به پسری علاقه دارم ولي نمی‌دانم او هم به من علاقه دارد یا نه. و بخاطر وي خواستگارهای خودم را رد كرد. آیا کار درستی است؟

مطالبی را در قالب نکات زیر تقدیم می داریم:
۱. به عنوان یک مشاور و روانشناس بالینی، که سال های متمادی به کار مشاوره در زمینه ازدواج می پردازم، این شیوه رفتاری و رد کردن خواستگاران تان را به خاطر عشق و علاقه مبهم و یک طرفه به دیگری را نمی پسندم . آن را با مبانی دینی و روانشناختی مغایر و نادرست می دانم.

۲. تنها، زمانی می توانیم کسی را برای ازدواج خوب و مناسب تشخیص بدهیم که فرد مورد نظر در اکثر معیارها و ملاک های اساسی ازدواج با شما تناسب و همخوانی داشته باشد. صرفاً علاقمندی و عاشق بودن، دلیل بر خوب بودن طرف مقابل و داشتن شرایط همسری و داشتن تناسب با شما نمی گردد. چه بسا ممکن است گاهی عشق و علاقه افراطی باعث شود در وادی عشق گرفتار آیید و با یک جانبه نگری، از دیدن واقعیت های دیگر زندگی محروم بمانید.
در روايت آمده است كه علاقه افراطي موجب كوري چشم و كري گوش مي‌گردد. تجربه نیز نشان داده است عشق و علاقه ناشي از احساسات و هيجانات باعث شده که بسياري از عيوب، نقايص و ضعف ها طرف از ديد انسان، مخفي و پوشيده مانده، در نتيجه در كسب موفقيت در اين امر مهم و حياتي ازدواج، نقش منفي بازي كرده، بلكه به جاي موفقيت، شكست را نصيب فرد كرده است.
طبيعي است پس از فروكش شدن شور و التهاب عشق، آرام آرام عقل خفته بيدار شده و به تدريج بيدادگري‌ها آغاز مي‌گردد. در ضرب المثل‌ها آمده است: تب تند زود مي‌رود. بنگرید و ببینید که آیا علاقه شما این گونه است یا نه؟

۳. از آن جا که در سن ازدواج قرار دارید، توصیه ما به شما این است که

اولاً ملاک ها و معیارهای اساسی و صحیح ازدواج را در نظر بگیرید. در باره معيارهاي ازدواج و شرايط همسر ايده‏ آل شناخت كافي پيدا كنيد. بدين منظور مي‌‏توانيد از راهنمايي‏هاي افراد با تجربه و خبره و مشاوران مورد اعتماد و يا از كتاب‏هاي زير كمك بگيريد:
- جوانان و انتخاب همسر. پدیدآورنده: علي اكبر مظاهري
- همسر گزینی در بیست گام. پدیدآورنده: محمود یزدانی
- مشاوره قبل از ازدواج. پدیدآورنده: سیدمهدی حسینی. ناشر: آوای نور
- راهنمای ازدواج: آنچه یک پسر و دختر درباره انتخاب همسر باید بدانند. پدیدآورنده: امیر ملک محمودی الیگودرزی. ناشر: میراث ماندگار

دوم: ملاک ها و معیارها اساسی ازدواج را در فرد مورد نظر تطبیق دهید. ببینید چقدر با شما در زمینه های مختلف تناسب دارد. سعي كنيد، بر اساس اطلاعات دقيق، به شناخت كافي و صحيحي از فردِ مورد نظر دست يابيد . دقّت را فراموش نكنيد. مبادا عشق چشم انديشه‏‌تان را كور سازد و شما را از تحقيق كامل و همه جانبه در باره وي باز دارد. با این کار می توانید بفهمید که آیا فرد مورد نظر به دردتان می خورد یا نه؟ اگر نخورد و یا به شما علاقه نداشت، راحت با این مسئله کنار بیایید و او را فراموش کنید. بدانید که عشق یک طرفه دردی را دوا نمی کند و مفید ازدواج نمی باشد.
سوم: اگر پس از بررسي‏ها و مشورت‏هاي لازم، فرد مورد علاقه را فردي صالح و مناسب تشخيص داديد و او با شما همخوانی و تناسب لازم و کافی داشت، بهترين راه آن است كه قبل از ابراز علاقه به وي، از طريق واسطه‌‏اي مورد اعتماد، خود را به او معرفی کنید . نظر طرف مقابل را درباره خويش و ازدواج با شما، به نحوی که او متوجه نشود واسطه را فرستاده اید، جويا شويد؛ حال در صورتي كه او نيز واقعاً به ازدواج با شما تمايل و علاقه داشت، باز از طریق واسطه به او پیشنهاد کنید که به طور رسمي و از طريق خانواده از شما خواستگاري كند تا ان شاء اللّه هر چه زودتر با توافق شما و وي و خانواده‏هاي دو طرف مقدمات ازدواج فراهم گردد.

۴. نکته ای که باید به آن توجه ویژه ای داشت، پیشگیری از به وجود آمدن علاقه افراطی و عشق یک طرفه و یا دو طرفه ای که بر مبنای درستی پایه ریزی نشده است، می باشد. چرا که بر اساس نتایج تحقیقات روانشناختی، هر گونه علاقه افراطی و علاقه های یک طرفه، به هيچ وجه امر مطلوبي قلمداد نمي‌گردد. ممکن است از خلأهاي کوچک و بزرگ شخصيتي در درون فرد حکايت داشته باشد. هر فرد افسرده دلي مي‌تواند عاشق فرد ديگر گردد و سال‌ها در فکر وصال معشوق روزها به شب برساند. عزت نفس پايين، عدم استقلال رواني و انضباط فکري- رفتاري و همچنين عدم دورانديشي و همه جانبه‌نگري، نقاط تاريک در پرونده شخصيتي فرد محسوب مي‌گردد. در این صورت فرد باید قبل از اینکه به ازدواج بیندیشد، باید با مراجعه به متخصصان امر، در پی درمان برخی آشفتگی های روانی خود و نیز تعدیل عشق خود بر بیاید.

۵. امیدواریم که علاقه شما به آن پسر از این سنخ نباشد. در غیر این صورت، باید ابتدا در فکر درمان خود باشید.

۶. بدانيد كه اگر وي اولين فردي است كه به وي علاقه مند هستید و داراي شخصیت ایده آل شما است، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. تازه از كجا معلوم كه وي نيز به شما علاقه مند گردد و از كجا معلوم كه وي به فرد ديگري غير از شما دل بسته باشد؟ هر چند مي توانيد به عنوان يك گزينه روي او حساب باز كنيد ،نه تنها گزينه يا اولين و آخرين گزينه! بنابراین توصیه می شود که در صورت داشتن خواستگار بهتر و دارای شرایط ایده آل تر او را بپذیرید و رد نکنید.

۷. نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشید، جلوگیری از هر گونه ارتباط و نیز ابراز علاقه و محبت به آن پسر می باشد، چون هر گونه ارتباط و اظهار علاقه و محبت از سوي دختر، علاوه بر این که از لحاظ شرعی و روانشناختی خالی از اشکال نیست، باعث تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‌‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند.

دیدگاه‌ها

سلام خسته نباشید مدتیه عاشق یه پسر والیبالیست شدم که ازاون مدت دست از دعابرنداشتم و به این امیدوارم که اونو ببینم و ازمن خوشش بیاد و بامن ازدواج کنه البته یک بار دیدمش ولی اتفاقی نیفتاد ولی امیدم رو بیشتر کرد چون گفتم خدا صدامو میشنوه.فکر میکنم اگه ببتونم ببینمش دعام برآورده میشه ولی هیچ را دسترسی به او ندارم. هر خواستگاری هم که برای من میاد به امید ازدواج با اون جواب منفی میدم.باید چی کار کنم تا ببینمش و با اون ازدواج کنم؟کمکم کنید.
ممنوم

تصویر پاسخگو

با سلام
خواهر گرامی ، بهتر هست که دست از خیالپردازی بردارید و واقع بین باشید .
اولا که آن والیبالیست علم غیب ندارد که بداند باید خواستگاری شما بیاید !
ثانیا از کجا به این نتیجه رسیدید که ایشان فرد مناسبی برای ازدواج با شما هستند ؟ بسیاری از آدم هایی که از دور بسیار خواستنی به نظر می رسند ، از نزدیک انسانهای غیر قابل تحملی هستند .
پس بهتر است ضمن حفظ حیا و نجابت خود ، کنترل افکار خودتان را نیز در دست گرفته و سرنوشت زندگی خود را به خدا بسپارید و همسر شایسته را ازو او بخواهید .
موفق باشید

سلام.من پسری ۱۷ساله هستم.من حدود دوساله که عاشق دختر پسر عموی بابام شدم .من متاسفانه خیلی کمتر میبینمش(۴بار در سال).وقتی هم می بینمش با پدر ومادرش می بینم.ونمی تونم پیش اونا حتی بهش سلام بدم .الان ۲ ماهه که ندیدمش و خیلی دلتنگشم .بعضی وقت ها هم که به یادش می افتم گریه ام می گیره.می خواهم وقتی که دیدمش این موضوع را بهش بگم.ولی نمی تونم.لطفا راهنمایی ام کنید(اون ۱۴ سالشه.واین بار آن ها به باغ ما می آییند)

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

اگر قصدتان ازدواج است و می خواهید با والدین خود مطرح کنید تا از دید آنها هم این شخص مورد بررسی قرار بگیرد خوب است، البته به شرطی که به کلام عاقلانه آنها گوش فرا دهید.

به این نکات توجه فرمایید:
عشق سر زده از راه می رسد و شما بعد از مدتی ممکن است حس کنید که همسر رویاهایتان را یافته اید. اما مطمئن نیستید که گفتنش درست باشد. اگر جواب رد بشنوید چی؟ اگر تمایلتان را ابراز کنید و او انتخابی جز شما داشته باشد چی؟ اگر این عشق یک طرفه باشه باید چه کار کنید؟

اولین راه این است که از یک واسطه امین کمک بگیرید و بگویید تا از طرف مقابل بپرسد نظر طرف مقابل درباره شما چیست. اگر مثبت بود که چه بهتر. اگر نه، کارتان سخت می شود و شاید لازم باشد خودتان باب صحبت را باز کنید. چطور؟ بروید بگویید من عاشقتان هستم؟ نه! معلوم است که نه! بهتر است شروع کنید به صحبت کردن درباره خودتان. شاید اگر کمی بیشتر شما را بشناسد، این سردی و بی تفاوتی از بین برود. اما مراقب باشید که زیاده روی نکنید و آنقدر از خودتان نگویید که از آن سوی بام بیفتید و طرف به کل از شما زده شود.
اگر باز هم جواب نداد، دیگر دستتان را روی زانو بگذارید و بلند شوید. نگذارید علاقه های یک طرفه شما را زمین بزند. وقتی علاقه یک طرفه است و هر چه با واسطه و ایما و اشاره سعی می کنید آن را به طرف مقابل نشان دهید، باز خودش را به نفهمیدن می زند یا سردی نشان می دهد، یعنی یک جای کار می لنگد. کشدار شدن علاقه یک طرفه یعنی عقب ماندن از زندگی و تجربه های خوبی که می توانید داشته باشید.این جور علاقه ها معمولا بر مبنای شناخت حاصل نمی شود. خیلی از کسانی که دچار عشق های یک طرفه هستند، بر اساس ظواهر و نه شناخت درگیر این احساس شده اند. بنابراین کسی را انتخاب کنید که بتوانید با او یک آینده مشترک را بسازید نه آنکه مدت ها درگیر عشق اسطوره ای دست نیافتنی اش باشید.

ضمناً سن وسالتان به گونه ای است که نیاز دارد تا جوانب احتیاط را رعایت کنید.

موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۶ ساله ام که متولد ۲۵ بهمن۷۸ هتم و عاشق پسر عمویه دختر خالم شدم که برادر زن پسر داییمم هست من از پنجم ابتدایی از این پسر خوشم میومد الان ۱ساله که واقعا عاشقانه میخوامش نمیدونم چرا عاشقش شدم من پار سال بعد از ۳سال دیدمش ولی اون شب اصلا بهش توجه نکردم ینی اونموقع دوسش نداشتم یه بار نگاش کردم دیدم ادمی نیس که به ادم نگا کنه دیگه کاریش نداشتم ۱ماه بعد که خواهرش اومده بود خونمون فهمیدم که متولد ۲۵ بهمن۶۸ از اونموقع عاشقش شدم خود پسره حاجی ۲۶سالشه به من دقیقا ۱۰سال فاصله داره فوق لیسانس خوانواده خوبی داره من خیلی با دختر خالم درد و دل میکردم ولی هر بار اون میخوایست منو از محمد سرد کنه چون میترسید بهش نرسمو عذاب بکشم ولی من امید دارم که علی منو دوس داره همه مسخرم میکنن میگن عشق یک طرفه فایده نداره ولی یه حسی بهم میگه این عشق یه طرفه نیست اگه حوس من باید اون شبی که میدیدمش عاشقش میشدم ولی من یهو عاشق شدم همش خبرشو از دختر خالو میگیرم همه فامیل بهش گیر میدن که زن بگیره ولی خودشو خوانوادش خیلی در این باره ریلکسن انگار داخل خودشون حرفی شده حالا جالب اینکه ما رفتیم شمال (یادم رفت بگم ما اهل شمالیم ولی یه جای دیگه زندگی میکنیم اونا تو شمالن)(تمام فامیلامون اونجان)۱۸روز اونجا موندیم موقع برگشت پسر داییمو زن و بچش با ما اومدن روز اول که خونه ما بودن زن پسر داییم حرف باز کرد بدون اینکه ازش بپرسن شروع کرد از داداشش (علی داداش بزرگشه)تعریف کرد ۲تایی تو اتاق بودیم یهو گوشیشو در اوردو گف بزار عکس علی نشونت بدم یکی کی عکساشو نشون میدادو نظرمو میپرسید ولی تا عکس داداش کوچیکش یا بقیه میرسید زود رد میشد ولی رو عکسایه علی زوم میکرد خلاصه میخوام نظرتونو در مورد عشقم بدونم

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
ضمن احترام به علاقه و احساس شما به عرض می رسانیم که برای داشتن یک ازدواج موفق و زندگی مستحکم، احساس لازم است اما به تنهایی کافی نیست. شما باید هنگام تصمیم گیری راجع به ازدواج هم از عقلانیت و هم از احساس خود استفاده کنید. در غیر اینصورت احتمال شکست در این پیوند بالا خواهد رفت و قطعا شما مایل به ایجاد پیوندی نیستید که ابتدای آن خوب و خوش باشد ولی عمر آن کوتاه باشد. از طرفی هم این نکته را بدانید که سن و سال نوجوانی دوره ای است که احساسات و عواطف غلیان می کنند و بروز چنین احساساتی نسبت به برخی افراد تا حدی طبیعی است. این دلمشغولی ها بخصوص اگر یکطرفه و مبهم باشد، بیشترین آسیب را به خود شما وارد خواهد ساخت و ذهن و انرژی شما را به سمتی معطوف خواهد ساخت که معلوم نیست در انتهایش چه چیزی وجود دارد.
نکته دیگر در مورد ازدواج تفاوت سنی شماست، تفاوت سنی بالای پنج سال از طرف کارشناسان توصیه نمی شود. البته هرچند ما نمیتوانیم به شکل صددرصد شما را منع کنیم و اینچنین ازدواجی را شکست خورده بدانیم اما توصیه میکنیم و بهتر میدانیم که بیشتر تأمل و احتیاط کنید.
پیشنهاد اول ما آنست که سعی کنید این افکار را از خود دور کنید و ذهن خود را درگیر نکنید تا زمانی که به شکل جدی از طرف خانواده ایشان (یا هر مورد دیگر) پیشنهاد ازدواج مطرح گردد. در درجه دوم اگر واقعا شرایط ازدواج برای شما مهیاست، و (با توجه به رفتار خواهر ایشان) احتمال میدهید از طرف ایشان هم چنین میل یا ذهنیتی نسبت به ازدواج با شما وجود داشته باشد، از طریق بزرگترها (از ارتباط مستقیم بپرهیزید) به شکل واسطه نظر آنها را جویا شوید و ضمنا آمادگی خود و خانواده را در خصوص پذیرفتن خواستگار به آنها برسانید. پس از آن اجازه دهید تا این روند به شکل عرفی و طبیعی خود طی شود. معمولا در خصوص این امور خانم های باتجربه فامیل، تبهر خاصی دارند و بهتر است از آنها استفاده کنید.
ما نیز امیدواریم که آنچه مطلوب نظر شما و مورد رضای خداوند است پیش بیاید.

من ۱۱ سال است که عاشق پسرداییم هستم.. مطمئنم که عشقم یک طرفه است.. به نظرتون من باید برای فراموش کردن چیکار کنم؟ ۱۱ سال تلاش کردم فراموشش کنم ولی نشد.. الان هم ۲ ماهه نامزد کرده.. توروخدا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید. پاسخ سوال شما در چندین پست مختلف که دو نمونه اش را در لینکهای زیر میبینید، داده ایم. مطالب آنها را به دقت مطالعه کنید. برای شما آرزوی موفقیت و خوشبختی داریم.
http://www.soalcity.ir/node/2685
http://www.soalcity.ir/node/1700

سلام
۲۴ سالمه۵ماه پیش ،دوره اموزشی میرفتم به استادمون علاقه مند شدم اوایلش فقط مثل یک استادو دانشجو با هم حرف میزدیم با هم چت میکردیم تو کارام راهنماییم میکرد از علاقه من خبر نداشت تا اینکه ۳ ماه پیش بهش گفتم که دوسش دارم نخواست که با من باشه گفت که الان شرایط ازدواج ندارم.دوستی درست نیست صلاح نیست،وابسته میشیم...قبول کردم فقط ازشون خواستم که احساسشون و به من بگم گفتن که حستون دوطرفه نبود،خیلی دلم شکست اما بازم دوسش دارم،هنوز با هم حرف میزنیم بهم پیام میده امافقط یه دوستی اجتماعی،خیلی به من احترام میذاره اما من و نمیخواد،همه میگن لقمه اندازه دهنت نیس اون دکتر اما تو...
چیکار کنم؟کاش راهی بود به سمتم میومد.اگه حسی بهم نداره چرا وقتی میبینه ناراحتم بهم پیام میده?یعنی فقط از روی احترام?
خواهشها راهنماییم کنین

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
همانطور که خودتان میدانید، کشش و جاذبه میان جنسهای مخالف (زن و مرد) تا حدی، امری طبیعی است. و همین امر موجب شده تا همواره توصیه شود که زنان و مردان در روابط خود حدودی را رعایت نمایند، چون این جاذبه، امری غریزی است و گاه بدون توجه به مسائل فرهنگی، عرفی و شرعی، و سایر شرایط، پدید می آید و موجب دلبستگی ها و وابستگی ها میگردد. با این اوصاف، و اینکه شما ابراز علاقه به ایشان کردید و پاسخی نگرفتید، در مرحله اول بهتر است سعی کنید این حس را در خودتان کنترل کنید و تا حد ممکن کاهش دهید. زیرا در این شرایط، یعنی در اوج احساسات و عواطف، به شکل طبیعی، تعقل و منطق کمرنگ می شود. از طرفی هم با توجه به عرف و فرهنگ ما که خواستن و خواستگاری ابتدا از سوی مرد است اگر واقعا از طرف ایشان میلی به این وصلت نباشد، تلاش شما امری بیهوده خواهد بود که نتیجه ای جز فرسایش روح و روان خود شما و احیانا آزار روحی ایشان نخواهد داشت. سعی کنید به شکل منطقی به این قضیه بنگرید.
موفق باشید

سلام من عاشق یه پسر شدم که همشهریم هست و پرستاری میخونه و تو دانشکده مون هست.نمیدونم عاشق چه چیزش شدم.خیلی سربه زیر مثل خودم.خیلی دوست دارم ببینم چه احساسی بهم داره.من هرکس رو دوست دارم احساسم یکطرفه است.خسته شدم.چطوری از احساسش بفهمم؟

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۴- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید. البته قطعا اگر طرف مقابل تان جنس مخالف باشد باید هدف منطقی داشته و قطعا دوستی هدف منطقی نیست بلکه برای انتخاب آینده باید یک آشنایی مختصری از طریق واسطه اتفاق بیافتد و اگر طرف مقابل هم احساس مشابه داشته باشد مراحل خواستگاری رسمی و مقدمات مهمتر دیگری باید فراهم شود.
۵- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
بنابراین با توجه به نکات بالا شما باید مالک بودن در مورد احساس ایشان را از خود دور کنید و سعی کنید با افزایش دوستی با دیگر دوستان با این احساسات تان مبارزه کنید. نکته دیگر اینکه احتمال اینکه شما دارای یک شخصیت مهر طلب باشید بسیار زیاد است پس با مطالعه محتوای این لینک می توانید وضعیت خودتان را بهتر بشناسید:http://www.moshaverfa.com/1393/12/01/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%.‎.‎.‎ موفق باشید.

با عرض سلام وخسته نباشید،من۲۱سال سن دارم تقریبا دو سال پیش به یکی از فامیلام علاقه مند شدم دوستام بم میگن بهش پیشنهاد بده ولی هر چی بهش فک میکنم او دانشجوی ترم آخر کارشناسی و من دانشجوی ترم آخر کاردانی بعدشم از طرفی با پدرش خیلی صمیمی هستم الانم اصلا شرایط ازدواج ندارم تو رو خدا رهنمایم کنید...

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست جوان، به شهر سوال خوش آمدید. تصمیم به ازدواج گام اول ازدواج است و شما با این تصمیم به راحتی میتوانید وارد این فرایند بشوید. طبیعتا یک سری شرایط به شکل نسبی و حدودی باید رعایت شود تا انشالله ازدواج بهتر و پایدارتری داشته باشید. یکی از این موارد نزدیکی سن دختر و پسر و حتی المقدور دو سه سال بزرگتر بودن پسر از دختر خانم است که البته شما در این زمینه اطلاعاتی ندادید. در مورد تحصیلات هم یک همچین توصیه هایی وجود دارد ولی اهمیت آن به اندازه سن نیست. به هر حال شرایط مختلف شما از نظر ازدواج من جمله شرایط فردی، خانوادگی و سایر شرایط را نمیدانیم و در این مورد اظهار نظری نمی کنیم. در مورد مقطع تحصیلی تان هم باید عرض کنیم در این حد تفاوت تحصیلات قابل اغماض است به ویژه اگر تمام شرایط دیگر خوب و مساعد باشد به راحتی میتوان از این موضوع گذر کرد. صمیمی بودن با پدر ایشان شاید مانعی در مرحله اول و پیشنهاد و طرح مسئله باشد اما در اصل قضیه مانع به حساب نمی آید. شما در این خصوص هم میتوانید از طریق یکی از دوستان مشترک یا اقوام مشترک خواسته خود را به اطلاع ایشان برسانید. چه بسا که استقبال ایشان از شما خیلی بیشتر از آنچیزی باشد که فکرش را هم میکنید. در این خصوص باید به خدا توکل کنید و اقدام کنید.
در مورد شرایط ازدواج هم به نظر ما هرچند یک حداقل هایی (که شغل مهمترین آن هاست) لازم است اما تمام اینها بستگی به طرفین دارد و در صورت همکاری و تفاهم خانواده دختر با شما و البته حمایت خانواده خودتان از شما قابل حل است و معمولا یک سری از شرایط ازدواج که خیلی ها به خاطر نداشتن آن سالها پشت درب خانه ازدواج می مانند، در صورت تفاهم و توافق طرفین، پس از ازدواج هم قابل حل است.
موفق و پیروز باشید.

سلام من دختری چهارده ساله هستم و عاشق پسر عمم شدم ، اون هشت سال از من بزرگتره ، ی احتمال میدم اون منو دوست نداره چون رابطه ما مثل دختردایی و پسر عمه هست اما خیلی باهم شوخی و کل کل میکنیم و توجهش اندکی به من بیشتر از بقیه دختر های فامیله ، میخواستم ببینم چطور بفهمم که اونم منو دوست داره یانه؟

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. دختر عزیزم، اگر شما در این سن و سال قصد ازدواج دارید طبیعتا باید در انتظار پیشنهاد ازدواج و خواستگاری از طرف پسر و خانواده ایشان باشید. اما اگر چنین مسئله ای وجود ندارد، صرف این که بدانید کدام پسر شما را دوست دارد یا ندارد چه سودی برای شما دارد جز این که ممکن است این فکر و خیال ها شما را از مسیر اصلی زندگی خارج کند و خدای نکرده عواقب روحی و روانی در پی داشته باشد!
برای شما آرزوی موفقیت سربلندی در تحصیل و سایر امور زندگی داریم.

