فلسفه وجود بهشت و جهنم چیست؟

فلسفه وجود بهشت و جهنم

در این خصوص نیاز است به چند نکته دقت کنیم تا فلسفه وجود جهنم همانند حکمت وجود بهشت نمایان گردد:
وجود بهشت و جهنم‌، از نعمت‌های بزرگ الهی است‌ و فوائدی چند بر آن مترتب است:

۱- اکثر انسان‌ها از ترس جهنم گناه نمی‌کنند یا به شوق بهشت‌، فرمان الهی را اطاعت می‌نمایند . بسیار کم هستند افرادی که خدا را برای خود عبادت کنند. بنابراین قرار دادن بهشت و جهنم عین لطف و کرامت حق تعالی است، کاری حکیمانه و ناشی از صفت حکمت خدا می باشد.
متکلمان اسلامی این مطلب را طبق قاعده لطف اثبات می کنند. قاعده لطف بیان می دارد که اگرکسی امر به کاری کرد و در عین حال می داند که مأمور آن فرمان را بدون تحقق امری دیگر انجام نخواهد داد، بر شخص امرکننده عقلا واجب است که برای تحقق خواسته اش آن امر را محقق کند و گرنه نقض غرض خواهد کرد که کاری غیر حکیمانه است.
اگر شخصی، فردی را به میهمانی دعوت کند و از دعوت خود هدفی داشته باشد و از طرف دیگر بداند که آن شخص انسان محترمی است و بدون کارت دعوت به مهمانی نخواهد رفت، با وجود دانستن این مسئله برایش کارت دعوت نفرستد ، همه ، کار او را غیر عاقلانه و غیر حکیمانه خواهند دانست، چرا که با دست خویش دعوت از آن فرد را برای آمدن به میهمانی بی اثرکرده، خود را از رسیدن به هدفی که از دعوت آن شخص داشت، بازداشته است.
در این مورد ( فلسفه خلقت بهشت و جهنم ) همین گونه است ، به این معنی که خداوند از خلقت انسان هدفی داشته که آن هدف، تکامل وجودی آن هاست. از طرف دیگر با علم کامل به ساختار وجودی انسان می داند که او بدون وجود تشویق ها و تهدید های بسیار به سوی این هدف نخواهد رفت. بسیار کم هستند افرادی که بدون تشویق و تهدید ، با اختیار خود به سوی کمال پیش بروند ، بنابراین عقل و حکمت ، حکم می کند که خدا تشویق ها و تهدیدها را در برنامه تربیتی انسان بگنجاند و گرنه نقض غرض از خلقت انسان پیش خواهد آمد.
بهشت و جهنم عبارتند از تشویق و تهدیدی که گفتیم.

۲- برای پاداش دادن به صالحان و نیکوکاران و مجازات مجرمان و ظالمان به دلایل مختلفی دادگاه ها و مراکز دنیوی کافی و جامع نیست. با توجه به حکمت و عدل الهی لازم بوده دادگاهی جامع و به دور از نواقص و کاستی های دنیوی وجود داشته باشد تا به افراد نیکوکار و متقی پاداش و افراد ستمکار در آن جا مجازات شوند.

۳- بهشت و دوزخ ، تجسم اعمال نیک و بد انسان ها است. انسان و هر موجودی که دارای اختیار است ، به طور طبیعی دارای اعمال و صفات و نیک و بد خواهد شد. این عالم ظرفیت تجسم یافتن این اعمال را ندارد؛ یعنی صورت واقعی اعمال نیک و بد در این عالم نمایان نمی شود. این جا عالم ماده است و حجاب مادی روی تمام اعمال انسان ها کشیده است. زشتی واقعی و باطنی اعمال بد و پاکی و نورانیت اعمال نیک در این عالم هویدا نمی شود ؛ پس نیاز به عالم دیگری است که صورت های واقعی اعمال نمایان شود که آن عالم آخرت است . تجسم واقعی اعمال نیک و بد ، بهشت و دوزخ است.

