حضرت خضر(ع) که بود؟

حضرت خضر(ع)

در سوره کهف (آیات ۶۰ تا ۸۲) داستانی درباره ملاقات حضرت موسی(ع) با یک عالم بیان شده است که مطابق روایات، آن عالم، خضر نام داشته است. علامه طباطبایی توضیحاتی در این باره می فرمایند، که تقدیم می شود:

« از روایت محمد بن عماره از امام صادق (ع) چنین برمى ‏آید كه آن جناب پیغمبرى مرسل بوده كه خدا به سوى قومش مبعوثش فرموده بود، و او مردم خود را به سوى توحید و اقرار به انبیاء و فرستادگان خدا و كتابهاى او دعوت مى ‏كرده و معجزه ‏اش این بوده كه روى هیچ چوب خشكى نمى‏نشست مگر آنكه سبز مى‏شد و بر هیچ زمین بى علفى نمى‏ نشست مگر آنكه سبز و خرم مى‏ گشت، و اگر او را خضر نامیدند به همین جهت بوده است و این كلمه با اختلاف مختصرى در حركاتش در عربى به معناى سبزى است، و گرنه اسم اصلى ‏اش تالى بن ملكان بن عابر بن ارفخشد بن سام بن نوح است ... .

و در بعضى از اخبار آمده كه: خضر و ذو القرنین دو مرد عالم بودند نه پیغمبر. و لیكن آیات نازله در داستان خضر و موسى خالى از این ظهور نیست كه وى نبى بوده، و چطور ممكن است بگوییم نبوده در حالى كه در آن آیات آمده كه حكم بر او نازل شده است.

و از اخبار متفرقه‏ اى كه از امامان اهل بیت (ع) نقل شده برمى‏آید كه او تا كنون زنده است و هنوز از دنیا نرفته. و از قدرت خداى سبحان هیچ دور نیست كه بعضى از بندگان خود را عمرى طولانى دهد و تا زمانى طولانى زنده نگهدارد. برهانى عقلى هم بر محال بودن آن نداریم و به همین جهت نمى‏توانیم انكارش كنیم.

علاوه بر اینكه در بعضى روایات از طرق عامه سبب این طول عمر هم ذكر شده. در روایتى كه الدر المنثور از دارقطنى و ابن عساكر از ابن عباس نقل كرده‏اند چنین آمده كه: او فرزند بلا فصل آدم است و خدا بدین جهت زنده ‏اش نگه داشته تا دجال را تكذیب كند. و در بعضى دیگر كه در الدر المنثور از ابن عساكر از ابن اسحاق روایت شده نقل گردیده كه آدم براى بقاى او تا روز قیامت دعا كرده است.

و در تعدادى از روایات كه از طرق شیعه  و سنى  رسیده آمده كه خضر از آب حیات كه واقع در ظلمات است نوشیده، چون وى در پیشاپیش لشكر ذو القرنین كه در طلب آب حیات بود قرار داشت، خضر به آن رسید و ذو القرنین نرسید. و این روایات و امثال آن روایات آحادى است كه قطع به صدورش نداریم، و از قرآن كریم و سنت قطعى و عقل هم دلیلى بر توجیه و تصحیح آنها نداریم.

قصه ‏ها و حكایات و همچنین روایات در باره حضرت خضر بسیار است و لیكن چیزهایى است كه هیچ خردمندى به آن اعتماد نمى ‏كند. مانند روایت الدر المنثور از عقیلى از كعب كه گفته: خضر در میان دریاى بالا و دریاى پائین بر روى منبرى قرار دارد، و جنبندگان دریا مامورند كه از او شنوایى داشته باشند و اطاعتش كنند، و همه روزه صبح و شام ارواح بر وى عرضه مى ‏شوند.

در تفسیر برهان از امام صادق(ع) روایت كرده كه در ضمن حدیثى فرمود: خدا وقتى با موسى تكلم كرد، و تورات را بر او نازل كرد و در الواح برایش از همه چیز موعظه و تفصیل بنوشت و معجزه‏اى در دست او و معجزه‏اى در عصاى او قرار داد، و معجزه ‏هایى در جریان طوفان و ملخ و قورباغه و سوسمار و خون و شكافته شدن دریا و غرق فرعون و لشگرش به دست او جارى ساخت طبع بشرى او بر آنش داشت كه در دل بگوید: گمان نمى‏كنم خدا خلقى آفریده باشد كه داناتر از من باشد، به محضى كه این خیال در دلش خطور نمود خداى عز و جل به جبرئیلش وحى كرد، بنده‏ام را قبل از آنكه (در اثر عجب) هلاك گردد دریاب و به او بگو كه در محل تلاقى دو دریا مرد عابدى است، باید او را پیروى كنى و از او تعلیم بگیرى.
جبرئیل بر موسى نازل شد و پیام خداى را به او رسانید. موسى (ع) فهمید كه این دستور به خاطر آن خیالى است كه در دل كرده، لا جرم با همراه خود یوشع بن نون به راه افتاد تا به مجمع البحرین رسیدند. در آنجا به خضر برخوردند كه مشغول عبادت خداى عز و جل بود. »[۱]

[۱]. ترجمه تفسیر المیزان، ج‏۱۳، ص: ۴۸۸ تا ۴۹۱ با اندکی تلخیص.

نظرات