ریاکاری چیست و ریاکار کیست؟

ریاکاران

فاصله بین عمل و ریا چیست ؟
چه طور متوجه شویم عمل ما، ریا هست یا از روی بندگی؟

"ریا" مشتق از کلمه "رؤیت" است[۱] و به معنای « تظاهر کردن به نیکی، دورویی و نفاق [۲]و انجام کار برای نشان دادن به دیگری آمده است.»[۳] و در اصطلاح، عبارت است از آن که انسان بخواهد با ارائه کارهای نیک خود، مقام و منزلتی در دل مردم پیدا کند و این مطلب اگرچه در تمامی کارهای خوب امکان دارد، ولی نام ریا در اصطلاح شرعی، مخصوص است به اینکه آدمی در انجام عبادات، چنین قصدی داشته باشد.[۴] از بیان برخی علمای اخلاق استفاده می­ شود که ریا اختصاص به اعمال عبادی نداشته و شامل سایر افعال غیر عبادی انسان نیز می­ گردد.
امام خمینی(ره) در این باره می­ فرمایند: «ریا عبارت است از نشان دادن چیزی از اعمال حسنه یا خصال پسندیده و یا اعمال حقه به مردم، برای منزلت پیدا کردن در قلوب آن­ها و اشتهار پیدا کردن نزد آن­ها به خوبی و صحت و امانت و دیانت بدون قصد صحیح الهی».[۵]

ریا در قرآن:
   کلمه ریا پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می­کنیم:
«ای کسانی که ایمان آورده­ اید! بخشش­ های خود را با منت و آزار، باطل نسازید؛ همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می­ کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمی­ آورد؛ ... آن­ها از کاری که انجام داده­ اند، چیزی به­ دست نمی­ آورند؛ و خداوند، جمعیت کافران را هدایت نمی­ کند».[۶]
 
در این آیه دو عامل بطلان عمل مطرح شده است. "منت و آزار" و "ریا "، که اولی بعد از عمل می­ آید و دومی مقارن با عمل و باعث می­ شود که اعمال نیک از بین رود.[۷]
«و مانند کسانی نباشید که از روی هوی پرستی و غرور و خودنمایی در برابر مردم، از سرزمین خود( به سوی میدان بدر) بیرون آمدند؛ و(مردم) را از راه خدا باز می­ داشتند؛(و سرانجام شکست خوردند) و خداوند به آنچه عمل می­ کنند احاطه (و آگاهی) دارد».[۸]
 
 «و آنها كسانی هستند كه احوال خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می‌كنند و ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند؛ (چرا كه شیطان، رفیق و همنشین آنهاست؛) و كسی كه شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینی است».[۹]
همچنین  در آیات ۴-۷ سوره ماعون و ۱۴۲ نساء، اعمال ریاکارانه مورد نکوهش قرار گرفته است.
 
ریا در روایات:
   در روایات معصومین(ع) نیز به مسئله ریا توجه فراوانی شده است، به­ طوریکه به راحتی می­ توان فهمید که اساس و زیربنای سعادت انسان بندگی خالصانه است و اگر بنده­ ای عملی را انجام دهد که در آن ریا باشد اثری نداشته و در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست. به دلیل کثرت فراوان اینگونه روایات، تنها به تعداد محدودی از آن­ها اشاره می­ گردد.
  پیامبر اکرم(ص) در حدیثی میزان و ملاک صعود اعمال را که موجب خوشحالی فرشتگان و قبولی درگاه الهی می­ گردد، اخلاص قرار داده و اعمالی را که به جهت ریا و خودنمایی انجام پذیرفته است، مردود و موجب قرار گرفتن در سجین[۱۰] معرفی می­ نماید.[۱۱]
همچنین ایشان در روایتی دیگر می­ فرمایند: «بهشت سخن گفت که من حرام هستم بر هر بخیل و ریاکننده­ ای»[۱۲]
  در صحیفه سجادیه، امام زین العابدین(ع) پاکیزگی از ریا و تظاهر در اعمال را نیز از خداوند متعال خواسته است[۱۳] و حدیثی از امام علی(ع) روش بی­ نیازی از عذر خواهی از خداوند و واگذاری به غیر را، ترس از خدا و عمل بدون ریا و خودنمایی معرفی نموده است.[۱۴]
 
