چگونه مي‌توان یک رابطه را قطع کرد؟ مدتي است که هر روشی را دنبال میکنم نتیجه نمیدهد؟

 یک رابطه

ان شاء الله در ارتباط بعدی دقیقا نحوه شروع رابطه مستقیم و عواملی باعث کشش به این رابطه بدون ضمانت ازدواج اقدام کرده اید را مطرح کنید تا مشاوره بهتری داشته باشد.
به هر حال وابستگی وضعیت شناختی افراد را به هم ریخته و فرد وابسته فقط و فقط نقاط مثبت طرف مقابل را می بیند و وسوسه های خود را نمی تواند کنترل کند پس به طور کلی یک فرد وابسته یک فردی است که رگه های از وسواس و افسردگی در شخصیتش است حتی در سطوح بالا در کنار تکنیک های غیر دارویی تکنیک های دارویی هم باید فرد استفاده کند به هر حال بنده نمی دانم شما تا حالا چه کارهایی رابرای این عشق و یا به عبارتی وابستگی بی هدف انجام داده اید اما راهکارهای زیر به نظر مناسب است:

۱- سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید.
۲- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند. شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان که شامل دروغ ها و عدم پایبندی و تعهد به عشق و علاقه و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود.
۳- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید.
۴ - در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید؛ زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد پس سعی کنید حداقل دوماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
۵- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
۶- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.
۷- ساعات و لحضاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
۸- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
۹- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
۱۰ - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.

دیدگاه‌ها

با دوست پسرم در خلوت کارهایی که نباید میکردیم انجام دادیم،اوایل قصد ازدواج داشتیم ولی حالا من پشیمانم .جه کنم تا خدا این گناه بزرگ مرا ببخشد؟

تصویر شهر سوال

به نام خدا و با سلام و احترام؛ فرصت بازگشت به سوی خدا را به در این ماه عزیز و بخصوص در ایام و لیالی قدر مغتنم بدارید و ضمن توبه سعی در انجام واجبات و ترک محرمات داشته باشید. خداوند وعده فرموده در صورت توبه همه گناهان را میبخشد. موفق باشید

سلام.
من دختری ۱۵ ساله هستم و البته کاملا مذهبی و موتقد.نسبت به رابطه ی دوستی بین دختر و پسر بی میل و از گناهش مطلع بودم،اما چند ماهی است که نسبت به یک پسر علاقه ی شدیدی پیدا کردم،نزدیک به سه ماه با وجود اینکه میدانستم گناه است و عذاب وجدان داشتم با او تلفنی در ارتباط بودم.در حال حاضر رابطه را تمام کرده ام ولی نمیتوانم بر احساسات شدید قلبی و تمایلم به شروع دوباره غلبه کنم.واقعا در عذابم.

تصویر شهر سوال

با سلام و تشکر
لطفا تکنیک های ارائه شده در مطلب را عملیاتی کنید.

سلام من یه پسر ۱۵ ساله هستم عاشق یه دختر ترکمن شدم
خودم ازش شمارشو گرفتم دوست دختر خالمه...
خودم گفتم که دوسش دارم ..
اما حالا اعصابم خورده چون میبینم با پسرها حرف میزنه...
دختر خالش هم میگه دختر بدیه...
هر باری که دعوا کردیم قسم قران خورد و کلی التماس کرد ....
مامانم میدونه مامان اون هم تازه فهمید ولی کاملا مهربون گف دیگه اس نده از همه چیز خبر دارم...
حالا هم که گفتم فقط دوست معمولی باشیم اما کلی التماس میکنه ..
منم ادم دل رحمیم هرکار میکنه بازم میبخشمش تورو خدا بگید چیکار کنم واقعا خستم...

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم عشق و علاقه و وابستگی موضوعی ایست که با توجه به رشد شخصیت افراد و سکب های دلبستگی والدین در انسان ها در سنین مختلف به وجود می آید . وابستگی باعث به وجود آمدن احساسات غیر منطقی و حساسیت های خاص نسبت به معشوق می شود.خداوند احساس و هیجان را به هدیه داده است تا در موضوعات منطقی و هدف دار و عاقلانه به کار ببریم ولی متأسفانه شما در این سنی ، سنی که می توانید برای آینده خود برنامه ریزی کرده و درس و تحصیل خود را با دقت ادامه بدهید و برای اینکه برای خود فردی مفید و کارآمدی برای جامعه باشید با فرو رفتن به باتلاق احساسات و هوا های بی ثمر و پشیمان کننده آینده خود را خراب می کنید کم نیستند افرادی که در سن ۴۰ سالگی از دوران نوجوانی و جوانی خود به چشم حسرت یاد می کنند و می گویند ای کاش زمانی که فرصت داشتم برای آینده ام پس انداز می کردم و فردی مفید برای خودم و دیگران می شدم تا الان مجبور به تحمل مشکلات زندگی نبودن ای کاش احساسات و عواطف خودم را آلوده به روابط و عشق های بی منطق و بی هدف نمی کردم تا الان احساس آرامش بیشتر و خوش بینی بیشتری در زندگی با همسرم داشتم. و ای کاش های دیگر . پس برای لحظه ای به خودتان بیایید و بگویید هدف من از این خرج کردن غیر منطق احساس چیست؟ آیا کسی که به راحتی شماره به من می دهد می تواند تعهد به من داشته باشد ؟ آیا با قول دادن فرد می تواند شخصیت خودش را عوض کند یا یک وعده توخالی ست؟ آیا این رابطه اگر هم قطع شود من نسبت به همسر آینده ای که در سن منطقی ازدواج(۲۳ به بالا) انتخاب خواهم کرد تأثیر نخواهد داشت آیا من بدبین نسبت به همسرم در آینده نخواهم شد؟ پس با یک تصمیم جانانه و نوشتن آسیب های سرمایه گذاری روانی و هزینه کردن های احساسی و هیجانی نابه جا رابطه را قطع کرده و خانه دل و ذهن خود را برای برداشتن قدم های بلند در زندگی آماده کنید قطعا خداوند نیز در این مسیری که با توبه عملی شما شروع شده همراه و کمک تان خواهد بود موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید من دختری ۲۵ ساله هستم و در تهران دانشجو هستم مدتی پیش به دلیل کاری که پیش آمده بود با آقایی حدودا ۴۳ ساله آشنا شدم وپس از دو سه بار مراجعه کاری من به محل کار ایشان، این آقا به من پیام داد ابتدا در مورد کار و کم کم ابراز داشت که ازمن خوشش آمده و چون خواهر ندارد دوست دارد من جای خواهرش باشم وکمی از مسایل خانوادگی اش گفت از آن به بعد هرچه سعی کردم این آقا را متقاعد کنم که نمیتوانیم این رابطه را داشته باشیم قانع نشد حتی میگوید خانمم در جریان است و اگر دوست داری با او تماس بگیر. قسم میخورد که من فقط به تو به چشم خواهر نگاه میکنم. البته چندی پیش اعتراف کرد که خودش یک خواهر دارد و لی با آن قطع رابطه کرده. خلاصه هرچه میکوشم به او بفهمانم که این این کار او غلط است و نوعی خیانت! نمیپذیرد و میگوید تو فقط حکم خواهر را برای من داری و نمیتوانم فراموشت کنم. من هم طی این مدت به او علاقمند شدم ولی باور کنید خیلی کوشیدم وخیلی عذاب وجدان دارم و چون خودم زن هستم دوست ندارم زندگی زنی را ناآرام کنم اما چه کنم دست بردار نیست و جواب ندادن های من هم بی فایده بوده. از طرفی چون فرد مذهبی و معتقد است و تاکنون هم درخواست نابجایی از من نداشته خیلی سردرگم هستم که او واقعا چه فکری میکند؟میگوید فقط قصدم کمک به توست و تو جای خالی خواهر را برایم پرکن همین. واقعا خیلی سردرگمم احساس گناه رهایم نمیکند از طرفی هم میدانم که او واقعا مرا دوست دارد و دست بردار نیست لطفا راهنماییم کنید. سپاس فراوان

تصویر شهر سوال

باعرض سلام و تشکر
خدمت شما عرض کنم که رفتارهای ما از دوبخش هشیار و ناهشیار تشکیل می شود و اگر بعضی وقت ها فکر می کنیم بعضی از رفتارهای ما از روی صداقت و سادگی است ولی روانکاوان و روان شناسان این را قبول ندارند که فردی از روی سادگی در یک شرایطی یک موضوعی را انتخاب یا رد کند لذا ما از شخصیت درونی شما و گذشته شما و سبک دلبستگی و وابستگی شما که از دوران کودکی شکل می گیرد با خبر نیستیم تا مشاوره بهتر و دقیق تری ارایه کنیم . همانطور که می دانید ما هیچ رابطه ای که بتوان دو نفر که از نظر ژنتیکی و ارثی از دی ان ای مشترک برخوردار نباشند را خواهر و برادر بدانیم قطعا یکی از روش های گول زدن خود و مخفی نگه داشتن انگیزه های ناهشیار تغییر مسیر احساس به یک احساس جامعه پسند و موافق با عرف و موافق با باوری که در ذهن داریم هست . قطعا آن فرد مذهبی از طرفی به دلیل نیازها و کمبودهای برآورده نشده و از طرفی به دلیل باور مذهبی و سرزنش کننده اخلاقی که دارد برای اینکه پاسخ به ظاهر قانع کننده ای داشته باشد و دچار عدم تعادل روحی در درون خود نشود خود و شما را فریبی ناهشیار داده است و به ظاهر به دنبال خواهر می گشته است در حالی بعدا مشخص شده است که خواهر هم داشته است در حالی اگر هم نداشت موضوع عوض نمی شد از طرفی وضعیت شما هم طوری پیچیده است به دلیل اینکه کسی که دوست ندارد با کسی رابطه برقرار کند با تغییر شما و عدم استفاده از تلفن همراه حتی با شکایت از طرف مقابل مانع رابطه می شود در حالی که شما به ظاهر برای قانع کردن و استدلال تراشی نا خود آگاه نیازهای خودتان را هم برآورده می کردید چون برای یک فرد ۴۰ ساله کاملا مشخص است و نیازی به اینکه شما اثبات کنید که یک دختر نا آشنا نمی تواند خواهر یک مرد نا آشنا شود و محال است که یک مرد نا آشنا بتواند برای یک دختر نا آشنا برادری کند پس در پس برده نیازهایی نهفته بوده که به تدریج در حال ارضا شدن بوده است . مشخص نیست آخر این راه به کدام نا کجا آباد خواهد رفت ولی به هر حال تنها احساس گناه کافی نیست و شما حتی نباید برای نگرانی از ترک ایشان و احساسات نا خوشایندی که در ترک برای شما پیش می آید این رابطه را ادامه دهید چون بعضی از افراد که وابسته هستند می گویند می دانیم که اشتباه می رویم ولی اگر از عوارض بعدی ترک می ترسیم لذا بیشتر به این رابطه بی نتیجه دامن می زنیم . برای ترک این رابطه به نکات زیر دقت فرمایید:
۱- با خودشناسی و خود آگاهی بیشتر به ریشه و عوامل این رابطه فکر کنید و سعی کنید نیازها و کمبودهای عاطفی خود را بشناسید و از مسیر مناسب برآورده کنید.
۲- هر وقت به جدایی و ترک این رابطه بی هدف فکر می کنید به نقاط مثبت و خوبی ها و روشن شدن مسیر بعداز تمام شدن غم جدایی هم فکر کنید و خود را تصور کنید که از این رابطه رها شدید و از غم و افسردگی هم رها شده اید و الان در حال زندگی و رشد مثبت هستید.
۳- آسیب ها و مضرات این رابطه را بنویسید و عزم خودتان را جدی تر کنید.
۴- تمام راه های ارتباطی خودتان را در بیرون قطع کرده و هنگام وسوسه های ذهنی و یاد آوری خاطرات ایشان با کنترل و مدیریت فکر و ذهنتان و مغشول شدن به یک کار عملی و یا فعالیت ذهنی این ساعات و دقایق استرس زا را پشت سر بگذارید.
۵- قدری خودتان را به جای همسر ایشان گذاشته و عدم تعهد و پایبندی این فرد را در ذهن آورده و فکر کنید که این بلا ممکن است به سر شما هم در صورت پیوند با ایشان بیاید.
۶- به دروغ گویی و فریبکاری ایشان نگاه کنید و سعی کنید تصمیم منطقی و فاصله گیری منطقی را در عمل و فکر شروع کنید. موفق باشید.

دختری ۳۰ ساله هستم. در این مدت خواستگاران زیادی آمدند ولی محبت و عشق ۲ طرفه ای حاصل نشد. تا اینکه در یک کلاس هنری پسری روابط رمانتیک و عاشقانه نشان داد و من هم درگیر شدم. از همون اول بهش گفتم من دوست دخترت نمیشم هدف من فقط ازدواجه. اون نشون داد خوشحاله و میگفت نمیخوام تو را از دست بدم . ۱ سال به بهانه شناخت هفته ای ۱ بار همدیگه را میدیدیم. رفتارش جوری بود که میترسید کسی ما را با هم ببینه. حتی ا بار گفت به دوستم گفتم تو نامزد داری. رابطه راقطع کردم. هیچ علاقه ای هم بهش ندارم.ناراحتیم به خاطر بوسه ها و بغل کردن های اون در این مدت بود. راستش نجابت و وقار من در فامیلمون معروفه ولی این قضیه باعث شد از خودم خیلی بدم بیاد.

تصویر شهر سوال

با سلام و عرض تحیت

موضوعی که به آن اشاره نمودید از دو بعد قابل بررسی است؛
بعد اخلاقی و دینی
بعد روانی

از بعد مذهبی ، باید دانست که تحت هیچ شرایطی بن بست وجو ندارد و همیشه پنجره ای رو به آسمان باز است که توبه نام دارد. فراموش نکنیم که خدای متعال ارحم الراحمین است و توبه کنندگان را محبوب خود می داند؛ " ان الله یحب التوابین " و هر گناهی را با توبه می بخشد؛ " ان الله یغفر الذنوب جمعیا ".

اما از بعد روانی لازم است به گونه ای با موضوع مواجه شوید که کمتر مورد آسیب قرار بگیرد. به این منظور پیشنهاد می شود؛

_ خطای صورت گرفته را مساوی با کل شخصیت خود ندانید. شخصیت شما ابعاد مختلفی دارد که در ۳۰ سال گذشته نشانه های آن بروز یافته. پس این خطا مساوی با همه ۳۰ سال گذشته نیست.اینکه دیگران شما را فردی با وقار می دانند، گویای این واقعیت است که قضاوت آنها مبتنی بر شواهد واقعی صورت گرفته است

_ هر فردی ممکن است دچار خطا شود. شما نیز از این قاعده مستثنی نیستید. آنچه که مهم است عبرت گیری از خطاها برای عدم تکرار آنهاست.

_ سعی کنید برای مدتی به صورت روزانه خاطرات مرتبط با این موضوع که شما از یادآوری آنها آشفته و ناراحت می شوید را با تمام جزئیات ممکن مکانی، زمانی و... روی صفحه کاغذ بنویسید، مرور کنید و سپس بلافاصله بسوزانید!

_ وقت خود را مدیریت کنید و با دنبال کردن علاقمندیها و ایجاد تنوع بیشتر در برنامه ها، از میزان فراغت و بیکاری کم کنید.

_ به تقویت ارتباط قلبی با خدای متعال، تفریح، مسافرت، ورزش و دیگر کارهای مفرح اهتمام بیشتری داشته باشید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

سلام دختر۲۰ ساله هستم. سه سالوچندماه با پسری دوستم ک خیلی صفات مثبت و خوب نسبت بپسرای دیگ داره از همه لحاظ سازگارهستیم و میدونم خیلی دوسم داره واثبات شده و خانوادهامون در جریانن. فقط یمشکلی ک داره از ازدواج میترسه یا هرچیز دیگ میگ ب ازدواج فک نکنیم هر چند وقت یبار فاز عوض میکنه یبار میگ ازدواج میکنیم و حرفشو میزنه یبار ک ی فاز دیگست میگه اصلا من نمیخوام ازدواج کنم و سن ۳۰ سالگی ازدواج میکنمو ازاین حرفا.هزار بارم گفتم من دوستیه بی هدف نمیخوام نمیخوام همینطوری دوس باشم... بنظر شما من چیکار کنم؟بنظر شما حرف ایشون مبنی بر اینکه تو رابطه ااصلا فکر ازدواج نکنیم فقط همینطوری فعلا باهم باشیم درسته؟لطفا زود جوابمو بدید

تصویر شهر سوال

باعرض سلام وتشکر
خدمت شماعرض کنم ازدواج یکی از مهم ترین اتفاقاتی است که در زندگی هر انسانی ممکن است اتفاق بیافتد و بهتر است برای این اتفاق مهم و سرنوشت ساز با برنامه ریزی منطقی و به دور از احساسات زودگذر زندگی خود را از آسیب ها روانی دور مراقبت کرد. مشخص نیست شما سه سال بدون اینکه از وضعیت هیجانی و سبک تفکر و احساس طرف مقابلتان و برنامه و اهداف طولانی مدت برای زندگی مشترک اطلاع داشته باشید سرمایه گذاری روانی کرده اید . قطعا کسی که در تصمیم گیری در مورد انتخاب زندگی مشترک ناتوان است دچار مسایل و مشکلات و افکار اضطرابی و نا متعادلی شده است که خود ایشان بهتر به این تعارض آگاه بوده و برای حل این تعارض و تردید و ناتوانی در تصمیم گیری لازم است به مشاوره حضوری اقدام کند . بنابراین اگر ایشان به اجبار و با انگیزه ای غیر از عشق و انگیزه درونی زندگی وارد زندگی شود ممکن است هم شما و هم خودش و زندگی را دچار اختلال کند. پس اصرار شما و فشار شما در بیرون ممکن است ایشان را دچار تصمیمی بدون میل و رغبت درونی کند لذا شما بهتر است در بازه زمانی یک ماهه تکلیف خودتان و ارتباطتان را روشن کنید قطعا ماندن در این وضعیت مانند معلق ماندن بین آسمان و زمین است و قطعا شکننده و آسیب زا خواهد بود در صورتی که این تعارض حل شد و انگیزه کامل درونی در طرف مقابل به وجود آمد برای ثبات و پایداری هیجان در ایشان و پیشگیری از آسیب های احتمالی دوستی سه ساله باید هر دو به مشاوره پیش از ازدواج اقدام کنید در صورت عدم به وجود آمدن انگیزه بعد از یک ماه روش های مقابل با آسیب های ترک وابستگی را از طریق مشاوره فرا بگیرید و خود را از این سردر گمی آسیب زا و فرسایشی حفظ کنید موفق باشید.

سلام،خسته نباشید
خواهرمن۱۸سال داردوازسال پیش دانشگاهی درکتابخانه باپسری پشت کنکوری دوست میشود که ازهیچ نظرباهم جورنیستن وطی تحقیقات خانواده پسرنکات منفی وضداجتماعی زیادی داشتند
باخواهرم صحبت کردیم وبعدازکلی گریه وزاری گف رابطه زاقطع میکند
اماخیلی لجبازو گستاخانه باخانواده صحبت میکنه
الان چندماهی ازقطع رابطه ظاهری گذشته وماهنوزمشکوکدهستیم وخواهرمم دخترحرف گوش کنی نیس
پیشنهادشماچیست؟
ممنون ازوقتی ک گذاشتین

با سلام بهتر است شما ریشه این ارتباط را از نظر روان شناختی پیدا کنید به هر حال کمبودها و نیازهای برآورده نشده در خانواده یکی از عوامل محرک رابطه در خارج از خانواده است و معمولا دخترانی که از محبت ، رفاقت و صمیمت و گفت و گوهای عاطفی ، بی بهره و یا کم بهره اند برای برآورده کردن و تخلیه و به آرامش رسیدن از روش های دوستی های نامناسب و پر ریسک استفاده می کنند بنابراین شما به جای استفاده از زور و رفتارهای پرخاشگرانه از روش هاییی مانند صمیمیت و دلسوزی ، همدلی و همراهی و همدردی باید استفاده کنید و سعی کنید ایشان را به این نتیجه برسانید که درکش می کنید ولی نگران آسیب های بدی به خودش هستید نه اینکه شما چون دوست ندارید ایشان نباید رابطه داشته باشند . موفق باشید.

با سلام
پسری هستم ۱۸ ساله و با دختری دوست هستم ک از نظر رشته و سن یکی هستیم.
سال دومی هست ک قصد داریم کنکور بدیم...من به ایشون میگم هر دو هفته یک بار ۲ ساعت از هم خبر داشته باشیم ولی ایشون مخالف هستن و میگن یک سال رابطمون قطع باشه تا کنکور بدیم و رشته مورد علاقه مون رو بیاریم و باز رابطه رو از سر میگیرم...
حالا شما چی میگید؟
چه کنیم؟

لطفا توی سایت درج نکنید و از طریق جیمیلم بهم بگید...
مسئله شخصیه دیگه

منتظر پاسختون هستم
با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

دوست عزیز سلام، به شهر سوال خوش آمدید. ابتدا این نکته را یادآور میشویم که پرسش و پاسخ در شهر سوال به شکل علنی و در فضای عمومی انجام میشود و پاسخگویان نمیتوانند به شکل خصوصی پاسخ کاربران را بدهند. در مورد رابطه شما با دختر خانم، با توجه به سن و سال شما و دختر خانم، به نظر نمیرسد شما تصمیمی برای ازدواج داشته باشید یا اگر چنین تصمیمی هم داشته باشید به نظر نمی رسد شرایط و امکان آن فراهم باشد. اما در مورد رابطه دوستانه شما طبیعتا وقتی اصل این ارتباط مورد تأیید ما نباشد، در مورد نحوه این رابطه یا ادامه آن نمیتوانیم توصیه ای داشته باشیم. ما همواره و به دفعات و مناسبتهای مختلف درپاسخ به دوستانتان این نکته را عرض کردیم که دوستی های پیش از ازدواج و روابط دوستانه دختران و پسران، تبعات و آسیب های مختلفی دارد که عمدتا به واسطه افت تحصیلی و یا ایجاد دلبستگی و وابستگی بین دختر و پسر و منتهی نشدن این رابطه به ازدواج پیش می آید. البته کفه ترازوی این آسیب ها بیشتر به سمت دختران است و پسران کمتر دچار مشکل می شوند. به همین خاطر به هیچ وجه ادامه این رابطه را توصیه نمی کنیم.
برای شما آرزوی موفقیت داریم.

وارد رابطه ای شدم ... به خواست طرف مقابل ... قبلا انسان شادی بودم و انگیزه داشتم اما الان چیزی خوشحالم نمیکنه احساس میکنم با دیگران رابطشو همونطور که با من شروع کرد همونجور رفتار میکنه ... کمی سرد شده ... بی دلیل ... میخوام پایان بدم ولی هر روز با هم سر و کار داریم ... قبلا شوخیهاش با من هر طور بود که احساس میکردم حسی به من داره حالا با دیگران اونطور شده ... مثلا میگه اگه کسی فهمید این رابطه رو خوب اونم بیاد اونو هم میبوسم یا ... من رد میشم یعنی منو نمیبینه ... خیلی پشیمونم میخوام مثل قبل باشم ... ولی هر روز باهم مجبوریم در ارتباط باشیم ... میخوام مثل قبل برام مهم نباشه ... میخوام برگردم به زندگی قبلم

باعرض سلام و تشکر
قطعا شما وارد ارتباطات بی هدف شده اید که با ارزش ها و تفکرات شما در تضاد است این برای شما ارزش بالایی دارد که طرف مقابلتان احساسات و عواطف خودش را که از ابتدای با خواست خودش تصمیم گرفته که برای شما باشد نسبت به این تعهد و وفاداری و امانت داری دچار لغزش شود . به هر حال شخصیت این فرد طوری است که تعهدی نسبت به شما و انتظارات شما ندارد و این باعث آزار شما شده است . البته جای تحلیل و روان کاوی بسیار زیادی دارد که چه چیزی باعث شده شما بدون هیچ ضمانت قانونی و حقوقی و اخلاقی وارد رابطه با فردی شده اید قطعا اگر از همان اول شروع رابطه و علاقه مندی با خودکنترلی و خویشتن داری بدون درگیر شدن احساسات و عواطف از ایشان می خواستید رسما اقدام کند و شما تحقیقاتی دقیق از گذشته ایشان و روابط و بیوگرافی ایشان و خانواده داشتید و حتی یک آزمایش شخصیت هم با همدیگر می رفتید و اگر در این فرایند مشخص می شد که ایشان هیچ حد و مرزی در برقراری ارتباط با جنس مخالف ندارند به دلیل اینکه وابستگی ندارید کاملا توانایی قطع کردن ارتباط را داشتید متأسفانه شما اول وابسته شده اید و بعد به رفتارهایی که شما دوست ندارید و در ایشان هست نگاه می کنید و برایتان مهم شده است در حالی که این ویژگی شخصیتی غیر قابل تعویض و تغییر در ایشان از قبل بوده است . برای اینکه به زندگی قبلیتان برگردید ابتدا باید انگیزه درونی خودتان را بالاببرید مثلا آسیب هایی که الان و در آینده در این رابطه به شما می رسد را به صورت دقیق و جزیی بنویسید به عبارت دیگر با خود بگویید چرا من باید به حالت قبلم برگردم دلایل را بنویسید و به صورت دقیق و جزیی و هر روز مرور کنید. از طرفی مزایا و امتیازات برگشت را باید به صورت دقیق و جزیی بنویسید و به مدت یک هفته روزی یک ساعت مرور کنید . برای این خلأ و افسردگی ناشی از قطع وابستگی باید برنامه ریزی داشته باشید چون چاله ای که در شخصیت خودتان ایجاد کرده اید باید با موضوعات هیجانی جایگزین شود برای کاهش وابستگی های بی هدف هم به راهکارهای زیر توجه فرمایید:
سعی کنید در بیرون هیچ آثاری از ایشان را جلوی دید خود نداشته باشید مانند عکس شماره تلفن و یادگاری های و... و آنها را محو کنید.
۲- افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدن را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنها ثابت می ماند . شما با تهیه لیستی از نقاط منفی ایشان و مشکلاتی که الان و بعد از ازدواج با ایشان برای شما ایجاد خواهد کرد را بنویسید و هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس ناراحتی و یا به عبارتی تنفر از ایشان ایجاد شود
۳- درباره امتیازات این جدایی و خوبی های جدا شدن از ایشان نیز با خود فکر کنید و سعی کنید با خوشحالی از اینکه با ایشان ازدواج نکرده اید مطالبی را یاد داشت کنید.
۴ - در حال حاضر به هیچ وجه اقدام به ازدواج نکنید زیرا ممکن است انگیزه انتقام جویی و یا با هدف بهتر شدن وضعیت روحیتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقی این ازدواج صورت بگیرد پس سعی کنید حداقل دوماه با انجام این تکنیک ها افکار و تصاویر مربوط به ایشان را از ذهنتان پاک کنید به حدی که اصلا تصویر ذهنی ایشان را به خاطر نیاورید و بعد هم حتما با یک مشاوره برای کمک به یک ازدواج عاقلانه کمک بگیرید.
۵- سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید.
۶- انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی ، تعاملات اجتماعی ، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از این تکنیک را باید با دقت ارسال فرمایید.
۷- ساعات و لحضاتی که شما ارتباط داشته اید بسیار وسوسه برانگیز خواهند بود مانند معتادی که ترک کرده مکان و زمان های مصرف در روزهای اولیه وسوسه انگیز بوده و ممکن است رفتاری مانند عصبانی شدن و تحریک پذیری و یا رفتن به طرف مصرف زیاد باشد بنابراین شما نیز باید با تغییر موقعیت فیزیکی و سر گرم شدن به یک کاری که عمدا در این ساعات در نظر خواهید گرفت و با آرام سازی ذهنی سعی می کنید با این وسوسه ها مبارزه کنید.
۸- هنگام هجوم افکار و تصاویر ایشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و یا توجه و تمرکزتان را به چیزی جلب می کنید مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با یک فردی می شوید، باعجله از آن مکان را ترک می کنید، با روشن کردن تلویزیون سعی در تمرکز دیداری و شنیداری نسبت به نوع برنامه و حتی نوع لباس های مجریان و بازیگران و اسامی آنها می شوید.
۹- با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید.
۱۰ - شاید هفته اول به دلیل درگیر شدن با افکار اتوماتیک دچار نوعی استرس شوید ولی به مرور زمان افکاری که عادت داشتند همیشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگیرند با تکنیک های شما از اتوماتیک خارج شده و افکار جدید جایگزین می شود و در هفته های دوم و سوم افکارتان یک دست شده و تعارضی احساس نخواهید کرد.
۱۱- با خودتان آشتی کنید و خودتان را دوست داشته باشید و اگر شخصیت مهر طلب دارید به این لینک مراجعه کنید:
http://www.moshaverfa.com/1393/12/01/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%.‎.‎.‎موفق باشید .

از دقت نظر و الطافتون ممنونم

سلام دختري ۲۰ساله ام توبچه گي سن ۱۴سالگي از سر نادوني با يكي دوست شدم فاصله سنيمون۵ سال اون موقع نميدونستم ي ۳يا۴باري بغلم كرد وبوسم ميكرد من هربار عذاب وجدان داشتم واز خداي خودم خجالت ميكشيدم تا ي چند روزي باهاش سر سنگين ميشدم اما بعدش دوباره باهم عادي ميشديم تو اين مدت هروقت منو ميديد گوشيمو چك ميكرد ي۳تا نميدونم يا شايدم۵تا دستش عكس پوشيده با مانتو شال دارم ك خودش از گوشيم برده من هرچي بزرگ تر شدم احساسم نسبت بهش كمرنگ تر شد والان كاملا نه تنها ازاون ازخودمم متنفرم از خداي خودم خجالت ميكشم ك جلوش نماز بخونم كاهل نماز شدم از پارسال عيد همش من ساز جدايي زدم اما اون قبول نميكرد از خانوادم ك بهم اعتماد داشتن خجالت ميكشيدم اما اون همش تحديد ميكنه ك اگ ازش جدا بشم زنگ ميزنه خونمون ك انجامم داد ومن از ترس هربار گوشي واز برق ميكشيدم بيرون بعدش با عكسام تحديد كرد به حدي ك باعث شد ۵روز بي علت بيوفتم بيمارستان ك آخرشم گفتن بخاطر استرس زيادي الان يك سال ونيم من از ترس خواب وخوراك ندارم بابام خيلي متعصب نسبت به اين مسائل اگ بفهمه ديگ درس ودانشگاه بايد بيخيال بشم چند تا خواستگار خوبم داشتم ك بخاطر تحديداي اون ردشون كردم رفتن ديگ واقعا از زندگي كردن بزور خسته شدم ميدونم اشتباه بزرگي كردم الان حدودا يك ماه جوابشو ندادم اما اون دست بردار نيست خانوادمم طوري نيستن ك با اين مسئله كنار بيان نميتونم باهاشون درميون بزارم توروخدا كمكم كنيد

به نام خدا
وضعیتی که بیان کردید برای دختری با سن شما و حساسیتهای موجود خانواده وضعیت ناراحت کننده ای است ولی نسبت به حل مسئله باید عرض کنم که آنچه به رابطه شما و خداوند متعال مربوط میشود، به بخشندگی خداوند متعال امیدوار هستیم و ان شالله با تصمیم قاطع شما برای ترک گناه و ابراز توبه به درگاه الهی، مشمول عفو باری تعالی قرار خواهید گرفت.
اما نسبت به تهدیدهای فرد مزبور توصیه من این است که حتما با مرکز تلفنی پاسخگویی مرکز ملی (۰۹۶۴۰۰) تماس بگیرید چرا که برای حل مسئله نیاز به اطلاعات بیشتری از موضوع است که مشاور از شما خواهد پرسید
با همین اطلاعات موجود، بیان این نکته را هم لازم میدانم که در چنین شرایطی ترس از آبرو ممکن است باعث پیش رفتن بیشتر در اشتباه شود بنابراین به این نکته توجه کنید که تن دادن به درخواستهای غیر انسانی و غیر شرعی، به علت ترس از بی آبرویی مشکل را حل که نمیکند، موجب صدمات بیشتر هم خواهد شد و این همان چیزی است که فرد خاطی میخواهد و از این ترس شما به نفع خود استفاده میکند
توصیه میکنم با وکیل مشورت کنید و شرایط را توضیح بدهید و به لحاظ حقوقی مطمئن شوید که روش مقابله حسابشده و قانونی با چنین فردی چیست و در صورت ادعاهای نابجا، چطور باید برخورد قانونی داشته باشید با این مشاوره جوانب امر به خوبی روشن میشود و از ترس های بی مورد نجات پیدا خواهید کرد.
نکته دیگر اینکه یادتان باشد که به غیر از مشاور، نیازی نیست که تمام ماجرا را که از چه سنی اتفاق افتاده است و .... برای کس دیگری مطرح کنید (اگر کار به جایی کشید که ناچار به تعریف مسئله شدید).
و فکر نکنید که به بهانه اینکه صادق باشید باید تمام هست و نیست را برای کسی به جز مشاور بگویید. چون این بیان مشکلی را حل نمیکند و سوء تفاهمات را نسبت به شما بیشتر و بیشتر خواهد کرد لذا باید سنجیده و به اندازه صحبت کرد.
این مطالب را برای این عرض میکنم که از ترس اضافه راحت بشوید و نگرانیتان باعث مشکلات تازه نشود. به خصوص در شرایطی که به راحتی میتوانند با حک کردن به اطلاعات عکس و غیره دست پیدا کنند.
برای بقیه گفتگو شما را به مرکز تلفنی ارجاع میدهم کد بنده ۹۰۳۰ است

سلام من بیست و چار سالمه دوبار شکست عشقی شدید خوردم و یبار هم تا حد خودکشی رفتم دوسال پیش تصمیم گرفتم دیگه هیچ کس وارد زندگیم نشه مهرماه با پسر همسایمون که اولین نفر بود بم پیشنهاد داده بود منم بخاطر اینکه آشناست قبول نکرده بودم نمیدونم جطور شد حرف زدم و از موقع با هم دوستیم تریبا پنج ماه میشه میگه میاد خاستگاری وقتی کارش جور شد پسر بدی نیست مامان من و اون میدونه ولی من گاهی زیادی بش شکاک میشم و گاهی اون ازم سرد میشه میخام فراموشش کنم چون فک میکنم باهاش خوشبخت نمیشم من لیسانسم اون دیپلم خیلی ساده است بد نیست ولی من شک میکنم و احساس میکنم خوشبخت نمیشیم تروخدا راهنماییم کنین من یبار هم طاقت شکست ندارن

به نام خدا
با سلام
تجربه مشاوره های ازدواج و همچنین تحقیقات در این حوزه نشانگر این است که عالم دوستی با ازدواج متفاوت است و به جرأت میتوان گفت که این تفکر که دوستی قبل از ازدواج موجب شناخت بهتر میشود، اشتباه است. دلایل بسیاری برای این موضوع هست که مهمترینش این است که در عالم دوستی انتظارات و توقعات و مسئولیتها کاملا متفاوت است از زندگی زناشویی، لذا وقتی قرار میشود دوستی به ازدواج ختم شود، ناخودآگاه روابط دچار مشکل میشود. و نکته مهمتر اینکه عدم اعتماد گریبانگیر طرفین میشود.
توجه داشته باشید تمام نکاتی که عرض کردم مربوط به وقتی است که طرفین در معیارهای کلیدی با هم توافق دارند و فقط جهت آشنایی با هم دوست میشوند. ولی اگر در گزینه های دیگر مسئله داشته باشند که مشکلات خیلی بیشتر خواهد بود
طبق آنچه من در مشاوره های پیش از ازدواج آموخته ام، توصیه میکنم رابطه دوستیتان را تمام کنید و مهلت بگذارید برای اقدام ایشان جهت خواستگاری و در غیر این صورت اصلا توصیه به ادامه ارتباط به امید ازدواج نمی شود چرا که شما روز به روز وابسته تر میشوید و رابطه سردتر و بلاتکلیفی بیشتر میشود.
در صورتی که تمایل دارید با مشاوره تلفنی مرکز ملی پاسخگویی تماس بگیرید تا نکات تکمیلی خدمتتان عرض شود کد بنده ۹۰۳۰ می باشد.
موفق باشید

با سلام دوباره ممنون میشم جواب سوال منو زود بدین واقعا نیاز به راهنمایی دارماین روزها برام خیلی سخته

تصویر مشاور شهر سوال

ضمن عرض خوش آمد گویی و پوزش از شما خواهر گرامی، به اطلاع می رساند سوالات وارد شده به ترتیب زمانی پاسخ داده میشوند. طی یک ماه گذشته به دلیل ازدحام سوالات و تعطیلات سال نو، سوالات با تأخیر بیشتری پاسخ داده خواهند شد.
از شکیبایی شما سپاسگذاریم.

باسلام- من جدود ۳ سال پیش با یک دختری ک توو ی شهری دور از شهر محل سکونتم بود اتفاقی آشنا شدم. بعد ار گدشت ۸ ماه فهمیدم ک همه چیز زندگیشو به من دروغ گفته اما اینقدر خواهش و التماس کرد که حاضر شدم دوباره به رابطه تلفنیم باهاش ادامه بدم. ۶ ماه بعد از اون جواب کنکورش اومد و قبول شد و اومد مشه بخاطر من (شهری مجل سکونت من). الان نزدیک ۲ سال ک مشهده و دیکه خانواده من و اون از این رابظه خبر دارن و قراره ازدواج کنیم اما من از قیافه و تیپش اصلا خوشم نمیاد و تا الان هزار بار اینو بهش گفتم اما هر بار با التماس اون ادامه میدم. و الانم حس میکنم دیکه نمیشه تمومش کنم اما واقعا احساس خوبی ندارم از در کنارش بودن!من چیکار باید بکنم؟ آیا هنوزم میشه تمومش کرد؟ واقعا دارم عذاب میکشم. هر کار کردم نتونستم از خودم جداش کنم.

