پشیمانی از ازدواج، بعد از رفتن به دانشگاه

دانشگاه آزاد

من ۲۲ سال سن دارم و حدود ۴ سال از نامزدی و ازدواجم می‌گذرد. در دوران مجردی خیلی محدود بودم و پدرم خیلی اذیتم می‌کرد؛ هیچ وقت اجازه بودن با دوستان را نداشتم همیشه مثل یک زندانی در خانه حبس می‌کرد. از نظر مالی اوضاع زیاد خوبی نداشتیم با هیچ پسری رابطه نداشتم و به قول معروف آفتاب و مهتاب ندیده بودم. اولین پسری که به خواستگاریم آمد اینقدر شیفته‌اش شدم که خیلی سریع قبول کردم. مسلما برای من‌ که حتی با یک پسر هم رابطه نداشتم زیاد غیر معقول به نظر نمی‌آید. از طرفی از فقر خانه پدری و سختگیری‌های پدرم خسته شده بودم نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم با ازدواج می‌توانم مشکلم را حل کنم. خلاصه اوایل همه چیز خوب بود از همسرم خواستم اجازه دهد درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم. الان حدود ۲ سال است که دانشگاه می‌روم تازه فهمیدم چه اشتباه بزرگی کردم که ازدواج کردم تعریف از خود نباشد چهره زیبایی دارم و تا به حال توجه خیلی از پسرها را  به خودم جلب کردم ولی همین که می‌گویم متاهل هستم خیلی تعجب می‌کنند به آزادی دوستام واقعا حسرت می‌خورم وقتی گروهی دختر وپسر را می‌بینم که با هم دوست هستند وگردش می‌روند یا وقتی دوستانم را می‌بینم که آزادند و هرجا دوست دارند می‌روند با هر کی دوست دارند دوست می‌شوند و وقتی خسته می‌شوند می‌روند سراغ یکی دیگر، از اینکه حماقت کردم و زود ازدواج کردم لجم می‌گیرد. خیلی وقتها هم پدرم را مقصر می‌دانم. همه‌اش به خاطر سخت گیریهای او بود. الان اصلا حال خوبی ندارم نه شوهرم را دوست دارم نه زندگیم را اما دلم نمی‌خواهد به شوهرم خیانت کنم، چون با پول او دانشگاه رفتم. طلاق هم نمی‌توانم بگیرم نه راه پس دارم نه پیش شما را بخدا بگوئید چیکار کنم؟

علی علیه السلام: " ای بندگان خدا از سرایی کوچ کنید که سرانجام آن نابودی است مبادا آرزوها بر شما چیره گردد. مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت".[۱]

با عرض سلام و تحیت خدمت شما خواهر محترم

شرایط شما را درک می کنم... و گمان می کنم این وضعیت معلول باور غلط ازدواج زودهنگام است!


اگر موافق باشید قدری شفافتر و با صراحت بیشتری با هم صحبت کنیم! و به تعبیری اجازه دهید قدری رک سوالاتم را از شما مطرح کنم؟

_ سن مناسب برای ازدواج از نگاه شما چه سنی است؟

_ چرا مرغ همسایه را غاز می بینید و از سرمایه خود غافلید؟ چه بسیار افرادی که به بهانه تحصیل و... فرصت ازدواج را از خود سلب کردند... دختران ۳۰ ساله، ۳۵ ساله و... .

_ دوستی‌هایی که شما غبطه‌اش را می خورید، نهایتش کجاست؟ چه چیزی دستگیر طرفین رابطه می شود؟ آیا واقعا این افراد از زندگی خود لذت می برند؟ یا در اضطراب رهاشدگی، خیانت و از همه مهمتر آینده و ازدواج خویشند؟

_ آیا دختری و یا پسری که روابط پیش از ازدواج را تجربه می کند لیاقت همسری و یا مادری را دارد؟ اگر همسر آینده وی متوجه شود چطور؟

_ اگر پیش از ازدواج به یکدیگر وابسته شوند، ولی به هر دلیل موفق به ازدواج با هم نشوند و با فردی دیگر ازدواج کنند، آیا در کنار همسر خود احساس آرامش خواهند داشت؟

_ مگر ته این روابط چیزی جز مورد پسند واقع شدن است؟ در مواردی مگر ته این روابط چیزی جز ارتباط آزاد جنسی و... است؟


آیا شما از این فرصتها محرومید؟

_ این دوستان شما تا کی قرار است خسته شوند و به سراغ افراد دیگر بروند؟ تا چه سنی و تا... ؟

_ در این جمع کسی که باید خود را موفق بداند شما هستید و نه دیگران. چون در عین حالیکه ازدواج کرده اید مشغول تحصیل نیز هستید.

_ اگر همسر شما دارای مشکل اخلاقی و رفتاری بود، شاید وجهی برای پشیمانی شما از ازدواج وجود می داشت. اما وقتی که ایشان فاقد مشکلی اساسی هستند چرا قدرناشناسی می کنید؟


به هر حال خواهر گرامی اگر با همسرتان اختلاف دارید، سعی کنید به صورت منطقی و با کمک گرفتن از یک مشاور اختلافات را حل و فصل کنید نه اینکه با پناه بردن به آرزوهای دراز و دست نایافتنی سلامت روان و جان خود را به مخاطره بیاندازید.

