آیا خدا آن قدر مهربان نیست که ما را به خاطر چند گناه به جهنم نبرد؟

۱-برای آنکه مردی پدر مهربان باشد، لازم نیست همیشه و در همه جا مهرورزی کند! همین پدر مهربان وقتی در مواجهه با دشمن قرار می گیرد، باید با غضب و شدت برخورد کند و این کار منافاتی با مهربانی او ندارد. همچنین  در خدای متعال که واجد تمام کمالات است، این گونه نیست که یک صفت او در همه جا تجلی داشته باشد. بلکه هر صفتی متناسب با محل آن تجلی می کند. خدای متعال نسبت به مومنان رحیم است اما نسبت به معاندین و کافر، رحیم نیست چونکه آنها مستحق این رحمت نیستند و بذل این رحمت با حکمت الهی منافات دارد که او انسان ها را آزموده تا حقیقت هر کس روشن شود، اگر بعد از روشن شدن حقیقت ها، مجدد همه را در یک وضعیت قرار دهد، مثل آن است که طلا از معدن استخراج شده و پس از خالص شدن آن در کوره، مجدد طلای خالص را با بخش های غیر طلای معدن ترکیب کنند.

۲-خدای متعال کسی را به خاطر چند گناه عذاب نمی کند، بلکه درهای توبه را باز گذاشته و با مضاعف کردن حسنات و قرار دادن راه شفاعت و ... رسیدن به رحمت خویش را برای ما بسیار آسان نموده است. و تنها کسانی همیشه در غضب خدای متعال خواهند بود که زشتی و خباثت تمام وجود آنها را فراگرفته باشد:
بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (۸۱ بقره)  آرى، كسانى كه كسب گناه كنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود.

۳-جهنم یک عذاب قراردادی نیست که بتوان با عوض کردن اعتبارات آن را منتفی کرد. جهنم همان زشتی هایی است که عده ای تمام عمر دنیایی شان را به آن گذرانده اند و به آن عادت کرده اند. همه می بینیم که بعضی چگونه از خدا فراری هستند، و با افتخار و خرسندی این راه را می روند، وقتی پرده ها کنار برود و حقایق روشن شود، معلوم خواهد شد که همین حال آنها نهایت زجر و عذاب است. در واقع گناهکاران به مثابه بیماری می مانند که اگر چه تیغ جراحی بدنش را پاره کرده، اما به دلیل اثر داروی بیهوشی، متوجه درد و رنج نیست و اگر هوشیاری او بازگردد از این حالش نهایت رنج و عذاب را خواهد داشت. از همین رو قرآن در بیان حال فاجعه بار گناهکاران در قیامت از عدم نظر الهی و عدم پاک کردنشان سخن می گوید که همان باقی ماندشان با آنچه کسب کرده اند رنج و عذاب است:

 أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (۷۷ آل عمران) آنها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت و خداوند با آنها سخن نمى‏ گويد و به آنان در قيامت نمى‏ نگرد و آنها را (از گناه) پاك نمى ‏سازد و عذاب دردناكى براى آنهاست.

۴-خدای متعال به هر شکل ممکن راه سعادت ما را هموار نموده است و بهترین بندگانش را برای هدایت ما مامور نموده و آنها را به صبر و تحمل مصائب هدایت فراخوانده است تا ما نجات یابیم ولی عده ای گویا اصرار دارند که خود را هلاک سازند! حال چرا شهامت ندارند که بپذیرند عذاب نتیجه عمل خود آنهاست؟
يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (۳۰
 یس) افسوس بر اين بندگان كه هيچ پيامبرى براى هدايت آنان نيامد مگر اينكه او را استهزا مى‏ كردند.

دیدگاه‌ها

از پرسندۀ این سؤال باید پرسید: آیا خدا آنقدر عادل نیست که بین فاسق و متقی فرقی قائل شود؟

پرسشگر اين سؤال ، سؤال بدي نكرده ، البته خدا عادل است و عدالت خودش ارزش والايي مي‌باشد ولي محبت از عدالت والاتر است و حتي درباره ارجحيت محبت به عدالت حديثي از حضرت علي عليه السلام شنيده‌ام كه متأسفانه آن را با سند بخاطر ندارم. بنابراين اگر جايي امكان عقلي براي بخشش بجاي مجازات وجود داشته‌باشد، بخشودن ترجيح دارد.

