه وصول به کمال حقیقی
اولین گام برای شناخت خدا و راه نزدیکی به کمال مطلق، خروج از حال غفلت و بیداری دل است که باعث پیدایش توبه و انابه می‌گردد و انقلابی درونی در شخص ایجاد می‌کند.
گام دوم این است که بیداری دل و خروج از غفلت را رشد دهیم و کمال ببخشیم واین حاصل نمی‌شود مگر از راه ازدیاد مطالعه و افزایش شناخت در باره خدا و مفاهیم صفات جمال و جلال او، نیز آگاهی از عظمت و قدرت و نعمت‌های بی‌شمار، همچون دوری از ناسپاسی و تقصیر خویش و سعی در جبران آن‌ها و شناخت معاد و سیره و اخلاق و مقام پیامبر و امامان علیهم السلام.
چگونه خدا را بشناسیم؟
خدا را از طرق مختلف می توان شناخت، به گونه ای که گفته اند راه شناخت خدا ورسیدن به او به شمارش نفس هایی است که خدا خلق نموده است. لیکن مهم ترین راه های خدا شناسی عبارتند از : ۱- خود شناسی
۲- جهان شناسی
۳- از راه شناخت مکتب و دین الهی که همان شناخت وحی و کلام خدا است.
۴- شناخت شهودی.
هر کسی می تواند به فراخور ظرفیت و همّت وتلاش خویش خدا را از این راه ها بشناسد. . در مورد شناخت خدا از راه خود شناسی که یکی از ارکان معرفت است، ابتدا باید دید مقصود از این معرفت چگونه معرفتی است. آیا مقصود شناخت اندام هاو وظایف اعضای بدن است ؟ آیا مقصود شناخت نیازهای حیات مادی اوست ؟!
آنچه که در موضوع شناخت انسان مورد توصیه انبیا و حکمای الهی قرار گرفته، شناخت رتبه انسان و جایگاه او در مجموعه هستی است. روشن است که پرداختن به ابعاد گسترده این موضوع، مجال بسیار گسترده و مطالعات عمیقی
می طلبد، ولی به اجمال برخی ازسرفصل ها را یادآور می شویم :
۱- شناخت مبدا و خاستگاه انسان.
۲-شناخت مقصد و فرجام آدمی.
۳- شناخت ویژگی ها و ابعاد وجود آدمی.
۴- شناخت تاریخ انسان در زمین و قوانین حاکم بر آن و سرنوشت اقوام وملت ها.
۵- شناخت فقر و نیازمندی انسان و محدودیت او در مقابل قدرت لایزال خالق هستی.
۶- شناخت وظیفه و راه و رسم صحیح در زندگی.
بالاخره به گفته شاعر شیرین سخن سعدی :
روزها فکر من این است و همه شب سخنم ** که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ز کجا آمده ام، آمدنم بهرچه بود ** به کجا می­روم آخر ننمایی وطنم
روشن است اگر کسی این سیررا به درستی انجام دهد، نتیجه قهری آن معرفت خالق هستی و صفات اوخواهد بود. شناخت خدا از راه خود شناسی وجهان شناسی ومکتب شناسی شامل شناخت خداوند و صفات او و حاکمیت بلامنازعه و مقتدرانه اراده او بر سراسر هستی است. این نوع شناخت که شناخت نظری است، مبتنی بر تفکر، تعقل، مطالعه و تحقیق است. آدمی یک بار برای همیشه بایستی با روش صحیح و منطقی موضوع خدا را برای خود حل کند. وقتی به نتیجه مثبت رسید - همان گونه که بزرگان خرد و اندیشه رسیده اند - نسبت و جایگاه خویش و خدا را در صحنه هستی ترسیم نماید. پس از آن در خواهد یافت که در جهان حقیقتی بالاتر، ژرف تر و محکم­تر از حقیقت ( ( الله ) ) نیست. پس سر بر آستان اومی ساید و همواره یاد او در دل، بر همه چیز غلبه می­کند.
می بایست سیر عقلانی و فکری را مبرهن و منطقی انجام داد و شبهات را از دل بیرون کرد، برای این منظور تفکر منظم و منطقی، شرطی ضروری است. پیشنهاد ما آن است که دفتری را به این کار اختصاص دهید و یک یک مسایل خود را درباره خداوند نوشته و به حل آن بپردازید. البته این دفتر را هیچ گاه نبندید و همواره آن را گشوده نگاه دارید، چرا که همواره آدمی نیازمند تغذیه فکری واصلاح و تکامل فکری است. این

سلام.
مرسی وممنون ا از مطالب بسیار مفیدتون .واقعا خوب بودو من و به پاسخ دلخواهم رسوند.
امیدوارم نظر دهندها اول قشنگ مطلبو بخونن وبفهمن وبعد نظر بدن .
باتشکر

سلام خدمت شما،باید بگم متاسفانه در مقالتون مغلته و ایهام بسیار بود و هیچ چیزی رو بطوره روشن معلوم نکرد،
و در ضمن اگرهم قرار باشه دفاعی مقابل این حرف که میگه اسلام خلاف انسانیت است باشه اصلا دفاع درستی نیست
حالا من سوالم رو مطرح میکنم و اثبات میکنم که اسلام و دیگر ادیان و بطور کل تمامی ایده های خدا محور.
این اثبات خیلی ساده است و خیلی بدیهیه.
اولین دلیلی که من بابه غیر انسانی بودن ادیان من جمله اسلام هست
جمله ساده ایی در قرآن هست که میگه کافران در آن دنیا بر جهنم و مومنان در بهشت قرار می گیرند،خب حالا ما اگر بیایم منظور رو تحلیل کنیم میگم که خب اگر این ایده به انسان و جان ادمی و انسانیت بیش از هر چیز اهمیت میداد پس دیگر چرا بدون توجه به اینکه افراد انسانن مومنان رو رستگاری و سعادت روا داشته و غیر مومنین و غیر مسلمانان رو جاهل و سزاوار جهنم خوانده؟
پس یک دلیل ثابت کرد به شکلی ساده.
دلیل بعدی مسئله ارتداد هست،خب بر فرض میگیریم که به شکل مثلا محبت آمیزی فقط در شرایطی حکم مرگ وجود داره!خب به هر حال همون شرایطی که روا داشته توجیحی نیست برایش جز اینکه بله این ایده کسانی که بخواهند از اون خارج بشن سزاوار مرگ میدونه بوون توجه به اینکه انسان هستند،این حرفتون هم که برای عدم تزلزل در جامعه این حکم وجود داره بسیار بی معنی هست نگاه کنید الان هر برند و مغازه ایی تبلیغش رو میکنه مشتریان خودشون انتخاب میکنن که چه برندی خریداری کنن و اینکه مثلا کسی که همیشه کوکا کولا میخره بره پپسی بخره و بعد از طرف کوکاکولا مجازات شه چقدر غیر منطقیه و اما چقدر هم مصداقه حکم ارتداد در اسلام؟
پس دلیل دومی که غیر انسانی بودن این دین خدا محور رو مثل همه دین های دیگه ثابت میکنه
دلیل دوم بحث اعدام در همجنسگرایان هست
همجنسگرایی که به رسمیت شناخته نشدنش در اسلام و اکثر ادیان نه تنها تتاقض اون مذاهب با علم رو اثبات میکنه بلکه غیر انسانی بودنشون رو هم اثبات میکنه
یک مغلته همیشگی وجود داره مِن بابه توجیح اعدام همجنسگرایان که گفته میشه شرایط خیلی بسته هست تا یک همجنسگرا اعدام بشه و یعنی شرایط در ملع عام هستو شاهد میخواد که دخول رو ببینه و هیچکس هم در ملع عام چنین کاری نمیکنه!
خب عزیزان یعنی چی! ما مشکلمون با این ایده و لوژیه!حالا چه کم اجرا بشه چه زیاد،چه شدنی باشه چه نشدنی،ما مشکل داریم با این ایده
برای مثال من عقیده دارم باید مردمی که در کشور زیمباوه زندگی میکنن رو کشت!حالا اینکه من میتونم چنین کاری بکنم یا نکنم یا اینکه چقدر شدنیه اصلا مطرح نیست بلکه این مطرحه که خب این ایده من بد هست.
پس این هم اثبات شد!
در ضمن آیه هایی ام که من بابه غیر انسانی بودن به شما میگم
آل عمران آیه ۱۱۸هست که دوستی را از میان غیر هم دین انتخاب نکنید چرا که آنها نسبت به شما کینه دارند!خب این خودش همین حرفی هست که مایه ی تفرقه بین آدمی هست دیگه
سوره الانفال آیه ۱۲هم بطوره کامل بیانگر هست.
با مغلته جهاد هم نمیتوان این رو رد کرد
و درکل جمله ایی که خااصه تمامی این مطالب هست اینه که وقتی ما میگیم خدا محور یعنی هر جیزی که خدا بکه بی چرایی و بی غیدو شرط!ولی انسانگرایی و انسان محور یعنی ارزش قائل شدن برای جان و شرف آدمی فقط برای اینکه انسانه بدون توجه به مذهبش و ....
در پناه خرد
روز خوش عزیزم