آیا شما تا این اندازه فاقد اعتماد به نفس هستید که ظاهر چند نفر (بدون اینکه از مشکلات و باطن آنها خبردار باشید) شما را به اشتباه و ندامت از گذشته می اندازد؟

انسان اگر مراقب آرزوهای خود نباشد، داشته های خود را نیز از دست خواهد داد.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

 

[۱]. نهج البلاغه، خطبه۵۲.

دیدگاه‌ها

دقیقا با وضعیت شما فردی رو میشناسم که آخرش به شوهرش خیانت کرد و با پسرهای دیگه دوست شد و در اخر بخاطر وعده های توخالی دوست پسرهای دانشگاهیش از شوهرش طلاق گرفت و فکر کرد واقعا باهاش ازدواج میکنند. مدتی بازیش دادند و در اخر برای اینکه به مقاصد شوم خودشون برسند معتادش کردند تا همیشه سراغش رود. الان اون چهره زیبایی که داشت از بین رفته زندگیش از هم متلاشی شده و کارتون خواب شده است.
قدر زندگیت رو بدون. فریب دیگرون رو نخور. یقین داشته باش اگر راه خطایی در پیش بگیری دنیا و اخرتت رو بر باد میدی.
خیلی از دخترها هر روز خدا خدا میکنند ازدواج کنند. شما هم خدا خدا میکنی مجرد باشی؟؟؟؟!!!!

خواهر من فقط اینو بگم:
بچسب به زندگیت و خدارو شکر کن

نمیدونم آدمیزاد چه جور موجودی است فقط دنبال نداشته هاشه ان چیزی که داره اصلا براش پشیزی ارزش نداره.من به عنوان یه مرد۳۳ ساله اینا بهت میگم اول از همه برو اینجور پسرا رو بشناس نیگا به این بگو بخندهای ظاهرانه شون نکن انا فقط دنبال لذت خودشونن در ضمن از چهار تا جمله زیبا برای تصاحب دل خانما هم استفاده میکنن اصلا بخودت بگو گیرم که من رفتم این لذتهای که اینا تجربه میکنن و پزش و به من میدن و تجربه کردم و لذت بردم بعدش که چی؟ آیا این لذت بعداز ۱۰۰سال باز با من خواهد بود؟آیا تو حیات ابدی باز میتونم از لذات بهره مند بشم؟مواظب زیباییت باش همه ما در برابر نعمتهای که داریم دیر یا زود باید جواب پس بدیم شما هم ازین قاعده مستثنی نیستی.
سرافراز باشی وپیروز

مطمئن باشید این دختر پسرهایی که می بینی آزاد با هم هستند روزی حسرت زندگی تو رو خواهند خورد. یک مدت با هم هستند و با هم سرگرمند و به همسر آیندشون خیانت میکنن و بعد انقدر درگیری فکری و خاطرات بد ذهنی پیدا میکنند که زندگی براشون میشه جهنم. همسرت رو دوست داشته باش و بیشتر با او دوست باش و محبتش را جلب کن. خدا شادی زندگی مشترک پاک رو تضمین کرده.

سلام گلم
به نظر اینایی که شما گفتید دوستان شما نیستن اگه دوستتون بودن حسادت نمی کردن و سعی نمی کار اشتباه خودشون با وجهه قشنگی ب شما نشون بدن ک از ازدواجتون پشیمون شید
واینکه مطمئن باشین همین دخترایی که با پسرا دوست میشن اکثرانشون ب خاطر ازدواج با پسرا دوست میشن
اما پسرا استفاده خودشونو ک میکنن میرن سراغ یکی دیگه
من بارها شنیدم ک همین پسرا واسه ازدواج دنبال دخترایی میگردن که با هیچ پسری دوست نبوده باشن
به ظاهر نگاه نکن

سلام عزیزم منم نظر دیگرانو دارم قدر زندگی تو بدون کم پیدا میشه کسی به خانمش اجازه بده درس بخونه بخاطر بی اعتمادی که نسبت به هم جنس های خودشون دارن پس شما که این فرصتو داری چرا فکرتو مشغول چیزای بیهوده میکنی من خودم امثال یکی از افرادی هستم که تو در اطرافت دیدی بقول خودت زیبایی هم دارم هرکی هم از بیرون ببینه میگه چقد ازاده راحت بدون هیچ دغدغه ای تازه من تا پای ازدواج هم پیش رفتم ولی بهم زدم یک به این دلیل که اشتباه کرده بودم از دوستی های گذشتم بهش گفته بودم و نمی خواستم دیگه بدونه چون میترسیدم بخاطرش ذهنیت بدی نسبت بهم داشته باشه تردید داشته باشه فقط بخاطر این یه موضوع همه علاقمو زیر پا گذاشتم در صورتی که الان پشیمونم و خانوادمو مقصر میدونم که چرا نذاشتن زود ازدواج کنم که تحت تاثیر جو پا به همچین منجلابی نذارم شاید گاهی اوقات لذتاشونو ببینی ولی مطمئن باش حقیقی نیست حالا طرف مقابل من خوب بود واقعا بر ازدواج میخواست چرا چون اگه دروغ بود نمیومد خواستگاری و زندگی با شرایط سختی پدرم براش گذاشته بود قبول کنه بخدا من ارزو دارم جای تو باشم حیف نیست غبطه ی کار گناه رو میخوری برو خدا رو شکر کن و اگه تونستی جواب بده ببینم نظرات روت تاثیر گذار بوده یا نه هنوز از زندگیت رضایت نداری موفق باشی.

