از کجا بدانیم خداوند، گناهان ما را بخشیده است؟

خداوند، گناهان

خدای متعال راه اصلاح را به سوی انسان بازگذاشته، تا اگر به مسیر نابودی خویش رفته، بتواند آن را اصلاح کند و سعادت ابدی خویش را نجات دهد.

«قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم؛[زمر/۵۳] [بگو اى پیامبر]: اى بندگانم كه با گناه و نافرمانى بر نفس خود اسراف كرده ‏اید، هرگز از رحمت خدا ناامید نشوید. البته خدا (به وسیله توبه و بازگشت) همه گناهان شما را خواهد بخشید كه او خدایى بسیار آمرزنده و مهربان است».
آنچه باید به شدت از آن پرهیز کرد، ناامیدی از رحمت خدای متعال است. که این یاس و ناامیدی از مکر شیطان می باشد. شیطان قبل از ارتکاب گناه، با رحمت خدا انسان را وسوسه می کند، تا او را به گناه تشویق نموده و بعد از ارتکاب گناه، انسان را به یاس می کشاند و در جان او این گونه وسوسه می کند که خدا نخواهد بخشید!

در حالی که باید این وارونگی را اصلاح کرد. قبل از گناه همیشه باید در نزد خود متذکر شد، شاید با این گناه، به قعر دوزخ بیفتم! شاید هرگز فرصتی برای توبه به دست نیاورم!
و بعد از گناه باید به دامان خدا چنگ زد! و متضرعانه از او عذر خواست. ناامیدی مثل آن است که کسی در آب افتاده و علیرغم مهارت در شنا، به دلیل ترس از غرق، جان خود را تباه کند:
«لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ؛[یوسف/۸۷] از رحمت خدا مأیوس نشوید كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأیوس مى‏شوند!»

خدای متعال،  بخشندگی را به اوج می رساند، تا آن جا که همان زشتی را به حسنه تبدیل می کند:
«إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً؛[فرقان/۷۰] مگر كسانى كه توبه كنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل مى‏كند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است!»

بنابر این باید با امید به سمت توبه و اصلاح امور رفت. و بدانیم که ناامیدی خود از گناهان کبیره است. اما اینکه از کجا بدانیم خدای متعال گناه ما را بخشیده است، چیزی است که دسترسی به آن بسیار دشوار است.
در زمان رسول اکرم (ص) عده ای که مرتکب گناه شده بودند، برای طلب آمرزش از جامعه دور شده و آن قدر در طلب عذر، سعی نمودند که خدای متعال  بخشش آنان را اعلام نمود و از طریق رسول خود، این بخشش را به آنان خبر داد. شاید اگر ما نیز آنچنان در عذر خواهی جدی باشیم، خدای متعال به نحوی ما را از بخشش خود مطلع کند! اما تا زمانی که مطلع ننموده، ما تنها می توانیم در میانه خوف و رجا باقی بمانیم. امید به بخشش الهی داشته باشیم و خوف داشته باشیم که شاید هنوز بخشیده نشده ایم. و این دو در کنار هم (خوف و رجا) مانند دو بال ما را پرواز خواهند داد. امید مانع دست کشیدن از کار می شود و ترس، ما را از احساس عدم نیاز به کار می رهاند. گویی امید از جلو ما را به پیش می خواند و ترس از عقب ما را وادار به حرکت می کند
«وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛[توبه/۱۰۲]و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف كردند و كار خوب و بد را به هم آمیختند امید مى‏رود كه خداوند توبه آنها را بپذیرد به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است!»
بنابر این ما معمولا نمی توانیم به قطعی بودن بخشش پی ببریم. و تنها باید در میانه امید و ترس باقی بمانیم. و سعی کنیم در جدی بودن توبه خود بکوشیم و شرایط پذیرش آن را مهیا کنیم.

دیدگاه‌ها

ممنون از مطالب زیبا و گرانبها و با ارزش.

مطالبتون خیلی عالی و کامل ومفید بود.ممنون از لطفتون

با سلام
از شما خواهشمندم به من بگوئید چه دعائی باعث بخشوده شدن گناه خاص آدم میشه یعنی من یه گناهی کردم که می دونم جایم جهنم است اما از شما می خواهم دعائی برایم بگوئید که گناهم بخشیده شود

تصویر soalcity

سلام
شما بیش از آنکه به دعا نیاز داشته باشید به امید و شناخت خدا نیاز دارید. و اینکه باید بدانید ناامیدی از رحمت خدا، خود گناه کبیره است.
انسان تا زمانی که زنده است راه توبه برای او مهیا است و توبه نیز نشان گر رحمت الهی است. و برای بخشش نیز دعای خاصی لازم نیست. استغفار یعنی پشیمانی از عمل زشت گذشته و تصمیم جدی بر عدم انجام آن در آینده. همچنان که می توان با انجام کارهای نیک بیشتر، می توانید هر نوع اثر آن را از بین ببرید. که قطعا نماز شب یکی از بهترین آنهاست.

دعای یستشیر رو بخونید و قبلش فضائلش رو مطالعه کنید

سلام تا چه وقت در بین ترس و امید باشیم ؟

تصویر پاسخگو

سلام دوست عزیز
اینکه انسان حالتی بین ترس و امید داشته باشد برای همه عمر هست .
چون وقتی خیالش از خطرات احتمالی راحت شود ، ممکن است از همان جا مورد هجور شیطان و نفس اماره قرار گیرد.
و اگر دائما در حال خوف و ترس باشد ، امیدی به بهتر شدن و پیشرفت نخواهد داشت .
پس این حالت میانه اثر تربیتی برای ارتقاء معنوی خود ما خواهد داشت .

سلام،اگه به خاطر فشار زیاد روحی که به کسی وارد شده اون فرد مجبور به دروغ گفتن بشه (که البته با این دروغ به کسی جز خودش صدمه ای نزده باشه) به نظرتون واقعاً امیدی برای بخشش از جانب پروردگار هست؟ واقعاً به خاطر صداقت نداشتن پشیمونه و با خوندن قرآن و تضرع بسیار از خدا طلب بخشش می کنه ...خیلی می ترسه که عقوبت گناه در آینده دامن گیرش بشه ...

تصویر شهر سوال

سلام علیکم
بله با توبه ی واقعی که دو شرط دارد:
۱-پشیمانی واقعی از گناه
۲-تصمیم جدی بر انجام ندادن دوباره گناه
گناه بخشیده خواهد شد.البته با توجه به اینکه حق الناسی در گناه پیش نیاید.
موفق باشید.

ممنون از این سایت بسیار خوب که باعث هدایت انسان ها میشود

خیلی گناه کردم چی کار کنم خدا منو ببخشه؟ لطفا کمکم کنید.

با عرض سلام و قبولی طاعات و عبادات!

هر گناهي قابل توبه است و خداوند خود فرموده است: «ان الله يغفر الذنوب جميعا؛ خداوند همه گناهان را مي آمرزد.
صد بار اگر توبه شكستي باز آی - اين درگه ما درگه ناميدي نيست.
حتی اگر گناه، مربوط به حقوق مردم باشد، باز هم، با جلب رضايت از ايشان ،امكان بخشش خداوند؛ وجود داردو نبايد هيچگاه از رحمت خداوندي نااميد شد. گناه نااميدي از خداوند، از نظر بزرگي ،از خود گناهي كه ما انجام مي دهيم بزرگتر است. در ميان گناهان، قتل يكي از بزرگترين گناهان است. حتي در قتل عمد هم اگر انسان واقعا توبه كند و آنچه را كه لازم است تدارك كند،قابل بخشش است.
پس در هيچ حالتي نبايد از توبه و بخشش گناهان و رحمت الهي نااميد شد، چرا كه گناه نااميدي از خداوند حتي از قتل انسان نيز بزرگتر است. اگر انسان هر روز گناه كند و توبه خود را بشكند و باز واقعا پشيمان شود و توبه نمايد، توبه او پذيرفتني است و نبايد از رحمت خداوند نااميد گردد.

مطالب بسیار به درد بخوری بودنند اما ایا همان گونه که شیطان مارا به کار بد دعوت میکند خدا هم مارا به کار نیک دعوت میکند لطفا جواب بدین متشکرم از زحماتتون

تصویر شهر سوال

با سلام وتشکر .
البته تعبیر جناب تان کمی نا رسا است .
مثلا اگر تعبیر وطرح مسله و پرسش این چنین باشد بهتر است :
( آیا همان طور که خداوند سبحان بندگانش را به خیر ونیکی دعوت نموده در مقابل شیطان انسان را به بدی وسوسه می کند ؟ )
در هر حال در جواب باید گفت :
انسان در طبیعت و فطرت خود به گونه ای آفریده شده که دارای دو گونه اقتضا و گرایش است.
گرایش به نور و زیبایی و جمال و خیر ؛
گرایش به ظلمت و پستی و زشتی و گناه؛
ملائکه از طرف خداوند ماموریت تقویت جنبه نورانی و کمالی انسان را دارند و شیطان ها تلاش می کنند که جنبه ظلمانی و زشتی را تقویت کند.
شیطان در ابتدا جز وسوسه و دعوت و زیبا نشان دادن، توانی ندارد ولی وقتی بنده به سوی او رفت، سرپرست شده و حکمرانی می کند و امر و نهی می نماید؛ امر به زشتی ها و نهی از خوبی ها؛ و این تسلط را خدا قرار نداده بلکه انسان با گرایش به شیطان و پیروی از او ایجاد کرده است.
آیات زیر نهایت توان شیطان را در ابتدا بیان می کند:
و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم (۱)
یعدهم و یمنیهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا(۲)
آیات زیر نیز حکایت از تسلط او بر گمراهان دارد:
و من یتبع خطوات الشیطان فانه یامر بالفحشاء و المنکر (۳)
الم تر الی الذین تولوا قوما غضب الله علیهم ... استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله اولئک حزب الشیطان (۴)
ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین(۵)
انما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون(۶)
ابتدا شیطان فقط دعوت می کند و وعده دروغ می دهد و وسوسه می کند . وقتی بنده به او گرایش پیدا کرد ، امر و نهی می کند و رهبری می نماید.
مانند تسلط و فرمانروایی انسانی بر انسان دیگر. سربازی که تحت نظر فرمانده یا پادشاه است ، یا نوکری که خود را به ارباب سپرده است ، ارباب به او دستور می دهد ، اما دستور دادن به او به معنای مجبور بودن نوکر یا سرباز ، به این معنا که اختیار نداشته باشد ، نیست. در مورد شیطان نیز همین است. دستور و فرمان او به معنای سلب اختیار از انسان نیست ، حتی کسی که خود را تحت فرمان او قرار داده است.
پی نوشت ها:
۱.ابراهیم(۱۴)،آیه ۲۲.
۲. نساء(۴)،آیه ۱۲۰.
۳.نور(۲۴)،آیه ۲۱.
۴.مجادله(۵۸)،آیه ۱۴-۱۹.
۵.حجر(۱۵)،آیه ۴۲.
۶.نحل(۱۶)،آیه ۱۰۰.

بسیار زیبا امیداست که خدا توبه بنده را نیز بپذیرد الهی آمین

بی پرده سخن میگویم من جوانی ۱۹ ساله ام در بین سنین۱۲ تا ۱۶ سالگی گناهی نابخشودنی کردم یعنی لوات و چندبار این گناه تکرار شد و در کنار این گناه به گناه فرا گیر دیگری که بین خیلی از جوان هاست کردم وتا الان ادامه دارد اما خیلی کم نسبت به اوایل این گناه استمنا است و در کنار همه ی اینها نگاه کردن به فیلم های مستحجن هم اضافه کنین اما یه ۲سالی هست که این کارهارو ترک کردم اما نه به طور کامل فیلم مستحجن و استمنا به صورت خیلی کم ادامه دارد با این شرایط اصلن امیدی به بخشش هست واقعا امید هست من با این اعمال برم بهشت یا امام ها شفاعتم کنن یا اصلن امام زمان منو ادم به حساب میاره یا نه کاش میشد دوباره شروع کرد یه۵ ماهی هست اگه خدا قبول کنه نمازم رو مرتب میخونم و تو تمام این سالها روزه هامو کامل گرفتم نمیدونم چیکار کنم فکر بخشیده نشدن داره دیونم میکنه چی کار کنم

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

مهربانی و دلسوزی او چنان است که حتی راضی نمی‌شود، بنده گنه کار و خطاکار نیز آبرویش ریخته شود و نزد فرشتگان بی‌آبرو شود. او خود در حدیثی قدسی می‌فرماید: اگر کسانی که از من روی برمی‌گردانند، بدانند چقدر به آنها علاقه دارم، هر آینه از شوق جان می‌سپردند. این حدیث به خوبی نشان می‌دهد که خدا چقدر نسبت به بندگان گناهکار خود رئوف است و چقدر به آنها علاقه دارد.
با این توضیح معلوم است که خدا حساب شخصی را که اغفال شده و درگیر احساسات شده، یا در اثر تربیت نادرست یا محیط اجتماعی فاسد، به راه نادرست کشیده شده، از سایر افراد جدا می‌کند. با آنها به گونه‌ای دیگر برخورد می‌کند. پس ما نباید بیش از حد معمول نگران باشیم.
البته خدا خود، حجت را بر افراد تمام می‌کند و حتی نسبت به جوانهایی که در ظاهر می بینیم اغفال شده‌اند، با وسیله‌های مختلف آگاهی بخشی می‌کند. خود او فرموده:«إن علینا للهدی». هدایت انسانها بر عهده ما و وظیفه ماست. این انسان است که با اختیار خود گاه به راست می‌آید؛ و گاه عصیان می‌کند و گمراه می‌شود.

