آیا گریه کردن برای شخص مرده، سبب رنج او در آن دنیا می شود؟

انسان پس از مرگ اسیر اعمال خویش است و عمل دیگران تاثیری در حال او ندارد. کما اینکه قرآن به این مطلب با تعابیر مختلف اشاره کرده است.

«أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا كانُوا یَعْمَلُونَ[بقره/۱۳۴] اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و شما هیچ گاه مسئول اعمال آنها نخواهید بود.»

و اگر اطلاع از احوال بازماندگان سبب رنج یا خشنودی متوفی می شود، این نیز در گرو اعمال خود متوفی است که اگر خدای متعال به خاطر اعمالش بخواهد به او پاداش بدهد، یکی از پاداش ها، با خبر کردن از اخبار مسرت بخش بازماندگان است و اگر خدای متعال بخواهد شخص را به سبب اعمالش معذب کند، یکی از عذاب ها، با خبر کردن از اخبار ملالت بار بازماندگان است.

 

امام صادق (ع) فرموده اند: روح مؤمن اجازه مى‏‌یابد و به دیدار خانواده‏اش مى‏آید تا از حال و روزگار آنان با خبر گردد، اما آن چه براى او محبوب و مسرت آمیز باشد، مشاهده مى‌‏كند و آن چه براى او مكروه و نفرت آمیز باشد، مشاهده نخواهد كرد. روح كافر نیز به دیدار خانواده‏اش موفق مى‏‌شود، اما آن چه براى او مكروه و نفرت آمیز باشد، مشاهده مى‌‏كند و آن چه براى او محبوب و مسرت بخش باشد، مشاهده نخواهد كرد.[۱]

 

و مطابق روایات پیامبر (ص) و ائمه (علیهم السلام) در فقدان عزیزانشان می گریستند. در حالی که اگر گریه در مصیبت عزیزان سبب رنج متوفی می شد، آنها هرگز این عمل را انجام نمی دادند.

زبیر بن بكار روایت كرده است: وقتى ابراهیم را به قبرستان بردند حضرت هم به قبرستان رفت و كنار قبر ابراهیم نشست. سپس قدرى نزدیك‏تر به قبر شد وقتى دید ابراهیم را در قبر گذاشته‏اند اشك از دیدگان مباركش جارى شد. اصحاب چون حالت گریان پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله را دیدند همه با صداى بلند گریستند.[۲]

روایت شده است كه: وقتى عثمان مظعون وفات نمود رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله پارچه را از صورت عثمان بن مظعون كنار زد و ما بین دیدگان او را بوسید سپس گریه بسیار نمود.[۳]

بنابراین حالات بازماندگان تاثیری در رنج متوفی ندارد و تنها معنای مرتبط و صحیح به این مطلب، در جایی است که بازماندگان بر اثر بی صبری در مرگ عزیزان شروع به کفر گویی و کلمات ناصحیح بکنند که این گونه مطالب سبب عذاب خودشان خواهد شد و باز هم تاثیری بر روی متوفی ندارد. و این سخن معنای حقی است که در روایات بیان شده است:

از جابر بن عبد اللّه انصارى رضى اللَّه عنه نقل شده است كه گفت: ابراهیم در حال جان دادن بود. رسول اکرم (ص) او را در دامن خود گذاشت و فرمود: اى فرزند عزیزم! من در این حال مالك اختیار تو نیستم، هیچ كارى از دست من براى تو ساخته نیست و اشك از دیدگان مبارك حضرت جارى شد.

عبد الرحمن به حضرت عرض كرد: یا رسول اللَّه! آیا شما گریه مى‌‏كنید مگر خود شما گریه كردن در مصیبت را نهى نفرمودید؟

حضرت فرمود: من از دو نوع صدا و ناله زشت نهى كردم.

۱- صداى آوازه‌‏خوانى لهو و لعب و موسیقى شیطانى.

۲- صدایى به هنگام مصیبت كه توأم با خراشاندن صورت و پاره كردن گریبان و ناله اعتراض آمیز شیطانى باشد.

اما گریه من بر مرگ ابراهیم گریه رحمانى است، و كسى كه رحم نكند و ترحم نداشته باشد مورد مرحمت خداوند واقع نمى ‏شود.[۴]

 

[۱]. الكافی، ج‏۳، ص ۲۳۰.
[۲]. مسكن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد، ص ۱۰۳.
[۳]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۷۹، ص ۹۱.
[۴]. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج‏۱، ص ۸۹.