تصویر مشاور شهر سوال

با عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
رابطه ای که از ابتدا سنگ بنای آن اشتباه و غلط بنانهاده شده نباید ادام میدادید. خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج.
از ابتدا رابطه و دوستی غلط، بعد فهمیدید ایشان مدتها به شما دروغ میگفته و باز ادامه دادید، رابطه را تا جایی ادامه دادید که خانواده ها م مطلع شدند و قرار ازدواج گذاشته اید!!!
اکنون چطور پس از این همه مدت در مورد قیافه و ظاهر او چنین قضاوتی میکنید و ابراز نارضایتی و عذاب دارید؟؟؟
واقعا عجیب است.
اگر هنوز عقد و عروسی انجام نشده، خیلی رک و پوست کنده باید خیلی جدی و سریع این مشکل را با خانواده ها در میان بگذارید و این مسئله را تمام کنید. در غیر اینصورت بهتر است به جای این افکار منفی به جنبه های مثبت آن بیاندیشید. البته ایراداتی هم شاید در همه ما باشد که قطعا بسیاری از آنها قابل رفع است. در این صورت شما بهتر است به صورت مداوم جلساتی با یک مشاور به شکل حضوری داشته باشید تا به شما در کنارآمدن با این موقعیت کمک کند.
در نهایت باید گفت: چرا عاقل کند کاری ... که باز آرد پشیمانی؟
برای شما آرزوی سلامت و خوشبختی داریم.

سلام من پسری ۱۹ ساله هستم یک سال پیش با یک پسر هم سن خودم اشنا شدم وبعدمدتی فهمیدم بیتربیت هست وشاخ شده وادم بدی دوبار ارتطابتمو باهاش قطع کردم ولی دست برنمیداره وهمش اذیت می کنه ومن مجبور به کتک کاری طرف شدم ولی الن دست برنمیداره چیکارش کنم لطفا کمکم کنید حتی کتک کاریم کار در حد خیلی بدی انجام شد ولی بازم دست برنمیداره حاظرم هر کاری کنم فقط شرشو کم کنه تو زندگیم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

انسان براي اينكه بتواند به زندگي مطلوب برسد بايد در اين مسير دوستاني انتخاب كند كه معاشرت با آنها انسان را متوجه خداوند متعال نموده و او را به حق و حقيقت نزديك سازند. «امام صادق(ع) از حضرت مسيح(ع) نقل مي‌كنند:
حواريون حضرت عيسي(ع) به ايشان عرض كردند: يا روح الله با چه كساني همنشيني و دوستي كنيم؟ حضرت در جواب فرمودند: با شخصي همنشيني كنيد كه سه ويژگي داشته باشد: ۱ـ ديدن او تو را به ياد خدا بياندازد. ۲ـ سخن او علم تو را بيشتر كند ۳ـ عمل او تو را به آخرت ترغيب كند»[مجلسي، محمد تقي؛ بيروت، دارالوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۶۷، ص۳۲۲]

عدم دوستي با چند گروه:
با افراد نااهل نبايد رفيق و هم‌نشين شد؛ چرا كه اينگونه افراد انسان را از مسير كمال خارج مي‌كنند. در اينجا به برخي از این افراد اشاره مي‌شود:
الف‌ـ افراد دروغگو: كسي كه باطل را حق جلوه مي‌دهد و حق را باطل مي‌نماياند به هيچ اصولي پاي‌بند نيست و انسان نمي‌تواند به او تكيه‌ کند. امام سجاد(ع) درباره مصاحبت و رفاقت نكردن با دروغگو به فرزندش امام محمد باقر(ع) مي‌فرمايند: «با دروغگو رفاقت نكن، زيرا دروغگو مانند سراب است تو را فريب مي‌دهد، دور را نزديك و نزديك را دور معرفي مي‌كند.»[۲۴]
ب‌ـ فاسق و بدكردار: فرد فاسق، پيمان‌شكن است و قولي كه مي‌دهد اعتبار ندارد. «فاسق، گفتار و كردارش ناسازگار است و اصل حرف زدن و عمل نكردن از خصوصيات فرد فاسق است.»[۲۵]
امام سجاد(ع) به فرزندش درباره فاسق مي‌فرمايند:
«فردفاسق و بد كردار، تو را با اندك چيزي حتي يك لقمه خواهد فروخت. اگر انسان با فرد فاسق دوست باشد در شرايط سخت و ناگهاني، انسان را تنها خواهد گذاشت و بهتر آن است كه از ابتدا با اين‌گونه افراد طرح دوستي نكنيم.»[۲۶]

ج‌ـ بخيل: فرد بخيل تنها به خودش فكر مي‌كند و اگر با فردي دوست شود به اين خاطر است كه به خواسته‌هايش برسد نه اينكه خدمتي كرده باشد. امام سجاد(ع) درباره دوستي نكردن با بخيل مي‌فرمايند: «از دوستي با بخيل بپرهيز. زيرا وقتي كه به كمك او نيازمند باشي كمك نمي‌كند و تو را خوار مي‌كند.»[۲۷]
دـ نادان: دوست نادان به سبب جهلش، وقتي مي‌خواهد سودي برساند چون راه را نمي‌شناسد جز ضرر چيزي عايد انسان نمي‌ کند و رفته رفته طرفش را به طرف نادانيش كه تاريكي محض است مي‌كشاند. «امام صادق(ع) مي‌فرمايند: از دوستي با نادان بپرهيز. زيرا هرچه به دوستي با او خوشحال‌تر باشي خطر زيان رساندن او به سبب حماقتش به تو نزديكتر مي‌باشد.»[۲۸]
هـ ـ چاپلوس: چاپلوس كسي است كه به انگيزه ترس يا طمع، برخلاف عقيده باطني خود، لب به تمجيد اين و آن مي‌گشايد و مي‌كوشد عمل نادرست خود را درست و حقيقي جلوه دهد و اصرار مي‌ورزد تا ديگران را در اين روش هم‌رنگ و هم عقيده سازد.
حضرت علي(ع) مي‌فرمايند: «با چاپلوس رفاقت نكن كه او با چرب‌زباني تو را اغفال مي‌كند، كار نارواي خود را در نظرت زيبا مي‌نمايد و دوست دارد كه تو نيز مانند او باشي.»[۲۹]
‌ي‌ـ خائن، سخن‌چين و ستمگر: چنين افرادي انسان رابه تباهي مي‌كشانند و جز ضرر و زيان چيزي نمي‌رسانند. امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «با خائن و سخن‌چين و ستمگر طرح دوستي و رفاقت مكن و از آنها كناره‌گيري كن. زيرا كسي كه به خاطر تو به ديگري خيانت كند، روزي به تو نيز خيانت خواهد كرد و كسي كه به خاطر تو به ديگران ظلم كند، به تو نيز ظلم خواهد كرد و كسي كه از ديگران نزد تو سخن‌چيني كند، عليه تو نيز نزد ديگران سخن‌چيني خواهد كرد».[۳۰]

اما پاسخ اصلی شما:

خاتمه دادن به رابطه‌ای ناسالم، کار آسانی نیست. بخصوص زمانی که رابطه، مدت زمان زیادی به طول انجامیده باشد. اگر تصمیم‌گیری برای پایان دادن این رابطه، دوطرفه باشد، باز هم آسان‌تر از زمانی است که یکی از طرفین، تصمیم می‌گیرد جدا شود و رابطه را قطع کند. در هر حال، در چنین روابطی، جدا شدن، سالم‌ترین تصمیمی است که می‌توان گرفت. اصول و مراحل زیر کمک می‌کند تا چنین تصمیمی بهتر و راحت‌تر انجام شود.

تصمیم بگیرید
اول سعی کنید تصمیم خود را در مورد قطع یا ادامه رابطه بگیرید. فراموش نکنید دوره مهم و سختی را می‌گذرانید. ابتدا، تکلیف خود را روشن کنید و در مرحله بعد، تصمیم خود را با طرف مقابل در میان بگذارید. باید از اصول تصمیم‌گیری صحیح استفاده کنید. با این حال با توجه به ویژگی‌های خاص سوءاستفاده عاطفی و پیچیدگی‌های آن بهتر است به موارد زیر توجه کنید:

بر کل رابطه تمرکز کنید: یکی از مواردی که افراد در پایان دادن به یک رابطه ناسالم با آن روبه‌رو می‌شوند، این است که گاه بر قسمت‌های مثبت و گاه بر بخش‌های منفی آن تمرکز می‌کنند. معمولا چنین روابطی، طی زمان شکل می‌گیرد و طولانی می‌شود و طبیعی است که در این مدت، هم تجارب خوب و خوشایند و هم تجارب ناخوشایند و صدمه‌زننده در رابطه وجود داشته است. به همین دلیل، گاهی تمرکز بر منفی‌ها و مثبت‌ها، فقط باعث تردید و تزلزل در تصمیم‌گیری می‌شود. به همین دلیل، ابتدا، فهرستی از نکات منفی رابطه خود تهیه کنید. تا جایی که می‌شود این فهرست در جایی مثل تقویم شخصی‌تان باشد تا اگر دچار تردید شدید با نگاهی گذار به این فهرست بر تردیدتان فائق آیید.
در این تصمیم‌گیری به خودتان توجه کنید: یکی از مواردی که باعث تردید در تصمیم‌گیری می‌شود آن است که افراد به موضوعات و مشکلاتی فکر می‌کنند که مربوط به آنها نیست. این‌که طرف مقابل، چه صدمه‌ای می‌خورد، این که به آنها نیاز دارد و… فقط باعث می‌شود که احساسی تصمیم‌گیری کنید. همچنین، فکر کردن به این‌که طرف مقابل چه می‌گوید، چه واکنشی نشان می‌دهد، شما را مسئول کدام مشکل می‌داند و… فقط باعث گیجی شما می‌شود. اگر بدرستی نمی‌دانید نقش شما در این مشکلات کدام است بهتر است با یک نفر سوم بخصوص با یک مشاور در این مورد صحبت کنید.
تصمیم به جدایی را با طرف مقابل در میان بگذارید
بعد از این که تصمیم گرفتید رابطه را قطع کنید، حالا موقع آن است که تصمیم خود را به وی اطلاع دهید. در این زمینه، توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید از وی جدا شوید:
کوتاه، مختصر و روشن تصمیم خود را با وی در میان بگذارید: سعی نکنید سخنرانی کنید، تاریخچه مشکلات و مسائل قبلی و صدمه‌هایی را که خوردید مطرح کنید، بلکه فقط توضیح دهید که به چه علتی تمایل به قطع رابطه دارید.
هیجانی نشوید: اگر کوتاه و مختصر صحبت کنید، هیجانی(احساسی) نخواهید شد. اشک، گریه، عصبانیت، ترحم و… نه‌تنها کمکی به قضیه نمی‌کند، بلکه شما را در موضع ضعف قرار می‌دهد. فقط جدی باشید و احساس خود را بیان کنید.
سعی کنید رفتار غیرکلامی شما با آنچه می‌گویید متناسب باشد: مراقب باشید حالت بدن شما هم نشان‌دهنده جدی بودن شما باشد. به همین دلیل، لبخند نزنید، بلکه فقط جدی صحبت کنید.
به برخوردهای طرف‌ مقابل اعتنا نکنید: معمولاً، افرادی که قصد سوءاستفاده عاطفی دارند وقتی با جدیت طرف مقابل برای قطع‌ رابطه روبه‌رو می‌شوند، رفتارهای مختلفی از خود نشان می‌دهند، در برخی موارد، بیان متقابل مشکل، طرد، اتهام، خشم و در برخی دیگر، متوسل به وعده‌ و وعید و معذرت‌خواهی می‌شوند. بسیاری از اوقات، قول می‌دهند که وضعیت صدمه‌زننده، سوءتفاهمی بیش نبوده است و طرف مقابل اشتباه متوجه شده‌است و گاهی اوقات نیز قول می‌دهند که همه‌چیز درست خواهد‌ شد. شما تصمیم خود را گرفته‌اید و مهم است که براساس تصمیم خود عمل کنید.
اگر نمی‌توانید تصمیم خود را به وی بگویید، از نامه یا تلفن استفاده کنید. نحوه برخورد با طرف مقابل را تمرین کنید اما اگر به دلیل صدمه‌هایی که متحمل شده‌اید، قادر نیستید حضوری در مورد تصمیم خود صحبت کنید، می‌توانید از تلفن استفاده کنید و اگر تماس تلفنی نیز برای شما سخت است، می‌توانید از یک ایمیل استفاده کنید. مهم این است که شما بتوانید تصمیم خود را به وی اطلاع دهید.
تماس‌هایتان را قطع کنید: پس از بیان تصمیم‌تان به طرف مقابل، هر نوع ارتباطی را با وی قطع کنید. مالی، مشورتی، حمایتی و…. گاهی مواقع، ضروری است که ارتباط با تعدادی از دوستان خود را نیز قطع کنید.
به تماس‌های طرف مقابل جواب ندهید: از آنجا که در این نوع روابط، سابقه اقدام به قطع‌های مکرر رابطه وجود داشته است و همچنین، از این نظر که طرف سوءاستفاده‌گر، ادامه رابطه را حق خود می‌داند ممکن است به تصمیم شما اعتنایی نکند و همچنان در پی ادامه رابطه باشد. به همین دلیل، علاوه بر این که تصمیم خود را به اطلاع وی رساندید، مهم است که در تصمیم خود پا برجا باشید و به تماس‌های مکرر وی جواب ندهید. ارسال پیامک یکی از شایع‌ترین و مستمرترین اقداماتی است که آنان انجام می‌دهند؛ با جدیت به تماس‌ها و پیامک‌ها جواب ندهید و حتی در مواردی خوب است که خط تلفن خود را واگذار کنید.

[۲۴] . كليني، محمد بن يعقوب؛ كافي، مترجم صادق حسن زاده، قم،‌ صلوات، ۱۳۸۸ش، چاپ اول، ج۲، ص۳۷۶.
[۲۵] . ايزوتسو، توشيهيكو؛ مفاهيم اخلاقي ـ ديني در قرآن ، مترجم دكتر فريدون بدره‌اي، انتشارات قلم، ۱۳۶۰ش، ص۱۹۸.
[۲۶]. کليني، محمد بن يعقوب؛ كافي، مترجم صادق حسن زاده، قم، صلوات، ۱۳۸۸ش، چاپ اول، ج۲، ص۳۷۶.
[۲۷] . همان، ص۳۷۶.
[۲۸] . عاملي، حر؛ آداب معاشرت از ديدگاه معصومان (عليهم‌السلام)، مترجم محمد علي فارابي، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰ش، چاپ پنجم، ص۳۴.
[۲۹] . تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمد؛ شرح غررالحكم و دررالكلم، شرح جمال الدين محمد خوانساري، دانشگاه تهران، ص۸۱۱.
[۳۰] . حراني، حسن بن شعبه؛ تحف العقول، انتشارات جامعه مدرسين قم، ۱۴۰۴ق، ص۳۶۶.

موفق باشید.

سلام دوباره من بسیار ممنونم بابت پاسخهایتان و وقتی که صرف میکنید دوست پسرم میگه که فقط برای کار معطل هست اگه کارش جور بشه امروز میاد ایشان میگن بهم فرصت بده و من هم واقعا دوستش دارم پسر خوبیه همونطور که گفتم خودم هم میبینم که برا کار خیلی تلاش میکنه میگه پدر میگه تا یه کار خوب پیدا نکنی نمیرم خاستگاری به نظرتون من چیکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام مجدد. همانطور که همکار کارشناس ما بیان کردند، بهتر است این رابطه دوستی را خاتمه دهید و از ایشان بخواهید پاپیش بگذارد. اگر در گام اول قطع رابطه مشکل است سعی کنید تا جای ممکن این رابطه را کم و کمتر کنید و به او بفهمانید که دلیل آن چیست. ما امیدواریم که انشالله کار ایشان به زودی درست شود اما توجه داشته باشید که برای جلسه اول خواستگاری یا حداقل یک تماس تلفنی برای این منظور نیازی به داشتن کار نیست. ما میخواهیم جدیت ایشان در اظهار عشق و علاقه به شما و زندگی را در او ببینیم و البته گام به گام به زندگی مشترک نزدیک شویم. بنابراین شما باید مهلتی قرار دهید و بگویید تا این زمان بدون هیچ بهانه ای از طریق خانواده برای ازدواج اقدام کند (اقدام یعنی گام اول، پیشنهاد یک جلسه خواستگاری یا یک جلسه حضوری با خانواده). طبیعتا یکی از مسائل مهم در خواستگاری شغل است و پس از مطرح شدن این موضوع خانواده ها میتوانند با یک مدت زمان مشخص و البته کمک و همفکری به یافتن شغل مناسب هم کمک کنند. ضمنا وقتی شرایط این گونه باشد شما نیز میتوانید علاقه خود برای ازدواج با ایشان را به اطلاع خانواده خود برسانید.
انشالله در مسیر ازدواج موفق باشید.

سلام .خسته نباشید.
من دختری ۱۹ ساله هستم.مدتیست با پسری دوست شده ام که ۷ سال از من بزرگ تر است.من دختری چادری و مذهبی هستم و ایشان هم از این قضیه اگاه هستند و خودشان هم تقریبا عقاید مذهبی دارند.اوایل بنده راضی به ارتباط دوستی نبودم اما به هر طریقی شده من راضی شدم. ما از خیلی لحاظ تفاهماتی داریم، و ظاهرا قصد ایشان از این رابطه ازدواج است. اولا چگونه از درست بودن رابطه ام باخبر شوم؟( این رابگویم چون عقاید مذهبی داریم رابطه نامشروع با هم نداشتیم و نخواهیم داشت و سعی میشود یک دوستی پاک باشد)
سوال دوم چگونه از قصد ایشان برای ازدواج مطمعن شوم ؟
خانواده ها هنوز در جریان نیستند اما اگر من از جدی بودن رابطه مطمعن شوم حتما مادرم را در جریان میگذارم...
سوال اخر اینکه اگر به هر دلیلی حس کردم این رابطه اشتباه است چگونه با او مطرح کنم و بتوانم از رابطه خارج شوم ؟؟
ممنون که پاسخ میدهید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، از این که شهر سوال را امین خود دانستید سپاسگذاریم.
خواهر عزیزم با توجه به این که شما فردی مذهبی و پایبند به اصول دینی هستید عرض میکنم: این رابطه قطعا اشتباه است. از نظر شرعی هم رابطه نامشروع حرام است و هم مهیا کردن زمینه های آن. این ارتباط به ظاهر دوستانه شما علاوه بر این که به لحاظ روحی و روانی در درازمدت به شما لطمه وارد خواهد نمود، مقدمه قدم گذاشتن در مسائل عمیق تر و خطاهای بزرگتر خواهد بود.
این که فرمودید ایشان هم عقاید مذهبی دارند (البته فرمودید تقریبا) درست است اما مهم پایبندی به عقائد و امور مذهبی است. همانطور که میدانید خیلی از انسان های پایبند مذهبی گاهی اوقات در دام اشتباه و گناه می افتند، چه رسد به کسانی که پایبندی درستی ندارند. طبعا مسئله شهوت و (گاهی اوقات) هوسرانی و هوس بازی گاهی اوقات میتواند تمام پایبندی ها و اعتقادات یک شخص را به کنار بزند. به ویژه در آقایان این مسئله بیشتر دیده شده است. در پاسخ سوال دوم شما، باید عرض کنیم اصرار این آقا بر ارتباط و دوستی با شما (با توجه به شخصیت و ظاهر شما) به صورت مخفی از خانواده قطعا امری سوال برانگیز است. برای اطمینان از قصد ایشان ضمن اعلام قطع ارتباط با ایشان، باید مدت زمانی را تعیین کنید (مثلا دو هفته یا یکماه) تا ایشان کاملا رسمی و جدی از طریق خانواده خود، پیشنهاد ازدواج را به خانواده شما مطرح کنند. پذیرش ایشان و اقدام در این راستا میتواند نشانه صداقتشان در قصد ازدواج باشد و در مقابل بهانه جویی و امروز و فردا کردن به دلایل مختلف نشانه روشنی از عدم صداقت ایشان است. قطعا اگر قصد ازدواج در میان باشد ، بهترین کار، آشنایی خانواده ها و خواستگاری و انجام سایر موارد است. طبیعتا اگر دو طرف یا ایشان برای آشنایی بیشتر با شما نیاز به زمان بیشتری داشته باشند میتوانند به صورت رسمی در مراسم خواستگاری این مسئله را مطرح کنند و همین ارتباط سالم و دوستانه را به شکل رسمی و زیر نظر خانواده ها با شما داشته باشند. ضمن این که حتی امکان محرم شدن در این مدت هم وجود دارد.
نکته بعد این که در جریان قرار دادن خانواده و مادرتان پس از ماهها یا بیشتر و کمتر رابطه و نشست و برخواست و بیرون رفتن با ایشان، جدای از همه مسائلی که عرض شد، نوعی بی احترامی به خانواده و نقش بزرگتر ها در مورد ازدواج شماست. شما حتی اگر میدانید مادرتان مخالفت چندانی نخواند داشت، باز هم بهتر است از همان ابتدا ایشان را در جریان بگذارید.
و در نهایت این که رابطه اشتباه را در لحظه ای که متوجه شدید باید قطع کنید، به این دلیل که طبیعت آدمی طوری است که با هر لحظه و ثانیه ارتباط و باهم بودن، دلبستگی و وابستگی او بیشتر می شود.
موفق باشید.

با سلام
من ۲۶ سالمه حدود یک سال با یک خانم رابظه دارم خانم مطلقه و از من بزگتر هستن.ما بهم بشدت وابسته شدیم الان این خانم سنش داره بالا میره و من نگران اینده ایشون هستم ولی وقتی اسم جدایی میاد بشدت ناراحت میشه و حتی گاهی اسم خودکشی رو میاره.من با ناراحتی حاصل از جداییمون هر طوری شده کنار میام ولی یشدت نگران خانم هستم.هر کاری کردم دلش رو بزنم و ازم بدش بیاد نتونستم.توصیه شما چیه که یه جوری جدا شم ازش که کمتر ضربه بخوره؟ازتون خیلی ممنون میشم جواب بدین...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام. متاسفانه آفت روابط خارج از چارچوب زندگی و ازدواج دائم همین دلبستگی ها و وابستگی هاست. طبعا توصیه اول ما آن است که اگر شرایط مناسبی بین شما و خانم حاکم است و تفاوت سنی شما خیلی زیاد نیست و امکان دارد، عقد موقت خود را به دائم تبدیل کنید و با ایشان زندگی مشترک خود را آغاز کنید. اما اگر تفات سنی یا سایر تفاوت ها در ملاکهای ازدواج طوری است که واقعا امکان زندگی مشترک نیست، بهتر است به تدریج این رابطه را کم کنید. تماسهای خود را (هم حضوری هم غیر حضوری) هم از نظر تعداد در روز و هم از نظر مدت زمان تماس، پله پله کاهش دهید تا وابستگی نیز کمتر گردد.

سلام.من ۲۹سالمه.و توی یه رابطه کاملا غلط قرار گرفتم.ولی بیرون اومدن ازش برام سخته داره با روح و روانم بازی میشه.یسری دروغ یسری ریاکاری که بتونه ازم سواستفاده کنه.ولی الان بهم میگه از قبول مسئولیت میترسه.چیکار کنم برام خیلی سخته نبودنش و بودنش هم برام سخته

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، از جوانی با سن و سال شما انتظار می رود با اراده و تفکر و منطق بیشتری نسبت به سنین پایینتر عمل کنید. اگر خودتان هم به این نتیجه رسیدید که رابطه کاملا غلط است، باید آن را پایان دهید. قطعا این کار هم کار بزرگی (در سرنوشت شما) است و هم کار دشواری است اما تحمل سختی قطع این رابطه بسیار بسیار ساده تر از تحمل عواقب ادامه این رابطه خواهد بود. خود را بیش از این در معرض سوء استفاده تفریح و هوسبازی دیگران قرار ندهید. زمانی که کسی از پیشقدم شدن برای ازدواج شانه خالی می کند و بهانه جویی های مختلف میکند و در عوض با ادامه رابطه هیچ مشکلی ندارد، شک نکنید که این یک هوس بازی است. اگر میخواهید مطمئن شوید، به ایشان یک مهلت کوتاه (مثلا دو سه هفته ای) بدهید تا برای خواستگاری و پیشنهاد ازدواج به صورت رسمی و از طریق خانواده اقدام کند. عکس العمل ایشان و البته عمل کردن به این خواسته شما میتواند محک خوبی باشد.
موفق باشید.

سلام من حدود یک سال ونیم هست که با پسری دوست شدم.به قصد ازدواج.ما هردو ۲۰ ساله هستیم و ایشون تا بحال ۴بار موضوع ازدواج را با خانواده اشان در میان گذاشته اند ولی آنها به شدت مخالفت کرده اند.سطح خانوادگی آن ها از ما بالاتر است و من میدانم که هرگز به هم نمیرسیم.با وجود این حتم اما بازهم باهم قرار گذاشته ایم که چند سال صبر کنیم تا سنش بیشتر شود و به سن ازدواج نزدیک تر تا شاید خانوادهاش راضی شوند.اما دلیل اصلی مخالفت آن ها سطح پاییت خانوادگی ماست.ما در دانشگاه باهم هم کلاسیم و این برای من سخت است که ازش جدا شوم درحالی که هرروز با او سر یک کلاسم.تصمیم به جدایی گرفته ام اما نمیدانم چطور این موضوع را به او بگویم و چطور نبودش را تحمل کنم.لطفا راهنمایی کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر گرامی شهر سوال. کلیدی ترین نکته ای که به جای آخر حرف، آن را ابتدا می گویم آن است که اگر میخواهید اذیت نشوید یا کمتر رنج بکشید، این رابطه را قطع کنید. خواهر گرامی، بارها و بارها عرض کرده ایم که روابط دوستانه پیش از ازدواج، چه با هدف تفریح و دوستی و گناه و چه حتی با هدف ازدواج، آسیب های روحی روانی (و گاها جسمی) برای دو طرف رابطه به ویژه دختران دارد. نمونه آن در مورد خود شما، با وجود یک رابطه به اصطلاح دوستانه سالم، بدون ارتباط جسمی و با هدف جدی ازدواج، همچنان شما درحال رنج کشیدن از این موضوع هستید و تا زمانی که این ازدواج سر نگیرد این وضع ادامه خواهد داشت. اگر هم ازدواج صورت نپذیرد که قطعا اوضاع روحی شما و آقاپسر به مراتب بدتر از این خواهد شد. پس بهتر است پیش از این که روابط خود را با جنس مخالف تقویت کنید و پیش از این که این روابط به دلبستگی و وابستگی عاطفی و یا خدای نکرده مسائل جدی تر بکشد، موضوع را به صورت رسمی وارد کانال ازدواج کنید و سعی کنید از طریق خانواده ها هدف را دنبال کنید.
در مورد اختلاف سطح اقتصادی هرچند توصیه کارشناسان، این است که اختلاف سطح نباید زیاد باشد (جدای از مخالفت خانواده ها یا موافقت آنها) و حتی المقدور خانواده ها از نظر مالی و اقتصادی (مانند سایر شرایط) به هم نزدیک باشند. اما لزوما چنین چیزی هم باعث شکست ازدواج نمیشود، بلکه ریسک پایداری ازدواج و موفقیت آن را بالامی برد و احتمال شکست بالا می رود. به هر حال توصیه می شود در صورت تفاوت فاحش در سطوح فرهنگی، اجتماعی، مذهبی، اقتصادی و اموری از این دست، یا تفاوت های خاص شخصیتی (که این مسئله با نظر یک روانشناس و انجام تست و مصاحبه مقدور است)، بهتر است از این مورد صرف نظر نمایید و آینده زندگی مشترک خود را در جای دیگری بجویید.
برای قطع رابطه نیز میتوانید به راهکارهای ارائه شده در ابتدای همین پست یا پست هایی که در این خصوص درج شده مانند زیر مراجعه کنید:
http://www.soalcity.ir/node/1774
http://www.soalcity.ir/node/2657
http://www.soalcity.ir/node/318
برای شما آرزوی سلامت و خوشبختی داریم.

سلام دختر ۲۸ ساله هستم مدت ۱سالو تیم پیش با پسری اشنا شدم اوایل رابطه بسیلر عادی بود باهم بیرون میرفتیم حرف میزدیم چون ادم درونگرایی بود اوایل من بیشتر خرف میزدم خب تا اینکه مدتی گذشت رابطه صمینانه تر شد من اونجا دانشجو بودم و میخاستم برگروم ک ازم خاست بمونم و خیلی هم بهم کمک کرد.کنارم بود احساس مسولیت زیادی داشت نسبت بمن.ما در هر لحظه از شبانه روز باهم در ارتباط بودیم رابطمون یه چیزی بین زت و شوهر و دوس دختر دوس پسر بود.احسهس ارامش و اسایش باورنکردنی کنارش ااشتم و اون هم همینو میگفت تا اینکه بعد از مدتی ازش خاستم تکلیفمو تو این رابطه روشن کنه ک من کجای زندکیشم برعکس چیزی ک از رفتلراش دیده بودم و انتظار داشتم گفت قصد ازدواج نداره و تو اشتباه برداشت کردی.میگه ک از مسولیت پذیری میترسم .مشاوره رفتیم گفت ک ادم بی ثباتیه جدا شو ولی من شدیدا بهش وابسته شدم.بعضی وقتا هم نیگفت ممکنه بعدا قصدم عوص بسه ولی الان ب این نتیجه رسیده ما کلن بدرد هم نمیخوریم .بتظرتون چکار کنم؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!
پرسشگر گرامی،
اگر واقعاً ایشان قصد ازدواج ندارند و شما اشتباه برداشت کرده بودید، سعی کنید به صورت واقعی و منطقی با این مسأله مواجه شوید. البته متوجه هستیم که وابستگی مقداری عرصه را بر شما تنگ کرده است.

در حال حاضر، در جامعه بین افراد روابطی وجود دارد که به قول معروف با جرقه ای آغاز و اکنون به صاعقه تبدیل شده است. طرفین به این نتیجه رسیده اند که اصلا با هم وجه مشترکی ندارند و مدت هاست روزمرگی را تجربه می کنند. اکنون مانده اند چگونه این رابطه بی ارزش را تمام کنند.

این راهکارها شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد.

قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است چون شامل دادن یا گرفتن خبر بدی است که عمیق ترین نقطه ضعف آدم ها به حساب می آید: ترس از اینکه دیگران نمی توانند دوستمان داشته باشند.

متاسفانه اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم: به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.

برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند.

رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟

البته نمی شود برای قطع رابطه دستورالعملی ساده و کم هزینه توصیه کرد اما مجله «روانشناسی امروز» »Psychology Today» منتشر شده در کانادا، هفته گذشته، نکته هایی را پیشنهاد داده است تا به کمک آنها درد و رنج اجتناب ناپذیر قطع رابطه به حداقل برسد و هر دو طرف به لحاظ احساسی صدمه مادام العمر نبینند.

البته فراموش نکنید تلخ تر از همه تلخی های یک رابطه، تن دادن به تداوم رابطه نه به خاطر عشق که به خاطر نگرانی، ترس و دلسوزی است.

۱- مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید

اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با شریک زندگی تان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.

پال فالزون، مدیر یک شرکت خدمات آنلاین یافتن شریک زندگی می گوید: «وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نتفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.»

راسل فریدمن مدیر مرکز مشاوره ای «بهبودی از غم» در کالیفرنیا هم می گوید: «شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد.» این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.

۲- قطع رابطه را رو در رو انجام دهید

یک نکته علمی: آدم ها در روند تکامل به مراوده رو در رو روی آورده اند و این باعث نزدیکی و آرامشی می شود که در رابطه از راه دور ممکن نیست.

در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری».

عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن یا اعلام در فیس بوک می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید. فالزون می گوید: «وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود.»

جان کاکیبو، عصب شناس دانشگاه شیکاگو می گوید: «اگر با ما از راه دور قطع رابطه کنند به احتمال زیاد در یک برزخ احساسی گرفتار می شویم. رو در رو نبودن قطع رابطه، درد ناشی از دست دادن یک رابطه پر ارزش را چند برابر می کند.» بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود.

سوزان نولن – هوکسما استاد روانشناسی دانشگاه ییل هم معتقد است: «در مواقعی که شخص تصویر ناقصی از وقایع اطراف دارد به احتمال زیاد در تفکر غرق می شود. این می تواند باعث سقوط احساسی شخص شود. عده زیادی از کسانی که از این سقوط جان سالم به در می برند به شدت به دیگران بدگمان می شوند و به سختی می توانند به کسی نزدیک شوند.»

رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟

برناردو کاردوچی، استاد روانشناسی در دانشگاه ایندیانا هم می گوید: «وقتی به دیگران اعتماد نداری روی آنها سرمایه گذاری کمتری می کنی. پس آدمی که بعدا باهاش رابطه برقرار می کنی از گناه های یک غریبه – شخص قبلی در رابطه – رنج خواهد کشید.»

جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. جان پورتمن، استاد درس فلسفه اخلاق در دانشگاه ویرجینیا می گوید: «ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد.»

۳- با وقار رفتار کنید

از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.

۴- صادق باشید

اینکه بگویید «دیگر عاشقت نیستم» خوب است اما نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید.اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتعون نگه دارید. جان پورتمن، استاد دانشگاه ویرجینیا می گوید: «مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است.»

روی بامیستر استاد روانشاسی دانشگاه دولتی فلوریدا هم معتقد است: شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.

۵- بی خیال کلیشه های بد مثل «مشکل تو نیستی، منم» شوید

این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است، ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.

۶- شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا

به اعتقاد راسل فریدمن «این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی ... جور دیگری بود.» این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید.

۷- کامل قطع کنید

برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. روی بامیستر می گوید: «اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد فقط با هم دوست باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست.» این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.

۸- موقع خداحافظی قدرشناس باشید

به اعتقاد فریدمن روزنامه نگار آمریکایی خیلی خوب است که هنگام خداحافظی یا رد و بدل کردن آخرین ایمیل ها دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.

۹- به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید

التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. دکتر هلن فیشر، انسانه شناس کانادایی – آمریکایی در تحقیقات خودش متوجه شده است که آدم بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است اما به گفته فیشر، این پروسه به شدت حساس هست و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. «اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود.» فیشر یه توصیه ساده دارد: «هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که باهاش دوست بمانید.»

رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟

۱۰- از عشق سابق، شیطان نسازید

این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.

۱۱- درد را به زور از بین نبرید

بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. پورتمن می گوید: «عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید.» پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.

۱۲- فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید

به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. روی بامیستر می گوید: «عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.» در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجوری فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.

موفق باشید.

با سلام...من دختری بیست ساله هستم.با پسری هم سن و هم رشته خودم تو دانشگاه آشنا شدم...رابطه عاشقانه ای داریم و من به این ایمان دارم ....ولی در طی رابطه مسائلی رو دیدم ک الان یکم سرد شدم...یه بار خودشون ابراز کردن که قبلا از یکی از دوستان من خوششون ميومده...و بارها گفتن ک اون از همه تو محیط دانشگاه زيباتره....یه بارم به خاطر اینک من پوست سبزه ای دارم و مثل بقیه دخترا قرتي نميگردم شکایت کردن و در حدی بود ک ميخاستن رابطه رو تمام کنن ولی بعد چند روز حرف خودشونو پس گرفتن....چند ماه پیش متوجه شدم با دختری در ارتباطن...من پیام های ایشون رو دیدم ولی ایشون اجازه دیدن پیام ها رو ب من ندادن و گفتن این دختر منو دوست داره وگرنه من بهش علاقه ای ندارم فقط میخواستم از لحاظ روحی کمکش کنم...و حتی با این دختر بیشتر از من هم بیرون رفته بود...ولی ارتباط رو وقتی من فهمیدم قطع کرد.....در طی رابطه هم دچار گناهانی شدیم ک بنده خیلی پشيمونم ولی دیگ با توافق طرفین تکرار نشد....اما من نمیتوانم این موضوعات رو برای خودم هضم کنم و کوتاه بیام و یه جورایی باعث سرد شدن من شده....ميخاستم کمکم کنید... اگ هنوز جای اعتمادی هست راهنمایی کنید...من جرائت تموم کردن رابطه رو ندارم ....لطفا همه حوزه راهنمایی کنید....

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!
پرسشگر گرامی،

اگر با این اقداماتی که ایشان داشته، احساس می کنید، فرد محکم و قابل اعتمادی برای زندگی آینده تان نیستند، به هیچ وجه ارتباط را ادامه ندهید.
به نظر می رسد بهترین راه وسط کشیدن پای والدین است!

اما با قرائنی که امروزه در اجتماع دیده می شود، اینگونه روابط را مورد تأیید نمی بینیم!