دیدگاه‌ها

سلام ما ثواب می کنیم که دستمون در اون دنیا خالی نباشد ..
فرض بر اینکه من در حق یکنفر ظلمی انجام دادم که حق الناس میشود و من فراموش میکنم که توبه کنم یا حلالیت بطلبم آن شخص فراموش نکرد و در روز حساب من برای رهایی از این گناه باید این شخص را راضی کنم !!
اگر من نخواهم یک ثوابم را به این شخص بدهم به جهنم میروم ؟ و تا چه زمانی درجهنم میمانم ؟آیا مجازات شدم مجددا" میتوانم به راهم ادامه دهم یا خیر !؟

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
در ابتد ا باید اشاره شود بخشیدن حق دیگری از جانب خدا بدون این که جلب رضایت او بشود ، از عدالت خداوند به دور است . خداوند که عدل مطلق است حقوق بندگان را که بر عهده ما است نمی بخشد وما در برزخ و قیامت با آن دست به گریبانیم؛ به خصوص در محکمه قیامت خداوند به بندگان اعلام می کند برای گرفتن حقوق خود از دیگران اقدام کنند و بدانند که خدا پشتیبان آنان است.این مضمون اعلامی است که در قیامت از طرف خدا صادر می شود:
من خدایی هستم که جز من خدایی نیست ،حاکم عادلی که ستم نمی کنم . امروز به عدل و قسط بین بندگان حکم می کنم و در پیشگاه من کسی نمی تواند به دیگری ظلم کند. امروز حق ضعیف را از قوی می ستانم و صاحب حق اجازه دارد به اندازه حقش از نیکویی های بدهکار بردارد ( و در صورت نداشتن حسنه) یا به اندازه طلبش از گناه خود بر دوش او می گذارد و اگر کسی هم ببخشد ،بر بخشش او جزا می دهم.
در ادامه روایت آمده خدا بندگان را به حق خواهی اجازه می دهد و خلایق همدیگر را شناسایی کرده و به مطالبه حق خود اقدام می کنند .در این میان از کثرت ازدحام و مراجعات چنان تنگی وهول و هراس و ... پیش می آید که همه آرزو می کنند کاش با بخشیدن یکدیگر از این مهلکه نجات یابند .پس منادی خداوند آنان را به بخشیدن یکدیگر و نجات یافتن از این مرحله دعوت می کند . بسیاری برای نجات از مهلکه از هم راضی می شوند ولی بعضی اعلام می کنند :خداوندا طلب ما بزرگتر از آن است که از آن چشم پوشی کنیم. در این موقع به اذن خدا ،کلیددار بهشت قصری بهشتی با متعلقات آن را در افق محشر نمایان می سازد و منادی ندا می دهد: این قصر به کسی داده می شود که از حق برادر دینی اش در گذرد . در اینجا بقیه طلبکاران از حقوق برادران خود با رضایت در می گذرند.(۱)
بنا بر این خداوند حق الناس را به ترتیبی که گفته شد ، می آمرزد. در طول عمر خود باید سعی کنیم تا ممکن است به بندگان ظلم نکنیم و اگر ظلمی از ما بر بنده ای واقع شد قبل از آنکه فرصت بگذرد با ادای حق او، از او رضایت بطلبیم . چنانچه رضایت طلبی به دلایل مختلف ممکن نبود یا با مشقت فراوان همراه بود ، کارهای صالح انجام دهیم و ثواب آن را به طلبکاران خود اهدا کنیم ،بدان امید که قیامت از ما بگذرند . در دعا ها هم از خدا بخواهیم کسانی را که بر گردن ما حقی دارند با بخشیدن از دریای بیکران فضل خود ،از ما راضی گرداند. دعای امام سجاد(ع)در روز دوشنبه حاوی چنین مضمونی است.(۲)

پی نوشت ها:
۱- بحار الانوار،ج۷،ص۲۶۸.
۲-مفاتیح الجنان،دعاهای روز های هفته.

