پسري ۲۱ ساله هستم، چگونه به دخترى بفهمانم دوستش دارم؟

فرض بگیریم ما راه كار یا راه كارهایی به شما آموختیم كه به دختر مورد نظرتان بفهمانید كه دوستش دارید فكر می‌كنید بعد از این تفهیم علاقه چه اتفاق خاصی می افتد.

دوست عزیز، بدانید که بهترین و سالمترین راه برای رسیدن به مطلوبتان، اعلام این علاقمندی از طریق خانواده است. اگر از طریق خانواده اقدام کنید ضمن اعلام غیر رسمی آمادگی و بلکه قصد ازدواج خود به خانواده، به طرف مقابل (دختر خانم و خانواده اش) هم اعلام میکنید که قصد شما جدی است و نه صرفا یک هوا و هوس یا تفریح زودگذر. 
اما اگر مخفیانه و در واقع بدون قصد ازدواج میخواهید چنین کاری انجام دهید این ابراز علاقه دو صورت كلی بیشتر نخواهد داشت یا ایشان به ابراز علاقه شما پاسخ منفی می دهد كه در این صورت چیزی جز ناكامی و تضییع شخصیت و تخفیف عزت نفس برای شما به ارمغان نخواهد آورد. یا این كه به ابراز علاقه شما پاسخ مثبت می دهد این صورت به مراتب بدتر و آسیب زاتر است چرا كه با توجه به سن نسبتا اندكتان اولا امكان ازدواج به این زودی ها فراهم نیست؛ ثانیا انتخاب شما تا حد زیادی با ملاك مندی و معیارمندی فاصله دارد؛ ثالثا اقتدار مثبت مردانه شما در همان ابتدای كار از بین خواهد رفت با ورود سرزده شما در عرصه ذهن این دختر چیزی جز دل‌مشغولی و اشتغال ذهنی كاملا بی مورد و فرسایشی نصیب این دختر از همه جا بی خبر نخواهد شد.
اگر شما به خلوت دل ایشان پا نمی گذاشتید ایشان بدون هیچ دغدغه به زندگی عادی و طبیعی خود ادامه می داد ولی شما با یك ابراز علاقه خشك و خالی ایشان برای ماه ها و سال ها از ارامش قبلی اش محروم می نمایید.
بی شك در خوشبختانه ترین حالت از ابراز علاقه شما تا مراسم عروسی حداقل چندین سال فاصله وجود دارد و این فاصله زمانی بسیار طولانی چیزی جز انتظار فرسایشی و كشنده برای طرفین ثمری نخواهد داشت.
ای كاش جوانان این مرز و بوم با رعایت اصل مهم پیشگیری در این زمینه که همانا حفظ حریم نگاه می باشد از غلتیدن در باتلاق عشق های نفس گیر و بی ثمر جلوگیری می كردند.

دیدگاه‌ها

واقعا درسته! آقا نگاه نکن! خانوم نگاه نکن! ای باااابا

بله درسته من داشتم دوستی که حتی با مخالفت خانواده خود با خانمی که بهش علاقه داشت ازدواج کرد وبعد از ازدواج بعد از مدت کمی که بچه دار شدند از هم متنفر شدند
ولی الان من ۲۵ سال دارم و یه احساس علاقه نسبت به یه خانم با شخصیت دارم ولی اثلا شرایط ازدواج را ندارم میشه راهنماییم کنید
با تشکر

تصویر شهر سوال

بسمه‌تعالی
خدمت شما عرض سلام و تحیت دارم و از حسن اعتمادتان ممنونم
اساس علاقه به یك فرد برای ازدواج ایرادی ندارد، اما برای جلوگیری از آسیبهای عاطفی و...، دوراندیشی اقتضاء می‌كند مادامیكه شرایط ازدواج فراهم نیست، از سرمایه‌گذاری و تمركز نسبت به چنین موضوعی پرهیز شود.
به هر حال آنچه كه مهم است این است كه چنین رویكردی نباید طولانی شود، لذا یا از اساس به آرامی این موضوع را از ذهن خود حذف كنید و یا اینكه مقدمات یك خواستگاری اولیه از ایشان را فراهم آورید تا حداقل مشخص گردد كه این علاقه از طرف ایشان نیز وجود دارد یا خیر؟ ایا علاوه بر موانع فعلی موانعی دیگری نیز (كه در خواستگاری مشخص می‌شود) وجود دارد یا خیر؟ و از این طریق تكلیف شما با این موضوع روشن گردد.

از درگاه خداوند متعال سعادت و توفیق حضرتعالی را مسئلت دارم

شما کاملا در اشتباه هستید یعنی چه شرایط ازدواج ندارم مثلا اگر سنتان از ۳۰یا بالاتر بیشتر شود شرایط را بدست خواهید اورد،نه عزیزم شما ۲۵ سالته دیگه بهتره از این بیشتر دیر نکنی خدا خودش همه چیزو فراهم میکنه فقط توکل کن البته از صمیم دل،برو جلو و زندگی خوبت رو شروع کن و با پشتکار کار کن که هیچ کاری عیب نیست.یکی از فامیلای ما هم مثل شما فکر میکرد الان هنوز ۴۰سالشه ازدواج نکرده چون دیگه حوصله اش رو نداره...

سلام عزیز. امید وارم از نظرم خوشت بیاد
دوست داشتنی که باعث از دواج میشه وبعد مدتی ازدواج تبدیل به جدایی میشه بخدا قسم اون دوست داشتن از روی هوس ونیاز جنسی است
ازدواج نیاز به دو بلوغ جنسی وفکری دارد.
فصلهی بلوغ جنسی وفکری ت ازط دواج نباید زیاد فاصله بگیرد.و برای جونان امروزی همون سن ۱۸و۱۹ مناسب ترین سن برای ازط دواج است وهرچه سن نتان پیشتر شود ازدواج سختر خواهد بود
شما باسن ۲۵ سالگی باید برایتان ازدواج خیلی سخت باشد.
به کفتهی رسول خدا محمد مصطفی(ص)/
شرایط ازدواج رو برای فرزندانتان فراهم کنید تا خداوند بر رزق و روزیشان بیفزاید.
امروزه فساد والودگی های جنسی در جامعه ها افزایش یافته وعلتش هم گریز از ازدواج وبالارفتن مجردی است
موفق پیروز وسربلند باشی و امید وارم عاقبت بخیر بشی

اصلا با ص هستش نه ث

این آقایی که جواب این دوست عزیز رو دادن . خدا وکیلی این چه وضع جواب دادنه ؟ طرف رو به جای اینکه بوحیه بدین ، از همون اول دلسرد می کنید .
ببینم مگه هر دوستی آخرش باید به ازدواج ختم بشه ؟ دوما اگه واقعا دوست داشته باشه ، چرا به ازدواج نشکه ؟ ۲۱ سال کمه ؟! ۱۵ سالش که نیست .
درسته پسرای این ممکلت خیلی توشون کمه که دنبال رابطه ای پاک باشن ، ولی این دلیل نمیشه که مثلا شما بیای به ازدواج ربط بدی مسئله رو . بالاخره همه نسب به جنس مخالف حساسن و دوست دارن بدونن چطوریه . من خودم این سایت ها رو زیاد خودنم. ولی به یه نتیجه رسیدم : حرف بقیه رو کاری نداشته باش دوست من . فقط به حرف دلت گوش کن . ولی قبلش طرفت رو خوب بشناس . از دوستاش بپرس . خودت امارشو بگیر که مثل من اینجوری افسرده و گوشه گیر نشی . ولی بازم میگم برو حرفتو بهش بزن . به این و اون کاری نداشته باش و خدا وکیلی به نصیحت برادرانه دارم . در این مورد و کلا در مورد عشق و عاشقی به هیچ احدی اعتماد نکن که ازش کمک بخوای . اعتماد کردم خیلی بد سرم اومد . اعتماد نکن حتی به رفیق فابت
یا حق

تصویر شهر سوال

با عرض سلام
وضعیت جامعه به خوبی نشان می دهد که فرد ۲۱ ساله در سن ازدواج نیست. و آنچه شما اسمش را روحیه دادن گذاشته اید، هل دادن او به وادی آفت زایی است که تبعات منفی آن دامن گیر پسر و دختر خواهد شد.
علاوه بر آنکه ظاهرا شما هیچ توجهی به عقل انسان و جایگاه او ندارید. و هر امری را به صرف خواهش های نفسانی مجاز می دانید بدون آنکه به سنجش آن امر پرداخته و فواید و مضراتش را بررسی نمایید. حال آنکه بی توجهی به عقل در شان انسان نیست.

راست میگه طرف
اگه نری بگه اونوقت تا اخر عمر حسرت میخوری
اگه یه روزی هم با یکی ازدواج کنی خوشبخت نمیشی ، چون هنوز باخودت فکر میکنی اگه میرفتم دنبالش چی میشد! اگرم هم بعد از ازدواجت یهو اتفاقی جایی طرفو ببینی که دیگه هیچی ، میری دنبالش و خر بیار باقالی بار کن!
بهترین حالتش اینه که یکی دیگه میره جلو ، اگه دختره هم قبول کنه که دیگه هیچی ، تا آخر عمر حسرت میخوری
برو جلو برادر ، من خودم واسه بدست اوردن همسرم همه جور گناهی کردم ، همه کاری هم قبل از ازدواج کردیم ، الانم شکر خدا هر روز که از خواب بیدار میشم بیشتر عاشق میشم
تازه میدونی اون دنیا چیکار میکم ؟ مثل مرد وایمیسم میگم که عاشقم بودم ... میگم اینقد دوسش داشتم که حتی حاضر بودن جهنمم برم ، خدا هم که دیگه شمر نیست ، خودش عاشق بندهاشه .. میفهمه درد عاشقی رو .... وگرنه این عشقو نصیبت نمیکرد
برو جلو جانم .... اگرم نشه دیگه حداقل حسرت نمیخوری

جانم فدای ایران

سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پاسخ سوال پرسشگر از این قرار است:
قبل از پاسخ به سوال تان بايد مسئله عشق ودوستي تان را مشخص نماييد.
آيا قصدتان براي ارتباط دوستي و فهماندن به او براي ازدواج است؟ يا صرفا دوست پسري داشته باشيد و با او مدتي خوش باشيد و ....؟
بديهي است كه در صورت دوم هر گونه ارتباط تان با او از نظر شرعي اشكال خواهد داشت.
البته اين موضوع ممكن است كه آثار روحي ، رواني و اجتماعي خاصي نيز به دنبال داشته باشد. اين گونه رابطه هاي دوستي را كه اصطلاحا از نوع دوستي هاي خياباني است ( به دلايل بسيار زياد كه در صورت لزوم در مكاتبه بعدي برايتان خواهيم نوشت ) به صلاح تان نمي دانيم . حتي اگر اين نوع دوستي ها به ازدواج ختم شود‌، غالبا ازدواج هاي موفقي نبوده است كه آن نيز دلايل خاصي دارد.
اما اگر قصد ازدواج داريد ، ابتدا بايد ببينيد كه آيا او و شما شرايط لازم براي ازدواج را داريد يا نه؟
ايا او را براي همسري خود مناسب مي دانيد؟ توجه داريد كه سخن از زندگي هميشگي با او است. در اينجا نبايد صرفا بر اساس احساس و اين كه عشق ودوستي حاكم است ، قضاوت كنيد.
بايد حكم عقل را كه از طرف خداوند در وجود هر انساني براي راهنمايي او قرار داده است ، در نظر داشته باشيد. به تجربه و با توجه به آمارها ثابت شده كه تصميم احساسي ، يا ازدواج صرفا با انگيزه عشق ، در بسياري از موارد ، در ادامه با مشكلات بسيار مواجه شده و به طلاق انجاميده است.
بعد از اطمينان از مسايلي كه بيان شد ، سوال تان تازه مطرح مي شود كه آيا او هم شما را دوست دارد يا نه ؟
براي رسيدن به اين هدف ، بايد خودتان مستقيما اقدام نكنيد.
از طرف يكي از دوستان ، يا افراد خانواده فاميل ، نظر و علاقه تان را به شكلي كه به شخصيت تان لطمه نزند ، به او برسانيد . اين نكته بسيار مهم است كه دختر بايد به گونه اي رفتار كند كه وقار و متانتش حفظ شود تا در صورت دريافت جواب منفي ، سرخورده نشده ، يا در صورت دريافت جواب مثبت ، در زندگي آينده با مشكلي مواجه نشود.
در اين صورت متوجه علاقه تان مي شود و اگر قصد ازدواج و شرايط لازم آن را داشته باشد ، براي خواستگاري اقدام خواهد كرد.
متوجه باشيد كه با فهميدن علاقه تان ، نخواهد اين موضوع را كش دار كند ، يا رابطه عاشقانه و به دور از انظار ديگران برقرار كند ، اين مسئله علاوه بر مشكلات شرعي ، با آسيب هاي خاص خود روبرو است.

موفق باشید.

من چند وقتی هست که دچار یک علاقه مندی نسبت به یک خانم که شرایطش تقریبا بهم میخوره پیدا کرده ام حد اقلش ظاهرش اینو میگه ۲ سالی باهاش تو دانشگاه کلاس دارم جریان را با خانوادم در میون گذاشتم و با رضایت اونا رفتم و به ایشون که کاملا مذهبی و با شخصیت هم بودن پیشنهاد کردم تا با خانواده و در چهارچوب کاملا اسلامی بیشتر باهاشون آشنا بشم خوب ایشون گفتن قصد اذدواج ندارن من هم کمی بهشون اسرار کردم تا یه مقدار بیشتر فکر کنن ولی ایشون نظرشون تغییر نکرد
الان من هنوز رو حرفم هستم ولی اصلا نمیتونم برم سر کلاسهایی که با ایشون دارم و واقعا نمیدونم چیکار کنم فکرش هم بدجوری رو درسم تاثیر داشته اگه میشه راهنماییم کنین . ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بسیار سپاسگذارم

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم ازدواج یکی از مهمترین اتفاقات زندگی بشری است پس برای این اتفاق مهم درکنار تحقیقات مهم خانوادگی، شخصیتی و فرهنگی وجود احساس و آمادگی برای دوطرف به منظور تشکیل زندگی مشترک بسیار مهم است. اگر فردی به دلیل اجبار و اصرار طرف مقابل بدون انگیزه کافی درونی و میل و علاقه مندی وارد زندگی شود نه تنها اسباب افسردگی، اضطراب و نارضایت از زندگی برای خود تأمین می کند بلکه زندگی را برای طرف مقابل هم تلخ می کند کم نیستند افرادی که با بالاترین سطح محبت و عشق و برآورده کردن نیازها از طرف مقابل مواجه می شوند ولی به دلیل ازدواج اجباری توانایی پاسخ و واکنش متقابل مثبت نسبت به طرف مقابل را ندارند.

نکته دیگر وابستگی شماست که از نظر شخصیتی برای شما مشکل آفرین بوده است بهتر بود شما قبل از اینکه به خودتان اجازه بدهید که به صورت نامحدود به ایشان فکر کنید و سرمایه گذاری روانی کنید با یک خود کنترلی تا زمانی که مراحل انتخاب را طی نکرده اید و سر سفره عقد نمی نشستید ترمز و حدی را احساس وهیجانات خودتان قایل می شدید. از طرفی آشنایی، علاقه مندی و عشق آتشین با هم متفاوت است و بهتر بود شما در مرحله آشنایی (تا زمان اطمینان )خودتان را نگه می داشتید نکته دیگر اینکه تفاوت شخصیت های مهر طلب و شخصیت های مستقل این است که شخصیت های مهر طلب نیاز به توجه و تأیید دیگران علی رغم میل باطنی آنها دارند اما افرادی که شخصیت مستقل دارند و وابستگی ندارند از توجه دیگران لذت می برند اما از بی توجهی دیگران به هیچ وجه بهم نمی ریزند پس با یک درونگری سعی کنید از مرحله عشق های آتشین به تدریج عقب نشینی کرده و سعی کنید با تنظیم ساعت ورود و خروج و مدیریت فکر و ذهن حداقل تا یک ماه از مواجه شدن با ایشان درمحیط خودداری کنید و با یک اعتماد به نفس و اقدام جانانه خودتان را از بند اینگونه وابستگی های زود رس نجات دهید موفق باشید.

با سلام من الان ۱۸ سال دارم و عاشق دختر عمویم هستم ولی از گفتن بهش می ترسم زیرا به خانواده اش بگوید و ابرویم داخل فامیل برود.
به نظر شما چکار کنم؟؟؟؟
از راهنمایی هاتون ممممممممممنون.

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تحیت محضر شما برادر ارجمند
در صورتی که قصد ازدواج با وی را دارید لازم است در همین مراحل ابتدایی موضوع را با بزرگترها مطرح نمایید و از طریق ایشان به پیگیری موضوع بپردازید، چرا که در غیر اینصورت ممکن است مدت زمانی طولانی در بلاتکلیفی و سردرگمی باقی بمانید.
دختر عموی شما نیز بدون موافقت خانواده اقدام به ازدواج با شما نخواهد کرد لذا لازم است خانواده وی نیز از این امر مطلع شوند.
به هر حال موضوع خواستگاری و ازدواج امری مرسوم و عادی است و منجر به آبروریزی نمی شود.
در پناه خدای متعال موفق باشید

سلام دوست من . من خودم تقریبا مثل تو بودم. از یکی خوشم میومد ک از ترس آبرو میترسیدم بهش بگم . ام یه روز رو در واسی و ترس رو کنار گزاشتم. و رفتم خیلی با شخصیت بهش گفتم که چقدر عاشق ایشون هستم و دوست دارم باهاشون وارد رابطه بشم(جوری بهش نگفتم که باعث سو تفاهم بشه) الحمدالله الان که از اون قضیه سه سال میگزره. که تقریبا دو سال برای اشنایی بیشتر باهاش دوست بودم . و الان هم مدت یک سال هست که یا هم نامزدیم تا من بتونم پول و شرایطی رو جور کنم که ایشون راهت باشن و بعدش ازدواج کنیم.
اگه اتفاق خاصی نیوفته ماه بعد عروسیمونه .
میخاستم بهت بگم که ترس رو کنار بزار و برو حست رو بهش جوری که باعث سو برداشت نشه بگو . نتیجهش هرچی هم که بشه . بهتر از اینه که باقی عمرت خودت رو سرزنش کنی که چرا بهش نگفتی حست رو و از دستت بره

با عرض سلام خدمت شما؛
من الان ۲۱ سالم هست و تو دانشگاه به دختری شدید علاقمند شدم و یه جورایی فکر می کنم عاشقش شدم... چون هم از لحاظ عقلی و هم از لحاظ قلبی اعتقاد دارم که بهترین مورد است و مطمئن هستم که این یک احساس گذری نیست.
ولی با این حال با توجه به اینکه الان اصلاً موقعیت ازدواج رو ندارم و برای شروع یه زندگی آمادگی لازم رو ندارم؛ به همین دلیل هنوز ابراز علاقه ام رو به دختر مورد نظر نگفته ام و نمیدونم که جوابش مثبت هست یا منفی.
اگه جوابش منفی بود که ....
ولی اگه جوابش مثبت بود تازه مشکلات شروع میشه ... چون اولاً باید خانواده‌ی دو طرف هم با این موضوع موافقت کنند و ثانیاً همینطور که گفتم اصلاً شرایط ازدواج رو در این سن ندارم. هر چند میدونم که آدم هر چه زودتر ازدواج کند بهتر است ولی با این وضع مملکت و ... و با توجه به این که هنوز خدمت سربازی هم نرفتم وقتی به آینده فکر می کنم خیلی نا امید میشوم.
حال می خواستم از شما راهنمایی بگیرم که چیکار کنم ... هر چند خودم که فکر می کنم و می بینم موقعیتش نیست بیخیال این قضیه میشم ولی مشکل اصلی من به یاد آوردن اون دختر است... با توجه به این که الان حدود یه ماه نیم از ترم تموم شده و ما همدیگه رو ندیدیم ولی بازم تصویرش تو ذهنم میاد و بدجور اذیتم میکنه و خیلی رو تمرکزم تاثیر گذاشته بطوری که احتمال میدم اگه همینجوری ادامه پیدا کنه صد در صد روی کار، درس و سایر موارد زندگیم تاثیر می ذاره...
اگه جوابتون منفی است حداقل راه حلی بهم نشون بدید که بتونم فراموشش کنم... هر چند میدون کار بسیار سختی هست.
ببخشید متن نظرم خیلی طولانی شد.
با تشکر از شما.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر اگر با دقت به متنی که نوشته اید بنگرید متوجه می شوید که احساسی زودگذر هست یا نه شما شدیدا عاشق شدید با اینکه از احساس طرف مقابل خبر ندارید از طرفی عاشق شدن باید هدف مند باشد و موقعیت های بعدی را فراهم کنید در حالی می گویید موقعیت ازدواج را ندارید از طرفی جلوی اگر جوابش منفی بود را چهارتا نقطه گذاشتید در حالی که عشق شدید و ناکامی از رسیدن باعث زجر کشیدن و زخم روان یا همان افسردگی می شود که برنامه ای باید داشته باشید تا این ناکامی و شکست را مدیریت کنید. از طرفی اگر با این اوصاف نظر فرد مثبت باشد ممکن است این وابستگی که شما آنرا عشق می نامید و ما وابستگی ممکن است چشمان شما را بر تمام نقاط اختلافی و تفاوت های فرهنگی ، خانوادگی و شخصیتی ببندد مثلا شما اگر با این عشق شدید متوجه شوید که ایشان فرهنگ خانوادگی متفاوتی از شما دارند و یا پدر و مادر انتظار دارند داماد بسیار پول دارد و موقعیت داشته باشند و یا رفتارهایی ایشان در تحقیقات گزارش شده که با باورهایی که شما از ایشان دارید متفاوت باشد شما آیا می توانید صرف نظر کنید یا نه اینکه توجیه می کنید و به دلیل احساسات داغی که معمولا در این سن به سراغ جوان ها می آید نادیده و کم اهمیت می کنید و به احساسات خودتان گوش می دهید که در نهایت پشیمانی است . بنابراین توصیه ما این است که سعی کنید با تمرکز بر درس و شغل آینده ابتدا موقعیت ازدواج را فراهم کنید و ازدواج و انتخاب را حداقل از سن ۲۳ سالگی شروع کنید. سعی کنید با کنترل احساسات و پرهیز از سرمایه گذاری روانی بدون اطلاع از وضعیت طرف مقابل بپرهیزید و بعد از کنترل احساسات و تصویر های ذهنی نسبت به این شخص و تمرکز بر روی مقدمات و موانع ازدواج و بررسی ریشه ا این احساس داغ آتشین این ریشه ها را شناسایی کنید و بر خود تسلط داشته باشید موفق باشید.

با سلام
من پسری ۱۳ ساله هستم خوش اندام و خوش تیپم و اخلاقم هم میشه گفت که شوخ تبعم یکی از همسایه های مادربزرگم را دوست دارم ولی احساس میکنم اون منو دوست نداره شما میگید چیکار کنم.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
سوالتان ابهامات زیادی دارد بهتر بود با جزییات بیشتر این سوال را می نوشتید به هر حال شما در این سن دغدغه های مهمتر و برنامه ها و اهداف مهمتری در زندگی باید داشته باشد تا اینکه در خود نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن را به قول معروف پررنگ و بولد کنید و دنبال این احساسات را به صورت جدی بگیرید. اما سعی کنید که هدفتان را از دوست داشتن و دوست داشته شدن با خود تان مرور کنید و به طور کلی قبل از اینکه از احساس فردی نسبت به خودتان مطلع نشده اید به احساس خودتان این آزادی و رهایی را ندهید تا سرمایه گذاری روانی بر روی فردی انجام دهد چون احساس و قتی جلوتر از عقل و منطق حرکت می کند صاحبش را به نابودی تمام عیار می کشاند. موفق باشید.

سلام.من ۲۰ سالمه ۳ ساله که به دختر خالم علاقه مندم اما شرایط ازدواج ندارم و نمیخوام تا وقتی که سر کار نرفتم ازدواج کنم به نظرتون چیکار کنم که فکرش از سرم بپره خیلی رو درسام تاثیر منفی گذاشته.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام
خدمت شما عرض کنم داستان عشق یکی از داستان های پرپیچ و خمی است که تا کنون درباره آن تحقیقات گسترده ای شده است اما آنچه که مشخص است این است افرادی که ویژگی های شخصیتی وابسته دارند در این دام بیشتر می افتند به هر حال شما فردی ۲۰ ساله هستید و در ۲۰ سالگی به دلیل سنی و نیازهای زیستی و حتی کمبودهای عاطفی محیطی صرف یک یا دو ویژگی که دقیقا مورد نیاز شما بوده و در محیط خانوادگی کمتر به آن رسیده اید و در این خانم پیدا کرده اید یک وابستگی ایجاد شده است قطعا با دو یا سه ویژگی مثبت انتخاب فردی برای زندگی مشترک کار احساسی و پشیمان کننده ای در آینده خواهد بود بنابراین سعی کنید با تکنیک هایی که در پایین می آید خود تان را از این باتلاق احساسی نجات دهید نکته دیگر مناسب ترین سن برای انتخاب همسر از سن ۲۳ سالگی به بالاست و سنین پایین تر احساسات و عشق های آذرخشی و زود گذر برای همه پیش می آید که نباید شما خیلی آن را جدی و با اهمیت بگیرید. اما روش های کاهش این و ابستگی

۱- تحلیل و ارزیابی افکار و احساسات هیجانی و آتشین و جدا سازی آن از بخش هشیار و جدا سازی آن از رفتارها و احساسات منطقی که باعث پویایی مثبت زندگی می شود.

۲- مدیریت فکر و ذهن به طوری که هر وقت احساساتی که باعث آلودگی فضای ذهن و روان می شود را احساس می کنید با تغییر موقعیت ذهنی و روانی و یا فیزیکی و بیرونی سعی کنید افکار و احساسات شما را به این باتلاقی که در نهایت افسردگی و غم و غصه است نکشاند.

۳- پرهیز از نشانه ها و محرک هایی که در بیرون باعث بیاد افتادن ایشان می شود مانند تلفن، رفت و آمد و....

۴-به آسیب ها و پیامدهای منفی این احساس در ذهن را بررسی کنید و سعی کنید این احساس و ابستگی در صورت خارج نشدن از ذهن کمترین توجه و انرژی شما را به خوداختصاص دهد چون در تکنیک های جدید روان شناختی زندگی با چیزی که آزار دهنده است بهتر از فرار و اجتناب و دورکردن آن است ولی پذیرش و قبول و بی اهمیت شدن به آن و ادامه رفتارهای منطقی باعث بهتر شدن حال ما خواهد شد.موفق باشید.

با سلام
من ۲۳ سالمه. دختر خاله ام رو خیلی دوستش دارم. چه طوری بهش بگم که دوستش دارم آیا در شرایط من که هنوز ۲ ترم از دانشگاهم مونده و سربازی هم نرفته ام زمان خوبی برای مطرح کردن این موضوع می باشد یا خیر از طرفی میترسم که خواستگار براش بیاد و اون جواب بله بده. فاصله سنیمون هم ۵ساله

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم صرف احساس علاقه ضامن خوشبختی شما در زندگی نخواهد شد و اینکه بهش بگی دوستت دارم مشکلی از شما را حل نمی کند به هر حال ایشان دارای خانواده هستند و باید شرایط شما از طرف خانواده ایشان مورد پذیرش قرار بگیرد پس از خانواده بخواهید که شرایط شما را به خانواده طرف مقابل گزارش دهند اگر موافقت کردن که می توانید در یک فرصتی که دارید به شرایط بهتری برسید و بعد اقدام به عقد کنید و اگر خانواده آنها به هیچ وجه خواستگاری شما را پذیرش نکردند وضعیت را دوباره با مشاوره در میان بگذارید تا برای وضعیت جدید مشاوره بگیرید.

سلام، بنده ۲۶ ساله هستم و دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد، به دختری علاقمند هستم ولی شرایطم برای ازدواج مناسب نیست، به خاطر خدمت سربازی نمیتونم شغل مناسبی پیدا کنم و به طبع وضعیت اقتصادی مناسبی برای ازدواج ندارم ( دو سال خدمت هم بماند) از طرفی دختر مورد نظرم انسان بسیار باشخصیت و فهمیده ایه و دقیقا کسیه که برای ازدواج مدنظر داشتم(همکلاسی بنده در دوره ارشد هستن) از مشاوره محترم میخوام راهنماییم کنه که چطور با این قضیه کنار بیام؟ با شرایط فعلیم اقدام کنم یا خودمو به تقدیر بسپرم؟

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تشکر صرف احساس علاقه نسبت به طرف مقابلتان زندگی موفق و کم خطری را برای شما رقم نخواهد زد و شما باید شرایط منطقی و موانعی مانند وضعیت تحصیلی و شغلی و دوران خدمت را با تمرکز و برنامه ریزی هدفمند به ساحل آرامش برسانید تا بعداز ازدواج این موانع مانع وقت گذاشتنتان و زندگی کردن با آن خانم نشود البته حداقل می توانید شما وضعیت تان در مورد موانع مربوطه تا حد متوسط پیش ببرید و بعد هم با استفاده از مسیر رسمی و استاندارد خواستگاری به خواستگاری ایشان بروید. از طرفی سعی کنید با خود کنترلی و خویشتن داری در احساسات و علاقه تان تا زمان مشخص شدن این موضوع که ایشان همسر آینده شما خواهند بود به هیج وجه پیشروی نکنید و سعی کنید ساعت های فکر کردن به ایشان را بسیار کم کنید و تمرکز تان را بر مسایل مقدماتی ازدواج یا همان موانع ازدواج داشته باشید. پس با این قضیه علاقه به صورت مدیریت شده و جلوگیری از پیشرفت آن و جلوگیری از مشغول کردن ذهنتان در تمام لحظه های زندگی کنار بیاید و به جای اینکه خودتان را به تقدیر بسپارید وضعیتتان را تا سطح متوسط پیش ببرید اگر در زمان که در سطح متوسط پیش رفتی علاقه بود به خواستگاری اقدام کرده البته باید از نظر منطقی هم انتخابتان به تأیید یک مشاوره و روان شناس برسد موفق باشید.

سلام..پسری هستم ۱۶ساله که اخیرا ابه دختر همسایه سابقم علاقه پیدا کردم امانمیدونم چطور بهش بگم
از راهنمایی تون ممنون میشم.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شماعرض کنم احساس علاقه و عشق به دختر همسایه در این سن یک احساسی که با نیازهای زیسیت و بیولوژیکی صرف همراه است و اصلا جنبه شناختی و عقلانی ندارد . برفرض مثال که به ایشان گفتید و ایشان هم قبول کردند این رابطه چه نتیجه و چه هدف منطقی دارد. اگر برای ازدواج در آینده شما بخواهید آشناشوید باید بدانید که یک پسر ۱۶ ساله تا ۲۳ سالگی هزاران هزار بار تغییر در انتخاب داشته و سلیقه ها و ملاکها برای انتخاب و حتی هیجان و احساساتش کاملا متفاوت می شود شما در آن زمان با یک وابستگی خودتان و طرف مقابل و کوهی از تفاوت ها و تغییرها در نگرش ها مواجه خواهی شد و وارد یک نوع سردرگمی و تعارض می شوید در کنار یک نوع اجبار نسبت به طرف مقابل البته با بدبینی و شکاکیت و سوء ظن پس قدری نسبت به احساس خود، آگاهی بیشتری پیدا کنید و تمرین و تمرکز بر روی اهداف زندگیتان مانند تحصیل و رابطه با دوستان و انجام وظایفی که برای یک پسر ۱۶ ساله منطقی و معقول است ، داشته باشید قطعا بدانید که احساسی که الان در شما وجود دارد بسیاری از افراد در این سن دارند و جبنه جنسی و فیزولوژکی داشته ولی برای ازدواج تنها بلوغ جنسی و بدنی کافی نیست بلوغ شناختی و فکری و موانع بیرونی ازدواج هم شرط لازم است موفق باشید.

