چرا همه ی پیامبران در خاور میانه ظهور کرده اند؟

در پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کرد:

۱- ما از سرگذشت بسیاری از پیامبران خبر نداریم، پس هرگز نمی توانیم به طور قاطع بگوییم که تمام پیامبران در فلان منطقه بوده اند:
«وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْكَ؛[نساء/۱۶۴] و پیامبرانى كه سرگذشت آنها را پیش از این، براى تو باز گفته‏‌ایم و پیامبرانى كه سرگذشت آنها را بیان نكرده‌‏ایم.»

خصوصا با توجه به تعداد زیاد انبیاء که در روایات به آن ها اشاره شده است:
پیامبر خدا (ص) فرموده اند: «خداوند متعال یك صد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید.»[۱]

۲- بسیاری از رسولان، وظیفه تبلیغی داشته اند. راوی از پیامبر (ص) می پرسد که چند پیامبر از بین پیامبران، مرسل بوده اند و پیامبر (ص) در جواب می فرماید: سیزده نفر.[۲] با این حساب روشن است بسیاری از انبیاء، مطالب پیامبر مرسل را تبلیغ می کرده اند. همانگونه که حضرت لوط (ع) در زمان حضرت ابراهیم (ع) وظیفه تبلیغی داشته است. پس طبیعتا اسم رسول مرسل بیشتر باقی می ماند. و ما نمی توانیم با توجه به منطقه زندگی پیامبر مرسل، وجود پیامبران را در آن منطقه منحصر بدانیم. چون روشن شد که پیامبران مرسل عده ای را به نواحی دیگر اعزام می کرده اند.

۳- سنت الهی این است که به مرکزیت توجه نموه و سخن خود را از مرکز سرزمین ها، منتشر کند:
«وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى یَبْعَثَ فی‏ أُمِّها رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا؛[قصص/۵۹] و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاك نمى‌‏كرد تا اینكه در كانون آنها پیامبرى مبعوث كند كه آیات ما را بر آنان بخواند.»
پس طبیعی است که با توجه به مرکزیت خاورمیانه، عمده پیامبران مرسل، در این ناحیه زندگی کرده باشند. به هر حال امر قطعی این است که خدای متعال عادل است و بدون اتمام حجت بر هیچ بشری، او را عذاب نمی کند و در آیه بالا به همین امر اشاره شده است.

آیت الله جوادی در پاسخ به این سوال می فرمایند: «این كه در غرب پیامبری ظهور كرده است یا نه باید گفت ممكن است در آن قسمتها جمعیتی نبوده و یا اگر بوده ما دلیلی نداریم كه خداوند برای آنها انبیایی نفرستاده است چون همه انبیایی كه آمار و نامشان در جوامع روایی هست تنها نام بعضی در قرآن ذكر شده است خدای سبحان می‏فرماید: (منهم من قصصنا علیك و منهم من لم نقصص علیك؛[غافر/ ۷۸] ما پیش از تو رسولانی فرستادیم سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نكرده‌‏ایم)  لذا شاید در غرب نیز انبیایی بوده‏اند كه در قرآن قصه آنان نیامده است و علت عدم ذكر نام و قصه آنان در قرآن این است كه كتاب و آثار تبلیغی آنها برای مردم مشرق زمین و خاورمیانه اصلاً آشنا نبود»[۳]


[۱]. الخصال، ج‏۲، ص: ۶۴۱.
[۲]. بحار الأنوار ، ج‏۷۴، ص: ۷۳.
[۳]. تفسیر موضوعی ج ۶ آیت عبدالله جوادی آملی.