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
تعجب است که شما دم از انسانیت می زنید در خالی که کار های خلاف کرامت انسان را تایید می نمایید !!!
این نسخه شاید برای تان مفید باشد :
قرآن درباره انسان، بیانی دوگانه دارد: در بخشی از آیات، از کرامت و ارجمندی و برتری او بر دیگر موجودات سخن به میان آمده و در برخی از آیات دیگر، انسان نکوهش شده و حتی فرودست بودن او از حیوانات مطرح شده است. این بیان ما را به این حقیقت رهنمون می‌کند که انسان از دیدگاه قرآن دارای دو نوع کرامت است:
۱ـ کرامت ذاتی، ۲ـ کرامت اکتسابی.
مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونه ای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی،‌امکانات و مزایای بیشتری دارد. انسان چه بخواهد و چه نخواهد،‌از این کرامت برخوردار است.
خداوند انسان را برترین و اشرف مخلوقات دانسته واو را به واسطة دادن این قوّه مورد تکریم قرار داده است: "و لقد کرّمنا بنی آدم و حملنا هم فی البرّ و البحر و رزقنا هم من الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً؛(۱) ما بنی آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا حمل کردیم و از انواع روزی‌های پاکیزه به‌آنان روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم".
اما کرامت اکتسابی، دست یابی به کمال هایی است که انسان در پرتو ایمان و اعمال صالح خود به دست می‌آورد.
همه انسان‌ها استعداد رسیدن به این کمالات را دارند، ولی برخی به آن دست می‌یابند و برخی از ان بی بهره می‌مانند. استاد مطهری می‌گوید: "انسان حقیقی که خلیفه الله است، مسجود ملائکه است. همه چیز برای او است و دارندة همه کمالات انسانی است. انسانِ‌به علاوة ایمان است،‌نه انسان منهای ایمان. انسان منهای ایمان، کاستی گرفته و ناقص است.
چنین انسانی حریص است، خونریز است، بخیل و ممسک است، کافر است، از حیوان پست تر است".(۲)
آدمـی زاده، طرفه معجونی است ** کـزفــرشتـه، ســرشتـه و حیــوان
گر رَوَد سوی این، ‌شود کم از این ** ورکند میل آن، شود به از آن
پس با توجه به دو بُعدی بودن انسان (بعد مادی و معنوی) و مختار بودن او، هر انسانی میان این دو بُعد در حال نوسان است. اگر گرایش او به امور مادی افزایش یابد، از هر حیوانی پست تر خواهد شد و اگر گرایش او به امور معنوی فزون تر شود، از فرشته نیز بالاتر می‌رود. زیرا توانایی‌ها و استعدادهای فراتر از حیوان دارد،‌اما اگر همانند حیوانات به فکر غرایز و امور مادی است، پس از آن هم پست تر است یا چون جنایاتی انجام می‌دهد که حیوانات هم انجام نمی‌دهند،‌از نیروی عقل و اندیشه که بسیار شریف و ارزشمند است، در راه خواسته‌های حیوانی استفاده می‌کند. از طرف دیگر علی رغم وجود همه انگیزه‌های حیوانی و کشش‌های نفسانی در وجود او،‌از همة‌آن تعلقات می‌گذرد و فرشته‌خو می‌شود، پس از این جهت از فرشتگان برتر می‌شود، چون در آن‌ها این تعلقات و کشش‌ها نیست تا از آن‌ها بگذرند. معیار مهم برای این تفاوت، قدرت انتخاب و اراده در انسان است و وجود دو نیرو و کشش بسیار متضاد تا کدامین را برگزیند.
انسان‌ها از منظر برخورداری از کرامت اکتسابی و عدم آن، مورد ارزیابی قرار می‌گیرند که آیا فراتر از فرشتگان هستند و یا فراتر از حیوانات.
استاد مطهری می‌گوید: (در مکتب اسلام، تمام احساس‌های اخلاقی از پیدا کردن خودش و احساس واقعیت پیدا می‌شود. اگر انسان خود واقعی اش را پیدا کند می‌بیند تمام… ارزش‌های اخلاقی و نیز ضد اخلاقی معنا پیدا می‌کند. بعد از این است که انسان می‌بیند تمام اخبار اسلامی در باب اخلاق یک فلسفه خاص دارد و اخلاق در اسلام بر محور خودشناسی و احساس کرامت در خود واقعی و اخلاق اسلامی براساس این پایه بنا شده است.)(۳)
ایشان در جای دیگر می‌گوید: (در اخلاق اسلامی محور و آن چیزی که حجم اخلاقی به دور آن می‌گردد، کرامت و عزت نفس است).(۴) در شرح و تحلیل این اصل که برگرفته از متون اسلامی است، از امام علی(ع) نقل است که فرمود: (مَنْ کرُمَتْ عَلَیهِ نَفُْسُُُُه هانَتْ عَلَیهِ شَهَواتُه; کسی که از کرامت نفس بهره مند است، گرفتار شهوت‌ها نمی‌شود).(۵)
استاد مطهری می‌گوید: (انسان به حکم این که دارای یک شرافت و کرامت ذاتی است که همان جنبه ملکوتی و نفخه الهی است، ناآگاهانه آن کرامت را احساس می‌کند و بعد در میان کارها و ملکات احساس می‌کند که این کار با این شرافت متناسب هست یا نه. وقتی احساس تناسب و هم آهنگی می‌کند، آن را خیر و فضیلت می‌شمرد و وقتی آن را برخلاف آن کرامت می‌یابد، آن را رذیلت می‌داند.)(۶)
در جای دیگر می‌گوید: (اسلام وقتی که می‌خواهد انسان را به اخلاق نیک فراخواند، او را به یک نوع درون نگری دعوت می‌کند تا حقیقت وجودی خود را کشف کند؛ آن گاه احساس کند که پستی با جوهر وجود او سازگار نیست و براساس چنین درکی، کارهای بایسته و انجام دادنی را از کارهای نبایسته باز شناسد.)(۷)
اصل صیانت نفس و حفظ شخصیت، امری ذاتی و فطری است که انسان با آن زندگی می‌کند. اگر به این اصل خدشه ای وارد شود، باید منتظر ناهنجاری‌های رفتاری بود. کودک و نوجوان جذب حرف و رفتاری می‌شود که خود در آن نقش و سهمی داشته باشد. فرزندان ما وقتی احساس ارزش مندی نکنند به وجد نمی‌آیند. با اظهار محبت و ارزنده سازی شخصیت و تکیه بر نقاط قوت و کارهای مثبت و پرهیز از ارتباط و اقتدار یک جانبه، فرزندان به رعایت قوانین اخلاقی و برطرف کردن لغزش‌ها راغب می‌شوند.
پی‌نوشت‌ها:
۱. اسراء (۱۷) آیه ۷۰.
۲. مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲،‌ص ۲۷۳.
۳. مرتضی مطهری، همان، ص۱۸۵.
۴. همان، ص۱۴۷.
۵. نهج البلاغه فیض الاسلام، قصار۴۴۱.
۶. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۳، ص۷۳۸.
۷. همان، تعلیم و تربیت، ص۲۳۷.

بلفرض در جامعه ای که بیشتر افرادش یهودی باشند اگر یک یهودی بخواهد مسلمان شود این درست است که یهودی ها ان فرد را به جرم تضعیف یهودیت دار بزنند؟ یا اسلام تفاوتی با سایر ادیان دارد و ما خود را برتر مینامیم؟؟؟ و سوال بعدی کسی که هیچگاه خود را مسلمان اعلام نکرده و صرفا چون والدینش مسلمان بوده اند مسلمان نامیده میشود چرا باید حکم ارتداد برایش نوشته شود؟؟؟ ایا به نظر شما یک گرگ در لباس میش بیشتر به گله اسیب میزند یا گرگی که گرگ بودنش واضح است؟؟؟؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .

بر خلاف بر داشت شما ممنوعیت ارتداد در تمام ادیان و آیین هایی که در گذشته وجودداشته ودارد با توجه به خواسته ها و ادله هایی مورد پذیرش بوده ودر برخی مواقع نیز اجرا شده می شده است.
در دین یهود و مسیحیت وآیین زرتشتی این حکم اعمال می شده وهرکدام از آن ها برای این حکم ، دلایلی را بیان کرده اند مثلا خالص بودن نژاد یهودیان از دلایلی است که یهودیان در خصوص این قانون داشته اند.
در این مبحث اشاره ای گذرابه حکم ارتداد در ادیان یهود،مسیحیت وزرتشت می کنیم.
ارتداد در آیین یهود
آیین یهود بر این باور است که«در زمانی که حضرت موسی(ع)برای نزول تورات در کوه طور معتکف شد و مدت غیبت او به طول انجامید، بنی اسرائیل جواهرات را به شکل گوساله ای در آورد و بنی اسرائیل آن را پرستیدند، و هنگامی که موسی(ع)از این انحراف اطلاع یافت، سخت بر آشفت و از جانب خداوند فرمان رسید که کاهنان، یعنی فرزندان (لاوى)، همه کسانی را که بر غیر خدا سجده کرده اند بکشند و چنین شد و در آن روز، سه هزار نفر از بنی اسرائیل کشته شدند. (۱)
بخشی از این حکایت در قرآن کریم نیز انعکاس یافته است، از جمله :
(وَاِذْقِالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَکُمْ بِاتّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا اِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا اَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْر لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ.).(۲)
«وآن هنگام را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من ،شما بدان سبب که گوساله را پرستیدید بر خود ستم روا داشتید،اینک به درگاه آفریدگارتان توبه کنید و یک دیگر را بکشید ،که چنین کاری در نزد آفریدگار ستوده تر است،پس خدا توبه شما را پذیرفت زیرا توبه پذیر ومهربان است»
در تورات، سازنده گوساله شخص هارون، برادر موسی(ع)معرفی شده، ولی در قرآن کریم از سامری یاد شده، و هارون در این انحراف بی گناه قلمداد شده و حتی به تلاشهای او در جلوگیری از انحراف اشاره رفته است .
همچنین در تورات از رفع عقوبت ارتداد به وسیله توبه، سخنی به میان نیامده است؛ بدین معنا که کیفر مرتد از نظر تورات قتل است، چه توبه کند و چه نکند، ولی در قرآن کریمْ جمله (فَتابَ عَلَیْکُمْ) می تواند ناظر به رفع کیفر مرتد در صورت توبه باشد، و فقهای اسلام همگی معتقدند که باید به مرتد ملّی فرصت داد که توبه کند و در صورت بازگشت، مجازات اعدام از او برداشته می شود.
همچنین در تورات، از نظر مجازات، تفاوتی بین زن و مرد مرتد وجود ندارد، ولی فقهای اسلام معمولاً مجازات زن مرتد را اعدام ندانسته اند.
ارتداد در آیین مسیحیت
مسأله ارتداد و مجازات مرتد، از طریق تورات در میان مسیحیان نیز راه یافته و همه دانشمندان مسیحی تا قبل از پیدایش مذهب پروتستان، مجازات مرتد را اعدام می دانسته اند، هر چند که بعضی از رهبران مذهبی مسیحیّت - شاید تحت تأثیر مکتب اسلام - پذیرفته اند که توبه مرتد مجازات اعدام او را رفع می کند.
به عنوان نمونه، «آلبرماله» (۳) می نویسد: بسط قلمرو امت نصارا در اروپا، در قرون وسطی تحقق یافت و در نتیجه مسلمانان نیز از اسپانیا رانده شدند.
در این زمان، دو گروه به نام سالکان (لیون) و مرتدان (آلبی ها) به وجود آمدند و مرتدان آلبى، مانند ایرانیان قدیم معتقد به مبدأ خیر و شر بودند و مسیح را فرشته ای که مبدأ خیر فرستاده می شناختند و نیز معتقد به تناسخ بودند و به همین جهت از خوردن گوشت حیوانات اجتناب می کردند.
این عقیده در (لانگدوک) به سرعت انتشار یافت و روحانیان کاتولیک را از اعتبار خود ساقط ساخت و به همین جهت، روحانیان به این مرتدان و قوم ترک (غیر مسیحى) به یک چشم می نگریست. سرانجام به دستور پاپ، جنگ صلیب بر ضد مرتدان آغاز شد و (آلبی ها) قتل عام شدند.
به دنبال جنگ صلیب، دادگاههای تفتیش عقاید به وجود آمد. در این دادگاهها برای اعتراف، از شکنجه استفاده می شد و آنها که اعتراف به گناه می کردند، عقوبت سهلتری داشتند، ولی آنان که اعتراف نمی کردند یا قبلاً یک بار دیگر توبه کرده و توبه خود را شکسته بودند(۴)، حکمشان این بود که زنده، طعمه حریق شوند.
دادگاههای تفتیش عقاید در فرانسه و ایتالیا مدتها ادامه داشت، ولی در آلمان گاه گاه تشکیل می شد. برخی از روحانیان و به خصوص فرقه (فرانسوا) با تفتیش عقاید مخالف بودند؛ و لذا یکی از این روحانیان می نویسد: اگر پطرس و پولس مقدس نیز به این دیوان احضار می شدند، برائت ذمه حاصل نمی کردند.).
در دائرة المعارف دینی (میرچاالیاده)، ذیل ماده Apostasis آمده است:
ارتداد در آیین زذتشت
مجازات مرتد در آیین مجوس نیز اعدام بود - اعم از این که مرتد، ایرانی باشد یا غیر ایرانی - و برای این مطلب که مجازات مرتد در آیین مجوس اعدام بوده، ادله و شواهد فراوانی وجود دارد و از آن جمله، متن نامه (تنسر)، موبد موبدان در دوران اردشیر بابکان می باشد که در تاریخ طبرستان موجود است و به صورت مستقل نیز به وسیله مجتبی مینوى، در سال ۱۳۱۱ منتشر شده است.
پی نوشت ها:
۱) سفر خروج تورات (باب ۳۲)
۲) سوره بقره آیه ۵۴
۳) تاریخ قرون وسطی،اثر آلبرماله ص‏۲۸۶
۴) یعنی دوباره مرتد شده بودند.