اگر خدا قرار بود بر اساس عدالت با ما برخورد کند که تا حالا هزاران بار نابود شده بودیم!!! سخن بسیاری از بزرگان است این. رابطه او بر اساس رحمت است و نه عدالت. درست می فرمایید شما

مگه در همه ی ما از بخشی از روح خدا گنجونده نشده؟ پس این انسان وقتی گناه میکنه که خدا چیزی رو در وجودش کم گذاشته باشه... اینجوری بین ادم ها فرق میفته و بهشتی و جهنمی ها سرو کلشون پیدا میشه

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید دید منظور از نفخ و دمیدن روح خدا در انسان چیست و آن گاه معنای روح خدا را مورد بحث قرار دهیم تا پاسخ سوال داده شود.
نفخ" به معنای دمیدن هوا در داخل جسم به وسیله دهان یا وسیله ای دیگر است .
مقصود از نفخ در آیه ایجاد روح در آدمی است. به عبارت روشن تر نفس یک نوع اتّحاد با بدن دارد و آن این است که متعلق به بدن است و در عین حال یک نوع استقلال هم از بدن دارد، به طوری که هر وقت تعلقش از بدن قطع شد از او جدا می شود.(۱)
انسان از دو چیز مختلف آفریده شده که یکی در حدّ اعلای عظمت و دیگری ظاهراً در حد پایین از نظر ارزش است. جنبه مادّی انسان را گل بد بوی تیره رنگ (لجن) تشکیل می دهد و جنبه معنوی او را چیزی که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است.
البته خدا نه جسم دارد و نه روح. نسبت روح به خدا "اضافه تشریفی" است و دلیل بر این است که روحی بسیار پرعظمت در کالبد انسان دمیده شده همان گونه که کعبه را به خاطر عظمتش "بیت الله" می خوانند و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش "شهر الله" (ماه خدا) می نامند، زیرا می دانیم همه ماه ها و همه مکان ها از آن خدا است لیکن وقتی گفته می شود خانه خدا، یعنی خانه ای که از نظر شرف و منزلت چنان با عظمت است که هیچ طرف نسبتی غیر از خداوند ندارد.
بر این اساس مفهوم آیه این می شود : در او روحی که از نظر شرافت، اهمیت و توانمندی شما به من قابل انتساب است دمیدم.
بنابراین معنای آیه این نیست که از وجود خود، بخشی را جدا ساخته و در قالب آدمی جا سازی نموده، بلکه اضافه به روح اضافه تشریفی است، مانند بیت الله یا شهر الله. مقصود این است که روح آدمی از ویژگی هایی برخوردار است که باعث شرافت آن می شود، زیرا دارای صفت اختیار و قدرت انتخاب است که آن را از دیگر موجودات ممتاز می سازد.
با این ویژگی انسان می تواند از ملائک برتر شود. این روح الهی است که با استعدادهای فوق العاده ای که در آن نهفته است ، می تواند تجلّی گاه انوار خدا باشد . خداوند به او این همه عظمت بخشیده ، به گونه ای که می تواند با استفاده صحیح از اختیار در راه الهی قدم بر دارد و تمام ابزار و امکانات و حتی عضو مادی خود را در این راه صرف نماید و از فرشتگان نیز برتر شود . (۲)
بنا براین انسان مرکب از روح و بدن است. تمام حقیقت انسان را روح ونفس وی تشکیل می دهد ودر عالم قیامت به سزای اعمال خوب وبد خود خواهد رسید .بدیهی است عذاب و نعمت عالم قیامت ، جسمانی وروحانی است.
اما عذاب روح در قیامت ، عذاب خدا نیست چون معنای دمیدن روح ، جدا شدن قطعه ای از خداوند نیست بلکه منظور این است که انسان مرکب از نفس وبدن است وبه خاطر شرافت روح از آن به روح الهی تعبیر شده است.
روح انسانی از این جهت که استعداد رسیدن به بالاترین مراتب هستی را دارا است ، هدیه الهی است. در عین حال روح و نفس ، این ویژگی را دارد که به وسیله انسان آلوده شود و از مراتب حیوانی نیز پست تر گردد . آنچه عذاب می بیند ، روحی است که به آلودگی دچار شده است و آلودگی ها نیز توسط خود انسان ایجاد شده و این چیزی نیست که خداوند به انسان هدیه داده بود.

پی نوشت ها:
۱. ترجمه تفسیر المیزان، ج ۱۲، ص ۲۲۳ و ج ۱۷، ص ۳۵۸.
۲. تفسیر نمونه ، مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، ج ۱۷، ص ۷۸ و ۷۹ و ج ۱۹، ص ۳۳۷.

