منظور از هدایت ایصال به مطلوب چیست؟

هدایت ایصال

یك رهبر بزرگ آسمانى خواه پیامبر باشد یا امام، علاوه بر تربیت تشریعى كه از طریق گفتار و رفتار تعلیم و تربیت عادى صورت مى‏ گیرد، یك نوع تربیت روحانى و از راه نفوذ معنوى در دل‏ها و فكرها دارد كه مى ‏توان آن را تربیت تكوینى نام گذارد در آنجا الفاظ و كلمات و گفتار و كردار نقشى ندارد بلكه تنها جاذبه و كشش درونى كار مى ‏كند.

در حالات بسیارى از پیشوایان بزرگ الهى مى‏ خوانیم كه گاهى بعضى افراد منحرف و گناهكار با برخورد و ارتباطى اندك با آن ذوات مقدسه، به‏ كلّى تغییر مسیر مى ‏دادند و از گمراهى و ضلالت به سوى نور و صراط مستقیم هدایت مى‏ شدند.
این دگرگونى‏ هاى تند و سریع و همه جانبه، این انقلاب‏هاى جهش آسا و فراگیر آن‏هم با یك نگاه یا ارتباطى اندك (البته براى آنها كه در عین آلودگى، یك نوع آمادگى نیز دارند) نتیجه جذبه ناخود آگاه است كه گاهى از آن به نفوذ شخصیّت تعبیر مى‏ شود.

اشخاصى با یك برخورد و ملاقات با افرادى كه داراى روح بزرگ و عالى بودند چنان بى ‏اختیار و ناخود آگاه تحت تأثیر آن قرار مى ‏گیرند كه كاملًا متحول مى ‏شوند.
این تأثیر گذارى قابل توجیه نیست مگر اینكه بپذیریم كه این تأثیر گذارى نتیجه شعاع اسرار آمیزى است كه از درون ذات انسان‏هاى بزرگ برمى ‏خیزد.

برخورد (اسعد بن زراره) با پیامبر صلى الله علیه و آله در كنار خانه كعبه و تغییر جهت مسیر و طرز تفكّر او و با توجه به ‏اینكه دشمنان سر سخت پیامبر صلى الله علیه و آله نام آن حضرت را ساحر مى ‏گذاردند و مردم را به ‏خاطر آن از نزدیك شدن به او باز مى‏ داشتند، مع ذلك این افراد جذب به حضرت مى ‏شدند و شیفته ایشان مى‏گردیدند اینها همه حاكى از نفوذ شخصیت پیامبر صلى الله علیه و آله در افراد مختلف است.

همچنین آنچه درباره تأثیر كلام امام حسین علیه السلام روى فكر (زهیر) در مسیر كربلا نقل شده و یا كشش عجیب و فوق العاده كه (حر بن یزید ریاحى) در خود احساس مى ‏كرد و با تمام شجاعتش مى ‏لرزید و سرانجام او را به صف شهداى كربلا وارد ساخت و یا داستان جوانى كه در همسایگى (ابو بصیر) زندگى مى ‏كرد و با پول فراوانى كه از خدمت‏گذارى به دستگاه بنى امیه به ‏دست آورده بود و به عیش و نوش مشغول بود، ولى با یك پیام امام صادق علیه السلام بكلى دگرگون شد و مسیر خود را عوض كرد و نیز توفیق عجیبى كه براى عالم جلیل القدر سید شبّر در تألیفات رخ مى ‏دهد و مى ‏گوید: تماماً به بركت توجه امام كاظم علیه السلام است كه در عالم رؤیا قلمى به‏ من داد و فرمود: أكتب، (بنویس) از آن وقت این بركت در قلم و تالیفات من پیدا شد  و عنایت و توجهّى كه امام صادق به (مفضل بن عمرو) كرد و تمامى اسرار موجوداتى كه در جلسات متعدّد براى او بیان كرده بود در لحظه در سینه و ذهنش حاضر گردید، همه و همه نشانه ‏اى از همین تأثیر ناخودآگاه است كه مى ‏توان آنرا شعبه ‏اى از ولایت تكوینى پیامبر و امام دانست.

استاد بزرگوار فقیه عالیقدر حضرت آقاى شیخ مرتضى حائرى قدس سره وقتى توجه امام صادق علیه السلام را به مفضل بن عمرو بیان نمود فرمودند: لحظه ‏اى از اینگونه توجهات ائمه را نمى ‏توان با شصت سال دویدن مقایسه كرد.
 

به ذره‏ گر نظر لطف بو تراب كند             به آسمان رود و كار آفتاب كند


ما قطب‏هاى مغناطیس زمین را با چشم خود نمى‏ بینیم ولى اثر آن‏ها را روى عقربه ‏هاى قطب نما، در دریاها و صحراها و آسمان‏ها كه راهنماى بشریت است و میلیون‏ها مسافر را به مقصد میرساند كاملا مشاهده مى ‏كنیم.

* برگرفته از دوازده گفتار درباره حضرت مهدى ع، حسین اوسطی، ص: ۱۴۲.

 

نظرات