سلام.من ۱۴ سالمه و عاشق پسر عموی بابام شدم...اسمش علی و حدود ۲۱-۲۲ سن داره خیلی پسر خوبی و اگه بگه برام بمیر براش میمیرم!تو مهمونی ها خیلی نگاش میکنم آخه میدونم بهد از مهمونی دیگه تا ۳-۴ ماه نمیبینمش!!فقط بهم راهنمایی کنید چطور بهش بفهمونم دوسش دارم

غرورم اجازه نمیده ولی...
براش میمیرم

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و عذرخواهی از تأخیر و تبریک سال نو
خدمت شما عرض کنم همه انسان ها نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن دارند ولی بعضی وقت های این نیاز به صورت غیر عادی و حالت درخواست و گدایی در می آید و آرامش روانی افراد را به هم می ریزد افراد دچار بی قراری شده و بدون وجود طرف مقابل زندگی سالمی ندارند مشخص نیست شما در این سن که هر دختری به اهداف تحصیلی و لذت بردن از خود و کسب مهارت های مختلف زندگی می پردازد شما درگیر هیجان های عاطفی شده اید البته بخشی از نیازهای باید در کنار خانواده برآورده شود و دختر هایی در خانواده ای سالم در کنار والدین مخصوصا پدر نیازهایشان برآورده می شود کمتر در این سن درخواست ارتباط و اصرار بر دوست داشته شدن توسط دیگران دارند . نکته دیگر صرف احساس عشق و علاقه آن هم در این حد اصلا مناسب شما نخواهد بود و ممکن است به هدف انسانی که آن هم احساس آرامش و خوشبختی باشد نرسید از طرفی یک فرد ۲۱- ۲۲ ساله در وضعیت عادی سرگرم تحصیل و زمینه سازی برای آینده شغلی خود بوده و اصلا در صدد ایجاد رابطه احساسی در این سن نباید باشد چون در این سن انتخاب شریک زندگی یک انتخاب احساسی بوده و شخصیت پسرها در این سن شخصیت طوفانی و پر جذر و مد است و ممکن است بعد از آرام شدن این اقیانوس پر فراز و نشیب نسبت به انتخابش دچار سردی و پشیمانی شود. نکته مهم دیگر این است شما هنوز از احساس طرف مقابلتان خبری ندارید به صورت یک طرفه سرمایه گذاری روانی کرده اید در حالی که اگر قدری فکر می کردید با خود کنترلی و خویشتن داری این عشق آتشین را در حد علاقه آن هم در سطح بسیار پایین نگاه می داشتید و حتی به آن فکر نمی کردید و زمان زیادی را به این مسأله اختصاص نمی دادید. چون در غیر این صورت اگر متوجه شوید که ایشان اصلا به این موضوع یعنی احساس علاقه مندی از طرف شما فکر نکرده و یا اصلا نمی تواند حتی به علاقه مندی خودش نسبت به شما فکر کند شما قطعا شوک عاطفی متحمل می شوید و دجار افسردگی خواهید شد. پس با صبر و حوصله و خودکنترلی و خویشتن داری و برنامه ریزی به منظور ارضا نیازهای برآورده شدنی از طرف والدین یا دوستان هم جنس سعی کنید تا زمان اطلاع دقیق از این احساس در طرف مقابل به سرعت سرمایه روانی را از ایشان بردارید قطعا جنس این احساس یک احساس واکنشی و وسواس گونه است که به شخصیت شما برمی گردد و مربوط به سن شما و نیازهای برآورده نشده شما خواهد بود سعی کنید با لذت بردن از خود بخش خالی خودتان را با استقلال شخصیت و تنظیم اهداف سالم و موضوعات قابل دسترس پر کنید و سعی نکنید قسمت خالی خودتان را با نیاز به دوست داشته شدن از طرف دیگران که معلوم نیست توانایی این کار را داشته باشد یا نه پر کنید موفق باشید.

سلام،از بچگي باهم بوديم دوران ابتدايي باهم همکلاسي بوديم الانم هر دومون ۱۸سال داريم،نمي خوام يک طرفه قضاوت کنم ولي نمي تونم اسم عشقي که بهش دارم رو هوس بزارم،اين دوست داشتن از همون دوران ابتدايي باهام بود ولي خب از اول دبيرستان به بعد معني حقيقي پيدا کرد،از اونجايي که الان درگير کنکور هستيم نمي خوام احساسم رو بهش بگم،ولي بعد از کنکور مي خوام بهش بگم که چقدر دوسش دارم،منم با گفتن اين اين موضوع به اون زياد موافق نيستم ولي خب اگه نگم ممکن براش خواستگار بياد و عروسي کنه،قصد من فقط زندگي کردن با اونه نه دوستي و مي خوام بهش بگم که بدونه دوسش دارم و اگه اونم منو دوس داره منتظرم باشه،درضمن اين قضيه رو مادرم هم ميدونه،حالا به نظر شما کارم درسته؟چيکار کنم دقيقا؟خيلي ممنون ميشم زود جواب بديد،ياحق

تصویر پاسخگو

با سلام به شما دوست عزیز
همان طور که می دونید ازدواج یک نوع مشارکت جدی در زندگی است که نیاز به تناسب و هماهنگی های زیاد و مختلفی بین زن و مرد داره .
به نظرم شما در این باره با خانواده مشورت کنید و اگر جمع بندی نظر جمعی تون این بود که این دختر خانم مناسب برای زندگی مشترک هست ، از طریق خانواده اقدام به خواستگاری کنید و چنانچه خانواده دختر هم راضی بودند ، قول و قرار برای ازدواج در آینده را بگذارید و به اصطلاح شیرینی خورده (نامزد) هم بشید ، اما نامزدی شرعی که دو طرف به هم محرم شوید .
بعدا که آمادگی لازم را برای زندگی مشترک پیدا کردید ، رسما ازدواج کنید .
موفق باشید

سلام.من۱۶ سالمه با دختری دوست شدم ک الان دو ماه باهاشم دوستش دارم خیلی همیشه باهاش شوخی میکنم کل جزعیات زندگیامونو ب هم گفتیم مثلا عشقای قبلیمون و خوانواده و مدرسه و ... . دختر خوشگل و ساده ایه خوش صحبته.نمیدونم چکار کنم ک بدونه دوسش دارم دوس ندارم بش بگم دوستت دارم فقط میخوام بش ابراز علاقه کنم.روم میشه بش بگم دوسش دارم ادم پر روییم خخ ولی بنظرم بش ابراز علاقه کنم بهتره.میشه راهشو بگی؟نمیخوام از دستش بدم.راسی من یکم بقول دروبریام بچه خوشگلم اون فکر میکنه بخاطر این با چن نفر دیگم هستم ولی بغیر از اون با کسی نیستم چجوری بگم باور کنه.خیلی از دختراهم میخوان بام دوس شن ولی خوشم نمیاد بش خیانت کنم خیلی خوشگله هیچ وقت هم ارایش نمیکنه خخ.راهنماییم کن لطفا

تصویر مشاور شهر سوال

از حضور شما در اینجا متشکریم.
دوست عزیز، آقا فرهاد، اگر شما مطلب ابتدای این صفحه را مطالعه می کردید، احتمالا هم پاسخ خود را دریافت می کردید و هم چنین سوالی را ننمی پرسیدید. شما اگرچه از سنین کودکی عبور کرده اید و نوجوانی را به انتها می رسانید، اما واقعا الآن سنی نیست که شما درگیر مسائل و روابط عشق و عاشقی بشوید. البته علاقه و محبت چیزی است که خداوند در وجود همه انسانها به ودیعه گذارده است تا دوستان، با هم و درکنار هم زندگی کنند و زن و مرد (دختر و پسر) بدین واسطه به هم نزدیک شوند و در نهایت با ازدواج تشکیل یک زندگی مشترک را بدهند که سرشار از محبت، عشق و صمیمیت باشد. به نظر نمی رسد شما در سن ۱۶ سالگی تصمیم به ازدواج داشته باشید یا اگر هم چنین تصمیمی داشته باشید، از نظر خانواده ها و سایر شرایط بتوانید به این کار اقدام کنید. درگیر شدن در اینگونه روابط، زودتر از موعد خودش، باعث می شود تا شما از سایر مسائل اصلی زندگی در این سنین، که تحصیل، کشف و مهیا سازی زمینه های شغلی آینده، و ایجاد روابط دوستانه با همکلاسی ها و سایر دوستانتان است که میتواند در آینده و ادامه مسیر زندگی تبدیل به دوستی های صمیمی و همیشگی گردد. استفاده از این فرصتها برای تفریحات سالم دسته جمعی با دوستان، و فعالیت های ورزشی از این قبیل است. از طرفی درگیری در اینگونه روابط (به ویژه برای دختران) به این دلیل که عموما به ازدواج منجر نمی شود ( و بعضا به آسیب های جسمی و جنسی هم کشیده می شود)، موجب سرخوردگی روحی و عاطفی و بدبینی و سردی در ازدواج و تشکیل زندگی سالهای آینده گردد. علاوه بر اینکه شما دوست عزیز قطعا تصمیم ندارید با احساسات و عواطف یک دختر برای مدتی همراه شوید و به قول معروف بازی کنید و پس از آن، او را رها کرده و به دنبال شخص دیگری برای دوستی بروید یا در انتها بخواهید با فرد دیگری تشکیل زندگی دهید...
موفق باشید

سلام پسری هستم ۲۰ ساله و چند سالی هست به دختر عموی مامانم علاقه دارم هم از لحاظ اخلاقی و مالی و دینی تویی یک شرایط هستیم وباهم ارتباط خانوادگی زیادی داریم حتی مادربزرگ وخاله های من میدونن من دوستش دارم و مامانم هم همین شخص رو برای ازدواج با من در نظر داره ولی من میترسم از دستش بدم چیکار کنم اون ۵ سال از من کوچیک تر هست راهنمایی کنید

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم طبق تحقیقات روان شناختی وابستگی هایی که از دوران بلوغ تا ۲۲و ۲۳ سال ایجاد می شود بیشتر جنبه جنسی و بیولوژیکی داشته و البته کمبودهای دوران کودکی و مشکلات محیط زندگی و نبود محبت و دوستی در بین اعضای خانواده به ویژه والدین باعث به وجود آمدن نیازها و کمبودهایی در این زمینه می شود . شما نباید نگران از دست دادن ایشان باشید بلکه بیشتر باید نگران این باشید که آیا این احساس وابستگی و خواستن که همراه با اضطراب و نا آرامی ذهنی است آیا احساس منطقی است یا نه . اینکه بعضی وقت ها افکار و احساسات مانند سلول های سرطانی کار می کنند شکی در آن نیست و این درست نیست چون احساس در دل شماست پس دشمن شما نیست بلکه بعضی از اوقات احساس باعث به اشتباه افتادن و خطاکاری فرد می شود . شما کافی است سری به مراکز مشاوره ازدواج و دادگاهای خانواده بزنید قطعا متوجه خواهید شد که چه لیلی و مجنون هایی بودن که به دلایلی در حال طلاق هستند پس بهتر است شما سن استاندارد را برای تصمیم گیری برای انتخاب همسر در نظر بگیرید که همان سن ۲۴تا۲۸ سالگی است و بهتر است تا آن زمان با خودکنترلی و خویشتن داری و تمرکز بر مسایلی چون تحصیلات عالیه و شغل از این موضوع فاصله بگیرید البته مطالب زیر هم که در پاسخ های قبلی نوشته ام را خدمت شما کپی کرده ام تا شما با نگاهی به آن و تفکر راه و مسیر منطقی خودتان را انتخاب کنید موفق باشید:

زمانی که شما با شور و هیجان باید با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را می بایست برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۵ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و با آرامش و قدرت انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۲۱ سالگی فردی پر اضطراب ، سر درگم ، افسرده شده و نمی توانید تصمیم بگیرید که ادامه بدهید و یا فراموش کنید به راستی چه چیز باعث شده که شما به این وضعیت دچار شوید در حالی که طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است البته در سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده می شد هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید را آشنا کند تا زمانی که شما به مشاور حضوری مراجعه کنید به پیشنهادات زیر توجه فرمایید
۱-ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج(
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد

با عرض سلام و خسته نباشىد
من۲۱سالمه و ۶سالى هست که علاقه شدىد به دختر عمه ام پىدا کرده ام. تا جاىى که واقعا فکرم مشغول و از درس و مساىل دىگر عقب مى افتم و مى خواهم درس را ول کنم و به داشکده افسرى بروم تا زود تر موقعىت ازدواج پىدا کنم...
خواهشم اىن است که چگونه فراموش کنم؟؟؟؟
آىا راهى است که فراموش کنم؟؟؟؟؟؟
در صورت امکان جواب را به اىمىل من ارسال کنىد.به شدت نىازمند راهنماىى شما هستم.
با تشکر فراوان

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر متأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۵ سالگی ، زمانی که شما با شور و هیجان باید با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را می بایست برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۵ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و با آرامش و قدرت انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۲۱ سالگی فردی پر اضطراب ، سر درگم ، افسرده شده و نمی توانید تصمیم بگیرید که ادامه بدهید و یا فراموش کنید به راستی چه چیز باعث شده که شما به این وضعیت دچار شوید در حالی که طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است البته در سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده می شد هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید را آشنا کند تا زمانی که شما به مشاور حضوری مراجعه کنید به پیشنهادات زیر توجه فرمایید
۱-ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج(
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد

سلام.من پسری هستم ۲۶ساله تقریبا یک سالو نیم هست که با دختری ک دوسالی ازم بزرگتره دوست دانشگاهیم باهم البت ب همراه دو سه نفر دیگه زیاد بیرون میریم ولی دوست اجتماعی هستیم من از همون روز اول از این خانم خوشم اومده ولی چون کسی تو زندگیش بود نتونستم بهش بگم حالا چند وقتیه که میدونم کسی تو زندگیش نیس خیلی دوست دارم وقت بیشتری باهاش باشم وخیلیم میترسم ک روزی نباشه واسه همینم تا حالا نتونستم بهش بگم دوستش دارم الان ی جورایی بهش دارم واس ازدواح فکر میکنم ولی واقعا گیج شدم نمیدونم باید چطور بهش بگم اخه شرایط کارمم اصلا خوب نیست میشه راهنمایی کنید

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شماعرض کنم یکی از مهمترین موضوعی که شما باید دنبال کنید موضوع خودشناسی است خودشناسی با این سوال ها آغاز می شود :
۱- چرا من از فردی که دو سال بزرگتر است خوشم آمده ؟
۲- چرا می ترسم که اون رو از دست بدهم؟
۳- چرا احساس می کنم نمی توانم بهش احساسمو بگم؟
۴- چرا نمی توانم احساسم را از اسارت و وابستگی آزاد کنم و آزاد انه و منطقی فکر کنم؟
قطعا شما در یک وضعیت منطقی بعد از علاقه مندی ابتدا به شرایط خودتان و موانعی مانند مشکلات شغلی و کاری و تفاوت سنی فکر می کردید و با خودکنترلی و خویشتن داری با یک مشاوره صحبت می کردید قطعا در این وضعیت شما به دلیل نیازها و کمبودهای شخصیتی قصد ازدواج دارید چون نشانه های اضطرابی مانند ترس از دست دادن، عدم اعتماد به نفس در مورد احساسات خودتان و ... را دارید پس سعی کنید چاله های شخصیتی خودتان را با توجه به خود و دیدن توانایی هاو کشف استعداد ها یتان پر کنید و سعی کنید با خود و من پر به ازدواج بروید . قطعا بدانید اگر بخواهید بخش خالی شخصیت خودتان را با توجه و تأیید و محبت آن خانم پر کنید دچار شکست در ازدواج شده اید چون ممکن است شما با تمرکز بر این موضوع، موضوع تفاوت های فرهنگی ، تفاوت های شخصیتی ، خانوادگی ، و سایر فاکتورهای ازدواج منطقی و کم ریسک را به دلیل این وابستگی نامناسب جدی نگیرید و بعد از ازدواج همین موضوعات مهم باعث به خطر افتادن زندگی شما شود. پس ابتدا چاله های شخصیتی خودتان را پر کنید و از اسارت وابستگی نجات پیدا کنید بعد با منطق و عقل خودتان و مشاوره متخصص اقدام به انتخاب همسر نمایید موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید مجدد
تشکر از راهنمایی تون
در مورد راهنمایی تون باید بگم
سوال۱-فراموش کردن واقعا سخته برام ،مشگل اینجاس بعد ۶سال نمی دونم چگونه فراموش کنم؟؟((ابته حرف از فراموش کردن راحت است))
سو۲-به نظر خودم تمام مطالبی که فرمودید کاملا درست و در مورد محبت گفتید سوال من اینه که به نظر شما می تونم سعی کنم با کس دیگه ای ارتباط برقرار کنم تا شاید کمبود محبت اینجوری جبران شود و شاید هم از یادم رفت:؟؟؟؟
در مورد خودم بگم: روزی حداقل۱ساعت به اون فکر می کنم. نمی دانم که چرا انقدر علاقه دارم چون که زیبایی انچنانی ندارد.از نظر مالی هم ما بسیار ضعیف تریم.
فکر اینکه یه روزی ازدواج کند هم نمی دانم آون روز چه بلایی به سر من بیاید.در مورد افسردگی هم درست فرمودید که به روانشناس نمی تونم مراجعه کنم دلیلش هم نمی دانم؟؟؟؟
الان هر چه می گذره من ضعیف تر میشم قبلا أدم بسیار قوی تری بودم چه رو حی و جسمی که جای بحث دیگری دارد
جدا به حرفاتون و مشاورتون به دلایلی که گفتم و خیلی هاشو نگفتم احتیاج دارم
با سپاس از شما

تصویر شهر سوال

با سلام مجدد بنده ضمن تأیید و تأکید بر پاسخ قبلی و زود بودن نسبت به اظهار نتوانستن و نشدن توسط شما دلیل شما را برای نتوانستن برای مراجعه به یک روان شناس را نمی توانم درک کنم. به هر حال شما لازم نیست شما نتوانید یا بتوانید شما باید همانطور که در مشکلات پزشکی به پزشک مراجعه می کنید و در مسایل مختلف زندگی به متخصص مراجعه می کنید برای تنظیم و منطقی بودن احساسات و هیجاناتتان باید به متخصص رجوع کنید و خیلی به افکارتان گوش نکنید و با مقابله عملی آن ها را به شدت تضعیف کنید. موفق باشید.

سلام
من به یک دختر واقعا علاقه دارم و قصد ازدواج دارم چند باری هم بهش گفتم ولی میگه نه بدون هیچ دلیلی تو رو به خدا کمکم کنید

تصویر شهر سوال

با عرض سلام و تشکر
بهتر بود سن تان را هم می نوشتید تا مشاوره بهتری بگیرید ولی در یک حدس اولیه و در یک وضعیت عادی احتمال اینکه شما سنتان کمتر از ۲۲ باشد زیاد است. به هر حال خدمت شما عرض کنم صرف احساس علاقه آن هم یک طرفه چیزی جزء اختلال روانی و شخصیتی چیز مثبتی برای شما نخواهد داشت و شما را از کار و زندگی منطقی و هدفدار باز می دارد.بهتر بود قبل از سرمایه گذاری روانی و شروع ایجاد احساس در خود نسبت به دیگران شرایط طرف مقابل و رضایت و هم احساس بودن ایشان را هم بررسی و مورد سنجش قرار می داید قطعا اگر این اطلاع را داشتید با خودکنترلی و خویشتن داری سعی می کردید که خیلی به ایشان فکر نکنید . معلوم نیست ذهن شما به چه دلیل و چه نیاز شخصیتی به صورت یک طرفه مشغول سرمایه گذاری روانی و خودخواهانه نسبت به یک انسان شده است در حالی در پسندیدن یک فرد چون خود آن فرد هم باید احساسی داشته باشد باید با احتیاط و دقت رفتار کرد. برای بهتر شدن این اوضاع و احوال به راهکارهای زیر توجه فرمایید:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری منطقی، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید.
۴- سعی کنید اسیر احساسات خودتان نشوید و هر احساسی که در وجود تان ایجاد می شود از جهت منطقی بودن یا نبودن بررسی کنید.
۵- ازدواج یک امر بسیار مهمی است و نباید دستخوش علاقه ها و احساسات نابسامان و متغییر شود .
۵- بنابراین با توجه به نکات بالا شما باید مالک بودن در مورد احساس ایشان را از خود دور کنید و سعی کنید با این احساسات تان مبارزه کنید.

موفق باشید.

سلام .پسری ۱۹ ساله هستم .تو دانشگاه به دختر خانمی که دو سه ترم از من بالاتره علاقه مند شدم.میترسم بهش بگم فکر کنه نیت بدی دارم.در ضمن ما همشهری هستیم و شهر ما هم یه شهر مذهبیه.لطفا راهنماییم کنید چجوری بهش بگم

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم با توجه به تجارب و تحقیق های روان شناسان و آسیب هایی که در ازدواج در سنین پایین گزارش می شود سن ۱۹ سالگی سن احساسات آتشین ، علاقه مندی های بی هدف و ماجراجویی های احساسی است و اکثر پسرهایی که در سن ۱۹ سالگی وارد فرایند ازدواج شده اند بعد از مدتی با تفاوت های فرهنگی ، اخلاقی ، خانوادگی و شخصیتی همدیگر مواجه می شوند و معمولا ناراضی اند پس تا زمانی که این احساس به منطق نزدیک نشده است شما نباید خیلی به این احساستان گوش فرا دهید چون این احساسات در همه افراد در این سن وجود دارد و همه هم فکر می کنند این احساس الهی و خدایی است و منطقی و واقعی است در حالی که جوان ۱۹ ساله مانند یک اقیانوس پر طلاتم و پرشور ولی متغییراست . پس با این احساس خودتان مدارا کنید و سعی کنید با دور زدن احساس تان و تحمل کردن این احساس و سرگرم کردن و مشغول کردن این احساس تا زمان ۲۲- ۲۳ سالگی صبر کنید.
نکته دیگر اینکه صرف احساس علاقه برای یک اتفاق مهم و سرنوشت ساز زندگی کافی نیست و شما باید با خود کنترلی و خویشتن داری به اصل همخوانی شخصیت تان با ایشان و مسایلی مانند رضایت خانواده ها ، و همخوانی فرهنگ ها و... فکر و برنامه ریزی کنید.

من پسری ام که میتونم بگم از نظر قیافه خانواده موقیت اعجتماعی جایگاه خوبی دارم ویکی از دختر های فامیل رو دوست دارم لازم بگم دوست داشتنم از روی عقل ومنتق بود وبعد احساسی شد من دو تا سوال دارم اول این که چجوری به خانوادم بگم که فکر بد نکنن ودوم این که چجوری پاسخ محبتی که طرف مقابل بهم میکنه رو بدم؟؟؟

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر بهتر بود سن خودتان را می فرمودید و از نظر کار و تحصیل هم سطح خودتان را توضیح می دادید اما به هر حال شما اگر شرایط استاندارد یک ازدواج را دارید با مبارزه با افکار منفی با افرادی که در خانواده به آنها نزدیک هستید موضوع را مطرح کنید قطعا اگر شما در شرایط نرمال ازدواج باشید انتظار خانواده هم با خواسته شما هماهنگ خواهد بود. در مورد منطقی بودن یا احساسی بودن اصلا نمی توانید شما قضاوتی داشته باشید چون شما جزء این ماجرا هستید پس بهتر است با خودکنترلی و خویشتن داری یک تست شخصیت از خودتان بگیرید و به طور کلی مشاوره پیش از ازدواج را برای اطمینان بیشتر از پایین بودن ریسک این ازدواج اقدام کنید و تا زمانی که به تأیید چند نفر متخصص، بودن با ایشان و ازدواج با ایشان تأیید نشده به هیچ وجه به محبت ایشان پاسخ ندهید چون وابستگی بیشتر شده و در این فضای وابستگی چشم ها بر واقعیت ها بسته می شود موفق باشید.

سلام.من علیرضا ۱۴ ساله هستم چند وقتیه ک عاشق ی دختر هم سن و سال خودم است از ی طرف هم فامیلمون میشه هر روز بهش فکر میکنم بعد از این ک تو فکرم اومد رو درسم تاثیر گذاشته خیلی دلم میخواد ولی نمیتونم که این قضیه رو با خونواده در مین بذارم لطفا کمکم کنید...

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر متأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۴ سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۴ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و هم با آرامش و قدرت انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۱۴ سالگی فردی پر اضطراب ، سر درگم ، افسرده شده و نمی توانید تصمیم بگیرید. قطعا شما باید مشکلتان را از گفتن به خانواده به اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارم و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشم ، تغییر دهید. زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است ودر سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد فکر می کند البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید را آشنا کند تا زمانی که شما به مشاور حضوری مراجعه کنید به پیشنهادات زیر توجه فرمایید
۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید.

باسلام خدمت کاربران گرامی
پسری ۱۵ ساله هستم که بادختری دوستم و خیلی به یک دیگر علاقه داریم جوری که تصمیم داریم در آینده بایک دیگر ازدواج کنیم.آیا این کارمان درست است یا نه؟

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر متأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۵ سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۵ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و هم با آرامش و قدرت انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۱۵سالگی فردی هستیدکه برا اساس غریزه تصمیم گرفته اید و تصمیم بر اساس مسایل زیستی دوران بلوغ نگاه بسیار پایین و دست کم گرفتن مهمترین اتفاق زندگی شما خواهد بود. قطعا شما باید برنامه ای برای اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارید و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشید باید اجرا کنید؛ زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است ودر سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد جنسی فکر می کند البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید آشنا کند اما تا زمانی که شما به یک مشاوره حضوری اقدام کنید به راهکارهای زیر عنایت فرمایید:
۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
۷- با خود بگویید اگر ازدواج در سن ۱۵ سالگی منطقی بود پس چرا اکثر افراد در این سن مشغول ساخت پشتوانه تحصیلی ، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه خودشان هستند ؟ پس وجود فشارهای جنسی و عدم تخلیه هیجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اینگونه شتاب زده رفتار کنید .
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید از طرفی شما هر سال تا سن ۲۴ سالگی احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنید تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید باید آن زمان احساسم را ببینم ممکن دیگر چنین احساس کنونی را در آن زمان نداشته باشم .

با عرض سلام وخسته نباشید من پسری ۲۳ ساله دانشجوی ترم دو هستم خدمت سربازی رو هم تموم کردم تقریبا شش ماهه به یکی از هم کلاسی هام علاقه مند شدم نمیتونم شبها بخوابم میخوام باهاش ازدواج کنم اما من نمیتونم بخاطر اینکه کار ندارم چند بار هم که رفتم حرف دلم بهش بزنم اما نتونستم برم جلو ...ازتون میخوام یه راهی واسه ازدواجم نشون بدین ممنونم.

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم بهتر بود قبل از اینکه شما به وابستگی کامل و عشق و علاقه برسید ، به موضوع سربازی و شغل و تفاوت ها و شباهت ها در تمام موقعیت های لازم و ضروری برای یک زندگی مشترک که چزء مقدمات اولیه یک ازدواج است فکر می کردید قطعا اگر به این موضوعات فکر می کردید تحملاین وابستگی تا زمان به وجود آمدن شرایط نسبی برایتان آسان تر بود. نکته دیگر اینکه سن ازدواج از نظر روان شناسان برای پسر ۲۴ تا ۲۸ سالگی و دختر ۲۰تا ۲۴ سالگی است پس بهتر است که تا آن زمان برنامه ریزی برای مدیریت احساسات و عواطف داشته باشید. از موضوعاتی که برای هرخانواده ای مهم است موضوع تحصیل ، سربازی ، کار و مهارت های مدیریت زندگی است . بنابراین صرف احساس عشق و علاقه زندگی زناشویی موفقی را برای شما به ارمغان نمی آورد این جمله را می توانید با سر زدن به دادگاهای خانواده و پرسیدن از عاشق و معشوق هایی که برای هم می مردند و الان به دلیل تفاوت های شخصیتی ، فرهنگی و خانوادگی در حال جدا شدن هستند ، تأیید کنید. پس با تبدیل عشق و علاقه به آشنایی و علاقه کم و فعال کردن عقل و منطق نسبت به تفاوت های فرهنگی ، خانوادگی و شخصیتی حساس شوید و با تحمل این احساس و درگیر نشدن و مغلوب نشدن به خودتان فرصت بدهید تا مقدمات را فراهم کنید و با کمک یک مشاوره پیش از ازدواج از منطقی بودن علاقه و عشق و ازدواجتان اطمینان حاصل کنید موفق باشید.

با سلام
من دانشجوی سال دومم و ۲۰ سالمه از دو ترم پیش به دختر خانمی علاقه مند شدم و روی درس خواندن و کلا زندگیم تاثیر گذاشته بطورز که تمرکز قبلو ندارم.شرایط ازدواجمم نسبتا محیاست فقط گیر سربازی هستم.
سوال من اینکه چطوری ب این خانم بفهمونم که دوسش دارم و جواب مثبت بگیرم اگه بدونم که دوسم نداره حال روحیم خراب میشه چون آدم فوق العاده حساس و احساسی هستم.قبلا سر همین قضیه ی دوره ی دپریشن داشتم لطفا راهنمایی کنین

تصویر شهر سوال

باعرض سلام وتشکر
صرف احساس عشق و علاقه آن بدون اطلاع از وضعیت احساسی طرف مقابل به هیچ وجه سلامت روانی و زندگی زناشویی و مشترک بدون دردسر را تأمین نمی کند. قطعا عشق و علاقه ای که به این سنگینی باعث به هم ریختگی اوضاع و احوالتان شده نشان دهنده ضعف شخصتی و کمبودهای شدید عاطفی شما ست ما انسان ها دوست داریم کسی را دوست داشته باشیم و دوست داشته بشویم اما وضعیت شما وجود کمبودها و نیازهای شخصیتی برآورده نشده در خانواده را حکایت می کند. زمانی که شما باید موانع زندگی مانند سربازی و ... را بردارید و مشغول ذخیره سازی پشتوانه یک زندگی باشید رامتأسفانه صرف سرمایه گذاری یک طرفه کردید . بهتر بود شما با خودکنترلی و خویشتن داری و پرهیز از سرمایه گذاری یک طرفه تا اطلاع از احساس طرف مقابل و رضایت خانواده و سرپرست ایشان و منطقی بودن این رابطه ، صبر می کردید . به هر حال اینکه ایشان احساسی نسبت به شما نداشته باشد منطقی است و شما اگر بخواهید به صورت خودخواهانه مالک احساس یک فردی باشید و به نحوی طرف مقابل به اجبار خواه هوشیار یا ناهشیار نسبت به شما احساس ایجاد کند قطعا در آینده شکست خواهید خورد نکته دیگر سن ازدواج منطقی در پسرها ۲۴ تا ۲۸ است در غیر این سن معمولا ازدواج ها احساسی ، تک بعدی و در نهایت پشیمان کننده خواهد بود . برای تأیید این مطلب می توانید سری به دادگاه خانواده بزنید و با زوج های عاشق و معشوق البته با سنین پایین صحبت کنید. بنابراین شما سعی کنید به جای اینکه احساسات داغ و آتشین کنونی و سرد و یختی آینده را دنبال کنید و اهمیت دهید آن را با منطق و تفکر عاقلانه مهار کنید .
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید از طرفی شما هر سال تا سن ۲۴ سالگی احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنی تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید باید آن زمان احساسم را ببینم چگونه است و باید آن زمان احساس طرف مقابلم را بررسی کنم . ممکن است دیگر چنین احساس کنونی را در آن زمان نداشته باشم .