اقسام ریا:
   ریا را از جنبه­ های گوناگون می­ توان تقسیم کرد:
۱. ریا در عقیده: این قسم از جمیع اقسام ریا سخت­ تر، عاقبتش بدتر و ظلمتش بالاتر است. صاحب این ریا اگر در واقع معتقد به آن امری که ارائه می­ دهد نباشد، از جمله منافقین می­ باشد که مخلد در نار و هلاکت ابدی است و عذابش از تمامی اهل جهنم بیشتر است و اگر فردی معتقد باشد، ولی برای منزلت پیدا کردن در قلوب مردم، اظهار ­کند، این شخص گرچه منافق نیست ولی این ریا باعث می­ شود که نور ایمان از قلب او بیرون رفته و ظلمت کفر به جای آن وارد شود؛ زیرا این فرد گرچه در اول امر مشرک است به شرک خفی -زیرا که معارف الهیه و عقاید حقه را که باید خالص برای خدا باشد، به مردم تحویل داده و غیر را در آن شریک قرار داده و این عمل قلبی از برای خدا نبوده- ولی این ملکه خبیثه، کار انسان را منجر می­ کند به اینکه خانه قلب مختص به غیر خدا شود و کم کم ظلمت این رذیله سبب می­ شود انسان بی­ ایمان از دنیا رود.[۱۵]
۲. ریا در عمل:
ریا در اعمال به دو گونه است:
۱. عبادات واجبه: این قسم از ریا بدین معنی است که فرد با وجود اینکه معتقد به مبدأ و معاد است در اصل عبادات واجبه خود ریا کند. چنین فردی گرچه در خلوت، روزه و نماز و زکات و ... را ترک می­ کند اما در انظار عموم، برای جلب قلوب مردم و یا رفع تهمت از خود نماز می­ خواند، روزه می­ گیرد و امثال این­ ها. و قصدش در انجام این فرائض، اطاعت اوامر الهی و یا رسیدن به ثواب آن­ها نیست، بلکه تنها هدفش نشان دادن به مردم است.[۱۶]
۲. ریا در مستحبات: این نوع ریا نیز مذموم و  مهلک است، ولیکن به درجه­ای پایین­ تر از قسم قبل. به طور مثال چنین شخصی در خلوت، نوافل شبانه روزی، نماز شب و روزه­ های مستحبی را به­ جا نمی­ آورد، اما در حضور مردم رغبت به این اوصاف داشته باشد و هدفش از انجام این اعمال آن است که در نظر مردم یک انسان مقدس جلوه کند.[۱۷]
۳. ریا در گفتار: ریا در گفتار آن است که برای جلب توجه مردم و جای گرفتن در دل آن­ها هر جا که رسید، مشغول به موعظه و پند و اندرز گردد و سعی کند مردم را به یاد خدا بیندازد و مخصوصا کلماتی از پند و اندرز را حفظ کرده و به عنوان تکیه کلامش بیان می­ کند.[۱۸]
۴. ریا در شکل و هیئت بدنی: بدین شکل که شخص، قیافه خود را ژولیده نموده و به هنگام راه رفتن سرش را بیش از حد به زیر می­ اندازد و آهسته قدم بر می­ دارد و اثر سجده را بر پیشانی باقی می­ گذارد و یا خود را به شکل و قیافه علمای بزرگ در آورده و می­ خواهد از این طریق خود را در صنف آنان قرار دهد، در حالی که از علم و دانش بهره کافی ندارد.[۱۹]
۵. ریا در معاشرت: شخص ریاکار وسایلی را فراهم می­ کند تا علما و مقدسین به دیدن او بیایند تا مردم بگویند فلانی کسی است که بزرگان دین به دیدنش می­ آیند و گاهی شخصیت­ های دنیایی را به طرف خود می­ کشد تا نشان دهد مورد احترام همه طبقات است.[۲۰]
 