در حال حاضر، در جامعه بین افراد روابطی وجود دارد که به قول معروف با جرقه ای آغاز و اکنون به صاعقه تبدیل شده است. طرفین به این نتیجه رسیده اند که اصلا با هم وجه مشترکی ندارند و مدت هاست روزمرگی را تجربه می کنند. اکنون مانده اند چگونه این رابطه بی ارزش را تمام کنند.

این راهکارها شما را در راستای خاتمه دان به این نوع روابط کمک خواهد کرد.

قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است چون شامل دادن یا گرفتن خبر بدی است که عمیق ترین نقطه ضعف آدم ها به حساب می آید: ترس از اینکه دیگران نمی توانند دوستمان داشته باشند.

متاسفانه اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم: به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.

برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند.

رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟

البته نمی شود برای قطع رابطه دستورالعملی ساده و کم هزینه توصیه کرد اما مجله «روانشناسی امروز» »Psychology Today» منتشر شده در کانادا، هفته گذشته، نکته هایی را پیشنهاد داده است تا به کمک آنها درد و رنج اجتناب ناپذیر قطع رابطه به حداقل برسد و هر دو طرف به لحاظ احساسی صدمه مادام العمر نبینند.

البته فراموش نکنید تلخ تر از همه تلخی های یک رابطه، تن دادن به تداوم رابطه نه به خاطر عشق که به خاطر نگرانی، ترس و دلسوزی است.

۱- مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید

اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با شریک زندگی تان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.

پال فالزون، مدیر یک شرکت خدمات آنلاین یافتن شریک زندگی می گوید: «وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نتفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.»

راسل فریدمن مدیر مرکز مشاوره ای «بهبودی از غم» در کالیفرنیا هم می گوید: «شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد.» این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.

۲- قطع رابطه را رو در رو انجام دهید

یک نکته علمی: آدم ها در روند تکامل به مراوده رو در رو روی آورده اند و این باعث نزدیکی و آرامشی می شود که در رابطه از راه دور ممکن نیست.

در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری».

عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن یا اعلام در فیس بوک می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید. فالزون می گوید: «وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود.»

جان کاکیبو، عصب شناس دانشگاه شیکاگو می گوید: «اگر با ما از راه دور قطع رابطه کنند به احتمال زیاد در یک برزخ احساسی گرفتار می شویم. رو در رو نبودن قطع رابطه، درد ناشی از دست دادن یک رابطه پر ارزش را چند برابر می کند.» بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود.

سوزان نولن – هوکسما استاد روانشناسی دانشگاه ییل هم معتقد است: «در مواقعی که شخص تصویر ناقصی از وقایع اطراف دارد به احتمال زیاد در تفکر غرق می شود. این می تواند باعث سقوط احساسی شخص شود. عده زیادی از کسانی که از این سقوط جان سالم به در می برند به شدت به دیگران بدگمان می شوند و به سختی می توانند به کسی نزدیک شوند.»

رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟

برناردو کاردوچی، استاد روانشناسی در دانشگاه ایندیانا هم می گوید: «وقتی به دیگران اعتماد نداری روی آنها سرمایه گذاری کمتری می کنی. پس آدمی که بعدا باهاش رابطه برقرار می کنی از گناه های یک غریبه – شخص قبلی در رابطه – رنج خواهد کشید.»

جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. جان پورتمن، استاد درس فلسفه اخلاق در دانشگاه ویرجینیا می گوید: «ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد.»

۳- با وقار رفتار کنید

از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.

۴- صادق باشید

اینکه بگویید «دیگر عاشقت نیستم» خوب است اما نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید.اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتعون نگه دارید. جان پورتمن، استاد دانشگاه ویرجینیا می گوید: «مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است.»

روی بامیستر استاد روانشاسی دانشگاه دولتی فلوریدا هم معتقد است: شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.

۵- بی خیال کلیشه های بد مثل «مشکل تو نیستی، منم» شوید

این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است، ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.

۶- شروع نکنید به تحلیل جزء به جزء ماجرا

به اعتقاد راسل فریدمن «این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی ... جور دیگری بود.» این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید.

۷- کامل قطع کنید

برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. روی بامیستر می گوید: «اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد فقط با هم دوست باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست.» این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.

۸- موقع خداحافظی قدرشناس باشید

به اعتقاد فریدمن روزنامه نگار آمریکایی خیلی خوب است که هنگام خداحافظی یا رد و بدل کردن آخرین ایمیل ها دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.

۹- به تصمیم طرف مقابل اعتراض نکنید

التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. دکتر هلن فیشر، انسانه شناس کانادایی – آمریکایی در تحقیقات خودش متوجه شده است که آدم بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است اما به گفته فیشر، این پروسه به شدت حساس هست و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. «اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود.» فیشر یه توصیه ساده دارد: «هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که باهاش دوست بمانید.»

رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟

۱۰- از عشق سابق، شیطان نسازید

این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.

۱۱- درد را به زور از بین نبرید

بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. پورتمن می گوید: «عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید.» پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.

۱۲- فکر نکنید که بزرگترین عشق روی زمین را از دست دادید

به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. روی بامیستر می گوید: «عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.» در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجوری فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.

موفق باشید.

سلام حدود یکساله با پسری که از بچگی همسایه و همبازیم بوده رابطه علطفی دارم خانوتده هامون با هم خیلی صمیمی هستند و ازینکه ما شماره همديگه داریم خبر دارن و مشکلی هم ندارن اما بعد از یک مدت ايشون به من ابراز علاقه کرد اوایلبا وجود علاقه ای که بهش داشتم خیلی مخالفت کردم بهش گفتم اینکار اشتباهه سعی کردم جلوش بد حلوه کنم اما هرکار کردم تا ثير نداشت اون حتی درباره من با مادرش صحبت کرد الان با چذشت یکسال همچنان عاشقمه منم بهش علاقه مند شدم اما کمکم رابطمون داره به جاهای باریک میکشه تو خیالاتش حرفايي ميزنه که يه مقداری از حدود گذشتست منم با تمام غرورم باهاش همراهی میکنم مدام بهش یاد آوری میکنم که رابطه ممکنه سر انجام نداشته باشه از اين رابطه نزدیک از صحبتمون عذاب وجدان دارم نه میتونم ازش جدا بشم نه دوست دارم گناه کنم شما میگید چیکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی و تشکر از مراجعه شما به شهر سوال.
همانطور که خودتان میدانیدو ما نیز بارها تذکر دادیم، ارتباطات اینگونه اصلا به صلاح شما نیست و شما را دچار آسیب های روحی روانی و حتی گاها جسمی خواهد نمود. البته ظاهرا شما هم اکنون دشواری ها و رنج روحی آن را تحمل می کنید و میدانید منظور ما چیست. این گونه روابط تقریبا بدون برو برگرد، منجر به ایجاد رابطه عاطفی و وابستگی بین دختر و پسر و علی الخصوص دخترخانمها می شود. در نهایت هم جدا شدن ( به هر دلیلی که باشد) برای پسرها و آقایان به مراتب ساده تر از دختر خانم ها خواهد بود و بیشترین آسیب را دختران می بینند.
به نظر ما اگر تمایل به همراهی با ایشان در زندگی آینده و به قول معروف ازدواج دارید، یا حداقل نظر منفی نسبت به ازدواج با ایشان ندارید، بهتر است ارتباط را با ایشان قطع کنید (یا به حداقل برسانید) و از ایشان بخواهید از طریق خانواده به صورت رسمی اقدام کند. در این مدت هم تا زمانی که خانواده ها به توافق کامل نرسیده اند نباید ارتباط خصوصی داشته باشید. اجازه دهید خانواده ها طبق تجربیات و مسائل مرسوم به توافق برسند و همچنین تحقیق کافی نسبت به فرد مورد نظر انجام شود، و سپس با خیال راحت ارتباط خود را به صورت شرعی و عرفی برقرار کنید.
آرزوی ما آرامش شماست.

با سلام
پسری هستم ۲۱ ساله یکسال هست که با دختری ارتباط دارم و در ابتدای رابطه من به او گفتم که فقط تورا برای دوستی مخواهم و او که عاشق من شده بود این حرف برایش بد بود و ضربه روحی بدی خورد و همیشه مرا سرزنش میکرد و من برای بازگشت حال روحی او از هیچ‌کاری دریغ نکردم اما او همچنان مرا سرزنش کرد تا اینکه با دادن قول ازدواج دروغی او کمی حالت روحی او بهتر شد اما من هیچی حسی نسبت به او نداشتم اما کم کم کم وابسته وعاشق اش شدم اما حالا او به دنبال راه هایی است برای پایان دادن به رابطه و من اصرار بر ماندن دارم حالا مبخاهم جدا شوم اما نمیتوانم چکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما. دوست عزیز، اگر سوال اصلی شما راهکار برای قطع ارتباط است، آنچه در ابتدای پست آمده، پاسخ شماست. اما اگر سوال دیگری دارید، باید واضح تر مطرح کنید. از مطالب شما مشخص نیست که بالاخره شما قصد ازدواج دارید یا خیر، اگر قصد ازدواج نداشتید چرا رابطه را شروع کردید، اگر شروع کردید چرا قول دروغین دادید، سن و سال و شرایط اصلی شما و دختر خانم چیست و آیا ایشان قصد ازدواج دارند یا خیر؟ به هر حال لازمه راهکار دادن، داشتن اطلاعات مبسوط و کافی است.
موفق باشید.

سلام ،من چن ماهه با دختری ک شرق کشور هستن و من شمال غرب ب طور کاملا اتفاقی و ب صورتی ک اصن هیچکدوم دنبال دوست نبودیم آشنا شدم الان چن ماهه باهاش آشنا شدم و هر دومون خیلی ب هم اعتماد داریم و نسبت ب هم علاقه ب شدت زیادی داریم، من یک سال از دختر خانوم کوچیک هستم و الان هر دو مون پشت کنکوری هستیم و هر دومون درس خون هستیم ، تا حالام در مورد ازدواج خیلی حرف زدیم و تمام خصوصیات اخلاقیمون ب هم میخوره ،ولی الان ما نمیتونیم تا کنکور اینطوری صبح ظهر شب باهم حرف بزنیم چون کاملا تمرکزمون ب هم میخوره و کلا قید درسو میزنیم و از کارو زندگی میوفتیم ولی ب روی هم نمیاریم ک همچین اتفاقی افتاده و دروغ ب هم میگیم ک امروز خیلی خوب درس خوندیم و الکی تلقین میکنیم بهشم گفتم ک کنکور رتبه دلخواهم نشه حالا هر چقدرم ک دوسش داشته باشم هر چقدرم عاشقش باشم باهاش کات میکنم چون واقعا از ته ته قلبم میخوام خوشبخت شه ولی اون هر بار گفته ک من ب تو ایمان دارمو رتبه میاریو از اینجور حرفا ولی میدونم با این وضع آینده حداقل فردی خوبی نمیتونم داشته باشم و نتونم اونو خوشبخت کنم حالام میخوام در اوج عشق و علاقه ای ک نسبت ب هم داریم باهاش کات کنم میدونم اینطوری پیش بره ن میتونیم کنکورو خوب بیاریم و ن به هم برسیم ، نمیخوام ی زمانی حسرت اینو بخورم ک چ کار اشتباهی کردم نمیخوام عذاب وجدان داشته باشم ک دختری رو بدبخت کردم رف ولی متاسفانه خیلی خیلی خیلی ب هم علاقه داریم و گاهی ب برا اذیت کردنش ب شوخی اسم از کات میارم ب شدت ناراحت میشه چ برسه ک الان جدی جدی یهویی بهش بگم باید کات کنیم چون میدونم ضربه روحی شدیدی میخوره و نمیخوام اتفاق بدی واسش بیوفته لطفا کمک کنین

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم، به شهر سوال خوش آمدید.
دوست جوان، به فکر ازدواج بودن و اقدام برای این منظور بسیار خوب و پسندیده است اما همانطور که خودتان هم اشاره کردید، در روزهایی که تمام تمرکز و انرژی شما باید صرف مطالعه برای موفقیت در کنکور باشد، به صلاح شما نیست. ما در مورد ازدواج خیلی بحثی نداریم چون ظاهرا شما هم سوالی نداشتید، اما به طور کلی بدانید، صرفا با آشنایی دو نفری و مدتی با هم به اصطلاح ارتباط داشتن، نمیتوان به شناخت مطمئنی برای ازدواج رسید و از سوی دیگر این گونه ارتباطات، (همانطور که اکنون هم دچارش شدید) باعث وابستگی های عاطفی شده و همین مسئله و عواقب دیگر آن، موجب پدید آمدن مشکلات روحی و گاه جسمی برای شما و بخصوص دختر خانم می شود. علاوه بر این توجه داشته باشید، که شما در آستانه ورود به دانشگاه هستید و قطعا ورود به محیط جدید با آدمهای جدید و شرایط مختلف، فضاها و تفکرات و موقعیت های جدیدی برای هردوی شما ایجاد خواهد کرد که احتمالا در ارتباطات و قول و قرارهای پیش از دانشگاه شما اختلال ایجاد خواهد نمود.
اما اکنون که به این نتیجه رسیدید این ارتباط را قطع کنید، لازم نیست از مدتها قبل از کات کردن، به دختر خانم هشدار دهید و به اصطلاح توی دل ایشان را خالی کنید تا هر روز که می گذرد حساسیت ایشان هم بالاتر برود. خیلی ساده و بی مقدمه میتوانید ارتباط خود را قطع کنید، به شرط این که هیچگونه ارتباطی وجود نداشته باشد (هیچگونه ارتباط اینترنتی، تلگرامی، پیامکی، تلفنی، حضوری، باواسطه یا بی واسطه و ...). و اگر لازم شد، شماره و آی دی های خود را تغییر دهید. مطمئنا این راه، اندکی سختی در ابتدا برای خودتان دارد، ولی پس از مدتی دشواری آن نیز کمتر می شود.
موفق باشید.

سلام وقتتون به خیر
لطفا به من کمک کنید..من دختری ۱۸ساله هستم که برای کنکور میخونم
یه شب که حوصلم سررفته بود وارد محیط چت روم شدم و باپسری آشنا شدم که بعد ازاون ازطریق آیدی تلگرام وارد محیط تلگرام شدیم و حدودا سه چهارشب مشغول صحبت شدیم
من خیلی عذاب وجدان داشتم وقتی به آسمون نگاه میکردم از خدا خجالت میکشیدم،ازطرفی هم بهم وابسته شده بودیم و قسمتی از این عذاب وجدان مربوط به این بود که اون پسر وابستم شد...وقتی تصمیم به جدایی گرفتم گفت:دلشو شکوندم و از اول نباید میومدم و اینکه خدا جوابمو بده
حتی خودکشی هم کرد که نجات پیدا کرد و حالش خیلی بدشد که خونریزی هم داشت
من پشیمون شدم و دوباره رابطه رو ادامه دادم ولی از خدا خیلی خجالت میکشیدم
تا اینکه گفتم واقعا قطع کنم اون پسره هم به من گفت من وابستت شدم ولی میخوای بری برو منم کلا این رابطه رو قطع کردم و الان عذاب وجدان بسیار بسیار زیادی دارم که چرا وقتی هدف من ازدواج نبود وارد رابطه ای شدم که هم اون وابسته شد هم خودم.
با خودم میگم اگر خدا مجازاتم کنه چی؟
میگم اون پسر منو بخشیده ولی من اون پسر رو این مدت اذیت کردم
خیلی خیلی عذاب وجدان دارم و گاهی با خودم میگم کاش ازحالت بلاک درش بیارم و عذرخواهی کنم
نمیدونم واقعا گیج شدم....چون الانم خودم هم وابستش هستم و از یه طرف عذاب وجدان دارم کاش باهاش میموندم وقتی این همه اذیتش کردم
متاسفانه بهم پیام داده درحد دوستی بمونیم و منم دوباره قبول کردم
دیگه خودمم خیته شدن...من اگرقطع کنم خیلی ضربه میبینه...ادیت میشم و این حس عذاب وجدانی که من دارم نابودم میکنه
لطفا به من کمک کنین...با این حس عذاب وحدان چ کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی و تشکر از مراجعه شما به شهر سوال.
همانطور که خودتان میدانیدو ما نیز بارها تذکر دادیم، ارتباطات اینگونه اصلا به صلاح شما نیست و شما را دچار آسیب های روحی روانی و حتی گاها جسمی خواهد نمود. البته ظاهرا شما هم اکنون دشواری ها و رنج روحی آن را تحمل می کنید و میدانید منظور ما چیست. این گونه روابط تقریبا بدون برو برگرد، منجر به ایجاد رابطه عاطفی و وابستگی بین دختر و پسر و علی الخصوص دخترخانمها می شود. در نهایت هم جدا شدن ( به هر دلیلی که باشد) برای پسرها و آقایان به مراتب ساده تر از دختر خانم ها خواهد بود و بیشترین آسیب را دختران می بینند.
در فضاهای مجازی از این موارد زیاد پیش می آید و حتی در برخی شرایط در فضاهای حقیقی هم از این موارد هست. قطعا، هیچ مسئولیتی بر عهده شما نیست، نه از نظر شرعی، نه اخلاقی و عرفی و نه حقوقی. این گونه ادعا ها در اکثریت قریب به اتفاق موارد، صرفا برای تحریک و ترغیب طرف مقابل به برقراری ارتباط یا عدم قطع ارتباط است.
بهترین کاربرای ایشان، و به ویژه برای خودتان، عدم اعتنا به این گونه افراد و صحبتها و قطع ارتباط با آن هاست.
آرزوی ما آرامش شماست.

با سلام یک سال هست با فردی در ارتباط تلفنی هستیم ولی چون از مشتریان محیط کارهستن حضوری هم یکدیگر را میبینیم ولی تنهایی جایی نرفتیم. ولی تو تلگرام متاسفانه عکس دادیم ولی خونوادم تحت فشار قراردادن منو برا ازدواج ومنم آقا پسر رو دوست دارم ونمیتونم ونمیخوام رابطه رو تموم کنم ولی اقا پسر هروقت میگم این رابطه تا کی اینجوری پیش بره میگه چیزی نمیتونم بگم تا شرایطم مناسب بشه و چندین بار ازش خواستم که منو دوس داره یا نه که گفته آره خیلی دوس داره ولی موندم چیکارکنم تورو خدا راهنماییم کنین من دوسش دارم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
خواهرم، متاسفانه وارد مسیری شدید که میتواند برای شما و سرنوشت شما خطرساز باشد. اگر واقعا نیت هر دو طرف (شما و آقا) ازدواج است، بهتر است کاملا جدی وارد میدان شوید. هرچند دوست داشتن به تنهایی ملاک کامل و درستی برای ازدواج دو نفر نیست و باید از نظر شاخص های مختلف بررسی شوند اما در مورد همین دوست داشتن هم باید مراقب باشید. گفتن ساده جملاتی که نشانه دوست داشتن باشد خیلی آسان است و هزینه و مسئولیتی نمی آورد به همین خاطر خیلی ها به سادگی میگویند دوستت دارم. بنابراین به صلاح شما نیست با خیالپردازی و یا اعتماد بی پایه به چنین ادعاهایی سرنوشت خود را تباه کنید. بهترین کار در حال حاضر، درخواست شما از آقا مبنی بر پا پیش گذاشتن جهت خواستگاری است. برای این منظور هم کاملا جدی برای ایشان یک مهلت تعیین کنید (مثلا دو هفته یک ماه) که اگر واقعا تمایل به ازدواج با شما دارند، حداقل جهت خواستگاری (که خیلی خرج و مؤونه ای ندارد) اقدام کنند. اگر با بهانه های مختلف امروز و فردا کردند و شرایط را نامناسب دانستند یا اصلا قبول نکردند، شما هم باید بفهمید که چنین فردی به درد زندگی و تکیه گاه بودن نخواهد خورد. پس هرچند سخت و دشوار، اما مهر ایشان را از دل بیرون کنید. یکی از نکات جدیت در این مسئله این است که با خانواده خودتان هم رودربایستی نداشته باشید.
موفق باشید.

سلام خسته نباشید.
۲۲سالمه و شش ماه هست که با یک پسری اشنا شدم.خیلی پسر خوبیه واقعا درکش بالاست و خوش اخلاق و مهربونه و قصدش برای ازدواج جدی هست…ولی یه مشکلاتی تو خانوادشون هست که مطمئنم اگه یه روز بیاد خاستگاری خانوادم مخصوصاااااا برادرام اصلا رضایت نمیدن چون روم خیلی حساسن.و این موضوع در اینده باعث میشه هردومون نابود شیم.واقعا نمیدونم چیکار کنم..خودش اونموقع که از مشکلاتش میگفت گفت بیا جداشیم ولی من گفتم نه. بعد از یه مدت فهمیدم فقط همین نبوده و مشکلات دیگه ای هم هست..خیلی دلم میخواد یکی راهنماییم کنه..دوستش دارم ولی عقلم بهم میگه هرچه زودتر جداشیم. هروز و شب دارم به این فکر میکنم که چجوری بهش بگم تا دلش نشکنه و قبول کنه.""حتی نمیدونم موضوع جدایی رو چجوری بهش بگم!!!"" .واقعا خسته شدم لطفا راهنماییم کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، از حضور شما در شهر سوال خرسندیم. ظاهرا خودتان به تصمیم درست و منطقی در قبال این قضیه رسیده اید. هرچند ما از جزئیات مسئله بی اطلاعیم اما این حرف را که شما نیز اشاره کردید تأکید می کنیم که دوست داشتن به تنهایی برای خوشبخت شدن کافی نیست! و قطعا باید برای تصمیم سرنوشت سازی همچون ازدواج، منطقی و عقلانی تصمیم گرفت. ام در مورد نحوه جدایی، طوری صحبت می کنید گویی که زوجی هستید که سالهاست درکنار هم بوده اید!!! قطعا جدایی عاطفی و قطع این گونه ارتباطات کمی دشوار است اما طوری نیست که اصلا نتوانید. کافی است یک روز تصمیم بگیرید دیگر نه تماسی بگیرید و نه تماس ایشان را پاسخ دهید. اگر سخت است میتوانید تعداد تماسها (تلفن، پیام، شبکه اجتماعی و هرگونه تماس) را به تدریج کم کنید. اگر هم ایشان در این مورد سوال کردند، به او پاسخ دهید که به همان دلیلی که قبلا گفته بود جدا شوید... کمی هم در این راه صبور باشید.
موفق باشید.

باسلام وتشکرازشما
من به ایشونگفتم که خونوادم راضی به ادامه این رابطه نیستن و خواستم تموم کنم و ایشون ناراحت شدن ازمن وبه من گفتند که دیگر به محیط کارمن نمی آیند (قابل ذکرهست که ایشون خیلی با کارفرمای من دوست و همدم هستن) ومن ازین بابت ناراحتم واحساس گناه می کنم و ضمنا من هم به ایشون مدامم ابراز علاقه کردم هرچند علاقه من به ایشون واقعی بود ومن خیلی دوسش داشتم و اکنون عذاب وجدان گرفتم میترسم اسیبی به خودش برسونه اون هم منو دوس داشت میدونم اینو ولی شرایط خونوادگیش مناسب نبود .من کسی رو ندارم که درد دل کنم باهاش خیلی در عذابم من گناهکارم دراین رابطه ؟؟؟اخه دلشو شکوندم و اینو بگم من اولین پسری هست که باهاش حرفیدم من اصلا ازین رابطه ها خوشم نمیومد و ازعواقبش مطلع بودم وخونوادم هم به شدت مخالفن ولی علاقه شدیدم به ایشون منو راغب به این رابطه کرد من هدفم ازدواج بود از روزاول هم همینو بهش گفته بودم ولی اون همش میگفت شرایطش جورنیس من عذاب وجدان دارم چیکارکنم ؟
ممنون ازنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام، خواهر گرامی، پاسخ شما همان بود که عرض شد. شما هیچگونه دِینی بر گردن ندارید که بخاطر آن بخواهید نگران باشید. اگر واقعا قصد پایان این وضع را دارید، از قطع ارتباط نهراسید. مطمئن باشید هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، و اگر هم کسی به این سادگی بخواهد بلایی سر خود بیاورد، تصور کنید در مشکلات و شرایط سخت و دشوار زندگی چقدر راحت شکست را خواهد پذیرفت یا مسیرهای اشتباه را خواهد رفت.
عذاب وجدان شما کاملا غیر واقعی و غیر منطقی است.

من احساس می کنم اگر باکس دیگری ازدواج کنم مدیون به اون هستم همش احساس میکنم که اونو بازی دادم ولی به قران اینطورنیس من ازاول به قصد ازدواج باهاش حرفیدم خیلی حالم بده چندین بار ازم درخواست کرد که باهاش بیرون برم ولی من با اینکه دوست داشتم باهاش باشم ولی قبول نکردم ولی عکس داریم چیکارکنم اگه اینبار تماس گرفت یا اس داد جواب ندم؟ خیلی نگرانش هستم توروخدا کمکم کنید نمیدونم شما مشاورمحترم خانم هستین یا اقا؟ در تهرانین؟ میخوام به مشاور مراجعه کنم.اززندگی و ازین دنیا خستم خیلی خسته ونامیدم و دانشجوهم هستم از درس هم خسته شدم

تصویر مشاور شهر سوال

همانطور که عرض شد اگر بحثی از ازدواج به میان کشیده شده باید بخواهید از طریق خانواده به صورت جدی ورود پیدا کنند وگرنه در نیت واقعی ایشان نسبت به ازدواج و تشکیل زندگی، شک کنید. اگر برای خواستگاری اقدام کردند، سپس میتوانید به مشاوره ازدواج بروید.
ما هر آنچه لازم بود عرض کردیم، در نهایت تصمیم با خودتان است.

با سلام و عرض ادب

من پسری هستم ۲۴ ساله و دانشجوی دکترا و شاغل به صورت پاره وقت. سال پیش با دختر خانمی آشنا شدم، ایشان یک سال از من بزرگتر هستند، از ابتدا قصد دوستی داشتیم و قصد ازدواج نبود زیرا من قصد ادامه تحصیل در خارج از کشور را داشتم و باید به سربازی هم میرفتم. اما به مرور زمان شرایط تغییر کرد و من ایران ماندم و رابطه با ایشان خیلی قوی شد و بهم علاقه مند تر شدیم. رابطه متاسفانه به خلوت هم کشیده شد.
اما حالا به خودمان آمدیم و میبینیم که او باید در این سن و سال کم کم ازدواج کند و من هنوز راه طولانی برای ازدواج دارم و از طرفی شرایط خانوادگیم اصلاً برای ازدواج مناسب نیست. با هم صحبت تلخی کردیم و به نتیجه رسیدیم که بالآخره باید جدا شویم، اما خیلی سخت به نظر می رسد زیرا از نظر خلق و خو هم اصلاً با هم مشکل جدی نداریم و به هم علاقه داریم، اما واقعاً ازدواج شدنی نیست.
چکار باید بکنیم؟ یا این که چطور از هم جدا شویم که سختیش را بشود راحت تر تحمل کرد؟

با تشکر از راهنمایی های شما

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما ، به شهر سوال خوش آمدید.
هرچند اما و اگر و ایکاش در مورد وقایع گذشته ، چیزی را تغییر نمیدهد اما تذکر این نکته خالی از لطف نیست که بدانیم بهتر است برای هر رفتار و عملی و قبل از هر تصمیمی کمی بیاندیشیم. به کاری که میخواهیم بکنیم و به نتیجه ای که ممکن است کار ما داشته باشد، برای ما، برای طرف مقابل ما، یا برای اطرافیان و حتی برای اجتماع پیرامون ما!
اکنون هرچند به نوعی این رابطه (به انحراف کشیده شده ) را تمام کردید، اما ما هیچگاه نمیتوانیم از زیر مسئولیت هایی که بر گردنمان است و یا از پیامد رفتارهایمان شانه خالی کنیم. قطعا اگر هم به جای دیگری فرار کنیم، از وجدان خود رهایی نخوایم داشت.
توصیه کلی ما به شما آن است که تمام سعی و تلاش خود را بکنید تا این ازدواج شکل بگیرد. حتی اگر لازم باشد از برخی از اهداف یا آرمانهایی که در ذهن میپرورانید بگذرید. قطعا آینده شما ، کم اهمیت تر از آینده دختری نیست که به شما اطمینان کرد و تمام اعتمادش را به پای شما ریخت (هرچند او هم باید تاوان تصمیم هایی که گرفته را بپردازد). بنابراین اگر به اذعان خودتان، به لحاظ اخلاق و احساس و مسائل دیگر تفاهم و توافق نسبی با هم دارید، بهتر است برخی سختی ها را به جان بخرید و این اعتماد را در زیر یک سقف مشترک و در زندگی مشترک جاری نمایید.
اما اگر بر سوال خود اصرار دارید که چکار کنید راحت جدا شوید؟ باید بگوییم سختی و مهنت در ذات جدایی نهفته است. جدایی پس از سالها در کنارهم بودن به طور طبیعی سخت و جان کاه است. تنها چیزی که اندکی این مسئله را سهل می نماید، قطع ارتباط کامل،گذر زمان، و مشغولیت بعدی در کار و زندگی و ... خواهد بود.
موفق باشید.

سلام
خسته نباشید
دختری هستم ۲۶ ساله یک سالی هست که در محل کارم با یک آقای ۳۲ ساله آشنا شده ام.از همون ابتدا ایشون رفتاری از خودشون نشون دادن که گویای علاقه ایشون به من هست. اوایل برام این موضوع مهم نبود ولی به مرور من هم بهشون علاقه مند شدم.اما اولین باری که در این مورد با هم صحبت کردیم با صراحت تمام گفتن قصدشون یه دوستی عادیه و قصد ازدواج ندارن.چون تا حالا با کسی دوست نشده بودم بلافاصله رابطرو قعط کردم. ولی بعد فهمیدم قبلا یک بار ازدواج کردن و شکست خوردن و نمیخوان دوباره اشتباه کنن...مدتی گذشت ولی باز هم به ابراز علاقه و تمایل خودش نسبت به من ادامه دادن تا این که بعد از چند ماه دوباره نتونستم جلو احساساتمو بگیرم و اجازه دادم که یک رابطه دوستی عادی داشته باشیم.ضمن این که از قبل هم خودم رو برای یک رابطه دوستی آماده کرده بودم زیرا فک میکردم به سن و سالی رسیده ام که بتئنم رابطه دوستی را جوری کنترل کنم که آسیبی بهم نرسه و بتونم خودمو تو این رابطه جنس مخالف رو بهتر بشناسم تا در روابطم موفق تر باشم.....
منتهااااحساس می کنم ای آقا همه خواسته هاشون جنسی هستش. اگر قرار باشد با هم بیرون بریم اگر که نتئنه منو بقل کنه دیگه بیرون نمیاد .
این چیزیه که من احساس میکنم اصلا نمیتئنم بفهمم دقیقا منو برا چی می خواد ...باورم نمیشه که این همه احساسی که از خودش نشون میده واسه نیاز جنسیش باشه ...به ویژه این که پای احساسات خودمم در میون هستش... واقعا کلافه و خستم.....
هر باری که در مورد این جور مساعل بهش شکایت میکنم میگن من چیز زیادی نمیخوام بقل کردنت از روی دوست داشتنته وگرنه هیچ خواسته اضافی دیگه ایی ازت ندارم و من زیادی حساسم رو این جور مساعل....
الان یک ساله که در محل کار همه جور کاری برام انجام میده و بهم اهمیت میده و علاقش مشخصه. جوری که هر کسی بیبینه میفهمه ..ولی چند ماهی هست که تلفنی و رسمی دوست هستیم ....یک بارم بیشتر بیرون نرفتیم.. هر باری که من به خطر شک هام رابطرو تموم میکنم خودش دوباره با کارهاش منو منصرف میکنه و دوباره منو سر دوراهی میشونه.....
به خاطر ازدواج بد قبلیش دلش نمیخواد دوباره اشتباه کنه و به همین دلیل نمی خواد زود به کسی پیشنهاد ازدواج بده....
نمیدونم چیکارکنم این رابطرو پررنگش کنم یا بی خیالش بشم؟
با خودم میگم شاید من اشتباه میکنم و زیادی حساسم شاید بعدا به خاطر قعط این رابطه و از دست دادنش پشیمون بشم....
ولی اگه اون فقط وفقط بخواد به یه بقل فکر کنه داغون میشم......
اصلا نمیتونم بفهمم چی تو سرش میگذره.....
منو دوست داره منم دوسش دارم ولی هر بار به خاطر دودل شدن من و خواسته به نسبت کوچیک اون رابطمون کدر میشه....
ترو خدا راهنماییم کنید...
خستم...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر شهر سوال.
خواهرم، با توجه به سوال شما ، اکنون به بحث حلال و حرام و توصیه به انجام این رابطه یا منع آن نمی پردازیم. رعایت حدود شرعی با خودتان است. تصمیم نهایی هم در شروع و یا ادامه ارتباط (شرعی) با هر فردی در نهایت با خود شماست.
اما این نکته را به نوعی گوشزد می کنیم که توجه داشته باشید، اکثریت قریب به اتفاق مردان، با هدف رفع نیاز جنسی به سراغ جنس مخالف می آیند و یا حداقل مهمترین نیازشان، که برای رفع آن به رابطه ای اقدام می کنند نیاز جنسی است. این مسئله تا حد زیادی در مردان ذاتی است. البته هستند کسانی هم که اینگونه نیستند اما بخش بسیار کوچکی از مردان را تشکیل می دهند. این درحالی است که زنان مهمترین هدفشان از ارتباط، ارضای نیازهای عاطفی است و نیازهای جنسی یا بخش کمتری را تشکیل میدهد و یا گاهی هیچ جایگاهی در نظر آنان ندارد. خب با این اوصاف میتوانید نتیجه بگیرید که به طور طبیعی هرکدام از دو جنس ،برای رسیدن به هدف اصلی خود، از دریچه هدف مطلوب طرف مقابل وارد شود.
همانطور که عرض شد این قاعده کلی است و میتواند استثناء هم داشته باشد.
اکنون تصمیم با خود شماست. موفق باشید.