دیدگاه‌ها

آقای جوادی شاید نمیدانند که زبان فارسی و دگر زبانان به جز عربی ارطباتات زیادی دارند مثلا بعضی کلمات فارس که در انگلیسی مشترک هست مانند برادر=brother و خیلی مثل اینها یا وقتی آریایی ها از شمال مهاجرت کردند عده ای از آنان به هند و عداه ای به ایران وعده ای به اروپا مهاجرت کردند علاوه بر آن در برخی کشور های اروپایی آثاری از انسانان به جای مانده از ۱۳۰۰۰سال پیش وجود دارد پس آقای جوادی نمی تواند بگوید که اروپا خالی از سکنه بوده یا چرا اروپا فقط پس آمریکا.آفریقا.استرالیاوجزایر کوچک که در آن مردمی میزیسته است آیا آنان پیامبری نداشته اند با توجه به تمدن های که از سرخ پوستان بومی پیدا شده پس من خواهش دارم جواب قاطعی بدهند تا سوال ما برطرف شود

تصویر soalcity

با عرض سلام
توجه بفرمایید آقای جوادی آملی دو احتمال را مطرح نموده اند. و هرگز وجود جمعیت در غرب را نفی نکرده اند. بلکه علاوه بر احتمال! آن، این احتمال را داده اند که پیامبرانی بوده اند و آثار آنان به دست ما نرسیده است. علاوه بر این، آیت الله جوادی آملی، نامی از اروپا نبرده اند. بلکه با کلمه غرب، بحث کرده اند و نمی توان گفت که چرا به غیر اروپا اشاره نکرده اند.
توصیه می کنم برای توضیحات بیشتر در این بحث به لینک ذیل مراجعه فرمایید:
http://www.soalcity.ir/node/59

اونا خودشونم اسم پیامبران خودشون رو نمیدونن حالا شما چطور توقع داری که اسم اونا رو بدونی این نشون میده که پیامبری اونجا نبوده

تصویر soalcity

سلام
کجا چنین توقعی بوده و دنبال اسم پیامبران در مناطق دیگر بوده ایم؟

آفریقا حضرت یوسف بوده،مصر در قاره آفریقاست...

سلام خسته نباشید
ممنون از اقا مهران گل که این سوال رو مطرح کردند که سوال شخص بنده بوده

جناب اقای ادمین یه سری موارد هست ممنون میشم برای کامل تر شدن اگاهیمون بهمون بگید و این ابهام رو برامون بر طرف کنید امید وارم جواب قانع کننده ای بدید
به شخصه با عرب بودن پیامبران و اینکه بگن عرب بودند مشکل دارم و نمیتونم اینو برای خودم بقبولونم که امامان ما که معصوم بودند از اعراب هستند
سوالی که همیشه برای من بوده و خیلی مهم هست برام این هست که چرا باید پیامبران و امامان ما از اعراب باشند ( لطفا نگید که پیامبر در جاهای دیگر هم داریم من مسلمان و شیعه دوازده امام هستیم ) بحث ما امامان خودمون هست که چرا باید امامان ما عرب باشند اگر اعراب نیاز به پیامبر داشتند و دوران جاهلیتی داشتند و در جاهلیت به سر میبردند دلیل بر این نمیشه که پیامبر معصوم و امامان معصومی فرستاده شده عرب باشند و خودشون رو عرب اعلام کنند اگر کسی برای هدایت مردم می رود قرار به این نیست که گفته بشه اون شخص عرب هست همین طور در این دوران وقتی کسی از کشوری به کشور دیگر می رود برای اموزش نمیتوان گفت که این شخص اهل همون کشور است
و من شنده ام که امامان ما مستعرب بودن یعنی عرب شده بودند که بتوانند با اعراب ارتباط برقرار کنند
لطف کنید این بحث رو باز کنید
با تشکر

تصویر soalcity

سلام
این تعبیر که چرا پیامبران عرب بوده اند، غلط است چرا که همه پیامبران عرب نبوده اند.
اما اینکه ائمه ما مستعرب بوده اند، با عرب بودن منافاتی ندارد. مردم عرب را به سه دسته تقسیم کرده اند که یک عده عرب بائده هستند که در بلایایی الهی نابود شده اند مثل قوم عاد و ثمود. یک عده عرب اصیل هستند که از فرزند پنجم حضرت نوح هستند. و یک عده عرب مستعرب که بعد از مهاجرت حضرت اسماعیل و ساکن شدن ایشان در کنار کعبه عرب شده اند.
اما عرب بودن یا نبودن، مساله مهمی نیست. آنچه مهم است انسانیت و خلق و خوی انسانی است و نباید تعصبات نژادی داشت و باید به این نکته نیز توجه کرد که در زمان جاهلیت اعراب عربستان، وضعیت ایران و روم نیز چندان مزیتی نسبت به آنها نداشت. وجود جامعه طبقاتی، ازدواج با محارم، رها کردن مردگان برای آن که خوراک درندگان شوند و ... از کارهای ایرانیان در همان زمان است.
به هر حال امیدواریم که با معیار حق بنگرید و برای پذیرش حق، سعه صدر بیابید.

