چطور کسی را که عاشقشم، عاشق خودم کنم؟

 من یه دختر ۱۵ساله هستم و از سال پیش عاشق یه دختر که توی یه کلاس دیگه از مدرسمون بود شدم تا حالا دو بار گل و دوبار هدیه برای ایشون گرفتم، روز تولدم اعتراف کردم که عاشقشم ولی بنظرم واکنشش خوب نبود من عاشقشم اما می خوام بدونم اون دوستم داره یا نه اگه دوستم نداشت میخوام کاری کنم عاشقم بشه تورو خدا خواهش میکنم کمکم کنید.

خدمت شما عرض کنم که ما در جریان دقیق وضعیت شما از گذشته نیستیم اما انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی  برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
  نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد، این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها، نیاز به تأیید، تعلق، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی  به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم. پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر، مادر، اعضای خانواده، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن این نیاز افراطی یک طرفه و خود خواهانه راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت یک طرفه و تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۲- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۳- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۴- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۵- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه، آسیب نبینم.

موفق باشید

دیدگاه‌ها

عشق یک طرفه فقط بین دختر هاست؟

اغا من ارازم عاشق یه پسری که هم کلاسیمه شدم من ۱۵سالمه من اون پسرو از جونم هم بیشتر دوس دارم ولی حس میکنم اون منو به عنوان یک دوست قبول داره و نمیخاد بپذیره که من عاشفشم به خدا من قصد بدی ندارم فقط عاشقشم همین
اگه راهنماییم کنید منت گذاشتید روسرم مر۳۰

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، خوشحالیم که برای پاسخ سوال خود به ما مراجعه کردید. دوستی دو نوجوان در سن و سال شما و علاقه داشتن به یکدیگر تا حدی که هنگام جدایی دلتنگ یکدیگر شوید، فی نفسه مسئله بدی نیست و بیانگر صمیمیت شماست. البته لزومی هم ندارد دوست بودن و صمیمیت به قدری شدت پیدا کند که از حالت عادی و طبیعی خود خارج شود. احتمالا علاقه شما به دوستتان هم هم از نوع شدید باشد اما به کار بردن واژه «عشق» برای شما و دوستتان مناسب نیست. به دو نکته توجه کنید، اول همانطور که در متن ابتدای صفحه هم عرض شد، به واسطه یک دوستی یا ارتباط خود را بی ارزش نکنید و سعی کنید حرمت خود را حفظ کنید، و دوم اینکه در رابطه دوستانه اصرار نداشته باشید از ابتدا یک دوستی عمیق و صمیمانه را شروع کنید، بلکه به خودتان و دوستتان فرصت بدهید. به تدریج و با آشنایی بیشتر با یکدیگر در صورت مهیا بودن شرایط مختلف روابط دوستانه شما خودبخود عمیق تر خواهد شد.
موفق باشید.

سلام دختری هستم ۱۷ ساله.پسری رو دوست دارم و مدتیه ک با هم دوست بودیم.ولی کاملا در حد و حدود مجاز و هیچ قصد بدیم در این بین نبوده.حتی پیشنهاد ازدواج هم داده بود .گاهی از رفتارا ضدونقیضش دچار سردرگمی میشم .حس میکنم اونقدر ها ک باید براش مهم نیستم.و تا حدی هم مغرور هستم و حاضر به از خودگذشتگی بیش از حد نیستم.و این ک اطلاعات درستی هم راجع ب رفتار با جنس مخالف ندارم.خواهش میکنم راهنمایی کنید ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

ضمن عرض سلام و تشکر از حضور شما و درمیان گذاشتن مشکلتان با کارشناسان این مرکز. خواهر عزیز، روابط عاطفی، از مهمترین بخشهای زندگی هر فرد به ویژه دختران محسوب می شوند، به همین خاطر ایجاد چنین روابطی از مسیر نادرست و غیر اصولی، و شکل گیری وابستگی ها و عشق و علاقه های بعدی و در ادامه رفتارهایی که به تبع ان پدید می آید، میتواند ضربات و صدمات سختی را بر روح و روان شما وارد سازد و در نتیجه زندگی و سرنوشت شما را تحت الشعاع خود قرار دهد. جلوگیری از این مسئله از همان ابتدای شکل گیری روابط و آشنایی بسیار راحت و آسان تر است تا اینکه پس از مدتی بخواهید جلوی سیلاب مشکلات را بگیرید. البته اگر قصد ازدواج در میان باشد، قطعا این مسئله بسیار پسندیده و نیکو خواهد بود اما باید توجه داشته باشید که این موضوع هم باید به شکل رسمی (از طریق خانواده ها) پیگیری شود و نه بصورت مخفیانه توسط خود شما و طرف مقابل یا اینکه فقط در حد حرف باشد. اما در خصوص رفتار ایشان، البته از سن و سال ایشان چیزی نفرمودید اما به طور کلی رفتار ضد و نقیض و یا مشاهده عدم ثبات در رفتارهای ایشان میتواند ناشی از سن پایین یا ناشی از اختلالات شخصیتی ایشان باشد که تشخیص این مسئله تنها با مراجعه حضوری به یک مشاور روانشناس مقدور است. البته این کار در صورتی توصیه میشود که هر دو طرف واقعا قصد تشکیل خانواده و ازدواج داشته باشید، در غیر اینصورت بهتر آنست که این رابطه نادرست را پایان دهید.
برای شما آرزوی موفقیت داریم

سلام من پسری هستم ۱۸ ساله.امسال یعنی آخر همین هفته کنکور دارم - اما گرفتار یه عشق یا دوستی شدیدا عاطفی یا ... شدم
من یه پسرو دوس دارم خیلی زیاد که تقریبا دوسال از من کوچیکتره
بخدا قسم اصلا هم احساسم احساس شهوی و جنسی نیست - حتی به رساله مرجعم هم مراجعه کردم
اما احساس میکنم اون فقط باهام رفیقه و دوسم نداره - وقتی بهش پیام میدم یا چت میکنم سریع میره ولی هنوز آنلاینه
سریع از دستم عصبانی میشه - و ناراحتم میکنه
اون به من حرف میزنه اما من دلم نمیاد چیزی بهش بگم
حدود دو بار هم باهم قهر کردیم اما دوباره آشتی کردیم
آخرین آشتیم با اون برمیگرده به ۲روز پیش - نمیدونم چیکار کنم که اونم منو دوس داشته باشه
البته دوستان میگن که رفتارش بخاطر اینه که خیلی دوستت داره
و توی سایت خودتون هم یکی اینطوری نوشته بود
خلاصه الان خیلی سردرگم هستم - درضمن نمیخوام به کنکورم لطمه ای وارد بشه - و برای رفتن به دانشگاه یک سال دیگه صبر کنم
کمکم کنید

تصویر شهر سوال

خدمت شما عرض کنم که انسان زمانی که چشم به این جهان می گشاید به تدریج دلبستگی اش به پدیده ها و موضوعات انسانی و غیر انسانی و حتی اشیاء مشخص می شود دلبستگی های به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شوند از ایمن گرفته تا ناایمن و -دوسوگرا و نا ایمن- اجتنابی برا اساس این سبک های دلبستگی دوران کودکی تا حد زیادی می توان نحوه دلبستگی افراد را در بزرگسالی مشخص کرد افرادی که دچار وابستگی شدید عاطفی به فردی می شوند به دلیل عدم تعادل در محبت دیدن والدین ممکن است دچار مسایلی در آینده شوند محرومیت های هیجانی و یا توجه و محبت هیجانی بیش از اندازه ممکن است باعث وابستگی و یا خودبزرگ بینی شود که هر دوی این ویژگی ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان می شود.
نکته مهم دیگر اینکه ما نیاز به دوست داشتن و تأیید و ابراز علاقه مندی در ذاتمان وجود دارد،این موضوع باعث می شود که ما انسان ها یک موجود اجتماعی باشیم و در جامعه شناسی و روان شناسی هم این موضوع وجود دارد مثلا در سلسه مراتب نیازها ، نیاز به تأیید، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نیست شما به چه دلیلی به صورت افراطی به فردی وابستگی شدید پیدا کرده اید که مرزی بین خود و ایشان نمی توانید قایل شوید و احساس می کنید بخشی از وجود شما است که بدون ایشان نمی توانید زندگی کنید. اصرا به اینکه کسی شما را دوست داشته باشد تا حدی نشانه بی ارزش کردن ، اهمیت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است که معمولا در شخصیت های مهر طلب این ویژگی ها وجود دارد این گونه افراد نیاز به دوست داشتن دارند در حالی استاندارد و مناسب این است ما از محبت و توجه دیگران لذت می بریم و متقابل پاداش این احترام را می دهیم اما نیاز نداریم . پس مشخص است در طور تاریخچه ارتباطی شما همیشه شما وابستگی یک طرفه بوده اید پس با یک دورن نگری و تأمل علت این وضعیت را در خود جست و جو کنید. بهترین وضعیت در ارتباطات احترام متقابل است یعنی فردی با شما نسبت به یک یا چند ویژگی شخصیتی مشترک است و این سبب دوستی می شود این دو در زمینه های دیگری دوست های دیگری هم دارند و خودخواه نیستند یعنی از اینکه طرف مقابل در کنار ایشان دوست های دیگری نیز دارد ناراحت نیستند و نگران نیستند از طرفی خود شان هم در زندگیشان با افراد دیگری دوست هستند که هر دوستی جایگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضای خانواده ، همسایه، خویشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشیم اما در کنار آنها ما دوستان دیگری داشته باشیم و آن ها هم همینطور. پس برای بهتر شدن راهکارهای زیر مناسب است:
۱- سعی کنید این وابستگی را به علاقه مندی تبدیل کنید
۲- سعی کنید با خود شناسی بر احساس و هیجانات خود مسلط شوید و به صورت تخیلی سرمایه گذاری عاطفی انجام ندهید.
۳- با احترام به خود و استقلال شخصیتی و برطرف کردن نیازها و کمبوده ها با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاری، ارتباطتان را تنظیم کنید.
۴- با دیدن نقاط مثبت و خوبی های خودتان و اعتماد به خود در زندگی سعی کنید اساس بی نیازی از دیگران را در خود بنا کنید و در ارتباطات مجذوب کل شخصیت فرد نشوید بلکه به خود بگویید مثلا شوخ طبعی ایشان باعث ارتباط است نه سایر ویژگی های شخصیتی ایشان
۵- سعی کنید به جای تمرکز و سرمایه گذاری روی یک نفر ، روی چند نفر برای برقراری دوستی فکر و هدف گذاری کرده و به تمایل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهمیت قایل شوید.
۶- سعی کنید خوبی های دیگران را در خود ایجاد کنید و در انتخاب کاملا آزاد از اسارت خواسته ها و نیازهای درونی باشید .به عبارت دیگر دوست کسی نیست که نیمه ناقص من را کامل کند بلکه من باید با بینش و معرفت و کار و تمرین کامل باشم تا از ارتباط لذت ببرم تا در صورت عدم تمایل خود فرد یا طرف مقابل به ادامه رابطه ، آسیب نبینم .
قطعا اضطراب و مسایل پشت کنکور پناه بردن به ایشان را برای کاهش اضطراب بیشتر می کند بسیاری از روان شناسان عشق و وابستگی را نوعی وسواس می نامند همانطور که فرد به شست وشوی غیر عادی برای کاهش اضطراب وابسته می شود و فردی دیگر برای کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته می شود بعضی از افراد به دلیل اینکه شخصیت آن ها قسمت های خالی زیادی دارد و عدم اعتماد به نفس به دلیل این احساس خالی بودن شخصیتی و ضعیف بودن من و خود دچار اضطراب می شوند و همیشه در کنار دیگران خود را کامل می بینند و به واسطه این هم جواری وابستگی و نگرانی از ازدست دادن باعث چسبیدن شدید می شود فرد را به باتلاق نگرانی ها و وابستگی ها و اختلالات روانی سوق می دهد موفق باشید.

سلام،من پسری ۱۸ساله هستم که دو سال پیش عاشق دختر همسایه مان شدم و بهش گفتم دوسش دارم.بعد پدرش فهمید و منو تهدید کرد که فراموشش کنم،ولی نمیتونم،خیلی دوسش دارم،چند وقته پیش دختر همسایمون یه کارایی کرد که فهمیدم عاشقم شده،نمیدونم چکار کنم،از عشقش دارم دیوونه میشم،لطفا راهنماییم کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام و خوش آمدید. سنین نوجوانی، بخصوص در آستانه جوانی، دوره بحرانی از لحاظ ویژگی های روانشناختی محسوب می شوند. بنابراین نوعی سرکشی و طغیان و شاید غلیان برخی احساسات روحی روانی و یا جسمی، برای سن شما تا حدی طبیعی است. البته این بدان معنا نیست که اجازه دهید این طغیان شما را به هر سو بکشاند و موجب هر رفتاری گردد، و البته این به معنای توجیه همه رفتارها و اشتباهات نیست. شما باید با توجه به این مسئله، بتوانید بر این طغیان غلبه کنید و تا حد ممکن آن را مهار کرده تا به سلامت از این مرحله عبور کنید. اگر مهر یک دختر در دل شما افتاده باشد و قصد ازدواج داشته باشید، طبیعتا این مسئله بسیار قابل تقدیر و خوشحالی است که شما با چنین مسئله ای روبرو شوید اما به نظر نمیرسد در چنین سن و سالی و در این موقعیت، شرایط ازدواج را داشته باشید. بنابراین از این جهت به پدر دختر حق بدهید که به کلی با این مسئله مخالفت کند (بدون اینکه ما نوع برخورد ایشان را بدانیم و تأیید یا رد کنیم). به هر حال شما در حال حاضر نه تجربه کافی دارید، نه درآمد مناسب، نه تحصیل و موقعیت آنچنانی برای تشکیل زندگی. البته ما در صورتیکه والدین (حتی در چنین سنی) با حمایت از فرزندانشان ایشان را به خانه بخت بفرستند، مخالف نیستیم و آن را تحسین می کنیم اما کمتر چنین مواردی پیش می آید. به هر حال شما میتوانید در صورت حمایت خانواده، این مسئله را به شکل رسمی و با قصد و عنوان ازدواج مطرح کنید و بین دو خانواده اینگونه مطرح شود. البته میشود در صورت داشتن مقدمات شرایط شغلی و مسکن، و با یک عقد ساده محرمیت در آغاز زندگی قدم برداشت و پس از مدتی تلاش و تهیه ملزومات اولیه زندگی به شکل رسمی زندگی مشترک را آغاز نمود. اما به هر حال باید شرایط مختلف مهیا باشد. از سوی دیگر میتوانید فعلا این مورد را فراموش کنید تا مدتی بگذرد و موقعیت مناسب آن فرابرسد که این راه دوم طبیعتا راهی سخت به لحاظ تحمل برای شما خواهد بود. در هر صورت رابطه داشتن شما و دختر خانم به این شکل، به ویژه مخفیانه، نادرست است و هرچند ممکن است لذت های لحظه ای به همراه داشته باشد اما قطعا عواقبی به دنبال خواهد داشت که موجب پشیمانی هر دوی شما می گردد.
موفق باشید

سلام من پسرس ۱۶ ساله هستم جدیدا عاشق دختری شدم که به هیچ عنوان نمی تونم از فکرم خارجش کنم همیشه تو فکرمه دارم دیوونه میشم واقعا بهش وابسته شدم این موضوع خیلی داره منو اذیت میکنه لطفا کمک کنیک با تشکر

باعرض سلام و تشکر متأسفانه مشخص نیست شما در سن ۱۶ سالگی ، زمانی که باید با شور و هیجان با درس خواندن و پیشرفت تحصیلی انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده می کردید و مانند تمام پسرهای ۱۶ ساله که در دوره بلوغ با تمرکز بر کسب تجربه و افزایش مهارت های خود و تربیت خویش به سوی کمال و اهداف انسانی که هم احساس خودارزشمندی ، احترام و کارآمدی و غرور و افتخار در میانسالی داشته و هم با آرامش و قدرت، انتخابی عاقلانه و پر افتخار داشته باشید. در حالی شما الان در سن ۱۶سالگی فردی هستیدکه برا اساس غریزه تصمیم گرفته اید و تصمیم بر اساس مسایل زیستی دوران بلوغ نگاه بسیار پایین و دست کم گرفتن مهمترین اتفاق زندگی شما خواهد بود. قطعا شما باید برنامه ای برای اینکه چگونه این وضعیت را کنار بگذارید و ترک ذهنی و بیرونی داشته باشید باید اجرا کنید؛ زیرا طبق گفته روان شناسان وابستگی و عشق در سنین پایین ، تنها حالت بیولوژی و جنسی داشته و فرد در این سنین فقط به این بعد جنسی فکر می کند البته کمبودهای دوران کودکی که در کنار پدر و مادر باید برآورده شود هم در این وابستگی دخالت دارد . پس کمی با خود بنشینید و با نگاهی به خود و سن و موقعیت خود و مراجعه به یک روانکاو و رواندرمانگر با گرایش بالینی شما را به خودتان و موقعیتی که در آن هستید آشنا کند اما تا زمانی که شما به یک مشاوره حضوری اقدام کنید به راهکارهای زیر عنایت فرمایید:
۱- سعی کنید بر روی ترک این رابطه فکر کنید.ابتدا با نوشتن دلایل ترک سعی کنید شناختی نسبت به اینکه چرا من ترک کنم داشته باشید.
۲- آسیب هایی که تا کنون داشته اید و در آینده خواهید داشت را بنویسید.
۳- به خودتان لحظه ای فکر کنید و بگویید چرا من باید گدای محبت یک فردی باشم.
۴- سعی کنید با ریشه یابی وضعیت خودتان ترجیحا با یک متخصص علت این احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنید.
۵- سعی کنید برای زندگیتان هدف های دراز مدت و کوتاه مدت ترسیم کنید و منطقی و عاقلانه زندگی کنید. (درس ، شغل ، ازدواج)
۶ - تمام محرک های بیرونی و آثاری که ایشان را در ذهن شما زنده می کند و تداعی می کند حذف کنید.(شماره ،تصویر ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
۷- با خود بگویید اگر ازدواج در سن ۱۶ سالگی منطقی بود پس چرا اکثر افراد در این سن مشغول ساخت پشتوانه تحصیلی ، اقتصادی و اجتماعی و جایگاه خودشان هستند ؟ پس وجود فشارهای جنسی و عدم تخلیه هیجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اینگونه شتاب زده رفتار کنید .
قطعا و قطعا بدانید این احساس در این سن برای شما مضر است و نشانه کمبود محبت والدینی است و باید در آنجا برآورده شود و سعی کنید با تلاش و کوشش به ذخیر سازی مهارت های زندگی ، مفید بودن برای خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شوید. از طرفی شما تا چند سال دیگر ، احساسات و عواطف متنوع و گوناگونی خواهید داشت پس اگر هم این دختر خانم را می پسندید سعی کنید تا زمان مناسب و منطقی به آن فکر نکنید و با خود بگویید باید آن زمان احساسم را ببینم ممکن دیگر چنین احساس کنونی را در آن زمان نداشته باشم .
موفق باشید.

سلام من با ی پسری چند ماه پیش آشنا شدم خیلی هم دوستش دارم اونم که همبشه میگفت دوستم داره و تا اینکه بخاطر ی دعوای کوچیک از هم جدا شدیم من خیلی التماسش کردم که من عاشقتم و دوستت دارم و جدا نشیم اما گفت که میخام ازدواج کنم و عاشق تو نیستم اما من میخامش و قضیه ازدواجشم فک کنم تا حدودی ازدواجش دروغی باشه و یا الان نمیخاد ولی تصمیمشو داره تو رو خدا کمکم کنین تو ابن مدت کوتاه چجور طرفم رو عاشف خودم کنم که با من با من ازدواج کنه عاشقشم بدجوری

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. خواهر گرامی، سن و سال خود و آقاپسر را نفرمودید. هدف از دوستی و آشنایی را هم نفرمودید(ازدواج یا غیره) اما به هر حال اولین مشکل کار شما، ارتباط با پسری در غیر مسیر ازدواج است که در این ارتباط بیشترین آسیب های روانی و روحی را (و گاهی جسمی) شما متحمل خواهید شد. اما در مورد این که واقعا تصمیم به ازدواج داشته باشید، باید عرض کنیم حتی در صورتی که ایشان به شما قول ازدواج میدادند و مدتی هم با رفتاری خوش و مناسب در کنار شما ظاهر می شدند نمی توانستیم به صرف این کارها اعتماد کنیم و قطعا توصیه به ازدواج بدون تحقیقات زیاد و دقیق نمی کردیم، چه رسد به این که در همین ارتباط ساده نیز ایشان رسما به شما گفتند علاقه ندارند و در کنار این شما به صداقت ایشان هم شک دارید. هرکدام از این مسائل برای به هم خوردن یک زندگی (یا عدم ورود به زندگی مشترک) کافی است. چطور است که شما با وجود اینهمه دلیل روشن بر عدم صلاحیت یک فرد، همچنان بر خواسته غیرعقلانی دل خود پافشاری میکنید؟!
موفق باشید.

سلام. من پسری۱۶ساله هستم که به دختری بزرگتر از خودم علاقه مند شدن که سنش۲۳هست و دختر خاله ام میشود اورا خیلی دوست دارم و همیشه به او فکر میکنم و هیچگاه از ذهنم خلرج نمیشود البته تا حالا به او از احساسم چیزی نگفتم. لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش آمدید. دوست نوجوان من، شما در سنی به سر می برید که یکی از ویژگی های مهم آن، فوران هیجانات، عواطف و احساسات است. البته همانطور که این دوره گذرا ست ، به این هیجانات و عواطف هم نمی توان اعتماد نمود. بنابراین تصمیم گیری (به ویژه تصمیم گیری انفرادی و بدون مشورت)بر اساس این احساسات و عواطف متزلزل و ناپایدار خواهد بود و به ویژه برای مسائل سرنوشت ساز نباید اینگونه عمل کنید. گذشته از این، هرچند ازدواج دیرهنگام نامناسب است اما ازدواج زودهنگام نیز میتواند آسیب هایی داشته باشد. علاوه بر این که اصلا در این سن معمولا شرایط مختلف تشکیل زندگی (اعم از استقلال مالی، شغل مناسب، تحصیلات کافی و ...) نیز وجود ندارد. نکته مورد توجه دیگر در مورد شما، تفاوت سنی معکوس شما (دختر خانم بزرگتر) است که به خودی خود یکی از موارد هشدار و توجه در ازدواج به شمار می آید، به ویژه که با گذر زمان و رسیدن زمان مناسب ازدواج شما، این تفاوت سن نامناسب تر جلوه خواهد نمود.
همه این موارد به همراه بسیاری از نکات دیگر که گفته نشد، همه در صورتی است که هر دو طرف تصمیم به این کار داشته باشند، حال آنکه علاقه شما در حال حاضر امری یک طرفه است و از مصادیق عشقهای بیهوده و بی هدف به شمار میرود.
امیدوارم هستیم با توکل به خدا و همت خودتان به سلامت از کنار این موضوع گذر کنید و در تلاش مضاعف برای تحصیل، ورزش موفق باشید. برای راهنمایی های بیشتر میتوانید به این لینک مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/1700
موفق و پیروز باشید

سلام منهم توی کلاسمون ب یکی وابسته شدم اما...
الان هم داره رفع میشه به خودشم گفتم چون ادم بدی نبودسعی کرده بامن حلش کنه والان هم خیلی به هم دردرسامون کمک می کنیم وازاون رابطه افراطی رنج اور یک رابطه سالم وفاداری باقی مونده.

سلام من ۱۹ ساله هستم و یه جورایی عاشق پسر فامیلمون شدم.اون معروفه و شیش سال با یه دختر بود و کل فامیل میدونن ولی الان اصلا حسی ب اون نداره و بخاطر شغلش که معروفه با چند نفر هست و همه دوسدارن باهاش باشن.بعضی وقتا به من پیام میده حرفای عجیب میزنه که ایا عاشق شدی یا اهنگای عاشقونه میفرسته ولی چیزی نمیگه میدونم درست نیست که دوسش داشته باشم مادرم میگه به فکرش نباش اون مال تو نیست ولی من واقعا نمیتونم دارم دیوونه میشم وقتی میبینمش بزور جلوی گریه مو میگیرم خواهشا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، سلام. به شهر سوال خوش آمدید. شاید بهتر می بود سوال خود را در پست هایی با عنوان "عشقهای بی هدف" دنبال کنید. هرچند از چند و چون و جزئیات شرایط و وضعیت شما و پسر مورد نظر شما اطلاعی نداریم اما با فرض این که ایشان به دلیل شغلشان معروف باشند مثلا یک خواننده یا بازیگر یا قهرمان ورزشی باشند، باز هم دلیل نمی شود که فرد مناسبی برای شما باشند. مناسب و متناسب بودن دختر و پسر برای ازدواج و عشق ابدی، چیزی نیست که صرفا با خوب بودن دو طرف حاصل شود. چه بسا افرادی که هر دو انسانهای خوب و دارای شرایط مناسبی بودند اما به لحاظ این که تناسب کامل با هم نداشتند (و البته برخی دلایل دیگر) عشق و حتی زندگی شان نافرجام ماند و به شکست منتهی شد. ضمنا به این نکته توجه داشته باشید که این شما تنها نیستید که نسبت به ایشان (با توجه به وجهه و معروفیتش) علاقمند هستید و قطعا افراد دیگری طبق گفته خودتان چنین احساسی به او دارند. البته این مسئله در مورد همه افراد مطرح و معروف صادق است و ممکن است حتی به یک نفر آدم مشهور، هزاران نفر بلکه صدها هزار نفر علاقمند باشند ولی این مسئله دلیل بر ایجاد ارتباط خصوصی یا اختصاصی با آنها نمی شود. و در چنین شرایطی اگر هم کسی انرژی و زمان و همت خود را روی چنین عشقی پایه ریزی کند، مانند کسی است که بر باد تکیه کرده است...و این مصداق عشقهای بی هدف و نافرجام خواهد بود. در این میان دو دسته بیشترین آسیب ها را می بینند، یکی طرف دختر، به دلیل خصوصیات خاص دختران و احساسات و عواطفی که در میان خواهد بود و دسته دیگر کسانی هستند که معروف نیستند و به شخصی معروف دل بسته اند به دلیل آن که عمدتا تلاشهایشان به نتیجه نمی رسد و گاهی اوقات نیز مورد استفاده (یا سوء استفاده) قرار می گیرند و در نهایت چیزی جزحسرت و پشیمانی دستشان را نخواهد گرفت. پس به پیامهای خاص ایشان که ممکن است کاملا بدون نظر باشد یا در شرایط خاص روحی ایشان و در شرایط نیازهای خاص ایشان بوده است و نه از ته دل و از روی یک علاقه واقعی و عمیق، توجهی نکنید. این که این موضوع را با مادرتان درمیان گذاشتید کار بسیار عاقلانه ای بوده. چون قطعا اگر هم درصدی احتمال علاقه بین شما باشد و قرار باشد رابطه ای در این میان شکل بگیرد بهترین شکل آن از طریق خانواده و به صورت رسمی است تا احتمال آسیب های بعدی به ویژه برای شما کمتر بشود.
برای مطالعه مطالب بیشتر در مورد عشقهای بی هدف و راهکارهایی برای مقابله با آن میتوانید به لینک های زیر مراجعه نمایید:
http://www.soalcity.ir/node/1700
http://www.soalcity.ir/node/1013
http://www.soalcity.ir/node/2585
در پناه خدای مهربان باشید

سلام ، خسته نباشید! من ۲۳ سالمه و دو سالی میشه عاشق یا به قول شما دلداده ی یه نفر شدم!
شما میگین ابراز بیش از حد دوس داشتن درست نیس! ولی وقتی کسی رو خیلی دوست دارید و بهش احساس تعلق می کنید چطوری می تونید اونو نادیده بگیرید؟ سوال دوم هم اینکه وقتی نمی دونم آیا دوستم داره یا نه، باید این سردی رفتار رو به پای دوس نداشتن بذارم؟!
یه راه کار عملی می خوام! ممنون بابت راهنمایی تون!

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

هیچ چیز به اندازه اینکه زن رویاهایتان تقاضای ازدواج شما را نپذیرد، برایتان گران تمام نمی شود. پیش خود تصور می کردید که او به شما علاقه مند است ولی احتمالا" برداشتتان از علائم علاقمندی او اشتباه بوده است.

قبل از هرکاري و ادامه دادن به اين ارتباط، سريعا مادر يا خواهر يا واسطه اي را از اين ارتباط آگاه کنيد و از او کمک بخواهيد تا واسطه شما شود.
اين امر ضروري است و قبل از اين که پدر يا ولي شما که نسبت به اين ارتباط حساس است، متوجه شود بايد بزرگتري که آبرومند و مورد اعتماد است از اين مسئله آگاه شود تا در هنگام ضرورت به عنوان واسطه ميانجيگري کند.
دوباره تأکيد مي کنم از نظر شرعي و عقلي و عرفي اين رابطه شما ناپسند و نامطلوب است و ممکن است موجب شود والدين و اطرافيان نسبت به شما بي اعتماد شوند و يا به عنوان سوء پيشينه در سابقه شما ثبت شود و فرصت هاي بهتر آينده را از شما سلب کند.

موفق باشید.

سلام.من عاشق ی دختری هستم ک قبلا منو دوس داشت و الان یکی دیگه رو دوس داره ولی اونم ترکش کرده چن هفته ایی میشه دیدم اون رفته بهش گفتم منو دوس داشته باش نا امیدت نمیکنم.اونم گف دلو راضی میکنم ک تو رو دوس داشته باشه.حالا من از کجا بفهمم راس گفته و عاشقم میشه چیکار کنم ؟؟ تا مورد علاقش باشم لطفا کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به شهر سوال خوش امدید. دوست عزیز، اگر مقصود شما از این علاقه و رابطه تشکیل زندگی و ازدواج است بحث آن جداست، اما اگر مقصود شما صرفا یک دوستی به اصطلاح خیابانی است، که ضمنا مورد توصیه هیچ کارشناسی نیست، باید عرض کنیم متاسفانه یکی از ویژگی های این نوع دوستی ها همین عدم اطمینان است. یعنی این رابطه بر اساس یک پیمان و عهد خاصی بسته نشده و با اهداف دیگر مانند، سرگرمی، تفریح و گذران اوقات، هوسرانی، کنجکاوی، و در برخی موارد هم ممکن است عشق و علاقه زودگذر در سنین پایین باشد. به هر حال هیچ ضمانت و اعتباری به این گونه اعلام دوستی و ابراز علاقه ها وجود ندارد. بهتر است انرژی و سرمایه خود را بیهوده هدر ندهید و با اندکی صبر و جستجو به دنبال نیمه گمشده خود باشید که بتوانید تمامی لحظات زندگی خود را با وی بسازید.
موفق باشید.

با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما دوستان عزيز سوالي از خدمتتون داشتم.چند وقته كه عاشق يه دختر هم سن و سال خودم شدم .فكرمو حسابي درگير خودش كرده به طوري كه شب و روز به اون فكر ميكنم.نمي دونم چطوري بهش بگم كه دوست دارم و واقعا هم خيلي دوستش دارم.لطفا كمكم كنيد.خواهش ميكنم زودتر جواب بديد.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به مطالب ارائه شده در ابتدای همین پست مراجعه کنید. موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید من دختری ۱۹ساله هستم که تو یه اداره دولتی مشغول کار پیش پدرمم به هرحال به اداره یه اقای وکیلی میومد هی بهم نگاه میگرد و یه چیزیو بهونه میگرد میومد حرف میزد و میخندید همیشه بهم شماره شو نشون میداد ا کارتشو رو میز میگذاش منم یه بار برداشتن زنک زدم ولی دیدم عوض شده میگه اشتباه برداشت کردین بعد بازم حرف زدیم دیدم ازم جیزای خواست که بهم بر میخورد میگف اگه میخوای با من باشی باید منو در حد پرستش دوست داشته باشی و منو محرم خودت بدونی و منو هم از لحاظ جسمانی و هم لحاظ روانی شاد نگه داری و بعد پیام های ناجور فرستاد اخه منم شک میکنم میگم ادمی ۲۹ساله س تحصیل کرده س منم عاشقش شدم بعد ۲ماه اومد پیشم گف بهم زنگ بزن منم بعد ۳روز بش پیام زدم جوابش این شد که من شب در خدمتتون خواهم بود بعدش دیگه هیچی نشد نمیدونم اون ازم خوشش میاد یا نه؟خیلی گیج شدم خیلی عذاب میکشم هرجا میرم جلو شچامه وقتی اسمشو میشنوم وقتی خودشو میبینم دست و پامو گم میکنم قلبم تند میزنه تروخدا راهنماییم کنید خواهش میکنم ممنون میشم جواب منو به ایمیلم بفرستید با تشکر فراوان و خسته نباشید

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

همین ابتدای کار بیان کنیم که این حالتی که ایشان ابراز کردند، اصلاً حالت متعادلی نیست و به هیچ وجه پیشنهادش را قبول نکنید و وقتی اصرار کردند، به ایشان بگویید که با والدین شان اقدام کنند!

قبل از هرکاري و ادامه دادن به اين ارتباط، سريعا مادر يا خواهر يا واسطه اي را از اين ارتباط آگاه کنيد و از او کمک بخواهيد تا واسطه شما شود.
اين امر ضروري است و قبل از اين که پدر يا ولي شما که نسبت به اين ارتباط حساس است، متوجه شود بايد بزرگتري که آبرومند و مورد اعتماد است از اين مسئله آگاه شود تا در هنگام ضرورت به عنوان واسطه ميانجيگري کند.
دوباره تأکيد مي کنم از نظر شرعي و عقلي و عرفي اين رابطه شما ناپسند و نامطلوب است و ممکن است موجب شود والدين و اطرافيان نسبت به شما بي اعتماد شوند و يا به عنوان سوء پيشينه در سابقه شما ثبت شود و فرصت هاي بهتر آينده را از شما سلب کند.

