خواستگارهای خوبی دارم، اما چون وضع مالی مناسبی نداریم، منصرف می شوند. چکار کنم؟

خواستگاری

دختری ۲۲ ساله هستم و رشته معماری خوانده ام. از خود تعریف نباشه نجیب وخاص هستم و سعی کرده ام شرایط نامناسب اخلاقی جامعه، تاثیری در من نگذارد؛ طوری که تنها دختر چادری کلاس بودم و اصرار همکلاسی ها و برخی از اساتید واطرافیان برای منع این کار (چادر)، در من بی تاثیر بوده است. اما تنها مشکل من این است که وضعیت مالی خانواده ما خیلی خوب نیست. پدرم ما را با نان حلال بزرگ کرده و خیلی قانعم. حتی حاضرم فقط با یک حلقه و با کمترین مهریه و جهاز و با کار و تلاش زندگی مشترک را شروع کنم و نکته مهم برای من این است که همسرم پاک، وفادار و اصیل باشد و ملاک من برای ازدواج، فقط وضع مالی طرف مقابلم نیست؛ چون وقتی می بینم پدرم بعد ازیک عمر تلاش هنوز نتوانسته است همه امکانات زندگی را فراهم کند، من چطور باید از یک پسر ۲۴-۲۵ ساله انتظارداشته باشم که بتواند اول زندگی همه امکانات را فراهم نماید؟ خواستگارهای باسواد و خوبی هم دارم، اما موقع تحقیق وقتی از وضع زندگی ما اطلاع پیدا می کنند، منصرف شده و به اصطلاح پا پس می کشند و دیگر خبری از آنها نمی شود. وافعا مشکل چیست و چرا؟

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت خدمت شما

تقیدات مذهبی و نیز سطح اعتماد به نفس شما ستودنی است. لازم است با اتکاء به همین سرمایه ها به استقبال آینده بروید و از منفی نگری و پیشگویی های منفی اجتناب کنید. طبعا دختر خانمی مانند شما لیاقت این را دارد تا ازدواج موفقی را تجربه کرده واز عهده مسائل اقتصادی نیز برآید.
عفت، نجابت، موفقیت های علمی، خانواده باعزت و... تاج افتخاری است برای شما که موضوعی مانند کم در آمد بودن پدر، نمی تواند آنها را تحت الشعاع قرار دهد. خود را دست کم نگیرید و به خود و داشته هایتان ببالید و در عین حال شکر خداوند را بابت این داشته ها بجا آورید. ان‌شاالله که همسری متدین و بااخلاق نیز قسمت شما شده و زندگی موفقی داشته باشید.

کلمات کلیدی: 

دیدگاه‌ها

سلام، البته این دوست عزیز ستودنی هست ارزشهاشون. اما چرا خودمون رو گول بزنیم ؟ معیارهای جوانان و گاهاً خانواده ها برای ازدواج تغییر کرده، اولویت ها عوض شده و جای خودش رو به خیلی چیزهای دیگه داده. اگه یه روزی یک دختر زیبا نبود اما خوب بود خواستگار زیاد داشت اما الان بر عکس شده. متاسفانه خانواده ها شدیداً دامن می زنند به این موارد. ۱۰۰ تا خونه مادر پسر میره تا عروس انتخاب کنه، خوب معیارش چیه؟ قطعاً چیزی جز نجابت!! نجابت هم می خوادها اما اولویت ها بالا پایین شدند.من خودم ۳۳ ساله و تحصیل کرده هستم، خانواده خوبی دارم اما چون وضع مالی و زیبایی در حد حور و پری ندارم تا الان ازدواج نکردم دوست خوبم.در صورتی که دختره ۴۰ تا دوست پسر داشته بعدم ازدواج کرده خوشبختم شده!!!