سلام، من تو دوران نوجوانی با پسری دوست شدم که تلفنی با هم حرف میزدیم ولی بعد از مدتی خانوادم فهمیدن و من رابطه و رو قطع کردم و اون همیشه دنبال این بود که باز باهام رابطه رو شروع کنه الان هر دو ۲۹ ساله هستیم و اون دیپلم داره و من دکترا نمیدونم چرا و چی شد که چند ماه پیش که منو تو یه صفحه اجتماعی پیدا کرده بود بهش ج دادمو و بعد دوباره رابطمون شروع شد
خانواده اونا از نظر خانواده من قابل قبول نیستن ومن مطئنم که اشتباه کردم ولی وقتی بهش گفتم که میخوام باهات قطع رابطه کنم خیلی بد برخورد که تو منو تو نوجوانی کشتی و الانم داری میکشی و اگه من نتونستم درس بخونم باعث اون تو بودی و ...و من مجبور شدم دوباره ادامه بدم و الان ماههاست که همین اتفاق تکرار میشه هم عذاب وجدان دارم که باعث آزارش شدن و هم دیگه واقعا همه رفتاراش برام تنفر انگیز شده با اینکه همیشه من اخلاقم بده و اون داره قربون صدقم میره و هم میترسم که عکسهایی که بهش دادمو وسیله انتقام کنه و بخواد ازم انتقام بگیره شهر ما خیلی کوچیکه و واقعا آبرویی برام نمیمونه
واقعا نمیدونم چطوری این رابطه رو ترک کنم افسرده شدم همیشه سعی میکنم ازش فرار کنم ولی نمیشه خسته شدم نمیدونم چیکار باید بکنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
در خصوص ارسال تصاویر و در اختیار قرار دادن عکسهای خصوصی تان ، همانطور که خودتان نیز اکنون پی برده اید واقعا اشتباه کردید و این بی احتیاطی ای است که باید از ابتدا متوجه آن می بودید و فکرش را می کردید. برخی از اشتباهات هم جبران ناپذیرند. گمان نکنم در حال حاضر باتوجه به این پچیدگی و در عین حال سرعت و سهل الوصولی ارتباطات و تکنولوژی هیچ راهی برای حذف یا نابود کردن کامل این گونه اطلاعات وجود داشته باشد، مگر این که دارنده اطلاعات، خودش بخواهد آن را از بین ببرد.
اما در مورد ارتباط ، اگر اقدام شما به برقراری این ارتباط به امید و با هدف ازدواج نبوده که کاری واقعا بیهوده و خطرناک بوده است، به خصوص با توجه به وضعیت کنونی شما به لحاظ اجتماعی و فرهنگی. اما اگر بحث ازدواج در میان است، با همین اطلاعات مختصری که به ما ارائه دادید ما توصیه نمیکنیم به این وصلت، اما بهتر است اجازه دهید ایشان به صورت رسمی به خواستگاری بیاید. شاید برای رهایی از دغدغه فکری شما هم این کار، بهترین راه باشد.
پس، حتی اگر ایشان چنین قصدی ندارند، شما برایش شرط بگذارید و مهلتی تعیین کنید که باید به صورت رسمی و از طریق خانواده برای خواستگاری و پیشنهاد ازدواج اقدام کند. این کار (حتی اگر شما واقعا بدانید که خانواده شما مخالفند و حتی اگر خودتان هم تمایلی به ازدواج نداشته باشید به هر دلیلی) باعث می شود که به صورت رسمی ایشان به خواستگاری بیاید و به صورت رسمی هم پاسخ بگیرد. در این حالت، هم افشای تماس شما با ایشان برای خانواده کمی توجیه پیدا می کند و هم احتمال سوء استفاده ایشان از روابط و عکسهای قبلی شما هم کاهش میابد. البته لازمه این کار جدیت شما و قطع ارتباط با فرد مورد نظر است.
موفق باشید

سلام
من دختری ۱۹ ساله هستم مدت ۷ماه با پسری ۲۱ساله در ایسنتاگرام آشنا شدم که ازقضا دریک شهر و نزدیک هم هستیم.
اوایل من خیلی حس خوبی به ایشون داشتم و تحسینش میکردم بابت اخلاقای خوبش،هنوز هم اگر قرار باشه از ایشون بگم فقط اخلاق و رفتارای خوبشه چون برای من کم نذاشت تو این مدت و دل پاکی هم داره اما مسئله اینه که حس میکنم برای من در آینده خیلییییی موقعیت های بهتر هست و فکر میکنم که ایشون برای من کمه درواقع،اطرافیانم هم همینو بهم میگن چون من خودم دختری چادری با خانواده ای مذهبی هستم.
ایشون در حال حاضر بیکاره سربازی نرفته و اینکه قصد ادامه تحصیل نداشت اما بخاطر رسیدن به من قصدشو داره و دنبال کاراشه حسابی چون واقعا منو دوس داره و خانوادش و تمام اطرافیانش در جریانن
مشکل من در حال حاظر اینه که سرد شدم و دیگه علاقه ای بهش ندارم چون کیس مورد نظر من نیست این آقا
از شما میخوام کمکم کنین چه تصمیمی بگیرم ضمن اینکه این آقا همیشه به من میگه نمیذارم کات کنی تحت هیچ شرایطی و من از بچه بازی یا اقدامات احساسی ایشون در مقابل پیشنهاد کات کردنم میترسم چون خانوادم در جریان نیستن وکاملا با روابط این چنینی مخالفن همچنین دلم براش میسوزه که کلی امیدو آرزو داره برای ازدواجمون و من نمیتونم تو ذوقش بزنم:(

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
همانطور که خودتان هم به نوعی اشاره کردید و توجه دارید، در مورد موضوعات سرنوشت ساز زندگی، نمیتوان با نگاه صرفا احساسی و لحظه ای و مقطعی تصمیم گرفت! به ویژه در خصوص ازدواج که شاید مهمترین اتفاق و تصمیم برای هر فرد در طول زندگی اش باشد. پس این نکته را هم خودتان بدانید و هم به دیگران گوشزد کنید (ازجمله آن آقا).
نکته مهم دیگر این است که این ارتباط را بایستی به حداقل ممکن برسانید و در صورت امکان آن را قطع کنید. به ویژه که اکنون صحبت از ازدواج و زندگی پیش آمده است.
حال اگر قرا رباشد به ازدواج فکر کنید، با توجه به صحبت قبلی، بدون درنظر گرفتن صحبتها و ارتباطات پیشین و شناختی (که کاملا خام و سطحی) از یکدیگر داشته اید، باید با آن برخورد کنید. به آن آقا هیچ قولی ندهید. اکنون شما میتوانید (تأکید میکنم میتوانید) قطع ارتباط کنید برای همیشه و پاسخ رد را خودتان بدهید، و میتوانید پیشنهاد دهید ایشان در صورت اصرار به ازدواج با شما، فقط و فقط از طریق خانواده شان اقدام کنند و به صورت رسمی به خواستگاری بیایند (یا هر طور که خانواده ها صلاح میدانند). و این نکته را هم بدانند که با ایشان مانند کسی که برای اولین بار آمده برخورد خواهد شد. واقعا هم شما باید همین کار را انجام دهید. با سپردن امور به دست خانواده، اجازه دهید شرایط کلی و جزئی را مطرح کنند، سپس تحقیقات کامل به عمل بیاید (به هیچ وجه به شناخت واطلاعات خودتان تکیه نکنید)، و البته قاعدتا نظر شما هم پرسیده خواهد شد، که در همان زمان نظر خود را هرچه که خواهد بود، اعلام می کنید.
توجه داشته باشید که احساساتی برخورد کردن از سر دلسوزی یا تو ذوق نزدن و ... در این مسئله اصلا جایی ندارد. صد البته اگر وصلت صورت بپذیرد حساب کار فرق می کند و برخورد شما با کسی که همسر شماست قطعا متفاوت خواهد بود. نه شرعا و نه عرفا و قانونا هیچ حقی از آقا بر گردن شما نیست که بخواهید بخاطرش احساس گناه کنید یا با وجود عدم تمایل، پاسخ مثبت بدهید. این مسئله را کاملا منطقی و با مشورت بزرگان دنبال کنید.
موفق باشید.

سلام.
من دختری۱۹ساله هستم،دوسال پیش با پسری که۹سال از خودم بزرگترهست اشنا شدم در شبکه ی مجازیوتا به امروز باهم دررارتباط بودیم
از اول این سال من میخوام از ایشون جدا بشم چون مشکلات زیادی سر راه داریم و هیچوقت منتهی به ازدواج نمیشه
ولی اون خیلی اصرار میکنه و به خودش اسیب بدنی میزنه و من از ترس این مجبورا با روی خوش باهاش برخورد میکنم..
درسته ازش خوشم میاد ولی بالاخره وقتی اینده ای درکار نیست چرا باید باهاش حرف بزنم..
هر موقع بهش میگم میخوام جدا بشیم یا به خودش اسیب میزنه یا خیلی عصبی میشه و با من خیلی بد برخورد میکنه و من چیزی نمیگم
که بلکه تموم شه همه چی ولی فرداشبازدوباره میاد قسم میخوره معذرت میخواد جواب که نمیدم باز به خودش اسیب میزنه..اوایل اصلا اینطور نبود ولی حتی گاهی
وقتی حرف جدایی میزنم کفر میگه..من اصلا نمیدونم چطور راضیشون کنم به جدایی...
خیلیباهاشون حرف زدم که مشکلات ما اینها هست..وابستگی زیاد تو هست..خانواده هامون هست ولی باز هم قبول نمیکنه ونهایت یه روز خبر نمیگیره فرداش دوباره
اس و زنگ میزنه التماسم میکنه..از طرفی هم من نمیخوام دلش رو بشکنم..
میشه راهنماییم کنین؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم.
خواهر گرامی، اگر سوال از چگونگی قطع ارتباط عاطفی باشد، تا حدود زیادی پاسخ در متن ابتدایی این پست وجود دارد. پس به همان مراجعه کنید.
اما در خصوص موردی که شما با آن مواجهید، هرچند خودتان به دلایل مختلفی به این نتیجه رسیده اید که این فرد به درد شما نمی خورد و این وصلت نتیجه نخواهد داشت (و دوست داشتن تنها کافی نیست)، اما باز هم ما تأکید می کنیم این مورد به درد شما نمی خورد. جدای از شناخت بسیار ناقص و سطحی که در این مدت به دست آورده اید و قابل اعتماد نیستند، اکنون که زندگی یی تشکیل نشده رفتارهایی از این آقا سر می زند که شما از ترس به ادامه رابطه رضایت می دهید!!! پس تصور کنید که پس از ازدواج و در مراحل مختلف زندگی ، سختی ها و دشواری های اقتصادی، اختلافات احتمالی خانوادگی، تفاوتهای اعتقادی و فکری و ...هزاران مسئله ریز و درشت دیگر که بایستی دو زوج با منطق و تفاهم و تفکر آنها را پشت سر بگذارند، ایشان چه عکس العملی خواهد داشت!!! قطعا این رفتار پرخاشگرانه و تکانشی ایشان مشتی از خروار آینده است!
اما این که چگونه به این رابطه پایان دهید. ابتدا باید بدانید که دلسوزی در اینجا هیچ جایگاهی ندارد. شما دونفر در این رابطه (نادرست) هیچ حق شرعی، عرفی و اخلاقی یا قانونی بر یکدیگر ندارید. بنابراین هیچ جای دلسوزی نیست. حتی اگر ایشان خدای نکرده دست به خودکشی بزند شما به هیچ وجه مقصر نخواهید بود.
اما برای قطع این ارتباط دو راه دارید: یک این که تمام راههای ارتباط با ایشان را قطع کنید ، نه به صورت حضوری نه تلفنی و نه پیامکی و مجازی و .... هیچگونه راهی برای تماس نباشد، حتی اگر لازم شد شماره خود را تغیی دهید یا به مدت طولانی (مثلا یک سال یا بیشتر ) آن را کنار بگذارید.
دومین راه آنست که به ایشان بگویید به صورت کاملا رسمی و از طریق خانواده برای خواستگاری از شما و مطرح کردن خواسته خود اقدام کنند (فقط از طریق خانواده ها) و برای این مسئله هم یک مهلت کوتاه قرار دهید. و بگویید در غیر این صورت از ارتباط و قول و قرار با ایشان معذورید. با این کار هم از مخفی کاری اجتناب می کنید و هم ایشان محک زده می شود. و فرصت بهتر و بیشتر برای شما جهت تحقیق وجود دارد. اگر هم پاسختان از قبل مشخص باشد از این طریق میتوانید به صورت رسمی از طریق خانواده ها پاسخ منفی خود را اعلام کنید.
البته قطعا هر کدام از این مسیر ها سختی های خود را خواهد داشت. بالاخره وقتی مسیری را اشتباه می روید باید تبعات و دشواری های برگشت از آن مسیر یا رسیدن به مسیر اصلی و درست را به جان بخرید!
موفق باشید.

باسلام . چند ماه پیش دختری را خیلی دوست داشتم. باور داشتم که علاقه من یک طرفه است اما مدت ها بعد فهمیدم که خیر اینطور نبوده است اما دوست صمیمی خودم رفت سراغ دختره من هم الان چندین ماهه که به اون دختر فکر میکنم آیا به نظر شما درسته بازهم سراغش برم.

تصویر مشاور شهر سوال

خیر درست نیست.

سلام
دختری ۱۸ ساله هستم ک ب مدت ۱۰ ماه با پسری ۲۰ ساله در فضای مجازی با اصرار ایشون دوست شدم،واقعا اخلاق خوبی دارن اوایل خیلی رابطه ی خوبی داشتیم ک بعد از مدتی ایشون گفتن نمیخواد من ضربه بخورم اگر بهم نرسیم ج احساس منو نمیتونه بده و تموم کردیم در صورتی ک من واقعا ب ایشون علاقه مند بودم اون موقع؛این اتفاق چندبار افتاد دوباره برمیگشتیم ک دفه اخر بعد از ۲ ماه من ی پیام براش فرستادم این پ مسبب این شد ک دوباره برگردیم البته اون اینجوری خواست گفت میخوام تلاش کنم شاید بشه واینکه پشیمونم
اما الان ک عاقلانه فک میکنم میبینم چ تفاوتایی داریم ک شاید هیچوقت درست نشه خانواده ایشون از خانواده من پایین ترن و من مطمعنم بعده ها باعث دردسر میشه
میخوام تموم کنم هم بخاطر خودم هم خانوادم چون متعصب هستند و دلم نمیخاد اعتمادشونو از دست بدم اما نمیتونم با اینکه پسره خوبیه فک میکنم ب فکر انتقام بیفته
لطفا راهنمایی کنید چکار کنم ک خیلی راحت و منطقی این رابطه تموم بشه

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و عرض خیرمقدم.
خواهر گرامی، متاسفانه این نوع رابطه نه تنها سودی برای شما نخواهد داشت، بلکه به همین شکل (کجدار و مریض) ادامه خواهد داشت و در نهایت با صرف انرژی روانی بسیار، هر دوی شم خسته و کلافه ، یا به یک تصمیم اشتباه و خطا تن میدهید و یا جدا خواهید شد. پس بهتر است از ابتدا مسیر را درست طی کنید.
اکنون بهتر است به ایشان بگویید که تصمیم دارید تا تکلیف خودتان را مشخص کنید. تا یک زمان مشخص (مثلا یک ماه دیگر) به ایشان فرصت و مهلت دهید تا به صورت رسمی و از طریق خانواده (بزرگان خانواده) پیشنهاد ازدواج را با خانواده شما مطرح کنند. ضمنا بگویید تا جای ممکن سعی میکنید نظر خانواده تان را در این جهت تأمین کنید. شما در این مدت هم هیچگونه ارتباط دیگر (تلفن یا پیامک یا پیام یا ...) نباید داشته باشید. در این صورت ایشان اگر در مورد شما و زندگی با شما (و حرفهایشان) صادق و جدی باشند کاری می کنند، وگرنه (اگر به هر بهانه ای این مسئله را بخواهند مدام به تأخیر بیاندازند) بدانید یا در تصمیم خود جدی نیست و یا چنین فردی به درد زندگی نمی خورد. اگر هم اقدام کردند، که طبق روال، پیش می روید. یا جواب منفی یا مثبت، در صورت مثبت، تحقیقات و بررسی، یا جواب منفی یا مثبت، در صورت مثبت توافقات خانواده ها و .... تا آخر.
موفق باشید.

سلام راستش من دختری ۱۸ ساله هستم و ۴سال است باپسری دوست شده ام،واقعا دوسش داشتم ولی بافکرکردن به اینکه واقعا به هم نمیخوریم و سطح خانواده ها متفاوته دلسردشدم و میخوام باهاش تمام کنم ولی نمیدونم بهش چی بگم و ازطرف دیگه نگران آیندم هستم.
لطفا راهنمایی کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلا خدمت شما خواهر گرامی. به شهر سوال خوش آمدید.
به این نکته توجه کنید که شما با ایشان ازدواج نکرده اید. رابطه به اصطلاح دوستانه ای داشته اید که طبق نظر کارشناسان مشاوره، مذهبی و به لحاظ فرهنگی رفتاری نادرست بوده است. پس برای پایان دادن به یک رابطه یا رفتار نادرست نباید به دنبال توجیه و دلیل باشید. اگر به این باور برسید که کار شما درست نبوده است، کات کردن یک تصمیم درست خواهد بود.
موفق باشید.

سلام.من حدودا دو سال پیش با پسری آشنا شدم و طی صحبت ها و تماس تلفنی هایی که داشتیم به هم علاقه مند شدیم.ما هردو در شهر دیگه ای دانشجو بودیم و چن باری هم باهم بیرون رفتیم.ما هردو واقعا عاشقانه همدیگه رو دوست داشتیم و قصدمون ازدواج بود.ایشون مسئله ازدواج رو با خانوادشون مطرح کردن ولی اونا بشدت مخالفت کردن.دلیل اونا درواقع سطح پایین تر خانواده ما نسبت به خودشون بود.اونا با خود من یا با مامان و بابام مشکلی ندارن مشکل اونا شغل پایین بابا بزرگم یا عمه من یا مشکل خانوادگی که با داییم دارن هست.ولی برای که پسرشون رو قانع کنن گفتن سنت کمه و باید درس بخونی و سربازی بری و کار پیدا کنی.حتی این اقا پسر بهشون گفت این راه ها رو برم بعدش موافقت میکنین اونا بازم گفتن نه و شما در حد هم نیستین و موقعیت های بهتری واست هست.این مسئله واسه من و آقا پسر خیلی سخت بود.چندین بار گفت و هردفعه مخالفت.در همین حین واسه من خواستگار اومد و خونوادم گفتن باید ازدواج کنی.با کلی گریه و سختی از عشقم جدا شدم و اونم کلی توصیه های ازدواج بهم کرد و جدا شدیم.واسه هردومون واقعا سخت بود.من نامزدی کردم.ولی این نامزدم واقعا دنیا رو واسه من تیره و تار کرده بود.اخلاق خیلی بدی داشت.از همون روز اول از من میخواست نیاز جنسیشو برطرف کنم و هربار میگفتم نه قهر میکرد با من.چند بار مجبورم کرد واسش عکس بفرستم و من احمق هم چون واقعا روحیه نابودی داشتم و حوصله قهر کردنا و حرفاشو نداشتم واسش فرستادم.بعد از ۳ هفته نامزدی دیدم نمیتونم باهاش ادامه بدم و با نظر خونواده نامزدی رو بهم زدم.اون بهم گفت همه عکسا رو پاک کرده ولی این کابوس عکس ها تا همیشه با منه.حتی بهش گفتم اگه کسی از قضیه عکس ها با خبر بشه خودمو میکشم و وجدانش راحت نمیمونه و اون قسم خورد هیچوقت حرفی نزنه.من نامزدیم بهم خورد و تا عشقم اینو فهمید به من پیام داد و رابطه ما از سر گرفته شد.منم که دیگه واقعا ضربه بدی خورده بودم واقعا به حضورش محتاج بودم.واسش دردد میکردم و از سختی های این دوران میگفتم و اون دلداریم میداد.واقعا که خیلی خوب و مهربونه.ما الان با هم کلاسی هستیم توی دانشگاه.ما همچنان میدونیم که بهم نمیرسیم.ولی جدایی واسمون خیلی سخته.نه میتونم ازش جدا شم نه میتونم باهاش ادامه بدم.ارتباطمون و کمتر کردیم ولی نمیتونیم قطعش کنیم.یوقتایی اون سرد میشه توی برخورداش و یوقتایی من.اما شک ندارم واسه هم میمیریم و این رفتارا فقط واسه سرد کردن طرف مقابله.در مورد اون نامزدم هم چن ماهی میشه که دوباره نامزدی کرده و من امیدوارمبا رفتن دنبال زندگیش منو کلا فراموش کنه و کاری نکنه که پشیمونی به بار بیاد ولی هنوزم ازش میترسم.حالا واقعا خستم از این زندگی.دلم یچیزی میگه و عقلم یچیز دیگه.چیکار کنم کلا رابطم باعشقم قطع شه و بر ترسام غلبه کنم و بهآینده امیدوار باشم؟اگه موقعیت ازدواجی الان واسم پیش اومد ازدواج کنم؟پشیمون نمیشم؟میتونم فکر عشقمو از سرم بیرون کنم با زادواج با شخص دیگه ای؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و خیرمقدم خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
خواهرگرامی، شما در انتهای مطالبتان سوالاتی را مطرح کردید که به واقع ما باید بپرسیم و شما باید پاسخگوی آن باشید. این که پشیمان میشوید یا خیر یا میتوانید فکر به قول خودتان عشقتان را از سر بیرون کنید، سوالی است که خودتان باید پاسخگوی آن باشید. متاسفانه شما طوری داستان زندگی تان را تعریف کرده اید که گویا خودتان به عنوان محور داستان و یک انسان بالغ و عاقل، هیچ گونه اراده ای از خود نداشته و ندارید. و این درست نیست. البته ممکن است انسان به خاطر برخی شرایط و عوامل بیرونی دچار تغییر و تحولاتی بشود یا تصمیماتش تحت تأثیر برخی عوامل قرار داشته باشد اما این به هیچ وجه مسئولیت خود انسان را از او سلب نمی کند و در نهایت هم تصمیم گیری و انتخاب با خود اوست.
این شما هستید که تصمیم می گیرید با همکلاسی خود رابطه برقرار کنید، به درخواست او پاسخ دهید و این ارتباط را حفظ کنید. این شما هستید که میتوانید این ارتباط را قطع کنید، نه شخص دیگری. ممکن است خانواده شما در مورد ازدواج شما اثرگذاری داشته باشد اما در نهایت این شما هستید که تصمیم خواهید گرفت. به نظر نمی رسد تا زمانی که شما نخواهید یک رابطه را از بین ببرید، کاری از کسی بر بیاید، چه مشاور و چه شخص دیگری. در این صورت حتی اگر ده بار هم شما ازدواج کنید ولی نخواهید رابطه خود را با دیگری از بین ببرید، احتمالا تعهدی به ازدواج قبلی هم نخواهید داشت. بنابراین بهتر است ابتدا تکلیف خودتان را با خودتان روشن کنید. اگر قرار است شما با شخصی که از او به عنوان عشق نام می برید، باشید و زندگی کنید، کسی که همیشه به او فکر کنید و با او صحبت کنید و پیام رد و بدل کنید و ... پس بهتر است تن به ازدواج دیگری ندهید. چون با این کار هم خود را دچار مسائل حاشیه ای و دردسرساز خواهید کرد و هم خانواده و اطرافیان خود را به زحمت خواهید انداخت. به جای آن بهتر است تلاش و سرمایه گذاری خود را بر سر همان عشق اول خود صرف کنید و بر ازدواج با او پافشاری کنید، البته ناگفته نماند این پافشاری و تلاش بیشتر بایستی از سوی آقاپسر باشد. وگرنه، نشان از یک عشق یکطرفه و بی ثمر خواهد بود. طبیعتا انتخاب این راه، با توجه به مخالفتهای خانواده، آسان نخواهد بود و علاوه بر موانع و دشواری ها، زمان بر خواهد بود، اما در نهایت این کار ، شدنی است.
موفق باشید.

سلام و خسته نباید...پسری ۲۱ ساله هستم ۲سال با دختری که ۲ سال از خودم کوچیک تره دوست هستم..به رودربایستی عرض کنم بنده از لحاظ ظاهری و مالی چیزی کم ندارم و حتی یکی از به روز ترین اتومبیل هارو سوار میشم...طی این دوسال که با این خانوم بودم بنده دانشگاه میرفتم و ایشون دبیرستان بودن ..من در یک محیط مختلط بودم بهترین پیشنهاد هارو از اطرافیان داشتم ..اما یک لحظه پام نلغزید بخاطرش از بهنرین تفریحاتی که یک پسر میتونه تو این سن سال داشته باشه زدم ..با وجود شرایط و موقعیتی که داشتم خیلی زمینه های روایط با ادمای مختلف برام فراهم شد اما هرگز خیانت نکردم...تا اینکه این دوسال گذشت و این خانوم رفت دانشگاه هنوز دو ماه نگذشته به من خیانت کرد..و به لطف خدا دستش برام رو شد..حالا بر گشته گریه میکنه التماس میکنه که پشیمونم قول میدم برات جبران کنم قسم میخورم اشتباه کردم بچگی کردم نفهمیدم میگه فقط بهم یه فرصت دیگه بده و از این صحبتا...حالا شما میگید چیکار کنم؟ اعتماد کنم ایا ؟ اطرافیانم میگن این کا رو نکن ذات ادم ها هیچوقت عوض نمیشه..نظر جنابعالی چیست؟
ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما دوست عزیز، کاربر محترم شهر سوال.
دوست عزیز، پاسخ سوال شما بستگی به چند نکته دارد، این که آیا واقعا قصد شما از این ارتباط ازدواج است یا صرفا تفریح و لذت چند روزه و چند ماهه با ایشان؟ آیا تصمیم شما از ازدواج نزدیک است یا خیر؟ این که روحیه و شخصیت شما در مورد این مسائل چگونه است، حساسیت متعصبانه دارید یا خیر به راحتی از این خطاها چشم پوشی میکنید؟ و این که واقعا آیا این دختر خانم، با همین رویه کار می کند یا صرفا یک خطا بوده و در هر دو صورت دلیل آن چه بوده است؟ ضمنا اطلاع از زمینه های فرهنگی خانواده شما و ایشان هم میتواند به پاسخ کمک کند.
اما، اگر فرض کنیم شما انسان معتقد و متعهدی هستید و نیت شما ازدواج بوده و هست، با این سن و سال، شاید بهتر باشد فعلا ایشان (و هر مورد دیگری) را رها کنید تا زمانی که به صورت جدی تصمیم و شرایط ازدواج داشته باشید.
موفق باشید

سلام خدمت شما
پسری هستم دانشجو ...حدود ۲ ماه هست که با یکی از همکلاسی های دانشگاه آشنا شده ام... در این دوماه شناختی تقریبا زیاد از هم دیگه به دست آوردیم... و تقریبا قرار به ازدواج گذاشته بودیم...رابطه ما اصلا در حد تماس نبوده و فقط به صورت متنی ....یا همان کلاس های دانشگاه... بعد از این مدت حس میکنم که به درد هم نمیخوریم...ولی خیییلی دختر به من وابسته شده...بی نهایت زیاد و خیلی نگرانم که بعد از جدایی ممکنه چه ضربه ای بخوره...نمیدونم چیکار کنم الان؟
متشکر
یه دنیا ممنووون...

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام.
دوست عزیز، ارتباطاتی که به قصد ازدواج و شناخت بیشتر انجام می پذیرد، لازم است چند شرط داشته باشد، ازجمله این که مدت زمان این ارتباط طولانی نباشد (مثلا بیش از دو سه ماه نباشد)، و این که در این مدت حرفی از ارتباط جنسی نباشد، و این که این ارتباط کاملا تحت اشراف و با اطلاع پدر و مادر باشد. مباحث عاطفی هم نباید در این گونه ارتباطات مطرح باشد تا وابستگی عاطفی ایجاد نشود. اگر در هر بخشی از این موارد شما طور دیگری عمل کرده باشید ممکن است نتیجه نامطلوبی بگیرید. یکی از این نتایج وابستگی شدید یکی از طرفین (معمولا دختر) به دیگری است.
اکنون به هر حال اگر به جمع بندی نهایی رسیدید که به درد ازدواج نمی خورید لازم است واقعیت را صادقانه بیان کنید و ارتباط را کاملا قطع کنید. هرچند بهتر است این کار با مشورت بزرگان و یا یک مشاور ازدواج صورت بگیرد تا هم انتخاب و تصمیم درست تری اتخاذ نمایید و هم در نحوه انتقال این تصمیم به ایشان کمک بگیرید.
موفق باشید

سلااام من چند وقتیه با یه پسر دوست شدم که زیاد پسره خوبی نیست مثلا اهله سیگار و مشروب و.... وایناست ولی من با این حال دوسش دارم اونم یه پسریه که هر روز با یه دختریه ولی از وقتی با من دوست شده میگه اصلا به دختری نگاه نمیکنه ولی من اصلا باورش ندارم از طرفی هم میگه میخوام بیام با مامانت حرف بزنم بعدش بیام خواستگاری من واقعا نمیدونم چیکار کنم از طرفی دوسش دارم از طرفی هم میترسم با این خصوصیاتی ک داره اخرش منو ول کنه نظر شما چیه؟؟

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال، خوش آمدید.
خواهر گرامی، متن شما حاوی تناقضاتی است که گویا حل آن نیز با شماست. شما از طرفی اظهار علاقه به فردی می کنید و در مورد ازدواج با او شک دارید، و از سوی دیگر خودتان میدانید که او پسر خوبی نیست و اهل خیلی کارهاست. به نظر نمی رسد حتی ابهام و دودلی در اینجا جایی داشته باشد. قطعا مسئله سرنوشت سازی مانند زندگی مشترک و ازدواج که خیلی اوقات با وجود سخت گیری ها و رعایت همه اصول و نکات، باز هم به مشکل برمیخورد، در چنین موقعیت نامطلوبی که شما توصیف کردید نباید نسبت به آن اقدام کنید.
کسی که میدانید اهل خیلی خلاف کاری ها ست، به این سادگی تغییر نخواهد کرد و قطعا شما و خانواده شما هم تاب و توان تحمل سختی های این تغییر را ندارند. بنابراین بهتر است خیلی زود این ارتباط را قطع کنید و اجازه ندهید این وابستگی عاطفی بین شما و ایشان، در نهایت کار دست شما بدهد.
موفق باشید.

با سلام دختری هستم ۲۳ ساله که ۱ساله با پسری هم سن خودم (۱۸ رو کوچکتر از خودم) آشنا شدم من فارغ التحصیل شدم ولی ایشون با توجه به هزاران قولی که داده بود هنوز درسش را تموم نکرده و ۱۰ ترمه شده و نه کار داره و نه سربازی رفته و...و من مطمئنم نمیتونه نظر خانوادم رو جلب کنه ینظر شما بهتره خودم ازیشون جدا بشم یا خانوادم جواب منفی به ایشون بوه ؟و اینکه عادات اخلاقی بدی هم داره خیلی خیلی شدید عصبی میشه جوری که تهدید به زدن میکنه و فحاشی و هنگام خواستگاری من این اطلاعات رو باید به خانوادم بگم ؟ممنون میشم راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش امدید. این طور که از صحبتهای شما بر می آید گویا مدتهاست که شما با ایشان آشنا هم بوده اید و رفت و آمد دارید. خب باتوجه به مواردی که خودتان فرمودید، طبیعتا ازدواج با چنین فردی توصیه نمی شود. اما این سوال که آیا خودتان جدا شوید یا خیر، زمانی مطرح می شود که شما با هم تماس و رابطه داشته باشید! البته در هر صورت (چه رابطه داشته باشید یا خیر) تشخیص آن نیز با خود شماست. اگر روابط شما به نوعی است که میتوانید بدون دردسر این رابطه را خاتمه دهید، تمامش کنید. اما در صورتی که مشاهده کردید به سادگی ایشان دست بردار نبود و بر این ازدواج اصرار داشت، بگویید از طریق خانواده و بصورت رسمی اقدام کنند. توجه داشته باشید که شما در هر صورت (چه اقدام رسمی بکنند یا خیر) لازم است رابطه شخصی و پنهانی خود را با ایشان قطع کنید. طبعا در صورتی که رسمی اقدام کنند طرف حساب ایشان خانواده شما خواهند بود، در این صورت اگر این مسئله به خواستگاری و پاسخ مثبت خانواده منجر شد میتوانید به عنوان تحقیقات شخصی خودتان از ایشان، مواردی را که ذکر کردید(مانند عصبی شدن، تهدید و کتک کاری و غیره) را به اطلاع خانواده برسانید.
برای شما آرزوی سلامتی و خوشبختی میکنیم. موفق باشید.

سلام دختري ٢٠ ساله هستم ، حدود ٦ ماه با پسري دوست بودم ، اوايل رابطمون خيلي خوب بود اما به مرور شكاك شده بود و عصبي رفتار ميكرد من هم تصميم گرفتم رابطمون رو قطع كنم وقتي فهميد كه من نميخوامش ديوونه شد و منو تهديد ميكرد كه ميام ايروتو ميبرم و اين حرفا منم از ترسم گفتم اگه خيلي عاشقي بيا خواستگاري و من ديگه وارد رابطه نميشم اين بحثا ٢ ماه طول كشيد كه بعد دو ماه كامل رابطمو قطع كردم و مادرم باهاش صحبت كرد كه نميخوام باهاش باشم الان خطم و عوض كردم و راه ارتباطيمو قطع كردم باهاش .. تا يه هفته خبري نبود كه ديشب عكس چت هاي دوران دوستيمون و فرستاده براي دوست پسر سابقم و اينطوري داره ابرومو ميبره . نميدونم چيكار كنم كه كاملا از من دست برداره

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
توصیه همیشگی ما، اجتناب از وارد شدن به روابط خارج از چارچوب شرعی و فرهنگی است. بنابراین چنین روابطی به دلیل ماهیت نادرستی آن، نه تنها توصیه نمی شود، بلکه قطع چنین روابطی در هر مرحله باشد مورد توصیه است. اکنون با توجه به چنین نکته ای میتوانیم رفتار شما را ارزیابی کنیم. از این منظر، عکس العمل شما به آقاپسر، کاملا مناسب بوده، البته به شرطی که صرفا با این هدف نباشد که این یکی را رد کنید و سراغ دیگری بروید، وگرنه خیلی توجیه نخواهد داشت. این که کاملا جدی ایشان را دعوت به اعلام رسمی ازدواج و خواستگاری کردید، بهترین راه است. شاید در مورد افشاگری های ایشان نتوانید کاری انجام دهید، چون این مسئله ای است که در اختیار ایشان است نه شما. اما شما با بی توجهی به این مسئله میتوانید حساسیت وی را نیز کمتر کنید. بی توجهی هم با رفتار شماست نه با گفتن و کلام. یعنی لازم است واقعا نسبت به ایشان بی توجه و بی اهمیت باشید. و البته نکته مهم دیگر این که با خانواده خود روراست و صادق باشید، تا در صورت افشای احتمالی برخی روابط، با شرایط غیرمنتظره ای مواجه نشوید.
موفق باشید

دختری ۱۸ ساله هستم.از وقتی که ۱۴ یا ۱۵ سالم بود یکی از پسرای فامیل که دوسال از خودم بزرگتره مزاحمم شد و بهم پیام میداد اوایل جواب نمیدادم اما بعدا تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتم و باهاش دوست شدم اما هیچ وقت از اون خوشم نمی اومده و متاسفانه بخاطر نداشتن آگاهی در این زمینه تا ۲ یا ۳ سال باهاش بودم و اونم میگفت که دوسم داره البته راست یا دروغشو نمیدونم ولی من همیشه از اون بدم می اومده و اونم میگفتش که میخواد با من ازدواج کنه و من همیشه مخالفت میکردم چون اولا دوسش ندارم ثانیا نه خودش و نه خانوادش اصلا به ما نمیخورن از هر لحاظی که حساب کنید .بارها هم بهش گفتم و واسش توضیح دادم ولی اصلا هیچی حالیش نیست و پاشو کرده تو یه کفش که میخواد با من ازدواج کنه .منم یک ساله که سیم کارتمو عوض کردم و شمارمو به غیر از خانوادم به هیچ کسی ندادم.اما چند روز پیش دیدم زنگ زده و شمارشو دیدم و کلی گریه کردم و واقعا نمیدونم شمارمو از کجا آورده .از این که بخوام این موضوع رو به خانوادم بگم واقعا میترسم چون نمیدونم اگه اون پسره بفهمه درباره من به خانوادم چی میگه و خیلی میترسم که آینده دچار مشکل بشم .لطفا راهنماییم کنید .با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی.
از یک سو بایستی تبعات تصمیم ها و کارهای خود را بپذیرید ، یعنی مسئولیت تصمیمی که می گیرید بپذیرید. و از طرفی اگر هنوز در رابطه شما با این پسر، خطایی سرنزده که قابل جبران نباشد، باید خداوند را شکر کنید و خیلی نگران نباشید.
ما نمیدانیم و شما هم نفرمودید که این آقا چه نکات و مواردی از شما در دست دارد که ممکن است برای شما نزد خانواده بد بشود. اما اگر صرفا با هم تماس داشتید و یا ملاقات داشتید، بهتر است همچنان این رابطه را قطع نگه دارید و نگران نباشید. به پسر بگویید اگر به ازدواج با شما تمایل دارد لازم است که به صورت رسمی و از طریق خانواده مسئله را با خانواد شما مطرح کند و در صورت موافقت، برای خواستگاری اقدام نماید. ضمنا هم خودتان بدانید و هم به او بگویید که هیچگونه ارتباط دیگری (اعم از ملاقات، صحبت تلفنی، یا فضای مجازی) به غیر از ارتباط از طریق خانواده ها نخواهید داشت.
نتیجه این کار دو حالت خواهد بود، یا ایشان برای خواستگاری و ... اقدام می کنند که طبیعتا شما هم میتوانید به صورت رسمی صلاحیت ایشان را بررسی کنید یا پاسخ منفی بدهید یا اگر نظرتان مثبت بود پاسخ مثبت بدهید ... . و حالت دوم این که ایشان چنین کاری نمی کنند و سعی می کنند به همان روش قبلی رابطه داشته باشند که این نشان از عدم جدیت و صداقت ایشان در قصد ازدواج دارد و مشخص خواهد شد که صلاحیت لازم برای ازدواج را هم ندارند.
موفق باشید.

سلام من دختری ۲۸ ساله هستم که به مدت ۴ سال و ۶ ماهه با یک آقا از طریق چت در کرمانشاه اشنا شدم
هر دوی ما مذهبی هستیم و اوایل که صبحت میکردبم تقریبا هر روز با هم خداحافظی میکردیم چونکه احساس گناه داشتیم و همین احساس گناهها باعث میشد چند روزی نباشیم و بعد دلتنگی به نوبت سراغ هم میومدیم. و ما نزدیک ۶ ماه اول اصلا بهم شماره ندادیم و بعد از شماره دادن رابطه مون شد گرفت و باز همون جریانات و احساس گناه و خداحافظیهای ما هم شرو شد
زمانی که من مشغول درس خوندن بودم و امتحان داشتم ایشون شکایت میکردن و پیام میدادن که من از درس برات مهم ترم و اینجور حرفا
واین باعث میشد باز قهر بشیم و باز سمت هم بیایم
سال دوم ایشون گفت من میام قم ک ببینمت راستش از اونجایی که من تو عمرم اهل قرار و مرار و دید و بازدید با جنس مخالف نیستم نتونستم خودمو راضی کنم و کنار بیام و با بهانه ایی گفتم فعلا نه..نا گفته نماند ک قصدشون ازدواج بود
بعد ما باز قهر و دعواهایی داشتیم تا سال گذشته یهو به من گفتن که نامزد کردن
پارسال بیشتر من سمتش میرفتم و کمتر اون میومد چون همیشه شاکی بود که تو به من هیچ حسی نداری برای این نمیای
خلاصه من باور نکردم ک نامزد کردن دیدم یک ماهی گوشیش خاموش بود و بعد ک روشن کرد گفتش که عقد کرده ...و دختر اشنامونه من رفتم خاستگاریش بحثمون شده و بهم خوردیم با خانواده ولی دختره عاشقم شده و پیام داده دختره بهم بعدها و ایشون ب دختره گفته اگر با مادرت بیای خونه ما عشقت به من ثابت شده و باهم میمونیم
اینا جریاناتیه ک خودشون بعدا تعریف کردن..و بعد اون مدت لین اقا هر روز با من رابطه داره بصورت تلفنی و ول کن قضیه نیست و میگه من زن دارم و تو عشقم باقی بمون
از طریق تلگرام واتس تلفنی ..همه تلفنها رو هم دارن خلاصه ول کن قضیه نیست جالب اینه با همسرشم زندگی میکنه و به من میگه تو حالیت نیست عشق چیه

ما هرگز همو از نزدیک ندیدم فقط از طریق عکس
و فوق العاده ازش خسته ام و البته خوشم ازش میاد
کمک کنید چکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
خواهر گرامی، متاسفانه مسیر مناسبی را انتخاب نکرده بودید و البته خوشبختانه پیش از این که این مسیر به مخاطرات بیشتر بیانجامد به پایان رسید. اکنون بهتر است ارتباط (نادرست) خود را به صورت کامل با ایشان قطع کنید. اگر لازم است، شماره خود را تغییر دهید، اکانت ها و ایمیل های خود را تغییر دهید. این کار هم به نفع خودتان است و هم به سود ایشان. قطعا ارتباط مداوم شما با ایشان، جدای از گناه آلود بودن آن، میتواند موجب سست تر شد ن ایشان در ارتباطات خانوادگی و زناشویی شان بشود و در نهایت ممکن است شما ناخواسته موجب ویرانی یک خانواده بشوید. ضمنا بعد از این بهتر است به حرفها و ادعاهای ایشان خیلی توجه نکنید.
موفق باشید

با سلام. من یه دختر ۲۳ ساله هستم.مدت سه سال هست که با يه آقا آشنا شدم. خیلی هم بهم علاقه مندیم. اما متاسفانه ايشون متاهل هستن.البته اوایل فکر کردم جریان تاهل ايشون دروغ هست اما وقتی فهمیدم واقعیت داره که خیلی بهش وابسته شدم. توی این مدت سه سال من از همه چیز گذشتم.در حدی که حتی ديگه شانس ازدواج ندارم. اما نمی تونم حضور همسرش تحمل کنم. با اینکه می دونم این منم که پا توی زندگیش گذاشتم اما برام خیلی سخت و رنج آور هست. ايشون هنوز دوران عقد هستن و می دونم وقتی برن خونه ی خودشون شرایط برای من حاد تر ميشه. نق می زنم دعوا می کنم، کاری می کنم عصبی بشه اما در نهایت آرامش با من مدارا میکنه. الان نمی تونم ادامه بدم و نه می تونم برگردم. نمی تونم حالم بگم. واقعا قابل بیان نیست. خیلی سخت و رنج آور هست. ايشون هم هیچ جوري راضی نميشه رابطمون تموم کنیم. لطفا خواهش می کنم کمک کنید بتونم خودم نجات بدم . يه راه حل بهم بگين لطفا که بتونم فراموش کنم یا شرایط متاهل بودنش قابل تحمل بشه. خیلی خیلی ممنون و سپاسگزارم.