سلام ممنون از جناب ادمین که جواب رو دادند
ولی باید عرض کنم سوال بنده این نبود که عرب ها چند دسته هستند و عرب ها خوب هستند یا بد هستن و قضاوتی نکردم و این هم نگفتم فقط اعراب دوران جاهلیت دارند و بقیه انسان ها ندارند
سوال بنده این است که ایا امامان ما عرب بودند یا خیر .
و جواب حرف شما که میگید عرب بود با مستعرب بودن منافاتی ندارد و قبول ندارم چون عرب بودن تا مستعرب بود فرق زیادی دارد مثل این میماند شما ایرانی و اصل باشید و تابعیت کشور دیگه ای رو داشته باشید ایا این فرقی ندارد؟
جناب ادمین و دوستان عزیز که این قضیه براتون مهم هست ما ۱۲۴۰۰۰ پیامبر در طول تاریخ داشته ایم که از همه این پیامبران یک طرف و فقط تعداد ۱۴ معصوم بودند که برای ما مهم است و همین طور در اکثر احادث و کلام خدا هم بیان شده است پس حق بدهید که برای من مهم باشد که بدانم
با تشکر منتظر جوابتون هستم
در ارزوی دنیای بی دروغ

تصویر soalcity

سلام و تشکر از توجه شما
بنده اصل قضیه تاریخی را خدمتتان عرض کردم که آباء ائمه ما به حضرت اسماعیل می رسند. که ایشان عرب نبودند و در منطقه اعراب ساکن شدند. حال اینکه شما زندگی این خاندان در طی چند هزار سال در منطقه عربها و داشتن زبان عربی و ... را به معنای عرب بودن آنها یا غیر عرب بودن آنها اخذ کنید، اختیار با خودتان است. و تفاوتش در معنایی است که شما برای عرب در نظر می گیرید.

سلام خدمت دوستان
در ادامه سوال آقا مهران سوال بنده در مورد هردو احتمال آقای جوادی آملیست.
احتمال اول ایشان در مورد عدم وجود جمعیت مردود است و البته از ایشان بعید به نظر میرسد که تا بحال چیزی در مورد قوم مایا نشنیده باشند.
احتمال دوم ایشان نیز به طریق منطقی مردود است. چراکه وقتی اطلاعات بسیار مستندی درباره قوم مایا وجود دارد چطور درباره پیامبری در این قوم هیچگونه اطلاعاتی وجود ندارد. یا مهمتر آنکه با توجه به تاریخ تمدن مایاها که به سه دورهٔ پیشاکلاسیک، کلاسیک و پساکلاسیک دسته‌بندی شده‌است درمیابیم که دوره میانی یا کلاسیک آن دقیقا مصادف با دوران پیامبری حضرت مسیح (ع) میباشد ، پس انتقال سینه به سینه داستانها ، بویژه داستانهای مربوط به پیامبران امری بسیار رایج بوده است. بدیهیست انتظار نمیرود این داستانها به اروپا یا آسیا منتقل شده باشد اما میبایست در میان قوم مایا که هم اکنون در بخشی از مکزیک و السالوادور و گواتمالا زندگی میکنند وجود داشته باشد که وجود ندارد.
لطفا پاسخی درخور ارائه فرمایید که با فهم مخاطبانتان سازگار باشد.
تشکر