به هر حال عذابهای افراد، نسبت به آگاهی است که آنها از نادرستی کارشان داشته‌اند و نسبت به شرایطی است که در آن به سر می‌برده‌اند و فشارهایی است که بر روی آنها بوده است.
بنابراین جای هیچ نگرانی نیست که خدا جای حق نشسته است و خود فرموده: «لا یظْلَمُونَ نَقیراً» در قیامت حتی به اندازه ذره‌ای در حق کسی ظلم نمی‌شود.( نساء، آیه ۱۲۴)

برای اینکه چنین افرادی از رحمت خدا مأیوس نشوند کافی است نگاهی اجمالی به آیات قرآن بیاندازند، تا متوجه شوند چقدر تأکید شده که خداوند بخشنده و غفور است. در قرآن بیش از صدبار دو صفت غفور و رحیم در کنار هم ذکر شده‌اند. همین ها برای امیدواری بدترین گناهکاران روی زمین کافی است. لطفا به داستان زیر و چند آیه از قرآن که در ادامه می‌آوریم توجه فرمایید:
- جابر بن عبدالله انصاری نقل می‌کند: زنى نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: یا رسول اللَّه زنى که فرزند خود را کشته، آیا فرصت توبه دارد؟ پیامبر فرمود: قسم به خداوندى که جان محمد به دست اوست، اگر او هفتاد پیغمبر را کشته باشد؛ بعد از آن، توبه کند و پشیمان شود و خدا بداند که دیگر آن گناه را انجام نمی‌دهد، خدا حتما توبه او را قبول می‌کند و از او در می‌گذرد. به درستى که درِ توبه به اندازه فاصله میان مشرق و مغرب باز است و یقینا توبه کننده از گناه، مانند کسی است که هیچ گناهی مرتکب نشده است.» (مستدرک‏الوسائل ج ۱۲ ص ۱۳۱ باب ۸۷)

*** خلاصه:

انسان گنه کار وقتی به گذشته خود نگاه می کند می بیند خراب کرده است، وقتی آینده خود را می نگرد می بیند شعله های غضب الهی صورت او را می سوزاند و اما وقتی به خداوند متعال نگاه می کند می بیند خدا دست دوستی به سوی او دراز کرده است، منتظر بنده ایستاده، آماده است تا او را ببخشد، نه فقط بخشنده است و از گناه او می گذرد بلکه مهربان هم هست یعنی بعد از بخشش بنده را تحویل هم می گیرد. انصاف نیست، ناامیدی از این وجود سراسر لطف و مهربانی.

موفق باشید.

دستتون بابت این سایت خوب درد نکنه .

بعداز این که خوندم گناهان کبیره رو و دیدم چنتا از اونا انجام دادم ...
دارم سعی می کنم کنار بذارم اما حس می کردم نکنه خدا منو مثل قبلا دوس نداشته باشه و ...
برای همین این متنو که خوندم بهم انرژی و میوتن مثل قبلا با لبخند با خدا حرف بزنم ^_^

سلام.من جایی به نقل از امام رضا دیدم که خدا وقتی بنده گناهکاری دعا میکنه سریع حاجتشو میده چون نمیخواد بیشتر صدای بنده گناهکارشو بشنوه.همیشه حس میکنم صدای منم نمیخواد بشنوه :(

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

گاهي اين سوال به ذهن انسان مي رسد كه اگر خداوند صداي ما را مي شنود، به دعا و درخواست ما آگاه است، توانايي اجابت هم دارد و خودش فرموده: از من بخواهيد تا اجابت كنم. (غافر ۶۰) پس چرا برخي اوقات شاهد اجابت سريع دعاهاي خود نيستيم؟
در پاسخ به اين سوال متذكر مي شويم اولا هيچ دعايي خالي از نوعي اجابت نيست، زيرا نوعي عبادت و پرستش است و درهر عبادتي كه با قصد قربت انجام مي شود ؛ يعني عبادت كننده تصميم دارد به خداي خود نزديك شود و به كمالات ذات اقدس اله آراسته گردد، خالي از اثر قربي نيست. بنابر اين، همين كه دعا و عبادت با خلوص نيت و شرايط لازم انجام مي شود، در همان لحظه به اجابت مي رسد و اثر معنوي خود را بر روح و جان انسان مي گذارد.
رسول گرامي اسلام فرمود: هنگامي كه خداوند بخواهد نيازهاي بنده اش را برآورد به او اذن و توفيق دعا كردن مي دهد. (ميزان الحكمه / حديث ۵۵۸۳)
آن يكى اللّه مى گفتى شبى
تا كه شيرين مى شد از ذكرش لبى
گفت شيطان: آخر اى بسيار گو
اين همه اللّه را لبيك كو ؟
مى نيايد يك جواب از پيش تخت
چند اللّه مى زنى با روى سخت
او شكسته دل شد و بنهاد سر
ديد در خواب او خَضِر اندر خَضَر
گفت: هين، از ذكر چون وامانده اى
چون پشيمانى، از آن كش خوانده اى ؟
گفت: لبيكم نمى آيد جواب
زآن همى ترسم كه باشم ردّ باب
گفت: آن اللّه تو، لبيك ماست
وآن نيازو سوزو دردت پيك ماست

و با استمرار اين حالت است كه آدمي به تدريج مظهر نورانيت و اسماء و صفات كماليه حق تعالي شده، به كمال و سعادت شايسته خود مي رسد، خود دعا كردن، در حقيقت، درمان عطش قلب و تسكين سوزش جان و و نياز روح به عروج به عالم قدس اله است. امام صادق(ع)فرمود: شما را به دعا سفارش مي كنم. زيرا با هيچ عمل ديگري همچون دعا, به خدا نزديك نمي شويد. (كافي، ج۲، ۴۶۷).

رفت موسي آتشي آرد به دست
آتشي ديد او كه از آتش برست
بهرنان شخصي سوي نانوا دويد
دادجان چون حسن نانوا رابديد

و ثانيا در صورت برقراري ارتباط صحيح و رعايت شرايط لازم كه در ادامه بدان اشاره مي شود، خواسته هاي مادي و معنوي انسان نيز در معرض اجابت قرار خواهد گرفت. انشاءااله.

شرايط برقراري ارتباط موثر با خداوند از طريق دعا و رسيدن به خواسته ها و نيازها:
استحضار داريد که تمامي عبادات به خصوص دعا داراي چندين اثر عمومي و خصوصي است. آثار عمومي دعا، معنويت، نورانيت، صفا و قربي است که در قلب و روح انسان ايجاد مي شود و آثار خصوصي آن تأثيرات معنوي و يا مادي خاص است که در اثر ارتباط موثر با خداوند حاصل مي شود و در روايات و سند دعاها ذکر شده است، مانند دعا براي رفع امراض، فقر، گرفتاري و مانند آن.
قبل از بيان شرايط متذكر مي شويم دعا، اصولا يك عبادت و عمل ارتباطي قربي با خداوند است، بنابراين اگر به ثمر نمي نشيند، لزوما به خاطر مشكلاتي است كه در اين ارتباط وجود دارد، بنابراين راهكار عملي زير كه بر اساس سيستم علمي اخلاق ارايه شده است، مستقيما به بررسي اين مشكل از طريق اصلاح و تقويت رابطه با خدا مي پردازد.
تصور كنيد شما در چه صورتي حاضر مي شويد با فردي از افراد انساني نيازهاي خود را مطرح نماييد و از او در برخي مواقع كه دچار مشكل شده ايد، كمك بخواهيد و مثلا از او بخواهيد به شما قرض بدهد و مانند آن.
اين در صورتي است كهاولا فرد مورد نظر را بشناسيد و با او رابطه داشته باشيد او هم متقابلا شما را بشناسد. هرگز از غريبه اي كه شما را نمي شناسد، شما هم او را نمي شناسيد، به توان او براي برآوردن خواسته خود، واقف نيستيد، تقاضاي كمك نمي كنيد.
ثانيا بايد اين رابطه دوستانه باشد، اگر ميان شما اختلاف و درگيري و مشكلاتي از اين دست وجود داشته باشد، يا خودتان رويتان نمي شود به او رجوع نماييد و يا در صورت رجوع، چه بسا آنچنان كه توقع داريد، به شما توجه نكند. ممكن است شما قبلا او را آزار داده باشيد و از خويش رنجانده باشيد، آيا در اين صورت توقع خواهيد داشت كه به محض مراجعه، با مهرباني شما را بپذيرد و تمام خواسته هاي شما را با روي خوش و به سرعت بر آورد.
ثالثا انسان معمولا به كسي روي مي اندازد كه پيش او احترام و آبرو دارد، بايد رابطه شما با او، آنقدر مستحكم، صميمي و قابل اطمينان باشد كه شما بدانيد، اگر روي بياندازد و از او چيزي بخواهيد، نا اميد نخواهيد شد و پاسخ رد نمي شنويد.
اين قانون در نوع رابطه تاثير گذار، با خداي متعال هم جريان دارد. در دعا و رابطه با خداي تعالي و درخواست از او براي رفع نيازها و برآوردن خواسته ها نيز همين امور رعايت مي شود. در اين زمينه، انسان مستجاب الدعوه به كسي گفته مي شود، كه اولا با خدا ارتباط دارد، اهل ديانت و عبادت است و رابطه اش با خداي متعال قطع نيست.
ثانيا رابطه او با خداي متعال سالم و اصلاح شده است، يعني از عواملي كه باعث تخريب رابطه انسان با خدا مي شود، مانند گناه و نافرماني، لقمه حرام، قساوت قلب، شرك خفي و مانند آن، پرهيز مي كند،
وثالثا علاوه بر اصل ارتباط و اصلاح آن، در اثر شناخت خداوند، استمرار عبادت و دعا ، حضور قلب، رابطه عميق و مستحكمي با خداوند برقرار نموده و در حقيقت هم عارف است و هم معروف؛ يعني در اثر چنين ارتباطي نزد خدا و ملائكه معروف شده و اهل آسمان او را مي شناسند. اين يعني يك انسان وجيه و آبرومند، يعني كسي كه وقتي از خداي چيزي طلب مي كند، دعايش بي پاسخ نمي ماند.
البته ممكن است اين حرف نا اميد كننده به نظر برسد، يعني كسي بگويد: خوب ما كه مستجاب الدعوه نيستيم، هنوز نتوانسته ايم چنين رابطه اي را با خدا برقرار كنيم، از چنين وجاهت و آبرومندي نزد خداي تعالي برخوردار نيستيم، هنوز خود سازي نكرده ايم و از آلودگي ها خودمان را كاملا پاك نساخته ايم و پرونده خوبي از اين جهت نداريم، ما بايد چه كنيم؟ آيا نبايد دعا كنيم و مستقيم درب خانه خدا برويم؟ و آيا نبايد به استجابت دعاي خود اميد وار باشيم؟
بالاخره ما مسلمانيم و شيعه هستيم اگر چه هنوز نتوانسته ايم خيلي ايده آل باشيم، مستجاب الدعوه بودن كار خيلي آساني هم نيست، ما كه هنوز در ابتداي راه يا خيلي غلو بكنيم بگوييم در اواسط راهيم، چه كنيم؟ آيا راهي براي ما وجود ندارد كه با خدا ارتباط موثر پيدا كنيم؟ و همانگونه كه در آيه كريمه آمده ادعوني استجب لكم از خدا حاجت بخواهيم و به استجابت آن اميد وار باشيم؟
بايد بگوييم: بله خوشبختانه براي اين افراد كه اكثريت مومنان را تشكيل مي دهند نيز راه باز است، به طور كلي در ارتباطي كه انسان با خداي خود دارد، هيج درب بسته، راه نرفتني و هدف نارسيدني وجود ندارد، در آستان ربوبي، همه چيز شدني و رسيدني است؛ منتهي بايد توجه داشت، اگر كسي خودش آبرومندي كافي ندارد و از وجاهت لازم برخوردار نيست، راه ارتباط براي او اين است كه به آبرومند و صاحب وجاهتي رجوع كند و او را ميان خود و خدا وسيله و واسطه قرار دهد، در همين زمينه قرآن كريم مي فرمايد: «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»؛ «به سوي خداوند واسطه بجوييد. (مائده، آيه ۳۵) بحث شفاعت و توسل دقيقا براي اين رابطه لحاظ شده است و فلسفه آن جبران نقائصي است كه انسان ها، به خصوص مومنين، براي ارتباط با ذات هستي دارند.
به دعاي توسل توجه كنيد، در پايان هر فراز از آن آمده يا وجيها عند الله اشفع لنا عند الله، يعني اي آبرومند نزد خدا كه در اثر اين آبرومندي اگر به او رجوع كني و از او چيز بخواهي دست رد به سينه تو نمي زند ، ما را كه از چنين آبرويي برخوردار نيستيم و نتوانسته ايم خداي تعالي را، آنچنان كه بايد از خود راضي نماييم، درياب و ميان ما و خداي متعال به جهت قربي كه داري واسطه شو و از او به خواه كه نيازها و حاجت هاي ما را برآورد.
اگر انبياء و اولياء الهي مستجاب الدعوه بودند به خاطر اين بوده است كه رابطه خوب و عميقي با خداي متعال داشتند، مطيع او بودند، و هرگز با او مخالفت نمي ورزيدند. البته اين حالت؛ يعني مقام استجابت دعا، اختصاص به ايشان نيز ندارد؛ يعني براي تمامي مؤمنان در صورتي كه بتوانند رابطه صميمي و مستحكمي با خداي تعالي برقرار نمايند، ممكن است.