در تکمیل فرمایشات شما اجازه میخوام تا به یکی دو نکته اشاره داشته باشم

اول اینکه معمولا آدم ها دیگران را خوشبخت تر از اون چیزی که هستند میبینند , و وضعیت خودشون رو بدتر از آنچه که واقعا هست میپندارند.
و ضمنا چه کسی از درون زندگی دیگران خبر داره؟
ممکنه فردی خیلی خوشبخت به نظر برسه ولی در زندگی شخصی مشکلات عدیده ای داشته باشه
و حتی اگر در تمام زمینه ها چه مادی و چه غیره موفق هست و در زندگی مشترک هم وضعیت خوبی داره ,آیا ما از درون اون فرد با خبریم؟
این میتونه مصداق خیلی افراد و موارد دیگه هم باشه نه فقط اونهایی که قبلا با خیلی ها دوست بودن و زود هم شوهر گیرشون اومده!
خیلی ظواهر امر رو ملاک قرار ندید. کمی که دقیق بشید قطعا به این نکته پی میبرید!
مثالی میزنم.کافیه یه نگاه به شبکه های اجتماعی بندازید تا متوجه بشید تنها ترین افراد همونهایی هستند که در عکسهاشون خنده رو ترین و خوشبخت ترین جلوه میکنند و هر روز یا تو باغن یا دریا یا ویلا و یا ...
اگر مثل من با خیلی هاشون دم خور بوده باشید و زندگی کرده باشید تصورش براتون راحته
بگردید بین اعضای گروپ های وایبر مثلا و ببنید چند نفر متاهل فعال دارید؟!
و اگر فعال هستند کدوماشون زندگی خوبی دارند و با مشکل همراه نیست و بازم فعالیت مداوم دارند؟ (البته در موارد غیر کاری منظورمه)

موضوع بعدی اینکه دختری که در روابط آزاد هست خواهان های خودش رو داره حالا به هر منظور! و کسی هم که حدود رو رعایت میکنه همینطور.
حال اگر کسی بیاد و به خاطر اینکه زیبایی هاش مشخص بشه کمی بازتر از عقایدش رفتار کنه , دیگه هیچ کدوم از این اقشار دنبالش نمیان چون یا خیلی بستست از نظر بعضی ها یا خیلی بازه!

و عملا اوضاش بدر تر هم میشه کما اینکه شاهد هستیم در جامعه . درصد زیادی از خانم ها نه کاملا آزاد هستند و نه خیلی بسته و لذا نه به روابط دسته اول تن میدند و نه از دسته دوم پیشنهادی دارند! چون کم کم از عقاید اصلیشون هم فاصله میگیرند و دیگه فردی با اون مشخصات رو نمیخوان ولی نمیتونن تا اون حد هم شل بگیرن و در نتیجه ....

البته بسته بودن رو باید دید چطور تفسیر میکنن! من در اینجا هیچ نظری ندارم و هر کس به تعبیر خودش منظور رو میگیره
نگید گفت همش روتون رو بگیرید و با احد الناسی حرف نزنید!

و در انتها من از اوضاع و شرایط شما باخبر نیستم. ممکنه در زندگیتون پستی و بلندی هایی داشتید و در بسیاری موارد حق با شما بوده باشه و در حقتون ستم شده.در همه ی این موارد حق رو به شما میدم!
و یا گاهی هم سهل انگاری و کم کاری از خودتون بوده. که خوب دیگه گذشته !

براتون آرزوی سلامتی و پیروزی و گشایش در کارهاتون رو دارم

با تشکر و موفق باشید

سلام

چه جالب من هم مشکل شما رو دارم!

اما برعکسش!

میگن همه چیزت عالیه و خوبی و پاکی و اهل زندگی و کار هستی و خانوادت اکی هستند و یه حقوق بخور نمیری داری و درسخونی و غیره ها!

اما چون فعلا دانشجویی و سربازی نداری و کار ثابت هم نگرفتی برو هروقت اینارو هم به باقی موارد اضافه کردی بیا!

حالا قضیه اینه که فکر میکنن کسی که همه اینارو تو ۲۶ سالگی داره صاف میاد دنبال دختر اینها!

و به این هم فکر نمیکنند که شاید ۲ سال دیگه همه ی این موارد بدست بیاد, ولی دیگه خود طرف وجود نخواهد داشت !

و تصور نمیکنند که فردا اگر خودشون خواستن واسه پسرشون همسر انتخاب کنن باید همه اینارو داشته باشه و اگه همین جواب رو بشنون چیکار میکنن؟!