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
باسلام وتشکر .
در این مسله فارغ از امور جزئی لازم است با نگاه کلی تر وجامع نکته های اشاره گردد :
یکی از مشکلات رخدادهای تاریخی عدم شفافیت آن است؛ مکان ظهور پیامبران از مسایل تاریخی است که ابهام دارد و قضاوت درباره آن مشکل است. ما با توجه به رهنمودهای وحیانی معتقدیم که ظهور پیامبران اختصاص به منطقه خاصى ندارد. و همه امت ها از خود پیامبر داشته اند:
« وَ إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِير؛(۱) در هر امتی نذیر و هشدار دهنده ای وجود دارد».
نیز:« وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّغُوتَ ؛ (۲) در هر امتی پیامبری فرستادیم (تا به مردم بگویند) که خدا را بپرستید و از بت دوری کنید».
در هر حال اگر در قرآن مجید، تنها نام عدّه معدودى از پیامبران بزرگ برده شده؛ بدین معنا نیست که تعداد ایشان منحصر به همین افراد است؛ بلکه در خود قرآن تصریح شده که بسیارى از پیامبران بوده‏اند که نامى از ایشان در قرآن به میان نیامده:
« وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْك(۳)؛ پیامبرانی که داستان آن ها را برایت بازگو ننمودیم ».
بنابراین نمى‏توان گفت که کشورهایی چون ژاپن،چین،هند در طول تاريخ پيامبري نداشته اند و چه بسا در بسیاری از اين مناطق در گذشته های دور انبیاء مختلفی ظهور یافته و به هدایت مردمان خود مشغول شده اند.
در واقع احتمال بسیار جدی وجود دارد که بسیاری از آیین های فعلی آسياي دور مانند ژاپن، چین، هند و... به نوعی متاثر از تعالیم انبیای آن ها بوده که برای ما ناشناخته است. نمی توان گفت اثری از تعالیم این انبیا باقی نمانده است؛ اما در هر حال گذشت زمان باعث تغییر و تحریف بسیار در این آیین ها شده و از روح اصلی خود فاصله گرفتند. گرچه در زمان های بعد همین مردمان هم موظف به یافتن دین حق و انبیاء جدید بوده و هستند.
به عبارت روشن تر ضرورت آمدن پیامبران در زمان ها و مکان های خاص مختص همان موقعیت خاص زمانی و مکانی است و بعد از آن پذیرش و همراهی مردم با انبیاء یا عدم پذیرش و طرد پیامبران و آموزه های آنان انتخابی است که خود مردم انجام می دهند و اگر در طول تاریخ جزییات تعالیم انبیاء توسط توده مردم به فراموشی سپرده شود و یا بواسطه ظلم ظالمان و ستمگران این حقایق از بین رفته زمینه هدایت نسل های بعدی از دست برود، این امر نتیجه سوء رفتار خود انسان ها بوده نه نقص سیستم هدایت الهی.
البته ما معتقدیم که هیچگاه روح آموزه های انبیاء و هدایت های کلی و اساسی ایشان نابود نشد و پیشرفت بشر در عرصه های گوناگون دانش و اندیشه و اخلاق و قانون گذاری و ... مرهون تلاش های انبیاء بوده، هرچند سرخط این هدایت های خاص در تاریخ گم شده است، اما شواهد نقلی نشان می دهد که انسان های برجسته و بزرگ تاریخ که در زندگی سعادتمندانه بشر نقش کلیدی ایفا نموده اند همانا پیامبران الهی بودند.
حتی در برخی از روایات از اندیشمندان بزرگ یونان همانند ارسطو به عنوان انبیائ الهی نام برده شده؛ علامه حلی در کتاب کشف المراد این روایت را از محبوب القلوب نقل می کند که:
« يروى ان عمرو بن العاص قدم من الاسكندرية على سيدنا رسول اللّه (ص)فسأله عمّا رأى؟ فقال: رأيت قوما يتطلّسون و يجتمعون حلقا و يذكرون رجلا يقال له ارسطوطاليس لعنه اللّه.فقال صلوات اللّه و تسليماته (ع): مه يا عمرو! إن ارسطوطاليس كان نبيّا فجهله قومه. (۴)