من اسمم س. است عاشق یه پسر هم سطح خودم شدم این پسره از وقتی اومده تو زندگیم ارامش روحی و روانیمو بهم ریخته نمیدونم چیکار کنم

یه رغیب دارم اسمش س. است هر موقعه حرف از ا. میزنم میزنه تو ذوقم ولی خدا خودش میدونه عشق من به اون اندازه یه دنیاس

خدا من می خوام بهش برسم

عشق من یه طرفس میدونم ولی نمیدونم چیکار کنم
از شما خواهش میکنم

که یادم بدین که واسه اینکه علاقمو بهش ثابت کنم باید چکار کنم؟
ازتون خواهش میکنم .

سلام من عاشق استاد ترم پیشم شدم که دیگه نمیبینمش ولی از هر نظر شبیه خودم میبینمش و ازهرکی پرسیدم بهم گفتن پسرخوبیه ولی نمیدونم دوسم داره یا نه و اینکه حتی من بهش بگم دوسش دارم یا نه توروخدا راهنماییم کنید من از ترم پیش تا الان فراموشش نکردم و برای ازدواج باهاش هرروزوشب دعا میکنم درضمن من۲۶سالمه و کورکورانه و فقط از روی عشق به موضوع نگاه نمیکنم من واقعا درمورد اون تحقیق کردم و بنظرم فرد خوبی برای زندگی مشترک هست.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
خواهر عزیز، همانطور که فرمودید شما در سنی نیستید که توقع هوا و هوس و عشق کورکورانه از شما برود اما در عین حال همیشه باید با احتیاط گام برداشت. این که شما دو نفر اصلا به لحاظ شرایط مختلف زندگی و اجتماعی و اقتصادی و حتی روحی و روانی و شخصیتی تناسب لازم را با یکدیگر دارید که طبعا نیاز به مراجعه حضوری به یک مشاور روانشناس دارد و ما از مطالب شما نمیتوانیم نتیجه ای بگیریم. اما این نکته واضح است که شما نیمی از ماجرایی را در دست دارید که ممکن است نتیجه اش هیچ باشد. اشاره به لطیفه ای می کنم که از جوانی پرسیدند ازدواج کردی یا نه؟گفت پنجاه درصد کار حل شده، یعنی من طرف را میخوام ولی او هنوز نمیخواهد... مطمئنا میدانید که هرچقدر هم مورد مناسب و خوبی باشد ممکن است هیچ انگیزه ای برای ازدواج یا ازدواج با شما نداشته باشد... به ویژه که درخواست ازدواج معمولا از طرف مرد است. بنابراین از شما که دختر عاقل و بافکری هستید میخواهم ابتدا از حداقل تمایل ایشان به ازدواج آگاه شوید و سپس خانه رویاهایتان را بنا کنید. طبعا چون شما خانم هستید شاید پیشنهاد ازدواج به یک آقا مناسب نباشد و برای این کار میتوانید از شخصیتهای موجه و معتبر در فضای اطراف خودتان استفاده کنید که واسطه این پیشنهاد شوند. به ویژه این که سعی شود این پیشنهاد را طوری بدهند که اشتیاق شما را نشان ندهد.
طبیعتا در صورت تمایل ایشان و برداشتن گام اول توسط ایشان شما میتوانید به اصطلاح وارد این بازی شوید.
برای شما آرزوی موفقیت و خوشبختی داریم.

سلام من ۱۸ سالم مدتی نزدیک ی سال عاشق پسری شدم که بت هم فق ارتباط درسی داریم اون به من به چشم ی دوست عادی و ی دوست که کمکمش میکن نگاه میکن خیلی دوسش دارم تمام زندگیم شده اون ۶ سال ازم بزرگتر زندگیم بهم ریخت درس خوندن همه چی نمی تونم فراموشش کنم خیلی ها گفتن عشق الکی تو سنت کنه ولی نمی تونم جز اون کسی رو ببینم و بپذیرم چکار کنم به نظرتون ؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و تشکر از مراجعه به شهر سوال. خواهر گرامی، متاسفانه برای نظر دادن در این خصوص اطلاعات بیشتری نیاز داریم، هم از شما و هم از ایشان و شرایط موجود. نحوه ارتباط درسی شما با پسری که شش سال از شما بزرگتر است کمی سوال برانگیز است. این که علاقه شما دو طرفه است یا فقط از سمت شما علاقه وجود دارد هم مشخص نیست که در صورت یک طرفه بودن میتواند مصداق عشقهای بی هدف باشد. به طور طبیعی برای هر مرد و زنی این احتمال هست که پس از مدتی در کنار هم بودن (به هر دلیل و شکل) علاقه و وابستگی عاطفی ایجاد شود. این مسئله برای سنین پایینتر به ویژه خانمها بسیار بسیار شدیدتر و شایع تر است. به همین دلیل اینگونه ارتباطات معمولا توصیه نمی شود. ضمن این که زمانی که وابستگی عاطفی ایجاد شود و دو نفر به یکدیگر علاقمند شوند، معمولا عیوب و نواقص احتمالی یکدیگر را برای دیگری می پوشانند و طرف مقابل هم معمولا نادیده می گیرد . و این مسئله خود میتواند موجب تناقض بین دوران پیش از ازدواج (که در اوج علاقمندی هستند) و مدتی پس از ازدواج باشد.
شاید مطمئن ترین پاسخ برای شما این باشد که ارتباط خود را با ایشان قطع کنید تا از آسیب های روانی و روحی (و احیانا جسمی) در امان باشید. البته در صورتی که آن آقا تصمیم به ازدواج داشته باشند و به صورت رسمی در این مسیر قدم بگذارند، همه چیز متفاوت خواهد شد و این ماجرا قابل بررسی خواهد بود.
موفق باشید

سلام من دختری ۲۰ساله ام،چهارساله عاشق بچه پسر خاله بابام شدم،اون ۲۸سالشه و لیسانس داره ولی من تازه میخوام دانشگاه ثبت نام کنم،از نظر طبقاتی هم اونا ازما بهترن،،من حس میکنم اون از من خوشش میاد،شایدم نه.!من مادرم،پدرم و خواهرم و ۶عمه ام درجریانن از طرفی عمه اون هم منو بهش معرفی کرده ولی اون فقط خندیده..!نمیدونم چه کار کنم،پا پیش بذارم یا نه؟این یه عشق پاک و نابه،.تا ابد..شاید اگه بدونه اوضاع بهتر شه..لطفا راهنماییم کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. خواهر گرامی، به شما توصیه نمی شود خودتان در این خصوص پیشقدم بشوید، هرچند در گذشته نیز مرسوم بوده که در صورتی که پسری با شرایط بسیار ویژه و خاص مورد نظر خانواده دختر وجود داشت، به نحوی غیرمستقیم خودشان پیشقدم می شدند. با توجه به این که تعدادی از اقوام در جریان هستند، بهتر است از همین طریق و به ویژه از طریق خانمها (مانند مادرتان) اقدام کنید.
موفق باشید.

با سلام من پسر ۱۷ ساله ای هستم که دوسالی میشه به یه دختری که نسبت فامیلی دوری باهامون داره علاقه پیدا کردم ... و تمایل دارم که در آینده(حدود ۵ یا ۶ سال دیگر) با ایشون ازدواج کنم. چرا که از لحاظ خانوادگی و فرهنگی و اعتقادی و مالی تقریبا در یک سطح هستیم . و وقتی با خانواده ام به طور غیر مستقیم صحبت کردم متوجه شدم که خانوادم هم راضی هستن که در آینده این اتفاق بیفته.
و همچنین خانواده ایشون هم به مراتب به بنده اظهار علاقه کرده اند.
به طور کلی منظورم این هست احتمال اینکه این اتفاق در آینده بیفته با توجه به رضایت دو خانواده بالا هست
حال سوال بنده این هست که این کار بنده که شخصی رو از همین حالا برای. ازدواج در حداقل ۵ سال آینده انتخاب کردم درست هست یا خیر؟
و این که من در سن ۱۷ سالگی به دختری علاقه مند شدم اشتباه نیست به نظرتون؟
این رو هم بگم که هیچ گونه ارتباطی با ایشون نداشتم و نخواهم داشت نه تنها با ایشون بلکه با هیچ دختر دیگه ای چرا که نمی خوام به وضعیت تحصیلیم لطمه ای وارد بشه.
ممنون میشم اگر راهنمایی کنید
با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام و خوش آمدگویی خدمت شما کاربرمحترم.
این که در سنین نوجوانی، به فکر زندگی آینده خود هستید و به صورت جدی دست به انتخاب و تصمیم گیری زده اید، جای خرسندی است، اما شاید همچنان که خودتان نیز به این مسئله تردید کرده اید، جای تردید باشد. واقعیت این است که در زندگی امروز، تعاملات اجتماعی حال حاضر و هزاران پدیده جدیدی که با آن روبرو می شویم، زندگی و تصمیمات زندگی را بسیار متفاوت با گذشته کرده است. در گذشته (و شاید هنوز در محیط های کوچک) چیز عجیبی نبود که سالها پیش از ازدواج، و حتی در کودکی، و حتی از بدو تولد، دختر و پسری را برای هم به اصطلاح نشان کنند و خانواده قول و قراری بگذارند و البته به تناسب سبک و سیاق همان ایام، معمولا فرزندان هم به سنین ازدواج که می رسیدند می پذیرفتند...مشکلی هم پیش نمی آمد.
اما در حال حاضر، به ویژه در شهر ها و محیط های بزرگ، و با ارتباطات بسیار گسترده افراد با یکدیگر و با محیط های مختلف اجتماعی، تحصیلی، کاری و ... و حتی کوچه و خیابان، این مسئله در اکثر موارد دشوار، و در برخی موارد غیرممکن است!
دختری را در گذشته تصور کنید که تا زمان رسیدن به سن ازدواج، غیر از خانواده و همسایگان و برخی اقوام، ارتباطات دیگری با دیگران نداشت...طبیعتا فکر و ذکر او هم هر روز تغییر نمی کرد. در مقابل دختر امروزی را تصور کنید، مثلا در سن ۱۴ سالگی (نمی گویم ۴ سالگی) قول و قرار ازدواج با کسی می گذارد، تا سن دانشگاه، هر روز مسیر بعضا طولانی مدرسه تا خانه را می رود، هر روز با همکلاسی و دوستانش در باره مسائل مختلف حرف می زند، با آنها به تفریح می رود و به خانه هم می روند، فیلم می بینند ، از هر سن و سالی که با تلفن یا اینترنت سروکار داشته باشد، ممکن است با خیلی ها آشنا باشد... نسبت به قدیم بیشتر مسافرت می رود، فرض کنید به دانشگاه می رود، در آنجا هم همینطور، به مهمانی می رود .. و .. و .. ممکن است در نهایت تصمیم امروز او با شش ماه بعد متفاوت باشد یا سلایق او سال به سال تغییر کند... چنین دختری ممکن است همسر ایده آلش در ذهن او از ۱۴ سالگی تا ۲۰ سالگی بسیار متفاوت باشد..... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. ضمنا این مسئله در مورد خود شما هم میتواند صادق باشد.
البته قطعا افرادی هستند که به واسطه شخصیت ویژه ای که دارند، به سادگی مقهور اطراف و محیط خود نمی شوند اما قطعا این افراد اکثریت نیستند.
این واقعیتی است که امروز ه ما با آن مواجهیم. به همین خاطر به طور کلی ایجاد فاصله زیاد بین قول و قرار و ازدواج و یا بین عقد و عروسی خیلی توصیه نمی شود...
در مورد شما هم تصمیم با خودتان است، به طور کلی مسئله ای که بالا ذکر کردیم وجود دارد و با درنظر گرفتن این نکته تصمیم بگیرید. اگر میدانید طرف مقابل شما، بیدی نیست که با این بادها بلرزد یا باد و طوفانی در اطرافش نیست که او را بلرزاند، قول و قرار بگذارید (آن هم به صورت رسمی از طریق خانواده ها) و صبر کنید. (البته باز هم هر زمان احساس کردید این فاصله میتواند ضرر بزند، به سرعت آماده ازدواج شوید). اما اگر در مورد طرف مقابل خود، یا اوضاع و شرایط اطراف او اطمینان ندارید، به نظر نمی رسد قول و قرار ازدواج برای ۵-۶ سال دیگر کار درستی باشد.
موفق باشید.