به این فکر نیستن که خواستگار هم مثل شما دوست داره همه اینها رو داشته باشه ولی اولا : زمان نیاز هست نه اینکه مخالف باشه! و دوما : کجای دین نوشته همچین مواردی رو؟ باید ببینیم اگر بر اساس حرف خدا و رسولش و پیروی از سنت پیامبر داریم ازدواج میکنیم پس این بدعت ها چیه؟!

و دلشون به حال دختر خودشون نمیسوزه که نمونه هزاران دختر دیگست که شرایط مثل اون رو دارن , و باید تا مرز ۳۰ سالگی منتظر خواستگاری که همه چیزش تموم باشه بمونه!

البته کتمان نمیکنم خیلی ها هستند تو ۲۰ سالگی هم همه این چیزارو دارند و خیلی هم آدم خوبین! ولی چند درصد اینطورن ؟ و آدم باید دنبال اصل باشه!

کسی که جزییات رو داره ممکنه اصل موضوع رو نداشته باشه ولی کسی که اصل که همون شخصیت و وجدان و خانواده هست رو داشته باشه خواه ناخواه همه اون فرعیات رو بدست میاره!

تازه کسی نگفت بیگدار به آب بزنید و هر جوونی اومد فکر نکرده دخترتون رو واسه رضای خدا بدید بهش!

مشکل اینجاست که شما همه چیز اون جوون رو قبول دارید ولی گیر به چیزهایی میدید که براش زمان نیازه نه اینکه تواناییش نباشه و جزو اصول هم نیست تازه!

لیسانس : ۴ سال - فوق : ۲ سال - سربازی : ۲ سال = ۸ سال

که اگر همه ی اینها پشت هم باشه و هیچ فاصله ای هم نباشه طرف باید تو ۲۷/۸ سالگی تازه بره دنبال کار!

که اگر درجا استخدام بشه و یه حقوق مناسبی هم بگیره که ..... ! دو سال هم اضافه کنید واسه جمع کردن یه مبلغ ناچیز مثلا بین ۵ تا ۱۰ میلیون

حالا یه جوون ۳۰ ساله داریم با ۱۰ میلیون پول و کار و مدرک و سربازی که همه استاندار های لازم رو پاس کرده!

فقط میمونه بحث سایر هزینه های عروسی و مهریه و خونه و ماشین و غیره که اونم ....

تازه اگر ازش تو این ۸/۹ سال چیزی مونده باشه و تنش به تن خیلی ها نخورده باشه!

این بدبخت ازینور و اون دختره بیچاره هم ازون ور!

حالا بیایم بین اینها دنبال یکی بگردیم که خوب باشه و پاک باشه و ..... :)

چیزی که به تجربه فهمدیم اینه که تو ۹۰% موارد اگر دامادت رو وقتی در تلاشه و هنوز چیز زیادی نداره راه دادی اونم واسه خاطر خوب بودن خودش و خوشبختی دخترت , بعدا که صاحب هرچی بشه خودش رو مدیون شما و دخترت میدونه و تا زنده هست این دین رو حس میکنه و میچسبه به زندگیش
اما اگر همه چیز داشت, دخترت رو با منت ازت میگیره و میره دیگه هم پیداش نمیشه

میبخشید اگر خیلی حاشیه رفتم , فقط میخواستم به سهل انگاری خانواده ها واسه در نظر گرفتن موارد اینچنینی اشاره کنم!

ضمنا شما خیلی ناراحت نباش چون باید هم کفو هم باشید
اگر خیلی پولدار بودن که درست بود که مزدوج نشید
واگر هم در یک سطح بودید و فقط واسه بحث مالی نخواستم پس به خاطر طرز نگاه و تفکر نمیتونستن در سایر زمینه ها نیز شوهر خوبی برای شما باشن و خوشحال باشید!

با تشکر

تصویر پاسخگو

آفرین حسن آقا
به نکات خوبی اشاره کردید .

سپاس

لطفا ایمیل این خانم را برایم ارسال نمایید من حاضر با ازدواج با چنین شخصیتی هستم.
تشکر

تصویر شهر سوال

با سلام دوست گرامی
متاسفانه از ارائه اطلاعات شخصی دوستان معذوریم.