سلام
تقت من عاشق ی دختری شدم ک خیلی دوستش دارم
اعتماد ب نفسم هم خیلی زیاده تا حالا چندبار بهش گفتم ک عاشقش هستم ولی ...
چیکارش کنم؟

تصویر پاسخگو

با سلام
با توجه به این که از شرایط سنی و تحصیلی و خانوادگی خود چیزی نگفته اید ، نمی توانیم مشورت خاصی به شما داشته باشیم .

سلام
من پسری ۲۱ ساله هستم و سوالی که میخوام بپرسم به چند سال پیش مربوط میشه. زمانی که من حدودا ۱۴-۱۵ سال داشتم با یکی از دخترهای فامیل که سنش ۳-۴ سال از من کوچکتره زیاد بازی میکردم و و اکثرا وقتهایی که با مادرش به خانه ما می آمدند خودش به سمت من میومد و با هم سرگرم بودیم. متاسفانه در اون زمان من یک اشتباهی انجام دادم و چند باری ایشونو بوس میکردم و چیزهایی از این دست ولی نه بطور جدی. گذشت و اینها از شهر ما اساس کشی کردن و به شهر دیگه ای رفتن. تقریبا ۲ سال بعد من برای انجام مسابقه ای به شهرشون رفتم و چند روزی در خونشون بودم و باز هم مثل همیشه با من صحبت میکرد و خوب بودیم. متاسفانه اشتباه احمقانمو دوباره انجام دادم و... واقعا نمیدونم چیزی بگم.هیچ توجیهی ندارم برای کاری که کردم. حالا که چند سال از این ماجرا میگذره من هر وقت ایشونو میبینم از من دوری میکنن(حق میدم) ولی حالا من علاقه شدیدی بهش پیدا کردم و نمیدونم چطوری این کاری که کردم رو جبران کنم. پارسال هم برای مسابقه به شهرشون رفتم و چند روزی خونشون موندم ولی اینبار تو طول ۳ روز قثط در حد ۱ سالت دیدمش و اصلا از اتاقش بیرون نمیومد. بعد از این به دوستشون ( از طریق اس ام اس) ازشون خواستم تا بهش بگه من دوسش دارم و علاقمو از این طریق بهش برسونم. ازز طریق دوستش بهم گفت که دست از سرم بردار ! هفته پیش هم از طریق لاین برادرش متوجه شدم که خودش هم لاین داره و ادش کردم و خواستم تا از این طریق ازش کعذرت خواهی کنم و حسمو بهش برسونم ولی متاسفانه بلافاصه بعد از اد کردن من منو بلاک کرد حتی به ۱۰ ثانیه هم نرسید !
من قبول دارم که در گذشته اشتباه انجام دادم و بچگی کردم و خیلی کار بدی انجام دادم که ایشون الان اینجوری از من دوری کنن. من نهایت در سال ایشونو ۱ یا ۲ سال میتونم ببینم اونم نه به صورت تنها که بتونم باهاش صحبت کنم. خیلی خیلی سعی کردم این اتفاق بیفته و باهاش حتی به مدت ۱۰ دقیقه صحبت کنم و ابراز پشیمونی کنم و دوست داشتنمو بهش بفهمونم ولی تا حالا این اتفاق نیفتاده.(شمارش رو هم ندارم و شاید بتونم پیدا کنم ولی بعید میدونم جوابمو بده و تلفنی صحبت کنه)
علاقم به ایشونو با مادرم هم در میون گداشتم ولی نتونستم(نمیشه) اتفاقات گذشته رو براش بگم. من واقعا خیلی دوسش دارم و تمام علاقمو به مادرم هم گفتم ولی چون نمیتونم از گذشته براش توضیح بدم فقط بهش میگم که من باید باهاش صحبت کنم و یه مسالاس بین خودمون.
حالا من واقعا نمیدونم چظور میتونم نظرشو نسبت به خودم عوض کنم و چون تا قبل از این اتفاق با من خوب بود هر چند سن هردومون اون زمان کم بود.
خواهش میکنم راهنماییم کنید که ذهنم کامل درگیرشه واقعا دوسش دارم

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام و به شهر سوال خوش آمدید. داستان سرگذشت شما را خواندیم. به نظر نمی رسد جای نگرانی خاصی باشد. امید است با نیت پاک و مقدسی که اکنون در سر دارید، خداوند نیز شما را در این مسیر و تشکیل زندگی و یافتن شریک زندگی یاری کند.
این نکته را توجه داشته باشید که با وجود سن ۲۱ سال برای شما، شما در اوایل سنین ازدواج هستید. بنابراین شتابزدگی در این داستان نیز ممکن است حاکی از خامی و شور و احساس ناپخته جوانی باشد. بنابراین سعی کنید هم خودتان از منطق و عقلانیت در تصمیم گیری های حساس (مانند ازدواج) بهره ببرید و هم از اطرافیان و بزرگان خود به منظور عقلانیت و منطق گرایی در این امر استفاده کنید. این کار باعث می شود احتمال اشتباه و پشیمانی بعدی کمتر بشود.
ما از توضیحات شما متوجه نشدیم که شما در گذشته با دختر خانم مورد نظر چه نوع ارتباطی برقرار کرده بودید، آیا صرف بوسیدن بوده و بازی های بچه گانه یا موضوع فراتر از این حرفها بوده! به هر حال ظاهرا مشکل جدی پیش نیامده و این اشتباه شما باعث دوری گزینی و اجتناب ایشان از شما شده... ما در مورد اشتباهات گذشته و احیانا گناهانی که مرتکب شده ایم وظیفه داریم به درگاه خداوند استغفار و اظهار پشیمانی کنیم و در مسیر آینده به مدد خداوند مهربان امیدوار باشیم. بهترین کار برای شما همان بوده که انجام داده اید، یعنی مطرح کردن موضوع با مادرتان. البته نیازی نیست کارها و اشتباهاتی که در گذشته انجام شده نیز تمام و کمال به مادرتان بگویید. شما نیت ازدواج و علاقه تان به آن دختر خانم را به مادرتان و اگر لازم شد به پدرتان منعکس کنید. و این مطلب را نیز به شکل جدی پی گیری کنید. همزمان سعی کنید جدای از علاقه و عشق به یک نفر برای ازدواج، زمینه های دیگر تشکیل زندگی را نیز دنبال کنید. به طور مثال جدیت در درس، یا کار . با توجه به سن نه چندان زیاد شما و همچنین دختر خانم، به این شکل صلاحیت شما برای تشکیل زندگی و ازدواج نیز در نظر سایرین بیشتر می شود و آمادگی خودتان نیز بالاتر می رود. انشالله نظر دختر خانم هم به شما مثبت می شود.
موفق باشید

با عرض سلام و خسته نباشید
۲۳ ساله و دانشجوی کارشناسی هستم، ۲ ساله که از شخصیت و ویژگیهای دختری در دانشگاه خوشم اومده ، من خجالتی هستم چگونه از وضعیت احساسی آن دختر مطلع شوم؟ چگونه باید رفتار کنم و چی باید بهشون بگم؟ همینطور دوست ندارم دوستانم مطلع شوند...
ممنمون میشم اگر خصوصی جوابم را دهید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست عزیز. خوش آمدید. به شما به خاطر این نیت پاک و مقدس تبریک می گوییم. باتوجه به اینکه شما در اوایل سنین ازدواج خود هستید، اگر بتوانید انتخاب درستی برای شریک زندگی آینده خود داشته باشید، میتوانید زندگی بسیار خوبی را همزمان با تحصیل و اشتغال خود رقم بزنید.
اگر مشکل شما خجالتی بودنتان (به شکل کلی و در همه شرایط) است، میتوانید از راهکارهایی برای بالابردن اعتماد به نفس که در همین سایت ارائه شده استفاده کنید. اما اگر در خصوص ازدواج یا این مورد خجالتی هستید، باید عرض کنیم راهی ندارید، یا باید از قید خجالت آزاد شوید و به خود جرأت دهید و یا باید از طریق واسطه ها این کار را انجام دهید. در خصوص این سوال که چگونه از وضعیت احساسی آن دختر مطلع شوید، کمی مبهم است. آیامنظورتان احساس ایشان به شما و ازدواج است یا به طور کلی از وضعیت احساسی ایشان و سایر منش و اخلاق؟ به هر حال دو راه دارد، ارتباط مستقیم و سوال از خود ایشان یا غیر مستقیم (که به مدد عصر ارتباطات شکلهای بسیار گوناگونی دارد) و یا استفاده از واسطه ها (کسانی مثل همکلاسی ها یا دوستان نزدیک ایشان). به خصوص اگر میخواهید دوستانتان مطلع نشوند، بهترین راه آنست که مسئله را با خود ایشان مطرح کنید. اما در صورت موفقیت در این مسئله به سرعت پاسخ نخواهید و فرصت بدهید تا کمی زمان برای فکر کردن داشته باشند. سپس در صورت تمایل ایشان، از طریق خانواده و به شکل رسمی وارد روال کار بشوید و برای درخواست رسمی و دیدارها از طریق خانواده اقدام کنید. در ارتباط مستقیم با ایشان سعی کنید اصل قضیه را مطرح کنید و در مورد جزئیات و سایر مسائل زندگی بحثی نکنید و اجازه دهید این مسائل پس از خواستگاری رسمی مطرح شود. هرچقدر سعی کنید قبل از مراحل رسمی خواستگاری و غیره، کمتر رابطه داشته باشید، و کمتر به هم دلبستگی و وابستگی پیدا کنید، روال کار با منطق و عقلانیت بیشتری پیش خواهد رفت و نتیجه کار هم بهتر خواهد شد. اگر هم خدای نکرده به هر دلیلی وصلت نشد، ضربات و آسیب های آن کمتر خواهد بود. البته بدیهی است در این راه و در هر کار، توکل بر خدای متعال سرلوحه کار شما بوده و هست.
موفق و پیروز باشید.

سلام دوستان من ۱۴ سالم است و پارسال عاشق دختری شدم که تقریبا فامیل هستیم اما میترسم بهش بگم که دوستش دارم اما هر از گاهی بهش غیر مستقیم میفهمانم اما فایده ای ندارد خواهش میکنم راهنماییم کنید و چه کنم ممنون

تصویر پاسخگو

با سلام به شما دوست گرامی
پاسخ شما را در لینک زیر گذاشته ایم . ببینید :
http://soalcity.ir/node/2797

با عرض سلام خدمت شما.
میخواستم بگم یه مدتی تقریبا یک سالی میشه که عاشق یک خانمی با کمالات شده ام و کاملا شیفته او هستم.ولی نمیدانم چگونه احساسم را به او ابراز کنم تا از دست ندهمش چو ن کلا شاید سالی یک بار اورا ببینم ولی او هم اصلا نمیداند که من به او علاقه دارم.
تورو خدا کمکم کنید یه راهی بگید بهم تا از فرصتم استفاده کنم و بهش بفهمونم دوستش دارم
با تشکر.

باعرض سلام و تشکر
صرف احساس عشق و علاقه در حد شیفته شدن ممکن است باعث تصمیم گیری پشیمان کننده ای در آینده خواهد شد لذا با خود کنترلی و خویشتن داری از روش های مختلف مانند در میان گذاشتن با والدین و خواستگاری رسمی و یا استفاده از واسطه های محرم این مشکل را حل کنید . موفق باشید.

با سلام
پسري ١٩ ساله هستم. مدتي است که عاشق دختري از فاميل شده ام که ۶ ماه از من بزرگترن. رابطه من با ايشون اينجوريه که : پدر من با پدر ايشان پسر عمو هستن.
روابط خانوادگي بسيار نزديکي داريم و چون خود ايشون تک فرزند هستن با خواهر هاي من بسيار صميمي و در حد يک خواهر واقعي هستن.
ايشون با من نسبت به ساير پسر هاي فاميل بسيار صميمي تر هستند و حتي منو هم با لفظ (( داداش) ) صدا ميکنن و تا حالا هم هميشه حد و حدود را رعايت کرديم. همچنين با پدرم بسيار بسيار صميمي هستند و همديگرو به شدت دوس دارن.
من طبق شرايط جامعه تا ٧-٨ سال ديگر شرايط ازدواج ندارم ولي واقعا به ايشان علاقه دارم و مطمئنم به جز ايشان تا آخر عمرم نمي توانم به ديگري فکر کنم.
از طرفي ميترسم علاقه ام را ابراز کنم و جواب ايشان منفي باشد و باعث از بين رفتن صميمت ايشان با ما شود و از طرف ديگر ميترسم ايشان ازدواج کنند که اصلا برايم قابل تحمل نيست. با توجه به شرايطم اصلا نمي توانم موضوع را به خانواده بگم!
تو رو خدا کمک کنين چکار کنم؟ دارم ديوونه ميشم!!!

تصویر مشاور شهر سوال

سلام و خوش آمدید. دوست نوجوان من، ضمن احترام به این علاقمندی شما و نیز نجابت شما باید چند نکته را خدمتتان عرض کنیم که البته شاید هم برخی از آنها را خودتان بدانید. همانطور که خودتان هم اشاره کردید، اکنون برای شما زود است که به صورت جدی به فکر ازدواج و عشق و علاقه باشید... البته این امکان وجود دارد که با وجود مساعد بودن همه سایر شرایط (مانند سن عقلی، وضعیت شغلی ... و غیره)، بشود از این شرط سنی فاکتور گرفت و چشم پوشی کرد، ولی به صورت عادی شاید برای شما کمی زود باشد (البته پاسخ دقیق نیاز به بررسی کامل شما دارد). البته این امکان هم هست که در صورت علاقه دو طرف، و تمایل خانواده ها، صحبتی در این خصوص بین خانواده ها بشود و قراری گذاشته شود تا طی چند سال آینده که شرایط هر دو طرف مساعد تر شد، رسما ازدواج صورت گیرد، کمااینکه برخی از خانواده ها به ویژه در گذشته این کار را می کردند. اما با توجه به شرایط امروز، و با اطلاعات محدودی که ما از شما داریم، این کار توصیه نمی شود. یکی از دلایل آن این است که شما و دختر خانم تا چند سال دیگر که بخواهید رسما ازدواج کنید، قطعا در محیط های مختلف اجتماعی تحصیلی یا کاری قرار خواهید گرفت و گزینه های جدیدی پیش رویتان قرار میگیرد به علاوه اینکه ممکن است از نظر تفکر و ملاک ها نیز به نتایج جدیدی برسید و در انتخاب نهاییتان تآثیر بگذارد. این که موضوع را با خود ایشان مطرح نمی کنید کار عاقلانه ای است و توصیه می شود اگر میخواهید به شکل جدی تصمیمتان را پی گیری کنید، از طریق کس دیگری (مثل مادر یا خواهر بزرگتر) و به شکل غیر علنی آن را انجام دهید. به هر حال احتمال اینکه روابط خانوادگی شما یا حداقل ایشان با خانواده شما با چنین پیشنهادی تغییر کند، وجود دارد. ما مطمئن هستیم که اینطور نخواهد بود که بجز ایشان تا آخر عمر به کس دیگری فکر نکنید،اما انتخاب با شماست. شما در هر صورت در چنین موضوع مهمی باید آنقدر منطق و عقلانیت به خرج دهید که هم بتوانید در شرایطی خودتان را کنترل کنید و هم بتوانید در صورت شنیدن جواب منفی (برای بار اول، یا بار چندم) بر خودتان مسلط باشید و به هم نریزید. به نظر می رسد با یکی از بزرگان که صمیمی تر هستید (مثل مادر، پدر، خواهر، یا دیگری) این مسئله را مطرح کنید و هم از همفکری و مشورت با ایشان استفاده کنید و هم از نقش واسطه گری ایشان بهره ببرید و در کل از اقدام مستقیم بهتر است خودداری کنید.
آرزوی ما، خوشبختی و آرامش شماست.

سلام
من دختری هستم ۱۷ساله که عاشق آقاپسری شدم که ترم آخرعمران هستند ومن خودم هم معماری میخونم...من از ایشون هیچ چیز خاصی نمیدونم...ومطمعن هم نیستم که دلیل نگاه هاش علاقه به من باشه،من الآن دقیقا نمیدونم چه جوری بهش بفهمونم که دوسش دارم،دو روز دیگه هم بیشتر ایشون رو نمیبینم،واین به کلافگی من می افزاید...راهنمایی...لطفا...

تصویر مشاور شهر سوال

ضمن عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی، از حضور و طرح مشکل شما نیز متشکریم. برای پاسخ دقیق تر و فهم بهتر موقعیت شاید بهتر بود توضیحات بیشتری میداشتیم، اما درحال حاضر با توجه به همین دو سه خط پاشخ شما را می دهیم. ما دو حالت کلی را برای موقعیت شما و آقاپسری که دوستش دارید فرض می کنیم؛ یکی اینکه موقعیت و شرایط ازدواج را به طور نسبی دارید، و دوم اینکه این شرایط را ندارید. اگر این شرایط (اعم از سن، تحصیلات، رغبت، شغل، مسکن، آمادگی خانواده ها و ...)مهیا باشد و شما با زمینه و شرایط مساعد ازدواج به پسری علاقمند شده اید، پس بهتر است از طریق یک واسطه (ترجیجا آدم جاافتاده ) از علاقه طرف مقابل خود هم مطلع شوید و بخواهید ایشان را ترغیب کنند به ازدواج. اما اگر شرایط فوق وجود ندارد، بهتر است به این علاقه (به ظاهر) یک طرفه پروبال ندهید و آن را برای خود بزرگ نکنید، مگر اینکه از طرف پسر، درخواستی یا ابراز علاقه ای مطرح شود چون از یک منظر دیگر باید توجه داشته باشید که عشقهای یک طرفه به ویژه برای دخترها، بسیار آسیب زننده خواهد بود.
موفق باشید.

با سلام و عرض خسته نباشید

پسری ۲۳ ساله هستم.دانشجو ام . معافیت سربازی دارم و خونه و ماشین دارم ومدرس موسیقی ام چون تازه شروع به تدریس کردم هنوز درامد کافی ندارم . مدتیه از دختری همشهری خودم خوشم میاد ایشون ۱۹ سالشونه و منو خیلی قبول داره در واقع حس میکنم بیشتر به عنوان یه استاد بهم نگاه میکنه تا .......

نمیدونم به من علاقه داره یا نه در حال حاضر در زمینه های هنری ازم مشورت میگیره.

از لحاظ خانوادگی باید بگم که پدر و مادرم بالای ۶۵ سال هستن و مادرم مبتلا به سرطانه

به نظر شما چکار باید کنم؟
به خانوادم مطرح کردم اما بیشتر نظر مادرم بالای ۲۸ سالگیه برای ازدواج

به این دختر خانم بگم که بهش علاقه دارم؟ تا وابستگی ایجاد نشده ولش کنم؟

من دخترای زیادی دیدم هم داخل دانشگاه هم هنرجوهای خودم اما هیچ کدوم رو نپسندیدم

تنها ایشون به دلم نشسته . و به خاطر شرایط خانوادم از لحاظ روحی زیاد خوب نیستم اما دنبال دوستی باهاش نیستم فقط یک همراه زندگی میخوام

ممنون میشم کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. دوست عزیز، به نظر می رسد برای ازدواج شرایط نسبتا خوبی داشته باشید و بسیاری از موانعی که خیلی از جوانان برای ازدواج دارند، شما ندارید. البته سن شما از معمول سن ازدواج برای پسران پایینتر است اما حقیقت این است که شرایط مختلف و ازجمله سن (تقویمی) یک عدد ثابت نیستند. بنابراین نمیتوانیم سن شما را مانعی جدی برای ازدواج بدانیم. تصمیم شما برای این امر مقدس در جهت رسیدن به آرامش و تشکیل خانواده بسیار جای تقدیر و خرسندی دارد. اما همانطور که میدانید باید توجه داشته باشید که باید از ورود احساساتی به این مقوله پرهیز کنید. همچنین پیش از جدی شدن روند کار از وارد کردن دختر خانم به این ارتباط و وابستگی خودداری کنید. هرچند رابطه شما (به شکل استاد و شاگردی) با دختر خانم به خودی خود میتواند زمینه ساز ایجاد روابط بعدی و وابستگی و احیانا مشکلات بعدی باشد اما شما سعی کنید با خویشتنداری از دامن زدن به اینچنین روابطی پرهیز کنید. بهتر آن است که شما این کار را از طریق روال صحیح و عرفی آن دنبال کنید. ابتدا با خانواده خودتان صحبت کنید و ایشان را راضی کنید و سپس به شکل رسمی از طریق خانواده ها خواستگاری خود را مطرح کنید.
برای شما آرزوی موفقیت و خوشبختی داریم.

سلام دوست من توهنوزخیلی کوچیکی اخه ۱۴سال سنه عشقه!!!!بروماشین بازیتوکن به این چیزام فک نکن خل میشی که اگه کسی چیزی بفهمه پوستت کندست پس کامیون بازی روماسه خیلی واست بهتره اونم مطمعننا داره خاله بازی میکنه پس فراموش کن چون کوچیکی

با سلام و عرض خسته نباشید

پسری هستم ۲۳ ساله دانشجو و دارای کارت معافیت سربازی. بنده مدرس موسیقی هستم و درامد متوسط دارم البته ماشین و خونه دارم

حدود ۶ ماهه از یکی از همشهری هام خوشم اومده ایشون ۱۹ سالشه و بسیار فهمیده البته هم دانشگاهی هم هستیم

باید بگم که فرزند چهارمم و سن پدر و مادرم بالاست از طرفی پدرم پیوند کلیه شده و مادرم سرطان داره و شرایط خوبی حاکم نیست

به نظرتون بهش پیشنهاد بذم؟ با شرایط خانودگی ما میشه کاری کرد؟ فراموشش کنم؟ در حال حاضر از لحاظ روحی در وضعیت خوبی نیستم

در ضمن این دختر خانوم بنده رو میشناسه و بیشتر به چشم استاد بهم نگاه میکنه ولی تحقیق کردم من تنها پسر اد لیستشم

به نظرتون چکار باید کرد؟

سپاس

دفه دومه سوال میپرسم دفه اول منتشر نشد نمیدونم چرا

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز. به دلیل زیادی سوالات و پاسخدهی طبق ترتیب زمانی، پاسخ بلافاصله به نظرات ممکن نیست. ضمنا نظرات شما عزیزان معمولا همزمان با ارائه پاسخ، نمایش داده می شوند.
از صبر و شکیبایی شما متشکریم.

سلام خسته نباشید.لطفامنوراهنمایی کنید،خیلی داغونم...من۲۰سالمه، ازوقتی ۱۲سالم بودعاشق یکی ازپسرهای فامیل درجه۳ مون شدم.که ناگفته نماندایشون هم نسبت به من بی میل نبودندوباحرکاتی که ازایشان دیدم فهمیدم ایشان هم به من تمایل دارند.اصل مطلب اینه که من سال۹۲ به اجبارخانواده مجبورشدم نامزدکنم،اماهنوزهم عاشق ایشان هستم وهرموقع مادرجمع یکدیگر راببینیم،مثل سابق درچشمان یکدیگر خیره میشویم و....این راهم بگویم که من از نامزدم متنفرمیباشم وهرگزنمیخواهم باایشان ازدواج کنم وبه فکر راهی برای خودکشی هستم.لطفاکمکم کنید،اگر راه دیگری هست که من ازخودکشی منصرف شوم؟؟؟طلاق از نامزدم ممکن نیست چون خانواده فوق العاده سختگیری دارم که مرابه اجبارمجبوربه این نامزدی کردندومن هم ازترس نتوانستم بگویم که عاشق شخص دیگری میباشم.

تصویر مشاور شهر سوال

ما هم خدمت شما خواهر گرامی عرض سلام و خسته نباشید داریم. از وضعیت پیش آمده متأسفیم. هرچند از جزئیات ازدواج شما و شرایط مختلف خانوادگی شما و آقایان اطلاعی نداریم، همچنین نمیدانیم آیا شما با خانواده درباره عدم تمایل به ازدواج و نیز تمایل و علاقه به یکی از اقوام صحبتی کرده اید یا خیر! اگراین موضوعات را درمیان نگذاشته اید که قطعا کار اشتباهی کرده اید و اگر گذاشته اید و والدین جواب و دلایلی داشته اند باید بدانیم چه بوده است. به هر حال با این اطلاعات کم و کلی تنها میتوانیم با شما ابراز همدردی کنیم به علاوه اینکه عرض کنیم اجبار شما توسط خانواده برای ازدواج با هر فردی، غیر قابل قبول است. حتی اگر واقعا شما به ازدواج رضایت نداشته باشید، عقد ازدواج شما میتواند محل اشکال باشد که آن هم از نظر شرعی و احکام جای بحث خود را دارد. اما اینکه شما چه بکنید؟ اگر در مرحله نامزدی و قبل از عقد هستید، (و حتی عقد قبل از عروسی) و به هیچ وجه قلبا تمایلی به نامزدتان ندارید، اکیدا توصیه میشود که از این به بعد را با سکوت و رضایت ظاهری ادامه ندهید. قطعا عواقب چنین ازدواجی هم برای شما و هم برای خانواده های شما و نامزدتان بسیار ناراحت کننده خواهد بود. البته خودکشی هم طبیعتا نمیتواند راه حل باشد، جدای از گناه بزرگ و نابخشودنی که خودکشی در درگاه خدا خواهد داشت، مشکلی از شما را حل نکرده و زندگی (خوب) برای شما به ارمغان نمی آورد. چنین تصمیمی (حتی در حد یک تصمیم ذهنی) کاملا به دور از عقلانیت و منطق است. پس قطعا از خودکشی منصرف شوید. بعید میدانیم که خانواده شما (همه خانواده اعم از پدر و مادر و عمو و عمه و خاله و دایی و .. و .. همه) یکدل و یکزبان باشند که شما به این ازدواج اقدام کنید. به شما توصیه می کنیم حقیقت امر را ابتدا با نامزد فعلی خود درمیان بگذارید. همچنین عدم تمایل (و رضایت) خود را به گوش والدینتان برسانید، و اگر شرایط شما و والدین طوری است که ممکن است به حرف شما گوش ندهند، از طریق سایر بزرگان فامیل که مورد وثوق و قبول اکثریت هستند، این کار را انجام دهید.
به خدای بزرگ توکل کنید و سعی کنید در مسیر رضای او سیر کنید، انشالله به نتیجه خواهید رسید.
در پایان عرض میکنیم این توصیه ها به معنای تأیید ازدواج با فامیل مذکور تان نیست. بلکه برا ی ازدواج با ایشان (و هر کس دیگر) باید به دور از مسائل عاطفی و احساسی، و بررسی منطقی شرایط و ملاکهای مختلف خود و ایشان ببینید که آیا آن مورد خاص، برای ازدواج مناسب هستند یا خیر.
برای شما آرزوی سلامتی و سربلندی در همه امور زندگی داریم.

سلام
من پسری هستم ۲۲ ساله عاشق دختری شدم در دانشگاهمون ،هرکاری کردم نتونستم فراموشش کنم آخه الان شرایط ازدواج ندارم،منظور از شرایط نداشتن اینه که من ۲سال از درسم مونده به خاطره شرایط پدرم که جانبازه از سربازی معاف شدم ،ضمن این که من کار ثابتی ندارم ودرآمد خیلی خیلی کمی دارم.
یه بار به دختر مورد علاقه ام از احساسم گفتم ولی اون برداشت دوستی کرد در حالی که من به دنبال یک دوره آشنایی بودم تا بعد از اون برم خواستگاری ولی خیلی بد درخواستمو مطرح کردم و به خاطره استرس نتونستم خوب حرف بزنم ،اون هم گفت فکر میکنه بعد جوابمو میده ولی سر قراری که داشتیم نیومد ضمن این که که گفته بود اصلا اهل دوستی نیست و فک میکنم به خاطره اصرار من یه قرار الکی گزاشت،توی اینیستا گرام هم خواستم دنبالش کنم ولی در خواست منو رد کرد،الان نمیدونم چی کار کنم
یه سری ها میگن دوباره درخواستت رو مطرح کن یه سری ها میگن نه ... یه دوراهی بدی مقابلم هست...ضمن این که چون هم رشته نیستیم اگه من سر راهش قرار نگیرم اصلا شرایط برای دیدارمون نیست
ببخشید صحبت هام طولانی شد...

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام ما را هم از شهر سوال بپذیرید. از طرح مشکل شما بسیار متشکریم. احساس پاک شما و نیت تان برای امر مقدس ازدواج ستودنی است. اما شما هم باید درنظر داشته باشید که یک ازدواج خوب، درست و سالم، طبیعتا از مسیر درست باید دنبال شود. نکات مطرح شده شما را به ترتیب ذکر میکنیم. در مورد نداشتن شرایط ازدواج، با شما موافق هستیم اما نه کاملا، بلکه تا حدی. اینکه دو سال از تحصیل شما باقی مانده باشد نمیتواند مانع درخواست ازدواج و شروع این فرایند باشد، به ویژه که از سربازی معاف هستید و یکی از عوامل تأخیر ازدواج را ندارید. در مورد کار هم طبیعتا باید تلاش بیشتری داشته باشید (و البته کمتر خرج کنید در ابتدای زندگی) که مطمئنا با تصمیم به ازدواج و پا پیش گذاشتن در این مسئله، تلاش شما هم بسیار بیشتر خواهد شد و با تلاش و کار بیشتر درآمد بیشتری هم خواهید داشت. بنابراین این موانع که شما ذکر کردید، به عنوان بهانه برای تأخیر ازدواج خوب هستند اما هیچکدام دلیل محکمی نیست اگر سایر شرایط دو طرف مساعد باشد. امیدوار هستیم که والدین شما هم با نگاهی باز و روشن حرف ما را تأیید کنند.
در مورد جریان پیش آمده در خصوص دختر مورد نظر شما، بهتر است به سادگی عقب نشینی نکنید. البته توصیه ما آنست که این کار را از طریق خانواده و با مشورت و اطلاع آنان پیگیری کنید. در مورد اینکه فرد مورد نظر از نظر سطح و شرایط مختلف با شما همخوانی لازم را داشته باشد صحبتی نکردید و ما هم متذکر نشدیم اما شما بهتر است در این زمینه هم با یک مشاور ازدواج مشورت کنید.
به امید خدا شما در این مسیر موفق خواهید شد.