نگاه شما به ارتباطات یک نگاه خیالبافانه هست و اینکه دیگران را برتر از همسر خود می دانید نوعی توهین به تفکر خودتون هست. شما با این تفکر همسر انتخاب کردید و اگر میگید که اشتباه کردی چه تضمینی نداره که دوباره هم اشتباه نکنی. شما اگر دنبال ظواهر ظاهری هستید هیچکس رو نمیتونی پیدا کنی که از همه تک تاز تر باشه و همیشه کسی هست که بیشتر از هر محبوبی که شما انتخاب می کنی زیباتر و آراسته تر باشه. بنابراین تا زمانی که معیار ازدواج شما فقط زیبایی های ظاهریست هیچوقت و با هیچکس احساس خوشبختی نخواهید کرد و همیشه در معرض خیانت قرار خواهی گرفت. اخلاق - گذشت- خانواده- صبر در سختی ها- غیرت و ... چیزهایی هستن که شما رو میتونه خوشبخت کنه نه فقط ظاهر. ظاهر هرچی باشه عادی و پیر میشه ولی روح انسان هاست که با گذشت زمان میتونه بزرگ بشه. اونایی که دم از عشق و خوشگذرانی میزنن تو زندگیشون کمی زیرکانه جستجو کن ببین اینا کی هستن بعد قضاوت کن. شما با کسی ازدواج کن که اگر خدای نکرده تصادف کردی و صورتت سوخت یا کج شد بازهم کنارت باشه و رهات نکنه مثل اونایی که خودت میگی وقتی خسته میشن رها میکنن!!! اگر کسی هست که از پول زیادی بدش بیاد آنوقت کسی هم پیدا میشه که از لذت زیادی بدش میاد. اگر احساسات جنسی کنترل نشوند هیچگاه سیر شدنی نیستند و همیشه به دنبال چیزهای تازه تر هستند. عفاف، حیا، شخصیت، فرزند و .... چیزهایی هستن که هیچگاه در ارتباط با نامحرمان به دست نخواهد آمد. ضمناً همان هایی که شما بعنوان مرد می شناسی اگر توان اداره کردن یک زندگی را داشتن و شهواتشان فقط در یک زن دائم کنترل میشد که زندگی تشکیل می دادند و غیرت و مردانگی خود را با بی آبرو کردن دختران به نمایش نمیذاشتن. مطمئن باش همین افراد کسایی هستن که در زندگی مشترکشون با کوچکترین مشکلات به راحتی پس می زنند و هیچکاه بعنوان تکیه گاه برای یک زن محسوب نخواهند شد. آنها در حقیقت دارند از تکالیف زندگی مشترک فرار می کنند و الا چه لزومی داره که شهوات را بصورت غیر رسمی جستجو کنن. حالا که خداوند نعمت ازدواج را به شما داده با کفران این نعمت خود را در ورطه سقوط قرار ندهید و اگر همسرتون از نظر اخلاقی و ظاهری مشکلات زیادی دارند و قابل تحمل برای شما نیستند بهتر است طلاق بگیریند ولی هیچگاه بعد از طلاق هم شما نباید به این روابط دختر و پسرا لاقید نزدیک بشین و فکر کنین که این یعنی زندگی. و بنابراین زندگی کردن با عفت و پاکدامنی خیلی بهتر ازرها شدن در میان منجلاب فساد. پسرهایی که شما ازشون صحبت میکنی فقط دخترا رو بعنوان یک وسیله جنسی می دانند و هیچگاه با دختری ازدواج نمیکنن که مثلاً در جمع دوستانشون اومده و بدون محدودیت و عفت با آنها به گردش و تفریح میره.

سلام عزیزم.من هم شرایطه زندگیم خیلی به شما نزدیکه.من ۱۹ سالم بود ازدواج کردم با این تفاوت که همسرم اجازه ادامه تحصیل در دانشگاه رو نداد با توجه به علاقه من.الان ۱۰ سال از زندگیم میگذره ۱ پسر ۸ ساله دارم.دوستهایی داشتم که فکر میکردم چقدر راحت و آزادن به من میگفتن چقدر سخته چقدر شوهرت بهت گیر میده ،جریانش طولانیه.عزیزم ولی خدا دوستم داشت و چهره واقعیشون رو نشونم داد.تازه فهمیدم همه حرفاشون نقشه بود اونا در حسرته زندگی من بودن.میخوام بدونی گوله آزادیشون رو نخور من تجربه کردم.الان به هیچ عنوان زندگیمو با هیچ آزادی عوض نمیکنم.

نظرات