تصویر مشاور شهر سوال

سلام خدمت شما خواهر گرامی. از حضور شما در شهر سوال خرسندیم.
راهکارهای مفید برای رهایی از این وضعیت همان است که در ابتدای این متن بدان اشاره شده. آن ها را مطالعه کنید و سعی کنید همه آنها را اجرا کنید.
خواهر گرامی توجه داشته باشید که وضعیتی که شما خود را دچار آن کردید مانند باتلاقی عاطفی است که متاسفانه هرچه پیشتر بروید عمیق تر می شود و رهایی از آن سخت تر. قطعا اکنون نیز برگشت از این راه و خروج از این وضعیت کار ساده ای نیست و انرژی فراوانی از شما خواهد گرفت اما قطعا امروز بهتر از فرداست. شاید حسی که خودتان نسبت به همسر این آقا بیان کردید بتواند به شما کمک کند تا حس همسر ایشان را درک کنید. همانطور که خودتان گفتید، این شما هستید که وارد زندگی شخص دیگری شده اید و اگر گناهی یا جرمی اخلاقی، عرفی، یا شرعی یا حتی قانونی وجود داشته باشد در درجه اول متوجه شماست.
نکته دیگر این که فرمودید آقا راضی نمی شوند رابطه تمام شود. قطعا حس تنوع طلبی اکثر آقایان زمانی که با شرایط مساعد (ازجمله رضایت یک دخترخانم برای رابطه با یک مرد متأهل) همراه شود، به این راحتی تن به قطع ارتباط نخواهد داد. این شما هستید که نباید در ویرانی زندگی و آرزو های کسی مثل خودتان، با این آقا همراه و همکار نشوید. حتما میدانید که در نهایت هم هر اتفاقی بیفتد بیشترین خسارت و ضرر (چه به لحاظ جسمی چه روحی و چه آبرویی و اجتماعی) متوجه شما خواهد بود، نه ایشان!!!
برای شما آرزوی سلامتی و آرامش داریم.

سلام ببخشید میشه کمکم کنید ؟
نمیتونم از اینجا مشکلم بهتون بگم
اگر صلاح میدونید ادرس ایمیلتون رو به من بدین
اگر نه که اشکالی نداره

تصویر شهرسوال

باسلام و احترام. متاسفانه امکان ارتباط از طریق ایمیل و... وجود ندارد و کارشناسان فقط در همین بخش نظرات پاسخگوی سوالات هستند. موفق باشید.

با سلام. من یه دختر ۲۳ ساله هستم. مدت سه سال هست که با يه آقا آشنا شدم که متاسفانه متاهل هستن. اوایل رابطه بنا به دلایلی به نظر می رسید مسئله ی تاهل ايشون دروغ باشه. اما خب وقتی متوجه صحتش شدم که خیلی دیر شده بود و من کاملا وابسته شدم. الانم توی این رابطه من همه چیز زندگیم از دست دادم که حتی شانس ازدواج هم ندارم.ايشون به من خیلی علاقه مند هستن و هیچ چیزی کم نداشتن. البته نا گفته نماند که همسرشون دانشجو راه دور و هنوز توی دوران عقد هستن. يک یا دو سال ديگه بر میگردن و ميرن سر خونه زندگيشون. من خیلی خوب ميدونم که الان اگر وقت زیادی رو این آقا به من اختصاص ميدن به دلیل عدم حضور همسرشون هست اما من هر وقت ميگم جبهه می گيرن ناراحت ميشن که من چرا حرفش رو زدم. خودم می دونم آخر این رابطه هيچي نیست جز تنهایی واسه من. اما نمی تونم تمومش کنم چون خیلی این آقا رو دوست دارم و فوق العاده وابستم بهش. همیشه در جواب نق زدن ها و بد خلقی من می گن دوست دارم دو تا زن داشته باشم. لطفا کمکم کنید. نمی دونم چیکار کنم. يه راه حل بهم بگين که همه چیز تموم شه.ممنون میشم اگر کمکم کنید.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
کاملا قابل درک است که شرایط بدی را تجربه می کنید، اما نباید انتظار داشته باشید که سه سال قبل (به گفته خودتان) تصمیمات اشتباهی را بگیرید و به مدت سه سال این راه را ادامه دهید و انتظار داشته باشید با یک یا دو جمله بتوانید از تبعات تصمیم اشتباه خود رها شوید. متاسفانه این امکان پذیر نیست. اکنون هم انتخاب با شماست، با این توضیح که هر انتخابی که داشته باشید و هر تصمیمی که بگیرید، دشواری های خاص خود را خواهد داشت و در هر حال شما برای رهایی از این وضعیت لازم است خود را آماده شرایط سختی بکنید.
آنچه مسلّم است این است که ادامه این شرایط به هیچ وجه به صلاح شما نیست و نه تنها در نهایت به جای خوبی نمیرسد بلکه هر چه زمان بگذرد بدتر و بدتر خواهد شد. البته بر فرض محال اگر هم شما و هم همسر آقا و هم خودشان حاضر به ادامه چنین زندگی باشند میتوانید به صورت رسمی این ازدواج و زندگی را ادامه دهید، اما هرچقدر هم که آن آقا اصرار کنند شما را دوست دارند، باز هم ممکن است پس از ازدواج و تشکیل زندگی، شما را برای همیشه (مگر ایام تنهایی) فراموش کنند. و قطعا این برخلاف خواسته شماست. پس اکنون یک راه کلی در پیش پای شماست و آن هم قطع این ارتباط نادرست و ویرانگر است.
البته اگر طرف مقابل شما واقعا فردی دلسوز و مهربان است و ادعای دوست داشتن و عشق شما را دارد، باید در قطع این ارتباط و اصلاح و جبران برخی اشتباهات در این راه شما را یاری دهد.
موفق باشید.

سلاام من قبلا اینجا یسری حرف زدم که فلان پسرو دوس دارم بااینکه میدونم اهل خیلی کاراهست و اینا به حرف شما گوش دادم رابطمو باش تموم کردم ولی یسری اتفاق بینمون افتاده بود ولی زیاد جدی نه هاا میفهمین که چی میگم؟ اگه یوقت بره همه جارو پر کنه چی ؟ اونوقت من چیکار کنم؟ راسی بعده اینکه باهاش کات کردم رفت سراغ صمیمی ترین دوستم و باهاش دوست شد که به منم دسترسی داشته بشه حالا من چیکار کنم بخدا موندم

تصویر مشاور شهر سوال

سلام. شما باید همچنان بر قطع ارتباط پای بند باشید. برای تکمیل این پروسه لازم است خودتان هم به تدریج ایشان را از اطراف و افکارتان بیرون کنید (کاری که گویا نکرده اید ). اگر زمانی، از طرف ایشان اصرار شد، به او برسانید که تنها از طریق خانواده و با قصد ازدواج میتواند به شما برسد.
موفق باشید.

سلام من دختری۲۴ساله ام باپسری حدود سه ساله رابطه دارم والان میخام ازش جداشم چون میخام بسمت خدابرگردم تواین رابطی خیلی مرتکب گناه شدیم و بهش گفتم من ک میخام این رابطرو تموم کنیم جون میخام توبه کنم اما اون قبول نمیکته خواهش میکنم کمکم کنید راه درستوبگید چون نمیخام به ا ن پسر ضربه بزنم.

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!
پرسشگر گرامی؛

حکم دوستی غیرمتعارف دختر و پسر، حکم داستانی است که از همان اول نباید آغاز می‌شد. دوستی با جنس مخالف هرچند حاوی شور و هیجان عاطفی است اما بررسی‌ها نشان داده‌ است که آسیب‌های ناشی از روابط ناپایدار و گذرا، هر دو طرف ارتباط را بشدت درگیر مشکلاتی نظیر اختلالات اضطرابی، افسردگی و ضعف اعتمادبه‌نفس می‌کند.

خاتمه دادن به رابطه‌ای ناسالم، کار آسانی نیست. بخصوص زمانی که رابطه، مدت زمان زیادی به طول انجامیده باشد. اگر تصمیم‌گیری برای پایان دادن این رابطه، دوطرفه باشد، باز هم آسان‌تر از زمانی است که یکی از طرفین، تصمیم می‌گیرد جدا شود و رابطه را قطع کند. در هر حال، در چنین روابطی، جدا شدن، سالم‌ترین تصمیمی است که می‌توان گرفت. اصول و مراحل زیر کمک می‌کند تا چنین تصمیمی بهتر و راحت‌تر انجام شود.
تصمیم بگیرید
اول سعی کنید تصمیم خود را در مورد قطع یا ادامه رابطه بگیرید. فراموش نکنید دوره مهم و سختی را می‌گذرانید. ابتدا، تکلیف خود را روشن کنید و در مرحله بعد، تصمیم خود را با طرف مقابل در میان بگذارید. باید از اصول تصمیم‌گیری صحیح استفاده کنید. با این حال با توجه به ویژگی‌های خاص سوءاستفاده عاطفی و پیچیدگی‌های آن بهتر است به موارد زیر توجه کنید:
بر کل رابطه تمرکز کنید:
یکی از مواردی که افراد در پایان دادن به یک رابطه ناسالم با آن روبه‌رو می‌شوند، این است که گاه بر قسمت‌های مثبت و گاه بر بخش‌های منفی آن تمرکز می‌کنند. معمولا چنین روابطی، طی زمان شکل می‌گیرد و طولانی می‌شود و طبیعی است که در این مدت، هم تجارب خوب و خوشایند و هم تجارب ناخوشایند و صدمه‌زننده در رابطه وجود داشته است. به همین دلیل، گاهی تمرکز بر منفی‌ها و مثبت‌ها، فقط باعث تردید و تزلزل در تصمیم‌گیری می‌شود. به همین دلیل، ابتدا، فهرستی از نکات منفی رابطه خود تهیه کنید. تا جایی که می‌شود این فهرست در جایی مثل تقویم شخصی‌تان باشد تا اگر دچار تردید شدید با نگاهی گذار به این فهرست بر تردیدتان فائق آیید.
در این تصمیم‌گیری به خودتان توجه کنید: یکی از مواردی که باعث تردید در تصمیم‌گیری می‌شود آن است که افراد به موضوعات و مشکلاتی فکر می‌کنند که مربوط به آنها نیست. این‌که طرف مقابل، چه صدمه‌ای می‌خورد، این که به آنها نیاز دارد و... فقط باعث می‌شود که احساسی تصمیم‌گیری کنید. همچنین، فکر کردن به این‌که طرف مقابل چه می‌گوید، چه واکنشی نشان می‌دهد، شما را مسئول کدام مشکل می‌داند و... فقط باعث گیجی شما می‌شود. اگر بدرستی نمی‌دانید نقش شما در این مشکلات کدام است بهتر است با یک نفر سوم بخصوص با یک مشاور در این مورد صحبت کنید.
تصمیم به جدایی را با طرف مقابل در میان بگذارید
بعد از این که تصمیم گرفتید رابطه را قطع کنید، حالا موقع آن است که تصمیم خود را به وی اطلاع دهید. در این زمینه، توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا بهتر بتوانید از وی جدا شوید:
کوتاه، مختصر و روشن تصمیم خود را با وی در میان بگذارید: سعی نکنید سخنرانی کنید، تاریخچه مشکلات و مسائل قبلی و صدمه‌هایی را که خوردید مطرح کنید، بلکه فقط توضیح دهید که به چه علتی تمایل به قطع رابطه دارید.
هیجانی نشوید: اگر کوتاه و مختصر صحبت کنید، هیجانی(احساسی) نخواهید شد. اشک، گریه، عصبانیت، ترحم و... نه‌تنها کمکی به قضیه نمی‌کند، بلکه شما را در موضع ضعف قرار می‌دهد. فقط جدی باشید و احساس خود را بیان کنید.
سعی کنید رفتار غیرکلامی شما با آنچه می‌گویید متناسب باشد: مراقب باشید حالت بدن شما هم نشان‌دهنده جدی بودن شما باشد. به همین دلیل، لبخند نزنید، بلکه فقط جدی صحبت کنید.
به برخوردهای طرف‌ مقابل اعتنا نکنید:
معمولاً، افرادی که قصد سوءاستفاده عاطفی دارند وقتی با جدیت طرف مقابل برای قطع‌ رابطه روبه‌رو می‌شوند، رفتارهای مختلفی از خود نشان می‌دهند، در برخی موارد، بیان متقابل مشکل، طرد، اتهام، خشم و در برخی دیگر، متوسل به وعده‌ و وعید و معذرت‌خواهی می‌شوند. بسیاری از اوقات، قول می‌دهند که وضعیت صدمه‌زننده، سوءتفاهمی بیش نبوده است و طرف مقابل اشتباه متوجه شده‌است و گاهی اوقات نیز قول می‌دهند که همه‌چیز درست خواهد‌ شد. شما تصمیم خود را گرفته‌اید و مهم است که براساس تصمیم خود عمل کنید.
اگر نمی‌توانید تصمیم خود را به وی بگویید، از نامه یا تلفن استفاده کنید. نحوه برخورد با طرف مقابل را تمرین کنید اما اگر به دلیل صدمه‌هایی که متحمل شده‌اید، قادر نیستید حضوری در مورد تصمیم خود صحبت کنید، می‌توانید از تلفن استفاده کنید و اگر تماس تلفنی نیز برای شما سخت است، می‌توانید از یک ایمیل استفاده کنید. مهم این است که شما بتوانید تصمیم خود را به وی اطلاع دهید.
تماس‌هایتان را قطع کنید:
پس از بیان تصمیم‌تان به طرف مقابل، هر نوع ارتباطی را با وی قطع کنید. مالی، مشورتی، حمایتی و.... گاهی مواقع، ضروری است که ارتباط با تعدادی از دوستان خود را نیز قطع کنید.
به تماس‌های طرف مقابل جواب ندهید: از آنجا که در این نوع روابط، سابقه اقدام به قطع‌های مکرر رابطه وجود داشته است و همچنین، از این نظر که طرف سوءاستفاده‌گر، ادامه رابطه را حق خود می‌داند ممکن است به تصمیم شما اعتنایی نکند و همچنان در پی ادامه رابطه باشد. به همین دلیل، علاوه بر این که تصمیم خود را به اطلاع وی رساندید، مهم است که در تصمیم خود پا برجا باشید و به تماس‌های مکرر وی جواب ندهید. ارسال پیامک یکی از شایع‌ترین و مستمرترین اقداماتی است که آنان انجام می‌دهند؛ با جدیت به تماس‌ها و پیامک‌ها جواب ندهید و حتی در مواردی خوب است که خط تلفن خود را واگذار کنید.

موفق باشید.

من دختری ۱۴ ساله هستم . به شدت به یکی از دوستانم وابسته شده ام...در حدی که حتی هم دیگرو بغل میکنیم و همدیگرو می بوسیم و... همیشه براش کادو میخرم همیشه کنارشم همیشه سعی میکنم خوشحالش کنم اون به من میگه خانومم البته دو تا دختر دیگه رو هم به همین شکل دوس داره یعنی ما سه نفریم. من همش می ترسم که اونا رو از من بیشتر دوس داشته باشه و همش سعی میکنم کاری کنم که منو از اون دوتا بیشتر دوس داشته باشه ... من چند بار سعی کردم این رابطه ی مسخره رو تموم کنم چون بالاخره اونم دختره اما نتونستم چون واقعا طاقت نمیارم....چیزی که از همه بیشتر اذیتم میکنه اینه که اون احساسی به من نداره.......من نمیتونم ولش کنم خواهش میکنم کمکم کنین

تصویر مشاور شهر سوال

دوست نوجوان، پاسخ شما در ابتدای صفحه و در لابلای نظرات و پاسخها وجود دارد.
انشالله با اراده و تصمیم جدی و پیاده کردن راهکارهای ارائه شده، میتوانید بر این مشکل پیروز شوید.

سلام. دختری ۱۸ ساله هستم. حدود یک سال و نیم پیش از طریق اینستاگرام با پسری آشنا شدم. در اوایل آشنایی در حد دو تا دوست معمولی بودیم اما پس از مدت کوتاهی به من ابراز علاقه کرد. اوایل، در مورد خیلی مسائل به من دروغ گفت مثل شهری ک توش زندگی میکنه، خونوادش و...!تا ۵ ماه اول رابطه با اینکه اصلا دیدار حضوری نداشتیم، علاقه اش به من به حد شدیدی زیاد بود طوری ک گاهی فکر میکردم اگه یه زمانی منو از دست بده بلایی سر خودش بیاره (و خودش هم چند بار گفته بود نباشم خودشو میکشه) و میگفت قصدش ازدواجه. اما بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم خیییلییی از چیزایی ک دربارش میدونستم دروغ بوده اما بخاطر علاقه ای ک ایجاد شده بود رابطه رو ادامه دادم. بعد از مدتی تمام چتامون و حرفامون به بحث ختم میشد. نمیتونستم دیگه به هیچ کدوم از حرفاش اعتماد کنم دست خودم نبود هرچی میگفت فکر میکردم دروغه و تا حدودی هنوز هم دروغ گفتناش ادامه داشت. یه مدت خیلی بهم بی توجه شد. ولی هربار بهش میگفتم چرا بی توجهی؟ میگفت نه و انکار میکرد. خلاصه منو خیلی سرد کرد. آدم خیلی لجبازیه و توی بحث همیشه میخواد منو مقصر نشون بده. توی زندگیش سختی زیاد کشیده بود مثلا اینکه بچه طلاق بود و...، و همیشه میگفت من زخم دارم و از این قبیل حرف ها. این مشکلاتشو بهانه ی بی توجهیاش کرده بود. هربار میگفتم ناراحتم کردی... میگفت نه که خودم حالم خیلی خوبه!! روان منو به هم ریخته بود بطوری که هرشب گریه میکردم، فکرم به هم ریخته بود و...، تا اینکه چند ماه پیش به سختی رابطه رو تموم کردم. اما بعدش متوجه شدم بیماری سختی گرفته و نتونستم جلوی خودمو بگیرم ک بهش زنگ نزنم. همون زنگ باعث شد دوباره همو ببینیم و برگردیم... اما واقعا می دونم این رابطه اصلا آینده نداره هرچند اون هی میگه میخواد باهام ازدواج کنه. اما شخصیت متوازنی نداره هرروز یه شغل برای آینده اش انتخاب میکنه و فردا نظرش عوض میشه؛ هنوز شخصیتش بزرگ نشده. از طرفی هم مشکلات روحیش باعث شد بره سمت سیگار و...، و آدم متعادل نباشه. یه روز میگه میخوام زود ازدواج کنیم ولی فرداش میگه تا ۳۰ سالگی فکر ازدواج نکن. یه روز میگه بچه دوست ندارم یه روز میگه دوست دارم با تو بچه داشته باشم. من اون اوایل به اون آدم دروغی دل بستم ولی بعدش ک کم کم خودشو نشون داد نتونستم دل بکنم تا اینکه واقعا خونم رو کرد توی شیشه و دوباره خواستم ک جدا بشیم. بعد هی منو مقصر میکنه میگه تو گفته بودی تا ابد کنارمی ولی داری میری! بهش میگم خب فکر کن ببین چرا دارم میرم. میگه نه تو وایسا من درستش میکنم. بارها و بارها هی گفته فقط یه فرصت بده برای آخرین بار. اما هی خراب میکنه! منم تحمل ندارم... واقعا از رابطه و همه ی پسرها زده شدم، خیلی آدم غیرمنطقی ایه و هر بار منو با بحث نگه میداره... خیلی خسته شدم فکرم آروم نیست. لطفا راهی بگید که خودش ازم دلسرد بشه و بره. چند بار من جدایی رو پیش آوردم تا حالا و رفتیم اما برگشتیم. میخوام کاری کنم خودش به این نتیجه برسه که ما واقعا به درد هم نمیخوریم. هر بار هم اشتباهی میکنه و دلمو میشکنه، وقتی اشتباهشو بهش میگم همش میگه داری بهانه میاری که بری چون دلت جای دیگست، تو عشق منو نمیبینی که این چیزا رو بهانه کردی برای رفتن. همش میگه این چیزا مهم نیس، مهم اینه ک من عاشقتم. بهش میگم خب عشق توی رفتار ها و کارهای آدما باید باشه نه توی حرف! کارهای تو منو هی ناراحت میکنه اگه عاشقم باشی حساسیتامو باید بدونی. اما حرف تو سرش نمیره که...! توی تیرماه کنکور داریم. بهش میگم حداقل این دو ماه ارتباط نداشته باشیم تا بعد از کنکور. همش مگه تو میخوای با من بازی کنی! خیلی بی منطقه... تو رو خدا فکر کنید خواهر خودتون ازتون کمک میخواد. من میخوام خودش بفهمه این رابطه باید تموم بشه و با توافق جدا بشیم و واقعا از زندگیم بریم. برای این باید چیکار کنم؟... ممنون میشم زود جواب بدید مرسی

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربرمحترم، به جمع دوستان خود در شهر سوال خوش آمدید.
شما به خوبی مشکل خود را تبیین کردید، آن را علت یابی کردید و راه حل را هم میدانید و بدان اشاره کردید . مشکل شما در مرحله عمل است. لازم است این ارتباط را قطع کنید. اجازه دهید کمی به عقب بازگردیم و ریشه ای تر نگاه کنیم. اشتباه ابتدایی شما وارد شدن در یک رابطه بی سرانجام و مبهم نادرست غیر ازدواجی بوده است. ممکن است شما یا آقا پسر واقعا با هدف ازدواج به هم نزدیک شوید (ممکن هم هست این ادعا صرفا یک پوشش برای ایجاد رابطه و تفریح باشد) اما به هیچ وجه درست نیست یک دختر خانم حتی به خاطر ازدواج وارد یک رابطه نادرست طولانی مدت شود. اگر واقعا قرار بود این رابطه به ازدواج بیانجامد لازم بود اولا تحت نظر و با اطلاع خانواده (بزرگترها) دوطرف باشد. در ثانی لازم بود مدت زمان این رابطه خیلی طولانی نمی شد.
در مرحله بعد، صلاحیت طرف مقابل برای ازدواج و تکیه گاه بودن است. خیلی اوقات افراد با دیدن یا شنیدن یک دروغ یا خطا اعتماد چندین ساله را کنار میگذارند (که البته آن هم درست نیست)، اما شما با دیدن رفتارهای کاذب مکرر و شنیدن دروغهای مکرر و به قول خودتان عدم ثبات هیجانی، عاطفی طرف مقابل همچنان به این رابطه ادامه داده اید!!! تقریبا شکی نیست که به چنین فردی نمی شود اعتماد کرد، مگر ایشان بتواند با مراجعات مداوم به متخصص روانشناس مشکل خود را حل کند! با این حال شما به بهانه های مختلف رابطه را دوباره شکل دادید. این نشان میدهد که شما علیرغم اینکه خودتان میدانید این رابطه بی سرانجام و نافرجام است، اما دلتان میخواهد ادامه دهید. به همین خاطر به دنبال بهانه های واهی میگردید. مثل اینکه طرف مقابل خودش رابطه را قطع کند. مثل اینکه ما کاری کنیم تا طرف مقابل از شما بدش بیاید!
بهتر است خودتان را گول نزنید و چیزی که به ظاهر دلسوزی شما برای اوست ، را کنار بگذارید و با یک تصمیم جدی وارد عمل شوید. راهکارها همان است که در ابتدای همین پست آمده است. فقط نیاز به اجرای شما دارد. ضمنا در مورد روابط پیش از ازدواج هم به طور جدی تجدید نظر کنید.
موفق باشید.

با سلام و خسته نباشید دختری هستم ۲۳ساله یکسال پیش در زمانی که شرایط روحی مناسبی نداشتم(مادرم سرطان داشت و تازه بهبود یافته بود,خواهرم جنون داشت و پدرم سکته زده بودند و خیلی مشکلات دیگر)شاید به دنبال راه فرار بودم...تو یه اکیپ دوستانه بودیم که با آقایی که سه سال از خودم بزرگتر بود آشنا شدم بمن ابراز احساس کردند و ما باهدف آشنایی و در جریان گذاشتن خواهرامون به رابطمون ادامه دادیم من فردی برونگرا بودم و ایشون درونگرا....من به ثبات شخصیتی نرسیدم تو این یک سال سعی میکردم اونی باشم که ایشون میخوان و فکر میکردم ارزششو دارن حتی چادری شدم و از ایشن برا خودم بت ساختم...۱۰۰%خودم و براشون گذاشتم هیچوقت بهشون نه نگفتم و تا جایی که یه انسان میتونه از جون و دل براشون مایه گذاشتم باهاشون رابطه داشتم و خیلی زیاد پیش رفتیم تو این یکسال هفته ای ۴بار بیشتر همدیگر و میدیدیم و خاطرات خیلی خوبی داریم تا اینکه یک ماه پیش گفتن که میخوان بیان خواستگاری و به خانواده هامون اطلاع بدیم و از همون روزبهانه گیر شدند انگار پشیمون شده بودند جوری باهام رفتار میکردند که قبلا رفتار نمیکردن هفته ی گذشته بخاطر قهر من از تموم صفحه های مجازی بلاکم کردن و دیگه جواب اس و زنگم رو ندادن کاملا یکهویی...و جوابشون به خواهرم این بود که دیگه کشش ندارم و من هرچی با حرف و عمل بهش ثابت میکنم دوسش دارم ولی اون باور نداره این تنها دلیل جدایی از دید ایشونه که من بنظر خودم همچین آدمی نبودم بخاطر هزینه های بالای مشاوره نمیتونم برم پیش مشاور ولی بعد یک سال با وجود تموم خاطرات و آینده نگری هامون خیلی راحت بدون خدافظی رفت خیلی احساس بدی دارم لطفا کمکم کنید کاملا گیجم و خودمو از نظر شخصیتی ضعیف میدونم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما خواهر گرامی، به شهر سوال خوش آمدید.
ای کاش این مشورت را پیش از وارد شدن به یک رابطه عاطفی (و یا احیانا به همراه یک رابطه جنسی) انجام میدادید. این که بی محابا وارد یک رابطه شدید و این رابطه را از سطوح پایین (صرفا آشنایی و حرف زدن یا تماس تلفنی) به سطوح عمیق و شدید بردید (دیدار هفته ای چهار بار و غیره) مسیر غلطی بود که شما در هرجای این مسیر میتوانستید کمی تأمل کنید. به هر حال این دوره گذشته است. اما اکنون برای دانستن دلیل قطع ارتباط آقا از شما لازم است اطلاعاتی از ایشان داشته باشیم و این مطلب را از خود ایشان جویا شویم. از آنجا که شما هیچ مشکل و مانعی نداشتید و سردی و قطع ارتباط از طرف ایشان بوده لازم است مشاور با ایشان صحبت کنند. اگر بتوانید ایشان را متقاعد کنید تا با هم نزد یک مشاور ازدواج بروید، بسیاری از مسائل روشن خواهد شد. البته این در صورتی است که ایشان همچنان از ادامه مسیر ازدواج خودداری کنند، وگرنه در صورتی که بتوانید ایشان را برای آمدن به خواستگاری و ادامه مسیر ازدواج با شما به نوعی (صحبت خودتان یا واسطه ها) راضی کنید، طبیعتا مسئله برای شما آسان تر خواهد شد.
موفق باشید.

من نوزده سالمه يكسال با اطلاع خانواده با پسر همسن خودم دوست بودم اون بعد يكسال يهو سرد شد و زد زير همه چيز و رفت من خيلي دلشكسته شدم اما با خودم كنار اومدم و حسم بهش از بين رفت
اون بعد شيش ماه برگشت و گفت نتونستم فراموشت كنم و برگرد يكماه پيام ميداد تا من دلم سوخت الان كه مجددا سعي كردم حس ميكنم واقعا بهم نميخوريم من دختر سرحال و پرحرفب هستم و اون تقريبا ساكت و اروم و يه جورايي منو سركوب ميكنه نميتونم با بي ذوقي و بي مهريش كنار بيام الان نميدونم چجوري كات كنم كه دلش نشكنه واقعا نميخوام اذيت شه بنظر خودمم واقعا بي فايدس ادامه دادن يه وقتا حس تنهاييم رو بيشتر ميكنه....

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
صرف نظر از این که اصلا رابطه شما با یک پسر (هرچند با اطلاع خانواده) چقدر اشتباه بوده و بررسی عواقب نامطلوب بخصوص روحی و روانی این گونه ارتباطات (که تا حدی تجربه کردید)، به شما توصیه می کنیم اشتباهات گذشته را به صورت مکرر تکرار نکنید. دلسوزی بیمورد و نابجا هم میتواند به اندازه یک اشتباه یا خیانت مخرب باشد، همانطور که گاهی قطع یک ارتباط به صورت جدی میتواند برای هر دو طرف بسیار مفید باشد،هرچند با سختی هایی همراه باشد. قطعا نتایج تصمیمات شما گریبان گیر هردوی شما و حتی خانواده ها خواهد بود، اما این عواقب بیشتر از همه شما را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

سلام من یه دختر۱۹ ساله ام چند ماه قبل یکی از همکلاسی های دانشگاه بهم ابراز علاقه کرد من اولش علاقه ای ب این روابط نداشتم و چون از قبل باهم صمیمی و دوست بودیم به این حرفش توجه نمیکردم و برام مهم نبود اما کم کم بهش علاقه مند شدم و پسر خوبیه و با هم خیلی خوبیم و چیزای مشترک داریم و همو دوس داریم اما با توجه ب اینکه میدونم پایان این دوستی و رابطه ازدواج نیس و خونوادم هم از مطلع شدن این قضیه کاملا ناراحت میشن و برخورد خوبی ندارن دوس ندارم ادامه بدم اما نمیدونم چجوری و با چه بهانه ای این موضوع رو مطرح کنم اگه رابطه تموم شه دوست معمولی بودن و این چیزا غیر ممکنه باتوجه ب صمیمیتی ک ما الان داریم بازم میگم چون واقعا هیچ مشکلی نداریم و همو دوس داریم نمیدونم چجوری قضیه پایان رابطه رو مطرح کنم خیلی ذهنم درگیره ازطرفی هم نمیخام ناراحتش کنم واقعا نمیدونم چیکار کنم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی؛
اگر واقعا در مورد ازدواج و تشکیل زندگی مشترک با ایشان تصمیمی ندارید، بهتر است همین نکاتی را که اینجا مطرح کردید به ایشان بگویید و رابطه را به سطح عادی (همکلاسی) تقلیل دهید . البته شکی نیست این مسئله در ابتدا هم شما هم ایشان را ناراحت خواهد کرد، اما این صداقت، در نهایت وجدان شما را آسوده خواهد نمود.
پیشنهاد دیگر آن است که حداقل یک فرصت به ایشان بدهید تا برای ازدواج پا پیش بگذارد. ممکن است تصور شما از خانواده تان و نظر ایشان درست باشد، اما این احتمال هم هست که این تصور اشتباه باشد. حداقل امتحانش برای شما ضرری نخواهد داشت. اما در این خصوص نیز لازم است ایشان سریع اقدام کنند و هم این که از طریق خانواده با خانواده شما تماس بگیرند.
به هر حال ادامه ارتباط با این شکل و شمایل که توصیف فرمودید، درست نیست و به سود هیچیک از شما دو نفر نخواهد بود.
موفق باشید.

سلام و عرض ادب .
نمیدانم سوالم را میخوانید یا خیر
دختری ۲۹ ساله هستم که دانشجو دکتری میباشم.سال قبل با یکی ازهمکلاسی های دوران ارشد به طور اتقاقی دوباره ملاقات کردم. که به صورت سربسته اظهار علاقه نمودند ولی ۴ ماه این ارتباط از سوی ایشان قطع گردید و مجدد با عذر خواهی مدت ۳ ماه است که مجدد برقرار گردید و در این راستا مراسم خواستگاری و امد و رفت صورت گرفت . با اجازه بزرگتر ها ارتباط تلفنی به مدت یک ماه بین ما برقرار بود . از هر چیزی صحبت میشد به غیر از مهریه و ... صحبت های به قول بزرگان اصلی! تا در نهایت طی جلسه ای این مسایل مطرح گشت و اقا پسر اغلب مسایل را شخصا پذیرفتند!!!! تا ظهر فردا که پدر ایشان تماس گرفتند و گفتند از عهده شرایط بر نمیاییم . (البته گفته شد مجدد تبفنی با یکدیگر مسایل را مطرح کنیم)
خودشان هم به من پیام دادند و گفتند بزرگتر من پدرم هستند و این تصمیم ایشان است و جز این نمیتونیم کاری انجام بدهیم و براتون ارزوی خوشبختی میکنم!!!
خیلی راحت با احساس ملت بازی میکنند و فیلم در می آورند .
ای کاش که دست ما سبب ساز شود از سینه ما محبت ابراز شود
دستی که گره گشای مردم باشد بهتر ز لبی که با دعا باز شود
کلا خانواده به ظاهر بسیار مذهبی بودند و من جواب ایشان را طی اخرین پیامشان مبنی بر ارزوی خوشبختی ندادم
من نمیتونم با این فیلمی که بازی کردند کنار بیام !!! یک جور حس توهین بهم دست داده! چچه کار کنم؟
امیدوارم انشالله چنین حالتی نصیب خود و خانواده مغرورشان بشود !آمین
با سپاس فراوان

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
خواهر گرامی، چنین برخوردی در ابتدا برای ما هم کمی عجیب بود. البته قطعا ما اطلاعات کاملی از صحبتها و مذاکرات خانواده ها و بزرگان و شما در جلسه خواستگاری نداریم و نمیتوانیم قضاوت درستی داشته باشیم. اما این نکته را میدانیم و عرض میکنیم که اولا دعوای اول به از صلح آخر است! و ثانیا جلسه یا جلسات خواستگاری ذاتاً چنین ماهیتی دارند. یعنی علاوه بر صحبت و تبادل نظر دختر و پسر، بزرگان خانواده هم بر سر مسائلی همچون مهریه و مجلس عروسی بحث میکنند تا در نهایت به یک توافق برسند. البته ممکن است در برخی خانواده ها پدر یا مادر وزن بیشتری در تصمیم گیری ها داشته باشد یا در برخی خانواده ها دختر یا پسر! یا بعضا افراد دیگر. و نکته سوم این که اگر هم پیشنهادی از یک طرف داده شد و طرف مقابل با کمی تأمل آن را نپسندید یا با شرایط خود متناسب ندید، قطعا راه مذاکره باز است!!! اگر واقعا دو خانواده خواهان یک وصلت باشند، سعی میکنند با کوتاه آمدن (دو طرف) به یک توافق برسند. بنابراین خانواده آقاپسر مورد نظر شما هم اگر تنها مشکلشان مهریه بود میتوانستند در خصوص آن دوباره بحث و صحبت کنند. و این انصراف ناگهانی برای ما هم کمی عجیب است.
چون بحث بر سر یک عمر زندگی مشترک و روابط خانوادگی است، و مسئله ای سرنوشت ساز خواهد بود، بهتر است هیچ یک از طرفین احساساتی و ناگهانی تصمیم نگیرد. پیشنهاد ما این است که اگر طرف مقابل شما از همه جهت مورد پسند است و مورد خوبی است و تا حدی منحصر بفرد، شاید ارزش داشته باشد که از طریق واسطه یا دوستان نزدیک از چند و چون این داستان بیشتر مطلع شوید . این که آیا واقعا مشکل در مبلغ مهریه بوده یا این فقط یک بهانه بوده است. اما اگر وضعیت اینچنین نیست، لازم نیست کار خاصی انجام دهید و با این مورد، مانند هر مورد دیگری که ممکن بود به خواستگاری بیاید و برود، برخورد کنید.
آرزوی ما آرامش و آسایش شماست.