با سلام خدمت شما
پسری ۲۴ ساله هستم سربازی رفته ام دانشگاه هم رفته ام و الان هم سرکار میرم ولی یه مشکلی دارم او این هست که احساس میکنم از لحاظ مالی کمی مشکل دارم توان تهیه خرید خانه را به هر حال دارم ولی مشکل اساسی من این است که من به دختری علاقه مند شده ام ولی نمیتونم بهش بگم کارهای که انجام میدیم جفتمون معلومه که اون هم به من علاقه داره الان تقریبا بیش از یک ماه هست که همدیگر رو میشناسیم بعضی وقتا همکارامون فکر میکردن که در ارتباط هستیم و به همین خاطر خواستیم شکل برخوردمون رو عوض کنیم یه چند روز سرد بودیم ولی نشد باز هم نحوه برخوردمون عوض شده و برگشته به حالت قبل حالا شما بگید من چی کار کنم دارم دیوانه میشم این خانم دو سال از من هم کوچکتر هست حقوقی که الان دارم میگرم ۵۰۰ هست ولی از کارم راضی هستم و دوست دارم کارم رو اونم خیلی زیاد و به فکر آینده هستم ولی در فکر اجاره محلی که دارم کار میکنم هستم به نظر شما چه کار کنم آدمی هم نیستم که دنبال دختر افتاد باشم و از این کار هم خوشم نمیاد کمکم کنید قصدم هم واقعی هست

باعرض سلام و تشکر
این موضوع به اعتماد به نفس خودتان برمی گردد (( احساس می کنم از لحاظ مالی کمی مشکل دارم ولی توان تهیه خانه دارم)) و نکته دیگر ناتوانی در بیان احساس و ارتباط مؤثر که باید این دو موضوع ریشه یابی شود. پس سعی نکنید موضوع گفتن علاقه را آنقدر بزرگ همراه با یک هیجان سنگین تصور نکنید بیشترین علاقه بین شما از طریق زبان بدن و نحوه ارتباطتان انتقال یافته است و شما می توانید از طریق یک واسطه مانند خواهر و یا مادر نسبت به علاقه خودتان ایشان را آگاه کنید.البته صرف علاقه زندگی زناشویی ایمن را برای شما به ارمغان نمی آورد و سایر فاکتورهای مانند فرهنگ، شخصیت ها و خانواده بسیار مهم هستند که در بخش های بعدی می توانید اطلاعات بیشتری در مورد ملاک های مهم انتخاب همسر دریافت کنید موفق باشید.

سلام من ۱۶ سالمه و یکی دو ساله عاشق دختر عمه ام که ۵ ماه ازم کوچولو تره شد !من واقعا اونو میبینم همه غصه هام یادم میره...خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوسش دارم خیلیییییییییییی-----------در ضمن اون که میدونه دوسش دارم یجواریی بهش گفتم ولی نه مستقیم. ولی مشکل اینه که من نمیدونم دوسم داره یا نه======ولی زیاد جلوم با قر و فر راه میره و باهم زیاد بازی میکنیم. چون من تنها پسر بزرگ فامیلم بقیه ۴ یا ۵ ساله هستن...باهم درس میخونیم.. زیاد بهم نزدیک میشه جوریکه پاهاش بهم میخوره!خیلی صحنه سختیه!!! قلبم میاد تو ش...م !!باور کنید ..زیاد بهم خیره میشه نمیدونم داره تو دلش بهم میخنده یا دوسم داره؟؟؟؟؟ در ضمن ما سالی دوبار همو میبینم.... ۱=عید ۲=تابستون چون خیلی با ما فاصله دارن...........حالا شما بگید دوسم داره یا نه؟؟؟؟؟ ممنونم اگه جواب بدین

تصویر مشاور شهر سوال

سلام، به شهر سوال خوش آمدید. اینکه در همین حد هم در مورد روابط خود با دختران دغدغه دارید قابل تقدیر است.
دوست نوجوان من، توجه داشته باشید همانطور که خودتان هم به وضوح درک کرده اید و میدانید، روابط شما با دختران (فامیل و غیره) در سنین مختلف، متفاوت است. اکنون که سنین کودکی را پشت سر گذاشته اید و در سنین نوجوانی هستید و به سمت جوانی پیش می روید، روابط شما میتواند احساسات، عواطف و غرایزی را تحریک کند که پیش از این چنین نبود. البته بازی های کودکانه و روابط ممکن است همچنان بر مبنای کودکی و بدون قصد و غرض خاصی آغاز شود اما همانطور که خودتان اشاره کردید، در سن شما ممکن است این ارتباطات مانند کودکی خاتمه پیدا نکند و به انحراف کشیده شود. بنابراین قطعا رفتار شما نیز باید با کودکی تفاوت داشته باشد. بدانید که علاقه بین دو نفر و درگیر شدن در احساسات به ویژه در سنین نوجوانی، امری طبیعی است و دلبستگی ها و علاقمندی های دوره نوجوانی به دلیل سطحی بودن آن قابل اعتماد نیستند. یعنی ممکن است شما به کسی علاقمند شوید یا کسی به شما علاقمند باشد، و حتی به خیال خود از ته قلب چنین علاقه ای داشته باشید اما پس از گذشت زمانی (کم یا زیاد) با آمدن دوستان جدید یا افراد تازه این علاقمندی ها تغییر کند. این شما هستید که باید تمام حرکات و سکنات و عواطف و احساسات خود را در جهت هدف زندگی خود مهار کنید و اگر کنترل آن دشوار است، از چنین موقعیت هایی دوری کنید.
از خدای مهربان میخواهیم شما را در مسیر زندگی و تحصیل یاری کند.

چرا اینقدر دبذ جواب میدید اینکه نشد مشاوره

با عرض سلام خدمت تمامي دوستان.
با عرض تشكر از شما و وب سايت خوبتون.
نظر من اينه كه كساني كه فق١٤/١٥/١٦...دارن اصلا نبايد فكر ازدواج و.... بكنند چون بايد درس خود را ادامه دهند اگر دنبال اين حرفا باشند رو درسشون خيلي تاثير ميزاره.
من خودم پسر بچه اي١٤ ساله هستم و دارم درسم را ميخوانم.من خودم تجربه همچين چيزي رو داشتم كه بدجوري ضد حال خوردم.
فقط ميخواستم تشكر كنم از سايت خوبتون و مردم كه ميان شركت ميكنن و نظرات خودشونه در ميون ميگذارند.

من یکیو دوست دارم ولی اون از بهترو دوست داره و یکاریم کردم چجوری از دلش درارم و بهش نشون بدم که دوستش دارم من قصد ازواج ندارم من پسری ۱۴ ساله هستم ؟

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامی!
سوالتان خیلی واضح نیست، ولی آنچه که ما متوجه شدیم، از این قرار است که: «شما با جنس مخالفی آشنا گشته اید و قصد ارتباط دارید نه ازدواج!»

اساس روابط امروزی که تحت اشراف والدین باید باشد، شناختن دیدگاه‌ ها و طرز فکر جنس مخالف در رو‌به‌ رو ‌شدن با وقایع و اتفاقات است، تا بتوان از این تجربه در زندگی مشترک استفاده کرد. اما این یک اصل گم‌ شده در روابط دختران و پسران است. دختران تصور می‌کنند پسران تشنه احساسات هستند و پسران نیز تصور می‌کنند دختران نیاز جنسی زیادی دارند.

پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها می‌دهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی می‌شوند یعنی رابطه جنسی آنها گسترده‌تر می‌شود. آنها در تمامی ملاقات‌های بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند و تا زمانی که طرفشان پاسخ‌گوی این نیاز باشد این رابطه ادامه دارد. اما دختران تا زمانی که به فردی احساس نداشته باشند و وابستگی احساسی پیدا نکنند نمی‌توانند رابطه جنسی را با آن فرد تجربه کنند. آنها معمولا ترجیح می‌دهند این رابطه از روی عشق و دوطرفه باشد و از اینکه بدون احساس تن به چنین رابطه‌ای بدهند بیزارند.

مطمئن باشید اگر قبل از ازدواج وارد رابطه جنسی با او شوید، باعث نخواهد شد که بیشتر دوستتان داشته باشد.

موفق باشید.

سلام..
من ۱۹ سالمه و از به پسر ۲۶ ساله تو فامیل خوشم اومده میشه راهنماییم کنید چجوری بهش بفهمونم دوسش دارم؟؟ حتی عکسش هم طراحی کردم تو گروهی که هستیم فرستادم و هی پست عاشقانه میذارم و ..
ولی اصلا نمیدونم فهمیده یا خودشو زده به کوچه علی چپ

با عرض سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

نیازهای عاطفی و غرایز دیگر در ایام جوانی، آدمی را به سوی «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق میدهد که البته این یک امر طبیعی و غریزی است و کمتر میتوان راهی برای گریز از آن پیدا کرد.

** خواستگاري دختر از پسر!
اين روزها شايد سوال برخي از دختران اين باشد آيا درست است که يک دختر از يک پسر خواستگاري کند؟ و حتي برخي پا را از اين هم فراتر گذاشته و حتي ازدواج نيز کرده اند. بنابراين با توجه به مشاهده اين نحوه خواستگاري در ميان برخي از افراد تقاضاي ازدواج دختر از پسر را مي توان نوع ديگري از خواستگاري به شمار آورد. اما براستي اين نحوه خواستگاري درست است يا خير؟
احتمالا اکثريت افراد با اين جمله موافق هستند که" زن اهل ناز است و مرد اهل نياز" زن مظهر حيا و پذيراي عشق و مرد جلوه تمنا و طلب و اعلام عشق است. لذا گرايش مرد به زن و به تبع آن خواستگاري مرد از زن کاملا طبيعي و مطابق با خواسته ذاتي آدمي است در صورتي که به نظر مي رسد برخي از افراد بدون توجه به اين گرايش طبيعي، سعي در تغيير آن داشته و الگوهاي رفتاري جديدي را در پيش مي گيرند.
با اين اوصاف در صورتي که دختري قصد خواستگاري از پسري را دارد، بهتر است که اين پيامدهاي منفي را در نظر گرفته باشد:

۱- اگر پاسخ پسر منفي باشد، دختر احساس شکست و سرخوردگي مي کند در حالي که جواب منفي براي پسران قابل تحمل بوده و در صورت پاسخ منفي دختر، به خواستگاري فرد ديگري مي رود.
۲- احتمال تمسخر و آزارهاي بعدي و .. از جانب برخي پسران وجود دارد.
۳- بيان اين نوع تقاضا، فکر سواستفاده از دختر را در ذهن برخي از پسران ايجاد مي کند.
۴- حتي در صورت سرگرفتن اين نوع ازدواجها، احتمال دارد که در زندگي مشترک آينده ، در تنش ها و اختلافات اين مساله به عنوان ابزاري براي تحقير دختر به کار گرفته شود و اين مساله براي دختران بسيار رنج آور خواهد بود.

و سخن آخر اينکه ...
نظر به اهميت ازدواج و تشکيل خانواده و تاثير آن در تداوم و استحکام خانواده، تربيت فرزندان، داشتن زندگي سالم توأم با رضايت و خوشبختي و احساس موفقيت ، ضرورت دارد دختران و پسران هنگام ازدواج دقت و توجه کافي را به خرج داده و تحت تاثير احساسات خود قرار نگرفته و اقداماتي را انجام ندهند که نتيجه اي جز پشيماني به همراه نداشته باشد. با بهره گيري از راهنمايي هاي والدين و بزرگترها و همچنين استفاده از خدمات مشاوره اي مي توانيد با گامهاي راسخ تر و آرامش و اطمينان بيشتري در راه پرپيچ و خم ازدواج و تشکيل خانواده گام نهاده و در نهايت در اين امر مهم موفق باشيد.

سلام اسم من مهدی و ۱۷ سالمه ...من ی چن ماهی هستش ک از دختر یکی از فامیلامون خوشم اومده...رفت و امد زیاد باهاشون داریم ..چون هر چند وقت یبار دختر پسرای فامیل جمع میشیم واسه مهمونی..تغریبا هر ی هفته یبار تو تابستونو هر ی ماه ی بار توی مهر ب بعد...
رفتار اون دختره ک دختر عموی بنده میشه با من خوبه وو بیشتر تو فامیل اسم منومیاره و تغریبا هوامو داره ..مثلا یبار ک رفته بودیم پارک دست من وسیله خیلی بود اومدو یکی از اونارو ازم گرفت..کلا باهام خیلی خوبه نسبت ب پسرای دیگه ی فامیل ...ولس نمیدونه ک من ازش خوشم میاد یا دوسش دارم..ولی هر چند وقت موقع دیدنش تو چشاش نگا میکنمو لبخند میزنه تا یکم بفهمونم بهش ک دوسش دارم.....من اونو واسه ازدواج میخوام..
سوال من اینه ک ایا اونم با این چیزایی ک گفتم از من خوشش میاد؟
دوم اینکه ایا ب نظرتون بگم ک من اونو دوس دارم یا ن؟ چون اون الان نوجوانه وو میترسم با یکی دیگه دوست شه وو از این جور مساعل...مرسی

باعرض سلام وتشکر
صرف احساس عشق و علاقه آن بدون اطلاع از وضعیت احساسی طرف مقابل به هیچ وجه سلامت روانی و زندگی زناشویی و مشترک بدون دردسر را تأمین نمی کند. قطعا عشق و علاقه ای که به این سنگینی باعث به هم ریختگی اوضاع و احوالتان شده نشان دهنده ضعف شخصتی و کمبودهای شدید عاطفی شما ست ما انسان ها دوست داریم کسی را دوست داشته باشیم و دوست داشته بشویم اما وضعیت شما وجود کمبودها و نیازهای شخصیتی برآورده نشده در خانواده را حکایت می کند. زمانی که شما باید موانع زندگی مانند سربازی و ... را بردارید و مشغول ذخیره سازی پشتوانه یک زندگی باشید رامتأسفانه صرف سرمایه گذاری یک طرفه کردید . بهتر بود شما با خودکنترلی و خویشتن داری و پرهیز از سرمایه گذاری یک طرفه تا اطلاع از احساس طرف مقابل و رضایت خانواده و سرپرست ایشان و منطقی بودن این رابطه ، صبر می کردید . به هر حال اینکه ایشان احساسی نسبت به شما نداشته باشد منطقی است و شما اگر بخواهید به صورت خودخواهانه مالک احساس یک فردی باشید و به نحوی طرف مقابل به اجبار خواه هوشیار یا ناهشیار نسبت به شما احساس ایجاد کند قطعا در آینده شکست خواهید خورد نکته دیگر سن ازدواج منطقی در پسرها ۲۴ تا ۲۸ است در غیر این سن معمولا ازدواج ها احساسی ، تک بعدی و در نهایت پشیمان کننده خواهد بود . برای تأیید این مطلب می توانید سری به دادگاه خانواده بزنید و با زوج های عاشق و معشوق البته با سنین پایین صحبت کنید. بنابراین شما سعی کنید به جای اینکه احساسات داغ و آتشین کنونی و سرد و یختی آینده را دنبال کنید و اهمیت دهید آن را با منطق و تفکر عاقلانه مهار کنید . قطعا این گونه که شما می فرمایید که ایشان از شما تعریف می کنند و نگاهشان به شماست و هوای شما را دارند نشانه عشق و علاقه منطقی نیست نکته دیگر اینکه این احساس در سن شما فقط جنبه جنسی داشته و ممکن است کمبود محبت های والدینی هم مؤثر باشد.
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید از طرفی شما هر سال تا سن ۲۴ سالگی احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنی تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید باید آن زمان احساسم را ببینم چگونه است و باید آن زمان احساس طرف مقابلم را بررسی کنم . ممکن است دیگر چنین احساس کنونی را در آن زمان نداشته باشم . پس نکته آخر به جای اینکه نگران طرف مقابلتان باشید سعی کنید به این موضوع فکر نکنید و فکر اهداف و برنامه های قبل از ازدواجتان باشید و رابطه خودتان را کم کنید موفق باشید.

سلام حاج اقا راستش تو کلاس زبان با ی بسری اشناشدم خیلی باهم دعوا میکردیم جوری ک دشمن هم بودیم بعد چندترم دیگ کلاس نیومد تا اینک خونمونو ک عوض کردیم ب طور اتفاقی همسایه های روبروی هم دراومدیم من ۱۶ سالمه و اون ۱۷ سالشه قبلا ک خیلی باهم بدبودیم الانم ک همو میبینیم سلام همم نمیدیم اما من بعد ی سال از این رو ب این رو شدم وقتی میبینمش دستو بامو گم میکنم حسم میگ خیلی دوسش دارم شمارشو گیراوردم ینی ن این ک بخوام گیر بیارم قضیش طولانیه ب طور اتفاقی شمارش افتاددسم تو تلگرام وقتی میبینم انلاین میشه قلبم بد تیرمیکشه دسام یخ میکنه مادوتا جوری هستیم ک همه میگن خیلی شبیه همید انگار برادر خواهریم الان مطمعنم ک دوسش دارم وقتی رفتن شمال سیل اومد شمال هیچ خبری از خوشو خانوادش نداشتم خیلی نگرانش بودم انقدر دعا کردم ک نگید خانوادم مذهبی نیسن اما خانواده ی خوبی دارم نماز خونن و باخدان خانواده اونم همینطورن اما خودش یکم شیطونه دقیقا مثل من میدونم قبلن با یکی از دوسام در حد اس ام اس باهم حرف میزدن اما دیگ باهم قطع کردن و باهیچ کسی نیس مشکلم اینه نمیدونم دوسم داره یان تو دسه نگاهش میکردم میدیدم داره نگام میکنه بعد برمیگرده صبها ک میخواییم بریم مدرسه در خونه ک میبینمش بااسانسور باهم میریم بایین خیلی خوشال میشم تو اسانسورمون دوربین داره و چون باباش نمایندس دوربینو اون گذاشته و نگاه میکنه نمیتونم حتی نگاهش کنم اما میدونم خیلی دوسش دارم تا الان ی بار هم تابلو بازی دراوردم اما ن جوری ک بفهمه دوسش دارم ی بیام درباره خودشو اشتباهی میخواسم بدم دوسم دادم مامانش ک خیلی بد شد نمیدونم حسش نسبت ب من چیه دوسم داره یا ن مثل کلاس زبان هنوزم باهام دشمنه کاش میشد فهمید خیلی بده ک من دخترم و دسو بام بستس و نمیتونم بگم دوسش دارم شهرکون کارمندیه و حتی اگر ی ار کوچیکی کنم همه میفهمند :(:(

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. اما با توجه به پرسش شما یک دختر هستید و طرف مقابلی که شما علاقه به آن دارید پسر است که این موضوع را قدری پیچیده تر می کند یعنی ذهن شما مشغول این است که آیا از طرف جنس مخالف تأیید می شوید و دوست داشته می شوید قطعا بدانید پسرها اگر نسبت به جنس مخالف خودشان احساسی داشته باشند از هر روش برای رساندن پیام استفاده می کنند پس سعی نکنید خودتان را تحمیل کنید و اصلا هدفی در دوست داشته شدن در این سن با جنس مخالف نیست و این حالت روانی یک حالت اضطراب و و وابستگی غیر منطقی است . مثلا اگر شما به ایشان بگویید که دوستش دارید چه اتفاقی قرار است بیافتد ؟ پس سعی کنید به اهدافی که مورد انتظار جامعه ،خانواده و خود منطقی شما در این سن است فکر کنید و به سرعت با این افکار و احساساتی که نشان دهنده وجود چاله های شخصیتی است ، فاصله بگیرید و برای بهتر شدن راهکارهای زیررا انجام دهید :
۱- سعی کنید این وابستگی را به علاقه مندی به هم جنس خود تبدیل کنید
۲- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۳- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۴- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۵- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، آن هم جنس مخالف روی چند نفر هم جنس برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کنید.
۶- ارزش خود را بدانید و سعی کنید در این سن با مدیریت احساسات اضطرابی خودتان انتظاراتی که خود، خانواده و جامعه از شما دارند را انجام دهید موفق باشید.
۶- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
قطعا اضطراب و مسایل پشت کنکور پناه بردن به ایشان را برای کاهش اضطراب بیشتر می کند بسیاری از روان شناسان عشق و وابستگی را نوعی وسواس می نامند همانطور که فرد به شست وشوی غیر عادی برای کاهش اضطراب وابسته می شود و فردی دیگر برای کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته می شود بعضی از افراد به دلیل اینکه شخصیت آن ها قسمت های خالی زیادی دارد و عدم اعتماد به نفس به دلیل این احساس خالی بودن شخصیتی و ضعیف بودن من و خود دچار اضطراب می شوند و همیشه در کنار دیگران خود را کامل می بینند و به واسطه این هم جواری وابستگی و نگرانی از ازدست دادن باعث چسبیدن شدید می شود فرد را به باتلاق نگرانی ها و وابستگی ها و اختلالات روانی سوق می دهد موفق باشید.

سلام چندسال بیش ماخونمونو عوض کردیم واینجا بسره همسایمون قبلا توکلاس زبان باهم هم کلاسی بودیم یک سال ازم بزرگتره خیلی دوسش دارم البته اینو الکی نمیگم وقتی میبینمش عین این خنگامیشم دستو بامو گم میکنم خوشال میشم ب دوستام نشونش میدم قربون صدقش میرم میگم خنگ میشما خخخ ن من زیاد خوشگلم ن اون ینی جوری هستیم ک شبیه همیم از نظر هیکل قیافه ک دوستام میگن انگار برادر خواهرید بسره خوبیه قبلا با ی نفر بوده اما الان ک با هیچ کسی نیست و بسره خوبیه منم دختره خوبیم یکیو دوست داشتم از بچه گی باهم بزرگ شدیم ۱۲سال باهم دوستای صمیمی بودیم بعدم سر ی دختره دیگ دعوامون شد فشای بد دادیم و تموم شد ولی این بسره همسایمون ک میگم دوسش دارم نمیدونم اونم منو دوست داره یان کاش راهی بود برای فهمیدن سوتی زیاد دادم ی سری حواسم نبود بی ام درباره همون بسره بود میخاسم بدم دوسم اشتباهی دادم مامان بسره وخیلی بدشد حس میکنم البیته حس میکنم شاااااااااااید فهمیده باشه ک دوسش دارم اما من نمیدونم بعضی اوقات تواسانسور ک باهمیم البته باباش نماینده بلوکه و تو اسانسور دوربینه و اون اصلا ب من نگاه نمیکنه بیرون ک هسم ی نگاهی میکنه متوجه میشم ولی تا نگاش میکنم برمیگرده هروقتم باهم حرف میزنیم فقط دعوامیکنیم تو کلاس زبانم دشمنه هم بودیم اما الان نمیدونم چرا دوسش دارم کمکم کنید بفهمم دوسم دارههههههههه یا نه چون شمارشو دارم وقتی میبینم انلاینه قلبم بد تیر میکشه قلبم ظعیفه برای همون وقتی ناراحتو عصبی میشم این میشه حتی بعضی اوقات گریم میگیره ک انلاینه ولی نمیتونم باهاش بحرفم دارم دق میکنم اخه خداااااااا چرا واقعا چراااا فکر نمیکنی برای سنجیدن بسه ب جون خودم دیگ چشمی برام نمونده خودت میبینی انلاین میشه دسام میلرزه

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. اما با توجه به پرسش شما یک دختر هستید و طرف مقابلی که شما علاقه به آن دارید پسر است که این موضوع را قدری پیچیده تر می کند یعنی ذهن شما مشغول این است که آیا از طرف جنس مخالف تأیید می شوید و دوست داشته می شوید قطعا بدانید پسرها اگر نسبت به جنس مخالف خودشان احساسی داشته باشند از هر روش برای رساندن پیام استفاده می کنند پس سعی نکنید خودتان را تحمیل کنید و اصلا هدفی در دوست داشته شدن در این سن با جنس مخالف نیست و این حالت روانی یک حالت اضطراب و و وابستگی غیر منطقی است . مثلا اگر شما به ایشان بگویید که دوستش دارید چه اتفاقی قرار است بیافتد ؟ پس سعی کنید به اهدافی که مورد انتظار جامعه ،خانواده و خود منطقی شما در این سن است فکر کنید و به سرعت با این افکار و احساساتی که نشان دهنده وجود چاله های شخصیتی است ، فاصله بگیرید و برای بهتر شدن راهکارهای زیررا انجام دهید :
۱- سعی کنید این وابستگی را به علاقه مندی به هم جنس خود تبدیل کنید
۲- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۳- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۴- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۵- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، آن هم جنس مخالف روی چند نفر هم جنس برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کنید.
۶- ارزش خود را بدانید و سعی کنید در این سن با مدیریت احساسات اضطرابی خودتان انتظاراتی که خود، خانواده و جامعه از شما دارند را انجام دهید موفق باشید.
۶- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
قطعا اضطراب و مسایل پشت کنکور پناه بردن به ایشان را برای کاهش اضطراب بیشتر می کند بسیاری از روان شناسان عشق و وابستگی را نوعی وسواس می نامند همانطور که فرد به شست وشوی غیر عادی برای کاهش اضطراب وابسته می شود و فردی دیگر برای کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته می شود بعضی از افراد به دلیل اینکه شخصیت آن ها قسمت های خالی زیادی دارد و عدم اعتماد به نفس به دلیل این احساس خالی بودن شخصیتی و ضعیف بودن من و خود دچار اضطراب می شوند و همیشه در کنار دیگران خود را کامل می بینند و به واسطه این هم جواری وابستگی و نگرانی از ازدست دادن باعث چسبیدن شدید می شود فرد را به باتلاق نگرانی ها و وابستگی ها و اختلالات روانی سوق می دهد موفق باشید.

سلام ۱۴ ساله هستم از یک دختر توی فامیل خیلی خوشم میاد خیلی ولی خوب به دلیل یه سری مساعل نمیتونم پا پیش بزارم یه چیزاییی بهم میگه این دختر خانومم از من خوشش ماد و تمام شرایط یک پسره جذاب رو دارماگر میشه راهنماییم کنید چه طور به ایشون بگم مرسی

باعرض سلام و تشکر متأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۴ سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۵ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و هم با آرامش و قدرت انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۱۴سالگی فردی هستیدکه برا اساس غریزه تصمیم گرفته اید و تصمیم بر اساس مسایل زیستی دوران بلوغ نگاه بسیار پایین و دست کم گرفتن مهمترین اتفاق زندگی شما خواهد بود. قطعا شما باید برنامه ای برای اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارید و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشید باید اجرا کنید؛ زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است ودر سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد جنسی فکر می کند البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید آشنا کند اما تا زمانی که شما به یک مشاوره حضوری اقدام کنید به راهکارهای زیر عنایت فرمایید:
۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
۷- با خود بگویید اگر ازدواج در سن ۱۴ سالگی منطقی بود پس چرا اکثر افراد در این سن مشغول ساخت پشتوانه تحصیلی ، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه خودشان هستند ؟ پس وجود فشارهای جنسی و عدم تخلیه هیجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اینگونه شتاب زده رفتار کنید .
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید از طرفی شما هر سال تا سن ۲۴ سالگی احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنید تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید باید آن زمان احساسم را ببینم ممکن دیگر چنین احساس کنونی را در آن زمان نداشته باشم .

سلام، از مشاوران محترم خواهش میکنم که به این سوال بنده جواب بدن!
بنده بیست سالمه و در یکی از بهترین دانشگاه های ایران درس میخونم، در اونجا با خانومی آشنا شدم ( از همون ابتدا) که فامیلیشون عین من بود و همچنین قیافشونن و حتی رنگ لباسشون !همیشه در اولین جلسات استادها فکر میکنن ما دو نفر خواهر برادر دو قلو هستیم،از اون به بعد اینقدر اینو گفتن و گفتن ( چه اساتید و چه همکلاسی ها) چقدر شبیه هم هستید، یه جورایی حس علاقه شدید به این خانوم پیدا کردم!چون تقریبا همه چیز این خانوم دقیقا عین منه، چه از لحاظ ظاهری و چه باطنی! از لحاظ مالی هم وضعم خوبه خداروشکر، ولی چند تا مشکل باعث تردید در خواستگاری بنده از این خانوم شده! ایشون اهل اردبیل و بنده اهل قزوین هستم! سن کم هردو طرف ( بنده یک سال پشت کنکور موندم و یکسال از ایشون بزرگترم منتها)! سربازی نرفتم! و اینکه میترسم بعضی از این شرایط باعث مخالفت خانواده ها بشه! البته این رو هم تا حدودی حس کردم که ایشونم حسی مشابه من رو داره!
و نکته بعدی اینکه نه روم میشه خودم به این خانوم بگم و نه روم میشه به خانواده خودم بگم که علاقه مند شدم، این رو هم میدونم که پدرم مخالف نیستند اما مادرم ممکنه مخالفت هایی بکنند، لطفا بگید چیکار کنم، هر لحظه از خواب و بیداری به فکر ایشونمو واقعا هرکاری کردم نتونستم فراموشش کنم!از طرفیم مثل بعضی از دوستان مشکل مالی ندارم ولی مشکلاتی رو که در بالا ذکر کردم میتونن موانع بزرگی باشن، لطفا راهنمایی کنید چطوری از سد این موانع عبور کنم،
ببخشید طولانی شد! پیشاپیش از پاسختون ممنونم!

با عرض سلام
من ۱۷ سالمه و دختری تو فامیل دوست دارم وقصد دارم تو اینده باهاش ازدواج کنم ولی نمیدونم الان چه جوری بهش بگم دوستش دارم ....میشه راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست نوجوان، حضور شما در شهر سوال را غنیمت میدانیم و خوش آمد میگوییم. خدمت شما عرض می کنیم که شما اندکی زود، دغدغه ارتباط را پیدا کرده اید. به نظر نمی رسد در سن و سال شما فضای مناسبی برای ازدواج یا حتی زمینه های مقدماتی چنین وصلتی وجود داشته باشد. اکنون شما باید همّ و غم خود را بر سر درس و تحصیل خود بگذارید و البته اوقات فراغت خود را نیز نه با روابط بیهوده و به اصطلاح بطالت، بلکه با دوستان و همکلاسی های خوبی که داشته و دارید و یا پس از این انتخاب می کنید، بگذرانید. در این سن شما مناسب است که به ورزش و فعالیتهای بدنی بیشتر توجه کنید تا هم سلامتی خود را برای اکنون و آینده تضمین کنید و هم به این وسیله کمکی به آرامش روحی و روانی خودتان بکنید. البته زمانهایی را هم باید در کنار خانواده و جمع صمیمی خانوادگی سپری کنید. نگران این نباشید که اگر شخصی را که اکنون دوستش دارید یا گمان میکنید دوستش دارید، از دست بدهید همه چیز تمام خواهد شد، نخیر. در این سن و سال، طبیعی است که احساسات و عواطف غلیان داشته باشند و البته نوسان هم داشته باشند و شما به شخص یا اشخاصی علاقمند شوید. در این دوران که جریانهای احساسی، عاطفی، هویتی و اجتماعی در شما در حال غلیان و شکل گرفتن است، به جای اینکه خود را در این امواج رها کنید و یا خدای نکرده اسیر شهوات و احساسات شوید، باید از این شرایط استفاده کنید و نیروی اراده و استقلال خود را شکل داده و تقویت کنید. در این دوران باید تمرین بزرگ شدن داشته باشید. بتوانید بر احساسات خود غلبه کنید. بتوانید بر خشم خود غلبه کنید. بتوانید با خدای خود رابطه برقرار کنید و این رابطه را عمیقتر و عمیقتر کنید. بتوانید احترام به بزرگتر و خانواده و استاد و معلم را بقدری تمرین کنید که در تمام وجودتان ملکه شود... و به طور کلی مسیر زندگی و شخصیت آینده خود را در همین دوران ترسیم کنید.
البته اگر اطمینان دارید که شرایط ازدواج را دارید و خانواده هم با این مسئله موافق هستند (که طبیعتا باید از طریق خانواده اقدام کنید) بهترین کار آن است که از طریق خانواده خواست خود را به اطلاع طرف مقابل برسانید. طبیعتا از این طریق میتوانید هم خواستن خود را به اطلاع ایشان برسانید و هم از نظر ایشان مطلع شوید و نیز ادامه فرایند تشکیل زندگی را به طور کاملا رسمی و درست دنبال کنید.
کلید اکثر این مهارتها و ویژگی ها هم تمرین و صبر است، البته در کنار استفاده از تجربیات و رهنمودهای برخی اساتید و بزرگتر ها.
برای شما آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.

