لطفا فرقه صوفیان گنابادی را معرفی کنید و درباره آنها توضیح دهید؟

انسان منحصر  به کالبد فیزیکی نیست، بلکه قلبی دارد که اگر تقویت شود، بیش از عقل می تواند حقایق هستی را بیابد. کما اینکه تمام عوامل هستی نیز منحصر به عوامل مادی نیست، و تاثیرات بزرگی ناشی از عوامل غیر مادی است که انکار آن به سادگی صورت ممکن نیست.

اما همان گونه که عقل قوی می تواند با بهره گیری از مغالطات، باطل را به شکل حقیقت نشان دهد، قلبی که با ریاضت ها قوی شده ممکن است، در مسیر باطل قرار گرفته، به جای نشان دادن حقایق،  مسیری جدی برای القائات شیطانی و رونق گمراهی باشد. کما اینکه هر گونه استفاده از عوامل غیر مادی نیز در راه الهی نیست مثل ساحران و کاهنانی که با بهره گیری از قدرت اجنه کارهای زشتی را مرتکب می شوند.

بنابراین باید مراقب باشیم که هر کس در مسیر عوامل غیر مادی گام برداشته، لزوما انسانی الهی و اهل حقیقت نیست. بلکه ممکن است اهل باطلی باشد که غرض او سوء استفاده بوده باشد یا حداقل آنکه خودش در مسیر گمراهی افتاده باشد.

از همین رو علیرغم تائید مسیر قلبی و تاکید بر عالم غیب در اسلام، احادیث متعددی در لعن و مذمت صوفیان داریم که در مسیر گمراهی رفته و با ریاکاری و ... دیگران را هم به انحراف می کشانده اند.

 پیامبر (ص) می فرمایند: روز قيامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومي از امّت من به نام (صوفيه) برخيزند. آنها از من نيستند و بهره اي از دين ندارند و آنها براي ذکر دور هم حلقه مي زنند و صداهاي خود را بلند مي کنند به گمان اينکه بر طريقت و راه من هستند؛ در حالي که آنان از کافران نيز گمراه تر و اهل آتش اند و صدايي دارند مانند عرعر الاغ.» (سفينة البحار محدث قمي/ ج۲ / ص۵۸)

همچنین امام صادق (ع) درباره این فرقه می فرمایند: آنها دشمنان ما هستند ، پس هرکس به آنها ميل پيدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد به زودي کساني پيدا مي شوند که ادعاي محبت ما را مي کنند و به ايشان نيز تمايل نشان مي دهند ، خود را به ايشان تشبيه نموده و لقب آنان را بر خود مي گذارند و گفتارشان را تأويل مي کنند . بدان که هرکس به ايشان تمايل نشان دهد ؛ از ما نيست و ما از او بيزاريم و هرکس آنها را رد کند مانند کسي است که در حضور پيامبر (ص) با کفار جهاد کرده است.» (سفينة البحار ج۲ ص۵۷)

این صوفیان، عموما مبتلا به انحرافات زیادی شده اند. از جمله آنکه به بهانه رسیدن به حقیقت، ادعا می کنند احکام دینی برای آنها نیست و چون به حقیقت رسیده اند، نیازی به شریعت ندارند! حال آنکه پیامبر ص که به بیشترین مرتبه قرب الهی نائل آمد، هرگز چنین ادعایی نداشت و شدیدا به شریعت پایبند بوده و کاملا در مقابل دستورات الهی تسلیم بودند.

رد پای شیطان را در برخی از مراسم این فرقه می توان به خوبی مشاهده کرد، از جمله آنکه به جای قرآن و ادعیه مشغول موسیقی و رقص می شوند و اسامی فریبنده ای چون سماع بر آن می گذارند.

همچنین این فرقه های جعلی افرادی را به عنوان قطب و ... معادل معصومان قرار داده و هر چه آنها بگویند را حق مطلق می پندازند. و جالب آنکه این افرادی که باید در نهایت معنویت باشند، چنان دنیا طلب هستند که برای کسب جایگاه قطب، نزاع های فضاحت باری داشته اند و انشعابات متعددی در بین شان رخ داده و در بیان سلسله اقطاب خود نیز تناقض های جالبی دارند.

