منظور از اسمائی که به حضرت آدم (ع) تعلیم داده شد، چیست؟

حضرت آدم (ع)

این اسماء با تلقی عامیانه ای که از اسم وجود دارد، متفاوت است و از سویی نیز با گفتن، علم و اطلاع از آن به دست نمی آید همانگونه که فرشتگان با اطلاع دادن آدم به آن علم پیدا نکردند. و از سویی نیز با خلافت الهی بر روی زمین ملازم است. با توجه به این نکات نظر ۴ تن از مفسران را بیان می کنیم:

«گر چه مفسران در تفسير" علم اسماء" بيانات گوناگونى دارند، ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نام‏هاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نميشده است، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است. البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود.
بنا بر اين علم اسماء چيزى شبيه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.»[۱]
 « اسم بردو قسم باشد: أول- لفظى: و آن لفظى است كه نامگذارى شود براى شخصى يا چيزى، مانند ...  على و مرتضى و ابو الحسن، كه علم و لقب و كنيه حضرت إمام امير المؤمنين عليه السلام باشند.

دوم- تكوينى: و آن موجودات عينى خارجى است كه مظاهر صفات ذاتى و ثابت خداوند متعال باشند، و اين عنوان شامل همه ممكنات و مخلوقات شده، و هر كدام از يك جهت نشان دهنده و آيينه و مظهر صفتى از صفات جلال و جمال إلهى هستند.  ... و با آگاهى و شهود اين أسماء تكوينى: حقيقت توحيد ذاتى و صفاتى و افعالى براى انسان مشهود گشته، و ارتباط انسان با پروردگار جهان ثابت و برقرار مى ‏شود. و ضمنا معرفت كامل و شناسايى صد در صد شهودى بحقايق صفات جلال و جمال كه آخرين مرحله كمال و عبوديت است: براى خليفه خداوند متعال حاصل خواهد شد.»[۲]

« علم بان اسماء غير آن نحوه علمى است كه ما باسماء موجودات داريم، چون اگر از سنخ علم ما بود، بايد بعد از آنكه آدم بملائكه خبر از آن اسماء داد، ملائكه هم مثل آدم داناى بان اسماء شده باشند، و در داشتن آن علم با او مساوى باشند، براى اينكه هر چند در اينصورت آدم بانان تعليم داده، ولى خود آدم هم بتعليم خدا آن را آموخته بود. پس ديگر نبايد آدم اشرف از ملائكه باشد، و اصولا نبايد احترام بيشترى داشته باشد، و خدا او را بيشتر گرامى بدارد، و اى بسا ملائكه از آدم برترى و شرافت بيشترى ميداشتند.
و نيز اگر علم نامبرده از سنخ علم ما بود، نبايد ملائكه بصرف اينكه آدم علم باسماء دارد قانع شده باشند، و استدلالشان باطل شود، ... معلوم ميشود آنچه آدم از خدا گرفت، و آن علمى كه خدا بوى آموخت، غير آن علمى بود كه ملائكه از آدم آموختند، علمى كه براى آدم دست داد، حقيقت علم باسماء بود، كه فرا گرفتن آن براى آدم ممكن بود، و براى ملائكه ممكن نبود، و آدم اگر مستحق و لايق خلافت خدايى شد، بخاطر همين علم باسماء بوده، نه بخاطر خبر دادن از آن، و گر نه بعد از خبر دادنش، ملائكه هم مانند او با خبر شدند،
ديگر جا نداشت كه باز هم بگويند: ما علمى نداريم»[۳]

« در اينكه منظور از اين اسمها چيست؟ اقوالى بيان شده است.
۱- قتاده ميگويد: منظور از اسمها. معانى و حقيقت آنها است زيرا بديهى است فضيلت در الفاظ و اسامى نيست جز باعتبار معنى و حقيقت.
۲- ابن عباس و سعيد بن جبير و بيشتر مفسّران ميگويند: منظور از نام‏ها نام تمام صنعتها و اصول و رموز كشاورزى، درخت‏كارى و تمام كارهايى كه مربوط بامور دين و دنيا بوده كه خدا به آدم آموخت.
۳- برخى گفته‏اند: نام تمام چيزهايى را كه خلق شده و يا نشده و بعداً آفريده خواهد شد به او آموخت.
۴- على بن عيسى ميگويد: فرزندان آدم همه زبانهاى مختلف را از پدر آموختند و پس از تفرقه و پراكندگى، هر دسته‏اى بزبانى كه عادت داشتند تكلّم كردند ولى با اين حال بهمه زبانها دانا بودند تا زمان حضرت «نوح» و پس از طوفان كه بيشتر مردم هلاك گشته و باقيمانده نيز متفرّق شدند و هر قومى زبانى را كه خود بهتر مى‏توانستند انتخاب نموده و بقيه زبانها را تدريجاً فراموش كردند.
۵- از امام صادق عليه السلام سؤال شد كه منظور از نام‏هايى كه خدا به آدم آموخت چيست؟ فرمود نام زمينها، كوه‏ها، دره‏ها، بيابانها و در اين هنگام نگاهش بفرشى كه بر زمين گسترده بود و حضرت بروى آن قرار داشت افتاد و فرمود: حتى نام اين فرش را نيز خدا به او آموخت، و گفته شده كه منظور از نامها، نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.»[۴]

[۱]. تفسير نمونه، ج‏۱، ص: ۱۷۷.
[۲]. تفسير روشن، ج‏۱، ص: ۱۶۸.
[۳]. ترجمه الميزان، ج‏۱، ص: ۱۸۱.
[۴]. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏۱، ص: ۱۱۹.

نظرات