سلام دختری هستم۲۰ ساله دانشجوی لیسانس نزدیک به ۳ سال است با پسری در ارتباطم که مادرم هم اطلاع دارد از همه نظر شخص خوبیست و قصد اذدواج دارد اما چون کار ندارد اجازه نمیدم که بیاد خواستگاری خودش هم جویای کار است الان ۳ ساله که صبر کردم و بخاطرش خواستگار های دیگه رو رد کردم الان واقعا کلافم چون اون کار مناسبی نداره از طرفی هم خواستگار های خیلی خوبی دارم نمیدونم چه تصمیمی بگیرم چون خیلییییی بهم وابسته شدیم و اینکه بخوام جدا بشم ضربه بزرگی برای من.خواهشا راهنماییم کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم،
خواهر گرامی، اشتباه بزرگ شما برقراری ارتباط پیش از قطعی شدن مسئله ازدواج بوده و اشتباه بزرگتر ادامه این ارتباط در وضعیت بلاتکلیفی! جدای از اطلاع داشتن مادرتان که به خودی خود، خوب است، اگر فرض کنیم ارتباط شما به لحاظ شرعی و فرهنگی مشکلی نداشته باشد، باز هم این گونه ارتباط مضرّ و آسیب زاست. مهمترین و شایعترین آسیب آن همین مشکلی است که شما از آن به عنوان ضربه بزرگ یاد کردید. قطعا در ابتدای آشنایی، کنترل کردن این روابط عاطفی و حتی قطع کردن آن به مراتب آسان تر از زمانی است که سه سال از این رابطه گذشته و مانند نهالی شده است که پس از سه سال ریشه دوانیده و تنومند گشته ...
اکنون اگر واقعا وضعیت شغلی ایشان قابل حل نیست (چون ما اطلاع کافی نداریم و ضمنا عجیب است که ایشان سه سال است نتوانسته شغلی دست و پا کند)، هرچند تصمیم با شماست اما توصیه می شود در آن تجدید نظر کنید. این نشان دهنده آن است که ایشان جدّیت در ازدواج و تشکیل زندگی هم ندارند وگرنه تا به حال کاری میکردند. اکنون بهتر آن است شما مهلتی کوتاه (مثلا یک ماه) به ایشان بدهید که به طول کلی تکلیف خود را با شما مشخص کند. مقصود ما این نیست که حتما یک شغل آنچنانی پیدا کند، مقصود آن است که رسما مشخص کنند که قصد ازدواج با شما را دارند یا خیر، چون در صورت تصمیم جدی برای این کار، خانواده ها میتوانند با مذاکره و مهلت پیدا کردن شغل، به اصطلاح با هم راه بیایند. حتما شرط بگذارید حتما از طریق خانواده شان با خانواده شما ارتباط بگیرند . در این مدت هم ارتباط خود را حتی المقدور قطع کنید. اگر مشاهده کردید همچنان ایشان بهانه جویی میکنند و به بهانه های مختلف از اقدام رسمی و فوری خودداری میکنند، بهتر است به طور کلی دور این مورد را خط بکشید!
پیروز باشید

سلام و عرض خسته نباشید
بنده اهل مازندران هستم و بیست سال سنمه و مدتی هست در شهرستان بیرجندم ولی یک سال دیگ بیشتر بیرجند نیستم حدود ۸ ماه با پسری آشنا شدم اما نمیدونم یک سال ک بیرجند نیستم و قرار است بعد دو سال ینی سال ۹۸ بیاد جلو چطوری به خانواده م بگویم؟؟؟؟ پسری خوبی است و نمیدونم چطوری بعد دوسال که ما از بیرجند میریم وقتی میخاد بیاید چلو چطوری به خانوادم بگویم؟ خانواده ام رو این مسائل حساسن

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
خواهر گرامی، با توجه به صحبتهای شما چند نکته را متذکر می شویم. اول این که رابطه شما با این آقا چگونه تعریف می شود؟ رابطه دوستانه؟همکار؟همکلاس؟ به قصد ازدواج یا صرفا آشنایی و دوستی و تفریح و غیره؟ بهتر است از همین ابتدا تکلیف خود را کامل مشخص کنید. اگر قصد ازدواج دارید، ادامه این ارتباط به صلاح شما نیست و لازم است این مطلب را هم به اطلاع آقاپسر برسانید و هم خودتان به آن پایبند باشید. این که قرار باشد دو سال دیگر ایشان به خواستگاری شما بیاید (با هزار اما و اگر مانند این که ایشان به حرف خود پایبند باشد یا خیر خانواده اش رضایت دهند یا خیر، شما خواستگار دیگر نداشته باشید و .. و ...) لازمه اش این است که شما در این دو سال با هم ارتباط داشته باشید و این مسئله بسیار مضر و آسیب زا خواهد بود.
بهترین کار برای شما آن است که به آقاپسر اعلام کنید اگر ایشان واقعا قصد ازدواج با شما را دارند همین امسال و طی یک مدت زمان مشخص (مثلا یک ماه یا دو ماه آینده) از طریق خانواده خود با خانواده شما تماس بگیرند و پیشنهاد خود را مطرح کنند. اگر درخواست شما را نپذیرفتند که مشخص است در قصد ازدواج جدی نیستند اگر هم با اما و اگر و بهانه های مختلف زمان بیشتری خواستند باز هم بدانید که در تصمیم خود جدی نیستند و بعدها هم همین کار تکرار خواهد شد. ایشان میتواند از طریق خانواده پیشنهاد ازدواج را مطرح کنند و با توافق بین خانواده ها، مجلس خواستگاری یا سایر مراحل ازدواج زمانبندی شود و طی یکی دو سال انجام بگیرد.
نکته دیگر این که شما اصلا نیازی نیست به خانواده چیزی بگویید. نباید هم بگویید. خانواده آقاپسر با خانواده شما تماس میگیرند و اجازه میخواهند برای خواستگاری بیایند. نحوه آشنایی هم اینقدر حساسیت زا نیست. به طور مثال میتوانند از طریق یکی از دوستان شما یا همکار یا همکلاسی های شما شماره را گرفته باشند...
و نکته نهایی این که در طول این مدت، لازم است رابطه و تماس پنهانی شما با ایشان قطع شود.
موفق باشید

سلام وخسته نباشید،انشاءالله اجرتون باسیدالشهدا،توروخدا به من کمک کنین من دختری۲۱ساله هستم مدت ۱ماهه که بااقاپسری ۲۷ساله اشناشدم اونم از طریق تلگرام داستان اینجوربود که به من گفت ۲ساله درموردت دارم تحقیق میکنم وهدفم ازدواجه اسم و فامیلمو وخیلی چیزاروهم از زندگیم گفت تابهم ثابت شدواقعامنو میشناسه،من درمورد خودم بگم خداشاهده هیچی کم ندارم قیافه اندام پول و رشته عالی و یه جوریم که اصلا پسری رو درحدخودم نمیدونستم و هیچ رابطه ای باپسری تاحالا نداشتم اما چون این اقا وقتی بهم گفت نیتم ازدواجه و درمورد شرایطش گفت و دیدم خیلی عالیه گفتم بزار اشنا بشم باهاش بعد اینم بگم برا اینکه بهم ثابت بشه که نیتش ازدواجه گفتم زنگ بزن به بابام بگو چون اون باید از همه چیز این ماجراخبر داشته باشه اونم قبول کردو زنگ زد فقط به بابام گفت فعلا باید بره ماموریت بخاطرکارش پس الان نمیتونه بیاد خواستگاری تا۲ماه بعد،اینطورشد که من باورش کردم و گفتم بزارپی ام بدیم تا اشنا بشیم شاید واقعا بد نبود،درموردخودش قیافش خیلی خوبه عکسشو دیدم وخیلی پولداره و من چون خودم مذهبیم ایشونم خب مذهبی هستن ومن خیلی خوشم اومد طوری که پیش خودم گفتم خدا اینو برام فرستاده ،تا اینکه یکم که از پیام دادنمون گذشت من متوجه ایرادات اخلاقی ایشون شدم ،این اقا چون پدرومادرش فوت کردنچندسال پیش،به شدت دچار کمبود محبته مثلا مثل بچه هاس با کوچکترین حرفی قهر میکنه و میگه میرم ،مثلا حتی نمیشه دیر جواب پیامشو داد طوری که بعد قهر کردن ساعتها گریه میکنه اونم خیلی شدید،بعد اصلا قابلیت نه شنیدن نداره طوری که اگه چیزی بخواد و بهش ندی فورا قهرمیکنه و گریه و اصلا میگه میدونستم بقران دوستم نداری ونمیدونم چرا اصلا هرکار میکنم باور نمیکنه دوسش دارم فکرمیکنه همه چیزپوله میگه برات فلان کارومیکنم خونه و ماشین به نامت میزنم تو فقط بهم محبت کن،بعد یه ایراد خیلی بد هم که داره وقتی عصبانی میشه به همه چیز فهش میده حتی پدرو مادرمرحومش به منم فهش میده اونم خیلی فحشای بد ،طوری شده که اطرافیان میگن این هرچقدم پول وقیافه داشته باشه وعاشقت باشه ولش کن این یه روانیه ،بعد هرموضوع دعوایی رو انقد کش میده تا به غلط کردن بیوفته ادم ،اینم بگم چون موقعیت اجتماعیش بالاس خیلی مغروره طوریکه اصلا منت کشی نمیکنه تودعوا وفقط منتظره من برم،اما واقعا ابراز علاقش زیاده خیلی خانومم و عزیزم و اینا میگه،راستش همه میگن ولش کن چون اخلاق نداره اما خودم حس میکنم خیلی دوسش دارم،میخوام بدونم این رفتارا که گفتم چقد تواینده مشکل سازن ؟اگه ببرمش پیش مشاور امیدی هست درست بشه؟همش به همه میگم من درستش میکنم میبرمش پیش بهترین مشاور چون خودشم میدونه عیبشو گفتع بخاطر تو عوض میشم چون میگه خیلی عاشقمه میگه اگه به من نرسه تا اخرعمرازدواج نمیکنه لطفا کمکم کنید ایا اگه باهاش ازدواج کنم بدبخت نمیشم چون واقعا سنی ندارم و خیلی شرایط بهتر از اینم دارم دراینده. خداخیرتون بده.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم. به شهر سوال خوش آمدید.
ابتدا از اظهار لطف شما نسبت به ما ، تشکر میکنیم.
خواهر گرامی، شاید بهتر بود با توجه به تصمیمی که داشتید از همان ابتدا به یک مشاور خوب به صورت حضوری مراجعه میکردید. البته نه برای تغییر دادن همسر آینده (که این کار یا نشدنی یا خیلی دشوار خواهد بود) بلکه برای اطمینان از درست یا غلط بودن تصمیم و انتخاب خودتان. با توجه به نکاتی که خودتان فرمودید، ازدواج با این آقا توصیه نمی شود، اما میتوانید برای اطمینان بیشتر به همراه ایشان به یک مشاور خوب مراجعه کنید. رفتار های ایشان که حاکی از به اصطلاح فقدان محبت قبلی و یا نیاز به محبت بیشتر شماست، وابستگی احتمالی شخصیت ایشان، و از همه مهم تر عصبی بودن و بددهانی که بطور خلاصه خودتان فرمودید اخلاق ندارد! قطعا این مورد آخر میتواند به سادگی زندگی شما را در آینده تهدید کند. چون آتش عشق و علاقه الآن شما پس از مدتی به حالت عادی و تعادل خواهد رسید و آنچه شما را در کنار هم و صمیمی نگاه خواهد داشت، مسائل مختلف زناشویی و روابط بین شماست که قطعا اخلاق میتواند سرآمد همه آنها باشد.
موفق و پیروز باشید.

با عرض سلام خدمت شما

من واقعا با مشکل بزرگی رو برو شدم و احتیاج به کمک دارم. مدت ۱۰ماه می شود به دختری اشنا شدم که ایشان به طور غیر عادی عاشق بنده شده هست . من دلم می خواد این رابطه را تمام کنم ولی از عواقبش می ترسم .چون یک بار برای مدت کوتاهی جوابش را ندادم و او کارش به بیمارستان کشید.
هر بار می گوید که اگر مه ره رحا کنی من خودم را می کشم چون خیلی زیاد دوستت دارم.
ناگفته نماند که ارتباط ما کاملا از راه دور هست یعنی من در جایی دیر زندگی می کنم و او در جایی دیگر و از طریق فضای مجازی باهم در ارتباط هستیم
واقعا من خسته شدم از این رابطه ولی از این می رسم که بعد رفتن من بلایی سره خودش بیاورد و من را در گیر عذاب وجدان کند
من از عذاب وجدان می ترسم

خواهش می کنم من را راهنمایی کنید
چه کنم

با تشکر

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
دوست عزیز، به طور کلی شما نباید درگیر چنین روابطی می شدید و لازم بود بدانید رایجترین آسیب در این گونه روابط همین وابستگی های شدید است. این نکته بعد از این هم لازم است مد نظر شما باشد. اکنون که متوجه شدید باید این رابطه را قطع کنید، لازم است کمی نسبت به این گونه ادعاها (خودکشی و غیره) کم توجه باشید. اگر قرار باشد هر کسی با ادعای خودکشی دیگری را مجبور به کاری کند مطمئن باشید سنگ روی سنگ بند نخواهد شد! اما به هر حال اگر به واقع گمان میکنید که ایشان در ادعای خود جدی هستند، میتوانید این رابطه را بصورت گام به گام و به تدریج کاهش دهید. مثال میزنم: اگر هر روز بوده آن را روزدرمیان کنید و پس از یک هفته آن را دو روز درمیان کنید و به تدریج آن را تا جای ممکن قطع کنید. به این صورت راحت تر میتوانید بر مشکل غلبه پیدا کنید. ضمنا توجه داشته باشید که لازم نیست به خود ایشان توضیحی در این خصوص بدهید.
موفق باشید.

باسلام من دختری ۲۸ ساله هستم مدت هشت ساله که با پسری هستم که پسر خوبی هست و از نظر ظاهر معمولی هست. در ابتدای رابطه به صورت غیر مستقیم بود رابطه یعنی نه ابراز علاقه نه چیزی فقط با هم حرف میزدیم و این آقا در کل با استانداردهی من برای ازدواج فاصله زیادی داشت چه ظاهرشون چه از لحاظ مالی و چ از نظر شرایط خانوادگی ولی بعد احساسات و وابسته شدن شدید ایشون من نتونستم ردشون کنم و از خودم دورشون کنم و کم کم توی رابطه یه سری آتو از من جمع کردن سه سال اول خیلی مهربون بودن هیج وقت اذیتم نمیکردن تا سال سوم خانواده من ما را از هم جدا کردند و ایشون به هر دری زد که رابطه را شروع کنه و لاباخره هم موفق شد منم اشتباه کردم و باز تحت تاثیر احساساتم قرا گرفتم. از اون موقع به بعد هروقت که حرف از جدایی زدم ایشون تهدید میکنه که ابروی منا میبره حتی یه دفه یه پیجی تشکیل داد خیلی از افراد فامیلما توش اد کرد و منا مجبور به برگشتن به رابطه کرد. البته این فرد خواستگاری هم اومدن ولی خانواده من ناراضی بودن البته اگه ایشون هرجایی الان برن خواستگاری جواب بله میگیرن چون الان دیگه شغل خوبی دارن و قیافه معمولی و یه خواستگار خوب هستن ولی من خانوادم مخالفن. چطوری میتونم این ربطه را تمام کنم ؟ واقعا به کمک نیاز دارم.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
خواهر گرامی، متاسفانه اشتباهی را که هشت سال پیش مرتکب شده اید و به مدت هشت سال آن را ادامه دادید، اکنون میخواهید در عرض چند دقیقه و در قالب چند سطر توصیه جبران کنید. بپذیرید که چنین چیزی یا غیر ممکن است و یا شبیه غیر ممکن! چند نکته را یادآور میشویم:
اول این که بخشی از مشکل شما نیازمند مراجعه به یک وکیل یا مشاور حقوقی دارد، چون شما به دنبال راهی برای خلاصی از دست این آقا هستید آن هم به طوری که نتواند از شما سو استفاده کند. البته ممکن است راههایی برای این کار وجود داشته باشد که ما از آن بی اطلاعیم و در حوزه تخصصی ما نیست. نکته دیگر در مورد ازدواج شما! اگر واقعا این آقا اکنون صلاحیت پیدا کرده و خانواده و شما و ایشان نسبت به این وصلت تمایل دارند و دارید، چرا این کار را نمی کنید؟ ازدواج با کسی که مدتی است آشنایید بهتر خواهد بود. نکته بعد اگر واقعا خطایی از شما سر زده که موجب بی آبرویی شما خواهد شد، این را بدانید که با تن دادن به خواسته های این آقا نمیتوانید مشکل را حل کنید و اتفاقا ایشان مطمئن خواهد شد که از این طریق میتواند به خواسته های خود تا هر جا که بخواهد پیش برود. در نهایت هم اگر سندو مدرکی برای رسوایی داشته باشد میتواند هر موقع آن را نشان دهد. پس اگر قصد ازدواج ندارید و مطمئن هستید ایشان به درد شما نمی خورد، توصیه میکنیم حتما با یک مشاور حقوقی (ترجیحا خانم) صحبت کنید یا اگر مراکز پلیس در این زمینه مشاور دارند به ایشان مراجعه کنید و از طریق مراجع قانونی پی گیر باشید. بقول معروف مرگ یک بار شیون هم یکبار! شاید اگر شخصا مراجعه به پلیس داشته باشید نیازی هم به اطلاع دادن خانواده شما نباشد، نمیدانم! به هر حال بهتر است این وضعیت موجود را سریعتر خاتمه دهید.
موفق باشید.

سلام من دختری ۱۸ ساله هستم.امسال کنکور دادم و رتبه ای خوب اوردم ولی باتوجه به علاقم یک سال پشت موندم.بعد کنکور چون فک میکردم حتما قبول میشم از سر دلسوزی با یک پسر ۲۹ساله رابطه ای را اغاز کردم.پسرخیلی مودب و بافهم و شعوری هست.خوانوادشم در جریان من قرار داده و از من باخبرن.چن باریم اصرار کرد بیا با مادر یا خواهرم حرف بزن.من قضیه را به مادرم گفتم مادرمم خیلی جدی گف بزار بعد کنکور.الان تقریبا ۵ ماه گذشته و ما هی میخایم رابطه بمونه بعد کنکور اما نمیشه.هیچ کدوم نمیتونیم دوری رو تحمل کنیم.وفاصله طبقاتیمون خیلی زیاده ایشون فردی روستایی با ظاهری متوسط به خیلی پایینتر وشرایط مالی بد و من از خانواده ای با شرایط خوب و ظاهرخوبم و البته ساکن شهر.مابا هم قول و قرار های پیشرفت و ترقی گذاشتیم که در اینده همه مشکلات را حل میکنیم.البته ایشون از شهر دیگه ای هستن و من از شهر دیگه.نمیدونم واقعا . احتمال اینگه با این شرایط این اقا به عنوان داماد ما قبول شه خیلی پایینه.واقعا موندم.از طرفی خودم و خانوادم برا کنکور زحمت زیادی کشیدیم و هزینه زیادی گذاشتیم نمیخوام زحماتمون به باد بره.حتی این اقا هم خیلی کمک میکنن به برنامه ربزی و درس خوندم.ولی میدونم با ادامه دادن رابطه نمیشه بخونم.از طرفی نمیشه هم قطع کنم.یه اینده مبهم ..... شبا فقط گریه میکنم تورو خدا کمکم کنین.

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
خواهر گرامی، از ما انتظا ار چه کمکی دارید؟ در مورد اصل این که آیا شما دو نفر به درد هم میخورید یا خیر، نمیتوانیم نظری بدهیم به چند دلیل، اول این که اطلاعات خاصی (که کافی و لازم باشد) از دو طرف نداریم و دوم این که لازم است برای این منظور جلسه یا جلسات حضوری برای مصاحبه و احیانا انجام برخی تستها برگزار شود. پس مورد را خودتان انتخاب کرده اید! و البته آنچنان که مشخص است مورد بسیار سختی را هم انتخاب کرده اید.
احتمالا به این نکته هم توجه ندارید که ممکن است در تحقیقات و بررسی های بعدی نکته یا نکاتی کشف شود که ریسک ازدواج را بالا ببرد و کارشناسان توصیه کنند این وصلت صورت نپذیرد! چون شما خودتان بریده اید و دوخته اید و اکنون بقدری دلبستگی ایجاد شده که دوست دارید به هر صورت این کار صورت پذیرد! می پذیرید که این روش مناسبی نیست؟!
نکته آخر اینکه این رابطه (که شروع آن مانند ادامه آن غلط است) قطعا به درس و تحصیل هر دوی شما آسیب خواهد زد. به ویژه به این صورت نیمه پنهانی و غیر رسمی که نتیجه آن هم کاملا مبهم است.
بهترین کار این است که از آقاپسر بخواهید به صورت رسمی و جدی به همراه بزرگتر (خانواده) یا حداقل از طریق خانواده اقدام کند و پیشنهاد ازدواج را با خانواده شما مطرح نماید. سپس در فرایند عادی این مسیر (مانند قول و قرار و شرط و شروط و جلسات و غیره) فرصت برای چانه زنی هر دو طرف و متقاعد کردن خانواده ها و نیز مهیا کردن سایر شرایط ازدواج هست.
موفق و پیروز باشید.

سلام حدود یک سالو نیمه با پسری که تا حالا اصلا ندیدمش در ارتباطم چون در یک شهر نیستیم هرکدوم از یک استان با فرهنگ های کاملا متفاوت ... این مسئله ی دوری اولش برام سخت بود تا اینکه عادت کردم اصلا نمیدونم چی شد که از این رابطه به همین راحتی یه سال و نیم گذشت...
حالا من پشیمونم ما هرچقدرم همو دوست داشته باشیم ولی تفاهم نداریم یک سری مسائل قومی و مالی و فرهنگی هست که من واقعا نمیدونم چجوری باهاش در میون بذارم اون میگه که دوسم داره حرفشو باور دارم اما هنوز هردومون بچه ایم و نمیدونم که در اینده چه نظری در مورد هم داریم چندباری از هم جدا شدیم اما دلمون تاب نیورد و برگشتیم اما حالا دیگ من میترسم و واقعا دوست دارم این رابطه تموم شه هرچند میدونم به ضرر هردومونه ولی خب ضررش از اینکه در اینده....کمتره لطفا راهنماییم کنید:(

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام. به شهر سوال خوش آمدید.
همانطور که میدانید کمک ما در شهر سوال، راهنمایی و ارائه راهکارهایی کلی است. در مورد سوال شما، مشکلی نیست که راهکارش را ندانید و نیاز به گفتن باشد. همانطور که خودتان گفتید این رابطه بیهوده و بیهدف که آینده مبهمی هم دارد بایستی قطع شود. در غیر اینصورت هم در زندگی فعلی شما و هم در زندگی آینده شما تآثیرات نه چندان خوبی خواهد گذاشت. اینکه چگونه قطع ارتباط کنید، دست خود شماست! اگر ارتباط شمادر فضای مجازی است، از آن بیرون بیایید و از راههای مختلف (بلاک کردن، لفت دادن و حتی بیرون آمدن به طور کلی از برنامه ای خاص برای یک مدت مشخص) برای این کار استفاده کنید. اگر تماس پیامکی و تلفنی داشتید ، تماس را قطع کنید و شماره خود را کنار گذاشته یا تغییر دهید. راهکارها و توصیه هایی که در ابتدای همین صفحه در پست اصلی آمده است، بسیار مناسب حال شماست. آنها را تا جای ممکن اجرا کنید.
موفق باشید.

سلام ببخشید من دخر ۱۵ ساله هستم من دوستی دارم به نام مریم که فوق العاده عاشقشم خیلی زیاد بدون اون زندگی برام دشواره واقعا خبابم دختر خوبیه ما داستانمون سر یه دختر به اسم مهدیه ک دوستمونه بهم خورد و غرور من باعث شد آشتی نکنیم تا ۲ سه هفته بود ک باهم حرف نمیزدیم ولی این برام خیلی سخت بود با کسی که مدام باهاشم ضحبت نکنم مریم همه چیزمو میدونست هر چیزی میشد اول از همه اون میفهمید توی این دو هفته با یه پسری به اسم سهیل دوست شدم مریم اون پسرو میشناخت و به اون علاقه داشت اون پسرم کل مدرسمون میشناختن و بچه ها به گوش مریم رسونده بودن و مریم خیلی از دست من ناراخت شده بود ک من چرا باید از زبون بچه ها بشنوم بگن رفیق رفیقی ک میکردی این بود خیلی دلش از من شکسته بود قبلاش من میخواستم برم با مریم حرف بزنم ولی رفتم دم کلاسشون گفت من با تو کار ندارم و هی دوستاشو میفزرستادم و اون بدتر عصبی میشد یه روز زنگ زدم بهش گفتم میری مدرسه گفت اره بعد گفتم صبح وایسا میام دنبالت با هم بریم گفت باشه منم رفتم دنبالش اون روز باهاش حرف زدم رابطمونم بد نشد ولی مث اول نشد امروز امتحان داشتیم و یکی از دوستامون گفت من میخوام بیام مدرستون گفتم باشه میمونم بیا از اونجایی ک من از مریم دوستم یک سال بزرگ ترم امتحانم زود تر تموم میشه ما وایسادیم که مریم بیاد مریم ک اومد ایسان دوستم و بغل کرد و اینا من فکر میکنم میخواست حرصمو در بیاره ولی به من اهمیت نداد حتی دستم نداد ایسان دوستم ک گف حدیث میخواد بیاد مدرسمون گفت ادرس مدرستونو بده گف حدیث میخواد بیاد گفت اون برای خودش میخولد بیاد گفت خوب باهم بیاید هیچی نگفت حتی موقع خدافظی هم ایسانو بغل کرد ب منم یه دست خشک داد من واقعا از این رفتاراش دارم زجر میکشم واقعا از اشتباهم پشیمونم میخوام ک اون دوباره باهام مثل قبل شه من واقعا نمیتونم از دستش بدم چون واقعا دختر خوبیه و دوست با معرفتیه لطفا کمکم کنید من باید چیکار کنم؟

تصویر مشاور شهر سوال

عرض سلام خدمت شما کاربر گرامی،
دوست نوجوان، همچنان این نکته را به سایر دوستانتان در موقعیت های مختلف یادآور شدیم به شما هم میگوییم که محبت بین انسانها از موهبت های الهی است. پیامبر عزیزمان فرمودند: بهترین كارها پس از ایمان به خدا، دوستى با مردم است (نهج الفصاحه، ص ۷۴، ح ۳۸۷). و البته شما باید این محبت را ابراز کنید. امام صادق (ع) میفرمایند: هنگامى كه كسى را دوست مى دارى، او را از این محبّت آگاه كن زیرا این كار، دوستى بین شما را محكم تر مى كند (كافى، ج ۲، ص ۶۴۴، ح ۲).
نکته دیگر این که شما در ابتدای دوران تجربه روابط و مهارتهای اجتماعی هستید. این یعنی روابط شما با دوستان، مربیان، همسایه ها، آشنایان و دیگران، در این دوران میتواند بسیار مهم باشد. دلیل آن هم گذر شما از مرحله کودکی به جوانی (یعنی دوران نوجوانی) است. پس هم بایستی مراقبت بیشتری نسبت به رفتار خود داشته باشید، و هم صبر و شکیبایی بیشتری در هنگام بروز مشکلات و تعاملات با دیگران پیشه کنید. مهارتهای ارتباطی را در کتابها و منابع دیگر مطالعه کنید و از آن در برخوردها و رفتارهای روزمره خود بهره ببرید.
http://www.soalcity.ir/node/3515
موفق باشید.

سلام من دختر۲۴ ساله ام.دوسال پیش همکارم از بنده خاستگاری کردمن قبول نکردم اما اون کوتاه نیومد و در عرض دوماه با حرفاش تونست راضیم کنه که بهم پیام بدیم هیچ وقت فکر نمیکردم رابطه مون طولانی بشه یا وابستگی پیش بیاد.بعد یک سال من حسم به ایشون بهتر شد تصمیم گرفتم بیشتر فکر کنم و باهم چند جلسه مشاوره هم رفتیم نظر مشاوره هم این بود که این ازدواج خوبه ولی باید در سطح خانواده مطرح بشه .من به این اقا گفتم تا کار مناسب تری پیدا نکردی نگو . خودمم محل کارمو تغییر دادم . الان دو سال و خورده ای از رابطه مون میگذره این اقا نه تنها کارشو تغییر نداده و هیچ قدمی برای ازدواج بر نمیداره به خانواده شم نمیگه منم اصن بهش نمیگم.رفتارشم خیلی عادی و تکراری شده برام . حس میکنم این اون چیزی نبود که میخواستم خیلی دوس دارم رابطه مون تموم بشه ولی فقط دلم براش میسوزه .ولی میدونم اگه روزی باهاش ازدواج کنم حتما پشیمون میشم . نمیدونم چیکار کنم.زمانی هم که همکار بودیم نماز خون و ... بود ولی چند وقته نه تنها نماز نمیخونه دیدم داخل اینستا عکس های دخترای خودفروش رو لایک میکنه من خییییلی رو این چیزا حساسم نمیتونم تحمل کنم . چیکار کنم .بعدم از لحاظ فرهنگی اختلاف داریم . و اینکه اصلا تا حالا نشده از من تعریف کنه همیشه ایراد گرفته ولی تعریف نه . نمیدونم تصمیم درست چیه . کمکم کنید لطفا .ممنون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم.
خواهر گرامی، بسیار جالب و کمی عجیب است که با اینهمه نکاتی که فرمودید و هرکدام به تنهایی میتواند راه را برای شما مشخص نماید، باز هم در آخر سوال کردید که نمیدانید تصمیم درست چیست!!! گویا به جای پرسیدن تصمیم درست بایستی فقط به تصمیمی که خودتان میدانید عمل کنید!
چند دقیقه خودتان را فراموش کنید. فرض کنید یکی از دوستان صمیمی و مذهبی تان با شما در مورد یک خواستگار یا نامزد صحبت میکند و در نهایت نظر شما را میخواهد. او میگوید: «نامزدم، کار مناسبی ندارد، به خواسته های من توجهی نمی کند، دو سال است قرار است بیاید خواستگاری ولی نمی آید، گویی اصلا قصد ازدواج ندارد، نماز نمیخواند، روزه نمی گیرد، اهل خدا و پیغمبر نیست، اصلا از من تعریف نمی کند و گویی احساسات ندارد، همش ایراد میگیرد...»
شما به او چه توصیه خواهید کرد؟
اکنون همان توصیه را خودتان اجرا کنید.
موفق باشید.

با سلام من یه پسر ۱۹ ساله هستم که پشت کنکورم البته قصد رفتن به دانشگاه آزاد رو داشتم ولی از امروز شروع کردم به خواندن درس برای کنکور سال ۹۷ .من موقعه ای که کنکور سال ۹۶ رو دادم مدتی بعدش یه دختر که میشناختمش بهم زنگ زد و ادعا کرد که بیش از انداره منو دوست داره و بعداز مدتی رابطه تلفنی خودم فهمیدم که حرفاش درسته و اون به اندازه ای منو دوست داره که خانواده و نزدیکترین دوستمم منو دوست نداره به اندازه ای که بگم خودکشی کن خودکشی میکنه ولی نمیدونم من چرا اون علاقه ای رو که باید بهش داشته باشم رو اصن ندارم و بعد از مدتی باهاش قطع رابطه کردم چون بنظرم وقتی من با اون ازدواج نمیکنم مفهومی تو رابطه نمیبینم چون اون هر روز وابسته تر میشد الان که ما تموم کردیم شنیدم و میبینم که خیلی تو وضع بدیه به حدی که نمیتونه ادامه تحصیل بده منم وقتی شرایطشو میبینم ناراحت میشم من از شما میخوام اگر امکان داره به من بگید که چیکار کنم چون واقعا وجدانم اعذیتم میکنه و در ضمن اون کسای که من یکم بهشون علاقه دارم از دوستای این دختر حساب میشن تقریبا متشکرم از لطفتون

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
دوست عزیز، اگر مقصود شما از علاقه و دوست داشتن در گفته هایتان، چیزی غیر از قصد ازدواج است، طبعا ما توصیه ای در ادامه یا تغییر چنین روابطی نداریم چون چنین علائقی و چنین روابطی دیر یا زود از بین میرود یا جای خود را به یک رابطه و یک علاقه دیگر می دهد. در واقع چنین علاقه ای هدف خاصی را دنبال نمی کند مگر لذت بردن مقطعی (بیشتر برای پسرها) و پر کردن خلاء عاطفی و احساس نیاز به یک همدم !
اما اگر هدف شما واقعا تشکیل زندگی و ازدواج است، طبعا لازم است بصورتی جدی در مورد آن بیاندیشید و تصمیم بگیرید. اولین نشانه جدی بودن (شما و هر شخص دیگری که در مقابل شماست) نگاه منطقی و معقول داشتن نسبت به این مسئله درکنار عشق و علاقه است. همچنین پی گیری این مسئله از طریق خانواده هم نشانه جدی بودن شما در ادعایتان خواهد بود. طبیعتا اگر قصد ازدواج و تشکیل زندگی وجود داشته باشد لازم است از طریق خانواده ها و به صورت رسمی این مسئله مطرح شود، بدون این که اظهار عشق و علاقه آنچنان از دو طرف باشد. در چنین شرایطی میتوانید اطلاعات بیشتری از یکدیگر به دست آورید و با بررسی و تحقیق بیشتر نسبت به یکدیگر و خانواده هایتان، نسبت به این مسئله پا پیش بگذارید. در کنار این مسئله ، استفاده از نظرات کارشناسی بزرگان و مشاورین ازدواج هم اطمینان شما در تصمیم گیری را دوچندان خواهد نمود.
در غیر این صورت ، نه به شما توصیه میکنیم به دنبال چنین روابطی بروید، و نه این که به اینچنین خواسته هایی پاسخ بدهید.
موفق باشید

با سلام مدتي هست كه با پسري دوست شده ام كه هيچ مشكلي ندارد و خيلي فردي ارام است ولي من هيچ علاقه اي به او ندارم و از انجايي او قصد جدي دارد و فكر ازدواج در سر دارد ولي من اصلا فعلا فكر ازدواج نيستم مدتيست دنبال بهانه اي براي جدايي ميگردم. خيلي با هم خوب و با احترام حرف ميزنيم نميتوانم بهانه ي خوبي كه به خوبي جدا بشويم پيدا كنم چون فردي هستم خانه نشين بدون مشكل خواصي يا رفتن به دانشگاه وكار و اصلا دلم نميخواد با بدي و ذهنيت بد از من جدا شود

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال. خوش آمدید.
خواهر گرامی، با توجه به سوال شما ، ما هم فعلا به این که چرا به فکر ازدواج نیستید و اصلا چرا وارد این رابطه شدید کاری نداریم، اما شما به قول ضرب المثل قدیمی ایرانی، هم خدا را میخواهید هم خرما را! هم میخواهید یک رابطه عاطفی را قطع کنید، هم میخواهید این قطع رابطه با خوشی و شادمانی باشد! این که نمیشود. به صورت عادی جدایی و قطع رابطه پدیده ای ناراحت کننده است (البته به درجات مختلف). پس اگر واقعا به فکر ازدواج نیستید و این رابطه به صلاح نیست. بهتر است بدون اینکه نسبت به ناراحتی مقطعی خودتان یا طرف مقابل خیلی فکر کنید، آن را قطع کنید. چون ادامه روابط عاطفی موجب تشدید آن می شود و این حرفها که مثلا خیلی عادی هستیم و روابط ما در حد ... است و غیره، فریب دادن خودمان است.
موفق باشید.