شرايط ديگري كه براي اجابت دعا مفيد است و از آيات و روايات اسلامي استفاده مي شود به قرار زير است.
۱- خواسته مورد نظر با حكمت و مصلحت الهي مغاير نباشد: خداي متعال بر اساس حكمت و مصحلت خود اين عالم را طبق قوانين خاص اداره مي كند و هيچگاه، اين قوانين را نقض نمي كند بنابراين استجابت دعا بايد از كانال قوانين و سنن الهي جريان يابد. امام علي (ع) مي فرمايد خداوند سبحان حكمت خويش را نقض نمي كند بنابراين هر دعايي را مستجاب نمي سازد. (ميزان الحكمه/ج۲/ص۸۷۶).
گاهي اوقات انسان از خداوند چيزهايي را درخواست مي نمايد و فكر مي كند اجابت آن به نفع او مي باشد، حال آن كه در واقع ضرر اوست. اين حرف، اشاره به آيه ۲۱۶ سوره بقره دارد كه مي فرمايد: چه بسا چيزي را خوش نداشته باشيد حال آنكه خير شما در آن است و يا چيزي را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرّ شما در آن است.
۲- تركه عجله و شتاب: بي تابي و عدم شكيبايي گاهي سبب نااميدي مي شود و مانعي براي رسيدن به خواسته هاي مورد نظر مي باشد. بدين جهت بهتر است همراه با اصرار در دعا، عجله بيش از حد نداشته باشيم. وظيفه ما دعا كردن و اميدوار بودن است و اجابت به عهده خداوند است. خوب است با توكل زمان و شرايط اجابت را به خداي تعالي بسپاريم و آرام منتظر فرا رسيدن آن بمانيم. امام صادق (ع) فرمود: هميشه مؤمن در خير و آسايش است تا هنگامي كه عجله نكند. در غير اين صورت نااميد مي شود و دعا را ترك مي كند.
امام صادق (ع) مي فرمايد: به درستي كه بنده هنگامي كه دعا مي كند خداوند متعال در صدد برآورده ساختن حاجت اوست تا زماني كه او عجله نكند. (اصول كافي،ج۲،ص۴۷۴ ).
۳- اصرار و الحاح در دعا: اصرار در دعا خود مي تواند عاملي در استجابت دعا محسوب شود. و اين امر موجب خوشنودي خداوند متعال است. اين طبيعي است كه وقتي شما درب خانه كسي را با اصرار بكوبيد، و به كسي پيوسته مراجعه نماييد، بالاخره آن درب به روي شما باز خواهد شد و آن شخص به خواسته شما توجه خواهد نمود. البته اصرار نسبت به مردم، در آموزه هاي اسلامي چندان موجه قلمداد نشده است، ولي نسبت به خداي تعالي توصيه شده است. امام باقر (ع) مي فرمايد: بدرستي كه خداوند متعال كراهت دارد از اصرار مردم نسبت به يكديگر براي اداي حاجات در حالي كه آن را براي خود دوست دارد. (ميزان الحكمه/ج۲/ص۸۸۰).
۴- رعايت آداب: رعايت آداب دعا و به طور كلي ادب در حضور، در ارتباط موثر با خداوند نقش به سزايي دارد، در اين قسمت آداب استجابت دعا كه در روايات به آنها اشاره شده، ذكر مي كنيم. از جمله: ۱. گفتن بسم الله الرحمن الرحيم در ابتدا ۲. فرستادن صلوات ۳- ۱ بار حداقل ۳. توسّل به پيامبر (ص) و ائمه معصوم (ع) مخصوصاً با اين ذكر: خدايا ترا به حقّ زهرا (ع) و پدر بزرگوار، شوهر گرامي و فرزندان نازنيناش و راز به وديعه نهاده شده در او؛ يعني امام زمان (ع)، قسم مي دهم. (الهي بحقّ الزّهرا و ابيها و بعلها و بنيها و السّرّ المستودع فيها، يا ربّ العالمين(. و سپس حاجت بخواهد و آمين بگويد.
۵- توكل به خداوند: مؤمن پس از انجام وظايفي كه به عهده دارد، نسبت به آنچه كه از توان او خارج است و به مقدّرات الهي مربوط مي شود، به خداوند متعال توكل مي كند، عاقبت كار را به او واگذار مي نمايد و مطمئن است، آنچه به خداوند مربوط مي شود، به بهترين وجهي انجام خواهد شد. بنابراين از آرامش كامل برخوردار است و نگران چيزي نيست. اميدواريم در مورد شما نيز چنين شود.

موفق باشید.

واقعا از سایت خوب وآموزنده تون تشکر می کنم

سلام لطفا بگیید چه کاری انجام بدم اثر اشکار گناهم از بین ببره و خدا بپوشونه ..اثر گناهم فعلا به کسی اشکار نشده ولی دیر یا زود معلوم میشه... ترس همه وجودمو فرا گرفته .به کسی جز خودم بدی نکردم... توروخداااااا کمکم کنید از ترسم نمیتونم درست تصمیم بگیرم... تو رو خداااا بگیید چیکار کنم....

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

اگر از کرده خود پشیمانید، خدای متعال خود می داند که چگونه این فضا را مدیریت کند.

در دیدگاه پیامبر برای هر گناهی توبه‌ای است. چنان که برای گناه پنهانی، توبه پنهانی و برای گناه آشکار، توبه آشکار؛ [۱] [۲] زیرا گناه، گاهی مربوط به حق الله است و گاهی حق الناس.

← گناه مربوط به حق الله
در قسم یکم یا تلافی آن واجب نیست مانند مشروب خواری که توبه اش همان پشیمانی و تصمیم بر ترک است و یا تلافی آن شرعا لازم است چون نماز و روزه . در این قسم، افزون بر پشیمانی و تصمیم بر ترک آن عمل، قضای آن را باید به جا آورد.

← گناه مربوط به حق الناس
و اگر حق الناس باشد، افزون بر پشیمانی، حسرت و اندوه و تصمیم بر ترک آن، اگر مالی را تلف کرده باید جبران کند، حتی اگر مال ندارد باید از صاحب آن حلالیت بطلبد و اگر آبرویی را برده باشد، باید استغفار کند؛ هم برای خود و هم برای کسی که آبرویش را ریخته، آن هم اگر ممکن شد پس از کسب رضایتش و اگر نشد با تضرع و زاری و انابه به درگاه خدا و پرداخت صدقات و انفاقات به نحوی جبران نماید؛ چنان که از کلام پیامبر(ص) پیداست همه این مراحل، زیر مجموعه کلام نبوی است. چنان که توبه نصوح از حقیقی‌ترین اقسام توبه است. پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم تصریح فرمود: «توبه نصوح، پشیمانی از گناهی است که مرتکب شده و آمرزش خواستن از خدا و این که دیگر بدان بازنگردد». [۳]

۱. ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۲۷.
۲. ↑ مجلسی، بحارالانوار، ج۷۷، ص۳۲.
۳. ↑ فاضل، کنز العمال، ص۱۰۳۰۲.

موفق باشید.

اینم جواب بدید ...اگر دختره زنا کرد ..... از دست رفت خدا چه طور می خواد بپوشونه حتمن باید بمیره یا ازدواج نکنه ..یا کسی که حد زنا بهش زدن رسوا شد چه طور می خواد جبران کنه خدا بخشش خدا اینجا به چه دردی میخوره وقتی دیگه زندگی نداره مخصوصن اگر ادم مشهوری باشه کجا بره خارج یا پیش خدا.....هزارتا سوال دارم می تونی جواب بدی بسم الله

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
خداوند متعال از روی لطف و مرحمت خود در نحوه برخورد و تعامل با بندگان خود شیوه و روش خاصی را برگزیده مثلا رحمت خود را همواره بر غضبش مقدم داشته و همیشه از روی لطف و مهربانی به اعمال و رفتارهای بندگان نگریسته وزمینه مطلق بازگشت و اصلاح اشتباهات و لغزش ها را به آسان ترین شکل برای بندگان فراهم نموده است.
البته اگر خداوند می خواست بر خلاف این رویه و کاملا خشک وبه دور از احساس و عاطفه با بندگانش برخورد کند ،هیچ منع عقلی وجود نداشت ، تنها لازم بود که خداوند از حیطه عدالت خارج نگردد و رفتاری ظالمانه انجام ندهد؛ در نتیجه اگر خداوند پس از اعطای این همه نعمت به بندگان به خصوص نعمت عقل، و ارسال هزاران پیامبر و امام و فراهم آوردن زمینه شناخت درست از نادرست و صواب از ناصواب وحلال از حرام ، با تمرد و مخالفت بنده ای گرچه در حد انجام یک گناه مواجه شده، او را رسوا وخوار می ساخت، هیچ عقل و عاقلی او و عملش را مذمت نکرده ،بلکه این را سزای فرد خاطی می دانست .
اما خداوند متعال برخود فرض کرده که در برابر اشتباهات مکرر بندگان نیز صبر کرده، تا این انحرافات از حد و مرز معینی فراتر نرفته، او را خوار و رسوا نسازد و لطف ومهربانی خود را در حق او تمام نماید تا حتی در بدترین اوضاع هم امکان بازگشت برای بندگان منحرف وجود داشته باشد ؛این حقیقت در قالب صفاتی مانند «ستاریت» خداوند تجلی یافته و برای ما تعریف شده ،هم نشان دهنده لطف بی انتهای خداوند در حق ما بندگان و تقویت کننده رابطه مهر ومحبت بین خالق ومخلوق است و هم عامل امید بخشی به انسان های خطاکار؛ در نتیجه اگر خداوند به این صورت که ما می شناسیم، ستار العیوب نبود، خدایی او خللی ایجاد نمی گشت.
اما در هر صورت حتی بنا برمصالح برشمرده و لطف خداوند در حق بندگان ، نباید از یاد برد که تجلی این صفات برای لطف مضاعف و زمینه سازی هدایت بندگان است، نه تشویق بیشتر آنها بر ادامه دادن گناه و جری تر شدن در انجام آن؛ اگر ستاریت ادامه یابد، بنده با تکرار بیش از حد گناه و پیش رفتن بیش از اندازه در مسیر انحراف به دره های عمیقی سقوط خواهد کرد که دیگر امکان بازگشت وجبران نیز برای او وجود نخواهد داشت.
به همین خاطر لطف و مهربانی خداوند اقتضا می کند که در این مساله پرده ستاریت خود را به کناری نهاده ،با آشکار نمودن بخشی از خطاهای یک فرد ،زمینه اصلاح و تادیب و بازگشت او را فراهم نماید و او را به خود آورد تا نظارت و علم و آگاهی خدا را فراموش نکرده ،لااقل از شرم جامعه و تحقیرهای آن خود را از انحراف مصون نگه دارد؛ در واقع چه قبل از رسوا شدن یک انسان خاطی و چه بعد از آن این لطف خداوند است که در مورد او به اجرا در آمده اما در هر زمان و در هر موقعیتی شکل خاص خود را دارد .
البته می توان از زاویه دیگری نیز به این امر نگریست و آن اینکه ستاریت خداوند و میزان و مرتبه آن به شکل مطلق و در خصوص هر فرد کاملا ناشناخته و تا حدی مبهم است ؛ یعنی حس می کنیم که خداوند بسیاری از خطاهای ما را از چشم دیگران مخفی داشته ،جلوی علنی شدن آنها را می گیرد ، اما در عین حال افراد زیادی را هم می بینیم که در خطاهایشان رسوا شده، گرفتار خواری اشتباهات و گناهانشان می گردند. همین مساله و ابهام موجود در آن باعث می شود که انسان حتی در اشتباهات اولش هم به ستاریت خداود مغرور نشود و در هر زمان و هر مرتبه که زمینه خطا و انحراف برایش فراهم شد، از رسوایی و علنی شدن آن بترسد و از آن دست بردارد .
پرسشگر گرامی!
برخی کارها در دنیا ، آثار تکوینی دارد و بر اساس قانون علت و معلول به وجود می آید. کسی که شراب می خورد ، به طور طبیعی و قانون طبیعی دچار مستی می شود. اثر الکل است که در نهاد آن قرار داده شده است و به ستار بودن یا نبودن خدا نیز ارتباطی ندارد. فردی که شراب خورده ، چه در خانه باشد و هیچ کس او را نبیند و چه در خیابان ، اثر الکل و مستی وجود خواهد داشت. این قانون طبیعت است که هر چیز اثر تکوینی و علی و معلولی خود را داشته باشد و گرنه نظام عالم به هم خورده و نابود می شد.آثار جسمی و یا روانی سایر گناهان نیز همین است . یعنی ارتکاب هر یک از آنها اثر تکوینی خود را بر اساس قانون علت و معلول خواهد داشت.
نکته پایانی:
گاهی خدا کسی را که دوست دارد، به وسیله افشاء کردن كار ناپسندش، سریعا تنبیه می کند؛ زیرا هم از او انتظار نمی رفت که چنین کاری کند و هم خداوند دوست دارد بنده اش زودتر به سوی او برگردد. این حاکی از محبت خاص خداوند به اوست.
البته با توسل به معصومین و زمزمه دعاهایی که در آن ها از خداوند درخواست ستاریت شده، انسان می توان از خداوند بخواهد که آبرویش را با پوشاندن گناهانش محفوظ بدارد.