موفق باشید.

سلام من ۱۷سالمه از بچگی یکیو همسن خودم بوده دوس داشتم و تو یه شهر دیگه زندگی میکنه چند وقت پیش یه سوال درسی واسم پیش اومد باید از بچه های ریاضی میپرسیدم از دوستامم همه تجربین و اون چیزی که من میخواستم ریاضیا نداشتنش تو فامیلم ریاضی نداریم یه روز اتفاقی پیجشو تو اینستا دیدم اول فالوش کردم بد سوالو ازش پرسیدم اون تمام عکسامو لایک میکرد و من نه چون قصدم از اول این نبود چونتو پیجم فامیلام بودن اینم فامیله هی میگفتن این تو پیجت چی میکنه منم ناچار ازش خواستم ان فالوم کنه ولی اشتباهم این بود که گفتم نخواستم بلاک کنم ان فالو کن این گذشت تا شهریور با دوستم رفتیم کافه این دوستمم خیلی باهام صمیمیه از میزمون عکس گرفت گذاشت تو اینساش منم تگ کرد از قضا صبحش اون پسررو فالو کرده بود همه پستاشو لایک کرد جز این دوستم انفالوش میکنه اونم بلافاصله ان فالو میکنه حالا پیش خودش فک میکنه من میخواستم جلب توجه کنم در صورتی که نمیدونستم حالا محرم شاید ببینمش لطفا بگید من چه گلی به سرم بگیرم.ممنون میشم .

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. ضمن تشکر از اظهار نظر شما، بارها این نکته را متذکر شدیم که ارتباطات و دوستی های این گونه به هیچ وجه توصیه نمی شود. اگر شما دوست عزیز، و یکی از به اصطلاح دوستانتان قصد ازدواج دارید، بهتر است این مسئله را روشن اعلام کرده و دنبال کنید و سایر ارتباطات و دوستی ها را به کلی قطع نمایید، تا هم شک و شبهه ای برای دیگران پیش نیاید و هم خیال خودتان دو تا راحت باشد.
موفق باشید.

با سلام‌، من عاشق دختری شدم‌که ابتدا به عنوان دوست مرا قبول کرده بود، ولی اکنون بعد از یک سالو نیم ،بهش احساس عاشقانه دارم ، ولی دختره فقط میگوید که به عنوان یه دوست معمولی دوستم دارد . ولی رابطه بینمان از رابطه معمولی بسیار فاصله دارد و بیشتر شبیه یک رابطه عاشقانه یک طرفه شده ،دختر در یک کشور دیگر زندگی میکند . چه راه حلی برای به دست اوردن دل او پیشنهاد میکنید. با سپاس.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز، به شما توصیه می شود، به صورت منطقی و واقع گرایانه به مسائل اطراف خود نگاه کنید. به ویژه در مسائل سرنوشت ساز زندگی خود، این مسئله ضروری تر خواهد بود، چون قرار است آینده و عمر خود را با توجه به یک انتخاب، یک تصمیم یا یک اتفاق رقم بزنید.
موفق باشید.

من یکی رو دوسش دارم که فکر میکنم نه تنها منو دوست نداره بلکه ازم متنفره...من هیچ کار خاصی انجام ندادم...فقط وقتی از کنارش رد میشم یخورده نگاش میکنم...اون یه پسر بسیار مذهبی هست...خانواده ی من هم مذهبی هستند،من اصلن واکنشی در برارش از خودم نشون نمیدم ،ولی حس میکنم اون خودشو از من پنهون میکنه.الان بیست روزه که ندیدمش...محل کارش دقیقا در محل عبور من از خونه تا دبیرستان هست. اما دیگه سر کار هم نمیاد.وقتایی هم که نگاش میکردم،اخم میکرد. من خیلی دوسش دارم.اما به خاطر اینکه به من اخم میکنه و دوستم نداره سعی میکنم فراموشش کنم،اما نمیشه؟؟!! خیلی بهش وابستم اصلن نمیتونم بهش فکر نکنم.

تصویر مشاور شهر سوال

خواهر گرامی، اولا نگاه نکردن یا اخم کردن در چنین شرایطی لزوما دلیل بر تنفر یا دوست نداشتن نیست. این امکان هست که ایشان به دلیل رعایت نکات شرعی و مذهبی از نگاه به نامحرم ، به ویژه نگاه های خاص، ابا داشته باشند. ثانیا،برای شما هم سزاوار نیست که با رفتار و یا نگاه های خود، سعی در به گناه انداختن دیگری داشته باشید.
موفق باشید.

م عاشق یکی به اسم پریا هستم ایشون هروقت منو تو خیابون میبینه یه خورده نگا میکنه چیکار کنم که عاشقم بشه هیچ ارتباطی باهاش ندارم.

تصویر مشاور شهر سوال

اگر شرایط مناسبی دارند، به فکر ازدواج باشید و به خواستگاری ایشان بروید. در غیر اینصورت، ایجاد ارتباط و علاقمند شدن و علاقمند کردن دیگران هیچ نتیجه خوبی ، به ویژه برای دختر خانمی که دوستش دارید، نخواهد داشت.

سلام من دختری ۱۳ ساله هستم من از یک دختری که توی کلاسمان هست خوشم اومده ولی اون زیاد به من محل نمیده و با یک دختر دیگه خیلی صمیمیه و اون رو دوست داره چی کار کنم ازم خوشش بیاد و باهام دوست بشه؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام،
۱- همانطور که خودتان هم میدانید یکی از راههای آرامش یافتن و خلاصی از دست افکار مختلف انحرافی، تقویت معنویت و ارتباط با خدا است زیرا که اوست که آرامشگر واقعی است «كسانى كه ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش مى‏گیرد، آگاه باشید كه تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا میكند»(الرعد/ ۲۸). این کار خیلی هم سخت نیست. میتوانید هر زمانی که احساسات و افکار ناخواسته به ذهنتان هجوم می آورد با گفتن ذکر، آرام آرام آنها را از خود دور کنید.
۲- محبت و دوستی (مادامی که در حدود شرعی باشد یا به حد افراط و بیماری در نیاید) امری پسندیده و نیکوست. حضرت علی (ع) میفرمایند: «بالتودد تكون المحبه؛ با آشكار كردن مهربانی، محبت شكل گرفته و پدید می آید»(میزان الحكمه، ح ۳۰۵۱). شاید بد نباشد علاقه خود را با دوست خود درمیان بگذارید. پیامبر عزیزمان هم میفرمایند: »هر گاه کسی را دوست دارید به او بگویید» (وسایل الشیعه، ج ۱۲، ص ۵۵).
۳- با محبت های کوچک و اخلاق خوب میتوانید توجه طرف مقابل را به خود جلب کنید (البته ممکن است بسته به شرایط و حس طرف مقابل این کار زمان ببرد یا خیلی زود به نتیجه برسد). در برخی مناسبت ها میتوانید به او چیزی هدیه بدهید، در برخورد ها محبت آمیز با او صحبت کنید و...و ... البته در همه موارد سعی کنید افراط نکنید تا جایی که باعث تنفر او یا مقاومت بیشتر او گردد.
موفق باشید.

سلام من در استان سیستان وبلوچستان زندگی میکنم وعاشق یه دختر ۱۳ ساله شدم خودم یه ماه دیگه میرم به ۱۸سال و علاقه زیادی به این دختر دارم و تازه ۳ روز آشنا باهاش شدم وخیلی دوستش دارم و من مشکل مالی ومنزل ندارم. و می خوام باهاش عقد کنم ولی نمی تونم چجوری بهش ابراز محبت کنم دختر فامیل دورمون و الان درس نمی خونه یعنی از امسال پدرش گفته که درس نخونه ومنم دوسش دارم می خوام باهاش عقد کنم و بفرستمش مدرسه تا درس بخونه و به یه جایی برسه وخیلیم دوستش دارم. و نمی خونم بی سواد بمونه از لحاظ عقلی خیلی سطح سوادش خوبه و اندازه یک دختر ۱۸.۱۹ ساله درک میکنه زندگی رو بهترین روش برای برقراری ارتباط با اون چیه

تصویر مشاور شهر سوال

سلام.به شهر سوال خوش آمدید.
دوست نوجوان، به نظر می رسد برای ازدواج و تشکیل یک زوج خوب و موفق در زندگی، کمی زود به فکر افتاده اید. لازم است چند سالی صبر کنید تا هم به پختگی کافی برسید و هم خود، و دختر خانم مورد نظرتان را از نتیجه این گونه تصمیمات پشیمان نکنید.
لینک زیر، پاسخ سوال شماست.
http://www.soalcity.ir/node/1882
موفق باشید.

من دانشجو هستم وازپسری توکلاسمون خوشم میاداولااون پسره هم خیلی نگام مق کرداما حالااون وقتی سرکلاس حرف میزنه من نگاش می کنم روشوسمتی که پشت به منه می چرخونه کلی روشو ازم می گیره این یعنی این که اون ازمن بدش میاد؟؟؟؟؟؟؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام.
این گونه رفتاها، معنای ثابت و مشخصی در همه افراد ندارد.
موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۸سالمه ام که یه پسری رو دو سال پیش به طور اتفاقی دیدم اما اون موقع من با یه پسر فقط در چت بودم و وابستگی شدیدی نسبت بهش داشتم بخاطر همین اون دوست داشتنی که نسبت به اون پسر که بطور اتفاقی دیده بودمش کمرنگ بود اما بارها از دور میدیدمش
ولی طی این تابستون و این شروع مدارس من بیشتراونو میدیدم و بیشتر بهش علاقه پبدا کرده بودم اون پسر ۱۶ سالشه و از من یکسال و ۱۰ ماه کوچیکتره در ضمن دیگه من با اون پسری که توی چت ارتباط داشتیم نیستم
و اینکه دیگه ظاقت نیوردم و این موضوع رو باهاش در میون گذاشتم و بهش گفتم که دوستش دارم از خیلی وقته حتی قضیه اون رابطه اینترنتی رو هم بهش گفتم چون ازم پرسید تا حالا با کسی بودم یا نه و منم حقیقت رو گفتم چون با کسی به غیر از اون رابطه اینترنتی نداشتم و این اولین کسی بود که توی شهر خودم باهاشم و جرات کردم که برم و اعتراف کنم
این پسر بقول خودش دوست دختر های زیادی داره اینو از اول گفت البته دروغ های زیادی هم بهم گفت که هر بار خودش رو میکرد و حقیقت و میگفت
و یه دوست دختر هم داشت که میونشون زیاد خوب نبود اینو خودش گفته و اینکه بعد یه مدت رابطشو باهاش قطع کرد چون من گفتم که با دوست دخترش بمونه و من میرم ولی اون خودش گفت که نه من تو رو میخوام و از این حرفا ولی یه مدت بعد فهمیدم که نه هنوزم باهم هستن چون اون موقع هم بهم گفته بود که زمان میخواد
ولی اینبار به طور جدی بهش گفتم تا اینکه باهاش قطع رابطه کرد
الان با هم هستیم
گاهی اوقات رابطمون خیلی خوبه
ولی گاهی اوقات دعوا میکنیم
من زیاد بهش گیر میدم
و اینکه اون از من میخواد باهاش برم بیرون ولب من نرفتم
و اونم گفت که تا هرموقعی که باشه صبر میکنه
و اینکه میگه واقعا هم منو دوست داره
اما من بین یه دو راهی بزرگ موندم
من خیلی دوستش دارم و نبودش واسم سخته
اما اون حالا میگه که ممکنه خودش واسه زندگی و کار بره تهران
و من میگم اینطوری از هم دور میشیم
چون من قصد داشتم بعد از یکسال که با هم بودیم همه چیو به مادرم بگم و رابطمونو ادامه بدیم تا موقعی که شرایط برامون جور بشه اما حالا نمیدونم لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال، خوش آمدید.
چند نکته به عنوان هشدار و احتیاط باید مد نظر شما باشد. اول این که سنین نوجوانی، سنین هیجانات و غلیان احساسات و وابستگی ها و دلبستگی هاست و نمیتوان به تصمیمات یا احساسات این دوران اعتماد کامل داشت، به ویژه این مسئله برای دختران نوجوان بسیار شدیدتر و عمیق تر است. دوم این که واقعا شما در سن ازدواج نیستید و بر فرض علاقه دو طرف (که خود به تنهایی ملاک درستی برای ازدواج نیست) احتمالا خانواده های شما موافق نخواهند بود. سوم این که خیلی بعید است پسر مورد نظر شما هدفش از این ارتباط، ازدواج و یک رابطه درست و مشروع و قانونی باشد (هرچند ادعای آن را داشته باشد) و تازه سایر شرایط ازدواج هم فعلا برای شما فراهم نیست. چهارم این که شما حق ندارید بدون اطلاع و اجازه پد رو مادرتان چنین تصمیمی بگیرید، و از طرفی به دلیل بی تجربگی و سن و سال نه چندان زیاد، احتمال مخاطرات و خطرات زیادی برای شما در چنین روابطی وجود خواهد داشت.
نتیجه این که، علیرغم نیت پاک و مقدس شما در این علاقه، اما این علاقه (یا عشق) یک عشق بی هدف و در نهایت بی حاصل خواهد بود. پس یا این رابطه را به کلی قطع کنید و به فراموشی بسپارید، و یا به صورت رسمی به اطلاع پدر و مادرتان برسانید که قصد ازدواج دارید و آن را پیگیری کنید (که طبیعتا آقاپسر هم همین کار را باید انجام دهد).
موفق باشید.

باسلام.من دختری۱۳ ساله هستم.خیییییییییییلیییییی شدید عاشق همکلاسیم به نام E که۱۴سالشه شدم(چون من یک سال جهشی خوندم.)
وبهش هم گفتم.ولی ازاونجایی ک یکی ازبچه ها به نام R دوسال پیش باEدوست شد والان کارشون به جایی رسیده که عشق هم هستند البته من قکر میکنم کهRداره احساسات Eرابه بازی میگیره ولی Eعشقش واقعیه!حالا من وقتی به Eگفتم وبعدازاینکه دید چقدبیقراری میکنم بهم گفت توراه منو درپیش نگیر من اگه میدونستم نمیذاشتم که عاشقRبشم /حالا به غیرازاین R یه دختربیتربیت وبیشعورهست که با Eدوست شده واخلاق بدش داره روی Eتاثیر میذاره واگر E یه ذره دوستم داشت اون داره کاری میکنه که این یه ذره هم تموم بشه / ولی چن روز یکبارEبهم یه ابرازعلاقه ای نشون میده!درضمن برای تغییر اخلاق Eبهش گفتم که بااون دوسی ات راکم کن ولی تا۲روزبهم محل نذاشت /حالا Rواون دختره سرراهم هستن وبااین مشکلاتی که گفتم من باید چیکار کنم اگه کم کم هم عاشقم بشه کمکش میکنم که این افت تحصیلی که داشته جبران بشه!بااین افکارخودمم دارم دچارمیشم!چیکارکنم؟خواهش میکنم جواب بدین!ببخشیدسرتون رادرد آوردم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام. به متن ابتدای صفحه مراجعه کنید.
موفق باشید

سلام.خسته نباشید.من پسری ۱۵ ساله هستم و عاشق دختری هستم...تلگرامش هم دارم ولی چت نمیکنم چون می ترسم مشکلی پیش بیاد چون اشنا هستن.احساس میکنم دوسم داره.چیکار کنم عاشقم بشه ممنون میشم اگه جوابم رو به ایمیل بفرستید.ممنون از سایت خوبتون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست نوجوان، به شهر سوال خوش آمدید.
دوست عزیز، آیا به نظر خودتان، الان زمانی است که شما به جای بازی و تفریح با دوستان و همکلاسی ها و بچه های فامیل، گذراندن اوقات خوش به همراه خانواده و تمرکز بر روی اموری مانند تحصیل که آینده شما را رقم می زند، خود را درگیر روابط و مسائل عاطفی بی حاصلی کنید که حاصلی (جز لذت گاهگاهی و در نهایت هیچ و البته درگیر کردن یک فرد دیگر در این رابطه بی حاصل) ندارد؟! تصمیم با شماست.
به هر صورت برای جذب افراد دیگر، نخستین و مهمترین و پایدار ترین شیوه، رعایت اصول اخلاقی و خوش خلقی با دیگران است. قطعا فردی که دارای متانت و ادب باشد، درست سخن بگویند، مؤدبانه رفتار کند و ... حتی اگر قیافه ظاهری آنچنانی هم نداشته باشد، مورد تحسین دیگران خواهد بود (چه این تحسین را به زبان بیاورند و چه نیاورند).
موفق باشید.

سلام من یه دختر ۱۸ سالهم هستم پسری رو دوست داشتم که یکسال و چند ماه از من کوچیک تر بود من خودم پیش قدم شدم و اینطوری شد که با هم طی ۲ ماه دوست بودیم اما اون پسری بود که اصلا آروم نبود همش دنبال شر و خرابکاری بود همش با دوستانشان بود تو مهمونی ها و پارتی های شبانه و با همه دخترا هم بگو بخند داشت و بخاطر همین ما از هم جدا شدیم یعنی اون خواست اون گفت که تو یعنی من بدردش نمیخورم گفت من یه آدمی رو میخوام مثل خودم باشه اما من دختر ساده ای بودم یعنی به اندازه خودم کاری رو انجام میدادم حد خودم رو میدونستم اما اون گفت که من رو نمیخواد اوایل اینطور نبود حتی یه باز هم با هم بیرون رفتیم اما بعدش به مرور زمان سرد شد و بلخره رابطمون تموم شد
اما همون شب که رابطمونو قطع کردیم فردا صبحش با من تماس گرفته بود
در صورتی که شب قبل وقتی گذاشت و رفت من هر چقدر باهاش تماس گرفتم جواب نداد و حتی منو توی تلگرام بلاک کرد
اما من جوابی بهش ندادم چون موقع زنگ زدن متوجه نشده بودم
چند روز بعد گذشت من دیدمش
اما اصلا نگاش نکردم
وقتی با دوستم در حال رفتن به خونه بودیم دیدم سوارا تاکسی بود رد شد با لحن خنده و مسخره ای چیزی گفت که نفهمیدم تا اینکه عصر همون روز باز بهم زنگ زد اما من جواب ندادم
و گذشت تا اینکه همین دو سه شب پیش باز زنگ زد و بازم جواب ندادم
و اینکه دیشب تو یکی از برنامه های مجازی پیام داد که گفته بود چطوری اما من حتی پیام رو باز نکردم تا همین چند دقیقه پیش باز پیام داد که کلاس میذاری اما من بازم نرفتم پیام رو باز کنم و جوابی بدم
واقعا موندم چیکار کنم
چون میدونم اون پسری نیست که پشیمون بشه از اینکه ترکم کرده یا اینکه بخواد باز برگرده یا معذرت خواهی کنه
آخه روز آخری که رفت بهم گفت تو خوشگلی اما میتونستی به خودت برسی شاید اون موقع میتونستی من یا کس دیگه ای رو نگه داری
از این حرفش خیلی ناراحت شدم
یعنی من اینقدر واسش کم بود
واینکه در طول رابطمون کارایی کرد که منو متنفر کرد از خودش
اما حالا نمیدونم چیکار کنم جوابشو بدم یا نه
لطفا کمکم کنید راهنماییم کنید ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
روابط خارج از عرف و چارچوب حتی اگر به ظاهر با ادعای ازدواج در آینده باشد، بسیار مخرب و مضر است. حتی در صورتی که تصمیم ازدواج داشته باشید و پسری که در مقابل شما ست هم چنین تصمیمی داشته باشد (که فهمیدن صداقت ایشان در این ادعا واقعا کار دشواری است)، باز هم رفتار ایشان طبق گفته شما، گویای عدم ثبات ایشان در این قصد و نیت یا حد اقل دمدمی مزاج بودن ایشان است. این که یک روز خود را عاشق شما بداند و یک روز بگوید به درد نمی خورید، این که با خیلی ها سر و سری داشته باشد و از فهمیدن این مطلب توسط شما ابایی نداشته باشد، و این که پس از به اصطلاح کات کردن تماسها، دوباره تماس بگیرد و ... و .. این داستان ممکن است همچنان در طول زمان ادامه یابد (یک روز وصل ، یک روز قطع) و در نهایت هم کسی که بازنده این بازی خواهد بود شمایید. ایشان در نهایت میتواند خداحافظی کند و برود و شما را با کوله باری از خاطرات و قول و قرارها و غصه ها و خدای نکرده آسیب های جسمی تنها بگذارد.بهتر است این رابطه را همانطور که قطع نمودید ، قطع نگه دارید.
لازمه این قطع ارتباط این است که هیچگونه ارتباطی (تلفنی، ایمیلی، تلگرامی و ... نداشته باشید). لازم است شما برای مدتی طولانی خودتان را با تفریحات سالم و دوستان و همکلاسی های خودتان سرگرم کنید. بیشتر با خانواده و پدر و مادر و احتمالا برادر و خواهرتان باشید. شما میتوانید به سادگی و با اندکی صبر و تحمل گذر زمان به طور کامل از ایشان عبور کنید.
موفق باشید.

سلام من دختری ۱۴ ساله هستم که ۶ ماهه تو فکر یه پسر ۱۶ ساله هستم و بهش گفتم که دوسش دارم ولی اون بی تفاوت بود ولی هر موقعه ای که نگاهش میکنم با نگاهش دنبالم میاد و حس میکنم میخواد بهم چیزی بگه ولی باهم اصلا جور نیستیم من باید چیکار کنم؟؟؟ همه ی زندگیم شده اون ... لطفا کمکم کنید یا بگید چیکار کنم که بفهمم عاشقمه یا چیکار کنم بتونم اونو عاشق خودم کنم

تصویر مشاور شهر سوال

کابر نوجوان، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
سنین نوجوانی، بخصوص در آستانه جوانی، دوره بحرانی از لحاظ ویژگی های روانشناختی محسوب می شوند. بنابراین نوعی سرکشی و طغیان و شاید غلیان برخی احساسات روحی روانی و یا جسمی، برای سن شما تا حدی طبیعی است. شما باید با توجه به این مسئله، بتوانید بر این عواطف و احساسات غلبه کنید و تا حد ممکن آن را مهار کرده تا به سلامت از این مرحله عبور کنید. اگر مهر یک پسر در دل شما افتاده باشد و هردو قصد ازدواج داشته باشید، طبیعتا این مسئله به خودی خود بسیار قابل تقدیر و موجب خرسندی است. اما به نظر نمیرسد در چنین سن و سالی و در این موقعیت، شرایط ازدواج را داشته باشید. به هر حال شما در حال حاضر برای تشکیل زندگی نه حمایت کافی دارید، و نه اطلاعات و آمادگی آن را. از سویی پسری ۱۶ ساله به طور عادی نه درآمد مناسب، نه تحصیل و موقعیت آنچنانی برای تشکیل زندگی دارد و نه میتوان اعتماد آنچنانی به وی نمود. البته ما در صورتیکه والدین (حتی در چنین سنی) با حمایت از فرزندانشان ایشان را به خانه بخت بفرستند، مخالف نیستیم و آن را تحسین می کنیم اما کمتر چنین مواردی پیش می آید. از سوی دیگر میتوانید فعلا این مورد را فراموش کنید تا مدتی بگذرد و موقعیت مناسب آن فرابرسد که این راه دوم طبیعتا راهی سخت به لحاظ تحمل برای شما خواهد بود. در هر صورت رابطه داشتن شما و ایشان به شکل مخفیانه، نادرست است و هرچند ممکن است لذت های لحظه ای به همراه داشته باشد اما قطعا عواقبی به دنبال خواهد داشت که موجب پشیمانی هر دوی شما می گردد.
موفق باشید.

سلام. میشه راهنماییم کنین؟ من یه دختر ۲۵ساله ام که توی محیط کار به شدت از یکی از همکارام خوشم میاد و دائم بهش فکر میکنم. حس میکنم واقعا دارم به ایشون علاقه مند میشم چون ایشون دقیقا خصوصیاتی رو دارن ک من دوس دارم ولی نمیدونم حس ایشون نسبت به من چیه. از طرفی من تو محیط کار ۲ ۳تایی خواستگار دارم که به خاطر ایشون جواب رد دادم.واقعا نمیدونم چیکار کنم که بدونم ایشونم به من علاقه داره یا نه. گاهی کارایی میکنه که فکر میکنم از من خوشش میاد مثلا مثل ارتباط چشمی یا شوخی که با دیگر خانما نداره .. و گاهی هم کاملا حس میکنم رفتاراش طبیعیه و بدون هیچ حسی.. دارم دیوونه میشم..چیکار کنم که اونم دوسم داشته باشه و تا دیر نشده ابراز کنه؟؟؟ جدیدا حس میکنم علاقم داره بیشتر میشه

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
این مسئله کاملا طبیعی است که دو انسان در اثر مجاورت (در کنار هم بودن) به تدریج به هم علاقمند شوند (از کمترین درجه تا بالاترین درجه). همچنین یکی دیگر از مسائلی که در ایجاد و تشدید علاقه نقش دارد، درگیر شدن ذهن انسان با موضوع مورد نظر است. دقیقا مانند این که شما در یک بازه زمانی تمام فیلمهای سینمایی یک بازیگر خاص را که تاکنون ندیده اید، ببینید . قطعا احساس و ذهنیت شما پس از این مدت،و پس از دیدن مثلا۳۰ تا ۴۰ فیلم سینمایی از او، با احساس و ذهنیت شما پیش از این مدت بسیار متفاوت خواهد بود. حال تصور کنید که درگیر شدن ذهن شما با محوریت آن آقا به همراه مجاورت روزانه شما با ایشان (و برخی عوامل دیگر) با هم اثر شدیدتری خواهد داشت.
پس از این احساس خود خیلی شگفت زده نشوید. ضمنا بدانید که به طور طبیعی اکثر آقایان در کنار خانمها (همچون محیط های کاری ) بسیار خوش صحبت، خوش پوش، و ... دارای بسیاری از جذابیتها هستند و این لزوما به معنای منش و شخصیت همیشگی آنان نیست (همانطور که شما هم شاید همین طور باشید.).
اگر واقعا به فکر ازدواج هستید، بهتر است به این افکار و احساسات بیش از این دامن نزنید که این کار حال شما را روز به روز وخیم تر خواهد نمود و در نهایت ممکن است ضربات روحی بدی بخورید. اجازه بدهید به دور از ذهنیت ها و علاقه های اینگونه، بتوانید در این خصوص تصمیم بگیرید.
اولا برای فهمیدن نظر ایشان،بدون این که لازم باشد شأن خود را پایین بیاورید، از یک واسطه موجه و معتبر استفاده کنید که ترجیحا متأهل باشد. طبیعتا اگر ایشان، هم قصد ازدواج داشته باشند و هم نسبت به شما نظر مثبتی داشته باشند، ایشان باید اقدام کنند. در ادامه این مسیر (که تازه اول راه خواهد بود) لازم است بدون درنظر گرفتن اطلاعات موجودتان از ایشان، تحقیقات مفصل و کاملی در مورد ایشان انجام دهید.
موفق و پیروز باشید.

عاشق پسرخالم شدم ۱۴سالشه و من۱۲سالمه. چطوری بش بگم؟

سلام وقت بخیر من الان حدوده یک ماهة که با یه آقا دوست شدم من خودم ۲۳ سالم هستش و اون اقا ۲۵ سالشونه...تو دانشگاه دیدمو عاشقش شدم افا دو هفته بعداز دوستیمون گفت که نتونسته عاشقم بشه و گاهی هنوز به عشقه قدیمش فکر میکنه واقعا دنیا برام جهنم شد اخه تا قبلش همیشه بهم میگفت تنهات نمیذارم برا همین این حرفشو نتونستم هضم کنم...از طرفی هم میگه من به تو حس دارمو دوست دارم درسته عاشقت نیستم اما دوست که دارم و از کناره تو بودن لذت میبرم.اینم بگم که به عشقه قدیمش هیچ احتمالی وجود نداره که برسه و خودشم گفت من دیگه به اون نمیرسم.منم اول گریه کردم پیشش اما بعدش ظاهرا خودمو زدم به بیخیالیو همونجوری مثله قبل دارم عاشقانه میپرسمتمش.میشه بهم بگید چکار کنم که عاشقه من بشه و دیگه تمامه فکرو ذهنش پیشه خودم باشه و خودش کشیده بشه سمتم و بهم پیشنهاد ازدواج بده و عاشقم بشه؟خیلی به کمکتون احتیاج دارم مرسى

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
لازم است این هشدار را مجددا بدهیم که در خصوص ورود به یک رابطه عاطفی با هدف ازدواج یا به اصطلاح دوستانه به شدت مراقب باشید. در ابتدای آشنایی و روابط کنترل ساده تر و جبران اشتباهات راحت تر است. اما در مورد سوال شما، متاسفانه ما نمیتوانیم کاری کنیم یا کمکی کنیم تا فرد مورد نظر شما به شما علاقمند شود!!! اما میتوانیم این نکته را ذکر کنیم که دقت داشته باشید تمام حرفها و حرکات و رفتارهای طرف مقابل شما میتواند مورد ارزیابی شما قرار بگیرد تا در نهایت تصمیم سرنوشت ساز خود را بگیرید. اگر صداقت لازم را در گفتار یا کردار خود ندارد یا خطاهایی از وی سر می زند، به سادگی از کنار آن نگذرید و در تصمیم خود این گونه موارد را درنظر بگیرید. کسی که بخواهید از همه لحاظ (عاطفی- مالی- اجتماعی و ...) بر او تکیه کنید لازم است حرف و عملش یکی باشد. اگر از عشق و علاقه زیاد حرف می زند اما رفتارش این را نمی گوید یا خلافش را نشان می دهد، با اطمینان میگوییم این فرد به درد زندگی نمی خورد. چنین فردی همواره و بعد ها هم حتی پس از ازدواج رفتارهای خود را انجام میدهد ولی با زبانش چیز دیگری میگوید و یا همواره عذرخواهی میکند.
خواهر گرامی، شاید به نظرتان دشوار بیاید کسی که یک ماهی است به او دل بسته اید، دل بکَنید، امااین را بدانید دل کندن اکنون بسیار ساده تر از یک ماه دیگر،شش ماه دیگر یا یک سال دیگر است.
موفق باشید

سلام ممنون میشم راه نماییم کنید
من یه پسر ۱۷سالم از ۹ سالگی به دختر همسابمون علاقه مند بودم و تا الانم ده برابر شده
عشقم از شهوتم نیس نه من اونجوری پسرم نه اون اونجوری دختر.به خاطر قیافه و موقعیت مالی خوبمون خیلی دخترا بهم پیش نهاد دادن ولی من چون عاشق اون خانم بودم قبول نکردم.تا چهارشنبه سوری امسال پیش خودم این رازو نگه داشته بودم ولی وقتی شب چهارشنبه سوری دیدمش نتونستم نگه دارم و فرداش بهش گفتم.و فقط قبول کرد که دوست معمولی باشیم منم چون عاشقش بودم قبول کردم و همین هم برام بس بودش.با صداش آروم میشدم با خنده هاش میخندیدم با گریه هاش گریه میکردم .ولی دو هفته پیش بهم گفت دوست ندارم.دیگه روز و شبام یکی شدش چشمامم خون اینقدر گریه کردم که باید عینک بزنم.با خودم گفتم میتونم فراموشش کنم ولی نتونستم .خیلی بی احساسه دوستم ازم یواشکی از گریه کردنام یا بهتر بگم هق هق زدنمو واسش فرستاد و اون یه استیکر خنده فرستاد.و نتونستم فراموشش کنم دوباره رفتم سمتش.بلاکم کردش رفتم یه شماره نو خریدم و تونستم حرف بزنم نمیدونم چی کنم هر شب کارم گریه کردنه چی کنم دارم نابود میشم میشه کمکم کنید؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز. به شهر سوال خوش آمدید.
جدای از این که خیلی زود وارد چنین فضایی شدید و شاید هنوز سالها تا مهیا شدن شرایط ازدواج شما فاصله باشد، بایستی بدانید این وضعیت نه تنها فایده ای ندارد، بلکه به ضرر خود شما خواهد بود. عشق و علاقه های یک طرفه حتی اگر به وصلت و ازدواج هم منتهی بشود، نتایج خیلی خوبی نخواهند داشت.
علاوه بر مطالعه متن بالای همین صفحه بهتر است به لینک های زیر هم نگاهی بیندازید:
http://www.soalcity.ir/node/318
http://www.soalcity.ir/node/2685
http://www.soalcity.ir/node/1700
موفق باشید.