خانوم محترم دوست عزیز خواهر کوچکترم همچین شرایط رو گفتی که انگار ۴۰ سالته و هنو مجردی بابا زندگی هزارتا بالا و پایین داره ازدواج یکی از ملاکهای لازم برای خوشبختی یک جوون هست اما الزاما همه خوشبختی نیست
کمی هم به این فکر کن که شاید خداوند صلاح و مصلحت و خیری درین مسیله قرار داده
یه برگه بهت میدم و توش مینویسم اگه این خانوم ازدواج کنه خوشبخت ۱۰۰ % هست میدم دستت
اگه تونستی زیر این برگه رو امضا کنی اونوقت من بهت حق میدم این حرفارو بزنی
از کجا میدونی در اینده چه اتفاقی برات میفته؟؟هم خوب هم بد
خیلی ها هستند که شرایطشون از تو هم بدتره!
از خداوند بخاه که صبر بهت بده عزیزم
به انچه خدا برات مقدر کرده راضی باش
نگو که نفسم از جای گرم بلند میشه میدونم اینکارها سخت هست اما غیرممکن نیست
من چند سال از تو بزرگترم و همچنین شرایط خودم و خانوادم عالیه
اما میبینی که هنوز مجردم چندبار هم تا نزدیکی ازوداج هم پیش رفتم اما هر بار یه جور بهم خورد!
با وجود خواستگاراهای زیاد و شرایط عالی میبینی که منم مجردم!
پس میفهمم چی میگی اما بدون که کسی ازون بالا مراقب ماست و مارو تنها نمیذاره
بنده خوبی براش نبودم اما اون خوب خدایی هست و مواظب ما هست
انشاالله روزی بیاد که خداوند تو رو به ارزوهات برسونه برات دعا میکنم عزیزم

برادر من تقریبا ۳۰ سالش میشه اما برای خواستگاری که میره می پرسند خانه دارید. میگه نه ماشین دارید میگه آره حقوق دارید میگه تا یکو نیم میگن خوش تیپی میگه همینه که میبینید میگن بابات پول داره میگه فقط در این حد که توانسته نان حلال بخور و نمیری بده به بچه هاش و همه الحمدوالله سرو سامان خوبی دارندو.... اما هنوز مورد مناسب قسمتش نشده امیدوارم بشه مدیر سایت امکان آشنایی ایشان را فراهم نماید. باتشکر.

تصویر پاسخگو

با سلام و تشکر از اعتماد شما
همان طور که بارها گفته شده این سایت برای پاسخگویی به پرسش های کاربران طراحی شده و در زمینه معرفی افراد هیچ گونه فعالیتی ندارد .
موفق باشید

مطمئنا پسر خوب و نجیب و باسواد در سطح اقتصادی مشابه شما هم وجود داره. اگر واقعا قانعید به همچین پسری نه نگید و زندگیتون رو با هم بسازید

سلام بر همه. به جای این نصیحت ها و ما شا الله و ان شا الله گفتن ها یک مرکز همسریابی اینترنتی درست و درمان برای جوان ها درست کنید. بنده پسری ۲۵ ساله هستم و دانشجو و شرایط مالی ام هم خوب نیست. اگر ایشان در شهر ما باشند حاضرم به خواستگار شان بروم.

تصویر soalcity

سلام
اخیرا اقداماتی در سایت تبیان برای همسر یابی صورت گرفته است.