سلام من ۲۴ سالمه ی دوست مجازی دارم ک ی سالو نیمه همو میشناسیم و تنها پسری ک تو مجازی باهاش حرف میزنم ایشونه. از ریزو درشت زندگیه هم خبر داریم.ی سال ازم بزرگتره و همشهری هم هستیم تا بحال هم همو ندیدیم. من خیلی بهش وابسته شدم سعی میکنم دیگ بهش پیام ندم ولی اون هرازگاهی پیام میده و من باذوق جوابشو میدم. اخلاقش خوبه ولی رفتاری بهم نمیخوریم اما نمیدونم چرا انقدر دوسش دارم. میخام بهش بگم تا دیگ بهم پیام نده نمیخام باهام بمونه میخام نباشه تا فراموشش کنم. اگ دوسم داشته باشه از خدامه ولی میدونم فقط ب چشم خواهری دوسم داره.ممنون میشم راهنماییم کنین.

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی،
قطعا در مسیر لغزنده، کسی که با احتیاط حرکت کند از فرد بی احتیاط، شانس بیشتری دارد که سلامت به مقصد برسد، قطعا کسی که سرعت بیشتری داشته باشد شانس کمتری دارد و قطعا کسی که حرکات نامتعارف انجام دهد یا خودش حال خوشی نداشته باشد شانس واژگونی و خطر برایش بیشتر است... همه اینها درست است، اما با توجه به لغزنده بودن مسیر، همواره شانس خطر حتی برای افراد بسیار بااحتیاط،باسرعت کم، صحیح و سالم و و و ...باز هم به نسبت مسیر غیر لغزنده بیشتر است! (به ویژه برای دختر خانم ها)
خواهرم توجه داشته باشید که خیابانی که در روابط دوستانه (پسر و دختر) این دو را به هم وصل می کند، همواره و همیشه لغزنده است!!!
هرچقدر هم دو طرف با احتیاط، مراقب، مؤمن و ... باشند باز هم زمینه لغزش در این گونه روابط بسیار زیاد است. ایجاد وابستگی عاطفی (در سطوح مختلف) امری کاملا طبیعی است. و در سوی مقابل دل کندن و قطع این ارتباط و وابستگی بسیار سخت و رنج آور است (به ویژه برای دختران).
بنابراین توصیه ما آن است که اولا این ارتباط در همه سطوح قطع بشود یا به حداقل برسد، و اگر واقعا نیت ازدواج و تشکیل زندگی در هردوطرف وجود دارد، خیلی جدی و صریح، آقاپسر از طریق خانواده خود، این موضوع را با خانواده شما مطرح نماید. تا روال عادی مراحل ازدواج طی شود. ضمنا توجه داشته باشید که علاقه و دوست داشتنی که در این گونه روابط (در همه سطوح- راه دور-تلفنی- حضوری - ...) به هیچ وجه ملاک درستی برای تشخیص علاقه و صلاحیت فرد برای تشکیل زندگی مشترک نیست!
موفق باشید.

سلام من تقریبا هشت ساله که عاشق نوه ی عمه بابام شدم و واقعا میخوامش اما نمیدونم که ایشون چه حسی به من دارن اصلا دوسم دارن یا نه .ارتباط خوبی هم با هم داریم از نظر فامیلی هم کم و بیش در ارتباطیم من الان ۱۹ سالمه و ترم اول دانشگاه هستم و محمد دو سال از من بزرگتره تا الانم هیچی در مورد علاقم بهش نگفتم و میترسم که بگم چون از عواقبش میترسم الان هم دانشگاهی هستیم و تقریبا بعضی موقع زیاد همو میبینیم .دختر عموی محمد هم از علاقه من خبر داره اما من نمیتونم بهش اعتماد کنم تا بره باهاش صحبت کنه .کسه دیگه ای هم که مورد اعتماد باشه نیستش تا بگم باهاش صحبت کنه .لطفا کمکم کنید دارم تو این عذاب میسوزم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال،
خواهر گرامی، هرچند علاقه های دوره جوانی و فشار روحی این گونه مسائل کاملا قابل درک است، اما توصیه ما این است که این علاقه پاک خود را به صورت مستقیم (و به دور از اطلاع خانواده) به ایشان نرسانید. قطعا بهترین مسیر برای این منظور افراد مورد اعتماد و ترجیحا بزرگتر خانواده هستند، تا انشالله به دور از مشکلات و دردسرهای معمول در این گونه ارتباطات، بتوانید به نتیجه مطلوب برسید. نکته دیگر این که شما بایستی کاملا منطقی با این مسئله برخورد کنید و بدانید که صرفا علاقه داشتن شما به یک فرد، دلیل بر میل ایشان به شما نیست! بنابراین باید ضمن آگاهی ایشان از این علاقه از طریق خانواده به ایشان فرصت داد تا طبق اولویت های خود، تصمیم بگیرد.
موفق باشید.

با عرض سلام و احترام. من پسری ۳۳ ساله هستم. چند وقتی هست که دختری وقتی مرا می بیند مستقیم بهم نگاه می کند ولی بعد از مدتی سرش را پایین می اندازدو برخی اوقات که دوستانش مرا می بینند لبخند می زنند. این دختر هم دانشگاهی من هست و متین و با ادب هست و همه کسانی که او را می شناسند این را بهم می گند. من اوایل وقتی نگاه اور ا متوجه شدم به خاطر اینکه فکر نکند من ادم چشم چرانی هستم سرمو پایین می انداختم. ولی وقتی دیدم بخاطر این کار او نیز نگاهش را از من می دزدد تصمیم گرفتم بهش نگاه کنم و حالا هم هر موقع همو می بینیم بهمدیگه نگاه می کنیم بدون اینکه چیزی به هم بگیم.... چون جفتمون خجالتی هستیم..حتی برخی زمانهای خاص مثلا در یک ساعت مشخص در چندین نوبت سر راهم قرار می گیرد ولی نم دانم این اتفاقی هست و یا عمدی ست.. من او را خیلی دوست دارم .. دوست دارم باهاش صحبت کنم و بهش بگم دوست دارم باهات ازدواج کنم ولی شرایطشو ندارم...چون کار ندارم ...به نظر شما آیا او می خواهد چیزی به من بفهماند؟ ایا شما فکر می کنید این نشانه علاقه او به من است؟ آیا باید دنبال نشانه های دیگری برای اثبات علاقه اش باشم...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
دوست عزیز، بی شک سرآغاز این گونه ارتباطات، یک نگاه ساده است، و این امری کاملا طبیعی است. این شما هستید که نگاه و ذهن خود را کنترل می کنید یا رها می کنید. اگر مقصود شما از این ارتباط، پیدا کردن شریک همیشگی زندگی تان است، بهتر است کمی احتیاط کنید. مطمئنا این مسیر و این علاقمندی ها که با یک نگاه (یا بیشتر) حاصل می شود، و تقریبا امری طبیعی است، نمیتواند ملاک خوبی برای شما باشد. البته این میتواند جرقه یک زندگی بسیار خوب و سالم نیز باشد. بنابراین بهتر است تصمیم خود را در مورد اصل ازدواج بگیرید، و پس از اطمینان از این مسئله، برای پیشنهاد ازدواج پیشقدم شوید. توجه داشته باشید اقدام شما از طریق خانواده، هم برای شما بهتر است و هم برای دختر خانم ایجاد شأن و مرتبه بالاتری از احترام و حرمت خواهد نمود.
موفق باشید.

سلام.خسته نباشید....دانشجو ترم ۴ بودم که با پسری که دو ترم از من بالاتر بود به طور اتفاقی در رستوران اشنا شدم<البته برای ناهار با دوستام رفته بودیم رستوران که دوستم با اینا دوست بود گفت بریم پیش اینا بشینیم>...همونجا بود که نگاه کردناش شروع شد<البته ازم پرسید از جا میام خونمون کجاست که من چپ چپ نگاش کردم و جوابشو نداد...بعد شروع کرد تعریف کردن که چقد خوبی معلوم کدبانویی و این چیزا> تا ترم اخر البته فقط نگاه نبود گاهی سر کلاسایی حضور پیدا میکرد که اصلا کلاسش نبود و طوری مینشست یا رو به من باشه و همیشه برمیگشت و نگام میکرد طوری که دوستام متوجه نگاهاش شدن من خیلی بی تفاوت بودم البته من خیلی سنگین و به قول دوستام جدی هستم ...و اون پسر تا منو میدید هول میشد ....تا اینک ترم اخر متوجه شدم ازش بدم نمیاد ولی اون هیچ وقت نیومد جلو چند باری بهش سلام دادم <به عنوان همکلاسی چون به همه سلام میدادم > جواب سلام منو با تاخیر و متعجبانه بهم داد...<فک میکردم شاید بخاطر جدی بودنمه که نمیاد جلو>دوستام سعی میکردن برنامه بزارن تا بیشتر همو ببینیم ولی من چون حسشو نسبت به خودم نمبدونستم قبول نمیکردم تا اینک ی بار منو بزور بردن تا ازش پروزه بگیریم ...و مثل اینک چند باری سراغمو از دوستام گرفت ولی بازهم نیومد جلو...تا اینک درسمون تموم شد و بعد گذشت چند ماه دوباره ارشد توی دانشگاه و یک کلاس قبول شدیم و هستیم...به نگاهش توجه نکردم ولی احساس میکنم دوسش دارم بخاطر توجه های که این سه سال بهم کرده و تو این مدتی که فکر میکردم دیگه نمیبینمش سعی کردم با کسی اشنا شم ولی دلم راضی نبود ...الان شماره همو داریم فقط در حد درس باهم در ارتباطیم و این مسله خیلی اذیتم میکنه و نمیدونم چه حسی نسبت بهم داره...موندم چیکار کنم تو این چند سال کارشناسی بهش علاقه مند شده بودم و فکر کردم همه چی نموم شد ولی باز ارشد ....نمیدونم چرا؟ ...راهنمایی های بقیه کار ساز نبود...و من دوست ندارم ارایش زیاد کنم و عشوه بیام براش اعتقاد دارم من همینی که هستم و دوست ندارم جلب توجه کنم...چیکار کنم؟البته بگم پسری که با دختر نمیگرده تو دانشگاه ولی چون خیلی با نمک دخترا دوسش دارن و تو این مدت هیچ حاشیه ایی دورش نبوده.>میشه جواب برام میل کنید..نمیخوام تو صفحه منتشر بشه..ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید. متاسفانه امکان پاسخ به ایمیل برای کارشناسان وجود ندارد.
احساس نزدیک شما و به قول خودتان این که بدتان نمی آید، نسبت به همکلاسی، قابل درک است، اما همانطور که خودتان هم میدانید برای مسئله سرنوشت ساز و مهمی مانند ازدواج و زندگی همیشگی، این تنها میتواند جرقه شروع باشد و به هیچ وجه (حتی دوست داشتن و علاقه شدید) ملاک درستی برای درستی اعتماد و ازدواج نیست. طبعا لازم است اولا ایشان پاپیش بگذارند، ثانیا از طریق خانواده (با خانواده شما) اقدام کنند نه به صورت شخصی و بدون اطلاع خانواده، ثالثا، باید اطمینان پیدا کنید قصد جدی ازدواج وجود دارد وگرنه این ارتباط بی حاصل ( به جز لجظات اندک عمرتان که ممکن است به لذت مقطعی بگذرد و تمام شود) بعدها موجب پشیمانی تان خواهد شد، رابعا، پس از ارائه پیشنهاد و خواستگاری آن هم از طریق خانواده ها، برررسی و تحقیق دقیق، کامل و درست لازم است و نباید اجازه دهید آشنایی سطحی شما و علاقه تان مانع این کا ربشود...
موفق و پیروز و خوشبخت باشید.