سلام . نسیم هستم ۲۰ سالمه ... واسه درس شیمی کلاس کنکور میرفتم . دبیرمون مرد بود و من خیلی دوستش دارم . ولی از حس اون نسبت به خودم مطلع نیستم.. یعنی نمیتونم بفهمم چون یروز اونقدر عاشقانه با من برخورد میکنه که تعجب میکنم و یروز اونقدر بی تفاوت که از زندگی نا امید میشم .. لطفا بهم راهی رو نشون بدین که بتونم بفهمم بالاخره دوستم داره یا نه ؟ بخدا دارم دیوونه میشم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
توصیه اولیه ما آن است که بهتر است اگر قصد ازدواج ندارید (و حتی اگر دارید)، از افتادن به ورطه عشق و علاقه و محبت اینگونه خودداری کنید. این قطعا به نفع خود شماست. اما اگر هم با نیت ازدواج اصرار دارید که وارد چنین فضایی شوید، بهتر است ابتدا اطلاعاتی به دست آورید که بدانید حداقل شرایط ازدواج در طرف مورد نظر شما وجود دارد یا خیر؟ مثلا سن ایشان چقدر است و فاصله سنی با شما به چه میزان است. مثلا این که ایشان مجرد هستند یا متاهل؟ و نکاتی از این قبیل.
نکته دیگر این که اگر واقعا ایشان در رفتار و هیچانات خود دارای ثبات نیستند (طبق گفته شما)، بهتر است در تصمیم و انتخاب خود تجدید نظر کنید و دستکم با احتیاط بیشتری به پیش بروید تا در نهایت موجب پشیمانی شما نگردد.
و نکته آخر این که قاعدتا ایشان بایستی پیشنهاد ازدواج به شما بدهند و عکس این مورد (هرچند خیلی اوقات بد نیست و در مواردی ممکن است خوب باشد) اما بر خلاف عرف است و ممکن است شأن و منزلت شما را در چشم ایشان یا سایرین کاهش دهد. به ویژه اگر خودتان به طور مستقیم بخواهید چنین اقدامی کنید. به هر حال ما توصیه میکنیم این مسئله (ازدواج) را از طریق خانواده ها و به شکلی رسمی تر دنبال کنید تا از عواقب ناگوار احتمالی آن در امان باشید.
موفق باشید.

سلام‌تروخدا زود جوابمو بدین لطفا...من یک سال و نیمه عاشق پسری شدم ک الان ۱۶ سالشه و من ۱۷..اون بسیار پسر خوبیه و من ب عشقی ک بش دارم ایمان دارم و میدونم از سر احساسات زیاد نیست...اون خیلی بیشتر از سنش میفهمه..تو خیابون هم اشنا نشدیم..پسر دوسته بابامه.اونا بروجردن ما مشهد وقتی همو دیدیم.اون از من خوشش اومد..مامانم گف میخاد منو عروس کنه..مامان محمد هم خیلی خوشش اومد از من میگف زینب واس ما باشه...ولی خب گف پسرش سنش کمه حداقل تا ۵ سال دیگ...
تو این ی سال و نیمه من کاملا محمد رو شناختمش..بارها با من کات کرد ولی باز میومد وویس میفرستاد..این اخریا هم عاشق ی دختری شد ک دو روز باهم چت کردن فقط..من خیلی ناراحت شدم..ولی درکش کردم..دختره رفت..و محمدم دیگ فراموش کرد..الان بعد ی سال و نیم رابطمون خیلی بهتر شده..میگه تو واقعا عاشقمی داره میشه دو سال من ب وجودت افتخار میکنم..من واقعا میفهمم دوسم داره چون من خیلی سازش کردم..هیچی کم ندارم..ولی محمد میگه اخه من ایندم معلوم نی..شغل ندارم پول ندارم..شرایط ازدواج رو ندارم...وابسته هم شدیم..محمدی ک ی زمانی حس علاقه نداشت..ولی الان خیلیم دوسم داره..فقط میترسه از اینده حقم داره..ولی من تا هرموقع باشه صبر میکنم ک بش برسم..ولی از ی طرفی هم دوس دارم زودتر برسم بش..۵ سال زیاده واقعا..نمیتونم فراموش و جایگزینش کنم..محاله...چ کنم دارم روانی میشم؟؟!نمیخام حسرتشو بخورم..دو ساله عاشقشم..بنظرتون امیدی هس بش برسم خودم ک ایمان دارم ب رسیدن بهش...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
با توجه به این که شما از ملاکهای ازدواج سوالی نکرده اید ما هم وارد این موضوع نمی شویم و فرض را بر این میگذاریم که از نظر کلی ملاکهای ازدواج و تناسب بین شما دو نفر وجود دارد (که البته لازم است این مسئله هنگام جدی شدن این موضوع، بررسی شود). اما واقعا در جایی که خانواده ها با هم مشکلی ندارند، هر دو طرف (دختر و پسر) به هم میل دارند و حتی به صورت شوخی یا جدی بین دو خانواده هم این وصلت مطرح شده، جای نگرانی نیست!
البته همانطور که بالا عرض شد لازم است تحقیقات کامل و بررسی ملاکهای ازدواج صورت بگیرد، اما وضعیت شما طوری است که اکثر موانع ازدواج (برای دیگران) را ندارید. پس اصلا نگران نباشد.
در مورد ۵ سال هم اولا یک سال و نیم آن گذشته است ، و در ثانی، این یک حرف بوده و قابل تغییر خواهد بود. قطعا در صورت توافق دو خانواده، و تمایل شما و آقاپسر، میتوان مسئله ازدواج را جدی مطرح کرد، خواستگاری نمود، قول و قرار گذاشت، و حتی دو جوان را به هم محرم کرد تا بعد چند سال (مثلا یکی دو سال) با کمک خانواده و همت خود جوانان، شرایط ازدواج کامل شود. این چنین کاری، در بسیاری از خانواده ها انجام می شود.
پس به شما توصیه میکنیم این مسئله را از طریق خانواده ها دنبال کنید، ارتباط مخفیانه و ارتباط زیاد، معمولا کمکی به شما نمی کند و حتی مخلّ این وصلت خواهد بود. پس سعی کنید حتما از طریق خانواده ها موضوع را دنبال کنید. البته به صورت عرفی و معمول بایستی از طرف خانواده پسر اقدام اول و پیشنهاد صورت بگیرد، و مناسب نیست شما خودتان اقدام کنید، اما در صورتی که موضوع را با خانواده درمیان بگذارید، قطعا بزرگتر ها راههایی را بلد هستند که این مشکل را نیز حل میکند.
آرزوی ما آرامش و سلامتی شماست.

سلام من چند وقته عاشق یه دختری شدم ک خوانواده هامون با هم رفت و امد دارن نمیتونم از فکرش در بیام خودهش میکنم ک راهنماییم کنید خیلی ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز. به شهر سوال خوش آمدید.
شما هیچ اطلاعاتی از خودتان، دختر مورد نظر و خانواده هایتان ندادید. بهتر است برای رسیدن به پاسخ خود، به متن اصلی ابتدای همین صفحه مراجعه کنید.
http://www.soalcity.ir/node/2699
موفق باشید

سعی کنید خانواده هاتون در جریان باشه چون ممکنه مشکل پیش بیاد

سلام و خسته نباشید من یه پسر ۱۴ ساله ام و عاشق یه دختر ۱۲ ساله شدم قبلا حسی بهش نداشتم ولی با نگاهاش منو عاشق خودش کرد خانواده هامون رفت و آمد دارن و ب خاطر همین هر کاری میکنم نمیتونم از فکرش در بیام خواهش میکنم کمکم کنین

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربرمحترم.
دوست نوجوان، جدای از این که ورود به چنین فضایی هم برای شما و هم برای دختر خانم کمی زود است و همین ورود زودهنگام میتواند تبعات روحی و اجتماعی برای شما داشته باشد، بهتر است بدانید اعلام و ابراز علاقه شما هرچند باقصد ازدواج به یک دختر ۱۲ساله نه تنها مشکلی از شما حل نخواهد کرد، بلکه مشکلاتی را باعث خواهد شد! به هیچ وجه توصیه نمی شود.
البته میتوانید اصل این علاقه را به صورت شوخی و جدی با برخی اعضای خانواده (مانند مادر) مطرح کنید که هم نووعی آمادگی ذهنی برای آنهاست و هم در صورت مساعد بودن شرایط خانواده شما میتوانند این قضیه را به صورت غیر علنی با خانواده دختر خانم مطرح کنند.
موفق باشید.

سلام
من توي يه مدت كم عاشق يه دختر شدم كه ١ سال از خودم بزرگتره اونقدر عاشقش هستم كه با اينكه ميدونم هيچ شانسي ندارم چون دوس دختر داره بازم به ديدنش راضيم من يه جورايي حس ميكنم زندگيمو اون كنترل ميكنه وقتايي كه ميبينه كه نگاش ميكنم اون روز ديگه دنيا مال منه ولي واي به حال وقتايي كه خودشو از ديدرسم خارج كنه تا ١ ماه ناراحتم من از اين كه عاشقشم خيلي خوشحالم چون فك ميكنم اين عشق واقعيه يه حس و حال عجيب و غير قابل توصيف ولي واقعا نميدونم چي كار كنم به مي پناه ببرم ديگه واقعا خسته شدم اونقدر دلم تنگش ميشه كه نميدونم چي كار كنم ارزوم اينه يه روز تا شب يه دل سير نگاش كنم بدون اينكه ناراحتم كنه كه شايد دوستاش منو مسخره ميكنن از وقتي عاشقش شدم همش ميرم جايي كه اون باشه ١ ماه نديدمش فك كردم ديگه كمتر دوسش دارم ديدم نخير تازه بيشتر عاشقشم ولي احساس مسكنم اون دوس نداه كه من عاشقشم ديگه نميدونم چي كار كنم زندگيم مبهم شده تازه از وقتي عاشقش شدم اعتماد به نفسم رفته زير صفر

سلام من۱۵سالمه .. خیلی وقته عاشق دختر داییمم و از بچگیمون به هم علاقه داشتیم به دختر خالم گفتم بهش بگه من دوستش دارم و بار اول هیچی نگفته و بار دوم که گفته گفته که دخترخالم به من بگه عاشق کسی دیگست و من خیلی دوستش دارم و همیشه توی فکرمه وقتی اومدن خونمون از هم خجالت میکشیدیم و خاطراتمون رو به هم گفتیم و اون با خیلی خوب بود و در جمع هم با من خوبه و دیگه از هم خجالت نمیکشیم و وقتی میخواستن برن من بهش نگاه میکردم و اون به نگاه کردو خندید و منم بهش خندیدم .......... وقتی دختر خالم جوابشو به من گفت خیلی افسرده شدم و به چیز های مثبت نگاه کردم که افسرده نشم و فکر میکنم شوخی کرده یا هم فکر میکنم اون لبخندش جواب مثبت بوده و حالاهم دیگه افسرده نیستم لطفا راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
دوست نوجوان ، از متن شما چنین بر می آید که شکر خدا بر مشکل خود غلبه کرده اید و برای مقابله با غم و اندوه این وضعیت راهکارهایی را در پیش گرفتید. بنابراین به نظر نمی رسد نیازی به راهنمایی داشته باشید. اما این نکته را خدمت شما یادآوری میکنیم که سن شما (۱۵ سال) برای یک آقاپسر، به ویژه در شرایط فعلی، خیلی زود است که بخواهید به صورت جدی وارد مقوله ازدواج و عشق و عاشقی بشوید. هرچند ممکن است بگویید این مسئله سن و سال ندارد و ما هم تا حدی می پذیریم، مانند خیلی از زوجها و پدر و مادر ها که از نوجوانی و یا حتی از کودکی همبازی هم بودند و در نهایت هم شریک زندگی یکدیگر شدند. در این صورت هم باز لازم است خانواده از این حس شما نسبت به هم با اطلاع باشند تا در صورت نیاز، زمینه و مقدمات طرح این موضوع بین دو خانواده را فراهم کنند. این نکته را هم بد نیست بدانیم که عشق و علاقه ها در سنین پایین، به هر علتی که باشد (هوا و هوس یا دوست داشتن واقعی یا هر چیز دیگر) امکان و احتمال از بین رفتن آن یا کمرنگ شدن آن یا تغییر فرد مورد نظر با گذشت زمان، بسیار زیاد است. به همین جهت نسبت به علاقه های سنین جوانی، از اهمیت کمتری برخوردارند.
موفق باشید

سلام.خسته نباشید
من ی دختر ۱۹ ساله ام
ب قولتون دلداده ی پسری شدم ک ب شدت مذهبیه
ینی اعتقاداتی برای خودش داره و روابط عاشقی دختر و پسر رو درست و مجاز نمیدونه
قبلا خیلی با هم صمیمی بودیم
مث دو تا ذوست دو تا رفیق ک تو شادی و غم کنار هم بودیم
ولی از وقتی حرفایی بینمون رد و بدل شد این صمیمیت خیلی کمرنگ شد
من الان ک ازم فاصله میگیره میفهمم چقدر بهش وابسته شدم و چقدر این فاصله عذابم میده
حرفش اینه ک نمیخوام احساسی بهت پیدا کنم نمیخوام وابستم بشی
چیکار کنم؟کمکم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
خواهر گرامی، شما دو راه پیش رو دارید. یا طی کردن مسیری که در نهایت به وصلت و ازدواج ختم شود، یا قطع ارتباط و خلاصی از این فکر و خیال. شاید دشوار بتوان بگوییم کدام راه از دیگری راحت تر باشد. انتخاب یکی از این دو راه کاملا بر عهده شماست و بستگی به شرایط کلی و جزئی شما و طرف مقابل شما و خانواده ها دارد. طبعا یکی از دشواری های مسیر ازدواج برای شما آن است که ابتدا بایستی طرف پسر به اصطلاح پا پیش بگذارد و در واقع ایشان باید بخواهد تا به خواستگاری شما بیاید. علاقمند کردن ایشان به شما چیزی نیست که ما بخواهیم در آن کمکی بکنیم.اما اگر واقعا تصمیم ازدواج دارید و به نظرتان این فرد، بقدری خصوصیات مثبت دارد که ارزش پیشقدم شدن از سوی شما را دارد، این کار را بکنید. میتوانید از طریق یک واسطه مطمئن پیام این تمایل خود را به ایشان برسانید و البته گام بعدی بر عهده پسر و خانواده اوست. طبعا اگر به جواب مثبتی رسیدید لازم است این راه را ازطریق خانواده ها دنبال کنید.
موفق باشید

سلام خسته نباشید من ۱۹ساله هستم یک سال ونیمی میشه با ی پسری دوستم ک همیشه هر وقت بگم بیا بیرون میاد بیرون ولی این اواخر احساس میکنم خیانت میکنه یا شایدم و چون من از ی غشر دیگه هستم سرد شده گاهی اوقات خیلی خوبه ولی گاهی اوقات ن نمیدونم چیکار کنم و اون آقا پسر ۲۳ساله هستش مغرور هم هست من خیلی وابستم ی بار خودکشی کردم خودش اومده بود دم در خونمون با دعوا با خانواده و زوری سوار آمبولانس شده بود تورو خدا کمکم کنید ک چیکار کنم عاشقم بشه بخدا دیگه بیش از حد سر شده اگه بره من میمیرم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم. به شهر سوال خوش آمدید.
دقیقا یکی از عللی که ما همواره دوستان نوجوانمان را از وارد شدن در روابط دوستانه (دختر و پسری) و عاطفی خارج از چارچوب برحذر میداریم، همین است. زمانی که شما صرفا با نیت دوستی و گذراندن وقت و یا حتی با وجود علاقه و عشق و حتی با رعایت وفاداری ، اما، خارج از چارچوب شرع و عرف و فرهنگ و به دور از اطلاع و رضایت خانواده به پسری اجازه میدهید که وارد حریم خصوصی شما شود و تا جای ممکن به شما نزدیک شود، طبعا اکثریت پسرها هم به خود اجازه میدهند که در این رابطه خیلی از اصول را زیر پا بگذارند و تعهد زیادی (مانند یک رابطه شرعی و قانونی ازدواج) نسبت به شما نداشته باشند. به همین دلیل اگر به هر دلیلی احساس کنند جای دیگری و نزد دختر دیگری ، لذت بیشتر ی می برند یا گمان کنند او را بیشتر دوست دارند یا ...هزاران دلیل و بهانه دیگر، به این رابطه پشت پا خواهند زد!
برای عاشق شدن دیگری به شما، راهی وجود ندارد. این دقیقا مثل آن است که کسی که شما از او بدتان می آید بخواهد شما را بخودش علاقمند کند. شما لازم است در برحه های حساس زندگی بر اساس فکر و منطق تصمیم بگیرید.
موفق باشید

سلام,من یه پسره ۲۷ ساله ام,عاشق یکی شدم ک ۲۵ ساشه ولی متاهله,از عشقش دارم دیونه میشم,اونم میگه دوستم داره چون متاهلم نمیتونم با تو باشم
اینم بگم ک ما همکاریم تو یه قسمتی باهم کار میکنیم,
بنظرتون من چیکار کنم,بهترین و منطقی ترین کار چیه
با من باشه میگم طلاق بگیره بامن ازدواج کنه
خیلی عذاب میکشم بخدا
فکر بد هم نکنید من حتی بهش دست نزدم
لمسشم نکردم
ولی عشقش دیوونم کرد,ولی هیچ هوسی در
کار نیست

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما دوست گرامی؛
شاید بهتر است اکنون چشمان خود را ببندید، و خود را جای همسر این خانم قرار دهید. فرض کنید که به جای او، شما با این خانم ازدواج کرده اید که خیلی هم به وی علاقمند هستید، اما همسر شما در محل کار، همکاری دارد که جدای از مسائل کاری، صحبتها و روابط عاطفی با همسر شما برقرار کرده است. هر روز و هر شب که همسر شما به خانه برمیگردد، او را می بینید که در حال دادو ستد پیام با شخص دیگری است. هرچه میگذرد احساس میکنید حواس همسرتان کمتر به شماست و کسی را که آرزو میکردید تا آخر عمر درکنارش خوشبخت باشید و با هم زندگی کنید، اکنون به فرد یا افراد دیگری می اندیشد.
فرض کنید همکار همسر شما بسیار علاقمند است به همسر شما، از عشق همسر شما دیوانه می شود! همسر شما هم به او میگوید دوستش دارد ولی بخاطر متاهل بودن نمیتواند...
به نظر شما لازم است بنده این متن چندش آور را ادامه دهم؟ گمان نکنم هیچ همسری و حتی هیچ انسانی که خود را در چنین جایگاهی فرض کند، از خواندن و تکرار این جملات حس خوبی داشته باشد!
دوست عزیز، شاید لازم باشد به خودتان نهیب بزنید و یا تلنگری بزنید! شما بخاطر هوا و هوس خودتان، یک زن شوهر دار را هم درگیر روابط عاطفی با خودتان کرده اید. این کار نه به لحاظ انسانی و نه شرعی و عرفی درست است!
شما میخواهید عشق و زندگی خود را با ویران کردن یک زندگی، بر روی ویرانه های آن بنا کنید؟؟؟
پیشنهاد میکنم کمی بیاندیشید.
موفق باشید.

ميدونين...من شخص خاصيو دوس ندارم يعني الان...
از بچگي تا الان يه نفرو كه پسره دوسته خانوادگي بود و دوس داشتم.
مسافرت ميرفتيم خانوادگي بيرون ميرفتيم و همه ي اين خاطرات برام موندگار شده.
همه جوره حس ميكنم كه به هيچ عنوان نميشه كه اون منو دوس داشته باشه.
بنابراين يه ساله كه در تلاشم تا ديگ مثه قبل دوسش نداشته باشم.
موفقم شدم اما...
خاطرات خيلي خوبي كه داشتيم خيلي اذيتم ميكنن.
ميترسم اگ دوباره ببينمش همه چيز زنده بشه و نشه كاريش كرد.
ميدونم كه دوسش ندارم و عاشقشم نيسم چون عشق خيلي كلمه ي والا تر از اين حرفاس.
ميدونم شايد اين اصا ربطي به موضوعاته اين سايت نداشته باشه.
ولي ميشه بگين به نظرتون چجوري خاطره هاي اون فرد و خوده فرد و بي ارزش كنم تو زندگيم؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام.
راهکارهایی برای مشکل شما ارائه شده که در لینکهای زیر میتوانید به آن دست پیدا کنید:
http://www.soalcity.ir/node/2335
http://www.soalcity.ir/node/1700
موفق باشید.

سلام پسری هستم ۱۹ساله
من عاشقه یه دختری هستم از فامیل هامون هم هستن
من حدوده ۴ماهه پیش بهش ابرازه علاقه کردم ولی اون از اون روزی که بهش پیشنهاد دادم خودشو میگیره کم محلی میکنه اخه من چکار کنم من عاشقشم و نمیتونم کاری انجام بدم

سلام ممنون میشم که مثل سایر دوستان جواب من رو هم بدین با تشکر
راستش من ۱۴ سالمه و این سنی برای عاشق شدن نیست در کل تو سنین نوجوانی احساسات و عواطف انسان فراز و فرودهای زیادی داره و احساسات زود گذر هستن من مشکل اصلیم اینه که زود به یکی اعتماد میکنم و وابسته میشم و این کار از هر طریقی که باشه به احساسات و عواطف من لطمه ی بزرگی وارد میکنه.از شما خواهش میکنم به من راهنمایی کنید که چطوری خودمو کنترل کنم و به محض دیدن کسی خیلی زود بهش دل نبندم اگر کمکم کنید خیلی ممنون میشم چون تنها چیزی که باعث مشغله فکری و افت تحصیلی من شده همین ی مورده که میدونم با تصحیح اون میتونم خیلی بهتر از الان باشم بازم ممنونم بابت سایت خوب و خیلی خیلی عالیتون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما دوست عزیز،
همانطور که خودتان هم میدانید و اشاره کردید، عشق و عاشقی و یا به عبارتی وابستگی عاطفی به صورت مکرر و زودگذر در سنین نوجوانی زیاد پیش می آید. و باز هم خودتان اشاره کردید که این گونه احساسات قابل اعتماد نیستند و ثبات ندارند. معمولا افرادی که دارای شخصیت وابسته هستند یا به این نوع شخصیت نزدیک هستند، چنین حالاتی را بیشتر تجربه میکنند. البته در این افراد، اضطراب بالایی وجود دارد بنابراین برای درمان این اضطراب، بهتر است به یک مشاور یا روان درمانگر مراجعه شود. علاوه بر رفع اضطراب، افزایش سطح خودآگاهی و خود‌شناسی نیز جزء تفکیک ناپذیر تکنیک رهایی از وابستگی است. خود‌شناسی به معنای شناخت، کشف و باور توانمندی و استعدادهای منحصر به فرد خود و شکوفایی آن‌ها و همچنین شناخت قدرت انسان و نیروی فکر و ایمان و شناخت کرامت‌ها و ظرفیت‌های خود برای رسیدن به رشد و کمال انسانی است؛ بنابراین با این مهارت و همچنین شناخت افکار، احساسات، رفتار‌ها و انتظارات خود، می‌توانید از وابستگی‌ها‌‌ رها شوید. همین که اطلاعات و آگاهی خود را در این زمینه بالاببرید میتواند در درک و کنترل این احساسات به شما کمک کند. تلاش کنید علاوه بر بالا بردن توانایی‌هایتان، خود را فردی لایق و با ارزش بدانید و برای خود احترام و ارزش بیشتری قائل شوید. پس از آنکه احساس ناتوانی و محرومیت در شما از بین رفت باید به مسئله بازگشت دوباره به زندگی سرشار از آرامش و به دور از وابستگی بازگردید.
موفق باشید

سلام با عرض خسته نباشید خدمت شما من تقریبا سه ماه هست که علاقه عاطفی شدیدی نسب به یک دختر خانومی که یک از خودم کوچیکتره پیدا کردم! خواستم ببینم ایا اصلا تلاش در راستایه اینکه اونو نسبت به خودم علاقه من کنم کاره خوبی هست یا خیر؟ و اگر نیست چرا؟ با اینکه میدونم تا حدی به من علاقه داره! با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما،
دوست عزیز، سنّ خود را اعلام نکردید. اگر در سنین نوجوانی هستید و خودتان میدانید که هنوز شرایط ازدواج را به هر دلیلی ندارید، قطعا این کار شما (اعلام علاقه خود به دختر خانم و به نوعی تحریک و وسوسه ایشان در افتادن در یک رابطه احساسی و عاطفی و غیره) صلاح نیست و بیش از همه به ضرر دختر خانم خواهد بود. قطعا شما هم راضی به این نخواهید بود که کسی که از صمیم قلب دوستش دارید به خاطر لذت بردن مقطعی شما، دچار آسیب های روحی و عاطفی بشود.
اما اگر در سنین ازدواج یا نزدیک ازدواج هستید و شرایط ازدواج مهیاست یا در حال مهیا شدن است، بهتر است این مسئله را با خانواده مطرح کنید و از ایشان بخواهید که به صورت جدی پی گیر این مسئله باشند. اگر خانواده ها همراه و همدل با زوجهای جوان باشند، میشود با اندکت بضاعت ، دختر و پسر جوان را به هم رساند، حتی اگر بخواهند میتوانند با توافق هم، یکی دو سالی فرصت دهند تا شرایط مهیا شود و در این مدت دختر و پسر با هم رفت و آمد داشته باشند. این کار شدنی است.
موفق باشید

سلام من عاشق یه دختری هستم ولی نمیدونم چطوری باهاش دوست بشم وقتی اونو میبینم انگار دنیا بر سرم میچرخه و اون دختر هم کم میاد بیرون از خونشون و وقتی میبینم نمیدونم چجوری دوست بشم فقط کمی وقتا میاد بیرون پیش خونشون درخت شدم اما نمیتونم باهاش دوست بشم و وقتی میاد بیرون همیشه مادرش کنارشه لطفاً کمکم کنید تا از دردهایم دور شوم ؟؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شم کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
دوست عزیز، اگر در سن و سالی هستید که زمان ازدواج شما نزدیک شده ، بهترین گزینه برای شما مطرح کردن خواسته دلتان با خانواده است. اگر هم چنین نیست بهتر است این را بدانید که با برقراری ارتباط با دختر خانمی به این شکل، به ویژه دختر خانمی که سنگین و با شخصیت است و اهل اینطور مسائل نیست، نه تنها مشکل عشق و قلب شما را حل نمی کند (هرچند ممکن است در برخی اوقات لذت های کوتاه جسمی و ذهنی داشته باشد) ، بلکه مشکل شما را بیش از پیش دامنه دار مینماید وگذشته از این، فرد دیگری را هم در این مشکل داخل میکند. بدی آن هم این است که درگیر شدن دخترخانم ها در چنین روابطی، ضربات و آسیب های بسیار سنگین تر و خطرناکتری به نسبت پسران، برای آنها خواهد داشت.

سلام من پسری ۱۸ساله هستم عاشق دختری ۱۴ساله شدم که واقعا بخاطرش عوض شدم حتی حاظرم جونمم به خاطرش بدم ،شیش ماهی هست عاشقش شدم ،ایشون هم تابه حال علایقی نسبت به من نشون داده مثلا مهمونی که هستیم موقعه شام میاد روبه رو من میشینه و وقتی مهمونی تموم میشه جلوم وایمیسه تا بیام باهاش خداحافظی کنم و...، متسفانه من فقط وقتی میره مدرسه فرصت دارم باهاش حرف بزنم اما تابه حال باهاش حرف نزدم حرفامون تابه حال سلام و خداحافظی بوده. نمیدونم تو اولین بار برا صحبت کردن چی بهش بگم و سر صحبتو چطوری باز کنم و بگم دوسش دارم و... و دلیلشم اینه که میترسم جواب منفی بشنوم وفقط قصدمم ازدواج هست. لطفا راهنمایی کنید ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت کاربر محترم شهر سوال، لطفا به پرسش و پاسخ متن اصلی همین صفحه (http://www.soalcity.ir/node/2699) و نیز لینک زیر مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/1882
موفق باشید.

سلام من دختری ۱۶ساله هست عاشق یه دختر از مدرسه شدم هر وقت منو می بینه تو چشام زل می زنه وقتی اونو میبینم قلبم می لرزه ولی نمیدونم دوسم داره یانه چطور عشقمو نسبت به اون ابراز کنم .......خواهشا جواب بدین

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز. به شهر سوال خوش آمدید.
برای این که در روابط خود با دیگران کمتر به مشکل بر بخورید راهکارهایی توصیه شده که در لینک زیر میتوانید آن را مشاهده کنید. اما ابتدا باید یاد آوری کنیم که از این که دوستتان را دوست داشته باشید و نسبت به او مهر و محبت داشته باشید نگران نباشید، ممکن است این دوستی با بعضی ها کمرنگ تر باشد و با بعضی از دوستان پررنگ تر و شدید تر. یعنی به اصطلاح صمیمی تر باشید. و این طبیعی است که بین دوستان صمیمی روابط دوستانه بیشتری حاکم باشد مثل اینکه از دوری هم بیشتر ناراحت و غمگین شوند! اما این نکته را بدانید که اولا نباید روابط شما از حد عادی خارج شود و تبدیل به یک مشکل و اختلال گردد، و ثانیا بدانید که هر گونه وابستگی (شدید) چه به دوست، چه به والدین، به معلم، همکار و خلاصه هرکسی، خوب نیست و لازم است در این زمینه حد اعتدال را رعایت کنید. یعنی این که وابستگی شدید به استقلال و نهایتا امنیت روانی شما ضربه وارد میکند، پس اگر هم نسبت به کسی صمیمی هستید، نباید بقدری به آن دامن بزنید که تبدیل به یک وابستگی شدید گردد!
موفق باشید
http://www.soalcity.ir/node/792

سلام من عاشق یکی از هم کلاسیام شدم هر دو تامون پسریم اون تازه امده توی مدرسه ما ( یک سالی میشه) ولی به من توجهی نداره فقط در حد سلام و احوال پرسی و سولات درسی فقط همین منم خیلی اونو دوستش دارم وابسته هستم بهش ولی نمیتونم بهش بگم من خیلی دوستت دارم و هر روز به خاطر این افسرده هستم میخام ببینم شما میتونین یک راه حلی به من بدین اونو یک کاریش کنم که منو دوست داشته باشه یا اگر این کار امکان پذیر نیست چه کار کنم ؟؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
دوست نوجوان، ما تا جایی که بتوانیم آماده راهنمایی و کمک فکری به شما هستیم اما برخی مسائل (که معمولا رمّال ها و دعانویسان ادعا دارند)، مثل اینکه کاری کنیم کسی به شما علاقمند بشود، را ادعا نمیکنیم. اما چند نکته را یادآور می شویم: اول این که توصیه میکنیم برای روابط دوستانه پاک و بی غل و غش خود، از واژه عشق ، که در اکثر اوقات بار معنایی خاصی دارد، استفاده نکنید (هرچند ممکن است این مسئله اندکی در محاورات رایج باشد). ممکن است شما با همکلاسی یا مثلا پسر خاله یا مثلا پس همسایه تان دوست باشید و اتفاقا صمیمیت بسیار زیادی هم بین شما باشد، اما بدانید این دوستی و صمیمیت حتی اگر به حدی باشد که حاضر باشید در حق یکدیگر فداکاری کنید، باز هم یک رفاقت و دوستی است. به کار بردن واژه عشق، که همواره برای علاقه بین زوجین و علاقه های ازدواجی به کار می رود، ناخواسته ذهن انسان را منحرف خواهد کرد. نکته دوم این که در هم امور صبور باشید، اگر تازه با کسی آشنا شدید و دوست دارید با وی رفاقت داشته باشید عجله نکنید، اجازه دهید این مسئله به صورت طبیعی و البته با تمایل و تلاش شما پیش برود، ضمن این که در گذر زمان تحلیل بهتری از رفتار و شخصیت طرف مقابل خواهید داشت و تصمیم پخته تری خواهید گرفت. نکته سوم این که امام صادق(ع) از قول پدرش امام باقر(ع) نقل فرمودند که رسول­خدا(ص) فرمود: هر گاه کسی را دوست دارید به او بگویید. ( کتاب المحاسن برقی، ج ۱، ص ۲۶۶؛ وسایل الشیعه شیخ حر عاملی، ج ۱۲، ص ۵۵. چاپ آل البیت). بنابراین در اعلام علاقه و دوستی تردید نکنید و خجالت نکشید. نکته چهارم این که در هیچ کاری ، ازجمله در محبت و دوستی، افراط نکنید. زیاده روی و افراط در هر کاری آن را خراب خواهد نمود... پس حواستان جمع باشد!
موفق باشید.