علل و عوامل ریا:
   از میان علل و عوامل ریا، دو چیز است که بیشتر خودنمایی کرده، بلکه ریشه و اساس علل دیگرند:
۱. عدم شناخت خدا: اگر کسی خدا را شناخته و معتقد باشد که در نظام هستی مؤثری غیر از او وجود ندارد و از احدی بدون رضای او کاری ساخته نیست، دیگر امید فیض و بخشش از دیگران ندارد، چه رسد به آنکه اعمال خود را برای آنان انجام دهد.
۲. حب جاه و مقام: این حب جاه و مقام است که فرد را وادار به ریا می­ کند تا بدین وسیله در انظار مردم برای خود کسب آبرویی کند و ریشه حب جاه و مقام نیز حب دنیا است.[۲۱]
 
نشانه­ های ریا:
   اگر کسی در خلوت و تنهایی رغبت به عمل و عبادتی نداشته باشد ولی وقتی در انظار عموم قرار می­ گیرد، از کسالت فارغ شده و حالت نشاط پیدا می­ کند، این شخص ریاکار و عمل او ریایی است.
امام صادق(ع) از امیرالمومنین علی(ع) نقل می­ فرمایند:: " ریاکار دارای سه علامت است: هنگامی که مردم او را (در حال عمل و عبادت) ببینند نشاط پیدا می­ کند (ولی در حال عبادت) اگر تنها باشد کسل می­ شود و دوست دارد که در همه امور از او تعریف کنند".[۲۲]
 
آثار ریا:
   ریا علاوه بر اینکه در بسیاری از موارد موجب بطلان عمل می­گردد آثار و نتایج بسیار زیانباری را به دنبال خواهد داشت، از جمله:
۱. شرک: در روایات اسلامی از ریا به شرک تعبیر شده و انسان ریاکار مشرک خوانده شده است، چنانکه امام صادق(ع) فرمود: «هر ریایی شرک است.[۲۳] و رسول اکرم(ص) ریاء را شرک اصغر دانستند.»
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «بی­ تردید مخوف­ترین چیزی که از آن برای شما بیمناکم شرک اصغر است. پرسیدند: شرک اصغر کدام است؟ حضرت فرمودند: ریا. خداوند در روز قیامت، هنگامی که جزای بندگانش را می­ دهد به ریاکاران می­ گوید بروید نزد آنان که برای آنان عبادت کردید و ببینید آیا پاداش اعمال خود را نزد آنان می­ یابید یا نه».[۲۴] 
۲. نفاق: ریاکاری جزء صفات منافقین دانسته شده و اصولاً ریا جز دورویی و تفاوت ظاهر و باطن چیز دیگری نیست؛ زیرا چیزی را به مردم ارائه می­دهد که خود در باطن به آن معتقد نیست. قرآن کریم در این باره می­ فرماید:
«منافقین می­ خواهند خدا را فریب دهند، در حالی که او آنان را فریب می­ دهد و هنگامی که به نماز برمی­ خیزند با کسالت برمی­ خیزند و در برابر مردم ریا می­ کنند و خدا را جز اندکی یاد نمی­ کنند».[۲۵]
۳. حبط اعمال: انسان ریاکار اگر اعمال صالح دیگری هم داشته باشد، به خاطر حالت ریایی که دارد، اعمال صالح او نیز باطل می گردد و دیگر استحقاق ثواب نخواهد داشت. چنانچه رسول(ص)  فرمودند: «از خدا بترسید و از ریا اجتناب کنید، زیرا ریا شرک به خداست و برای ریاکار در قیامت چهار اسم است و او را با چهار نام می­ خوانند: ای کافر! ای فاجر! ای غادر(مکار)! و ای خاسر(زیان دیده و ورشکسته)! عمل تو از بین رفته و اجر تو، باطل گردیده است و برای تو در این روز نصیب و بهره ای نیست».[۲۶]
۴. تحقیر خدا: هر کاری انسان انجام می­ دهد به انگیزه جلب منفعت و یا دفع مفسده است، عملی که ریاکاران برای غیرخدا و نشان دادن به مخلوقین و جلب توجه آنان، انجام می­ دهند، نیز مطابق همان قاعده است. این نشانه آن است که اینان مخلوق را قادرتر از خالق دانسته و توجه خود را به مخلوق معطوف داشته اند و خود را مقرب مخلوق قرار داده و تقرب مخلوق را بهتر و مفیدتر از تقرب به خالق دانسته­ اند، و آن جا که کار را هم برای خدا و هم برای مخلوق انجام می­ دهند، خدا را تا حد مخلوق پایین آورده­ اند، آن چنان که عمل را برای هر دو انجام داده اند، و این از اکبر کبایر است.[۲۷]
 