خب باشه اصلا وجود جهنم با مفروضات فوق بسیار حکیمانه و عاقلانه. من با ابدی بودن جهنم مشکل دارم . قصه این دنیا تموم میشه و میره و ما میمونیم و نتایجش. ولی واقعا یکی هر چقدررررررررررررررررررر هم گناه کرده باشه و اصلا کلی انسان کشته باشه، همجنس بازی کرده باشه و مشروب خورده باشه و خدا و ... رو قبول نداشته باشه چقدر میخواد عذاب بشه؟ و اصلا نمیفهمم خب چرا خداوند در روز قیامت وقتی کافران و مشرکان وگناهکاران از وجودش باخر میشن یا حتی گردنکشی و طغیان و انکار میکنند و میفرستتشون جهنم خب چرا پس از عذابهای فراوان از لطفش یا نمیدونم از چیش کاری نمیکنه که واقعا نادم و پشیمان بشن که قطعا پشیمان میشن و من همش فکر میکنم مثلا حتی رعونی که در آخرین لحظه ایمان آورد ولی دیگه دیر شده بود و پذیرفته نیست رو خب عذاب بده. باشه تو این دنیا باعث شدن خیلی استعدادها(که ما نمیدونیم مگه جز اینکه فقط طرف بنده خدا میشده استعداد دیگه ای قبوله؟) رو نشده و خب باید تقاص نرسیدن یا گمراهی اون افراد رو پس بده. حتی فرض رو بر این میذاریم که فرد مظلوم هم جهنمی شده. خب تا کی؟ دنیا که دیگه تموم شده... عده ای رفتن بهشت، عده ای جهنم برای مدتی کوتاه یا بلند... ولی اون ابدی جهنمی شدن اصلا چیز عجیب و بی منطقی به نظر میاد. یعنی کسی اندازه ابلیس ملعون پروردگار هست که ابدی بمونه؟ اصلا ابدی یعنی چی؟ واقعا خدایی که بنده هاشو دوست داره چطور میتونه حتی گناهکارترین رو تا بینهایت عذاب بده و تمومی نداشته باشه عذاب و نتونه سفرش به سمت پروردگار رو آغاز کنه؟ استدلال شما ابدی بودن بهشت هست؟ بازم عجیب و غریبه این جهنم ابدی و یه تناقض بدی به چشم میخوره ازش...

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما دوست گرامي

الف - مجازات ها و کيفرهاى رستاخيز چندان شباهت به مجازات ها و کيفرهاى اين جهان ندارد که مثلا شخصى مرتکب تجاوز و سرقت شده و او را مدّتى به زندان مى افکنند، بلکه مجازات هاى قيامت بيشتر به صورت آثار اعمال و خاصيت کارهاى انسان است.

به تعبير روشن تر دردها و رنج هايى که گنهکاران در جهان ديگر مى کشند اثر و نتيجه اعمال خود آنهاست که دامانشان را فرا مى گيرد.

قرآن مجيد در اين جا تعبير روشنى دارد، مى گويد: (فاليوم لا تظلم نفس شيئا ولا تجرْون الا ما کنتم تعملون);(۱) «امروز (روز رستاخيز) به هيچ کس ستم نمى شود و جز اعمال خود شما جزائى براى شما نيست».

با يک مثال ساده مى توانيم اين حقيقت را مجسم کنيم:

شخصى به سراغ مواد مخدّر يا مشروبات الکلى مى رود و هر چه به او مى گويند اين مواد زهرآگين معده تو را خراب و قلب تو را بيمار و اعصاب تو را درهم مى کوبد، او گوش نمى دهد، چند هفته يا چند ماهى غرق لذت خيالى اين مواد کشنده مى شود و تدريجاً گرفتار زخم معده، ناراحتى قلب و بيماى اعصاب مى شود، و سپس ده ها سال تا پايان عمرش از اين بيمارى ها رنج مى برد و شب و روز ناله مى کند. آيا در اين جا مى توان ايراد کرد که چرا اين فرد که چند هفته يا چند ماه بيشتر گناه نکرده، ده ها سال شکنجه ببيند؟!

فوراً در پاسخ گفته مى شود اين نتيجه و اثر عمل خود اوست!

حتّى اگر او داراى عمر نوح و بيشتر باشد و ده ها هزار سال عمر کند و دائماً او را در درد و رنج ببينيم، مى گوييم: اين چيزى است که خودش آگاهانه به جان خود خريده است.

