آیا پیامبر (ص) با یک الاغ به آسمان ها رفته است؟

در روایت معراج آمده است: جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل براق را براى رسول خدا (ص) آوردند، يكى مهار آن را گرفت و ديگرى ركابش را و سومى جامه رسول خدا (ص) را در هنگام سوار شدن مرتب كرد.[۱]

اولا آنچه در روایت بیان شده است، الاغ نیست. بلکه موجودی است که ما مثل آن را ندیده ایم. و طبیعتا نسبت به توصیف موجود ناشناخته باید از تشبیه به موجودات شناخته شده بهره گرفت که در وصف آن فرموده اند:

حيوانى بود سفيد و دراز، و بزرگتر از الاغ و كوچكتر از قاطر كه هر گامش به اندازه چشم اندازش بود من آن را سوار شده به راه افتادم تا به بيت المقدس رسيدم. [۲]

ثانیا همان گونه که از انتهای روایت بالا مشهود است، پیامبر مکرم اسلام (ص) در سفر معراج با براق به بیت المقدس رفته اند. و باید توجه کنیم که معراج دو بخش داشته است. بخشی از آن سفر از مکه تا بیت المقدس بوده و بخش دیگر سفر به آسمان ها بوده است. و در این تعابیر براق در سفر زمینی استفاده شده است.

ثالثا این احتمال وجود دارد که تعابیر بیان شده، تمثیلی باشند. کما اینکه در ادامه همین روایت تعابیری تمثیلی از دنیا بیان شده است:

زنى با دست و ساعد برهنه و غرق در زيورهاى دنيوى به استقبالم آمد و گفت اى محمد به من نگاه كن تا با تو سخن گويم به او نيز توجهى نكردم و هم چنان پيش مى‏رفتم. ...  جبرئيل پرسيد آيا تو هم با او سخن گفتى؟ گفتم نه سخن گفتم و نه به او توجهى كردم، گفت او دنيا بود اگر با او همكلام مى ‏شدى امتت دنيا را بر آخرت ترجيح مى‏ دادند.[۳]

رابعا بحث از براق از اصول دین ما و مساله مهمی نیست کما اینکه در قرآن کلمه ای از آن سخن گفته نشده و در سایر کتب دینی نیز مطلب مهمی نیست. مثلا در تمام تفسیر نمونه فقط یک جا از این موضوع سخن گفته شده است و آن هم این گونه بیان شده است: اين مركب چگونه بوده است و چه نام داشته؟ براق؟ رفرف؟ يا مركب ديگر؟ در هر حال مركب مرموز و ناشناخته‏اى است از نظر ما[۴]

خامسا عقل عادی به هیچ عنوان نمی تواند نسبت به این قضیه قضاوتی داشته باشد. چرا که انسان عاقل ندیده هایش را انکار نمی کند. و اگر قرار بود ندیده ها انکار شوند، قطعا بسیاری از مکشوفات امروز بشر، هرگز مجال کشف نمی یافتند. کما اینکه انسان پس از تاریخ طولانی بشر و علم، هنوز هم ناشناخته های بسیاری دارد. و حتی در کره خاکی نیز مجهولات بسیاری وجود دارد.

 

بنابراین به نظر می رسد، کسانی که بخواهند در این مساله با دیده واقع بین ماجرا را بنگرند، به اصول دینی توجه می کنند و نسبت به ناشناخته هایشان با توجه به اصولی که فهمیده اند، موضع گیری می کنند. طبیعتا وجود عالم غیب، قدرت الهی و اعجاز همگی مطالبی هستند که راه موضع  گیری صحیح در این ماجرا و نظایر آن را نشان می دهد.

و طبیعی است که جاهلان نیز از اصول اساسی روی برتابند و به جای آنکه عجز خود را از انکار خالق هوشمند نشان دهند، به تمسخر مطالب ناشناخته خود روی بیاورند. و این گونه نفس خودشان را فریب دهند و فتنه انگیزی کنند:

هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ (۷ آل عمران) او كسى است كه اين كتاب (آسمانى) را بر تو نازل كرد، كه قسمتى از آن، آيات «محكم» [صريح و روشن‏] است كه اساس اين كتاب مى‏ باشد (و هر گونه پيچيدگى در آيات ديگر، با مراجعه به اينها، برطرف مى‏ گردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات ديگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مى ‏رود ولى با توجه به آيات محكم، تفسير آنها آشكار مى‏ گردد.] اما آنها كه در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه ‏انگيزى كنند (و مردم را گمراه سازند) و تفسير (نادرستى) براى آن مى ‏طلبند در حالى كه تفسير آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏ دانند. (آنها كه به دنبال فهم و دركِ اسرارِ همه آيات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مى ‏گويند: «ما به همه آن ايمان آورديم همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذكر نمى ‏شوند (و اين حقيقت را درك نمى ‏كنند).




[۱] . تفسير القمي، ج‏۲، ص: ۳

[۲] . ترجمه الميزان، ج‏۱۳، ص ۲۵

[۳] . ترجمه الميزان، ج‏۱۳، ص ۷   

[۴] . تفسير نمونه، ج‏۱۲، ص: ۱۹

 

نظرات