سلام بر همه ی شما دوستای گلم.خواهر برادرای عزیز ودلسوزم.حس دلسوزی وهمدردی شما بمن حس قشنگ وآرام بخشی میده
انشاالله خدای احدو واحد برای تک تک این جونای مملکتم عاقبت خوش.زندگی آروم وهمسر صالح قسمت کنند انشاا...
ار نصیحت های آقا حسن ونظرات دیگر دوستان بسیار بسیار ممنونم وسعی میکنم حتما استفاده کنم

من مدتهاست دنبال همچین همسری می گردم
ای کاش خدا این مورد رو سر راه من قرار میداد

از اینکه بگویم قصد ازدواج دارم خجالت میکشم چه کنم؟

تصویر شهر سوال

با سلام و عرض تحیت

در خصوص این مطلب به نظر می رسد که در ابتدا لازم است ایشان برای خود ارزش و اعتبار بیشتری قائل شوند و در راستای ارتقاء عزت نفس و احترام به خود، تلاش بیشتری نمایند. برای نمونه لازم است ایشان سطح مهارتهای خود را در ابعاد مورد علاقه مثلا علمی، ورزشی، هنری و...افزایش دهند، در برطرف نمودن منطقی برخی کمبودها تلاش کنند، از خودسرزنشگری و سخت گیری اجتناب کنند و از توقعات بالا و کمال گرایی منفی فاصله بگیرند....

در گام بعدی برای مطرح کردن موضوع ازدواج، می توانند موضوع را در قالب مزاح و شوخی ( مثلا با بیان این گونه جملات؛ "مامان/ بابا نمی خوای عروس داشته باشی؟"، " دوست داری مادربزرگ/پدربزرگ بشی؟") و یا با قرار دادن یک واسطه موضوع را مطرح کنند.

با سلام خدمت همه عزیزان .بعنوان یک مادر هم نظرات شما دختران و پسران عزیزم جالب بود وهم درد آور کاش ما بزرگتر ها بهتر بتوانیم در مورد آینده فرزندانمان برنامه ریزی کنیم البته گاهی پدر ومادر تاثیری بر شرایط نمی توانند داشته باشند به طور مثال منهم برای پسرم که رشته معماری می خواند و تدریس هم می کند نمی توانم برای ازدواجش اقدام کنم به همان دلیل که بیشتر عزیزان گفتند مخارج بالا وتوقعات خارج از تعادل .ما بزرگترها یادمان رفته که خود چگونه زندگی مشترکمان را شروع کردیم .این تجملات عجیب وغریب در زمان ما نبود جالب اینجاست که آمار طلاق هم پایین تر بود من به عنوان یک مادر برای همه جوانها همیشه دعا می کنم اول ایمان دوم سلامتی سوم امکانات شغل وازدواج را خداوند فراهم کند تا جوانهایمان بتوانند ایمانشان را حفظ کنند.آمین

تصویر پاسخگو

با سلام
ضمن تشکر از حضورتان در این سایت ، ما هم برای شما مادر گرانقدر و خانواده محترمتان آرزوی سلامتی و بهروزی داریم .

کاش یک همچین دختری سر راه برادر من قرار می گرفت ...