مجازات هاى روز قيامت «بيشتر» از اين قبيل است، و بنابراين ايرادى در مسئله عدالت باقى نمى ماند.
عذاب روز قيامت براي مجرمين چيزي نيست که خدا براي آنها وضع کرده باشد بلکه اين عذاب ها عين عملي است که انجام مي دهند در واقع حقيقت و لايه دروني عمل آنها است اگر مال يتيم مي خوردند آتش در درونشان مي افروزند اگر نگاه به نامحرم مي کنند انگار تيغ به بدن خود وارد مي کنند و ...
هر آنچه انسان در دنيا انجام مي دهد نه اين که عقوبتي براي آن وضع شده باشد بلکه عين عمل را البته حقيقت آن را به او نشان مي دهند. که به آن تجسم اعمال مي گويند.
«يوْمَئِذٍ يصْدُرُالنّاسُ اَشْتاتاً لِيرَوْا اَعْمالَهُم فَمَنْ يعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يرَه وَ مَنْ يعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرَّاً يرَه» و «يوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ماعَمِلَتْ مِنْ خَيرٍ مُحْضَراً...»
«لَا بُدَّ لَک مِنْ قَرِينٍ يدْفَنُ مَعَک وَ هُوَ حَي وَ تُدْفَنُ مَعَهُ وَ أَنْتَ مَيتٌ فَإِنْ کانَ کرِيماً أَکرَمَک وَ إِنْ کانَ لَئِيماً أَسْلَمَک- لَا يحْشَرُ إِلَّا مَعَک وَ لَا تُحْشَرُ إِلَّا مَعَهُ وَ لَا تُسْأَلُ إِلَّا عَنْهُ وَ لَا تُبْعَثُ إِلَّا مَعَهُ فَلَا تَجْعَلْهُ إِلَّا صَالِحاً فَإِنَّهُ إِنْ کانَ صَالِحاً لَمْ تَأْنَسْ إِلَّا بِهِ وَ إِنْ کانَ فَاحِشاً لَا تَسْتَوْحِشْ إِلَّا مِنْهُ وَ هُوَ عَمَلُک»

«بي گمان، براي تو همراهي است که با تو در قبر دفن مي‌شود. اگر اين همراه بزرگوار باشد، تو را اکرام مي‌کند و اگر پست باشد، تو را [به دوزخ] تسليم مي‌کند، جز با تو محشور نمي‌شود و تو محشور نمي‌شوي جز با او و بازخواست نمي‌شوي جز از او، پس او را شايسته قرار ده؛ زيرا اگر صالح و شايسته باشد با آن انس مي‌گيري و اگر ناصالح و فاسد باشد، تنها از او هراسان مي‌شوي و او عمل توست».
پس اينگونه نيست که خدا ما را عقوبت کند بلکه در قيامت پرده ها فرو مي افتد و ما مي بينيم از اعمال چه براي خود حاضر کرده ايم آيا حور و قصور ساخته ايم يا آتش جهنم.
حال برخي اين عمل بد برايشان حالتي بوده که آمده و رفته گاه اين عمل در وجود آنها ريشه کرده و عادت آنها شده و گاهي با وجودشان عجين شده و ملکه آنها شده و گاه تمام وجودشان شده و شاکله آنها شده است حسادت غضب شهوت و .. تمام وجود يک فرد مي شود در صورت هاي ابتدايي با مختصر آتشي اين حالت برطرف مي شود اما کسي که گناه عين وجودش شده دائم در درون آتش دارد و در آن هميشگي است. و اين نيست مگر آنچه براي خود فراهم کرده است.

ب - اين اشتباه است که بعضى گمان مى کنند مقدار زمانى مجازات بايد به اندازه زمان گناه باشد، زيرا رابطه ميان گناه و مجازات رابطه زمانى نيست، بلکه بستگى به نتيجه و کيفيّت گناه دارد.