عاشق یکی ازاقوام مون شدم
یه سال ازخودم کوچیکتره شیش ساله میخامش نمیتونم فراموشش کنم دوستام میگن بهش بگم میخامش بگم یانگم لطفا راهنمایی ڪنید ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام، به شهر سوال خوش آمدید.
خواهر گرامی، با این که از شرایط مختلف شما و ایشان (مانند سن و سال، شرایط و سطح اجتماعی و فرهنگی دو خانواده و سایر مسائل و ملاکها) اطلاعی نداریم، اما به طور کلی صلاح نیست شما به عنوان یک خانم، به یک آقا پیشنهاد ازدواج یا ابراز علاقه کنید. طبیعتا در این مسئله بیشترین آسیب پذیری متوجه شما خواهد بود، نه ایشان. در صورتی که احساس لزوم برای این کار می کنید با واسطه گری خانواده و بزرگان این کار را انجام دهید.
موفق باشید.

سلام . من ۱۴ سالم عاشق دختر عموم شدم . اون از من کوچک تر . بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم ، بهش گفتم . فکنم اون هم منو دوست داره . ولی مطمن نیستم . می خواستم بدونم چجوری میتونم نظر قاطعش رو بدونم . البته من قصد دارم در اینده باهاش ازدواج کنم . میخوام بدونم که اون هم من رو دوست داره یا نه. ممنون میشم اگه به سوالم پاسخ بدید . باتشکر .

راستش من رشته ی داروسازی میخونم تقریبا از یه سالو نیم پیش احساس کردم یکی از بچه های کلاس به من توجه داره..من کلا حتی هنورم خیلی از بجه ها رونمیشناسم با اینکه دیگه اخرای تحصیلیم ...چون میدیدم نامحسووس به من توجه داره رفتم فامیلشو پرسیدم..میخام بگم من اصلا به بچه های کلاس کاری ندارم..ایشون خیلی باهوشن و خیلی فعال ...تاحالا توی این چندسالم ندیدم به کسی نگا غیرمرتبط بکنن ولی گاهی نگاه قفل شدشو روخودم حس میگنم با اینکه همیشه سر کلاس درسو گوش میدن ولی دیدم چنددفه برگشتن منو نگا کردن..که خیلی حرکت بعیدی بود.نمیخام غیرمنطقی باشم ولی معنی این حرکاتتو نمیفهمم ...تقرییا جتد ماهی میشه منو حسابی درگیر کرده...البته اونجوری هم نیس که اگه پیشنهاد بدن حتما قبول کنم ..میخام ازاین بلاتگلیفی در بیام خیلی بده...نمیدونم الان من باید کار خاصی بکنم..نمیدونم این حرکات در حده کنجکاووی یا بررسی یا اینکه میخان ببینن من بهشون علاقه دارم یانه ...من الان باید یه جوری بهشون بفهمونم که میتونن پاپیش بگذارن ؟؟وچه جوری باید اینکارو بکنم؟؟؟اخه اگرم پاپیش بگذارنن ماباید به شناخت کامل برسیم با نگاه کردن که نمیشه فهمید..حالا من چیکار کنم؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
اولا صرفا نگاه کردن کسی در کلاس درس به شما، نمیتواند دلیل متقنی برای توجه خاص ایشان به شما باشد که اگر هم باشد باز لزوما دلیل بر علاقه ایشان به شما ، و حتی در این صورت لزوما دلیل بر قصد ازدواج ایشان نیست! اما ممکن است اینچنین هم باشد. طبیعتا علائم و معانی که از اشارات و حرکات بدن دیگران دریافت میکنیم را نمیتوان به سادگی تفسیر قطعی نمود. طبیعتا بخشی از این نوع حرکات و اشارات، معانی جهانی داشته و همه جای دنیا یک جور معنا دارد و بخشی از آنها بستگی به فرهنگ و یا جغرافیای هر فرد (حتی در حد شهر یا روستا) میتواند معنا داشته باشد. از طرفی رفتار شما یا واکنش شما به یک نگاه ساده یا اتفاقی میتواند در رفتار بعدی طرف مقابل تأثیر داشته باشد...حتی افراد مختلف در این زمینه ممکن است خصوصیات متفاوتی داشته باشند و با هم فرق کنند... خلاصه اینکه این گونه نشانه ها دلیل مطمئنی برای یک تصمیم سرنوشت ساز نیستند،و تا از طریقی مطمئن از قصد ایشان مطلع نشده باشید نخواهید دانست در ذهن او چه میگذرد!
ثانیا، اگر هم قصد و غرضی در نگاه ایشان وجود داشته باشد، لازم است خود ایشان پا پیش بگذارند و پیشنهاد ازدواج را (مستقیم یا غیر مستقیم باواسطه ) مطرح نمایند. مقصود ما این نیست که شما نمیتوانید چنین کنید، اما با توجه به عرف جامعه و فرهنگ ما (که خودتان میدانید) و البته اکثر نقاط دنیا اینچنین است.
ثالثا، برای شناخت نسبی قبل از ازدواج، نه تنها یک ترم و دو ترم همکلاسی بودن و چند نگاه، کافی نیست، بلکه حتی روابط تحصیلی و آشنایی های دوران دانشجویی هم کافی نیست و لازم است در صورت تصمیم به ازدواج، مانند اکثر ازدواج ها، تحقیقات کافی از ایشان بعمل بیاورید. این کار میتواند بخشی بر عهده خودتان باشد و بخشی را هم سایر اعضای خانواده یا آشنایان به عهده بگیرند. اما در هر صورت این تحقیقات لازم است.
موفق باشید

با سلام.دختری ۲۸ ساله هستم که حدود یک ماهی هست با آقایی که یک سال از خودم کوچیک تر هست آشنا شدم.از نظر سطح اجتماعی فرهنگی اعتقادی و خانوادگی هر دو در یک موقعیت هستیم.متاسفانه من یک مشکل بزرگ دارم که سریع وابسته و علاقه مند میشم.الآن در مدت این یک ماه رابطه خوبی با هم داریم و مشکلی با هم نداشتیم تا بحال و مرتب همو میبینیم ولی من از آخر و عاقبت این رابطه میترسم و میترسم حس و علاقه ای که من دارم ایشون نداشته باشند و حس من یک طرفه بوده باشه.میترسم این رابطه از نظر ایشون فقط یک دوستی ساده باشه ولی من الآن در شرایط سنی ازدواج هستم.واقعا نمیدونم چیکار کنم.میترسم وابسته و عاشق بشم و ایشون بخواهند بعد از مدتی این رابطه رو تموم کنند.این فکر و خیالات بد من رو کلافه کرده و بسیار حساس و زودرنج شدم و مرتب گریه میکنم.تنها کاری که میتونم بکنم اینکه دعا و قرآن و نذر و نیاز هست.لطفا کمک و راهنمایی م بکنید.ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال:
خواهر عزیز، تقریبا تمام مسائلی که شما فرمودید و نگرانی هایی که عنوان کردید، ما هم بر آن تأکید میکنیم و نسبت به آن به شما هشدار میدهیم. چنین روابطی همیشه آسیب هایی اینچنینی به ویژه برای دختر خانمها دارد و البته کسانی مانند شما که عاطفی تر و وابسته تر باشند، قطعا بیشتر از سایرین دچار آسیب های آن میشوند. به نظر نمیرسد اگر از نیت و فکر آقا باخبر نیستید صلاح باشد به چنین رابطه ای ادامه دهید، چه این که چنین رفت و آمد و رابطه ای به خودی خود هم توجیهی ندارد (جز لذت های مقطعی که آن هم بیشتر نصیب آقایان می شود). توصیه میکنیم ابتدا در مورد اصل این ارتباط تجدید نظر کنید، آن را قطع کنید یا در صورت عدم امکان سعی کنید به تدریج آن را کاهش دهید. همزمان نسبت به قصد و تصمیم آقا اطلاع پیدا کنید. یا از خودشان جویا شوید و یا اگر واسطه ای میشناسید از آن طریق اقدام کنید. اگر قصد ازدواج نداشتند که طبق گفته خودتان قطعا قطع ارتباط خواهید کرد، اما در صورت تصمیم به ازدواج هم توصیه ما آن است که ارتباط را تا حد ممکن کاهش دهید و از ایشان بخواهید بصورت رسمی پیشنهاد خود را از طریق خانواده ها مطرح کنند. انشالله با افتادن این ارتباط در مسیر درست خواستگاری و ازدواج، هم از آسیبهای اجتماعی و روانی آن محفوظ خواهید بود و هم با خیال راحت تر به سوی مطلوب خود حرکت خواهید نمود.
موفق باشید.

سلام
نمیدونم سوالم خونده میشه یا ن...ولی خیلی واجبه واقعا:(
من۱۶سالمه و نزدیک دوساله ک عاشق یکی از پسر های فامیلمون شدم.ک نسبت فامیلی دوری باهاشون داریم و در سال شاید۲یا۳بار میبینمش.
ما باهم هیچ رابطه یا گفتگویی نداریم و فقط در حد سلام.
یک سال از من بزرگتره.همه رفتار هاش و حرف زدنش با همه هم سنو سالاش فرق میکنه.همین موضوع باعث شده ذهنم رو درگیر کنه...
حدود دو ساله شبو روزم شده...مطمعنم ک این حس و این عشق یک طرفس...
تموم زندگیم رو بهم زده ..هرجارو نگاه میکنم میبینمش...
چیکار کنم ک ازین عشق یک طرفه خلاص شم؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما؛
علاقه شما با این توصیفی که کردید، نمونه یک عشق بی هدف است. برای رهایی از این وضعیت راهکارهایی بیان شده که در زیر به آن اشاره میکنیم. اما بایستی توجه داشته باشید که اراده و جدیت شما در تصمیم به خلاصی از این وضعیت شرط اساسی است:
در زیر راهکارهای فراموش کردن چنین عشق های بی هدف مطرح شده است. امید است با پشتکار هر چه تمام این تکنیک ها را عملیاتی کنید:

۱- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس و... و آنها را محو کنید.
۲- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند.
۳- ساعات و لحضاتی که شما به این فرد فکر می کردید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
۴- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
۵- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
۶ - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.

موفق باشید

سلام ،من ۲۲سالمه طی ترم ۱،۲پسری از یک رشته دیگه که هیچ ارتباط ی باهم نداشتیم،ابراز علاقه غیر مسقیم صورت میگرفت ولی من چون اولین تجربم بود اصلا اون زمان منطورش رو نمیفهمیدم چون غیر مستقیم بود ولی لان فهمیدم ولی اون دیگه انگار نا امید شده ولی من بهش علاقمند شدم ،الان پشیمونم چرا اون زمان بهش نفهموندم که منم بهشون علاقه دارم ،واین منو اذیت میکنه ،دوست دارم بفهمه تا من هم بتونم منطقی بتونم برخورد کنم ولی الان خیلی مبهمه ومن نمیفهمم چرا فقط بخار این که من دخترم ویا دیر فهمیدم نمیشه بهش اخساس وفکر واقعیم رو بفهمون،دوست دارم بدونم باچه روشی میتونم باهاش حرف بزنم ؟تا نه دیگه الکی امید وار نباشم واین که قصیه روشن بشه این جوری منطقی تر برخورد میکنم