یه سوال من و جواب بده تا ..، خدا می گه بعضی مردم رو فقط برا هیزم جهنم آفریدم ...خدا می گه ارباب با نوکر یکی نیستن نه تو دنیا نه تو آخرت...اینها آیه قرانه...الان یه انسان حروم زاده چرا باید چوب بابا ننش و بخوره...زیاد ..حروم زاده بود علی فرماندارش هم کرد ولی در نهایت...چی شد ...بخشش خدا هم همینه...یکی همه جو ره جورش جور میشه ۱۵ سالگی ازدواج می کنه بی معصیت یکی هم جورش جور نمیشه تا چهل سالگی معصیت می کنه..مخصوصا شهوت برا جوونا...وقتی شرایط رو جوری رقم میزنه که یه عده خود رو هم بکشن بدبختن؟.بخششش به چه دردی می خوره اونی که جورش جوره میگه الحمدالله اونی که نیست شاکی میشه بدش بدتر می شه طبیعیه الن کور بشی می گی الحمدالله ...وقتی خدا عادله برا یه عده وبرا یه عده نیست بخششش هم همینطوره دیگه....پس اگر کسی شانس نداره خدا هم دوسش نداشته نداره نخوا.هد داشت لطفن از ایوب و دیگرون مثال نزنید که گوش ملت پره هی هم نگید دعا کنید نشد گناهکاری هزارتا گناهکار مثل ادم خوش می گذزونن کار زندگی ازدواج فکر بد نکنید

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
درباره پرسش های که در سطر اول سوال تان آمده باید گفت : در کجای قران چنین چیز های آمده ؟ لطفا مشخص نمایید تا توضیح وجواب لازم تقدیم شود .
اما درباره مسله فرزند نامشروع باید گفت بر خلاف تصور شما حرام زاده ، به خاطر عمل حرام و گناه آلودی که پدر و مادر انجام داده اند ، گناهکار نیست و همان گونه که در آیات قرآن آمده ، کسی گناه دیگری را بر دوش نمی کشد. حرام‌زاده هم می‌تواند با داشتن اعتقاد درست و انجام اعمال و دستورهای دینی به بهشت برود، همان گونه که در فرمایش امام صادق(ع) آمده است:
"زنازاده اگر اعمال خوب انجام بدهد، به او پاداش داده می‌شود و اگر کار بد از وی سر زند، مجازات می‌گردد"،(۱) یعنی زنازاده مانند سایر مردم است .
پیامبر(ص) فرمود: "لیس علی ولد الزّنا من وزر أبویه شیء؛(۲) گناه پدر و مادر بر گردن فرزند نیست".
او نیز مانند دیگران ملکف به وظایف شرعی و عقلی است و می تواند به پاکی و تقوا روی آورد، همان طور که می تواند به فساد و گناه کشیده شود. چه بسا افراد حلال زاده ای هستند که از شمر بدترند و چه افراد زنا زاده ای که خود را از گناه و آلودگی نگاه داشته و اهل بهشت شده اند .
افرادی که از مادر متولد می شوند، دارای سرشت متفاوتی هستند. بعضی میلشان به خوبی ها بیشتر است؛ بعضی میلشان به بدی بیشتر است. ممکن است افرادی که ولد زنا بوده اند، بیشتر میلشان به بدی ها باشد، همان طور که برخی از حلال زاده ها ممکن است طینت شان شرور باشد، امّا پلیدی باطنی علّت برای فاسد شدن نیست، بلکه زمینه آلودگی در آنان بیشتر است. در عین حال می توانند خود را از آلودگی حفظ کنند، گرچه شاید بر ایشان سخت باشد و محتاج به ریاضت و مجاهدت بیشتر با هواهای نفسانی داشته باشند.
این گونه افراد اگر با سختی و مجاهدت جلوی شرارت باطنی خود را بگیرند، ثواب بیشتری دارند .
اگر فرض کنیم کسی که دارای طینت پاک و خوبی است، یعنی ۷۰% مایل به خوبی ها است، در نتیجه راحت تر به خوبی ها روی می آورد و فرد دیگری که باطن او خبیث باشد،‌% میل به بدی ها داشته باشد، در نتیجه اگر بخواهد خوبی ها را انجام دهد، با سختی بیشتری همراه است، ثواب او بیشتر از آدم اوّلی است، چون "افضل الاعمال أحمزها؛ برترین اعمال، مشکل ترین آن ها است".
در برخی روایات، اشخاصی که دچار قساوت و خبث باطنی شدید بوده و دست به جنایات عظیمی زده اند، زنازاده معرفی شده اند، ولی شرارت باطنی، علت انحراف آنان نیست، بلکه در حدّ مقتضی است .

پی نوشت‏ها:
۱.محمدی ری شهری، میزان الحکمه، عنوان ۱۶۰۴ به نقل از کنزالعمال ،خبر ۱۳۰۹۱
۲. همان، عنوان ۱۶۰۵، به نقل از بحار،‌ج ۷۵، ص ۲۷۹.۲-

کو جواب سوال ام.؟اونوقت میگن جوونا الن بلن..دیگه چرا میگی تمام نظرات تایید میشه..

تصویر شهر سوال

سلام وقت بخیر
نظراتی که نیاز به پاسخ دارند بعد از پاسخ کارشناس تایید میشوند. و بعلت کثرا سوالات ممکن است با کمی تاخیر تایید شود. ولی منتشر خواهد شد.

پیق
پیامبر می گه کسی از غرب تورا دشمن نمی دارد مگر حرام زاده خود زیاد و پسرش نمونش .تازه اینجا می گه گناه برگردن بچه نیست زیاد هم فرماندار علی بود رفت سمت معاویه .دشمن علی چطور عاقبت بخیر میشه...حرام زاده که عاقبت به خیر شده رو معرفی کنید...؟؟...ترجمه ایه رو گذاشتم...یعنی کارشناسان شما وقتی نمی دونند سوال از کجای کتابه چطور می خوان جواب بدن...اینم سوالیه .. ..؟ الان طرف رفت زنا کرد رسوا شد لطف خاص خدا هست ... اونوقت چطور می خواد با وجود تحقیر و تمسخر و سرزنش به سمت خدا برگرده در حالی که علی میگه سرزنش زیاد گناهکار سر لج میاندازه و جری تر می کنه...سرزنش از آثار شلاق خوردن زناکاروهست و یه عمر ادامه داره .تازه اگر دخترهم باشه که بدتر..لطف خاص خدا کجاس

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پا سخ :
با سلام وتشکر .
در این باره به چند نکته باید اشاره شود :
الف : در ابتدا باید اشاره شود کار شناس می داند که در سوال قبل شما از کدام آیه پرسیده اید ولی بدلیل این که مسله هزم آتش بودن در چند آیه مطرح شده از جناب تان خواسته شد به مشخص بیان نمایید که توضیح کدام آیه مورد نظر شما است .
نکته دیگر این که توجه داشته باشید خداوند کسی را هر گز برای حطب هیزم آتش جهم شدن خلق نمی کند . ولی عمل کرد نا درست برخی افراد ممکن است باعث وردو آنان در آتش جهنم گردد . مثلا پرستان وکسانی که بت های چوبی وسنگی ومانند آن پرستش می کنند خدا وند فرمود این ها با بت های شان هیزم جهنم اند .
ب - دربارة فرزند نامشروع (ولدالزنا) از این دیدگاه می‏توان سخن گفت:
آیا ولدالزنا می‏تواند مانند دیگران مراتب کمال انسانی را طی کند؟ یا اصلاً نمی‏تواند؟ و یا طی مراتب کمال برای او ممکن ولی مشکل‏تر است؟
مشهور متکلمین وجه سوم را پاسخ مثبت می‏دهند.
تولد از زنا درست مانند تولد ناقص‏الخلقه است. چگونه اگر فرزند با دست فلج متولد شود امکانات جسمی او کمتر از دیگران است ولی به هر حال می‏تواند راه تکامل را طی کند و در فعالیت‏های مادی و معنوی به درجات قابل توجهی برسد که حتی برخی از افراد سالم به دلیل تنبلی یاسستی به آن نمی‏رسند، فرزند نامشروع نیز می‏تواند با تلاش و پشتکار و امداد از خداوند متعال به کمال مادی و معنوی برسد.
افرادی که از مادر متولد می شوند، دارای سرشت متفاوتی هستند. بعضی میلشان به خوبی ها بیشتر است؛ بعضی میلشان به بدی بیشتر است. ممکن است افرادی که ولد زنا بوده اند، بیشتر میلشان به بدی ها باشد، همان طور که برخی از حلال زاده ها ممکن است طینت شان شرور باشد، امّا پلیدی باطنی علّت برای فاسد شدن نیست، بلکه زمینه آلودگی در آنان بیشتر است. در عین حال می توانند خود را از آلودگی حفظ کنند، گرچه شاید بر ایشان سخت باشد و محتاج به ریاضت و مجاهدت بیشتر با هواهای نفسانی داشته باشند.
این گونه افراد اگر با سختی و مجاهدت جلوی شرارت باطنی خود را بگیرند، ثواب بیشتری دارند .در برخی روایات، اشخاصی که دچار قساوت و خبث باطنی شدید بوده و دست به جنایات عظیمی زده اند، زنازاده معرفی شده اند، ولی شرارت باطنی، علت انحراف آنان نیست، بلکه در حدّ مقتضی است .
ج- اولا اجرای حدود شرعی بر زنا شرایطی خاص دارد مثلا باید چهار شاهد عادل بر مسله شهادت دهد که کار اورا به صورت خاص ودخول .... دیده است واین جور شرایط اثباتش دشوار است واگر این گونه شرایط جمع شد حد اچرا خواهد شد .
در ثانی کسی که با این همه توصیه های دینی دست به حلاف می زند مثل مریضی است که که اگر با دارو درومان نشد باید جراحی شود .
اگر طبیب برای درمان او دست به جراجی زد آیا معقول است طبیب زیر سوال برده شود .؟
از این گذشته اگر قرار باشد که قانون اجرا نشود ومجرم مجازات نشود پس چگونه در جامعه زندگی خواهی نمود ؟

سایت آقای مکارم خیلی خوبه یا اینکه مرجع تقلیدن ولی هر سوالی بپرسی ظرف نهایتا سه روز پاسخ میده..ولی زمان پاسخگویی شما مشخص نیست...اصلا مشخص نیست پاسخ بدهید یا نه

تصویر پاسخگو

با سلام و پوزش بابت تاخیر در پاسخگویی
خواهر گرامی ، سایت آیت الله مکارم فقط پاسخگویی در زمینه مسائل شرعی و فقهی دارند که می دانید پاسخگویی بسیار کوتاه و سریع است . اما پاسخگویی در سایر زیمنه های دینی هم طولانی تر هست و هم نیاز به تمرکز و مطالعه .
بنابراین سعی کنید با صبوری پیگیر مطالب باشید . ان شاءالله کارشناسان محترم به نوبت سوالات را پاسخ خواهند داد .