مثلا ممکن است کسى در يک لحظه آدم بى گناهى را به قتل برساند و مطابق بعضى از قوانين دنياى امروز او را محکوم به زندان ابد کنند، در اين جا مى بينيم زمان گناه تنها يک لحظه زودگذر بوده، در حالى که مدّت مجازات ده ها سال است، و هيچ کس اين امر را ظالمانه نمى شمرد، چرا که در اين جا مسئله دقيقه و ساعت و ماه و سال، مطرح نيست، کيفيّت گناه و نتيجه آن مطرح است.

ج - «خلود» در دوزخ و مجازات ابدى و جاودان تنها از آنِ کسانى است که تمام روزنه هاى نجات را به روى خود بسته اند، و از روى علم و عمد غرق در فساد و تباهى و کفر و نفاق گشته اند، آنچنان که تاريکى گناه تمام وجود آنها را در برگرفته و در حقيقت به رنگ گناه و کفر درآمده اند.

قرآن در اينجا تعبير جالبى دارد. در سوره بقره، آيه ۸۱ چنين مى گويد: (بلى من کسب سيئة و احاطت به خطيئته فاولئک اصحاب النار هم فيها خالدون); «کسى که مرتکب گناهى گردد و آثار آن تمام وجود او را احاطه کند چنان کسى اهل دوزخ است و جاودانه در آن خواهد ماند».

اين گونه افراد رابطه خود را با خدا به کلى قطع کرده اند، و تمام روزنه هاى نجات و سعادت را به روى خود بسته اند.

اين گونه افراد به پرنده اى مى مانند که آگاهانه بال و پر خود را در هم شکسته و سوزانده، و براى هميشه مجبور است روى زمين بماند و از پرواز بر اوج آسمان ها محروم است.

توجّه به نکات سه گانه بالا اين حقيقت را روشن مى سازد که مسئله عذاب جاويدان که براى گروه خاصّى از منافقان و کفّار در نظر گرفته شده است چيزى بر خلاف اصل عدالت نيست، اين نتيجه شوم اعمال خود آنهاست و قبلا هم به وسيله پيامبران الهى به آنها ابلاغ شده است که اين کار چنين نتيجه تلخ و شومى دارد.

مسلماً اگر اين افراد جاهل باشند و دعوت انبيا به آنها نرسيده باشد و از روى نادانى مرتکب چنان اعمالى شده باشند مشمول چنان مجازات سختى نخواهند بود.

ذکر اين نکته نيز لازم است که از آيات و اخبار اسلامى استفاده مى شود که درياى رحمت الهى آن قدر وسيع و گسترده است که گروه عظيمى از خطاکاران را دربر مى گيرد:

گروهى از طريق شفاعت

گروهى از طريق عفو

گروهى از طريق اعمال نيک کوچکى که انجام داده اند و خداوند به بزرگى خودش آن اعمال کوچک را پاداش عظيم مى دهد;

و گروه ديگرى بعد از آن که مدّتى در دوزخ مجازات شدند و در اين بوته الهى تصفيه گشتند، به رحمت و مواهب الهى باز مى گردند.

تنها گروهى باقى مى مانند که بر اثر لجاجت و دشمنى با حق، و ظلم و فساد و نفاق بيش از حد، وجودشان را سر تا پا ظلمت کفر و بى ايمانى فرا گرفته است.

۱. سوره يس، آيه ۵۴.