عمرو عاص از اسكندريه بر رسول خدا وارد شد؛ حضرت از او پرسيدند كه در آنجا چه ديده اى؟ گفت: گروهى چند ديده ام كه طيلسان در بر داشتند و حلقه حلقه گرد هم مى نشستند و از مردى به نام ارسطا طاليس لعنه الله تعالى نام مى بردند. پيامبر فرمود: اى عمرو باز ايست (مراقب باش ) ، ارسطا طاليس پيمبرى بود كه قوم وى او را نشناختند. »
چه بسا اگر تلاش های دقیقی در مناطق شرق آسیا یا تمدن های خیره کننده آمریکای جنوبی مانند تمدن اقوام مایا و اینکاها و .. . نیز بشود بتوان شواهدی در این زمینه به دست آورد؛ اما آنچه مهم است این است که به دلیل همین تغیرات و تحریفات اختیاری بشر و فراموشی هدایت های انبیاء و جزییات شرایع آن ها ضرورت تکرار انبیاء و تعدد شرایه روشن می گردد.
خداوند در مورد تکرار و تداوم این خط رسالت می فرماید :
« ثُمَّ أَرْسَلْنا رُسُلَنا تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنا بَعْضَهُمْ بَعْضاً وَ جَعَلْناهُمْ أَحاديثَ (۵) سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مى‏آمد، او را تكذيب مى‏كردند. ولى ما اين امّتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) »
البته در هر ارسال رسول و بعثت پیامبری خط هدایت مومنانه به شکل حد اقلی وجود داشت، اما اکثریت افراد منکر و مستحق هلاکت بودند تا این که در اقوام متاخر شرایط تغییر کرد و وضعیت بشر به جایی رسید که دیگر قادر به حفظ آموزه های شریعت و اصول کلی هدایت وحیانی را به دست آورد و پس از آن داستان ختم نبوت رقم خورد.
بر این اساس می توان بسیاری از آموزه های عقلی و فلسفی مغرب زمین و تمدن رایج در آتن همچنین بسیاری از معارف عمیق شرق آسیا و تفکرات فلسفی هندوئیزم را نتیجه تلاش های پیامبران الهی دانست، یا لااقل نمی توان وجود پیامبران الهی را در بین ایشان انکار و قطعا رد نمود.
البته این حقیقتی غیرقابل انکار است که پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب آسمانی، از شرق میانه برخاستند. نوح(ع) از عراق برخاست. مرکز دعوت ابراهیم(ع) عراق و شام بود. به مصر و حجاز نیز سفر کرد. موسی(ع) از مصر برخاست. چون که در زمان ظهور پیامبران، منطقه مسکونى عمده انسان‏ها مناطق آسیایى بود و خاور میانه در مهد تمدن قرار داشت.
مورخان بزرگ جهان تصریح می کنند که مشرق زمین (مخصوصاً شرق میانه) گهواره تمدن انسانی است.
پیامبران بزرگ هر چند در یک منطقه خاص ظهور یافتند. اما به معنای انحصار رسالت آن ها در آن منطقه نیست. اگر رسالت یک پیامبر جهانی هم باشد، لازم است که در منطقه ای خاص ظهور یابد که امکان گسترش شریعت وی به دیگر نقاط عالم نیز از آن جا فراهم باشد .بعثت در مکان و مهد تمدن ها موجب می شود که پیام انبیا از طریق مردم آن سرزمین به مناطق دیگر نیز برود، چون با وجود تمدن در یک سرزمین، ارتباط مردم آن سرزمین با مناطق دیگر ساده تر و بیش تر خواهد بود .
در نهایت اکنون پس از تلاش گسترده انبیاء الهی در مناطق وسیعی از جهان می توان به روشنی ثمره این سیستم همراه با اختیار و اراده آزاد بشر را دید که بیش از دو سوم مردم جهان به طور رسمی پیرو ادیان مشخص آسمانی بوده و به آموزه های روشن و تقریبا مشترک انبیاء ایمان دارند و بسیاری از انسان های دیگر نیز از آموزه های انبیاء بهره های گوناگونی در اخلاق و اندیشه و زندگی نیک برده اند ، هرچند از جزییات این تعالیم تا حدودی جدا شده اند و این یعنی همان سیستم روشن و متقن هدایت الهی همراه با روح اختیار و انتخاب بشر .
پی‌نوشت‌ها:
۱. فاطر (۳۵) آیه ۲۴.
۲. نحل (۱۶) آیه ۳۶.
۳. نساء (۴) آیه ۱۲۴.
۴. علامه حلى ، ‏كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، مؤسسة النشر الإسلامي‏، قم‏ ۱۴۱۳ ق‏، نقل از محبوب القلوب دیلمی، ص ۱۴.
۵. مومنون (۲۳) آیه ۴۴.

نظرات