سلام.
یه سوال دارم و خودم جواب میدم ... شمام لازم نیست شعار بدی و توجیه کنی ( مثل اکثر مطالب سایتتون ) :
آیا خداوند زندگی را مانند یک بازی برنامه ریزی کرده است ؟
جواب : بله
خدا به این فکر افتاد که برای رفع تنهایی خودش بهتره یه سرگرمی بسازه . کمی فکر کرد و بالاخره تصمیم گرفت یه بازی به نام " زندگی انسان " بسازه .
داستان این بازی به این شکل بود :
خلق گروهی بزرگ از انسانها ( ربات ها ) که بین دو جبر مرگ و زندگی صاحب اختیاری نسبی باشند ولی در انتهای بازی از آنها انتظار اراِئه ی نتیجه ای قطعی برود .
خب . برای انجام این بازی باید نسبی سازی اختیار انجام می شد . از این طریق که علاوه بر حرکت دادن انسان بین دو محدوده ی جبری مرگ و زندگی - باید انسان رو از درون با دو قطب مثبت و منفی مواجه و درگیر کرد که از قضا قطب منفی گرایش های قوی تری ایجاد کنه - در حرکت بعدی برای دو قطب مثبت و منفی دو راهنما و مشوق لازم بود ( شیطان - پیامبر )( چون گرایش های منفی قرار داده شده قوی تر بود پس یک عدد شیطان کافی بود ولی برای گرایش های مثبت ضعیف ۱۲۰ هزار پیامبر هم کم آمد )
خداوند بهترین گزینه رو برای ایفای نقش شیطان - ابلیس می دونست . پس با دست گذاشتن روی نقطه ضعف ابلیس ( که خود خدا در ذاتش قرار داده بود از قبل ) یعنی غرور و خلقت از آتش سرکش و انتظار داشتن از ابلیس برای غلبه بر سرکشی ذاتی و سجده بر خاک (انسان) مطیع ، ابلیس رو در این آزمایش مردود اعلام کرد و چون ابلیس فهمید که خدا اونو به بازی گرفته ( چون مرا گمراه کردی ) و گول زده پس قسم خورد انسان رو گمراه کنه و از خدا مهلت خواست - و خداوند با نیشخندی در دل خود گفت اتفاقا تو یک طرف این بازی خواهی بود - پس به او مهلت داد تا بازی زندگی شروع بشه ...

سوالی که برای من پیش اومده اینه : خدایی که ما ( ربات ) ها رو آفریده - خودش میدونه ظرفیت ها / انتخاب ها / نتایج و ... ما در آخر این بازی چیا میشه - پس بهشت و جهنم بی عدالتی محض و به سخره گرفتن انسان هایی خواهد بود که بخاطر بازیچه شدن باید مورد قضاوت قرار بگیرن. چرا؟؟؟

من قدیما خیلی معتقد و خداشناس بودم - ولی از همون بچگی یه روز خوش ندیدم - ۲۸ سالمه ... بدون
در بزرگ شدم . خیلی سختی کشیدم اما پوستم کلفت شده تا اینجا که از قضاوت کردن خدا هم مثل اون حرفای بالا که زدم هیچ ابایی ندارم و هر بلایی به سرم بیاد رو با جون و دل پذیرا هستم - به درک - این حرفا یه گوشه ی کوچیک از نظرات فعلی بنده هستش -

اما دو ماهه تو یه اتاق خودمو حبس کردم و بیرون نمیرم چون خسته ام از زندگی - خسته ام از خدایی که - برخلاف قدیم که هم حاضر بود و هم ناظر - این روزا فقط ناظر صرف و تماشاچی محض شده ( حاضر نیست - غایبه : غایب یعنی کسی که از صد در صد ظرفیت ها و توانش نخواد یا نتونه استفاده کنه / نتونه بودنی درخور و شایسته ی چیزی که هست رو به نمایش بذاره )

چرا من باشم ؟ وقتی خداش نیست ؟ بهترین گزینه این روزام خودکشی هستش ...
چون ما توی کشوری زنده ایم !! که ریاست جمهوری محترمش هزاران نفر رو از جمله یه جوون ۲۸ ساله که با ده سال خون دل خوردن و کارگری مبلغی پول بدست اورده رو - با تبلیغ های پی در پی و تشویق های رسانه ای به بورس دعوت میکنه و به بعد همه رو به خاک سیاه مینشونه تا تورم رو مهار کنه ...

دیگه به چی میشه دلخوش بود ؟ به کی ؟
وقتی نامزدت بذاره بره ( چون فقیر شدی - حقیر شدی )
وقتی کار کنی ولی بی نتیجه باشه ( چون روابط مهم تره از ضوابط و لیاقت ها )
وقتی تموم وجودتو بگردی و یه نکته دلگرم کننده پیدا نکنی واسه ادامه ؟
وقتی / وقتی / وقتی / ............................

حالا شما بشین شعار بده - واقعیت با شعارای قشنگ جنابعالی و امثال شما خیلی فرق داره. بای

تصویر soalcity

سلام
همان طور که مشخص است، شما به دلیل مشکلات زندگی، احساس ناخوشی دارید و این مطلب را هم با توجه به احساساتتان نوشته اید. و بعید می دانم جواب منطقی برای شما فایده ای داشته باشد.
برای همین بسیار کوتاه جواب می دهم که شما اختیار انسان را دست کم گرفته اید. و اگر به معنای اختیار توجه کنید، تمام فرضیه تان، غلط از آب در می اید.