می بخشی ولی جوابتان قانع کننده نیست ..آیا کسی در تاریخ سراغ دارید حرام زاده باشه و عاقبت بخیر..سوال قبلی رو بخوانید جوابتون جوان زناکار رسوا چطور مورد لطف خداست..کسی که از بدو تولد هیزم جهننمه و اون آیه هم که نگفتی بنده با مولا یکی نیست چه جور با عدالت خدا ساز گاره لااقل خدا صبر می کرد بت پرست بشه بعد می گفت هیزم جهننمه...خدا خودش می گه مولا و نوکرش تو دنیا یکی نیستن تو آخرت که این تفاوت بیش ترم میشه..پس دیگه اختیار برا این ادما چه فایده ای داره..از بدو تولد هیزم جهنم باشی مثل اینکه با اختیار مجبوری بری جهنم..و اینکه علی سرنوشت عده ای رو بهشون می گه سالها قبل از مرگشون نظیر میثم تمار ..عمر سعد..معلومه که دنیا داره رو یه نظمی حرکت می کنه که اختیار ادما نقشی نداره این وسط ..والا پیش بینی سرنوشت یه انسان مختار و مشخص کردن بهشت و جهنمی بودنشون یک نتیجه داره ادما نخودین این وسط و اختیارشون تشریفاتیه

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام و تشکر .
کسی از همه اسرار غیب خبر دارد ممکن است افرادی با این وصف علی رغم آن مشکل شان با تلاش خود ودرست عمل نمودن عاقبت بخیر شده باشند .
چطور با قاطعیت می توان ادعا نمود که هیچ کسی با این وصف عاقبت بخیر نشده است ؟
در کجا ی قران آمده مولا وبنده نزد خدا به لحاظ مقام معنوی یک سان نیست ؟ لطف کنید آیه ی که موجب این بر داشت شما شده بیان کنید تا توضیح داده شود . در قرانی که در دست دارم چنین آیه ی نیامده است .
نکته اساسی در پرسش شما عدم درک درست از مسله آزادی واختیار انسان است واین برداشت موجب شههات دیگر در ذهن تان گردیده است لذا در این باب باید گفت :
«آزاد» ومختار به موجودی گفته می‌شود که بر سر دو راهی قرار بگیرد و بتواند یکی از دو راه را برگزیند؛ دو راهی که عاقبت هر کدام برای وی روشن باشد.
اگر عاقبت راه‌ها روشن نباشد، ‌او در جهل و حیرت و سردرگمی گرفتار خواهد شد و توان و جرأت انتخاب نخواهد داشت، بلکه اصلاً انتخاب صورت نمی‌گیرد، زیرا انتخاب بعد از آگاهی است، بدون اینکه اجباری در کار باشد. اما اگر ترس از بعضی سرانجا‌م­ها یا شوق به سرانجام دیگر ما را به انتخاب یک راه و ترک دیگری سوق دهد یا «وادارد»، این را اجبار نمی‌گویند و مخالف آزادی نیست.
شما به یک دوراهی می‌رسید که در ابتدای یکی از آن دو، کیفیت آن راه و سختی‌ها و پستی و بلندی‌ها و چپ و راست شدن‌هایش توضیح داده شده و بیان گردید که در نهایت به قرارگاهی سرسبز و خوش آب و هوا و پر از میوه‌ها و خوردنی‌های رنگارنگ خواهد رسید که امنیت کامل برقرار است و هیچ‌خوف و خطری وجود ندارد و...
در ابتدای دیگری نیز کیفیت آن راه و سرسبزی و لذت‌های بین راه بیان شده و روشن گردیده که در نهایت به وادی خطرناک پر از درندگان وحشی و گودال‌های پر از آتش و... می‌رسد و در آنجا هیچ وسیلة آسایش و امنیت و رهایی نیست و جز ناامنی، وحشت، خطر، درد و رنج چیزی نصیب نمی‌گردد.
حالا شما از کیفیت هر دو راه و عاقبت هر دو آگاه هستید و چاره‌ای هم جز رفتن ندارید، ولی هیچ‌کس نیست که شما را با زور به رفتن یکی از آن دو راه وادارد. البته دعوت کننده برای هر دو هست. افرادی خوب به نام پیامبران شما را به راهی دعوت می‌کنند که عاقبتش شادی و خرمی است و افرادی بد به نام شیاطین به پیمودن راهی فرا می‌خوانند که در مسیرش سرسبزی و وسایل عیش است، ولی هیچ کدام قدرت و اجازه وادار کردن شما را ندارند.
آیا اینکه از سرانجام آن دو آگاهی دارید و اگر به راه بد بروید، در نهایت به وادی خطرناک می‌افتید، شما را به رفتن به راه خوب وامی‌دارد و قدرت و توان رفتن به راه بد را از شما می‌گیرد؟
آیا واقعاً نمی‌توانید به آن راه بد بروید و مانع جلوی شما هست؟ نه، مانع نیست ولی ترس درونی هست، همان گونه که شوق درونی به عاقبت راه خوب ممکن است باشد.
اگر ترس و شوق درونی قوی باشد، قطعاً راه بد را نمی‌روید اما نه اجباراً بلکه با انتخاب و آگاهی و اختیار خودتان اما اگر ترس و شوق نباشد، قطعاً راه خوب را رها می‌کنید و راه بد می‌روید، ولی در این صورت به فرمان لذت‌طلبی زودرس و فرار از تکلیف و سختی راه اوّل و دوم، راه بد را انتخاب کرده‌اید و کسی شما را مجبور نکرده است.
بنابر این آزاد بودن به معنای آن است که خودتان در اثر و به فرمان شوق و ترس درونی‌تان نسبت به عاقبت خوب و بد یا لذت‌طلبی و رنج‌گریزی‌تان نسبت به سختی‌ها و لذت‌های راه خوب و بد، انتخاب کرده‌اید و هیچ کس شما را مجبور نکرده است.
اما چرا اگر کافر شدیم، به جهنم می‌رویم؟ جهنم همان آتش و رنج و دردی است که خودمان ساخته‌ایم و صورت ملکوتی و واقعی اعمال‌مان است.
مال حرام صورت باطنی‌اش آتش است و وقتی مال حرام می‌خوریم، داریم آتش می‌خوریم و قیامت ظهور این باطن است.
وقتی غیبت و بدگویی دیگران را می‌کنیم، داریم گوشت برادران و خواهران غایب خود که حکم مرده را دارند، می‌خوریم.
این عاقبت قهری و عین عمل ما می‌باشد و اوّل راه در آن تابلو، اینها بیان شده بود.
آیا می‌توان خود را از پشت بام پرت کرد و بعد پرسید: چرا دست و پای من شکست؟ آیا می‌توان بدون یادگرفتن شنا در آب پرید و بعد معترض بود که چرا خفه شدم؟
عاقبت قهری راه بد جهنم است و نمی‌توان از این راه بروی و منتظر باشی به بهشت بروی. از قم به طرف اصفهان بروی و بعد بپرسی چرا به اصفهان رسیدم و به تهران نرسیدم؟
از اوّل که می‌خواستی بروی، به تو گفتند: این راه به اصفهان می‌رسد و اگر تهران می‌خواهی بروی، باید از آن راه بروی و شما با وجود آگاهی از این سرانجام به سوی اصفهان آمده‌ای و حالا که رسیده‌ای، می‌پرسی چرا به اصفهان رسیدم؟!
آری اگر به فرض محال به اصفهان نمی‌رسیدی و به تهران رسیده بودی، حق داشتی سؤال کنی و اعتراض نمایی و همه هم پشتیبان سؤال و اعتراض شما بودند.

این قسمت اخر سوال ..یعنی خوردن حد شرعی یه دختر و پسر در ملا عام مثل جراحی هست عواقب این جراحی برا طرف و خونوادش ویران کننده است از خود جراحی بدتره اونوقت شما می گید مورد لطف خداست یه ادم زناکار که حد شرعی بخوره در ملا عام دیگه هیچ وقت آدم سابق نمیشه با وجود سرزنش ها تحقیرها واز دست دادن فرصت ها در پیش مردم همیشه زناکار باقی می مونه

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
بالاخره تقصیر خودش است وقتی راننده این همه قانون رانندگی وهشدار های پلیس را همواره نا دیده گرفته از چراغ قرمز رد شود بالاخره روزی تصادف نموده خود ش را دچار مشکل می کند .
این دیگه تقصیر خود اوست ونه تقصیر قانون گذار وپلیس رهنما
توجه داشته باشید حیات اجتماعی سالم در گرو وجود امنیت و آسایش عمومی و رعایت حقوق و تکالیف متقابل است و آسایش عمومی، در گرو حفظ اصول و ارکان یک حیات اجتماعی است. در یک نگاه استقرایی و بدون تأکید بر حصر، عناصر اصلی یک حیات اجتماعی عبارت اند از: دین، جان، مال،احترام و شخصیت انسان ( ناموس یا نسل) و خرد و عقل انسان ها. این اصول که از زمان غزالی به این طرف مورد توجه علما و فقهای اسلامی قرار گرفته است، در واقع زیر بنای یک جامعۀ سالم را تشکیل می دهند و با اَجزا و زیر مجموعه هایی که دارد، می تواند کلیۀ مصالح معتبر و مهم جامعه را زیر پوشش قرار دهد.[۱)
با توجه به مطالب فوق، می توان گفت یکی از اهداف حقوق کیفری جزایی اسلام و چه بسا مهم ترین هدف آن حفظ نظام اجتماعی و دینی است و این هدفِ بلند تأمین نمی شود، مگر این که انسان ها از طریق اصلاح و تربیت یا از طریق ارعاب و ترس از مجازات، از ارتکاب اعمالی که ارکان نظام اجتماعی را خدشه دار می کند باز داشته شوند.
پس در این مسله نباید جنبه فردی را در نظر گرفت جنبه اجتماعی مسله تامین اخلاق اجتماعی مهم تر از خود فرد است . چه خود فرد هم می تواند در جای دیگر نقل مکان نموده و به راحتی زندگی کند .
۱.خسروشاهی، قدرت الله، فلسفه قصاص از دیدگاه اسلام، ص ۱۹۸، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۰٫.

حالا که تقصیر خودشه عقوبتش هم باید تحمل کنه میشه بگید لاتقنطو چه فایده ای داره دیگه..اصلن توبه این آدم چه دردی رو دوا می کنه طبیعتا آینده روشنی برا کافر قاتل زناکار در صورت توبه تو دنیا قابل تصور نیست.اگرم باشه مثل قبل نیست چینی بند زده است پس توبه کننده از گناه مثل کسی نیست که اصلن گناه نکرده. حالا آخرت به کنار

چرا کسی که علنن زنا یمیا بی حیایی می کنه غیبت نداره..حالا که غیبت می تونه حلال بشه چرا چشم چرونی حلال نشه

تصویر پاسخگوی اعتقادی

پاسخ :
با سلام وتشکر .
فاید آن آیه شریف این است که انسان را به لطف ورحمت بی کران امید وار می دارد . مولوی می گوید :
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کار ها دشوار نیست .
باید توجه داشت : بر اساس روایات، توبه آثار گناهان را محو می کند. در این صورت دغدغه ای برای گناهکار باقی نمی ماند. امام باقر (ع) می فرماید: التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛ (۱) کسی که از گناه توبه کند، مانند کسی است که گناه نکرده باشد.
بر اساس این روایت می توان گفت که با توبه، دیگر اثری از گناه نخواهد بود. امام صادق (ع) می فرماید: وقتی بنده ای توبه نصوح کند، خداوند او را دوست دارد و در دنیا و آخرت برای او پرده پوشی کند.
راوی عرض کرد: چگونه برای او پرده پوشی می کند؟ حضرت فرمود: هر چه از گناهان که دو فرشته موکل بر او نوشته اند، از یادشان ببرد. به جوارح او وحی فرماید که گناهان او را پنهان کنید. به قطعه های زمین وحی فرماید: پنهان دار گناهانی را که روی تو انجام داده است. در این صورت آن شخص خدا را ملاقات می کند در حالی که چیزی به ضررش گواهی نمی دهد. (۲)
- چشم چرانی پیامد منفی واثر تخریبی بر چشم چران دارد . او را به فساد می کشاند بدون این که تاثیری بر مورد ش داشته باشد .
ولی غیبت متظاهر به فسق چنین نیست وچه بسا ممکن است موجب تبنه او شود .
پی نوشت ها:
۱. ثقه الاسلام كليني، الكافي، الناشر: دار الكتب الاسلاميه، طهران، سنه النشر/۱۳۶۵ ه. ش ، ج ۴، ص ۱۶۸.
۲. همان، ج ۴، ص ۱۶۴.