/۳۸۵۲۳۸/

سلام. ممنون از پاسخ شما. مدت زیادی منتظر پاسخ موندم. خب پاسخ شما خیلی منطقی و درست و بر اساس عدالت. اما نکته ای که فرمودید:"عذاب روز قيامت براي مجرمين چيزي نيست که خدا براي آنها وضع کرده باشد بلکه اين عذاب ها عين عملي است که انجام مي دهند در واقع حقيقت و لايه دروني عمل آنها است" منطقی نیست! شر یا خیر موجود در عمل(تجسم شیطانی یا خیر) کاملا بنا به خواست و اراده الهی هست و از قبل توسط خداوند مشخص شده و یک چیز اتفاقی نیست! مقرر خداوند است که مثلا فلان عمل ذات شری داشته باشد هر چند به ظاهر شیرین یا بی ضرر و دوست داشتنی و منطقی بیاید. و چقدر خوب شد که گفتگوی ما به اینجا کشید چون دقیقا مسئله خلود و شدت مجازات (نه با احتساب مجازاتهای دنیایی طبق همان خلود و ابدیتی که من درکش نمیکنم) رو راحتتر میتونم بیان کنم. طبق چیزی که گفتم حالا سوال من این هست که چرا خداوند تجسم حقیقی یک عمل را انقدر شدید قرار میده که چنین عذابی پشتش باشه؟ احتمال پاسخ شما باز هم عدالت هست که خب فلان عمل هم پاداش بهشت جاودانه داره... فرمایش احتمالی شما متین. اما کمینه و بیشینه این عدالت چرا دو قطب تا این حد شدید هست که خلود داره؟ خب مثلا کسی که دچار حکم خلود در جهنم میشه چرا رهسپار نیستی نمیشه؟ چرا یک چرخه بی پایان از عذاب رو متحمل میشه؟ چون عذابش که نه فایده ای برای خدا داره نه برای کسی که مورد ظلمش واقع شده نه برای خودش... چطور دنیا نیست میشه و گویی هرگز نبوده و خداوند باز دست به آفرینش جهانی دیگر میزنه ولی کسی که خلود در جهنم حکمش میشه نیست نمیشه؟ من حکمت خداوند رو نمیدونم در این مورد و این اذیتم میکنه به شدت و به محل مجادله قلبی من با ذات خداوندی تبدیل شده... شاید خیلی حرفم به لحاظ احساساتی شدن به نظر بیاد ولی انقدر انسانها رو دوست دارم(با خوبی و بدیهاشون) که فکر اینکه اگر خودم یا هر کدومشون دچار خلود جهنم بشم یا بشیم آزارم میده و ساعتها منو به گریه وامیداره...

