اگر در قسمتهایی از دین سهل انگاری کنیم مصداق یومن ببعض و یکفر ببعض هستیم ؟

ایمان عده ای تنها برای سوء استفاده از دین است. به همین دلیل تنها بخش هایی که مورد علاقه شان است را می پسندد و به باقی بخش ها کافر می شوند. قرآن نمونه ای از این عمل در قوم یهود را چنین بیان می کند:

«ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَریقاً مِنْكُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوكُمْ أُسارى‏ تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْكُمْ إِخْراجُهُمْ[بقره/۸۵] اما این شما هستید كه یكدیگر را مى ‏كشید و جمعى از خودتان را از سرزمینشان بیرون مى‏كنید و در این گناه و تجاوز، به یكدیگر كمك مى‏ نمایید (و اینها همه نقض پیمانى است كه با خدا بسته‏ اید ( در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسیران نزد شما آیند، فدیه مى‏ دهید و آنان را آزاد مى‏ سازید! با اینكه بیرون ساختن آنان بر شما حرام بود.»

به طورى كه بسیارى از مفسران نقل كرده ‏اند طایفه" بنى قریظه" و" بنى نضیر" كه هر دو از طوائف یهود بودند و با هم قرابت نزدیك داشتند به خاطر منافع دنیا با یكدیگر به مخالفت برخاستند،" بنى نضیر" به طایفه" خزرج" كه از مشركان مدینه بود پیوستند و" بنى قریظه" به طایفه" اوس" و در جنگهایى كه میان آن دو قبیله روى مى ‏داد هر یك از اینها طایفه هم پیمان خود را كمك مى‏ كرد، و از طایفه دیگر مى‏ كشت، اما هنگامى كه آتش جنگ فرو مى ‏نشست، همه یهود جمع مى ‏شدند و دست به دست هم مى‏ دادند تا از طریق پرداختن فدیه، اسیران خود را آزاد كنند، و در این عمل استناد به حكم و قانون تورات مى‏ كردند (در حالى كه اولا اوس و خزرج هر دو مشرك بودند و كمك به آنها جایز نبود و ثانیا همان قانونى كه دستور فدا را داده بود، دستور خوددارى از قتل را نیز صادر كرده بود) (تفسیر نمونه، ج‏۱، ص ۳۳۱)

 

قرآن جزای این نوع سوء استفاده را سنگین بیان می کند و می فرماید:

«أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[بقره/۸۵] آیا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ایمان مى‏ آورید، و به بعضى كافر مى‏ شوید؟! براى كسى از شما كه این عمل (تبعیض در میان احكام و قوانین الهى) را انجام دهد، جز رسوایى در این جهان، چیزى نخواهد بود، و روز رستاخیز به شدیدترین عذابها گرفتار مى‏ شوند. و خداوند از آنچه انجام مى‏ دهید غافل نیست»

بنابراین روشن می شود که ایمان به بعض و کفر به بعض، برای کسانی گفته می شود که از معارف دینی سوء استفاده می کنند. ولی کسی که در بخش هایی از دستورات دینی سهل انگاری می کند، سوء استفاده کننده تلقی نمی شود. و دلیل روشن این امر نیز تفاوت بین معنای سهل انگاری و معنای کفر و انکار است که آیه آن را بیان کرده است. 

پس اگر کسی که به بخشی از دین عمل نمی کند، اما منکر آن ها نیست، و دلیل عمل نکردنش، همت ضعیف و نظیر آن باشد، مصداق آیه و عذاب هایی که در آیه گفته شده نیست بلکه مشمول آیه ذیل می باشد:

«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ[توبه/۱۰۲] و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آمیختند امید مى‏ رود كه خداوند توبه آنها را بپذیرد به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است.»