من که قبول ندارم خدا عادل باشه . مثال یه دختر زشت با بهره هوشی پایین و شرایط مالی بد و خونواده آشفته ..با یه دخترزیبا و پولدار و باهوش و خانواده حسابی ..اولی می ترشه دوم تا ۵بارهم می تونه ازدواج کنه و طلاق بگیره .خوب چی می گی . پس عدالت کو ؟ حالا دخترزشته پاک باشه یا نباشه شانس ازدواج نداره ولی دختری که زیباست حتی اگه زنا هم بکنه بازازدواج می کنه به قول شماها حتی شده بایه زنگاردیگه . الان تو این زمونه ارزش پول کاملا مشخصه . و لی بدون پول کسی آدم حسابت نمی کنه . حتی اگه جلو دربیمارستان بمیری . با هوش باشی مدارج علمی رو طی می کنی و به شهرت می رسی و خرفت باشه تو سرت می زنند . موقعیت خوانوادگی هم که دیگه معلومه می بینی عدالت خدا اینجوره . اونوقت اون دخترزیبا می ره بهشت اون زشته نمی تونه با خودش کناربیاد می ره جهنم . اگه باورنداری نامه دختری زشت رو سرچ کن تو اینترنت می رسی به سایت خبرآنلاین هزاران نظر گذاشتن درباره عدالت خدا ؟؟؟؟؟؟؟پاسخی دارید می شنوم >