دیدگاه‌ها

با سلام
آیا این مطلب درباره فشار قبر صحت دارد ؟ لطفا توضیح کامل بدهید .
آیا فشار قبر واقعیت دارد؟
تعریف فشار قبر از دیدگاه عرفان:
جدا شدن روح از بدن هنگام مرگ قطعی ، در کسری از ثانیه انجام میشود . این لحظه چنان سریع اتفاق می افتد که حتی کسی که چشمانش لحظه مرگ باز است فرصت بستن آن را پیدا نمیکند . یکی از شیرین ترین تجربیات انسان دقیقا لحظه جدا شدن روح از جسم میباشد . یه حس سبک شدن و معلق بودن .
بعد از مرگ اولین اتفاقی که می افتد این است که روح ما که بخشی از آن هاله ذهن است و در واقع آرشیو اطلاعات زندگی دنیوی اوست شروع به مرور زندگی از بدو تولد تا لحظه مرگ میکند و تصاویر بصورت یک فیلم برای روح بازخوانی میشود . شاید گمان کنیم که این اتفاق بسیار زمان بر است . زمان در واقع قرارداد ما انسانهاست . این ما هستیم که هر دقیقه را ۶۰ ثانیه قرارداد میکنیم . اما زمان در واقع فراتر این تعاریف است .
با مرور زندگی ، روح اولین چیزی که نظرش به آن جلب میشود، وابستگیهای انسان در طول زندگی میباشد . برخی از این وابستگی ها در زمان حیات حتی فراموش شده بود ولی در این مرحله دوباره خودنمایی میکند .میزان و لول وابستگی دنیوی برای هرکس متغیر است .
روح از بین خاطراتش وابستگی های خود را جدا میکند . این وابستگی ها هم مثبت است هم منفی . مثلا وابستگی به مال دنیا یک وابستگی منفی و وابستگی مادر به فرزندش هم نوعی دلبستگی و وابستگی مثبت محسوب میشود . ولی به هرحال وابستگی ست .
این وابستگی ها کششی به سمت پایین برای روح ایجاد میکند که او را از رفتن به سمت هادی یا راهنما جهت خروج از مرحله دنیا باز میدارد . یعنی روح بعد از مرگ تحت تاثیر دو کشش قرار میگیرد . یکی نیروی وابستگی از پایین و دیگری نیروی بشارت دهنده به سمت مرحله بعد . اگر نیروی وابستگی ها غلبه داشته باشد باعث میشود روح تمایل پیدا کند که دوباره وارد جسم گردد . چون توان دل کندن از وابستگی را ندارد و دوست دارد دوباره آن را تجربه کند . به همین جهت روح به سمت جسم رفته و تلاش میکند جسم مرده را متقاعد کند که دوباره روح را بپذیرد . فشاری که به "روح" وارد میشود جهت متقاعد کردن جسم خود در واقع همان فشار قبر است . این فشار به هیچ وجه به جسم وارد نمیشود . چون جسم دچار مرگ شده و دردی را احساس نمیکند . پس فشار قبر در واقع فشار وابستگی هاست و هیچ ربطی ندارد که شخص قبر دارد یا ندارد . این فشار هیچ ربطی به شب زمینی ندارد و میتواند از لحظه مرگ شروع گردد .
یکی از دلایل تلقین دادن به فرد فوت شده در واقع این است که به باور مرگ برسد و سعی در برگشت نداشته باشد .
بعد از مدتی روح متقاعد میشود که تلاش او بیهوده است و فشار قبر از بین میرود .