سلام. ۲۳ سالمه ۳ ساله درگیر یه پسر شدم دو سال بزرگتر از خودمه.تمام این ۳ سال همش پیام میده رابطمون صمیمیه تو دانشگاه با اینکه خونشون یه شهر دیگه بود صبر میکرد منو برسونه خونه کلیم صبر میکرد نمیزاشت برم خونه فقط نگاه میکرد, از اینکه با پسر دیگه ای صحبت کنم حساس میشه میگه از اینا بدم میاد . حتی وقتی با دوست دخترم جایی رفته بودم دور بود قاطی کرده بد دو ساعت تو ماشین منو نگه داشته بود بفهمه با کی رفتم.و خیلی کارای دیگه انجام میده, حتی یه بار رفته بود دبی واسه کاراش مست کرده یود میگفت نمیخوام برم پیش دخترای دیگه میخوام تو پیشم باشی .تا الان هیچ ابراز علاقه جدی نکرده واقعا دیگه دارم خسته میشم نمیدونم هدفش چیه از این کارا یه بار ازش پرسیدم ولی هیچ جوابی نداد.من واقعا دوسش دارم ولی دیگه کم اوردم.خواهش میکنم کمکم کنید بفهمم باید چیکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
خواهر گرامی، اولا، ورود به چنین روابطی توصیه نمی شود و به دلایل مختلف که در مناسبت ها و پاسخهای مختلفی ذکر شده میتواند برای هردو طرف این رابطه ، و علی الخصوص دختر خانمها، آسیب زا باشد. ثانیا، شما که سه سال است با ایشان هستید اکنون میگویید نمیدانید هدف ایشان چیست، ما که بجز این چند سطر توصیفات شما اطلاعات دیگری نداریم چطور میتوانیم ذهن و هدف ایشان را برای شما بازگو کنیم؟؟ پس اگر واقعا به دنبال چنین چیزی هستید لازم است ایشان را نزد یک مشاور ببرید و بخواهید تا مشاور به شما در این خصوص کمک کند(حضور آقاپسر لازم است). ثالثا، همین نکاتی که شما از ایشان بازگو کردید، نکات مهمی است و میتواند به نوعی هشدار باشد برای احتیاط بیشتر و توجه و دقت بیشتر شما در برقراری ارتباط، دل بستن به ایشان، زندگی مشترک و ازدواج ... و در نهایت نکته چهارم این که اگر برایتان امکان دارد (پس از سه سال ارتباط و صمیمیت بقول خودتان) از او بخواهید اگر به شما علاقه ای دارد و هدف او ازدواج است، رسما و ازطریق خانواده با خانواده شما تماس بگیرند و پیشنهاد ازدواج دهند. طبیعتا ایشان یا قبول میکنند و یا بهانه جویی میکنند و یا رد میکنند . اگر رد کردند که مشخص است هدفشان ازدواج نیست، اگر بهانه جویی های مداوم کردند و امروز و فردا گفتند، باز هم میتوانیم نتیجه قبل را بگیریم، و اگر قبول کنند شما از این به بعد وارد فرایند ازدواج (مقدمات آن) می شوید و فرصت بررسی دقیق و تحقیق کامل از طریق خانواده شما و خود شما نسبت به ایشان فراهم می شود. و به این ترتیب نسبت به تصمیم به ازدواج با ایشان اطمینان بهتری پیدا خواهید کرد.
موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۶ ساله م
سه سال پیش توی کلاس زبان درگیر یه احساسی شدم. من بار اول که ایشونو دیدم اصلا بهشون توجهی نکردم ولی بعد از مدتی فهمیدم که پسرعموی دخترخالمه و چون سالها پیش موقعی که ما خیلی بچه بودیم روابط خانوادگیمون از هم میپاشه من نمیشناختمش. بعد از اون توجهم بهش بیشتر شد که خودم فک میکنم فقط یه جور کنجکاوی بوده اوایل اون اصلا منو نگاهم نمیکرد ولی بعد از مدتی متوجه شدم که رفتارش کمی خییییییلی کم گرمتر شده که بازم دلیل محکمی نبود ما هیچوقت هیچ رابطه ای فراتر از همکلاسی بودن با هم نداشتیم من نمیدونم چرا درگیر این احساس یکطرفه شدم از طرفی مسئله سنمم هس که ممکنه هوس باشه الانم بعد از دوسال حتی یکبارم ایشونو ندیدم درست مثل قبل از کلاس زبان که هیچ شناختی ازش نداشتم خیلی کم سمت خاطراتم میرم ولی چرا فایده نداره؟ چیکار کنم که از این احساس راحت شم؟ مث یه بار سنگینه که میدونم به کارم نمیاد و فقط عذابم میده من خیلی به درس خوندنم اهمیت میدم و نمیخوام این فکرای اضافی وقتمو بگیره و آینده مو تباه کنه چیکار کنممممم؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما.
دوست عزیز، به صورت عادی حافظه ما تمام اطلاعات دریافتی از ورودی های مختلف حواس ما رو ضبط میکنه، و البته با توجه به عوامل مختلفی مانند زمان خاطرات، اهمیت خاطرات، یا عوامل دیگه دیگه، قدرت یادآوری ما روی اون خاطرات، شدت و ضعف پیدا میکنه. بنابراین، این اولا این انتظار که یک سری از خاطرات، به طور کلی از حافظه شما به کلی پاک بشه تا حدی نشدنی است، ضمن این که با توجه به نزدیک بودن زمان این خاطرات و تجربیات شما، و اهمیت و جذابیت ذاتی این نوع تجربیات، و درگیرشدن احساسات شما با اونها، باعث میشه فراموش شدن آنها برای شما سخت تر باشه! البته نکاتی هست که شما با رعایت اونها و به اصطلاح دامن نزدن این خاطرات بهتر میتونید با گذر زمان با اونها کنار بیاید. به عبارت دیگه، اگر هم نتوانیم این خاطرات را از ذهن خودمان به کلی پاک کنیم، حداقل میتوانیم با کمی تمرین، مانع رجوع مکرر خودمان به این خاطرات بشویم.
به لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/318
http://www.soalcity.ir/node/2335
موفق باشید

سلام وقتتون بخیر. من ۲۴ سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم یک سال قبل برای کار های ثبتنامم پیش یک اقایی که دکتری میخونن رفتم (ایشون بخاطر درس نمیتونن کار تمام وقت انجام بدن بخاطر همین تا پایان درسشون مغازه کامپیوتری باز کردن) بعد از اون روز هر موقع کاری داشتم به مغازه ایشون میرفتم که هر بار از من کلی تعریف میکردن و بهم مستقیم نگاه میکردن حتی یکبار بصورت مستقیم بهم گفتن که ازتون خوشم میاد ولی زود حرفشون و عوض کردن گفتن چون فقط مشغول درس هستین بخاطر همین. حتی من هر حرفی میزنم میگن من هم همین کار و میکنما منم مثل شما هستم این کار جز علایق منه
من از حرفا و رفتارها و محبتایی ک غیر مستقیم به من میکنن حس میکنم ایشون به من علاقه دارن من هم بهشون علاقه دارم اما نمیدونم چرا اقدامی نمیکنه
بنظر شما حسم درباره علاقه ایشون به من اشتباهه؟؟؟؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام. پاسخ شما میتواند مثبت یا منفی باشد! همانطور که شما از ذهن و درونیات دیگران اطلاع ندارید، ما نیز از ذهنیات افراد بی اطلاعیم. البته از حرکات و رفتارها میتوان حدسهایی زد اما تا زمانی که صراحتا حرفی زده نشود، این تنها یک حدس و گمان خواهد بود.
کلمات و رفتارهای به ظاهر مهربانانه همیشه ناشی از مقاصد سالم و مهربانانه نیستند، کلمات و رفتارهای مهربانانه واقعی هم همیشه با نیت ازدواج نیست، حتی ارائه پیشنهاد ازدواج هم به معنای تمام شدن کار نیست و شما در همه این مراحل لازم است هوش و حواس خود را جمع کنید، بررسی کنید و درست گام بردارید.
موفق باشید.

سلام خسته نباشید من ۱۸سالمه حدود یه ساله که دلبسته ی پسر همسایمون شدم تا حالا با هیچ پسری رابطه نداشتم و همیشه سعیم بر این بوده که درست زندگی کنم به همین خاطر تمام تلاش مو کردم که فراموشش کنم اما متاسفانه چون هر دو تو یه محل زندگی میکنیم من هر روز ناخواسته خودش یا ماشینشو میبینم و این مسئله باعث میشه فکرش تو ذهنم کمرنگ نشه به نظرتون برای سن من این حس علاقه عادیه ؟من حتی اسمشم نمیدونم و هییییچ شناختی ازش ندارم به نظرتون باید چیکار کنم؟؟؟؟با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربرمحترم شهر سوال.
پاسخ کوتاه سوال اول شما مثبت است. اما توضیح این که ، در منابع مختلف نوجوانی، حد فاصل بین کودک و بزرگسالی است که نمی توان حدود و سن دقیقی برای آن تعیین کرد اما معمولا آن را از سنین ۱۲ و ۱۳ سالگی تا ۱۹ سالگی ذکر کرده اند. شروع دوره ی نوجوانی با مسائل پیچیده و زیادی روبرو است و سیر تکاملی شخصیت کودک دیروز دستخوش تغییرات جسمی ، روحی و روانی می گردد. دانستن اطلاعات مختلف در این زمینه شما را در خصوص شناخت خودتان و موقعیت فعلی تان و در نهایت حل بسیاری از مشکلاتتان بسیار کمک خواهد نمود. مهمترین ویژگی های سن نوجوانی، رشد جسمانی، رشد شناختی، رشد اجتماعی، رشد هیجانی عاطفی، و رشد اخلاقی است. عبور از مرحله کودکی به مرحله جوانی و پختگی، شاخصه کلی دوران نوجوانی است و شما در هریک از ویژگی های ذکر شده دچار تغییر و تحولات اساسی می شوید. شاید ساده ترین آنها رشد جسمانی باشد که به سادگی به چشم دیده می شود، اما جالب است بدانید به همین میزان تغییر و تحول، در سایر زمینه ها هم وجود دارد. رشد هیجانی و عاطفی در دوره نوجوانی از مواردی است که بروز و ظهور آن در روابط عاطفی دیده می شود. بی نظمی و عدم تعادل در روابط عاطفی گذشته به ویژه با خانواده و ایجاد روابط عاطفی جدید که البته خیلی اوقات ناپایدار هستند به ویژه با همسالان و دوستان و نوسان این عواطف در شدت و ضعف ، همه و همه از ویژگی های این دوره است. شاید بپرسید حالا که در چنین وضعیتی هستم چه کنم؟ بهترین کار مشورت و همفکری دائمی با یک مشاور (مشاور روانشناس یا هر کسی که نقش مشاور داشته باشد مانند مادر یا مادربزرگ یا معلم و مربی) خواهد بود. مشورت مانند دادن دست به دست کسی است که شما را از یک طوفان یا سیلاب به جای امن منتقل میکند. در همه این موقعیت ها ، ارتباط با خدای مهربان و بزرگ، به عنوان بهترین دوست و یار و محافظ ما، میتواند هم به شما آرامش بیشتری بدهد و هم شما را در تصمیم گیری منطقی کمک کند.
موفق باشید

سلام
من پسری ۲۰ ساله هستم. از وقتی رفتم دانشگاه ، یعنی حدود یک سال پیش ، از هفته های سوم و چهارم بود که از یکی از دخترهای هم رشته ایم خوشم اومد و خودم نمیدونم برای چی و از چی؟ تا قبل از اون خیلی برام مهم نبود
دختر چادری و با سلیقه ایه و من هم دوست داشتم که زنم چادری شیک باشه!
همه ی دوستام هم فهمیدن و هی مسخره ام میکردن که عاشق شدی و ....
توی اون نشونه ای ندیدم که به من علاقه داشته باشه.
فقط چندبار نگاه و اینا
ولی یه بار که حواسم نبود و سر کلاس از پشت زل زده بودم بلهش که یهو دوستش برگشت و من رو دید و خندید و بهش گفت و اون برنگشت ولی بقیه دوستاش برگشتن و خندیدن!
یا یه بار بعد از اون قضیه سر کلاس حضور غیاب کرد استاد آخر کلاس بود ، اسمش تو لیست دقیقا یکی قبل از منه ، اسم اونو خوند و بعد من و بعدش دوستاش برگشتن و خندیدن و اونم یه نگاه ریزی کرد.
بعد فهمیدم با یکی از بچه های هم رشته ایم هم کلام شدن و با هم پروژه برداشتن و سر امتحانات پیش هم مینشستن و با هم تقلب میکردند.
یه چند وقت بعد شنیدم که پسره ازش خواستگاری کرده و اونم بهش برخورده و گفته من به تو علاقه ندارم و بهم زدن!
بعد شنیدم که عاشق یکی از پسرای رشته دیگه ای شده و تو اینستاگرام و استوری و پست و تلگرام اینا همش از عشق و عاشقی مینوشت.
اونم بهش بی علاقه نبود و خیلی جدی تر از قبلی بود.
حالا مثل اینکه پسره اینو نمیخواد دیگه ولی این هنوز درگیر اونه و سعی میکنه خودش رو شبیه به اون کنه.
منم گیج و مبهوت موندم و خیلی حالم بده و اصلا نمیدونم چیکار باید بکنم.
دوستام میگن نمیرسی بهش و اصلا آش دهن سوزی نیست.
منم ار فکر نرسیدن بهش خیلی حالم بد میشه
خودم بعضی اوقات شک میکنم که اصلا عاشقش شده باشم و در عین دوست داشتن ، بعضی وقتا پس میزنم.
شرایط ازدواج هم ندارم!