چی شد پس ....بعد قرائنی می گه شماره چند تا اسلام شناس داشته باشید .... وقتی تو مجازی جواب نمیدن در واقعیت که هیچ...خسته نباشید..جوونا حق دارن میرن سایت هم میهن سرگرم بشن وقتی شما براشون وقت ندارید اونجا ۲۴ ساعت مشغولند..

تصویر پاسخگو

سلام خواهر گرامی
قبلا هم خدمتتون توضیح داده شد که حجم سوالات رسیده به گونه ایست که پاسخ با تاخیر در سایت قرار داده می شود .
اگر شما در گرفتن پاسخ عجله دارید می توانید با بخش تلفنی مرکز ما تماس بگیرید : ۰۹۶۴۰۰

سلام اگر یه نفر زناکار باشه و توبه کنه و گناهش رو تکرار نکنه، اما شرایطی پیش بیاد که مجبور بشه و اون گناه رو هرچند با عدم رضایتش و از روی اجبار انجام بده و حتی موقع ارتکاب گناه هم توبه کنه از خدا بخواد ببخشتش بازم خدا میبخشه؟
احساس میکنم خدا باهام قهر کرده!

پرسشگر گرامی!
با سلام و تشکر از و تشکر از ارتباطتان با «شهر سوال».

توبه در هر صورتی پذیرفته می شود، اما به شرطی که قصدِ تکرار آن را نداشته باشیم.
ما انسان ها نباید در موقعیتی قرار بگیریم که مجبور به گناه شویم.

اظهار پشیمانی در پیشگاه الهی دستور خاصی ندارد. مهم عزم بر ترک گناه و ندامت و پشیمانی درونی است .
زنا از گناهان کبیره و بزرگ است که در تمام ادیان الهی حرام اعلام شده و بر انجام آن عذاب الهی وعده داده شده است. زناکار به عنوان شخص تجاوز گر از حریم الهی معرفی شده است.
اما گناه هر چه بزرگ باشد ، باز به جهت بزرگی و عظمت رحمت و بخشش الهی ، بخشیده خواهد شد. البته اگر توبه واقعی نماید و از صمیم قلب پشیمان بوده و قصد انجام دوباره آن را نداشته باشد ، به خصوص اگر کسی به غفلت یا در اثر فریب به این عمل زشت مبتلا شده باشد .
در هر حال انسان باید سعی کند که فریفته نشود و در دام فریب کار نیفتد . در غیر این صورت او به اندازه همین غفلت مقصر خواهد بود ، اما این ها هیچ کدام نباید موجب یأس و نا امیدی از رحمت خدا شود.
در قرآن کریم، پروردگار ۹۱ بار به عنوان غفور (بسیار آمرزنده) و ۵ بار به عنوان غفار (بسیار بخشنده) یاد شده ، بیش از ۸۰ بار از توبه و بازگشت به سوی خدا و قبولی توبه، سخن به میان آمده است. همه این‌ها حکایت از دامنه گسترده رحمت و مغفرت حق تعالی و قبولی توبه توبه کنندگان دارد. در آیه سوره نساء می‌فرماید: «هر کسی کار بدی انجام داده یا به خود ستم روا داشته» (اگر) از خداوند طلب آمرزش کند، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت».
یأس و نا امیدی از لطف و رحمت بی پایان و بی کرانه حق تعالی چرا؟این سخن خدا است که به پیامبر فرمود: « از قول من به مردم بگو: ای بندگان من! ای کسانی که (با بدی‌ها و گناهان) بر خود ستم روا داشتید، از رحمت خداوند ناامید نشوید (و بدانید که در صورت توبه کردن) خدا همه گناهان را می‌آمرزد، چه این که او بسیار آمرزنده و مهربان است».(۱)
این آیه امید بخش‌ترین‌، آیات قرآن مجید برای گناهکاران‌ است . در این آیه خداوند با نهایت لطف و محبت ،آغوش رحمت خود را به روی همه باز کرده‌; بنابراین با توبه ،خدا از انسان راضی و فرد در پیشگاه وی عزیز و محبوب می‌گردد.
آنان که از روی عناد و لجاجت، عصیان با پروردگار هستی نکرده‌اند، یا بر آن موضع نیستند، بلکه گناه آنان از روی جهل و سهو و پیروی هوای نفس و غلبه نفس اماره و مقتضیات جوانی آنان بوده و سپس توبه حقیقی کرده‌اند، چرا مأیوس شوند؟ یأس از رحمت الهی، از گناهان کبیره و در ردیف کفر قرار دارد! توبه کننده، محبوب خداست. قرآن کریم فرموده: «"ان الله یحب التّوابین؛(۲) خداوند توبه کنندگان را دوست دارد».
لطف خدا به بنده آن قدر زیاد است که امام صادق‌ (ع)فرمود: "خداوند به داود نبی وحی کرد : بنده مؤمن من اگر مرتکب گناهی شد، ولی پشیمان گشت و توبه نمود و در وقت یاد آوری آن گناه از من حیأ نمود ، علاوه بر این گناه او را می‌آمرزم ،آن را به حسنه تبدیل می‌کنم و من خدای ارحم الراحمین هستم‌"(۳)
توبه که به معنی پشیمانی واقعی از معصیت است ، موجب بخشش گناه شده و صفحه قلب را از آلودگی پاک و تیرگی را مبدّل به روشنایی می سازد. گناه هر چه باشد ، قابل توبه است و توبه از آن در درگاه الهی پذیرفته می شود ،به شرط آن که توبه حقیقی باشد ؛یعنی انسان از عمق دل توبه کرده باشد. مکتب تربیتی اسلام تمام آلودگان به گناه را دعوت می کند که برای اصلاح خویش و جبران گذشته، از در توبه (که راه رحمت الهی است) وارد شوند و سعادت خود را باز یابند.
امام زین العابدین(ع) در مناجات زیبای خود می فرماید: " معبود من ! کسی هستی که به روی بندگانت دری به سوی عفو گشوده‏ و نامش را توبه نهاده‏ و فرموده‏ای : باز گردید به سوی خدا و توبه کنید، توبه خالص. حال که این در رحمت باز است ،عذر کسانی که از آن غافل شوند و توبه نکنند چیست؟".
توبه هرگاه واقعی باشد و از اعماق جان برخیزد و انسان از کرده خویش پشیمان شود ،مقبول درگاه خدا می شود و آثار و برکات توبه نمایان می گردد. توبه کار واقعی خود را از مجالس گناه دور می دارد و از عواملی که گناه را وسوسه و تداعی می کند، برحذر می باشد .او خود را در پیشگاه خدا شرمنده می بیند و همواره در صدد کسب رضای او می باشد. خداوند نه تنها توبه را می پذیرد، بلکه توبه کار واقعی را دوست دارد. قبلا نیز اشاره شد : اظهار پشیمانی در پیشگاه الهی دستور خاصی ندارد. مهم عزم بر ترک گناه و ندامت و پشیمانی درونی است .
اسلام درهای توبه و استغفار و کفارات را به روی گناهکاران گشوده است. وقتی با خدا خلوت کردی و به دعا و مناجات مشغول شدی، گناهان و معصیت‏های گذشته خود را به یاد آور . به زبان اعتراف و اقرار کن . از خدا عفو و مغفرت طلب نما. امام باقر(ع) فرمود: "واللَّه ما ینجو من الذّنب ألاّ من أقربه؛(۴) سوگند به خدا! جز آن که به گناه اقرار کند، نجات نیافت"
قرآن مجید با بیان لطیف خود گناهکاران را به سوی خدا دعوت می‌کند . به آن ها قول می‌دهد که می‌توانند خود را از زندگی گذشته به کلی جدا کنند و زندگی نو را آغاز نمایند.(۵)
این آیه نوید می‌دهد راه به روی همه باز است. جنایتکار معروف تاریخ اسلام و قاتل حمزه سیدالشهدا هنگامی که می‌خواست مسلمان شود، می‌ترسید که توبه‌اش پذیرفته نشود؛ زیرا گناه او بسیار سنگین بود. جمعی از مفسران می‌گویند: دستور توبه، درهای رحمت الهی را به روی گشود.(۶) بر این اساس در اسلام یأس از رحمت الهی مردود اعلام شده و آن را از گناهان بزرگ شمرده‌اند.
قرآن مجید می‌فرماید: «ناامید از رحمت الهی نمی‌شود مگر کسی که کافر است».(۷) گناهکار هر قدر آلوده باشد، نباید خود را از فیض رحمت الهی ناامید بداند. لقمان به فرزندش می‌گوید: «به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را بیاوری، به تو رحم کند».(۸)
بر اساس روایات، توبه آثار گناهان را محو می‌کند . در این صورت دغدغه‌ای برای گناهکار باقی نمی‌ماند. امام باقر(ع)می فرماید: «التائب من الذنب کمن لا ذنب له؛(۹) کسی که از گناه توبه کند، مانند کسی است که گناه نکرده باشد».
در صورت تحقق توبه از انسان شکی نیست که خداوند آن را می‌پذیرد. این بشارت را خداوند در قرآن داده است: «هو الّذی یقبل التوبة عن عباده و یعفو عن السیئات؛(۱۰) خدا است که توبه بندگانش را می‌پذیرد و گناهان آنان را عفو می‌نماید».
مناسب است کسی که می‏خواهد توبه کند دعاهای توبه‏ای را که از ائمه معصومین وارد شده‏ است، به ویژه دعاهای صحیفه سجادیه، مخصوصاً دعای ۳۱ و یا مناجات خمسْ عشر، به‏ خصوص مناجات تائبین را بخواند.

پی‌نوشت‌ها:
۱. زمر (۳۹) آیه ۵۳.
۲. بقره (۲) آیه ۲۲۲.
۳.بحارالانوار، علامه مجلسی‌، ج ۶، ص ۲۸.
۴.نورالثقلین، ج ۴، ص ۱۵۷.
۵. زمر (۳۹) آیه ۵۳
۶. اقتباس از تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۵۰۲
۷. یوسف (۱۲) آیه ۸۷.
۸. اصول کافی، ج ۳، ص ۱۰۹.
۹. همان، ج ۴، ص ۱۶۸.
۱۰. شورى (۴۲) آیه ۲۵.

موفق باشید.

سلام ببخشید من میخواستم بدونم به خاطر یک فکر بد(تومایه های شرک) خدا منو بخشیده یانه برای اینکه بفهمم هم دوبار استخاره کردم اما بد اومد یک دفعه م به یک آخوند گفتم برام استخاره کنه اونم بد اومد...ینی هیچ راهی نیس که خدا ببخشتم؟

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!
پرسشگر گرامی،

در این مواقع استخاره کاربرد ندارد و امری بیهوده است. خدای متعال با توجه به وعده هایی که داده است، هر نوع گناهی را می بخشد که شرط آن در امور حق الناس برگرداندن حقوق به اشخاص است، و در امور حق الله توبه است که با انجام کارهای پسندیده قوت پیدا می کند.

گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند، اما توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید. کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزه خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند. البته باید توجه داشت که هر توبه ای توبه نیست و توبه واقعی دارای شرایط زیر است که باید حتما رعایت شود:

۱-فرد گناه کار گناه را از روی جهالت و نادانی انجام داده باشد. قرآن می فرماید توبه تنها براى آنها است که گناهى را از روى جهالت انجام مى‏دهند [۱] ". منظور از جهالت در این آیه اعم از عدم علم به حرام و گناه بودن عمل و طغیان غرائز و تسلط هوسهاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان است، در این حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بین نمى‏رود اما تحت تاثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملا بى اثر مى‏گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود.

ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر مى‏کند و به همین جهت توبه آن قبول نیست. [۲]

۲- عدم آگاهی از مرگ (توانایی و فرصت برای گناه داشته باشد) کسی که می داند تا چند لحظه دیگر بیشتر زنده نیست ویا فلج و ناتوان شده و قدرت بر ارتکاب گناه ندارد اگر توبه کند این توبه ارزشی نخواهد داشت. قرآن می فرماید: کسانى که در آستانه مرگ قرار مى‏گیرند و مى‏گویند اکنون از گناه خود توبه کردیم توبه آنان پذیرفته نخواهد شد". [۳]

۳- ترک گناه،اگر کسی مشغول گناه است و هنوز گناه را ترک نکرده است توبه او معنی ندارد هر چند قصد داشته باشد که در آینده ترک گناه کرده است و توبه نماید؛ زیرا معلوم نیست که موفق به توبه شود.