سلام اواخر پارسال اتفاقی منو ی آقایی سر راه هم قرار گرفتیم بعد ایشون از اخلاق من خوشش اومد خواست ک همو ملاقات کنیم منم چون تا الان ک۲۶سالمه با هیچ پسری ررابطه نداشتم و دوست نبودم رفتن سر این قرار و این ملاقات برام قابل هضم نبود و بنظر بی معنی میومد یعنی دوست بودن با پسر بنظرم کار بیخودی بود و از طرفی از داداشم و خانواده می ترسیدم
اولش بهش حسی نداشتم و قاطعانه دعوتش رو رد میکردم
چهار ماه تو تلگرام شب و روز در جریان زندگی هم بودیم چهار پنج بار هم تو محل کارش همو دیدیم از هم خوشمون اومده بود
اون تو این مدت خیلی تلاش کرد ک من ملاقات قبول کنم و میخواست رابطمون صمیمی تر بشه
منم چون اولین بارم بود با ی پسر ارتباط داشتم یکم سختم بود ابراز احساس کردن و خودمونی شدن با اینکه دلم باهاش بود
خلاصه تو اون چهار ماه با اینکه دیگه بهش علاقمند شدم هنوز رسمی بودم باهاش
خودم خیلی اذیت میشدم ک نمیتونم راحت باشم باش
یعنی کلا آدم راحت و لارجیم ولی در مقابل اون نمیدونستم چطوری رفتار کنم
خودم از رسمی بودن خسته شدم اونم تمام تلاششو کرد
تا ی روز زد ب سرم گفتم من ک نمیتونم ب اون بگم خوشم میاد ازت ب اونم ک اجازه ندادم باهام راحت باشه پس این رابطه فقط داره خودمو از بین میبره و وابسته میشم بهتره تمومش کنم
یبار بهش گفته بودم تمومش کنیم گفت نه خواهش میکنم
ولی ایندفعه خیلی یهویی بدون اطلاع و بدون هیچ اتفاق خاصی ی پیام خداحافظی دادم و قانع کردم ک باید تموم شه
بنده خدا خیلی محترمانه پذیرفت و گفت شاید من لیاقت شمارو نداشتم

حالا پنج ماه میگذره من دیگه هیچوقت اون دختر سابق نشدم همش تو گذشته گیر کردم و حسرتش رو میخورم

ک چرا پسری ب اون خوبی سر راهم قرار گرفت این همه تلاش کرد همش با بچه بازی و فقط بخاطر خجالت از ابراز کردن احساسم،ترس از خانواده م از خودم دورش کردم
چرا هیچوقت نذاشتم بفهمه دوسش دارم

هیچوقت حسمو بهش نگفتم و نفهمید
یعنی یجوری رفتار کردم انقد رسمی ک اونم حس کردم سرد شد
و الان هیچ ارتباطی با هم نداریم و اون از تنهایی خسته شده بود بعضی وقتا میگم نکنه رفته با یکی دیگه
خیلی دوسش داشتم و دارم نمیدونم باید چکار کنم چون من ی دخترم نمیتونم بر م جلو از طرفی خودم ردش کردم حالا برگردم بگم چی، هزار تا حرف از توش در میاد تورو خدا کمک کنید بعد از رفتن اون از دنیا متنفرم هیچی خوشحالم نمی کنه دوس دارم خودمو بکشم آخه سنمم بد سنیه وقت ازدواج و تشکیل خانواده
خوشم نمیاد ب هیشکی جز اون فکر کنم آخه این چ دین و مذهبیه ک پسر عاشق یکی شه راحت میتونه مستقیم یا غیر مستقیم بگه بهش
ولی دختر بیچاره باید بریزه تو دلش و اشکش بشه مرحم دلش و فقط منتظر معجزه و گذر زمان بشه شاید برگرده

چکار کنم از همه چی بریدم
دوس دارم حس اونو نسبت ب خودم بدونم بعد از اون ررفتارها!!!!!!
دوس دارم زمان ب عقب برگرده و باهاش راحت باشم و حرف دلمو بزنم

پسرایی ک میخونن بنظرتون اگه شما بودین هنوز ب همچین دختری فکر میکردین؟؟؟؟
رسمی بودم،ملاقات رد کردم،خداحافظی دادم،بعدشم تو اینستا بلاکش کردم،هیچ خواسته ایشو برآورده نکردم و هیچ خاطره ای بجا نذاشتم

هر چند ک من تو دلم چیز دیگه ای بود و هیچوقت بوروز ندادم فقط بخاطر ترس و خجالت
ولی اون بنده خدا از کجا باید حدس میزد تو دل من چی میگذره

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام.
متاسفیم که در حال حاضر شرایط روحی خوبی را سپری نمی کنید، اما توجه داشته باشید که خیلی از دوستان شما در همین صفحات شهر سوال، میخواهند راهی پیدا کنند تا بتوانند مانند شما قطع ارتباط کنند اما به هر دلیلی (از سوی خودشان یا طرف مقابل) نمی توانند . بنابراین در مقایسه با این افراد شما یک قدم جلوتر هستید.
این که چرا این رابطه شکل گرفت و چگونه گذشت فعلا بحث مانیست اما بارها تذکر دادیم که این گونه روابط چه از ابتدا با نیت ازدواج باشد (و حتی صراحتا گفته شود که قصد ازداواج است) و چه بدون نیست ازدواج، آسیب هایی دارد که شاید رایجترین مشکل و آسیب آن، شرایطی است که خود شما الان در حال تجربه کردن آن هستید. شکست روحی و روانی و حالاتی شبیه افسردگی!
به نظر میرسد اگر واقعا آقاپسر فرد مناسبی بود برای ازدواج و میل به ازدواج با شما هم داشت، بهتر بود پیش از قطع یکباره ارتباط به وی میفهماندید که لازم است ایشان از طریق خانواده برای خواستگاری اقدام کند. بدین ترتیب فشار این مسئله برای شما کمتر میشد و ضمن این که هم شما و هم خانواده شما بصورت جدی به این مورد فکر میکردند و با تحقیق و پرس و جو از کانال های مختلف، به این نتیجه می رسیدید که آیا این فرد به درد شما می خورد یا خیر! در آن صورت ترس و اضطرابی هم از اطلاع خانواده نمیداشتید!
باز هم اگر چنین امکانی هست، میتوانید پیام خود را به ایشان برسانید. اما این رابدانید که ادامه این رابطه (یا حتی شروع دوباره آن) بدون هدف مشخص و با افق کاملا مبهم، هیچ سودی بحال شما ندارد (البته ممکن است بطور موقت شما را آرام سازد) بلکه در نهایت حسّ کنونی شما را تشدید کرده و بدتر می نماید. همانطور که میدانید طبیعت همزیستی و همراهی و همصحبتی انسانها، ایجاد علاقه و محبت بینشان است، این مسئله در دو جنس مخالف، بیشتر و عمیق تر است و گسترده تر خواهد شد، و باز، این مسئله در خانمها (دخترخانمها) بسیار جدی تر خواهد بود. به همین نسبت ضرباتی که طرفین از جدایی و یا مشکلات بین یکدیگر متحمل می شوند ، در خانمه به مراتب بیشتر و آسیب زا تر است.
موفق باشید

سلام من پسری ۱۷ساله ام.... عاشق یکی از بستگانم که ۲۸سالشع هستم...نمیدونم این عشق از کجا شروع شد اما اینو میدونم که محبت های بی اندازه اون نسبت به من باعث شد که من ازش خوشم بیاد....
شب نیست که به اون فکر نکنم....اونم منو دوست داره خودش بهم گفته اما فک نمیکنم اون عاشق باشه...فقط دوستم داره.....میشه کمکم کنید که راهیو پیدا کنم که اونم عاشق من شه؟؟؟؟؟
ممنون میشم کمکم کنین

سلام من عاشق یه دختر شدم که سنش از من بزرگتره و یه طرفه هم هست تو یه کشور خارجی هم هست چیکار کنم؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترم خدمت شما،
مورد شما، نمونه یک عشق و علاقه بی هدف و بلکه بی نتیجه است! بهترین گزینه برای شما فراموش کردن است! لینک زیر را ببینید:
http://www.soalcity.ir/node/1700
موفق باشید

سلام
۲۴ سالمه و به یه اقایی از همکارام که ۴ سال از من بزرگتره دلبستم. این علاقه ۲ سالی هست شکل گرفته و نمیدونم چیکار کنم. تو محیطی کار میکنیم که همه جوان هستیم و اکثرا مجرد. کسی رو ندارم که ازش بخوام واسطه بینمون بشه. چند بار از مشاورین مذهبی کمک گرفتم همه گفتن کارت رو ول کن. چند ماهی از اون فضای کاری فاصله گرفتم اما فراموشم نشد. الان دوباره برگشتم سر کارم. منو ایشون هر دو مذهبی هستیم و هرگز به رابطه دوستی و گناه فکر نمیکنم. خسته شدم از این وضعیت و هیچ کسی رو ندارم کمکم کنه. خودم هم نه میخوام و نه میتونم که مستقیما حرف دلم رو بزنم. دلم هم نمیخواد اگه جوابشون منفی حرمت ها شکسته بشه یا کارم رو مجبور بشم ول کنم چون کارم رو دوست دارم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام،
خواهر گرامی، با توجه به این که قاعدتا پیشنهاد بایستی از سوی آقا مطرح شود، بنابراین اینگونه احوالات و دلبستگی های شما طبیعتا راه به جایی نخواهد بود و ممکن است با واکنشی منفی روبرو شوید. به قول شاعر، تا که از جانب معشوق نباشد کششی، کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد! این که میفرمایید کسی را ندارید و همه مجرد هستند و ... حقیقتا کمی مبهم و نامفهوم است! اگر هدف شما از این علاقمندی، تشکیل زندگی مشترک و ازدواج است، پس به قول معروف شتر سواری دولا دولا نمی شود، و لازم است خانواده ها هم از این مسئله مطلع باشند! اگر اینچنین باشد، پس قطعا میتوانید در خانواده، دوست یا آشنایی صمیمی پیدا کنید که در این زمینه به شما کمک کند. هرجند همانطور که عرض شد قاعدتا این پیشنهاد از سوی آقا مطرح می شود، اما در شرایط خاصی مثل این که مورد آقا خوب و منحصربفرد باشد، اشکالی ندارد از طریق یک واسطه و به صورت غیر علنی ، آقا را متوجه کنیم که چنین میلی در شما یا در خانواده شما برای این وصلت هست! که اگر ایشان هم متمایل باشند نسبت به این قضیه اقدام کنند. البته همانطور که خود شما هم اشاره کردید، لازم است روابط عادی به خاطر این مسئله خدشه دار نشود و لازمه این کار هم مهارت و زیرکی و دقت کسی است که میخواهد به عنوان واسطه از میل و علاقه آقا اطلاع پیدا کند. اما خواهر گرامی، توجه داشته باشید که با توجه به اینکه شما نمیدانید واقعا از سوی آقا هم علاقه ای هست یا خیر، بهتر است این آمادگی را داشته باشید که حتی با پاسخ منفی مواجه شوید. تا بعدا کمتر دچار آسیب و اذیت شوید.
موفق باشید.

سلام
من ۲۰ سالمه و عاشق پسری شدم در دانشگاه متاسفانه دیگه تحملم سر اومد من بعد ۳ هفته رفتم بهش فهموندم که دسش دارم دنبال یه بهانه بودم که فقط بااش حرف بزنم و بهانه جور شد و حرف زدم. میدونستم و حرکات و کاراش نشون میداد که دوسش دارم و به خطر همین بهش گفتم. الان ۱ هفته است که باهمیم ولی چون پسره کار می کنه و باشگاه میره و قراره دانشگاهش رو عوض کنه میگه که سخته براش برا من وقت بزاره و میگه که داری دلمو میبری . چیکارکنم؟ میگه برام خیلی ارزش داری ولی نمیدونم چیکار کنم .
من خیلی دوسش دارم خیلی
حالا نمیدونم چیکار کنم؟
در حرکاتش معلومه دوسم داره . حالا میخوام راضیش کنم که توی این شرایطی که میگه نمیتونم برات جا بازکنم کنارش باشم . خودش میگه یه حرفی بزن که من بتونم بتونم جا باز کنم ؟ راهنماییم کنید که بتونم نگهش دارم ؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم،
شاید کوتاهترین پاسخ به سوال شما برای اینکه بتوانید کسی را که دوستش دارید نگهدارید، "ازدواج" باشد! قطعا با ازدواج خواهی توانست تا حد زیادی به بودن و پایبند بودن او به خودتان، اطمینان حاصل کنید، وگر نه هیچ تضمینی وجود نخواهد داشت.
خواهر گرامی، اینگونه که شما با عجله و به سرعت وارد این رابطه شدید، حتی در قصد خود شما برای ازدواج و تشکیل خانواده و برآورده کردن نیاز به یک همدم و مونس از راه درست، شک میکنیم! چه برسد به پسری که از قبل هم به دنبال شما نبوده و صرفا با شروع رابطه از سوی شما وارد این رابطه شده است!
پیشنهاد ما به شما این است که ابتدا تکلیف خودتان را با خودتان مشخص کنید تا در مرحله بعد بتوانید تکلیفتان را با بقیه روشن کنید. آیا شما واقعا هدفتان گذراندن وقت و به اصطلاح تفریح کردن با جنس مخالف است؟ یا واقعا نیت شما تشکیل یک زندگی مشترک است؟
اگر گزینه اول (تفریح و گذران وقت )پاسخ شماست که ما توصیه ای برای شما نداریم. اما اگر واقعا چنین چیزی نست و شما مایلید تا در یک شرایط مطلوب ، با کسی که دوستش دارید(یا خواهید داشت) تشکیل یک زندگی مشترک همراه با آرامش و تعهد نسبت به یکدیگر بدهید، قضیه فرق میکند. در چنین شرایطی اولا مهم است که طرف مقابل هم شما را بپسندد و میل و علاقه اولیه نسبت به شما داشته باشد. قطعا شما نخواهید توانست به زور خودتان را وارد زندگی کسی بکنید و اگر هم چنین کاری بشود، قطعا موقتی خواهد بود. طبق معمول و عرف هم باید پیشنهاد ازدواج از سوی پسر به دختر (یا خانواده ها) داده شود. در حال حاضر بهتر است این رابطه پنهانی را خاتمه دهید و از پسر دلخواهتان بخواهید تا به صورت رسمی به خواستگاری شما بیاید. اگر پاسخ او در این مورد منفی باشد یا بهانه تراشی کند، بدانید که ماندن شما با ایشان و ادامه این رابطه نه تنها سودی به حال شما ندارد بلکه عواقب و آسیب های مختلفی میتواند به دنبال داشته باشد.
موفق باشید.

با سلام پسری هستم ۱۷ ساله حدود ۱ سالی هست که من عاشقه دختر همسایمون شدم و اونم انچنان از من بدش نمیاد ولی نمیدونم چجوری برم باهاش صحبت کنم که اره رو ازش بگیرم ایدی تلگرامشم دارم ولی از نظر خودم رودر رو بهتره تا تلگرام فقط کمک میخوام برای گفتن حرفم که چی بگم که قبول کنه خیلی برام مهمه روزو شبم شده فقط فکر به اون لطفا کمکم کنید با تشکر

من ۱۶ سالمه ۳ ساله یه پسریو دوس دارم البته خیلی باهم صمیمی هستیم یعنی تا حدی که هروز باهم میریم بیرون دور میزنیم اما مثل ۲تا دوستیم اما حواسم نبودنی بهم نگا میکنه لبخند میزنه جوری که همه ی دوستامم باهام بودنی متوجه شدتن جچوری نگام میکنه خلاصه به نظر شما دوستم داره؟ منکه تو این ۳ سال نفهمیدم چیکار کنم:)))

سلام من ۱۷ سالمه و عاشق یه پسری شدم اما توی مجازی بعد از یک سال بهش این موضوعو گفتم و اونم خیلی عاقلانه برخورد کرد و گفت که مجازی بدرد نمیخوره و باید فراموشم کنی .... الان دو سال از اون ماجرا میگذره ولی من هنوزم دوسش دارم... بنظرتون باید چیکار کنم؟؟:(

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام واحترام.
کاربر گرامی، باباطاهر همدانی، وضعیت مشابه شما را در یک بیت اینچنین سروده است که (چه خوش بی‌مهربانی هر دو سر بی. که یکسر مهربانی دردسر بی). طبیعتا عشق و علاقه ای که یکسویه باشد به سرانجام مطلوبی نخواهد رسید، حتی اگر به وصلت هم منجر بشود! این مسئله امکان دارد که گاهی اوقات خواسته دل ما با واقعیت مطابقت نداشته باشد یا خواسته دل ما چیزی باشد که به وضوح میدانیم عاقبت درستی ندارد. در این شرایط لازم است که تصمیم گیری ما بدون غلبه احساسات و با منطق و درایت باشد. طبیعتا هر انسان عاقلی خوشی یک ساعته یا یک ساله را به دردسر و مصیبت همیشگی ترجیح نمی دهد! شما هم همینطور!
موفق باشید.

سلام عاشق کسی ام که۶ ساله باهمیم اوایل خیلی عاشقم بود ولی از وقتی که از شهرمون رفتن رابطه مون خیلی کمرنگ شد تاحدی که سالی یه بار به دیدنم میادبهم میگه فراموشم کن و برو ازدواج کن چون من شرایط ازدواج باتورو ندارم و نمیتونم خوشبختت کنم همش پا رو دلم میزاره نمیدونه چقدر دوسش دارم و نمی تونم فراموشش کنم همه خاستگارامو بخاطرش رد میکنم چون میترسم ازدواج کنم و بازم نتونم فراموشش کنم نکته اینجاس برای رسیدن بمن هیچ تلاشی نمیکنه آیا راهی هست که این رابطه رو مثل قبل کنم و دوباره عاشقم شه؟ممنون میشم راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
خواهر گرامی، رابطه ای که از ابتدا به اشتباه پایه ریزی شده ، قاعدتا به سختی بتوان پذیرفت که در نهایت به جای درستی ختم بشود. به قول شاعر خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج! البته ما از چند و چون و زیر و بم وضعیت شما و فرد مورد نظرتان و روابط بین شما اطلاعی ندارم و طبعا قضاوت دقیق و درستی هم نمیتوانیم داشته باشیم، اما چیزی که بطور کلی میتوان گفت همین است. در یک رابطه شرعی و قانوین به نام ازدواج به دلایل مختلف و به خاطر پیوندهای گوناگونی که ایجاد می شود، اگر هم اختلافی یا مشکلی پیش بیاید تا حد زیادی این امکان وجود دارد با استفاده از همان پیوندهای باقیمانده بخشهای آسیب دیده روابط را ترمیم نمود. اما در یک رابطه ای که بدون هیچگونه تعهد شرعی و قانونی و حتی در اکثر اوقات هیچگونه تعهد اخلاقی و عرفی شکل می گیرد، طبیعتا نه ضمانتی به ادامه آن هست و نه امیدی!
نکته دیگر این که، جدای از اینکه واژه عشق و عاشقی را دقیقا چطور معنا کنیم، این که حقیقتا عشقی از ابتدا وجود داشته باشد هم زیر سوال است. آدمها خیلی اوقات در ظاهر و در ابتدای روابط با عشقهای به ظاهر آتشین ظاهر می شوند ولی پس از مدتی به دلایل کاملا مختلف و گوناگون (اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی، تمایلات جنسی و غیره) با رسیدن به یک موقعیت جدید یا فرد جدید ، به کلی نسبت به رفتار و ادعای اولیه خود تغییر می کنند. و البته همین مسئله نشان دهنده این است که واقعا عشق و محبتی از همان ابتدا هم در بین نبوده است.
توصیه ما به شما آن است که اگر به دنبال یک زندگی سالم و آرام هستید، بهتر است نسبت به انتخاب و تصمیمات خود کمی تجدید نظر کنید و خودتان زمینه را برای خلق موقعیت های بهتر و جدید بوجود بیاورید.
موفق باشید.

با سلام پسری هستم ۱۷ ساله ک چند ماه عاشق دختر همسایمون شدم اونم از من بدش نمیاد ولی نمیدونم چطور باهاش دوست بشم چون هر دفعه ک میخوام برم جلو از خودم مطمعن نیستم و میترسم ک پیشنهادمو قبول نکنه لطفا کمکم کنید ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. به متن ابتدای صفحه مراجعه کنید.
موفق باشید.

با سلام
من عاشق هم کلاسیم توی دانشگاه شدم که ترم اول تو یه کلاس بودیم از اولی که اون پسر رو دیدم قیافش و ظاهرش توجهمو جلب کرد ولی جلسات بعد اون اومد و جلوی من نشست و حرکتاش برام جالب بود که مثل من بود دوجلسه ی بعد اون و دوستاش اومدن پشتم نشستن و من ناخوداگاه میشنیدم که به هم چی میگفتنو بعضی حرفاش واقعا خنده دار و قشنگ بود و به دل میشست از اونجا بود که عاشقش شدم خیلی ازش خوشم میومد تو کلاس که حرف میزد فقط دلم میخواست صدای اونو بشنوم وقتی میدیدمش بغضم میگرفت ولی خودمو کنترل میکردم جلسه آخر شد من به خاطر اون جلسه آخرو رفتم ومیدونستم که هر جلسه حاضر میشه چون درسش براش اهمیت داشت و درسشم خوب بودحتی فهمیده بودم بسکتبالیسته وقتی کلاس تموم شد من الکی شورو کردم بیرون کلاس با تلفن حرف زدم تا اون بیاد که اونو دوتا از دوستاش اومدن رفتن تو آسانسور منم رفتم تو اونجا نگاهمون بهم افتاد چند ثانیه قبلشم چند باری چشم تو چشم شده بودیم بعدا که تو گروه تلگرام اومد ایدیشو پیدا کردم و چون یک جلسه کلاسو نرفته بودم رفتم بهش پیام دادمو ازش جزوه خواستم خیلیم مودبانه جوابمو داد ولی گفت جزوه رو ندارمو دوستم داره ای دیشو میدم برید از اون بگیرید اونی که جزوه رو داشت قبلا از نگاهاشو حرکاتش حدس میزدم از من خوشش میاد ولی من نه منم بهش گفتم میشه لطفا شما برای خودتون گرفتین برا منم بفرستین که اونم قبول کردو برام فرستاد بعدم که موقع امتحانا دیدمشو و ی بار که چشم تو چشم شدیم ناخوداگاه رومو برگردوندم به خدا دارم دیوونه میشم از بس به عکساش نگا کردمو ایندمو باهاش تصور کردم دیگه نمیدونم چیکار کنم به مامانمو بابامم گفتم ولی همش میگن اون باید ازت خوشش بیاد چکار کنم عاشقم شه تو رو خدا کمکم کنیدببخشید که انقد توضیح دادم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی.
این گونه رخدادها در دوران جوانی و نوجوانی که دوران فوران و غلیان احساسات و عواطف به شمار می آید، تا حد زیادی طبیعی است. البته این بدان معنا نیست که به طور کلی بدان اهمیت ندهید. به هر حال هرگونه آشنایی، به هر دلیل و هر شکلی این پتانسیل را دارد که در نهایت به یک پیوند پایدار تبدیل گردد. پس مهم آن است که مسیر درستی را طی کنید و دقت کنید در این مسیر تا جای ممکن اسیر احساسات زودگذر نشوید. طبیعتا یک پیوند سرنوشت ساز مانند ازدواج نیازمند به کارگیری عقل و منطق در کنار احساسات و نیز استفاده از تجربه و فکر دیگران است. مهمترین کار خوبی که شما در این قضیه انجام داده اید، مطرح کردن این مسئله با خانواده است که قطعا این کار کمک بسیار زیادی به شما خواهد نمود تا از آسیب های احتمالی آن مصون باشید. همانطور که خانواده شما فرمودند درست و منطقی این است که پیشنهاد و اقدام از طرف پسر (و خانواده ایشان) اتفاق بیفتد. اما به هر حال شما در مورد این که اصلا فرد مورد نظر شما علاقه ای به شما یا این پیوند دارد، بهتر است اطلاع داشته باشید تا بیش از این در یک عشق و علاقه بی هدف و نافرجام ذوب نشوید. برای این کار میتوانید به کمک خانواده و از طریق همکلاسی ها یا دوستان مشترک از میل و نظر ایشان آگاه شوید. که البته صرف علاقه و میل ایشان هم نمیتواند کار زیادی از پیش ببرد، چون لازم است ایشان قصد ازدواج داشته باشند. اما به هر حال این مسئله تا حدود زیادی به تصمیم گیری شما کمک خواهد کرد.
ضمنا توجه داشته باشید که علاوه بر ملاقات های حضوری و دیدار های حضوری، فکر و خیال شما و درگیر شدن ذهن شما با ایشان میتواند در نهایت موجب دلبستگی و وابستگی شما بشود و این کار صرفا موجب اذیت بیشتر خود شما خواهد شد.
موفق باشید.

باسلام.من عاشق یه پسری که ۳ماه از من بزرگتره،شدم.اونم از طریق یه سایت.اما رفتاراش و اخلاقاش و کاراش منو دیوونه خودش کرده
اما ماهنوز همدیگررو ندیدی.ازتون میخوام که کمکم کنین که ولم نکنه و عاشقم باشه.من بارها بهش حسمو گفتم.اونم میگه که دوستی مجازی فایده ای نداره.باید ببینیم همدیگرو.اونوقت مشخص میشه که تکلیف ما دوتا چیه.اما همیشه انرژی منفی به خودش میده.
ازتون میخوام که کمکم کنین و بگین که چیکار کنم که عاشقم بشه و انرژی های منفی روازخودش دور کنه واینکه،امیدوار به اینده باشه.(جواب مثبت بده که این رابطه ما ادامه پیدا کنه).
رابطه ما هم تنها درحد تلفنیه

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، هرچند سن خودتان را اعلام نکردید، اما به احتمال زیاد از دوستان نوجوان ما هستید.
ما ضمن احترام به حس علاقه شما ، لازم میدانیم این هشدار را به شما بدهیم که مبادارصرفا با دنبال کردن این حس (به ظاهر خوشایند) وارد یک رابطه شوید ، آن را ادامه دهید و بدتر از آن این که این رابطه را گام به گام به سوی مراحل خطرناک ببرید، که در نهایت در این گونه موارد پشیمان اصلی دختر خانم ها هستند. به نظر می رسد اگر قصد ازدواجی وجود ندارد (به صورت جدی)، لزومی ندارد که این رابطه را تشدید نمایید.
موفق باشید.

من۱۴سالمه و عاشق ی دختر ۱۵ساله ک تو مدرسمونه شدم زاستش از سال قبل خیلی از دوستام بودن ک میگفت از عشقشون ب دخترای دیگه و من تو دلم مسخرشون میکردم ولی باهاشون همدردی میکردمو اینا خلاصه دو هفته از امسال ک گذشت دیدمش اولاش ک خیلی بنظرم جالب نبود ولی بعدش ازش خوشم اومد همینطور علاقم بهش بیشتر میشد و نمیتونستم کاری کنم از حرکاتش ظاهرش باطنش همه چیزش وجودش رو دوس داشتم جوری شده بود ک صبحا فقط ب عشقش بیدار میشدم میدونین اون خیلی تو مدرسه طرفدار داره و تقریبا الان خودش هم تا حدودی فهمیده ولی اون هم خیلی مغروره هم بیخیال و برای من اونقدری بزرگ شده ک دیگه نمیتونم فراموشش کنم بخاطر اون دستمو خط خطی کردم سر صمیمی ترین دوستم ک یسری ب موهاش دست زده بود داد زدم و تازگیا هم هم خودش هم بقیه خیلی با موضوع اون اذیت میکنن و سر کارم میزارن منم تازگیا کارم شده مشت زدن ب دیوارو کلی هم بخاطرش هق هق میکنم میدونین گاهی اوقات جوری نگام میکنه ک حس میکنم دوسم داره ی بارم مچ دستامو گرفت کلی با خودش و دوستاش خندیدیم اما بازم حس میکنم ازش دورم خیلی خیلی زیاد شاید دوتامون منتظریم یکی مون بیاد بگه دوست دارم منم تا حدودی غرور دارم اینم بگم هر دومون از هم دوری میکنیم من اصن خعلی ضایعم چون صورتم سرخ میشه و اینا خخ چکار کنم؟تابهش برسم من قصد بیخیال شدنشو ندارم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
دوست نوجوان، رفاقت و دوستی و رفتار های دوستانه، یک عمل دوطرفه است. قطعا ادامه ان در حالت عادی نیازمند میل دو طرف به این رفاقت و همچنین رعایت برخی چارچوب هاست. در غیر اینصورت یعنی اگر یک طرف میل به این رابطه نداشته باشد، این رابطه حالت غیر عادی و آزارنده پیدا خواهد کرد. اگر هیچکدام از دو طرف میل به این رابطه نداشته باشند، طبعا این رابطه از بین خواهد رفت.
شما برای حفظ یک رابطه به دو نکته بایستی توجه کنید: یکی این که یک سری قواعد و مسائل عرفی مانند قوانین نانوشته ای وجود دارد در روابط دوستانه که به صورت کلی لازم است همه ما رعایت کنیم (مثلا احترام گذاشتن به یکدیگر و بی احترامی نکردن). اما یک سری از مسائل هم وجود دارد که با توجه به تنوع شخصیتی افراد و تفاوتهای فردی هر فردی در رابطه با دوستان خودش بهتر است رعایت کند. مثل این که مثلا دوست شما انسانی زودرنج و حساس است و ممکن است از برخی کلمات یا جملات بیش از سایرین رنجیده خاطر شود. (جدای از این که ایشان هم بایستی سعی کنند تا در روابط دوستی سعه صدر بیشتری داشته باشند) شما هم برای حفظ این رابطه و ناراحت نکردن دوستتان با توجه به این خصوصیت ایشان لازم است یک سری مسائل را به طور ویژه در تعامل با دوستتان رعایت کنید.
نکته مهم دیگر این است که در رفتارها و احساسات خود افراط و تفریط نکنید و تعادل داشته باشید چون این کار ممکن است موجب آزار دوست شما یا اطرافیان بشود و در نهایت رابطه دوستان خودتان به دست خودتان خراب خواهد شد.
موفق باشید.

سلام من دختري هستم كه بيشتر از هر كس و هر چيز عاشق پسري شدم و نميدونم اون من رو دوست داره يا نه ؟! ميخوام بهم كمك كنيد كه بدونم عاشقمه يا نه و اينكه چطور ميتونم اون رو عاشق خودم كنم
لطفا بهم كمك كنيد خيلي حالم بده

من پسر ١٧ساله اى هستم عاشق دختر خاله پدرم شدم هم سن هستيم .در حدى عاشقش هستم كه وقتى مى بينم دو سه روز به فكرش مى مانم و كلا گيج ميشم.الان مطمئن نيستم كه او هم من را دوست داره يا نه.لطفا راهنماييم كنيد تا بهش برسم
اينو هم بگم اولين و اخرين دخترى هستش كه عاشقش شدم

تصویر شهرسوال

ضمن سپاس از ارتباط شما با اين مرکز و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما برادر گرامي!
همانگونه كه مي دانيد، نيازهاي عاطفي و غرايز ايام جواني، آدمي را به سوي «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مي‏دهد كه البته اين يك امر طبيعي و غريزي است و كمتر مي‏توان راهي براي گريز از آن پيدا كرد. از آنجا كه جاذبه بين دو جنس مخالف (زن و مرد) مخصوصا در سنين جواني بسيار شديد است، آنچه مهم مي نمايد كنترل عقلايي بر احساسات و پرهيز از مخاطراتي است كه ممكن است فرد را به گرفتاري‏هاي مختلف روحي و جسمي دچار سازد.
برادر عزيز، شما در سؤالتان هدف از اين علاقه را نفرموديد و نمي دانيم که چه انگيزه اي براي اين علاقه داريد آيا انگيزه ي شما دوستي و روابط عاشقانه است که اين کار قطعا به لحاظ شرعي صحيح و بايد به رابطه ي معقول و منطقي تبديل شود و يا منظورتان ازدواج است که هنوز شما در سن مناسب ازدواج قرار نگرفته ايد و توصيه مي شود در اين سنين از برقراري چنين روابط و علاقه هايي که تبعات بسياري را دارد خودداري نماييد.
در هر صورت هر گونه ابراز علاقه آن هم مستقيم مشکلات مختلفي از جمله بي اعتمادي را به بار خواهد آورد. بنابراين سعي کنيد عاقلانه رفتار نماييد تا پشيمان نشويد.
موفق باشيد.

سلام خسته نباشید من پسری هستم ۲۴ساله به خاطر شغلم که نصاب وارد خونه یکی شدم و اونجا عاشق خواهر صاحب خونه شدم با هزار تا پیگیری بدبختی تونستم به دختر عشقم بهش بفهمونم اوایل در ارتباط بودنمون خوب بود اونم منو دوست داشت خودش بارها میگفت که دوس نداره احساساتش بروز بده غرورش برمیخوره یه مدته که احساس میکنم سرده نسبت بهم .میدونم دوسم داره الانم ولی بروز نمیده خانوادم در جریان هستن ولی به خاطر فوت یکی از بستگانم نمیتونم با خانواده اقدام کنم میخوام کمک کنید که چیکار کنم که نزارم ازم دور بشه خیلی دوسش دارم کمکم کنید که تمام احساسش بهم رو کنه عاشقونه کنارم باشه کمکم کنید

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم.
گفتيد که شخصيت او طوري است که احساساتش را بروز نمي دهد. ممکن است تفاوت شخصيتي داشته باشيد. بنابراين توصيه مي کنيم که به يک مرکز مشاوره برويد و تست شخصيت بدهيد و تناسب تان را از نظر شخصتيي بررسي کنيد.
از طرف ديگر ممکن است او اعتماد زيادي به اين رابطه نداشته باشد و با خود فکر کند ممکن است در آينده رهايش کنيد و اين رابطه به ازدواج ختم نشود. بنابراين بهتر است انتظاراتان را کمي کاهش بدهيد و رابطه عاطفي عميق را به بعد از عقد موکول کنيد.
همچنين ممکن است هر فردي در شرايط مختلف حال متفاوتي داشته باشد. ممکن است چند روز يا چند ماه مشکلات مالي يا خانوادگي داشته باشد و در نتيجه نتواند به کسي محبت کند.