سلام
من الان ۳۲ سالمه و دانشجوی کارشناسی ارشد هستم و هنوز ازدواج نکردم در حال حاضر کارمند هستم و خدا رو شکر وضع مالی ام تقریبا خوبه و در کل میشه گفت که شرایط ازدواج رو دارم - حدود ۹ سال پیش زمانی که دانشجو بودم و هنوز سربازی نرفته بودم با دختری آشنا شدم که بی نهایت همدیگه رو دوست داشتیم اما به دلیل وضعیت اون موقع نتونستم به خواستگاریش برم ( با اینکه خیلی همدیگه رو دوست داشتیم ) اما به هر دلیلی نشد - الان از اون موقع تا حالا به دختر خاصی علاقه مند نشدم جدیدا یکی از همکارام هست که میدونم دختر خوبیه اما نمیدونم چطور بهش بفهمونم اصلا نمی دونم چطور باهاش رفتار کنم - روی این موضوع که آیا قبلا با کسی بوده یا نه خیلی حساسم اما واقعا نمیشه این موضوع رو تا قبل از ازدواج فهمید - به هیچ عنوان دوست ندارم زمانی که به خواستگاری دختری میرم جواب رد بشنوم
اگه میشه راهنماییم کنید که چیکار کنم - ممنون

باعرض سلام و تشکر
ازاینکه در گذشته یک ناکامی در انتخاب داشته اید بسیار متأسفیم امیدواریم که بعد از این مدت ۹ سال کاملا این ترکش های آن ناکامی از ذهن شما پاک شده باشد و شما با یک ذهن خالی از احساس وابستگی و آلودگی گذشته به انتخاب جدید اقدام کنید. قطعا اگر این طور نیست و هنوز از ذهن شما آلوده به وابستگی و شوک ناشی از آن است باید با کار و تلاش و خودشناسی و تکنیک های شناختی و رفتاری ذهن خود را پاک کنید. نکته دیگر اینکه صرف احساس علاقه رضایت زندگی زناشویی را به دنبال ندارد بلکه باید فاکتورها و پارامتر های فرهنگی ، شخصیتی و خانوادگی و سایر ملاک های یک زندگی رضایت بخش هم بررسی شود. از طرفی حساسیت شما نسبت به این موضوع هم باید بررسی شود ممکن است دچار وسواس و یا بدبینی شده باشید. نکته دیگر اینکه دوست ندارم جواب رد بشنوم نشان دهنده خشم و عدم تحمل شماست که از گذشته نشأت می گیرد. در حالی شما نباید این انتظارات خودخواهانه و یک طرفه داشته باشید به هر حال باید انتخاب در شرایط رضایت طرفین و تأیید مشاوره پیش از ازدواج باشد در غیر این صورت شکست دیگری در زندگی شما رقم خواهد خورد منتظر نظرتان در مورداین پاسخ هستم موفق باشید.

سلام.یه راهنمایی میخواستم.پسری ۱۶ ساله هستم و عاشق دختری شدم که ۲۱ سالشه.مشکل همینه که ازم بزرگتره.نمیتونم فراموشش کنم.نمیتونم بهش بگم که دوست دارم.چیکار کنم؟

باعرض سلام و تشکر متأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۶سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۶ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و هم با آرامش و قدرت انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۱۶سالگی فردی هستیدکه برا اساس غریزه تصمیم گرفته اید و تصمیم بر اساس مسایل زیستی دوران بلوغ نگاه بسیار پایین و دست کم گرفتن مهمترین اتفاق زندگی شما خواهد بود. قطعا شما باید برنامه ای برای اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارید و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشید باید اجرا کنید؛ زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق به طور کلی نشانه افسردگی و وسواس است ودر سن پایین تر از ۲۴ سال تنها و تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد جنسی فکر می کند البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید آشنا کند اما تا زمانی که شما به یک مشاوره حضوری اقدام کنید به راهکارهای زیر عنایت فرمایید:
۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
۷- با خود بگویید اگر ازدواج در سن ۱۶سالگی منطقی بود پس چرا اکثر افراد در این سن مشغول ساخت پشتوانه تحصیلی ، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه خودشان هستند ؟ پس وجود فشارهای جنسی و عدم تخلیه هیجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اینگونه شتاب زده رفتار کنید .
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید از طرفی شما هر سال تا سن ۲۴ سالگی احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنید تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید باید آن زمان احساسم را ببینم ممکن دیگر چنین احساس کنونی را در آن زمان نداشته باشم .

سلام.من حدود یک و نیم سال پیش عاشق معلم زبانمون شدم.من ۱۵ سالمه و اون ۲۱ سالشه.ازم بزرگتره و نمیتونم فراموشش کنم.خیلی عاشقشم و هرروز جلوی در خونشون میرم و به پنجرشون نگاه میکنم.دیوونش شدم.چیکار کنم؟ممنونم اگه جواب بدید.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. دوست نوجوان و گرامی، اگر مطالب مرتبط با موضوع مورد سوال خودتان را در همین صفحه و سایر پستهای سایت مطالعه کرده باشید قطعا پاسخ خود را دریافت کرده اید. اگر شما نسبت به خصوصیات و شرایط سنی خود آگاهی داشته باشید و به قول خودتان عاشق خانم ۲۱ ساله ای شده اید که آموزگار شما نیز هست، این مطلب خیلی عجیب نیست. اگرچه در هر شرایطی چنین اتفاقی ممکن است اما در سنین نوجوانی به واسطه شرایط روحی و عاطفی افراد و تغیی و تحولات و بحرانهای جسمی و روانی و عاطفی، یکی از مسائلی که بسیار شایع است، احساس تنهایی، نیاز به یک منبأ عاطفه و محبت و در مواقعی که شرایطش وجود داشته باشد، احساس علاقه شدید و به اصطلاح عشق به یک فرد خاص. در مورد شما نیز این شرایط مهیا بوده و به خاطر نزدیکی و مجالست مداوم با معلم خود و البته شرایط طبیعی سنی تان، و برخی عوامل جزئی دیگر، به این احساس دچار شده اید. با همه این اوصاف، متاسفانه همانطور که خودتان نیز میدانید، با توجه به تفاوت سنی معکوس و زیاد شما و البته سن بسیار کم شما، این عشق، مصداق عشق های بی هدف و بیهوده است و به جز آزار و اذیت روحی روانی و حتی جسمی شخص شما (و احیاناً طرف مقابل) هیچ خاصیت دیگری ندارد. بهترین توصیه به شما قطع این ارتباط و سعی در فراموشی و کنار گذاشتن ایشان از زندگی و ذهن خودتان است. برای این منظور می توانید به مطالب ارائه شده در پست "عشق های بی هدف را چگونه فراموش کنیم؟" مراجعه کنید. (http://www.soalcity.ir/node/1700).
ضمنار سن ۱۵سالگی ، زمانی است که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید به پرسش و پاسخ قبلی نیز توجه کنید (http://www.soalcity.ir/comment/12471#comment-12471).
برای شما آرزوی موفقیت و آرامش داریم.

سلام من پسری هستم ۲۲ ساله چند وقتی هست که با دختری آشنا شدم که فکر میکنم به دختر مورد علاقه من خیلی نزدیکه!اما فعلا شرایط ازدواجو ندارم چون هنوز سربازی نرفتم و شرایط کاریمم خیلی خوب نیس!ولی چند روزی هست که فکر میکنم طرف مقابل از حسی که بهش دارم خبر دار شده و یجورایی فهمیدم که منتظر یه اقدامی از طرف من هست چون تا چند روز دیگه دانشگاش تموم میشه و میره شهر خودشون و ممکنه تا یه زمان طولانی همدیگرو نبینیم!خلاصه بگم یجورایی میخواد تکلیفش از من مشخص بشه!!حالا به نظر شما من چیکار باید بکنم از یه طرف شرایط خودمو میبینم از یه طرف شرایط اونو..؟البته اینم بگم ما اصلا باهم راجب ازدواج تاحالا هیچ حرفی نزدیم و هیچ کدوممونم اهل دوستی نیستیم!آیا همینجوری سکوت کنم تا یکی دوسال دیگه شرایطم جور بشه(که احتمالش خیلی زیاده ازم ناامید بشه و با کس دیگه ای ازدواج کنه) یا اینکه باهاش درمیون بذار وچی بهش بگم؟؟؟؟
ممنون میشم اگه منو ازین دو راهی نجات بدین

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

باید قبول کنید که نسبت به دهه‌های قبل تشخیص احساسات و عواطف دیگران سخت‌تر وپیچیده‌تر شده است و به راحتی نمی‌توان رفتار، خواسته‌ها وعملکرد کسی را به دوست داشتن یا نداشتن او تعبیر کرد؛
به عبارت دیگر از روی رفتارهای یک فرد نمی‌شود به حس درونی او پی برد.

مستقیماً وارد عمل نشوید:
مهم‌ترین نکته این است که ما جز پرسیدن و مطرح کردن موضوع به صورت مستقیم، با هیچ روش دیگری نمی‌توانیم حس واقعی یک فرد را نسبت به خود کشف کنیم. البته این کار برای شما اصلاً مناسب نیست و وجهه خوبی ندارد. شما در سنی هستید که بیشتر هیجان و احساس شما را هدایت می‌کند تا منطق و عقل. لذا اگر قرار باشد که با احساس خود پیش بروید، آسیب‌های زیادی خواهید دید. پس بهتر است به جای احساسات با عقل خود تصمیم بگیرید.

اول کسب شرایط، بعد اقدام عملی:
فرض کنید همین امروز متوجه احساس او به خود شدید، بعد از آنچه اقداماتی انجام می‌دهید؟
بهترین راهکار برای شما این است که ابتدا شرایط کاری و مالی خود را سروسامان دهید، سپس از خانواده بخواهید که به صورت رسمی از او خواستگاری کنند. اگر نظر او درباره شما مساعد و سن وی برای ازدواج با شما مطلوب باشد، جواب مناسب و معقولی خواهید شنید. بعد از آن با نظارت خانواده‌ها با هم به گفت‌و‌گو بنشینید و علایق و خواسته‌های خود را بررسی کنید. مطمئن باشید که راهکارهای دیگر برای شما مناسب نیست و صرفاً برایتان درد سر خانوادگی و اجتماعی ایجاد خواهد کرد. چنانچه خانواده‌های شما با هم در ارتباط هستند، می‌توانید از مادر یا خواهر خود بخواهید که به صورت غیر مستقیم نظر او را درباره شما بپرسند؛ به طور مثال یکی از کارهای شما را مطرح و عکس العمل وی را بررسی کنند و یا نظر او را درباره رفتار شما جویا شوند.

موفق باشید.

با سلام و تشکر از جواب خوبتون
اگه میشه در مورد اینکه چطور بفهمم دختری قبلا با کسی رابطه داشته یا نه ( حتی بصورت تلفنی ) کمی بیشتر توضیح بدید ، من وسواس یا بدبین نیستم اما شرایط فعلی رو که در اجتماع وجود داره رو خوب می بینم و درک می کنم ، الان تقریبا از هر ۱۰۰ نفر دختر به نظرم ۹۵ نفر حداقل یکبار این تجربه رو ( حداقل بصورت تلفنی ) داشتند - به نظر شما از کجا میشه کاملا فهمید دختری قبل از ازدواج رابطه ای رو تجربه کرده یا نه (حتی تلفنی ) تا اوونجاییکه می دونم از طریق تحقیق چنین چیزی امکان نداره - شاید شما اسم این رفتار من رو وسواس یا بد بینی بزارید اما واقعا نمی تونم با کسی که قبلا رابطه ای رو تجربه کرده زندگی کنم - به نظرتون راهی وجود داره که واقعیت رو قبل از ازدواج فهمید ،به نظرتون اگه از خودش در جلسه خواستگاری بپرسم راستش رو میگه یا نه ؟
اگه خواستم با کسی آشنا بشم ، زمان مناسب برای پرسیدن این سوال دقیقا کیه ؟
اصلا چطور بیانش کنم ؟
باز هم ممنون

باعرض سلام و تشکر
شما هر چه بگویید من وسواس ندارم ولی سوالتان نشان دهنده وسواس و گیرکردن ذهنتان به این موضوع است و قطعا در تاریخچه زندگی شکل های مختلف وسواس فکری و عملی بوده است . قطعا آنچه ملاک سلامت و رضایت زناشویی است سالم بودن اصول و ویژگی های شخصیتی است که با تست شخصیت و مشاوره پیش از ازدواج مشخص می شود و صرف رابطه و تجارب گذشته نه می تواند رضایت زناشویی بیاورد و نه عدم رضایت زناشویی باید مشخص شود رابطه گذشته چقدر تأثیر شخصیتی داشته و آن هم با مشاوره باید حل شود . نکته دیگر کسی که وسواس دارد و قصد این دارد که ریسک را به صفر برساند و کنترل گر است اصلا صلاحیت برای ازدواج را ندارد پس بهتر است شما ابتدا این وضعیت را با مشاوره درمان کنید بعد به انتخاب فکر کنید موفق باشید.

باسلام.پسری هستم ۱۷ ساله که عاشق دختر داییم شدم.از همه نظرم به هم میخوریم.حتی درموردش خیلی فکر کرده ام و درمورد اخلاقش و کاراش و خیلی از مسائل دیگه فکر کردم و به این نتیجه هم رسیده ام که واقعا برای زندگی مشترک ایده آل هستش.میخواستم راهنماییم کنید که چه گونه به او به صورت غیر مستقیم ابراز علاقه کنم طوری که اونم من رو دوست داشته باشه و وقتی تو سن ازدواجمون رفتم خواستگاری بهم جواب رد نده و آیا کلا ابراز علاقه من به ایشون تو این سن درسته؟

تصویر مشاور شهر سوال

به نام خدا و عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی.
دوست نوجوان، حتما خودتان هم استحضار دارید که سن شما، علیرغم آنکه از نظر خودتان احساس آمادگی ازدواج داشته باشید، اقتضا ندارد که در این امر عجله کنید. البته دوست داشتن یک نفر برای زندگی مشترک (اکنون یا آینده) را نمیتوان تقبیح کرد. اما با توجه به این که هم اکنون در سنینی هستید که در حال تغییر و تحولات جدی شخصیتی و نگرشی و دوره گذار از کودکی هستید، بهتر آنست که عجله در این خصوص نداشته باشید، چرا که ممکن است مثلا سال آینده نظر شما کمی نسبت به اکنون تفاوت کند. هرچند اگر حقیقتا شرایط ازدواج برایتان مهیا باشد و شرایط آن را داشته باشید، نمیتوانیم شما را از آن منع کنیم، ولی به نظر نمی رسد اینچنین باشد. در گذشته مرسوم بود و حتی اکنون نیز برخی خانواده ها شاید چنین رویه ای داشته باشند که پیش از فرارسیدن سن ازدواج، فرزندان خود را به اصطلاح به نام هم نامگذاری کرده و صبر کنند تا چند سال بعد رسما ازدواج صورت بگیرد. ممکن است شما یا خانواده شما هم بتوانند چنین کاری انجام دهند ولی در شرایط اجتماعی کنونی، به ویژه در شهر های بزرگ این کار خیلی توصیه نمی شود، مگر در صورتی که همه اطمینان پیدا کنند که دختر و پسری واقعا یکدیگر را میخواهند و تا چند سال بعد نیز نظرشان تغییر نخواهد کرد. بنابراین به هیچ وجه توصیه نمی شود که در شرایط خام و نسنجیده به ایشان ابراز علاقه کنید، این کار میتواند تبعات منفی برای شما و به ویژه برای دختر خانم داشته باشد. اولین توصیه آنست که در صورت امکان فعلا بی خیال این مورد بشوید، و بدانید که تا سن ازدواج و مهیا شدن شرایط ازدواج ممکن است موارد متعددی برای ازدواج پیش بیاید. اگر نمیتوانید، دومین توصیه آنست که این نکته را از طریق خانواده (یکی از اعضای صمیمی و بزرگتر مثل مادر یا خواهر بزرگتر) مطرح کنید. در همین حد که خانواده شما بدانند شما چنین میلی دارید.
موفق و سرفراز باشید.

سلام من ۲۳سالمه عاشق دخترخالم نشدم اما باتوجه به اخلاقیات و حجاب و عفتی که ایشون دارن علاقه مند شدم باهاشون ازدواج کنم .اگم نشد زیاد واسم مهم نیست.وبه سربازی نرفتم خانوادمم به همین مسله گیردادن و به خانواده ایشون نمیگن.ایا بنظر شما من خودم به ایشون برسونم که علاقه مندم باهاتون ازدواج کنم یا نگم.چیکار کنم.؟؟؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

ما هم از طرف همکاران شهر سوال به شما عرض سلام و خوش آمد میگوییم. مطابق اظهارات و مطالبی که شما فرموده اید، سن شما برای ازدواج نه خیلی بالا و نه خیلی پایین است. در صورت وجود ملاکهای اصلی و شرایط مهم ازدواج حتی میتوان این سن را ایده آل هم دانست. در مورد این که فرموده اید عاشق نشده اید هم جای شکر دارد چون در آن صورت قطعا کار برای خود شما دشوار تر می شد. اما در مورد این که خانواده در ابراز این قصد با شما همکاری نمی کنند، چون پای صحبت آنان نبوده ایم، نمیتوانیم قضاوت کاملی داشته باشیم و تنها میدانیم که سربازی نرفتن به خودی خود نمی تواند مانع یک ازدواج ، به ویژه در صورتی که مورد بسیار مناسبی وجود داشته باشد، بشود. البته از طرفی هم صلاح نمی دانیم بدون وساطت بزرگترها و خانواده و مستقلا این مسئله را طرح کنید. بنابراین بهتر آنست که اولا با صحبت بیشتر به سایر دلیل یا دلایل احتمالی این استنکاف خانواده در جهت اقدام به این کار پی ببرید. و در مورد جدی بودن قصد خودتان (هرچند به قول خودتان زیاد مهم نیست-که بهتر است این مهم نبودن را خیلی بروز ندهید) هم با خانواده صحبت کنید (این موضوع را رها نکنید) و هم از برخی از بزرگان و نزدیکان دیگر (تا جایی که خیلی در سطح فامیل منتشر نشود) در این خصوص کمک بگیرید.
انشالله هر آنچه خیر شما و رضایت خداوند در آن باشد پیش بیاید. موفق باشید.

سلام. پسری هستم ۱۷ ساله . اول دبیرستان که بودم عاشق دختر عمه خودم شدم . دختر عمه من ۲ سال بزرگتر از منه . حتی وقتی اول دبیرستان که بودم وقتی اولین بار گوشی خرییدم خودش شماره منو ازم خواست . و اولین بار خودش بهم اس داد. حتی چندین بار تو اس هاش بهم می گفت خوش به حال زنت که اینقدر تو خوش اخلاقی . اس بازی ما همینجور ادامه دار شد . ولی وقتی مامانش یعنی عمه من فهمید زنگ زد به خونمون و این ماجرا رو با بابام در میون گذاشت . و من الان سوم دبیرستانم . یعنی حدود دو ساله دیگه من با هاش حرف نمی زنم . یعنی خونه همدیگر رفت و امد داریم ولی من از ترس بابا و مامان و عمه ام نمی تونم حتی بهش سلام کنم. و یه حسی بهم میگه اونم به خاطر ترسی که از مامان و بابای خودش و من داره با هام نمی حرفه . من واقعا ذهنم درگیره. اینم بگم مادرم بهم میگه هیچوقت نمیزاره با دختر عمه ام ازدواج کنم . من توی مدرسه سمپاد درس می خونم . و مطمنم پزشک میشم . ولی برام سخته روزی پزشک بشم و اون کنارم نباشه . و برام قابل هضم نیست روزی شوهر کنه . الان واقعا نمی دونم دوستم داره یا نه . تو رو خدا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست نوجوان، به شهر سوال خوش آمدید. واقعیت آن است که در سنین نوجوانی، که دوره گذر از کودکی به بزرگسالی (جوانی) است، توفانهای مختلف روحی، روانی، جسمی و ... را تجربه می کنیم. به همین خاطر است که این دوره را دوره بحرانی می نامند. این بحرانها تقریبا در همه جنبه ها شکل می گیرد، مثل مسائل فکری، مسائل اعتقادی، امور جسمی، مسائل روحی، مسائل اجتماعی، ... و ازجمله مسائل عاطفی و البته مسائل جنسی. به طور کلی و در شرایط طبیعی ازدواج با دختر بزرگتر از خود، توصیه نمی شود، اما ازدواج شما با دختر عمه تان (البته با بررسی شرایط مختلف) به خودی خود مشکل و ایرادی ندارد. نکته آن است که شما در آستانه سن جوانی هستید و تجربه نشان داده که بسیاری از آمال و آرزوها و عواطف و احساسات در این دوره گذرا هستند و پس از چند ماه یا چند سال تغییر می کنند. البته از این نکته غافل نیستیم که اگر هم در اوایل سن ازدواج به این کار مبادرت شود، میتواند علاقه و صمیمیت عمیقی بین زوجین برقرار گردد. ولی بدون بررسی کامل و دقیق نمیتوانیم در این مورد قضاوتی بکنیم. به شما توصیه میکنیم اولا تا جای ممکن از این فضا خود را بیرون بکشید و این دوره طلایی را به تقویت پایه های تحصیلی و درسی اختصاص دهید به ویژه که فرد مورد علاقه تان از شما بزرگتر است، اما اگر واقعا چنین امکانی نیست و البته قصد ازدواج دارید و امکانات ازدواج هم (اکنون یا طی چند سال آینده) برایتان مهیا است، میتوانید پیشنهاد ازدواج را به شکل کاملا جدی با بزرگترهای خود درمیان بگذارید و در صورت عدم توجه آنها بر این خواسته خود اصرار کنید و از بزرگتر های دیگر به عنوان واسطه استفاده کنید. به هر حال اگر پدر و مادری به این باور و یقین برسند که فرزندشان نیازمند ازدواج است، هرگز خواسته او را زمین نخواهند گذاشت. البته همه این مسائل در صورتی است که از طرف مقابل هم پاسخ مثبتی بگیرید، چون اگر تمام حس و حال و افکار شما بر اساس خیالات و فرضیات خودتان بناشده یعنی در واقع از طرف مقابل تمایلی به این امر نباشد، بخشی از عمر خود را صرف تصورات واهی خود کرده اید.
موفقیت شما هم در تحصیل و هم در زندگی آرزوی قلبی ماست.

با سلام پسری هستم ۲۷ساله دارای مدرک کارشناسی ..
هم چنین دارای شغل آزاد هستم و خدا را شکر از این شغل راضی هستم و تونستم یه خونه و یه ماشین فراهم کنم .. به نظر خودم هم از لحاظ فکری و هم از لحاظ مالی آمادگی واسه ازدواج رو در خودم می بینم ..باورتون نمیشه تا بحال نفرات بسیار زیادی رو خونواده و فامیل بهم پیشنهاد دادن ولی حقیقتش دوست ندارم با فامیل ازدواج کنم چون داخل ذهنم یه اعتقادی دارم .. جدیدا خونواده یک موردی رو بهم پیشنهاد دادن که تقریبا میشه گفت زیاد بدم نیومده و یه مقداری ذهنم رو درگیر خودش کرده ، چون وقتی داخل ذهنم شرایط ایده آل یک همسر رو در ذهنم مرور می کنم تمام شرایط رو در اون می بینم واین شناختم به خاطر رفت و آمدهایی هست که با همدیگه داریم و روابط بسیار محترمانه و گرمی بین دو طرف وجود داره (فامیل خیلی دور هستند) .. تا اینجا همه چی خوبه حالا یه مشکلی این وسط وجود داره ..این دختر خانم یه پسر عمو داشت که رابطه اش باهام خیلی صمیمانه و رفاقتی بود و این دوست ما بسیار بسیار عاشق دختر عموش بود و فقط و فقط به اون فکر می کرد و در این راه تمام شرایطی رو که اونها واسش گذاشته بودن(خدمت سربازی_تحصیلات دانشگاهی_شغل)رو انجام داد و زمینه ازدواجشون فراهم شده بود تا اینکه این دوست عزیز ما رو گلچین روزگار امونش نداد و از ما گرفتش ..از اون حادثه الآن بیشتر از یکسال گذشته ولی هنوز ذهن ها درگیرش هستند.. فکر کنوم تا حالا متوجه مطلب شده باشین ؛ چون اون دوستم که باهم مثل برادر بودیم عاشق اون دختر بود و میگفت اگه باهاش ازدواج نکنوم خودمو می کشم ؛ از اونجایی که هنوز حرفاش تو ذهنمه بخدا به خودم اجازه ندادم که راجع به این پیشنهاد ادامه بدم ولی از طرفی اون دختر تموم شرایط مناسب و ایده آل رو داره و نمیخام از دستش بدم ..تو این مدت هم خاستگارهای زیادی واسش رفته ولی ذهن خونوادش هنوز درگیر اون اتفاق تلخه .. نمیدونم چیکار کنم ؛ حقیقتش سر یه دوراهی موندم .. لطفا راهنمایی کنید .. با تشکر بسیار از سایت خوبتان

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، به شهر سوال خوش آمدی. از اینکه مشکل خود را با ما درمیان گذاشتی متشکریم. در مورد شما به نظر نمی رسد مانع و مشکل خاصی بر سر راه ازدواجتان ( یا حداقل مطرح کردن و خواستگاری) باشد. البته ممکن است به لحاظ شرایط فرهنگی و طایفه ای خاص در این گونه موارد رسومات خاصی هم باشد که البته شما اشاره ای نفرمودید. اما به لحاظ شرعی و عرفی (عرف عام و کلی) و کارشناسی شما در بهترین شرایط برای ازدواج با مورد دلخواهتان هستید. البته ما در هر صورت توصیه می کنیم تحقیقات و بررسی های لازم و کامل در مورد خانم را بعمل بیاورید. اینکه خواهان یا خواستگار قبلی ایشان و دوست صمیمی شما به رحمت خدا رفته اند (روحش شاد) دلیل نمی شود که کسی (یا شما) با آن خانم ازدواج نکند. اتفاقا شاید در شرایط فعلی نیاز به این ازدواج هم برای شما و ایشان و هم برای جوّ خانواده مفید و در نهایت باعث خیر و برکات باشد. سایر شرایط را هم که شکر خدا فرمودید دارا هستید. اگر انشالله همین مورد به نتیجه نهایی رسید که خیلی هم خوب! و اگر نشد باز هم ناامید نشوید و مسیر را ادامه دهید.
به خدا توکل کنید و خواسته خود را با خانواده به صورت جدی مطرح کنید و فرایند خواستگاری و ازدواج را هرچه سریعتر آغاز کنید که به قول معروف (در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست).
ما هم برای شما آرزوی موفقیت و سربلندی میکنیم.

سلام من ۱۸سالم هست و به یکی از دختر های فامیل که یک سال از من بزرگتره علاقه دارم
با خانواده مطرح کردم
خانواده موافقت کردن ولی گفتن تا سال دیگه به کسی چیزی نگیم تا خانوادم با خانوادش صحبت کنن
به نظرتون الآن رابطمو باهاش بیشتر کنم یا در همین حد رابطه فامیلی باشم؟

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست عزیز. تشدید رابطه توصیه نمی شود. ایجاد یا تشدید رابطه مستقل از روابط خانوادگی (که قاعدتا تشدید عواطف و احساسات بین شما خواهد بود) به ضرر هر دو ی شما و به ویژه دختر خانم خواهد بود و شما قطعا (چه این ازدواج بشود یا نشود) راضی نخواهید شد که به ضرر ایشان کاری انجام دهید. اجازه بدهید تا از طریق خانواده و به روال عادی مسئله مطرح شود. البته بد نیست به خانواده اصرار کنید و فشار بیاورید تا زودتر این کار را انجام دهند.
موفق باشید

اقا من که نمیدونم چه خاکی تو سرم بریزم ۲۰ سالمه عاشق یکی از دخترای فامیلمون شدم اون با من خیلی سرده انگار من اصلا نیستم ولی بازم نمیتونم فراموشش کنم و رفتارش نمیتونی دلمو بزنه میخوام رو همه ی راه ها فک کنم ببینم کدوم بهتر پیام نامه یا رودرو گفتن اگر شرم بشه واسم دیگه مهم نیست چون نهایت باش نامزد میکنم تا وقتی که برم سر کار الان فقط به اون بستگی داره که در اینده هم بش فک بکنم یا اگر منو نخواد فراموشش کنم میترسم کاری از دستم بر نیادو مثل خواهرش یک دو سال دیگه زود ازدواج کنه و بره بایه پیر پسر خیلی دیونشم خواب و خوراکو ازم گرفتم حتما یه کاری میکنم پناه بر خدا

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست گرامی، خوش آمدید. هرچند اینگونه احساس شدید علاقه به کسی شاید تا حدی از نظر شما غیر ارادی و طبیعی باشد، اما باید به این نکته توجه داشته باشید که در مورد ازدواج که علاوه بر رسیدن فیزیکی به طرف مقابل، بحث یک عمر زندگی مشترک با تمام مسائل ریز و درشت و حواشی آن مطرح است، باید با چشمان باز تر و البته با عقلانیت و منطق وارد شوید.
اما با توجه به وضعیت شما، و اینکه به نظرتان می رسد طرف مقابل هیچ عکس العملی در مقابل شما ندارد، بهترین کار این است که خواسته خود را از طریق خانواده (مانند مادر یا خواهر) مطرح کنید که هم تا حدی بیشتر از واقعیت خواست و نظر ایشان مطلع شوید و هم ایشان از قصد شما مطلع گردند. در صورت لزوم، با نظر خانواده ها (یا حتی یک جلسه خواستگاری) و صحبت کردن شما با ایشان، میتواند مفید باشد و شما را به مقصودتان بیشتر نزدیک کند.
و البته صبوری لازمه این کار است که باید سعی کنید صبور باشید و بر خدا توکل کنید.
موفق باشید

سلام من دختری۲۴ساله هستم دارای مرک کارشناسی دررشته برق، یکی ازهمکلاسی هادردانشگاه به من برای ازدواج ابراز علاقه کردند ایشان ازسربازی معاف شدن ودرحال حاضرمشغول کارهستن، ازنظرتیپ وظاهرخیلی متوسط اما ازنظرشخصیت ورفتاربسیارقابل احترامند، وقتی باخانواده ام این موضوع رامطرح کردم به شدت مخالفت کردند وعلت راعدم تناسب درفرهنگ بیان میکنندو ازدواج ترک وکردرامناسب نمیدانند،حتی اجازه خواستگاری هم ندادند(بدون هیچگونه تحقیقی)من تابحال اهل دوستی باهیچ پسری نبودم ، خواستگارداشتم ولی ایشان اولین نفری هستندکه به طورجدی برای ازدواج بهشون فکرکردم،من بخاطرنظرخانوادم به این آقاجواب منفی دادم برخلاف میل قلبیم،اماایشون خیلی اصرارمیکنندوخیلی زیادبه من ابراز علاقه میکنند ومیگن هرکاری روحاضره برای خوشبختیمون انجام بده،خیلی به شخصیت ایشون علاقه مندشدم امامیترسم این علاقه ازروی احساس باشه،خانوادم هم مخالفت میکنن ومن اونقدباخانوادم راحت نیستم که ازاحساسم به این آقا بگم واقعانمیدونم بایدچیکارکنم لطفا راهنماییم کنید

با عرض سلام و خسته نباشید
پسری هستم ۱۹ ساله ، از سال حدود ۸ سال است که در فکر دختری هستم
چند باری هم خواستم که با او صحبت کنم و همه چیز را بگویم ، اما او کمی بی توجهی نشان میداد ، حتی از صفحه اجتماعی اش... نیز مرا حذف کرد
خیلی دوستش دارم ، اگر این چنین نبود این همه سال و با دیدن این همه دختر نظرم نسبت به او عوض میشد
حتی مادر و خواهرم نیز میدانند
ان دختر نیز فهمیده که دوستش دارم اما بی توجهی نشان میدهد
من پست های درمورد عشق و ... در اینستاگرام گذاشتم ، او به من رساند که چرا این پست ها رو میذارم ، اینجور فهمیدم که پیج منو چک میکنه.
حال با این اوصاف تا ۲یا۳ سال دیگر منتظر بمانم تا مادرم دست به کار شود
یا همین الان خودم به او بگویم که قصدم ازدواج با اوست
یا خدایی نکرده کلا بی خیالش بشم.