این حکم کاملا غیر انسانیه . این احکام فقط با قوانین اعراب زمان محمد قابل مقایسه هست .

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
گرچه کلام تان مبهم است ومعلوم نیسا کدام حکم اسلام این مورد بی مهری قرار داده اید ؟ ولی در مجموع باید گفت همه احکام اسلام از جمله جنگ های آن ، برای نجات انسان وحفظ کرامت انسان است . چون جنگ هایى که مورد تأیید اسلام است، مبارزات رهایى بخش است. شعار پیامبر : رستگارى، آزادى و آزادگى بشر بود. (قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا) مى‏کوشید با اقدامات فرهنگى مردم را به راه رستگارى رهنمون سازد. جنگ‏هاى پیامبر براى رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت‏هاى سازنده آن حضرت موانع ایجاد مى‏کردند، حال اگر پیامبر موانع را از مسیر راه بر نمى‏داشت، نمى‏توانست به هدف‏هاى والاى خویش که هدایت و رستگارى بشر بود، نایل گردد؛ به ناچار از استراتژى جهاد و دفاع بهره مى‏گرفت تا مانع‏هاى مسیر رشد زدوده و راه، براى سعادت و رستگارى هموار گردد. سیره رسول خدا نیز نشان می دهد که دین اسلام دین رافت است. نمونه های زیادی وجود دارد که نشان می دهد، پیامبر با مخالفان مدارا دشمنان را عفو می نمود، مثلا حضرت بعد از فتح مکه عفو عمومی اعلام نمود»(۱)، از این رو در قرآن از پیامبر به عنوان «رحمه للعالمین»(۲) یاد شده است. رسول خدا یكى از افسران خود را كه هنگام ورود به شهر مكه، اين‏گونه شعار مى‏داد: امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده مى‏شود، از فرماندهى عزل کرد.(۳)
پی‌نوشت‌ها:
۱. جعفر سبحانی فروغ ابدیت قم ، دفتر تبلیغات اسلامی ، ۱۳۷۰ ش، چاپ ششم. ج ۱ - ۲، ص ۳۳۷ ،رک: ابن اثیر ،الكامل في التاريخ، بیروت، دارصادرللطباعه والنشر، ۱۳۸۵ه-۱۹۶۵م ، ج ۲، ص ۲۵۲، ابی جعفرمحمدبن جریر طبری، تاريخ طبري، ، مطبعه الاستقامه بالقاهره ۱۳۵۸ه-۱۹۳۹م، ج ۲،‌ص ۳۳۳.
۲. انبیا (۲۱) آیه ۱۰۷.
۳. جعفرسبحانی، همان، ص۳۳۷.

سلام
اگر به ظاهر مسیحیت را قبول کنیم ولی ایمان قلبیمون اسلام باشه حکمش چیه؟

تصویر پاسخگوی احکام

سلام

تشکر از ارتباط شما

اگر فردی به خاطر حفظ جان یا مالش مجبور شود که بگوید مسیحی است در صورتی که واقعا به اسلام ایمان دارد و کافر نشده است، اشکالی ندارد.

من میخام کمونیست بشم چون پس از چهار سال رنج نماز خواندن فقط تمرکزم روازدست دادم که کی دوباره باید نماز بخونم در صورتی که قبلا ساعت های طولانی رو در شب ریاضی میخوندم و لذت میبردم ولی الان از ترس نماز صبح نمیتونم بیدار بمونم هر چند هیچ وقت برای نماز بیدار نمیشم ولی فکرش اذیتم میکنه در ضمن ایده های ذهنی رو از دست دادم و تا پولدار نباشی در اسلام هیچی نمیشی نه بهجت نه هیچ کس دیگه چون ان ثروتمند بود

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!
پرسشگر گرامی،

پاسخ به سوالتان را با نقل حکایتی آغاز می کنیم:
روزی حضرت موسی بن عمران(ع) در راه به جوانی بی ادبی برخورد کرد. آن جوان در کمال وقاحت و بی شرمی گفت: «ای موسی! من آنچه را خدای تو گفته به جا بیاور، انجام نخواهم داد و آنچه را که امر کرده ترک کنم، به جا خواهم آورد. از طرف من به او بگو که تو هم به هر نحوی می خواهی مرا عقوبت کن.» حضرت موسی(ع) از او صورت برگرداند و به راه خویش ادامه داد تا این که روزی در حال مناجات، خداوند متعال به او فرمود: «ما پیغام آن جوان را که به تو داده بود تا به ما برسانی شنیدیم گرچه تو شرم داشتی که آن پیغام را به ما برسانی. از طرف ما نیز این پیام را به آن جوان برسان و به او بگو ما تو را به عقوبتی مبتلاساخته ایم که بالاتر از آن تصور نیست. اما اکنون درد آن را درک نمی کنی. روزی درد آن را می فهمی که راه گریزی برایت نیست.
حضرت موسی(ع) عرض کرد: پروردگارا! من آن جوان را بسیار سرحال و خرسند دیدم و در او هیچ گونه گرفتاری مشاهده نکردم. خطاب شد: ای موسی! هر گاه من به بنده ای غضب کنم، بزرگترین عقوبتی که به او می کنم، آن است که لذت عبادت خود را از او می گیرم تا در اثر عدم لذت از عبادت من را ترک عبادت کند و مستحق عقوبت دائم و خلود در آتش جهنم شود و این جوان را به چنین عقوبتی مبتلانموده ام، ولی اکنون متوجه نیست و به زودی متوجه خواهد شد.

راه اصلی رسیدن به لذت عبادت، خودسازی و ترک لذت های نفسانی و مبارزه با خواهش های افراطی و کسب معرفت خداوند و عشق به او و حضور قلب است. زیرا لذت بردن از نماز مستقیما معلول حضور قلب و معرفت خداوند و عشق به او است ولی کسی در معرفت و عبادت موفق است که با نفس خود مبارزه و جهاد اکبر داشته باشد.
بنابراین اگر از نماز لذت نمی بریم یکی به خاطر این است که در بخش تخلیه نفس و نفی موانع خوب عمل نکرده ایم و لذت و هواهای نفسانی و گناه در قلب ما مانعیت ایجاد کرده است و دیگری هم به خاطر این است که در بخش اثباتی خودسازی در معرفت خداوند و عشق به او و حضور قلب نکوشیده ایم.
ما دو نوع لذت داریم. لذت های دنیوی و مادی، لذت های معنوی. این دو نوع لذت در مقابل هم قرار دارند. اگر کسی بخواهد از معنویت لذت ببرد، باید از دنیا دور و از لذت های مادی فاصله بگیرد، وقتی ما با گرایش افراطی به دنیا و لذت های آن از خدا دور می شویم، نتیجه طبیعی آن این است که دیگر از انس با خدا و قرب به او لذت نمی بریم.
گرایش افراطی به دنیا و لذت طلبی افراطی و در نتیجه آن گناه بزرگترین مانع و حجاب انسان در کسب لذت های معنوی خواهد بود.
اوج لذت های معنوی بستگی به اوج عبادت و عشق انسان به خداوند دارد. عرفا و اولیای خدا چون در اوج بندگی و عبادت و ریاضت نفس بودند، بیشترین لذت را از خدای متعال می بردند، آنچنان که حاضر نبودند حتی یک لحظه از این حالات خود را با تمام دنیا عوض کنند.
بنابراین یکی از مهمترین و مؤثرترین عواملی که باعث می شود لذت مناجات از انسان گرفته شود گناه است . همان گونه که انجام هر کاری مستلزم فراهم کردن مقدمات آن کار است امور عبادی نیز همچون نماز یک سری مقدماتی دارد که اساسی ترین مقدمه ترک معاصی در عقیده و عمل است . علامه جوادی آملی ( حفظه الله تعالی ) می فرمایند : کسی که جز حلال نمی خورد و جز به حلال نمی اندیشد حتما ً از عبادت لذت می برد . چنان که انسان گرفتار سرما خوردگی و گرفتگی بینی از بوی خوش لذت نمی برد و ... انسان گنهکار نیز از عبادت لذت نمی برد . فطرت شفاف و شکوفا شده از عبادت لذت می برد.

کسی که در خارج از عبادت محوریت همه امورش خدای رحمان باشد مسلما ً در حین انجام عبادت بهترین حال را دارد . به هر میزان که انسان از معاصی اجتناب کند مسلما ً بهتر می تواند عظمت خالق و معبود خویش را درک کرده و از هم صحبتی با او لذت ببرد . اگر انسان اهل مراقبه باشد احوال قبل و بعد از عبادت را مراقبت و مواظبت نماید , به طور قطع از عبادت حظ و بهره خواهد برد .
اگر بخواهیم کامل شویم چاره ای جز تهذیب روح نیست و تهذیب روح راه ندادن بیگانه به حریم دل است وقتی هر گونه , سخنی را می گوییم به هر جایی نگاه کرده به هر چیزی گوش فرا می دهیم هر غذایی را خورده و .... بدانیم که بیگانه را در دل خود جای داده ایم.۱
زمانی که دل جایگاه بیگانه شد دیگر خدا را در آن کاری نیست بنابراین انسان از انجام عبادت لذت نمی برد . هر چند که به فرموده ی امام ( رضوان الله تعالی علیه ) : در همین ها که به طور ضعیف دعا می خوانند و ذکر خدا می گویند به اندازه ی همان مقدار تأثیری که ( در آنهاست ) طوطی وار هم هست لکن درشان تأثیر کرده بهتر از آنهایند که تارک هستند .
اگر مدت زمانی حال دعا در شما زیاد بوده و متأثر می شده اید شاید گرفتن حال دعا از شما تلنگری باشد برای اینکه این حال را از خود نبینید و مغرور نشوید و این را از فضل خدای رحمان ببینید چرا که هو اضحک و ابکی . شیطان هیچ گاه بیکار نیست و برای هر کسی مکاید خاصی را به کار می برد . ابتدا تلاش می کند که انسان اهل عبادت نشود ؛ وقتی از این طریق موفق نشد اتفاقا ً او را تشویق به عمل می کند تا او را دچار آفاتی کند مثل عجب ، غرور و ... که گناهانی بسیار عظیم هستند .
چنین شخصی به جایی می رسد که بر اثر انجام عبادات خود را از خدای غنی طلبکار می بیند و نعوذ بالله بر قادر مطلق منت می گذارد به خدای مهربانی که به او هستی بخشیده و ..... به همین دلایل است که کسانی که این مسیر پر پیچ و خم سلوک و عبودیت را به سلامت طی کرده اند سفارشی می کنند که : پس از انجام محاسبه ی روزانه برای کارهای نیکی که انجام داده ای خداوند متعال را شکر کن چرا که همه ی توفیق ها از جانب حضرت حق است.