سلام من ۲۰سالمه ،من ازبچگی از پسرعموم که دوسال ازمن بزرگتره خیلی خوشم میومد از رفتاراش از ظاهرش وقتایی که میدیمش کلی ارامش داشتم ولی متاسفانه بخاطر شغل پدرم از موقع تولد من ما در شهر دیگه ای زندگی میکنیم و من ایشونو در مراسم ها عیدها وتعطیلات میبینم،۲سال پیش به من ابراز علاقه کردن و ما وارد رابطه دورادور شدیم رابطه ای که اصلا هیچ تماس جنسی و این جور چیزا نبود فقط از هم خبرداشتیم تلفنی حرف میزدیم ولی ایشون یهو رفتارشون تغییر کرد به من بدبین شدن تهمت زدن واخر سرهم قطع رابطه کردن وگفتن کس دیگه ای رو دوس دارن و دیگه خبری ازمن نگرفتن ،منم تا چن ماه پیش صبر کردم ولی مطمئن شدم که ایشون بامن جدی قطع رابطه کردن برای همین من خواستم زندگی جدیدی شروع کنم وارد رابطه با یع فرد خوب که از همه لحاظ خوبن بودن شدم ما هیچ مشکلی نداشتیم هیچ مشکلی ایشونم جدی بودن و به ازدواج فکرمیکردن ولی من هرچقد سعی کردم اون حسو از ایشون نگرفتم هیچ حس دلتنگی ارامشی حسادتی انگار فقط دوتا دوست خوب بودیم،من طی اون مدت همش تو خوابام پسرعمومو میدیدم که باهام حرف میزنه باهام اشتی کرده ،مجبورشدم بااین اقا بهم بزنم و هم باایشون وهم خودم روراست باشم و الان درتعجبم که دقیقا از روزی که با اون اقا بهم زدم پسرعموم برگشته و میگه خیلی دوسم داره پشیمونه فقط از رو شیطنت و حرص دادن ترکم کرده،من خیلی دوسش دارم خیلی حس خوبی میگیرم وقتی پیششم حسی که از هیچکس نگرفتم،فقط عذاب وجدان دارم درمورد اون اقایی که باهاش وارد رابطه شدم عذاب وجدان خیلی اذیتم میکنه حس میکنم باعث زندگیش شدم و میترسم پسرعموم بفهمه بعد اون با کسی حرف زدم و اونم کلا قیدمو بزنه،خیلی به راهنمایی نیاز دارم

تصویر شهرسوال

پرسشگر گرامي، اينکه تصميم گرفته ايد براي مهم ترين تصميم زندگي تان مشاوره بگيريد خوب است ولي اي کاش قبلا و در ابتداي رابطه تان با پسر عمويتان و فرد ديگر براي مشاوره اقدام مي کرديد و از مشکلاتي که برايتان بوجود آمده جلوگيري به عمل مي آورديد.
ازدواج مهم ترين تصميم در سنين جواني مي باشد كه آينده و خوشبختي فرد به آن بستگي دارد. انتخاب درست و گزينش فرد متناسب با ملاك ها باعث احساس خوشختي رشد و پيشرفت در زندگي مي گردد و انتخاب غلط باعث يك عمر احساس بدبختي و حركت به عقب مي باشد.
كليد موفقيت در ازدواج تصميم از روي عقل و عقلانيت و احساساتي نشدن و داشتن ملاك هاي ازدواج و بررسي دقيق آن در فرد مقابل است. مهم ترين ملاك در ازدواج كفويت مي باشد. يعني دختر و پسر در اموري مثل ايمان و اعتقادات، فرهنگ و آداب و رسوم، توقّعات از زندگي، نوع نگاه به زندگي، ويژگي هاي اخلاقي، وضعيّت خانوادگي، سن، تحصيلات، اقتصاد، هوش، زيبايي تفاوت چنداني با هم نداشته باشند.
اولا معمولا رابطه دوستانه دختر و پسر به ازدواج ختم نمي شود. پسر با گذر زمان در اين رابطه به دختر بدبين مي شود. خانواده ها معمولا مخالفت مي کنند و شناخت دقيقي از هم حاصل نمي شود زيرا دختر و پسر خود واقعي شان را به هم معرفي نمي کنند بلکه خودي آرماني و بي عيب نشان مي دهند.
خواهر محترم! اکنون شما به پسر عمويتان علاقه داريد و از طرفي او اقدامي براي ازدواج انجام نمي دهد و مشخص نمي کند که اگر واقعا به شما علاقه مند است چرا خواستگاري رسمي انجام نمي دهد و چرا از مجراي عرفي موضوع را پيگيري نمي نمايد. بر همين اساس از شما مي خواهيم که تکليف خودتان را روشن کنيد و از پسر عمويتان بخواهيد در يک مدت مثلا در يک ماهه رسما اقدام به خواستگاري کند والا شما با ديگر خواستگارانتان مجبور به ازدواج مي شويد
پس اوست که تصميم نهايي را گرفته و خود و شما را نجات مي بخشد. ضمنا سعي کنيد از روابط عاشقانه با پسسر عمويتان پرهيز کنيد و موضوع روابط قبلي خود را حتي به بهانه ي صداقت بازگو نکنيد.
موفق باشيد.

سلام من دختری ۲۱ ساله هستم حدود یک سال است که با کسی از طریق مجازی آشنا شدم آن اوایل که او هیچ گونه ابراز احساسی نشان نمیداد و حتی از این مسائل دوری میکرد و به من میگفت که نباید خودت را وابسته کسی کنی و ما فقط دوست معمولی بودیم تا اینکه چند ماه گذشت و او دچار این احساس شد و روز به روز بیشتر و بیشتر ولی من آن حسی که او دارد را ندارم یک بار هم گفتم که هیچ وقت عاشق نشدم و نمیتوانم بسیار با من مهربان است و احترام میگذارد ولی من ن میدانم چرا یک روز حس میکنم که خیلی خوب است ولی بعد مثلا یک هفته کاملا به او سرد میشوم ن میدانم باید چکار کنم چون نمیخواهم ضربه بخورد ولی جرات بیان این مسائل راهم ندارم خیلی تحت فشارم و خانواده ام هم از این موضوعات خوششان نمیاد لطفا راهنمایی کنید من اگرهم قرار باشد تمامش کنم ن میدانم چگونه که آسیب نبیند و اینکه قبلا هم به من گفته است که اگر روزی سرد شوی خبر مرگم را میشنوی واقعا کلافه ام .

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، از اعتمادتان به اين مرکز از شما تشکر مي کنيم. ما متوجه نشديم که شما احساس تان نسبت به او دائما تغيير مي کند يا او رفتارشان متفاوت است و دائما تغيير مي کند.
اگر شما احساس تان تغيير مي کند ممکن است بخاطر بي اعتماد بودن تان به اين رابطه يا رفتارهاي او باشد. اين گونه روابط معمولا فراز و نشيب و قهر و آشتي هاي زيادي به همراه دارد. ناراحت شدن يا سرد شدن گهگاه در اين رابطه کاملا طبيعي است.
اين رابطه شرعا جايز نيست و بهتر است آن را قطع کنيد. حتي صحبت از ازدواج هم مطرح نيست. چه بخواهيد و چه نخواهيد روزي بايد از هم جدا شويد ولکن ادامه اين رابطه مي تواند به هر دوي شما صدمه بزند.
اگر فکر مي کنيد جدايي باعث صدمه خوردن او مي شود بهتر است کم کم و در يک فرايند اين رابطه را ترک کنيد يعني رفته رفته فاصله ديدارها را کم کنيد و دير به دير با هم صحبت کنيد. به هم ابراز علاقه نکنيد و سعي کنيد اين رابطه نيازهاي عاطفي او را پاسخگو نباشد تا وابستگي اش به شما کم شود. اگر در اين فرايند مقاومت کند شما نبايد کوتاه بياييد زيرا اين رابطه به خود او هم ضربه مي زند. شما وظيفه داريد شرعا اين رابطه را قطع کنيد پس قطع رابطه باعث نمي شود که به او ظلم کرده باشيد. بنابراين خود را بخاطر آن سرزنش نکنيد.
/۲۸۵۵۲۶/

باسلام خدمت شما مدتی دچاریک رابطه بسیاربسیاروحشتناک شدم طوری که زندگیم به تدریج نابودمیشه چراکه ازروزاول ناخواسته واردرابطه شدم به هرحال منم مثل همه عادت کردم به رابطه وپس ازمدتی ازشخص موردنظرخواستم به پدرم بگه امااون گفت من وضع مالیم خوب نیس من جواب دادم پول مهم نیس بازگفت نه باید اخلاقمون باهم بخونه یکم صبرکنیم ودراین مدت ازمن درخواست مقداری پول کردکه بااین کارش کاملاازچشمم افتاد جواب سربالادادن درموردازدواج منوبیشترازاون ناامیدکردالان چند وقته کاری باهاش ندارم وتمام راههای ارتباطی رابستم فقط گاهی میرم سری میزنم فضای مجازی ومیبینم که ازمن گفته وازاینکا من بیوفابودم ومن اونقدرحالم بد میشه که احساس نابودشدن میکنم هرچندمن دیگه هیچ امیدی بهش ندارم وکلارابطه باهاش اشتباه محض میدونم الان مشکلم اینه چجوری وچکارکنم تافراموش بشه التماستون میکنم یه راهی نشونم بدین خسته ام نابودشدم

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترم خدمت شما کاربر شهر سوال. خوش آمدید.
ما هم مانند شما افسوس میخوریم که چرا با یک تصمیم اشتباه، پای در راه اشتباهی گذاشتید که سرانجام اینگونه داشته باشد. شاید به سختی و شاید هیچگاه نتوان بخشی از خاطرات را کاملا از حافظه حذف کرد. به ویژه این که این خاطرات با چاشنی احساس و عاطفه همراه شده و مانند درختی که ریشه های قوی و عمیق در زمین دارد، در تمام وجود شما گسترش پیدا کرده است. اما شما میتوانید تا حدی این کار را انجام دهید. طبعا همانطور که خشکاندن یا از زمین درآوردن درختی پر ریشه کار بسیار دشواری خواهد بود، برای شما هم این دل کندن و یا فراموش کردن کاری دشوار و زمان بر است. پس لازم است خود را برای مدتی سختی کشیدن و همچنین سپری شدن زمانی شاید طولانی آماده کنید.
راهکارهایی برای فراموشی تجربیات تلخ و اشتباهات زندگی وجود دارد که در صفحات دیگری از این سایت آمده و شما را به آن ارجاع خواهم داد. اما پیش از آن چند نکته را یادآور می شود، اول این که شما لازم است زمانی از شبانه روز را فقط و فقط برای فکر کردن اختصاص دهید (چه بهتر که این زمان در خلوت و مثلا قبل از خواب باشد). شما با فکر کردن به راهی که پیمودید و مقایسه آن با آن راهی که می بایست میپیمودید، بهتر به اشتباه خود پی می برید. و نکته دوم این که لازمه رسیدن به خواسته شما این است که در این مدت هیچگونه ارتباطی (حتی یک طرفه، و حتی دیدن صفحات مجازی) با کسی که عامل بدحالی شما بوده نداشته باشید. و نکته آخر این که در کنار قطع یک رابطه یا روابط نادرست و مخرب، بهتر است یک رابطه درست و دوست داشتنی با خدای خود داشته باشید. این کار هم نیاز به انجام فرایندی ویژه و خاص و دشوار نیست، صرفا با دو رکعت نماز میتوانید شروع کنید. اکنون به لینک زیر رفته و توصیه ها را ببینید:
http://www.soalcity.ir/node/318
موفق باشید

سلام ممنونم خدااجرتون بده که راهنماییم کردین من اینروزاطبق گفته شماباخدازیادحرف میزنم البته خودم آدم معتقدی هستم وبازهم ممنونم که جواب دادین فقط دعامیکنم این شخص برای همیشه بره. .........وبیشترازاین نتونه منونابودکنه چون من خودم خیلی خیلی زجرکشیدم این دیگه تحمل ندارم خدااجرتون بده که جواب همه رومیدین.

باعرض سلام چندوقت پیش رابطه اشتباهی روکه ناخواسته دچارشدم ومن خداروشاهدمیگیرم ازاین رابطه هاهیچ خوشم نمیادوبه هیچ عنوان وهرگزتائیدنمیکنم بدبختانه دچارش شدم وبعدعادت کردم به شخص اگرچه خودم تصمیم گرفتم تموم کنم اماپاسخ شماکارشناس عزیزومهربان منوبیشترمصمم کرد.ازاونجاییکه حماقتهای من تمومی نداره چندروزه دوباره وسوسه میشم که برم فضای مجازی شخص رو ببینمش چون افکاراحمقانه میادتوسرم که نکنه بلای سرخودش آورده ومن برای همیشه عذاب وجدان زندگیمونابودکنه بااین حال که میدونم رابطه ای که طرف پول ازم درخواست کنه ووقتی ازش پرسیدم تکلیف رابطه مسخره چیه اونم گفت صبرکن وگفت بعدهااگه کسی نبودمن باهات ازدواج میکنم تااین حدجوابش مسخره بود... سوالم اینه ازشماکارشناس عزیزوبزرگوار چه کنم عذاب وجدان نداشته باشم وچه کنم وسوسه نشم بازم برم فضای مجازی وایا روزی هم میشه که کلامن این شخص روباهمه دردسرهاش فراموش کنم ..بابت پاسختون ممنونم وببخشین که وقتتون گرفتم...خواهش میکنم راهنماییم کنین راهنمایی شماباعث دلگرمی من هست من به راهنماییتون خیلی خیلی احتیاج دارم فقط میخوام این روزهابگذره خسته ام بریدم...ممنونم ازتون.....

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما، از لطف شما متشکریم.
خواهر گرامی، جالب است که خودتان هم حرفها و استدلالات ایشان را "مسخره" میدانید. بهتر است با خود بیاندیشید که آیا کسی که با این صراحت چنین حرفی می زند، آنچنان آدمی است که اگر شما نباشید منتظر شما می ماند؟ یا بلافاصه و یا حتی همزمان با با ارتباط شما به سراغ چند نفر دیگر می رود تابه خواسته خود برسد؟ آیا چنین کسی واقعا بخاطر یکی از کسانی که با آنها ارتباط دارد خودکشی میکند؟ اگر واقعا زمانی چنین قصدی داشته، آیا واقعا میتوان به چنین انسانی (نه به اندازه یک زندگی مشترک بلکه صرفا در حد یک انسان مورد اعتماد یا دوست) اعتماد و اطمینان کرد؟
در هر صورت بهتر است ایشان را به حال خود بگذارید و دوباره وارد این دام در فضای مجازی نشوید. شاید در ابتدا این بی توجهی و سرنزدن به فضای مجازی و مقاومت در برابر اشتیاق و یا وسوسه درونی شما، کاری سخت باشد اما رفته رفته و روز به روز خواهید دید که این کار آسان می شود.
موفق باشید.

باسلام تمام توصیه های شماروموبه موانجام میدم.بسیاربسیارممنونم شماباعث دلگرمی هستین...وخداوندپشت وپناه شماباشه انشاالله.......

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز
پسری ۲۰ ساله هستم
قصد جدایی داشتم با دختری که باهم رابطه جنسی داشتیم
من اولین رابطه ش بودم
اون دختر خانم میگه من بعد از تو دیگه مغزم هیچ سیگنالی به پسر جماعت نمیده و به شدت نگران شرایط روحی اون بعد از جدایی هستم. حتی ممکنه بلایی سر خودش بیاره.
چند بار غیر حضوری و حضوری کات کردیم اما بخاطر حالش دوباره برگشتم.
واقعا به مشورتتون احتیاج دارم.
آیا راهی هست؟

تصویر شهرسوال

با سلام
شرايط خيلي خطرناکي داريد، شيطان با دو سلاح تدريج و تزيين شما را به لبه‌ي پرتگاه کشانده است. مديريت بحران کنيد، هرگونه ارتباط با اين خانم را قطع کنيد، فريب حربه هاي شيطان را نخوريد. گاهي انسان به گناهي معتاد مي‌شود، گناهي که ذره ذره وجود انسان را مي‌خورد و در آخر او را هلاک مي رساند، اين اعتياد مانند اعتياد مواد مخدر است، بايد آن را ترک کرد، اولش استخوان درد دارد، اما به مرور پاک شده، آزاد شدن به همراه مي آورد.
شما مسأله اي داريد که از دو بُعد قابل بررسي است. از طرفي خود شما بايد به نجات‌تان از وضعيت موجود فکر کنيد و از تصميم گيري هاي احساسي و خارج از چارچوب منطق و شرع اجتناب کنيد. همچنين وضعيت آن دخترخانم که به خاطر وابستگي‌هايش و همچنين درخواست ادامه ارتباط، ترس از قطع ارتباط داريد. در واقع ادامه اين مسير به صورت نامشروع و غيراخلاقي نه تنها سبب از هم پاشيدگي زندگي خودتان مي شود، بلکه مي تواند زندگي فرد ديگري را به هم بريزد. به عواقب و پيامدهاي اين اقدامات خود فکر کنيد. به هر حال گاهي انسان به اشتباه براي رفع عطش خود، در حالي که امکان رفع تشنگي اساسي را دارد، سراغ سراب مي رود. شما رابطه اي را تجربه مي کنيد و به دنبال ادامه آن هستيد که مي تواند به منزل? تخريب احساسات دو طرفه شما و آن دختر شود. تصميمات زميني بگيريد. به اين معنا که بپذيريد که شما به ايشان نامحرم هستيد و نمي توانيد به هم برسيد و تا زماني که نامحرم هستيد، رابطه هم از لحاظ شرعي و هم از نظر روان‌شناختي مشکل دارد. به خاطر افکار سطحي همچون آسيب نزدن آن دختر به خودش، نبايد يک خطا را بارها تکرار کرد. در بسياري از موارد کساني که چنين رابطه هايي را تجربه مي کنند، با چنين تهديدها و يا سخناني مبني بر اينکه اگر تو نباشي و ادامه ندهي، من به خودم آسيب مي‌زنم و حرفهايي از اين دست، مواجه مي شوند. به دنبال برگرداندن خودتان به زندگي باشيد. سعي کنيد روابط خودتان را در فضاي زندگي‌تان ترميم و اصلاح کنيد و ارتباط با خانواده تان را گرم کنيد.
به پيامدهاي رفتارتان بينديشيد، اين پيامدها را بنويسيد و روزانه مرور کنيد. پيامدهايي نظير فروپاشي خانواده، آبروريزي، فرزند نامشروع ووو...
آيا در روز قيامت که افکار و احساسات پنهاني شما آشکار شود، خجالت نمي‌کشيد؟!!!!
اگر توبه کنيد، واقعا برگذشته پشيمان باشيد و تصميم جدي بر ترک بگيريد، پاک مي‌شويد، و اگر ادامه دهيد ممکن است براي نجات شما خيلي دير شود، آنگاه خود را سرزنش مي‌کنيد و ديگر هيچ راه چاره‌اي نيست.
به هر حال اين گونه ارتباط اگر به ازدواج منجر شود، مشکلاتي به همراه خواهد شد. در واقع اين نوع ازدواج از لحاظ روان‌شناختي محکوم به شکست است. زيرا دو طرف پس از زندگي با بدبيني ها، وسواسها و سوء ظن هايي نسبت به طرف مقابل روبه رو مي شوند که به تنهايي مي تواند پايه هاي زندگي را تخريب کند. از جمله مشکلات ديگر اين نوع ازدواج، ازدواج از روي احساسات و وابستگي کاذب است. در حالي که ازدواج بايد از روي منطق باشد. اگر هم اين ارتباط بدون ازدواج و در قالب دوستي ادامه پيدا کند، علاوه بر وابستگي کاذب و علاقه مفرط مي تواند احساس گناه و همچنين افسردگي را به خصوص براي دختر به همراه داشته باشد. به هر حال اگر هم اين وابستگي به وجود آمده که قطعا براي اين دختر هم اين گونه هست، بهتر است از طريق مشاوره گرفتن مشکل را حل کند و شما نمي توانيد نقش منجي را براي او پيدا کنيد.
پس پيامدهاي دنيوي و معنوي چنين رفتاري را بنويسيد و روزانه با خود مرور کنيد.
همچنين مبادي ذهن و فکر خود را بيشتر کنترل کنيد و از دنبال کردن موضوعات جنسي از طريق چشم، گوش، تخيل و...خودداري کنيد. باز هم تکرار مي‌کنيم ضرورت دارد زمينه دستيابي به نامحرم را کاهش دهيد.
_ کارهايي را که دوست داريد انجام دهيد و از انجام فعاليتهايي که احساس نشاط و سبکي را به شما هديه مي کند غفلت نکنيد.
_ لبخند روزانه را فراموش نکنيد.
_ در کارهاي خير سرعت به خرج دهيد.
_ از تلنبار شدن کارها خودداري کنيد.
_ با برنامه ريزي وقت خود را مديريت و پر کنيد و از تنهايي و خلوت اجتناب نماييد.
_ در صورت هجمه افکار جنسي، موقعيت و مکان خود را تغيير دهيد. مثلا آمدن در جمع، بيرون رفتن، وضو گرفتن و...
_ منتظر هجوم اين افکار نباشيد بلکه سعي کنيد با نگاه به گذشته موقعيتها و زمانهايي که بيشتر در معرض اين رفتار يا افکار بوده ايد را شناسايي کنيد و از بروز مجدد پيشگيري کنيد و يا آمادگي برخورد و مديريت آن را در خود ايجاد کنيد.
_ با ورزش کردن و کسب مهارتهاي جديد (آموزشي، هنري و...) اراده خود را تقويت کنيد. پيشنهاد مي شود در يک مجموعه ورزشي حضور بيابيد و ? يا ? ساعت شاهد تلاش و سختکوشي افرادي با سلايق، عقايد، تحصيلات متفاوت باشيد. ديدن اميد، انرژي و نشاط ديگران، در ذهن شما جرقه تغيير در سبک زندگي را ايجاد مي کند.
اگر مشکلات کماکان پابرجاست با شماره گيري ۰۹۶۴۰ و از طريق گفت و گو با کارشناسان مشاور مرکز ملي، پيگير حل مشکل شويد.

واقعا نمیدونم بعضیها چه مشکلی دارند با وقاهت تمام وارد رابطه میشن چنان برات رویاپردازی میکنند و دم از عشق میزنند طوری وانمود میکنند که حس کنی بعد تو میمیرند بعد به یه مرحله ای میرسند که دیگه نمیخوان باشند خوب از اول چرا قول میدین به هم از اول همو بشناسید بعد وارد رابطه بشید بعدم اسمشون میزارند منطقی جدا بشیم اینا خود نمونه ادمه ریاکارن و پلید که اول با زبون بازی وارد میشن قصدشونم جدیه از این ادمها فاصله بگیرید تا به زندگیتون گند نزدند این افراد دچار بیماری فوبيا و جنون هستند راجعبش مطالعه کنید واقعا هیچ کسی با ارزشتر از خودتون نیست که بخواهید براش غصه بخورید حیف یک زره ناراحتی واقعا و دوری از این افراد یعنی خوشبختی مطمئن باشید بهتر از اون چیزی که فکر کنید سراغتون میاد یکی مثل خودتون که ذره ای هم به کسی فکر نمیکنید چه برسه فراموش ادمهارو به اندازه ظرفیتشون بزرگ کنید چون مثل عکس میمونند بزرگ بشن فولوو میشن وگرنه همون ادمین که اول رابطه حالمونو بهم میزد

با سلام و خسته نباشید من پسری هستم ۱۶سالمه حدود دو سالی میشه که فهمیدم خواهرم با پسری ارتباط داره اما مشکلی که دارم اینه که پدرم سنش زیاده وخواهرم هم ۱۳ سال سنش از من بیشتره من میخواستم ببینم برای قطع دوستی خواهرم چیکار کنم واقعا اعصابم خرابه نمیدونم چطور مسئله را با خودش در میان بذارم یا کاری دیگه کنم ؟

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. بهترين کار اين است که خواهرتان از مشاوره استفاده کنيد شما مي توانيد اين مرکز را به او معرفي کنيد بدون اينکه در مورد رابطه اش سخني بگوييد.
بخاطر تفاوت سني که داريد احتمالا او از شما حرف شنوي ندارد. شما مي توانيد به او نشان دهيد که مي دانيد کار بدي مي کند ولي مسقيما موضوع را مطرح نکنيد ولي باز هم احتمال اينکه کارش را رها کند کم است. شايد يک راهکار اين باشد که موضوع را با کسي در خانواده که او از آن فرد حرفشنوي دارد مطرح کنيد به صورتي که او فردي فهميده باشد و شرايط را بدتر نکند. نمي دانيم رابطه خواهرتان با آن پسر در چه حدي است و چقدر ممکن است از او صدمه بخورد اگر در معرض صدمه باشد بهتر است هر چه زودتر حداقل مادر را در جريان بگذاريد.

سلام خسته نباشید من حدود ۳ ماهه ک در یک رابطه ی اشتباه قرار دارم با این ک اوایل فکر میکردم اینطوری نیست.این رابطه بیشتر برای من جنبه ی اعتیاد داره و عملن لذتی نمیبرم و عشقی تجربه نمیکنم (طرف مقابل درکی از نگرانیام نداره و اونارو الکی میدونه ولی از طرفی دوستم داره!)چون ب کوچکترین چیزا حساس میشم و ناراحنم میکنه, این رابطه تقریبن همیشه باعث نگرانی و حساسیت منه و انرژی فکری خیلی زیادی ازم میگیره و باعث شده ب ی آدمه بی حوصله و خسته تبدیل بشم و برا همین دارم از زندگی عقب میوفتم.هر وخ ی فکری میکنم ک راه حلو پیدا کنم نمیتونم چون تصور تموم کردنش برام وحشتناکه احساس میکنم گیر افتادم و ن راه پس دارم ن پیش. تورو خدا کمکم کنین! از این زندگیم متنفرم و میخام عوضش کنم

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ خوشحاليم که در خدمت شما هستيم و مي توانيم به شما کمک کنيم. البته شما توضيح زيادي راجع به خودتان و مشکل تان نداده ايد اينکه پسريد يا دختر و اينکه رابطه تان با جنس مخالف است يا همجنس.
ولکن وقتي به اين نتيجه رسيده ايد که اين رابطه به شما صدمه مي زند بهتر است با جرات و جديت آين رابطه را قطع کنيد. اگر به او وابسته هستيد راهکارهايي براي فراموش کردن او وجود دارد که اگر مايل باشيد مي توانيم در مورد انها با هم صحبت کنيم.

باسلام خدمت شماببخشیدمن یک رابطه ی مسخره که الکی دجارش شدم روتموم کردم پس ازسختی زیاد شکرخداشرش کنده شدالان اون شخص مریض توی فضای مجازی تهدیدمیکنه متاسفانه اونجاهمه منومیشناسن البته من ازاون جایی که این مریض بوده رفتم این بیشخصیت نمیدونم چی ازجونم میخواداگه میشه بفرمایین من چکارکنم اگه آبروموبرداگه همه جارسواشدم چی؟ ازتهدیدهامیترسم اماحتی حاضرنیستم برای یک لحظه کوتاه برگردم چون من متنفرم وواقعا دیگه عبرت گرفتم وادب شدم فقط میترسم..آیاخداکمکم میکنه باتوحه به اینکه من احمق من ساده روزای اول بایدمینداختمش دور.....

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام خدمت شما کاربر محترم شهر سوال.
رابطه نادرست و یا به قول خودتان مسخره ای که به نادرست بودن آن پی بردید و باور داشتید، قطعا باید به پایان می رسید. خوشبختانه خودتان موفق شدید آن را تمام کنید. چون شما قضیه را سربسته و مبهم عنوان کردید، طبعا ماهم طبق اطلاعات شما میتوانیم موضوع را تحلیل کنیم. توجه شما را به چند نکته جلب میکنیم:
اول این که به قول ضرب المثل قدیمی،جلوی ضرر را هر وقت بگیرید منفعت است. بنابراین با این کاری که شما کردید، همچنان یک قدم جلو هستید. در یک رابطه نادرست هرچقدر که زمان بگذرد به ضرر شما خواهد بود (به دلایل مختلف که اکنون مجال آن نیست) . اگر به این فکر کنید که این رابطه را ادامه میدادید ممکن بود چه عواقب خطرناک تری برای شما میداشت (به علاوه این که در هر صورت هیچگاه از این تهدیدها رهایی نداشتید)، ارزش تصمیم درست اکنون تان بیشتر مشخص می شد.
دوم این که همه ما باید مسئولیت تصمیماتی که میگیریم یا گرفته ایم را بر عهده بگیریم. چه غلط و چه درست! ما مسئول اعمال خود هستیم و هرچند خیلی اوقات میتوان اشتباهات را جبران کرد اما گاهی اشتباهاتی هستند که جبران ناپذیرند (مثلا کشته شدن یک انسان) و برخی اشتباهات هستند که جبران پذیر هستند اما به هر حال در حافظه و تاریخ باقی میمانند و یا اثری برجا میگذارند که آن اثر محو نخواهند شد.
نکته سوم این که بخش مشاوره ای مشکل شما تقریبا به دست خودتان حل شده است. اکنون اگر واقعا احساس میکنید ممکن است خطری به لحاظ اجتماعی یا فردی شما را تهدید میکند بهتر است با یک کارشناس حقوقی در خصوص مشکلتان مشورت کنید تا حتی المقدور از عواقب خطرناک آن مصون بمانید.
و نکته آخر این که سعی کنید این تجربه (تلخ و پر دردسر) سرمشقی برای آینده خودتان و روابط تان باشد.
آرزوی ما سلامتی و آرامش شما در پناه خدای مهربانست.
موفق باشید

حدود پنج سال پیش با همسرم که ۱۳ سال از من بزرگتر بود آشنا شدم،مردی موجه،مهربان،صادق‌ و دارای صفات بسیار خوبی بود،اولین اشتباه من این بود که بعد از شکست عاطفی سنگینی به این شخص پناه بردم،برایم از هیچ چیزی کم نگذاشت،از همان ابتدا خانواده م رو در جریان گذاشتم از بدو ماجرا پدرم به شدت مخالف بود و من با درجه ی‌ بالایی از حماقت تمام مشکلات رو انکار کردم،مدت کوتاهی گذشت که متوجه شدم ایشان متاهل هستند و صاحب دو فرزند،که البته در پروسه ی‌طلاق بودند،که البته من حقیقت رو که فهمیدم به خانواده اطلاع دادم و رابطه رو قطع کردم،اما ایشون رو از هرجا بیرون کردیم دوباره وارد شدند و با آوردن برهانهای مختلف مادر من رو متقاعد کردند که حضور من ربطی به تصمیم ایشون نداره،دو ماهی گذشت و به من ثابت کردند که قبل از حضور من ۱۰ سالی ست که با همسرشان اختلاف داشتن و دارن اونا رو از ایران می فرستن,پدر من هزاران سنگ جلوی‌ پای ایشون انداخت،ولی فایده نداشت،تا اینکه یکسال و نیم بعد از طلاق ایشون ما با هم عقد کردیم،درست یک ماه بعد از اینکه فرزندانشان رو برای تحصیل به خارج فرستاده بودن,از لحظه ی‌ عقد به بعد ایشون تبدیل به آدم دیگه ای شدن،ایرادی،بداخلاق،قلدر،کسی که صدای بلندشو نمی شنیدم تبدیل شد به کسی که رفتارهای خشن ازش سر می زد،فریاد می زد،البته اینم بگم که پدرم ایشونو قلبا نپذیرفت و این موضوع آزارش می داد،امروز که سه سال از عقد می گذره،فهمیدم که یک هفته بعد از عقد اون خانم و بچه ها به ایران برگشتن و بچه ها از طلاق پدر و مادر خبر ندارن، و در همه ی این مدت ایشون هر شب رو با اونا گذرونده،من قبل از ورود ایشون به زندگیم در حرفه ی خودم بسیار مطرح بودم،ولی به خاطر عشقی که بهش داشتم از همه چی گذشتم،الانم دوباره داره با اونا می‌گذرونه اما مدام منو متقاعد می کنه که فقط به خاطر بچه هاشه،با اینکه شرط من برای ازدواج عدم حضور بچه ها بود که البته ۲۱ و ۱۵ ساله هستن،اما قلبم اجازه نمیده زندگی و روحیات و روان اونها رو با این موضوع مختل کنم و ترجیح میدم تنها شخص آسیب دیده ی این ماجرا باشم,هر چه هم اصرار می کنم که بی سر و صدا از هم جدا بشیم نمی‌پذیره و تمام مدارکمو ازم گرفته که هیچ اقدامی نکنم،اما من فقط ۳۳ سالمه و احساس می‌کنم افسردگی منو از هم پاشیده،با اینکه خیلی دوستش دارم و راضی به از هم پاشیدن زندگیم نیستم اما می دونم دارم از دست میرم،لطفا قضاوتم نکنید،من زندگی کسی رو خراب نکردم،بارها تلاش کردم از خودم دورش کنم،اما نشد

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و احترام.
خواهر گرامی، وضعیت شما، اینطور که خود شما بیان کردید، حاکی از عدم صداقت همسرتان در موارد متعدد است. باتوجه به اینکه اظهار نظر قطعی و قضاوت در مورد این مسئله، نیازمند داشتن اطلاعات دقیق است، ما صرفا به شما توصیه میکنیم ، به ویژه اگر هنوز در دوران عقد هستید، به یک مشاور روانشناس با تخصص در مسائل خانواده و ازدواج مراجعه کنید تا شما را به صورت کامل راهنمایی کنند. به نظر میرسد اگر مشکل شما جدی باشد (که این مطلب پس از مشاوره با متخصص مشخص خواهد شد) بهتر است تا دیر نشده به فکر راه علاج باشید.
موفق باشید.

سلام من ۲ساله با یک دختر دوستم تا امروز فهمیدم اون یکبار توی ۱۷سالگی ازدواج کرده و یک بچهم داره میشه بگید چجوری جدا شم ازش مرسی.

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. نمي دانيم مانع از جدا شدن از او چيست؟ آيا به او وابسته هستيد و نمي توانيد فراموشش کنيد يا احساس عذاب وجدان باعث مي شود که نتوانيد او را رها کنيد؟ ايا به او قول ازدواج داده بوديد؟
رابطه دوستانه با جنس مخالف شرعا جايز نيست و عواقب زيادي نيز دارد. اگر هم قصدتان ازدواج بود ولکن اين دوره آشنايي شما بوده است و قرار نيست هر کسي به صرف خواستگاري با فرد مقابل ازدواج کند. شما در فرايند شناخت به اين نتيجه رسيده ايد که او به درد شما نمي خورد پس مي توانيد از او جدا شويد. علاوه بر اينکه او اين مطلب را از شما مخفي کرده بوده است. اگر علاقه تان به او باعث مي شود که نتوانيد او را فراموش کنيد، راهکارهايي براي فراموشي فرد مورد علاقه وجود دارد و مي توانيم در مورد آنها با هم صحبت کنيم.

سلام
من ۱۹سالمه ۱۰ماهه از طریق فضای مجازی با پسری آشناشدم خیلی عاشق و وابسته ی من شد هرروز همو میدیدیم من اولا بهش احساسی نداشتم وچون مذهبی بودم واین روابطو قبول نداشتم هربار ازش جدا میشدم نمیذاشت به هرطریقی بود منو برمیگردوند جلوم گریه میکرد ومیگفت هرجور بخوام میشه و نمیذاشت برم همه چیزیش خوب بود اخلاق خوبیم داشت کم کم منم وابسته و عاشقش شدم جوری که بعد یه مدت متوجه شدم به دلیل اینکه زیادی عاشق و وابستس خیلی حساسه!حتی به خانوادمم حسودی میکنه و فقط میخواد اون منو دوست داشته باشه به حدی که اگه خانوادم محبتی بهم بکنن به شدت ناراحت میشه!کم کم که متوجه شد منم بهش وابسته شدم عصبی و پرخاشگر شد جوری که سرهرچیز کوچیک هرروز دعوا راه می انداخت و هرجور بود کوتاه میومدم و ارومش میکردم ولی تمام روز خودش ومن گریه میکردیم اخرشم هرروز از هم جدا میشدیم و باز به التماس میفتاد و برمیگشتم کم کم حس کردم اخلاقاش غیرعادیه و تنهایی نمیتونم همیشه فداکاری کنم و خسته شدم با اینکه خیلی دوستش دارم...مادر من و پدر اون در جریانن قراره به زودی ازدواج کنیم ولی من حس میکنم بعد ازدواج مشکلات و دعواهامون شدیدتر میشه وخیلی نگرانم چندبار بامشاوره حرف زدم و بهش گفتم اولش قبول میکنه ولی بعدش دوباره همون رفتارارو داره...چندبار تصمیم گرفتم ازش جدا بشم ولی خودمم نمیتونم و خیلی زود بهم برمیگردیم
چندبار که به صورت جدی باهاش حرف زدم وخواستم جدابشم تهدید به خودکشی کرد حتی تهدید کرد عکسامو به پدرم نشان میده اما وقتی دید از طرف من عکس العملی نیست گفت فقط بخاطر این بوده که بترسم و بهش برگردم هرچی منطقی باهاش حرف میزنم متوجه نمیشه و از طرفی خیلی وابسته منه و عذاب وجدان دارم خودم هم خیلی بهش وابسته وعلاقه مندم
نمیدونم چیکارکنم

تصویر شهرسوال

خواهر گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. نمي دانيم اين رابطه تا چه حد جدي است و آيا واقعا او براي ازدواج اقدام مي کند يا خير. در اوايل آشنايي سوء تفاهم ها بر سر مسائل کوچک تا حدي طبيعي است ولي وقتي قهر و ناراحتي و کشمکش اينقدر زياد است يا فرد مشکل شخصيتي دارد يا تناسب بين دختر و پسر وجود ندارد. بنابراين بايد براي ازدواج بيشتر دقت کرد. با اين اطلاعات اندک نمي شود در مورد فرد قضاوت کرد ولي احتمال اختلال شخصيت نيز دور از ذهن نيست. اگر قصد ازدواج شما و او جدي است و خانواده ها هم همين قصد را دارند بهتر است قبل از جدي شدن ازدواج با هم براي مشاوره حضوري اقدام کنيد و تست شخصيت و سلامت بدهيد. اين تست ها هم سلامت روان شما ها را بررسي مي کنند و هم شخصيت و تناسب شما را و مشاور نظر خود را در مورد ازدواج شما بيان مي کند.
ولکن اگر ازدواج جدي نيست بهتر است سعي کنيد او را فراموش کنيد. با کشمکش فعلي که داريد احتمال اينکه براي ازدواج مناسب هم نباشيد بسيار بالاست. سخت است ولي مي توانيد همديگر را فراموش کنيد به شرط اينکه بخواهيد. البته راهکارهايي هم براي فراموش کردن فرد مقابل وجود دارد.