۴- ندامت، اگر کسی از گناه خود واقعا پشیمان و نادم نباشد در حقیقت توبه نکرده است هر چند گناه را ترک کرده باشد. زیرا در هر لحظه امکان داردکه دو باره مرتکب گناه شود.

۵- تصمیم جدی بر ترک گناه و عدم بازگشت در آینده.

۶- جبران گناه و لغزش های گذشته.

۷- استغفار و طلب آمرزش از خداوند. [۴]

اگر کسی واقعاً با رعایت این شرایط توبه کند هرگز نباید از رحمت الهی مأیوس باشد؛ زیرا هر چه گناه او بزرگتر باشد باز رحمت الهی واسع تر است و قطعا خداوند به وعده خود عمل کرده و توبه اورا خواهد پذیرفت؛ بهرحال کسی که دوست دارد در لجن زار گناه بماند و از آلودگی ها تغذیه کند معلوم است که هنوز از گناهان خود پشیمان نشده است در این حالت توبه معنا ندارد. و معلوم نیست که در آینده نیز موفق به ترک گناه خواهد شد یا نه ، بلکه تکرار گناه ممکن است زمینه و توفیق توبه را از انسان سلب کند!. بله اگر موفق به توبه واقعی با تمام شرایط آن شود توبه اش پذیرفته می شود.

نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیرا توبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آنرا در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوریکه خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» [۵]

البته لازم است انسان همواره در حالت خوف و رجا باشد به این معنی که نه تنها باید از گناهان خود خوف و ترس داشته باشد بلکه از نابود شدن اعمال نیک خود در اثر ریا و عجب و ...بیم داشته باشد و از طرف دیگر همواره به رحمت بی کران الهی امیدوار باشد.

[۱] .نساء،۱۷، إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ
[۲] . تفسیر نمونه، ج‏۳، ص: ۳۱۳
[۳] . نساء،۱۸، وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلیما .
[۴] تفسیر نمونه، ج‏۲۴، ص: ۲۹۰
[۵] . زمر،۵۳، قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.

با سلام
من آرزوی مرگ یه نفر رو دارم که زندگیمو از هم پاشید. باعث شد زن و بچه ام رو از خونه بندازم بیرون و با اون ازدواج کنم. در ظاهر نمازخونه اما حسم میگه شیطانه. اوایل انگار کور شده بودم نمیدیدم. کاری کردم زنی که مثل فرشته ها دوستش داشتم روطلاق دهم بچه گلم رو هم به زنم دادم. میخام بدونم چه جوری میشه از شر این شیطان خلاص شد. طلاق رو دیگه نمیتونم توانشو ندارم. چه دعایی هست که بخونم اون بمیره؟
اگه بمیره من بعد چهل روز میرم پیش زن اولم بهش میگم فقط بعنوان برده و نوکر منو قبول کن در کنارت باشم. حاضرم با تمام وجود غلامیشو بکنم. ای خدا جواب منو چرا نمیدی. خسته شدم از بس دعا کردم.

سلام من خیلی گناه کردم به کسی نزدیک شدم که منو از خدا دور کرد تا جایی که حس میکنم دیگه خدا ن دوسم داره نه صدامو میشنوه از یه طرف دلم اینجا گیره و دست خودم نیس از طرفیم هرچقد بهش نزدیک تر میشم بیشتر گناه میکنم چرا خدا صدای گریه هامو نمیشنوه تو دلم هزاران بار ارزوی مرگ دارم اما میترسم..........من هرشب باگریه چشمامو میبندم خدایا چرادوسم نداره.........۲۱سالمه وعاشق یکی شدم که با غرورش داره قلبمو تیکه تیکه میکنه هیچ چیزشم از من بهتر نیس اما من مثل دیونه ها هرکارمیگه میکنم میفهم منو نمیخواد و فقط داره ازم استفاده میکنه اما دوسش دارم هزار بار دعا کردم که ازش دل بکنم باهمه بدبودنش با همه بدیاش عاشقشم...ای کاش بمیرم برام دعاکنید دیگه از این دنیا خستم از این همه دروغی که میشنوم خستم خدادستامو ول کردکه بندش اینجوری قلبمو میشکنه خدایا چیکار کنم توبگو چجوری برمو ولش کنم دیگه بریدم کمکم کن خداتوروخدا............عقلم میگه برو ولی قلبم از وسط راه برمیگرده من فقط یه زندگی اروم میخوام نه پول نه هیچ چیزه دیگه ای فقط میخوام دلش و بدست بیارم خدایا ازفکر اینکه بره با کسی روانی میشم توکمکم باهاش ازدواج کنم..........

با سلام و تشکر از ارتباطتان با شهر سوال!

پرسشگر گرامی؛
ابتدا لازم است که خدا را بشناسیم و به او ایمان آورده و باورش کنیم. اغلب این تخیلات اشتباه، ناشی از ضعف یا کلاً عدم شناخت، ایمان و باور او توسط خودمان است.
*- سپس لازم است که دست از تکبر خودآگاه یا ناخودآگاه خودمان برداریم. به جای آن که به خدا شک کنیم، نسبت به خودمات تردید و تجدید نظر کنیم. به جای آن که [العیاذ بالله] او به او تهمت بزنیم، خودمان را متهم کنیم.
*- هر وقت احساس کردیم که او از ما دور شده است، بدانیم که خودمان از او دور شده‌ایم، و الا او به بندگانش از رگ گردن نیز نزدیک‌تر است. همه حالات و حتی وسوسه‌های درونی ما را می‌داند، چه رسد به نیازهای‌مان را.
*- هر گاه احساس کردیم که او ما را نمی‌بیند و یا صدای ما را نمی‌شنود، خود را از این جایگاه تکبر پایین بیاوریم و بفهمیم این ماییم که او را نمی‌بینیم و دعوتش را لبیک نمی‌گوییم. بدانیم که ما اصلاً او را صدا نمی‌کنیم، بلکه حاجت خود را صدا می‌کنیم و نام او را به یدک می‌کشیم.
*- هر گاه احساس کردیم که توبه‌ی ما اثر و فایده‌ای نکرد، بدانیم که پس توبه نکرده‌ایم. چون توبه یعنی بازگشت و انسان هر گاه باز گردد، باز گشته است و او "توّاب" است، یعنی بسیار به بندگانی که حتی به او پشت کرده‌اند، نظر لطف و رحمت می‌اندازد، چه رسد به تائبین.
*- هر گاه احساس کردیم که نظر رحمتش را برگردانده، متوجه شویم که او "ارحم الراحمین" است، پس ماییم که خود را از شمول رحمتش خارج می‌کنیم.
*- هر گاه حضورش را احساس نکردیم، بر غفلت خود و پر کردن بیت اللهِ و حرمِ دل از بت‌ها توجه کنیم، بر عدم احساس حضور خود در محضرش اذعان کنیم، نه این که گمان کنیم لابد او حضور ندارد که ما احساسش نمی‌کنیم! این چه غرور و تکبری است؟!
*- هر گاه خیال کردیم که او ما را دوست ندارد، به خود نگاه کنیم که "هستیم"، پس ما را دوست داشته که خلق کرده است. ما را دوست دارد که با این همه معصیت، به حیات‌مان خاتمه نداده و یا در همین دنیا رهایمان نکرده و معذب‌مان ننموده است، وگرنه حتی دغدغه‌ی این که ما را دوست دارد یا ندارد نیز نداشتیم و کلاً او را فراموش می‌کردیم.
خلاصه آن که ایراد از ماست و نباید به خدا افترا ببندیم. گفت: "گر گدا کاهل بوَد، تقصیر صاحبخانه چیست؟" و در نظر داشته باشیم که از بزرگ‌ترین معاصی نزد خداوند متعال که همچون شرک است و هرگز آن را نمی‌بخشد، یأس و ناامیدی از رحمت اوست. چرا که این خودش بزرگ‌ترین افترا به خداوند رحمان و رحیم است.

موفق باشید.

سلام. من به زن متاهلم که چند سال پیش چند بار به شوهرم خیانت کردم و بعد خیلی پشیمان شدم و سعی کردم جبران کنم. دیگر وارد رابطه ای نشدم و باهاش خیلی مهربون و باگذشت و سازگار شدم و همیشه تمکین کردم. اما الان آدمی اون رابطه دارن باعث بی آبروی من میشناسم و منو تهدید میکنند. واقعا درمونده شدم. من که واقعا ترک کرده بودم و پشیمان بودم پس چرا داره این بلا سرم میاد؟ مدام دارم استغفار میکنم و دعا میکنم اما هر روز بدتر از قبل. تروخدا دعا کنید

تصویر مشاور شهر سوال

با سلام و عرض ادب خدمت شما خواهر گرامی،
به شهر سوال خوش آمدید. بسیار متاسفیم که در شرایط بدی به سر میبرید و همینجا برای حفظ آبروی شما به درگاه خداوند دعا میکنیم.
فقط یک نکته را که شما اشاره کردید ، ما هم ااشاره میکنیم. توجه داشته باشید که بسیاری از گناهان و خطاهای ما دو جنبه دارند، یک اثر یا جنبه به اصطلاح تکوینی و یک جنبه تشریعی. یک مثال صرفا جهت روشن شدن بحث عرض میکنیم: کسی که به هر دلیلی انسانی را به قتل رسانده، دو کار انجام داده. اول این که کسی را کشته است و زندگی را از وی گرفته ، و دوم اینکه گناهی نسبت به درگاه خداوند مرتکب شده است. این که چنین فردی توبه کند و از کرده خود واقعا پشیمان باشد میتواند گناه او رادر درگاه خداوند ببخشاید، اما اثری که رفتار و کار او در دنیای خارج گذاشته نمیتواند حذف کند (یعنی فردی که کشته شده دیگر زنده نمی شود).
برای شما از خداوند متعال، آرامش و آبرومندی را مسئلت میکنیم. موفق باشید.

باسلام ! اگر کسی یک گناه زشتی را چندیار تکرار کرده باشه و هربار پشیمان شده باشه ولی دوباره انجام بده آیا خدا اونو میبخشه ؟ چون واقعا دیگه هیچ رویی برای توبه کردن نیست !!!

پرسشگر گرامی؛
توبه از درهاي بزرگ لطف و رحمت الهي و موهبتي آسماني است . انسان مومني که مرتکب گناه شده واجب است که فورا توبه کند و روح تيره شده خود را با آب توبه واستغفار صيقلي دهد . توبه بعد از هر گناه، واجب شرعي است و اگر گناه، هزاران بار هم تکرار شود باز نه تنها توبه امر مطلوبي است بلکه واجبي شرعي و عقلي است . ممکن است انسان گنهکار از توبه کردن مکرر خسته و ملول گردد اما خداوند هرگز ازقبول توبه بنده و آمرزش او خسته نمي گردد. پس بنا براين هيچ موقع از درگاه خداوند نا اميد نشويد.
انسانى كه گاهى دچار گناه خطا مى‏گردد و بعد پشيمان مى‏گردد و خود را ملامت و سرزنش مى‏كند، به مرحله‏اى رسيده كه داراى نفس لوّامه و سرزنشگر شده است و يك پله از مرحله نفس اماره يعنى نفسى كه به زشتى و بدى امر مى‏كند و از انجام آن ملول نمى‏گردد و بيمى ندارد، بالاتر آمده و يك قدم به هدف نزديك شده است. بايد خدا را شاكر بود و از او خواست كه توفيق رسيدن به مراحل بالاتر و هر چه بيشتر نزديكتر شدن به خود را به ما عنايت كند.
در زمينه تكرار گناه و توبه بايد هشيارانه توجه كرد كه ميان روش هدايتي خداوند و وسوسه هاي شيطان تفاوت اساسي وجود دارد؛ «قبل از انجام گناه» خداوند آدمي را از نزديک شدن به حريم گناه به شدت هشدار مي دهد. اما شيطان گناه را در نظر انسان کوچک مي کند و آن را قابل جبران جلوه مي دهد.
«بعد از انجام گناه»، خداوند به کساني که پشيمان مي شوند و به فکر اصلاح و جبران مي باشند وعده آمرزش و حتي پذيرش بيش از گذشته به بندگان مي دهد. تا آدمي با اميدواري به رحمت بي پايان خدا هر چه سريع تر و پايدارتر به راستي و درستي گرايش پيدا کند.
اما شيطان نااميدي و بريدگي را در دل و جان آدمي رخنه مي دهد تا بيش از پيش در لجن زار آلودگي غوطه ور شود. با آگاهي به آن چه گفته شد حال بايد دانست؛ ياءس از رحمت خداوند گناهي بزرگ است مگر خود او نفرموده است : «به آن بندگانم كه با عصيان بر نفس خويش اسراف كردند بگو: هرگز از رحمت خدا نااميد مباشيد البته خدا گناهان را خواهد بخشيد كه او بسيار آمرزنده و مهربان است»
و پيامبرش فرمود : «التائب من الذنب كمن لا ذنب له ; توبه كننده از گناه همانند كسي است كه گناهي نكرده است» (بحار ج ۲ ص ۱۵۴) پس چرا از رحمت او ماءيوس باشيم ؟! به فرموده ء امام سجاد (ع ) در دعاي ابوحمزه : «خدايا آن گاه كه به گناهانم مي نگرم آه از نهادم بر مي آيد و جزع و فزع مي كنم و آن گاه كه به كرم تو مي نگرم طمع مي كنم».