«فان احسنت حمدت الله و ان اسأت استغفرت الله ؛ اگر کار نیکی انجام دهی شکر خدا به جا آوری و اگر بد کردی از خدا آمرزش خواهی» . ۲
لذا اینکه گاهی اوقات انسان بر اثر اعمال صالحه به خود غره می شود از الطاف الهی است که مدت محدودی توفیق انجام آن حسنه از او گرفته می شود ؛ چرا که لا حول و لا قوة الا بالله
امیر بیان مولا علی ( علیه السلام ) می فرماید : سیئة تسووک خیر عند الله من حسنه تعجبک ؛ گناهی که تو را پشیمان کند بهتر از کار نیکی است که تو را به خود پسندی ( عجب ) وا دارد. ۳
حقیقتا ً این حکمت ، حکمت تکان دهنده ای است . از این سخن به خوبی فهمیده می شود که عجب تا چه اندازه برای انسان خطر ناک است .
شاید حالت سابق شما فقط حال بوده و در درون شما ملکه و تثبیت نشده ؛ لذا پس از مدتی نوسانات و فراز و فرودهای روحی تغییر می کنند . انسان با تمرین و تکرار حسنات و طلب کردن توفیق آن از خدای متعال و داشتن جدیت و خلوص در مسیر انشاءالله آن حسنات درونش ملکه شده و تثبیت خواهد شد .
گاهی اوقات گرفتاری و مشکلات زیاد انسان را به خدا نزدیک تر می کند و حالت تضرع و مناجات در انسان , قوی تر می شود و با رفع گرفتاری و حل مشکل انسان غالبا ً دچار غفلت شده کمتر حال مناجات می یابد . «فَإِذَا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِكُونَ » ؛ هنگامی که سوار بر کشتی شوند خدا را با اخلاص می خوانند ( و غیر او را فراموش می کنند ) اما هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد باز مشرک می شوند .
مشغولیات ذهنی :
مشغولیات ذهنی مختلف که انسان درروزمره با آنها درگیر است می تواند یکی ازموانع ارتباط صحیح با معبود باشد ؛ همان طور که قبلا ً نیز اشاره شد اگر انسان همه ی مشغولیات و امورش درراستای عبودیت و بر محور خدا باشد از عبادات لذت خواهد برد.
قلب انسانها با توجه به مراتب شان دچار اقبال و ادبار می شوند . به عبارت دیگر انسان در برخی مواقع بسیار شور و اشتیاق انجام عبادات رادارد و گاهی اوقات ممکن است خدای ناکرده حتی برای عبادات واجب هم کسالت داشته باشد . البته هر چه انسان در مسیر بندگی و عبودیت بیشتر طی طریق کرده باشد لحظات اقبال و نشاطش بیشتر خواهد بود .
امام علی ( علیه السلام ) می فرمایند : ان للقلوب شهوه واقبالا و ادبارا" فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرائض بنابراین قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنویات دارد و گاه پشت می‏کند. در این رابطه فرموده‏اند: در هنگام اقبال دل به مستحبات و مندوبات بپردازید و در صورت ادبار به واجبات اکتفا کنید. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن و اهل‏بیت (ع) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در می‏آید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمی‏تواند او را از محبوب حقیقی باز دارد. این همان حالتی است که از آن تعبیر به "نماز دائم" شده است. ۴

برخی عواملی که می‏تواند عبادت را برای انسان لذت بخش کند چند چیز است:
الف) قبل از عبادت انسان خود را مستعد و مهیا سازد؛ یعنی، قدری به خود تلقین کند من در صدد نیایش و نماز هستم و سعی کند افکار متفرق را از ذهنش دور کند.
ب) حتی الامکان در بهترین وقت عبادت کند؛ مثلاً، با کسالت - خستگی و خواب آلودگی - وارد نماز نشود. "لاتقربوا الصلوة و انتم کسالی".
ج) در محیط پر سر و صدا و آشوب به مناجات نایستد، بلکه محیط آرام و با فراغتی را انتخاب کند.
د) در حین عبادت مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احیاناً افکار دیگری به او هجوم آورد، همین که متوجه شد، سعی کند خود را از دام آن افکار برهاند.
نتیجه:
این حالت اقبال ادبار به ذکر خدا ممکن است برای هر شخصی رخ دهد و ما نباید به طور کل امید خود را از دست بدهیم و بشویم آلت دست ابلیس باید همواره از خداوند متعال کمک خواست و درد خود را خودمانی و بدون ترس با او در میان بگذاریم و نکته ای که بسیار با اهمیت است این است که ما نباید فکر کنیم همه از عبادات و تکالیف لذت می برند چرا که تکلیف خود دارای سختی است و گردن نهادن به دستور خداوند متعال و تسلیم بودن در برابر خواست کردگار به مرور به لذتی شیرین تبدیل خواهد شد.و اصل در عبادات تسلیم بودن است نه لذت بردن اگر چنین بود که میشد رفتن به دنبال خواست دل و هوای نفس.
ما هم اگر به دنبال آن لذت هستیم باید دست از یک سری لذات دیگر برداریم . یادمان باشد همدیگر را دعا کنیم و از خدا بخواهیم تمام لحظات و ساعات ما را با یاد خودش عجین کند إن شاء الله .

پی نوشت ها :
۱- علامه جوادی آملی / تفسیر موضوعی قرآن کریم / ج ۱۰ / ص ۵۹
۲- نهج البلاغه / حکمت ۹۴
۳- نهج البلاغه / حکمت ۴۶
۴- نهج البلاغه / حکمت ۳۱۲

موفق باشید.

اگر ارتاد در همه ی ادیان هست پس دیگه نمیشه دین ب حق رو فهمید مگه میشه خدا در همه ادیانش خرج رو گناه بدونه ولی یکیو از اون یکی کاملتر بدونه و اگر ادیان دیگر خودشون این حکم ارتادو ب صورت قانون دراوردن مثلا همون روحانیونشون و در بطن دینشون این حکم نیس بازم ی سوال پیش میا چرا خداوند حکمی رو در دین کاملش گذاشته ک افریده هاش خودشون این قانونو در دین های قبلی ک کامل نیس گذاشتند دلیلشو برام بگید لطفا و ی سوال دیگه فرق اون مسلمون زاده ک با تحقیق اسلام اورده و باز کافر میشه و حکمش اعدامه با اون ک مسلمون زاده نبوده اونم با تحقیق مسلمون میشه وکافر میشه اما حکمش اعدام نی در چیه.ممنو میشم جواب بدید

تصویر soalcity

سلام
اگر به این نکته توجه کنیم که تکثر بین ادیان به خاطر تحریف ها و لجاجت های انسان بوده است و دین در نزد خدا یکی بیش نیست، سوال شما جواب داده می شود. اگر همه انبیاء با هم در یک جا باشند، همه آنها یک دین خواهند داشت. نه دین هایی که بحث خروج از یکی و وارد شدن به دیگری پیش آید.
اما راجع به فلسفه احکام باید توجه کرد که مافلسفه همه ان ها را نمی دانیم.

این سایت سفسطه خوبی داره تو برخی نظر ها میخوندم بحث دینی رو با بحث مواد مقایسه میکردید اگر از دین های دیگه اطلاعات کاملی داشتی اینگونه نظر نمیدادید
عقیده هر شخص برای خود اون است اگر بفرض من مسیحی بشوم به خانواده ام و دوستانم در مورد مسیحیت بگم اون ها خودشون عاقل هستند و براساس استدلال خودشون هست که بیان یا نیان به من هیچ ربطی نداره به حکومت هم ربطی نداره به هیچ کس به جز خود اون شخص ربطی نداره
اعدام کردن یک شخص به خاطر عقایدش و این که روایات و از دست مسائل داریم بیشتر برای سرپوش گذاشتن برای مخفی کردن مسائل سیاسی پشت پرده هست همون طور که امروز اقایان سیاسی از دین برای قدرت خودشون استفاده میکنند
اگر قراره شما دین رو با مسئله خوب یا بد بودن مواد مخدر مقایسه کنید پس چرا نیاییم در مورد خوب یا بد بودن استفاده ابزاری دین برای منافع شخصی صحبت نکنیم؟

تصویر soalcity

سلام
کسی از گفتگو درباره استفاده ابزاری از دین منع نکرده است. بلکه مساله بسیار روشن است که استفاده ابزاری از دین برای منافع شخصی عملی بسیار زشت است.
خب حالا این چه ربطی دارد به مساله مورد نظر؟ اگر یک نفر در جایی خلاف کرد یعنی باقی خلاف ها جایز است؟
شما که مسائل سیاسی پشت پرده را می بینید، آیا احتمال نمی دهید که کسانی به دنبال از بین بردن دین باشند تا راحت تر بتوانند استعمار کنند؟ این همه شبکه ماهواره ای و توزیع رایگان کتب و ... هنوز شما را متوجه دست های پشت پرده برای گرفتن اسلام نکرده است؟
آیا نباید با توطئه هایی این چنین برخورد کرد؟ اصلا اگر عقیده کاملا مساله ای شخصی است، شما چرا نسبت به عقاید مطرح شده در این سایت موضع گیری کرده اید؟

به هیچ وجه جواب قانع کننده ای نبود

تصویر soalcity

سلام اگر اشکالتان را هم می فرمودید، خوب بود. چرا که آنچه در توان ماست، ارائه پاسخ مستدل و منطقی است. و قانع شدن یا نشدن، تابع فاکتورهای متعددی است که بعضی از آنها خارج از توان دیگران می باشد.