ممنون

به نام خدا
با سلام

گرچه نیت شما ازدواج است و نیت خوبی دارید. و نیز اگر چه منتظر پاسخی به جز تأیید ازدواجتان نیستید، ولی ناچارم به نکاتی اشاره کنم.
سئوالات مهمی است که شما لازم است از خودتان بپرسید:
آیا من برای زندگی مشترک میخواهم این ارتباط را ادامه بدهم؟
واقعا میخواهم در زندگی با همسر دلخواهم خوشبخت باشم؟
آیا علاقه و عشق در این سن دستخوش احساسات زودگذر نیست؟
آیا برای تشکیل زندگی موفق، شرایط خاصی هست یا به هر صورتی من علاقه خودم را مطرح کنم و در هر سنی که باشد، کار صحیحی است؟
ارتباطهای قبل از ازدواج چه نقشی در موفقیت زندگی دارد؟
آیا سن من اگر بالاتر برود تصمیماتم تحت تاثیر تفکری پخته تر قرار میگیرد و موجب نمیشود تصمیمات قبلی من باعث ناراحتی من بشود؟

پاسخ به این سئوالات نقش مهمی در تصمیمات شما خواهد داشت.
اصولا در مشاوره پیش از ازدواج نکته ای که خیلی اهمیت دارد خود آگاهی است. خودآگاهی به معنای این است که انسان از وضعیت باورهای خود و آنچه میخواهد و نیتهای خود مطلع باشد. برای مثال اگر من بدانم که تصمیم دارم به مشهد بروم و هدفم از رفتن به مشهد مشخص باشد و بدانم تا چه موقع باید در مشهد بمانم، تعیین میکند که با چه وسیله ای بروم و چطور برگردم و ....
بنابراین، اگر با نقشه راه باشم، سفری موفق خواهم داشت
زندگی نیز نیاز به همین رویکرد دارد
تحقیقات نشان میدهد ازدواج پسر در سن حدود ۲۶ سال و دختر در حدود ۲۴ سال مطلوب است. ازدواج در سنین پایین یکی از عوامل طلاق است که دلایل بسیاری دارد مانند اینکه دختر و پسر در سنین پایین، ثبات عاطفی ندارند و علت درخواست ازدواج، هیجانهای عاطفی است تا واقعیتهای زندگی
حتی در صورت موافقت طرف مقابل و شکل گیری ازدواج، احتمال این خطر جدی هست که هر کدام از طرفین بعد از گذشت چند سال و آشنایی با افراد جدید و تغییر نگرشها تصمیمشان در ادامه زندگی دچار تردید شوند.
ازدواج اگر با برنامه ریزی و در وقت مقتضی انجام نشود موجب عقب افتادن در تحصیل و کار و زندگی میشود و همان خانمی که بابتش کلی سختی کشیدید و تلاش کردید به شما خرده خواهد گرفت و شما را سرزنش خواهد کرد که باعث تباهی زندگیش شده اید
بسیاری نکات دیگر نیز هست که پیشنهاد میکنم با بخش مشاوره تلفنی مرکز ملی پاسخگویی تماس بگیرید. ولی به همین میزان عرض کنم که به قول خودتان صبر مهمترین کاریست که شما بهتر است انجام بدهید
به امید سلامتی و موفقیت شما

با سلام، من دختر ٢١ ساله هستم و دانشجو يكي از بهترين دانشگاه هاي تهران، قصد ادامه تحصيل در خارج از كشور را دارم و براي همين من و خيلي از هم دانشگاهي هايم به شدت مشغول درس خوندنيم، من جديدا احساس ميكنم كه با الگو قرار دادن يكي از پسر ها دارم خودم رو وابسته احساسي هم ميكنم،، اين الگو باعث پيشرفتم شده ولي هيچوقت قصدم اين نبوده كه چيزي جز دوستي معمولي وجود داشته باشه ، دچار ترديد شدم ميترسم بهترين سال هاي جوونيم رو فقط درس خونده باشم، ميترسم از بابت تنهايي كه اگ به هدفم برسم و از دانشگاه مورد علاقم پذيرش بگيرم بايد باهاش روبرو بشم و ميترسم هم احساسم درگير بشه كه البته ميتونم كنتزلش كنم ولي فقط فكر ميكنم كنترل كردنش واقن درسته؟ االبته به هر حال فكر ميكنم شرايط وارد شدن به زندگي مشترك رو ندارم .

تصویر مشاور شهر سوال

ما هم خدمت شما خواهر گرامی، عرض سلام و خوش آمد گویی داریم. شاید سوال شما و شرایط شما (نه به لحاظ مصادیق که به لحاظ نوع درگیری ذهنی بین اولویت های زندگی) برای بسیاری از ما انسان ها آشنا و مبتلابه باشد. جایی که نمیدانیم بین اولویت های مختلف زندگی کدام یک مقدم است، یا هنگامی که با سرعت زیادی در آزادراه زندگی (شغل، تحصیل، و ...) و احیانا مسیر موفقیت در حال حرکت هستیم به ناگاه با یک علامت سوال بزرگ برخورد می کنیم که مسیر حرکت ما را زیرسوال می برد...
مطمئناً بخشی از اولویت بندی های ما در زندگی، طبق خوب و بد های واقعی شکل می گیرد و بر اساس همان ها هم پیش می رویم (مثل این که درس خواندن و داشتن تحصیلات ذاتا و برای همه امری مفید و خوب به شمار می آید). همچنین برخی از اولویت های ما در زندگی، خواه ناخواه مطابق با محیط های مختلف اطرافمان شکل می گیرد؛ محیط خانواده خودمان (علاقه پدر و مادر به رفتن به یک رشته خاص دانشگاهی)، محیط اقوام و فامیل در سطح بزرگتر ، و یا محیط شهر و منطقه زندگی ما (مثل ازدواج یا تحصیل) یا (شاغل بودن یا نبودن)، و البته برخی از اولویت ها و حتی علائق ما در محیط تحصیل مثل دانشگاه و با در قرار گرفتن در جوّ دانشگاه (بعنوان مثال) شکل می گیرد. و البته به همین ترتیب ممکن است تحت تأثیر عوامل مختلف دیگر نیز باشد که برخی در قالب های جمعی باشد و یا حتی فردی (مثل یک دوست یا معلم بسیار تأثیر گذار).
حال، ممکن است این اولویت ها مطابق با خواست قلبی ما باشند یا نباشند (که طبعا حالت ایده آل و درست آن، منطبق بودن اولویت های ما، و رفتار ما، با خواست قلبی و درونی ماست) تصور کنید که مثلا دختر خانمی، به شدت به تحصیل علاقه دارد اما به دلیل محیط فرهنگی زندگی خود به ناچار ازدواج می کند و ممکن است به همین دلیل دچار سرخوردگی شود. یا ممکن است شخصی به اشتغال در بیرون از خانه متمایل باشد ولی خواست همسر خود یا شرایط خانوداده خود را بر این تمایل مقدم می دارد. یا در مواردی دیگر چنانچه کم هم نیست، ممکن است جوانی، کاملا بر خلاف جوّ تبلیغاتی و دانشگاهی، علاقمند به ازدواج و حتی تشکیل زندگی مستقل است و یا حتی بالاتر از آن دوست دارد زودتر دارای فرزند شود و قلبا چنین تجربه و چنین زندگی را بسیار دوست می دارد و ترجیح می دهد، اما له خاطر جوّ حاکم بر محیط دانشگاهی، علیرغم میل باطنی، ازدواج نمی کند، به درخواستهای ازدواج پاسخ منفی می دهد و احتمالا به مدارج بالای تحصیلات و علمی نیز می رسد. اما حتما تصدیق می فرمایید که چنین فردی نیز از زندگی (علمی) خود چندان لذتی نخواهد برد که اگر ازدواج می کرد می برد.
خلاصه کلام این که ما توصیه می کنیم همیشه سعی کنید تعادل بین خواسته های شخصی و قلبی خودتان و آرمان هایتان و از طرفی، فشار محیط (مثل خانواده یا دانشگاه یا ...) برقرار کنید. اکنون توصیه به شما واقعا سخت است چون باید با دیدگاه شما و حرف دل شما بیشتر آشنا شویم و پاسخ شما را طبق شرایط مختلف روحی، خانوادگی و محیطی شما بدهیم. باید بدانیم شما چه جهان بینی دارید و به قول معروف از زندگی چه می خواهید؟ اما به طور کلی توصیه ما همان است که عرض شد. طبعا این شما هستید که باید به این تصمیم برسید آیا برای من تحصیل در خارج از کشور (آن هم به هر قیمتی) اهمیت دارد یا تشکیل زندگی (به طور کلی یا ازدواج با یک مورد خاص)؟
البته در اینگونه موارد اگر گزینه آخری هم باشد که شامل همه موارد بشود قطعا همان توصیه می شود و بهتر است، اما بیشتر بحث ما در جایی است که امکان رسیدن به همه گزینه ها در یک زمان یا حتی در زمانهای مختلف برای یک فرد ممکن نباشد. در نهایت اگر به این تصمیم رسیدید که تحصیل شما مهم تر است (و درگیری عاطفی مانع آن است) باید با قاطعیت احساسات را کنار بگذارید و به تحصیل بپردازید، و اگر بعکس زندگی مشترک برای شما جذاب تر و مطلوب تر است، تصمیم بگیرید اولویت را به ازدواج بدهید... اما خودتان تصمیم بگیرید و پای تصمیم تان تا آخر بایستید و مطمئن باشید حتی اگر با سختی هایی در راه این تصمیم دچار شدید، بهترین راه را انتخاب کردید.
موفق باشید.

سلام پسری هستم ۲۱ سال من از بچگی و تمام خاطرات خوب زندگیم از کودکی تا الان با دختر خالم که ۳ سال از من کوچیکتره بوده و من چندین ساله بهش علاقه مندم و هیچوقت با دختر دیگه ایی دوست نشدم چون نمیتونم دلم فقط با زخترخالمه اونم دقیقا همین حسو داره میدونم دوسم داره از رفتارامون معلومه ولی هیچکدوم به هاطر حجب و حیا و خجالت و اینا بهم ابراز نکردیم و هرچی می گذره هم بیشتر عاشق هم میشیم هم گفتن سخت شدهه و خودم متوجه شدم که اونم از این وضع که نمیتونیم به هم ابراز علاقه کنیم ناراحته اگه تا الانم نگفتم دوسش دارم یه دلیلش جوونی و به گناه افتادن و خامیه ولی خب اخرش که چی میترسم کم کم نسبت بهم سرد بشه از اونورم میدونیم شرایط ازدواج نداریم بخاطر سن و درس و سربازی و از نظر مالی میخوام بدونم نظر شما چیه? باید همینطوری دست تو دست بزارم تا سرایط جور بشه بعد بگم بعد چندین سال یا الان بهش بگم دوستش دارم و نیتم خیره و بهم ابراز علاقه خارج از گناه بکنیم و چند سال صبر کنیم یا نه کلا نگم تروخدا مشاوره بدین راهنمایی کنیدی مرسی.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

بهترین کاری که می توانید انجام دهید این است که با والدین خود مسأله را در میان بگذارید تا از عوارض و آسیب های احتمالی جلوگیری کنید.

موفق باشید.

۲۲ سالمه و از یه پسری که با هم همکاریم خوشم میاد.ایشون ۴ سال از من بزرگتره.تا جایی که من میشناسمش اون معیارهای منو داره. هر دو مذهبی هستیم و توی یه موسسه مذهبی کار میکنیم. برای فراموش کردنش هر کاری کردم حتی سعی کردم روابط کاری مون رو به حداقل برسونم اما اون رئیس منه و بنده مدیر اجرایی یکی از بخشهام بنابراین دیدن مکرر ایشون و جلسات متعدد تماس و پیامک و... یه چیز روتین در کارمون هست. البته چون مرکز مذهبی هستش خود ایشون روی مباحث اختلاط و... حساسیت زیادی نشون میدن ولی یه جاهائی این ارتباط ها اجتناب ناپذیره. زندگی برام سخت شده از فکرش بیرون نمیام اما از طرفی از اینکه در فکر یه نامحرم هستم و گناه میکنم خیلی ناراحتم.گیر کردم این وسط....البته من نظر ایشون رو نسبت به خودم نمیدونم هرچند بعضی اوقات یه کارهایی میکنن که دوستم میگه اون هم منو دوست داره. ولی واقعا نظرشو نسبت به خودم نمیدونم. در ضمن از این موضوع بغیر از دوستم هیچکس خبر نداره....بین منو ایشون هم هیچ شخصی رو نمیتونم معتمد پیدا کنم تا نظر ایشون رو در مورد خودم جویا بشم. چند وقت پیش توی یه جمعی که او هم حضور داشت و کسی نمیدونست ما با هم همکاریم طرحهایی برای ازدواج مطرح شد.موقع بیان نظرشون تلویحی گفتن که فعلا شرایط ازدواج رو ندارن.تو رو خدا بگید چیکار کنم تو برزخم....روحیه ام بهم ریخته و میترسم روی درس و کارمم تاثیر بذاره.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

برای هر دختری پیش می آید که در زندگی چند بار درمعرض پیشنهاد ازدواج قرار می گیرد. سال ها قبل ا پیشنهادها سنتی بود و در قالب خانواده ها و با نظارت آنها مطرح می شد و خانواده ها با تجربه و درایتی که داشتند آنها را مدیریت می کردند. اما حالا در بیشتر مواقع دخترها خودشان در معرض پیشنهاد ازدواج قرار می گیرند و بعد آن را به خانواده منتقل می کنند. مشکل اینجاست که دخترهای جوان تجربه کافی ندارند و ممکن است اشتباه کنند. ممکن است کسی که پیشنهاد را مطرح می کند قصد واقعی برای ازدواج نداشته باشد.

برای اینکه بفهمید فردی که به شما پیشنهاد ازدواج می دهد چقدر در تصمیم خود مصر است، این سؤالات را از خودتان بپرسید. اگر جواب تان به آنها مثبت بود، می توانید پیشنهادی که به شما شده را جدی بگیرید.

آیا او شما را خوب می شناسد؟
طبیعی نیست کسی بعد از گذشت مدتی از آشنایی به شما پیشنهاد ازدواج بدهد. این پیشنهادها در چنین مدت کوتاهی یا از علاقه شدید می آید یا از قصد فریب. ازدواج تصمیمی است که افراد برای همه عمر می گیرند و هیچ کسی نمی تواند ادعا کند بعد از گذشت یک زمان کوتاه فرد مورد نظرش برای ازدواج را انتخاب کرده است.

لازمه ازدواج شناخت متقابل است و لازمه شناخت گذشت زمان است.

سؤال های خاصی از شما پرسیده، رفتار خاصی از شما دیده یا شرایط بین شما به گونه ای بوده که از هم به شناخت کافی برسید یا نه؟

آیا قبلا در این مورد با شما حرف زده؟
معمولا مردها قبل از به نتیجه رسیدن درباره تصمیم به این مهمی، خوب درباره آن فکر کرده اند و همه جوانب کار را سنجیده اند. پس منطقی است شما متوجه این فکرها و روند تصمیم گیری آنها شده باشید. این فکرها لازم نیست مستقیم مطرح شوند.
این فکرها می توانند در قالب سؤال های دیگری هم مطرح شده باشند. مثلا اینکه شما دوست دارید خانه تان کجا باشد، دوست دارید بعد از ازدواج کار کنید یا نه، درباره مهریه چه فکر می کنید، چه مجلسی را برای عروسی دوست دارید، درباره تربیت بچه ها چه فکر می کنید و سؤال هایی از این دست.

و در آخر:
به صورت غیر مستقیم از طریق واسطه های مطمئن که برایتان بد نشود، نسبت به این داستان اطلاع پیدا کنید. ضمناً شما کار اشتباهی تا بحال انجام نداده اید که خودتان را توبیخ کنید.

موفق باشید.

سلام من یک دختری که تقریباُ فامیل دور ما میشه علاقه بیش از حد دارم ولی نمی دانم که او نسبت به من این علاقه را دارد یا نه من باید چیکار بکنم که به من علاق پیدا بکنه و از نظر کار و سربازی کاری نکردم او گوشی همراه دارد ولی نمی دانم شماره خط او را از کجا بگیرم

سلام پسری۱۵ ساله می باشم و ۳ سالی است که عاشق یک از دخترای فامیل شدم.هروز توی فکرم میاد و نمیدونم چیکار کنم. و هر وقت میبینمش شر شر عرق میریزم و حول میشیم.متسفانه بخاطر مشکلات خانوادگی نمیتوانم این مسله را با کسی در میان بگذارم یعنی مادرم از من میخواهد اگر کسی است بگوییم ولی از ترس نمیتوانم بگوییم.خواهشا راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، به شهر سوال خوش آمدی. عواطف دوران نوجوانی چیزی نیست که بتوانیم آن را حذف کنیم اما باید سعی کنید آنها را تا جای ممکن کنترل کرده و جهت دهی کنید. در این سنین (بخصوص سن ۱۲ سالگی که شروع این احساس بوده) معمولا نوجوانان دچار هیجان های عاطفی و احساسی می شوند و حتما در خودتان و اطرافیان تان مشاهده کردید. اما حتما میدانید که این گونه احساسات گذرا هستند و به عبارتی به جایی نمی رسند. در سن پانزده سالگی قطعا نه شما آمادگی کامل ازدواج را دارید و نه اگر چنین پیشنهادی به کسی بدهید خود یا خانواده اش راضی خواهند شد. به نوعی میتوان این نوع عشق را مصداق عشق های بی هدف دانست (مراجعه به http://www.soalcity.ir/node/1700). البته در گذشته مرسوم بود (و هنوز هم برخی موارد وجود دارد) که خانواده ها پیش از سنین ازدواج دختر و پسری را به نام هم در نظر می گرفتند و بعد از چند سال که شرایط ازدواج و تشکیل زندگی مهیا شد، آن دو را به عقد هم در می آوردند. این شیوه قابل تصور است اما بعید میدانم در حال حاضر و در مورد شما ممکن باشد. به هر حال این صورت باید توسط خانواده و تحت نظارت آنان و با مدیریت خانواده انجام پذیرد.
به هر حال در میان گذاشتن این مسئله و یا هر گونه مشکل یا نیاز با مادر کار پسندیده ایست. این کار میتواند هم از فشار مسئله بر شما بکاهد و مایه آرامش شما و هم مادر گردد. و از طرفی میتواند راه حلی برای مشکل شما بیابد. ما انسانها نیاز داریم برخی از حرفها و درد دل هایمان را در جایی یا به کسی (و نه با همه) در میان بگذاریم. چه بهتر که سنگ صبور ما، مادر ما باشد که از بدو تولد با او زندگی کرده ایم.
موفق باشید

با سلام من عاشق دختر همسایمون شدم اما من ۱۸سال دارم و اون ۱۳سال با این حال اون هنوز شرایط ازدواج با من رو نداره ومن تک فرزند پسر خانواده هم که هستم باید زود ازدواج کنم نمیدونم این موضوع رو چطور باخانوادم در میان بزارم

تصویر مشاور شهر سوال

کاربر گرامی سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
اگر فرض کنیم خود شما در سن ۱۸ سالگی دارای شرایط مطلوب ازدواج باشید، اما در مورد دختر خانم مورد نظر شما نمیتوان چنین گفت. حتی اگر به صورت استثنایی دختری در این سن به بلوغ فکری و جسمی مناسب رسیده باشد اما همانطور که میدانید در شرایط فعلی فرهنگی و اجتماعی ما واقعا چنین زمینه ای وجود ندارد. ما نمیتوانیم قاطعانه نظر دهیم اما معمولا چنین مواردی اگر هم ازدواج صورت بگیرد یا باید دو طرف چندسال در عقد باشند و صبر کنند تا به سن مناسب برسند و یا ازدواج در چنین مواردی به مشکل برخواهد خورد.
اگر همه صحبتهای بالا را کناربگذاریم و فرض کنیم همه شرایط مساعد است، در این صورت و باوجود این که فرمودید تک فرزند هستید و باید زود ازدواج کنید از حرف شما چنین برمی آمد که خانواده مایل به ازدواج شما هستند و قاعدتا نباید طرح چنین موضوعی نیز برای شما مشکل باشد.
خلاصه این که ما چنین ازدواجی را توصیه نمی کنیم اما در صورت تمایل شمامیتوانید از طریق خانواده (با یکی از اعضای خانواده که صمیمی تر هستید درمیان بگذارید) اقدام کنید.
موفق باشید.

با سلام و عرض ادب؛

پسري نوزده ساله هستم
و علاقمند به دختري هم سن خودم شدم ولي تاكنون صحبتي تاكنون در اين رابطه باهاش نكردم ولي با عين حال تصميم به صحبت كردن باهاش دارم و ازون جايي كه تمامي ابعاد شخصيتي اش و... رو به طور دقيق بررسي كردم قصد ازدواج در آينده باهاش رو دارم و ازونجايي كه شرايط ازدواجش نسبت به من مهياتر است امكان زودتر ازدواج كردنش نسبت به من هست،حالا ميخوام بدونم اگه باهاش صحبت كنم ناراحت نميشه؟و آيا شتاب زدگي نيست؟!
ممنون از راهنمايي شما عزيزان

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

نیازهای عاطفی و غرایز دیگر در ایام جوانی، آدمی را به سوی «دوست داشتن و عشق ورزیدن» سوق میدهد که البته این یک امر طبیعی و غریزی است و کمتر میتوان راهی برای گریز از آن پیدا کرد.
آنچه در این مقوله اهمیت دارد، کنترل عقلایی بر احساسات و پرهیز از مخاطراتی است که ممکن است فرد را به گرفتاریهای مختلف روحی و جسمی دچار سازد.
در حال حاضر برای رهایی از این مشکل، چند راه وجود دارد:
۱ـ رسما از دختر مورد نظر برای ازدواج خواستگاری کنید؛ یعنی، با خانواده خود صحبت کرده و به خواستگاری ایشان اقدام کنید و از چیزی هراس نداشته باشید. اگر جواب مثبت شنیدید که با توکل به خدا چند مدتی ایشان را به صورت نامزد به عقد خود درآورید و بعد ازرفع مشکلات و کمبودها، به خانه خود بیاورید. البته در این زمینه عجول نباشید و تحقیقات لازم را انجام دهید.
۲ـ اگر پاسخ طرف منفی بود و یا این که شرایط شما برای چنین اقدامی مناسب نبود، در این صورت تصمیم جدی بگیرید که او را فراموش کنید و قاطعانه به تحصیل خود ادامه دهید. برای این که بتوانید برخورد فائق آیید:
اولاً، مطمئن باشید که در صورت اراده حتمی و قطعی، خواهید توانست او را فراموش کنید و حتما موارد بهتر و مناسب‏تری در آینده،برای ازدواج خواهید یافت.
ثانیا، رابطه و پیوند خود را با خداوند - که مظهر همه زیباییها و کمال‏ها است - محکم کنید.
بدانید که همه زیباییها از اوست و تمامی موجودات، مظهر و شعاعی از جمال و جلال اویند. پس عشق‏ورزی به او، عشق حقیقی است وبقیه عشق‏ها و محبت‏ها همه فانی و گذرا هستند.
ثالثا، سعی کنید با مطالعه، ورزش و اشتغالات دیگر، مجالی برای فکر کردن به موضوعی که برای شما فایده‏ای ندارد، باقینگذارید.
رابعا، بدانید این شوق‏ها گذرا است و با اندک بهانه‏ای از بین میرود.
هر چند قصد شما در ازدواج با دختری متدین و متعهد، بسیار مقدس و ارزشمند است؛ ولی برای اقدام در موردی که نوشته‏اید، توجه به چند نکته ضروری است:
۱ـ لازم است قبل از هر اقدامی، در مورد خانواده و شرایط دیگر ایشان تحقیق کنید چه بسا که با تحقیق در این موارد نظر شما دگرگون شود. بنابراین با اطلاع از شهر و محل سکونت خانواده ایشان، با کمک آشنایان و افراد مورد اعتماد خود، تحقیق کنید و به نتیجه برسید. زیرابا یکی دو بار مشاهده ظاهری فرد نمیتوان دقیقا او را شناخت و باید تحقیق در این مسأله حساس و سرنوشت‏ساز همه‏جانبه و از دقت کافی برخوردار باشد.
۲ـ آنچه که تاکنون تجربه شده، دادن پیشنهاد مستقیم به دختر، چندان مطلوب آنان نیست و نوعا با برخوردی تند و منفی پاسخ میدهند. بنابراین پیشنهاد مستقیم، توصیه نمیشود.
۳ـ شما اگر قصد ازدواج دارید و مورد را پسند کرده‏اید، با پدر و مادرتان صحبت کنید تا از طریق خانواده، با خانواده دختر تماس بگیرید.
۴ـ در صورتی که پیشنهاد فوق برایتان مقدور نبود. از طریق دوستان متأهل اقدام کنید و نظر دختر را جویا شوید، اگر مثبت بود در آن صورت اقدام نمایید.

موفق باشید.

از پاسخ شما صميمانه سپاسگزارم

با سلام و عرض ادب

من ۲۱ سالمه - معاف از خدمت سربازی - شغل:تدریس به صورت آزاد و دانشجوی ترم۴ رشته برق هستم - وضعیت پدر مادرم خوبه خدا روشکر بطوریکه حاضرن یه خونه و یک ماشین برای ازدواج بهم بدن...

با توجه به اینکه شرایطم تقریبا مساعده تقریبا ۱ ساله به فکر ازدواج افتادم...به دلیل اینکه گاهی اقات خیلی احساس نیاز میکنم به جنس مخالف چه عاطفی و چه جسمی...

قضیه رو با مادرم در میون گذاشتم...ایشون گفتن درسته شرایطط مساعده اما الان خیلی زوده صبر کن چند سال...منم گفتم بهتره خودم دست به کار شم--اگه ازدواج نکنم مجبور به شروع رابطه های نامشروع میشم مثل خیلی از هم دوره ای های خودم...

برای اولین بار سراغ یکی از هم کلاسیام رفتم به ایشون ابراز علاقه کردم ایشون دوست پسر داشتن و براحتی پیشنهاد منو رد کردن
برای دومین بار سراغ همکلاسی نفر قبلی رفتم(همین تازگی) ایشون بعد از پیشنهاد من خیلی خوشحال شدن ولی بعدا امار منو گرفته بودن که من یکی دگ رو میخواستم

حالا دلم بدجور پیش این بنده خدا گیر کرده --- برای دومین بار بعد از گذشت ۲ماه رفتم بهشون درخواست ازدواج دادم و گفتم از اون موقعی که منو رد کردین دوست داشتم بدونم که چرا مگه من چه بدی داشتم؟؟؟ چرا حرفای پشت سر منو باور میکنید به این راحتی؟؟؟.... ایشون با خوشرویی کامل به من گفتن درسته شما خیلی پسر خوبی هستین و من هیچ وقت قصد بی احترامی به شمارو نداشتم و بعدش گفت همونطور که قبلا گفتم من قصد ازدواج ندارم...اومدم ازش علتو بپرسم--- گفت ببخشید من وقت ندارم باید برم...