تصویر شهرسوال

با سلام
شما در شرايطي از وابستگي ذهني و علاقه مندي احساسي هستيد که با وجود عدم مهيا بودن شرايط ازدواج و همچنين با وجود علم به علاقه اين دختر به ديگري، باز هم به او فکر مي کنيد و فکر نرسيدن به اين دختر برايتان عذاب آور شده است. قطعا اين شرايط سخت و آسيب رسان است، اما اقدام‌تان براي مشاوره گرفتن قابل تحسين است. در حقيقت سن و سالي که شما در آن قرار گرفته ايد، علاقه به جنس مخالف شکل مي گيرد و گاهي اين علاقه ها تبديل به وابستگي و ارتباط هاي بيشتر مي شود که در ادامه آسيب هايي را هم به همراه دارد. به هر حال همان گونه که خودتان هم در سؤال اشاره کرديد، شرايط ازدواج را نداريد و فکر کردن و علاقه افراطي شما به ايشان مي تواند شما را از رسيدن به اهداف‌تان باز دارد. در حال حاضر شما بايد به خودتان کمک کنيد به سطحي از واقع بيني برسيد که اين علاقه به چه هدف و انگيزه اي است. اگر براي دوستي است که پر آسيب است. (که در ادامه به برخي اشاره مي کنيم)؛ اگر هم به قصد ازدواج است که نوع نگاه و کيفيت مراحلي که پشت سر مي گذاريد و همچنين احساسي تصميم گرفتن، نشان از غير منطقي بودن اين نوع ازدواج است. به هر حال براي ازدواج کردن اگر ابتدا علاقه مند شويد (آن هم به صورت افراطي)، اتفاقي که مي افتد چشم پوشي و غفلت و تفسير کردن مشکلات طرف مقابل رقم خواهد خورد. در حقيقت براي ازدواج کردن بايد منطقي و عاقلانه انتخاب کرد نه از روي احساسات؛ در احساساتي شدن شما در اين قضيه همين مقدار بس که فکر نرسيدن به ايشان شما را آزار مي دهد به نوعي حتما اين اتفاق بايد بيفتد. در حالي که اين نوع نگاه بسيار غير اصولي در انتخاب همسر خواهدبود. زيرا در انتخاب همسر ابتدا بايد از طريق خانواده ها آشنايي صورت بگيرد و پس از آن در قالب جلسات خواستگاري و مشاوره پيش از ازدواج و تحقيق بايد قدم برداشت. پيش از پرداختن بيشتر به سؤال شما، بايد بدانيد که اين مقدار از اطلاعات براي تشخيص دقيق روحيه شما شرايط موجودتان کافي نيست. به عنوان نمونه اينکه اساسا چه ويژگي هاي ديگري غير از چادري بودن ايشان، شما را جذبشان کرده و آيا اين مقدار از ويژگي براي زندگي مشترک کافي است و مي تواند تضمين زندگي خوب را دهد؟ و...
بايد توجه داشته باشيد كه ميل ما حقايق و وقايع را رقم نمي زند. در زندگي پيوسته ما بايد اميال خود را مطابق واقع بيني و عقلانيت و شرع تنظيم كنيم. خيلي از افراد عاشق دندان پزشكي هستند ولي وقتي استعداد كافي ندارند ناچار هستند دور اين رشته را خط بكشند. يا بسياري از افراد بيكار تمايل دارند در كارخانه محبوبشان رسمي شوند ولي صرف اين تمايل كافي نيست مسؤولان نيز بايد طالب او باشند.
تعهد دو سويه در ازدواج بسيار مهم است. بابا طاهر مي گويد
چه خوش بي مهربوني دردسر بي
كه يك سر مهربوني دردسر بي
ايشان اگر واقعا به شما علاقه مند بود، با شخص ديگري نبود. اگر اين طور باشد واقعا اگر ايشان با شما هم بود، به صلاح شما نبود چون در متن زندگي مشكلات فراواني پيش مي آيد يكي از آنها احساس گناه شديد بعد از رابطه زناشويي و يکي ديگر مسأله درگيري ذهني نسبت به کسي ديگر خواهد بود.
تلاش كنيد به زندگي خود مشغول شويد. فكرتان را غرق در كارهاي هنر و علمي كنيد. از خيالپردازي به شدت اجتناب كنيد. به عواقب خواستگاري كردن يك طرفه و عشق يك طرفه بينديشيد و حرمت خود را حفظ كنيد. البته الان هم اتفاق خاصي نيفتاده است ولي اين كه باز اصرار كنيد و حرمت خود را ناديده بگيريد، در حق خود نامهرباني كرده ايد.
اگر خويشتنداري شما ضعيف است. اضطراب و بي قراري زيادي داريد، نمي توانيد فكرتان را مديريت كنيد و خواب عميق و كافي نمي رويد و خستگي و كوفتگي زياد داريد با مشاور باليني و در ادامه با روان پزشك مشورت كنيد.
پس بدانيد دوره اي که شما آن را تجربه کرده و مي کنيد، افراد معمولا به جنس مخالف علاقه پيدا مي کنند و عاشق مي شوند، اما رفته رفته نسبت به او سرد مي شوند و از عشق آنها کم مي شود. تجربه نشان مي دهد که عشق دوره نوجواني و اوايل جواني پايدار نيست. بنابراين با توجه به شرايط سني شما، لازم است توجه کنيد که ورود به اين عرصه ممکن است براي مدتي به شما شور و نشاط تزريق کند اما در ادامه مانند آب شوري که نوشيدنش، فرد را تشنه تر مي کند، شما نيز شور ابتدايي را از دست مي دهيد و ممکن است گرفتار عواقب بعدي شويد. در واقع از مشکلات دوستي دختر و پسر همين موارد مي باشد که ابتدا دلبستگي حاصل ميشود و بعد فرد متوجه ايرادات و مشکلات فرد ميشود که ديگر رها کردن فرد برايش ناگوار مي باشد. در حقيقت اين ارتباط يا ادامه پيدا مي کند و منجر به ازدواج مي‌شود که مشکلاتي همچون سوء‌ظن، وسواس فکري و ... را به همراه خواهد داشت.( ضمن اينکه اساسا شما به هيچ وجه در سني نيستيد که بخواهيد به ازدواج و ... فکر کنيد؛ شما در حال حاضر بايد تمرکز بر پيشرفت در حوزهاي درسي و علاقه مندي هايتان داشته باشيد) به هر حال يا اين ارتباط ادامه پيدا نمي کند(که در بيشترين موارد هم اين چنين است) و آسيب‌هايي همچون: وابستگي و سخت بودن دل کندن از طرف مقابل و در صورت جدا شدن يکي از دو طرف افسردگي و علائمي مثل خودکشي و ... را به همراه خواهد داشت. گاهي هم پس از ازدواج به اين نتيجه مي رسند که ديگر خيلي دير است. اين نوع علاقه که از مصاديق علاقه و عشق زودگذر است، معمولا به همين شکل است که افراد به خاطر جذابيتهاي ظاهري علاقه مند مي شوند و به تفسير رفتارها به صورت شخصي مي پردازند. به هر حال اين علاقه ها و ارتباط ها، زودگذر، سطحي و پرخطر است.
پس تمرکز خود را به تحصيل، شغل مناسب، ورزش و بندگي خداوند معطوف کنيد تا از اين افکار رها شويد. در غير اينصورت تنها چيزي که نصيب شما مي شود ناراحتي و ضعف اعصاب است.
شما از توان و انرژي زيادي برخوردار هستيد، پس خود را دست کم نگيريد. ارزش و سلامتي شما مهمتر از اين است که بخواهيد خود را با اين افکار اذيت کنيد. خودتان را فرد مهمي بدانيد که مي توانيد اينده درخشاني داشته باشيد پس براي اين اينده درخشان تلاش کنيد و انرژي خود را صرف اين افکار نکنيد. طبيعتا در اينده شما با دخترهاي شايسته تري مواجه مي شويد که مي توانيد با انها ازدواج موفقي داشته باشيد.
اينگونه عشقها زودگذر است و فرد بعد از مدتي و با ديدن چند عيب کوچک نسبت به فردي که قبلا او را معشوق خود مي دانست بي تفاوت مي شود و با فردي که گمان مي کند از فرد قبلي بهتر است رابطه برقرار مي کند.
خوب است با برخي مشکلات و آسيب‌هايي که در روابط عاشقانه قبل از ازدواج و دوران نوجواني و جواني با نامحرک ايجاد مي‌شوند، به صورت خلاصه توجه کنيد:
_ رابطه با نامحرم رابطه اي پيش رونده است و با توجه به شرايط سني و هيجانات حاکم، رعايت حريمهاي شرعي در اين رابطه تقريبا ناممکن است!
_ در بسياري از موارد ممکن است قصد فرد مقابل ازدواج نباشد و از اين بهانه تنها براي پوشش دستيابي به مقاصد خود استفاده مي کند.
- اينگونه عشقها زودگذر است و فرد بعد از مدتي و با ديدن چند عيب کوچک نسبت به فردي که قبلا او را معشوق خود مي دانست بي تفاوت مي شود و با فردي که گمان مي کند از فرد قبلي بهتر است رابطه برقرار مي کند.
_ بخش قابل توجهي از روابط پيش از ازدواج در دوره نوجواني و اوائل جواني شکل مي گيرد. از ويژگيهاي اين دوره عدم شکل گيري شخصيت ثابت است. بنابراين تغيير نگاه و نگرش کاملا طبيعي است و ممکن است فرد قبل از ازدواج با بعد از ازدواج هويتي متفاوت داشته باشد.
_ نقشهايي که يک دوست بر عهده دارد با نقشهايي که يک همسر بر عهده دارد کاملا متفاوت است. رابطه پيش از ازدواج ممکن است باعث تداخل و آشفتگي نقشها شود.
_ رابطه پيش از ازدواج محدوديتهايي دارد و بواسطه فضاي احساسي و ابستگي ايجاد شده، تعارضات و نقاط ضعف کمتر قابل مشاهده و توجه است.
_ در بسياري از موارد و در ادامه راه، نظر يکي از طرفين تغيير مي کند و تصميم به ازدواج با فرد ديگري گرفته مي شود. اين امر علاوه بر اينکه باعث آسيب شديد رواني فرد مقابل مي شود که باعث مي شود برخي ديگر از فرصتهاي قبلي ازدواج از دست برود.
_ در پاره اي از موارد نيز بعد از ازدواج شاهد آن هستيم که فرد نسبت به همسر خود دچار بدبيني مي شود. به اين علت که به اشتباه بر اين باور است که همسرش ممکن است که همچنان با نامحرم ديگري رابطه دشاه باشد!
بنابراين توصيه ما اين است:
فکر کردن به اين موضوع و دخترخانم مورد نظر تنها عطش و بيقراري شما را افزايش مي دهد، بنابراين بجاي اينکه فکر خود را درگير اين موضوع کنيد ليستي از علاقمنديهاي خود تهيه کنيد و در تامين و پيگيري انها تلاش کنيد. مشکلات و دغدغه هاي خود را با پدر و مادر، دوستان و نزديکان مورد اعتماد مطرح کنيد تا احساس راحتي بيشتري کنيد. فعاليتهاي متنوع و شادي مانند ورزش، کارهاي هنري، تفريح و ...مي تواند به آسودگي فکر و نيز افزايش نشاط و شادابي شما کمک کند.
سعي کنيد با خود شناسي بر احساس و هيجانات خود مسلط شويد و به صورت افراطي و شديد، سرمايه گذاري عاطفي انجام ندهيد.
با احترام به خود و استقلال شخصيتي و برطرف کردن نيازها و کمبودها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاري ارتباطتان را تنظيم کنيد.
با ديدن نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان و اعتماد به خود در زندگي سعي کنيد اساس بي نيازي از ديگران را در خود بنا کنيد و در ارتباطات مجذوب کل شخصيت فرد نشويد بلکه به خود بگوييد مثلا شوخ طبعي ايشان باعث ارتباط است نه ساير ويژگي هاي شخصيتي ايشان.
سعي کنيد به جاي تمرکز و سرمايه گذاري روي اين شخص، ارتباط با دوستان همجنس خود را گسترش دهيد.
پس به اين واقعيت برسيد که فکر کردن به اين موضوع و جنس مخالف تنها عطش و بيقراري شما را افزايش مي دهد، بنابراين اگر شما به عنوان يک نوجوان ۱۳ ساله عاشق دختري شويد و رابطه برقرار کنيد، هيچ تضميني نيست که در اين نوع ارتباط حد و مرز رعايت شود؛ پس بجاي اينکه فکر خود را درگير اين موضوع کنيد ليستي از علاقمنديهاي خود تهيه کنيد و در تامين و پيگيري انها تلاش کنيد. مشکلات و دغدغه هاي خود را با پدر و مادر، دوستان و نزديکان مورد اعتماد مطرح کنيد تا احساس راحتي بيشتري کنيد. فعاليتهاي متنوع و شادي مانند ورزش، کارهاي هنري، تفريح و ...مي تواند به آسودگي فکر و نيز افزايش نشاط و شادابي شما کمک کند. بنابراين مادامي که راههاي درست براي افزايش انگيزه براي زندگي وجود دارد، راههايي براي پر کردن خلأهاي زندگي وجود دارد، انتخاب چنين روشي منطقي نيست. لازم است به نحوي برنامه ريزي کنيد که از مواجه شدن و ديدن طرفي که به او علاقه داريد، خودداري شود. آثاري که از وي در مقابل داريد، محو کنيد و اصلا نيازي نيست که به او کمک کنيد، بلکه شما بايد به خودتان کمک کنيد و خود را از باتلاق علاقه مندي وابستگي افراطي به ايشان خارج کنيد.
قاطعانه ترک ارتباط ذهني را در دستور کار قرار دهيد و براي قطع چنين وابستگي ذهني‌اي به نکات زير توجه فرماييد:
?- سعي کنيد با خود شناسي بر احساس و هيجانات خود مسلط شويد و به صورت افراطي و شديد، سرمايه گذاري عاطفي انجام ندهيد. به دنبال راهکار براي برگرداندن او نباشيد، بلکه به دنبال راهکار براي برگرداندن خودتان به زندگي عادي باشيد.
?- با احترام به خود و استقلال شخصيتي و برطرف کردن نيازها و کمبودها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاري ارتباطتان را تنظيم کنيد.
?- با ديدن نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان و اعتماد به خود در زندگي سعي کنيد اساس بي نيازي از ديگران را در خود بنا کنيد و در ارتباطات مجذوب کل شخصيت فرد نشويد بلکه به خود بگوييد مثلا شوخ طبعي ايشان باعث ارتباط است نه ساير ويژگي هاي شخصيتي ايشان.
?- سعي کنيد به جاي تمرکز و سرمايه گذاري روي اين شخص، ارتباط با دوستان همجنس خود را گسترش دهيد.
و.....
اگر به اين نتيجه رسيديد که اين نوع علاقه آسيب زا هست و ايشان علاقه به شما ندارد و همچنين شرايط ازدواج موجود نيست و اين ارتباط مي تواند آسيب هايي را به همراه داشته باشد،از راهکارهاي زير براي ترک وابستگي افراطي استفاده کنيد:
?- سعي کنيد در بيرون هيچ آثاري از ايشان را جلوي ديد خود نداشته باشيد مانند عکس شماره تلفن و يادگاري هاي و... و آنها را محو کنيد.
?- افرادي که در وضعيت شما قرار دارند به هيچ وجه نقاط منفي و بدي ها و آسيب هايي که از طرف مقابل متحمل شدن را نمي بينند و به همين دليل علاقه و وابستگي آنها ثابت مي ماند.
?- درباره امتيازات اين جدايي و خوبي هاي جدا شدن از ايشان نيز با خود فکر کنيد و سعي کنيد با خوشحالي از اينکه با ايشان ازدواج نکرده ايد مطالبي را ياد داشت کنيد.
? - در حال حاضر به هيچ وجه اقدام به ازدواج نکنيد زيرا ممکن است انگيزه انتقام جويي و يا با هدف بهتر شدن وضعيت روحيتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقي اين ازدواج صورت بگيرد. پس سعي کنيد حداقل دو ماه با انجام اين تکنيک ها افکار و تصاوير مربوط به ايشان را از ذهنتان پاک کنيد به حدي که اصلا تصوير ذهني ايشان را به خاطر نياوريد و بعد هم حتما با يک مشاوره براي کمک به يک ازدواج عاقلانه کمک بگيريد.
?- سعي کنيد بدون خود سرزنشي و مقايسه نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان را فراموش نکنيد و با نوشتن و مرور و ناديده و بي ارزش نکردن آنها به آينده خوشبين و اميدوار باشيد.
?- انجام کارهايي مانند ورزش هاي دست جمعي، تعاملات اجتماعي، سرگرمي و تفريح و پرهيز از تنهايي بسيار مفيد هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از اين تکنيک را بايد با دقت ارسال فرماييد.
?- ساعات و لحظاتي که ذهنت تان بيشتر درگير اين آقا مي شود، بسيار وسوسه برانگيز خواهند بود؛ مانند معتادي که ترک کرده مکان و زمان هاي مصرف در روزهاي اوليه وسوسه انگيز بوده و ممکن است رفتاري مانند عصباني شدن و تحريک پذيري و يا رفتن به طرف مصرف زياد باشد بنابراين شما نيز بايد با تغيير موقعيت فيزيکي و سرگرم شدن به يک کاري که عمدا در اين ساعات در نظر خواهيد گرفت و با آرام سازي ذهني سعي مي کنيد با اين وسوسه ها مبارزه کنيد.
?- هنگام هجوم افکار و تصاوير ايشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و يا توجه و تمرکزتان را به چيزي جلب مي کنيد مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با يک فردي مي شويد، با عجله از آن مکان را ترک مي کنيد.
?- با افکار منفي و مأيوس کننده مبارزه کنيد و پيش بيني منفي نسبت به آينده مانند اينکه ديگر من نمي توانم با کسي ديگري احساس علاقه و عشق داشته باشم و از اين قبيل افکار مبارزه کنيد و افکار مثبت و اميدوار کننده در مقابل اين افکار منفي به عنوان پاسخ و جواب آماده کنيد.
?? - شايد هفته اول به دليل درگير شدن با افکار اتوماتيک دچار نوعي استرس شويد ولي به مرور زمان افکاري که عادت داشتند هميشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگيرند با تکنيک هاي شما از اتوماتيک خارج شده و افکار جديد جايگزين مي شود و در هفته هاي دوم و سوم افکارتان يک دست شده و تعارضي احساس نخواهيد کرد پس به خودتان فرصت دهيد و با اين احساس تان مبارزه نکنيد.
ضمن اينکه مشاوره حضوري براي بررسي بيشتر روحيات و خلقيات‌تان بسيار مؤثر است و اگر امکان مشاوره حضوري را نداريد، در وهل? اول با شماره گيري ۰۹۶۴۰ و گفت و گو با کارشناسان مشاور مرکز ملي پيگير حل مشکل باشيد.

