چرا به قوم بنی اسرائیل یهودی می گویند چرا یعقوبی یا یوسفی نمی گویند

حضرت یعقوب فرزندحضرت اسحاق، كه او را اسرائیل (بنده خدا) می‌گویند، دوازده فرزند داشت، كه فرزند چهارمش یهودا بود.
دوازده فرزند حضرت یعقوب (اسرائیل) به این ترتیب بودند: (= بنی اسرائیل)  ۱-رئوبن(روبن)، ۲-شمعون(سیمئون) ۳-لاوی(لوی) ۴- یهودا(جودا) ۵- یساکار(یشحر، یساخر) ۶- زبولون(زبلون، زیالون) ۷- دان(دون) ۸- نفتالی(نفتائیل) ۹- جاد ۱۰- اشیر(اشر، اسر) ۱۱- بنیامین(ابن‌یامین، بنجامین)  ۱۲- یوسف

یهودا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در كنعان (فلسطین) سكونت داشتند، و پس از واقعة معروف حضرت یوسف،به سرزمین مصر مهاجرت كردند.  و این مهاجرت در سال ۱۷۴۰ قبل از میلاد،اتفاق افتاد كه حضرت یعقوب وتمام اهل بیتش كنعان را به عزم مصر ترك گفتند.(۱)

در باره کلمه یهود چند نظر گفته شده است:
یک نظر این است که این کلمه ، عربی نیست بلکه عبری است و از یهوه به معنای خدا گرفته شده است . (۲)
بر این پایه یهود به معنای قومی است که یهوه را می پرستند و ربطی به یهودا که یکی از فرزندان حضرت یعقوب است ندارد .
به نظر برخی کلمه یهود از نام یهودا گرفته شده است و یهودا یکی از فرزندان حضرت یعقوب است و یهود به معنای نسل یهودا است و و چون بیشتر نسل یعقوب از یهودا است به نسل فرزندان دیگریعقوب هم یهود گفته شده است . (۳)
بر این اساس یهود گفتن به این دلیل نیست که همه یهود از نسل یهودا باشند بلکه چون نسل او بیشتر بود به این جهت به همه یهود گفتند .

برخی می گویند که کلمه یهود عربی و از ماده هود به معنای برگشتن است . (۴)

برخی می گویند که حضرت یعقوب موقع وفات به فرزندان خود وصیت کرد که پیرو یهودا باشند و آنانکه پیرو او شدند یهود نام گرفتند . (۵)
بر اساس این نظر هم معنای یهود این نیست که فرزندان دیگر حضرت یعقوب دارای نسل نشدند بلکه به خاطر پذیرش اطاعت یهودا یهود نامیده شدند .

از این نظریه ها نظریه اول درستتر به نظر می رسد و یهود به معنای نسل یهودا نیست بلکه به معنای پرستندگان یهوه است و نسل حضرت یعقوب از همه فرزندانش ادامه یافته است نه فقط از یهودا .

-پی نوشتها:

(۱). شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود، چاپ فروغ دانش، انتشارات امین، ص ۳.
(۲). اسلام و عقائد و آراء بشری ، یحیی نوری ص ۳۹۵ چاپ چهارم سال ۱۳۵۳ .
(۳). العنصریه الیهودیه ع الدکتور احمد بن عبد الله الزغیبی، ص ۶۱ .
(۴). همان .
(۵). التاریخ الیهودی ، صابر طعیمه ، ص ۳۳ جزء اول .

نظرات