سلام من عاشق اقوام دورم هستم ۳ ساله که دوسش دارم باید چطوری عشق خودم را بهش بگم

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
ممنون از اعتمادتان به اين مركز
بزرگوار مشخصات شما همچون سن و تحصيلات و شغل و جنسيت و تفاوت سني و قوميت...خيلي مؤثر است در پاسخگويي.
قبل از هر چيز معيارهاي ازدواج موفق را خوب خوب يادبگيريد. شما هم مثل بقيه تمايل به داشتن زندگي آرام و شاد را داريد ولي اگر گزينش درست نباشد در دام مشاجرات و طلاق مي افتيد، چيزي كه اين روزها به وفور مي بينيم.
ازدواج تازه اگر موفق باشد يكي از عوامل خوشبختي است ولي ازدواج ناموفق ويرانگر پايه هاي خوشبختي مي تواند بشود.
ازدواج نبايد بر اساس احساسات صرف شكل بگيرد. گاهي دو خواهر با اين كه از يك رگ و ريشه هستند نمي توانند به دليل تفاوت هاي اخلاقي و شخصيتي با هم كنار بيايند در ازدواج بايد اين امر را بررسي كنيم كه آيا ما با هم تناسب عميق مذهبي، اخلاقي، شخصيتي، هوشي، خانوادگي، اقتصادي، فرهنگي، سني و... داريم؟
جلسات متعدد دو نفره و خانوادگي و تحقيقات مفصل از كانال هاي مختلف و مشاوره حضوري ازدواج لازمه يك ازدواج موفق است.
اگر شما خانم هستيد با توجه به فرهنگ ايراني ما به صلاح شما نيست خودتان خواستگاري يا درخواست بدهيد. چون مردان اغلب ظرفيت ندارند و اين را به حساب امتيازات خود مي دانند و ممكن است اين موضوع را عالم فهم كنند و پُز بدهد. يا اگر ازدواج كرديد پيوسته او و خانواده اش به رو بياورد و سركوفت بزند.
نيز اين احتمال هست كه ايشان اصلا به دلائلي نخواهد با شما ازدواج كند، جواب رد شنيدن براي شما بسيار سنگين خواهد بود
بنابراين اگر واسطه (نه پيك) امين و باتجربه و رازدار داريد كه غيرمستقيم ايشان را تشويق كنند به خواستگاري از شما از ايشان كمك بگيريد.
اگر واسطه نبود با خيالپردازي و فكر كردن به او اوضاع خود را وخيم نكنيد. فعاليت هاي عملي و ذهني خود را بيشتر كنيد. در جمع خانواده حاضر شويد. اگر چيزهايي داريد كه شما را به ياد او مي اندازد از دسترس دور كنيد.
تذكر:
اگر خيلي اضطرابي هستيد و بي قرار. خواب كافي نداريد و پيوسته ذهنتان مشغول است با روانپزشك مشورت كنيد. قبل از هر چيز شما نياز به آرامش و شادي داريد.
اگر شما آقا هستيد باز با ما مكاتبه كنيد تا پاسخ را متناسب شما بدهم. چرا كه پاسخ بالا باتوجه به اغلب سؤالاتي كه از سوي خانم ها طرح مي شود پاسخ داده شده است.

براي مطالعه بيشتر
مطلع عشق، اميرحسين بانكي، نشر حديث راه عشق
همسرگزيني با عشق يا خرد، دكتر يونس نابدل، نشر ارجمند
عشق ويرانگر، مؤسسه فرهنگي خدماتي رسا

سلام
من۱۹ سالمه یک ماه و خرده ای هست که از کسی خوشم میاد
از بچه های دانشگاه و هم رسته ی خودمه
اونم ادم خجالتی ای هست شبیه من
چند بار چشم تو چشم شدیم هی از کنار هم رد میشیم و مدام میبینمش
چند وقت پیش هم تو اینستا استوری غمگین گذاشتم درباره ی استوریم نوشت و برای اولین بار
بهم پیام داد
ولی من الان پاک کردم اینستارو !
دیگه غیر از اینستا تو دانشگاه فقط میبینمش .
بنظرتون چیکار کنم
نمیدونم عشقم یک طرفه هست یانه ولی اونم رفتاراش یکم عجیبه .
مثلا قبلا اینقدر به تیپش نمیرسید ، یا من داشتم با یکی از اقایون دانشگاه خرف میزدم اونم دقیق داشت مارو نگاه میکرد
درست نمیدونم
ولی چیکار کنم ؟ نمیدونم ۱۹ سال برای عاشق شدن دختر زوده یا نه
ولی من کلا تو این فاز ها نیستم که عاشق بشم و دوست بشم و ....
و این اولین باره
از وقتی اینستارو حذف کردم که کلا افسردگی گرفتم چون اصلا خبری ازش ندارم سه ماه تابستونم که از دورم نمیبینمش
چیکار کنم ؟
تورو خدا کمکم کنید
ممنون ببخشید طولانی شد متنم

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام
سپاس از اعتماد و ارتباط‌تان با اين مرکز
اگرچه عشق و علاقه به جنس مخالف ريشه در ميل و كشش غريزي دارد، ولي متأسفانه عشق و علاقه يک طرفه امر مطلوبي نيست، هر فردي مي‌تواند عاشق فرد ديگر گردد و سال‌ها در فکر وصال معشوق روزها به شب برساند. علاقه يک طرفه مي‌تواند عواملي مانند عزت نفس پايين، عدم استقلال رواني و انضباط فکري- رفتاري، عدم دورانديشي و همه جانبه‌نگري باشد. اگر او اولين فردي است كه به وي علاقه مند هستيد و عاشق شخصيت او گرديده ايد، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. کافي است ذهن تان را از او منصرف کنيد و به آينده بهتر بر اساس واقعيت ها بينديشيد. در حقيقت اظهار عشق و علاقه يک طرفه و محبت از سوي دختر، تجسّم بخشيدن به ذلّت و زبوني خود و بي شخصيّت جلوه دادن خويش است. چون زن مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. يعني اصلاً ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند.
بهتر است تا زماني كه كسي به خواستگاري شما نيامده است، فكر و ذهن خود را از مسائلي مربوط به ازدواج، خالي كنيد . بيش ترين هم و غم تان درس و ادامه تحصيل باشد ، چرا كه اولاً بهترين فرصت براي رشد و كمال و كسب مدارج علمي و عملي، دوران جواني و تحصيل است . مي توانيد با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي در زمينه رشته تحصيلي خود، به يكي از امتيازات و ارزش هايي كه مي تواند براي آينده و خوشبختي تان مؤثر واقع شود، دست يابيد . ثانياً با كم تر فكر كردن در اين زمينه و از طرف ديگر توجه نمودن به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفس تان بيش تر خواهد شد.
در نظر داشته باشيد که صرف دوست داشتن و علاقه يک طرفه شما علاوه بر آسيب‌هاي که ذکر شد، فايده اي نخواهد داشت و عاملي براي مشکلات و آسيب‌هاي رواني، عاطفي و شخصيتي خواهد شد.
انشالله موفق باشيد.

سلام من دختری ۳۸ ساله هستم کارمند و خانواده ای متوسط به بالا دارم ... تقربیا ۱۷ سال یه اقایی که دورا دور ازش شناخت داشتم ازم خواستگاری کرد و من چون اون موقع اصلا به ازدواج فکر نمیکردم خیلی صریح جواب رد دادم و متوجه شدم که خیلی جواب من بهشون برخورده ...چون ادم غد و مغروری هستن و البته خیلیا قبولش دارن و ارزوی ازدواج باهاشون دارن ........ این همه سال گذشته و من نتونستم به موردای خوبی که داشتم ج بدم و فکر میکنم فکر کردن به این اقا مانع از ازداوجم شده چون نمیتونم کس دیگه ای رو قبول کنم ... ایشون هنوز مجردن و الان همکاریم البته منطقه کاریمون فرف میکنه. اون موقع من هنوز سر کار نمیرفتم ... احساس میکنم ازم دلخورن ولی نمیدونم چیکار کنم ؟ چند بار خواستم باهاشون ارتباط برقرار کنم ولی شخصیتشون جوریه که نشد و جوابی نگرفتم ......... میترسم مستقیم باهاشون سر صحبت باز کنم برخوردی داشته باشن که بشکنم و یا اطرافیان بفهمنن و برام خیلی بد بشه .......... من نمیدونم چیکار کنم همه موقعیتهای خوبمو از دست دادم ... بعضی وقتا میگم کلا قید ازدواجو بزنم و به اونم دیگه فکر نکنم :( ............ممنون میشم راهنماییم کنید

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
ممنون از اعتمادتون
بزرگوار قبول دارم شما مثل بقيه افراد مجرد تمايل داريد به سر و سامان برسيد ولي با توجه به آمار وحشتناك طلاق فيزيكي و عاطفي و اختلافات زناشويي و با توجه به روابط فرازناشويي نبايد در اين سن مرتكب خطا شويد و از چاله مجرد بودن به چاه بيفتيد.
بنابراين قبل از ازدواج بايد حداقل به اندازه يك درس سه واحدي درباره ازدواج موفق و تناسب هاي لازم و بلوغ هاي لازم ازدواج مطالعه كنيد. تصور نكنيد كه الا و بلا با مثلا فلاني ازدواج كنيد همه چيز حل است بنابراين حتي اگر ايشان هم خواستگاري بيايند نبايد بدون مطالعه، گفتگوهاي متعدد دو نفره و خانوادگي و تحقيق و مشاوره ازدواج بپذيريد. نبايد ازدواج شما مانند جوانان پر شور ناپخته باشد.
اگر برايتان مقدور از فردي امين و باتجربه بخواهيد به طور غيرمستقيم كه واسطه(نه پيك) شوند و موضوع را به ايشان بگويند. البته بايد قيد شود كه لازم است مراحل شناخت عميق را بگذرانيد.

براي راهنمايي بيشتر مي توانيد از مشاوران تلفني اين مركز هم كمك بگيريد ۰۹۶۴۰۰

براي مطالعه بیشتر:
همسرگزيني با عشق يا خرد، دكتر يونس نابدل نشر ارجمند.
مشاوره ازدواج و خانواده، سيدمهدي حسيني بيرجندي، نشر آواي نور
دانستني هاي ازدواج سالم، رامين تبرائي و همكاران( از اينترنت براي دانلود جستجو كنيد)
موفق باشيد

سلام ممنون از لطف و راهنماییتون ........ به دعای خیرتون محتاجم ... در پناه حق و یا علی

سلام و خسته نباشيد . من دختري ۱۷ ساله هستم كه چند ماه پيش از طريق اينستاگرام با پسر فاميل وارد صحبت شدم . بعد از چند روزي كه باهاش صحبت كردم ديدم داره حرفاي عجيب غريبي ميزنه. از جمله اينكه اگه يكي بهت بگه دوست داره چي ميگه منم گفتم نميدونم شايد هيچي نگم. بعد گفتم منظورت از اين حرفات چيه و گفت هيچي تو به اينده فكر كن و هميشه هم اصرار داشت در مورد اين بحث به خانوادم چيزي نگم ولي من نميتونستم و تا حدودي به مادرم گفتم و مامانم گفت ولش كن شايد داره الكي ميگه يا شوخي ميكنه و ...
يه روز كه خونه مادربزرگم بودم حرفايي كه زده بود رو به يكي از پسراي فاميل كه باهاش خيلي جور بود نشون دادم و اون گفت باشه ازش ميپرسم و بهت ميگم و بعدش گفت كه اره اون الكي گفته و شوخي كرده تو جدي نگير بيخيال . و من خيلي ناراحت شدم و بهش گفتم كه ازت متنفرم و تو دوروغگويي و فلان و دليلشو گفتم و گفت من گفتم بهت اونجوري بگه كه تو وابسته نشي.
و وقتي يه روز همو ديديم تو مهموني خيلي خوب بوديم و صحبت كرديم و... و بعدش انگار يه ادم ديگه شد نه صحبت نه پيام و نه هيچي . منم بيخيالش شدم و بعد از اينكه ازش پرسيدم هيچي نميگفت. گفتم متنفري چيزي نگفت ولي بعدش گفت تو فكر كن من نخواستم و ...
حرفاي قبلشم اين بود كه ميگفت من تورو از بچگي دوست داشتم و ... و حتي چندتا اتفاق برام افتاده بود تو بچگي همشو يادش بود و بهش گفتم چرا منو اذيت مكيردي ولي بقيه رو نه گفت خب ديگه چون من دوست داشتم اذيتت ميكردم يعني گفت من باهات شوخي ميكردم ولي تو اذيت ميشدي.
و وقتي بعدش از ازدواج صحبت كرد من گفتم كه ما بهم نميرسيم و پدرامون باهم مشكل دارن و اونم تاييد كرد. چند هفته پيشم يكي از دختراي فاميل ازش خوشش ميومد و بهش پيام داد و گفت با من دوست ميشي و اونم گفت اره و من يكيو ميخوام كه تا تهش باهام باشه و ميتوني؟ و دختره فاميلمون ديگه جوابشو نداد و منم گفتم باهاش دوست شو ديگه بعد گفت نه من نميتونم با يكي تا تهش بمونم و ديگه نه اون پيام داد بهش و نه دختره فاميلمون.
ولي من ميگم اگه منو واقعا دوست داشت به دختره فاميلمون اونجوري نميگفت. نميدونم بخدا خيلي گيج شدم نميدونم ازم بدش مياد يا دوسم داره!
وقتس با دختر فاميلمون پيش هم نشسته بوديم احساس كردم بيشتر به من نگاه ميكرد تا اون و اينكه من دو روز پيش خونه مادربزرگم بودم و اونم بود و هي بهم نگاه ميكرد و يه حرفيم ميزد هي به من نگاه ميكرد
به نظرتون بهم علاقه داره يا نه؟ ازم متنفره يا نه؟ كس ديگه اي رو دوست داره يا نه؟ توروخدا بهم بگيد . نميدونم من برم بهش چيزي بگم يا نه. يا منتظر بمونم خودش بياد چيزي بگه . بخدا گير كردم كمكم كنيد
من ۱۷ سالمهو اون ۱۹ سالشه
با تشكر

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم.
پسرها در اين رابطه معمولا قصد ازدواج ندارند ولي اگر هم قصد جدي داشته باشند شرايط ازدواج ندارند. او فاصله زيادي تا ازدواج دارد. آينده خيلي وقت ها آنطوري نيست که ما تصور مي کنيم. کسي مثل او ممکن است زمان ازدواج با دختران متعددي دوست شود. اصلا مگر علاقه براي ازدواج کافي است خانواده ها و خيلي عوامل ديگر هست که تاثير گذار است. پسرها به مرور از دختري که با او ارتباط دارند سرد مي شوند و رهايش مي کنند. شما الان در سن ازدواج هستيد ولي او فاصله زيادي تا ازدواج دارد. آيا مي خواهيد چندين سال بخاطر رفتارهاي غير عادي که بيشتر جنبه دوست پسر و دوست دختري دارد صبر کنيد. مي خواهيد همه زندگي تان او شود و تمرکز زندگي کردن و درس خواندن نداشته باشيد. بله اگر به او علاقه مند شويد و دائم به او فکر کنيد، آرامش از زندگي تان رخت مي بندد.
توصيه مي کنيم او را فراموش کنيد و به رفتارهايش بي تفاوت باشيد. او را از زندگي تان خط بزنيد.

سلام وخسته نباشيد!!
تقريبا چند ماه پيش بود كه در اينستاگرام پسرداييمو پيدا كردم و هم اون منو فالو كرد و هم من! بعد از گذشت روز ها اون حرف هاي عجيب و غريبي ميزد بهم از جمله اينكه اگه يكي بهت بگه دوستت داره چي ميگي و هر چي ازش سوال ميكردم ميگفت تو به اينده فكر كن!! و خب راستش منم شك كردم به اين حرفاش وروقتي تو تلگرام صحبت كرديم گفت من دوستت دارمو عاشقتمو و اينا.... . راستش من شوكه شدم و گفتم شايد داره شوخي ميكنه و جدي نگرفتم حرفايي كه مي زدو! يه چند وقتي همينطوري پي ام مي داد بعد يه روزم كه خونه مادربزرگم بودم باهم صحبت عادي كرديم ولي وقتي به يكي ديگه از پسرداييام گفتم گفتش باشه من ازش ميپرسم و پرسيد و گفتش شوخي كرده جدي نگير و فلان!!!! و منم خيلي ناراحت شدم و بهش گفتم كه ازت متنفرم و ... و بعدش گفت من اونجوري گفتم كه تو وابسته نشي!
و خلاصه بعد يه مدت خيلي كوتاه عوض شد و انگار ادم سابق نبود و فهمبدم كه اونم كشيده كنار و ازش پرسيدم كه متنفري چيزي نگفت و بعدش گفت كه تو فكر كن من نخواستم!
چندروز پيشم خونه مادربزرگم بودم و خيلي نگاه ميكرد بهم!!!
به نظرتون دوستم داره يانه؟ و اينكه من چيكار كنم تا بفهمم؟؟؟؟؟

سلام من ۱۵ سالمه و عاشق پسرخالم شدم و مطمئنم که این یک هوس نیست و این عشق واقعیه ،،، بعضی وقتا فک میکنم که اگه بره دانشگاه و دخترای دیگرو ببینه و ازدواج کنه اونوقت چی ؟خب میخام یه خلاصه ی کاملی رو براتون بگم پسرخاله من ۱۸ سالشه و بچه که بود ینی سه چاهار سال از من کوچکتر منو دوست داشت و من چون اون موقع بچه بودم نمیفهمیدم که عشق ینی چی وحالا که به این سن رسیدم فهمیدم حالا اون هیچ عکس العملی نشون نمیده که دوستم داره ولی بعضی وقتا فک میکنم چرا. مثلا یهو به من خیره میشه و منو همین طور نگاه میکنه و چیزای کوچیک دیگه ،،،درضمن بچه طلاقم هست و تک فرزنده مثه من ، بعضی وقتا هم نمیدونم چرا به من محل نمیزاره ، اجتماعی هم نیس و همش سرش تو بازیه و به احتمال ۹۹٪ هم دوست دختر نداره،،، کمکم میکنین که ببینم چی کار کنم فراموشش کنم یا ن؟و...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام به شما کاربر نوجوان. به شهر سوال خوش آمدید.
ضمن احترام به احساس شما که به گفته خودتان، یک هوس نیست و عشق واقعی است. با توجه به این که عشق واقعی (مانند عشق بندگان مخلص خداوند به معبود، یا عشق مادر به فرزند ) امری ساده و پیش پا افتاده نیست، ما ترجیح میدهیم احساس شما را یک علاقه شدید بدانیم. اما بهتر است نکاتی هم توجه کنید.
اول این که به صورت معمول و عرفی، شما هنوز به سن ازدواج نرسیده اید و درگیر شدن شما در افکار و کارهای مختلف مربوط به ازدواج (مسائل جنسی، مسائل عاطفی، انتخاب یک فرد برای زندگی، ارتباط با افراد و ... ) کمی زود است. ممکن است این امور در وهله اول برای شما جذاب یا سرگرم کننده باشند و یا حتی خلآیی احساسی را در زندگی شما پر کنند، اما قطعا احساس شادی و رضایت حاصل از آن، ادامه نخواهد داشت و پس از مدت کوتاهی مشکلات آن پدیدار خواهد شد.
دوم این که عشق و علاقه (در زمان مناسب و سن ازدواج) امری دو طرفه است و علاقه یک طرفه و رویاپردازی در مورد این گونه مسائل، غالبا امری بیهوده و بی نتیجه است. یعنی وقتی برای شکل گرفتن یک احساس و در نهایت یک زنگی مشترک دو طرف درگیر باشند، عشق یکسویه غالبا بی نتیجه و مشکل زا ست. به قول شاعر مشهور ایرانی ، بابا طاهر : چه خوش بی‌مهربانی هر دو سر بی***که یکسر مهربانی دردسر بی.
برای اطلاع بیشتر و آگاهی از راهکارهای رهایی از این مسئله به متن اصلی بالای صفحه همین پست و همچنین به این پست (http://www.soalcity.ir/node/2797) مراجعه کنید.
این را بدانید که زندگی صرفا با عشق شکل نمیگیرد، بلکه با عشق کامل می شود. برای یک زندگی موفق و لذت بردن از همنشینی با کسی که دوستش داریم، هم نیازمند علاقه و احساس هستیم و هم نیازمند عقل و منطق! پس شما هم سعی کنید از هر دوی این ها بهره ببرید.
در نهایت، با مشورت و یا حداقل در جریان گذاشتن خانواده (حداقل یک نفر از خانواده که با او راحت تر هستید مانند مادر)، آسیب های احتمالی این گونه مسائل را به حداقل برسانید.
موفق باشید.

سلام به دوستان گل من ۱۶ سالمه خیلی تنهام و مشکلاتی اعتیاد به سیگارو مواد داشتم و چند ماتی هست ترک کردم عاشق یه دختری بودم یه طرفه خیلی دیدمش ولی دیگه نمیبینمش بعدش خیلی نگرانم ... چون چشمو فقط اون گرفتخ کس دیگه رو نمیتونم درک کنم چیکار کنم؟

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز، سلام. به شهر سوال خوش آمدید.
هرچند دوره ناراحت کننده ای را گذرانده اید ولی اکنون که بخش بزرگی از معضلات خود را کنار گذاشته اید جای تبریک و خوشحالی دارد. انشالله با اراده ای که خداوند به شما داده ، در همه مراحل زندگی موفق باشید.

این که به فرد خاصی علاقه داشته باشید یا به اصطلاح کسی چشم شما را گرفته باشد، چیز خیلی عجیبی نیست و تقریبا برای همه افراد چنین تجربیاتی رخ می دهد. اما این مسئله نباید در ذهن خودتان این حق را برای شما ایجاد کند که ، چون فقط او را دوست دارید، پس او مال شماست یا او هم بایستی شما را دوست داشته باشد و .... الی آخر. قطعا قبول دارید که دارید در مورد یک انسان (با تمام ویژگی ها و حقوق و اختیاراتی که شما دارید) صحبت میکنید و همانطور که شما حق دوست داشتن دارید، او هم حق دوست داشتن یا نداشتن دارد.
اصلا اجازه دهید کمی سطح این موضوع را پایین تر بیاوریم. در مورد اشیاء و سایر چیزهای دنیا، آیا میتوانیم هرگاه چیزی چشممان را گرفت و یا دلمان خواست، آن را صاحب شویم؟ قطعا نه! هرکدام از ما بسته به شرایط محدود خودمان خواسته هایمان را تنظیم میکنیم. هر انسان سالم و عاقل هرچقدر هم بلند پرواز باشد، یک حدو مرزی برای خواسته های خود (با توجه به دست یافتنی بودن آنها) قائل است. حال ممکن است این خواسته ها در حال حاضر قابل دستیابی باشد و یا با تلاش و کوشش و صرف انرژی و گذشت زمان، بعدها دست یافتنی باشد که طبعا برای این ها هم یک برآورد ذهنی داریم.
بگذریم. مقصود این که در مورد اشیاء نمیتوانیم هرچه که خواستیم دست پیدا کنیم، چه رسد در مورد انسانها. بنابراین سعی کنید اولا صرفا احساسی به این مسئله نگاه نکنید و منطق و عقل را هم کنار احساس درنظر بگیرید. در شرایط تفکر منطقی و درست، اینک میتوانید برای رسیدن به مطلوب خود تلاش کنید. طبعا ازدواج با فردی که دوستش دارید امری دست نیافتنی نیست به شرطی که از راه آن وارد شوید و به بیراهه نزنید.
به نظر می رسد در حال حاضر با توجه به توضیحات ابتدایی شما، نیازمند مراجعه حضوری به یک مشاور هستید تا با یک بررسی همه جانبه از وضعیت گذشته و حال شما و شرایط موجود، شما را در این راه کمک کند.
موفق باشید.

سلام من از ۱۰سالگی عاشق شدم و همیشه تو فکرش بودم تا ۱۷سالگی دوباره اونو دیدم و خیلی جدی تر شد لطفا میشه بگید که چطور بهش بفهمونم عاشقشم؟

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام
پرسش شما بسیار ناقص مطرح شده است. اگر تمایل دارید، با جزئیات بیشتری سوال خود را مجددا ارسال بفرمایید تا جهت پاسخگویی به کارشناس مشاور فرستاده شود.

سلام
دختری ۱۵ ساله هستم و عاشق پسری ۱۶ ساله شدم . با هم کلاس زبان می رفتیم و همیشه تو کلاس با هم دعوا میکردیم . من ازش متنفر بودم و همیشه با هم جنگ داشتیم انگار دشمن قسم، خورده ی هم بودیم . تا اینکه عاشقش شدم . البته ناگفته نماند قبل از این ماجرا ها با دوتا از دختر عمو هاش هم دوستای صمیمی بودیم و هستیم و همیشه هم ازش تعریف میکردن پیش من . تا اینکه کم کم اون نفرت به عشق و علاقه تبدیل شد . حدود یه سال پیش شنیدم با یه دختره دوست هستش و همدیگه رو دوست دارن . ولی دختر عمو هاش میگن اون دختره رو دوست نداره و چون دختره اونو دوست داشته اینطوری گفته . و چن وقت پیش از دختر داییم شنیدم که اون با دخترای دیگه هم چت میکنه و در ارتباطه. ولی دختر عمو هاش گفتن نه جرئت نداره نمیتونه من هم با دختر عمو هاش موافق بودم چون اون پسری کاملا مغروره . اما تو اینستا فهمیدم که ۳ تا پیج داره . بنابراین فکر میکنم با دخترای زیادی در ارتباط هستش و از اونجایی هم که دوست صمیمیش یه دختر باز قهار هستش فک میکنم رو اینم تاثیر گذاشته . و اون پسر خوبو مثبت شده یه پسره بد و دختر باز . و اینکه به نظرتون چیکار کنم ؟ فراموشش کنم ؟ یا بهش اعتراف کنم؟ البته من زیادی مغرورم . نمی خواهم اگه دوسم نداره غرورم جلوش خورد بشه . واینکه جدیدا یه حرکت های میزنه جلوم. لطفا راهنماییم کنید.

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام
اگرچه عشق و علاقه به جنس مخالف ريشه در ميل و كشش غريزي دارد، ولي عشق و علاقه يک طرفه شما به ايشان به هيچ وجه امر مطلوبي قلمداد نمي‌گردد؛ اين گرايش و علاقه مي‌تواند نشان از عزت نفس پايين، عدم استقلال رواني و فکري و همچنين عدم دورانديشي و همه جانبه‌نگري شما باشد. چرا که هر کسي مي‌تواند عاشق فرد ديگري گردد و سال‌ها در فکر وصال معشوق روزها به شب برساند. ( هرچند متأسفانه مشخص نيست شما در سن پايين ۱۵ سالگي، زماني که بايد با شور و هيجان و با درس خواندن و پيشرفت تحصيلي، انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده مي‌کرديد ، چگونه در وادي عشق و محبت اين گونه اي قرار گرفته ايد. در اين موقعيت سني شما مي بايست مانند تمام دختر خانم‌هاي با سن و سال کم که در دوره بلوغ هستند، با تمرکز بر کسب تجربه و افزايش مهارت هاي خود و تربيت خويش به سوي کمال و اهداف انساني پيش برويد؛ که در نتيجه آن هم احساس خودارزشمندي، احترام و کارآمدي و غرور و افتخار خواهيد داشت و هم در آينده قدرت انتخابي عاقلانه را تجربه مي کنيد). توجه داشته باشيد که اولا علاقه، عشق و تصميم در ۱۵ سالگي بر اساس غريزه بوده، و تصميم بر اساس مسايل زيستي دوران بلوغ نگاه بسيار پايين و دست کم گرفتن مهمترين اتفاق زندگي شما خواهد بود. دوما اگر او اولين فردي است كه به وي علاقه‌مند هستيد و عاشق شخصيت او گرديده‌ايد، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي‌تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. کافي است ذهن‌تان را از او منصرف کنيد و به آينده بهتر بر اساس واقعيت‌ها بينديشيد. نکته ديگر اينکه اظهار عشق و علاقه يک طرفه و محبت از سوي دختر، نشان از ضعف وي مي‌باشد، چون دختر مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. به عبارتي ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند. پس ابراز علاقه يک طرفه، علاوه بر اينکه فايده‌اي ندارد، نشان از ضعف شما مي‌شود. بهتر است تا زماني كه موقعيت ازدواج پيش نيامده است، فكر و ذهن خود را از مسائل مربوط به ازدواج، خالي كنيد. بيشترين هم و غم‌تان درس و ادامه تحصيل باشد، چرا كه اولاً بهترين فرصت براي رشد و كمال و كسب مدارج علمي و عملي، دوران جواني است؛ از اين‌رو مي توانيد با عمق بخشيدن به مطالعات و فعاليت هاي علمي در زمينه رشته تحصيلي خود، به يكي از امتيازات و ارزش هايي كه مي تواند براي آينده و خوشبختي تان مؤثر واقع شود، دست يابيد. ثانياً با كمتر فكر كردن در اين زمينه و از طرف ديگر توجه نمودن به تحصيل و مطالعه و پيشرفت هاي علمي، اعتماد به نفس‌تان بيشتر خواهد شد. در نظر داشته باشيد که صرف دوست داشتن و علاقه يک طرفه شما هيچ دردي را دوا نمي‌کند. آنچه که به عنوان يک اصل مهم بايد مورد توجه قرار گيرد، پيشگيري از عشق و علاقه يک طرفه و يا حتي عشق دو طرفه اي که بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست. سعي کنيد با ساماندهي نظام عاطفي و شناختي خود در راهي گام نهيد که ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزي و ترحم از طرف مقابل در پي داشته باشد.
در ادامه راهکارهاي براي فراموشي ايشان بيان مي شود:
۱. سعي کنيد بر روي ترک اين رابطه فکر کنيد. ابتدا با نوشتن دلايل ترک سعي کنيد شناختي نسبت به اينکه «چرا من ترک کنم» داشته باشيد.
۲. آسيب هايي که تا کنون داشته ايد و در آينده خواهيد داشت را بنويسيد.
۳. با خودتان لحظه اي فکر کنيد و بگوييد «چرا من بايد گداي محبت فردي باشم؟»
۴- سعي کنيد با ريشه يابي وضعيت خودتان ترجيحا با يک متخصص علت اين احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنيد.
۵- سعي کنيد براي زندگيتان هدف هاي دراز مدت و کوتاه مدت ترسيم کنيد و منطقي و عاقلانه زندگي کنيد. (درس ، شغل، ازدواج).
۶ - تمام محرک هاي بيروني و آثاري که ايشان را در ذهن شما زنده مي کند و تداعي مي کند حذف کنيد.(شماره ،تصوير ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
انشاالله موفق باشيد.

با سلام ، من ۱۶ سالمه و عاشق یک دختر شدم که ۱۵ سالشه و این علاقه از ۱۳ سالگی بهش وجود داشته ، خانوادشون مذهبی ولی صمیمی هستن و یک خورده ارتباطاطمون مثله یخه ، من نمیدونم باید چه کار کنم که این یخ آّب بشه ! و حداقل بجای ۱ سال ۱ بار، ۱ سال ۲ بار ببینمش

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام
شرايط نوجواني که به سن بلوغ رسيده و در خود نياز به جنس مخالف دارد قابل درک هست، و اميدوار هستيم که شما و همه جوانان بتوانيد گذار مطلوب توام با موفقيت را داشته باشيد. اما متأسفانه مشخص نيست شما در سن پايين ۱۳ سالگي، زماني که بايد با شور و هيجان و با درس خواندن و پيشرفت تحصيلي، انتظارات خود، خانواده و جامعه را برآورده مي‌کرديد ، چگونه در وادي عشق و محبت اين گونه اي قرار گرفته ايد. در اين موقعيت سني شما مي بايست مانند تمام پسرهايي با سن و سال کم که در دوره بلوغ هستند، با تمرکز بر کسب تجربه و افزايش مهارت هاي خود و تربيت خويش به سوي کمال و اهداف انساني پيش برويد؛ که در نتيجه آن هم احساس خودارزشمندي، احترام و کارآمدي و غرور و افتخار خواهيد داشت و هم در آينده قدرت انتخابي عاقلانه را تجربه مي کنيد. توجه داشته باشيد که علاقه، عشق و تصميم در ۱۳ و يا ۱۶ سالگي بر اساس غريزه بوده، و تصميم بر اساس مسايل زيستي دوران بلوغ نگاه بسيار پايين و دست کم گرفتن مهمترين اتفاق زندگي شما خواهد بود. قطعا شما بايد برنامه اي براي اينکه چگونه اين وضعيت را کنار بگذاريد و ترک ذهني و بيروني داشته باشيد را بايد اجرا کنيد؛ زيرا وابستگي و عشق به طور کلي نشانه برخي اختلالات و کمبودهاي فرد مي‌باشد. در ادامه راهکارهاي براي شما بيان مي شود:
۱. سعي کنيد بر روي ترک اين رابطه فکر کنيد. ابتدا با نوشتن دلايل ترک سعي کنيد شناختي نسبت به اينکه «چرا من ترک کنم» داشته باشيد.
۲. آسيب هايي که تا کنون داشته ايد و در آينده خواهيد داشت را بنويسيد.
۳. با خودتان لحظه اي فکر کنيد و بگوييد «چرا من بايد گداي محبت فردي باشم؟»
?- سعي کنيد با ريشه يابي وضعيت خودتان ترجيحا با يک متخصص علت اين احساس و کمبود محبت تان را کشف و درمان کنيد.
?- سعي کنيد براي زندگيتان هدف هاي دراز مدت و کوتاه مدت ترسيم کنيد و منطقي و عاقلانه زندگي کنيد. (درس ، شغل، ازدواج).
? - تمام محرک هاي بيروني و آثاري که ايشان را در ذهن شما زنده مي کند و تداعي مي کند حذف کنيد.(شماره ،تصوير ، اس ام اس ، مکان و زمان رفت و آمد)
?- با خود بگوييد «اگر ازدواج در سن پايين منطقي بود پس چرا اکثر افراد در اين سن مشغول ساخت پشتوانه تحصيلي ، اقتصادي و اجتماعي و جايگاه خودشان هستند ؟» پس وجود فشارهاي جنسي و عدم تخليه هيجان و عواطف در خانواده باعث شده شما اينگونه شتاب زده رفتار کنيد .
بدانيد اين احساس در اين سن براي شما مضر است و سعي کنيد با تلاش و کوشش به ذخير سازي مهارت هاي زندگي ، مفيد بودن براي خود ، خانواده و جامعه و برآورده کردن انتظارات خود ، خانواده و جامعه مشغول شويد . از طرفي اين را نيز بدانيد که شما تا سن ?? سالگي هر سال احساسات و عواطف متنوع و گوناگوني خواهيد داشت! پس اگر هم اين دختر خانم را مي پسنديد سعي کنيد تا زمان مناسب و منطقي به آن فکر نکنيد و با خود بگوييد « بايد آن زمان احساسم را ببينم ، ممکن است در آينده ديگر چنين احساسي را نداشته باشم».
انشاالله موفق باشيد.