سلام بر شما دوست عزیز،
۱.صحبتهای شما شدیدا دچار تناقض است. مثلا اینکه میفرمایید قتل مرتد از باب وجه ی اجتماعی قضیه است! این مسئله در واقع یکجور تقلیل امر الهی به منویات یک حزب سیاسی است! این کارکرد یک حکومت و‌حزب آنهم از نوع توتالیتر و تمامیت خواه است که،از بروز اندیشه های دیگر در جامعه هراس دارد! این از ذات خداوندی به دور است،‌آخر یک سوال ساده: خدای قادر متعال برای حفظ جامعه اش ! چه نیازی دارد که دستور و برنامه ی قتل دگراندیشان را بدهد؟ خب اساسا چرا نعوذبالله خدا "بترسد" ازینکه افکار مردم متزلزل شود، اگر اسلام با فطرت سلیم هر انسانی مطابق است، پس دیگر دستور قتل برای خروج از دین دیگر چیست؟ اتفاقا من به راحتی و با خیال و‌ وجدان راحت میتوانم بگویم مطابق با فطرت خالص انسانی ام نمیتوانم موافق اعدام یک نفر بخاطر تغییر عقیده اش باشم، حتی اگر برای عقیده اش تبلیغ کند، این سوال اساسی اینجا مطرح میشود،‌که آیا "دین" برای "انسان" آمده یا "انسان" برای دین؟ این کاملا واضح است که منطق سلیم و روشن نیازی به حکم قتل ندارد، مثلا هیچ وقت در هیچ نظام فکری ای برای منکرین چهار ضربدر چهار مساوی است با شانزده، حکم اعدام صادر نمیشود تا از "اساس" و بنیانهای جامعه ی "ریاضی" دفاع شود. ریاضی مسلم است،‌منطقی است، قابل تحلیل و پذیرش است و آنچنان مبرهن است که بحثی دران نیست، حالا هزاران نفر بیایند بگویند چهار چهارتا میشود سی و دوتا ، خب بگویند.اینکه برای قوام جامعه ی اسلامی باید حق حیات انسانی را به صرف تغییر عقیده سلب کرد، یک‌نتیجه گیری سیاسی است. یعنی از نظر شما، خدا اینجا رییس یک حزب سیاسی است، مثلا هیتلر که برای مصالح نژاد ژرمن ، دست به قتل دیگران میزد، یا موسولینی ، یا استالین ،که هرکدامشان هم توجیهی اتفاقا از جنس "حفاظت از کیان اجتماعی" و... داشته اند.
۲.منطق دنیای امروز، و اصولا انسانیت در کل نمیتواند بپذیرد که کسی بخاطر تغییر عقیده و‌تبلیغ تغییر عقیده مجرم شناخته شده و به قتل برسد. منطق میگوید جواب یک ، یک است، جواب حرف ، حرف است، جواب حرف نمیتواند چوب باشد ، یا قتل باشد، این خیلی بدیهی است،‌حال حتما میخواهید توجیه کنید که "ترویج ارتداد" مانند "کشتن انسانهاست"!! خب این یک تعبیر " شاعرانه" است، از همان نوعی که زمین شد شش و آسمان گشت هشت! منطق سلیم انسانی میگوید" قتل" و از ان استنباط میکند "کشتن" ، پس منطقا اگر به اصول و قواعد زبان پایبند باشیم، قتل ، قتل است و حرف ،حرف است، و این دو هیچ برابری ای با هم ندارند. هیچ کس با مرتد شدن، به معنای دقیق کلمه ، کسی را "نمیکشد". اگر بخواهیم بر اساس تشبیه و صنایع ادبی ، حکم قضایی صادر کنیم ، سنگ روی سنگ نخواهد ماند، مثلا یکی میتواند بگوید ، اذان گفتن مسلمین ، تیریست بر قلوب کافران، پس هر کس اذان بگوید ، یعنی واقعا"تیر" به قلب کسی شلیک کرده! پس باید تحت تعقیب قضایی قرار گیرد!.در هیچ‌منطق سلیم و در هیچ سیستم فکری بی طرف و عاقلانه ای ، کسی که از مذهبی خارج شد ، کاری که میکند هم کفه ی قتل و‌کشتن و سلب حق حیات یک انسان نیست.حالا شما صغری و‌کبری بچینید، یک انسان بی طرف و سالم(کسی که از مردن دیگران لذت نمیبرد) شاید بتواند قتل در برابر قتل را بپذیرد(حداقل از نظر لغوی) ولی قتل در برابر تغییر عقیده ، را به هیچ‌وجه. حتی از لحاظ لغوی.

تصویر soalcity

سلام

اول آنچه را قبول نداشته اید تناقض خوانده اید، حال آنکه تناقض بین دو چیز است. نه اینکه بگویند یک حرف غلط است چون تناقض است.
بعد هم به نوعی چشم بندی کرده اید که اصلا خدا به حکومت چه کار دارد و حکومت را هم صرفا برای امثال هیتلر و ... شمرده اید.
عزیز جان در جامعه اجازه نمی دهند کسی بی ضابطه ادعای طبابت بکند. و جسم افراد را به خطر بیاندازد. آن وقت خدای متعال برای سلامت روان جامعه هیچ حکمی نداشته باشد؟ و اجازه دهد ابدیت آنها بازیچه دست توطئه گران شود؟
شما با این همه آزاد اندیشی اجازه می دهید بچه شما با معتادان دوست شود تا آزادانه تحت تاثیر تبلیغات مواد مخدر قرار گیرد؟

شما فقط همین مواد مخدر رو دارین؟ اگر این دین مواد مخدر باشه چی؟؟
والا من که یه کتاب از سوالاتی که داشتم درست کردم رفتم قم آونجا نتونست حتی به یکیش جواب بده و گفت نمیدونم و بلد نیستم
برای این که تبلیغ نشه پخش نکردم ولی میدونم بیشتر مسلمان ها رو کافر میکنه
شما روحانیونی که نون سفره خودتون رو از روحانیت میگیرین بدونین اگه دین راست باشه اون نون قطعا حرامه چون سوالات رو با سفسطه جواب میدین یا انقد کش میدین که آدم یا یادش میره یا به خودش تلقین میکنه که جواب رو گرفته
به هر حال شما شاید ما رو گول بزین ولی خودتون رو نمیتونین گول بزنین
تا حالا برا خودتون این سوالات پیش نیومده؟ آیا واقعا شما اعتقاد دارین و با اعتقاد کامل جواب میدین یا تلقینه یا برای فرمانروایی دارین مارو گول میزنین اگه اینجوریه تاحالا به خودتون گفتین اگه بمیرین چی میشید یا فقط ادای مسلمان بودن را در میارین و عمری بدون این که بفهمین کلتون رو به خاک زدین
از ترس این که منو مرتد اعلام کنین بیشتر نمیگم(همه این ها در حد سواله و یقین نیست )

تصویر soalcity

سلام
به نظرم بهتر است چند بار نوشته خود را بخوانید و در آن تامل کنید.
شما ابتدا ادعا می کنید مجموعه ای از سوال دارید که هیچ کس قادر به پاسخ آن نبوده! بعد حمله می کنید که همه پاسخ ها تلقین کردن جواب و سفسطه و فریب است؟
بالاخره مطالب پاسخ دارند یا خیر؟
بعد شما واقعا فکر نمی کنید ادعای داشتن مجموعه ای مخفی و سری از شبهات دینی در عصر ارتباطات و با این همه اسلام ستیزی و ... سخن خنده داری باشد؟
و بامزه تر اینکه پس از کلی توهین و نیت خوانی و فرار به عالم خیالات خود به جای دیدن واقع، در انتها نوشته اید، مطالب تان سوال است؟ اگر شما به حد یقین برسید، چه می کنید؟ و اگر نمی ترسیدید چه می گفتید؟
پس امیدوارم به سخن خود باور پیدا کنید که خودتون رو نباید گول بزنید.

با سلام و خسته نباشید، سوال من رو بسیاری از دوستان مطرح کردن و متاسفانه جوابی قطعی برای این مسئله ندادید، چرا یک فرد مسیحی یا از اسلام خارج شده و مسیحی شده امکان تبلیغ دین خود (بدون توهین و استهزا به دین اسلام) را در جامعه اسلامی ندارد و مرتدد محسوب می شود؟ مردم دوست دارند بپذیرند یا ردش کنند، حق انتخاب مگر با خود فرد نیست که سخنان این فرد مسیحی را قبول کند یا نه؟ شما میگید این کار سبب سستی ایمان مردم به دین اسلام شده و مردم از دین اسلام دوری می کنند... خب فرد مسلمانی که با این حرفا زود ایمان خودش رو ببازه همون بهتر که از اول ایمان به اسلام نداشت، اگر شرایط گناه برای انسان پیش نیاد کی آدم دست به گناه میزنه، مثل کور مادرزادی که چشمش تا حالا به نامحرم نیوفتاده باشه... اگر یک مسلمان سخنان این فرد مسیحی را قبول کند و یا نکند به دست خودش است و آیا این همان آزادی در انتخاب دین نیست؟

تصویر soalcity

سلام
باید توجه کنیم که اندیشیدن و تحقیق کردن، متفاوت از تحت تاثیر تبلیغ قرار گرفتن است. مثلا آیا شما همین سخنان را به این شکل درباره مواد مخدر می پذیرید؟ خب اجازه دهیم هر کسی می خواهد در مدارس، در رسانه و ... مواد مخدر را تبلیغ کند و هر کس نخواست، آن را استفاده نکند!!
پس بحث اینکه یک نفر مجاز باشد، در هر چه دوست دارد، تبلیغ کند، به هیچ عنوان در جوامع بشری پذیرفته شده نیست.
در جوامع مجموعه ای از اندیشمندان و پیشینه فرهنگی و ... به اصول و هنجارهایی می رسند که برای حفظ سلامت اجتماع باید از آن صیانت کنند و از همین رو تبلیغی که خلاف آن باشد، ممنوع است. بله اگر کسی توانست از طریق مجامع علمی، در اندیشه نخبگان تغییر ایجاد کند، این تغییرات به تمام جامعه سرایت می کند. اما تا زمانی که کسی توانایی اثبات منطقی ادعای خود را ندارد، حق تبلیغ کردن ندارد.

بالاخره این بحث ها بسیار مسئولیت پذیر هست . اینکه آیات قرآن در یک شرایط گفته شده اند مثلا سوره محمد آیه ۴ آمده: چون با کافران ( در جنگ ) برخورد کردید باید گردن هایشان را بزنید. بعد جالب هست بنده در یک جمعی بودم که خارجی حضور داشت غیرمسلمان بودند یک روحانی هم بود وقتی ازش پرسیدند که قرآن آیاتی دارد که خشونت سوق می دهد و این آیه ۴ سوره محمد را بهش گفتند این روحانی فرمود که نه این آیه در شرایط خاصی آمده و چون کافران داشتند مسلمانان را می کشتند بعد آن روحانی فرمود که شرایط را باید در نظر گرفت برای آن زمان بوده است. خب چرا به خارجی ها و غیرمسلمانان ، روحانیون عزیز اینجوری جواب می دهند که این آیاتی که به کشتن و هلاک کردن تشویق کرده قرآن برای اون دوره خاص بوده خیلی جواب منطقی و رُمانتیک دادند این روحانی عزیز، بعد به مردم داخل و مسلمان می رسد می گویند حکم ارتداد در قرآن وجود دارد و مرتد اذعان کند لازم الاجراست و چون قرآن گفته. چطور جواب برای یک موضوع چند شکل یهو می شود . آیا هر کس یک طور می بیند که اینجوری خیلی خطرناک هست مثلا یکی اعدام می شود بخاطر ارتداد ولی مثلا برخی مخالف بوده باشند ، خب یک خانواده و فامیل مثلا از وجود پدر و پسر محروم شدند چون به دلیل تفسیر یک عده اعدام شده.

تصویر soalcity

سلام
سخن شما مانند آن است که کسی در مطب دکتری نشسته باشد، و بعد که با نسخه های مختلف دکتر مواجه می شود، اعتراض کند که چرا متفاوت عمل می شود!
طبیعتا عمل باید با توجه به شرایط و متفاوت باشد، اما آنچه لازم است این که در سیستم فکری، هر چیزی به شکل کاملا منطقی و بر سر جای خود قرار گرفته باشد. و اگر شما توضیح کاملی از بحث مواجهه با کفار دریافت می کردید، با حکمت های مطالب قرآنی آشنا می شدید. مثلا می توانید به آدرس ذیل مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/3088

همچنین به گونه ای نوشته اید که انگار دهها نفر، با حکم ارتداد کشته شده اند! بنده غیر از حکم ارتداد سلمان رشدی، هیچ موردی سراغ ندارم که کسی به خاطر ارتداد، محکوم به مرگ شده باشد.