حالا دوباره من میخوام برم سراغ ایشون دریک محیط بهتر

چند تا سوال از شما با توجه به شرایطی که دارم:

۱-شرایط من رو مساعد میدونید برای ازدواج؟

۲-دوباره سراغ این خانوم برم و پافشاری کنم یا نه؟(دلم پیشش خیلی گیره ولی ایشون به ظاهر ناز میکنن)

۳-از همه مهمتر...آیا ازدواج رو مانعی برای درس خوندن میدونید؟؟؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

زندگي يك افسانه و خيال نيست بلكه يك حقيقت و واقعيت عيني مي‎باشد و اين زندگي واقعي ابعاد متعددي دارد و ما در اينجا دراين راستا به نكاتي اشاره مي‎‎‎‎‎كنيم و قضاوت نهايي را به شما وا مي‎گذاريم.
الف) كانون ازدواج يك كانون مبارك و با بركت در اسلام است و يكي از سنّت‎هاي ارزشمند به شمار مي‎رود, و اين سنّت نيكو علاوه بر ارضاي جنسي باعث تكامل, آرامش و بالندگي روحي و معنوي مي‎گردد و اگر به موقع و طبق ضوابط عقل و شرع مقدس انجام شود, باعث تقرب انسان به خدا و باعث نزول خير و بركات مي‎گردد. حضرت امام‎جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ مي‎فرمايند: دو ركعت نماز, كه انسان متأهل مي‎خواند, از هفتاد ركعت نماز, كه انسان مجرد بخواند, برتراست.[۱]
و پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد_ صلّي الله عليه و آله _ فرمودند: ما بُنِيَ فِي‎اِلاسلام بَناءٌ اَحَبّ الي اللهِ و اَعَزَّ مِنَ التَّزويج؛[۲] هيچ كانوني در اسلام بر پا نشده است كه نزد خداوند از كانون ازدواج محبوبتر و عزيزتر باشد.
شهيد مطهري دربارة نقش تربيتي ازدواج مي‎گويد: يك پختگي هست كه اين پختگي و بالندگي جز در پرتو ازدواج و تشكيل خانواده پيدا نمي‎شود و اين بالندگي مخصوص تشكيل خانواده و ازدواج است.
ب) اگر چه ازدواج امري مقدس و لازم است ولي نبايد از اين نكته غافل بود كه بايد با شرايط خاصّ خود و زمان خاصّ خود انجام گيرد تا آن بركات ويژه بر آن مرتب شود. و از جمله شرايط ازدواج اين است كه پسر علاوه بر بلوغ و عقل, توانايي ادارة يك زندگي ابتدايي را داشته باشد و نبايد تصّور شود كه ازدواج يعني وسيله دفع شهوت جنسي و بس. بلكه ازدواج بناگذاري يك زندگي مشترك و آمادگي براي تربيت فرزند و قبول مسئوليت خطير تربيت و پذيرفتن تعهّد اخلاقي و اجتماعي در مقابل همسر و خانوادة همسر ميباشد, و ديگر اينكه بايد توجه داشت همان‎طور كه تأخير در ازدواج پسنديده نيست, ازدواج‎هاي زود و ناپخته و همچنين ازدواج با افرادي كه صلاحيت يا آمادگي ندارند نيز مذموم و مشكل آفرين خواهد بود.
ج) يكي از وظايفي كه والدين در حق فرزند دارند اين است كه وقتي به سن بلوغ و كمال رسيد براي او همسري انتخاب كنند پيامبر گرامي اسلام دز اين زمينه مي‎فرمايند: مِنْ حَقِّ الْوَلََد علي والِد‎‎‎‎‎‎‎ه ثلاثة: يُحْسَِن اِسْمُهُ وَ يُعَلِّمَهُ الكِتابَه وَ يُزَوِّجَهُ إذا بلَغَ؛[۳] از حقوقي كه فرزند بر پدر دارد سه چيز است: نام نيكي براي او انتخاب كند؛ و خواندن و نوشتن ياد دهد؛ و چون به سن بلوغ برسد همسري برايش انتخاب كند.
و پدران معمولاً اين وظيفة اخلاقي را انجام مي دهند و تمام تلاش و كوشش آنان اين است كه فرزند دلبندشان به سعادت و كمال برسند و بر فرزندان لازم است در امر انتخاب همسر از نظرات والدين غافل نباشند و به خيرخواهي, دلسوزي و صلاحديد والدين توجه كنند. ممكن است آنچه را پدر و مادر عاقل و فهميده در«خشت» مي‎بيند, فرزندان جوان در «آينه» نبينند. اين مطلب درست است, اما متأسفانه در بعضي موارد بزرگترهايي يافت مي‎شوند كه يا از روي خودخواهي و هواي نفس و يا از روي جهل و ناداني تيشه به ريشة فرزندان مي‎زنند و با كج‎سليقگي, بهانه‎هاي خلاف شرع و عقل, ِاعمال نظرهاي غلط و دخالت‎هاي بي‎جا بر سر راه آنان (جوانان) سنگ‎اندازي كرده و باعث بدبختي و تباهي آنان مي‎گردند. دراين گونه موارد پسرهاي جوان دو راه در پيش دارند: ۱- باافراد بهانه تراش و سنگ‎انداز ولو والدين باشند به صورت مستقيم صحبت كنند و با طرح محترمانة مسايل و بيان نيازهاي جنسي و روحي خود و با متذكّر شدن وظايف پدري, او راقانع سازند.
۲- با قرار دادن واسطه و فرستادن كساني كه با والدين, رابطة خوب و عاطفي دارند, آنها را نسبت به مشكل جوانان متوجه سازند و با دلايل منطقي آنها را رام كنند,[۴]
د) در وجود انسان نيازهاي متعددي وجود دارد و هر كدام از اينها در موقع خاصّ بايد ارضاء شود ولي راه ارضاءِ اين نيازها بايد منطقي و شرعي باشد و بايد طوري باشد كه به ارزش‎هاي اخلاقي و ديني لطمه نزند و اگر زمينة ارضاي نيازي در جامعه به طور عقلاني وجود نداشته باشد بايد ارضاءِ آن نياز را به تأخير انداخت مثلاٌ يكي از نيازهاي اساسي انسان نياز به غذاست و اگر انسان توانايي بر‎آورده ساختن اين نياز به طور مطلوب نداشته باشد بايد به حداقل آن كفايت كند و حق ندارد براي ارضاي آن به اموال ديگران تعدّي كند. نياز به ازدواج هم يكي از نيازهاي روحي و جسماني انسان است ولي اگر شرايط مهيا نبود بايد آن را به تأخير انداخت تا زمينه فراهم گردد و با راهكارهايي كه براي جلوگيري از تحريك شهوت وجود دارد شهوت جنسي را كنترل نمود. ما دراينجا راههاي چندي را براي جلوگيري از تحريك شهوت جنسي بيان مي‎كنيم.
۱. پرهيز ازچشم چراني و دوري از نگاه به نامحرم.
۲. اجتناب از تماشاي فيلم‎هاي تحريك كننده.
۳. پرهيز از شوخيهاي جنسي و محرّك.
۴. تقيد به عبادات و واجبات مخصوصاً نماز و دعا.
۵. بيشتر روزه گرفتن و پرهيز از غذاهاي پركالري و تند.
۶. اجتناب از خلوت با زنان نامحرم.
۷. توسل و انجام مستحبات.
۸. تفكر نكردن دربارة مسائل جنسي و منحرف كردن فكر از آنها.
۹. ورزش و تلاش جسماني.
۱۰. مطالعة و كارهاي فكري.
خلاصة كلام اينكه اگر شما خيال مي‎كنيد كه واقعاً به بلوغ فكري و اجتماعي رسيده‎ايد و توانايي ادارة يك خانواده را از لحاظ اقتصادي، تربيتي و غيره داريد، بايد با والدين خود محترمانه صحبت كنيد و يا از طريق واسطه و غيره آنان را قانع سازيد و ثابت كنيد كه مرد زندگي هستيد والا بايد صبر كنيد و با عمل به توصيه‎هاي فوق‎الذكر در انتظار حصول شرايط لازم باشيد.
[۱] . وسائل‎الشيعه, ج ۱۴, ص ۶.
[۲] . بحار‎الانوار, ج ۱۰۳, ص ۲۲۲.
[۳] . وسائل الشيعه, ج۱۵, ص۲۰۰.
[۴] . براي مطالعة بيشتر, رك: ره توشة راهيان نور, ويژة ماه مبارك رمضان, انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزة علميه قم, ۱۳۷۵, ص۲۸۰ تا ۲۹۰.

موفق باشید.

سلام. راستش من اول نوشته یتان رو خوندم دیگه نتو نستم بخونم چون همون اول چرت نوشته بودید.
چون
اولا سن ازدواج از سن ۱۸ سالگی شروع میشه.جون دراین سن هر دو بلوغ جنسی وفکری رو دارا است.
به فرموده ی پیامبر اکرم (ص)/
شرایط ازدواج رو برای جوانانتان فراهم کنیسد تا خداوند بر رزق و روزی شان بیفزاید.
فاصله ی بلوق جنسی وفکری تا ازدواج نباید زیاد شود.
علت فساد والودگی های جنسی در یک جامعه به تاخیر انداختن سن ازدواج است.
دوما
کسی که کسی رو واقعا از سمیم قلب دوست داره و عاشقشه باید بهش بگه که دوسش داره. درغیر این صورت به خودش ظلم میکنه.
کجای دین امده است که عشق و علاقه ی خود رابه دیگران ابراز نکنیدوبه خودتان ظلم کنید.
نه دوستان دین ما اسلام. دین اسون وراحتی است.وخداون ان قدر بنده هاش رو دوس داره که دنبال بهانه میگرده تا گناهان بنده مومنش روببخشه

میخواستم بگم چطور دل دختر هم کلاسیم روبدست بیارم

سلام.۱۴سال دارم و عاشق دخترخاله ام هستم . کادویی گرفته ام و میخواهم کادو را داده و بگویم که دوستش دارم. او هم سن من است. ولی میترسم وقتی به او بگویم او دیگر با من حرف نزند و تحویل نگیرد. لطفا راهنمایی کنید دو شب است که دیوانه شده ام لطفا راهنمایی کنید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام. ما این کار را به صورت مخفیانه توصیه نمی کنیم و نسبت به عواقب ان هشدار می دهیم، ضمن این که علاقه یا توجه شما به ایشان معمولا از رفتار و حرکات شما در برخوردها و مهمانی ها کاملا مشخص است و نیازی به ابراز اینگونه در شرایط فعلی نیست. میتوانید کادوی خود را از طریق مادرتان به ایشان بدهید و علاقه خود را بدین وسیله ابراز کنید.
موفق باشید

سلام من پسری ۱۸ساله هستم و عاشق دختر پسر عموی بابام شدم حدود سه سالی هستش و حتی یک روز هم نشده که بهشفکر نکنم ناخوداگاه یادم میادش ...میخوام بدونم چطور میتونم بش بگم کهدوستش دارم یا اصلا کار درستی هست که بش بگم ...از طرفی هم میترسم ازدواج کنه ودرسال خیلی کم میتونم ببینمش
لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام.
شما در سن و سالی هستید که به نظر نمی رسد خودتان یا خانواده تان به این زودی اقدامی در خصوص ازدواج شما انجام دهند. بنابراین نیت ازدواج شما هرچند امری خیر و ارزشمند است اما باید بپذیرید که غیرواقع گرایانه است. مانیز به غیر از مورد ازدواج توصیه ای به ابراز عشق و ارتباط با ایشان نمیکنیم . از طرفی ارتباطات دختر و پسری، دو اشکال مهم برای شما ایجاد می کند. اولا این مسئله ذهن شما را به شدت درگیر خواهد کرد و این مسئله میتواند همه زندگی و بخصوص اموری که نیاز به تمرکز دارد مانند تحصیل و درس خواندن شما را تضعیف کند. دوم این که این ارتباط در سطوح مختلف (پیام دادن، صحبت کردن، ارتباط بدنی، روابط جنسی، و ...) ادامه پیدا می کند و موجب ارتکاب شما به اعمال نادرست و گناه آلود می شود. بگذریم از این که ممکن است اثرات مخربی برای دختر مورد علاقه شما داشته باشد که خواسته یا ناخواسته شما مسئول آن خواهید بود. البته این بدان معنا نیست که به هیچ وجه به مسئله ازدواج یا تشکیل زندگی خودتان در آینده و این قبلی مسائل فکر نکنید. اما سعی کنید تفکر و ذهنیت شما در این موضوعات در کنترل خودتان باشد.
از سویی اگر فرض کنیم شما بین پنج تا ده سال دیگر ازدواج خواهید کرد، فکر کردن به یک شخص خاص یا خدای نکرده ارتباط با ایشان به این قصد نیز امری غیر منطقی و بیهوده و خطرآفرین است. به این دلیل که در این مدت و با رشد و تحول شما از سنین نوجوانی به جوانی و قرار گرفتن در موقعیت های مختلف درسی، جغرافیایی، شغلی و ... این احتمال قوی است که هم سلایق و نظرات شما راجع به همسر آینده تان تغییر کند و هم افراد دیگری که اکنون هیچ تصوری از آنان ندارید وارد زندگی شما شوند.
بنابراین بهترین کار برای شما پرداختن به تحصیل، و تفریحات سالم است. شما باید زمان خود را به کارهایی که باید انجام دهید صرف کنید و زمان اضافه خود را برنامه ریزی کنید و به نوعی به امور سالم بپردازید. البته این نکته را می دانیم که با وجود وسایل ارتباطی و رسانه ای و جو نسبتا نامطلوب در میان هم سن و سال ها، در این دوران، این کار ساده نیست. ولی شدنی است.
موفق باشید

یعنی میگید فراموشش کنم؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. یا باید فراموش کنید، یا باید کاملا جدی و رسمی و از طریق خانواده این خواسته خود (ازدواج با ایشان) را مطرح و دنبال کنید. این امکان هست (و در خیلی موارد این اتفاق می افتد) که با توافقات بین دو طرف چندین سال بین خواستگاری، توافق، عقد و عروسی فاصله باشد، اما عموماً این مرور زمان (به ویژه در زمان حاضر) اثرات و نتایج مطلوبی نخواهد داشت. در نهایت تصمیم با خودتان است.

ممنون از جواب هاتون
فراموش کردنش برام سخته حتی غیر ممکن ... سه ساله هرروز جلو چشممه ...دوست داشتنش خیلی رو زندگیم تاثیر گزاشته ..تاثیر مثبت مثلا بیشتر و بهتر و با برنامه تر درس میخونم تا اینده بهتری داشته باشم ..از این مهم تر نزدیک شدنم به خدا و انجام عبادت و کنار گزاشتن کار های اشتباه و گناه
ضمنا خانوادم هم خبر دارن از این موضوع

سلام دقیقا همینه که گفتید .البته من خیلی وقته به طرف علاقه دارم ولی از وقتی ذهنم مشغول شد که با کاراش خواست بفهمونه و شماره بده.منمو الان یه ذهن درگیر

با سلام و ممنون از اینکه به سولات پاسخ میدید من عاشق پسر دایی مامانم شدم ۲۱ سالشه و خانواده ی مادرم هم خانواده ای مذهبی هستن برا همین شرایط برای ابراز علاقه ام بهش سخته الان که نزدیک عاشورا تاسوعاس حتما هم دیگه رو مبینیم لطفا راهنمایم کنین که چطور با رفتاری که کسی شک نکنه بهش بفهمونم دوسش دارم

با عرض سلام
من ۲۳ ساله هستم و علاقمند و خواهان دختر داییم هستم. شرایط هم مهیّا هست. تنها مشکل خونواده ام سنّ ما دونفر هست. که دختر داییم ۷-۸ ماه از من بزرگ تر هست. نظر شما چیست؟ حتما باید مرد بزرگتر از خانم باشه یا نه؟ ممنونم از کمک شما.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی، سجاد؛
دوست عزیز، بسیار خوب و قابل تقدیر است که به صورت جدی به دنبال انجام این امر مقدس هستید، اما مهیا بودن شرایط که فرمودید از نظر ما لزوما یک مسئله تمام شده نیست و برای دادن نظر کارشناسی باید موارد و مسائل مختلف مورد بررسی قرار گیرد. اما با فرض مهیا بودن همه شرایط و مناسب بودن وضعیت، واقعا تفاوت سنی اندک، مانعی بر سر راه ازدواج نیست. به صورت کلی بهتر است مرد بزرگتر از خانم باشد (آن هم با فاصله معقول و حداکثر ۵ سال) اما این مسئله یک امر قطعی نیست و با ملاحظه سایر شرایط قابل تغییر است تا جایی که ممکن است در برخی شرایط چندسال بزرگتر بودن خانم هم اشکالی نداشته باشد. این احتمال وجود دارد که این اختلاف سنی شما با دختر دایی محترمتان، بهانه ای برای والدین باشد و در واقع دلیل اصلی چیز دیگری باشد. به هر حال بهتر است از طریق صحبت یا طرح این مسئله با یکی از بزرگان و معتمدین فامیل و آشنایان و یا مشورت با یک مشاور ازدواج به صورت حضوری به یک تفاهم با خانواده برسید.
موفق باشید.

سلام.پسری۱۶ ساله هستم که سه ساله عاشق دختری که همشهریمه و خانوادشو میشناسم شدم.همه ی فکرم شده اون روز و شب به اون دارم فکر میکن .چند بار خواستم بهش از احساسم بگم ولی ترسیدم که بهم نه بگه.الان دیگه طاقت ندارم .میخوام راهنماییم کنیین که آیا کار درستیه که بهش حرف دلمو بزنم؟؟ترو خدا جوابمو بدین چون میترسم دیر بشه و یه عمر حسرت بخورم .جوابمو لطفا بدین ..مرسی

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز.
به شهر سوال خوش آمدید. برای رسیدن به پاسخ سوال بایستی شما به چند سوال پاسخ دهید. اول این که آیا قصد تشکیل زندگی و ازدواج دارید؟ و دوم این که اگر چنین تصمیمی دارید آیا شرایط ازدواج برای شما مهیاست؟ در پاسخ به سوال اول اگر پاسخ شما مثبت باشد سوال دوم را باید پاسخ دهید. اما اگر پاسخ شما منفی باشد، یعنی این که چنین تصمیم و قصد جدی ندارید، بهتر است به این فکر کنید که چرا باید با احساس علاقه نسبت به یک دخترخانم او را نیز درگیر این مسئله کنید. واقعا علاقه ای که انتهایی ندارد یا عاقبت مبهمی خواهد داشت جدای از لذت کوتاه مدت و مقطعی (البته همراه با اضطراب و استرس) چه سودی به حال شما و به ویژه دختر خانم دارد؟ در این صورت قطعا خودتان هم موافق به ایجاد چنین فضا و رابطه ای نیستید. اما اگر واقعا قصد ازدواج دارید، مسئله فرق می کند ، هرچند به نظر نمی رسد در سن ۱۶ سالگی چنین آمادگی به جهات مختلف (تحصیلی، شغلی، مالی، خانوادگی و ...) وجود داشته باشد اما از آنجا که چنین مسئله ای یک امر محال نیست، بنابراین به شما توصیه میکنیم آن را از طریق خانواده پی گیری کنید. قطعا با خیالی آسوده و با اضطراب کمتر به نتیجه خواهید رسید.
به این نکته توجه داشته باشید که شما هنوز در سنین نوجوانی هستید و قطعا تا چند سال آینده موارد متعدد و گوناگونی اینچنین برخورد خواهید داشت. بنابراین بهتر است به جای انفعال و بلاتکلیفی در این مواقع، خود را آماده و اعتماد به نفس خود را بیشتر کنید که تا زمان واقعی ازدواج فرا نرسیده ، به سادگی به هر موردی دل نبندید. قطعا فرصت برای عاشقی و ازدواج بسیار است و اکنون بهتر است انرژی خود را درگیر تحصیل و ورزش و بودن و لذت بردن با دوستان و همسالان خود کنید.
موفق باشید.

سلام من ۱۸سالمه و واقعا دختر خانمی رو دوس دارم میگم واقعاااااااااا خیلیی خیلییی میدونم عشقه بخدا خیلی سنگین متین چادری میگم واقعا دوسش دارم ینی دارم دیوونه میشم هر ثانیه من سال اخرمه با این دختر خانم توی اموزشگاه یکی از فایملامون اشنا شدم لامصب بیرونم نمیاد حرف دلمو بهش بگم از طرفی صاحب اموزشگاه فامیله اگه یه وقت بفهمه ابروم خیلی بد میره نمیدونم چیکار میکنم چند بار نگاش کردم حواسش بود یه ثانیه صورتیو برگردوند یه نمه جدی بود ازطرفی ام نمیخوام از دستش بدم البته بعضی وقتا نگامم میکنه خیلی دوست دارم بدونم اونم احساسی به من داره البته ما سال قبلم چند ماه باهم بودیم توی یه کلاس چیکار کنم راهنماییم کنید فقط سریع خواهشا چون وقت زیادی ندارم بگمم واسه زندگی ایندم میخوامش هرکاری ام میکنم واسش چون خیلی میخوامش فرصتی پیش نمیاد احساسمو نسبت بهش بگم به نظرتون چه جوری بهش بگم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم.
دوست عزیز، ابتدا باید عرض کنیم همانطور که خودتان هم تأکید فراوان کردید، در حال حاضر گویا احساساتی با این مسئله برخورد کرده اید. بهتر است برای امر چنین مهمی کمی با تأمل بیشتر و احساسات کمتر برخورد کنید تا هم نتیجه بهتری بگیرید و هم خود و اطرافیان را کمتر دچار زحمت نمایید. اما نکته بعد این که اگر واقعا قصد ازدواج و تشکیل زندگی (چه الان چه مثلا دو سال دیگر) را دارید و هدف شما یک عشق پاک است، بهتر است از اطلاع اقوام و دیگران هراسی نداشته باشید. شما بهتر است این تصمیم و احساس مثبت خود را به اطلاع خانواده برسانید و از طریق ایشان اقدام کنید. با این کار هم دختر خانم احساس اطمینان و اعتماد بیشتری نسبت به شما خواهد داشت و هم نیازی به مخفی کاری نخواهد بود.
موفق باشید.

پسری ۱۴ ساله هستم قیافه متوسط هوش خیلی بالایی دارم درسمم فوقالعاده خوبه توی یه خانواده مذهبی بزرگ شدم عاشق دختری که یک سال ازم بزرگ تره شدم خیلی دوستش دارم اون نمیدونه چیکار کنم بفهمه و عاشقم بشه

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، سلام.
شما اکنون در ابتدای راه ساختن آینده خود هستید و احتمالا فکرها و آرزوهای زیادی برای آینده خو دارید.به شما پیشنهاد میکنم پیش از تصمیم گیری راجع به این مسئله ساعتی با خودتان بیاندیشید و به چند سوال صادقانه پاسخ دهید.
مهمترین برنامه شما برای آینده چیست؟
اگر هدفی برای خود تعیین کرده اید آن هدف چیست؟
آیا انجام این کاری که فعلا در مورد آن شک دارید، کمکی به شما در رسیدن به این هدف خواهد کرد؟ و چقدر؟
این نکته را در نظر داشته باشید که رسیدن به هر هدفی، هزینه هایی دارد (هزینه های مادی، معنوی،...)، قید برخی لذت ها را زدن میتواند یکی از این هزینه ها باشد.
موفق باشید.

سلام اقای دکترمن چن سالی با ی دختر دوست بودم حالا نامزد کردیم انگار یکم سرد شدم ولی دوست ندارم بهم بخوره دوست دارم مث قبل عاشقش باشم بنظرتون چیکار کنم راهنمایی کنید؟!

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست گرامی. به شهر سوال خوش آمدید. توجه داشته باشید که علاقه و محبت بین دو نفر، یک امر تعاملی است. هرچند ممکن است فراز و نشیب داشته باشد یا در هر کدام میزان متفاوتی داشته باشد اما به هر حال در یک تعامل تعریف می شود. قطعا میزان علاقه و محبت شما نسبت به همسر آینده تان از ابتدا تا کنون ثابت نبوده و نخواهد بود، و همانطو رکه خودتان اشاره کردید کمی سرد شدید. این هم قطعی است که سردی یک طرف در طرف مقابل نیز تأثیر میگذارد، چنانچه رفتار و افکار محبت آمیز یک طرف در دیگری مؤثر است. پس سعی کنید در این تعامل نقش فعالی داشته باشید.
اکنون به این مسئله نمیپردازیم که روابط پیش از ازدواج چقدر در سردی پس از ازدواج مؤثر است (اما بدانید هست)، ولی شما با تلاش بیشتر و صبوری میتوانید به لطف خدا این ضعف را جبران نمایید. مطالعه مطالب لینک زیر میتواند به شما کمک کند:
http://www.soalcity.ir/node/2312
موفق باشید.

سلام خدمت شما میخواستم ببینم که چگونه دختری دوازده ساله که به تازگی رابطه ام باهاش خوب شده را بیشتر به خودم علاقه مند کنم ؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
دوست عزیز، ضمن این که مقصود شما از رابطه با یک دختر دوازده ساله، و نیز مشخصات خود شما واضح نیست، باید بدانید درگیر کردن یک دختر دوازده ساله در چنین مسائلی حتی به قصد ازدواج هم اگر باشد، اصلا به صلاح شما و ایشان نیست.
موفق باشید.

سلام.من الان حدود ۵ساله که در دانشگاه به یک نفر علاقه دارم.که از نگاه شروع شد ولی یکطرفه وفقط این علاقه از طرف من بود .من دختر چادری ومومنی هستم ولی دچار این عشق شدم و۵ساله ارامش رو ازم گرفته .با وجود این همه عشق همیشه ازترس اینکه به گناه نیفتم حتی ازش رو برگردوندم وهیچ وقت باایشون حرف نزدم.ولی دیگه خسته شدم.اون از شدت علاقه ی من خبر نداره پس ممکنه هر لحظه کسی وارد زندگیش بشه اون موقع من چیکار کنم.ایابازم باید صبر کنم.دیگه بریدم.نه می تونم فراموشش کنم نه ادمی هستم که بخوام وارد رابطه باکسی بشم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی. به شهر سوال خوش آمدید.
علاقه و احساسات عاطفی بین دختر و پسر به ویژه در شرایطی که مراوداتی وجود داشته باشد، میتواند امری طبیعی قلمداد شود. قصد بنده این نیست که انتخاب یا به اصطلاح خودتان عشق شما را زیرسوال ببرم اما در اکثر موارد چنین علاقه هایی که ممکن است حتی به روابط عاطفی و گاه روابط بیشتر نیز منجر شود، لزوما نشانه یک علاقه و صمیمیت واقعی و پایدار نیست و حتی اگر به ازدواج نیز منجر شود در خیلی موارد با مشکلاتی مواجه می شود. پس این نکته اول که در نظر داشته باشید علاقه شما هرچقدر هم شدید باشد نشانه درست بودن آن نیست. نکته دوم این که این علاقه به اذعان خود شما همچنان یک طرفه است. دوست داشتن یک طرفه مانند رنج و عذاب یک طرف میماند و به صلاح شما نیست. البته شما میتوانید به صورت غیر مستقیم و از طریق برخی دوستان یا اساتید مطمئن و مورد اعتماد میل و نیت طرف مقابل را نیز جویا شوید و میزان آن را بسنجید، اما هیچگاه نمیتوانید چون کسی را دوست دارید، او را نیز مجبور به دوست داشتن خود نمایید. پس دقت داشته باشید که این احتمال وجود دارد علیرغم علاقه وافر شما، طرف مقابل چنین علاقه و میلی نداشته باشد.
البته همانطور که گفته شد میتوانید به طریقی این مسئله را جویا شوید و حداقل خیالتان از این بابت راحت شود اما با توجه به نکاتی که عرض شد و با واقع بینی کامل. و نه رؤیاپردازی!
انشالله موفق باشید.

سلام من پسری ۱۸ ساله هستم که در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم نه ب اون صورت که خیلی مدهبی سفت و سخت باشنداما یه چیزهایی براشون خط قرمز محسوب میشه و اما سوال و زندگی من، بنده ۲ سالی است که در جزیره کیش زندگی میکنم و به دلیل علاقه مندی ام به سینما زیاد
به محافل هنری میرم و در آنجا با یک آقایی آشنا شدم که کلی کار هنری داشتن و رابطه ی صمیمی خیلی خوبی باهاشون پیدا کردم به طوری که من رو وارد جمع خوانوادگی خودشون کردند و در این دیدارها من عاشق دخترش شده ام که همسن من است علایقمون خیلی شبیه همه و خیلی دختر خوب و مهربون و خوشگلیه و خیلی هم باهم صمیمی هستیم ولی میدونم این صمیمیت از طرف اون از عشق و علاقه نیست به دوستی من و پدرش مربوطه ولی من عاشقشم،دیوانه اش شده ام و ذهن من رو درگیر خودش کرده و به دلیل اینکه کیش کوچیکه و خیلیا همدیگه رو میشناسن دوستام متوجه شدند عاشق چه کسی شده ام و به من میگن از فکرش بیام بیرون چون هم قبلا با خیلی از پسرها دوست بوده{برای خانواده اش زیاد این مسايل ذوستی با پسر مهم نیست} و سطح خانوادگی مون به هم نمیخوره ولی همه ی فکر ذهنم رو به خودش درگیر کرده به طوری که وقتی دلتنگش میشم با دیدن عکس هاش تو اینستاگرام آروم میشم و من هم کلی سعی کردم با کارام متوجه اش بکنم که من دوستش دارم و هر روز جایی میرم که پاتوقشه براش فیلم خریدم ولی متوجه نمیشه و جدیدا دیدم با یک پسری میگرده که خیلی پولداره و میخام سریعا بهش بگم دوستش دارم تا دیر نشده به نظر شما چی باید بهش بگم که هم ناراحت نشه و دلخوری هم ایجاد نشه و برام گدشته اش مهم نیست چون عاشقشم و قصد من دوستی نیست قصد من اینه تا یه مدت باهم باشیم و بعد برای ازدواج فکر کنیم ممنون میشم پاسخ دهید و البته ببخشید طولانی شد

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام.
ما شناخت کافی از ایشان (و شما) نداریم اما با توجه به گفته های خود شما، به صلاح نیست روی این مورد سرمایه گذاری روحی و روانی کنید.
موفق باشید.

با سلام
من یک پسر ۱۷ ساله هستم
تا ب حال با کسی دوست نشدم و دلم هم نمیخواد ک با کسی رابطه داشته باشم
چون فک میکنم اگه برم جلو و وارد رابطه ای بشم
مردم راجبم بد فکر میکنن و اینا...
من خیلی سرسنگینم و سربه زیرم
جدیدا از یه دختر خوشم اومده ک میدونم اونم از من خوشش میاد
ینی همیشه نگام میکنه و میدونم ک دوسم داره
تو کل روز...کلی دختر نگام میکنه و منم خیلی عادی برخورد میکنم
ولی این دختر با همشون فرق داره
رفیقام همشون دوس دختر دارن
منم از این دختر واقعا خوشم میاد ولی میترسم
زندگیم نابود بشه
ب درسم لطمه بخوره...چون سال بعد کنکور داریم
ولی از مخم نمیره
همیشه تو فکرمه...نمیدونم چیکار کنم...نمیتونمم برم بش چیزی بگم..چون هم روم نمیشه..هم نمیتونم..واقعا نمیدونم چیکار کنم..نمیخوام بگم عاشقشم...یه حسی بش دارم ک ب هیچکس دیگه تاحالا نداشتم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما دوست عزیز،
پاسخ شما به خوبی در پست ابتدایی داده شده است. اما این نکته را مجددا یادآوری میکنیم که همانطور که شما خودتان فرمودید، این مسئله جدای از مسائل اجتماعی که ممکن است برای شما پیش آورد، برای اهداف تحصیلی و درسی شما مضر خواهد بود. ممکن است اکنون فکر شما به صورت مداوم مشغول همین مسئله باشد (که با استفاده از برخی راهکارها میتوانید این میزان را کاهش دهید. به این لینک مراجعه کنید http://www.soalcity.ir/node/1700)، اما دقت داشته باشید که با اقدام به ایجاد این رابطه به هر شکل، نه تنها این دغدغه شما از بین نخواهد رفت بلکه روز به روز (و به ویژه بسته به عکس العمل طرف مقابل) شما را بیشتر و بیشتر درگیر خود خواهد نمود.
موفق باشید.