این فرقه های منحرف، اولا تلاش می کنند ادعاهای باطل خود را از عموم مخفی کنند و آنها را فقط در مقابل کسانی که کاملا جذب شده اند، مطرح کنند، چرا که این  طیف قدرت برگشت از مسیر فرقه را ندارند. ثانیا برای ادعاهایشان هیچ دلیل منطقی و عقلی را لازم نمی دانند. بلکه سعی می کنند با بیان های شاعرانه و زیبا، دیگران را از دلیل طلبی منصرف کنند. ثالثا در بیان برخی عقاید خود دروغ های آشکاری دارند که اگر کسی به کتابهای آنان دسترسی داشته باشد، دروغ بودن ادعا برایش روشن است. مثل ادعای شیعه بودن برخی از این فرقه ها مثل گنابادی، در حالی که قطب اصلی آنها (نعمت اللهی) در اشعارش به شیعه حمله می کند و اهل سنت را حق می شمارد.

فرقه گنابادی علاوه بر این انحرافات، بدعت های اختصاصی نیز دارد. از جمله اینکه به دستور قطب خود، در عبادات باید صورت رهبر و مرشد خود را مد نظر داشته باشند، و آن قدر قطب را مهم می دانند که علاوه بر دست بوسی و پابوسی، مقابل آن سجده نیز می کنند.

نکته جالب تر این جاست که به دلیل اغراض دشمنان جمهوری اسلامی، در ساخت و تقویت  نسخه های جعلی معنوی، برای مقابله با اسلام حقیقی، امروز  آنچنان وضعیت برخی از این گروه ها، فضاحت بار شده است که سردمداران آنها در پیشینه خود هیچ وجاهت معنوی نداشته اند و  حتی از صحیح خواندن قرآن نیز عاجزند!  دم خروس دنیا طلبی آنها نیز بارها هویدا شده است، از زندگی در بهترین و گران ترین نقطه شهرها، تا پرونده هایی از شکایات افراد حقیقی که نشان دهنده روابط نامشروع و سوء استفاده ها سران این گروه است.  

نکته نهایی در بیان نحوه مقابله با این فرقه ها است. باید توجه کرد که بهترین کار رسوا نمودن دروغ گویی ها و ریاکاری هایشان است. مثل اینکه نشان دهیم، آنان که ادعای صلح کلی و مخالفت با کوچکترین خشونت دارند، در عمل چقدر سنگ دل هستند. یا علیرغم توصیه به زهد و ... چقدر دنیا طلب هستند. در پیش گرفتن این شیوه برای آن است که عمده پیروان این فرقه ها، افراد فریب خورده ای هستند که باید به نرمی آنها را از حقیقت ماجرا آگاه کرد.

 

 

دیدگاه‌ها

شیخ حسین انصاریان:

پیش از انقلاب زلزله شدیدی گناباد را به لرزه درآورد و چندین هزار نفر را کشت. در این زمان پسر عمه ام در آنجا ماموریت بانکی داشت. برای خبرگیری از او و نیز کمک رسانی به مردم منطقه روانه آن دیار شدیم.

روز دوم هنگام غروب به بیدخت گناباد رسیدیم. آنجا مرکز سلسله گنابادی هاست و مقبره سلطانعلی گنابادی صاحب تفسیر معروف بیان السعادة در آنجاست.

برای دیدار از آن مقبره رفتیم . قطب آن زمان آقای سلطان حسین تابنده همراه عده ای برای نماز جماعت آمده بودند. ما را که با لباس روحانیت دیدند اکرام و احترام بسیار کردند. با اصرار آنها شب آنجا ماندیم و به یکی از اتاق های صحن رفتیم و دور هم نشستیم.

در ضمن صحبت رفیق ما از جناب قطب پرسید شما هنگام زلزله کجا بودید؟ گفت: من در اتاق بودم و دست بر روی زمین گذاشته بودم و دعا می خواندم که زلزله آرام بگیرد.
او داشت این حرف را می زد که زمین لرزید. منظره بسیار دیدنی پیش آمد. اولین کسی که سراسیمه به وسط حیاط خیز برداشت همان جناب قطب بود. آن شب تا صبح از خنده خوابمان نمی برد.

خاطرات حاج شیخ حسین انصاریان/ص۶۱-۶۳

نظرات