تصویر شهر سوال

باسلام وتشکر .
کمی در قضاوت تان نسبت به عدالت خالق مهربان شتاب نموده اید !!؟؟
در هر صورت دقت نماید :
نباید تصور کرد که خداوند یکى را که ممکن بود زیبا باشد، زشت قرار داد و دیگرى را که ممکن بود زشت باشد، زیبا قرار داد و با قید قرعه و یا یک اراده تبعیض‏آمیز هر یک از آن‏ها را انتخاب کرد، بلکه هر جزء از اجزاى جهان تنها همین جور که هست، امکان وجود داشته و خدا همان آفرینش را به آن داده است. اگر بخواهیم از دیدگاه علمى سخن گوییم، این گونه نمى‏توان گفت که هر ماده با توجه به ویژگى و شرایط خود از وجود و کمالات وجود برخوردار مى‏شود.
تفاوت هایى که در جهان مادى و طبیعى وجود دارد، براساس تفاوت در عناصر مادى است، مثلاً کسى که از نظر زیبایى یا زشتى، شکل و وضعى خاص دارد، بر اثر تفاوت ژنتیکى و عوامل محیطى و مادى وراثت ،تغذیه مادر و... است که هزاران مورد شناخته شده و یا ناشناخته از این قسم عوامل در طبیعت وجوددارد . رعایت بسیاری از این امور می تواند در حصول نتیجه مورد نظر ومطلوب موثر باشد .اگر مثلا پدر و مادر این مسائل را رعایت نکردند، نباید خداوند را مقصر دانست که چرا چنین رابطه علی ومعلولی بین این موارد قرار داده است .
اما مهم تر این است که بدانیم با وجود همه این اختلافات خواسته یا ناخواسته، زندگى انسان منحصر به این عالم نیست، بلکه این عالم تنها بخش کوچکى از حیات است و در مقابل حیات جاودانه و حقیقى بسیار ناچیز است.
در نگاه درست هر چه بیشتر از نعمت‏هاى دنیا و کمالات هستى به انسان داده شده باشد، به همان اندازه داراى مسئولیت بیشتری است . در مقابل هر یک از نعمت‏هاى الهى از او سؤال می شود که آیا حق آن را به جا آورده است؟ در نتیجه آن که نعمت کمتری به او داده شده، سبک‏بارتر ودارای مسئولیت کمتری است وتوقعات از او به مراتب پایین تر است.
با توجه به روایات به دست مى‏آید که خداوند بعضى از کاستى‏هاى دنیا را در عالم دیگر جبران مى‏نماید و به هیچ بنده‏اى ظلم روا نمى‏شود . با حسابی عادلانه کمبودها ودارایی ها محاسبه شده، نتیجه کار افراد در زندگی حقیقی آخرت تعیین می گردد .
مهم ترین نکته در این میان آن است که همواره دنیا را به ضمیمه آخرت بسنجیم و در مورد هریک به تنهایی قضاوت نکیم . به عنوان مثال اگر در یک کلاس تعدادی از دانش آموزان همواره به خوشگذرانی و بازی مشغول باشند ولی عده ای دیگر همواره با تحمل سختی ها وتلاش شبانه روزی به تحصیل و مطالعه بپردازند ، در ظاهر امر نابرابری و بی عدالتی است اما اگر این وضع را به شرائط پس از امتحان واعلان نتایج ضمیمه کنید، می بینید مساله کاملا عادلانه است .
حقیقت دنیا وآخرت هم به همین شکل است؛ یعنی از هر کسی به اقتضای توانمندی ها وداشته هایش، توقع رسیدن به مقصدی وجود دارد. اگر به آن جا برسد، برنده است و گرنه بازنده ورفوزه محسوب می شود.
انسان های دارای موقعیت وشرایط مناسب تر، راه سخت تری را برای رسیدن به موفقیت باید بپیمایند .
و هر چیزى در دنیا، آزمایشى براى انسان است که در عالم دیگر نتیجه آن را خواهیم دید.
همان گونه که خداوند فرموده است: "خداوند زندگى و مرگ را آفرید تا شما را بیازماید که کدامین بهترین در عمل خواهید بود".(۱)
نعمت و تنگدستی هر دو آزمایش الهی است. آزمون نعمت بسیار سخت­تر و محاسبه آن مشکل­تر است از آزمون فقر وتنگدستی . همچنین است سلامتی وبیماری ، رفاه و سختی ، خانواده و محیط خوب ویا بد و... .
اما در مورد فرصت های طلایی و شرایط ایده آلی که در برابر برخی افراد قرار می گیرد ؛ اولا امکان دارد از نوع همان موارد بالا باشد؛ یعنی آزمونی الهی برای یک فرد است تا از این فرصت خوب مانند همسر خوب ، یا شغل مناسب و... چگونه بهره برداری نموده و آیا به وظایفی که در قبال این نعمت از او توقع می رفته عمل می کند یا خیر .
دوم : فرصت ها برای هر کسی در زندگی وجود دارد . تنها برخی از افراد از آنها به درستی استفاده می کنند.اگر هر فردی که در این مورد شاکی است و خود را از خدا طلبکار می داند ،منصفانه بنگرد ،قبول می کند که فرصت های منایبی برای او در طول زندگی وجود داشت که نتوانست از آنها به درستی بهره ببرد ؛
اما مهم تر این است که بدانیم بسیاری از فرصت ها نتیجه اعمال خود ما و تلاش وکوشش و پشتکاری است که در زندگی داریم ؛ در منطق اسلام هیچ اتفاقی بی دلیل و از روی شانس و اقبال و تصادف رخ نمی دهد و همت و کوشش انسان و خواستن به معنای واقعی کلمه یکی از مهم ترین راه های قرار گرفتن در برابر فرصت های ایده آل و رسیدن به اهداف و نتایج مورد آرزوست .
زندگی بسیاری از بزرگان و دانشمندان وحکایت تلاش ها و کوشش های شبانه روزی آنها بهترین مثال بر وجود این سنت الهی است که در قرآن و روایات هم به آن اشاره شده است.اصولا سرنوشت‌ انسان‌ها و عزت ‌و ذلت‌ آنان ‌مرهون‌ کارکردهای‌ خودشان‌است‌ که‌ قرآن‌ می‌فرماید: " کلُّ نفس‌بما کسبت‌رهینة‌؛ هر کس‌در گرواعمال ‌خویش‌ است‌".(۲)
اسلام ‌به‌ قدری‌ روی‌ تأثیر تلاش‌ها و عملکردهای‌ انسان‌ در ساختن‌ سرنوشت‌ تأکید می‌کند که‌ از یک‌ سو می‌فرماید: " و ان‌ لیس‌ للأنسان‌ الاّ ما سعی‌؛(۳) و این‌ که‌ بهره‌ای ‌برای‌ انسان‌ جز سعی ‌و کوشش‌ او نیست‌". از سویی‌دیگر می‌فرماید: " انّ اللّه‌ لا یغیّر ما بقوم‌ حتی‌ یغیّروا ما بأنفسهم‌؛ (۴)خداوند سرنوشت‌ هیچ‌ قوم ‌و ملّتی‌را تغییر نمی‌دهد مگر آن‌که‌ آنان‌ آن‌چه‌ را در خودشان‌ است‌،تغییر دهند ."