با تشکر از راهنمایی، واقعاً کمک کرد

سلام
من یه دختر ۱۸ ساله هستم سه ساله عاشق دوست صمیمیم شدم طوری که تموم فکرو ذکرم شده اون تا یه اهنگ گوش میدم که متنش عاشقانست فقط اون میاد جلو چشمم اینقدر برام مهمه که حتی یذره هم نمیتونم از دستش عصبانی بشم ولی اون همش سرم داد میزنه همش منتظره تا باهام حرو بحث کنه بعضی وقتا فقط صبر میکنم همه حرفاشو بهم بگه منم فقط نگاش کنم من واقعا دارم از دست میرم هرشب کارم شده گریه که چرا من باید عاشق یه دختر بشم که نتونم به کسی بگم اگه اون پسر بود راحت میتونستم ب خوانوادم بگم ولیی اون یه دختره قلبم درد میگیره که چرا نمیتونم ولش کنم چرا وقتی میبینمش نمیتونم جلو نگاهمو بگیرمو بهش نگا نکنم میشه یه چیزی بگین که حداقل دردم کمتر بشه ممنون

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر محترم!
قطعا دوستي شما داراي معيارهاي دوستي صحيح است و خداوند متعال را شاکريم که شما را در مسير علاقه و محبت به ديگران قرار داده است؛ اما از نکته بسيار مهمي نبايد غافل شد و آن هم اينکه آيا دوست شما نيز به همين ميزان به شما علاقه دارد؟ يا اينکه او به راحتي اجازه ي بي حرمتي به شما را به خود مي دهد؟ بنابراين ممکن است علاقه شما و او يک علاقه يکطرفه باشد.
خواهر محترم! علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدين، مشغوليت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ايمان نگردد اشكالى ندارد، اما زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتيجه اگر بخواهيد در اين مسأله در حد اعتدال رفتار نماييد درباره مشكلات آن فكر كنيد و سعى كنيد خود را قانع كنيد كه افراط در اين زمينه به ضرر روح و سلامت روان شماست. علاوه بر اين كه افراط در اين گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گرايد. زيرا افراط موجب به وجود آمدن توقع زياد مى‏گردد و ممكن است يك طرف نتواند پاسخگوي اين توقعات باشد.
اينکه به ايشان علاقه زيادي داريد و به هم وابسته هستيد به خودي خود بد نيست و تا حدودي هم مي شود گفت اقتضاء سن شماست. ولي همانطور که خودتان هم گفتيد بايد اين رابطه را مديريت کنيد تا خدايي ناکرده از هدف اصلي خودتان فاصله نگيريد. براي اين کار به نکات زير توجه کنيد:
۱- وقتي عشق و علاقه دو نفر به هم زياد مي شود احتمال اينکه شيطان از اين فرصت سوء استفاده کرده و مسير اين علاقه را تغيير دهد و به گناه بکشاند بيشتر مي شود. لذا سعي کنيد نفر ديگري را هم وارد اين دوستي خود کنيد. وقتي دوستي سه نفره شد تا حدود زيادي مشکل مذکور حل خواهد شد. نگران اينکه علاقه او به شما کم شود هم نباشيد. تا زماني که شما دوست خوبي باشد قطعا اين علاقه هم باقي خواهد ماند.
۲- از معنويت غافل نشويد. حضور در مراسمات مذهبي و مسجد و برنامه ها فرهنگي و بسيج و ... خيلي مفيد است و مي تواند به رشد معنوي شما کمک کرده و مانع سقوط شما شود.
۳- از خلوت کردن با هم خودداري کنيد و سعي کنيد قرارها و ملاقات هاي شما در امکان عمومي باشد. شيطان در خلوتگاه به دنبال طعمه مي گردد.
۴- هر گاه احساس خطر کرديد کمي فاصله بگيريد و از خدا کمک بخواهيد.
۵- به فکر ازدواج باشيد. هيچ عشق و علاقه اي نمي تواند جايگزين عشق به همسر باشد و نيازهاي شما را برطرف نمايد. ازدواج کنيد و در عين حال دوستي خود را حفظ کنيد تا براي هميشه اين دوستي زيبا باقي بماند.
۶.دلبستگي اشکال ندارد اما وابستگي خوب نيست. براي اينکه به دوستتان وابسته نشويد سعي کنيد تعداد دوستان صميمي خود را زياد کنيد تا محبت شما بين آنها تقسيم شود و اينطور از وابستگي در امان مي مانيد.
پيروز و سربلند باشيد.

خیلی خوبه

با سلام خدمت مشاور شهر سوال
من پسری ۱۸ ساله ام و تقریبا دو و نیم یا سه ساله که من با دختری از فامیل های دور که ۱۴ سالشه آشنا شدم.توی شهر دیگه ای زندگی میکنن.من از سال پیش عاشقش شدم و فکر دوستی و غیره هم نیستم و فقط از الان به ازدواج باهاش فکر میکنم.خودم فکر میکنم از روی شهوت و احساسات میان مدت نیستش.میدونم از الان به ازدواج فکر کردن زوده اونم توی سالی که کنکور دارم ولی حتی نمیتونم یه روز بهش فکر نکنم.حس اون رو نسبت به خودم نمیدونم و از اونجایی هم که فامیل دور هستن سالی یکی دوبار بیشتر نمیبینمش و هیچ شماره و آیدی ای هم ازش ندارم.تا به حال چندین بار به سرم زده به خواهرم یا مادرم بگم ولی نتونستم خودم رو راضی کنم که این کار رو انجام بدم.
از مادربزرگش شنیدم که تا به حال چند نفر زنگ زدن که برن خواستگاریش ولی چون سنش کمه مامانش قبول نکرده.چون این اتفاق افتاده نگران اینم که تا وقتی که من شغلی رو انتخاب میکنم و آیندم معلوم میشه و ... ازدواج کنه.فراموش کردنش برام واقعا سخته.
لطفا بهم یه جوابی بدین و راهنماییم کنین که باید چیکار کنم؟
با تشکر

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ خوشحاليم که در خدمت شما هستيم. انسان براي ازدواج بايد فردي را در نظر بگيرد که از نظر شخصيت و اخلاق و خانواده و ديگر موارد مثل خودش باشد يعني کفويت داشته باشند. شما مي توانيد گزينه هاي خوبي در هنگام ازدواج داشته باشيد و معلوم هم نيست که با اين دختر تناسب داشته باشيد و بايد صحبت کنيد تا به اين نتيجه برسيد که با هم تناسب داريد يا خير.
در شرايط فعلي شما زمينه ازدواج را نداريد و نمي شود در اين شرايط هم با خانواده او صحبت کرد. شايد منطقي اين باشد که فعلا اصلا به ازدواج فکر نکنيد و البته به او هم فکر نکنيد زيرا اگر به او فکر کنيد اين علاقه بيشتر و بيشتر مي شود در حاليکه اصلا حتي اگر خواستگاري هم اگر بکنيد چه بسا به ازدواج ختم نشود پس در اين شرايط نبايد به او علاقه مند شويد.
توصيه مي کنيم او را فراموش کنيد و آينده را به آينده بسپاريد.
۱. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به ياد او مشغول شده است، به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.
۲. اگر نمي توانيد با فکرتان مقابله کنيد از تکنيک شمارش استفاده کنيد. يعني براي مقابله با يک فکر خاص از ۱۰۰۰ بصورت معکوس کم کنيد به اين صورت: ۱۰۰۰، ۹۹۹، ۹۹۸ و .... آنقدر به شمارش ادامه دهيد تا آن فکر کاملا از ذهن تان خارج شود. اگر با وجود شمارش باز فکرتان درگير آن فرد است سعي کنيد سه تا سه تا بصورت معکوش از ۱۰۰۰ کم کنيد.
۳. از فكر كردن به او جدا بپرهيزيد و هر چيزي كه او را به ياد شما مي‌اندازد، از خود دور كنيد. علاقه به وي را در دل نپرورانيد. تا حد امكان به او فكر و خيال¬بافي ¬نكنيد. هر گاه افكار مربوط به ايشان به ذهنتان خطور كرد، حواستان را پرت كنيد و به چيز ديگري فكر كنيد؛ يا به كار ديگري مشغول شويد و يا مكانتان را ترك كنيد؛ مثلا به ميان جمع خانواده برويد و با آنان مشغول گفتگو شويد تا اين افكار از ذهنتان خارج شوند.
۴. هرگاه فكر او به ذهنتان آمد، موضوع يا موضوعات مختلفى را در ذهن يا در دفترچه يادداشت خود داشته باشيد، به سراغ آن‏ها برويد و درباره‏ آن‏ها فكر كنيد.
۵. احتمالاً چند نكته يا ويژگى منفى هم در او يافته‏ايد يا مشاهده كرده‏ايد؛ هرگاه ذهنتان به سوى او معطوف شد بلافاصله به ويژگى‏هاى منفى او فكر كنيد و به خود بگوئيد او به خاطر اين اوصاف، مناسب و شايسته‏ من نيست.
۶. تا آنجا که امکان دارد کمتر در تنهايي قرار بگيريد زيرا هنگام تنهايي آن فرد بيشتر در ذهن شما مجسم مي شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول مي کند.
۷. براي شبانه روز خود برنامه دقيق و مشخصي داشته باشيد. از بيكاري اجتناب كنيد و اوقات خود را بيهوده نگذرانيد.
۸. روابط عاطفي خود را با خانواده و دوستان تان بيشتر كنيد و سعي كنيد تمام محبتتان را نثار آنها كنيد.

خیلی ممنونم که جواب دادین
متشکرم

سلام من دختر۲۲ ساله هستم

یه اقایی دو سال پیش با من صحبت کردن و ما بین صحبتا بحث ازدواجم پیش امد و منم گفتم قصد ازدواج ندارم ولی اون اقا از جهاتی با معیارای من هماهنگی داشتن و از صحبتاشون فهمیدم که بسیار روشن فکر هستن ایشون ۲۵ سالشون بود اما با پسرهای که من تو دانشگاه و فامیل دیده بودم خیلی فرق داشتن خیلی دید بازی نسبت به زندگی داشتن و حرفایی به من زدن که شاید از کمتر کسی شنیده بودم  من اون موقع خیلی به ایشون فکر نمیکردم و تقریبا فراموششون کرده بودم که یکبارگی بر اثر دیدن عکساشون تو اینستا دوباره فکرم مشغول شد و تمام حرفایی که زده بودن  رو مرور کردم و کم کم وقتی دیدم واقعا ادم لایق و شایسته ای بودن بهشون علاقه پیدا کردم البته بگم که میخوام ازشون شناخت بهتری بدست بیارم ولی متاسفانه شیوه ی درستی رو انتخاب نکردم بهشون گفتم که بیان و همدیگرو ببینیم ایشون اول قبول کردن ولی بعد گفتن که هدفایی که دارن مونده و زود میبینن که بخوان ازدواج کنن .شاید رفتار من باعث شده که ایشون دلسرد بشن نه به اون زمانکه بهشون توجهی نکردم نه به الان که بهشون ماجرای علاقمو گفتم

من بهشون گفتم که چرا اون زمان بهشون گفتم قصد ازدواج ندارم ولی همون زمانم بهشون گفتم که اگر تصمیم به ازدواج بگیرم قطعا به ادمایی مثل اون فکر خواهم کرد

نمیدونم چرا یه بارگی نظرشون عوض شد و تصمیم گرفتن اینجوری بگن

ولی من واقعا از ایشون خوشم امده و از طرفی نمیخوام من پیش قدم بشم

به نظرتون چجوری نظر ایشونو جلب کنم من نمیخوام ایشونو فراموش کنم به خاطر اینکه اون موقع اینجوری بهشون گفتم خیلی پشیمون و احساس میکنم لگد به بخت خودم زدم

البته اتفاقی بین من و ایشون نیافته که ایشونم به من علاقه مند بشن خواهشا اصولی بنده رو راهنمایی کنید

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام؛
طبق طبيعت و فطرت انسان‌ها، در ازدواج، پسرها طالبند و دخترها مطلوب. پسر از خواستگاري كردن نه تنها ناراحت نمي‌شود بلكه خوشحال هم مي‌شود. در مقابل، دختر دوست دارد كه به خواستگاري او بيايند؛ به اين دليل اگر دختر شروع کننده ابراز علاقه باشد، ممکن است احساس خوبي در برخي پسرها ايجاد نشود. مرد جلوه نياز است و زن جلوه ناز و نه برعكس؛ اين خلاف طبيعت زن است كه براي ازدواج، مستقيماً ابراز عشق و علاقه كند. براي مرد قابل تحمل است كه از زني خواستگاري كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن ديگري خواستگاري كند و جواب رد بشنود تا بالاخره زني رضايت خود را به همسري با او اعلام كند، اما براي زن كه مي خواهد محبوب و معشوق باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند، بسيار سخت است و موافق غريزه اش نيست كه مردي را به همسري خود دعوت كند و احياناً جواب رد بشنود و سراغ مرد ديگري برود. حتي در ازدواج آدم و حوا در روايات آمده است كه خداوند به حضرت آدم دستور داد كه به سمت حوا برود و به حوا نفرمود كه به نزد حضرت آدم بيايد.
* البته بايد بگوييم مانع شرعي براي پيشنهاد صادقانه ازدواج از سوي دختر به پسر نيست ولي در عرف ما معمول نيست و جامعه ما خواستگاري دختر از پسر را نمي پسندد و اگر خواستگاري با رعايت آداب خاص همراه نباشد از قدر و منزلت زن مى‏كاهد و او را در چشم مرد كوچك مى‏كند. بنابراين در اينجا بهتر است با كياست عمل شود تا بعدها پشيماني به بار نياورد. اگر دختر از راه منطقي اش وارد شود و احساساتي با اين قضيه برخورد نكند، مورد سرزنش و تمسخر ديگران قرار نمي گيرد. راه منطقي در اين مسأله اين است كه اگر دختر به فردي علاقه دارد و او را براي همسري خويش مناسب مي داند با مشورت ديگران (والدين و افرادي كه به آن ها اعتماد دارد)، فردى را واسطه كند تا مطلب را به طور محرمانه پيگيرى نمايد. لازم است شخص واسطه انسانى ديندار، متعهد و رازدار، دلسوز، عاقل و داراي تجربه باشد و هر دوي شما را بشناسد، تا به خوبى بتواند به وظيفه‏اش عمل كند و به طور غيرمستقيم مرد مورد نظر را به خواستگارى از شما تشويق كند. تنها در صورتي كه زمينه مناسبي مشاهده كند و يا ضرورت اقتضا كند مي تواند علاقه شما را به اطلاع ايشان برساند و به نحوي عمل كند كه مشكلى ايجاد نشود.
* اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه كه اگر كسى بدون واسطه و شخصاً چنين اقدامى كرد، بايد خود را براى شنيدن پاسخ منفى طرف مقابل نيز آماده كند؛ خصوصاً كه دختران در اين زمينه حساس‏ترند و در صورتى كه اقدام به خواستگارى كنند و با پاسخ مناسبى رو به ‏رو نشوند، ممكن است از نظر روحى بسيار متألم گردند. بالاخره ازدواج نياز به تمايل دو طرف به يكديگر دارد و اگر دختر به پسر تمايل دارد، بايد اين كشش و ميل از طرف پسر هم باشد و هميشه اين تمايل دو طرفه وجود ندارد و گاهي اوقات با جواب منفي پسر همراه است. پس دختري كه چنين ريسكي مي كند بايد از لحاظ روحي خودش را آماده شنيدن جواب منفي هم بكند تا در اين صورت خيلي آسيب نبيند.
نکته آخر اينکه اگر فکر مي کنيد او فعلا قصد ازدواج ندارد سعي کنيد او را براي هميشه يا حداقل تا زماني که خودش قدردان شما و علاقه تان شود فراموش نماييد تا ذهنتان بيش از اين درگير نشود و بتوانيد زندگي شاد و موفقي را تجربه نماييد.
موفق باشيد.

من ۴ساله عاشق یکی از هم کلاسی هام شدم در دانشگاه بعد یه مدت حرف زدن باهاش فهمیدم اون با یه پسر دیگه در ارتباطه واسه همین دیگه بهش نگفتم که دوسش دارم
اما دلم طاقت نیاورد و دوسال پیش بهش گفتم که دوسش دارم
طی این دوسال خیلی باهم گروهی (دختر و پسرای دیگه هم بودن) رفتیم بیرون واسه تفریحو اینا که اونجا متوجه شدم که واسم ناز می کنه دزدکی نگام می کرد یا کارایی که می کرد که من بهش توجه کنم ولی بازم که ازش می پرسیدم می گفت من کس دیگه ای رو دوست دارم

تا این اواخر که فهمیدم روابطش با اون پسر دچار مشکل شده
باهام خیلی دردو دل می کنه و همه مشکلاتش ناراحتی هاش خستگی هاش رو با من درمیون می ذاره
بهم میگه اون پسر تظاهر به علاقه می کنه و رفتارای دوگانه از خودش نشون می ده
من از دردو دلاش فهمیدم که خیلی به پسره وابستس و سخت می تونه جدا بشه ازش

سوالم ازشما این هستش با توجه به مسائلی که مطرح کردم
آیا من می تونم این دختر رو به خودم جذب کنم و به خودم علاقه مندش بکنم
چون من خیلی دوسش دارم و طی این چهار سال به خاطر دوست داشتن اون باهیچ کس دیگه ای وارد رابطه نشدم

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ خوشحاليم که در خدمت شما هستيم. نمي دانيم قصدتان چيست و چه چشم اندازي براي آينده داريد ولي اين احساس خوشايندي نيست که به کسي علاقه داشته باشيد که به شما علاقه نداريد و وقتي شرايط حادتر است که به کسي ديگر علاقه داشته باشد. معمولا چنين چيزي براي پسرها قابل پذيرش نيست. نمي دانيم چه ويژگي هاي شخصيتي داريد. ولي شايد اينکه احساس بدي به اين موضوع نداريد بخاطر جواب منفي او باشد. گاهي پس از جلب نظر دختر تازه احساس منفي اينکه او کسي ديگر را دوست داشته يا با کسي ديگر در ارتباط بوده است او را آزار مي دهد.
آيا شما حاضريد با کسي ازدواج کنيد که کسي ديگر را دوست داشته و شما تنها خلاهاي او را در قهر با آن پسر را پر مي کرديد.
توصيه مي کنيم اين علاقه يکطرفه را رها کنيد و سعي کنيد او را فراموش کنيد البته سخت است ولي راهکارهايي هم براي فراموشي فرد مورد نظر وجود دارد.

سلام
سپاس گذارم بابت پاسخگویی
بنده هم به این نتیجه رسیدم اما نمی دوسنم چطور...
ممنون می شم اگر راهکارها را هم ذکر کنید
مشتکرم

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام بر شما
از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. اين طبيعي است که انسان خاطرات خوشي که داشته را مرتب به ياد آورد.
اگر بخواهيد و به توصيه هايي که در ادامه مي آيد عمل کنيد مي توانيد او را فراموش کنيد و زندگي عادي گذشته را در پيش گيريد. ما در ادامه راهکارهايي را يادآور مي شويم که با عمل جدي به آنها او را فراموش کنيد:‌
۱. مطمئن باشيد كه اين كار شدني است و هرگز غير ممكن نيست. البته انجام كارهاي مهم و بزرگ بدون تحمل سختي‌ها و مشكلات امكان‌پذير نيست،
۲. فراموشي فردي كه به او علاقه داشته ايد و دائماً فكر و ذكرتان ياد او بوده است، نياز به زمان دارد.
۳. اولين کاري که بايد بکنيد در يک لحظه تصميم بگيريد که براي هميشه او را از زندگي تان خط بزنيد. يعني به خود بگوييد که ديگر او براي من مرده است و حتي اگر هم او بخواهد ديگر من نمي خواهم.
۴. به خودتان تلقين كنيد كه «من مي‌توانم راهي را كه انتخاب كرده‌ام بپيمايم».
۵. به خود بگوييد که اين فرد فرشته نيست و هر کسي نقاط ضعفي هم دارد. او هم مثل ديگران است. فکر نکنيد که او بهترين فردي است که مي توانستيد پيدا کنيد.
۶. اگر مي دانيد که وقتي از کنار دانشگاه رد مي شويد به ياد او مي افتيد، حدالامکان از کنار دانشگاه از آنجا عبور نکنيد.
۷. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به ياد او مشغول شده است، به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.
۸. اگر نمي توانيد با فکرتان مقابله کنيد از تکنيک شمارش استفاده کنيد. يعني براي مقابله با يک فکر خاص از ۱۰۰۰ بصورت معکوس کم کنيد به اين صورت: ۱۰۰۰، ۹۹۹، ۹۹۸ و .... آنقدر به شمارش ادامه دهيد تا آن فکر کاملا از ذهن تان خارج شود. اگر با وجود شمارش باز فکرتان درگير آن فرد است سعي کنيد سه تا سه تا بصورت معکوش از ۱۰۰۰ کم کنيد.
۹. از فكر كردن به او جدا بپرهيزيد و هر چيزي كه او را به ياد شما مي‌اندازد، از خود دور كنيد. علاقه به وي را در دل نپرورانيد. تا حد امكان به او فكر و خيال¬بافي ¬نكنيد. هر گاه افكار مربوط به ايشان به ذهنتان خطور كرد، حواستان را پرت كنيد و به چيز ديگري فكر كنيد؛ يا به كار ديگري مشغول شويد و يا مكانتان را ترك كنيد؛ مثلا به ميان جمع خانواده برويد و با آنان مشغول گفتگو شويد تا اين افكار از ذهنتان خارج شوند.
۱۰. هرگاه فكر او به ذهنتان آمد، موضوع يا موضوعات مختلفى را در ذهن يا در دفترچه يادداشت خود داشته باشيد، به سراغ آن‏ها برويد و درباره‏ آن‏ها فكر كنيد.
۱۱. احتمالاً چند نكته يا ويژگى منفى هم در او يافته‏ايد يا مشاهده كرده‏ايد؛ هرگاه ذهنتان به سوى او معطوف شد بلافاصله به ويژگى‏هاى منفى او فكر كنيد و به خود بگوئيد او به خاطر اين اوصاف، مناسب و شايسته‏ من نيست.
۱۲. تا آنجا که امکان دارد کمتر در تنهايي قرار بگيريد زيرا هنگام تنهايي آن فرد بيشتر در ذهن شما مجسم مي شود و ذهن و دل شما را به خود مشغول مي کند.
۱۳. براي شبانه روز خود برنامه دقيق و مشخصي داشته باشيد. از بيكاري اجتناب كنيد و اوقات خود را بيهوده نگذرانيد.
۱۴. روابط عاطفي خود را با خانواده و دوستان تان بيشتر كنيد و سعي كنيد تمام محبتتان را نثار آنها كنيد.

سلام من دختری دوازده ساله هستم کمی زوده ولی چند وقتیه عاشق یه دختر نهمی شدم راستش سعی کردم باهاش دپست شم ولی خیلی ازش می ترسم و از شانس بد تو همون روز دوستیمون مدرسه ارتباط پایه هفتم با نهم رو ممنوع می کنه و نتونستم از اون موقع به بعد روابط قویی باهاش ایجاد کنم اما احساس می کنم خیلی ازم متنفره فکر می کنه من دیوونم اخه هر بار نزدیکم میشه هول میشم یا گاهی اوقات برای جلت توجش دیوونه بازی در میارم. و متاسفانه چون دختر جذاب مدرسمون هست کلی ادم دیگه از اون خوشش اومده و از پایه هفتم به عنوان دیوونه هایی که دنبال بهونه برای عاشقی هستن یاد می کنه با خیلیا حرف زدم در این باره خیلی دونبال راهی هستم که بهش نزدیک شم چون خیلی عصابم خورد میشه که با یکی از دوستام که دوسش نداره که روابط صمیمی تری داره و می خوام به اون سطحی از روابط صمیمی برسم که بفهمم هیچ هفتمی ازم بالاتر نیس ولی نمی دونم چطوری می تونم با رقیب هایی که دارم و ممنوعیتی که در مدرسه دارم بهش نزدیک بشم

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر محترم!
قطعا دوستي شما داراي معيارهاي دوستي صحيح است و خداوند متعال را شاکريم که شما را در مسير علاقه و محبت به ديگران قرار داده است؛ اما از نکته بسيار مهمي نبايد غافل شد و آن هم اينکه آيا دوست شما نيز به همين ميزان به شما علاقه دارد؟ بنابراين ممکن است علاقه شما و او يک علاقه يکطرفه باشد که به بيان خودتان اينگونه است.
خواهر محترم! علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدين، مشغوليت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ايمان نگردد اشكالى ندارد، اما زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتيجه اگر بخواهيد در اين مسأله در حد اعتدال رفتار نماييد درباره مشكلات آن فكر كنيد و سعى كنيد خود را قانع كنيد كه افراط در اين زمينه به ضرر روح و سلامت روان شماست. علاوه بر اين كه افراط در اين گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گرايد. زيرا افراط موجب به وجود آمدن توقع زياد مى‏گردد و ممكن است يك طرف نتواند پاسخگوي اين توقعات باشد.
اينکه به ايشان علاقه زيادي داريد و به هم وابسته هستيد به خودي خود بد نيست و تا حدودي هم مي شود گفت اقتضاء سن شماست. ولي همانطور که خودتان هم گفتيد بايد اين رابطه را مديريت کنيد تا خدايي ناکرده از هدف اصلي خودتان فاصله نگيريد و به خودتان آسيبي وارد نشود.
براي اين کار به نکات زير توجه کنيد:
۱- وقتي عشق و علاقه دو نفر به هم زياد مي شود احتمال اينکه شيطان از اين فرصت سوء استفاده کرده و مسير اين علاقه را تغيير دهد و به گناه بکشاند بيشتر مي شود. لذا سعي کنيد نفر ديگري را هم وارد اين دوستي خود کنيد. وقتي دوستي سه نفره شد تا حدود زيادي مشکل مذکور حل خواهد شد. نگران اينکه علاقه او به شما کم شود هم نباشيد. تا زماني که شما دوست خوبي باشد قطعا اين علاقه هم باقي خواهد ماند.
۲- از معنويت غافل نشويد. حضور در مراسمات مذهبي و مسجد و برنامه ها فرهنگي و بسيج و ... خيلي مفيد است و مي تواند به رشد معنوي شما کمک کرده و مانع سقوط شما شود.
۳- سعي کنيد با ديگر دوستانتان رابطه قوي و خوبي برقرار کنيد.
۴- تا مي توانيد به او فکر نکنيد تا به آرامش برسيد.
۵- دلبستگي اشکال ندارد اما وابستگي خوب نيست. براي اينکه به دوستتان وابسته نشويد سعي کنيد تعداد دوستان صميمي خود را زياد کنيد تا محبت شما بين آنها تقسيم شود و اينطور از وابستگي در امان مي مانيد.
پيروز و سربلند باشيد.

باعرض سلام وخسته نباشید دختری هستم۲۲ساله دانشجو هستم من توزندگیم یه ازدواج ناموفق داشتم که درزمان نامزدی طلاق گرفتم
بعد ازطلاق چندین وچندین خاستگار داشتم ولی باخود دراین عقیده بودم که به هیچ عنوان پسری دردلم جای نخواهد گرف وازدواج نخواهم کرد ولی برعکس عقیده ام پسری دردانشگاهمون به دلم نشسته درکل پسری هست که معیار های من برای انتخاب پسری برای ازدواج را داراست فعلا چیز زیادی ازش نمیدونم ولی خلاصه خیلی دلمو برده نمیدونم چیکار کنم ازیه طرفی هم شنیدم که دردانشگاه ازاد بادختری دوست هست وخیلی بهش علاقه داره ونمیخاهم بین رابطشون وارد بشم ودختری هستم که عمرا برم بهش بگم من شمارودوسدارم نمیدونم چیکار کنم ممنون میشم راهنماییم کنین همم ناراحتم که اگه همه ی شرایط جور بشه ایشون بخاطر ازدواج قبلیم منوقبول نکنن پیشنهاد شما چیهخیلی دوسدارم یکی کمک کنه بهم

تصویر شهرسوال

با سلام
هر چند شما سختي و مشکلاتي همچون جدايي از همسر سابق را تجربه کرده‌ايد. از طرفي هم پس از جدايي با تفکراتي همچون اين تفکر که ديگر کسي در دلم جاي نخواهد گرفت، روبه‌رو بوده‌ايد. اما شرايط شما به گونه‌اي رقم خورده که در حال حاضر به يک پسري علاقه‌مند شده‌ايد. پسري که نه از علاقه او به خودتان خبر داريد و نه اطلاعاتي از ايشان داريد و نه شرايط خودتان براي فکر کردن و علاقه مند شدن به ايشان مهيا هست. در حقيقت براي راهنمايي به شما اين مقدار از اطلاعات به هيچ وجه کافي نيست. زيرا مسائل مهمي همچون سن طرف مقابل که الان به او علاقه مند هستيد، مدت زماني که از جدايي شما مي‌گذرد، نوع ازدواج قبلي و علت جدايي‌تان، علل و ويژگي‌هايي که سبب علاقه‌مند شدن شما به اين شخص شده، مدت زماني که اين علاقه‌مندي در شما به وجود آمده و بسياري از اطلاعات مهم ديگر روشن نيست. پس بهتر است شما به مشاوره حضوري مراجعه کنيد و يا لااقل به صورت تلفني و با شماره گيري ۰۹۶۴۰۰ از طريق گفت و گو با کارشناسان مشاور مرکز ملي پيگير حل مشکلتان باشيد.
با اين حال آنچه درباره شما مي‌توان بيان کرد، بروز يک علاقه پاتولوژيک، ظاهري و بي هدف است. زيرا در حالي شما به يک نفر علاقه مند شده ايد که مي‌دانيد براي ازدواج کردن صرف علاقه ظاهري کافي نخواهد بود و همين که يک نفر به ظاهر به دل انسان نشست، نمي‌تواند مورد خوبي براي ازدواج باشد. همچنين موانعي وجود دارد که خود اين موانع دليلي بر علاقه پاتولوژيک شما دارد. اينکه ايشان همين الان هم در رابطه با کسي ديگر است و اينکه اساسا از علاقه او به خودتان به هيچ وجه خبر نداريد و خود اين مسأله با عرت نفس‌تان سازگار نيست. ضمن اينکه همين رابطه داشتن اين شخص با کسي ديگر مي‌تواند نشانه‌اي از مناسب نبودن اين شخص براي ازدواج باشد. زيرا اين اتفاق ممکن است بارها و بارها حتي پس از ازدواج هم رخ دهد. و همين مقدار احتمال کافي است که شما بار ديگر ريسک نکنيد و خود را وارد يک رابطه اي که ممکن است منجر به جدايي شود، نکنيد. به هر حال شما بايد انتخابي منطقي و بر اساس تناسبهاي مختلف در ملاکهاي اصلي و ترجيحي بين خودتان و طرف مقابل داشته باشيد. اساسا براي ازدواج بهترين راه آشنايي از طريق خانواده، سپس بررسي ملاکهاي مختلف و خط قرمزها در قالب جلسات خواستگاري، مشاوره پيش از ازدواج و تحقيق است. پس اگر شما قصد ايجاد رابطه براي دوستي داريد، بايد بگويم که اساسا اين نوع ارتباط مي تواند پيامدهاي منفي بسياري از جمله وابستگي عاطفي و در ادامه احساس گناه پس از آن و مشکلاتي همچون افسردگي پس از جدايي‌تان را به همراه داشته باشد. اگر هم به قصد ازدواج است که باز هم راه و مسير درستي نيست. ضمن اينکه از همين الان مشکلاتي براي اين نوع ازدواج وجود دارد. از جمله مشکلاتي مانند رابطه داشتن آن شخص با دختران ديگر، علاقه ظاهري و پاتولوژيک شما که نشان از انتخاب احساسي شما دارد و... . به هر حال براي ازدواج نبايد ابتدا علاقه مند شد و بعد به بررسي ملاکهاي انتخاب همسر پرداخت. زيرا در اين صورت انتخاب سراسر احساسي خواهد بود و حتي بررسي ملاکها هم تحت تأثير قرار گرفته و ممکن است از برخي از ملاکهاي مهم و اساسي غفلت کنيد.
انسان زماني که چشم به اين جهان مي گشايد به تدريج دلبستگي اش به پديده ها و موضوعات انساني و غير انساني و حتي اشياء مشخص مي شود. دلبستگي هاي به انواع و اقسام مختلفي تقسيم مي شوند؛ از ايمن گرفته تا ناايمن و -دوسوگرا و نا ايمن- اجتنابي برا اساس اين سبک هاي دلبستگي دوران کودکي، تاحد زيادي مي توان نحوه دلبستگي افراد را در بزرگسالي مشخص کرد. افرادي که دچار وابستگي شديد عاطفي به فردي مي شوند به دليل عدم تعادل در محبت ديدن والدين ممکن است دچار مسايلي در آينده شوند. محروميت هاي هيجاني و يا توجه و محبت هيجاني بيش از اندازه ممکن است باعث وابستگي و يا خودبزرگ بيني شود که هر دوي اين ويژگي ها در حد افراط آن باعث اختلال در روند سلامت روان مي‌شود.
نکته مهم ديگر اينکه ما نياز به دوست داشتن و تأييد و ابراز علاقه مندي در ذاتمان وجود دارد، اين موضوع باعث مي شود که ما انسان ها يک موجود اجتماعي باشيم و در جامعه شناسي و روان شناسي هم اين موضوع وجود دارد. مثلا در سلسه مراتب نيازها ، نياز به تأييد، تعلق ، محبت و احترام مطرح شده است. اما مشخص نيست شما به چه دليلي به صورت افراطي به فردي وابستگي شديد پيدا کرده ايد که مرزي بين خود و ايشان نمي توانيد قايل شويد. در حالي که اصلا نه از علاقه به خودتان با خبر هستيد و نه خودتان شرايط را براي علاقه مندي به ايشان هموار مي بينيد. علاقه اين چنيني شما به گونه‌اي که کسي شما را دوست داشته باشد تا حدي نشانه بي ارزش کردن ، اهميت ندادن و احترام نگذاشتن به خود است. که معمولا در شخصيت هاي مهر طلب اين ويژگي ها وجود دارد. اين گونه افراد نياز به دوست داشتن دارند در حالي استاندارد و مناسب اين است ما از محبت و توجه ديگران لذت مي بريم و متقابل پاداش اين احترام را مي دهيم اما نياز نداريم . پس مشخص است در طور تاريخچه ارتباطي شما هميشه شما وابستگي يک طرفه بوده ايد پس با يک دورن نگري و تأمل علت اين وضعيت را در خود جست و جو کنيد. بهترين وضعيت در ارتباطات احترام متقابل است يعني فردي با شما نسبت به يک يا چند ويژگي شخصيتي مشترک است و اين سبب دوستي مي شود اين دو در زمينه هاي ديگري دوست هاي ديگري هم دارند و خودخواه نيستند. يعني از اينکه طرف مقابل در کنار ايشان دوست هاي ديگري نيز دارد ناراحت نيستند و نگران نيستند از طرفي خود شان هم در زندگيشان با افراد ديگري دوست هستند که هر دوستي جايگاه خودش را دارد پدر ، مادر ، اعضاي خانواده ، همسايه، خويشاوندان و... ممکن است ما را دوست داشته باشند و ما هم آن ها را دوست داشته باشيم اما در کنار آنها ما دوستان ديگري داشته باشيم و آن ها هم همينطور. بسياري از روان شناسان عشق و وابستگي را نوعي وسواس مي نامند همانطور که فرد به شست وشوي غير عادي براي کاهش اضطراب وابسته مي شود و فردي ديگر براي کاهش اضطراب خودش به مواد وابسته مي شود بعضي از افراد به دليل اينکه شخصيت آن ها قسمت هاي خالي زيادي دارد و دچار عدم اعتماد به نفس به دليل اين احساس خالي بودن شخصيتي هستند. هميشه در کنار ديگران خود را کامل مي بينند و به واسطه اين هم جواري وابسته مي شوند و هميشه نگران ازدست دادن هستند و اين نگراني باعث چسبيدن شديد مي شود و در نهايت فرد را به باتلاق نگراني ها و وابستگي ها و اختلالات رواني سوق مي دهد پس رابطه عاشقانه رابطه بيمارگونه است و اصلا پيشنهاد نمي شود.
البته برخي اطلاعات مهم در جهت تشخيص اين مسأله شما براي ما روشن نيست. لذا نمي‌توانيم تشخيص دقيقي درباره شخصيت شما ارائه کرد. اما آنچه که مسلم است بي فايده بودن از فکر کردن به کسي است که نه از علاقه او خبر داريد و نه شرايط خودتان براي اين ارتباط مهيا هست و نه مي تواند مورد مناسبي براي ازدواج باشد.
پس از فکر کردن به اين شخص، اجتناب کنيد.
سعي کنيد زندگي و لحظات خود را به گونه اي مديريت کنيد که کمتر ايشان را ببينيد. همچنين بهتر است براي خود اين قدر مشغوليت ايجاد کنيد که کمتر موقعيت فکر کردن به اين شخص براي شما فراهم شود. به عنوان نمونه حتما در برنامه ريزي خود ورزش، کارهاي هنري، مهارت هاي تحصيلي و .. را قرار دهيد. ضمن اينکه تعاملات اجتماعي با دوستان همجنس خودتان را بيشتر کنيد و سعي در وقت گذاشتن مشترک با دوستان خود براي تفريح و لذتهاي حلال داشته باشيد.
سعي کنيد با خودشناسي بر احساس و هيجانات خود مسلط شويد و به صورت تخيلي سرمايه گذاري عاطفي انجام ندهيد.
سعي کنيد محبت خود را به نزديکان خود از جمله والدين، خواهران و برادران خود بيشتر کرده و به نمايش بگذاريد.
با احترام به خود و استقلال شخصيتي و برطرف کردن نيازها و کمبودها، با اعتماد به نفس کامل و با هدف گذاري، ارتباطتان را تنظيم کنيد.
با ديدن نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان و اعتماد به خود در زندگي سعي کنيد اساس بي نيازي از ديگران را در خود بنا کنيد و در ارتباطات مجذوب کل شخصيت فرد نشويد بلکه به خود بگوييد مثلا شوخ طبعي ايشان باعث ارتباط است نه ساير ويژگي هاي شخصيتي ايشان
سعي کنيد به جاي تمرکز و سرمايه گذاري روي يک نفر، روي چند نفر از دوستان همجنس خود براي برقراري دوستي، فکر و هدف‌گذاري کرده و به تمايل طرف مقابل نسبت به ارتباط با شما اهميت قايل شويد.
اگر خواستگاري براي شما آمد، بدون مقايسه با ديگران، صرفا او را با ملاکهاي خودتان بسنجيد و به دنبال انتخابي باشيد که از پايداري روابط بهتري در آينده بهره ببريد. اگر با کسي که مي خواهيد ازدواج کنيد تناسب در ملاکهاي اصلي همچون اعتقادات، اخلاق، موضوعات شخصيتي و... داشته باشيد و در عين حال به او علاقه مند هم بشويد در اثنا همان جلسات خواستگاري، پايداري روابط زناشويي شما تضمين شده تر خواهد بود.