یعنی چی؟ ... طرف عاشق شده شما میگی سنت کمه به ما تو سن ۲۰ سال کتاب تنظیم و دانش خانواده رو میدن تا بخونیم اگه نگه هر شب شاید با گریه بخوابه که چرا بهش نمیرسم هر ساعت هر دقیقه هر ثانیه بهش فکر میکنه با خودش حرف میزنه با تصور اینکه با اون حرف میزنه سنش کمه به درک ملاک نیس که ۲۱ ساله عاشق شده الحمد الله یه نشون بکنن البته اگه دختر هم دلش با ایشون باشن دو سال سربازی و دوران نامزدی و بعد ازدواج درسته شاید اولش کوه اورست پیش روت باشه ولی حداقلش میدونی که آخر به دختری که میخوای میرسی. یاعلی مدد بی حد و عدد

با سلام خدمت عزیزان بنده بیست سالم هست که الان نزدیک یه ساله دارم خودمو عذاب میدم از ته دلم عاشق یه دختر خانمی شدم که حاضرم همه چیو به پاش بندازم اما نمیفهمه بهش گفتم میخوامت واس همیشه اما نفهمید خیلی مغروره و لج میکنه تک فرزند مامان و باباشه بنده اگه بگم عاشقشم شاید شما یه چیز معمولی فکر کنید اما من شدید عاشقشم و خودکشی هم کردم یه بار که به خیر گذشت چطور بفهمونمش عاشقشم؟ خیلی دلم گرفته

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
دوست عزیز، اولا توجه داشته باشید که انسانها همه دقیقا عین هم نیستند و تفاوتهای فردی در بین ماها وجود دارد. بنابراین برای داشتن یک رابطه بهتر با همنوعانمان، ضمن اینکه یک سری کلّیات از همه انسانها (یا خانمها، یا آقایان، کودکان، و غیره) باید بدانیم، لازم است به یک شناخت حداقلی نسبت به فرد روبروی خود برسیم تا بدانیم چگونه با وی رفتار کنیم. توصیه ما هم در حد کلیات خواهد بود و تا نسبت به فرد مورد نظر آشنایی نداشته باشیم نمیتوانیم راهکار دقیقی ارائه کنیم. ثانیا، اگر هدف شما یک عشق مقدس از طریق یک رابطه درست و اصولی و مقدس است، یعنی "ازدواج"! بهتر است از طریق خانواده ها اقدام کنید. چه در مورد این خانم و یا در مورد هر خانم دیگری که ادعای عشق او را دارید. قطعا در این شرایط هم ایشان اطمینان بیشتری به ادعای شماخواهد داشت و هم شما با خیالی آسوده راه را به پیش می روید. به نظر شما اگر دختر خانمی بداند که آقاپسری که به زبان ادعای عشق (و آرزوی زندگی مشترک با وی) را دارد، خود را به سادگی با یک جواب ردّ میکشد، و یا به اصرار مثلا میخواهد که او با وی رابطه نزدیک برقرار کند، به وی اطمینان بیشتری خواهد کرد برای زندگی مشترک یا آقاپسری که کاملا جدی و مردانه جلو بیاید و عشق خود را برای زندگی کردن پیش بکشد نه برای مردن!؟
موفق باشید

به نظر من اگه قسمتتون باشه خودش میاد جلو وگرنه ارزش نداره غرور خودتونو خرد کنید

سلام علیکم. اقای مشاور من امسال کنکور دارم و میخام وارد دانشگاه بشم انشاالله .ولی یه دختره بدجوری رفته تو ذهنم تمرکزمو بعضی موقع ها بهم میریزه. تو کلاس زبان میبینمش هفته ای یکی دوبار . اول هم اون سلام میده ولی رابطه ی ما در حد یه دونه سلام گفته‌.
دارم روانی میشم دختره همچی تمومه همچچچچچچچچچی
یه داداش ۲۰ ساله هم داره ک خیلی خوشحالم ک داره چون جلوشو میگیره نمیزاره ب راه اای وج کشیده شه.
تقریبا یه سال یا یه سالو نیم از من کوچیکتره.
منم اردیبهش امسال تازه وارد ۱۸ سال نیشم و میدونم ک زود هست ولی چیکار کنم خوب ازش خوشم اومده. یه پیشنهاد دارم اینه که بعد کنکور یعنی ۷ ماه دیگه من بهش یجوری شمارشو گیر بیارم و تو مجازی بهش بگم . راستش خیلی ترس دارم . خیلی ترس دارم ک دوسپسر داشته باشه . خیلی ترس دارم . با اینکه داداش داره ولی میترسم
اگه تو این مدت از سرم نپره میفهمم ک لشقه و بهش میگم . از طرفی سنمون پایین هستش اونو چیکار کنم. ینی بهش پیشنهاد بدم بعد چن سال دوست بمونیم بدون اینکه خانوده ها خبر نداشته باشن.
اخهدتو خانواده ما همچین چیزی خیلی غیر عادیه ک پسر تو سن ۱۸ سالگی عشقشو بروز بده. از طرفیرهم نگران اینم ک بهش بگم و اون قبول نکنه
خواهش میکنم پاسخ بدید چون من هر ساعت چک میکنم مممنننننون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
دوست نوجوان، بعید است این دختر، اولین دختری باشد که شما را به فکر فروبرده باشد، اما اگر هم بر فرض چنین باشد، آخرین نفر نخواهد بود!
به این نکته توجه داشته باشید که کشش بین جنس مخالف همواره در انسان وجود دارد ، در کودکی به شکلی، نوجوانی به صورتی دیگر، و بزرگسالی به نوعی کاملتر! این که با خود چنین تحلیل کنید چون از فلانی خوشم آمده پس عاشقش هستم و بنابراین باید با او رابطه داشته باشم یا به او بگویم! این منطق نمیتواند کمکی به شما کند. قطعا در سن ۱۸ سالگی، تصمیم شما برای برقراری یک رابطه پنهانی با یک دختر خانم به دلیل علاقه واقعی به عنوان شریک زندگی و به عبارت دیگر ازدواج نیست! این رابطه نه تنها عاقبت خوشی برای شما نخواهد داشت، برای دختر خانم هم میتواند مخرب باشد.
البته خودتان هم اذعان کردید که عشق ۱۸ سالگی عجیب است! البته همانطور که گفتیم علاقه به اشخاص و افراد مختلف چیز عجیبی نیست اما در هر سن و سالی به گونه ای بروز میکند. نکته مهم در چنین مواردی، دامن زدن به این احساس است! مطمئن باشید هرچقدر به این عشق کاذب خود، دامن بزنید و درگیر آن باشید، رهایی از آن و عواقب آن دشوار تر خواهد بود.
البته اگر گمان میکنید خانواده های شما در این سن و سال (یا حداقل یکی دو سال آینده) با ازدواج شما موافقت میکنند، بهترین کار درمیان گذاشتن این علاقه با خانواده است. اما چنین چیزی بسیار بعید به نظر می رسد.
متن ابتدای همین پست را چند بار مطالعه کنید و در آن دقت کنید.
موفق باشید

سلام
چند روزه دارم این صفحه رو میخونم و با مقایسه خودم با برخی نظرات به یه نتایجی رسیدم.
من ۲۰ ساله هستم و دانشجو معلم هستم.
کم کم از یک خانم چادری که سنش مطمئنم از من کمتره خوشم اومد به این صورت که صبحایی که باید به مدرسه یا دانشگاه میرفتم سر یه ساعت خاصی ایشونو میدیدم و این حدود ۳ سال طول کشید و تقریبا چند ماهی میشه فهمیدم که جدی دوسشون دارم.ولی اصلا شناختی ازشون ندارم و باهاشون یه کلمه هم حرف نزدم فقط حدود محل سکونتشونو میدونم چون تقریبا تو یه محله هستیم.
سر این که نمیخوام ریسک بدون پایه ریزی بکنم خیلی تحقیق کردم درباره ازدواج و فهمیدم فقط احساس نیست و مدتیه سعی دارم منطقی بهش نگاه کنم و از دیدن ایشون هم اجتناب کنم.
از نظر شغلی من تقریبا سه سال دیگه معلم میشم و از همین الان هم استخدام هستم و البته مشکل سربازی ندارم.
از الان به فکر جمع کردن سرمایه برای خرید خودرو و وام مسکن هستم و کلا دیدم طوری شده که دنبال ساختن زندگی آیندم هستم.
حالا با خودم تصمیم گرفتم فقط رو بهتر کردن شرایط زندگیم تمرکز کنم.فکر درسم باشم. و کمتر به اون خانم فکر کنم.اما به اون خانم واقعا علاقه دارم و با توجه به این که اولین باره که این اتفاق میوفته که به کسی علاقه داشته باشم و برام چیز عجیبیه...سخته
از یه طرف هم این نگرانیو دارم که ممکنه اصلا ایشونو دیگه نبینم تا ۲۳ ۲۴ سالگیم.و خیلی نگرانیای دیگه مثلا این که شاید اصلا نتونم شرایط ازدواجو جور کنم چون ثروتی ندارم و فقط در صورت گرفتم وام و کمک مادرم میتونم تا حدودی یه حداقلاییو جور کنم.و خیلی خیلی نگرانیای شبیه اینا...
من شرایطمو و برنامه هامو براتون گفتم
حالا اصلا این برتامه ها به نظر معقول میان یا فقط خوش خیالیه منه برای آینده؟میترسم اون طور که من میخوام پیش نره درسته یه کلیاتیو گفتم ولی خیلیاش به یه سری مسائل دیگه مربوط هستن که اگه حل نشن برناممو میریزه به هم.
مشکل من تصمیمیه که الان گرفتم اما فکر نکردن به اون خانم سخته و همین طور نگرانی های آینده که درگیرم میکنه.
الان میگید من چیکار کنم؟

تصویر مشاور شهر سوال

سلام دوست عزیز. به شهر سوال خوش آمدید.
توصیه ما این است که اگر به صورت منطقی در این مورد فکر کردید و شرایط کلی و اولیه شما و ایشان مناسب ازدواج با یکدیگر است، این موضوع را به صور جدی دنبال کنید. با خانواده خودتان درمیان بگذارید و اجازه دهید از طریق خانواده ها یک اجازه اولیه جهت خواستگاری یا چیزی شبیه این پیش بیاید. به نظر می رسد شما شرایطی دارید که با وجود یک همسر خوب و همراه، میتوانید با تشکیل زندگی (یا حداقل عقد اولیه) به سرعت وارد زندگی مشترک بشوید. پس از گرفتن جواب مثبت برای طرح خواستگاری، هم خودتان و هم خانواده میتوانید با دقت بیشتر و از طرق مختلف تحقیقات و بررسی هایی انجام دهید.
موفق باشید.

با عرض سلام و خسته نباشید
پسری هستم ۲۶ ساله که حدود ۱۴ ساله که عاشق دختری که هم سن خودم وفامیلمون هستن شدم اما بدلیل شرایط فامیلی این قضیه رو نتونستم ابراز کنم.اوایل فکر میکردم که این موضوع ی حس زودگذر هستش اما هرچه قدر جلو رفتم علاقم نسبت به ایشون بیشتر شد.از نظر شرایط خانوادگی،تحصیلات و... هم مثل هم هستیم و هردو پدرمون رو از دست دادیم. حتی برای اینکه بدونم حسم زودگذر هست یا خیر سعی کردم به مدت چند سال ایشون رو نبینم اما علاقم بیشتر شد .در دوران دانشجویی هم پیشنهاد زیادی برای دوستی و ازدواج داشتم اما بخاطر عشقی که به ایشون داشتم وتصمیمم برای ازدواج با ایشون نپذیرفتم.مدتی قبل توی یک مراسم با ایشون در مورد مسائل درسی و کار و... بحث کردیم و ایشون گفتن کار خیلی واجبتر از گرفتن ارشد هستش و فکرم رو بذارم روی کارم،حتی صحبت ما جوری بود که برادر ایشون که داماد ما هستسن به خواهرم با خنده گفتن این دوتا چه خوب باهم گرم گرفتن ،من الان محدودیتی از نظر درس ،خدمت،کار ندارم،خانواده خودم رو هم در جریان گذاشتم و موافقن.حالا میخوام اول از نظر ایشون در مورد خودم مطمئن بشم و بعد بصورت رسمی خواستگاری کنم اما اینکه چجوری این کار رو انجام بدم موندم.ایا خودم مستقیم با ایشون صحبت کنم؟ایا از یک واسطه استفاده کنم؟ ایا اگه از یک واسطه استفاده کنم در نظر ایشون فرد بی اعتماد به نفسی جلوه میکنم که توان ابراز احساس و علاقه نداره؟ واقعا نمیدونم چیکار کنم
ممنون میشم راهنمایی کنید.

تصویر شهرسوال

پرسشگر محترم! ضمن تشکر ازارتباط شما با اين مرکز، در مورد علاقه به فردي كه بيان كرديد بايد عرض نماييم قبل از هر چيز به اين نكته اساسي توجه كنيد كه اصلا نبايد به شكل مستقيم اين مسئله را با او مطرح نماييد يا حرکاتي از خود مبني بر ابراز علاقه انجام دهيد؛ زيرا اگر او دختر پاك، منطقي و مؤمني باشد، قطعا از اين رفتار ناراحت شده و از شما متنفر خواهد شد و اگر دختري باشد كه با اين رفتار مشكلي نداشته باشد، مشخص مي‌شود كه به درد همراهي شما در زندگي آينده نمي‌خورد. پس ريسك نكنيد تا احساس تان را با اين كار، خاكستر نكنيد. بلکه بهتر است اين علاقه را از مسير خانواده تان به ايشان منتقل نماييد. در واقع مي توان گفت خواستگاري رسمي از خانواده دختر، آزموني است براي نشان دادن ميزان عشق و صداقت پسر و پيامي روشن از علاقه و تمايل متقابل دختر به پسر. وقتي شما ايشان را خواستگاري كنيد و او هم پاسخ مثبت دهد يعني او هم به شما علاقه دارد. اين فرايند از اين جهت داراي ارزش مضاعف است كه علاقه دختر و پسر بدليل همراه شدن با مشورت والدين و تحقيقات لازم، از قالب هيجان و ادعا خارج شده و كمي عاقلانه‌تر مي‌گردد. صرف اينكه شما به ايشان علاقمند هستيد كافي نيست بهتر است بدون اينكه احساسي و عاطفي با اين موضوع برخورد كنيد، وجود يا فقدان نشانه ‌هاي اوليه يك همسر مناسب را در او بسنجيد؛ (مثل پايبندي به دستورات ديني، خوش اخلاقي، اصالت خانوادگي و ...) اگر اين معيارها را داشت او را در مراسمي رسمي، از خانواده‌اش خواستگاري كنيد.
همچنين استفاده ي اوليه از واسطه نيز بسيار مفيد است و به احتياط نزديک تر و البته نگران اينکه شما را فردي بدون اعتماد به نفس بدانند نباشيد زيرا اين موضوع اتفاقا فهم و درايت شما را اثبات مي کند و اين روش به صواب نزديک تر است.
اينجاست که ناراحتي به وجود نمي آيد و روند صحيح پيش مي رود و انشاء الله بعد از دريافت پاسخ مي توانيد اقدام رسمي نماييد.
موفق باشيد.

سلام من پسری ۱۸ ساله هستم ۳ ساله عاشق دختر عموم که ۱۶ ساله است شدم که اونم یه جورایی یه رفتارای خاصی از خودش نشون میده که امیدوار میشم اونم به من علاقه داره اما من فک میکنم یکی دیگه رو دوست داره بنظرتون چکار کنم حرف دلم رو بش بزنم یا نه؟ آخه میترسم که از دستش بدم؟ لطفا راهنماییم کنین...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
دوست نوجوان، اگر قصد شما از ورود به این عشق و علاقه تفریح و وقت گذرانی است، طبیعتا ما توصیه ای به جز منصرف شدن نداریم. اما گر تصمیم شما پیوند ازدواج با دختر عموی تان است، طبیعتا باید بپذیرید که برای ازدواج یک سری شرایط را شما باید باشید یک سری شرایط را ایشان داشته باشند و یک سری شرایط را خانواده ها باید بپذیرند و مهیا کنند. اگر فرض را بر قصد ازدواج شما بگذاریم، باید ببینیم آیا شما به عنوان یک پسر ۱۸ ساله شرایط ازدواج را دارید؟ دختر عموی شما شرایط آن را دارد؟ اگر صرفا نسبت به علاقه سوال دارید، با توجه به اینکه فرد مورد نظر شما از اقوام شماست، میتوانید از طریق برخی افراد خانواده این را بفهمید، اما اگر قصد جدی تری دارید، بهتر است آن را با والدین خود مطرح کنید. طبیعتا طرح این مسئله بطور مستقیم از سوی شما جالب نیست ولی خانواده شما میتوانند به روشهای خودشان آن را حل و فصل کنند. پس از این است که در صورت تمایل دو طرف و تمایل دو خانواده بایستی صبر کنید تا در موقعیت مناسب زمانی وارد مراحل جدی تر ازدواج بشوید.
موفق باشید.

سلام پسری ۱۷ ساله هستم که به یه دختری علاقه دارم چطوری با رفتارم بهش بفهمونم که دوستش دارم

تصویر شهرسوال

پرسشگر گرامي، خوشحاليم که مخاطب ما هستيد. اميدواريم که راهنماي خوبي براي شما در اين موضوع باشيم. اولا بايد ديد که نيت شما از ابراز علاقه به اين دختر چيست؟ آيا شرايط ازدواج را داريد يا خير؟ وقتي شما شرايط ازدواج نداريد چرا مي خواهيد به او ابراز علاقه کنيد؟ آيا پيامد اين کار چيزي جز وابستگي شما به هم و ايجاد رابطه دوستانه خواهد بود؟ آيا شما مي خواهيد با او دوست شويد؟ آيا از عواقب دوستي با نامحرم اطلاع داريد؟
ابراز علاقه به جنس مخالف اولا باعث شکل گيري رابطه دوستانه با او و تحريک مداوم جنسي مي شود. ولکن تجربه ما مي گويد که اين رابطه ها معمولا به ازدواج ختم نمي شود. همچنين اين رابطه ها عواقب زيادي به دنبال دارد، از گناهان زيادي که در اين رابطه اتفاق مي افتد تا وابستگي، بي اعتماد و شک به هم در اين رابطه، ختم نشدن به ازدواج، لو رفتن و آبروريزي، مشکلات قانوني، درگيري، صرف هزينه هاي زياد، سخت شدن انتخاب همسر در آينده و ناتواني در صميمي شدن با همسر در آينده و ... .
براي ازدواج يک سري مقدمات و شرايط وجود دارد که انسان ابتدا بايد آن شرايط را داشته باشد و سپس اقدام به ازدواج کند.
از جمله شرايط ازدواج رسيدن به بلوغ فکري، اجتماعي، عاطفي و اقتصادي است. يعني مثلا فرد بفهمد كه هر روز نبايد به گردش و خوشگذراني پرداخت و يا اينکه بداند كدام مسئله در زندگي مهمتر است و وقت بيشتري لازم دارد. نسبت به خود و خانواده خود مسئوليت پذير است. تصميم هاي سنجيده و از روي فکر بگيرد و قبل از هر کاري در مورد آن فکر کند. همچنين او بايد توانايي ابراز احساسات و تبادل محبّت بصورت پايدار را در خانواده، داشته باشد. همچنين بتواند با خانواده همسر ارتباط برقرار کند و تعاملات اجتماعي معمول را داشته باشد.
همچنين بايد شغلي داشته باشد تا بتواند هزينه هاي اوليه ازدواج و هزينه هاي جاري زندگي مشترک را تامين کند. اگر جوان شغلي نداشته باشد علاوه بر اينکه خانواده دختر با ازدواج او مخالفت مي کنند، خانواده خودش نيز رغبتي به اين امر نشان نمي دهند.
در شرايطي که پسر شرايط ازدواج را ندارد، بهتر است که فکر خود را با ازدواج درگير نکند و موردي را براي ازدواج در نظر نگيرد.
انسان در سنين نوجواني و اوايل جواني ممکن است تغييرات زيادي را در ابعاد ايماني، شخصيتي، اخلاقي و اهداف زندگي در خود تجربه کند، تغييراتي که احتمالا روي انتخاب هاي او نيز تاثير خواهند گذاشت. و حال اگر فردي را از قبل به عنوان يک انتخاب با معيارهاي قبلي داشته باشد

ممکن است اين انتخاب با انتخاب بعدي و با شرايط جديد تطابق نداشته باشد و يک طرف از انتخاب سابق خود پشيمان شود. حال تصور کنيد که طرفين وابسته هم شده باشند، در چنين شرايطي مشکل بزرگي بر سر راه جدايي آنها خواهد بود. همچنين اگر خانواده ها با اين ازدواج مخالفت کنند.

سلام پسری ۳۱ ساله هستم نزدیک به ۶ ماه به همکار سابقم علاقه مند شدم
۱- همکارم ۲۲ساله است.
۲- چون تقریبا دیگه نمیبینمشون احساسشونو نسبت به خودم نمیدونم.
۲- می خوام بابت ازدواج باهاشون صحبت کنم ولی نمی دونم مستقما با خودشون صحبت کنم یا واسطه بفرستم با خانوادشون صحبت کنه؟
۴- از لحاظ فرهنگ تقریبا تو یک سطح هستیم شاید خانواده آنها مقداری بالاتر باشن.

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام
احساس، علاقه‌‌ و گرايش‌تان نسبت به جنس مخالف و تمايل به ازدواج و تشکيل خانواده قابل درک است، همانطور که مي‌دانيد ازدواج يکي از مهمترين رويدادهاي زندگي است و نقش مهمي در سعادت و خوشبختي انسان دارد، همچنين اگر به نحو صحيح انجام پذيرد بسياري از نيازهاي انسان را اعم از نيازهاي عاطفي و جنسي را تامين و باعث آرامش روحي انسان مي شود؛ در مورد سوالي که مطرح کرده‌ايد پيشنهاد مي شود که به از طريق واسطه موضوع را با خانواده ايشان مطرح کنيد و بخواهيد که جواب مثبت يا منفي خود را بيان کنند؛ تا از نظر رواني و عواطفي درگيري ذهني نداشته باشيد.
در انتخاب همسر نخستين و مهمترين کار اين است که ملاکها و معيارهاي يک همسر مناسب را بدانيم و آنها را لحاظ کنيم؛ در ادامه نکاتي کلي در مورد معيارهاي ازدواج بيان مي‌شود:
۱. تدين و ايمان؛ كسي كه پايبند به دين، كه اصلي ترين مسأله زندگي است، نباشد هيچ تضميني وجود ندارد كه پايبند به رعايت حقوق همسر و زندگي مشترك باشد.
۲. شخصيت سالم؛ منظور داشتن صفات و ويژگي‌هاي پسنديده مانند صداقت، مسئوليت پذيري، وفاداري، مهرباني، دلسوزي، فروتني، صبر، گذشت، نرم خويي است.
۳. اصالت خانوادگي؛ ازدواج دختر و پسر تنها پيوند و تركيب دو فرد نيست، بلكه پيوند دو خانواده است و نمي توان گفت من مي‌خواهم با خود اين فرد ازدواج كنم و كاري به خانواده و فاميلش ندارم. زيرا اين فرد شاخه اي است از اين خانواده و از ريشه هاي درخت همان خانواده تغذيه كرده است و صفات اخلاقي، روحي و جسمي آن خانواده از راه وراثت و تربيت به اين فرد منتقل شده است.
۴. كفويت؛ كفويت به معناي تناسب و هماهنگي دختر و پسر مي‌باشد. به عنوان يك قانون كلي مي‌توان گفت كه تناسب و هماهنگي در معيارها امري لازم و ضروري است؛ چرا كه هر چه تناسب در زمينه‌هاي مختلف مانند تحصيلات، سن، زيبايي، وضعيت اقتصادي، وضعيت اجتماعي بيشتر باشد، دوام و استحكام زندگي خانوادگي بيشتر خواهد بود و احتمال كمتري براي از هم گسستن پيوند زناشويي وجود خواهد داشت.
چند توصيه كلي:
۱. اينکه همسر انتخابي مي بايست تمام معيارها را دارا باشد بدان معنا نيست كه در تمام معيارها صد درصد و كامل باشد، بلكه به اين معناست كه حداقل نمره قبولي را داشته باشد. يعني اينكه وقتي نمره هر يك از معيارهاي ازدواج را كه با هم جمع كرديد، او ميانگين مطلوب را از نظر شما داشته باشد. به عبارتي در مجموع ۶۰ تا ۷۰ درصد ملاك هاي ازدواج را دارا باشد.
۲. ذکر اين نکته هم ضروريست كه لحاظ اين معيارها به تنهايي نمي‌تواند ضامن موفقيت ازدواج گردد. عامل مهم ديگر موفقيت يا عدم موفقيت ازدواج، به ميزان عمل كردن زن و شوهر به وظايف شان برمي‌گردد. به عبارتي ادامه موفق زندگي مشترك نياز به آموختن مهارت هاي زندگي است.
۳. دين داري سالم لازمه داشتن شخصيت سالم است، به عبارتي دين داري افرادي که شخصيت سالم ندارند دين داري مرضي و ناسالم است.
۴. مشاوره پيش از ازواج در انتخاب، ازدواج و داشتن زندگي موفق راه‌گشا است.
انشاالله موفق باشيد.

سلام دختری هسم ۲۰ ساله و مذهبی، میخواستم بدونم یه فرد تا چه سنی درگیر هوا هوس هس و درگیر تفکرات جاهلانه!؟
حدود یک ساله که پسری ذهن منو درگیر خودش کرده چند دفعه هم سعی کردم فراموشش کنم ولی متاسفانه نتونستم درصورتی که هیچ علاقه ای هم بهش ندارم و میدونم شرایط ازدواج رو نداره و اینکه یک سال پیش این اقا پسر کارای عجیب میکرد نگاه های خاص و منشن کردن زیر پست های اینستا و چیزای دیگه و بعدشم تموم شد چون ایشون از فامیلای نزدیکم هسن و فقط تو مهمونی های خاص ایشون رو میدیدم و چون مذهبی هسم و به پسرا رو نمیدم در حد سلام و احوال پرسی....
حالا سوال من اینه با این سنم درگیر هوا و هوس شدم یا میشه به صورت منطقی به این قضیه نگاه کرد!؟ ما ۶ سال اختلاف سنی داریم

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. نمي دانيم چطور به او علاقه نداريد ولي يک سال است به او فکر مي کنيد.
بصورت کلي نياز به جنس مخالف در نهاد هر انساني اعم از دختر و پسر قرار داده شده است. اين هوس نيست بلکه يک نياز طبيعي است. ولکن وقتي فرد اين نياز را در چارچوب شرعي دنبال کند هوس نيست اما اگر در غير از چارچوب شرعي دنبال ارضاي آن باشد نام هوس به خود مي گيرد.
پسرها معمولا از چنين رفتارهايي دوستي کوتاه مدت و هوس راني دنبال مي کنند ولي او با ديدن وقار شما اين رفتارش و هوس راني را کنار گذاشته است.
اينکه مرتب به او فکر کنيد ممکن است شما را دچار مشکل کند مثلا به او علاقه مند شويد و نتوانيد او را به راحتي فراموش کنيد.
براي فراموش کردن او:
۱. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به ياد او مشغول شده است، به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.
۲. اگر نمي توانيد با فکرتان مقابله کنيد از تکنيک شمارش استفاده کنيد. يعني براي مقابله با يک فکر خاص از ۱۰۰۰ بصورت معکوس کم کنيد به اين صورت: ۱۰۰۰، ۹۹۹، ۹۹۸ و .... آنقدر به شمارش ادامه دهيد تا آن فکر کاملا از ذهن تان خارج شود. اگر با وجود شمارش باز فکرتان درگير آن فرد است سعي کنيد سه تا سه تا بصورت معکوش از ۱۰۰۰ کم کنيد.
۳. از فكر كردن به او جدا بپرهيزيد و هر چيزي كه او را به ياد شما مي‌اندازد، از خود دور كنيد. تا حد امكان به او فكر و خيال¬بافي ¬نكنيد. هر گاه افكار مربوط به ايشان به ذهنتان خطور كرد، حواستان را پرت كنيد و به چيز ديگري فكر كنيد؛ يا به كار ديگري مشغول شويد و يا مكانتان را ترك كنيد؛ مثلا به ميان جمع خانواده برويد و با آنان مشغول گفتگو شويد تا اين افكار از ذهنتان خارج شوند.
۴. هرگاه فكر او به ذهنتان آمد، موضوع يا موضوعات مختلفى را در ذهن يا در دفترچه يادداشت خود داشته باشيد، به سراغ آن‏ها برويد و درباره‏ آن‏ها فكر كنيد.
۵. تا آنجا که امکان دارد کمتر در تنهايي قرار بگيريد زيرا هنگام تنهايي آن فرد بيشتر در ذهن شما مجسم مي شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول مي کند.
۶. براي شبانه روز خود برنامه دقيق و مشخصي داشته باشيد. از بيكاري اجتناب كنيد و اوقات خود را بيهوده نگذرانيد.

من عاشق یه نفرم،وقتی یادم میاد کلا پرت میشم و گریم میگیره،یه شش سالی میشه .
گاهی میبینمش وقتی که تو کوچه داره رد میشه و جز من کس دیگه ای نیس.
به چشاش نگاه میکنم(خوب،جوری که ناراحت نش)،ولی اون کلشو پایین میندازه و سرعت راه رفتنشو زیاد میکنه،تقریبا می دود.
زیاد بهش ابراز علاقه کردم،ولی انگار نمیفهمه،یا خودشو به نفهمی میزنه.
نمیفهمم چیکار کنم،اصن موندم.
چه کار کنم؟نظرتون چیه؟

تصویر شهرسوال

پرسشگر محترم! ضمن تشکر از ارتباط شما با اين مرکز، در مورد علاقه به فردي كه بيان كرديد بايد عرض نماييم قبل از هر چيز به اين نكته اساسي توجه كنيد كه اصلا نبايد به شكل مستقيم اين مسئله را با او مطرح نماييد يا حرکاتي از خود مبني بر ابراز علاقه انجام دهيد؛ زيرا اگر او دختر پاك، منطقي و مؤمني باشد، قطعا از اين رفتار ناراحت شده و از شما متنفر خواهد شد و اگر دختري باشد كه با اين رفتار مشكلي نداشته باشد، مشخص مي‌شود كه به درد همراهي شما در زندگي آينده نمي‌خورد. پس ريسك نكنيد تا احساس تان را با اين كار، خاكستر نكنيد. بلکه بهتر است اين علاقه را از مسير خانواده تان به ايشان منتقل نماييد. در واقع مي توان گفت خواستگاري رسمي از خانواده دختر، آزموني است براي نشان دادن ميزان عشق و صداقت پسر و پيامي روشن از علاقه و تمايل متقابل دختر به پسر. وقتي شما ايشان را خواستگاري كنيد و او هم پاسخ مثبت دهد يعني او هم به شما علاقه دارد. اين فرايند از اين جهت داراي ارزش مضاعف است كه علاقه دختر و پسر بدليل همراه شدن با مشورت والدين و تحقيقات لازم، از قالب هيجان و ادعا خارج شده و كمي عاقلانه‌تر مي‌گردد. صرف اينكه شما به ايشان علاقمند هستيد كافي نيست بهتر است بدون اينكه احساسي و عاطفي با اين موضوع برخورد كنيد، وجود يا فقدان نشانه ‌هاي اوليه يك همسر مناسب را در او بسنجيد؛ (مثل پايبندي به دستورات ديني، خوش اخلاقي، اصالت خانوادگي و ...) اگر اين معيارها را داشت او را در مراسمي رسمي، از خانواده‌اش خواستگاري كنيد.
همچنين استفاده ي اوليه از واسطه نيز بسيار مفيد است و به احتياط نزديک تر و البته نگران اينکه شما را فردي بدون اعتماد به نفس بدانند نباشيد زيرا اين موضوع اتفاقا فهم و درايت شما را اثبات مي کند و اين روش به صواب نزديک تر است.
اينجاست که ناراحتي به وجود نمي آيد و روند صحيح پيش مي رود و انشاء الله بعد از دريافت پاسخ مي توانيد اقدام رسمي نماييد.
موفق باشيد.

نظرات