اما در مورد عنایات خاص خداوند و حل برخی مشکلات افراد در وقت سختی ها و مشکلات ، می توان پاسخ را با دقت در مطالب دریافت زیرا مثلا شفا گرفتن یا نگرفتن یک مریض هر دو لطف خداوند و مصلحتی است که خدای مهربان برای بندگانش در نظر گرفته تا برای سعادت حقیقی و زندگی واقعی در آخرت از آن بهره مند باشند و در عین حال هردو شکل شفا گرفتن و نگرفتن آزمایش الهی در باره هر دو گروه است که بیمار به بیماریش آزموده می شود و تندرست به سلامتیش ؛ همین طور است در سایر موارد غیر از بیماری و... .
شفای یک بیمار معلول تلاش های لازم و کوشش انسان در رفع آن است . حتی دعا و تضرع درست و واقعی به درگاه خداوند نیز می تواند یکی از راه های تحقق این نتیجه باشد . هر فردی که به درستی این کار را انجام ندهد ، نباید طالب رسیدن به نتیجه باشد .
ولی باز تاکید می کنیم لطف وعنایت و کمک های بی دریغ خداوند نسبت به بندگانش عام وفراگیر است و تنها جهل و بی خبری ما از عنایات همیشگی خداوند در حق ماست که موجب پدید آمدن چنین توهماتی می شود . علاوه بر نعمت وجود و حیات و تکرار لحظه به لحظه این نعمت در حق ما ،تدبیر امور بندگان و رزق و هدایت و کمال و سعادت آنها و...هر کدام متأثر از توجهات و عنایات ویژه الهی است که برای بندگانش در نظر می‌گیرد؛ حتى عاصی‌ترین و ظالم‌ترین بندگان خدا از این توجهات و عنایات بی‌دریغ خداوند بی‌ نصیب نیستند. در یکی از دعاهای ماه رجب می‌خوانیم:
«رزقک مبسوط لمن عصاک؛ خدایا روزی تو برای آنان که تو را معصیت کردند نیز بی‌دریغ است».(۵)
چه بسیار بلاها و مشکلات و مصائب که خداوند از ما دور ساخته که اصلا از آنها مطلع نشدیم و چه نعمت های بی شماری که استحقاق آن را نداشتیم ولی او از لطف بی کرانش به ما داده و بسیاری از افراد به داشتن آنها آرزومندند ولی به داشتن آنها توجهی نداریم ،چه رسد که از این نعمت ها شکر گزار باشیم . به قول سهراب :
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید ....

پى‏نوشت‏ها:
۱. ملک (۶۷) آیه ۲.
۲. مدثر (۷۴) آیه ۳۸.
۳. نجم(۵۳) آیه ۳۹.
۴. رعد(۱۳) آیه ۱۱.
۵. مفاتیح الجنان اعمال ماه رجب.

سلام،با توجه ب مطالب سایت تون،خسته نباشید میگم ب خاطر جواب دادن ب سوالات اساسی ک فکر ما جوونا رو درگیر کرده ولی ی انتقاد دارم از سایت تون...اینجور مراکز و سایت ها،باید کارشناس ها و پاسخگو های کارشناس و شبانه روزی داشته باشه، کسایی ک بتونن ۲۴ساعته پاسخگو باشن،نه اینکه بخوان ی ساعتای خاص انلاین باشن و بعدش افلاین...فکر اینو بکنین ک ممکنه بعضیا نتونن هر ساعتی بیان و سوالاشونو مطرح کنن...ما ایمیلمونو میدیم تا در صورت افلاین بودن کارشناسا،برامون لااقل جوابارو ایمیل کنن...اونم ک انجام نمیدین...لطفا توجه کنین ب این انتقاد چون ی کشور اسلامی،مراکز پاسخگویی ب سوالات دینی قشر جوونش،نباید محدود باشه....لااقل توی این مورد اسلامی رفتار کنین و عدالتو رعایت کنین...نمیدونم نظرم خونده میشه یا نه ولی من امشب ،سه چهارتا سوال مطرح کردم ک یه کارشناس منو ارجاع داد ب یه کارشناس دیگه ک آفلاین بود و بقیه هم پیام میومد ک افلاینن...پس اگه میخواین شبا افلاین باشین،بهتره کلا سایتتونو ببندین چون من ب عنوان ی نماینده از قشر جوونا،بهتون بهتره بگم ک ماها شبا خیلی انلاین تر هستیم نسبت ب روزا چون مشغله های روزانه مون،فرصت انلاین شدن بهمون نمیده...پس توجه کنین ب خواسته ها و نظرامون...موفق باشین،با تشکر

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
پاسخگویی مرکز ملی هم بصورت تلفنی ۰۹۶۴۰ هم بصورت آنلاین www.‎09640.ir و هم بصورت پیامکی و هم در شبکه هایی چون تلگرام است. و در این سایت هم گرچه بصورت افلاین هست اما در صورتی که کاربران ایمیل خود را وارد نمایند از پاسخ ما از طریق ایمیل مطلع خواهند شد.