تصویر شهرسوال

با سلام خدمت شما دوست گرامي
بله همه چيز مخلوق و وضع شده خداست اما اين وضع بي حساب و گتره نيست بلکه بر اساس علت ومعلولي است که در اين عالم وجود دارد خدا گرما را براي آتش و سردي و خنکي را براي آب قرار داده نه به اين صورت که هر وقت آتش بيافروزد گرما را براي آن قرار دهد بلکه آتش را گرمادهنده آفريده است و آب را خنک کننده .
درست است که تمام قوانين اين عالم از سوي خداست اما اين قوانين هدفمند و صحيح است نه گتره و بي حساب و کتاب.
اين گونه نيست که کسي آتش بزند و سرما تحويل بگيرد . آتش سوزاننده خلق شده است.
مال حرام خوردن آتش مي افروزد در درون فرد و او را مي سوزاند بله يک بار است دو بار است ده بار است اين آتش مي سوزاند و حد و اندازه دارد اما يک وقت کسي کارش شده حرام خواري حق خوري مال يتيم خوري، اين فرد ديگر تمام وجودش آتش است و دائم دارد مي سوزد.
اين که مي گوييد خدا فلان امر را فلان جور قرار داد اين به معناي جعل بسيط است نه اين که خدا يک مال حرام خوري را بيافريند يک آتش در درون را براي آن وضع کند .
بلکه مال يتيم خوردن آتش در درون است واقعا .
همان طور که آتش بيرون سوزانندگي دارد آتش در درون هم مي سوزاند.
حال که خدا آتش را سوزاننده خلق کرده اگر کسي عمدا آن را به زندگي خود بکشد مي تواند اعتراض کند که خدا تو زندگي مرا سوزاندي چون سوزانندگي را در آتش قرار دادي؟ هرگز.
او مي دانست که آتش مي سوزاند و آتش به زندگي خود کشيد.
انبياء الهي آمده اند فرياد زده اند که فلان گناه فلان اثر را دارد واقعا مواظب باشيد به روح خود آتش نزنيد که اگر آتش زديد از خالق آتش طلب کار نباشيد.
اين که سوال مي کنيد: چرا خداوند تجسم حقيقي يک عمل را انقدر شديد قرار ميده که چنين عذابي پشتش باشه؟
پاسخش در بالا روشن شد . هر علتي معلولي دارد و در اين عالم پر است از اين علت ها معلول ها . و جعل اثر براي اين ها نيز يک جعل مرکب نيست که خدا دو چيز را به هم ربط داده باشد بلکه يک جعل بسيط و واحد است يعني اين گونه نبود که خدا اول آتش را بيافريند و بعد سوزندگي را خلق کند و بعد بگويد اين سوزندگي را براي اين آتش وضع و جعل کردم بلکه آتش آفريد که اين آتش حقيقتش سوزانندگي است حال اگر کسي عالما و عامدا آتش به زندگي اش زد مي تواند بگويد پس چرا اين آتش زندگي ام را نابود کرد خدايا چرا در آتش سوزانندگي به اين وسعت قرار دادي!
در اعمال و اثرات عمل انسان هم همين گونه است يک جعل بسيط است " نگاه به نا محرم" " نماز خواند" "حرام خواري" " کمک به مظلوم" " مال يتيم خوردن" و ... (همه اعمالي که انجام مي شود) اين ها يک جعل بسيط دارند يعني اين مال يتيم خوردن = با آتش در درون است . دو چيز نيست کمک به مظلوم = با جنان و ريحان است دو چيز نيست ليکن در اين دنيا چون پوشيده به ماديات است آن جهت اصلي اش نا پيداست و وقتي که قيامت مي شود و اين پرده هاي ماديت و فلت کنار مي رود اصل قضيه خودش را نشان مي دهد دقيقا مانند کسي که سيگار مي کشد وقتي که عکس از ريه اش مي گيرد مي بيند که اين دود سيگار چه کرده است.
نه اين که دود سيگار يک چيزي باشد و آن خراب شدن ريه چيز ديگر.
آنجا کشف الغطاء است حقايق نمودار مي شود آن چه بوده حقيقتش به ما نشان داده مي شود.
بهشت و جهنم ما في الحال موجود است آتش و گل درون ما موجود است روز قيامت پرده برداري مي شود.
خدا هم پيامبران و امامان را فرستاده و آن حقيقت را واضح براي ما بيان کرده به صراحت مي گويد نگاه به نا محرم تيز زهراگين شيطان است مال يتسم آتش درون است و .... که کسي نگويد ما نمي دانستيم.

اين که سوال کرديد: عذابش که نه فايده اي براي خدا داره نه براي کسي که مورد ظلمش واقع شده نه براي خودش.
جواب: اين تصور که خدا براي تقاص و يا تشفي خاطر و يا تنبيه و ... ديگران را به جهنم مي برد صحيح نيست چون هيچ کدام از آنها اين جا جايي نداره چون هيچ کدام حکيمانه نيست.
بلکه عذاب قيامت تجسم عمل است و اين تجسم عمل منفک شدني نيست مگر اين که آن عمل از انسان رخت بر بندد آنگاه تجليات و بروز و ظهور آن (همان عذاب ) هم خواهد رفت.
حال يک وقت اين عمل يک حالت موقتي بوده با ظهور ثمره اش در زمان کم بر طرف مي شود يک وقت به حالت عادت در آمده بوده اين جلوه و نمود و ظهور عمل مي ماند تا آن عادت منقلب شود آنگاه از بين خواهد رفت و انسان رها مي شود يک وقت نه! اين عمل ملکه انسان بوده که اين تجلي آنقدر زمانمي برد که اين ملکات نفساني بر طرف گردد . يک وقت بالا تر و بد تر ! اين عمل جزء ذات فرد شده ذاتش بدي شده از درونش بدي مي جوشد و باز توليد مي کند تا وقتي که هست و هست اين تجليات آن عمل(که ديگر جزء ذاتش شده) باقي مي ماند و از آنجا که هر وجودي از عدمش برتر است همين وجود خالد در جهنم تقاضاي وجود دارد و از عدم متنفر است همين وجود با عذاب را بر نبود ترجيح مي دهد.

اميدوارم اين توضيحات تا حدودي به آرامش شما کمک کرده باشد.

/۳۹۱۹۵۳/

نظرات