با سلام و احترام
شاید واستون جالب باشه که این قضیه که الان میخوام بگم
چند روز پیش دختر خاله ام با اصرار فراون به مادرم گفت که دختر بسیار خوبی رو برای من در نظر داره و باید هرچه زودتر برای خواستگاری اقدام کنیم. ابتدا کمی مردد بودم ولی به قدری از وجنات و خوبی ها و نکات مثبت فرد مورد نظر و خانواده اش گفتند که من مخالفتی نکردم.
فقط پرسیدم که آیا شرایط ما و اینکه سربازی نرفتم و دانشجو هستم و کار ثابت هم ندارم رو میدونند؟
گفتند از همه اینها با خبرند و اجازه دادند بریم واسه صحبت.در جلسه اول بنده حضور نداشتم و پس از صحبت مادرم با مادر ایشون و طی کردن باقی روال ، نتیجه این شد که وقتی از خانواده ما شناخت پیدا کردند خیلی راضی و خوشحال شدند، به گفته مادرم سخت گیر نبودند و قبول کردند من برم برای آشنایی و اصلا سوالی از حقوق و دستمزد و خونه و ماشین و سربازی و اینها نکردند. فقط گفتند آدم خوب میخوایم و تشریف بیارید. و البته باز هم هجمه ی تبلیغات و تعاریف پشت سر این خانم که بعد از اولین ملاقات شدت نیز گرفته بود ادامه داشت...
هرچند برای من مایه تعجب بود و کمی مشکوک شدم! پرسیدم نظر باباش چیه؟ گفتند اون هم راضیه وقتی مادره گفت بیاید یعنی هماهنگن.
در اولین جلسه متوجه شدم که سطح خانواده ما کمی بالاتر هست به صورت عمومی و از جنبه های مختلف، و با صحبت کوتاهی هم که داشتم ،دختر خانم تا حدودی مطابق با تعریفاتی که ازش کردند ارزیابی شد.
وقتی برگشتیم همش تو فکر بودم. چون هم قیافش اونطوری که انتظار داشتم به دلم ننشسته بود و هم اینکه در صحبت کردن و بیان سوال هاش خیلی پخته نبود. هرچند نسبت به سنش خوب میفهمید و نمیتونستم برای خودم استدلال کنم که آیا حرف همو میفهمیم یا نه...
جایی برای شک و گمان نبود.تصمیم گرفتم که از این افکار بیام بیرون و برای اطمینان یکبار دیگه قراری برای صحبت پسر و دختر بگذاریم که بتونم بیشتر باهاش آشنا بشم و چه بسا جواب بسیاری از سوالات در همین جلسه دوم مشخص میشد.
در این حین که خبر تردید من باعث شده بود که اطرافیان بنده رو سخت گیر و بی تجربه بدونند و اصرار و تلفن های پشت هم که این مورد رو از دست ندید، یکبار دیگه تماس گرفتیم که برای ملاقات بعدی زمانی رو تعیین کنیم.
ولی در کمال تعجب درحالی که شک و تردید بیشتر از طرف ما وجود داشت و اونها هیچ مشکلی نداشتند، مادر دختر خانم با معذرت خواهی بسیار و اینکه شما همه جوره خوب و عالی هستید، هم خودتون هم آقا پسرتون و ما خیلی خوشحال شدیم از آشنایی با شما و رفتار و منش شما و .... ، متاسفانه پدر دختر میگه که تا سربازی نرفته و کار نگرفته نمیشه تشریف بیارید و قضیه کنسله ...
حالا داشتم کم کم به پاسخ اولین سوالم می رسیدم! همون اول هم خیلی جدی پرسیده بودم که مطمئنید پدرش میدونه؟!
جالب تر از همه اینکه در جلسه ای که بنده حضور داشتم برادر این دختر خانم هم نشسته بودن. ایشون که یک سال نه و تنها چند ماه از من بزرگتر بودند، هم ازدواج کرده و هم بچه داشتند!
حتما از کارش میپرسید؟ ایشون به صورت دست فروشِ میوه جات وازین دست گاهی در بازار کار میکنن و همچنین رسیدگی به کارهای باغ پدرش و غیره. منزلش هم زیر خونه پدری بود و در اونجا زندگی میکرد. سربازی هم لابد داشت! از مدرک تحصیلیش هم بی خبرم چرا الکی بگم ....
ازین بحث که بگذریم ، یکسری توانایی های مالی و امکانات هم در اختیار بنده بود که نپرسیدند و من هم بهشون اشاره ای نکردم.درواقع میخواستم نظرشون رو در همین شرایط بدونم نه تحت تاثیر اون عوامل ، که اگر کار به جلسات بعدی میکشید حتما عنوان میکردم.
حالا باز میرسیم به کامنت دومی که گذاشتم اون بالا!
پسر خودشون رو چطوری زن دادن؟ اگر من اون موارد رو داشتم یا عنوان میکردم و بعد دادمادشون میشدم بازم ارزشی داشت؟
موفق باشید
;)

سلام. من کاملاً درکت میکنم چون منم دقیقاً همین مشکل رو دارم. تا حالا شاید بیست تا خواستگار خوب داشتم که چند روز اصرار و علاقه داشتند بعدش یکهو غیبشون میزنه! خسته شدم . هر جا می رم به خاطر ازدواج در مورد خانوادم تحقیق میکنند و سر از مشکلاتمون در میارن! خسته شدم. بابا شما که اینقدر همین اول بی معرفتید خواهشاً آمار دخترها رو نگیرید...

در خواست تبلیغات متنی در سایتتون داریم می پذیرید

تصویر شهر سوال

با سلام
متاسفانه خیر.

نظرات