علت عدم استجابت یا تاخیر در استجابت برخی از دعاها چیست؟

علت عدم استجابت دعا

انسان مرتبط با خدا مى‏ كوشد از طريق دعا (راز و نياز و مناجات و عبادت) به خدا نزديك شود. وقتى با كسى آشنا شدى و ارتباط پيوسته شما زمينه اعتماد را فراهم ساخت و از دوستان صميمى او به شمار آمدى، در هنگام نياز به خانه‏اش مى‏روى. شرط دوستى را به جا مى‏آوري . ميثاق و محبت را استوار مى‏سازي. او نيز در را باز مى‏ كند . شما را در اندرون پذيرايى مي‌نمايد. مورد لطف و عنايت ويژه قرار خواهد داد.
بر اين اساس هر دعايي از انسان مورد اجابت خدا است؛ زيرا خداوند به طور مطلق و بي هيچ قيدي فرمود: مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، اما از نظر تعاليم ديني ما، استجابت همواره به معناي برآورده شدن و عملي شدن آنچه ما خواسته ايم نيست. اين امر معقول وپذيرفتني نيست و با ساير سنت هاي قطعي الهي در عالم همخواني ندارد.

مثلا فرض كنيد اگر در شب قدري مادري براي سلامت و بازگشت فرزند رزمنده اش از ميدان جنگ دعا كند. از آن سو فرزندش نيز براي شهادت و شهيد شدن دعا کند، تكليف چيست؟ آيا مي شود اين رزمنده هم شهيد بشود و هم نشود؟ البته اين يك مثال بسيار ساده و معمولي است. مثال هاي بسياري از اين دست مي توان زد. تازه مثال ها و موارد تنها صورت هاي ظاهري است كه براي ما قابل درك است. به علاوه اگر همه خواسته هاي انسان ها در دعاهاشان بر آورده شود، لازم مي آيد همه نظام دقيق عالم به واسطه دعاهاي گوناگون بندگان در شرائط خاص استجابت به هم بريزد. ساختار عالم وحوادث آن هر روز بسته به دعاهاي بندگان شكل جديدي به خود بگيرد كه اين امر معقول ومنطقي نيست.

معناي درست استجابت همان است كه از روايات استفاده مي‌شود كه به ما گفته شده:
هيچ دعايي بي اثر نيست. هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. هر دعاي مقبولي يقيناً به استجابت مي‌رسد، اما گونه‌هاي استجابت آن مختلف است.

امام سجاد(ع) مي‌فرمايد: «دعاي مؤمن يكي از سه فايده را دارد:
براي او ذخيره مي‌گردد،
 يا در دنيا برآورده مي‌شود،
 يا بلايي را كه مي‌خواست به او برسد، ‌از وي مي‌گرداند». (۱)

چنان كه از روايات برمي آيد، برخي از دعاها مورد توجه خداوند قرار نمي گيرند. از آن ها تعبير «دعاي غير مسموع » مي شود. اما دعا با شرائط خاص و در موقعيت هاي ويژه مستجاب است .
راز عدم استجابت آن جوري که باب ميل ما باشد، در اين واقعيت نهفته است که از باطن هستي و مصالح حقيقي خود و جهان بي خبريم. به همين دليل گاهي مي‌پنداريم خير و مصلحت ما در تحقق و برآورده شدن حاجتي يا دفع و رفع مشکل و مانعي است. بر اساس اين پيش فرض وقتي مي‌بينيم خواستة ما بر آورده نمي‌شود، رنجيده خاطر مي‌شويم! در حالي که اگر حجاب از روي «حقيقت باطني» عالم کنار رود و آينده و نتيجه برخي خواسته‌ها براي ما روشن گردد، از تقاضا و درخواست خود منصرف مي‌شويم و خدا را شکر مي‌کنيم که خواسته و حاجت جاهلانه ما را آن گونه كه مي خواستيم، بر آورده نکرده است.

به بيان ديگر: خداوند نسبت به بندگانش مهربان است. خير و خوشبختي مؤمنان را مي‌خواهد، از اين رو اگر خواسته آنان به ضررشان است، اما آنان به جهت عدم اطلاع از باطن امور از خداوند آن را مي‌خواهند، اجابت نمي‌کند. اما چنان كه گفتيم اصل دعاي او بي اجابت و بي اثر نخواهد بود.

به علاوه عدم اجابت ظاهري داراي آثار وبركات بسياري براي او خواهد بود.
اگر کسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنيا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز از آن ناراضي نمي‌شود.
امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
«روز قيامت خداوند مي‌فرمايد: اي بنده من!‌ مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي‌کند که کاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي‌شد، براي ثواب و پاداش نيک که مي‌بيند». (۲)
مهم¬تر از هر دعا و اجابتي در دنيا سنت آزمايش خداوند از بندگان است. حقيقتي كه همه بندگان خدا از بزرگ ترين انبيا تا كم¬ترين افراد از آن مستثنا نشده¬اند. چه بسا يكي از مهم ترين آزمايش هاي خداوند براي بندگان خوبي چون شما تاخير در اجابت ها و سنجش ميزان صبر و حسن ظن شما به خداست.

البته شيطان در يكي از مواردي كه وسوسه مي‌كند، تأخير اجابت دعا است. از اين راه انسان را مأيوس مي‌كند تا او به خدا بدبين شود. ائمه اطهار(ع) به اين نكته توجه داشته و همگان را از افتادن به دام بدبيني و سوء ظن به خدا برحذر داشته‌اند.
اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايد: «دير اجابت نمودن خدا، ‌تو را نااميد نكند كه بخشش، ‌بسته به مقدار درخواست است. چه بسا در اجابت دعاي تو تأخير رخ دهد تا درخواست تو طولاني‌تر گردد و بخشش خدا كامل‌تر شود. چه بسا چيزي را خواسته‌اي به تو نداده ،ولي بهتر از آن را در اين دنيا يا آن دنيا داده و يا بهتر آن بوده كه آن را از تو باز دارد. چه بسا چيزي را طلب نمودي كه اگر به تو مي‌داد، ‌تباهي دين و دنياي خود را در آن مي‌ديدي».(۳)
/۷۴۷۵/

پي‌نوشت‌ها:
۱. تحف العقول، ص ۲۰۲.
۲. اصول كافي، ج ۴، ص ۲۴۷ .
۳. نهج البلاغه، نامه ۳۱.

نظرات