زیر یکی از مطالب دیگه ی شما ( نباید به خدا اعتراض کنیم )اعتراضی نوشتم که نمایش ندادین .که مربوط به همین مطلب بالا بود.
در جواب فرضیه ای که همین جا مطرح کردم نوشتید : ( بعید می دانم جواب منطقی برای شما فایده ای داشته باشد.)
اعتراضم این بود که چرا حرفی رو که خلاف عقیده ی شما باشه باید غیرمنطقی تلقی کنید ؟ یا بگید چون منطق منو قبول نداری پس جوابی برات ندارم / بگذریم ...

اگه به نظرات توی این صفحه نگا کنید می بینید که من زندگی این دنیا و خلقت انسان رو به بازی تشبیه کردم و نوشتم که اختیار ما جبری و نسبی هستش و نه آزاد و مطلق .
اون روزا حالم اصلا خوش نبود بعدشم که نامزد و سرمایه و تمام زندگیمو از دست دادم ... ۶ ماه گذشته و من الان خالی خالی هستم – تنهای تنها ... ...
می خواستم خودکشی کنم اما جراتشو نداشتم ولی به جاش هر روز و شب کفر گفتم و فحش می دادم از خدا بگیر تا بیاد پایین برسه به خوبا و حتی شیطان و بدترین هایی رو که میشناختم . یعنی به خالق و هرچی مخلوقه وزندگی و ... ...

اما الان چند وقتی هست که به یه چیزایی رسیدم که جا داره بعضیاشو بگم / شاید جوابی باشه برای فرضیه ی خودم :
به نظرم خدا با وجود تمام بی نیازیش اونقد عظمت داشته که دوست داشته اون عظمت رو برای لذت بردن خودش هم که شده ، صورت و تجلی بده یعنی می خواسته تمام یا بخشی از صفات وجودی خودشو در خلایق و کائنات متجلی کنه و به منصه ی ظهور برسونه . بنابر این خلقت رو آغاز کرده و در مهم ترین بخش خلقت ، یعنی انسان به نحوی جداگانه و خاص و متمایز از بقیه مخلوقات عمل کرده . به نظرم بقیه خلایق رو به شکل مشترک و عموما و یکپارچه ، تجلی گاه یک سری صفات خاص خودش قرار داده برای مثال : همه ی انواع زنبور عسل ، با تمام نکات ریزی که از توی اون ها میشه به خدا رسید به شکل همگانی و یکپارچه . مثل یک آینه ی کامل و یکدست هستن و هیچ کدوم از اون یکی متفاوت نیست از نظر بروز اون صفات خاص خدا چون غریزه در اونا حاکم هستش ...
اما در انسان تمایز فرد به فرد ایجاد کرده مثل تکه های جداگانه از یک آینه ی کامل و بزرگ . یعنی هر انسان میتونه فقط بخشی از صفات خدا رو به ظهور و تجلی برسونه در حالیکه یکی دیگه نتونه مثل اون باشه یا توی بعضی صفات متفاوت تر قوی تر و بارز باشه ( هرچند انبیا و ائمه چون ممکنه تمام صفات رو نمایش بدن از این قاعده مستثنی باشن ولیکن اون ها هم به شکل اختصاصی در بعضی از صفات قوی ترن مثلا امام حسن مجتبی ( ع ) بیشتر از بقیه نماد کرم و بخشندگی هستن ... )
پس در انسان غریزه حاکم نیست بنابراین وجود اختیار یه جورایی ثابت میشه
شاید برای همینه که میگن به اندازه ی هر انسان راهی برای رسیدن به خدا وجود داره .

جایی دیگه نوشته بودم که انسان اختیار نداره یا اختیارش جبری و ناقصه / به غیر از نکته ای که در بالا ذکر کردم ، به نظرم به نفع انسان بوده که اختیارش هدایت بشه . اگه قبول کنیم که هر انسان تکه ای شکسته شده از آینه کامل تمام صفات خداس پس بهتره که این تکه صفات نیک خدا رو متجلی کنه تا صفات قهری و شاید ظاهرا منفی ( مثل خشونت و سرکوب کنندگی و ... ) بنا بر این انسان متوجه نمیشه حکمت خیلی از ابتلائاتی که به سرش میاد چیه و چرا مجبوره به سمتشون بره چون خدا دوست داره این تکه در نهایت تجلی گاه یه صفت یا صفات پخته ای باشه که از کوره ی امتحانات به بهترین نحو بیرون اومده ولو این که اون ادم مثل من کفر بگه و معترض بشه نسبت به بخت و سرنوشتش .
در ضمن اون تکه آینه هرچی شکستگیش بیشتر باشه میتونه خصوصیات خدایی بیشتری رو بروز بده ( هرکه در این بزم مقرب تر است ... )

به هر حال در روز قیامت تمام انسان ها در کنار هم قرار می گیرن و آینه رو کامل می کنن و از مجموع اون ها میشه به یه خداشناسی کامل و جامع رسید . حتی اون افرادی که جهنمی هستن هم تجلی کننده بعضی از صفات هستن که نمی خوام در موردش حرف بزنم.
فقط میگم که زنگار و آلودگی هاشون با رفتن مقطعی به جهنم پاک میشه چون خدا می خواد در قیامت خودشو در اون آینه به شکل یک خالق سراسر رحمان و رحیم مشاهده کنه البته بحث اون عده خالدین فیها که در جهنم همیشگی هستن جداست ...