اینکه ادمین میای بیان عقاید شخصی یک آدم با مواد مخدر قیاس میکنی و فقط با این مثال جواب میدی آدم حق اظهار عقاید شخصیش نداره از کجا آوردی؟کی گفته چنین مثالی اصلا درسته؟این مثال که مضرات گفتن عقیده شخصی با مواد مخدر خانمان سوز قیاس کنی مراجع تقلید این کشور هم قبول دارند؟میخوام بدونم سطح شعور مراجع تقلید و سطح منطقشون مثل مثال شماست یا نظر اونا متفاوته

یک چیز دیگه بگموجواب این حرفم نمیخواد بدی.من به عنوان یک مسلمون برا همه آدما و افکارشون احترام قایلم و برای شما ادمین هم احترام قایلم.اسلامی که من قبولش کردم سرشار از عدالت آازادی هست ولی جمهوری ما داره اینطور به زور به مردمش میقبولونه متاسفانه.نزارید بیشتر از این مردم از دست کارهای ما از این نعمت متنفر بشند.واقعا مردم به زور نمیشه به بهشت برد چه برسه بگیم برا زنده موندن باید این قانون زور ما رو قبول کنی

تصویر soalcity

سلام
اگر به همان مطلبی که مورد اشاره شماست، مجدد مراجعه بفرمایید، مشاهده می کنید که شما به نوعی برداشت غلط داشته اید.
بحث مواد مخدر برای این بود که روشن شود هر چیزی قابل تبلیغ نیست. اما اینکه چه چیزی می تواند اجازه تبلیغ داشته باشد را در ادامه توضیح داده ام و نوشته ام:
در جوامع مجموعه ای از اندیشمندان و پیشینه فرهنگی و ... به اصول و هنجارهایی می رسند که برای حفظ سلامت اجتماع باید از آن صیانت کنند و از همین رو تبلیغی که خلاف آن باشد، ممنوع است. بله اگر کسی توانست از طریق مجامع علمی، در اندیشه نخبگان تغییر ایجاد کند، این تغییرات به تمام جامعه سرایت می کند. اما تا زمانی که کسی توانایی اثبات منطقی ادعای خود را ندارد، حق تبلیغ کردن ندارد.

و باید توجه کنید که هر چیزی قابل احترام نیست در این جهان از موش پرستی و آلت پرستی تا نژاد پرستی و ... وجود دارد که هرگز سزاوار احترام نیستند.
و فکر می کنم برداشت های غلط شما از کامنت و ... ناشی از انتقادهای شما از برخی مسائل اجتماعی است که اینجا محل ابراز آن نیست و نباید آن را به دین ربط دهید.

ببخشید...ما از اول ک ب دنیا میایم توی گوشمون اذان میخونن و میشیم مسلمون...اونموقع ما هیچی نمیدونیم و انگار از بزرگترهامون فقط فقط تقلید میکنیم...ما دینمان را خودمون انتخاب نکردیم پس چرا وقتی میخواهیم آن را عوض کنیم اعدام میشویم؟!
این خیلی غیر منطقیه...

ممنون میشم جواب منو بدید...

تصویر soalcity

هیچ کس را به خاطر آنکه در گوش او اذان گفته اند، مسلمان حساب نمی کنند. تا خود شخص به بلوغ نرسد و دین را انتخاب نکند، به او مسلمان نمی گویند که بعد بخواهند بگویند مرتد شده است.

سلام خسته نباشید
چطوری میتونیم به دین کاتولیک بریم؟
من هنوز مرجع تقلید نکردم با این حساب مسلمون نیستم دیگه؟
میخوام بگید چطوری تغییر بدم برم به دین کاتولیک

تصویر soalcity

سلام
مسیحیان می گویند دین چشم بستن و ورود در تاریکی است. چون همان اول باید قبول کنید که ۱=۳، چون می گویند یک خدا مساوی سه خدا است و این قابل فهم نیست و فقط باید بپذیرید.
شما هم هر زمان چشم بر حقایق بستید، می توانید به هر دینی غیر از اسلام روی آورید.

بسیار متاسفم برای شما که با قیل و قال و غوغا و مغلطه درصدد اثبات چیزی هستید که آن را منطق مینامید.
اولین شرط در پذیرش هر مرام و مکتب و حزب و مذهبی، وجود اختیار و آزادی در پذیرش آن مکتب است. مسلمانان در پذیرش و ورود به دین نه از ابتدا دارای اختیاری هستند و نه در خروج از آن.
این چه دینی است که نه در ورود به آن و نه در خروج از آن، اختیار و آزادی وجود ندارد. آنوقت در کمال قباحت اسلام را دین آزادی و آزادگی میدانید؟ این آزادگی است که مخالفین و منتقدین اندیشه های مذهبی خویش را به جوخه ی اعدام بسپرید؟ مثالهم نه آزادید و نه آزاده.
اولین حکم در رساله های عملیه ی مراجع اینست که تقلید در اصول دین حرام است و از آن طرف دختران را در ۹ سالگی و پسران را در ۱۵ سالگی مجبور به رعایت کامل موازین شرع میکنند.
با چه زبانی به شما بگوییم که این عین تناقض است؟
اگر واقعا شما دلیل و برهانی محکمه پسند و منطقی میداشتید تا به این حد از ارتداد و اظهار عقیده نمیهراسیدید.
این روش و سبک و سیاق گروه های مافیایی و فاشیستی است که اعضاء خارج شده از از گروه خود را ترور کنند.
چرا باید الله بعنوان خالق گیتی از اظهار عقیده ی یک مرتد و زندیق بهراسد و فورا دستور به قتل دهد؟!
بگونه ای که حتی توبه ی مرتد مرد فطری مورد پذیرش واقع نمیشود و نمیتواند جلوی اعدام وی را بگیرد!
و زن مرتد را در حبسی موسوم به حبس مخلد لباس خشن بر تنش میکنند و به او در سه روز چند بار آن هم جلوی دیدگان مردم شلاقش میزنند و اگر در آن شرایط توبه کرد توبه اش پذیرفته میشود و اگر توبه نکرد در انتهای روز سوم اعدام میشود.
شما جرات نکردید که این مطلب را در مقاله ی خود درج کنید.
خودتان هم خوب میدانید که گزافه میگویید. امیدوارم شما برادران عزیزم حقیقت انسان دوستی و محبت به دیگران را درک کنید و از منجلاب آدم کشی و شرارت و ترور بیرون بیایید.

تصویر soalcity

مطابق ادعاهای شما باید قبول کنید از نظر شما آزادی در هیچ جایی وجود ندارد و هیچ انسان عاقلی آن را نمی پذیرد.
چون هیچ جا اجازه نمی دهند در کلاس های مدارس و دانشگاه مواد مخدر تبلیغ شود. حتی برای تبلیغ چیپس و پفک هم محدودیت می گذارند و بالاتر اینکه مجبور می کنند ضد تبلیغ بشود و روی پاکت سیگار، عکس بیماری های ناشی از سیگار را بزنند.
لابد پزشکان هم می ترسند که مشتری هایشان را از دست بدهند، برای همین نمی گذارند کسی بدون پروانه طبابت معتبر مطب بزند!!

پس اگر لحظه ای به عقل خود ازادی بدهید و از هیاهو دورش کنید، می فهمید که هیچ جا آزادی بی قید و مطلق نیست. بلکه همیشه ضوابطی منطقی دارد.
از نظر اسلام کسی حق ندارد ضد تبلیغ کند و آرامش ذهنی جامعه را به هم بریزد. بله هر کس می خواهد مطالبی انتقادی نسبت به معارف اسلامی بیان کند، می تواند در مجامع علمی حاضر شود و گفتگو کند. اما اینکه یک نفر راه بیفتد و جنجال کند من خودم تا دیروز مسلمان بودم، ولی دیدم دین به درد نمی خورد، طبیعتا باید خود را آماده مجازات کند.
و وقتی که برای به خطر انداختن سلامت جسم مردم؛ مجازات وجود دارد، برای به خطر انداختن سلامت روحی باید سنگین ترین مجازات وضع شود.

درباره مسلمان شدن و شروع اسلام نیز هر کسی اندکی از اسلام بداند، متوجه است سخنان شما چقدر بی پایه و اساس است.

امیدوارم بفهمید با جنجال و فاشیست خواندن و انواع و اقسام توهین ها، نمی توانید حقایق را عوض کنید.

مگه نگفتید اسلام راه راست رو پیش روی ما گذاشته و تمام دلایل رو بهمون برای ایمان آوردن گفته و هیچ اجباری هم نزاشته
اگه دلیل های قرآن کامله پس چرا منکر ها رو میکشن؟. مگه دلایل ایمان آوردن ما رو نیاورده
چرا خیلی ها دارن مخالفش حرف میزنن یا اعتقادات خیلی داره تغییر میکنه
یعنی اسلام همه دلایل ها رو بما نگفته و ناقصه که معنیش خلاف حرف شماست
یا این که واقعا دلایلی خلاف حرفای قرآن وجود داره که می تونه منکر خدا و دین بشه؟

تصویر soalcity

به نظر شما اینکه این همه آدم سیگار می کشند و حتی معتاد می شوند، یعنی اینکه سیگار و مواد مخدر ضرر ندارد و به ما دروغ گفته اند؟
انسان که همه کارهایش از روی عقل نیست. برخی از روی هوا و هوس انتخاب می کنند.