و نکته مهم این است که انسان اگر مرتکب اشتباهی می شود، به اشتباه بودن عمل خود معترف باشد و از خدای متعال درخواست مغفرت داشته باشد. به عنوان نمونه کسی که حجاب را رعایت نمی کند و در انکار آن تلاش می کند و آن را ساخته و پرداخته آخوندها می خواند و دینی بودن آن را انکار می کند، مستحق عذاب می باشد. اما اگر کسی حجاب را رعایت نمی کند و خودش به زشتی عمل خویش اعتراف دارد و دلیل عمل نکردن را در ضعف شخصیت و اراده خود می داند، چنین کسی کافر محسوب نمی شود. و چون به وجود نقیصه در خود اعتراف می کند، این امید برایش باقی است که بتواند خود را اصلاح کند.

یا اگر کسی در ماه رمضان روزه می گیرد و نماز می خواند اما در باقی سال سهل انگاری می کند، هرگز نباید عمل زشت خود را توجیه کند!  بلکه همیشه باید عمل خود را یک اشتباه بداند.

یا اگر کسی که تلاش دارد کسب و کارش حلال باشد اما خمس و زکات را نمی پردازد، باید مراقب باشد که در سخنان خود هرگز ضرورت خمس و زکات و وجوب آنها را انکار نکند.

 

دیدگاه‌ها

lسلام
ممنون از سایت جالبتون
بسیار مورد پسند و استفاده میباشد

سلام
ان شاء الله طاعات و عباداتتان در این ماه مبارک مورد قبول خداوند قرار گرفته باشد.

یکی از آشنایان ما با پنجاه و اندی سال سن و داشتن چند فرزند به خدا به عنوان خالق، که مسلمانان یا هر انسان مذهبی دیگری در هر دینی اعتقاد دارد، اعتقاد نداشته و ندارد، بلکه به عنوان یک نیرو که در جهان گسترده است معتقد است در واقع خدای ایشان (خدای ساعت ساز) است. به معاد و جهنم و بهشت به هیچ وجه معتقد نیست، به نماز و روزه معتقد نیست و انجام نمی دهد و... البته ایشان هرگز در زندگیشان به اصول دین و به طور کلی به دینی معتقد نبودند و بی اعتقادی خود را نیز هرگز علنی بیان نمی کنند بلکه در رفتار نشان می دهند، بارها باایشان صحبت شده اما بر روی اعتقاد خود مصمم هستند. کاری هم با اعتقادات سایرین و اعضای خانواده خود ندارند. ایشان با همین اعتقادات سی سال قبل با همسرشان ( درباره همسر ایشان : تنها درک معاد کمی برایشان ثقیل است و باورنکردنی، اما سایر مسائل دینی را رعایت می کنند) ازدواج کردند. فرزندان ایشان به اصول دین و مذهب کاملاٌ معتقدند و واجبات دین مثل نماز و روزه ( در کل واجبات و محرمات ) را انجام می دهند و رعایت می کنند.
آیا این شخص کافر است؟
آیا ازدواج این آقا با همسرشان باطل نبوده؟
آیا با ایشان باید مثل سایر کفار رفتار کرد، یعنی نجس اند؟
اگر نجس اند فرزندان ایشان در رابطه با پدر شان باید چگونه حدود را رعایت کنند( حدود نجاست و پاکی )، بهرحال احترام والدین حتی کافر واجب است؟

با تشکر فراوان

تصویر شهر سوال

با سلام
كسى كه ضرورى دين اسلام يعنى چيزى را كه همه مسلمانان مى‏دانند (مانند معاد روز قيامت و واجب بودن نماز و روزه و امثال آن) را منكر شود، چنانچه ضرورى بودن آن را بداند، كافر است و همسرش باید از او جدا شود ولی اگر در ضرورى بودن آن شك دارد كافر نيست، ولى احتياط مستحب آن است كه از او اجتناب شود.

در هر صورت رعایت احترام والدین لازم است و باید در غیر مواردی که با دستورات شرع مغایرت دارد از کارهایی که موجب آزار و اذیت آن ها می شود خودداری کنند و سعی کنند با زبان خوش و رفتار مناسب زمینه تغییر رفتار ایشان را فراهم کنند.

دفتر آيت الله العظمی مکارم شيرازی / بخش استفتائات

نظرات