درمان ریا:
برای درمان صفت رذیله ریا راه های مختلفی بیان شده است که به اختصار بیان می­ شود:
الف. درمان علمی:
۱. از بین بردن روحیه جاه طلبی و مقام خواهی: برای درمان ریا لازم است انسان توحه داشته باشد که رغبت آدمی به هر چیزی برای آن است که خیال می­ کند خیری در آن بوده و سودی نصیب او می­ گردد، یا در حال و یا در آینده. ولی اگر بداند کاری که مورد نظرش می­ باشد لذتی فعلی است و در آینده زیان و رنجی را به همراه دارد، به آسانی می­ تواند از آن کار صرفه نظر کند.[۲۸]
۲. تقویت ایمان و رسیدن به مرحله یقین: به طور کلی درمان ریا و دیگر بیماری­های قلبی، تقویت ایمان و کوشش برای رسیدن به درجه یقین است. چنانچه اگر کسی به درجه یقین برسد، همان نور یقین، تاریکی­ ها و آلودگی­ های قلب او را اصلاح می­ کند. و کسی که خدا را در همه حال حاضر و ناظر می­ بیند، چگونه می­ تواند در حضور او عبادت را به منظور مخلوق انجام دهد.[۲۹] یکی از سالکان حقیقی الهی در درمان رذایل اخلاقی(به ویژه درمان ریا) پس از بیان اینکه سرچشمه تمام رذایل را ضعف شناخت خداوند می­ داند، فرموده است: «همه رذایل را انس گرفتن با خداوند در عبادت، رفع و دفع می­ کند و اگر انسان بداند که خداوند متعال در همه حالات و زمان­ها از هر خوبی، خوب تر است، از انس با او منصرف نخواهد شد».[۳۰]
ب. درمان عملی:
۱. مخفی کردن عبادت: تا آنجا که می­ تواند اعمال خود را پنهانی انجام دهد و آن قدر بر این عمل مداومت داشته باشد که نفس او به پنهان داشتن عادت کند و به علم و اطلاع خداوند قناعت ورزد و طمعی به دیگران نداشته باشد.[۳۱]
۲. مداومت بر اخلاص عمل: فرد مرائی باید در اعمال خود دقیق شود و از نفس خود در هر عملی که انجام می­ دهد حساب بکشد و ببیند که آیا این کار را برای خدا انجام داده یا غیر. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «خداوند می­ فرماید: من بهترین شریک هستم. هرکس در عملی که انجام می­ دهد دیگری را شریک سازد، تمام اعمال او را نمی­ پذیرم جز عملی که خالص برای من باشد.»[۳۲]