سلام من حسابرسم مدتيه از يه آقايي تو شركتي كه ميرم براي حسابرسي خوشم اومده احساس ميكنم اونم به من بي ميل نيست ولي نمي دونم چرا چيزيم نميگه امكانش هست راهنماييم كنيد چون ذهنم واقعا درگيرشه و احتمالا تا اخره امسال اينجاييم دوست دارم شانسمو امتحان كنم اگه ميشه راهنماييم كنيد

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر شهر سوال. خوش آمدید.
چند نکته کلی در خصوص سوال شما وجود دارد که خدمتتان عرض میکنیم:
اول این که اگر فرض کنیم حدس شما درست باشد، در صورتی که هم شما تمایل به مطرح شدن بحث ازدواج دارید و هم آقا چنین تمایلی داشته باشند، طبیعتا یا خودتان باید اقدام کنید و یا از طریق یک واسطه. اما این نکته را بایستی توجه داشته باشید که چون به صورت طبیعی و عادی پیشنهاد ازدواج از سوی آقایان مطرح می شود این کار شما ممکن است کمی ذهنیت در ایشان ایجاد کند و به طور کلی توصیه نمی شود.
دوم این که اگر چنین فکری در خصوص ازدواج خیلی جدی نیست و یا به ویژه در مورد آقا جدی نیست، میتوانید این مسئله را فراموش کنید و از تکنیک های مربوطه استفاده کنید.
نکته سوم که خیلی لازم است توجه کنید، این که شاید تصور شما از ابتدا اشتباه بوده است! شما که یک خانم شاغل هستید و در جامعه رفت و آمد دارید قاعدتا بایستی تا حد زیادی با ویژگی های افراد آشنا باشید. توجه آقایان و یا نگاه آقایان به خانمها با توجه خانمها به آقایان میتواند معانی بسیار متفاوتی داشته باشد! حتی جذابیت هر یک در چشم دیگری نیز متفاوت است. در اکثر اوقات (نمیگوییم همیشه) توجه آقایان به زیبایی های ظاهری خانمها جلب می شود و بر خلاف خانمها که قصد و نیتشان در ارتباطات، یک رابطه سالم در قالب ازدواج است یا گاهی اوقات صرفا زمینه عاطفی دارد، در آقایان ذهنیت به سمت مسائل جنسی است و غالبا زمینه جنسی و شهوانی دارد. بنابراین لازم است در تعامل و ارتباط با آقایان همه جوانب را در نظر بگیرید و احساسی تصمیم نگیرید.
موفق باشید.

سلام.من ۲۷ سالمه و دوماه پیش در سفری زیارتی اقایی در کاروانمون بود که احساس میکنم بهم علاقه داشت از رفتاراش متوجه میشدم.ولی من دختر مذهبی هستم و واکنشی نشون نمیدادم.مثلا بهم خیلی نگاه میکرد یا به پدر و مادرم خیلی کمک میکرد توی اوردن ساک ها و... ولی بعد از برگشتن از سفر احساس کردم که من هم به ایشون علاقه دارم.مادرم گفتن که ان شاالله سال بعد دوباره با همین کاروان میریم کربلا . و شماره ی پدر پسر رو گرفتن. من خودم مطمئن هستم که ایشون به من توجه داشتن.طوریکه مادرم گفتن این پسره عاشقت شده. به نظر شما من چیکار کنم .چون احساس میکنم نمیتونم فراموشش کنم.ممنون

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام؛ سپاس از اينکه اين مرکز را براي مشاوره خود انتخاب کرده‌ايد، اميدواريم راهنمايي خوبي براي شما باشيم.
احساس، گرايش و علاقه به جنس مخالف مخصوصا با وجود نشانه‌هاي از علاقه ايشان قابل درک است، اميدواريم که ازدواج موفقي داشته باشيد. در ادامه نکاتي بيان مي شود:
۱. با توجه به اينکه همه مواردي که مطرح شده در حد احساس هست، نمي توان صرفا به خاطر احساس و احتمالا ذهن خودتان را درگير کنيد.
۲. اظهار عشق و علاقه از سوي دختر، نشان از ضعف وي مي‌باشد، چون دختر مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. به عبارتي ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند. پس ابراز علاقه از طرف شما مي‌تواند نشان از ضعف شما مي‌شود.
۳. بهتر است تا زماني كه موقعيت ازدواج پيش نيامده است، يعني ايشان به صورت رسمي به خواستگاري شما نيامده است، فكر و ذهن خود را از توجه به ايشان، خالي كنيد.
۴. توجه داشته باشيد که هر کسي مي‌تواند عاشق فرد ديگري گردد و سال‌ها در فکر وصال او روزها به شب برساند. اگر او اولين فردي است كه به وي علاقه‌مند هستيد و عاشق شخصيت او گرديده‌ايد، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي‌تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. کافي است ذهن‌تان را از او منصرف کنيد و به آينده بهتر بر اساس واقعيت‌ها بينديشيد.
۵. در نظر داشته باشيد که صرف دوست داشتن و علاقه شما هيچ دردي را دوا نمي‌کند. آنچه که به عنوان يک اصل مهم بايد مورد توجه قرار گيرد، پيشگيري از عشق و علاقه يک طرفه و يا حتي عشق دو طرفه اي که بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست. سعي کنيد با ساماندهي نظام عاطفي و شناختي خود در راهي گام نهيد که ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزي و ترحم از طرف مقابل در پي داشته باشد.
انشاالله موفق باشيد.

/۳۸۵۲۲۵/

نظرات