معمولاً پیروان سایر ادیان نیز بر این عقیده هستند که دینشان کاملترین دینها بوده و وظیفه ترویج دین را دارند. مگر راه رسیدن به حقیقت این نیست که نظرات مختلف را شنیده و سره را از ناسره تشخیص دهیم. اگر تبلیغ آیین دیگردرجامعه ممنوع باشد نظرات مختلف چگونه به ما برسد؟
فرض کنید فردی پس از تامل و تحقیق فراوان به این نتیجه رسید که اسلام دین حق نبوده و مسلک رسیدن به حقیقت دین و آیین دیگری است. بنا بر دیدگاه شما این فرد باید تمام عمر خود را ساکت مانده و مشاهده گر گمراهی جامعه (از نظر خود) باشد. و اگر تلاشی برای هدایت جامعه انجام شود حکم این فرد مرگ است.
این رفتار مشابه رفتار بت پرستانی است که پیامبران را به دلیل داشتن نظر مخالف عقیده بت پرستی و به جرم فاسد کردن جامعه بت پرستان به قتل می رساندند.
شاید جوابتان این باشد که پیامبران و مبلغان دینی با استدلال های عقلی و منطقی مردم را هدایت کرده و بت پرستان و کفار تنها به دلیل تعصب و انکار دست به مخالف و جنگ با پیامبران می زدند.
خوب کسی که با منطق و عقل به دین اسلام کافر شده و همین دلایل منطقی و عقلی را برای جامعه توضیح داده و شروع به تبلیغ ضد اسلام کند حکمش چیست؟ مرگ، چون مهم نیست چقدر منطقی باشد. مهم این است که حرف شما حرف حق است.
فرض کنید شخص A مرتد شود و با بزرگترین دانشمندان روز اسلام که افراد B و C و .... و Z هستند به مناظره بپردازد و با استدلال های منطقی بیش از نیمی از این دانشمندان را مرتد کرده و خارج از اسلام نماید. در این صورت حکم این فرد در صورت تبلیغ دین خود چیست؟
قطعاً کسانی که تعصب دارند باز می گویند "این دانشمندان احمقانی بیش نبوده و حکم تمامی آنان مرگ است. من و عقیده من عقیده راستین و بر حق بوده و هر کس ازآن روی برگرداند و به تبلیغ عقاید خودبپردازد مجاراتش مرگ است."
چرا اجازه نمی دهید مردم دین خودشان را پس از دریافت اطلاعات از تمامی منابع ممکن و پس از مقایسه آنها، انتخاب کنند؟ چرا می گویید خیلی از افراد منطقی انتخاب نمی کنند؟ فرض کنیم که حرفتان درست باشد. چه اصراری دارید که افرادی که منطقی نیستند بر عقیده شما باقی بمانند؟ چرا دنبال جامعه ای هستید که در آن فقط عقاید شما تبلیغ شود و مردم باید تنها نظرات شما را بپزیند و کسی که بر خلاف عقاید شما تبلیغ کند به جرم خراب کردن عقاید جامعه به مجازات مرگ محکوم شود؟

تصویر soalcity

اگر عنایت بفرمایید، تاریخ انقضای این ادعاها فرا رسیده است. شما الان در محیطی مطلب خودتان را ثبت کرده اید که هر کسی هر چه در چنته دارد، رو کرده و کسی نمی تواند بگوید نگذاشتند من حرفهایم را بزنم!!

حتی در فضای حقیقی نیز کسی مانع جلسات علمی و مناظرات و گفتگوهای بین ادیان نمی شود. بلکه حتی فراتر از آن با بودجه همین مملکت دانشگاه ادیان تاسیس شده و از تمام فرقه ها برای تدریس فرقه خودشان دعوت می شود و از آنها پذیرایی هم می کنند.

البته اصل این است که بین گفتگوی علمی در محیط آکادمیک و شانتاژهای تبلیغی تفکیک قائل شویم و تبلیغ باید ضابطه باشد که در این خصوص می توانید به توضیحات این آدرس مراجعه بفرمایید:
http://www.soalcity.ir/node/3638

با سلام و تشکر جنبه دیگر دلیل ارتداد به نظر من اسلام با این اقدام جلوی مسخره بازی را گرفته ، برای مثال فرض کنیم کسی جرمی را در اسلام مرتکب شده که مجازاتش اعدام یا سنگسار یا شلاق باشد این شخص پس از گرفتار شدن در چنته قانون بگوید من مسلمان نیستم و به طریق دین دیگر باید مجازات شوم ،مثلا مشروب خورده و برای در رفتن از مجازات بگوید مسیحی هستم ، به این ترتیب مجازات اسلامی مفهوم خود را از دست می دهد و دین دچار آفت می شود.

سلام
سن تکلیف در دختران بسیار پایین است و درکی از اسلام وجود ندارد جامعه ما اسم اسلام را یدک می‌کشد و بسیاری از رفتار ها بوی شرک را میدهد مثل قدرت زیادی که برای پدر رئیس محل کار دیگران قائل میشویم . قالب افراد حتی مذهبی ها درک جامعی از اسلام در بسیاری از زمینه ها مثل ثروت ندارند و با وجود تمامی مثل امام حسن علیه السلام دید بسیار منفی نسبت به پول و ثروت دارند و بر خلاف آیه قرآن (و هر خیری که به شما رسد از ماست و هر بدی از جانب خودتان است) مسلمانان ریشه بدبختی ها و رنج های خود را در رفتار ها و باور های خود جستجو نمی‌کنند و به اصلاح نگرش خود نمی‌پردازند که آیات مشابه این آیه نیز در قرآن بسیار است و تنها کسی که به انسان ظلم میکند تنها خود انسان است . در اسلام اصولی وجود دارد که هر فرد وظیفه دارد خود آن را درک کند که عبارت از توحید نبوت عدل معاد و ... که مفاهیم بسیار عمیقی هستند جدای از این که بسیاری از مسلمانان با وجود این که این اصول قابل تقلید نیستند به درک و فهم آن نمی‌پردازند ولی این امر نیاز به زمان زیادی دارد و مسلمان بودن از سن پایین و داشتن پدر و مادری که بسیاری از ابعاد اسلام را درک نکرده اند و گاها دیدگاه های بسیار متفاوت از متن صریح قرآن دارند دلیل بر مسلمانی نیست و نیاز به بستر جامع ترس است البته اگر خانواده درک و مطالعه می‌داشت این مشکل مرتفع میشد در سطح جامعه اما واقعیت امر متاسفانه این طور نیست.

تصویر شهرسوال

سلام و عرض احترام

پاسخ بدين سوال، مستلزم توجه به چند نکته است:

نخست. انسان براي اينکه به سعادت برسد، چاره اي ندارد جز اينکه از دستورات الهي تبعيت کند. او نبايد به دنبال چون و چرا باشد بلکه بايد مو به مو اوامر و نواهي الهي را اطاعت کند. درست شبيه دستوراتي که پزشک حاذق به انسان مي دهد. يک انسان عاقل، در مقابل دستورات و تجويز پزشک به دنبال علت و فلسفه اين داروها و دستورات نيست بلکه تنها به دنبال عمل کردن بر طبق دستور العمل صادر شده است. بنابراين، وقتي انسان، بيماري خود را متوجه شد و پي برد که رسيدن به مسير مورد نظر و سلامتي تنها در پيروي کامل و بي چون و چرا از اين دستورات است، تمام تلاش خود را معطوف به عمل بهتر و دقيق تر ميکند نه فهم چرايي و فلسفه اين دستورات.

دوم. انسان آگاه مي داند که خداوند متعال، خالق اوست و مهربان نسبت به او. او آگاه از برنامه درست براي سعادت انسان است و بهتر از هر کسي مي داند که او چه چيزي براي رسيدن به سعادت نياز دارد. اين انسان مي داند که هر دستوري که خداوند مي دهد به واسطه مصلحتي است و اگر مصلحتي در کار نبود که براي سعادت انسان مفيد باشد خداوند هيچگاه چنين دستوراتي را نمي داد. و نيز مي داند که اگر از چيزي نهي ميکند، به جهت مفسده اي است.

سوم. مسئله مهم ديگر آن است که يک سري شروط عمومي براي جريان تکليف وجود دارد. بلوغ تنها يکي از اين شرايط است و شرايط ديگري نيز وجود دارد از جمله قدرت و عقل و اراده و... با فهم اين مسئله مي توان متوجه شد که گرچه تکاليف الهي در قالب يک سري جملات و قضاياي حقيقي براي عمل کردن صادر شده است ولي هر کسي بر اساس شرايط خود دستور متناسب با خود را در مي يابد. مثلا روزه ماه رمضان يک عبادت لازم و واجب است ولي اين وجوب براي کسي که توان انجام آنرا ندارد فعليت ندارد.

چهارم. تکاليف الهي، علاوه بر شروط عمومي، با يک سري قواعد ثانويه استثنا مي خورد: بر اين اساس، يک سري عناوين که به عناوين ثانويه مشهورند، جلوي فعليت تکليف براي کساني که آن اوضاع را دارند مي گيرد. اين عناوين باعث ايجاد يک سري احکام با عنوان احکام ثانوي در مقابل احکام اوليه مي شوند وعبارتند از: ضرورت و اضطرار، اکراه، ضرر، عسر و حرج، اهم و مهم، مقدمه واجب، حفظ نظام، تقيه، ياري بر واجب و ترک حرام، ياري بر معصيت و ظلم، امر و نهي پدر ومادر، نذر، عهد و قسم. بنابراين در همان مورد روزه، گرچه روزه گرفتن براي تمام مکلفان که شرايط عمومي تکليف را دارند واجب است ولي اگر روزه گرفتن شخص را به سختي غير قابل تحمل بيندازد يا موجب ضرر بر جسم او شود، در اين مورد بر چنين مکلفي، روزه واجب نيست.

پنجم. فلسفه نه علت حکم: مسئله مهم ديگري که لازم است بدان توجه شود اين است که گرچه احکام داير مدار يک سري مفسده و مصلحت است و اين مفسده و مصلحت به عنوان علت حکم دانسته شده است،
ولي

اولا: انسان توان پي بردن به همه اين مصلحت ها و مفسده هاي حقيقي را ندارد.
ثانيا: بيان هايي که در روايات و ادله نقلي به عنوان علت احکام بيان شده است، در حقيقت حکمت (يکي از علت ها نه همه آنها) حکم است نه علت کامل آن.
تفاوت علت و حکمت در اين است که علت رابطه ضروري با معلول دارد. هرگاه علت محقق شود، معلول نيز خواهد بود و هرگاه نباشد، معلول نيز منتفي خواهد بود. اما حکمت و فلسفه، علت ناقص و گاه شرط ومقتضي يک حکم است و گرچه در حکم دخيل است ولي در بسياري موارد، وجودش به تنهايي کفايت نمي کند.

بر اساس اين مقدمات و نکاتي که گفته شد اينکه ميتوان در مورد فلسفه تکليف دختران در ۹ سالگي صحبت کرد. بلوغ شرعي که ملاک مکلف شدن انسانها است، يک مسئله تکويني و فيزيولوژِک است نه صرفا يک مسئله تشريعي و اعتباري.(۱)

نتيجه:
۱. دستورات خداوند متعال، هماهنگ با تکوين و نوع آفرينش موجودات است.
۲. خداوند از هر کس، به اندازه توان فکري، جسمي، رواني او تکليف مي خواهد.

*در مورد سطح پائين اعتقادات بسياري از مردم با شما موافقيم.

پي نوشت:

۱. مقاله: اهليت حقوقي، شناسايي سن بلوغ و تأثير آن در تکليف ؛ حسن الجواهري، مترجم محمد رضا کدخدايي؛ مجله فقه اهل بيت عليهم السلام، شماره ۶۰ صفحه ۷۱

/۴۰۰۲۳۴/

می شه بفرمایید تفاوت اسلامی که حکم مرتد رو اعدام میدونه با داعش در چیه؟ اونها هم اگه یه سنی شیعه می شد رو به جرم ارتداد می کشتند چون تشیع رو مضر و صدمه زننده به اسلام می دونستند.
اصولا فرق خاصی بین این حکم اعدام مرتد با عملی که یه تروریست انجام میده هست؟ این حکم ارتداد جزو احکامیه که باعث می شه یه مسلمان تروریست بشه.