سلام من یک پسر ۱۸ ساله هستم من خیلی وقته عاشق یه دختره ۱۵ ساله شدم و نمیتونم بهش حرف دلمو بگم چون میترسم ازش نه بشنوم یه راه حلی به من نشان دهید ممنون

تصویر شهرسوال

پرسشگر گرامي، خوشحاليم که مخاطب ما هستيد. اميدواريم که راهنماي خوبي براي شما در اين موضوع باشيم. اولا بايد ديد که نيت شما از ابراز علاقه به اين دختر چيست؟ آيا شرايط ازدواج را داريد يا خير؟ وقتي شما شرايط ازدواج نداريد چرا مي خواهيد به او ابراز علاقه کنيد؟ آيا پيامد اين کار چيزي جز وابستگي شما به هم و ايجاد رابطه دوستانه خواهد بود؟ آيا شما مي خواهيد با او دوست شويد؟ آيا از عواقب دوستي با نامحرم اطلاع داريد؟
ابراز علاقه به جنس مخالف اولا باعث شکل گيري رابطه دوستانه با او و تحريک مداوم جنسي مي شود. ولکن تجربه ما مي گويد که اين رابطه ها معمولا به ازدواج ختم نمي شود. همچنين اين رابطه ها عواقب زيادي به دنبال دارد، از گناهان زيادي که در اين رابطه اتفاق مي افتد تا وابستگي، بي اعتماد و شک به هم در اين رابطه، ختم نشدن به ازدواج، لو رفتن و آبروريزي، مشکلات قانوني، درگيري، صرف هزينه هاي زياد، سخت شدن انتخاب همسر در آينده و ناتواني در صميمي شدن با همسر در آينده و ... .
براي ازدواج يک سري مقدمات و شرايط وجود دارد که انسان ابتدا بايد آن شرايط را داشته باشد و سپس اقدام به ازدواج کند.
از جمله شرايط ازدواج رسيدن به بلوغ فکري، اجتماعي، عاطفي و اقتصادي است. يعني مثلا فرد بفهمد كه هر روز نبايد به گردش و خوشگذراني پرداخت و يا اينکه بداند كدام مسئله در زندگي مهمتر است و وقت بيشتري لازم دارد. نسبت به خود و خانواده خود مسئوليت پذير است. تصميم هاي سنجيده و از روي فکر بگيرد و قبل از هر کاري در مورد آن فکر کند. همچنين او بايد توانايي ابراز احساسات و تبادل محبّت بصورت پايدار را در خانواده، داشته باشد. همچنين بتواند با خانواده همسر ارتباط برقرار کند و تعاملات اجتماعي معمول را داشته باشد.
همچنين بايد شغلي داشته باشد تا بتواند هزينه هاي اوليه ازدواج و هزينه هاي جاري زندگي مشترک را تامين کند. اگر جوان شغلي نداشته باشد علاوه بر اينکه خانواده دختر با ازدواج او مخالفت مي کنند، خانواده خودش نيز رغبتي به اين امر نشان نمي دهند.
در شرايطي که پسر شرايط ازدواج را ندارد، بهتر است که فکر خود را با ازدواج درگير نکند و موردي را براي ازدواج در نظر نگيرد.
انسان در سنين نوجواني و اوايل جواني ممکن است تغييرات زيادي را در ابعاد ايماني، شخصيتي، اخلاقي و اهداف زندگي در خود تجربه کند، تغييراتي که احتمالا روي انتخاب هاي او نيز تاثير خواهند گذاشت. و حال اگر فردي را از قبل به عنوان يک انتخاب با معيارهاي قبلي داشته باشد ممکن است اين انتخاب با انتخاب بعدي و با شرايط جديد تطابق نداشته باشد و يک طرف از انتخاب سابق خود پشيمان شود. حال تصور کنيد که طرفين وابسته هم شده باشند، در چنين شرايطي مشکل بزرگي بر سر راه جدايي آنها خواهد بود.
/۳۷۳۰۸۱/

سلام خسته نباشید
من پسری ۱۹ ساله هستم که حدود ۶/۷ ساله دختر همسایمونو که الان ۱۵ سالشه میشناسم تقریبا ۲ سالی هم میشه ازش خوشم میاد ولی میترسیدم احساسمو بهش بگم تا اینکه امسال شهریور ماه از طریق فضای مجازی بهش پیام دادم و احساسمو بهش گفتم نزدیک ۲۰ روز باهم در ارتباط بودیم و رفته رفته رابطمون بهتر هم میشد ولی یهویی نمیدونم چی شد ی روز واس اینکه میخواست تمومش کنه بهونه نداشت گفت که از من بدش میاد تا بتونه دلیلی واس تموم کردن داشته باشه منم امسال کنکور دارم ذهنم بدجوری درگیر شده شب و روز فکرم پیش اونه اصلا تمرکز حواس ندارم همین طوری پیش برم روانشناس لازم میشم بدون اون دارم دیوونه میشم لطفااااا راهنماییم کنین ممنون

تصویر شهرسوال

پرسشگر گرامي، خوشحاليم که مخاطب ما هستيد و اميدواريم که راهنماي خوبي در اين موضوع براي شماباشيم.
درک مي کنيم که به او علاقه داريد و در شرايط سختي قرار داريد ولي اين روابط معمولا با اين آسيب ها همراه است. اينگونه رابطه ها معمولا به ازدواج ختم نمي شود و خيلي زود قطع مي شود به نظر مي رسد که فراموش کردن او در اين شرايط بهترين تصميم است.
در ادامه راهکارهايي را براي فراموش کردن فرد مورد علاقه را يادآور مي شويم:
۱. فراموش کردن فرد مورد علاقه کار دشواري است. ولکن اين مي تواند يک تمرين در زندگي شما باشد. و شما مي توانيد با اين کار اراده و روح خود را قوي کنيد. اگر شما بتوانيد اين کار را انجام دهيد. در واقع موفقيت بزرگي بدست آورده ايد. شما بايد به خود اعتماد به نفس داشته باشيد و قبول داشته باشيد که با توکل بر خدا مي توانيد او را فراموش کنيد.
۲. نگاه هاي خود را کنترل کنيد زيرا هر نگاهي مي تواند شعله هاي اين علاقه را بيشتر کند و شما را با مشکل جدي مواجه نمايد از اين رو خداوند متعال زنان و مردان مؤمن را از نگاه به نامحرم منع کرده است (سوره نور، آيات ۳۰ و ۳۱) و نيز اميرالمومنين عليه السلام مي فرمايد: هر كس چشم خود را آزاد بگذارد هميشه اعصابش ناراحت و به آه و حسرت دايم گرفتار خواهد شد.
۳. علاوه بر کنترل نگاه، دل خود را کنترل کنيد و از فکر کردن به او خودداري کنيد و هرگونه آثاري که شما را به ياد او مي اندازد را از خود دور کنيد.
۴. هرگاه فكر او به ذهن شما خطور كرد بلافاصله خود را به فكر و يا كار ديگرى مشغول كنيد. به موضوعات جديد فكر كنيد و از اشتغال ذهنى درباره او بپرهيزيد .
۵. اگر نمي توانيد با فکرتان مقابله کنيد از تکنيک شمارش استفاده کنيد. يعني براي مقابله با يک فکر خاص از ۱۰۰۰ بصورت معکوس بشماريد، به اين صورت: ۱۰۰۰، ۹۹۹، ۹۹۸ و .... آنقدر به شمارش ادامه دهيد تا آن فکر کاملا از ذهن تان خارج شود. اگر با وجود شمارش باز فکرتان درگير آن فرد است سعي کنيد سه تا سه تا بصورت معکوش از ۱۰۰۰ کم کنيد.
۶. سعى كنيد از قرار گرفتن در تنهايى اجتناب كنيد مگر در مواقع ضرورى. ارتباط خود را با اهل خانواده و فاميل كه با آنها رفت و آمد داريد، تقويت كنيد و از گوشه گيري و انزوا اجتناب كنيد.
۷. از بيكارى اجتناب كنيد و اوقات خود را با اشتغالات مختلف و خلاقيت‏ها و برنامه‏هاى مورد علاقه‌تان نظير مطالعه، انجام كارهاى هنرى و ورزشى، چنان تنظيم كنيد كه فرصت فكر كردن درباره وى را نداشته باشيد.
۸. هرگاه فكر او به ذهنتان آمد، موضوع يا موضوعات مختلفى را در ذهن يا در دفترچه يادداشت خود داشته باشيد و به سراغ آن‏ها برويد و درباره‏ى آن‏ها فكر كنيد.
۹. هرگاه متوجه شديد ذهنتان ناخودآگاه به آن مشغول شده است به خود چنين تلقين كنيد و بگوئيد «بس است» و آهسته مشت خودتان را روى ميز يا زمين بزنيد. بدين ترتيب تغيير حالت به وجود آمده، فضاى ذهنى‏تان را تغيير خواهد داد.
۱۰. هرگاه ذهنتان به سوى او معطوف شد بلافاصله به ويژگى‏هاى منفى او فكر كنيد و به خود بگوئيد او به خاطر اين اوصاف، مناسب و شايسته‏ى من نيست.
۱۱. به خود چنين بگوئيد كه مطمئناً بهتر از او هم وجود دارد و من مي‌‏توانم براى آينده‏ام شريك زندگي بهترى پيدا كنم.
۱۲. تا وقتي كه كاملا خوابتان نگرفته به رختخواب نرويد.
۱۳. به مطالعه روي بياوريد. كتابهاي مفيد و سازنده اخلاقي و علمي مطالعه كنيد.

/۳۷۶۴۰۷/

با سلام دختری ۲۰ ساله هستم از بچگی عاشق پسرداییم ک۲۱ سالشه شدم خیلی بیقرار و دلتنگش میشم و اینکه نمیدونم حس اون چیه خیلی عذابم میده .. بعضی وقتا دوس دارم فراموشش کنم اما نمیشه . چیکار کنم؟!؟!

تصویر شهرسوال

سلام
شما خانم جواني هستيد که دوست داريد با همسري مناسب و شايسته ازدواج کنيد و در کنارش زندگيِ شاد، همراه با احساس آرامش داشته باشيد. ازدواج مهم ترين تصميم زندگي هر فرد است که بايد بر مبناي درست و صحيح قرار داده شده باشد. اگر در ازدواج ملاک ها و معيارهاي موفقيّت در نظر گرفته نشود، هيچ تضميني براي خوشبختي وجود ندارد. هيچ ضمانتي وجود ندارد که يک ازدواج حتما با موفقيت همراه شود. ازدواج هايي که با بررسي و تحقيق انجام مي شود، گاهي به شکست منتهي مي شوند؛ چه برسد به ازدواج هايي که بر مبناي عشق و عاشقي و احساسات زودگذر صورت مي گيرد. اگر خداي نکرده ازدواج تان به شکست منجر شود، شما مقدار زيادي از وقت و انرژيِ خود را هدر خواهيد داد. بنابراين بايد در انتخاب همسر مناسب براي خود خيلي بيشتر دقت نماييد.
براي اينکه کمي احساساتِ شديدتان کاهش يابد، لطفا در اولين فرصت به همراه يک بزرگ تر به يک دادگاه خانواده در محل زندگيِ تان سري بزنيد. ورود به مجتمع هاي قضاييِ خانواده براي همه آزاد است. هيچ فردي مانع ورود شما نخواهد شد. به آنجا برويد و دقايقي به زوج هايي که به آنجا آمده اند نگاه کنيد. بسياري از آنها زندگيِ شان را با شور و عشق وصف ناپذير آغاز کرده اند. اما به خاطر کوتاهي در بررسيِ تناسب و سازگاريِ ويژگي هاي شخصيّتي به نقطه اي رسيده اند که راهي جز متارکه و طلاق نيافته اند و براي همين به دادگاه مراجعه نمودند تا از يکديگر جدا شوند. به همين دليل، روانشناس مشهور آمريکايي، آرون تي بِک کتابي نوشته به نام «عشق هرگز کافي نيست».
اگر واقعا فکرمي کنيد با پسر دايي تان تناسب داريد و احساس مي کنيد که مي توانيد در کنار يکديگر زندگي خوبي داشته باشيد و دوست داريد به خواستگاري تان بيايد،بايد فکر ازدواج با خود را به ذهنش بيندازيد. به اين منظور، به توصيه هاي زير توجه کنيد:
- هيچ وقت از يک مرد خواستگاري نکنيد. شايد در برخي کشورها مانند هندوستان خواستگاريِ دختر از پسر مرسوم باشد؛ اما بايد بدانيد که شما در ايران زندگي مي کنيد و در فرهنگِ ايراني اگر دختري از يک پسر خواستگاري کند، آن پسرْ اين موضوع را يک امتياز براي خود محسوب مي نمايد، حالت دفاعي به خود مي گيرد و عقب نشيني مي کند و به قول معروف طاقچه بالا مي گذارد. حتي ممکن است آن پسر، راز شما را فاش کند و آبروي شما را در فاميل و محلّي که زندگي مي کنيد ببرد.
- خانم هايي که دوست دارند توجه مردي را به خود جذب کنند و او را به ازدواج با خود تشويق نمايند، بايد بدانند که نبايد تصوّر نمايند که يک مرد هم دقيقا مثل يک زن فکر مي کند و احساس مي نمايد. اين تصوّري بسيار اشتباه است که باعث مي شود خانم هاي زيادي براي جذب مردِ مورد علاقه شان دست به کارهايي بزنند که وضعيّت را خراب تر مي کند و باعث دوري و فاصله گرفتنِ مرد از آنها مي شود. اين را بدانيد که «مغز يک مرد با مغزِ يک زن تفاوت دارد». اين حرف را از خودم در نياورده ام. دکتر خداپناهي در کتاب «نوروسايکولوژي و سايکوفيزيولوژي» که يک منبع معتبر روانشناسي در ايران است، مي گويد:«جنس [جنسيّت] يکي از مهم ترين عوامل تفاوت رفتار انسان به شمار مي رود... نتايج پاره اي تحقيقات نشان مي دهند چنانچه بين شناخت مردان و زنان تفاوت وجود دارد (مانند برتريِ مهارت زبان در زنان و برتري مهارت تصوّر فضايي در مردان)، اين تفاوت به الگوي سازماندهيِ آنان مرتبط مي شود»(۱). پس فکر نکنيد کاري که شما يا هر زني را جذب مي کند، باعثِ جذب مردان نيز مي شود. خانم هايي که اين تصوّر اشتباه را در سرشان مي پرورانند، به مرد مورد علاقه شان زياد نزديک مي شوند، سعي مي کنند تا مي توانند از او خبر بگيرند و به او نشان دهند که وضعيّت او برايشان اهميّت دارد. اما اين کارها باعث مي شود که مردْ بيش از پيش از آنها فاصله بگيرد. زيرا ادراکِ يک مرد از اين رفتارها اين است که اين خانم به من آويزان شده است.
مي پرسيد: در اين صورت چه بايد کرد؟
- از رابطه تلگرامي و پيامکي و کلّاً رابطه در فضاي مجازي خودداري نماييد:
مردها از زن هايي که دسترسي به آنها آسان نباشد خوششان مي آيد. اين را بدانيد که مردها از زن هايي که به راحتي به دست بيايند متنفّرند. اگر مي خواهيد اين آقا جذب شما شود، خود را خانمي که دسترسي به او آسان است نشان ندهيد. از رابطه تلگرامي و اينستاگرامي به شدت خودداري نماييد. اين جمله را به يادداشته باشيد:«آويزونْ گريزون؛ گريزونْ آويزون». منظور از اين جمله آن است که در رابطه هر چقدر به طرف مقابل بچسبيد و آويزانِ او باشيد، او از شما بيشتر فاصله مي گيرد و دورتر مي شود و هر قدر دست نيافتني تر خود را نشان دهيد و از او گريزان باشيد، او بيشتر به شما جذب مي شود و به ما مي چسبد. به عبارت بهتر براي جذب يک نفر، او را از خود محروم کنيد و از او فاصله بگيريد و حتي در مواردي خودتان را با ديگران سرگرم کنيد تا او به دنبالتان بيايد. اين يک راهکارِ بسيار مهمّ براي جذب طرف مقابل به سوي خود است. البته اين راهکار به آن معنا نيست که با اخم و عصبانيت و ترش رويي با طرف مقابل برخورد کنيد. خير! بلکه وقتي طرف مقابل به سمت شما آمد، با مهرباني با او برخورد نماييد؛ ولي باز هم آويزانِ او نشويد؛ بلکه فقط خوش برخورد باشيد. راهکار«گريزونْ آويزون» مبتني بر قانون «هر چه کمياب باشد، محبوب مي شود» است. الماس چون کمياب است، همه دوستش دارند. سنگ هاي سياه نيز چون به وفور در دسترس هستند، مورد علاقه نيستند.
توجه داشته باشيد که راهکار «گريزونْ آويزون» به صورت «موقّت» مي تواند باعث جلب طرف مقابل شود. اين گونه نيست که در زندگيِ مشترک نيز اين راهکار مفيد باشد. در زندگي مشترک بايد زن و شوهر با آموختن و به کارگرفتنِ «مهارت هاي زندگي مشترک» به سوي شکوفاکردنِ رابطه پيش بروند.
بايد بدانيد که ملاک مهمّ در پايداريِ ازدواج، تناسب ميان دو طرف است. اگر شخصيّت دختر و پسر با يکديگر تفاوت چشمگيري داشته باشد، به گونه اي که نتوانند تفاوت هاي يکديگر را تحمّل نمايند، به کارگيريِ راهکارِ «گريزونْ آويزون» فقط باعث ورود آنها به يک رابطه معيوب و بنيان نهادنِ ساختماني مي شود که بر رويِ زمين سُست بنا شده است. اين رابطه معيوب و ساختمانِ ناقصْ دير يا زود فرو مي پاشد و فقط حسرت عُمرِ از دست رفته براي دو طرف باقي مي ماند. بنابراين اگر پسردايي تان به خواستگاري شما آمد، بعد از صحبت هاي اوليّه بايد به همراه پسر دايي تان به يک روانشناس خبره مراجعه نماييد و از او بخواهيد تناسب ميان شما را به صورت علمي بررسي کند و مشخص نمايد که آيا ازدواج تان به صلاح است يا اينکه با ريسک بالايي همراه است.
- يک واسطه بسيار آگاه، متديّن و رازدار پيدا کنيد و با او درباره پسر دايي تان صحبت کنيد و بگوييد که فکرمي کنيد با پسر دايي تان تناسب داريد و فکر مي کنيد خوب است يک فرد آگاه، متدين و رازدار سر صحبت را با او باز کند؛ از دلايل اقدام نکردن به ازدواج از او سؤالاتي بپرسد و در آخر چند دختر مناسب را به همراه شما به او معرفي کند. اين که تأکيد مي کنم اين فردِ واسطه بايد متدين و رازدار باشد، به خاطر اين است که پس از اطلاع از علاقه شما به پسر دايي تان، رازتان را در فاميل و پيش آشنايان فاش نکند. پس اگر چنين فردي را در اطرافتان نمي شناسيد، با هيچ فردي در مورد علاقه خود صحبت نکنيد.
شايد شما نتوانستيد يک واسطه آگاه و رازدار پيداکنيد يا بعد از مدتي متوجه شُديد که پسردايي تان اصلا قصد ازدواج ندارد و به اين صورت از ازدواجِ او با خودتان نااميد شُديد. در آن صورت به همراه پدر يا مادرتان به يک روانشناس و مشاور خانواده خبره مراجعه نماييد تا راهکارهاي فراموش کردن اين عشق را به شما آموزش دهد. با انجام راهکارهاي مورد نظر مي توانيد بعد از مدتي به زندگي برگرديد و زندگيِ خوب و آرامش بخشي داشته باشيد. تصور نکنيد که همه خواسته هاي ما انسان ها بايد در دنياي واقعيت به وقوع بپيوندد. تعداد زيادي از خواسته هاي برآورده نشده هستند که بعد از گذشت سال ها متوجه مي شويم که واقعا به صلاح مان بوده که برآورده نشوند و در صورت برآورده شدن ما را دچار مشکلات زيادي مي کردند.
در مراحل مختلف زندگي از مشاوره با روانشناسان و مشاوران آگاه و متعهد بهره ببريد. موفق باشيد.

پي نوشت:
۱: خداپناهي، کريم، نوروسايکولوژي و سايکوفيزيولوژي، انتشارات سمت، ۱۳۹۰، ص۱۴۰.

/۳۸۰۲۱۹/

سلام.من با یه اقایی اشناشدم به اصرارخودشون بعدیه مدت هردوبه این نتیجه رسیدیم که مناسب همیم اما ایشون یکمرتبه سرد شدن و دلیلشم گفتن که قبلا به یه دخترخانمی علاقه داشتن وبرای اینکه اونوفراموش کنن منوواردزندگیشون کردن والان متوجه شدن که نمیتونن فراموشش کنن .من الان به ایشون علاقه مندشدم باید چیکارکنم ؟وچیکارکنم که اون دختروفراموش کنن.لطفا کمکم کنید

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام خدمت شما خواهر محترم!
متاسفانه نكته اي كه معمولا جوانان ما به آن توجه ندارند اين است كه دختر خانمها معمولا عشق ورزند و آقا پسرها عشق باز. لذا در اين گونه روابط معمولا دخترها به فكر ازدواج و زندگي مشترك هستند اما در مورد پسرها هميشه اينگونه نيست. وقتي خانمي عاشق آقايي ميشود، مي شود گفت عشق او تا هشتاد درصد واقعي است اما در مورد آقايان اين مسئله صدق نمي كند. چون همان طور كه گفته شد خانم ها عشق ورز هستند ولي آقايان عشق باز هستند و در اين عشق هايي كه خانم ها بطرف آقايان مي روند، اين خانم ها هستند كه خيلي لطمه ميخورند.
بنابراين توصيه مي کنيم خودتان را اسير دست کسي که دل در گرو ديگري دارد نکنيد، او معلوم نيست به شما علاقه مند شود و شايد خيانت هم بکند. پس ذهنتان را آزاد کنيد و او را براي هميشه فراموش نماييد. يادتان باشد شما هبچ وظيفه اي براي فراموشي او نداريد. بلکه او بايد در صورت علاقه اقدام به خواستگاري رسمي از شما کند. بنابراين عزت خود را به خطر نيندازيد.
موفق باشيد.

/۳۸۶۵۲۹/

سلام وقت بخیر خسته نباشید
من دختری هستم ۲۲ ساله که چند ماه میشه که فکرم درگیر مسایل عاطفی شده .. دکتر من آقایی هستن شاید ۲۷-۸ ساله احساس میکنم رفتارشون طی این چند ماه که رفتم پیششون تغییر کرده و ایشون دندانپزشک من هستن و از اولین دیدارمون سعی کردن سرصحبت رو باهام باز کنن و به نحوی شوخی کنن یا منو بخندونن .. یکبار هم هزینه کاری که روی لثه ام انجام دادن رو قبول نکردن و خیلی سعی میکنن وقتی دارن روی دندونم کار میکنن توچشمام نگاه کنن یا حرفی بزنن که نگاهمون بهم گره بخوره یا جوک بگن و شوخی کنن البته ایشون با بقیه هم رفتاری به همین شکل دارن و در کل آدم شوخی هستن و من هم طی این چند ماه از ایشون خوشم اومده بطوریکه هر روز بهشون فکر میکنم و این درگیری ذهنی برام آزار دهنده ست و نمیدونم باید چیکار کنم به دوستامم گفتم و نظرشون این بوده که احتمالا ایشون هم از من خوششون اومده ولی بهتره که صبر کنم اما خب ایشون کاری نمیکنن و فکر میکنم نمیتونن کنن و باید همه چی رو و هر رفتاری که این مدت داشتن رو فراموش کنم ام واقعا دارم اذیت میشم و اینکه تا الان خیلی منو بردن و اوردن که روی یکی از دندونام یه کار انجام بدن اما مشخصه که عمدی هست یا خیلی نگاهم میکنن یا منشیشون خیلی دوسم دارن و به مادرم گفتن که دخترتون خیلی زیباست حالا نمیدونم باید چیکار کنم ممنون میشم کمکم کنید.