[۱]. ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی؛ مجمع البیان، بیروت، ۱۴۰۸ ه.ق، چاپ دوم، ج۲، ص۶۵۰.
[۲]. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی، تهران، انشارات امیرکبیر، ۱۳۸۴ش، ج۲، ص۱۷۰۰.
[۳]. سیاح، احمد؛ فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸، ج۱، ص۶۳۱.
[۴]. فهری، احمد؛ بحثی پیرامون ریا و عجب، تهران، انتشارات نهضت زنان مسلمان، ۱۳۵۹، چاپ چهارم، ص۶.
[۵]. موسوی خمینی، روح‌الله؛ شرح چهل حدیث، تهران،موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۵،  ص۳۵.
[۶]- بقره/۲۶۴
[۷]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۳، شانزدهم، ج۲۱، ص۴۷۸.
[۸] - انفال/۴۷
[۹] - نساء/۳۸
[۱۰]. دیوان اعمال گناهکاران.
[۱۱]. کلینی، محمدبن یعقوب؛ کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی،  تهران، درالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ه.ش، ج۳، ص۴۰۲.
[۱۲]. زین الدین الجبل العاملی؛ التنبیهات العلیة علی وظایف الصلاة القلبیة، مشهد، انتشارات مجمع البحوث الاسلامیة، چاپ اول، ص ۱۴۸.
[۱۳]. صحیفه سجادیه، ترجمه مهدی الهی قمشه­ ای، قم، انتشارات آیین دانش، ۱۳۸۷، دعای ۴۴.
[۱۴]. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، مؤسسه فرهنگی تبلیغاتی امیرالمؤمنین، ۱۳۸۱، ص ۶۹.
[۱۵]. موسوی خمینی، روح‌الله؛ پیشین، ص ۳۶-۳۷.
[۱۶]. نراقی؛ احمد؛ معراج السعادة، قم، انتشارات طوبای محبت،۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۵۱۵.
[۱۷]. همان. ص ۵۱۶.
[۱۸]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، تهران، درالکتب الاسلامیه ، ۱۳۹۷ه.ق، چاپ دوم، ج ۷۲، ص ۲۶۷.
[۱۹]. همان، ج۷۲، ص۲۶۷.
[۲۰] . همان، ص۲۶۸.
[۲۱]. مظاهری، حبیب الله؛ درس­هائی از اخلاق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۶، چاپ ششم، صص۲۳۳-۲۳۴.
[۲۲]. محمدبن علی ابن بابویه؛ الخصال،  مصحح: علی امکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۴، ج۱، ۱۶۰.
[۲۳] مجلسی، محمد باقر؛ پیشین، ج۷۲، ص ۳۰۲.
[۲۴]. محمدی ری‌شهری، محمد؛ میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شفیعی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۹، دوم،، ج۴، ص۲۸.
[۲۵] - نساء/۱۴۲
[۲۶]. زین الدین الجبل العاملی؛ پیشین، ص ۱۴۷.
[۲۷]. مظاهری، حبیب الله؛ پیشین، ص۲۳۵.
[۲۸]. فهری، احمد؛ پیشین، صص ۵۳-۵۷.
[۲۹]. دستغیب شیرازی، عبدالحسین؛ قلب سلیم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۴، صص ۳۸۳-۳۸۴.
[۳۰]. بهجت، محمد تقی؛ فریادگر توحید، قم، دفتر انتشارات انصاری، ۱۳۸۷، ص۲۴۲.
[۳۱]. دستغیب شیرازی، عبدالحسین؛ پیشین، صص۳۸۶-۳۸۷.
[۳۲]. فیض كاشانی،ملا محسن؛ المحجة البیضاء،قم،دفتر انتشارات اسلامی، ج۸، ص ۱۳۸.

 

دیدگاه‌ها

سلام
دستتون درد نکنه واقعا عالی بود مطلبتون

نظرات