تصویر شهرسوال

بسم الله الرحمن الرحيم.
با عرض سلام وادب محضر پرسشگر محترم.
مقدمه:۱- ازنظر اسلام کسي که شهادتين(اشهد ان لااله الا الله واشهد ان محمدا رسول الله ) را به زبان جاري جانش محترم وکشتنش حرام وهمين طور يهوديان ومسيحيان وزردشتياني که سر جنگ با اسلام وبا مسلمانان را ندارند جان ومالشان محترم وکشتن آنها حرام وممنوع است .
۲-در فقه اهل‌سنت؛ بنابر رأى مشهور، مرتد - در همه انواع آن - ابتدا دعوت به توبه مي‌شود، اگر توبه کرد آزاد مي‌شود، و گر نه کشته مي‌شود و فرقى ميان ملّى و فطرى(که بعدا توضيح مي دهيم) و زن و مرد نيست.[۱]ارتداد در اديان الهى غير از اسلام جرم و گناه، و مجازات آن مرگ است.[۲]بنابراين، مي‌توان گفت: ارتداد از ديدگاه همه اديان و مذاهب جرم و گناه است و مجاز آن - با اختلاف در شرايط - مرگ است.[۳]

پاسخ:اولا داعش به هيچ يک از قوانين اسلامي پاي بند نبوده ونخواهد بود.آنها مرد وزن کوچک وبزرگ رزمنده وغير رزمنده را مي کشند ومساجد را منفجر مي کنند گوشت خوک,شراب مي خورند وزنا انجام مي دهند.کدام مسلماني؟ اصلا قدرت هاي غربي داعش وطالبان ووو را به وجود آوردند که چهره اسلام را خراب کنند.
دوما: مسئله مرتد درمذهب شيعه شرائط وحکمتي دارد, اجازه بفرماييد وحوصله به خرج دهيد که مسئله دقيق بيان شود
۱-مرتد کيست؟
مرتد کسى است که از اسلام خارج شده، و کفر را اختيار نمايد.[۴] خروج از اسلام با انکار اصل دين، يا يکى از اصول دين(توحيد، نبوت و معاد) حاصل مي‌شود. هم‌چنين با انکار يکى از ضروريات دين که براى همه مسلمانان روشن و واضح است به گونه‌اى که ملازم با انکار رسالت باشد.[۵]

۲-ارتداد به دو قسم فطرى و ملّى تقسيم مي‌شود.مرتد فطرى، کسى است که پدر يا مادرش در هنگام انعقاد نطفه‌اش مسلمان بودند و خودش پس از بلوغ، اظهار اسلام کرده، و سپس از اسلام خارج شده است.[۶]مرتد ملّى کسى است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه او کافر بودند، و او پس از بلوغ، اظهار کفر کرد و سپس اسلام آورده، و مجدّداً کافر شده است.[۷]

۳-حکم جزايى مرتد در مذهب شيعه اين است که ازچهار قسم مرتد,فقط يک قسم مستق اعدام است وآن مرتد فطرى است اگر مرد باشد کشته مي‌شود و توبه او نزد قاضى قبول نمي‌شود، اما اگر مرد مرتد ملّى باشد نخست دعوت به توبه مي‌شود، اگر توبه کرد آزاد مي‌شود، زن مرتد، چه فطرى باشد چه ملّى، کشته نمي‌شود، بلکه دعوت به توبه مي‌شود، اگر توبه کرد آزاد مي‌شود،.[۸]

۴-مرتد فطري هم با اين شرائط مستحق اعدام است :يک)- ارتدادش را علني کند وروزنامه اي ورسانه اي نمايد وگرنه اعدام ندارد. دو)- در اول بلوغش اقرار به اسلام نموده باشد وگرنه اعدام ندارد.ساشده)-به حقانيا اسلام يقين داشته باشد درحال شک وتحقيق نباشد وگرنه اعدام ندارد
فلسفه مجازات مرتد
سوما:حکم ارتداد داراي فلسفه وحکمتهاي مهمي است:
قبلا اشاره شدهرگاه مرتد، ارتداد خود را به جامعه بکشاند، رفتار او در حوزه احکام اجتماعى قرار مي‌گيرد و ملاک‌هاى احکام اجتماعى را پيدا مي‌کند و از اين ديدگاه مجرم است؛ زيرا:

يکم: حقوق ديگران را ضايع کرده است؛ چراکه در اذهان عمومى ايجاد شبهه و شک مي‌کند و واضح است که ترويج شبهات در افکار عمومى باعث تضعيف روحيه ايمانى جامعه مي‌شود و از آن‌جا که بررسى شبهات در توان متخصصان و دين‌شناسان است، عامه مردمِ ديندار - که اين توانايى را در خود نمي‌بينند - حق خود مي‌دانند که فضاى عمومى جامعه سالم بماند.و حفظ روحيه ايمانى جامعه حق مردم است، اسلام آن‌را از مصالح اجتماعى مي‌داند؛ لذا به تعظيم شعائر دين ترغيب کرده،[۹] و از شکستن آن نهى کرده است.[۱۰]
دوم: اختلال جامعه .مجازات مرتد، کيفرى است که به جهت اختلال در نظم اخلاقى جامعه ايجاد کرده است. هر اندازه اختلال اخلاقى و مذهبى و نيز تضييع حقوق عمومى بيشتر باشد، مجازات بايد سنگين‌تر باشد. روشن است جامعه‌اى که روحيه دينى در آن رو به تضعيف برود جامعه‌اى دور از سعادت واقعى است، هرچند از نظر تکنولوژى پيش‌رفته باشد. به همين دليل است که علاوه بر ارتداد، هر عمل ديگرى که اعتقادات و ايمان عمومى را تضعيف کند، داراى مجازات سنگين است، از قبيل ناسزاگويى به پيامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع)؛ زيرا وقتى تقدس اين امور در جامعه شکسته شود راه تحريف دين و نابودى آن باز مي‌شود.

سوم:جلوگيرى از ادامه تبليغ ارتداد توسط شخص مجرم،
مرتد تا زمانى که ارتداد خود را اظهار نکرده جرم اجتماعى مرتکب نشده است، مجازات سنگينى که از سوى اسلام براى ارتداد تعيين شده است راه تبليغ ارتداد را مي‌بندد.

چهارم: نشان دادن اهميّت دين در جامعه،هر نظام حقوقى و جزايى با وضع قوانين خود نشان مي‌دهد که چه امورى براى آن اهميّت بيشترى دارد. وضع مجازات سنگين براى ارتداد، اهميّت حفظ روحيه ايمانى جامعه را مي‌رساند.

پنجم: ترغيب به تفکر بيشتر در دين، قبل از پذيرش آن،مجازات مرتد، غير مسلمانان را ترغيب مي‌کند که با توجه و دقت بيشترى اسلام را بپذيرند. اين مسئله از ايمان سست جلوگيرى مي‌کند.

ششم: تخفيف مجازات اخروى،از ديدگاه دين، مجازات دنيوى باعث تخفيف مجازات اخروى مي‌شود. خداوند متعال، مهربان‌تر از آن است که انسان را براى يک گناه دو بار مجازات کند. روايات نشانگر اين مطلب است که در صدر اسلام اين باور که مجازات دنيوى باعث پاک شدن در آخرت مي‌شود وجود داشته و مجرمان را براى اقامه حدّ، تشويق به اعتراف گناه مي‌نموده است.

گفتني است؛ اگرچه مجازات دنيوى لااقل باعث تخفيف مجازات اخروى مي‌شود، امّا خداوند راه ديگرى را براى پاک شدن در آخرت، عنايت کرده است و آن توبه خالص است. اگر گنه‌کار توبه خالص کند بدون اين‌که نيازى به مجازات شرعى در دنيا داشته باشد گناه او بخشيده مي‌شود.
چهارما:الان در جامعه ما حکم ارتداد اجرا نمي شود اگراجرا مي شد بايد تمام توده اي ها,کمونيست هاي بچه مسلمان ووو را اعدام مي کردند که اعدام نشده اند.
منابع:
[۱]. عبدالرحمن الجزيرى، الفقه على المذاهب الاربعة، ج ۵، ص ۴۲۴؛ ابو حنيفه مانند شيعيان ميان زن و مرد فرق گذاشته است. (ابوبکر الکاسانى، بدايع الصنايع، ج ۷، ص ۱۳۵) و حسن بصرى دعوت به توبه را نمي‌پذيرد (ابن قدامه، المغنى، ج ۱۰، ص ۷۶).

[۲]. ر.ک: عهد قديم: سِفر تورية مثنى، فصل ۱۳؛ کتاب مقدس، ترجمه فارسى وليم گلن، دار السلطنه، لندن، ۱۸۵۶ ميلادى، ص ۳۵۷ - ۸؛ الکتاب المقدس، دار المشرق، بيروت، سفر ثنية الاشتراع، الفصل ۱۳، ص ۳۷۹ - ۸۰. عهد جديد سازمان ترجمه تفسيرى کتاب مقدس، تهران، ۱۳۵۷، ص ۳۰۵ - ۶.
[۳]. البته برخى مجازات مرگ براى ارتداد را حکم تعزيرى مي‌دانند نه حد؛ و معتقدند تعزيرات تماماً به دست حاکم است و شکل خاصى براى آن در اسلام معين نشده است؛ لذا نمي‌توان گفت مجازات ارتداد از ديدگاه اسلام مرگ است. ر.ک: منتظرى، حسينعلى، دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية، ج ۳، ص ۳۸۷؛ ولايى، عيسى، ارتداد در اسلام، ص ۱۲۹ - ۱۴۸.
[۴]. امام خمينى، تحرير الوسيله، ج ۲، ص ۳۶۶؛ ابن قدامه، المغنى، ج ۱۰، ص ۷۴.

[۵]. همان، ج ۱، ص ۱۱۸.

[۶]. همان، ج ۲، ص ۳۳۶.

[۷]. تحرير الوسيله، ج ۲، ص ۳۳۶.

[۸]. همان، ج ۲، ص ۴۹۴.

[۹]. حج، ۳۲.

[۱۰]. مائده، ۲.

[۱۲]. آل عمران‏، ۷۲.

/۴۴۰۹۷۰/

سلام اوقاتتون بخیر باشه ان شاءالله.

در قران خداوند میفرماید← *لااکراه فی الدین* یعنی اینکه اجباری در دین نیست ، منتها در ایه ۸۵سوره ال عمران اگر دقیق گفته باشم، خداوند میفرمایند← *هرکس دینی غیراز اسلام اختیار کند هرگز از او پذیرفته نمیشود* ، خب از طرفی در سوره بقره گفته شده اجباری در دین نیست و در سوره ال عمران اورده شده دینی غیراز اسلام پذیرفته نیست،
این موضوع چه استدلالی داره؟
(مطمئنا که فرموده های قران در تعارض نیستند منتها در ظاهر اینطور شد ،ممنون میشم توضیحی بدید)

همچنین در رابطه با ارتداد، در اسلام گفته شده هرکس از دین اسلام برگرده حکمش اعدامه در حالی که خب شاید فردی تحقیق کرد و به نظرش اومد که فرضا مسیحیت بهتره ، حالا که گفته شده اجباری در دین نیست و شخص انتخاب دیگه ای کرده، چرا حکم اعدام داره؟

تصویر شهرسوال

سلام دوست گرامی و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

نظرات