با سلام خدمت شما من مدتیه وارد یک رابطه ی الکی شدم علت اون هم این بوده که خواهرم مدتی با یک پسر دوست بود و قصد ازدواج هم داشتند از قضا روزی که من با خواهرم بیرون بودیم این آقا زنگ میزنه و به خواهرم میگه بیاد تا ببینتش وقتی میریم میفهمیم که آقا با پسرعمه ی خودش اومده ایشون منو که میبینن خوششون میاد و به دوست خواهرم میگه تا با من در جریان بزاره ولی من واقعا کوچیک ترین علاقه ای به ایشون نداشتم و فقط به دلیل اصرارهای خواهرم پذیرفتم ولی الان واقعا پشیمونم و دلم میخواد این رابطه رو تمومش کنم اما میترسم چون ادرس خونمونو بلده و دوسه تایی عکس هم از من داره و من تازه متوجه شدم سلامت روان درستیم نداره میترسم که این رو با خانوادم در میون بزارم و اگه باهاش کات کردم اون خانواده ام رو مطلع کنه و چه دروغایی پشت سرم بگه خواهرمم الان زده زیر همه چیز و میگه خودت خاستی باهاش دوست بش واقعاا نمیدونم باید چه کار بکنم من از همون اولم نمیخواستم وارد این رابطه بشم فقط به اصرار خواهرم بوده لطفا بهم بگید باید چیکار کنم

تصویر شهرسوال

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامي، از اعتماد شما به اين مركز از شما تشكر مي كنيم. اميدواريم مشاور خوبي براي شما باشيم. رابطه دوستانه با نامحرم معمولا صدمات زيادي به همراه دارد از جمله مشكلي كه الان بدان دچاريد. شما فكر مي كرديد او به شما علاقه دارد ولي ظاهرا او فرد سودجويي است كه تنها به هوس هاي خود فكر مي كند و در نهايت تصميمي براي ازدواج ندارد.
شما در گذشته اشتباه كرديد كه وارد چنين رابطه اي شديد ولكن در حال حاضر بايد مراقب باشيد كه اشتباه ديگري مرتكب نشويد. كار درستي مي توانيد انجام دهيد اين است كه راه ارتباطي را قطع كنيد زيرا در اين صورت ممكن است با تهديد، شما را راضي كند كه به او باج بدهيد يا رابطه را ادامه دهيد و خداي ناكرده از شما سوء استفاده كند.
هر رابطه اي در حال حاضر ممكن است زمينه رابطه بعدي باشد. ممكن است با او قرار بگذاريد و از شما عكس تهيه كند و بيشتر شما را تهديد كند. پس مراقب خود باشيد. البته نبايد هم روي عکس هايي که نزد او داريد حساسيت ايجاد شود بلکه بايد خودش متوجه شود که هيچ ترسي نداريد و البته جرأت انتشار آنها را نخواهد داشت.
در شرايط فعلي ترس شما كار را بدتر مي كند و او را جسورتر، پس نشان دهيد كه از او نمي ترسيد. اولا سعي كنيد اصلا شرايطي ايجاد نكنيد كه بتواند با شما صحبت كند. پاسخ او را ندهيد و لكن اگر مجبور به صحبت با او شديد نشان دهيد كه از او نمي ترسيد بلكه شما او را تهديد كنيد. در کل سعي کنيد به آرامي و بدون تنش قضيه را تمام کنيد و آبروي خودتان را حفظ نماييد.
موفق باشيد.
/۳۷۲۰۲۸/

سلام من ۱۹ سالمه پنج ساله با یه نفر دوستم ولی دیگه دوستش ندارم میخوام ازش جداشم ولی میگه خودشو میکشه من نمیخوام اتفاقی واسش بیوفته واسه همین هردفعه بخاطر همین موضوع میمونم پیشش نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنمایی کنین زود جواب بدید

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام؛ سپاس از اينکه اين مرکز را براي مشاوره خود انتخاب کرده‌ايد، اميدواريم راهنمايي خوبي براي شما باشيم.
شرايط سختي را تجربه مي‌کنيد، اميدواريم که مسائل پيش آمده به زودي برطرف گردد. هر چند اشاره‌اي به جنسيت دوست و علت يا عللي که باعث شده تا علاقه‌ي به ايشان نداشته باشيد، نشده است، (با فرض اينکه ايشان پسر هستند) نکاتي بيان مي‌شود:
۱. دوستي و ارتباط با ايشان از ابتدا غلط و ادامه آن اشتباه بزرگتري بوده است، به عبارتي دوستي و علاقه‌هاي در اين سن متاثر از نيازها، احساسات و هيجانات مي‌باشد، و معمولا با آسيب‌ها متعددي به پايان مي‌رسد.
۲. اينکه الان شرايطي پيش آمده که باعث ناراحتي و تصميم شما براي قطع ارتباط شده است، انتخاب و تصميم صحيحي هست.
۳. با توجه به اينکه هر کسي مسئول اعمال و رفتار خودش هست، شما مسئول انتخاب و تصميم خودتان هستيد، لذا به خاطر اينکه مثلا ايشان تصميم به خودکشي دارند نبايد مانع انتخاب و تصميم شما شود.
۴. اولا به نظر مي‌رسد که ادعاي خودکشي، حرف و حربه‌اي براي اين است که شما به اين ارتباط ادامه دهيد، ولي برفرض اينکه ايشان اقدام به خودکشي هم کنند، شما مسئول نيستيد و تکليفي نداريد.
۵. در تصميم خودتان قاطع و جدي باشيد، چرا که؛ کسي که بيشترين بلکه همه آسيب و ضررها را در اين گونه ارتباط متوجه اوست، شما دخترها هستيد.
۶. احتمال دارد بعدا با حربه يا روش‌هاي ديگري مانند اينکه مثلا به خانواده يا ديگران اطلاع مي‌دهم، تهديد به ادامه ارتباط داشته باشد، که باز هم ادعا و حرف است و نبايد مانع اقدام و تصميم شما شود.
۷. بدون خودسرزنشي و ملامت کردن خودتان، به اين ارتباط و دوستي، آسيب‌ها و مشکلاتي که براي تان پيش آورده، صرفا به عنوان تجربه نگاه کنيد.
انشاالله موفق باشيد.

/۳۷۶۴۰۲/

سلام... من ۶ ساله با یه اقا پسر اشنا شدم... از همون اول قصد ما کاملا دوستی بود... ولی خب تو این ۶ سال خیلی زندگیمون عوض شد. خدمت رفت و این دو سال خدمت خیلی باعث وابستگیمون شد. مثل همه کلی بیرون رفتیم و خوش گذروندیم. حدود ۳ سال پیش پدر و مادر منم متوجه شدن و خب به من گفتن بعدا نظرت عوض میشه و ازم خواستن رابطه رو قطع کنم ولی خب نکردم و پنهونی ادامه دادم رابطمو... ولی خب خانواده اون همه چیو میدونن و حتی من با مادرش و خواهرش در ارتباطم... اما مشکل رابطه ما اینه که توی این ۶ سال هیچکدوم هیچ پیشرفتی نکردیم... حتی یه دانشگاه رفتن ساده... وضع مالی انچنانی هم نداره و یه خانواده کاملا معمولی و حتی ضعیف. من دوسش ندارم ولی واقعا اینده ی خوبی در کنارش نخواهم داشت... باهاش صحبت کردم که جدا شیم. چون من خواستگارای خیلیی بهتری دارم. و ازش خواستم بزاره من امسال به فکر کنکورم باشم لاقل بعد ۳ سال کنکور دادن امسال بتونم برم رشته ای که دوست دارم(دندون)... و بعدش ازش جدا شدم و دیگه پیام ندادم. ولی یه روز صبح متوجه شدم که اقدام به خودکشی کرده و مادرش رسیده و و و... من واقعا کنارش احساس خوشبختی نمیکنم... دوس ندارم روزامو باهاش بگذرونم... از اون طرف اونم امسال حدود ۱۰-۲۰ تومن هزینه کرد و شروع کرد برای کنکور خوندن (۲۴ سالشه)... من اگر الان بخوام حدا شم دوتا مشکل دارم... اول خودکشی مجدد. دوم اینکه میترسم دیگه درسو ول کنه و دیگه نخونه و همه هزینه هایی که با بدبختی پول قرض گرفته بر باد بره...
من الان باید چیکار کنم تا بتونم بدون اسیب زدن بهش جدا شم... واقعا از دیدن شمارش رو گوشیمم حس خوبی ندارم
دلیل این حس بدمم اینه که هیچ حریمی برای من نمیزاره... همیشه سرش تو گوشی منه... اینستای منو هک میکنه چک میکنه... و واقعا الان اونو در حد خودم و خانوادم نمیبینم...
من باید چیکار کنم؟

تصویر شهرسوال

سلام
لطفا حرف هاي مرا تااااا آخر بخوانيد. شش سال پيش که وارد اين رابطه شُديد، شما تصميم داشتيد که فقط دوست باقي بمانيد و به ازدواج فکر نمي کرديد. اما اين پسر به شما به چشم همسر آينده اش نگاه مي کرد و تصور مي کرد که پرنسس آرزوهايش را در واقعيت پيداکرده است. نشانه اينکه اين آقاپسر قصدش ازدواج بود، اين است که مادر و خواهرش را به شما معرفي کرد؛ اين نشانه پسري است که قصدش از دوستيْ ازدواج است. اما شما اين پسر را به خانواده تان معرفي نکرده ايد و به رابطه تان به صورت پنهاني ادامه داديد. اين معرفي نکردنِ طرف مقابل به خانواده، نشانه افرادي است که قصدشان از دوستيْ ازدواج نيست. به قول خودتان در اين شش سال مثل همه بيرون رفتيد و خوش گذرانديد. به احتمال زياد اين آقاپسر هزينه اين خوشگذراني ها را پرداخت مي کرد و شما هزينه اي پرداخت نمي کرديد. اما چه اتفاقي افتاد که بعد از شش سال دوستي و آن همه خاطرات دو نفره، امروز از ديدن شماره اش روي گوشي تان حسّ خوبي نداريد؟ دلايلش را خودتان گفته ايد:«چون من خواستگاراي خيليي بهتري دارم... واقعا الان اونو در حد خودم و خانوادم نميبينم». اين آقاپسر يک مجسمه بي عيب و نقص از پرنسسِ خيالي در ذهنش ساخته و عاشق آن شده است؛ در صورتي که نمي داند مجسمه اي که در ذهن تراشيده چقدر با واقعيت تفاوت دارد.
براي اينکه از اين عشق يک طرفه خلاص شويد و اين پسر با واقعيت کنار آيد و از خودکشي منصرف شود، به همراه او و مادرش به يک روانشناس و مشاور خانواده يِ خبره و با تجربه مراجعه نماييد و موضوع را با اين روانشناس در ميان بگذاريد و به او بگوييد که فکر مي کنيد اين ازدواج سرانجام خوشي ندارد. يک روانشناس خبره مي تواند با اين آقاپسر صحبت کند و به او کمک کند با شکست عشقي کنار بيايد و به زندگي برگردد. اين آقاپسر بايد چندين جلسه به روانشناس مراجعه کند تا با راهکارها و مهارت هاي درمان شکست عشقي آشنا شود و آنها را به کار گيرد.
/۳۷۹۶۰۷/

سام خسته نباشید ببخشید من حدود یک سال دل ب دختری بستم و اوهم مرا بسیار دوست دارد باهم هیچ مشکلی نداریم ولی میدانم این رابطه اشتباهه و نمیدانم چگونه این رابطه را پایان دهم ... نمیخواهمم خودم قدم بردارم ب نظر شما چکار کنم؟ من دوسش دارم اوهم دوسم دارد ولی این رابطه مشکل دارد من چ کار کنم؟

تصویر شهرسوال

دوست گرامي، سلام؛ از اعتماد شما به اين مجموعه از شما تشکر مي کنيم. گفتيد که مي دانيد که اين رابطه درست نيست. حق با شماست اين رابطه به هر دوي شما صدمه مي زند. اگر قرار است روزي از هم جدا شويد بهتر است همين امروز باشد تا اين وابستگي کمتر باشد و هر چه پيش برويد توقع او هم از شما بيشتر خواهد شد. بهتر است با او صحبت کنيد و بگوييد که اين رابطه آينده مشترکي ندارد و سعي کنيد بصورت توافقي از هم جدا شويد ولي اگر او راضي به جدايي نباشد مي توانيد به تدريج از او جدا شويد و ابتدا روابط عاطفي را کاهش دهيد تا از شدت وابستگي اش به شما کم شود و سپس از هم جدا شويد.
/۳۷۹۶۱۱/

سلام من تو مجازی عاشق یه دختر شدم که ۱سال و خورده ای ازمن بزرگتره خیلی وابستش شدم میدونم اخره رابطمون پوچه ولی وابستش شدم نمیدونم چیکار کنم یه کمکی کنید نه به من ضربه بخوره نه به اون

تصویر شهرسوال

با عرض سلام و احترام؛ سپاس از اينکه اين مرکز را براي مشاوره خود انتخاب کرده‌ايد، اميدواريم راهنمايي خوبي براي شما باشيم.
حس شما نسبت به جنس مخالف و علاقه و دلبستگي که به ايشان پيدا کرديد، قابل درک است و اميدواريم که بتوانيد در اين موقعيت و شرايط مديريت منطقي و بدور از هيجان واحساس دشته باشيد تا در انتخاب و ازدواج تان موفق باشيد. هر چند اشاره‌اي به اينکه چرا فکر مي‌کنيد آخر اين ارتباط پوچ هست، نکرده‌ايد، در هر صورت نوع شناخت، ارتباط و بالا بودن سن ايشان و همچين وابستگي شما مي‌تواند ريسک اين ازدواج را بالا ببرد. اگر احساس مي‌کنيد که اين ارتباط و شناخت درست نبوده يا اينکه ازدواج شما مناسب نيست، به فکر اينکه آسيبي به شما يا ايشان نرسد، نباشيد، چرا که احساس ترحم و دلسوزي مجوزي براي اين ارتباط و حتي ازدواج نيست. نکته بعد اينکه با توجه که شما وابسته هستيد، در هر صورت جدايي و قطع ارتباط مشکل خواهد بود. در ادامه راهکارهاي براي فراموش کردن اين علاقه مطرح شده است اميد است با پشتکار هر چه تمام اين تکنيک ها را عملياتي کنيد:
۱. در اسرع وقت بدون اينکه احساس گناه يا ترحمي نسبت به ايشان داشته باشيد، اين ارتباط را قطع کنيد، و شماره خودتان را عوض کنيد.
۲. سعي کنيد در بيرون هيچ آثاري از ايشان را جلوي ديد خود نداشته باشيد مانند عکس شماره تلفن و يادگاري هاي و... و آنها را محو کنيد.
۳. افرادي که در وضعيت شما قرار دارند به هيچ وجه نقاط منفي و بدي ها و آسيب هايي که از طرف مقابل متحمل شدن را نمي بينند و به همين دليل علاقه و وابستگي آنها ثابت مي ماند . شما با تهيه ليستي از نقاط منفي ايشان و مشکلاتي که الان و بعد از ازدواج با ايشان براي شما ايجاد خواهد کرد را بنويسيد و هر روز مرور کنيد تا نگرشتان نسبت به ايشان منطقي تر شده و احساس ناراحتي و يا به عبارتي تنفر از ايشان ايجاد شود
۴. درباره امتيازات اين جدايي و خوبي هاي جدا شدن از ايشان نيز با خود فکر کنيد و سعي کنيد با خوشحالي از اينکه با ايشان ازدواج نکرده ايد مطالبي را ياد داشت کنيد.
۵. در حال حاضر به هيچ وجه اقدام به ازدواج نکنيد زيرا ممکن است انگيزه انتقام جويي و يا با هدف بهتر شدن وضعيت روحيتان و نه با هدف عشق و علاقه منطقي اين ازدواج صورت بگيرد پس سعي کنيد حداقل دوماه با انجام اين تکنيک ها افکار و تصاوير مربوط به ايشان را از ذهنتان پاک کنيد به حدي که اصلا تصوير ذهني ايشان را به خاطر نياوريد و بعد هم حتما با يک مشاوره براي کمک به يک ازدواج عاقلانه کمک بگيريد.
۶. سعي کنيد بدون خود سرزنشي و مقايسه نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان را فراموش نکنيد و با نوشتن و مرور و ناديده و بي ارزش نکردن آنها به آينده خوشبين و اميدوار باشيد.
۷. انجام کارهايي مانند ورزش هاي دست جمعي ، تعاملات اجتماعي ، سرگرمي و تفريح و پرهيز از تنهايي بسيار مفيد هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از اين تکنيک را بايد با دقت ارسال فرماييد.
۸. ساعات و لحضاتي که شما ارتباط داشته ايد بسيار وسوسه برانگيز خواهند بود مانند معتادي که ترک کرده مکان و زمان هاي مصرف در روزهاي اوليه وسوسه انگيز بوده و ممکن است رفتاري مانند عصباني شدن و تحريک پذيري و يا رفتن به طرف مصرف زياد باشد بنابراين شما نيز بايد با تغيير موقعيت فيزيکي و سر گرم شدن به يک کاري که عمدا در اين ساعات در نظر خواهيد گرفت و با آرام سازي ذهني سعي مي کنيد با اين وسوسه ها مبارزه کنيد.
۹. هنگام هجوم افکار و تصاوير ايشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و يا توجه و تمرکزتان را به چيزي جلب مي کنيد مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با يک فردي مي شويد، باعجله از آن مکان را ترک مي کنيد، با روشن کردن تلويزيون سعي در تمرکز ديداري و شنيداري نسبت به نوع برنامه و حتي نوع لباس هاي مجريان و بازيگران و اسامي آنها مي شويد.
۱۰. با افکار منفي و مأيوس کننده مبارزه کنيد و پيش بيني منفي نسبت به آينده نداشته باشيد.
۱۱. شايد هفته اول به دليل درگير شدن با افکار اتوماتيک دچار نوعي استرس شويد ولي به مرور زمان افکاري که عادت داشتند هميشه و همه جا بدون اراده شما وارد ذهنتان شوند و حالتان را بگيرند با تکنيک هاي شما از اتوماتيک خارج شده و افکار جديد جايگزين مي شود و در هفته هاي دوم و سوم افکارتان يک دست شده و تعارضي احساس نخواهيد کرد
انشاالله موفق باشيد.

/۳۸۲۳۳۰/

با سلام و سپاس بابت پاسخ هاي خوبتون
من مشكلم رو تابحال باكسي مطرح نكردم ولي با خواندن جوابهاي شما تصميم گرفتم از شما بپرسم
من دختري مقيد،مذهبي، چادري، زيبا ، باانرژي ،كدبانو،خوش اخلاق و بقول همه خواستني بودم كه البته خواستگاران زيادي هم داشتم
و الان خانوم متاهل هستم كه البته متاسفانه از ابتداي ازدواج مشكلات بسيار زيادي با همسرم داشتم(از همه نظر،عاطفي،احساسي و حتي جنسي)مشكلات بحدي زياد بود كه نه تنها ايشون اصلن منو نميديد بلكه بخاطر مشكلات جسمي همسرم ما حتي ۲سال بعداز ازدواج قادر به بچه دار شدن نبوديم.البته من تمام مدت از هرشيوه اي كه فكرش روبكنيد استفاده كردم تا ايشون نظرش نسبت به من بعنوان همسر تغييركنه، ولي متاسفانه محيط تربيتي ايشون جوري بوده كه كلا به زن بي توجه هستن و اصلا زن داري بلد نبودن
من همه اون سختي ها رو فقط بخاطر اينكه نميخواستم ازهم جدابشيم (بخاطر وجهه بد طلاق در خانواده ها) تحمل كردم و بزور دارو و دكتر (كه البته راضي كردن ايشون واسه درمان خودش پروسه اعصاب داغون كني بود) بالاخره بچه دار شديم چون من خيلي بچه دوست دارم و اصلن بخاطر بچه داشتن ازدواج كردم و زندگيمو تحمل كردم
ولي تمام اين مشكلات باعث شده بود منكه دختر شاد و پرانرژي بودم تبديل شدم به يه خانوم افسرده با بيماري جسمي و روحي جوري كه همه آشناها،بستگان و حتي همكارام در اداره واسشون سوال شده بود كه من چرا اينقدر تغيير كردم و ديگه مثل قبل شاد نيستم ومن درمورد مشكلاتم با همسر با هيچكس صحبت نكردم و همه را تحمل كردم چون نميخواستم كسي رو ناراحت كنم...
خلاصه همه اين ها گذشت و من بخاطر زايمان سختي كه داشتم (بچه من ۷ماهه بدنيا اومد و يك ماه بعداز زايمانم رو بيمارستان پيشش بودم تا زنده بمونه)بازهم دچار مشكلات روحي شدم و همسرم در تمام اين مدت بازهم به من و احساساتم بي توجه بود جوري كه اينبار واقعا تصميم گرفتم جدابشم
اين مقدمات رو گفتم تا مشكل اصليم روبگم،تمام اين مدت رييسم در اداره كه البته آقاي متاهل با دوفرزند و بسيار محترم هستن جور خاصي هواي منو داشت و در هرفرصتي به من محبت ميكرد كه البته من اصلا بهشون رو نميدادم و هميشه درحد رسمي و خيلي جدي برخورد ميكردم،وقتي از مرخصي زايمان برگشتم شرايط روحيم هنوزبدبود و ايشون بيشتر از قبل به من محبت كردن،واسم تولد گرفتن و به هر بهانه اي گل ميخريدن ويواش يواش بهم نزديك شديم...
الان من خيلي به ايشون وابسته شدم و نميتونم بدون اون زندگي كنم و ايشونم منو خيلي دوست دارن
ما حرف همو خييييلي خوب ميفهميم و لي متاسفانه هيچوقت نميتونيم باهم ازدواج كنيم
حالا من نه ميتونم و نه ميخوام رابطم رو با ايشون تموم كنم ولي ازطرفي هم عذاب وجدان و ترس از اينكه كسي بفهمه اذيتم ميكنه،ما باهم بيرون ميريم و كلللي حرف ميزنيم وجود ايشون الان منبع آرامش منه و نميدونم بدون ايشون چجوري زندگي كنم
لطفا راهنماييم كنين،ممنون

تصویر شهرسوال

سلام بر شما
ممنون از اعتماد و ارتباط مجددتان
نياز شما به همدم و توجه قابل درك است و گرايش شما به رئيستان بعد از آن همه كلنجار رفتن به دليل نياز شديدتان بوده است. ولي بزرگوار نكته اي بسيار مهم است اين است كه از خود بپرسيد آخر اين رابطه به كجا ختم مي شود؟ تا كي شما اين رابطه را ادامه خواهيد داد؟ دو ماه ديگه؟ دو سال ديگه؟ ده سال ديگه؟ آيا هر چه جلوتر برويد شما وابسته تر مي شويد يا خويشتنداري شما بيشتر مي شود؟ آيا احساس گناه و عذاب وجدان دست از شلاق زدن بر شما را تمام مي كند يا در خواب و بيداري با سرزنش هايش حال و روزتان را بدتر مي كند و در نتيجه صبح به صبح با كسالت و كوفتگي بعد از ۸ ساعت خواب بيدار مي شويد؟ به اين فكر كرديد شما چه جايگاهي در ذهن او داريد؟ حتما مي دانيد كه او زندگي خودش را دارد و اصل زندگي اش جاي ديگري است و لحظاتي با شماست. گاهي در شرايطي انسان دوست دارد خودش را گول بزند تا كمي آرام شود ولي واقعا شما فكر كرده ايد ايشان عشق بدون قيد و شرط به شما دارد يا او هم شما را ابزاري براي رسيدن به برخي نيازهايش قرار داده است؟ ساليان متمادي مشاوره تجارب زيادي برايمان ايجاد كرده است در اين روابط وقتي فاش شود مرد سريع جبهه خود را تغيير مي دهد و در كمال ناباوري انگشت اتهام را به سمت شما نشانه مي رود و تو مي ماني يك عالمه حسرت وقتي مي بيني كه عشقي كه تصور مي كرديد حباب تو خالي بوده. سردي وفادارانه همسرتان هزاران برابر شرف ندارد به محبت تو خالي و مزورانه؟
براي رسيدن به آرامش واقعي اين مشاوره و نكات زير را چندين بار بخوانيد و عمل كنيد:
۱-با توجه به نكاتي كه بيان شد چرتكه بيندازيد در كل اين رابطه شما را به خواسته و نيازتان مي رساند يا حباب توخالي است وبا تركيدن حباب حالتان بدتر خواهد شد؟ اگر بدتر خواهد شد بايد متوقف شويد و اين رابطه را به هر قيمتي است تمامش كنيد گول ذهنت را نخور كه براي آرامش موقتي مي گويد نمي تواني اين رابطه را قيچي كني. اگر واقعا قدرت ذهنت اين قدر زياد است كه جدايي را دشوار مي كند با مشاوره حضوري از يك روانشناس خانم كمك بگيريد.
۲با تهيه ليستي از نقاط منفي ايشان و مشکلاتي که الان و بعد از ازدواج با ايشان براي شما ايجاد خواهد کرد را بنويسيد و هر روز مرور کنيد تا نگرشتان نسبت به ايشان منطقي تر شده و احساس ناراحتي و يا به عبارتي تنفر از ايشان ايجاد شود
۳- درباره امتيازات اين جدايي و خوبي هاي جدا شدن از ايشان نيز با خود فکر کنيد و سعي کنيد با خوشحالي از اينکه با ايشان ازدواج نکرده ايد مطالبي را ياد داشت کنيد.
۴ - سعي کنيد بدون خود سرزنشي و مقايسه، نقاط مثبت و خوبي هاي خودتان را فراموش نکنيد و با نوشتن و مرور و ناديده و بي ارزش نکردن آنها به آينده خوشبين و اميدوار باشيد.
۵- حتما نسبت به تغيير رابطه با همسرتان و تقويت رابطه عاطفي با ايشان فکر اساسي کنيد. شروع آن ميتواند يک مسافرت دو نفره باشد. سعي کنيد تمام اوقات خود را با همسرتان بگذرانيد و با ارتباط هاي عاطفي از طريق اس ام اس و تلفن ، نيازها خود را در کنار همسرتان برآورده کنيد. و در ادامه ميتوانيد به يک مشاور زوج درمانگر مراجعه کنيد تا گام به گام شما را راهنمايي کند.
۶- انجام کارهايي مانند ورزش هاي دست جمعي، تعاملات اجتماعي، سرگرمي و تفريح و پرهيز از تنهايي بسيار مفيد هستند و شما حتما گزارش از حال قبل و بعد از اين تکنيک را بايد با دقت ارسال فرماييد.
۷- ساعات و لحظاتي که شما ارتباط داشته ايد بسيار وسوسه برانگيز خواهند بود مانند معتادي که ترک کرده مکان و زمان هاي مصرف در روزهاي اوليه وسوسه انگيز بوده و ممکن است رفتاري مانند عصباني شدن و تحريک پذيري و يا رفتن به طرف مصرف زياد باشد بنابراين شما نيز بايد با تغيير موقعيت فيزيکي و سر گرم شدن به يک کاري که عمدا در اين ساعات در نظر خواهيد گرفت و با آرام سازي ذهني سعي مي کنيد با اين وسوسه ها مبارزه کنيد.
۸- هنگام هجوم افکار و تصاوير ايشان در ذهن بدون پرورش و فکر کردن مکان را ترک کرده و يا توجه و تمرکزتان را به چيزي جلب مي کنيد مثلا با قطع کردن افکار مشغول گفتگو با يک فردي مي شويد، با عجله آن مکان را ترک مي کنيد، با روشن کردن تلويزيون سعي در تمرکز ديداري و شنيداري نسبت به نوع برنامه و حتي نوع لباس هاي مجريان و بازيگران و اسامي آنها مي شويد.
۹- رابطه معنوي تان با خداوند را تقويت کنيد. انجام اعمال مذهبي و عبادي به صورت اتوماتيک و ناخودآگاه شما را به وضعيت مطلوب نزديک ميکند. البته لازم است اطلاعات ديني خود را نيز روز به روز بيشتر کنيد. مطالعه داستانهاي مذهبي، حکايات و پندهاي بزرگان ميتواند يکي از اين کارها باشد.
در پايان آرزو ميکنيم در پناه خدا، و در کمال آرامش و سلامتي به زندگي مطلوب خود بازگرديد.

/۳۸۲۹۷۲/

سلام.
من با یه پسر دوستم که اوایل دوسش داشتم اما الان ازش زده شدم و حس بدی نسبت بهش دارم.
چطور رابطمونو تموم کنم جوری که ناراحت نشه؟
این موضوع خیلی اذیتم میکنه.
قبلن هم باهاش تموم کردم اما پسر عموش با من دوسته و مثل برادرم میمونه.
سری قبل هم اون مجبورم کرد که دوباره باهاش دوست شم.
چیکار کنم که به طور کامل رابطه ام باهاش تموم بشه؟

تصویر شهرسوال

سلام
دوست خوبم؛ از اعتماد شما به اين مرکز تشکر مي کنم، اميدوارم در اين امر بتوانيم به شما کمک بکنيم.
در سوالتان ابهاماتي وجود دارد؛ از اين جهت که؛ جنسيت خودتان را دقيق بيان نکرديد؛ آيا اين دوستي از نوع دوستي هم جنس است يا بر عکس!
اگر برعکس مي باشد ( دختر و پسر باشيد)؛ چنين دوستي هايي خوب نيست و به مصلحت نمي باشد.
فرض دوم؛
اگر شما هم جنس هستيد و الان از اين دوستتان خوشتان نمي آيد؛ بايد بررسي بکنيد عامل اينکه زده شده ايد چيست؟ ايا دليل منطقي داريد، آيا رفتارهايشان خوب نبوده و مسائل ديگر. بايد خوب بسنجيد! شايد نگاه شما صحيح نيست و فرد مقابل خصوصيات مثبتي دارد و در رشد و پيشرفت شما موثر مي باشد. اين نگاه جامع و تحليل واقع گرايانه باعث مي شود که شما در تصميم خودتان محکم باشيد. بنابراين اگر به اين مرحله رسيده ايد که رفتارهاي اين فرد خوب نبوده و تاثير منفي بر فکر و رفتار شما مي گذارد و هيچ گونه راه علاجي ندارد، نيکوست که از همديگر جدا شويد.
راه جدا شدن منطقي؛
۱. صحبت و گفتگوي حضوري
مي توانيد يک جلسه دوستانه تدارک ببينيد و با هم صحبت بکنيد و بعد از اينکه نقاط منفي و مسائل ديگر را مطرح کرديد، به طور غير مستقيم عدم علاقه به ادامه دوستي را بيان بکنيد.
۲. مي توانيد با واسطه از طريق يکي از دوستان؛ پيام کات شدن اين رابطه را به اين بزرگوار برسانيد.
۳. از طريق پيامک يا بي محلي و يا بتدريج رابطه تون را سرد بکنيد تا خودشان منصرف بشوند.
آرزوي موفقيت و سلامتي داريم.

/۴۰۰۸۰۴/

سلام من دوسه ماهه بایه پسری رابطه دارم خیلی بهش وابسته شدم ولی اولاخیلی خوب بودیم تازگیاخیییلی زیاددارم اذیت میشم بخاطراشتباهش که یروزانجام دادم دوسه هفتس فقط داره اذیت میکنه بااینکه عذرخواهیم کردم ولی میگه بایدنازموبکشی بهم محبت کنی یادن بره میخام رابطه روتموم کنم ولی نمیتونم خواهش مکینم راهنماییم کنیدانگار لای منگنه گیرکردم نمیدونم چیکارکنم

تصویر شهرسوال

سلام دوست گرامی و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

با سلام.
من نزدیک به سه سال هست که با پسری در ارتباط هستم. و دراین مدت متوجه بازیگوشی هایش شدم و بهش گوشزد کردم و بدلیل پنهان کاری هایش فضولی کردم توی گوشیش و متوجه شدم صحبت میکند و طی این مدت خیلی به مشکلات برخوردیم و من بی اعتماد بودم و چون اون شخص همیشه عوض اینکه راه چاره ای پیدا کنه حرف نزنه با اشخاص دیگه عوضش پنهان کاری هاش بیشتر میشد هرچقدر راه کار میدادم بیشتر پنهان کاری میکرد و خیانت هاش در حد چت بود دیگه دیدار نمیدونم و ما ارتباطمون بیشتر شد و نزدیک تر شدیم و ماپشیمون شدیم ولی بازم ادامه دادیم بعد خیلی اذیت کردیم همو و اون ترکم کرد به مدت سه ماه و من متوجه شدم با شخصی در ارتباط هست تو این سه ماه و طبق ملاک های ازدواجش هست ولی هیچوقت از من نخواست باهاش ازدواج کنم و بعد موقعی که اومد شهر من بدلیل دانشگاهش دوباره ارتباط داشتیم تا به امروز و الان که کلا دیگه کاراش تموم شده میخواد بره میگه ما نمیسازیم ولی بازم یه مدت میخواد باهم باشیم ببینیم این رابطه ادامه دار خواهد بود یا نه و بعدش اگر دیدیم نشد تموم کنیم ... ایشون اهل یه شهر دیگه هستن که خیلی دورن نزدیک ۱۰ ساعت فاصله س و به واسطه دانشگاه باهم آشنا شدیم ... من خیلی بهش وابسته م و از طرفی نمیدونم کسی توی زندگیش هست یا نه قبلا هم پرسیده بودم میگفت نه ولی بودن کسایی و روراست نبود در این مورد برای همین میترسم اما ادم صادقی هست فقط توی این مورد حس میکنم نمیخواد من آسیب ببینم که بهم نمیگه نمیدونم واقعا و الان شرایط ازدواج نداره و باید بره سربازی و از طرفی اگر از اینجا بره من بی اعتماد میشم همش نگران میشم نکنه با کس دیگه ای آشنا بشه و شغلشم بیشتر با خانم ها درارتباطه و چه میدونم حس میکنم تمایلی به ادامه دادن با من نداره و میخوام قبل رفتنش اگر قراره تموم کنیم تموم کنم رودر رو بهتره چون نمیخوام دعوایی بشه نامرد تو اون سه ماهی که ولم کرد نذاشت به هفته بگذره زود کسیو پیدا کرد باهاش گرم بگیره ولی خب به اصرار من دوباره برگشت و متاسفانه من دیر متوجه شدم که تو اون سه ماه با شخصی در ارتباط بوده ( اینم از طریقی فهمیدم که خودش نمیدونه میدونم و باز هم ازش میپرسم کسی تو زندگیت بود تو اون سه ماه میگه نه ) از طرفی میترسم ترکم کنه و من چون دیگه دختر نیستم کسی منو قبول نکنه از طرفی نمیخوام برم جراحی کنم کسیو گول بزنم چون این میشه خیانت به شخصی که تو آینده وارد زندگیم میشه واقعا موندم تو دوراهی باهاش ادامه بدم یا نه. اگر میبینین نمیتونین کمکی کنین لااقل بگین من برم مشاور تا این هفته سه شنبه شهر ماست دیگه میره منم میخواستم زود به نتیجه برسم که آیا بمونم بهتره ببینیم چی میشه یا تموم کنیم .... نمیدونم با توجه به شرایط خاص من چیکار کنم لطفا جواب بدین و نظر من رو حتی اگر نذاشتین لااقل از طریق ایمیلی که گذاشتم کمکی کنین

تصویر شهرسوال

سلام دوست گرامی و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

با سلام، وقت بخير
من يه پسر ۲۱ ساله هستم، سه ماه است كه با يه دختر هم سن خودم (۲۱ ساله) در ارتباط هستم، رابطه فقط به صورت چت و تماس تلفنيه و همديگه رو از نزديك نديديم. دختر خيلي منو دوست داره و من هم دوستش دارم ولي مشكلي كه دارم اين هست كه بنده سرمايه كافي براي ازدواج ندارم و شايد تا ۴ سال فرصت بخوام، در حالي كه بيشتر يه سال نميتونه بهم فرصت بده و دليلش بخاطر بالا بودن سن والدينش هست كه ميترسه خدايي نكرده به رحمت خدا بروند و خودش تنها بماند، ديروز تا بهش گفنم حداقل دو سال بهم فرصت بده، بعد يه ساعت خبر شنيدم كه دختره در بيمارستان بستري شده و كامل از هوش رفته است... خانواده من و ايشون در جريان هستند، ايشون يه شهر ديگه ساكن هستند، چطور ميتونم مسئله رو حل كنم و از هم جدا بشيم بدون اينكه هيچ مشكلي پيش بياد؟ ناگفته نماند من خيلي دوستش دارم، ولي شرايطش نيست و من عادت دارم بر اساس منطق تصميم بگيرم، (شروع رابطه از سوي ايشون بود)، لطفا راهنمايي كنيد./.

تصویر شهرسوال

سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز

با عرض معذرت، متاسفانه امکان پاسخگویی از این سامانه دیگر مقدور نیست.

برای ارسال پرسش و دریافت پاسخ، از راه های ارتباطی ذیل استفاده بفرمایید. دوستان کارشناس در این بخش ها خدمت شما هستند:

۱) نسخه جدید "اپلیکیشن پاسخگو"

این برنامه را می توانید از این لینک دریافت کنید:
https://cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app

۲) اگر امکان نصب و استفاده از برنامه فوق را ندارید، می توانید با مراجعه به این آدرس اینترنتی و ثبت مشخصات، پرسش خود را از طریق وبسایت مطرح نمایید:
https://user.pasokhgoo.ir

نظرات