تصویر شهر سوال

باسلام وتشکر .
در باره واقعیت دار بودن فشار قبر باید گفت :
بلی طبق آموزه های دینی ودر نگاه متکلمان اسلامی به غیر از فرقه معتزله تردید در وقوع فشار قبر نیست .
در تحلیل وعلل وراه کار نجات از فشار قبر باید گفت :
فشار برزخی که در اصل از اُنس انسان به دنیا و عدم اُنس به نظام جدید و مبهم بودن آینده سرچشمه می‏گیرد، با بعضی از علل تشدید می‏شود. از آنجا که نظام برزخی و احکام و آثار آن برای ما ناشناخته است، با درک کم خود، نمی‏توانیم دریابیم که کدام انحراف و عمل، در تشدید عذاب و گرفتاری نقش دارد.
تنها، کلام الهی و سخنان معصومان(ع) است که با برخورداری از دانش وچیرگی بر حقایق، می‏تواند راهگشای آشنایی ما به این عوامل باشد.
البته به یک نظر، همه انحرافات و آلودگی‏های فکری، عقیدتی، اخلاقی و عملی - که شرعاً از آنها نهی شده -، می‏تواند در فشارهای برزخی(قبر) مؤثر باشد؛ ولی بعضی از آلودگی‏های خاص، نقش به سزایی در فشار قبر و
فشار برزخی دارند که در کلمات گهر بار ائمه(ع) وارد شده است، از جمله:
۱- گذشتن از کنار مظلوم واری نکردن او
۲- سخن چینی
۳- نافرمانی و کناره گیری از خانواده و دوری از همسر و پاسخ مثبت ندادن به خواسته های طبیعی او.
۴- بد اخلاقی با خانواده
عوامل فشار قبر منحصر در این امور نیست، اما این عوامل به طور صریح در روایات بیان شده است.(۱)
روشن است که پرهیز از این عوامل می تواند موجب کاهش یا از بین رفتن فشار قبر باشد.
علاوه بر این در روایات به برخی عوامل جلوگیری کننده از فشار قبر اشاره شده که عبارت اند از:
۱ـ درست نماز خواندن؛ امام باقر(ع) می فرماید: کسی که رکوعش را تمام و کمال به جا آورد، وحشت قبر او را نمی گیرد.(۲)
البته در این روایت واژه وحشت به کار رفته که ممکن است گفته شود فشار قبر از آن استفاده نمی شود ولی می توان گفت: چون فشار قبر بدون وحشت امکان ندارد وقتی وحشت برداشته شد، طبعاً فشاری هم نخواهد بود.
۲ـ چهار بار به حج رفتن؛ امام صادق(ع) می فرماید: کسی که چهار حج به جا آورد، هیچ گاه او را فشار قبر نمی گیرد.(۳)
۳ـ زیارت امام حسین(ع)؛ یکی از پاداش هایی که خداوند به زایر قبر امام حسین(ع) می دهد آن است که از عذاب و فشار قبر او را نجات می‌دهد.(۴)
۴ـ مرگ در اوقات خاص؛ امام صادق(ع) فرمود: کسی که بین زوال شمس روز پنج شنبه تا ظهر روز جمعه بمیرد، خداوند او را از فشار قبر محافظت می کند. (۵)
در نقل دیگر حضرت فرمود: کسی که در روز جمعه بمیرد خدا رهایی از فشار قبر برای او مقرر می کند. (۶)
۵ـ خیرات بازماندگان؛ امام صادق(ع) می فرماید: میت در فشار به سر می برد اما به خاطر نماز برادرش خداوند قبر او را وسعت می دهد.(۷)
۶- قرائت سوره نساء در روزهای جمعه:
امام علی (ع) فرمود: کسی که در هر جمعه سوره نساء را بخواند از فشار قبر در امان خواهد بود.(۸)
۷- قرائت سوره نون والقلم:
امام صادق (ع) می فرماید: کسی که سوره نون والقلم را در نماز واجب یا مستحب بخواند خدا او را برای همیشه از فقر در امان می دارد و هنگامی که بمیرد او را در پناه خود از فشار قبر مصون می دارد.(۹)
۸- قرائت سوره یس
سوره یس خواندن نیز از عواملی است که ایمنی از فشار قبر می آورد.(۱۰)
این اعمال نمونه‏های اندکی است که در روایات باعث کم شدن یا نجات یافتن از فشار قبر شمرده شده است (۱۱)
پی‌نوشت‌ها:
۱. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۳۰۹.
۲. بحارالانوار، ج۶، ص۲۴۴.
۳. همان، ج۹۹، ص۲۰.
۴. همان، ج۱۰۱، ص۱۸.
۵. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۸۳.
۶. بحارالانوار، ج۶، ص۲۳۰.
۷. علل الشرایع، ج ۱، ص ۳۶۰.
۸. بحارالانوار، ج۹۲،‌ص۲۷۳.
۹. همان، ص۳۱۶.
۱۰. همان، ص۲۸۹.
۱۱. معاد یا بازگشت به سوی خدا، ج ۱، ص ۲۷۷-۲۸۲.

نظرات