تصویر شهرسوال

سلام
شما خانم جواني هستيد که دوست داريد با مردي شايسته و مسؤوليت پذير ازدواج کنيد تا بتوانيد زندگيِ شاد و آرامش بخشي داشته باشيد. شما در مورد اين آقاي دندانپزشک از سويي گفته ايد:«احساس ميکنم رفتارشون طي اين چند ماه که رفتم پيششون تغيير کرده» و از سوي ديگر گفته ايد:«البته ايشون با بقيه هم رفتاري به همين شکل دارن و در کل آدم شوخي هستن». پس نمي توان از رفتارهاي اين آقاي داندانپزشک مطمئن شد که او به شما علاقه دارد. شايد رفتارهاي شوخ طبعِ اين آقا تنها به خاطر جذب بيمارانِ بيشتر باشد. به نظر مي رسد اين علاقه ي شما، عشقي يک طرفه است.
من اصلا نمي خواهم شما را از علاقه تان منصرف کنم. شما دوست داريد با مردي مناسب ازدواج کنيد. اما به نظر مي رسد که اطلاعات زيادي از ويژگي هاي شخصيّتيِ اين آقاي دکتر نداريد. شما تنها جايگاه شغلي و شوخ طبعيِ او در محيط کار را ديده ايد. اما ازدواج مهم ترين تصميم زندگيِ هر فردي است که اگر با توجه به ملاک هايِ صحيح صورت نگيرد، به احتمال زياد سرنوشتِ تيره و تاري را براي زندگيِ مشترکْ رقم خواهد زد.
توجه داشته باشيد که هر رابطه اي بين دختر و پسر بايد با درخواستِ رسميِ خواستگاري و اطلاع پدر و مادر باشد. گاهي ديده مي شود دختر و پسر با تصوّرِ به دست آوردنِ شناختِ بيشتر با يکديگر طرح دوستي مي ريزند و مدت ها با يکديگر ارتباط دارند؛ اما وقتي خانواده ها از ارتباطشان مطّلع مي شوند و رابطه صورتِ جدي تري مي گيرد، پسر عقب نشيني مي کند و دختر را با کوهي اندوه و احساسِ شکست رها مي کند. شما خانمِ اوّلي نيستيد که در اين مورد از من سؤال پرسيده است. متأسفانه در مواردي دخترخانمِ پرسشگر پس از چند سال رابطه و حتّي داشتنِ رابطه يِ جنسي با پسر، نتوانسته پسر را به ازدواج راضي نمايد و پسر از خواستگاريِ رسمي امتناع کرده است.
حتي اگر اين آقا به شما اظهار علاقه نمود و از شما خواستگاري کرد، باز هم نمي توان بااطمينان گفت که با شما تناسب دارد. زيرا تنها دوست داشتن و عشق و علاقه براي موفقيت يک زندگي کافي نيست. همان گونه که گفتم، شما تنها ظاهري از اين آقا را در محيط کار ديده ايد. انسان ها در محيط کاري سعي مي کنند ويژگي هاي مثبت خود را به نمايش بگذارند و ويژگي هاي منفي و نامطلوبِ شان را مخفي نمايند. شما به احتمال زياد نمي دانيد او وقتي عصباني مي شود چه واکنشي نشان مي دهد. نمي دانيد چقدر تحت تأثيرِ حرف هاي مادر و خواهر و دوست و رفيقش قرار مي گيرد. اگر به دادگاه خانواده مراجعه نماييد، زن و شوهرهاي زيادي را مي بينيد که براي طلاق مراجعه کرده اند. بيشتر آنها زندگي شان را با عشق و علاقه وصف ناپذيري آغازکرده اند و در ابتداي آشنايي و ازدواج اصلا فکر نمي کردند که روزي کارشان به دادگاه خانواده بکشد. اما به خاطر کوتاهي در بررسيِ تناسب و سازگاريِ ويژگي هاي شخصيّتي به نقطه اي رسيده اند که راهي جز طلاق نيافته اند و براي همين به دادگاه مراجعه نمودند تا از يکديگر جدا شوند. به همين دليل، روانشناس مشهور آمريکايي، "آرون تي بِک" کتابي نوشته به نام «عشق هرگز کافي نيست». پس حتي اگر اين پسر به خواستگاريِ شما آمد، بايد ابتدا خودتان در مورد ويژگي هاي شخصيّتي اش تحقيق کنيد و سپس براي بررسيِ تناسب ميان خودتان و اين آقا از يک روانشناسِ خبره کمک بگيريد.
شايد اين فکر به ذهن تان خطور کند که بهتر است شما پيش قدم شويد و از او خواستگاري کنيد. اما من به شما مي گويم که هيچ وقت از يک مرد ايراني خواستگاري نکنيد. شايد در برخي کشورها مانند هندوستان خواستگاريِ دختر از پسر مرسوم باشد؛ اما بايد بدانيد که شما در ايران زندگي مي کنيد و در فرهنگِ ايراني اگر دختري از يک پسر خواستگاري کند، آن پسرْ اين موضوع را يک امتياز براي خود به حساب مي آورد، حالت دفاعي به خود مي گيرد، عقب نشيني مي کند و به قول معروف، طاقچه بالا مي گذارد.
در اين مواقع، برخي از دخترخانم ها براي تشويقِ پسر به خواستگاري به رابطه تلگرامي با پسرِ مورد نظر روي مي آورند. اما بايد بگويم که از رابطه تلگرامي و پيامکي و کلّاً رابطه در فضاي مجازي خودداري نماييد. مردها از زن هايي که دسترسي به آنها آسان نباشد، خوششان مي آيد. اين را بدانيد که مردها از زن هايي که به راحتي به دست بيايند متنفرند.
شما مانند همه دخترخانم هاي سالم دوست داريد با مردي متشخّص و آينده دار ازدواج کنيد؛ اما ازدواج با وجودِ علاقه يِ يک طرفه ممکن نمي باشد. باباطاهرِ همداني مي گويد:« چه خوش بي‌مهرباني هر دو سر بي - که يکسر مهرباني دردسر بي ». براي اينکه اين علاقه يک طرفه را کم کم فراموش کنيد، راهکارهاي زير را انجام دهيد:
- رؤياپردازي در مورد اين آقا را ترک کنيد:
روياپردازي در مورد اين آقا، باعث مي شود به ذهن تان اين علامت را ارسال کنيد که اميد به ازدواج وجود دارد. اين کار، بازگشت شما به زندگي را به تأخير مي اندازد. اتفاقاتي وجود دارد که احتمال وقوع آنها کم است. مانند اينکه شايد اين آقا عاشق و دلباخته شما شود. فکرکردن به اين موضوعاتْ سودي ندارد. فکرکردن به آنها را کناربگذاريد. ازدواج مهم ترين تصميمِ زندگيِ هر فردي است. هيچ تضميني وجود ندارد که يک ازدواج حتما با موفقيت همراه شود. ازدواج هايي که با بررسي و تحقيق انجام مي شود، گاهي به شکست منتهي مي شوند؛ چه برسد به ازدواج هايي که بر مبناي احساسات زودگذر صورت مي گيرد. اگر خداي نکرده ازدواج شما با اين فرد به شکست منجر شود، مقدار زيادي از وقت و انرژي خود را هدر مي داديد. پس بايد در انتخاب همسر مناسب براي خود خيلي بيشتر دقت نماييد.
- از کارهاي تخريبي دست برداريد:
آدم هاي زيادي وقتي عاشق مي شوند و نمي توانند به عشق شان برسند، به ترانه هاي غمگيني گوش مي دهند که معشوق خيالي را به يادشان مي آورد. عده اي متن هاي شکست عشقي را مي خوانند و متن هاي ادبي در مورد شکست عشقي مي نويسند. برخي نيز فيلم هاي رمانتيک و عاشقانه نگاه مي کنند. همه اين کارها حال فرد را بدتر از قبل مي کند. اگر مي خواهيد حالتان زودتر خوب شود، احساسات و افکاري که در ذهن در مورد اين آقا داريد را «به زبان ساده» بنويسيد. بر اساس نظر دو روانشناس به نام هاي نايدِرهوفِر و پِنبِيکر، نوشتنِ تجربه هاي مملوّ از احساس به افراد کمک مي کند افکار و احساسات تلخ را متوقف کنند و به اين افکار و احساسات، چارچوب و شکلي معنادار بدهند و به تدريج به زندگيِ روزمرّه و ارتباطات اجتماعي شان برگردند. توجه داشته باشيد که حتما بايد به زبان ساده و غيرادبيْ احساسات تان را بنويسيد. زيرا همان گونه که اشاره کردم، نوشتن به زبان ادبي حالتان را بدتر مي کند. منظور از زبان ساده، همان زباني است که با آن با ديگران حرف مي زنيم. پس از نوشتن افکار و احساسات تان به زبان ساده، کاغذي که در آن نوشته ايد را بدون اينکه به ديگران نشان دهيد پاره کنيد. اين کار نيز باعث تخليه احساسات منفيِ شما مي شود.
- دندانپزشک ديگري پيدا کنيد و چيزهايي که شما را به ياد اين آقا مي اندازد دور بريزيد:
اگر به اين آقا سربزنيد، او بيشتر از گذشته از شما فاصله مي گيرد. اگر چيزي داريد که شما با ديدنش به ياد اين آقاي دندانپزشک مي افتيد، آن را دور بريزيد. زندگي تان را از وسايلي که شما را به ياد او مي اندازد، پاک کنيد. عکس ها، هديه ها و يادگاري ها را دور بياندازيد. به هيچ وجه به دنبال خبرگرفتن از اين فرد نباشيد. شماره تماس و پروفايل او در تلگرام و اينستاگرام را پاک کنيد و ديگر به آن سر نزنيد تا اين رابطه از ذهن تان پاک شود. از قديم گفته اند:«از دل بِرَوَد هر آن که از ديده بِرَفت».
- سرتان را شلوغ کنيد:
هيچ چيز به اندازه مشغول کردن، شما را از فکرکردن به آن فرد دور نمي کند. هر قدر آدم توانمندي باشيد و قدرت فکرکردنِ همزمان به چند موضوع داشته باشيد؛ وقتي ذهنتان به معناي واقعي درگير کار شود، نمي توانيد آن آقا را در اولويت فکرکردن قرار دهيد. در اين صورت، خاطراتش در ذهن مرور نمي شود و رابطه عاطفي به تدريج کم رنگ مي گردد. بهتر است يک پروژه درسي يا کار جدي را قبول کنيد و مشغول انجام دادن آن شويد. اين طور انگيزه پيشرفت شما بيشتر مي شود. از نظر علمي مشخص شده که هر چه انگيزه پيشرفت بيشتر شود، انگيزه براي ادامه رابطه عاطفيِ شکست خورده کمتر مي شود.
- وارد گروه هاي مفيد شويد:
در جمع بودن، تأثير بسيار زيادي در فکرنکردن به يک فرد خاص دارد. بهتر است جمعي را انتخاب کنيد که در ابتدا آشناييِ کمي با آنها داريد تا به صورت جدي تري وارد مسايل گروه شويد. با توجه به علاقه تان مي توانيد دوستان جديدي پيدا کنيد. عضويت در گروه ها و انجمن هاي مختلف ورزشي، ادبي، هنري و علمي مي تواند بسيار مفيد باشد. منظورم گروه هاي فضاي مجازي نيست؛ بلکه منظورم عضويت در گروه هاي مفيد در واقعيت است. زيرا پژوهش ها نشان داده که فضاي مجازي با همه مزايايي که دارد، باعث افزايش افسردگي مي شود. به همين خاطرْ مدتي پيش خانم «سِلِنا گومِز»، خواننده معروف آمريکايي، در حالي که ۱۵۲ ميليون دنبال کننده (فالوئر) در اينستاگرام داشت، اين اپليکيشن را از گوشيِ خود حذف کرد. او اعلام کرد که اينستاگرام را به دليل اين که به سلامتيِ روانَش آسيب مي رساند از تلفن همراهش حذف کرده است. مَدونا، خواننده معروف آمريکايي، نيز گفته:«اينستاگرام ساخته شده تا حال مردم را بد کند». او همچنين گفته:«اينستاگرام مردم را برده تصاوير خود و تأييد ديگران مي کند».
- به گذشته برگرديد:
منظورم اين نيست که خاطراتتان را با آن آقا دوباره مرور کنيد. منظورم گذشته هاي دور است. به دوران قبل از آشنايي با آن آقا برگرديد. خودتان را با چيزهايي سرگرم کنيد که ساليان سال قبل - پيش از آمدن فضاي مجازي - خود را با آنها سرگرم مي کرديد. مثلا کاردستي درست کنيد. بازي هاي فکري انجام دهيد. جدول حل کنيد.
- ورزش کنيد:
ورزش کردن باعث افزايش فعاليت و نيز ارتقاي انگيزه پيشرفت مي شود. منظور ورزش هايي است که تحرک زيادي مي طلبد. طناب زني کنيد. ورزش هاي هوازي انجام دهيد که سوخت و ساز بدنتان را بيشتر مي کند و گردش اکسيژن را افزايش مي دهد.
به خاطر داشته باشيد که فراموش کردنِ يک رابطه، نياز به زمان دارد. اگر کارهاي بالا را به موازات يکديگر انجام دهيد، در مدت کمتري اين رابطهْ کم رنگ و خنثي مي شود.
شروع به ارتقاي دانش و اطلاعاتِ خود نماييد. زياد کتاب بخوانيد. حتما کتاب «مطلع مهر» که در مورد معيارهاي انتخاب همسر و آداب خواستگاري است را از اينترنت به صورت رايگان دانلود کنيد و چند بار مطالعه نماييد و با مطالب آن کتاب به خوبي آشنا شويد. شما در آينده نزديک به اطلاعات اين کتاب نياز پيدا خواهيد کرد.
فهرست کتاب هاي مفيد براي شما:
- مطلع مهر، تاليف دکتر بانکي ‌پورفرد، انتشارات حديث راه عشق(پي دي اف رايگان در اينترنت).
- دختران و انتخاب همسر، تاليف آقاي علي اکبر مظاهري، انتشارات عطش.
- آموزش پيش از ازدواج، تاليف آقاي مهدي ميرمحمدصادقي، انتشارات بِه‌نشر.
- آيين خواستگاري و ازدواج، سيدحسين حسيني، نشر مُنير.
- مهارت هاي زناشويي، نوشته مَتيو مَک کِي، انتشارات ارجمند و نشر ابن سينا.
- مهارت گفتگو براي همسران، نوشته خانم زهره شيري، (پي دي اف رايگان در اينترنت).
براي اينکه ان شاءالله با مردي متديّن و شايسته ازدواج کنيد، زيااااااد صلوات بفرستيد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:«هر کسي حاجتي دارد که به آن نمي رسد، زياد بر من صلوات بفرستد. زيرا صلوات غم و غصه را از بين مي برد و روزي را زياد مي کند و حاجت ها را برآورده مي سازد»(۱).
در مراحل مختلف زندگي از مشاوره با روانشناسان و مشاوره خبره بهره ببريد.
موفق باشيد.
پي نوشت:
۱: کتاب دلائل الخيرات، ۱۹.

/۳۹۱۹۵۰/

من ۱۷سالمه سه سال پیش عاشق دوست خواهرم شدم به قدری که دارم دیوانه میشم الان داغونم نمیدونم دوسه داره یا نه

تصویر شهرسوال

سلام
بزرگوار احساس شما را درک مي کنيم، مي دانيم در چنين حالتي مديريت احساس و عواطف خيلي سخته! اميدوارم بتوانيم به شما کمک بکنيم.
اين مشکل شما از جوانب مختلف قابل بررسي است؛
يک بعدش اين است که انتخاب شما از روي عقل و منطق بوده و يک تصميم عاقلانه اي است و شرايط ازدواج هم فراهم مي باشد و خانواده از اين تصميم حمايت مي کنند و هيچ مانعي نيست. خوب اگر چنين شرايطي مهياست؛ ازدواج بهترين گزينه براي آرامش شماست.
بعد ديگرش اين است؛
اصلا شرايط ازدواج فراهم نيست و علاقه شما يک طرفه بوده و صرف يک احساس و علاقه دروني هست و مي خواهيد برچسب منطقي به آن بيافزاييد و در موردش فکر بکنيد و مقدمه چنيني براي ازدواج داشته باشيد.
در اين فرض بهتر است؛ احساس خودتان را مديريت بکنيد؛
و شما زماني مي تواند مديريت احساس داشته باشد که اولا: متوجه شويد که چنين احساسي به ضررتان مي باشد و فايده اي ندارد و نبايد تابع احساس و هيجان شد و يا حداقل چنين احساسي باعث پسرفت شما شده و آثار مثبتي در رفتار و زندگيتان ندارد.
در چنين حالتي عقل و منطق مي تواند چراغ خوبي براي نجات از تاريکي هاي احساس و عواطف باشد. قدرت عقل خيلي قوي است و مي تواند دل انسان را آرام بکند. بايد از منطق عقل بهره بگيريد. در فضاي ذهن خودتان قاعده منطقي درست کنيد، بگوييد؛ من در شرايطي نيستم که اسير احساس باشم، من با اين وضع نمي توانم کاري مفيد انجام بدهم، شايد بعد از انتخاب و وارد شدن در زندگي؛ اين خانم متناسب من نباشد. علاقه و انتخابي که متکي بر احساس است معمولا پشيماني بدنبال دارد و...
فعال کردن توان منطقي ذهن براي مديريت احساستان خيلي موثر خواهد شد.
مي توانيد از مادرتان و يا هر فرد دلسوز و متعهد و با تجربه اي کمک بگيريد.
اگر به هر شکلي نتوانستيد تصميم محکم و منطقي بگيريد و آرامش خودتان را بدست بياريد، بهتر است با يک مشاور متخصص به صورت حضوري مشورت بگيريد تا مشکل شما حل شود.
آرزوي سلامتي و موفقيت دارم.

/۳۹۴۱۱۰/

سلام ، من ی دختر ۱۹ ساله هستم و به یکی از همکلاسی هام یکساله که علاقمند شدم و خیلی درگیرشم ، ایشون پارسال به من علاقه داشت یعنی اینطور نشون میداد ، ما باهم رفیق بودیم تا زمانی که ی سری مشکلات پیش اومد و من سر لج و لج بازی وارد رابطه با یک شخص دیگه شدم در حالی که هنوز دلم پیش همون پسر بود ، اوایل رابطم خوب بود و رفاقتم با پسری که دوستش داشتم از بین رفت ، ی مدت که از رابطم گذشت دوباره درگیرایام و فکر کردنام به اون پسر بیشتر و بیشتر شد تا اینکه رابطمو بهم زدم ، الان که دیگه تو رابطه نیستم یکم بهم نزدیک تر شده به نسبت ، (البته ن خیلی ،)کارم شده شبانه روز فکر کردن به اون پسر ، خیلی سعی کردم فراموشش کنم ولی نمیشه که نمیشه . تصمیمم دارم بهش برسم ولی نمیدونم چجوری ، نمیدونم چی کار کنم و نمیدونم چ راهی درسته ، اینکه من برم سمتش درسته یا ن ؟!( ینی میتونم نتیجه مثبت بگیرم)
یا ن صبر کنم و کاری کنم اون بیاد سمتم؟! ( چ کنم که بیاد سمتم )
ممنون میشم راهنماییم کنید

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام؛ سپاس از اينکه اين مرکز را براي مشاوره خود انتخاب کرده‌ايد، اميدواريم راهنمايي خوبي براي شما باشيم.
احساس، گرايش و علاقه به جنس مخالف مخصوصا با وجود نشانه‌هاي از علاقه ايشان قابل درک است، اميدواريم که ازدواج موفقي داشته باشيد. قبل از هر چيزي ذکر اين نکته ( البته به صورت کلي) ضروريست که شما اين نوع ارتباط و دوستي‌ها آسيب‌ها و مشکلات زيادي (مانند، وابستگي، از دست دادن فرصت‌ها و موقعيت، سوءاستفاده‌هاي جنسي و عاطفي) دارد که تنها متوجه شما (خانم‌ها) است، چرا که مردها مي‌توانند با چندين فردي دوستي و ارتباط داشته باشند و در نهايت با فرد ديگري ازدواج کنند. در ادامه نکاتي بيان مي شود:
۱. با توجه به اينکه همه مواردي که مطرح شده در حد احساس هست، نمي توان صرفا به خاطر احساس و احتمالا ذهن خودتان را درگير کنيد.
۲. اظهار عشق و علاقه از سوي دختر، نشان از ضعف وي مي‌باشد، چون دختر مجذوب است، نه جاذب، محبوب و معشوق است، نه عاشق و طالب. به عبارتي ساختار وجود دختر به گونه‏اي است كه ديگران را به سوي خود جذب مي‏كند و آن ها به سوي او گرايش مي‏يابند. پس ابراز علاقه از طرف شما مي‌تواند نشان از ضعف شما مي‌شود.
۳. بهتر است تا زماني كه موقعيت ازدواج پيش نيامده است، يعني ايشان به صورت رسمي به خواستگاري شما نيامده است، فكر و ذهن خود را از توجه به ايشان، خالي كنيد.
۴. توجه داشته باشيد که هر کسي مي‌تواند عاشق فرد ديگري گردد و سال‌ها در فکر وصال او روزها به شب برساند. اگر او اولين فردي است كه به وي علاقه‌مند هستيد و عاشق شخصيت او گرديده‌ايد، تنها و آخرين فرد روي زمين نيست كه مي‌تواند شما را خوشبخت كند، بلكه چه بسا بهتر از وي نيز يافت خواهد شد. کافي است ذهن‌تان را از او منصرف کنيد و به آينده بهتر بر اساس واقعيت‌ها بينديشيد.
۵. در نظر داشته باشيد که صرف دوست داشتن و علاقه شما هيچ دردي را دوا نمي‌کند. آنچه که به عنوان يک اصل مهم بايد مورد توجه قرار گيرد، پيشگيري از عشق و علاقه يک طرفه و يا حتي عشق دو طرفه اي که بر مباني عقلي و شناختاري استوار نيست. سعي کنيد با ساماندهي نظام عاطفي و شناختي خود در راهي گام نهيد که ازدواج عزتمندانه، مقتدرانه و به دور از هر گونه دلسوزي و ترحم از طرف مقابل در پي داشته باشد.
انشاالله موفق باشيد.

/۴۰۰۲۳۵/

سلام پسری دانشجوی ترم ۲ کارشناسی هستم.
چند ماهی میشه که به هم میرسیم علاقه خاصی پیدا کردم. حالا نمی دونم غرور یا ترس یا خجالت که باعث میشه نتونم جلو برم و احساس آرامش بگم. احتمال میدم دلایل زیر داشته باشند:
۱. شایداون تو رابطه با یکی دیگه باشه.
۲. شاید منو دوست نداشته باشه( من خیلی اونو از خودم بالاتر می دونم نمی دونم چرا؟)
۳. بگه نه و غرورم له شه.
۴. باره اول منه اخه
۵. شاید عقلم میگه تصمیم درستی نمیگیری
( آخه تفاوت های زیادی داریم. من آرومم با اعتماد بنفس کم و معتقد اون ظاهرابرعکس)
۶. اون دوستای زیادی داره که دختران و با هم میرن دسته جمعی کافی شاپ سینما وخواهر شم خیلی دوست داره.
۷. شاید اگه بگم بزاره بره.
آیا میتونه منو بپذیره با وجود این همه دوست که شاید باعث محدودیتش بشه بین دوستاش؟
آیا دخترها هم عاشق میشوند؟آخر این رابطه به نظر شما به کجا ختم میشه؟
احساسمو بهش بگم و یاغیر مستقیم بهش بفهمونم؟

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
ممنون از اعتمادتون
بزرگوار قبل از اين كه بخواهيد احساستان را به ايشان بگوييد بايد با خودتان خلوتي كنيد و بررسي كنيد كه هدف شما از اين كار چيست؟ آيا صرفا ارتباط دوستي است يا قصد ازدواج داريد. اگر فقط دوستي باشد در موارد زيادي دختر و پسر به هم وابسته مي شوند و براي ازدواجشان مشكل پيش مي آيد. يعني آنها ازدواج مي كنند ولي ذهنشان از نظر عاطفي درگير فرد ديگري است. در موارد مشاوره اي زيادي داشته ايم كه بعد از ازدواج همسر آنها متوجه رابطه آنها شده اند و به شدت بدبين و سخت گير شده اند.
معمولا دختران به ازدواج فكر مي كنند و خودشان صريحا اعلام نمي كنند ولي اگر بفهمند كه فردي فقط مي خواهد با آنها وقت بگذراند به هم مي ريزند.
اگر قصدتان ازدواج است با همين تحليل دقيقي كه داريد به اين سؤال فكر كنيد كه ازدواج مؤفق بر اساس چه معياري است؟ چرا بسياري از زوجها درگير اختلاف و تنش و طلاق عاطفي هستند؟
واقعيت اين است كه ازدواج موفق براساس تناسب هاي مذهبي، اخلاقي، شخصيتي، خانوادگي، هوشي، تحصيلي، سني، اقتصادي و.. است. همچنين افرادي ازدواج موفقي دارند از نظر عقلي و عاطفي و اجتماعي و اقتصادي پخته و بالغ باشند. مثلا فرد نابالغ ابتدا با فردي طرح ازدواج مي ريزد بعد به خانواده مي گويد تازه مي بينيد كه پدر و مادر يكي يا هر دو مخالف هستند يا حتي ممكن است موافق باشند ولي مشاور ازدواج از نظر فرهنگي و قدرت سازگاري تناسب آنها را تأييد نكند.
دختران نيز مانند پسران عاشق مي شوند ولي در نظر داشته باشيد كه عشق سالم و عشق آتشين (رمانتيك و اروتيك) فرق دارد. عشق سالم با خويشتنداري، ايثار، احترام به آزادي طرف مقابل، عدم حسادت و.. همراه است.

تذكر: تجربه هاي افسردگي، اضطراب و وسواس فكري و عملي سبب ترديد زياد در گزينش همسر و كاهش احساس ارزشمندي و اعتماد به نفس مي شود براي اين منظور بايد از مشاور كمك گرفت.

براي مطالعه بيشتر
همسرگزيني با عشق يا خرد، دكتر يونس نابدل، نشر ارجمند
عشق ديوانه وار، براد جانسون، ترجمه مهرداد فيروزبخت، نشر رشد
مشاوره با بخش تلفني اين مركز: ۰۹۶۴۰۰

/۴۲۱۴۵۵/

سلام من پسری ۱۵ساله هستم و بشدت عاشق دختری که اونم ۱۵سالشه شدم ولی اون از من خوشش نمیاد و حتی از من متنفره میشه لطفا از این پاسخ هایی که به بقیه دوستان دادید به من ندید چون گوشم پره از این حرفها خوب شما که میگید عشق و عاشقی وتسه ی سن ما زود است پس لطفا توضیح دهید که چرا پیامبر اکرم با دختری ۹ساله یعنی ایشه ازدواج کرد وچرا انها حق ازدواج و عشق و عاشقی را در سن بلوغ داشتند ولی ما نداریم چرا ؟

تصویر شهرسوال

با سلام و تشکر اميدواريم با درک صحيح از شرايط خودتان بتوانيد تصميم منطقي و مناسبي براي زندگي و وظايفي که در اين برهه از زندگي داريد بگيريد. ازدواج و انتخاب همسر يکي از مهمترين اتفاق زندگي ما انسان ها به شمار مي آييد و اگر به صورت ساده و صرفا يک ارضا نياز به آن نگاه شود قطعا دو طرف دچار دردسر هايي فراواني خواهد شد. معمولا ازدواج در سن پايين به دليل نگاه جنسي و غريزي در پسرها و احساسات عاطفي زودگذر در دخترها ختم به شکست مي شود. چون زندگي مشترک يکسري مسؤوليت ها و وظايف با خود به دنبال دارد ولي دختر و پسر به دليل عشق هاي آتشين غريزي و زودگذر توجهي به اين مسؤوليت ها و وظايف ندارند . تهيه مقدماتي مانند شغل و درآمد، تحصيلات و آمادگي هاي شناختي و پختگي لازم تنها بخشي از اين آمادگي هاست که براي رسيدن به اين اين مقدمات و پختگي هاي ضروري نياز به زمان دارد که معمولا پسرها تا سن ۲۵-۲۶ سالگي وقت و زمان خود را صرف اين گونه مقدمات مي کنند.افزايش شناخت و آگاهي نسبت به روان شناختي زن و مرد و مسؤوليت ها و وظايف و يادگيري اصول و مهارت هاي زندگي مشترک و حتي سازوکارها و ملاک هاي اوليه انتخاب شريک زندگي نياز به زمان دارد که در سن ۱۵سالگي اينگونه موضوعات مهم و راهبردي هيچ جايگاهي در ذهن پسر ۱۵ ساله ندارد و پسر ۱۵ساله فقط به رسيدن و عشق و ارضاي نياز خود مي انديشد و به موضوعات مهم ديگري کوچکترين نگاه ندارد. متأسفانه يکي از نشانه هاي اين ناپختگي ها مقايسه پيامبر و انتخاب ايشان با افراد عادي است و متأسفانه يکي از نشانه هاي ديگر ناپختگي ها مقايسه شرايط زندگي مشترک حال حاضر با زندگي مشترک زمان پيامبر اکرم از نظر توقعات و انتظارات اجتماعي و خانوادگي و از نظر شرايط آب و هواي و شرايط بلوغ فکري و شناختي سرزمين عربستان است قطعا از نظر هاي مختلف شرايط محيطي، شخصيتي ، خانوادگي و سني زمان پيامبر اکرم صل الله عليه و آله با شرايط شما متفاوت است پس اميدواريم با کنترل و مديريت غرايز وظايفي که در سن شما خانواده و اجتماع براي شما تعريف کرده اند يعني تحصيل علم و رسيدن به هدفي مشخص براي داشتن جايگاه تحصيلي ، شغلي بتوانيد بعد از اتمام سربازي با شناخت و ديد بازتري انتخاب کنيد موفق باشيد.

/۴۳۳۵۸۱/

سلام
من یه دختر ۱۷ سالم. حدودا سه ماه دیگه کنکور دارم. ۶ ساله عاشق یکی از هم کلاسیام شدم. سه ساله که بهش گفتم که دوسش دارم ولی اون کسی دیگه ای رو دوس داشت. ولی الان از اون شخص جدا شده. و تقریبا یه ساله که تصمیم گرفته که تغییر جنسیت بده و داره دوره روان درمانیشو شروع میکنه. از وقتی که فهمیدم که تصمیمش قطعیه بیشتر مصمم شدم که تلاش کنم باهاش باشم. اما مشکل اینه که من و خانواده م بعد از کنکور میریم یه شهر دیگه و ارنباطم باهاش قطع میشه. با وجود این که دوساله که از رابطه ی قبلیش گذشته ولی هیچ وقت بهم نگفته که می خواد با من باشه یا نه.
غیرمستقیم از طریق دوستاش فهمیدم که به خاطر تجربه ی قبلیش حتی اگه بخواد با کسی رابطه جدید شروع کنه ترجیه میده کسی باشه که واقعا دوسش داشته باشه. و منم هدفم واقعا ارتباط الکی و بچگانه نیست. یعنی به یه رابطه ی اینده دار باهاش فک میکنم.
آیا این که تو این دو سال ارتباطشو با من سرد نگه داشته و چیزی نگفته می تونه به خاطر این باشه که ازم خوشش نمیاد؟
چیکار کنم که قبل این که از برم از این شهر بفهمم که میخواد با من باشه یا نه و همزمان تحت فشار نذارمش؟ اصن کار درستیه که ازش بپرسم؟
فکرم خیلی درگیره و داره به روند درس خوندنم آسیب میزنه. تا وقتی که یه جواب درست ازش نگیرم نمی تونم درس بخونم واقعا.

تصویر شهرسوال

با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر محترم!
قطعا دوستي شما داراي معيارهاي دوستي صحيح است و خداوند متعال را شاکريم که شما را در مسير علاقه و محبت به ديگران قرار داده است؛ اما از نکته بسيار مهمي نبايد غافل شد و آن هم اينکه آيا دوست شما نيز به همين ميزان به شما علاقه دارد؟ به نظر مي رسد طبق گفته هاي شما اکنون او علاقه چنداني به شما ندارد؛ بنابراين ممکن است علاقه شما و او به يک علاقه يکطرفه تبديل شده باشد.
خواهر محترم! علاقه و وابستگى به دوستان تا وقتى كه موجب اخلال در برنامه زندگى و كارى انسان، مزاحمت با حقوق والدين، مشغوليت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ايمان نگردد اشكالى ندارد، اما زياده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشكلات ذكر شده خواهد گشت، در نتيجه اگر بخواهيد در اين مسأله در حد اعتدال رفتار نماييد درباره مشكلات آن فكر كنيد و سعى كنيد خود را قانع كنيد كه افراط در اين زمينه به ضرر روح و سلامت روان شماست. علاوه بر اين كه افراط در اين گونه دوستى‏ها گاهى اثر عكس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گرايد. زيرا افراط موجب به وجود آمدن توقع زياد مى‏گردد و ممكن است يك طرف نتواند پاسخگوي اين توقعات باشد.
ابن علاقه افراطي اقتضاء سن شماست ولي همانطور که خودتان هم مي دانيد اين افکار و تمايلات به نفع شما نيست و به روانتان آسيب مي زند. پس بايد آن را به تعادل نزديک کنيد.
براي اين کار به نکات زير توجه کنيد:
۱- وقتي عشق و علاقه دو نفر به هم زياد مي شود احتمال اينکه شيطان از اين فرصت سوء استفاده کرده و مسير اين علاقه را تغيير دهد و به گناه بکشاند بيشتر مي شود. لذا سعي کنيد نفر ديگري را هم وارد اين دوستي خود کنيد. وقتي دوستي سه نفره شد تا حدود زيادي مشکل مذکور حل خواهد شد. نگران اينکه علاقه او به شما کم شود هم نباشيد. تا زماني که شما دوست خوبي باشد قطعا اين علاقه هم باقي خواهد ماند.
۲- از معنويت غافل نشويد. حضور در مراسمات مذهبي و مسجد و برنامه ها فرهنگي و بسيج و ... خيلي مفيد است و مي تواند به رشد معنوي شما کمک کرده و مانع سقوط شما شود.
۳- سعي کنيد با ديگر دوستانتان رابطه قوي و خوبي برقرار کنيد.
۴- تا مي توانيد به او فکر نکنيد تا به آرامش برسيد.
۵- دلبستگي اشکال ندارد اما وابستگي خوب نيست. براي اينکه به دوستتان وابسته نشويد سعي کنيد تعداد دوستان صميمي خود را زياد کنيد تا محبت شما بين آنها تقسيم شود و اينطور از وابستگي در امان مي مانيد.
پيروز و سربلند باشيد.

/۴۳۳۵۹۹/

سلام و خسته نباشید و ممنون از سایت خوبتون بنده ۲۰ سالمه و ۲ سالی تقریبا هست که دلباخته دختر خانومی هستم اما مشگل من کمی پیچیده شده اون دختر خانومی که میگم تقریبا ۲ سال از من کوچیک تره داستان از این قراره که این خانوم با یکی دوست بوده ازش به هر دلیلی جدا میشه و اینجا من باهاش اشنا میشم منتهی رابطه ما به چند ماه نمیکشه که از من جدا میشه و دوباره با همون کسی که باهاش بوده میره اما این بارم به چن ماه نمیرسه که از اون فرد به خاطر این که درخواست های بدی ازش داشته جدا میشه و این خانوم دچار ی دگرگونی میشه ینی محجبه میشو هو نماز اینا میخونه خلاصه که من تا فهمیدم اینجور شده سعی در دوستی باهاش کردم و الان تقریبا ی سال میشه که با همیم و این که رابطمون خوبه اما متعسفانه من احساس میکنم که بیش از اندازه دوسش دارم که خوب دست خودمم نیس و اینجور فک میکنم که اون اونقدی که باید دوسم نداره اما باهام رو راسته همین چن هفته پیش اقرار کرد که اون نفری باهاش بوده بهش پیام داده و این که اونو بلاک کرده در این حد صداقت داریم ینی منتهی چیزی که هس من در نظر خودم به ازدواج فکر میکنم اما اون بنده خدا ی جور احساس میکنم نا امید از اینده و بلاتکلیفه چون در جواب سوال هایی که مربوط به اینده میشه همیشه میگه نمیدونم شاید ما اصلا با هم بعدا نباشیم اینم بگم که احساس میکنم ی خورده افسوردس انگار حال این که من از بعضی رفتارش میفهمم که دوسم داره اما نمیدونم که مثل من عاشقم هست یا این که میتونم اونو مثل خودم دلباخته کنم و این که اینم بگم توی پیجش متهتیی که مربوط به گذشتش که مثلا با اون دوستی که قبلا باهاش دوست بوده و دیگه نیستو از این پست های غمناک از اینام زیاد میزاره به خودشم که گفتم میگه دوست دارم از این چیزا بزارم
ممنون میشم بم بگین که چطور میتونم اونو به اینده و ازدواج باهاش امیدوار کنم چون احساس میکنم بیش از حد عاشقش شدم و نبودش بدبختم میکنه درست مثل وقتی که ولم کرد و حالمو تا چن ماه ویران کرد جوری که با دوست شدن با کسایه دیگه هم نمیتونسم فراموشش کنم

تصویر شهرسوال

سلام دوست گرامی و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

سلام من یک دختر ۱۷ ساله ام عاشق یک پسر ۱۳ ساله شدم اونم عاشق منه همه چیزمون عین همه خیلی باهم تفاهم داریم ولی تنها مشکلمون اختلاف سنیمونه که تو جامعه پذیرفتنی نیس به نظرتون این سن برامون مشکلی ایجاد میکنه؟برام جامعه مهم نیس منظورم تو رابطه خودمونه

تصویر شهرسوال

سلام دوست گرامی و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

نظرات