بازآ بازآ هر آن که هستي باز آ
گر بدکار و گبر و بت پرستي باز آ
اين درگه ما درگه نوميدي نيست
صد بار اگر توبه شکستي باز آ

سفارش ما به شما اين است كه وقتي توبه مي كنيد عزم راسخ داشته باشيد كه ديگر گناه نكنيد و گذشته ء خود را فراموش نماييد.
راهي كه صد درصد گناه نكردن در تمام زندگي را تضمين كند براي افراد عادي بشر چيز سهلي نيست ; زيرا انسان موجودي مختار و داراي تمايلات گوناگون است . بلي با عزمي آهنين و مبارزه اي دائمي با نفس تدريجا مي توان به چنين جايگاه رفيعي دست يافت .
توبه در حقيقت پشيمان شدن از گناه و بازگشتن از راهي است كه انسان در گذشته بر خلاف رضاي پروردگار رفته است . البته بايد دقت شود, بازگشتن از اين راه لازم است ولي کافي نيست. انسان بعد از توبه و يا حتي قبل از توبه بايد بداند که زندگي فرصت خدايي شدن است و هدف دين و زندگي انسان چيزي جز خدايي شدن و تشکيل زندگي خدا محور نيست. خدايي شدن مهمترين هدف و انگيزه اي است که باعث مي شود, انسان زندگي گذشته خود را اصلاح نمايد و با توبه به سوي خدا يعني خدايي شدن و خداگونگي بازگردد و زندگي تازه اي را آغاز نمايد. خود توبه در مقايسه با حرکت تازه اي که بايد آغاز کند, چندان سخت به نظر نمي رسد. براي اصلاح زندگي بايد انسان مومن تصميم جدي داشته باشد که روش زندگي خود را از خودمحوري به خدامحوري تغيير دهد و اين کار آسان نيست. بايد انگيزه قوي براي اين کار داشته باشد تا بتواند در مسير خدايي شدن و بازگشت به خدا, مقاومت نمايد و به شرايط قبلي بازنگردد.
توبه حقيقي نيز همان توبه نصوح است ؛ يعني توبه و پشيماني بدون بازگشت. اگر كسي احساس كند كه واقعا از گذشته خود نادم و پشيمان گشته و راه خود را به سوي خداوند عوض كرده، بايد بداند كه اهل توبه واقعي است و اينچنين توبه اي هرگز رد نمي شود. به عبارت ديگر مشكل و نگراني اي كه در زمينه قبول توبه وجود دارد ، از طرف خداوند ؛يعني پذيرنده توبه نيست . مشكل از جانب خود توبه كننده است.
اگر كسي كه دچار گناه و معصيت خداوند شده به درستي و با رعايت شرايط، موفق به توبه شود ، به طور قطع توبه او پذيرفته شده است و نبايد نسبت به پذيرش آن نگران باشد. بنابر اين خود كيفيت توبه و نحوه پيشرفت آن ، بهترين راه تشخيص پذيرش آن است.
ابو حامد غزالى در كتاب احياء چنين مى‏گويد: اگر معنى قبول را فهميده باشى شك نخواهى داشت كه هر توبه صحيحى پذيرفته و مقبول است. كسانى كه به نور بصيرت مى‏بينند، و از انوار قرآن مدد مى‏گيرند، مى‏دانند كه هر قلب سليمى مقبول خدا و در آخرت در جوار او بهره‏مند از نعمت اوست، و آمادگى دارد كه با چشم خود به وجه اللّه بنگرد. و مى‏دانند كه قلب در اصل، سليم آفريده شده است زيرا هر نوزادى با فطرت خدا پرستى آفريده مى‏شود امّا آن سلامت توسط كدورتى كه گرد و غبار گناهان بر آن ايجاد مى‏كنند از دست مى‏رود.
قرآن مجيد مى‏فرمايد: وَ هُوَ الّذِى يَقْبَلُ التَّوبَةَ عَنْ عِبادِهِ ۴۲: ۲۵ احياء العلوم/ فصل پنجم همچنين احساس بهجت و آرامش خاصى كه پس از دعا و توبه به انسان دست مى‏دهد ، احساس سبكى از گناهان و آلودگى‏ها، تضرع و التجاى بيشتر به خدا وند، آثار واقعى توبه كه در اعمال و كنش‏هاى ما بيشتر هويدا گردد؛ يعنى رغبت كمتر به گناه و اراده و عزم راسخ‏تر در اطاعت پروردگار، نشان مى‏دهد كه توبه ما توبه واقعى بوده و به همين نسبت مقبول‏ واقع گرديده است.

+موفق باشید.

سلام
من تقریبا یک سال میشود که حاجت دارم اما تا هنوز هم هیچ اثر از او ندیده ام
ایا کدام راه دیگر است که خداوند حاجت مرا قبول کند یا خیر؟

پرسشگر گرامی؛
اگر به اوصاف الهی توجه کنیم و به صفات پروردگار ایمان بیاوریم و بدانیم خداوند بخشنده و مهربان است، در می یابیم که اگر خواسته‌های انسان بر آورده نمی شود، دلیلش بخل نیست. خداوند با توجه به کمال و سعادت و مصلحت انسان خواسته‌های او را اجابت می کند. در دعای افتتاح می خوانیم: «اگر حاجتم را دیر برآوردی، از سر نادانی بر تو تندی کردم،‌در صورتی که تأخیر در اجابت حاجتم برایم بهتر بوده است، زیرا تو به امور آگاهی».
شیطان در یکی از مواردی که وسوسه می کند، تأخیر اجابت دعا است. از این راه انسان را مأیوس می کند تا به خدا بدبین شود. ائمه اطهار(ع) به این نکته توجه داشته و همگان را از افتادن به دام بدبینی و سوء ظن به خدا برحذر داشته اند. امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «دیر اجابت نمودن خدا، ‌تو را ناامید نکند که همانا بخشش،‌ بسته به مقدار درخواست است و چه بسا در اجابت دعای تو تأخیر رخ دهد تا درخواست تو طولانی تر گردد و بخشش او کامل تر شود. چه بسا چیزی را خواسته ای و تو را نداده و بهتر از آن را در این دنیا یا آن دنیا داده و یا بهتر آن بوده که آن را از تو باز دارد. چه بسا چیزی را طلب نمودی که اگر به تو می داد،‌ تباهی دین و دنیای خود را در آن می دیدی».(۱)
پس تأخیر اجابت دعا، نشان کم لطفی و کم محبتی خدا نیست، بلکه گاهی بر عکس، هرچه بیشتر تأخیر شود، دلیل بر بیشتر دوست داشتن خدا است. امام صادق(ع) می فرماید: «وقتی مؤمنی دعا می کند،‌ خداوند به ملائکه می فرماید: دعایش را مستجاب نمودم، ولی آن را نگه دارید و عطا نکنید که من دوست دارم صدای این بندة مؤمن را بشنوم. بنده‌ای هم هست که دعا می کند و خداوند می فرماید: زود حاجتش را بدهید که آوازش را دوست ندارم».(۲)
اگر کسی بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا در دنیا، چه پاداشی برای او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا امید نمی شود. امام صادق(ع) می فرماید: «روز قیامت خداوند متعال می فرماید: ای بندة من!‌ تو مرا خواندی و من اجابتت را به تأخیر انداختم. اکنون ثواب و پاداش تو چنین و چنان است. پس مؤمن آرزو می کند که کاش هیچ دعایی از او در دنیا اجابت نمی شد، برای آن ثواب و پاداش نیک که می بیند».(۳)
از روایات استفاده می شود که هیچ دعایی بی اثر نیست و هر دعایی در دنیا و آخرت تأثیر مناسب خود را دارد، پس در واقع هر دعایی به اجابت می‌رسد ، اما گونه‌های اجابت مختلف است.
امام سجاد(ع) می فرماید: «دعای مؤمن یکی از سه فایده را دارد: یا برای او ذخیره می گردد یا در دنیا برآورده
می‌شود یا بلایی را که می خواست به او برسد،‌ از وی می‌گرداند».(۴)
علاوه بر مطالب یاد شده، همیشه به این نکته توجه داشته باشید که نماز و روزه و دعا ، مطلوبیت ذاتی دارند و فلسفه دعا تنها بر آوردن حوائج به ویژه خواسته‌های دنیوی نیست، بلکه دعا و مناجات با خدا،‌ صرف نظر از اجابت یا عدم اجابت، موضوعیت دارد و به اصطلاح طلب مهم تر از مطلوب است.(۵)
ما به دعا کردن امر شده ایم و باید به این وظیفه عمل کنیم و نتیجه را به خداوند واگذار نماییم.

پی نوشت‌ها:
۱. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
۲. اصول کافی، ج ۴، ص ۲۴۵.
۳. همان، ص ۲۴۷.
۴. تحف العقول، ص ۲۰۲.
۵. مصباح یزدی، بر درگاه دوست، ص ۵۶.

+موفق باشبد.

سلام .چند سال پیش پسری بم پیشنهاد دوستی داد و خیلی بم علاقه داشت و من تو شرایط روحی بدی بودم یک نفرو دوست داشتم که ازش ناامید شده بودم نیاز داشتم با یکی حرف بزنم که پیشنهادشو قبول کردم ولی تتونستم تو اون چند ماهی که باهاش بودم دوستش داشته باشم و بعد چند ماه باهاش تموم کردم و الان ۶ سال از اون جریان میگذره من یکبارم ندیدمش ولی عذاب وجدان داره منو میکشه و خیلی دلم میخواد که منو حلال کنه از اونجاییکه الان یکی تو زندگیمه و میخوام باهاش ازدواج کنم نمیدونم چه جوری ازش حلالیت بگیرم .الان هر ناراحتی واسم پیش میاد حس میکنم به خاطر بدی که در حقش کردم ولی خدا می دونه من تو اون زمان چه حالی داشتم و نتونستم به خودم دروغ بگم و اونو بازیچه کنم نخواستم بیشتر از اون ناراحت بشه ولی اون فکر کرد که بازیش دادم در حالی که من خواستم امتحان کنم بهش فرصت بدم ولی نشد نتونستم قبولش کنم نه اینکه ایرادی داشته باشه نه فقط من قلبم پیش یکی دیگه بود خیلی خودمو سرزنش می کنم واقعا پشیمونم الانم سرنماز همیشه دعاش می کنم که خوشبخت شه ولی خودمو نمی تونم ببخشم توبه کردم بهشم عمل کردم ولی باز اروم نمی گیرم نمی دونم چه جوری ازش حلالیت بخوام هیچ راهیم نیست ببینمش یا از طریق واسطه .لطفا راهنمایی کنید ممنون .

پرسشگر گرامی؛
هر چه بوده گذشته است و شما از اشتباه قبل خود پشیمان هستید. مهم شروع زندگی دوباره تان است و همین که به او دعا می کنید و کارهای نیک خود را به نیت ایشان انجام می دهید، خدای متعال جبران خواهد کرد.
به نظر می رسد در شرایط امروزی، یافتن ایشان و کسب حلالیت کاری بس اشتباه باشد و تداعی کند مسائلی که از آن مدت ها گذشته است. بعید نیست که او هم از این مسأله به خاطر گذر زمان عبور کرده باشند.
سعی کنید از شرایط به وجود آمده نهایت استفاده و تجربه را ببرید و دیگر این مسأله را در ذهن تان نپرورانید.
- خلاصه اینکه:
اگر انساني دچار خطا و گناه گرديد و متوجه خطاي خود شد و پشيمان و نادم گرديد وعذر تقصير به پيشگاه با عظمت خداوند آورد، ولي به آمرزش و لطف حق اعتمادي نداشت و تصورش اين بود كه مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است كه وعده هاي الهي را باور نكرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحيم بودن نشناخته و يا گناه خود را كه با همه بزرگي محدود است، بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهي كه بي حد و بي كرانه است مي بيند. توجه داشته باشيد كه دام هاي شيطان بسيار متنوع و رنگارنگ است.

+موفق باشید.

نظرات