بعضی حرفا گفتنی نیستن و ادامه نمیدم /...
این شعر باعث شد به این جوابا که گفتم برسم که می نویسم :
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند / چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
/ من ارچه در نظر یار خاکسار شدم / رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
/چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است ؟ / که بر صحیفه ی هستی رقم نخواهد ماند ...
/ ... غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه / که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
/ ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ / که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

دلیل خلقت انسان عشق بازی با خداست. هر انسان بخاطر تفاوتش میتونه یه جور خاص عاشق باشه و یه تیکه ی منحصر به فرد از آینه کمال باشه . خدا دوست داره برا هرکدوم به یه شکل متفاوت معشوق باشه ویه جورمتفاوت ناز کنه . دوست داره طنازی کنه و حتی اذیت کنه ببینه چقد عشق بازی بلدی تا کجا دنبالش میری و جا نمیزنی . وگرنه که فرشته ها بودن و صبح تا شب ذکر میگن . خدا خواسته یه خلقی بسازه که با اختیار خودش عشق ورزی کنه نه با اجبار . ولی من شکسته و خستم از این خدا . چون با من ارتباط برقرار نمیکنه. نگید برو نماز بخون و قران و ... خدا بخواد می تونه بی پرده و بدون آداب و ترتیب با انسان ارتباط برقرار کنه . چطور با موسی که قتل نفس انجام داد حتی به شکل صوتی تکلم کرد ؟ ... اما نمی خواد . از بچگی و شروع سختم و این روزام نتیجه می گیرم نکنه در پایان قراره من جهنمی باشم ؟! زندگی خوبی ندارم این روزا / وحشتناکه حالم
فقط این نکته که از خیلی ازافراد حاضر در دولت های فعل و قبلی که جونی و زندگی آیندمو تباه کردن نخواهم گذشت . البته اگه آخرتی وجود داشته باشه ...

ببخشید میشه کمکم کنید دارم عذاب میکشم شما گفتگوی خصوصی ندارین تو سایتتون؟ ایمیلی چیزی برای سوالایی که شاید شخصی باشن

تصویر شهر سوال

با سلام
سمت راست پایین سایت امکان گفتگوی انلاین هست. همچنین میتوانید با شماره ۰۹۶۴۰۰ در تماس باشید.

شما مشکلتون اینه که معنی واژه ها رو نمی دونید. معنی انسان رو هم نمی دونید. برای اولی نمی فهمید که رحمت بی انتها یعنی چی؟؟؟ اگر رحمت بر اساس حساب و کتابهای ذهنی شما باشد که بی انتها نیست. اصل رحمت گذشت و عفو است و نه پاداش به کار خوب. زیرا پاداش به کار خوب در اصل داد و ستد است و نه رحمت. خدا به گناهکارترین گناهکاران هم هستی بخشیده و روزی می دهد. لذا امکان کمال را هم به او در جهان های مختلف می دهد و ما فقط دو جهان نداریم طبق قران. اگر خدا مهربان ترین مهربانان باشد، مسلمه که مهربانی اش انقدر عظیم هست که در چارچوب ذهن ناقص و حسابگر دنیایی ما نمی گنجد و یه جورایی مستی اور هست. این استدلالهایی که در این متن اورده شده درست مثل دو دو چهارتای اقتصادی است!!!!!! خوب ما خیلی از انسانها را در همین دنیا داریم که مهربانی شان دو دو تا چهارتایی نیست و خیلی فراتر از اینه. و خدا هم که قرار هست مهربان ترین مهربانان باشد و اصلا اگر کسی هم مهربان باشد، مهربانی اش رو از او گرفته. خواهشا با این استدلالهای ذهنی سراغ رحمت نروید که هم خودتان را گمراه می کنید و هم خلق الله رو. چنانچه تجربه های نزدیک مرگ رو هم گوش کنید متوجه میشید که جدایش انسانها در قالب انسان بد و انسان خوب بر اساس ذهن و احساسات ناقص و کمال نیافته ما در این عالم کثرت است. و اصلا در عالم وحدت معنا ندارد و ما به هم ربط داریم. همه انسانها باید به کمال برسند و همه ما به هم متصل هستیم و جزیی از یک کل را تشکیل می دهیم. لذا حرفهای شما بسیار سطحی است

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
http://my.pasokhgoo.ir

نظرات